مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در باره استاد رضا روزبه
مصاحبه هاشمی درباره استاد روزبه ؛ یعنی ادای احترام شاگرد به استاد
س- بسم الله الرحمن الرحیم. آقای هاشمی رفسنجانی، ضمن تشکر از اینکه دعوت ما راپذیرفتید. به طوری که ما اطلاع داریم، حضرتعالی یک زمانی را با مرحوم استاد روزبه بودید. احتمالاً خاطراتی از آن دوره دارید. لطف بفرمایید در مورد آن برنامه و خاطرات توضیح بفرمایید.
ج- بسم الله الرحمن الرحیم. من ابتدا از شما تشکر میکنم، که تلاش میکنید تا شخصیت مرحوم رضا روزبه (1) را به نسل جدید معرفی کنید. ایشان میتوانند به عنوان یک الگوی استاد خوب مورد توجه باشند. اگر زندگی او آنگونه که بود به جامعه معرفی بشود، این اثر را دارد. همانگونه که برای خود من داشت. ما، در جوانی وقتی که با آقای روزبه برخورد کردیم، با اینکه ما طلبههای درس خوانده بودیم، بیش از ده سال آن زمان ما در قم درس خوانده بودیم، ولی با آشنایی ایشان، تحت تاثیر روحیات ایشان قرار گرفتم. فکر میکنم دیگران هم همانطور که من ایشان را دیدم، استفاده میکنند.
مقدمه آشنایی ما باایشان اینگونه بود که ما چند نفر از طلبههای قم در حدود سال 1337 یا 1338 از قم انتخاب شدیم، برای اینکه آموزشهای جدیدی ببینیم، برای تربیت مبلغ به صورت جهانی که در خارج کشور هم به عنوان مبلّغ خدمت کنیم.
قبلا رسم نبود که طلبهها را برای تبلیغات اینگونه تربیت کنند. همان تعلیمات حوزه را برای تبلیغات کافی میدانستند.
در تابستان که درسها تعطیل بود، ده نفر از قم انتخاب شدیم. ما از این وقت استفاده کردیم که چند تابستان را به تهران بیائیم تا دورههای مورد نیاز مبلّغین خارج از کشور یا در محیطهای دانشگاهی را ببینیم.
افرادی که در ذهنم هستند آقای مهدوی کنی، آقای امامی کاشانی، هم بودند. ده نفر بودیم، جزئیات یادم نیست. اکثراً در مدرسه سپهسالار قدیم، که حالا مدرسه شهید مطهری است، در آنجا ساکن شدیم. چون نزدیک مدرسه علوی بود. کلاسها هم در مدرسه علوی تشکیل میشد. در یکی از درسها و گاهی دو درس ما از آقای روزبه استفاده میکردیم.
یکی از درسهایی را که ایشان به ما میدادند، فیزیولوژی انسانی بود. البته اساتید آنجا نوعآ خوب بودند. تیپ مذهبی، روشنفکر و دانشگاهی بودند. برای ما همه جالب بودند. برای ما ایشان جاذبه بیشتری پیدا کرد. با ایشان دوست شدیم. ایشان ویژگیهایی داشتند که برای من جالب بود.
یکی از ویژگیهای ایشان این بود که خیلی خوش بیان بودند. درس را به گونهای توضیح میدادند که همه چیز برای شاگرد قابل فهم بود.
دوم اینکه فوق العاده متواضع بودند. یک معلّم متواضع برای کار شیرین بود، ایشان هم برای طلبهها احترام قایل بودند. میدانستند که ماده سال در قم درس خواندیم و لذا به صورت یک شاگرد مدرسهای نگاه نمیکردند. در عین حال آن تواضعی را که ما از ایشان میدیدیم، برای کار خودمان آموزنده بود.
نقطه دیگر این بود که ایشان ادبیات عربی را خوب میدانستند. به اضافه علوم دانشگاهی هم داشتند. این برای ما طلبهها خیلی خوب بود. چون کسانی که با ادبیات عربی آشنا باشند و سر و کارشان که با طلبه باشد، با زبان خودشان برخورد میکنند. اینگونه نبود که در مقابل طلبهها در این بخش کم بیاورند.
یکی از شیوههایی که ایشان داشت و در قم هم تا حدودی در تحصیلا ت ما مرسوم است این بود که وجه تسمیه آن ارتباطات بحث را با سایر بحثها روشن میکرد. این برای ما که نمیخواستیم، چیزی را حفظ کنیم، کمک میکرد.
شیوه تحصیلی ما در قم، با شیوههای حفظی و انباشتن در حافظه سازگار نیست. ما نوعاً باید درس بخوانیم تا صاحب نظر بشویم. ایشان این موضوع را میدانست. لذا به گونه این درس میداد، که انسان را حتی در مسایلی که اوّلین بار یاد میگرفتیم، قابل استنباط در حدود آن کار میکرد. این برای ما بسیار مفید بود.
از همه اینها مهمتر، چون ایشان آگاه بود که ما برای چه کاری این دوره را میگذرانیم، ارتباط این بحثها را با معارف اسلامی و عقیدتی برای ما میگفت. معمولاً یک استاد وقتی که فیزیولوژی درس میدهد، دلیلی ندارد که اینها را با فلسفه خلقت و ریزهکاریهای آفرینش و طراحی در آفرینش ارتباط دهد. امّا ایشان این کار و این بحث را خیلی خوب برای ما انجام داد. بهطوری که بعد از چهل سال هنوز درس ایشان یادم هست.
در هر نقطهای هم استفاده میکرد، که ما چگونه میتوانیم این را تصادفی حساب کنیم که در یک جریان طولانی میلیاردها سال تکاملی پیدا شده است. گردش خون با این دقت و ریزه کاریهایی که در گردش صغیر و کبیر و تغذیه بدن و تقسیم مواد غذایی به صورت مناسب بین بدن و بیرون آوردن مواد سوخته زائد مزاحم، لذا انسان با لمس میتوانست نقش قلم آفرینش و تدبیر و طراحی یک علم و سیع را ببیند. برای ما مبلغین اینگونه چیزها مفید بود. در بحثهای دیگر هم همین کار را میکردند. چون ایشان آیات و روایات را بلد بودند و ادبیات عرب ایشان هم قوی بود، گاهی مطالبش را با یک جملهای از قرآن یا حدیث تطبیق میکرد. حقیقتاً برای ما درس بود.
نکته دیگری که از ایشان استفاده کردیم، اخلاقشان بود. یک شیوه خیلی خوبی داشت. ایشان میخواست ما را در درسهایمان امتحان بکند.
در امتحان علمای حوزه قم اظهار ادب هم میکرد. ولی امتحان دقیق انجام میداد و به کسی هم برنمی خورد. این شیوههای روانی یک معلّم حاذق را انسان میفهمد.
من در کار مکتب تشیع هم از ایشان استفاده میکردم. چند مقاله برای ما نوشتند. کار ما در مکتب تشیع اینگونه بودکه از شخصیتهای عالم و متعهد، مقالات طولانی تحقیقی میگرفتیم. مقالات سطحی و کوتاه نمیگرفتیم. ایشان بحث گردش کربن در طبیعت را به عنوان یک درس توحیدی برای ما نوشتند، که خوانندگان زیادی در نشریات ما داشت. ما از طرف مردم و خوانندهها بخاطر این مقاله تشویق شدیم.
به هر حال ایشان یک دوره کار مهمی انجام داد. من امروز در شخصیتهای کشوری در پستهای مختلف که برخورد میکنم، شاگردان آقای روزبه را مشخص میبینم. یعنی آدمهایی که تأثیر انفاس آقای روزبه در وجودشان است. محیط مدرسهها محیط مذهبی بود و خانوادههای مذهبی بچههایشان را آنجا میفرستادند. شرایط هم فرق میکرد. الان خیلی از شاگردان ایشان از اساتید بزرگ دانشگاهها و از شخصیتهای کشور هستند. همگی قبول دارند که از آقای روزبه استفاده کردند. به هر حال خداوند ایشان را در بزم مقّربان خودش انشاءالله پذیرفته است.
س- اگر اجازه بفرمایید زمانی که شما در مورد تسلط ایشان به عربی را فرمودید یک سؤال به ذهن من رسید. ایشان یک روش جدیدی هم در تدریس عربی آسان با شهید سید کاظم موسوی با هم تدوین کردند. اگر در این زمنیه و دیگر زمینهها نکتهای در ذهن شما است بفرمایید؟
ج- در این جهت من ارتباطی نداشتم. چون خودمان کارهای فرهنگی - هم بعد از تاریخ آموزش هم در کلاسها متفرقه برای جلسات مذهبی - داشتیم. معمولاً افراد برای فهمیدن قرآن و روایات، عربی را آموزش میدیدند. هم در مدارس دینی از آن استفاده میشد، آن را اثر خوبی یافتیم. روشی بود که برای آموزش عربی ابداع شد. قبلاً آموزش عربی به آن سبکها نبود. بیشتر به سبک طلبگی بود. امّا آن یک شیوه علمی است که هنوز هم در حوزهها وجود دارد. این یک روش سادهتری برای آموزش بچهها بود و انصافاً یک خدمتی برای تعمیم عربی جوانهای مذهبی بود.
س- اگر مطلب دیگری یا خاطره خاصی در ذهن حضرتعالی از مرحوم روزبه است بفرمایید.
ج- چیز خاصی که ارزش مطرح کردن داشته باشد، یادم نمیآید. البته بحثهای علمی زیادی در همین چند ماهی که ما آنجا بودیم، با ایشان داشتیم. آنها نه خاطره است و نه مسایل ریزی است که در برنامه شما بیاید.
س- خیلی متشکریم از اینکه لطف کردید. انشاءالله به دعای شما این کار ما کاری شایسته مقامشان باشد
ج- انشاءالله که هست. موفق باشید. خداحافظ شما.
*******************************************************************************
1- روزبه، رضا، مدرّس فیزیک و از بنیانگذاران تعلیم و تربیت نوین اسلامی در ایران و نخستین مدیر دبیرستان علوی. در اردیبهشت 1300 در زنجان متولد شد (مدرسی، ص 55؛ محمدیخواه، ص 133). پدرش، کربلایی محمود، مردی متعبد بود که به شغل خیاطی اشتغال داشت، جدّ پدری وی آقاشیخاحمد از روحانیان جلیلالقدر و مورد اعتماد اهالی زنجان، و مادرش، سیدهربابه، فرزند سیدتقی معراجی از بازرگانان متدین و محترم و از فعالان امور اجتماعی زنجان بود (عابدی، ص 19؛ مدرسی، همانجا). روزبه دو عمو به نامهای آقامیرزامحمد و شیخجواد داشت. آقامیرزامحمد با زبان فرانسه و ریاضیات تا حدی آشنایی داشت و روزبه در نوجوانی مقدمات این دو دانش را نزد او آموخت (عابدی، ص20). عموی دیگر او، شیخجواد زنجانی، پس از تحصیل مقدمات علوم دینی در زنجان به عتبات عراق رفت و مراتب علوم حوزوی را در حوزه نجف گذراند و به جز مدتی که در تبعید بود (← ادامه مقاله)، تا پایان عمر در بغداد اقامت داشت. شخصیت دینی و علمی و اجتماعی شیخجواد در خانواده پدری روزبه از همه بارزتر بود. از شباهت کلی میان مسیر زندگی روزبه و شیخجواد میتوان حدس زد که وی برای برادرزاده خود از جهاتی الگویی شایسته بودهاست (← مجتهدی، ص 43؛ کرباسچیان، ص 32). شیخآقابزرگ طهرانی (قسم 1، ص 319) شیخجواد را ادیب و فاضل و از عالمان دین معرفی کردهاست که بخش عمده پایانی عمرش را صرف تدریس در مکتب جعفری بغداد کرد که برای ایرانیان تأسیس شده بود. او چند کتاب برای آموزش به کودکان نوشت و حدود 1310ش در کاظمین درگذشت. در زندگی اجتماعی شیخجواد دو جنبه درخور توجه است: نخست اهتمام وی به فعالیتهای آموزشی و تربیتی و دوم مبارزه با استعمار. درباره جنبه اول باید اشاره کرد که در 1284ش (1323)، به همت حاجاکبر اهرابی مدرسهای به نام اخوت در کاظمین تأسیس شده بود (تاریخچه فرهنگ ایران در کشور عراق، ص 49) و شیخجواد کتابهایی برای تدریس به دانشآموزان آن مدرسه تألیف کرده بود، ازجمله التمهید مشتمل بر قواعد زبان عربی. جنبه دیگر، فعالیت سیاسی و مبارزاتی شیخجواد در برابر تسلط انگلیسیها بر عراق و مشارکت فعال در «انقلاب 1920 عراق*» (ثورهالعشرین) به رهبری آیتاللّه شیخمحمدتقی شیرازی و دیگر علمای نجف است. علی وَردی (ج 4، ص 351) در گزارش رویدادهای این قیام ضداستعماری توضیح دادهاست که پس از سیطره مجدد انگلیسیها، آنان اعضای شورای مدیریت مدرسه ایرانی اخوت در کاظمین و نیز بعضی دیگر از چهرههای معروف آن شهر را دستگیر و زندانی و سپس تبعید کردند، زیرا آنان از مبلّغان مشروطیت و از پشتیبانان نهضت جهادی بودند؛ از جمله اکبر اهرابی، سیدعیسی مشّاط، عبدالرئوف کاظمی، شیخجواد زنجانی و میرزااحمد یزدی که آنها را نخست به بصره و سپس به شهر سمرپور هند تبعید کردند (نیز ← مدرسی، ص 206، نامه سیدعزالدین زنجانی). بهگفته عابدی (ص 21) روزبه در خردسالی به اتفاق پدرش برای زیارت عتبات به عراق رفته بود و شیخجواد با مشاهده آثار نبوغ در «سیما و سیرت برادرزاده» پیشنهاد کرد که او برای تحصیل علوم دینی در عراق بماند.
رضا روزبه تحصیلات ابتدایی را در دبستان توفیق زنجان به انجام رساند. این مدرسه به همت حاجعلیاکبر توفیقی در 1299ش تأسیس شده بود (نیرومند، ص 569؛ محمدیخواه، ص 106). ازجمله معلمان روزبه شاهزاده دانشمندی به نام عبدالمجیدمیرزا بودهاست از نوادگان عبداللّه میرزادارا*، پسر فتحعلیشاه قاجار حاکم زنجان در دهههایی از قرن سیزدهم. عبدالمجیدمیرزا را آیتاللّهسیدعزالدین زنجانی* «از دانشمندان برجسته گمنام و مرد الاهی و فیلسوف وارسته» دانستهاست (برای شرححال او ← موسی زنجانی، ص 77). درباره روزبه از قول وی نقل شده که خداوند متعال به کربلاییمحمود فرزندی عطا کرده که نمونه فضیلت و ذکاوت و صلاح است (← مدرسی، ص 207، نامه سیدعزالدین زنجانی). روزبه از نوجوانی و ظاهراً پیش از اتمام دوره متوسطه در دبیرستان دولتی پهلوی زنجان، در دبستان توفیق معلم شد (← مدرسی، ص 60) و همزمان به تحصیل علوم دینی پرداخت و مقدمات و سطح را در خارج از دبیرستان نزد استادان و فقهای زنجان فراگرفت. کفایه را نزد آقاشیخحسین دینمحمدی از علمای زنجان خواند. همچنین به همراه سیدعزالدین زنجانی کتاب المبدأ و المعاد صدرالمتألهین و نیز منطق حکمهالاشراق سهروردی و معیار العلم غزالی و نیز بحث «خلل صلوه» عروهالوثقای آیتاللّه سیدمحمدکاظم طباطبایییزدی را نزد آیتاللّه سیدمحمود حسینیزنجانی، امام جمعه زنجان، فراگرفت. در کنار اینها او مدت زیادی مباحثی از فیزیک را نزد اسداللّه مبشری (متوفی 1369ش) که آن زمان در دادگستری زنجان مأموریت داشت، آموخت (مجتهدی، ص 45؛ مدرسی، ص 207، نامه سیدعزالدین زنجانی).
با حمله متفقین در شهریور 1320 به ایران، اوضاع سیاسی دگرگون شد و آذربایجان و زنجان چند سالی دستخوش ناآرامیهای ناشی از تجزیهطلبی فرقه دموکرات گردید. روزبه که در این سالها بهعنوان معلمی جوان و دانشمند و متقی شناخته شدهبود، هم در برابر تبلیغات ضدمذهبی دوران پهلوی اول و هم در برابر تبلیغات ضدمذهبی فرقه دموکرات در مدارس و جامعه، به تبلیغ و تبیین اعتقادات و معارف دینی میپرداخت (← عابدی، ص 23ـ27؛ مدرسی، ص 62ـ67). عوامل فرقه در 1324ش، علیاکبر توفیقی، مؤسس و مدیر مدرسه توفیق، را دستگیر و شبانه تیرباران کردند. گویا روزبه نیز همراه توفیقی دستگیر شدهبود، اما بهعلت جوانی او را آزاد کردند (کرباسچیان، ص 31) بههر حال مدیریت آن مدرسه از آن پس بر عهده روزبه قرار گرفت (محمدیخواه، ص 133).
روزبه در 1330ش برای تحصیل در رشته فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران و نیز دانشسرای عالی راهی تهران شد. او در زمان دانشجویی مردی جاافتاده و باتجربه و حداقل ده سال از دیگر دانشجویان مسنتر بود و به اعتبار سن و شخصیت علمی و معنوی خود در کلاسهای درس دانشگاه مورد توجه و احترام دانشجویان و استادان بود. او از آبان 1314 تا مهر 1319 در سمت آموزگار و از 1319 تا 1325ش در سمت دبیری دبستان و دبیرستان ملی توفیق زنجان مشغول به کار بود و از اول آبان 1329 تا 31 شهریور 1330 آموزگار پیمانی دبستانهای زنجان بود و از مهر 1330 به سمت دبیری دبیرستانهای مرکز منصوب شد (← مدرسی، بخش اسناد، ص 327ـ328). روزبه پس از ورود به تهران، در دبیرستان بهجتآباد و دبیرستان تختجمشید مشغول به تدریس شد.
حادثهای که مسیر زندگی روزبه را تغییر داد، آشنایی وی با روحانی پرشور و دانشمندی بهنام علیاصغر کرباسچیان*، معروف به علامه، است. آغاز این آشنایی به 1328ش و سفر علامه به زنجان بازمیگردد. این آشنایی و دیدار در تعطیلات تابستان 1329ش که علامه بار دیگر به زنجان سفر کرده بود تجدید و تقویت شد و سپس یک دیدار تصادفی در 1334ش در تهران زمینه همکاری آن دو را فراهم کرد (← ادامه مقاله). کرباسچیان که با تشخیص وظیفه تأسیس مدرسهای اسلامی از قم به تهران آمده بود، در این دیدار غیرمنتظره فکر تأسیس مدرسه را با روزبه مطرح کرد و روزبه بیدرنگ آمادگی خود را برای مدیریت آن مدرسه اعلام نمود و با پشتیبانی جمعی از روحانیان و تجار دبیرستان علوی تأسیس شد (← کرباسچیان، ص 29ـ32). این دبیرستان که باید آن را نقطه عطفی در تاریخ تعلیم و تربیت جدید ایران به حساب آورد (حدادعادل، ص 115)، در مهر 1335 در ساختمانی قدیمی در خیابان ایران (عینالدوله) در تهران کار خود را با مدیریت رسمی روزبه آغاز کرد، در حالیکه علیاصغر کرباسچیان نیز دوشادوش او مسئولیت تأمین هزینهها و جلب حمایت علما و نیکوکاران و جذب همکاران مناسب این محیط آموزشی و بسیاری دیگر از امور تربیتی مدرسه را برعهده داشت (نیز ← کرباسچیان*، علیاصغر).
مدرسه علوی در تهران، میدان خدمت وسیعتری با چشماندازی گستردهتر و روشنتر در اختیار روزبه قرار داد و از آن پس وی هفدهسال پایانی عمر پنجاهودو ساله خود را با هدف تربیت نسلی با ایمان و دانشمند، در این دبیرستان سپری کرد. او برای رسیدن به این هدف حتی فرصت تحصیل در مراکز مهم علمی اروپا و امریکا را نادیده گرفت. برای او با دانش و استعدادی که داشت، امکان سفر به خارج از کشور و استفاده از بورس تحصیلی برای نیل به درجه دکتری و کسب مقامات دانشگاهی بهخوبی وجود داشت، اما او راه و هدف خود را مهمتر میدانست و مسیر خود را تغییر نداد. روزبه پس از اخذ درجه لیسانس فیزیک (کارشناسی)، به مطالعات خود در همین رشته در دانشگاه تهران به راهنمایی دکتر کمالالدین جناب، از نخستین استادان فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران (متوفی 1385ش)، برای اخذ درجه فوقلیسانس (کارشناسیارشد) ادامه داد و در نهایت در اول آبان 1338 با تقدیم رساله «مطالعه در آثار میدان الکتریکی و رادیاسیون و گاز ازن روی موجودات زنده» این دوره را با موفقیت به پایان برد (مدرسی، ص 79ـ90). روزبه از نخستین فارغالتحصیلان دوره فوقلیسانس فیزیک در ایران بود.
در این سالها روزبه همه تجربههای معلمی و همه دانش وسیع و عمیق خود را در فیزیک و شیمی و زیستشناسی و ریاضیات و معارف اسلامی و ادبیات فارسی و عربی، در کنار مهارتها و تخصصهای تعلیم و تربیت که از استادانی مانند محمدباقر هوشیار* (متوفی 1336ش) در دانشسرای عالی آموخته بود، برای اداره دبیرستان علوی و تربیت صدها تن از دانشآموزان متدین و بااستعداد آن مدرسه بهکار گرفت. او در همین سالها در تهران ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود. او هنگام اقامت در تهران با علامه سیدمحمدحسین طباطبایی* و آثار و افکار او انس و شناخت بیشتری پیدا کرد. منشأ این شناخت، به ظن قوی، علامه کرباسچیان بودهاست که خود از نزدیکان طباطبایی بهشمار میآمد و در قم در درس نقد ماتریالیسم طباطبایی که دستاورد آن اصول فلسفه و روش رئالیسم بود، شرکت کردهبود. ضمن آنکه طباطبایی با سیدمحمود حسینی زنجانی در دوران تحصیل در نجف دوستی داشت و مدتی با او همدرس بود. گویا روزبه گاهی در جلسات هفتگی طباطبایی که در تهران برگزار میشد، شرکت داشته و بهعلاوه، مباحث تفسیری طباطبایی در المیزان را با علاقه پیگیری میکردهاست. او همین کتاب را متن درس تفسیر خود در کلاسهای مدرسه علوی و نیز دورههای آموزش غیررسمی، که برای فارغالتحصیلان برگزار میکرد، قرار دادهبود. گفتنی است که طباطبایی پس از درگذشت همسرش در 1344ش، در اواخر دهه 1340ش خواهر روزبه را به همسری گرفت.
روزبه در زمستان 1347ش دچار بیماری سرطان شد. خبر بیماری روزبه برای همه آشنایان و دوستان او سنگین بود. او با توصیه و تأکید پزشکان و متعاقب آن، حکم آیتاللّه میلانی (← مدرسی، ص 208، نامه سیدعزالدین زنجانی) با بدرقهای کمنظیر برای درمان این بیماری در بهار 1348 به انگلستان سفر کرد و پس از درمانهای ضروری به ایران بازگشت تا معالجات را در آنجا ادامه دهد. برخورد روزبه با بیماریاش برخوردی خاص بود. او از ابتلا به بیماری سرطان، کوتاه بودن فرصت و وجوب تلاش بیشتر را دریافته بود و بنابراین در پنج سالی که به این بیماری مبتلا بود نه تنها از کار و تلاش بازنماند، بلکه بر حجم فعالیتهایش افزود و علاوه بر کارهای جاری دبیرستان، اقداماتی دیگر را نیز آغاز کرد. در شهریور 1352، پنج سال پس از اولین سفر درمانی، طبق برنامه اعلامشده پزشکان بار دیگر راهی انگلستان شد و در همانجا نشانههای پایان عمر پرتلاش خود را دریافت و وصیتنامهای کوتاه و گویا نوشت (← عابدی، ص 35ـ36؛ مدرسی، ص 392). او بلافاصله پس از بازگشت به تهران، به تدریس در مدرسه علوی ادامه داد، ولی این تدریس کمتر از دو هفته ادامه یافت (← عابدی، ص 36) و روزبه در 21 آبان 1352 درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.
مهمترین جنبه شخصیت روزبه، که باید آن را رکن اصلی حیات فکری و معنوی او و محور همه حرکتهای وی در زندگی دانست، اعتقاد به خدا و ایمان به پیامبر اسلام و ائمه هدی و تقوا و تعبد و پارسایی مثالزدنی او بودهاست. شاگردان و همکاران او، متفقاً، معتقدند که او مصداق عینی و عملی آیه «اِنَّ صلاتی و نُسُکی و مَحیایَ و مماتی لِلّهِ ربِّ العالمین» (انعام : 162) بود. او در نظر و عمل و گفتار و کردار مسلمانی درست اعتقاد بود. روزبه چنان نبود که معلومات و معارف مذهبی را آموخته و آنها را در ذهن خود به صورتی مجزا در کنار علوم طبیعی و ریاضی جدید انباشته باشد، بلکه وی مبتنیبر جهانبینی توحیدی، حقایق تشریعی و تکوینی را یکجا آیات الهی میدانست و با آگاهی بیشتر به سازوکار و خواص اشیا و موجودات طبیعی، جلوههای حکمت و قدرت الهی را در آفرینش مشاهده میکرد و در اعتقاد خود به خداوند و احاطه قیومی او بر عالم خلقت راسختر میشد. وی ریاضیات را زبان طبیعت میدانست و با این زبان به سخن طبیعت گوش فرا میداد و با طبیعت سخن میگفت. از نظر او، معادلات ریاضی بیانگر تعادل واقعی در عالم خارج و در طبیعتاند. او نگاه توحیدی و فلسفی و علمی به طبیعت را باهم آشتی داده بود. روزبه با زندگی و شخصیت فکری و علمی خود نشان داد که میتوان در دنیای «جدید» زندگی کرد و در عینحال عمیقاً دیندار و مسلمان بود. در دورهای که مکاتبی مانند مارکسیسم و پوزیتیویسم بر نفی دین بهعنوان علم تأکید داشتند، تلاش روزبه و همفکران او فعالیت برضد تصور تقابل علم و دین بود (برای توضیحات بیشتر درباره جایگاه علم در مدرسه علوی ← طارمیراد، 1386شب، ص 98ـ121). هنگامی که به نماز میایستاد چنانحالی داشت که گویی خود را در محضر خدای باعظمت احساس میکند. با آنکه خود در فقه قریبالاجتهاد بود، در احکام شرعی از آیتاللّه سیدهادی میلانی با نهایت جدیت تقلید میکرد و در رعایت حقوق دیگران بهویژه حقالناس و استفاده از بیتالمال و تأدیه حقوق مالی شرعی فوقالعاده دقیق و سختگیر بود (برای نمونه ← مدرسی، همانجا، متن وصیتنامه استاد به خط خودشان؛ برای تصویری جامع از شخصیت روزبه ← موسوی، ص 7).
روزبه بهعنوان فعال سیاسی در مبارزه با حکومت پهلوی شناخته نشده بود. هدف وی و مسئولیتی که در اداره دبیرستان علوی در آن سالها برعهده داشت ملاحظاتی را ایجاب میکرد که روزبه ناگزیر آنها را رعایت میکرد، اما همه شاگردان او میدانستند که او از نظر سیاسی با حکومت پهلوی قطعاً مخالف است (برای نمونهای از موضع سیاسی او ← مدرسی، ص 282، بهنقل از محمد عبدالصمدی؛ نیز ← عابدی، ص 29).
روش روزبه در تدریس علوم طبیعی و درسهایی مانند فیزیک و شیمی و زیستشناسی، روشی متکی بر آزمایش و عمل بود. او با اجرای آزمایش درحضور دانشآموزان و با کمک خود آنان، واقعیتها و سازوکار و قوانین طبیعت را عملاً نشان میداد و به دانشآموزان کمک میکرد تا همانند دانشمندانی که خود از مشاهده طبیعت موفق به کشف قوانین آن شدهاند، قوانین حاکم بر آنچه را عملاً در آزمایشگاه مشاهده میکنند، کشف کنند. وی در این شیوه تدریس از تاریخ علم که با آن آشنایی داشت بهره میگرفت (سپهریراد، ص 72؛ صادقی تهرانی، ص 81). یکی از خصوصیات مدیریتی روزبه در دبیرستان علوی این بود که به همه درسها اهمیت میداد و هیچ درسی از نظر او درس فرعی محسوب نمیشد.
روزبه از نظر اخلاقی آیتی از تقوا و حسنخلق بود. او در عین حال که بسیار جدی و حتی در بعضی مواقع سختگیر بود، مردی مهربان و ملایم و متواضع و خوشصحبت و خوشمحضر و در زهد و سادهزیستی کمنظیر بود. لباس او پاکیزه، اما ساده و بهدور از هرگونه آرایش و تکلف بود و هیچ نشانی از تجمل در خانه و زندگی و پوشش و خوراک او دیده نمیشد (برای نمونه ← مدرسی، ص 281، بهنقل از محمد عبدالصمدی). غذای او، غالباً ساده و مختصر و محدود به نان و ماست و امثال آن بود و بر این سیره خود در مقام مدیر مدرسه، بدون اظهار صریح، تأکید داشت. دانشآموزان و نیز کارکنان مدرسه علوی از سطوح مختلف اجتماعی و معیشتی گرد آمده بودند و روزبه بر آن بود که در رفتار شخصی و نحوه زیست فروتر از همگان باشد (← عابدی، ص 31ـ32). با آنکه برای او امکان برخورداری از مزایای مادی فراهم شده بود، جز حقوق رسمی آموزش و پرورش که بخشی از همان را هم برای رسیدگی مالی به دیگران هزینه میکرد، دریافت نمیکرد. او هیچگاه درباره خود سخنی که حاکی از لاف و خودستایی و غرور باشد به زبان نمیآورد. روزبه مدیری فوقالعاده پرکار و بسیار منظم و باانضباط بود. انضباط او در عمل، همانند انضباط او در فکر، مثالزدنی بود. او به استادان خود، اعم از روحانی و غیرروحانی، احترام میگذاشت و همواره از استادش دکترکمالالدین جناب به تکریم یاد میکرد. دکتر جناب نیز این دانشجوی خود را چنان گرامی میداشت که به دعوت او در دبیرستان علوی فیزیک تدریس میکرد و فرزند خود را نیز برای تحصیل به دبیرستان علوی سپرده بود (مدرسی، ص210، نامه کمال جناب).
روزبه نه تنها علوم طبیعی و ریاضی و علوم اسلامی را عمیقاً فراگرفته بود، که دانش تخصصی معلمی یعنی علوم راجع به تعلیم و تربیت را نیز در دانشسرای عالی بهخوبی آموخته بود و با تجربهای که در کلاسهای درسی و مدیریت مدرسه در زنجان و تهران کسب کرده بود، هنگام تأسیس دبیرستان علوی برای اداره یک مدرسه اسلامی نمونه آمادگی کامل داشت. او به اهمیت روش تدریس بهطور کلی و اهمیت روش تدریس خاص هریک از مواد درسی دبیرستانی توجه دقیق داشت. در سالهایی که دبیرستان علوی را اداره میکرد، به غیر از درس انگلیسی ــ که بر آن به اندازه زبان فرانسه و عربی تسلط نداشت ــ بهجای هر معلمی، که به علتی غایب میشد، به کلاس میرفت و با استفاده از روش تدریس مخصوص همان درس، آن را تدریس میکرد و با بیان روشن و فکر منطقی و روش درست بهخوبی از عهده برمیآمد. وی دبیرستان علوی را هفده سال با اقتدار و پشتکار زیاد و با روش علمی براساس مبانی و دیدگاههای اسلامی اداره کرد و توانست الگویی مناسب برای دیگرانی که در اندیشه تأسیس چنین مدارسی بودند به دست دهد. تأثیر عمیق و ماندگار او را در تعداد زیاد مدارسی که فارغالتحصیلان مدرسه علوی در دهههای اخیر در ایران تأسیس کردهاند، میتوان مشاهده کرد.
تلاش روزبه در تهران در عرصه وسیع تعلیم و تربیت بهکار اصلی و رسمی وی در دبیرستان علوی محدود نمیشد، بلکه علاوه بر آن، در آن سالها بخشی از اوقات خود را صرف آموزشهایی میکرد که در اصطلاح علوم تربیتی به آن «آموزش غیررسمی» اطلاق میشود. یکی از این آموزشها، تعلیم علوم جدید به گروهی از روحانیان مستعد و جوان حوزه علمیه قم بود که در زمان آیتاللّه بروجردی دوران طلبگی خود را میگذراندند. بهابتکار علامه کرباسچیان در تابستان 1337 و 1338ش، گروهی از طلاب جوان حوزه علمیه قم به تهران دعوت شدند و در یک دوره فشرده سه ماهه هر روز از شش صبح تا شش بعدازظهر (با یک ساعت استراحت برای نماز و ناهار) دروس زمینشناسی، فیزیک، فیزیولوژی، اقتصاد و زبان انگلیسی و چند جلسه فلسفه اسلامی را فراگرفتند. استادان این دورههای آموزشی کسانی چون یداللّه سحابی* و مرتضی مطهری* بودند و روزبه نیز مدرّس شاخص این دورهها بود. وی برای این گروه با استفاده از لوازم آزمایشگاهی مدرسه، آزمایشهایی در فیزیک و سایر علوم طبیعی انجام میداد و چون با زبان عربی و فقه و اصول و فلسفه و منطق نیز آشنایی کافی داشت، میتوانست این دانشها را به نیکوترین وجه به این دسته از مخاطبان خود بیاموزد. شماری از شرکتکنندگان این دروس را علامه کرباسچیان (ص 42) و آیتاللّه مرتضی تهرانی که خود از جمله شرکتکنندگان بودهاست (← روایت استاد، ص 216ـ217)، نام بردهاند. محمدتقی شریعتمداری، سیدعلی شاهچراغی*، حسین نوریهمدانی، محمد مفتح*، سیدمحسن خرازی، محمدرضا مهدویکنی*، محمدباقر باقری کنی، اکبر هاشمیرفسنجانی، محمد امامیکاشانی، جواد الهیکنی، محسن دانشآشتیانی، علی بهجتی و محمدحسین بهجتی (شفق) از کسانی بودند که در آن درسها شرکت داشتند و غالباً از شخصیتهای نامبردار و مؤثر روحانیت و استادان مبرِّز حوزههای علمیه شدند و بسیاری از آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای مهمی را برعهده گرفتند (← هاشمی رفسنجانی، ص 91؛ مدرسی، ص 143 و پانویس؛ روایت استاد، ص 269ـ270، بهنقل از اکبر هاشمیرفسنجانی، ص240ـ241، به نقل از محمدحسین بهجتی، ص 181). روزبه بحق در زمانه خود مصداق بارز آن واقعیتی بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از آن تحتعنوان وحدت حوزه و دانشگاه یاد شد و آموزشهای وی به گروهی از طلاب جوان نیز قدمی مؤثر در راه ایجاد همدلی و همزبانی میان حوزویان و دانشگاهیان محسوب میشد.
فعالیت سودمند دیگری که روزبه در سالهای پایانی عمر خود انجام داد، برنامهریزی آموزشهای اسلامی برای عدهای از بانوان جوانِ دارای تحصیلات دانشگاهی بود. توجه به تعلیم و تربیت نوین برای بانوان متدین، مخصوصاً پس از 1342ش قوّت گرفت. در ذهن بسیاری از مصلحان دینی، ازجمله روزبه، این اعتقاد وجود داشت که تنها به مدد همسران و مادران آگاه میتوان نسلی شایسته تربیت کرد. سیدعلی شاهچراغی، روحانی دانشمندی که علاوهبر فعالیتهای تدریسی معمول حوزهای، جلسات آموزشی دینی برای جوانان داشت و از ارکان مؤسسه حسینیه ارشاد در زمان تأسیس آن بود، از اواخر تابستان 1347ش جلساتی برای تدریس مباحث اسلامی به بانوان جوانی که بیشتر آنها دانشجو بودند، تشکیل داده بود. او در اردیبهشت 1349 براثر بیماری، در اوان چهل سالگی درگذشت و شاگردان او در همان سال، از روزبه برای ادامه راه دعوت کردند و وی با قبول این مسئولیت با همراهی چندتن از روحانیان فعال اجتماعی از جمله آیتاللّه سیدمرتضی شبستری* (متوفی 1359ش)، علامه محمدتقی جعفری*، آیتاللّه داوودی، دکتر احمد توانا و از همه شاخصتر روحانی شهید سیدکاظم موسوی، همکار روزبه در دبیرستان علوی و در تألیف کتاب عربی آسان، طرحی نو درافکند و با ایجاد تحول در برنامههای درسی این کلاسها، خود نیز تدریس بعضی از دروس را در اصول عقاید برعهده گرفت. شمار اعضای شرکتکننده در این کلاسها که در آغاز سی تن بود، در 1357ش به ششصد تن بالغ گردید (نهاوندیان، ص140؛ خواجه شاهکوهی، ص 137ـ150). در مسیر همین فعالیت، فکر تأسیس مدارس اسلامی نمونه برای دختران قوّت گرفت و روزبه، ضمن تشویق شاگردانش به تأسیس مدرسه، همه تجربه و دانش خود را در اختیار کسانی قرار داد که میتوانستند برای گرفتن امتیاز آن مدارس اقدام کنند و به این ترتیب مدرسه راهنمایی دخترانه روشنگر در 1350ش تأسیس شد و به پیشنهاد سیدکاظم موسوی، به یاد نخستین مربی این جمع «بنیاد فرهنگی شاهچراغ» نام گرفت (خواجه شاهکوهی، ص 153ـ157). پس از درگذشت روزبه در 1352ش، این فعالیت عمدتاً با هدایت و تشویق و پشتکار شهیدسیدکاظم موسوی ادامه پیدا کرد و این دورههای آموزشی و آن راهنماییها، سودمند واقع شد و به ظهور جریان بالندهای در تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی بانوان منجر گردید که همچنان ادامه دارد (← خزعل، ص60ـ68؛ سیدکاظم موسوی پس از انقلاب اسلامی معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بود و در فاجعه هفتم تیر 1360 به شهادت رسید؛ درباره ویژگیهای شخصیتی و سهم بیبدیل او در پیشبرد اهداف مدرسه روشنگر ← خواجه شاهکوهی، 1394ش).
روزبه از سایر ظرفیتهای جامعه برای تعلیم و تربیت دینی و تقویت اعتقادات عامه مردم و نیز تقویت امکانات نیروهای مذهبی غافل نبود. به گزارش اصغر نهاوندیان (ص 126ـ140)، از فارغالتحصیلان دبیرستان علوی که پدرش از همشهریان متدین روزبه در تهران بود، روزبه دانشآموزان و فارغالتحصیلان دبیرستان علوی را به تأسیس انواع شرکتهای تعاونی بهانگیزه مشارکت در کارهای عامالمنفعه فرامیخواند و در جلسات هفتگی آنان که در خانههای دانشآموزان تشکیل میشد، حضور مییافت و سخنرانی و تدریس میکرد. علاوهبراین، وی مناسبات گستردهای با مجامع و محافل دینی زنجانیان مقیم تهران داشت و سالهای طولانی در هیئت حسینی زنجانیها، اقامه نماز جماعت و تفسیر قرآن و آموزش تجوید و بیان احکام شرعی را برعهده داشت. نهاوندیان (ص 136) هیئتها و مراکز دینی زنجانیها در تهران را که به تشویق روزبه و همکاری دیگر افراد متدین تشکیل شده بود، برشمرده و همچنین از مؤسسهای بهنام «درمانگاه خیریه علوی زنجانیها» نامبرده که از نهادهای اجتماعیِ تشکیل شده با تشویق روزبه بودهاست.
روزبه با آنکه در نگارش کتاب و مقاله، قلمی کمابیش توانا داشت، کثیرالتألیف نبود. او عمر نسبتاً کوتاه خود را بیش از آنکه صرف تألیف کند، صرف تعلیم و تربیت نسل جوان کرد. با این حال، آثار معدودی از وی بهجا ماندهاست:
1) پایاننامه دوره فوقلیسانس (چاپ نشده) و نیز مشارکت در تألیف یکی ـ دو مقاله در حوزه فیزیک زیر نظر استادش کمالالدین جناب (مدرسی، ص210، نامه کمال جناب). 2) مجموعه دوجلدی عربی آسان در صرف و نحو که روزبه با همکاری سیدکاظم موسوی برای درس عربی دبیرستان علوی و احتمالاً با الهام از فعالیت مشابهی که عمویش شیخجواد زنجانی در عراق انجام دادهبود تألیف کرد و چون در تألیف آنها هم از تجربه مؤلفان پیشین و هم از شیوههای نوین تعلیم و تربیت و نیز از تدریس آزمایشی آن کتابها در دبیرستان علوی بهره گرفته بود، آن مجموعه به زودی جای خود را در مدارس اسلامی ایران باز کرد و سرآغاز تألیفات روشمند بعدی دیگر در این زمینه ازجمله کتابهای آموزش عربی مدارس راهنمایی و دانشسرای راهنمایی شد (← طارمیراد، 1386شالف، ص 141ـ166). علاوه بر عربی آسان، روزبه و موسوی کتابی هم برای آموزش قرآن تألیف کردهاند به نام روش آسان در تعلیم قرآن که در 1351ش در تهران منتشر شدهاست. 3)خداشناسی. این کتاب را روزبه بهصورت درسنامه در سالهای پایانی عمر تدوین و در پایههای آخر دبیرستان تدریس کرد که در 1361ش در قم بهصورت کتاب منتشر شد. 4) مقالاتی در مکتب تشیع، ازجمله در شماره اول این نشریه. 5)دستنوشتههایی مشتمل بر مطالب تربیتی و آموزشی که روزبه آنها را به قصد انتشار ننوشته بود (← مدرسی، ص 355ـ369) و نیز مذاکراتی که با مرتضی مطهری در جلسات انجمن اسلامی پزشکان کردهاست (← مطهری، ج 4، ص 153ـ169).
درباره منش و نگرش رضا روزبه، در مقام معلمی صاحبسبک و انسانی متقی، شاگردان و علاقهمندان او نیز کتابها و مقالات مختلفی تألیف کردهاند.روزبه را باید از پیشگامان و بنیانگذاران تعلیم و تربیت نوین اسلامی در ایران دانست. کاری که در 1335ش به همت او و علامه علیاصغر کرباسچیان آغاز شد، در دهههای بعد به صورت جریانی زنده و بالنده در سراسر ایران ادامه یافت و تأثیر خود را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران برجای گذاشت.
منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعه: نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، قسم 1ـ4، مشهد 1404؛ تاریخچه فرهنگ ایران در کشور عراق از سال 1285 تا 1345 خورشیدی، ]بیجا: بینا.، بیتا.[؛ غلامعلی حدادعادل، «دبیرستان علوی نقطهی عطفی در تاریخ تعلیم و تربیت جدید ایران»، در یادنامهی استادرضا روزبه: مجموعهی مقالات به مناسبت کنگرهی بزرگداشت استاد روزبه، تهران: آفاق، 1386ش؛ فریده خزعل، «نقش استاد روزبه در رشد اعتقادی بانوان»، در همان؛ روایت استاد: استاد علامه کرباسچیان از نگاه دیگران، تهران: مرکز تدوین و نشر آثار علامه کرباسچیان، 1386ش؛ عباس خواجه شاهکوهی، روشنگر: پژوهشی در زندگی روحانی شهید سیدکاظم موسوی، قم 1394ش؛ موسی زنجانی، الفهرست لمشاهیر علماء زنجان، قم: کتابفروشی شمس، ]بیتا.[؛ محمد سپهریراد، «روشهای تدریس و تحقیق علمی استاد روزبه»، در یادنامهی استاد رضا روزبه، همان؛ علی صادقیتهرانی، «منش و روش استاد روزبه در تعلیم و تربیت»، در همان؛ حسن طارمیراد، «سیری در کتابهای آموزش عربی، از ابتدا تا عربی آسان»، در همان، 1386شالف؛ همو، «علوی و جایگاه علم در زندگی دینمدارانه»، در یادنامهی استاد علامه کرباسچیان: مجموعهی مقالات به مناسبت بزرگداشت پنجاهمین سال تأسیس مدرسهی علوی، تهران: آفاق، 1386شب؛ یحیی عابدی، «استاد رضا روزبه، از معلمی مدرسهی توفیق تا مدیریت دبیرستان علوی»، در یادنامه استاد رضا روزبه، همان؛ علیاصغر کرباسچیان، «زمینههای فکری و تاریخچهی تأسیس مدرسهی علوی»، در یادنامهی استاد علامه کرباسچیان، همان؛ ابوالفضائل مجتهدی، «روزبه، مظهر صدق و تقوا»، در یادنامهی استاد رضا روزبه، همان؛ اصغر محمدیخواه، تاریخ آموزش و پرورش استان زنجان: پیشگامان و پیشروان تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، زنجان 1390ش؛ علی مدرسی، فیض گل، تهران 1384ش؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 4، تهران 1389ش؛ کاظم موسوی، «متن سخنرانی شهید حجهالاسلام و المسلمین سیدکاظم موسوی در مراسم ]یادبود[ روزبه در جمع گروه فرهنگی شاهچراغ ]1352ش[»، شما، 28 آبان 1377؛ علیاصغر نهاوندیان، «فعالیتهای اجتماعی استاد روزبه»، در یادنامهی استادرضا روزبه، همان؛ کریم نیرومند، شرح زندگانی دانشمندان: روایت رجال لشگری و کشوری استان زنجان (زنگان)، زنجان 1385ش؛ علی وردی، لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث، بغداد 1969ـ1979، چاپ افست ]قم [1371ش؛ اکبر هاشمیرفسنجانی، هاشمیرفسنجانی: دوران مبارزه، زیرنظر محسن هاشمی، تهران 1376ش.