مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران درباره روند سازندگی در کشور

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران درباره روند سازندگی در کشور

  • تهران
  • یکشنبه ۶ دی ۱۳۷۷
ضرورت سازندگی برای کشور/ شرایط کشور در سالهای قبل از سازندگی/ نقش سازندگی در ایجاد اشتغال/ دستور امام برای تدوین سیاست‌های سازندگی/ برنامه‌نویسی کشور با هدف سازندگی/ علاقه رهبری به سازندگی کشور/ چرا در زمان جنگ به سازندگی توجه نمی‌شد؟/ همکاری مجلس با دولت برای نهادینه کردن سیاست سازندگی/ تعامل جهانی و نقش آن در سازندگی/ تمایل کشورها به فایناس طرح‌های سازندگی/ زمان‌بر بودن طرح‌های سازندگی در کشور/ چگونگی تأمین نیازهای ریالی و ارزی کشور در زمان سازندگی/ چرا خارجی‌ها مخالف سازندگی کشور بودند؟/ تقویت دانش بومی در سازندگی/ رشد نیروهای علمی در سازندگی/ تأثیر سازندگی در نگاه کشورها به ایران/ عوامل خودباوری نیروهای ایران در سازندگی/ تداوم ایثار 8 سال دفاع مقدس در سازندگی/ احساس خودکفایی ایرانیان در سازندگی

س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان اولین سؤال بفرمایید روند سازندگی در کشور را طی سالیان گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ج- بسم الله الرحمن الرحیم، من روند سازندگی را بعنوان یک ضرورت موفق و کارساز می‌بینم. چون اگر نبود، معلوم نبود سرنوشت انقلاب و کشور چه می‌شد. اصولاً سازندگی برای هر جامعه و هر کشوری یک نیاز غیرقابل اجتناب است. اگر سازندگی نباشد جامعه می‌میرد. در جا هم نمی‌زند، بلکه عقب گرد می‌زند. چون احتیاجات دائماً اضافه می‌شود و از طریق سازندگی باید این احتیاجات تأمین شود. بعلاوه شرایط دنیا نیز دائماً در تحول است. اگر سازندگی نباشد جامعه عقب می‌ماند و در هر سطحی که باشد باز هم عقب‌تر می‌رود. ما بعد از جنگ شاید کاری مهمتر از سازندگی نداشتیم. قبل از انقلاب کشور ما بخاطر حاکمیت استعماری وضع نادرستی داشت. انقلاب هم نتوانست پیش از جنگ فرصت سازندگی پیدا بکند، گرفتار شورشهای داخلی و جنگ شد. نه تنها در آن مدت نتوانست کاستیهای قبل از انقلاب را جبران بکند، بلکه جنگ کاستیهای جدیدی را بر کشور تحمیل کرد.

س- جسارت در سازندگی چرا و چگونه بوجود آمد؟ اولین جرقه‌های آن در چه مقطعی شروع شد؟

ج- در مقطع سال 67 که جنگ متوقف شد، ما از لحاظ توسعه وضع ناگواری در کشورمان داشتیم. از لحاظ روحی و فکری و نشاط اسلامی وضع ممتازی بود. ولی از نظر توسعه اقتصادی و سازندگی معلوم است که کشور ما به چه وضعی دچار شده بود. روند را هم به عنوان یک ضرورت اینجوری آغاز کردیم که اول سیاست‌های سازندگی را مشخص کردیم. براساس آن برنامه نوشتیم و با برنامه کار سازندگی شروع شد. سیاست‌ها را اینجوری تعیین کردیم. چون سیاست‌های کلی در اختیار رهبری است.

آن موقع ریاست جمهوری که رهبری امروز بودند، نامه‌ای به امام نوشتند و سیاستهایی را به امام پیشنهاد کردند و آن سیاست‌ها محور کار سازندگی و بازسازی شد. بعد سراغ برنامه رفتیم. در زمان جنگ، دولت آقای موسوی برنامه‌ای به مجلس داده بودند، منتها به خاطر شرایط جنگ و تشخیص مجلس شورای اسلامی مبنی بر غیرعملی شدن، برنامه را ناقص دیدیم و تصویب نشد. ما براساس سیاست‌های جدید، برنامه را تجدیدنظر کردیم و برنامه سازندگی بوجود آمد. با آن برنامه وارد کار شدیم و دولت را هم به تناسب نیازهای سازندگی تشکیل دادیم. با مجلس هم هماهنگی کاملی بود. رهبری هم که خودشان برنامه‌های سازندگی را به امام پیشنهاد داده بودند، طبیعتاً هماهنگ بودند. شرایط مساعدی پیش آمد و دوره بسیار خوبی در کشور ما گذشت. هم از لحاظ بازسازی خرابی‌های جنگ و هم از لحاظ ساختن بخش‌های زیربنایی. هم در صنعت، هم در کشاورزی، هم در فرهنگ و آموزش و هم در خدمات. هم شهری و هم روستایی. چون برنامه بود و به همه زوایای مورد نیاز پرداخته بود، ما آن را توسعه موزون و پایدار نامیده بودیم. تصور همه ما این بود که در توسعه یک حرکت عمومی نیاز داریم و بعد مواردی هم هست که باید روی آنها به خاطر عقب‌افتادگی و اهمیت آنها در آینده بیشتر تکیه بشود.

به این صورت روند سازندگی پیش رفت و ما حدود هشت سال با سرعت و با منابع خوبی که توانستیم تهیه کنیم، سازندگی را تحقق بخشیدیم. نکات مهمی در این حرکت بود. اولین سئوال این بود که با چه چیزی شروع کنیم؟ با دست خالی و نبودن نیروها و تحت محدودیتهای شدید، با بایکوت‌ها و تحریم‌های خارجی چگونه می‌توانیم بازسازی کنیم؟ آن هم با آن همه نیاز روزانه؟ ما هم به منابع انرژی نیاز داشتیم که آن موقع وضعیت ارزی خوب نبود و هم به منابع ریالی نیاز داشتیم. هم مشکل نقدینگی را در جامعه داشتیم که باعث تورم شده بود.

طبیعی است که دوران جنگ نقدینگی را در هر جامعه‌ای زیاد می‌کند. چون تولید نیست و هزینه‌های مصرف وجود دارد. جنگ هم به این مشکل کمک می‌کند و این وضع بوجود می‌آید. در آن برنامه همه اینها را دیدیم. مثلاً برای منابع ارزی یک اولویت به بازسازی بخش نفت دادیم که درآمدهای تولید نفت ما را بالا آورد. حوادثی هم پیش آمد و قیمت نفت بحمدلله بالا رفت و ما توانستیم از نفت ارز مطلوبی بدست بیاوریم. منبع دومی که انتخاب کردیم جذب ارز از خارج بود که با این کار از دو طریق اقدام کردیم. از یک طریق ورود کالا با ارز صاحب کالا از خارج را آزاد کردیم که در زمان جنگ محدود بود. عمدتاً در زمان جنگ تجارت خارجی در اختیار دولت بود و ما آزاد کردیم. فکر می‌کنم ظرف یکی دو سال، پنج یا شش میلیارد دلار ارز بدون هیچ تعهدی وارد کشور شد. آن هم به صورت کالاهایی که مورد نیاز سازندگی و مصرف مردم بود. از مجلس هم اجازه گرفتیم که از منابع خارجی برای طرح‌ها و بازسازی ارز بگیریم که به صورت فاینانس این کار انجام می‌شد. البته اجازه مجلس خیلی سریع بود و ما محدود عمل کردیم. ما برای پنج سال اجازه داشتیم که یکصد و سی و پنج میلیارد دلار هزینه کنیم. مقداری از داخل تأمین می‌شد و بقیه را از خارج می‌گرفتیم. اما عملاً کمتر از صد میلیارد دلار هزینه کردیم و از آن مقداری که در داخل پیش‌بینی می‌کردیم هم زیادتر به دست آمد. توانستیم حدود سی میلیارد دلار از خارج به صورت فاینانس ارز بگیریم. آن هم در طرح‌هایی که سعی می‌شد بعد از به ثمر رسیدن جواب بدهد و ارز را برگرداند. سیاست هم اینطوری تنظیم شده بود که در چند سال اول ارز بگیریم و در چند سال دوم ارز را بپردازیم و این کار هم با وقفه انجام شد.

یک بار معلوم شد که نمی‌توانیم به آن زمان‌بندی بپردازیم. یک مهلت چهار پنج ساله گرفتیم که جداً با سرعت بیشتری پرداخت شروع شد. به طوری که آخر دوره سازندگی، حدود دوازده میلیارد دلار ذخیره ارزی داشتیم به اضافه، آن موقع درآمد مطلوب ارزی در داخل کشور معمولاً حدود بیست میلیارد دلار، هفده تا بیست میلیارد دلار، بدست می‌آمد. صادرات کالاهای غیرنفتی هم توسعه پیدا کرد. از ششصد ـ هفتصد میلیون دلار به سه میلیارد دلار رسید. یک سال به چهار میلیارد رسید. یک بار به حدود سه و نیم رسانده بودیم که اینها مجموعاً مرز ارزی ما را متعادل کرد که وقتی که دولت ما به دولت بعدی تحویل داد، ما دوازده میلیارد دلار ذخیره ارزی داشتیم و حدود سیزده تا چهارده میلیارد دلار بدهی که توازنی به وجود آمده بود. در حالی که وقتی که تحویل گرفتیم حدود سیزده میلیارد دلار تعهد ارزی داشتیم و ذخیره ناچیز بود. دز زمان جنگ اصلاً ذخیره نبود.

منابع ارزیمان را اینجوری تأمین کردیم، منابع ریالی را هم از ارزی که داخل کشور تأمین می‌شد گرفتیم، چون دولت متعهد شده بود و در مواردی زیادی تبدیل به ریال می‌شد. بنابراین ما منابع ریالی را از این ناحیه به دست آوردیم، به علاوه بتدریج قیمت ارز دولتی را بالا بردیم. از هفت تومان به شصت تومان رسید و بعد بیشتر شد و منابع خوب ریالی بدست آمد. ضمن اینکه اصلاح ساختار هم شد. منابع خوب درآمد و به دنبال این درآمدهای مالیاتی و سایر منابع درآمد دولت هم اضافه شد. پس منابع به این صورتی که گفتم تأمین شد. نیروی انسانی هم معلوم شد که ما بحمدلله عاجز نیستیم. البته ما برنامه‌ریزی کردیم تا این که دانشگاهها نیرو تربیت کنند. نیروهایی که در دانشگاهها تربیت شدند، برای دوره‌های بعد بدست آمد. ولی از اول هم بحمدلله مشکل نیروهای انسانی پیدا نکردیم. برنامه‌ها عمدتاً به موقع و با زمان‌بندی مشخص اجرا شد.

س- وجه تمایز سازندگی در قبل و بعد از انقلاب در چیست؟ چرا اکثر پروژه‌های مهم در قبل از انقلاب به کمپانی‌های خارجی تعلق گرفت؟

ج- دو سه نکته مهم در آن است. یک تفاوت این هست که در گذشته سیاستهای اقتصادی در ایران به طور کلی تحت تأثیر اراده خارجی بود. بالاخره یا انگلستان یا آمریکا یا بعضی شرکای دیگر خارجی اعمال نظر می‌کردند. مستشاران خارجی تقریباً همه جا بودند. گاهی رسمآ و گاهی غیر رسمی دیکته می‌کردند. مواردی هم در طرح‌ها و برنامه‌ها می‌بینیم که تحمیل می‌کردند. بنابراین آنها سیاست توسعه را دیکته می‌کردند. مسأله وابستگی به محصول واحد نفت مطرح بود. اصول سیاستهای استعماری این بود که ایران گرفتار این بشود و نمی‌خواستند منابع درآمدی مستقل از نفت برای کشور به وجود بیاید. البته می‌گفتند. اما، سیاست آنها این نبود. حالا چه مقدر توانستند تحمیل کنند، بحث دیگری است. ولی به هر حال این سیاست، سیاست شومی بود. مسأله دوم هم که تفاوت خیلی جدی دارد این است که در اجرا هم، نوعاً کارها را به صورت «کلید در دست» به خارجیها می‌دادند. مثلاً یک سد را می‌دادند به آنی که خارجی بوده، بسازد. حالا او، هم در قیمت، هم نوع مصالح، هم نیروی انسانی که بکار می‌برده، کار را انجام می‌داد. البته این از یک جهت از نظر آنها برای دولت ایران شاید مثبت بود که خیلی راحت انجام می‌شد. با خیال راحت می‌آمدند با امکاناتی که داشتند و با زمان‌بندی مشخص تمام می‌کردند و همه چیز هم از خارج می‌آمد. با مصالح خارجی و نیروی خارجی و مشاور خارجی و کمی هم نیروهای داخلی در سطح پایین. در دوره سازندگی بعد از انقلاب عمدتاً از امکانات داخلی استفاده می‌شود که این تفاوت جدی است. هم سیاست و هم اجرا اینطور است. ما براساس نیازها و مصالح خودمان انتخاب می‌کردیم، حال آن که اینها آن موقع بر روی چیزهای دیگری تکیه داشتند. نقطه‌ای که می‌شود روی آن تکیه کرد تفاوت از زوایه و جهت دیگری است و آن این است که، مشکلاتی در شیوه ساخت داخلی و توسعه داخلی وجود دارد. آن محدودیت‌ها و کمبودها موقع نبود. مخصوصاً هفت ـ هشت سال آخر عمر خاندان پهلوی درآمدها از نفت است که بعد از سالهای 50 به سرعت بالا رفت. همیشه ارز اضافی بود و اگر طرحی را می‌خواستند اجرا بکنند و همچنین وامی که می‌خواستند از خارج بگیرند، می‌توانستند طرح‌ها را خیلی آسان تأمین مالی یا مصالح ساختمانی یا نیروی انسانی بکنند. ما دشواریهایی داشتیم. در دوران مبارزه، در سالهایی که از سال حدود 40 به بعد که مبارزات مذهبی شکل گرفت ـ همین دوره جدید را می‌گویم ـ یکی از حرفهای مهم ما در این مبارزه این بود که چرا کارهای اساسی را به خارج می‌دهیم؟ وابستگی جزو مسائل ما بود که همه ما را زجر می‌داد. یکی از آرمانهای ما که بسیار هم مقدس است، این بود که ایران باید به دست ایرانی ساخته بشود و میدان دادن به نیروهای داخلی جزو اهداف انقلاب بود. بنابراین وقتی که ما خودمان سازندگی را شروع کردیم، کاملاً طبیعی بود که توقع مردم را و توقع نیروهای خودمان را داشتیم که باید این اشعار عملی شود. به این اشعار عقیده هم داریم و عقیده هم داشتیم.

س- انجام پروژه‌های بزرگ و ملی توسط نیروی خودی چه تأثیری بر افکار جامعه و متخصصین و صنعتگران ما خواهد داشت؟

ج- وقتی که نیروهای داخلی می‌دیدند تصمیمات را خودشان می‌گیرند و شریک‌اند و در اجرای طرح‌ها سهم دارند و استعداد دارند و ما بروز می‌دهیم و به نیروهای خودمان بها می‌دهیم، حتی گاهی اگر مقایسه کنیم و ببینیم مهارت بیشتری در نیروهای خارجی است، ولی باز به خاطر اهداف مهم پرورش نیرو، به نیروهای داخلی می‌دهیم، خیلی طبیعی است که این وضع برای نیروهای فنی شیرین می‌باشد و انرژی جدیدی در وجودشان خلق می‌کند. آنها هم انصافاً جبران کردند و گاهی بهتر عمل کردند. ارزانتر عمل کردند.

نکته دومی که خیلی برایمان مهم بود اینکه که در بدنه جامعه خودشان را نشان دادند. خارجی‌ها وقتی طرحی را می‌گرفتند، سراغ منابع تأمین مصالح می‌رفتند و چیزهایی از خارج می‌آوردند. معمولاً شبکه‌هایی این کار را می‌کنند. با کارخانه مربوطه و با دلال مربوطه و تاجار مربوطه برای نوع کالا هماهنگی دارند. حتی وقتی که طرح را می‌دهند از اول به خاطر قراردادهایی که دارند فکر می‌کنند به گونه‌ای بدهند که مثلاً فلان مصالح را مصرف کنیم. این در جریان مسائل داخلی بر عکس بود. یعنی وقتی که ما خودمان متصدی کار بودیم، فکر می‌کردیم که در داخل چه چیز داریم و از ناحیه این طرح چه صنایعی را در داخل می‌توانیم فعال بکنیم. چه رشته‌هایی را می‌توانیم تقویت کنیم. نتیجه این می‌شد که در بدنه جامعه می‌رفت و در یک طرح بزرگ دهها، گاهی صدها واحد صنعتی، تجاری، حمل و نقل و خیلی چیزهای دیگر فعال می‌شدند و برای همه آنها یک دریچه امیدی باز می‌شد. فرض کنیم مثلاً ما وقتی که طرح آبیاری تحت فشار را خودمان می‌خواهیم اجرا بکنیم یا به خارجی بدهیم که در گذشته به خارجی‌ها می‌دادند. آنها خیلی آسان به کارخانه‌های لوله و اتصالات و پمپ‌ها و قطره‌چکان‌ها سفارش می‌دادند و همه چیز را از خارج می‌خریدند و می‌آوردند. برعکس ما آمدیم به صنعتگرانمان اعلام کردید که بیایید ببینید شما چه می‌توانید بسازید، نمایشگاهی ترتیب دادیم. در مدت کوتاهی، در صنعت داخلی، خودشان همه نیازهای سیستم آبرسانی تحت فشار را ـ چه قطره‌ای، چه بارانی ـ در داخل تهیه کردند. شما می‌بینید و می‌توانید حساب بکنید که نیروهای متخصص چقدر تأثیر می‌گذارند. آنها می‌روند روی مواد اولیه کار می‌کنند. یعنی اگر بنا شد یک صنعت‌گر برای ما یک لوله بسازد، به طرف آن می‌رود تا ببیند که چه موادی در داخل وجود دارد. حتی به سراغ کارگاههای کوچکی که می‌توانند مواد تهیه کنند، می‌رود. نیرو هم همینطور، برای تأمین این کارها باید به نیروهای خودمان رو بیاورند. سراغ دانشگاهها، سراغ نیروهای متخصص کارگری می‌روند.

به هر حال بسیار اهمیت دارد که طرحی با نیروهای انسانی داخلی با مصالح داخلی و با طراحی داخلی و با اجرای داخلی انجام بشود. چون دائماً فن و علوم و پول به داخل کشور ترزیق می‌کند. این طرح نوعآ اینطوری بود. برای منابع مالیش از خارج ارز می‌گرفت، ولی همان ارز در کارخانه‌ها می‌آمد و به نیروهای داخلی داده می‌شد و با گردش سریع برای ما تکنولوژی و فن و کار و شغل می‌آفرید. بنابراین خیلی طبیعی است که به نیروهای علمی، فنی، طراح، مجری ساختمانی و صنعتی نشاط بدهد. ما کاملاً این حالت را به طرح‌هایی که به داخل می‌دادیم و معمولاً هم می‌دادیم، حس می‌کردیم.

س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی! چه عواملی باعث شد که نیروهای داخلی توانستند بر سازندگی تاثیرگذار باشند؟

ج- عوامل زیادی دارد، اولش این است که در گذشته آنهایی که سر رشته کار دستشان بود، به نیروهای داخلی اعتماد نمی‌کردند، نیروی داخلی نمی‌توانست جسارت پیدا بکند، یعنی به او اعتماد نمی‌شد. من چیزهای عجیب و غریبی در بخش‌های مختلف دیدم. ـ حالا طرح‌های بزرگ یک مسأله است ـ چیزهای زیادی هم می‌بینم. فرض کنیم در نیروهای مسلح که اسلحه از خارج می‌خریدیم، اجازه تعویض قطعه را هم به نیروهای داخلی نمی‌دادند، به کامپیوتر می‌دادند، کامپیوتر می‌گفت که امروز مثلاً باید این قطعه در هواپیمای جنگی عوض بشود و همین صورت منتقل می‌شد به همان مرکزی که باید قطعه را تهیه کند تا بیاورد و بعد هم یک چیزی زیر نظر مشاور آمریکایی بود که خودشان آن قطعه را عوض می‌کردند. آن زمان که خودشان داده بودند، این طرح را داشتند.

می‌دیدم یک جریان پول خوری بوجود آمده بود که سررشته‌اش دستمان نبود. نیروی داخلی اگر آنجا بود، فقط نظاره‌گر بود. یا در طرح‌هایی مثلاً فرض کنید سدسازی، کارخانه سازی و نصب کارخانجات، صریحاً می‌گفتند شما اگر می‌خواهید به نیروی داخلی بدهید، ما بیمه نمی‌کنیم. گرانتر می‌گوییم. چیزهای خاصی که خلاصه از اول بود و به نیروهای داخلی اعتماد نمی‌کردند. اینهم ساده نبود، نه به این دلیل که نیروهای داخلی نمی‌توانند. همان سیاست وابسته نگه داشتن کشور بود که عمل می‌شد. وقتی که اعتماد نمی‌کردند، نیروهای داخلی هم در یک حد معینی که فکر می‌کردند حد خودشان هست، اول کار می‌کردند، بعد هم کار نمی‌کردند.

مسأله دوم که به اینها جسارت می‌داد و اینها را برای مسئولیت گرفتن شجاع می‌کرد، این بود که آنها حاضر بودند ریسک را بپذیرند. چون اهداف مقدسی داشتند ودارندومی‌دانستندنظام، مه‌این‌اهداف‌رادارد. اگربنابودیک‌خطری‌هم در پیش باشد؛ با توجه‌ به ‌ارزش ‌استقلال ‌و یادگیری ‌و احیا شخصیت ‌کشور و مردم، ریسک ‌را می‌پذیرفتند.

س- آیا در مقوله سازندگی حماسه و ایثار وجود داشته است؟ در صورتی که نمونه‌ای را سراغ دارید بیان فرمایید.

ج- ما خیلی نمونه داریم. در گذشته افرادی مدعی بودند ولی به آنها میدان ندادند. اگر کسی اینجا می‌آمد و لیاقتش را نشان می‌داد و طرحش را ارائه می‌داد و به او اعتماد داده می‌شد، او هم در عمل اثبات می‌کرد و خوشبختانه ما هم در مراحل اول عمل این ادعا را صادقانه یافتیم. مواردی که اینها وارد شدند، مثلاً اساس کار ما بیشتر از جنگ شروع شد. جنگ به ما خیلی چیزها آموخت. ما اگر بنا بود در جنگ به اتکاء کارشناسان و متخصصان خارجی اسلحه‌ها و نیازهای جنگ‌مان را اداره بکنیم، یک روز هم نمی‌توانستیم بجنگیم. چون آنها نماندند و رفتند. آن کارهایی که آمریکایی‌ها قرار بود بکنند، بچه‌های ما کردند و دیدیم شد. بالاخره 8 سال جنگیدیم. از راهدارهای پیشرفته هواپیماهای بسیار پیشرفته که حتی در ارتش خود آمریکا هم پیشرفته حساب می‌شد. مثلاً اف ـ 4 یا موشکهای هاک و یا راهدارهای بسیار حساب شده آمریکایی که در کشور بود. اینها قبلاً اجازه نمی‌دادند که پیچ و مهره دست ما باشد. همه اینها را خود بچه‌های ما نصب کردند. کپی سازی کردیم. هر اداره‌ای به اینها، جرأت داد و همین نیروها آن موقع این کارها را کردند، دانشگاهها و متخصصان از دوره‌ای وارد جنگ شده بودند. حقیقتاً دوران مدیریت جنگ و نیازی که به ما تحمیل شده بود که از امکانات خودمان استفاده بکنیم، نیروهای ما را شجاع کرد و برای ما هم ثابت شد که اینها فهمیدند، که مدیریت کشور می‌خواهد آنها میدان پیدا بکنند. این شجاعت را در عمل و در میدان جنگ بعنوان یک ضرورت غیر قابل انکار در بخشهای محدودی به دست آوردیم. در همان دوران جنگ اتفاق می‌افتد که کارخانه‌ها، پمپاژ خانه‌ها، نفت، بنادر و خیلی جاهای حساسمان بمباران می‌شد، ما هم ناچار بودیم آنها را بازسازی کنیم. به کارگرهای متخصصمان اجازه می‌دادیم. نیروهای متخصصمان را دعوت می‌کردیم و از جاهای دیگر می‌آمدند همکاری می‌کردند و بازسازی می‌کردند و نشان دادند که واقعاً می‌توانند به کارهای پیچیده‌ای برسند. منظورم این است که ما در دوران جنگ شجاعت و تعهد کارهای بزرگ را در نیروهایمان دیدیم. شاید اگر جنگ نبود اینقدر جرأت نمی‌کردیم این امکانات گران قیمت را در اختیار افرادی که هنوز تخصص بالا ندارند بگذاریم. ضرورت به ما این شجاعت را داد و بعد، از نتایج آن راضی بودیم. این نتایج را بعداً به بخشهای دیگر سازندگی سرایت دادیم.

س- استفاده از متخصصین داخلی چه منافع و معایبی دارد؟

ج- من فکر می‌کنم این، منکر ندارد. یعنی الان همه جا قبول دارند که ایرانی‌ها در بهره هوشی جزء بهترین‌های دنیا هستند. ما الان افراد زیادی داریم که در دانشگاههای خارج و در مراکز صنعتی پیشرفته دنیا کار می‌کنند و مدیران و مجریان آن کارها از ایرانیها و از هوششان، از امانتشان و از پشت کارشان خیلی راضی‌اند، ایرانی از لحاظ علمی امتحان خوبی را پس داد. همه قبول دارند. اگر در گذشته در داخل استفاده نمی‌شد، به خاطر همان سیاستهای نابابی که گفتم بوده است. این هوش وقتی که با تعهد و ایمان و عشق و علاقه به انقلاب و وطن و اسلام و دین آمیخته شود، نیرومندتر می‌شود و واقعاً معجزه کردند. آنقدر کار خوب و ارزشمند در کشورمان هست و بود که در این دوران هیچ وقت فرصت نکردیم به عمق اینها از لحاظ معرفی کردن و تبلیغ کردن برسیم. فقط ظواهری را توضیح دادیم. من فکر می‌کنم واقعاً ما همه عوامل، برای اینکه این نیروهای مستعد ایرانی را در حد خوب استانداردهای جهانی به کار بگیریم، در کشورمان داریم و از این جهت غنی هستیم. اگر ما زندگی را با همان سیاست بومی کردن و داخلی کردن ادامه دهیم که طبیعی‌اش هم همین است، این توسعه و رشد نیروها ادامه پیدا می‌کند. چون من فکر نمی‌کنم که در کشورمان الان دیگر کسی مایل باشد که از امکانات خارجی بیشتر استفاده بکند. این علاقه را دارند. این عشق را دارند. این اعتماد را هم دارند. فقط مسأله این است که کار باشد و طرح باشد و پول باشد. ما در به کارگیری نیروهایمان مشکلی نداریم و غیر از این هم اتفاق نمی‌افتد. در همین مقدار سازندگی که هست، نیروهای ما دارند کار می‌کنند.

س- چه باید کرد تا حرکت سازندگی در کشور مطلوب‌تر و سریع‌تر گردد؟

ج- لوازم سازندگی را قبلاً گفتم که منابع مالیه ـ گاهی ارزی، گاهی ریالی ـ و مصالح نیروی انسانی است و بستر هم احتیاج است. در کشورمان خیلی احتیاج هست. ما با این که این هشت سال خیلی سریع حرکت کردیم و حتی مورد انتقادیم که چرا با این سرعت سازندگی کردیم؟ ولی باز می‌بینم خیلی کم است. هنوز خیلی نیاز داریم. ببینید ما این همه نیروگاه که ساختیم تازه دو سه سالی است که مثلاً قطع برق نداریم. اگر یک سال کمتر بسازیم به اندازه رشد مصرف دچار قطع برق می‌شویم. این همه هزینه که در مخابرات کردیم، هنوز بسیاری از روستاهایمان احتیاج به تلفن دارند. یا مثلاً تلفن موبایل که حالا دیگر جزء نیازهای جدی است. چون صنعت خوبی است، بخاطر اینکه ما برای یک تلفن معمولی یک سیم حدود چهل کیلومتری مصرف می‌کنیم. مثل مس اکتوبوسی و امثال اینها. ولی یک موبایل این مصارف را ندارد و کاربردش هم بیشتر است. ما اگر توسعه مخابراتی را متوقف کنیم، در عصر ارتباطات مشکل جدی پیدا می‌کنیم. یا در مس، ما روی کمربند مس دنیا هستیم. از شمال غرب این کمربند شروع می‌شود و از منطقه اهر تا شمال شرق و جنوب شرق خارج می‌شود و بعضیها را الان داریم استخراج می‌کنیم و معادن فراوان دیگر مانند معادن کروم، منگنز، طلا، سرب، روی، سنگ آهن و خیلی چیزهای فلزی را خودمان استخراج می‌کنیم و قبلاً تقریباً بخش عمده‌اش مثل، شیرآلات، کاشی و حتی چیزهایی مثلاً عایق‌بندی تأسیسات سیستم‌های گرم و سرد عمدتاً خارجی بود.

مسکن که متوقف نمی‌شود. ما باید همیشه بسازیم. پس باید آنها را توسعه بدهیم. نیاز به تأمین مصالح، سازندگی را می‌آورد.

ما باید در بخش کشاورزی آبهایمان را مهار کنیم. چون ایران کشور کم آبی است و زمین زیاد داریم. ما هنوز سالهای زیادی باید کار بکنیم، شاید دهها سال تا اینکه آبها را مهار کنیم. تا این مایه حیات هرز نرود و به دریاهای شور نریزد و نابود نشود. خاکها را هم با خودش به دریا نبرد. سیستم آبیاری تحت فشار در کشورمان یک ضرورت بسیار مهم است. چون ما هر هکتاری را که با آبیاری تحت فشار آبیاری می‌کنیم، می‌توانیم دو هکتار زمین بایر یا کویر را زیر کشت بیاوریم. اینها برای ما حیاتی است، نمی‌شد آنها را متوقف کرد. یا در کالایی مثل گاز، این ماده‌ای که در کشورمان بهترین سوخت، ارزان‌ترین سوخت، سالم‌ترین سوخت است و برای چند صد سال منابع شناخته شده داریم. طبیعی است که ما باید اینها را استخراج کنیم. لوله‌کشی کنیم و به همه جا ببریم. ما به عمده جاها بردیم. ولی باز هم باید استخراج کنیم و منتقل کنیم. هنوز نمی‌توانیم به شهرهای صنعتی‌مان گاز بدهیم. ما حدود سیصد شهر صنعتی را طراحی کردیم که دویست و سی تا چهل شهر را تا به حال فعال کردیم. اینها همه گاز می‌خواهند. باید به آنها گاز برسانیم و کارخانه‌هایشان باید کمتر گازوئیل و مازوت و برق مصرف کنند. در صنایع مثلاً فاضلاب شهری ضمن این که یک سد حساب می‌شود که آب محصولش را به کشاورزی می‌دهیم، منابع آب زیر شهر را هم از آلوده شدن حفظ می‌کنیم که مایه بهداشت برای مردم است و باعث آسایش مردم است. صرفه‌جویی در حفر چاههای بیخودی و چیزهای شخصی در خانه‌ها که همیشه برای آنها هزینه داریم.

در بخش فولاد ما هنوز معادن سنگ آهن زیاد داریم که استخراج نمی‌شود. ظرفیت بالایی داریم. در آلومینیوم تازه اولین معدن را در جاجرم داریم که می‌خواهد به محصول می‌رسد. در بخش انتقال آبها، ما آبهای شمال را که به دریای خزر می‌رود، هر کسی که رفته می‌داند، آدم همینطور که در جاده ساحل می‌رود، همه جا رودخانه‌ها را می‌بیند که همه به دریا می‌روند. همه اینها را باید یا در شمال استفاده بکنیم یا اگر زیادی است با تونلی این طرف بیاوریم که همه اینها در طرح‌ها هست. نمی‌شود اینها را ول کنیم. غرب هم همینطوری است که به عراق می‌رود. جنوب هم از زاگرس به دریا می‌رود، یک مقدارش را مهار کردیم. بقیه‌اش را باید مهار کنیم. سدها باید بسته شود. بطور کلی ما هنوز خیلی چیز داریم. در صنایع مادر و پالایشگاهها کم داریم. با این که ما این سالها به سرعت پالایشگاه ساختیم؛ باز هم هنوز بنزین وارد می‌کنیم. معلوم هست که باید پالایشگاه بسازیم. پتروشیمی این مواد، ارزشمند است. گاز را تقریباً مجانی داریم از دست می‌دهیم. در دریا می‌سوزانیم و با اینها می‌توانیم به قیمت گزافی محصول پتروشیمی صادر بکنیم. آنها باید به کارخانه‌های آمونیاک یا چیزهای دیگر تبدیل شوند و صادر کنیم. در مراکز آموزشی هم همینطور. بالاخره ما باید مقاطع تکمیلی خودمان را خیلی تقویت بکنیم. دانشگاههای پیشرفته‌ای داریم. قویترشان بکنیم. در بهداشت و درمان ما پیشرفت خوبی داشتیم. نوعآ همه جا خانه بهداشت بردیم. بیمارستان بردیم، دکتر تربیت کردیم. ولی برای به روز نگه داشتن اینها باید هزینه و سرمایه‌گذاری بکنیم.

طرحهای میگو که در دوره سازندگی طراحی شده و مقداری از آن اجرا شد. ما از آبادان تا گواتر هر جا بخواهیم در ساحلمان می‌توانیم با همان آب دریا میگو تولید بکنیم. همه هم می‌دانند که یک میگو الان به اندازه یک بشکه نفت ارز می‌آورد. چقدر شغل ایجاد می‌کند و در همه این کوهستانهایمان آبها، چشمه‌ها و رودها است که می‌تواند پرورش ماهی داشته باشد. سرمایه‌گذاری، اینطور کارها را به ما آموخت.

در راه آهن، ما هنوز آن را به شرق وصل نکردیم. باید کرمان و بندرعباس به زاهدان وصل شود. ما مسیر عمده شرق و غرب دنیا هستیم. به زاهدان که وصل شویم، به همه شرق وصل هستیم. این طرف که به ترکیه وصل شدیم به همه غرب وصل هستیم. الان، از شمال هم که وصل هستیم و این یک شبکه راه آهن عظیم می‌شود. بافق ـ مشهد باید ساخته شود برای این که ترانزیت کالا در ایران برای ما خیلی ارزآور است و اهمیت دارد.

صنایع دریایی مان خیلی جوان است. ما اصلاً در دریا هیچ حقوقی نداشتیم. محیط دریا برای ما ظلمانی بود. الان در دریا می‌توانیم مثل شرکتهای دنیا در مناقصه‌ها شرکت کنیم و سکوهای بزرگ دریایی، لوله زیر دریایی و طرح‌های دریایی را اجرا بکنیم. باید به آن توسعه دهیم. نمی‌شود که اینجوری رهایش کرد.

در کشتی سازی، من فکر می‌کنم تقریباً چیزی نکردیم. ما در کشتی سازی جوان هستیم. هم در خزر، هم در جنوب باید توسعه دهیم. در صنایع الکترونیک بسیار عقب هستیم. بخاطر اینکه ما را محروم کرده بودند. خیلی رشته‌های گرانی دارد، نیروگاه ساختن و چرخه سوخت و اینطور چیزها مهم است و نمی‌شود که در ایران نداشته باشیم. بندرسازی و اتوبان سازی مهم است. ایران حتماً باید اتوبان داشته باشد. حرکت کردنمان در راههای کوچک و معدود، هم از لحاظ وقت، هم از لحاظ اصطلاک ماشین و هم از لحاظ سوخت خیلی گران تمام می‌شود. باید اینها ادامه پیدا بکند. مثلاً ما یک طرح عظیم کانال آب از آستارا تا گرگان طراحی کرده بودیم که در شمال البرز هم آبهای شمال البرز در این کانال وارد می‌شود که هر جا زیادی دارند در کانال بیندازند تا هر جا کمی دارند بگیرند. سه میلیارد متر آن طرف در گرگان می‌رفت. بهترین اراضی کشور در منطقه گرگان و گنبد است. ولی الان بیابان است. فکر می‌کنم وقتی که ما ارس را به رود آستارا وصل کنیم، شمال ما اصلاً یک چیز دیگری می‌شود.

دو طرفش هم بنا بود جاده‌ای خوب ساخته شود تا بیشتر از آن طرف رفت و آمد بشود و آن جاده هم بتدریج ساخته می‌شود. هر سدی که ساخته می‌شود، در حوزه آن یک اتوبان ساخته می‌شود و همه زمینه‌ها که من الان نمی‌توانم بشمارم.

ما در تمام زمینه‌ها بازسازی و سازندگی داشتیم و نمی‌توانیم آن را متوقف کنیم. اگر کسی نخواهد این منافع را ببرد، مسأله اشتغال چه می‌شود؟ ما اینهمه جوان داریم و هر سالی هم دارد پانصد ـ ششصد هزار جوان اضافه می‌شود. با تحصیلات خوب وارد فضای کار کشور می‌شوند. اگر توسعه سازندگی در کشور نباشد، اینها می‌خواهند کجا کارگیر بیاورند؟ کجا مشغول بشوند؟ بروند دست فروش شوند؟ یا کارمند دولت شوند؟ معلوم است که سازندگی قطعاً باید باشد. ممکن است سئوال کنند که ما این منابع را از کجا بیاوریم؟ همان کاری که ما قبلاً کردیم. سال 67 که شروع کردیم از کجا آوردیم؟ وضع بدتر از این بود. خزانه خالی بود. کارخانه‌ها همه فرسوده بودند. شهرها مخروبه بود. ماشین آلات در جنگ خراب شده بود. 50% کسر بودجه داشتیم. ارز ما هم 13 میلیارد بدهی با تعهد و بدون ذخیره داشت. چاههای نفت ما هم آسیب دیده بود.

نیرو هم وضع دیگری داشت. بازار ما تقریباً دو نرخی و کوپنی بود. دیدید که شد. منابعی را از خارج و منابعی را از داخل تهیه کردیم. بخش خصوصی را فعال کردیم. بخش خصوصی ما فعال نیست. این همه سرمایه در کشور ما است! چهار ـ پنج هزار کارخانه دارند محصولات پتروشیمی را تولید می‌کنند. آنها 8 سال پیش یا 10 سال پیش آمر می‌خواستند تا کار کنند. باید تمام آن را از خارج بیاورند حالا هم آنها را در کارخانه‌های خودمان با نرخ ثابت می‌گیرند. یا آنهایی‌که مثلاً ورق فولاد مصرف می‌کنند، چندین هزار کارخانه است. آنها فولاد را از چه کسی می‌گیرند؟ در گذشته باید همه اینها را وارد می‌کردیم. سرب و روی و بسیاری از مواد دیگر. بقیه هم همین طور است. بنظر من الان سازندگی خیلی آسانتر از گذشته است. الان مشکلی یکدفعه پیش آمد و می‌شود آن را وارد کرد و آن قطع شدن ناگهانی درآمدهای نفتی‌است.

دولت حتماً برنامه‌ریزی می‌کند، جبران می‌کند، جایگزین می‌کند. ان شاءالله دوباره اوج می‌گیرد. به هر حال اشتغال و ادامه حیات و رشد، ما را وادار می‌کند که سازندگیها را داشته باشیم. واقعاً به گونه‌ای بود که تقاضای کمک به سازندگی کشورهای جهان سوم از طرف ما شده بود، دهها کشور در آفریقا و آسیا از من متقاضی بودند که طرح‌های مهمشان را با پیمانکاران ایرانی قبول کنم. البته سرمایه هم می‌خواستند. یعنی ما اگر می‌رفتیم می‌بایست فایناس هم بکنیم که عملی بود. ما چندین طرح را در آسیا و آفریقا می‌گرفتیم. البته بعضی از آنها را داریم اجرا می‌کنیم.

س- آیا شاهد عکس العمل افراد خارجی در بازدید از طرح‌هایی که بوسیله نیروهای خودی انجام پذیرفته بوده‌اید؟ در صورت امکان اشاره فرمایید.

ج- دنیا باور کرد که ما در سازندگی موفق شدیم. نمایشگاههایی که در کشور زدیم ـ سالی پنجاه تا شصت نمایشگاه می‌زدیم. محصولات ما را می‌دیدند. مسافرانی که می‌آمدند گاهی مسئولانی که می‌آمدند، مثلاً هر کس کارخانه فولاد مبارکه را می‌بیند اینها را از صمیم دل تحسین می‌کند. هر کس مثلاً نیروگاه شهید رجایی را می‌بیند، یا پتروشیمی بندر امام را می‌بیند یا پالایشگاه بندرعباس را می‌بیند یا اتوبان قزوین تهران را می‌بیند، تحسین می‌کند. وقتی می‌روند در مترو، ما بعضی‌ها را می‌بریم ساختمان مترو را به آنها نشان می‌دهیم و یا این پلها و این اتوبان‌ها را می‌بینند یا آنهایی که در کنفرانس اسلامی بودند، دیدند در ظرف چند ماه مهندسان ایرانی آن ساختمان عظمیم را با آن سرعت ساخته بودند. بعضیها رفته‌اند و دیدند ما حرفهای جالبی داریم. یادداشتهایی که آنها، در کتابهای یادداشتی که معمولاً این صنعتیها و این واحدها دارند، نوشتند، بعضی از آنها برای ما افتخارآمیز هستند و در تاریخ، بعداً خودشان را نشان می‌دهند. من خودم که دستم در کار بوده، خیلی بیش از اینها برایم اهمیت دارد. کارهایی که انجام می‌شود، کاری مثل سد کرخه که آمریکاییها قبلاً سالها پیش آمده بودند و طراحی کرده بودند. یک سد کوچکتری با حجم عملیات بیشتر و گرانتر برای ما طراحی کردند، خود ایرانیها محل این سد را عوض کردند. ارزان‌تر و با ظرفیت آبگیری خیلی بیشتر که همه ظرفیت رود کرخه را این سد می‌تواند مهار کند. اجرایش را هم بچه‌های سپاه با همان ماشین آلات که در جنگ داشتند و مثلاً در هور کار مهندسی می‌کردند، با همانها دارند آنجا را می‌سازند. هر کس آنجا را می‌بیند ایران را تحسین می‌کند. من دو بار ترکیه رفتم و مرا بردند سد آتاترک را دیدم. خیلی افتخار می‌کردند. حقشان هم است. سد مهمی است. ولی وقتی در مناقصه‌ها شرکت کردند و ظرفیت ایرانیها را دیدند، گفتند: یکی از امیدهای ما این بود که در ایران بازار کار برای مهندسان خود پیدا کنیم. حالا می‌بینیم یک رقیب بزرگ در مقابل ما است.

س- چه عواملی در روند سازندگی ایجاد اختلال می‌کند؟

ج- همین سد آتاترک که برای آخرین بار رفتم از یک نقطه‌ای مقدار زیادی آب از زیر سد عبور کرد که تقریباً به اندازه رودخانه کرخه آب نشت می‌کرد. البته این سد چون خیلی بزرگ است این مقدار نشت را مضر نمی‌دانند. بین خودشان طبیعی می‌دانند. ولی ما در کشورمان مثلاً یک مقدار آب نشت می‌کند، همه آقایان داد و بیداد می‌کنند. ما حدود بیست و اندی سد خوب ساختیم و تحویل دادیم. در یکی دو مورد مثلاً آب نشت کرد. بعضی‌ها اینقدر هیاهو راه می‌اندازند، در صورتی که قبلاً همین سد لار را متبحرترین مشاوران دنیا اینجا بودند و سد لار می‌ساختند. حالا می‌بینیم نصف آب از آنجا عبور می‌کند. یک اتفاقات جزئی را به یک ماجرا تبدیل می‌کنند.

س- تأثیرات بین‌المللی روند سازندگی را چگونه ارزیابی می‌کنیم؟

ج- به هر حال بنظرم جزء افتخارات ما است و خارجی‌ها با این پیشرفت‌ها خیلی خوب آشنا هستند. حتی بیشتر از خودمان ارزش آن را می‌دانند. مثل ایران در دنیا چهار ـ پنج کشور بیشتر نیست. از لحاظ منابع مانند آب، انرژی، زمین، چهار فصل هوا و مردم باهوش و موقعیتهای جغرافیایی ممتاز که از هوا و زمینش می‌توان مجانی درآمد زیاد داشت. الان هواپیمایی که از فضای ایران عبور می‌کنند و باید عبور کنند و راهی بهتر از این نیست، همین جوری در زمین ما ارز می‌ریزند و از آنها پول می‌گیریم. بالاخره این لوله‌های انرژی باید در آینده از ایران عبور بکند. راهی بهتر از این نیست. برای راه آهن دنیا و جاده‌های خوب دنیا، بهترین مسیر و کوتاهترین مسیر ایران است. این موقعیت جغرافیایی ما است. شمال و جنوب ما دریا است. گاز ما چهار صد ـ پانصد سال می‌تواند به ما انرژی دهد و خیلی‌ها را گرم کند و صنعت ما را تحریک کند. نفت ما خیلی عظیم است. منابع معدنی ما بسیار بزرگ است. یک چنین کشوری در شرایط امروز دنیا قطعاً کشوری نیرومند می‌شود. البته سیاست‌ها و مدیریتها می‌تواند تأثیرهای متوقف کننده یا تسریع کننده داشته باشد. ولی من بالاخره این مسیر را به طرف سعادت و تکامل می‌بینم.

س- به نظر جناب‌عالی پروژه‌های مهمی که بعد از انقلاب توسط متخصصین داخلی انجام پذیرفت، کدام بودند؟

ج- مردم می‌دانند. در این دوره‌ای که سازندگی داشتیم توانستیم بیش از این ظرفیتی که ما داشتیم نیرو جذب بکنیم. سرمایه یا توان آنها آماده بود. شما یک گشتی در شهرک‌های صنعتی بزنید ببینید ما هر جا زمین و آب و برق و راه به مردم دادیم، مردم آمدند آنجا خودشان پولی پیدا کردند. کارخانه ساختند. مصالح را ما باید برای آنها حل بکنیم. بالاخره مشکلات ارزی را ما باید حل بکنیم. یا اجازه دهیم خودشان حل کنند. به نظر می‌رسد اگر امنیت به مردم بدهیم و بیخودی اذیتشان نکنیم، به صورت تنگ نظرانه سراغ آنها نرویم و تشویقشان کنیم، مردم خودشان کشور را می‌سازند. با سیاست درست می‌توانیم کار خودمان را انجام دهیم. مردم به توسعه خیلی عشق دارند. واقعآ، کم هستند جوانانی که بخواهند کارهای دفتری و یا مثلاً کارهای انگلی بکنند. دلشان می‌خواهد در میدان، فعالیت سازنده داشته باشند. حتی پولدارها هم اینطور نیستند که خودشان پولهایشان را در بانک جابجا بکنند. آنها می‌خواهند به کارخانه تبدیل کنند. به هر حال فکر می‌کنم که راهی غیر از این برای کشور ما نیست. همانطوری که عرض کردم هر وقت سازندگی متوقف شود ما می‌میریم. یعنی مانند یک موجود مرده بیجان باید حرکت کنیم. شما فقط یک مقایسه بکنید. شاخصهایی که قبل از سازندگی و بعد از سازندگی بوده ـ من چند تا از آن را می‌گویم حالا شما تعداد زیادی از شاخص را از این کتابهای آمار در بیاورید ـ من این اشکال را از دولت قبلی نمی‌دانم. جنگ این شرایط را برای ما بوجود آورده بود. همه ما در آن مسائل شریک بودیم. مجلس، دولت و مردم در جنگ شریک بودند. به هر حال ما در جریان بودیم. کسر بودجه ما قبل از شروع سازندگی 51% بود. یعنی 49% درصد بودجه راکشور تهیه می‌کرد. آخرین بودجه ما اینجوری بود. همان سال تورم ما 30% بود. در همه کشور تقریباً بازار سیاه بود. شما کمتر کالایی پیدا می‌کردید که بروید در بازار خودتان بخرید. یا نبود، یا در بازار سیاه باید می‌خریدند. رشد تشکیل سرمایه منفی بود. طبیعی است در جنگ سرمایه‌ها در کار نمی‌آیند. این اساس هر جنگ است. تولید ناخالص ملی که شاخص مهمی است، منفی بود. یعنی سال به سال کم می‌شد. بجای اینکه رشد کند معکوس شده بود. تولید را در طول 8 سال بطور میانگین 5/5 درصد رشد دادیم. یعنی هر سال که گذشته 5/5 درصد ثروت زیادتر شده است. حالا این ثروت کجاست؟ مال همه است. حتی درآمدهای سرانه رشد بسیار خوبی داشت. سالانه درآمد سرانه بالا رفت. وقتی که مجموع درآمد را بر مردم سرشکن می‌کنیم، می‌بینیم درآمدها رشد کرده است. بجای این که با این هزینه‌ها عده‌ای باید خیلی پولدار بشوند، اما در عین حال در آن در دهه که پایین ضریب بودجه هستیم، درآمدها رشد کرده و فاصله طبقاتی تا حد بالا پایین آمد. دلیلش هم اشتغال است. چون اشتغال بوده، مردم فقیر کار می‌کردند و درآمد بیشتر پیدا می‌کردند. کالاهای با دوام ‌در مملکت‌ رشد کرد. درگذشته ‌درآمد مردم‌ صرف غذا، یا بهداشت ‌یا مدرسه می‌شد.

به هر حال صرف می‌شد. در اواخر صرف فرش و یخچال و چیزهایی از این قبیل می‌شد. خریدن مقداری کالای بادوام دلیل بهتر شدن زندگی مردم است.

به طور رسمی 5/15% مردم بیکار بودند. ولی غیر رسمی کارها بیخود می‌کردند. تورم بیش از 30% بود. خیلی در بازار سیاه مشغول به کار بودند. ولی در آخر سال دوره سازندگی به 9% رسید. این شاخص‌ها شاخص‌های مهمی است. یعنی اگر می‌خواهد کشوری اقتصادش سالم باشد، باید شاخص‌هایش درست باشد. تولیدش، سرمایه‌گذاریش، مصرف سرانه‌اش، اشتغالش و تشکیل سرمایه و از این جور چیزهایی که برای اقتصاد مشخص است، باید درست باشد. همه در این دوران پنج ساله برنامه و هشت ساله رو به خوبی بود. ما در این دوران هیچ وقت رشد منفی نداشتیم تا مردم ناراضی شوند. البته گاهی طغیان کردند. مخصوصاً وقتی ما ارز را در سال هفتاد و چهار به قیمت واحد کردیم، یک دفعه به نزدیک پنجاه درصد تورم رسیدیم. مهارش کردیم. دیدیم کشور نمی‌تواند تحمل کند مهار کردیم. ولی در مجموع که حساب می‌کنیم تورم در این هشت سال حدود 22% یا 23% بود. در یک سال 49% بود، یک سال 9% بود. یک سال 17% بود. یک سال 12% بود. یک سال 20% بود. 35% هم داشتیم. 49% هم داشتیم. مجموعآ حدود بیست درصد بود. البته باز هم برای مردم سنگین است. ولی به همین اندازه ما رشد ارزی می‌دادیم. ارزها را به همین نسبت بالا می‌بردیم که زندگی کارگرها و کارمندها بدتر نشود. به هر حال جمع‌بندی ما این است که سازندگی علی‌رغم مشکلاتی که دارد، راه منحصر به فرد کشور است و خیلی از مردم هم این را لمس می‌کنند. عدالت هم جزو اهداف مهم ماست و اگر سازندگی نباشد عدالت هم تحقق پیدا نمی‌کند چون در شرایط بیکاری و فقر، طبقه محروم آسیب زیاد می‌بینند. آنهایی که دارند، یک جوری خودشان را حفظ می‌کنند. هیچ وقت در روستاهای ما برق و آب نبوده، خانه نبود، بهداشت نبود، مدرسه نبود، راه نبود، تلفن نبود. این عدالت است که مردم با موبایل و تلفن در هر لحظه‌ای با هر جا که بخواهند، ارتباط برقرار می‌کنند و این جور بیمارستانهای مجهز داشته باشیم. آنجا اگر دکتر بخواهند و نداشته باشند، این توجه به روستا است؟ همه اینها بدون سازندگی نمی‌شود. باید یک جایی برق باشد تا این برق را به روستا ببریم.

باید یک جایی جاده اصلی باشد تا آن را به روستا وصل کنیم. تلفن یک جایی باید مرکزی داشته باشد تا وصل بکنیم. منبع درآمد دارد. باید دنبالش برویم. همین ورزش و سرگرمی بچه‌ها، در این مدت چقدر ورزشگاه ساخته شده است؟ چقدر در شهرستان‌ها ورزشگاه تابستانی و زمستانی، سرپوشیده و سرباز، استخر و پارک درست شده است. شما تهران را فقط می‌بینید. اکثر شهرها همینطوری است. اینها چیزهای لازم زندگی است. اگر بخواهیم اینها نباشد، زندگی خیلی بی‌رونق می‌شود. لذا ما باید تقدس سازندگی را حفظ کنیم. ارزش را تثبیت بکنیم. تحکیم بکنیم. تا حدودی همین طور است. ولی بیش از این باید به آنها بها بدهیم.

اگر کشور در مواد غذایی وابسته باشد از او باج می‌گیرند، ببینید آمریکا با گندمش خیلی‌ها را اذیت می‌کند، باج می‌گیرد. ما در کشورمان قبل از سازندگی در خیلی رشته‌ها وابستگی غذایی داشتیم. کره می‌بایست وارد می‌کردیم. تخم مرغ می‌بایست وارد کنیم. مرغ وارد کنیم، گوشت وارد کنیم، پنیر وارد کنیم، مواد شوینده وارد بکنیم. مواد بهداشتی و تجهیزات پزشکی وارد کنیم. قسمت زیادی دارو وارد کنیم. خیلی تلاش شد که الان در اکثر اینها خودکفا هستیم و صادر کننده هم هستیم. ولی هنوز یک جاهایی وابسته‌ایم. مثلاً حدود 800 هزار تن روغن نباتی وارد می‌کنیم. در صورتی که در ایران ما با اشجار زیتون می‌توانیم صادر کننده عمده موارد روغنی باشیم. ما از کرمانشاه یعنی از قصرشیرین تا بیرجند ـ یعنی نیمه جنوبی کشورمان ـ اکثر جاهایش در تپه ماهورها می‌توانیم زیتون بکاریم که یک درخت کم آبی است. خیلی جاها دیم می‌شود. خیلی جاها هر هکتار با 4 هزار متر آب می‌تواند به حیاتش ادامه بدهد، در صورتی که اشجار دیگر خیلی آب می‌خواهد. این را از چهار پنج سال پیش شروع کردیم. هفت ـ هشت سال طول می‌کشد تا درخت زیتون بارده بشود. اگر این به ثمر برسد، شما صادرکننده روغن هستید. این ماده حیاتی را داریم ولی به جای اینکه بهره بگیریم، وارد می‌کنیم یا ما هنوز هفتصد ـ هشتصد هزار تن شکر وارد می‌کنیم. ما برای جبران قند، طرح عظیم نیشکر اهواز را طراحی کردیم. داریم 80 هزار هکتار زمین را با بهترین شرایط و مدرن‌ترین شیوه کشت و برداشت و تصفیه به ثمر می‌رسانیم، تا یکی دو سال دیگر دو میلیون تن محصول استراتژیک به ما می‌دهد.

یا کاغذ یا خوراک دام یا مایه خمیر. این یعنی حراست از استقلال کشور و خاطر جمعی در داخل کشور. یا همین طرح میگو و پرورش ماهی که حالا همه کارهایش شده. یعنی لارو را خودمان تولید می‌کنیم. غذایش را خودمان تولید می‌کنیم، تکنولوژی را ما خودمان داریم. دریا که برای ما بی‌منتهاست. زمین هم که آنجا هر چه بخواهیم هست. ما می‌توانیم یکی از کشورهای مهم صدور میگو در دنیا باشیم. هم موادغذایی است و هم ارز آور است. با این راهها می‌توانیم وابستگیها و نیازهای اولیه زندگی مردم را تأمین بکنیم. راهش را هم یاد گرفتیم. الان واقعاً در راهها گیر نمی‌کنیم. گاهی محدودیت‌ها در سرمایه است. گاهی در وام است. گاهی در بعضی چیزها است که اینها با ابتکاراتی که الان دولت دنبالش می‌رود، ان شاء الله حل می‌شود.

س- از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، ممنون هستیم.

ج- موفق باشید.