مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون شرایط جنگی ایران و عراق و توطئه دشمن

مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون شرایط جنگی ایران و عراق و توطئه دشمن

  • یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۶۳

 س - به نظر می‏رسد که امروز، جنگ بهترین شرایط خود را طی می‏کند و همه زمینه‏های لازم برای پیروزی واقعی اسلام و شکست واقعی دشمنان و تمام کسانی که جنگ را آغاز کردند، بوجود آمده است؟

 ج - اگر برگشتی به گذشته داشته باشیم و با دقت اوضاع امروز و دیروز را بررسی و مقایسه کنیم، خواهیم دید که وضع امروز جنگ، درست برعکس آن اهدافی است که جنگ افروزان، در آغاز جنگ برای خود ترسیم کرده بودند، اینک آنها مصداق آیه شریفه »و ما یمکرون الا بأنفسهم« واقع شده‏اند و همان چاه‏هایی که برای ما کنده بودند، خودشان در آنها افتادند، مسیر جنگ هم عملاً معکوس شده است.

 آن روزی که جنگ را شروع کردند، طبق محاسباتی بود که اگر این محاسبات درست از آب در آمده بود، کاملاً به اهدافشان می‏رسیدند. زمینه‏هایی هم برای خود تصور کرده بودند که امروز همان زمینه‏های تصوری آنها که برای آنها مجوز تجاوز بود برای ما مجوز است که دفاع را ادامه دهیم تا به اهدافمان نایل آییم.

 آنها فکر می‏کردند جمهوری اسلامی از لحاظ نیروهای دفاعی و تهاجمی در بدترین شرایط است. البته تا اندازه‏ای هم، صورت ظاهر اوضاع، این مسأله را تأیید می‏کرد. اوضاع آن روز ما از دیدگاه آنها چنین بود.

 ارتش را فلج می‏دیدند، نیروهای مردمی سازمان یافته نبود، آنها که در خارج بودند، چنان انسجامی را در داخل کشور نمی‏دیدند، چند استان مخصوصاً آنها که مورد نظرشان بود به صورت ظاهر وضعی داشت که به نظر می‏رسید در حاکمیت ایران نیست مانند: کردستان و بخشی از آذربایجان غربی، خوزستان را هم آشوب زده می‏دیدند. از طرفی، »مدنی« هم که استاندار آنجا بود آدم نالایق و خائنی بود و درست در جهت اهداف آنان حرکت می‏کرد. انسجام سیاسی در کل کشور به چشم نمی‏خورد. لیبرال‏ها و گروهک‏ها همواره در پی فتنه‏انگیزی و آشوب بپا کردن بودند. ایران نه از غرب و نه از شرق حمایت نمی‏شد، بلکه همه در توطئه علیه ایران شریک بودند و از طرفی دیگر چنین می‏پنداشتند که یک مرکز تصمیم‏گیری قاطعی در سطح کارهای اجرائی وجود ندارد. تمام این عوامل دست به‏دست هم داد و آنها را وادار به چنین اقدامی برای رهایی از عواقب انقلاب اسلامی نمود.

 آنچه را آنها محاسبه نکرده بودند، مسأله مردم بود. آنچه آنها را مطمئن می‏ساخت که مردم از انقلاب جدا هستند؛ از طرفی ادعاهای کاذب بنی‏صدر بود و از طرفی دیگر برخی تظاهرات‏های چند نفری گروهک‏ها و دروغ‏هایی که در این رابطه می‏گفتند و این تظاهرات مسخره را بزرگ جلوه می‏دادند، برای دشمنان ثابت کرده بود که مردم به کلی از انقلاب و رهبر جدا شده‏اند.

 همین عامل مردمی، تمام عوامل منفی دیگر را که آنها به حساب آورده بودند، خنثی کرد؛ یعنی، هنگامی که عامل مردم و رهبری وارد جنگ شد، تمام آنچه را که نقطه ضعف بود جبران کرد و کم‏کم آنها را سروسامان داد.

 آن موقع، عراق از لحاظ نیروی زمینی بسیار قوی و منسجم بود ولی وضع ما بد بود، لذا از راه زمین جنگ گسترده‏ای را آغاز کردند. البته از لحاظ نیروی هوایی، وضع ما اگر بهتر از آنها نبود اما در سطح نسبتاً مطلوبی قرار داشت که ما توانستیم با حملات هوایی و از طریق تهاجم به عمق خاک دشمن یا زدن نیروهای دشمن در خاک خودمان، تعادل دشمن را بهم بزنیم و وضع خودمان را برای آماده شدن نیروی زمینی بهتر کنیم.

 فرماندهان ارتش اختیار نداشتند و تمام اختیارات دست بنی‏صدر بود. ولی هنگامی که اختیار از خائنین گرفته شد و بدنه اصلی ارتش که همان نیروهای سطح پایین ولی معتقد مسلمان بودند به میدان آمدند و از طرفی، سپاه پاسداران و بسیج 20 میلیونی وارد کارزار شد، اوضاع بکلی عوض شد. روز به روز نیروها منسجم‏تر شدند و استحکام ما بیشتر شد و کم‏کم نقطه مقابل، در شرایط نامطلوب‏تری قرار گرفت. از نظر من امروز هم همان روند حرکت معکوس ادامه دارد، گرچه گاهی تبلیغات اجانب، قضیه را بگونه‏ای دیگر جلوه می‏دهند ولی حقیقت غیر از آن است. اکنون آن وقتی که عراقی‏ها در خاک ما بودند را با وضعیت امروز جنگ مقایسه‏ای می‏کنیم.

 1 - از لحاظ انگیزه نیروهای رزمنده ما برای بیرون راندن دشمن از خاک خود می‏جنگیدند.

 2 - از لحاظ عدم انگیزه سربازان عراقی که وارد خاک دیگران شده بودند.

 3 - عراقی‏ها نمی‏توانستند استحکامات و موانع محکم و پایداری در خاک ما درست کنند، زیرا:

 الف - از مرکز فرماندهی دور بودند.

 ب - طریق مواصلاتی خوب نبود و جاده‏های لازم هم وجود نداشت، از این رو رساندن تدارکات به نیروهایشان خیلی دشوار و مشکل بود.

 ج - نسبت به سرزمین ما و نقاط حساسی که برای عملیات نظامی مهم بود، آشنایی نداشتند.

 د - سرمایه‏گذاری برای ساختن استحکامات به صرف آنها نبود، لذا ناچار بودند به استحکامات خیلی معمولی اکتفا کنند.

 تمام این عوامل سبب شد که هجوم ما خیلی سریع، استحکامات آنها را در هم بشکند و نیروهای ما به پیش بروند.

 اکنون که ما هجوم خود را در خاک عراق شروع کرده‏ایم و در آنجا نیروهای دشمن را تعقیب می‏کنیم، شرایط عوض شده است:

 1 - استحکامات دفاعی که بتوانند در پناه آنها مقاومت بیشتری کنند، قوی‏تر شده است؛ زیرا:

 الف - راه‏های مواصلاتی نزدیکتر شده است.

 ب - زمین خود را خوب می‏شناسند.

 ج - سرمایه‏گذاری کردن برای بهبود استحکامات بنفع آنها است.

 2 - انگیزه مقاومت برای نیروهای آنها، به حسب ظاهر بیشتر است.

 3 - به علاوه استحکامات خود ساخته؛ به موانع طبیعی از قبیل اروند رود و کوه‏ها رسیده‏اند که به طور طبیعی مانع عبور ارتشهای زمینی است.

 با این حال، حالت تکامل و انسجام نیروهای ما و حالت تنزل امکانات واقعی ارتش عراق، کماکان ادامه دارد و در این مسأله هیچ چیز عوض نشده است مگر همین نقطه که آنها به نقطه‏ای رسیده‏اند که ایجاد موانع برای عبور نیروهای ما، برای آنها بهتر شده است ولی از لحاظهای دیگر خیلی بدتر شده است.

 1 - اگر ما در آغاز جنگ توسط نیروی هوایی خود، مانع پیشرفت آنها شدیم، آنان نمی‏توانند از این راه امروز مانع پیشرفت ما شوند؛ زیرا، امکان تأمین نیروی انسانی مؤمن برای آنها نیست. امکان خرید اسلحه مدرن با پول و حمایت مستکبران و عوامل خود فروخته‏شان ممکن است ولی خریدن نیروهای مؤمن و متعهد نه با پول و نه با تبلیغات شرق و غرب، امکان پذیر نیست.

 وضعیت داخلی عراق برای حزب بعث بسیار بد است. عراق از 16 ایالت تشکیل شده است که به اختصار آنها را مورد بررسی قرار می‏دهیم:

 دهوک، نینوا، اربیل، سلیمانیه و کرکوک استانهای شمالی عراق و منطقه کردنشین هستند که بخش عمده‏اش در حقیقت در حاکمیت عراق نیست. منطقه »شیلر« از استان سلیمانیه در اختیار ما است.

 عراق در "دهوک" به کلی حضور ندارد؛ زیرا، قسمتی از آن را ترک‏ها و قسمت دیگری را کردها تحت تصرف دارند. خط لوله نفتی عراق را هم که از آنجا عبور می‏کند، بیشتر بوسیله ترکها حفظ می‏شود تا عراقیها.

 قسمت شرقی؛ اربیل و حاج عمران است که در اختیار ما است و قسمت‏های دیگر اربیل زیرنظر عشایر کرد است.

 قسمت عمده نینوا در مرز سوریه واقع شده است که آن هم وضع خاصی دارد، چون سوریها در آنجا قدرتشان بیش از عراقی‏ها است و کردها هم در آنجا نیرومندند.

 در جنوب، استانهای بصره و استان نیسان واقع است که با حضور ارتش، سپاه و نیروهای مردمی ما به کلی متزلزل است.

 در وسط، استان هشتم - دیالی - و استان نهم - واسط - واقع است.

 "مندلی" در استان دیالی است که ما در آنجا حضور قاطع داریم و بخشی از آن را نیز تحت تصرف خود داریم.

 "العماره" در استان واسط است که نیروهای ما به قدری از آن جا به دجله نزدیک‏اند که عراقی‏ها به ناچار قسمت عمده آن استان را تخلیه کرده و به شهرهای دیگر رفته‏اند.

 استان قادسیه که مرکز آن دیوانیه است و استان ذی‏قار که مرکزش ناصریه است از استانهای شیعه نشینی هستند که دولت عراق هیچگاه نمی‏تواند روی آنها به عنوان نیروهای وفادار حساب کند. اکثریت مردم این دو استان عشایر و شیعه هستند.

 استان ششم عراق به نام "انبار" که در غرب واقع است، استانی است بیابانی مانند کویر لوت که هیچ ارزش نظامی ندارد.

 استان هفتم، بغداد است که به آن محکم چسبیده‏اند و از آن بیشترین نگهداری را می‏کنند.

 از این استانها که بگذریم به استان بابل که مرکزش حله است و استان کربلا می‏رسیم که حله و کربلا و نجف هیچ وقت مایه دلخوشی صدام نبوده است.

 همان طور که می‏دانید، در حدود دوسوم مسلمانان عراق، شیعه هستند که به کلی با صدام مخالفند و فشار و خفقان زیاد آنها را خفه کرده است، زیرا افرادی مانند خانواده آیت‏الله حکیم و آیت‏الله صدر و خواهرش و علمای زیادی را به شهادت رساندند و فشارهای زیادی برآنان وارد ساختند، از این رو معلوم است که مردم آنجا نمی‏توانند نسبت به حزب بعث وفادار باشند. البته نه تنها نسبت به شیعیان فشار و زور اعمال می‏شود بلکه به همان نسبت به مسلمانان سنی نیز فشار می‏آورند و علمای آنان نیز یا در زندان‏ها هستند و یا به شهادت رسیده‏اند و تنها کسانی که از ایمان بهره‏ای ندارند و منافعشان اقتضا دارد، نسبت به حزب بعث در صورت ظاهر وفادار مانده‏اند.

 3 - وضعیت اقتصادی عراق: دشواریهای اقتصادی عراق بیش از آن است که در ذهن ما بگنجد. عراق از نظر نیروی انسانی، تکنولوژی، مشاورین فنی، مجریان طرحهای عمرانی، کارگرهای متخصص و حتی کارگرهای ساده وابسته به دیگران است. تمام مجریان طرحها و متخصصین، خارجی هستند و قسمت عمده کارگرهای ساده را از مصر، پاکستان، فیلیپین، کره جنوبی، هندوستان و سایر نقاط جهان آورده‏اند. با این حال عراق در گذشته با جمعیتی معادل چهارده میلیون، تقریباً از طریق فروش سه میلیون و نیم بشکه نفت در روز، در فکر طرح‏های بلند پروازانه‏ای بود. اکنون مقدار نفتی که صادر می‏کند متجاوز از هفتصد هزار بشکه از طریق ترکیه نمی‏تواند باشد، آن هم خیلی آسیب پذیر است؛ زیرا، امید ندارد لوله‏هایی که از کردستان عبور می‏کنند برای همیشه سالم بمانند، تازه این پولها را برای مصارف جنگی می‏خواهد. بنابراین طرح‏های عظیمی که در شرف تکوین بوده، راکد مانده است و رکود این طرحها خسارت جبران ناپذیری برای عراق دارد؛ زیرا،

 الف - مجریان طرح، مقاطعه‏کاران و کسانی که طرف قرارداد بودند، برای تأخیر و معطل ماندن طرحها، ماشین‏ها و کارخانه‏هایشان، خسارتهای عمده‏ای می‏گیرند. از طرفی یا باید منتظر بهبودی اوضاع امنیتی باشند، بنابراین برای هر روز مقدار زیادی خسارت دریافت کنند و یا اینکه طرحها را نیمه‏کاره بگذارند و به جای دیگر بروند که در هر دو صورت، معطل ماندن کار، بیکار شدن کارگران و معطل ماندن سایر طرحها و کارخانه‏هایی را که با این طرحها ارتباط دارند، در پی دارد.

 ب - بسیاری از طرحها که در بخش شرقی عراق است از حاج عمران تا فاو - تا عمق 40 کیلومتری - به خاطر نرسیدن پول یا نداشتن امنیت، اداره نمی‏شوند.

 ج - کارخانه‏های خارجی نیز نمی‏توانند در شرایط ناامنی، کار کنند. آنها برای زندگی و خوشگذرانی پول هنگفت می‏خواهند و اگر پول هم تأمین بشود، چون امنیت ندارند، حاضر نیستند به کار خود ادامه دهند و در صورتی که یک مهندس یا کارشناس خارجی، کار خود را رها کند، کارخانه تعطیل می‏شود.

 ناگفته نماند که در کنار خسارتهای فراوان عراق، پولهای بسیاری از کشورهای جنوب خلیج‏فارس دریافت می‏کند ولی این پولها به آن سطحی که عراق لازم دارد نمی‏تواند باشد. از آن گذشته، آنها بیشتر به مسائل جنگی می‏پردازند و به فکر درمان وضع بد اقتصادی داخلی عراق نیستند؛ زیرا، سرنوشتشان را به جنگ مربوط می‏دانند، لذا بیشتر به اعتبارات خرید اسلحه و تأمین آنها می‏پردازند.

 4 - اتکاء عراق به اسلحه‏های مدرن: جنگ برای عراق خیلی پرخرج است، وانگهی عراق نمی‏تواند به مردم و نیروهای انسانی و کمک‏های مردمی متکی باشد؛ لذا اتکائش به اسلحه‏های مدرن است که آنها به قیمت الماس در می‏آید. یک هواپیمای پیشرفته، یک موشک پیشرفته، یک تانک پیشرفته و یا یک رادار پیشرفته و دیگر سلاح‏های مدرنی که فعلاً عراق متکی به آنها است، فوق‏العاده گران است و نه تنها خود این سلاحها گران است که کارکنانش نیز خیلی خرج برمی‏دارند. خرج تربیت یک خلبان ماهر بیش از پانصد هزار دلار است. از طرفی دیگر، کارشناس‏ها، متخصصین و مکانیک‏ها هم از خارج هستند و پول زیادی در مقابل کارشان دریافت می‏کنند. قطعات یدکی از الماس هم گران‏تر است. کشتی‏ها، هواپیماها و تریلی‏هایی که اینها را حمل می‏کنند نیز اضافه بر مصرف است.

 البته عراق از دنیای استکباری، حمایت‏های مادی می‏شود ولی حمایت‏های آنها مجانی نیست. شرکت‏های فرانسوی، روسی، انگلیسی در مقابل سلاح‏هایشان اعتبار می‏خواهند. عربستان سعودی با آن همه کمکهای مادی، اعتبار می‏خواهد؛ چون، نمی‏دانند بعد از انقلاب عراق، چه نصیبشان خواهد شد؟ اگر شرکت‏های خارجی قسطها را تأخیر می‏اندازند، درخواست بهره‏های هنگفتی در حدود 20% می‏کنند که اصلاً قابل تحمل نیست.

 عراق در آغاز جنگ 35 میلیارد ذخیره ارزی داشت و ادعا می‏شود که تا امروز در حدود 80 میلیارد دلار هم پول یا اعتبار یا وام گرفته است و همه آنها را خرج جنگ کرده است و امروز اقتصادش فلج شده است به حدی که دیگر توان تحمل آن، برای بعثی‏ها امکان ندارد.

 5 - شیوه سربازگیری: به همان اندازه که مردم ایران برای رفتن به جبهه‏ها بر یکدیگر سبقت می‏گیرند و آن را یک عبادت بزرگی تلقی می‏کنند، مردم عراق از جنگ گریزان و از حزب بعث متنفرند. نه تنها ما می‏گوییم که هیچ گونه رابطه حسنه‏ای بین مردم و حزب بعث وجود ندارد بلکه اخیراً غربیها نیز ناچار به اعتراف شدند که، شیوه سربازگیری عراقیها، خشن‏ترین شیوه است. مأمورینی به کارخانه‏ها، مؤسسات دولتی و ملی، مدرسه‏ها و حتی دانشگاه هجوم می‏آورند و کارگران، دانشجویان و محصلین را با زور می‏گیرند و در کامیونها ریخته به جبهه‏ها می‏آورند. لذا اینها در جبهه‏ها زندانی هستند. اگر کانال‏های آبی با طول 40 متر، میدانهای هفتصد، هشتصد متری مین، سیم‏های خاردار، رده به رده پشت سر هم و دیگر موانع طبیعی نبود، به هیچ‏وجه امکان نگهداری نیروها را نداشتند و اگر این استحکامات به اضافه رشته‏های الکترونیکی بسیار دقیق برای خبردهی و سیستم هشدار دهنده نبود، این نیروها مثل کرباس از هم دریده می‏شدند کما اینکه با هجوم نیروهای ما چنین وضعیتی برای آنها پیش می‏آید.

 شرایط جنگی ایران: ما در نقطه مقابل آنها هستیم، از لحاظ مردم، کاملاً خاطرمان جمع است؛ زیرا، آنها از ما حمایت می‏کنند. از لحاظ اقتصادی با همین درآمدی که داریم خودمان را منطبق کرده‏ایم و به کارهای سازندگی هم می‏رسیم. هیچ طرحی تاکنون در ایران راکد نشده است بلکه روز به روز طرحهای جدید را شروع می‏کنیم و طرحهائی که مدتی خوابیده بوده است، کم‏کم داریم احیاء می‏نمائیم.

 از لحاظ نیروی انسانی هیچ نیازی نداریم که همیشه نیروها را در جبهه نگهداریم بلکه هرگاه برنامه‏ای داشته باشیم با یک اعلامیه از سربازها، بسیجی‏ها، نیروهای مهندسی جهاد و ارتش، دیگر نیروهای رزمی دعوت می‏کنیم، در ظرف چند روز، از سراسر کشور به سوی جبهه‏ها سرازیر می‏شوند بدون اینکه مسأله‏ای به عنوان جلب نیروهای جنگی وجود داشته باشد.

 جنگ برای ما یک روال طبیعی در کنار زندگیمان قرار گرفته است، لذا هیچ عجله‏ای نداریم که کارها را بدون برنامه‏ریزی و یا ترس و وحشت انجام دهیم که عوارض نادرستی بدنبال داشته باشد. چون عراقی‏ها و حامیانشان، شرایط ما را به خوبی درک کرده‏اند، لذا متوسل به حیله‏های واقعاً عمیقی شدند. امروز هم لابد در فکر حیله‏های دیگری هستند و بر ما لازم است که این حیله‏ها را کشف و خنثی کنیم.

 1- بکارگیری اسلحه شیمیایی: یکی از این روشهای پلید، توسل جستن به اسلحه شیمیایی بود که ملاحظه کردید چگونه نیروهای ما توانستند با حفاظتی که برای خودشان درست کردند، این اسلحه بسیار شکننده را خنثی نمایند. با اینکه عراقی‏ها این اسلحه را در بدترین جا و بدترین شرایط بکار گرفته بودند؛ مانند، جزایر مجنون که ما نه ارتباط زمینی داشتیم و نه امکانات بهداشتی و حفاظتی و برای رساندن مجروحین نیز فاصله زیادی داشتیم. گر چه صدمه‏هایی بر ما وارد کردند ولی از طرفی، استقامت و ایمان رزمندگان ما و از طرفی دیگر صدمه اعتباری که آنها خوردند و در دنیا رسوا شدند، این توطئه را خنثی کرد.

 2- بمباران مناطق مسکونی: یکی دیگر از توطئه‏هایی که برای وادار ساختن ما به صلح تحمیلی به‏کار گرفتند، مسأله موشک باران و بمباران مناطق مسکونی به صورت گسترده بود. البته عراقیها در طول ایام جنگ از این عمل غیرانسانی، هیچگاه فروگذار نکردند و همواره شهرهای مظلوم ما را با موشکهای دوربرد می‏زدند که شاید تابحال صدها موشک زمین به زمین به کار گرفته‏اند، و در تمام جنگهای محدود منطقه‏ای در طول تاریخ، سراغ نداریم که این قدر موشک برای زدن شهرها مصرف شده باشد.

 پس از اینکه ما دیدیم چاره‏ای نداریم جز اینکه از طریق مقابله به‏مثل، این توطئه را بشکنیم و اسلحه‏ها را از دست دشمن بگیریم، به طور جدی وارد عمل شدیم و همه دیدند که چقدر مؤثر بود. بصره آسیب پذیرترین نقطه عراق است در صورتی که از نظر اهمیت، در درجه دوم پس از بغداد قرار دارد. تعبیر من این است که اگر زده شوند، برای آنها به اندازه مثلاً: اصفهان، شیراز، تبریز، اهواز و خراسان که اگر زده شود برای ما زیان دارد، یعنی اگر تمام این شهرهای ما زده شود چقدر ما به زحمت می‏افتیم و چقدر برای ما ضرر دارد، به‏همان اندازه برای عراق ضرر دارد که اگر بصره زده شود؛ زیرا، یکی از مهمترین منطقه‏های استراتژیک دشمن است.

 بنابراین، بصره امروز در گرو شرایط صدام است. اگر صدام در داخل کشور ما شرارت کند، ما هم برای تخریب بصره سرمایه‏گذاری خواهیم کرد. البته در تیررس ما، قرنه تا نزدیک العماره و جاده مهم بغداد - بصره وجود دارد که اگر توپها را متمرکز کنیم و به طور متناوب گلوله بریزیم، آن جاده دیگر قابل استفاده نیست و برای عراق خیلی سنگین تمام می‏شود.

 3 - متوسل شدن به بحران در خلیج‏فارس: در این روزها به توطئه دیگری دست زده‏اند که آن بحران درست کردن در خلیج‏فارس است. چندین کشتی را که از خارک نفت می‏بردند مورد هجوم قرار داده و بمباران کردند. برای ما مقابله به مثل در خلیج‏فارس خیلی آسان است؛ یعنی در زدن شهرهای عراق، لااقل مقداری دشواری روحی داریم که مردم عراق صدمه نبینند ولی در خلیج‏فارس چیزی هم وجود ندارد.

 از "رأس التنومه" که در کنار عربستان است تا " تنگه هرمز " - دهانه خلیج‏فارس - و طول این مسیر آبی را با راحتی می‏توانیم ناامن کنیم و اگر شرایط اقتضا کرد وارد عمل شویم؛ چون، فاصله این مسیر آبی با جزایر ما بسیار کم است. و از طرفی دیگر در حدود 14-15 جزیره در این قسمت داریم که امروز نیروهای نظامی ما در آنجا متمرکز هستند. بعضی از آن نقطه‏هایی که کشتی‏های نفتی و  تجارتی عبور می‏کنند، به قدری به جزیره ما نزدیک‏اند که نیروهای ما با چند دقیقه توسط قایق‏های تندرو می‏توانند به آنها برسند. لذا اگر خیال ناامن کردن آنجا را داشته باشیم، با کمال راحتی می‏توانیم وارد عمل شده و این کار را انجام دهیم.

 البته این کار برای ما نامطلوب است؛ زیرا، ایجاد بحران در خلیج به معنای ایجاد بحران در کل جهان است. اگر خلیج‏فارس یکساعت ناامن شود، مراکز صنعتی دنیا ناچار می‏شوند بخشی از فعالیتهای خود را راکد کنند؛ چون، سوخت به آنها نمی‏رسد و در نتیجه محصولاتی را که تعهد کرده‏اند به کشورهای دیگر بدهند، نمی‏دهند و صنعت دنیا فلج می‏شود و طبعاً موسساتی که چنین خسارتهایی می‏بینند، نرخ محصولاتشان را بالا می‏برند و گران کردن محصولات، برتمام مردم جهان فشار وارد می‏سازد و اصولاً روابط اقتصادی بین‏المللی را فلج می‏کند.

 اینگونه بحران‏ها گاهی هم جنگهای محدود یا نامحدود به‏دنبال خود دارد و ما به هیچ‏وجه میل نداریم در آن مسیر بیفتیم، و تنها در حد حفاظت خودمان اگر ناچار شدیم، اقدام می‏کنیم.

 سیاست ایران در بحران خلیج‏فارس:

 سیاست ما این است که ناامنی برای همه مساوی باشد، پس اگر یک کشتی ما زده شود، یک کشتی هم به اندازه آن، از دیگران باید زده شود. این سیاست ما بوده است و قبلاً هم اعلام کرده‏ایم و از این سیاست‏مان هم می‏توانیم دفاع کنیم و هم می‏توانیم اجرا نمائیم و ما اصلاً در این گونه قضایا، ادعایی نمی‏کنیم که نتوانیم آن را انجام ندهیم.

 اینها همه قبل از بستن تنگه هرمز است. پس اگر روزی شرایط بگونه‏ای شد که آنها خواستند شرارت بزرگی بکنند و تهدیدهای خودشان را چه آمریکایی‏ها و چه عراقی‏ها و چه دیگران عملی کنند و خارک را مثلاً غیرقابل استفاده قرار دهند، آن موقع ما هم تنگه هرمز را غیرقابل استفاده می‏کنیم؛ یعنی ما تنگه هرمز را در مقابل خارک قرار داده‏ایم، همچنانکه کشتی را در مقابل کشتی. بنابراین اگر یک کشتی را بزنند، یک کشتی از آنها زده می‏شود و اگر خارک را از کار بیندازند، تنگه هرمز از کار خواهد افتاد. البته هر چقدر هم آمریکایی‏ها و دیگران نیرو بیاورند، ما قدرت داریم چندین سال مقاومت کنیم.

 خوب! دشمن شاهد بود که ما تمام توطئه‏های بوجود آمده تا امروز را به فضل خداوند خنثی کردیم و از عهده زدن شهرها، استفاده از بمب‏های شیمیایی و بحران‏سازی در خلیج‏فارس، به نحو احسن برآمدیم و دیگر امروز ابتکار عمل در دست ما است. ما هر وقت خواستیم زمان، مکان و شرایط جنگ را انتخاب می‏کنیم. در این گونه حوادث، حالت دفاعی داریم در حالی که امکانات دفاعی هم داریم، مگر اینکه آنها دست به کاری بزنند که ما آمادگی آن را نداشته باشیم که آن هم گمان نمی‏کنم، بالاتر از این جنایتها، چیزی باشد ولی در هر حال ما باید خودمان را برای هر پیش‏آمدی آماده کنیم.

 توطئه تبلیغاتی: اخیراً یک هیاهوی تبلیغاتی عظیمی به راه انداختند که پیروزی ایران در جنگ به معنای نابودی یا در خطر قرار گرفتن کشورهای جنوب خلیج‏فارس و ناامنی کل منطقه است. این از ابتکارهای تهاجم تبلیغاتی شرق و غرب است که با زمینه‏هایی دارند آن را در منطقه جا می‏اندازند.

 ناامنی یا نابودی کشورهای خلیج‏فارس ربطی به مسأله پیروزی ما در جنگ ندارد بلکه به موضع‏گیری خود آنها مربوط است. ما باید به آنها بفهمانیم که اگر ایران در جنگ پیروز شود و حزب بعث از منطقه بیرون برود، منطقه کاملاً امن می‏شود و آنها هم باید موضع‏گیری صحیح بکنند و در راه امنیت منطقه با ما همگام شوند. البته پس از جنگ، اگر بناست جائی ناامن شود، همان اسرائیل است. این مطلب را ما منکر نیستیم و مردم منطقه نباید از این معنی بلرزند و هراس پیدا کنند.

 چه می‏شود اگر عربستان سعودی، کویت و حتی اردن با ما همکاری کنند تا از شر اسرائیل راحت شویم؟ ما نه تنها برای کشورهای خلیج‏فارس خطری نداریم که حتی نسبت به عراق هم هیچ وقت خطرناک نبودیم و در مغز ما خطور نمی‏کرد که روزی با عراقی‏ها بجنگیم! آنها جنگ را شروع کردند و اکنون خودشان گرفتار شده‏اند. لذا اصلاً خطری که آنها ادعا می‏کنند و از آن تبلیغ می‏نمایند مربوط به جنگ نیست، بلکه خطر مربوط به‏این است که آن حکومت‏ها موضعی در قبال مردم بگیرند که مردم آنها را غیرمسلمان و نوکر اجانب و فاسد و خودفروخته بدانند، آنگاه رابطه‏شان با مردم تیره شود و مردم از آنها جدا شوند و در نتیجه حکومتشان سقوط کند.

 ما در کشورهای دیگران وارد نمی‏شویم که آنها را ساقط کنیم بلکه شرایطی را که خود آنها درست می‏کنند، آنها را به سقوط وامی‏دارد. البته ما تا بتوانیم فرهنگ اسلامی را در جهان تبلیغ می‏کنیم و این ملتها هستند که در اثر آگاهی اسلامی، برای رسیدن به استقلال و آزادی و حکومت اسلامی تلاش می‏کنند و باید هم تلاش بکنند.

 شعارهای ما، آزادی، استقلال، حکومت اسلامی، طرد اسرائیل و باج ندادن اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شرقی‏ها و غربی‏ها است. این شعارها چیزی نیست که کسی بتواند در مقابلش موضع بگیرد بلکه چه بهتر اگر کشورهای منطقه هم این شعارها را بپذیرند و قلوب ملتهای خود را جلب و جذب بکنند. ولی به نظر می‏رسد این تهاجم تبلیغاتی تا اندازه‏ای در برخی از کشورها مانند عربستان و کویت کارساز شده است. آنها هم از همان اوایل، بلکه حتی قبل از جنگ موضع خصمانه‏ای با ما گرفتند و با پولهای فراوانی که از ملتهایشان گرفتند و به جیب صدام ریختند و نیروهای فراوانی را در این باتلاقها از دست دادند.

 این خسارت عمده‏ای که از این طریق به خودشان و ما و ملت عراق وارد کردند، در نتیجه به‏اسرائیلی‏ها میدان دادند و حزب بعث را تقویت کردند، در اثر همین اشتباهی بود که استعمارگران در مغز آنها فرو کرده بودند.

 در هر صورت، این تهاجم گمراه کننده‏ای که بوجود آمده است، باید به صورتی حل شود. خوشبختانه ما نمونه‏های خوبی از روابط داریم که می‏توانیم اثبات کنیم که دلیلی برای ترس کشورهای منطقه وجود ندارد. یکی از آن نمونه‏ها روابط ما و کشور ترکیه است.

 روابط با ترکیه:

 ترکیه کشوری است که از لحاظ مناسبات اسلامی، اقتصادی، سیاسی و بلوک‏بندی موجود دنیا، فاصله‏اش از ما نسبت به کویت، عربستان سعودی، یمن شمالی و دیگر کشورهای جنوب خلیج، اگر بیشتر نبوده، کمتر هم نبوده است و ما عملاً نشان دادیم که بهترین روابط را با ترکیه داریم. معاملات اقتصادی در سطح دو میلیون دلار انجام می‏شود. بسیاری از چیزهایی که ما نیاز داریم از ترکیه وارد می‏کنیم و آنها هم امکاناتی را که ما داریم از ما می‏گیرند. خط ترانزیتی بین دو کشور در وضعیت بسیار خوبی و با امنیت کامل مشغول به‏کار است. مرزهایمان هیچ مشکلی ندارند و در صفا و صمیمیت با آنها زندگی می‏کنیم و تمام این روابط خوب را با رضای خاطر انجام می‏دهیم و هیچ اجباری نداشتیم که با ترکیه چنین روابطی داشته باشیم بلکه می‏توانستیم این مبادلات اقتصادی گسترده را با کشورهای دورتری با قیمتهای مناسب‏تر و در سطح بالاتری، در میان بگذاریم ولی ترکیه را ترجیح می‏دهیم چون همسایه ما است و کشوری اسلامی است.

 بنابراین هیچ دلیلی ندارد سایر همسایگان از ما بترسند، مگر اینکه ترسشان از ملتهای خودشان و کارهای ناشایست خودشان باشد. اگر آنها می‏خواهند برای همیشه بندگی آمریکا کنند و با اسرائیل هم سازش کنند، این دیگر به خودشان مربوط است نه به ما و نه به پیروزی ایران در جنگ! تنها کاری را که ما می‏کنیم این است که افشاگری می‏کنیم؛ چه در جنگ پیروز شویم و چه پیروز نشویم.

 ما صادقانه آنها را دعوت می‏کنیم که دست از حرکات زشتشان بردارند و با ما همکاری کنند که در برابر دشمن مشترکمان - اسرائیل - بایستیم، آنگاه خواهند دید که مایه امنیت برای منطقه و مایه قدرت و قوت برای آن کشورها خواهیم بود.

 اینها دارند می‏بینند، دولت عراق که آن قدر چپ‏گرایانه رفتار می‏کرد که حتی جبهه پایداری را هم به صورت ظاهر قبول نداشت و آن قدر دم از دشمنی با اسرائیل می‏زد و حاضر نبود که یک فردی از مصر را بپذیرد، کارش به اینجا رسیده است که اسرائیل به آن پیشنهاد کند که بیاید از لوله‏های نفتی‏اش استفاده کند و آمریکا برای آنها طرح احداث لوله نفت از خلیج عقبه را اجرا کند و آمریکا در کنفرانس سران کشورهای صنعتی به صراحت اعلام می‏کند که منافع و منابع حیاتی غرب در سه چیز است: 1 - حکومت عراق.  2 - اسرائیل.  3 - چاه‏های نفت در جنوب خلیج‏فارس.

 نتیجه گیری

 آری! ما برای شما خطری نیستیم ولی این چیزهایی که منافع حیاتی غرب وابسته به‏آنها است برای شما خطر دارد و شما می‏بایست از اینها بترسید.

 وضع ما از لحاظ امکانات نظامی و اقتصادی خیلی بهتر از آغاز جنگ است:

 1 - نیروی هوایی ما خیلی نیرومند است، ولی ما با احتیاط آن را به کار می‏گیریم که اگر سالها هم جنگ داشته باشیم و نتوانستیم اسلحه و قطعات لازم را تأمین کنیم، بتوانیم خودمان را حفظ کنیم.

 2 - نیروی دریایی ما تقریباً دست نخورده است. به اضافه تجربه‏ای که در جنگ بدست آورده است.

 3 - نیروی زمینی خیلی قوی‏تر و آماده‏تر از زمان آغاز جنگ است. هم تعداد واحدهایمان بیشتر شده و هم امکانات نظامی‏مان. تنها هفتصد الی هشتصد تانک از عراقیها گرفته‏ایم که اکنون سالم در اختیار ما است. تانکهای دیگر هم که تا اندازه‏ای آسیب دیده بودند، توسط کارشناس‏های ما تعمیر شده‏اند. توپها و ذخایر مهمات خیلی بیشتر شده است و اکنون زاغه‏های ما پر است. اگر کارخانه‏های مهمات‏سازی - فرض کنید از یک نوع گلوله - در گذشته روزی دویست عدد می‏ساختند، اکنون روزانه 1500 عدد می‏سازند.

 4 - صنایع تعمیرکاری از تعمیر هلی‏کوپترها، هواپیماها گرفته تا تعمیر رادارها به‏خوبی کارشان را انجام می‏دهند. ابتکاراتی که در این مدت کرده‏اند و ادوات جدیدی که ساخته شده است را در آینده می‏توانیم مورد استفاده قرار دهیم تا معلوم شود که چه تحولی در صنعت نظامی ایجاد شده است.

 5 - سپاه که در آغاز جنگ هیچ توان نداشت، امروز دارای چند لشگر پرکار، نیرومند و ورزیده می‏باشد. طرحهائی که اجرا کردند مانند طرح " لبیک یا خمینی " گروه گروه مردم متعهد ما را به‏خود جذب کرده است. اکنون بیش از هفتصد گردان نام‏نویسی کرده‏اند و تمام امکانات جنگی از قبیل: لباس، تفنگ، آر. پی. جی، وسایل مهندسی و وسایل امنیتی برای آنان آماده است.

 6 - ملت ما بدترین شرایط جنگی را گذرانده و امروز به سرعت در پی جبران خرابیها است.

 7 - جاده‏های مرزی که برای جنگ لازم بود در حال تکمیل است.

 8 - در این فاصله زمانی، خطوط مرزیمان را در سواحل خلیج‏فارس، مرز پاکستان، مرز افغانستان و مرز شوروی محکم کرده‏ایم.

 9 - از لحاظ بودجه و مسائل اقتصادی نیز وضعمان خیلی بهتر از سالهای اول جنگ است. گرچه جنگ آثار بدی دارد که گرانی و کمبود ایجاد می‏کند ولی این تا اندازه‏ای طبیعی است. چیزی که جبران ناپذیر است از دست دادن انسانهای پاک، مجروح و معلول شدن بسیاری از برادران و خواهران متعهد ماست که آن هم چون برای خدا است، مردم ما با جان و دل پذیرا هستند.

 10 - برنامه‏هایی برای کمک کردن به نیروهای انقلابی عراق داریم که بتوانند به خوبی وظایف خود را انجام دهند. در کردستان عراق و در هورها که تا عمق دل خاک عراق کشیده شده‏اند، نیروهای مردمی آماده حرکت هستند و کارهای خوبی هم تاکنون ذکر کرده‏اند که امیدواریم همه حمایت‏های غربیها و شرقیها و ارتجاع منطقه و اسرائیل از صدام کارساز نیاید - ان‏شاءالله - و ما بتوانیم خودمان را و منطقه را از شر حزب منفور بعث رها سازیم.

 مطلب مهمی که لازم بود تذکر دهم این است که گرچه ما نیرومندیم و ارتش عراق خیلی ضعیف است، ولی این بدان معنی نیست که ما دیگر آسوده باشیم و فکر کنیم آنها هیچ توانی ندارند و تنها با یک حمله ساده می‏توانیم به کلی آنها را از بین ببریم. چرا که دشمنان ما بسیارند و همواره برای توطئه‏ها و نقشه‏های دیگر مشغول طرح‏ریزی و برنامه‏ریزی می‏باشند و قطعاً عراق را تنها نمی‏گذارند، بلکه سیل امکانات به‏سوی عراق سرازیر است، استحکامات بیشتر و مؤثرتری درست کرده‏اند. ممکن است آمریکا یا شوروی اسلحه جدیدی در اختیار عراق بگذارند.

 وضع اقتصادی عراق گرچه بسیار آشفته است، ولی امکان دارد که آمریکا، پنجاه میلیارد دلار هم اگر لازم باشد، اعتبار به عراق بدهد. عربستان سعودی بانکهای دنیا را پر از دلار کرده است و شاید خیلی بیشتر از گذشته به‏عراق کمک کند، انبارهای شوروی پر از اسلحه است، بدون پول هم اگر مصلحت ایجاب کند یا با وام سی ساله ممکن است سلاح به عراق بدهد. کشورهای مرتجعی چون مصر و سودان بیش از این نیروی انسانی در اختیار دشمن قرار دهند، خلاصه تمام این واقعیتها در کنار واقعیتهایی که تذکر دادیم وجود دارد. بنابراین ما نباید آنقدر خوشبین باشیم که تا یک حمله‏ای شروع کرده‏ایم، پس از چند ساعت در بغداد خواهیم بود!! بلکه باید تمام پیش‏بینی‏ها را بکنیم و خود را بیش از پیش آماده سازیم و عِده و عُده لازم را برای هر پیش‏آمد ممکنی تهیه نمائیم.

 مردم ما هم آماده هرنوع فداکاری هستند و هر شرایط جدیدی رخ دهد، آنان را در جریان خواهیم گذاشت که در صورت دخالت آمریکا یا هر قدرت دیگری با همان شور و شوق وارد میدان شوند و دشمنان را خوار و ذلیل از ایران اسلامی برانند. البته آمریکا هم آنقدر احمق نیست که برای حفظ جان صدام، جهان را به آتش بکشد، چرا که ناامنی در خلیج‏فارس، منحصر به این منطقه نمی‏شود.

 از طرفی دیگر، ما دارای 40 میلیون جمعیت و 000/600/1 کیلومتر وسعت هستیم که در صورت بروز جنگ، زمین‏های زیادی را می‏توانیم زیر کشت بیاوریم و برای همیشه خودکفا شویم و از همه جا مستغنی شویم. از لطف خداوند، در چهار فصل، توان کشت محصول در ایران را داریم. اگر چنان روزی پیش آمد، ساده زندگی کردن و از زرق و برق‏های صنعت غرب صرف‏نظر کردن برای ملت ما خیلی آسان است، چون مردم ما انقلابی هستند و شرایط انقلاب را خوب در می‏یابند و لذا برای هر پیش‏آمد ناگواری آمادگی کامل دارند ولی چنین چیزی برای دنیا بسیار دشوار و ناراحت کننده است.

 در هر صورت، خیلی بعید به نظر می‏رسد که آمریکا برای حفظ جان یکی از دست نشاندگانش، دنیا را به آتش بکشد و از حَیّز انتفاع بیندازد، بلکه به نبودن اسرائیل هم حاضر است تن در دهد و از ناامنی عمومی در سراسر دنیا بپرهیزد. ملت ما هم لازم است در عین حال که آمادگی خود را حفظ می‏کنند، به هیچ‏وجه برای احتمال‏های بسیار ضعیف، به‏خود واهمه راه ندهند و برنامه‏های عادی زندگی خود را ادامه دهند. خدا با ماست. والسلام.