مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله شاهد پیرامون هماهنگی دولت با مجلس شورای اسلامی و نحوه کار مجلس خبرگان و ...

مصاحبه آقای هاشمی با مجله شاهد پیرامون هماهنگی دولت با مجلس شورای اسلامی و نحوه کار مجلس خبرگان و ...

  • دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۶۱

س ـ هماهنگی میان دولت و مجلس شورای اسلامی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر جناب‌عالی دولت در اجرای مصوّبات مجلس تا چه حد موفق بوده است؟

ج ـ هماهنگی میان دولت و مجلس بسیار خوب است. برای اینکه مجلس، مجلسی است که غیر از حاکمیت خطّ امام و اسلام واقعی چیزی نمی‌خواهد و نمایندگان هم گاهی اگر انتقادی دارند، برای این است که مسؤولان اجرایی دقّت و مواظبت و پشتکار بیشتری به خرج بدهند. در مجلس و دولت اختلاف اصولی وجود ندارد.البته نمایندگان مجلس گاه‌گاه انتقادهایی از دولت دارند که بیشتر به ضعف در بعضی از موارد و برخی از ارگانهای اجرایی برمی‌گردد. اینها وظیفه دارند که تذکر بدهند و دولت هم توجّه می‌کند و گاهی هم نمی‌کند. در اجرای مصوّبات مجلس هم آنچه که ما می‌دانیم این است که دولت مایل است مصوّبات را اجرا کند. گاهی مصوّبات بلندپروازانه است یعنی ممکن است زمانی که تعیین‌شده کافی نباشد یا به مشکلاتی که در اجرا هست توجه نشده، به همین جهت در اجرای بعضی مصوّبات تأخیر می‌افتد.طبعآ نمایندگان انتقاد می‌کنند. دولت نیز به کوتاهی خود اعتراف می‌کند. گاهی هم علّت عدم اجرا را توضیح می‌دهد. درمجموع خوشبختانه هماهنگی بین دولت و مجلس هست؛ آنچه مهم است حسن نیّت همگان و خواست خدمت است. گاه می‌شود که امکان اجرای مصوّبه‌ای نیست و یا مشکلات نمی‌گذارد؛ اینها مواردی هست که گاهی انتقادبرانگیز است و نمایندگان هم گاهی از اوقات تحمل‌شان تمام می‌شود و با سؤال و سخنان پیش از دستور و یا با کنایه، حرفشان را می‌زنند و این شیوه هم باید باشد. یعنی شیوه نظارت و انتقاد و تذکّر و توجّه دادن با سؤال و استیضاح. این شیوه‌ها در کشوری مانند کشور ما مفید است و من فکر می‌کنم روند سالمی از این نظر در جریان است.

س ـ به نظر شما، وجود عده بیشتری نماینده مؤمن و متخصّص در مجلس شورای اسلامی و حضور آنان در کمیسیون‌های مختلف، تا چه میزان در افزایش کارایی این کمیسیونها مؤثّر خواهد بود؟ اصولا آیا چنین اصلی در انتخابات میان‌دوره‌ای اخیر در مورد کاندید شدن انتخاب‌شوندگان از سوی حزب جمهوری اسلامی و روحانیت مبارز مدّنظر بوده است؟

ج ـ اگر چنین حالتی پیش بیاید، در کارآیی مجلس مؤثّر خواهد بود. الاَن در مجلس وضعی وجود دارد که در بعضی زمینه‌ها ما تراکم نیرو داریم و در زمینه‌ای دیگر ضعف نیرو. ما نیز مایل بودیم ویژگی‌هایی را که شما اشاره کردید، رعایت شود. من خودم هم در جلسه‌های شورای مرکزی حزب، تأکید روی این نکته داشتم. امّا این خواسته کاربردش محدود است. یعنی با توجّه به اینکه ما میل داریم انتخابات آزاد باشد و واقعآ رأی مردم را در نظر بگیریم و مردم بتوانند به کسانی که محبوبیت بیشتری دارند و از نظر مردم صلاحیت دارند و آنها را شناخته‌اند، با میل خود رأی بدهند، از این رو تبلیغات متراکمی نمی‌خواهیم بکنیم که نظر مردم عوض شود. من تا امروز (2/9/1361) فهرست اسامی کسانی را که کاندید شده‌اند، ندیده‌ام تا اظهار نظر کنم و ببینم چه اندازه نظر ما را تأمین می‌کند امّا کم و بیش تا آنجا که اطّلاع دارم افراد جدیدی هم که به مجلس خواهند آمد، تقریبآ مانند ترکیب فعلی مجلس است. یعنی با همین نسبتی که ما الاَن در مجلس نیروهای گوناگونی داریم، به نظر می‌رسد که با همین ترکیب خواهند آمد.مجلس با افزایش تعداد نمایندگان تقویت می‌شود و وضع جلسات علنی بهتر می‌شود. تعداد افراد کمیسیونها بیشتر می‌شود. الاَن بعضی وقتها تعداد افراد در کمیسیونها کم است و با مسافرت یکی دو نفر، کمیسیون معطّل می‌ماند یا با غیبت یکی دو نفر کمیسیون ممکن است رسمیت پیدا نکند. بنابراین این نقص جبران می‌شود. اما اینکه ترکیب مجلس عوض بشود و شکل دیگری پیدا بکند به نظر من بعید می‌آید. زیرا به طور طبیعی به نظر می‌رسد که مردم ما به این دست نمایندگانی که تا به حال به مجلس آمده‌اند در آینده هم رأی خواهد داد. در عین حال ما تلاش خود را تا حدّی که در توانمان بود، کرده‌ایم که نیازهای مجلس تأمین بشود.

س ـ نظرتان در مورد آینده و نحوه کار مجلس خبرگان چیست؟

ج ـ مجلس خبرگان کار چندانی ندارد. مجلسی است که اعضای انتخابی آن در محل کارشان ، هر جا هستند مشغول می‌مانند و در سال ممکن است یک یا دو بار بیایند و جمع شوند. حالا من نمی‌دانم که آئین‌نامه داخلی آنها چگونه است؛ هنوز نخوانده‌ام. به هر حال یک چند روزی می‌آیند و قوانین داخلی خود را تنظیم می‌کنند و نسبت به وظیفه‌شان آشنایی پیدا می‌کنند. اینها فقط یک کار دارند و آن هم مربوط به انتخاب رهبر است. اگر خدای‌ناکرده ما روزی نیاز به جانشین رهبر پیدا کنیم که من امیدوارم در نسلی که ما زندگی می‌کنیم چنین پیش‌آمدی نشود، آن روز این مجلس کارش جدّی می‌شود و باید بیایند و بنشینند و رهبری را تعیین کنند، البته در صورتی که در جامعه یک نفر خودبه‌خود به عنوان رهبر مورد قبول مردم واقع نشود. احتمال اینکه فردی مشخّص بشود بسیار قوی است. بنابراین اهمیت مجلس خبرگان در این است که خیال ملّت از بابت جانشین رهبر راحت می‌شود. خیال همه راحت می‌شود و جامعه دچار فترت رهبری نخواهد شد، و این بسیار مهم است. مجلس خبرگان تعادل روحی مردم و آسایش خاطر همه را تأمین می‌کند و از این جهت بسیار اهمیت دارد.

 س ـ فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چندی پیش، از طرح احداث یک آبراه در مجاورت تنگه هرمز در داخل خاک عمّان توسط امپریالیسم غرب پرده برداشت. لطفآ اطّلاعات و نظرات خود را در این زمینه اعلام فرمائید. به نظر شما این اقدام به چه منظوری صورت می‌گیرد؟

ج ـ ما این حرف را جسته و گریخته از اینجا و آنجا شنیده‌ایم و من هنوز یک گزارش مستند روشنی در این خصوص ندیده‌ام. اوّلا این یک کار ساده و آسانی نیست یعنی اگر بخواهند در داخل کشور عمّان یک آبراه قابل‌استفاده ایجاد کنند، هم زمان طولانی لازم دارد و هم نیروی بسیار عظیمی باید به کار بگیرند و در ثانی از یک سو کار بیهوده‌ای خواهد بود. آنها پیش خود فکر می‌کنند که برای همیشه مالک کشورهای جنوبی خلیج‌فارس هستند؛ این یک طرح استعماری است و غربیها می‌خواهند این کار را بکنند. آنها گمان می‌کنند که کشورهای جنوبی خلیج‌فارس همیشه مانند حالا، در اختیار آنها خواهند بود، چه تضمینی دارند؟ احتمال اینکه آن کشورها هم مانند ایران روزی مستقل شوند و دیگر حاضر نباشند باج بدهند و سیاستی مانند ایران در پیش بگیرند، بسیار است.پس همه زحمتها از این جهت هدر می‌رود؛ اما اگر منظورشان این است که فقط ایران را تحت فشار قرار بدهند، می‌دانید که ما در دریای عمّان ساحل نسبتآ وسیعی داریم، آن قدر وسیع که تمام نیازهایمان را می‌توانیم از بندرهایی که آنجا داریم احداث می‌کنیم، تأمین کنیم. یعنی ما متکی به تنگه هرمز نخواهیم بود. یا هدفشان تحت فشار قرار دادن ما است، یا این سر و صداها برای ایجاد یک جوّ ناامن در داخل کشور، به پا شده، پس باید بدانند که این چنین طرحهایی در کشور ما تأثیر ندارد. ما هم نفت‌مان را می‌توانیم از آنجا صادر کنیم و هم کالاهای موردنیازمان  را می‌توانیم وارد کنیم. مخصوصآ با این برنامه‌ای که الاَن در دست است؛ یعنی احداث راههای متعدد راه‌آهن و راه شوسه و بزرگراه و ... تا کاملا بتوانیم به دریای عمّان متّصل باشیم.برای ما این مسأله آن اندازه و آن گونه که گمان می‌کردند که با به راه انداختن هیاهو و جنجال ما را متوحش می‌کنند، مهم نیست بعلاوه اگر یک روز تنگه هرمز ناامن شود، کانالی هم که از وسط عمّان می‌گذرد می‌تواند ناامن شود. مگر چه‌قدر فاصله است. برای وسائل نظامی امروز براحتی فاصله چندان اهمیتی ندارد. بنابراین کسی که در شمال تنگه هرمز است، اگر تنگه هرمز ناامن شد آن طرف هم می‌تواند ناامن بشود، همچنین از جنوب هم اگر کسی خواست ناامنی ایجاد بکند، هر دو طرف ناامن می‌شود. این کار یک هزینه بیهوده است که به گردن کشوری بیاندازند و هیچ نتیجه‌ای هم نداشته باشد.به نظر من کار عاقلانه‌ای نیست و اقدام به آن بسیار بعید است و اگر هم اقدامی بشود، در درازمدّت خواهد بود و نه دردی از آنها دوا می‌کند و نه خسارتی به ما می‌تواند بزند. شاید اگر تنگه‌ای هم درست شود، ما هم روزی از آن استفاده کنیم؛ یعنی برای ما هم از یک جهت مفید است. ما همیشه نباید فرض را بر شرایط موجود بگذاریم. یک روز ممکن است کسی بخواهد از یک جای دیگر، این راه را ناامن بکند و تنها آن راه قابل استفاده باشد. ایران به دلیل آنکه بزرگترین سهم را در خلیج‌فارس دارد و شمال خلیج‌فارس متعلق به ما است، ما هم می‌توانیم از آن استفاده ببریم و چندان نباید در این باره نگران بود. 

س ـ تلاش رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا در جهت بدست‌گیری کنترل لبنان و کشورهای مرتجع عربی تا چه حد اهداف بلندمدّت صهیونیسم و امپریالیسم را تأمین نموده است؟

ج ـ در این مرحله آنها توفیقی داشته‌اند؛ با اخراج فلسطینی‌ها لبنان و مرزهای شمالی اسرائیل و متفرق کردن یک نیروی نسبتآ متشکل قوی و موقتآ حاکم کردن فالانژیست‌ها و برهم زدن تعادل نیروهای اسلامی و نیروهای مترقی لبنان و اینکه کشورهای عربی نتوانستند در این جریان حرکت مناسبی از خود نشان بدهند و ضعف خود را آشکار کردند و در برابر اسرائیل ضعیف عمل کردند و از سوی دیگر پیاده شدن نیروهای طرفدار غرب در آنجا و نیز موفقیت نظامی اسرائیل، همه اینها عواملی است برای بُرد موقّت آنها. اما من مطمئن نیستم که این بُرد در درازمدّت هم ادامه داشته باشد، شاید در درازمدّت مسأله لبنان برای صهیونیسم و آمریکا مشکلی جدّی درست کند.همین حالا آثار آن پیدا شده است؛ نیروهای بومی لبنان اگر درست عمل کنند، آن قدر قدرت دارند که نگذارند نیروهای اسرائیل آنجا آب خوشی از گلویشان پایین برود؛ برای آمریکایی‌ها و همچنین نیروهای اشغالگری که به حمایت از فالانژیست‌ها وارد شدند، نیز می‌توانند آنجا را ناامن کنند. کشورهای اسلامی البته نیروهای مردمی آنها، اگر خوب عمل کنند، می‌توانند نگذارند در آنجا موفق بشوند. پخش نیروهای نظامی اسرائیل در این منطقه، برای مدّت طولانی ممکن نیست. به صنعت اسرائیل همین اندازه نیرو هم که آمده، ضربه خورده است زیرا برای این عملیات از نیروی کارشان به میدان آورده‌اند. اینها این قدر قدرت خرج ندارند؛ البته آمریکا ممکن است به آنها کمک کند ولی به هر حال در درازمدّت اسرائیل با مشکل روبرو خواهد شد. الاَن آنها در تپه‌های جولان و غرب رود اردن در زحمت هستند.آنجایی که مردمش خود را حفظ کرده‌اند و فرار نکردند و مانند مناطق اشغالی دیگر سرزمین خود را به دست صهیونیستها ندادند بلکه ماندند، اسرائیل دچار دردسر و زحمت است. در لبنان هم مردم می‌مانند و بیرون نخواهند رفت. عدّه‌ای فرار کرده‌اند ولی برخواهند گشت. تداوم این وضع برای اسرائیل بسیار مشکل است بخصوص در شرایط امروز که جمهوری اسلامی در صحنه است. در رژیم گذشته شاه اسرائیل را تأیید می‌کرد. امّا امروز ایران در منطقه قدرت عظیمی است و باید روی این قدرت حساب کرد. در شرایطی که ما نیز از مردم مظلوم عرب حمایت می‌کنیم و کشورهایی مانند سوریه، لیبی، یمن جنوبی، الجزایر و ... هم در صحنه حاضرند و خلق‌های مخلص عرب هم هستند، بخصوص اگر عراق هم آزاد بشود و کشوری مستقل و سالم بشود، کار برای آنها دشوارتر خواهد شد.روی‌هم‌رفته من نسبت به آینده بدبین نیستم و احتمال می‌دهم که اشغال لبنان به این صورت، برای استعمار غرب و اسرائیل و کشورهای مرتجع مشکل عظیمی بشود و فکر اینکه در لبنان یک دولت قوی مسیحی به وجود بیاید و بتواند همه نیروها را سرکوب کند، رؤیایی کاذب بیش نیست، زیرا فالانژها در آنجا اقلیت منفوری هستند و اکثریت مردم مسلمان هستند؛ گذشته از اینکه بخش عظیمی از آنها شیعه هستند و مردمی انقلابی و محروم هستند. نیروهای چپ نیز در آنجا قوی هستند. مردم لبنان به آزادی و وضعی که در لبنان بوده است، عادت کرده‌اند و پذیرای یک حکومت فالانژ نیستند. من گمان می‌کنم در آینده آمریکاییها و دست‌نشاندگانش مشکلات فراوانی در لبنان خواهند داشت و به این زودی به آن منطقه امن و آن بیروت مطلوب نخواهند رسید.

 س ـ پس از مرگ لئونید برژنف و همزمان با انتخاب یوری آندروپوف به دبیرکلی حزب کمونیست شوروی ، مطبوعات غربی از قول یک جاسوس "کا.گ.ب" که غرب پناهنده شده، اعلام نمودند که "کا.گ.ب" تحت ریاست آندروپوف با دخالت نظامی ارتش شوروی در افغانستان مخالف بوده است. به نظر شما آیا این مسأله اقدامی تبلیغاتی و توافق‌شده از سوی غرب و مسکو برای پایان دادن به مسأله افغانستان در جهت منافع دو قدرت مذکور نیست؟ اصولا نظر شما در مورد خطوط سیاسی رهبری جدید شوروی خصوصآ در منطقه خاورمیانه چیست؟

 ج ـ در مورد افغانستان ، بر فرض اگر این حرفها یک حیله تبلیغاتی حساب‌شده هم باشد، در موفقیت آن جای تردید است. ملّتی که دست به اسلحه برده و به طور همگانی وارد میدان شده است، این ملّت را با این حرفها نمی‌شود فریب داد. به نظر من تنها راه حل برای مسأله افغانستان این است که شورویها سر عقل بیایند و پیش از آنکه رسوایی آمریکا را در ویتنام تجربه کنند، بهانه مقبولی بیاورند و بیرون بروند.اگر با این حیله‌ها بخواهند آتش خشم مردم را سرد کنند، در اشتباه هستند و چنین چیزی محقق نمی‌شود. الاَن زندگی مردم افغان صرف مبارزه شده است. الاَن مبارزه برای آنها جزء زندگی‌شان است و حاضر نیستند حالت دیگری را بپذیرند. پیدا است که خسته هم نشده‌اند و هیچ علامت خستگی هم در آنها دیده نمی‌شود.فرض کنید که توافقی بین آمریکا و شوروی هم صورت بگیرد. آمریکا چه کار می‌تواند بکند. آمریکا مگر حالا برای مبارزان افغانی چه می‌کند؟ بعضی از گروه‌های افغانی پول اندکی از بعضی کشورهای اسلامی می‌گیرند؛ همه آن کشورهای اسلامی نیز به خاطر آمریکا پول نمی‌دهند بلکه به خاطر اسلام و فشار مردم مسلمان کشورشان است. ممکن است این کمک را قطع کنند امّا کشورهای اسلامی دیگری هستند که قطع این کمکها را جبران بکنند. ما خود بسیاری از مایحتاج و کمبودهای آنها را جبران می‌کنیم. هنگامی که خود مردم بخواهند بجنگند، آنجا کاری نمی‌شود کرد. و این اشغال از اشتباهات عجیب شوروی بود و همان سرزنشهایی که آمریکا را ده، بیست سال پیش برای اشغال ویتنام می‌کرد، حالا خود مصداق همان حرفها شده است. 

س ـ همان‌گونه که آگاه هستید ارگانهای مختلف و ذی‌ربطی در امر انقلاب فرهنگی و نوگشایی دانشگاهها دست‌اندرکار هستند. به عقیده شما نقش رهبریِ این طرح و اختیارات و مسؤولیتهای ناشی از آن بر عهده کدام ارگان است؟ و این ارگان تا چه حد در ایفای مسؤولیتهای خود موفق بوده است؟

ج ـ امام مرجع تصمیم‌گیری در این‌باره را، ستاد انقلاب فرهنگی تعیین کرده‌اند. یعنی تصمیم‌گیری این امر، حقّ قانونی ستاد انقلاب فرهنگی است. اخیرآ هم که ما مذاکره کردیم و خدمت امام نیز رفتیم و بحث کردیم؛ در این جلسه‌ها قضیه مطرح شد و تأیید شد که ضوابط بازگشایی دانشگاهها را ستاد انقلاب فرهنگی تعیین کند. امّا این که چه کسی بیشتر زحمت کشیده است؟ باید گفت خیلی‌ها. ستاد انقلاب فرهنگی با نیروهایی که داشته و با کمیته‌ها و کمیسیونها که تشکیل داده است بسیار کار کرده است. جهاد دانشگاهی بسیار زحمت کشیده و موفقیتهای خوبی هم داشته است و هنوز هم فعال است. وزارت علوم هم وظایف خود را به خوبی انجام داده و می‌دهد. دانشجویان هم انصافآ در این جریان‌ها نقش خوبی داشته‌اند. میزان موفقیت به نظر من خوب بوده است.من اصولا فردی خوشبین به حساب می‌آیم. چهار پنج سال پیش، در زندان که بودیم، رفقای زندانی همیشه تعجّب می‌کردند و گاهی نیز با من شوخی می‌کردند. من هیچ وقت در زندان فکر نمی‌کردم که فردا هم در زندان می‌مانم. روحیه من این جور است. معمولا حالت رضایت در من بر حالت انتقاد می‌چربد. من با توجه به وضعی که هست و امکاناتی که داریم، کارهایی را که شده، مطلوب و درست می‌بینم. ما در این زمینه به مرحله نهایی کار رسیده‌ایم و دانشگاهها را یکی پس از دیگری باز کرده و خواهیم کرد. کنکورها برگزار می‌شود. من پیش‌بینی می‌کنم که تا آخر سال جاری یا اواسط سال آینده ما دیگر دانشگاه نیمه‌کاره نداشته باشیم و همه رشته‌ها بازگشایی شوند. تسویه‌هایی هم که شده نسبتآ خوب بوده است یعنی تا حدّی نیروهای مزاحم و مخرّب بیرون رفته‌اند.ممکن است در مواردی هم زیاده‌روی شده باشد و افرادی غیرمفسد هم اخراج شده باشند. من از این بابت مقداری نگران هستم. ما در جمهوری اسلامی میل داریم حتّی‌الامکان کسانی را که قابل‌اصلاح هستند و یا لغزشهایی جزئی دارند، نگه داریم و کمکشان کنیم تا بیایند و کارشان را ادامه دهند و دست رد به سینه آنها نزنیم. اخراج آنها کاری اسلامی نیست، مگر اینکه ببینیم مفسد هستند و مزاحم دیگران می‌شوند. به هر حال ممکن است بعضی از افراد باشند که بدون اینکه مستحق باشند یا معلق از کار شده‌اند یا اخراج. امیدواریم که اگر چنین مواردی هست، بعدآ رسیدگی شود و اینها نیز سر کار برگردند و مشکلشان حل شود. من باز با خوشبینی اعلام می‌کنم که تا سال آینده ما همه دانشگاهها و همه رشته‌ها را باز خواهیم کرد و دانشجویان همه فعال و درس‌خوان به تحصیل خود می‌پردازند و دیگر آن محیط آشفته سابق را در دانشگاه نخواهیم داشت. یعنی محیطی باشد که درس بخوانند؛ البته فعالیتهای سیاسی سالم و رشد صحیح روحیه اجتماعی و ... داشته باشند.

 س ـ شما با ادغام نهادها یا وزارتخانه‌هایی که وظایف مشابهی برعهده دارند، تا چه حد موافق هستید؟ به هر حال بقای سیستم موازی فعلی تا چه میزان به رشد انقلاب اسلامی یاری می‌رساند؟

ج ـ من نمی‌دانم نظر شما کدام نهادها است منظورتان تبلیغات و از این نوع است؟ 

 خیر، ما در بررسیهای خود، در مقابل هر وزارتخانه تقریبآ ارگانی شبیه به آن در میان نهادهای انقلابی می‌بینیم. نظرتان درباره ادغام اینها در یکدیگر چیست؟ 

می‌دانید پیدایش این نهادها که به خاطر شرایط انقلاب بوده است؛ در شرایط انقلاب چون هنوز سازمانهای اداری ما قوی نبودند و هنوز هم برخی از آنها قوی نیستند، خودبه‌خود مردم فضاهای خالی را پر کرده‌اند. نیروهای مخلص جوان یا غیرجوان که دلشان می‌سوخت که کاری روی زمین
بماند، داوطلبانه آمدند و کارها را انجام دادند و خوب هم انجام دادند. چون اینها مخلص و بی‌توقّع بودند، هر جا دست به کار زدند، کار را بهتر از سیستم‌های اداری انجام دادند. طبعآ نهادها وجاهت و موفقیتی کسب کردند. نهادها هم چیزی غیر از خود مردم نیستند و درحقیقت همین قشر فعّال جامعه‌اند. اما همیشه نمی‌شود که ما به صورت انقلابی و غیرمتمرکز و با نیروهای داوطلب عمل کنیم. این نیروها در جاهایی که خلاî باشد، حضور می‌یابند و بعد ممکن است همین نهادها کم‌کم نظام بگیرند و برای خود سازمانی بشوند.خود این نهادها هم خواستار این نیستند که برای همیشه حالت انقلابی داشته باشند. باید در آینده بحث کنیم و ببینیم که نیاز جامعه چگونه است. آیا باید آنها تبدیل به یک سازمان رسمی دولتی بشوند یا نه؟ و یا مدت طولانی به صورت همان نهاد بمانند یا در سازمانی مشابه ترکیب شوند؟ حالت‌های گوناگونی را می‌توان فرض  کرد و همه احتمالات را نمی‌توان الاَن دقیقآ پیش‌بینی کرد. باید منتظر بمانیم و ببینیم چه می‌شود. هرچه مصلحت بود که انجام دهیم، به بحث و مشورت گذارده خواهد شد. 

س ـ روش سیاسی گروههایی نظیر نهضت آزادی، انجمن حجّتیه و حزب توده را در برخورد با مسائل انقلاب اسلامی ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ج ـ گروههایی که برشمردید، یکسان نیستند و هر کدامشان حکمی جداگانه دارند و باید جداگانه بحث شوند. من حاضر نیستم این سه را کنار هم بگذارم. 

س ـ نظر شما در مورد اعلام موجودیت مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق توسط مبارزان مسلمان آن کشور چیست؟ به عقیده شما کدام یک از تجربیات انقلاب اسلامی ایران می‌تواند مورد بهره‌برداری این گروه قرار گیرد؟

ج ـ در این باره نظر من مثبت است و کار بسیار خوبی است. قدم به جایی بود که اینها برداشتند و برای انقلاب عراق و مسلمانها لازم بود که مرکزی داشته باشند. در عراق چپی‌ها و ناسیونالیستها، متمرکز و متشکّل‌تر بودند، ولی مسلمانها تشکّل شایسته‌ای نداشتند و به صورت گروههایی پراکنده بودند. این مرکز ملجائی است برای وحدت نیروهای اسلامی که شامل اکثریت قاطع عراقیها نیز هست. بخصوص ترکیب این مجلس هم از شیعه است و هم از سنّی. اگر نیروهای مسلمان بتوانند متفق بشوند، کار بسیار شایسته‌ای بوده است. این مجلس شبیه شورای انقلابی است که ما قبلا در ایران تشکیل دادیم. از میان روحانیت مبارز به دستور امام شورای انقلابی به وجود آمد تا انقلاب را اداره کند. بسیاری از تجربیات ایران برای آنها قابل‌استفاده است. اگر بناست حرکتی اسلامی بکنند، اکثر تجربیات ما برای آنها مفید است. علاوه بر اینکه در کنار آنها یک دولت مانند دولت ایران می‌تواند حامی آنها باشد، و ما در آن موقع چنین چیزی نداشتیم و پناهگاهی نمی‌شناختیم، امّا اینها پناهگاه هم دارند. ما تجربیات خود را هم می‌توانیم به طور مدوّن به آنها بدهیم. بسیاری از کارهای ما به‌یادماندنی است. فرصت نیست که این تجربیات را برشمارم اما بیشتر این تجربیات برای آنها سودمند است.

 س ـ آیا طرح واگذاری پایگاه‌های نظامی به نیروهای تحت فرمان مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، در مجاورت مرزها عملی شده است؟

ج ـ خیر، هنوز عملی نشده است. این پیشنهاد از سوی آیت‌اللّه منتظری مطرح شده است. به نظر من هم پیشنهاد بسیار خوبی است و باید آن را در شورای عالی دفاع بررسی کنیم و برنامه‌اش را تنظیم کنیم. 

س ـ تا چه حد به تحقق شرایط تعیین‌شده از سوی جمهوری اسلامی ایران برای پایان جنگ تحمیلی، از طریق سیاسی امیدوار هستید؟ آخرین اقداماتی که در این زمینه صورت گرفته، چیست؟

ج ـ مأیوس نیستم، اما چندان هم امیدوار نیستم. مدّتها است که عراق فهمیده است که نمی‌تواند در جنگ برابر ما مقاومت کند؛ اگر بنا بود شرایط ما را بپذیرند پیش از این، هم اربابان و حامیان عراق و هم خود صدام زیر بار می‌رفتند. اینکه اینها ماهها است که دارند بی‌جهت مقاومت می‌کنند و سرسختی نشان می‌دهند و لجاجت می‌کنند، نشان می‌دهد که نمی‌خواهند زیر بار شرایط ما بروند. شاید فکر می‌کنند که اگر شرایط ما را بپذیرند، سقوطشان از راه سیاسی حتمی است. زیرا اگر شرایط ما را بپذیرند، باید مسؤولیت همه خسارتها، تلفات و خون شهیدان و مجروحان و معلولان را به عهده بگیرند و کسی که این همه را به گردن بگیرد، جنایت‌کارترین آدم روزگار به حساب می‌آید. برای کسی که بخواهد حاکم بماند، قبول اینها بسیار مشکل است. من بسیار بعید می‌دانم. ولی از سوی ما نیز فشار زیاد است و ممکن است وقتی که خیلی به آنها فشار بیاید، چاره‌ای دیگر نداشته باشند و بپذیرند و تسلیم شوند.