مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون جنگ و آئینه سرنوشت جهان و منطقه

مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون جنگ و آئینه سرنوشت جهان و منطقه

  • پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۲

 ما تاکنون چند گفتار در مورد جنگ در مجله "پاسدار اسلام" داشته‏ایم، و اکنون پس از عملیات والفجر 4 فکر می‏کنم مناسب باشد، بحثی در این باره داشته باشیم.

 به نظر من، از آن روزی که مرحله تهاجمی برای بیرون راندن عراقیها شروع شد، تا امروز، جنگ در مجموع سیر تکاملی به نفع ما داشته است و تنها در یکی دو مورد از عملیات، آن توفیق مطلوب را بدست نیاوردیم و به اهدافی که تنظیم شده بود، نرسیدیم، ولی در هر حال هیچ عملیاتی، بی‏پیروزی و بی‏پیشرفت نبوده است، و نقطه مقابل، از آن روز که ما تهاجمان را برای اخراج عراقیها شروع کرده‏ایم، یک بار هم نتوانسته‏اند، ابتکار عمل را در دست بگیرند و پیروزی بدست بیاورند یا لااقل بتوانند جلوی پیروزی ما را بگیرند. البته گاهی شده است که تا اندازه‏ای پیروزی ما را محدود کرده‏اند و تمام اهدافمان تأمین نشده است ولی گاهی شده است که بیش از اهداف تعیین شده‏مان بدست آورده‏ایم، و این مسأله‏ای است که در هر جنگی پیش می‏آید یا در موقع طرح عملیات از آن غفلت می‏شود و در عمل ممکن است، مشکلاتی را پیش آورد.

 عملیات تهاجمی

 بیشتر عملیات تهاجمی ما موقعی آغاز شد که بنی‏صدر عزل شد. پس از عزل بنی‏صدر، بلافاصله عملیاتی در دارخوین انجام دادیم. پس از آن، عملیات ثامن‏الائمه برای شکست حصر آبادان آغاز شد که توسط لشکر 77 پیروز خراسان و سپاه پاسداران انجام شد. پس از آن، عملیات بستان بود با نام "طریق القدس" که در آن عملیات، بین نیروهای عراق در خوزستان فاصله انداختیم و ضربه بزرگی به آنها زدیم.

 پس از آن، عملیات "فتح‏المبین" آغاز شد که خیلی عظیم بود و در حدود 16/000 اسیر گرفتیم. بعد از آن، عملیات "بیت‏المقدس" بود که خیلی وسیع و گسترده بود و منجر به فتح خرمشهر شد.

 در عملیات رمضان گرچه همه اهدافمان را بدست نیاوردیم ولی سد عراقیها را شکستیم و در خاک عراق رفته، مقداری از سنگرهای آنان را گرفتیم. بعد از آن عملیات "محرم" و "مسلم بن عقیل" بودند که هر دو پیروز و موفق بودند.

 در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک همه اهداف بدست نیامد ولی پیروزی نسبی داشت. والفجر 2 والفجر 3 هر دو موفق بودند. عملیات والفجر 4، عملیات بسیار جالبی بود و از جنگهای بسیار جدی و از جهت منافع هم خیلی پرفایده بود.

روند جنگ

 در هر یک از عملیات گذشته، پیروزیهای چشمگیری در این زمینه‏ها داشته‏ایم:

 1- مقداری از خاک خودمان را از دست دشمن پس گرفته‏ایم.

 2- مقداری از خاک عراق را آزاد کرده‏ایم.

 3- از طرفی اسیران جنگی گرفته‏ایم و از طرف دیگر به مهمات و غنایم زیادی دست یافته‏ایم.

 4- نیروهای عراق را در هر عملیاتی منهدم کرده‏ایم.

 5- روند جنگ، روند تکاملی بوده است.

 علیرغم اینکه عراق در هر مرحله‏ای به خاطر احساس شکستی که کرده و مهلتی هم که معمولاً ما به آنها می‏دهیم برای اینکه جلوی خونریزی را بگیریم و شاید بتوانیم در این فاصله، بدون جنگ، به حقوقمان دست یابیم، گاهی فرصت را غنیمت شمرده، تحکیم مواضع می‏کند و از هر سو کمکهایی می‏گیرد، ولی باز هم می‏بینیم با آن همه کمکهای فوق‏العاده، دشمن نتوانسته است، جلوی روند تکاملی پیروزی ما را بگیرد و این نشان دهنده تفوق جمهوری اسلامی در این میدان است، و همچنین آینده را کاملاً مشخص می‏کند، البته اگر جنگ به روال خودش پیش برود و بحرانی در میدان بوجود نیاید، زیرا ابرقدرتها تنها می‏توانند بحرانی را بوجود بیاورند.

 در هر صورت، آینده خیلی بهتر از گذشته است زیرا در گذشته، اکثر عملیاتی که داشته‏ایم، در خاک خودمان بوده و عراق آنچنان ضربه‏هائی خورده است، یعنی با نیروهایش منهدم شده، یا زمینها را پس گرفته‏ایم و یا غنیمت زیاد از آنها گرفته‏ایم. از این به بعد این چنین نیست، غیر از دو مورد، ما هر جای دیگر عمل کنیم، برای عراق شکست خردکننده‏ای است.

 آسیب پذیری عراق

 1- اگر در شمال عمل کنیم، به نزدیک لوله‏های نفت عراق در شمال و جاده‏های مهم و استراتژیکی می‏رسیم

 2- اگر در مرکز عمل کنیم، با دور خیز از طرف مندلی و قصرشیرین به بغداد می‏رسیم. بیش از صد کیلومتر تا بغداد نداریم، و با اینکه در هر عملیات موفقی 30-20 کیلومتر جلو می‏رویم، بنابراین، با یکی دو خیز به پایتخت عراق می‏رسیم.

 3- اگر در جنوب عمل کنیم (مثلاً از بصره) هر کیلومتری که پیش برویم، برای عراق غیر قابل تحمل است.

 اگر کسی به نقشه عراق نگاه کند، شهرها، راهها، مراکز صنعتی، منابع حیاتی، معادن و نفت عراق را بررسی کند، در می‏یابد که عراق امروز نسبت به دو سال پیش چقدر آسیب پذیرتر شده است و ما چقدر بهتر می‏توانیم به آنها ضربه بزنیم.

 اینک که می‏بینیم، جنگ تا به حال به این خوبی اداره شده، و در این مدت، ملت ما چقدر زحمت و اذیت تحمل کرده، اگر از حقوقمان صرف نظر کنیم و در گرفتن آنها جدی‏تر نباشیم، به خون شهدایمان ارج نگذاشته‏ایم. از آن گذشته، ملت عراق باید بسیار امیدوار باشند که ما به نقطه‏ای رسیده‏ایم که می‏توانیم به آزادی آنها کمک کنیم و در تعیین سرنوشت ملت عراق سهیم باشیم و به هر حال هم ملت ما و هم ملت عراق در این جنگ آسیب دیده‏اند و باید جنگ، دستاوردی برای مردم مظلوم عراق هم در برداشته باشد.

 نابرابری جنگ

 این جنگ، از جنگهای کم نظیر دنیا است. اگر ما روی ایمان و معنویات جامعه خودمان حساب نکنیم و طبق عوامل مادی بررسی کنیم، این جنگ نابرابر است زیرا:

 اولاً: ایران تنها است. این چند کشور هم که با ما بد نیستند و گاهی به ما کمکهایی می‏کنند، خودشان گرفتاریهایی از قبیل جنگ و مشکلات داخلی دارند. سوریه، گرفتار اسرائیل است و درگیر با دشمن در لبنان. کره شمالی گرفتار کره جنوبی و آمریکا است. لیبی سرتا پا گرفتار است و در چاد گرفتار جنگ هم هست. ما هم توقعی نداریم که آنها به ما کمک کنند، همین که در جنگ، موضع خوبی می‏گیرند، برای ما کافی است.

 ثانیاً: در طرف مقابل، عراقیها از امکانات دنیا استفاده می‏کنند. آمریکا، روسیه و اقمار آمریکا همکاری می‏کنند. فرانسه با کمال پرروئی طوری کمک می‏کند که گویا کشوری دست اندر جنگ با ما است. ارتجاع عرب که در حقیقت بانک دنیا است، بدون حساب به عراق کمک می‏کند. در جائی که بیشتر کشورهای دنیا، گرفتار بدهی ارزی هستند و در موازنه تجارت خارجیشان کمبود پول دارند، مرتجعین عرب بانکهای دنیا را پر از پول نقد کرده‏اند. هیچ کشوری به اندازه جنوب خلیج فارس ارز ذخیره ندارد. این انبار ارز دنیا پشتوانه جنگ عراق است. عربستان سعودی که می‏توان گفت، قارون دنیای امروز است با جمعیت کم و آن همه منابع عظیم نفت که اگر پولهایش را از دنیا بکشد، بانکهای دنیا به بحران اقتصادی گرفتار می‏شوند، پشتوانه جنگ عراق است. کویت یک وجبی با آن همه ثروت، بقیه شیخ نشینها همه به عراق کمک می‏کنند. انبارهای اسلحه دنیای حریص پول دوست هم منتظر چنین روزی بوده‏اند که پول نقد بگیرند و با منت فراوان اسلحه بدهند. موشکها، تانکها و هواپیماهای گرانقیمت، قطعاتی که از طلا هم گران‏تر است و وقتی یک محموله‏اش می‏رسد، هموزن آن در واقع طلا می‏گیرند، با پولهای جنوب خلیج فارس تأمین می‏شود.

 ثالثاً: تمام امکانات تبلیغی دنیا از رادیوها، روزنامه‏ها و خبرگزاریهای مختلف در خدمت دشمن است.

 رابعاً: بندرها و راههای اطراف عراق، در اثر جنگ به نفع عراق واگذار شده است. بندر عقبه، بندرهای خلیج فارس، بندرهای عربستان در دریای احمر، بندرهای مصر و حتی بندرهای لبنان در خدمت آنها است. از تمام راهها و بندرهای ترکیه هم استفاده می‏کنند. راهها، خط آهن سوریه و لوله‏های نفتی که از سوریه عبور می‏کرد در خدمت عراق بود ولی خوشبختانه، سوریه از یک نقطه امکاناتش را بسته است.

 خامساً : اردن رسماً اعلام بسیج برای ارسال نیرو به عراق کرده و یک وقت یک لشکر و یک وقت دیگر دو لشکر فرستاده است. سودان و مصر خیلی نیرو فرستاده‏اند. کل دنیا اعلام کرده است ما داوطلب می‏پذیریم! هر کس خواست بیاید به عنوان مزدور پول می‏دهند. اینگونه نیروهای انسانی را به عنوان مزدور به خدمت گرفته‏اند.

 سادساً : کارشناسان فرانسوی، روسی، انگلیسی و مصری مخلصانه به دشمن کمک می‏کنند.

 جریانهای دشمنی با انقلاب اسلامی

 علت همکاری همه جانبه با عراق روشن است: انقلاب اسلامی ایران با منافع غیر مشروع قطبهای قدرت دنیا در تضاد است. این انقلاب تمام قدرتهای نامشروع دنیا را زیر سئوال برده و برای مبارزه با آنها پیام دارد.

 1- ما با استکبار جهانی غرب به عنوان استثمارگر، استعمارگر، متجاوز، دزد غارتگر و زورگو درگیریم. ما رو در روی آمریکا هستیم و آمریکا مادر استعمارگران و متجاوزین و مرکز آنها است. رو در روی بقیه آنها هم هستیم به خاطر اینکه هر یک به سهم خود در این کارها بوده‏اند و از ما، در ایران، سیلی خورده‏اند و همچنان دارند سیلی می‏خورند و اسلام با اینگونه زندگی که آنها دارند، نمی‏سازد. بنابراین خیلی طبیعی است که آنها هم با انقلاب اسلامی مخالف باشند و بخصوص ایران که طعمه لذیذ و سفره گسترده‏ای بود از دست آنها گرفته شد و منافعشان را در اینجا از حلقومشان بیرون کشیدیم.

 2- استعمار شرق هم، همین حالت را دارد. شوروی‏ها با اینکه در ظاهر انقلابی برای خودشان داشتند و تظاهر به مقابله با غرب می‏کردند، ولی عملاً همراه آنها در بسیاری از موارد، دنیا را استثمار می‏کردند در بسیاری از کشورهای عربی از قبیل سوریه، عراق و لیبی جای باز کرده بودند و ملتها را هم فریب داده بودند. انقلاب اسلامی آمد و حنای اینها را کم رنگ کرد. آنها را از آن کاخ رؤیائی که برای خودشان به عنوان انقلاب درست کرده بودند، به پائین کشید مخصوصاً شوروی در افغانستان به خاطر موضع سختی که ایران دارد، گرفتار مشکلی بزرگ مانند مشکل آمریکائیها در ویتنام شده است. از طرفی بدنامی دارد و از طرف دیگر آن حالت پیشتازی از آن گرفته شده و حتی منافع مادی که در ایران داشت، از آن گرفتیم. لذا آنها هم با ما خوب نیستند، نشانگر این معنی حزب توده ایران است؛ البته دشمنی غربیها بیشتر است.

 3- سومین جریان، ارتجاع منطقه است. عده‏ای برکشورهای اسلامی به عنوان خود فروختگان و عاملان اجنبی، حکومت دارند و همه چیزشان را در خدمت استعمارگران قرار داده‏اند. حماسه انقلاب اسلامی، اینها را هم تهدید می‏کند. اینها با اینکه می‏دانند، ایران قصد لشکرکشی به سوی آنها را ندارد ولی باز هم از انقلاب بیم و هراس دارند. آنها می‏خواهند همواره ملتهایشان در خواب بمانند ولی امیدی که انقلاب اسلامی در دلها ایجاد کرده، آنان را مأیوس و نومید نموده است، لذا با انقلاب اسلامی سخت مخالف و دشمن‏اند.

 حرکتهای حساب شده برای مقابله با انقلاب

 بنابراین، استکبار غرب، استعمار شرق و ارتجاع منطقه با انقلاب اسلامی سرناسازگاری دارند. پس اگر از صدام حمایت می‏کنند برای حفظ جان صدام نیست بلکه برای این است که نگذارند انقلاب اسلامی پیروز شود.

 در مرحله اول می‏خواستند نگذارند، انقلاب اصلاً پیروز شود ولی بحمدالله نتوانستند کاری از پیش ببرند. مرحله دوم، پس از پیروزی شروع شد که با ایجاد اخلال و آشوب توسط منافقین و تروریسم و یا بوسیله محاصره اقتصادی و جنگ، خواستند جلوی انقلاب را بگیرند، که باز هم به خواست خدا نتوانستند و ما تمام توطئه‏ها را در هم شکستیم، امروز که می‏خواهیم حق خودمان را بگیریم و حالت تهاجمی با ما است، تمام همت آنها براین است که ما موفق نشویم یعنی امید دارند که جمهوری اسلامی در جنگ پیروز نشود. این مسأله خطرناکی است برای آنها که می‏بینند کشوری انقلاب کرده، مشکلات داخلی را خودش حل می‏کند، با ضدانقلاب به صورت گسترده، در باطن می‏جنگد، محاصره اقتصادی را تحمل می‏کند، توطئه‏های آن همه سرمایه‏دار موذی و مخربی که در سطح کشور، در پی پاشاندن نظم اقتصادی هستند ( و مدتی هم پاشاندند) خنثی می‏کند، خودش را در حال سازندگی نگه می‏دارد و در آخر، جنگ به این بزرگی را مردانه تحمل می‏کند و امروز هم در جنگ حالت تهاجمی به خود گرفته است! چنین چیزی در تاریخ دنیا نبوده است.

 مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها

 ویتنام وقتی با کمک بلوک شرق (چین شوروی و کره) به پیروزی رسید، گرفتار مشکلات داخلی خودش شد که تا عمری باید خرابیهای جنگ را جبران کند.

 مردم الجزایر پیروز شدند، پس از پیروزی با اینکه دنیای عرب حمایتشان می‏کرد، مع‏ذلک گرفتار مسائل داخلی شدند و هیچگاه نتوانستند فرصتی پیدا کنند که به خارج از خودشان برسند. تازه انقلاب هم مانند انقلاب ما نبود، گرچه در آغاز مقداری رنگ اسلامی داشت و مردمی هم بود ولی پس از پیروزی نتوانست رنگ و زبان اسلام پیدا کند و حماسه و پیامی داشته باشد. ولی دشمن می‏بیند که انقلاب اسلامی ایران دارای حماسه‏ها و پیامها است، کشوری انقلاب بکند با آن همه مشکلات، باز هم نتواند در خارج از مرز خودش عمل کند، برای آنها بسیار دشوار است. امروز دشمنان به خوبی حضور معنوی ما را در لبنان می‏بینند و در می‏یابند که این انقلاب، دلهای بسیاری از محرومان را امیدوار کرده است. این دیگر قابل تحمل برای استکبار جهانی نیست، لذا تمام همشان این است که ما را نگذارند پیروز شویم. البته آنها به این هم قانع نبودند، آنها می‏خواستند ما را نابود کنند و چون ما از مراحل نابودی گذشته‏ایم به همین قناعت کرده‏اند که ما پیروز نشویم.

 مقایسه شیوه جنگ بین ایران و عراق

 مشکل ما در رابطه با شیوه و کیفیت عمل است. ما مقداری دستمان بسته است به خاطر اینکه در چهار چوب اصول و معتقداتی حرکت می‏کنیم و بی‏بندوبار نیستیم، از آن طرف، دشمن ما بی‏بندوبار است و مبارزه آدم اصولی با آدم بی‏بندوبار، لااقل در کوتاه مدت، بسیار مشکل است، این شبیه است به دو قهرمان مشت‏زنی که به جان هم افتاده باشند، یکی مواظب است که دیگری را معلول و یا نابود نکند ولی آن یکی هیچ تعهدی ندارد و هیچ برای او مهم نیست که به سر آن طرف چه بیاید. ما در این جنگ، واقعاً این گرفتاری را داریم. ما مقید هستیم که راست بگوئیم، خلاف اخلاق عمل نکنیم، اخبار واقعی جنگ را به مردم برسانیم ولی دشمن همیشه دروغ می‏گوید. از دو سال پیش، هر عملیاتی که انجام دادیم، نیروهای دشمن شکست خورده در همان موقع که فرار می‏کردند، دهها هزار اسیر می‏دادند و اعلام می‏کردند که ما پیروزیم!! خارجیها هم می‏گفتند که عراقیها پیروزند!! ضمناً ناگفته نماند که ما در حدود هفت هزار اسیر نزد آنها داریم که بسیاریشان غیر نظامی هستند، و عراقیها پنجاه هزار اسیر پیش ما دارند، و همیشه ادعای پیروزی می‏کنند، لابد نسبت به کشته‏ها و مجروحین هم همینطور است، ما در میدان می‏بینیم که چه می‏گذرد و آنها همواره دروغ می‏گویند.

 ما مقیدیم مراکز غیر نظامی را نزنیم حتی اگر هواپیما هم می‏فرستیم، از خلبانان می‏خواهیم که اگر در بمباران مراکز مورد نظر، غیر نظامی‏ها آسیب می‏بینند، بمباران نکنند و آنها این طور نیستند، اگر بتوانند توسط هواپیماهایشان تمام شهرهای ما را می‏زنند، همه دیدند که چگونه در نماز جمعه شهر همدان بمب انداختند و همچنین در پل دختر، نهاوند، بوکان، سنندج، بانه، سردشت، گیلانغرب، اندیمشک، مریوان، بهبهان، مسجد سلیمان، اهواز، آبادان و خرمشهر و هر جای دیگر که توانستند مدرسه‏ها، بیمارستانها، منازل مسکونی و مغازه‏ها را چه توسط هواپیماها و چه توسط موشک و توپ از راه دور، بیرحمانه زدند و بمباران کردند، و این در جنگهای دنیا سابقه ندارد، و اگر چه در جنگی که برپا می‏شود، گاهی ممکن است غیر نظامی‏ها را هم بزنند، اما اینکه به صورت یک جریان 20-10 ماهه، همواره شهرها و افراد غیرنظامی را بزنند، این را تنها در فرهنگ صدام می‏توان دید و بس. چرا که او اصلاً قیدی ندارد.

 ما از فاو گرفته تا حاجی عمران و شرق عراق که مرکز تمدن عراقیها است، هر جا که توپمان را باز کنیم، یک توپ، در صورتی که روزی 50 گلوله بزند، می‏تواند خانه‏ها، کارخانه‏ها و مراکز غیر نظامی را به راحتی بزند و با همین کار می‏توانیم جنگ را بدون شهید دادن ببریم، از نظر مادی هم برای ما چندان گران تمام نمی‏شود چرا که کارخانه‏های خودمان گلوله 155، 130 و گلوله‏های خمپاره می‏سازند، توپ هم به اندازه کافی از خود عراقیها گرفته‏ایم. ولی ما این کار را نمی‏کنیم.

 عراقیها حتی آنگاه که مجبور می‏شدند از شهرهای ما بیرون روند، شهرها را با خاک یکسان می‏کردند و می‏رفتند. نمونه آن: هویزه، مهران، خرمشهر و قصرشیرین است. من در عملیات شمال آبادان دیدم که چگونه تمام تیرهای چراغ برق را، در مسافت وسیعی، توسط مواد منفجره از بین برده بودند. خطوط انتقال نیرو را واژگون کرده، لوله‏های نفت و خط آهن و پلها را منفجر کرده بودند، و از همه عجیب‏تر اینکه شهر خودشان (پنجوین) را چند روز قبل از ترک آن، با بمب ویران کردند و رفتند که ما نتوانیم از آنجا هیچ استفاده‏ای بکنیم!! شگفتا که دشمن چقدر بی‏شرم است! در هر عملیاتی (تخمیناً پس از عملیات رمضان به بعد) از بمب شیمیائی استفاده کرده‏اند با اینکه به کار بردن گاز شیمیائی در جنگهای دنیا ممنوع است، از طرفی عراق هم این نوع بمبها را نمی‏سازد یا از فرانسه یا شوروی و یا آمریکا می‏گیرد. پیدا است که دشمنان ما، همه خوی ضدانسانی دارند و هیچ حقی را برای انسان قائل نیستند. دروغ می‏گویند تهمت می‏زنند، تخریب می‏کنند، شهرها را شبانه به موشک می‏بندند، اسرای ما را (بسیاری از آنها را) شهید می‏کنند، مجروحین ما را معالجه نمی‏کنند تا شهید شوند، هیچ اصول بین‏المللی را در مورد اسرا مراعات نمی‏کنند و تمام اصولی را که خودشان امضاء کرده‏اند و اسلام گفته یا دنیا قبول دارد زیرپا می‏گذارند و در مقابل، همه اینها را ما مراعات می‏کنیم و باید مراعات کنیم.

 ما اگر می‏خواستیم مثل عراق بجنگیم، الان از بغداد هم عبور کرده بودیم. ما به آسانی می‏توانیم با یک عملیات خودمان را به چهل کیلومتری بغداد برسانیم و از آنجا بغداد را زیر توپ بگیریم در آن صورت بغدادی باقی نخواهد ماند.

 از طرف دیگر، آنها به هر عراقی که مشکوک می‏شوند، از خاک خودشان بیرون می‏کنند و امروز ما چقدر آواره عراقی در کنار آواره‏های خودمان داریم. آنها مردم خودشان را بیرون می‏ریزند و ما باید از آنها پذیرائی کنیم و از این قبیل مسائل بسیار است.

 بنابراین، جنگ کاملاً نابرابر است چه از نظر تجهیزات و چه از نظر اخلاق! به این معنی که یک جریان بی‏بندوبار و دروغگو در مقابل یک جریان متعهد و مسئول و پای‏بند به اصول انسانی و اسلامی قرار گرفته است.

 نابرابری تبلیغات

 همه دیدند که چگونه عراقیها چاه نفت را در خلیج فارس بمباران کردند و دریا را آلوده نمودند و حتی مانع از آن شدند که ما چاهمان را اصلاح و تعمیر کنیم، و از آن طرف هیاهو راه انداختند که ایرانیها می‏خواهند محیط زیست را از بین ببرند. دنیا هم در این جنگ تبلیغاتی، دشمن را حمایت و کمک کرد! ما واقعاً نهایت مظلومیت را در این مسائل داریم.

 قضیه تنگه هرمز هم به همان منوال است. ما می‏گوئیم اگر چنانچه نفت ما را بزنند و ما را از نفتمان محروم کنید، آن موقع ما آنجا را می‏گیریم. کنار خاک خودمان، از خاک خودمان حمایت می‏کنیم و تنگه هرمز را منطقه جنگی اعلام می‏کنیم. دشمنان بین‏المللی سروصدا راه انداختند که ایران می‏خواهد جنگ بین‏المللی برپا کند و دنیا را به بحران بکشد!!

 زهی بی‏شرمی! اسلحه را به عراق می‏دهید که کشتی‏های ما را بزند و ما را وادار به آن کار می‏کنید، از آن پس اعلام می‏کنید، ایران دنیا را به بحران می‏کشد!!

 از اول جنگ، شیوه تبلیغاتی دشمن به این شکل بود، عراقیها تا پشت اهواز در خاک ما آمدند و اعلام می‏کردند ایران تجاوز کرده است!!

 ما اعلام می‏کنیم، مسئولیت این جنگ نه تنها به عهده صدام است، بلکه به عهده تمام حامیانشان نیز می‏باشد، آنها نسبت به تمام جنایاتی که صدام در جنگ مرتکب شده است، مسئولیت دارند. صدام و حامیانش آن همه ظلمها بر ما تحمیل کردند، شهرهای ما را ویران نمودند، جوانان ما را به شهادت رساندند، امروز باید جوابگو باشند. و اما ما چه می‏خواهیم!

 ما چیزی جز حقوق عادلانه‏مان نمی‏خواهیم خسارات ما را بدهند، از خاک ما بیرون روند و متجاوز را به کیفر برسانند، این چیزی است که هم عقل و هم شرع و هم قانون هر کشوری می‏پذیرد و قبول دارد. در حالی که، در هر دعوا و مرافعه‏ای، متجاوز را محکوم می‏کنند و مظلوم را به حق خود می‏رسانند، می‏بینیم ما را، که مورد ظلم قرار گرفته‏ایم، جنگ طلب و صدام را که به ما تجاوز کرده است، صلح طلب معرفی می‏کنند!

 آری! ما در این جنگ از هر نظر نابرابری داریم، از نظر مالی، اخلاقی، تدارکات، امکانات، تبلیغات و حتی استفاده از اسلحه‏های مدرن!

 امروز که استکبار جهانی می‏بیند ما با آن همه نابرابریها، موفق شده‏ایم خودمان را به اینجا برسانیم، به وحشت افتاده است و در هراس است. گرچه دنیا، ته دل، خاضعانه، در برابر شجاعت ملت ما، سرتسلیم فرود می‏آورد و هیچگاه نمی‏تواند منکر آن همه شهامتها و شجاعتها شود ولی استکبار جهانی متوحش است، شرق می‏ترسد، ارتجاع منطقه می‏هراسد و دنیای ستمگر در هراس است چرا که ما پیام داریم. انقلاب ما پیام‏آور و حماسه آفرین است.

 عراق، در مخمصه

 صدام هم که خودش عامل اصلی این همه جنایات است و این ظلمها را بالفعل مرتکب شده و مباشر اصلی جنایتها است بر سر دو راهی قرار گرفته است. امروز که هر گام جنگ چند برابر گامهای قبلی ضربه آور و خرد کننده است، دشمنان را بر سر دو راهی قرار داده است: یا باید تسلیم حق بشوند و یا جهان را به بحران بکشند و در هر دو صورت فایده‏ای عاید آنها نخواهد شد.

 اگر تسلیم حق شوند، که عاقلانه است، باید خواسته‏های مشروع ما را بدهند، از آن پس خواهند دید که ما نسبت به خاک عراق هیچ ادعائی نداریم. نسبت به مردم عراق غیر از حمایت چیزی نمی‏خواهیم، با همسایه‏هایمان غیر از رفتار عادلانه نخواهیم داشت. ولی در هر صورت پیام انقلاب به قوه خود باقی است و ما نمی‏توانیم، و حق نداریم، آن را کنترل کنیم. آن راه خودش را دارد می‏رود و خواه ناخواه روزی تسلیم حق خواهند شد.

 اگر این راه عاقلانه را نخواهند بروند، باید دست به ماجراجوئی بزنند و بحران بیافرینند. الان آنها در صدد ایجاد بحران هستند، گرچه هیچ بحرانی آنها را نجات نخواهد داد ولی در هر حال، تضادهای دنیا آنها را در مخمصه انداخته است، لذا ممکن است دست به هر کاری بزنند. الان استراتژی صدام این است که جنگ را آن چنان بحرانی کند، تا از این بحران کولاکی درست کند که بتواند از این کولاک، جان سالم بدر برد.

 امروز اگر جنگ جهانی سوم بپا شود، به نفع صدام است! اگر اتم را هم به کار گیرند، به نفع صدام است! برای اینکه او در مخمصه‏ای گرفتار شده و باید نجات پیدا کند، از این رو حاضر است دنیا را به بحران شدید بکشد و شخص خودش را نجات دهد. ولی این کار نه به نفع دنیا است و نه به نفع منطقه و مرتجعان منطقه.

 دنیا در بحران

 ارتجاع منطقه تاکنون، تنها پول خرج کرده است، ولی اگر منطقه به بحران کشیده شود، ارتجاع منطقه گرفتار بلا می‏شود و ناچار است مستقیماً وارد جنگ شود. روزی که تنگه هرمز بسته شود و جنگ گسترده شود، بندرهای کشورهای حوزه خلیج فارس غیر قابل استفاده و راهشان بسته می‏شود و دیگر نمی‏توانند تنفس بکنند. این کشورها از سبزی خوردنشان گرفته تا هواپیمایشان، باید از خارج بیاورند و از راه همین بندرها بیاورندو بستن بندرهای اینها برای ما مثل آب خوردن است. و در آن صورت، کارهای ما برای کشورهای منطقه مانند کبریت کشیدن به انبار باروت است. آنجا است که مزه جنگ را خواهند چشید!

 از طرفی دنیا هم می‏تواند محاسبه کند که چه اتفاقهائی خواهد افتاد! چقدر کارخانه‏ها از کار می‏افتند، چون نفت ندارند! قیمت نفت چقدر بالا می‏رود! و در صورت بالا رفتن قیمت نفت، کارخانه‏ای که بخواهد با نفت صد دلاری بگردد، چه کشوری می‏تواند از محصولش استفاده کند! (تنها قارون دنیا، عربستان سعودی، می‏تواند محصول آن کارخانه‏ها را بخرد و لاغیر) کارخانه‏ها که از کار افتادند، ناچار کارگرها را اخراج می‏کنند و خود به تعطیل کشانده می‏شوند! اینجا است که دنیا به بحران کشیده می‏شود.

 پس اگر بحران به نفع صدام است و او را می‏تواند نجات دهد، به ضرر حامیان غربی و حامیان ارتجاع است.

 در این صورت دنیا باید محاسبه کند: آیا حقوق ایران را دادن و انقلاب اسلامی را به عنوان یک واقعیت پذیرفتن برای آنها بیشتر خسارت به بار می‏آورد یا تن به بحران دادن؟ اینکه بخواهند با هیاهو ما را بترسانند، دورنمای جنگ جهانی سوم را نشان دهند، دورنمای بسته شدن خلیج فارس را به رخ ما بکشند، دورنمای استعمال اسلحه ناجور را نشان دهند، توسط بمباران شهرها ما را به وحشت بیاندازند، وقت این کارها گذشته است. این اسلحه‏های گوناگون رنگ خودش را دارد از دست می‏دهد و دیگر برای خود آنها هم ثابت شده است که ما از این ترفندها نمی‏ترسیم و مردم ما قوی‏تر و نیرومندتر از این حرفها هستند. از مرحله تبلیغات هم باید بگذرند زیرا برای آنها مأیوس کننده بوده است. نه تنها سازمان ملل نتوانست کاری کند که از هر عنوان دیگری برای ارعاب و تهدید ما استفاده کردند و به جائی نرسیدند: کنفرانس غیر متعهدها، کنفرانس اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس و ... با اسلحه شیمیائی به شهرها زدند، سوپراتانداردها، موشکهای دوربرد زمین به زمین با 270 کیلومتر یا 300 کیلو متربرد و هر جنایت دیگری، نه تنها برای آنها فایده نداشت که حتی نتوانست ما را از حالت تهاجم دفاعی باز دارد.

 مشکلات جنگ

 البته این به آن معنی نیست که جنگ برای ما ضرر نداشته باشد. جنگ برای ما مشکلات فراوانی دارد. سی درصد بودجه‏مان را خرج جنگ می‏کنیم که اگر این مبلغ کلان را در راه ساختن کشورمان به کار می‏گرفتیم، جهش زیادی در پیشرفت سازندگی داشتیم. نیروهای فعالمان را به جای فرستادن به جبهه جنگ، در راه عمران و آبادانی از آنها استفاده می‏کردیم. اگر بندرهائی که از دست داده‏ایم (بندر خرمشهر، آبادان و بخشی از بندر ماهشهر) در خدمت حمل و نقل ما قرار می‏گرفت، مشکلات ما حل می‏شد. امکانات حمل و نقل ما که باید در خدمت توزیع قرار گیرد، در خدمت جنگ قرار گرفته است، و همین مسأله کافی بود که مشکل تورم را به مقدار زیادی حل کند. ارزی که برای تهیه امکانات جنگ می‏پردازیم، اگر برای وارد کردن کالاها می‏پرداختیم، مسائل ما حل می‏شد. شهدا و خانواده‏های عزادار نداشتیم.

 جنگ و زندگی

 ولی در هر صورت، رسالت انقلاب ما از این چیزها بالاتر است. ارزش گذاری ما برای زندگی نسبت به آن بعد معنوی و اصالت انسانی و اسلامیمان، خیلی بالاتر از این حرفها است. و چون ملت ما آماده تحمل مشکلات است، لذا زندگی را با جنگ در هم آمیخته است. اکنون جنگ برای ما کلاس درس است. بچه‏های ما وقتی در محیط کار احساس تیرگی روحی، خستگی محیط مادی و مشکلات مسائل معاشرتی می‏کنند یکی دو ماه به جبهه می‏روند تا خود را تصفیه کنند، برخی شهید می‏شوند تا پیام خونشان، فامیل و محیطشان را بسازد و برخی دوباره به محیط کار باز می‏گردند.

 حضور در جبهه برای جوانان مخلص ما، یک نفس کش روحی است و هیچ سنگینی نمی‏کند. ما با اینکه قانون نظام وظیفه را عوض نکردیم، مردم خدمت می‏کنند و هیچ ناراحت نیستند. خدمت در بسیج آزاد است. باز هم می‏بینیم، آنقدر به آن روی آورده‏اند که اسم نویسی با نوبت شده است و مردم فشار می‏آورند که زودتر به نوبت خود برسند.

 و اما در عراق، کسانی که از نظام وظیفه فرار می‏کنند، اعدام می‏شوند و چقدر مردم را به این بهانه کشتند و چقدر خانواده‏ها را به خاطر فرار افرادشان از نظام وظیفه تحت فشار قرار دادند.

 از آن گذشته، مردم ما خرج جنگ را نیز می‏دهند، داوطلبها پشت جبهه به انتظار خط مقدم جبهه می‏نشینند و ساعت شماری می‏کنند، خانواده‏های شهدا به عنوان یک عامل سازنده فرهنگی، نسل آینده ما را دارند دگرگون می‏کنند و بالاخره جنگ جزء زندگی ما شده است. از این رو، اگر ده سال دیگر جنگ به همین منوال ادامه پیدا کند، کشورمان را از پای در نمی‏آورد. و گرچه حرکت سازندگی ما، به خاطر مصارف جنگ، مقداری سست و کند شده است ولی حرکت فرهنگی ما نیرومندتر شده است، مردم ما عمیق‏تر و پایه‏های انقلاب ما محکم‏تر شده است.

 گدائی منبع ارزی عراق

 بنابراین، جنگ در چنین وضعی برای ما قابل دوام است و برای عراق قابل دوام نیست. عراق تقریباً از منابع ارزیش محروم شده و تنها یک رشته باریکی دارد که چون از طریق ترکیه می‏گذرد، لذا ترکیه مقداری از آن می‏گیرد و چندان چیزی برای عراق باقی نمی‏ماند، و آن باقی مانده هم آسیب پذیر است. اگر تصمیم بگیریم آن را قطع کنیم، با یک گام جلوتر گذاشتن کار آن هم تمام است.

 امروز منبع ارزی عراق، گدائی است. با فروختن منابع مخفی به استعمارگران و گرفتن تعهدهای سنگین برای آینده و گرفتن وامهای کمرشکن و تعهدات سیاسی بسیار کشنده در مقابل کشورهای حمایت کننده، عراق خود را نگهداشته است!! نیروی انسانی عراق در حال اضمحلال است و تأمین آن همه نیرو برای آنها بسیار دشوار است. امروز جبهه عراق خیلی طولانی شده است و باید از حاجی عمران تا فاو (در حدود 900 کیلومتر) نیرو بچینند، کانال بکشند، سیم خاردار بکشند، مین‏گذاری کنند، خاکریز و سنگر درست کنند لذا دیگر امکان حفظ خطوط دفاعی و استحکامات برای آنها خیلی مشکل شده است. تدارکات این سنگرها مشکل سنگین‏تری است که حتی ظرفیت نقل و انتقال و راه تدارک کشورهای مجاورش را به شدت تحت فشار قرار داده است.

 سیاست جنگی ایران

 بنابراین، ادامه چنین وضعیتی برای عراق، به مدت طولانی، تحقیقاً ممکن نیست. ما با اینکه می‏توانیم سریع‏تر عمل کنیم، ولی عملیاتمان پشت سر هم نیست. سیاست جنگی ما کاملاً مشخص است.

 می‏خواهیم کمتر خونریزی شود. تخریب کمتر باشد. در کنار جنگ، مردم به ماهیت صدام و ارتجاع منطقه پی ببرند. عامل فرهنگی در منطقه رشد کند که پس از جنگ بتواند سازنده باشد و کشورهای مجاور را تحت تأثیر قرار دهد. در هر صورت، خسارات مادی ما، به خاطر دریافتهای فرهنگیمان، در دراز مدت قابل جبران است. و اما نیروهای مخلصی که از دستمان می‏رود، به خاطر ارزش شهادت آن نیز قابل جبران است، زیرا اثر شهادت در جامعه، بیشتر از وجود انسانی است که شهید شده است.

 آینده عملیات و تصویر کلی آن

 در عملیات والفجر 3 و 4، ضمن اینکه شمال عراق برای ما هدف بود، از جهتی دیگر می‏خواستیم کردستان را امن کنیم. حالا قضیه معکوس شده است یعنی آن وضعی که از دو سال پیش تاکنون برای کردستان ما بود، برای عراق شده است. امروز نیروهای مخلص عراقی، چه کرد و چه غیر کرد، در نقاط حساس کردستان عراق وجود دارند و از هر جا بخواهند، به عراق ضربه می‏زنند، ضمناً کردستان عراق با صدام خوب نیستند. اخیراً صدام گله کرده که کردها نسبت به عربها در جنگ عقب‏اند و همکاری نمی‏کنند! لذا ما راهها را باز کردیم برای اینکه نیروهای عراقی بتوانند به آنجا حمله کنند و منافع صدام را نابود سازند و راه ضدانقلاب را هم به خاک خودمان بستیم. راه تدارکاتی آنها بسته شده و متفرق شده‏اند.

 مردم ما در کردستان هم فهمیدند که عراق و نیروهای ضدانقلابی که خودشان را حامی کردستان می‏دانستند و خودمختاری و تجزیه کردستان را عنوان می‏کردند، غیر از بلا و مصیبت برایشان چیزی نیاوردند، لذا امروز به شدت از جمهوری اسلامی حمایت می‏کنند. با جاهائی که از این بیچاره‏ها گرفته می‏شد یا بی‏ناموسی و بداخلاقی که می‏کردند، مردم را مستأصل کرده بود، امروز احساس آسایش و راحتی می‏کنند. امروز مردم کردستان به خوبی می‏توانند به ماهیت گروههائی که به صدام متکی بودند و با او همکاری می‏کردند، پی ببرند زیرا می‏بینند چگونه صدام، شهرها و روستاهای آنها را، پس از فرار ضدانقلاب، بمبباران می‏کند. و همین امر باعث می‏شود که آینده کردستان، ان‏شاءالله تأمین شود.