مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران

پیرامون: • اهداف دشمنان در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری • شهدای مظلوم 7 تیر و سید مظلومان • نقش خون شهدای 7 تیر در افتادن پرده نفاق

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۷۷
مبارزه خشن منافقین پس از مأیوس شدن از کارهای سیاسی/ نفوذ منافقین در دستگاه‌ها و تسهیل در سیاست ترور/ دفتر حزب جمهوری محل اجتماع سران کشور/ هدف از کاراندازی سه قوه کشور با ترور سران آن در دفتر حزب جمهوری/ بی‌احتیاطی‌ها و موفقیت منافقین در ترور/ انفجار دفتر حزب جمهوری فاجعه‌ای عمیق/ امکان بروز جریان‌های فکری، سیاست نظام اسلامی/ منافقین مدعیان خیالی پل ارتباطی اسلام و مارکسیست/ حضور فعّال ملی‌گراها در اوایل انقلاب/ مخالفت جریان‌های انحرافی با نام جمهوری اسلامی/ مخالفت نهضت آزادی و جبهه ملی با طرح ولایت فقیه در قانون اساسی/ کارهای فرهنگی نهضت آزدای و خیزش تدریجی آنان در طول انقلاب/ تفاوت‌های شرایط امروز با اوایل انقلاب/ وجود طبیعی جریان‌های فکری در جامعه/ توطئه طرح مجدد مسایل اوایل انقلاب/ عدم تمایل امام به تحزب/ وجود احزاب مختلف وکوچک در کشور/ روحانیت، حزب نیرومند مردمی /فعالیت تشکیلات مختلف در اوایل انقلاب/ سوءاستفاده بعضی احزاب از وضع هرج و مرج اوایل انقلاب/ روحانیت و عدم تمرین کارهای سیاسی/ موافقت امام مبنی بر تشکیل حزب جمهوری/ تأسیس حزب جمهوری در طبقات مختلف مردم/ روزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری/ نقش حزب جمهوری در شکل‌گیری ارگان‌ها و نهادها/ حزب جمهوری نجات‌دهنده کشور از مرحله هرج و مرج/ تعدد احزاب و پیش بینی قانون اساسی/ حزب شیوه‌ای برای اداره دمکراتیک جامعه/ ضرورت تشکیل احزاب توسط نیروهای انقلابی در مقابل شرارت‌های تبلیغاتی/ نقش شهید بهشتی در تشکیل حزب جمهوری/ اقامت شهید بهشتی در آلمان/ برگشت شهید بهشتی به ایران در دوران خفقان/ شهید بهشتی اوّلین دبیر کل حزب جمهوری/ تلاش شهید بهشتی برای فعالیت حزب جمهوری/ شبهه‌پراکنی جریان‌های انحرافی در اوایل انقلاب/ لزوم پاسخ اصولی به شبهات/ لزوم محافظت‌های عملی از اصول انقلاب/ وجود ابزاری فراوان انتقال پیام در زمان حاضر

س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی، در آستانه سالگرد هفت تیر قرار داریم. پس از گذشت 17 سال از این حادثه، تحلیل حضرت‌عالی از عوامل بروز این فاجعه چیست؟ اگر خاطراتی در این زمینه دارید بیان بفرمایید.

ج- بسم الله الرحمن الرحیم. بنظر ما نیروهای ضد انقلاب و مخالفان جدی نظام اسلامی وقتی که مأیوس شدند از اینکه بتوانند کار جدی‌تری را در صحنه‌های سیاسی و مردمی انجام بدهند، به فکر مبارزه خشن افتادند و لذا با ادله فراوانی که هست و برخی از اسنادی که از خود آنها بدست آمده، راه‌شان را منحصر به این دیدند که نیروهای مؤثر را با ترور حذف کنند. بخاطر اینکه تا آن تاریخ نیروهای مختلف در کشور مخلوط بودند. مخصوصاً منافقین و بعضی از همفکرانشان در خیلی از جاها نفوذ داشتند. آن موقع شناسایی افراد و ترور آنها کار سختی نبود.

مناسب‌ترین جمعی که آنها توانستند برای این اهداف خود پیدا کنند، همان اجتماعی بود که در حزب جمهوری اسلامی تشکیل می‌شد. در حزب جمهوری اسلامی تقریباً از همه نهادهای نظام از جمله دولت، مجلس، قوه قضائیه و از نیروهای متفرق انقلاب که هر کسی در جای خود مؤثر بود، بعلاوه سران حزب حضور داشتند. نهادهای انقلابی در حزب حضور جدی داشتند.

آنها فکر می‌کردند که با یک ضربه، می‌توانند هر سه قوه را در یک زمان از کار بیندازند. فکر می‌کردند با این کار، هم مجلس، هم دولت و هم قوه قضائیه از رسمیت می‌افتد و با خلاءای که بوجود می‌آید، شرارت‌هایشان می‌تواند مؤثرتر باشد. البته عیب دیگری هم بود که باید جز عوامل آن فاجعه به حساب بیاوریم و آن بی احتیاطی ما بود. منتهی آن موقع مسئله امنیت را جدی نگرفته بودیم، یک جمعیتی با آن حساسیت در شرایطی که چند روز پیش از آن تظاهرات مسلحانه منافقین را در کمیته امام (ره) داشتیم یا چند روز قبل از آن آیت‌الله خامنه‌ای رهبر امروز ترور شده بودند، خود من و بعضی از افراد دیگر هم ترور شده بودیم، ما خیلی احتیاط نمی‌کردیم. نباید یک جمعی با آن حساسیت در یک جای بی دفاع مانند سالن حزب که از لحاظ ساختمانی هم هیچ استحکامی نداشت (ساختمان معمولی بود) جمع می‌شدند، باید در یک مکان محکم‌تر و با امنیت بیشتری جمع می‌شدند. به هر حال هدف آنها روشن بود. بی‌احتیاطی ما هم راه آنها را آسان کرد و ما با این مصیبت بسیار سنگین مواجه شدیم. خیلی از نیروهای خوب را از دست دادیم که من به روح مقدس آنان درود می‌فرستم و از خداوند، برایشان قرب بیشتر و سعادت رسیدن به رحمت خاص الهی می‌خواهم.

س- جناب آقای هاشمی رفسنجانی! با نگاهی به فضای سیاسی سال 60 و مقایسه آن با وضعیت کنونی کشورمان، اینطوری بنظر می‌رسد که برخی از اختلافات مبنایی که آن روز در جامعه مطرح بود و امروز نیز در جامعه مطرح است، ریشه در سالهای اول انقلاب دارد. آیا مسکوت ماندن آنها باعث طرح مجددشان شده یا عدم آشنایی قشری از نسل جوان با تحلیل‌هایی که آن زمان مطرح می‌گردید، عامل طرح مجدد این مسایل شده است؟

ج- مثلاً چه مسئله‌ای؟

س- مثلاً بحث ولایت فقیه و آزادی‌هایی که الان هست، در میان قشری از نسل جوان از همان زمان اول انقلاب هم مطرح بود.

ج- بله، البته فرق می‌کند. بطور کلی این گونه مسایل در جامعه ما به جریان هایی که وجود دارند مربوط می‌شود. همان موقع هم وجود داشتند. حالا هم وجود دارند. هیچ وقت هم سیاست‌های نظام اسلامی این نبود که آن جریان‌های فکری را ریشه کن بکنند. البته زمان‌ها باهم تفاوت فراوانی دارد. آن موقع عواملی که این مسایل را مطرح می‌کردند، خیلی بیشتر بودند. مثلاً نیروهای مارکسیست که چندین حزب و گروه بودند مثل حزب توده، فدائیان خلق، ستاره سرخ و بسیاری از گروههای چپ رسمی دیگر یا منافقین، بصورت وسیع در کشور وجود داشتند. یک جریان التقاطی بودند که پیش خودشان فکر می‌کردند پلی بین مارکسیست و اسلام هستند. آن قدر در ایران قوی بودند که تظاهرات مسلحانه چند هزار نفری در تهران برگزار کردند.

ملی گراها هم قوی‌تر از امروز بودند. اولا رئیس جمهور از آنها بود و احزابی مثل شعبه‌های مختلف جبهه ملی و نهضت آزادی حضور داشتند و الان هم دارند. ولی آن موقع قوی‌تر از امروز بود و در حکومت شریک بودند و سهم داشتند. بعلاوه بقایای رژیم ستم شاهی هم هنوز در ایران چه در ادارات، چه در نیروهای مسلح و چه در سایر جاها و در بخش‌های مختلف اساسی کشور حضور داشتند. این مجموعه از اول هم، وقتی که انقلاب شد با نظامی بنام نظام اسلامی مخالف بودند. آنها می‌گفتند مثلاً نظام دموکراتیک. تعبیر اینطوری می‌خواستند که با رفراندم شکل دیگری گرفت. تازه بعد از اینکه نظام اسلامی شد، یک عده با تفسیر خودشان قبول داشتند نه با تفسیر ما. مثلاً آن روزها مسئله ولایت فقیه مطرح نبود، کلیت نظام اسلامی مطرح بود.

بعد که قانون اساسی را نوشتیم به مجلس خبرگان بردیم، در خبرگان ولایت فقیه مطرح شد و از آن به بعد موضع‌گیری‌ها صریح‌تر شد. یعنی یک عده تا آنجا رفته بودند. از آن به بعد هم جریانهایی مثل نهضت آزادی، جبهه ملی و غیره با این‌گونه حاکمیت، مخالف بودند که نظام ولایت باشد و لذا بعضی‌ها استعفا دادند. بعضی‌ها طرد شدند. همانطور که می‌بینید بعد از سقوط شوروی چیزی به عنوان مارکسیست در دنیا موقعیت خوبی ندارد. ولی الان افکار دنیا به سوی احزاب هستند. ولی در ایران لااقل حرکت آن طوری نیست. حضور منافقین خیلی ضعیف است. جبهه ملی خیلی کمتر از آن زمان است.

نهضت آزادی نیز زیاد فرق نمی‌کند. افکار و رسوبات آنها هنوز در جامعه هست و در این مدت هم کار فرهنگی کردند، آنها خیلی کار کردند. طبیعتاً در داخل کشور عده‌ای به اینها گرایش دارند. با اندیشه‌های گذشته و سرمایه‌های موجود یک تحرک جدیدی پیدا کردند. نظام آن موقع یکپارچه نبود و ما مشکل رئیس جمهور داشتیم، مشکل نفوذی‌ها داشتیم و خیلی چیزهای دیگر. الان نظام یکپارچه هست. آن موقع عملا در رأس دولت شخص دیگری بود. امروز در رأس دولت فردی است که با ولایت و روحانیت صمیمی است و از شخصیت‌های نیرومند انقلاب است. خیلی تفاوت است. ولی همانطوری که شما گفتید به هر حال همان مایه‌های فکری دوباره در شرایط جدید دارد جوانه می‌زند که شاید یک مقدار به این دلیل باشد که نسل نو آن مسایل را درست نمی‌دانند و اینها می‌خواهند از نسل نو استفاده کنند.

س- به نظر جناب‌عالی آیا طرح مجدد این‌گونه مسایل در یک بستر مناسبی شکل گرفته یا اینکه توطئه‌ای پشت مجموعه وجود دارد؟

ج- ما همیشه انتظار داشتیم و باز هم داریم. بالاخره جریان‌های فکری در جامعه ولو ضعیف و کم ریشه، دارند، اینها به کلی زایل نمی‌شوند. معمولاً یا تقویت و یا تضعیف می‌شود. هر وقت شرایط را مناسب‌تر بدانند، حرکت می‌کنند. در حال حاضر من فکر می‌کنم شرایط جهانی هم بخاطر تبلیغات و ارتباطات با آن موقع خیلی فرق کرده است. دشمنان خارجی انقلاب هم خیلی به این مسایل دامن می‌زنند. اینکه شما می‌گوئید توطئه، بله از این جهت یک توطئه هست. ولی از اینکه به هر حال ریشه‌های اینها وجود داشت و ما هم هیچ وقت درصدد نبوده‌ایم که بطور خشن این ریشه‌ها را قطع کنیم، فکر می‌کردیم که بالاخره جریانات و عقایدی در جامعه است، تا هست می‌تواند مطرح بشود و باید جواب یا توضیح داد. آن چه که مشخص است اینکه خارجی‌ها بر روی این چیزها حساب کرده‌اند و بنظرم این مسئله یک قدری تازه است.

س- درباره شکل‌گیری حزب جمهوری اسلامی این نظر مطرح است که برای رویارویی گروه‌های انقلاب و مخالفان آنها در عرصه اداره کشور این حزب شکل گرفت. آیا در شرایط حاضر با تجمع مجدد مخالفین، زمینه‌ای برای شکل‌گیری یک حزب متحد اسلامی را فراهم می‌بینید؟

ج- تحزب و حزب اسلامی یکی از مسایل مهم ماست. ما پیش از انقلاب در خدمت امام(ره)، با رهبری ایشان مبارزه می‌کردیم. ایشان به احزاب خیلی اعتماد نداشتند و از احزاب خاطره خوشی نداشتند. البته قبل از انقلاب عملی نبود. چون اگر یک حزب جدی تشکیل می‌شد، رژیم شاه آن را سرکوب می‌کرد. احزاب مخفی بودند و گروهها مخفی کار می‌کردند، روحانیت آن موقع خاصیت یک حزب را داشت. ما در زمان رژیم شاه به حزب علنی نیاز نداشتیم. گروهها و حزب‌های کوچک مخفی بود. روحانیت یک تشکیلات وسیع، رسمی و در همه کشور بود، پایگاههای زیادی داشت، مساجد، حسینیه‌ها، مدارس اسلامی و خیلی چیزهای دیگر پایگاه روحانی بود. حوزه‌ها جای تغذیه بود. بودجه‌اش از وجوه شرعی مردم می‌رسید و شخصیت‌ها هم در مردم محبوب و ذی نفوذ بودند. آنچه که خاصیت یک حزب نیرومند مردمی است، روحانیت داشت. در آن موقع مثل تن یکپارچه بودیم. لذا امام احساس نمی‌کردند که ضرورتی برای تشکیل حزب در کشور باشد. ایشان که در نجف و پاریس بودند، دو، سه بار از ایشان اجازه خواستیم. حتی یک نفر را هم فرستادیم، ایشان موافقت نمی‌کردند. البته مخالفتی هم با حزب نبود، منتهی آن موقع عملی نبود.

چون ایشان موافقت نمی‌کردند، ما هم اذن نداشتیم. بعد از پیروزی همان روزهای اول انقلاب هنوز به هیچ جا نرسیده بودیم، هفته اول بود، گروههایی که با رژیم شاه مبارزه می‌کردند ملی گراها، کمونیست و التقاطی و غیره همه آنها سازمان داشتند، نیروهایشان هم از زندان و مخفی‌گاه بیرون آمده بودند، خیلی‌ها از خارج برگشته بودند، تشکیلاتشان فعال شده بود و نوعآ مسلح شده بودند. چون در هرج و مرج هایی که زمان انقلاب بود، از کلانتری‌ها و مراکز نظامی اسلحه برداشته بودند یا اینکه از قبل خریده بودند. تنها جریانی که تخرب نداشت، جریان اصلی انقلاب بود که مذهبی‌های پیرو امام و روحانیت بودند. وقتی که خواستیم دولت را تشکیل بدهیم، چون ما تشکیلات سیاسی نداشتیم تمرین سیاسی کاری به معنای حکومتی اصلاً نکرده بودیم، دچار مشکل شدیم. همان موقع، تنها گروه مذهبی که توانست دولت تشکیل بدهد، نهضت آزادی بود و برای همه روشن شد که اگر برای اداره کشور بناست کار اساسی بشود، باید تشکیلات باشد که من خودم خدمت امام رفتم، هنوز چند روزی گذشته بود. با اینکه خیلی هم گرفتار بودیم، هر نفر ما آن موقع، مشغول کاری بود. برای ما سازمان نبود. من خدمت امام رفتم و گفتم: شما دیدید که برای تشکیل دولت بالاخره کسانی که تحزب داشتند، امکان داشتند. ما نمی‌توانیم کشوری به این بزرگی را با این مشکلات بدون تشکیلات اداره کنیم. آن موقع در مقابل دهها حزب که بعضی‌شان هم خیلی وسیع بود، امام موافقت فرمودند. لذا ما یک مقدار وقت مان را از کارهای روزمره جدا کردیم و رفتیم حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادیم.

در آن شرایط، این ضرورت خوب را که ما قبل از آن قبول داشتیم و امام تردید داشتند، پذیرفتند و حزب تشکیل شد. حزب هم موفق بود. یعنی در سراسر کشور نیروهای خوبی سریعاً به حزب جذب شدند. ما در هر طبقه‌ای از روحانی، دانشگاهی، بازاری، کارگری، خانم‌ها، دانش‌آموز و دانشجو شاخه داشتیم. روزنامه هم زود تأسیس شد که همین روزنامه جمهوری اسلامی است. سخنرانی‌ها، اعزام مبلغ‌ها، مصاحبه‌ها، بحث‌ها و مناظره‌ها هم جدی بود.

ما هم توانستیم مسایل مورد نیاز کشور را از این طریق حل کنیم و هم افکار عمومی را در انتخابات هدایت کنیم. یعنی تشکیل مجلس خبرگان، نوشتن قانون اساسی و تصویب قانون اساسی، تشکیل مجلس که در آن زمان مسئله بسیار مهمی بود، تشکیل دولت و پشتیبانی ارگان‌ها و نهادهای انقلابی مثل کمیته امداد، دادگاه‌های انقلاب، سپاه، بسیج، جهاد سازندگی و از این قبیل هر چه که به نیروهای حزب نیاز داشتند، ما تقویت می‌کردیم و تحویل می‌دادیم. حزب آن موقع کارهای خودش را نشان داد و نقش حزب برای عبور کشور از آن مرحله هرج و مرج مطلق که گروهک‌ها بوجود می‌آوردند تا استقرار یک نظام مطمئن حقیقتاً نقش درخشانی بود. بعد رسیدیم به یک زمانی که دیگر حزب برای ادامه کارش مشکل داشت.

حالا که شما می‌گوئید باز مسئله تحزب در جامعه دارد جدی می‌شود، آن موقع از پیش جدی بود. همه وارد شده بودند. در قانون اساسی تعدد احزاب هست. اگر تشکیل نمی‌دهند به دلیل این است که افراد فکر می‌کنند موفق نمی‌شوند و وارد نمی‌شوند. بنظر می‌رسد که الان جریان‌های مختلف می‌خواهند این حقشان را که مطابق قانون اساسی است، ایفا کنند، استیصال حق کنند و وظایف شان را انجام بدهند. ما هم استیصال می‌کنیم. اگر بیابند واقعاً حزب درست کنند، حزبی خوب بوجود بیاید، حزب روشن بوجود بیاید. باندها، با هدف، اساسنامه، آئین نامه مشخص و ارگان مشخص تبدیل به حزب بشوند، ما این را برای شیوه‌های دموکراتیک اداره کشور مفید می‌دانیم.

در این شرایط حتماً نیروهای وفادار به انقلاب احتیاجی به تشکیلات سراسری و وسیعی دارند که بتوانند مسوولیت‌ها را انجام بدهند. اگر هم این نیروها نتوانند حزب واحدی تشکیل بدهند، احزاب متعدد درست کنند. احتیاجی به یک جبهه دارند. احزاب کوچکتر تشکیل می‌شود. آنهایی که در اصول اساسی این انقلاب واقعاً تفاهم دارند، در مقابل کسانی که تفاهم ندارند، می‌ایستند. با توجه به شرارت‌های تبلیغی که ما الان داریم، بنظر می‌رسد که ضرورتها خودش را بر ما تحمیل می‌کند.

س- درباره گرد آمدن گروههای مختلف اقشار انقلابی در یک تشکل منسجم، نقش شهید بهشتی به چه صورت بوده است؟ اگر خاطره‌ای در این زمینه دارید بفرمایید.

ج- انصافاً نقش آیت‌الله دکتر بهشتی، این شهید بزرگوار، در تشکیل حزب و همچنین روحیه اجتماعی دادن و رایج شدن کار دسته جمعی و تشکیلاتی در کشور خیلی زیاد بود. این مربوط به زمان‌های اخیر هم نیست. چون از همان زمانی که در قم مشغول تحصیل بودند، معتقد به کارهای دسته جمعی و تشکل بودند. گفتم که قبل از انقلاب چنین موقعیتی فراهم نشد. ایشان به آلمان رفتند و مدت‌ها در آن کشور بودند. بعداً درست در دوران خفقان به ایران برگشتند. مقدمات کار فراهم می‌شد، ولی ما بدون اجازه امام این کار را نمی‌کردیم. بعداً ایشان با همان اعتقاد اصرار داشتند و در تشکیل حزب جمهوری اسلامی ایران حقیقتاً نقش اساسی داشتند.

با اینکه خیلی هم گرفتار بودند، خودشان دبیر کلی حزب را به عهده گرفتند و در این مسئولیت برای نوشتن مواضع حزب وقت هم می‌گذاشتند. حزب یکی از آثار ارزشمند آن دوران است. کتابی تهیه شده است که ما پنج، شش نفر کار می‌کردیم. ایشان، آیت‌الله خامنه‌ای، خودم، آیت‌الله اردبیلی و دکتر باهنر هر یک بخشی را برمی‌داشتیم روی آن کار می‌کردیم. بعد در جلسه رسمی دسته جمعی می‌خواندیم و تصویب می‌کردیم و به حزب می‌دادیم. ایشان خیلی خوب کار کردند. تقریباً رهبری حزب را ایشان به عهده داشتند. البته رهبری دسته جمعی بود، چون ما شورای مرکزی داشتیم. دبیر حزب ایشان بودند و بیشتر از ما برای حزب وقت می‌گذاشتند. مطمئنآ اگر ایشان حیات داشتند، سرنوشت حزب غیر از آن چیزی بود که ما الان داریم.

س- عملکرد افرادی که در حزب جمهوری کار می‌کنند به گونه‌ای بود که علی‌رغم جوان بودن تجمع حول محور حزب باعث شده بود که بعضی از این نیروها، بتوانند پاسخگوی بسیاری از شبهات آن دوران باشند. اما در شرایط کنونی به نوعی این خلاء احساس می‌شود. به نظر حضرت‌عالی چه تدابیری برای پر کردن این خلاء باید اندیشید؟

ج- گفتم که شرایط با آن موقع خیلی فرق دارد. آن موقع در داخل کشور تریبون‌های فراوانی بود که ایجاد شبهه می‌کردند. حتی از تریبون مجلس. حتی بعد از تشکیل شدن حزب، شما اگر نشریات سال اول انقلاب را یک وقت مرور بکنید خواهید دید که چه جریان‌هایی کار می‌کردند! حال چیز کمی نسبت به آن موقع است. ولی به هر حال شبهه، کار خودش را می‌کند. یعنی کسانی که شبهه پخش می‌کنند، هدف دارند.

حالا رادیوهای خارجی خیلی فعالتر از آن موقع هستند و مردم هم امکانات بیشتری برای اطلاع از مسایل مختلف کشور دارند. کسانی که بخواهند شبهه پراکنی کنند، موفق می‌شوند که خودشان را در کشور مطرح کنند. قطعاً ضرورت است که این شبهات بطور اصولی پاسخ داده بشود. راهش آن نیست که ما مثلاً افراد را بترسانیم یا خیال کنیم که با تحمیل، تهدید، ارعاب و انگ می‌شود افکار ـبخصوص نسل جوان ـ را حفظ کرد.

قطعاً باید محافظت‌های عملی نیز انجام شود. همه چیز را نمی‌شود باز بگذاریم و بگوئیم هر که می‌خواهد بیاید سمپاشی بکند. باید بر محور قانون در همان حدودی که قانون معین کرده فعالیتهای مجاز وجود داشته باشد. البته آنها می‌توانند مسایل شان را مطرح کنند و می‌کنند. پاسخگویی هم باید منطقی و با توجه به روان‌شناسی جوان‌ها و نوجوان‌ها و با توجه به ابزاری که آنها بکار می‌گیرند، باشد. تشکیلات می‌خواهد و با برنامه باید عمل کنیم. ابزار ابلاغ پیام از آن موقع برای ما بیشتر و بهتر است. اما غفلت، باعث می‌شود که از این ابزار بد استفاده شود.

س- خیلی متشکریم از اینکه در این مصاحبه شرکت فرمودید.

ج- موفق باشید.