جلسات
  • صفحه اصلی
  • جلسات
  • مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره اول – جلسه 342 )

مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره اول – جلسه 342 )

  • یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۶۱

بسمه‌تعالی مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی صورت مشروح مذاکرات جلسة علنی روز یکشنبه هفدهم مردادماه 1361 فهرست مندرجات 1ـ اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید. 2ـ بیانات قبل از دستور آقایان: رضوی اردکانی، صفاتی دزفولی، ملکوتی و حسن موسوی تبریزی. 3ـ تذکرات نمایندگان دولت بوسیلة آقای رئیس. 4ـ اعلام طرح وصول خدمت وظیفة عمومی. 5 ـ اعلام وصول لایحة تفریغ بودجة سال 1360 و ارسال آن به کمیسیون دیوان محاسبات. 6 ـ ادامة بحث پیرامون بحث تشکیل شوراهای کشوری. 7ـ طرح سؤال آقای قهرمان رحمانی از آقای وزیر آبادانی و مسکن و ارجاع آن به کمیسیون. 8 ـ طرح سؤال آقای محمد نوروزی از آقای وزیر کشاورزی و ارجاع آن به کمیسیون. 9ـ اعلام وصول طرح سازمان بانکی کشور جمهوری اسلامی ایران و طرح قانونی نظام عملیات بانکی. 10ـ پایان جلسه و تاریخ تشکیل جلسة آینده و دستور آن. جلسه ساعت هشت به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد 1ـ اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید رئیس ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، با حضور 180 نفر جلسه رسمی است. دستور جلسه قرائت شود. منشی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، دستور جلسة سیصد و چهل و دوم روز یکشنبه هفدهم مردادماه سال 1361 هجری شمسی مطابق با 18 شوال 1402 هجری قمری. 1ـ دنبالة رسیدگی به گزارش شور دوم کمیسیون‌های امور شوراها و امور داخلی درخصوص طرح تشکیل شوراهای کشوری. 2ـ سؤال آقای قهرمان رحمانی از آقای وزیر مسکن و شهرسازی. 3ـ سؤال آقای محمد نوروزی از آقای وزیر کشاورزی و عمران روستائی. رئیس ـ تلاوت کلام‌الله مجید را شروع کنید. (از آیة 1 الی 25 سورة قیمه) 2ـ بیانات قبل از دستور آقایان: رضوی اردکانی، صفاتی دزفولی، ملکوتی و حسن موسوی تبریزی رئیس ـ سخنرانان قبل از دستور را دعوت کنید. منشی ـ آقای رضوی اردکانی نمایندة سپیدان، آقای ملکوتی نمایندة سراب، آقای سیدحسن موسوی تبریزی نمایندة هشترود. رئیس ـ خواهش می‌کنم موقع سخنرانیهای قبل از دستور آقایان زیاد از مجلس بیرون نروند چون مجلس نباید از آن حد نصاب بیفتد. توجه بفرمائید اگر بعضی از آقایان رفته‌اند دیگران نروند. رضوی اردکانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. «ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی‌القوم‌الکافرین» (سورة البقره آیه 249) با سلام به امام امت و با درود بیکران به روان پاک شهیدان و ملت قهرمان ایران و سپاس فراوان از جانبازی و ایثار رزمندگان اسلام سخن خود را آغاز می‌کنم و نکاتی چند را به عرض نمایندگان محترم ملت می‌رسانم. 1ـ بعد از سه سال و نیم و پشت سر گذاشتن توطئه‌های رنگ‌به‌رنگ آمریکای جهانخوار و ابرقدرتها بحمدالله و برخلاف پیشگوئی و پیشگیریهای صاحبنظران سیاسی جهان هم‌اکنون جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت عظیم منطقه با سرعت به پیش می‌رود و اگر تا یکسال پیش آمریکا بخاطر ازدست‌ دادن ایران به سر و سینه می‌زد هم‌اکنون می‌بیند که انقلاب اسلامی می‌خواهد منطقه را از چنگال او بیرون آورد. و حالا برای از دست ‌دادن منطقة حساس جهان یعنی خاورمیانه به عزا نشسته است. 2ـ به عنوان یک نمایندة مجلس از پشت این تریبون به سران کشورهای به اصطلاح غیرمتعهد اخطار می‌شود که با آمدن به بغداد آبرو و حیثیت خود را خواهید برد و نه تنها راه نجاتی برای صدام نخواهید یافت بلکه خود مسؤول عواقب هرگونه پیشامدی خواهید بود. به شاه صعودی و حاکم کویت اخطار می‌شود اگر اسلام را نمی‌خواهید اقلاً به فکر چاههای نفت خود باشید که ممکن است با لجاجت بیشتر آن هم از دستتان برود. 4ـ به مردم مظلوم لبنان و فلسطین باید گفت مقاومت کنید و بجنگید و فریب بعضی سران مزدور و سازشکار خود را نخورید که مرگ با شرافت بهتر از زندگی با ذلت است. 5 ـ به دولت مکتبی و مردمی برادر موسوی هشدار می‌دهم که مبادا پیروزیها و حضور در صحنة مردم حزب‌الله ما را مغرور کند و در وظایف خود در حل مشکلات مردم کوتاهی کنیم. دولت باید تا این فشار گرانی و تورم وحشت‌زا به حد انفجار نرسیده فکری کند. فردا که به یاری خدا جنگ با پیروزی تمام شد دیگر بهانه‌ای نخواهیم داشت. هم‌اکنون در مسألة زمین و مسکن و مایحتاج زندگی مردم چنان فشار به گردة مردم محروم می‌آید که بی‌سابقه بوده است. باید دولت و مجلس و مسؤولین چاره‌ای سریع بیندیشند. 6 ـ وزارت مسکن و شهرسازی بداند که بجای مصاحبه و حرف اقدامی عاجل و قاطع بعمل آورد مگر قیمت سرسام‌آور و بی‌رویة مسکن را نمی‌بیند؟ مجلس وظیفة خود را انجام داد و قانون اراضی شهری را تصویب کرد این دولت است که باید دست به کار بشود. 7ـ از وزارت کشاورزی سؤال می‌کنم با وجود وسعت خاک ایران و به عکس آنچه بعضی آمارهای بی‌اساس بعضی وزارتخانه‌ها می‌گویند و به عکس اظهارات ناشیانة بعضی مسؤولین که ایران اراضی قابل کشت کم دارد عرض می‌کنم خاک ایران وسعتی حدود چهار برابر خاک فرانسه و سه برابر خاک ژاپن است. طبق آمار وزارت نیرو سال 59 کل اراضی کشور 5/164 میلیون هکتار که 18 میلیون هکتار را جنگلها می‌پوشاند و 115 میلیون هکتار اراضی کشور است که 33 هکتار فقط پانزده میلیون و هفتصد هزار هکتار آن کشت می‌شود و هفده میلیون هکتار آن به شکل اراضی موات و قابل کشت عاطل و باطل مانده است. دولت و وزارت کشاورزی برای زیر کشت بردن این 17 میلیون هکتار چه برنامه‌ای تدارک دیده است؟ 8 ـ از وزارت نیرو سؤال می‌کنم برای استفاده از این همه آبهای روی‌زمینی و زیرزمینی کشور که اکثراً به هدر می‌رود برای مهار آن چه برنامه‌ای دارد؟ طبق آمار وزارت نیرو سال 59 کل آب موجود کشور اعم از روی‌زمینی و زیرزمینی یکصد و چهل و نه میلیارد مترمکعب است که فقط شصت و نه میلیارد مترمکعب آن در سال مصرف کل کشور می‌شود، برای هشتاد میلیارد مترمکعب دیگر آن چه اقدامی شده است؟ 9ـ به شورای عالی قضائی عرض می‌کنم در انتخاب قضات و تعیین دادستانها دقت کنند و این‌قدر افراد بی‌سواد و بی‌صلاحیت را به عنوان قاضی و دادستان به جان و مال مردم مسلط نسازند که نداشتن چنین دادگاهی از داشتن آن به مراتب به نفع انقلاب است و از شورای عالی قضائی می‌خواهم اگر به تذکرات نمایندگان منتخب مردم وقعی نمی‌نهد اقلاً به گزارشهای سازمان بازرسی کل کشور توجه کند البته این سخنان به معنای نفی خدمات ارزنده و پرثمر اکثر دادگاههای انقلاب نیست. 10ـ به بقایای تار و مارشدة گروههای ضدانقلاب و همچنین با قاچاقچیان این زالوهای خون‌آشام اخطار می‌کنم تا دیر نشده دست از اعمال ننگین خود بردارند و به دامن ملت و اسلام برگردند و بدانند دیر یا زود به چنگال عدل اسلامی گرفتار خواهند شد. 11ـ به بانک مرکزی پیشنهاد می‌کنم بجای قرض‌الحسنه گرفتن از مردم اقدام به فروش سه‌ساله یا پنجساله سکة بهار آزادی کند که مسلم با استقبال مردم روبرو و دولت از نظر پولی مشکلاتش حل خواهد شد. اما مسائلی چند راجع به حوزة انتخابیه‌ام. الف ـ از مردم حزب‌الله و شهیدپرور شهرستان سپیدان بخاطر حضور فعالشان در جبهه و پشت جبهه و کمکهای بی‌دریغشان سپاسگزاری می‌کنم من‌باب نمونه یکی از خانواده‌های شهدای بخش گویم 150 هزار تومان که کمکی به او داده بودند برای ساختن یک مدرسه اختصاص می‌دهد. ب ـ از وزارت کشور می‌خواهم که هرچه زودتر لایحة تقسیمات کشوری به مجلس بیاورد که نمایندگان مردم بهتر از هر کس می‌توانند طرح تقسیمات کشوری را به نحو اصولی حل کنند لذا تأکید می‌کنم که شهرستان سپیدان احتیاج به چهار بخش دارد که از همه مهمتر بخش بیضا با حدود یکصد روستا و همایجان و کمهر و کاکان و گویم می‌باشد و از وزارت کشور تقاضا دارم برای ایجاد شهربانی در اردکان مرکز سپیدان اقدام کند. ج ـ از فعالیتهای وسیع عمرانی دولت در منطقه مخصوصاً‌ از ادارة برق سپیدان و ادارة کل راه فارس که فعالیت چشمگیری در عرض این سه سال انجام داده‌اند صمیمانه تشکر می‌کنم و از ادارة راه می‌خواهم چون منطقة سپیدان سردسیر و فصل کار کوتاه، در ساختن راه کمهر تعجیل و در آسفالت راه اردکان یاسوج جدیت بیشتری بکار برند. (رئیس‌ـ دو دقیقه وقت دارید) و به مسؤولان مخابرات در مورد تأمین کابل مورد نیاز، اقدام عاجل بعمل آورند، به استانداریها اختیار داده شود که براساس فصول در مناطق کار کنند. در تابستان امکانات را به مناطق سردسیر و زمستان به مناطق گرمسیر ببرند تا کار با سرعت پیش برود. به ادارة ثبت استان فارس عرض می‌کنم که بجای این‌ همه نامه‌پراکنی اگر فعلاً احداث ادارة ثبت در شهرستان ممکن نیست اقلاً خود ادارة ثبت شیراز اصلاً اقدام به ثبت اراضی و املاک مردم سپیدان نماید تا مشکلات مردم حل شود. امید آنکه وزارت نفت در طرح لوله‌کشی گاز منطقة برف‌خیز سپیدان اقدام کند. در پایان از همة نمایندگان محترم مجلس تقاضا دارم که بیائیم برای خدا فقط براساس اسلام فقاهتی عمل کنیم چون مردم انقلاب ما را اسلامی و امام توصیه فرمودند قوانین صددرصد باید اسلامی باشد. در اینجا از دقت و نظارت عالی شورای محترم نگهبان بر کار مجلس تشکر می‌کنم ضمناً برادرمان آقای سازگارنژاد تشکر کرده‌اند از کشاورزان استان فارس بخاطر فروش بیش از دویست هزارتن گندم به دولت. آقای صفاتی یک دقیقه از بنده وقت خواسته‌اند، اگر ممکن است صحبت کنند. رئیس ـ آقای صفاتی بفرمائید. صفاتی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. «فمنهم من ‌قضی نحب و منهم من ینتظر.» حجت‌الاسلام شیخ عیسی طرفی که قبل و بعد از انقلاب خدمات شایان توجهی در سنگر روحانیت متعهد و مبارز آبادان انجام داد سرانجام به لقاءالله پیوست. در طول جنگ شیخ عیسی عشایر عرب را تشویق به مقاومت در مقابل کفار بعثی عراق کرد و با دادن پیامهای عربی به رادیو نفت و حضور در بین عشایر و رزمندگان نقش مؤثری در تقویت روحیة آنها ایفا نمود. و هنگامی که امام جمعة آبادان حجت‌الاسلام جمی به مسافرت می‌رفت با ایراد خطبه‌ها و اقامة نماز جمعه، سنگردار سنگر نماز جمعة آبادان بود اخیراً نیز از طرف امام مأمور اقامة نماز جمعة سوسنگرد گردید. شیخ عیسی طرفی تا لحظة آخر دمی از فعالیت خود نکاست و بر اثر فشار انجام وظیفه در موقعیت جنگی آبادان دچار سکتة قلبی گردید و به ملکوت اعلی پیوست. ما نمایندگان خوزستان درگذشت این عالم ربانی را به امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف و نایب برحق او و خاندان آن مرحوم تسلیت عرض می‌کنیم و برای بازماندگانش از خداوند بزرگ صبر طلب می‌کنیم. نمایندگان خوزستان در مجلس شورای اسلامی. رئیس ـ سخنران بعدی را دعوت کنید. منشی ـ آقای ملکوتی بفرمائید. ملکوتی ـ اعوذ بالله من‌الشیطان‌الرجیم، بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان‌تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان‌تحبوا شیئاً و هو شرلکم والله یعلم و انتم لاتعلمون. با درود به پیشگاه مقدس امام امت و امت ایثارگر و شهیدپرور سخنانی را در رابطه با جنگ و مسائلی از حوزة انتخابیه‌ام به عرض برادران گرامی می‌رسانم. آمریکا، این شیطان بزرگ در قبال حرکت اسلامی مردم مسلمان ایران در عرض سه سال و اندی که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است دست به توطئه‌ها و دسایس گوناگونی زد. در اول امر خیال می‌کرد که با قراردادن افراد سازشکار و غیرمؤمن به اسلام واقعی می‌تواند انقلاب را از مسیر اصیل خودش منحرف کند. چهره‌هائی را در مصدر کار به نحوی قرار داد که بتواند از انحراف فکری آنها استفاده کند و انقلاب را از تکاملش، از وصول به هدفش بازدارد. ولی توطئه‌ها با ارادة خدا و رهبریهای پیامبرگونة امام عزیز ما و آگاهی این امت یکی پس از دیگری خنثی شد و چهرة کریه این ابرجنایت روزبروز برای توده‌های مردم واضح‌تر و روشن‌تر گردید. به نظر خودش مهمترین ضربه‌ای را که تحمیل کرد تا به پیکر این انقلاب اسلامی ما بزند شعله‌ور کردن آتش جنگ در مرزهای جنوب و غرب کشور اسلامی ما بود. هدفش از این جنگ یکی این بود که انقلاب اسلامی شکست بخورد، نابود بشود، و ایران اسلامی تکه‌تکه بشود و مستضعفی، مؤمنی معتقدی، متعهدی بعد از این آرزوی ایجاد حکومتی برمبنای قوانین اسلامی را نکند و هدف دیگرش تضعیف قوای مسلمانها بود که به این وسیله بتواند اسرائیل را و دیگر همپالکیهایش در منطقه استوار نگهدارد. ولی این جنگ همانطور که امام عزیز ما در اول شروع جنگ فرمودند به این مضمون که «جنگ دارای فوائد بسیاری است» در این مدت بیست و سه ماه تقریباً‌ برای ما آثار پرباری را آورد. این جنگ تمام موازین و معیارهای حاکم از سوی ابرقدرتها را مضمحل و نابود کرد و برای مستضعفها و محرومهای دنیا این باور را بوجود آورد که یک امت با پیروی صحیح از امام خود می‌تواند گرچه با دست خالی هم باشد در قبال بزرگترین قدرتهای نظام جهان بایستد و توطئه‌های آن را یکی پس از دیگری نابود کند و بالمال پیروز هم بشود. این جنگ برای این امت و برای کل امم محروم دنیا این باور را بوجود آورد که آمریکا هرچند هم قوی باشد در قبال مؤمنان واقعی و موحدان روزگار ضعیف و ناتوان است. این جنگ برای این امت چهره‌های نفاق را، چهره‌هائی که به دروغ دم از وطن‌پرستی و وطن‌دوستی می‌زدند افشا کرد. در مرزهای میهن عزیز اسلامی ما هر شهیدی که هست، هر مبارز و مجاهدی که هست تعهدی خاص نسبت به اسلام و نسبت به رهبری عظیم‌الشأن اسلام داشته و دارد. کوچکترین حرکتی را ما از سوی آن افرادی که دم از وطن به دروغ، دم از ملیت می‌زدند در رابطه با جنگ ندیدیم. این جنگ استعدادهای نهفته در نهادهای انسانهای مؤمن را شکوفا کرد. در ابعاد وسیع نظامی، اقتصادی، فرهنگی آن استعدادهای خفته، بیدار شد و جهش‌هائی به سمت کمال مطلوب، کمالی که انسان را خدا برای وصول به آن آفرید، این جهش‌ها بوجود آمد. این جنگ درس استقامت، درس پایداری، درس وفا و درس ایثار را به نحو اکمل به انسانهائی که تعهد در قبال خدا دارند آموخت و این امت را بدانسان پخته نمود که بتواند اسوه‌ای باشد برای کل امم محروم جهان. بتواند آن امامتی را که در قرآن مجید ما و در روایات و احادیث ما برای کل امت اسلامی داده شده آن امامت را بدست بیاورد. این مسألة جنگ بود و قیاس امروز با نخستین روز شروع جنگ و سیری که بسوی کمال در این مدت از این امت شهیدپرور دیده شده یکی پس از دیگری خود گواهی است صادق برای عرایضم. مطلبی دیگر در رابطه با وضع اقتصادی کشور اسلامی‌مان داشتم. این را می‌خواهم عرض کنم که درصد بیشتری از این ملت، شغلشان، کارشان کشاورزی است و این را می‌دانید که در اکثر نقاطی که توده‌های مردم کار و بارشان با کشاورزی می‌گذرد زمان بسیار کمی را از سال مشغول به کشاورزی هستند مثلاً در هر سال چهار ماه، پنج ماه مجبور هستند باقی سال را با درآمد اندکی در عرض این چهار ماه داشتند امرار معاش کنند و خودتان می‌دانید هرگز درآمد کذایی کشاورزی در عرض چهار ماه نمی‌تواند کفاف زندگی یکسالة یک خانواده را بکند. من عرضی که داشتم این بود این عمده عامل کوچ کردن دهاتیها و روستائیها و کشاورزها به شهرهای بزرگ است. مسألة مسکن و مسألة کمبود و عدم امکان عرضة خدمات شهری و دیگر مشکلات موجود نمی‌تواند تنها در رابطه با وزارت مسکن حل بشود. آن عوامل و اسبابی که وادار می‌کند روستائیها را و سکنة شهرهای کوچک را که کوچ کنند به شهرستانهای بزرگ بالاخص تهران، آن عوامل را باید ارزیابی کرد و باید شناخت و ریشه‌هایش را خشک کرد. (رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید). شما اگر توجه داشته باشید اگر کارگاههائی بین هر سه یا چهار روستا ایجاد بشود مسلم است که این یک عامل بازدارنده‌ای است از کوچ کردن توده‌های مردم. امیدوارم دولت جمهوری اسلامی این توجه را داشته باشد که وام در قبال کارهای تولیدی حل هیچ مشکلی را تا به‌حال نتوانسته است بکند که من این را بالعیان دیدم و بعضی از دوستان خود شاهدند، روستائی متعهدش وامی را که می‌گیرد درصد زیادی از آن را برای رفتن به مشهد و عروسی پسرش خرج می‌کند. سال آینده هم مجبور است آن وام را از فروش ارثیة پدرش، چند گوسفندی که مانده بود، آنها را از آن طریق تأمین کند. پیشنهادم این است که اگر بنا است وام داده بشود اقلاً نقدی نشود، جنس بدهند، گوسفند بدهند، چاه بدهند و وسائل تولید را بعنیه در اختیار مردم قرار بدهند. در خاتمه سخنانی دارم در مورد نیازمندیهای حوزة انتخابیه‌ام شهرستان سراب. راه بستان‌آباد به سراب مخصوصاً یک قطعه‌اش که حدوداً سی و پنج کیلومتر است چهار، پنج سال است به پیمانکار داده‌اند. من نمی‌دانم آیا تعهدی که با پیمانکار دارند محدود به زمان هست یا نیست؟ سؤال من این است. یک قطعه راه سی و پنج کیلومتری در عرض چهار سال و اندی هنوز درست نشده و من این را با صراحت عرض می‌کنم که این راه ضد انقلاب‌پرور است. امیدوارم مسؤولین امر توجه کنند. مردم حوزة انتخابیه‌ام در این مدت بیست و سه ماه ایثارگرانه در جبهه‌ها شرکت کردند و با مال خود به پشت جبهه‌ها کمک کردند. از اینجا من تشکرات صمیمانه خود را خدمتشان عرضه می‌دارم. مسألة دیگری که هست، تقاضامندم در رابطه با ایجاد هماهنگی بین نهادها و مسؤولینشان و بین ارگانها، دولت و مسؤولین امر توجه شایانی بکنند که این مسأله جداً خطرناک است. اما قضیة لایحة تقسیمات کشوری همانطوری که برادرمان این مطلب را گفتند واقعاً این تقسیماتی که در زمان طاغوت بود، مبتنی بر یک سلسله روابط بود بدون در نظر داشتن نیازمندیها و مسائل توده‌های مردم. خواهش می‌شود که دولت در این رابطه یک تصمیم سریعی اتخاذ بکند. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته. رئیس ـ متشکر، سخنران بعدی را دعوت کنید. منشی ـ آقای سیدحسن موسوی تبریزی. حسن موسوی تبریزی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، «و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی‌الناس و یکون‌الرسول علیکم شهیدا» با درود و سلام به امام امت و امت متعهد و مسلمان و شهیدپرور ایران و روح شهیدان راه حقیقت و اسلامیت. قبل از شروع صحبتم که در دو بخش خلاصه می‌شود یک یادداشتی برادرمان جناب آقای فدائی نمایندة محترم شهرستان سربند به مردم شهیدپرور و محترم اراک و سربند داده‌اند. برای اینکه قول داده‌ام و احتمالاً ممکن است وقت بگذرد و نرسم، اول آن را می‌خوانم. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، «ان‌الله اشتری من‌المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم‌الجنه یقاتلون فی سبیل‌الله فیقتلون و یقتلون» مردم شرافتمند شهرستانهای اراک و سربند. ای رهروان راه الله و پویندگان راه حسین علیه‌السلام. درود بر شما و عزم راسخ و خلل‌ناپذیرتان که خواسته‌اید پرچم پرافتخار اسلام را برافراشته دارید. اگرچه با کشته شدن و مجروح شدن و اسیر گردیدن عزیزانتان و جوانانتان باشد. درود بر شما که پشت جبهه را چنان محکم نموده‌اید که برای ضدانقلاب جائی نباشد جز تسلیم و ذلت و زبونی و درود بر شما که همت نموده‌اید تا روستاهائی از خوزستان قهرمان و شهری از شهرهای آن خطه را بازسازی نموده و در این راه از تلاش شبانه‌روزی دریغ ننموده‌اید. خدای بزرگ نیز شما و همة ملت بزرگوار ایران را نوید فرموده که «فاستبشروا ببیعکم‌الذی بایعتم به» مژده شما را به این داد و ستدی که با خدای خویش انجام داده‌اید و بدانید که مسلماً می‌دانید این است رستگاری عظیم و درود و سلام پروردگار بر سپاه پاسداران و بسیج مستضعفان و همة رزمندگان و نیروهای مسلح که از کیان اسلام و ناموس و شرف ملت مسلمان ایران دفاع می‌نمایند. والسلام علیکم و رحمه‌الله. اسماعیل فدائی ـ نمایندة شهرستان سربند اما سخنان خودم در دو بخش خلاصه می‌شود. یکی در رابطه با مسائل کلی سیاسی، اجتماعی ایران در مقابل اوضاع و احوال جهان و دیگر مسائل عمرانی و نیازمندیهای اساسی منطقه و حوزة انتخابیة خودم. قرآن می‌فرماید: «و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی‌الناس و یکون‌الرسول علیکم شهیدا» ملت ایران و امت مستضعف و مسلمان ایران پس از هزار و چهارصد سال محرومیت و دوری از حق و حقیقت و اسلامیت و حکومت اسلامی و عدل و عدالت اولین ملت و اولین مردم مسلمان جهان است که پس از هزاران ابتلاء و آزمایش و امتحانات و هزاران ضررها و زیانها و خسارتهائی که از طرف طاغوتیان زمانهای گوناگون بر این ملت مستضعف تحمیل شد بالاخره توانست این افتخار بزرگ امت بودن را پس از هزار و چهارصد سال که خداوند متعال در قرآن مجیدش با تعبیرهای گوناگون آن وعده‌های حتمی‌الوقوع را داده بود که «و لتکن منکم امه یدعون الی‌الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن‌المنکر» توانست به این افتخار نایل آید که امت بودن برای یک امامی است عادل، آگاه، فقیه و دلسوز برای جامعة بشریت و این اولین باری است پس از زمان و عصر علی‌بی‌ابیطالب (ع) که احکام اسلام و قرآن می‌خواهد موبه‌مو و قدم‌به‌قدم بر تمام شؤونات و امورات مردم مسلمان خصوصاً و تمام بشر عموماً حاکم باشد لذا قرآن می‌فرماید ما شما را به این نحو یعنی پس از این هزاران امتحان و آزمایش و محرومیت و تظلم و بی‌عدالتیها که از طرف طاغوتیان بر این ملت مسلمان تحمیل شد، ما شما را به این مقام رساندیم که شما بتوانید شهدائی برای کل مردم باشید. «و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی‌الناس» ما شما را خواستیم و قرار دادیم تا شهید و پیشتاز و پیشرو و نمونه و الگو و سرمشق و پیشوا برای دیگر امم و ملتهای عالم باشید. یعنی اگر شما موضع‌گیریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دارید، آن موضع‌گیریها نمونه برای ملتها باشد. اگر شما همچون امام امتی دارید، در مقام رهبری، این افتخار را خدا برای شما داد که شما امت نمونه باشید، بر همچو امامی که در جهان بی‌نظیر است. اگر شما امروز جنگ را بیست و سه ماه است اداره‌ می‌کنید، اگر شما قاطعانه و پیگیرانه و بی‌دریغ از این جنگ حمایت می‌کنید، اگر شما با تمام محرومیتها و با تمام ظلمها و غارتگری‌ها که در زمانهای گذشته برای شما تحمیل شده و الآن قبل از جبران آن خسارتها با تمام وجود از انقلاب اسلامی و سیل خروشان نجات‌بخش این انقلاب که می‌رود تا تمام جهانیان را از زیر یوغ استکبار جهانی و شرق و غرب و از چنگال ظلم و ستم نجات بدهد، از قدرتهای این زمان و قرن حاضر، شرقی و غربی نجات بدهد. شما افتخار همچو حمایت کردن از اسلام را دارید. «و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی‌الناس» هشدار دومی که از این آیه فهمیده می‌شود به خود شما ملت ایران است. ای ملت ایران الآن تمام قدرتهای بزرگ طاغوتی، شرقی و غربی چشم‌انتظار انقلاب و نتیجة انقلاب شما هستند. از آن طرف تمام مستضعفین عالم هم در کنار مستکبرین چشم‌انتظار نتیجة این انقلاب هستند. حتی آمریکا که امروز رودررو و با ما می‌جنگد شوروی هم نتیجة این انقلاب را منتظر است، یعنی منتظر بر این است که آیا این انقلاب آن هدفی را که روزهای اولیه بیان کرده و اعلام کرده، آیا چه وقت می‌خواهد برسد تا مشترکاً و علناً با غرب جنایتکار، شرق تجاوزگر هم دست‌اندرکار وارد صحنة جنگ با اسلام شود؟ چطور که قبل از انقلاب اسلامی در افغانستان وارد شد و این ابهت و عظمت انقلاب اسلامی ایران است که فعلاً جلو تمام تجاوزات شرقی و دست‌نشاندگان بلوک شرق را گرفته، فعلاً مشغول تجاوزها و خیانتها و توطئه‌های غرب و دست‌نشاندگان غرب می‌باشد. (رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید) اما مسائلی که در رابطه با نیازهای اساسی نه حوزة انتخابیة من، بلکه تمام محرومین این مملکت و تمام حوزه‌های انتخابیة این مملکت است عرض کنم، اگر ما می‌خواهیم جلو کوچ و هجرت روستائیان به شهر را بگیریم، اگر می‌خواهیم بودجه را به بهترین وجه صرف کنیم اگر می‌خواهیم بودجه‌ها به هدر نرود و آن هزینه‌ها و خرجها به هدر نرود، اگر می‌خواهیم از تراکم جمعیت در شهرهای بزرگ جلوگیری بعمل بیاوریم، پیشنهاد می‌کنم به وزراء محترم هیأت دولت که که وزارتخانه‌هائی که در رابطه با هم هستند در مسائل عمرانی و آبادی، در مسائل رفع محرومیتهای رفاه اجتماعی و عمرانی با هم هستند یک وزارتخانه، وزارت راه و ترابری، وزارتخانه دوم وزارتخانه نیرو، وزارتخانه مسکن و شهرسازی، وزارتخانه پست و تلگراف و تلفن و بقیة وزارتخانه‌ها و ارگانهائی که در این زمینه فعالیت دارند بنشینید، فعالیتشان و برنامه‌هایشان را روی هم بریزند و آن بودجه‌ای که در این شرایط خاص زمانی، یعنی جنگ، مجلس تصویب کرده است که امسال وقتش گذشت برای سال آینده بنشینند برنامه‌ها را روی هم بریزند و لااقل آن امکانات و رفاه شهری را مشترکاً به مراکز روستائی منتقل کنند که در کنار کشاورزی و دامپروری آنها هم بتوانند حتی‌المقدور از آسایش شهری استفاده کنند. و یک گله‌ای دارم در رابطه با دو وزارتخانه و استانداری آذربایجان‌شرقی، وزارتخانه راه و ترابری و وزارتخانه بهداری و بهزیستی محرومترین منطقة آذربایجان‌شرقی، منطقة هشترود است و اگر محرومترین نباشد یکی، دو مورد به اینصورت منطقة محروم داریم و یکی از آنها هشترود است و اگر هم باشد یکی دیگرش اهر و ورزقان می‌شود. در این دو مورد استاندار آذربایجان‌شرقی تا به‌حال بی‌تفاوتی نشان داده، حتی در بعضی از مسائلی که وزارتخانه‌های مربوطه در تهران جوابهای مثبت داده و دستورات مقتضی داده، در مدت یکسال اخیر استاندار محترم آذربایجان‌شرقی وقعی برای آنها ننهاده و اعتنائی به آن دستورات نکرده و به آن دستورات عمل ننموده و یا غفلت ورزیده و یا بی‌اعتنائی کرده است. اما وزارت بهداری و بهزیستی سه، چهار مورد در منطقة هشترود مراکز روستائی است از قبیل آجرش و ذاکر کندی و جاهای دیگر که صدها هزار تومان خرج شده است، برای احداث یک درمانگاه و بهداری کوچک و محدود در آن مناطق. آقایان مسؤولین استان با بهانه‌های واهی تحویل نمی‌گیرند و یا اگر تحویل گرفتند، از استان پزشکی به آنجا اعزام نمی‌کنند و درنتیجه این هزینه‌ها که خیلی هم زیاد است بی‌اثر مانده و بی‌نتیجه مانده و مردم از این اقدامات و خرجها تا به‌حال نتیجه‌ای ندیده‌اند. دوم وزارتخانه راه و ترابری است که تذکر آخرم هست ما فعلاً نمی‌گوئیم و نمی‌توانیم بگوئیم که راههای روستائی را در صورت امکان شن‌ریزی و یا آسفالت کنید، نمی‌توانیم بگوئیم چون رگ حیاتی منطقه هشترود یک راه اصلی از مراغه تا قره‌چمن است. این راه 120 کیلومتر است که 20 کیلومتر آن خیلی حساس است نسبت به خود منطقه و 120 کیلومتر همه‌اش نسبت به آذربایجان‌شرقی و غربی حساس است که حداکثر هشت ساعت راه را به سه ساعت تبدیل می‌کند و حداقل پنج ساعت راه را به یکساعت و نیم تبدیل می‌کند. آیا این به صرف دولت نیست که این راه را تکمیل کند، که ملت از هزینة مسافرت، از وقت مسافرت، از تصادفات از سوخت، از اصطکاک ماشینها راحت بشوند؟ آیا این درست است که از شاهین‌دژ برود از ارومیه و مهاباد برود، از سه‌راهی خوی و مرند به تبریز بیاید و از تبریز به قره‌چمن برود تا به تهران برسد، که این راه یکساعت و نیم را طی نکند؟ و این چهار سال است زیرسازی شده است. در اثر تعلل و بی‌اعتنائی مسؤولان استانی و در رأس آنها استاندار محترم آذربایجان‌شرقی این راه بعد از دستور و تأمین هزینه‌اش همینطور بلاتکلیف مانده و زمان طاغوت هم این بلاتکلیفی به مدت سه سال طول کشیده بود. من دیگر عرایضی ندارم، وقتم تمام شده، اگر در آینده فرصتی شد بقیة مطالب را عرض خواهم کرد، والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته. 3ـ تذکرات نمایندگان به دولت بوسیلة آقای رئیس رئیس ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، تذکرات نمایندگان محترم آقایان منتجب‌ نمایندة اندیمشک، شوش و زرهانی نمایندة دزفول به وزارت بهداری در مورد اعزام پزشک و توجه به بهداشت شهرهای اندیمشک و شوش و روستاهای تابعه و به وزارت نفت و راه‌آهن در مورد ارسال نفت کوره به شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش تذکر داده‌اند. آقای فهیم کرمانی نمایندة کرمان به صدا و سیما درخصوص تلویزیون بخشهای راین، گلباف و شهداد کرمان و به وزارت مسکن در مورد منازل مسکونی نقاط زلزله‌زده کرمان و به وزارت پست و تلگراف در مورد تلفن راور کرمان به وزارت نفت در مورد کمبود گاز کرمان تذکر داده‌اند. آقای فضل‌الله صلواتی نمایندة اصفهان به وزارت مسکن و شهرسازی درخصوص تهیة طرح جامع اصفهان تذکر داده‌اند. آقای حسینعلی رحمانی نمایندة بیجار به دولت در مورد افزایش بی‌رویة قیمت خانه‌ در تهران و شهرستانها تذکر داده‌اند. آقای موحدی کرمانی نمایندة کرمان به وزارت مسکن در مورد تعهدی که درخصوص خانه‌های گلباف داشته است تذکر داده‌اند. آقای راثی نمایندة میاندوآب به دولت در مورد جلوگیری از ورود کالاهای قاچاق به مهاباد تذکر داده‌اند. آقای باباصفری نمایندة برخوار از بنیاد مستضعفان اصفهان در مورد ساختن خانه‌های ارزان‌قیمت در شاهین‌دژ تشکر کرده‌اند. آقای شجونی نمایندة کرج به وزارت راه در مورد راههای روستائی ساوجبلاغ و طالقان و به وزارت نیرو در مورد برق روستای شهرستانک تذکر داده‌اند. آقای سیدزاده نمایندة باختران به نهضت سوادآموزی درخصوص فعال کردن نهضت سوادآموزی باختران تذکر داده‌اند. و خانم اعظم طالقانی به وزارت بهداری درخصوص توجه به مشکلات پرستاران و پزشکیاران، به دولت در مورد برخورد جدی با صاحبان زمین و خانه‌های قولنامه‌ای و حمایت از دامداری و دادن امکانات لازم به وزارت بازرگانی در مورد توزیع آهن بخصوص در مناطق جنگی و به دولت در مورد حمایت از زنان کارگر و عشایر تذکر داده‌اند. 4ـ اعلام وصول طرح خدمت وظیفة عمومی منشی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. یک طرحی با حدود بیست امضاء رسیده است در مورد خدمت وظیفة عمومی که برای بررسی به کمیسیون فرستاده می‌شود ضمناً گزارشی هست از کارپردازی مجلس. 5 ¬ـ اعلام وصول لایحة تفریغ بودجة سال 1360 و ارسال آن به کمیسیون دیوان محاسبات ریاست محترم مجلس شورای اسلامی به استناد بند 2 از مادة 45 آئین‌نامه داخلی مجلس شورای اسلامی لایحة تفریغ بودجة سال 1360 را برای استحضار و ارجاع به کمیسیون شمارة 19 یعنی دیوان محاسبات و بودجه و امور مالی مجلس به پیوست تقدیم می¬دارد. این لایحه به کمیسیون دیوان محاسبات فرستاده میشود. 6- ادامه بحث پیرامون طرح تشکیل شوراهای کشوری رئیس- اولین دستور ادامه بحث درباره طرح شوراها است مادۀ 24 قرائت میشود. مادۀ 24- شرایط انتخاب شوندگان: الف- حداقل سن 22 سال ب- سکونت در محل (حداقل یکسال تمام) ج- اعتقاد و تعهد عملی به اسلام، ابراز و فاداری به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. تبصره- درمناطقی که اقلیت¬های مذهبی رسمی اکثریت دارند و فاداری به قانون اساسی کافی است. د- عدم گرایش به احزاب، سازمان¬ها و گروه¬هائی که غیر قانونی بوده و یا مبتنی بر عقاید التقاطی و غیر الهی باشند. ه- دارا بودند سواد خواندن و نوشتن، مگر آنکه باسواد واجد شرایط در محل نباشد. و- آشنائی به مسائل اجتماعی و برخورداری از صداقت و امانت. ز- عدم وابستگی به رژیم سابق، از قبیل کدخدا و اعضای انجمن¬های شهر و ده ح- عدم اشتهار به فساد اخلاق. بتصره- تعییر شرایط مذکور در بندهای «ب» «ج» «د» «ح» به تشخیص دادگاه¬های صالحه موجب سلب غضویت خواهد شد. رئیس- پیشنهادها را مطرح کنید. منیشی- آقای موحدی ساوجی پیشنهاد حذف بند «الف» این ماده ار داده¬اند. رئیس- آقای موحدی بفرمائید. موحدی ساوجی- بسم¬الله¬الرحمن¬الرحیم. در این ماده شرایط انتخاب شوند ذکر شده است و برای انتخاب شونده شرایطی از حیث فکری، اخلاقی، عملی، و سوابق و امثال اینها ذکر شده، حتی در صورت امکان اگر در روستا افراد واجد شرایطی باشند و باسود باشند مقدم بر بی¬سواند باشند. این شرایط همه خوب است و واقعاً لازم و بجا است. اما شرط اینکه حتماً 22 سال سنش باشد، این عملا موجب می¬شود که اگر فرض کنید یک جوان 18 ساله، 19 ساله محصل واجد همه شرایط، باسواد، مورد اعتماد مردم وجود داشته بادش در اینجا او نتواند کاندیدای شورا دریک روستا یا دریک بخش بشود و این عملاً راه برای اینکه کسانی که به اصطلاح واجد شرایط نیستند یا حداقل شرایط را دارند را ه را به روی آنها بیشتر باز می¬کند، لذا من معتقدم این شرط، شرطی است که بیجا است. وقتی یک جوان 18 ساله هم دارای همه شرایط دیگر به غیر از سن باشد، چرا نتواند در شورا شرکت بکند؟ لذا من پیشنهاد کردم که بند «الف» که شرط سنی باشد، حذف بشود (در این موقع آقای محمد یزدی (نایب رئیس) اداره جلسه را بعهده گرفتند) منشی- آقای بجنوردی مخالف. موسوی بجنوردی- بسم¬الله¬الرحمن¬الرحیم.- شرط سنس که درانیجا گذاشته شده است تضمن یک حکمتی است، بویژه درمناطق روستائی مسأله سن بسیار مهم است. افراد مسن¬تر که دارای تجارب بیشتری هستند بیش از جوانها مقبولیت عامه دارند. بنابراین نمیشود کار امور یک ده را بدست افراد خیلی کم سن سپرد، چون مردم ده پذیرای این مسأله نخواهند بود. بنابراین حداقل سنی که در اینجا 22 سال قید شده است بنظر من حداقل خوبی است و اگر ما این را حذف بکنیم معنایش این است که 16 ساله، 17 ساله، 18 ساله¬ها هم می¬توانند وارد این شورا بشوند و این به مصلحت نیست. منشی- آقای دهقان موافق. عزت¬الله دهقان- بسم¬الله¬الرحمن¬الرحیم- ا نظر شرعی وقتی که جوانهای ما بحد 15 سال و بحد بلوغ برسند برای اینها تکلیف شرعی هست و درمقابل خدا و رسول و جامعه و همه این¬ها مسؤول هستند. البته حذف این ماده دلیل بر این نیست که برادرمان آقای بجنوردی فرمودند که لازم است بچه¬ها و جوانهای 15 سال را هم انتخاب کنیم. قطعاً اگر دو نفر واجد الشرایط باشند، هر دو از هر حیث مساوی باشند، منتها یکی 22 ساله باشد و یکی مثلاً 18 ساله. قطعاً عرف عقلاً آن 22 ساله را انتخاب می¬کند. اما آوردن این قید در اینجا با این شرایط گاهی ممکن است سبب تقدیم مفضول بر فاضل باشد. وقتی که این شرط 22 سال باشد گاهی ممکن است همانطور که برادرمان آقای موحدی ساوجی فرمودند دریک دهی، در یک بخشی، یک کسی است که مثلا 21 ساله است اما افضل بر همه افرادی است که می¬خوهند برای شورا انتخاب بشوند. این قید دست این فرد را می¬بندد و ممانعت می¬کند از اینکه ایشان بیاید و لذا حذفش هم با موازین شرعی منطبق¬تر است و هم از نظر شورا و از نظر فعال¬تر نمودن شورا لازم ¬ترا ست. و لذا ما با حذفش موافقیم. والسلام. نایب رئیس- آقای عباسی¬فرد بفرمائید. عباسی¬فرد (مخبر کمیسیون)- بسم¬الله¬الرحمن¬الرحیم. اگر برادران محترم توجه فرموده باشند می¬بینیم که در هر جائی که بحث از انتخابات برای ریاست جمهوری، برای نمایندگی مجلس هست، در هرجا یک شرط سنی که حذاقل 25 سال بوده¬است گذاشته شده در همین نظام و در همین کیفیت و با همین معیارهای موجودی که آقایان استناد می¬فرمائید بنده تصورم ین است که امر شورائی، امری است که بیشتر سروکارش با، تجربه است، ابا اندوخته¬هائی که افراد از راه تجربیات و سن و سال و سرد و گرمها اندوخته¬ان. علیهذا گرچه مثالهائی که برادران زدند یک درصد و یا یک درهزار گاهی یک رقمی خیلی کمم ممکن است پیدا بشود افراد استثنائی و نابغه که آنها قانون¬شان قانون استثنائی است ولی طبق معمول این است که افرادی که سن و سالی از آنها گذشته است، سرد و گرمی چشیده¬اند، تجربیاتی اندوخته¬اند اینها برای امور شورائی مناسب¬شان بیشتر است. اگر برادرانمان اصلاحیاتی در انتخابات جاهای دیگر به استناد مسائلی که در نظر فقهی فرمودند بعمل آوردند طبعاً این کار شورائی هم تابع خواهدبود ولی تا آنجا که بنظر میرسد در اینجا اگر 22 سال برای طرف مشورت قرارگرفتن کم نباشد، زیاد نیست. نایب رئیس- بسیار خوب، نماینده دولت توضیحی ندارند؟ (اظهاری نشد) پیشنهاد جناب آقای موحدی مطرح بوده موافق و مخالف هم صحبت کردند پیشنهاد را مشخص کنید. منشی- پیشنهاد این است که در ماده 24 بند (الف) که حداقل سن 22 سال است حذف بشود. نایب رئیس- آقایانی که با این پیشنهاد که حذف بند الف باشد موافق هستند قیام بفرمایند (عده کمی برخاستند) تصویب نشد. منیشی- آقای محمد فاضل در همین بند پیشنهاد حذف کلمه «دو» را کرده¬اند. نایب رئیس- آقای فاضل بفرمائید. محمد فاضل- بسم¬الله¬الرحمن¬الرحیم. بالا بودن سن مخصوصاً در چنین شغل¬ها و پستها امتیاز است، قابل انکار نیست لذا می¬بینیم در نبوت انبیاء که سن شرط و مطرح نیست، در رسالت انبیاء سن مورد اعتناء توجه شده است مخصوصاً حدود 40 سال به بالا. اگر در شرایط مساوی دو نفر از لحاظ تجربیات و اطلاعات اختلاف سن داشته باشند معمولا فرد مسن¬تر را مردم احترام بیشتری برایش قائل هستند گرچه بلوغ شرعی که 10 سال و 16 سال باشد درنظام اسلام برای استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی کافی است لذا می¬بینیم یک دختر 10-11 ساله از هر جهت، از لحاظ حقوق، وظایف، تکالیف، مستقل است بسا مجازات حبس ابد، اعدام، شرعاً برای یک دختر 10- 11 ساله مانند یک مرد 30-40 ساله ثابت است. لکن درعین حال بالا بودند سن برای شغل¬های خاص مفید و مؤثر است دراین مورد 20 سال بودن کافی است، اولاً 20 سال برای یک جوان امکانات اینکه تا حد دیپلم تحصیلات داشته باشد، بلکه یک دوره خدمت زیر پرچم را هم دیده باشد کفایت می¬کند یعنی یک جوان 20 ساله چه بسا هم دیپلمه باشد هم خدمت نظامش را انجام داده باشد به این معنا که هم تحصیلات کافی دارد و هم تجربیات تا اندازه¬ای به مقدار لازم تهیه کرده باشد و شخصی است آماده برای خدمت. این اولاً: ثانیاً شما تنها شهرستانها را ملاحظه بفرمائید که افرادی بالاتر از 20 سال صالح¬تر ولایق¬تر از 20 ساله¬ها باشند. ما حدود 70 هزار روستا داریم در هر روستایی هم باید شورا تشکیل بشود یعنی حدود 400 هزار عضو شورا در کشور از این بعدی که ایشان مطرح کردند به هیچوجه من‌الوجوه صحیح نیست، پیشنهاد یکسال هم که بخواهد حذف بشود یعنی فردی که هیچگونه شناخت و آگاهی ندارد و مشکلات آن محیط برایش قادر درک نیست. و این یک مسألة خیلی بدی است. منشی ـ پیشنهاد ایشان این است که آن قسمت (حداقل یکسال تمام) فقط حذف بشود. یعنی فقط «سکونت در محل» می‌شود. هراتی ـ برفرض هم که این‌جوری باشد چون ما باز نمی‌توانیم پیشنهادی بکنیم و مدتی قایل بشویم مسأله گنگ و مبهم باقی می‌ماند. والسلام. منشی ـ آقای محلاتی موافق. محلاتی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، این قید حداقل یکسال باز موجب می‌شود که بسیاری از افراد محروم بشوند شما ملاحظه کنید برای توطن خود اسلام برنامه دارد حالا من نمی‌خواهم آن مسائل شرعی مربوط به نماز را بگویم ولی بطور کلی مسألة عرفی است یک فردی اگر یک جائی را محل زندگی خودش قرار داد این دیگر ضرورتی ندارد براینکه حتماً یکسال در آنجا باشد فرض بفرمائید عده‌ای از روستانشینان در جاهای دیگر کار داشتند، مأموریت داشتند حالا کارشان تمام شده در محل رفته‌اند، اهل آنجا هم نیستند ولی می‌شناسند. در محل رفته‌اند از برای خاطر اینکه در آن روستا همیشه سکونت داشته باشند یا این طرحی که الآن مورد توجه دولت است که افراد از شهرها به مناطق روستانشین بروند و در آنجا سکونت کنند، سرمایه‌گذاری کنند و در آنجا بروند کار بکنند و این سیل جمعیتی که از طرف روستاها بطرف شهر می‌آید جلوگیری بشود. حالا یک افرادی که محل سکونت‌شان آنجا نبوده الآن در آنجا رفته‌اند برای اینکه سرمایه‌گذاری کنند، کشاورزی کنند و به وضع امور اجتماعی هم خوب وارد هستند، آشنا شدن به وضع یک ده هم که لازم نیست که سالها انسان در آنجا باشد، ما چرا اینها را از شرکت در شورای ده محروم کنیم؟ بنابراین همین قدری که عرفاً صدق کرد که این آقا ساکن اینجا است ولو 6 ماه باشد ولو 4 ماه باشد ولو اینکه دو ماه، الآن آمده مأموریت گرفته یا آنجا آمده که همیشه زندگی کند دلائل و شواهد هم هست که او می‌خواهد اینجا ساکن باشد ما چرا اینها را از شرکت در شوراها محروم کنیم؟ بنابراین، این پیشنهاد «حداقل یکسال تمام» اگر چنانچه حذف بشود سکونت در محل بصورت عرفی کافی است و این پیشنهاد هم بسیار پیشنهاد خوبی است. و یک نکتة دیگر را هم ما در نظر داشته باشیم که در بسیاری از استانهای ما، من اسم نمی‌برم در آنجا افرادی که الآن کارهای آنجا را اداره می‌کنند بسیاری از این کارها که الآن وظیفة شورا است، وضع محل مناسب نیست و از افرادی که از خارج رفته‌اند آنجا دارند این کارها را اداره می‌کنند و مسؤولیت دارند و با همة خطرات حاضر شده‌اند در آنجا سکونت کنند که خود آنها حاضر نیستند، این قید باعث می‌شود که آن افرادی که آمده‌اند جانشان را گرو گذاشته‌اند و الآن در آنجا سکونت کرده‌اند و دارند خدمت می‌کنند ما با این قید آنها را محروم کنیم و نگذاریم اینها در شورا شرکت بکنند. من نخواستم اسم ببرم ولی نمایندگان محترم توجه باشند که اگر چنانچه ما این قید «یکسال» را بگذاریم تمام آن نیروهای انقلابی که در روستاها الآن کارها دستشان است اینها نمی‌توانند در این شوراها شرکت بکنند. والسلام. نایب رئیس ـ نمایندة دولت مطلبی دارید بفرمائید. صفی‌زاده (معاون وزارت کشور)ـ سلام علیکم و رحمه‌الله، بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، قید «حداقل یکسال سکونت در محل» اینها زاید است چونکه یک تعریف شرعی برای سکونت می‌شود کرد و یک تعریفی هم بعد در آئین‌نامه اجرائی که هست اگر این پرانتز نباشد درخصوص سکونت در محل می‌شود از این عبارت کرد. ولی اگر این یکسال باشد و پرانتز به قوت خودش باقی باشد این است که بعضی از عواملی که وابستگی‌هائی احتمالاً ممکن است داشته باشند با لطایف‌الحیلی در آن مناطقی که مدنظرشان هست می‌روند و نفوذ می‌کنند و فرمایش برادرمان آقای محلاتی هم درخصوص اینکه حتی ممکن است 3 ـ 4 ماه باشد این اصلاً با اصل شورا و مشورت مغایرت دارد. چون بایستی آشنائی کامل داشته باشد در اصولی که قبلاً گفته شد این است که آشنائی کامل به فرهنگ منطقه و محیط منطقه بایستی داشته باشد. یکسال هم باز نظر ما این است که نمی‌تواند پاسخگو باشد. بنابراین حذف این پرانتز و اینکه سکونت در محل فقط قید شود کافی خواهد بود بعد در آئین‌نامه اجرائی می‌شود نسبت به سکونت تعاریف و تعابیر دیگری کرد و مشخص کرد که سکونت به چه معنی است. نایب رئیس ـ 184 نفر در جلسه حضور دارند پیشنهاد حذف فقط آن قسمتی است که در پرانتز است (حداقل یکسال تمام) آقایانی که با حذف این پرانتز موافق هستند قیام بفرمایند (عدة کمی برخاستند) تصویب نشد. پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ آقای طیب پیشنهاد حذف کلمة «ابراز» از بند (ج) را کرده‌اند. نایب رئیس ـ آقای طیب بفرمائید. طیب ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، آنچه که ارزش می‌دهد به یک فرد برای کار در جمهوری اسلامی، ایمان و اعتقاد و وفاداری به قانون اساسی به عنوان یکی از شرایط است. در حالیکه ما می‌دانیم گروههائی به ظاهر، قانون اساسی را تأیید کردند در جریان رفراندم هم رأی مثبت به قانون اساسی دادند اما در عمل درست رودرروی این قانون اساسی قرار گرفتند و پایه‌های اسلامی این قانون اساسی را می‌خواستند متزلزل کنند. جریانهای لیبرالی را ما یادمان می‌آید که آنها در عین تأیید و ابراز وفاداری یعنی صرفاً بیان وفاداری به قانون اساسی می‌کردند، در عمل روشی را اتخاذ کرده‌ بودند که بی‌وفائی به قانون اساس بود. بنابراین صرف ابراز و اینکه یک اطلاعیه و یا اعلامیه‌ای یک گروه بدهند که ما به قانون اساسی وفادار هستیم این کفایت نمی‌کند، عملکرد او باید نشان بدهد که او وفادار به قانون اساسی است بنابراین همانطور که در تبصره در مورد اقلیتهای مذهبی هم آمده که در مناطقی که اقلیتهای مذهبی رسمی اکثریت دارند وفاداری به قانون اساسی کافی است و در اصل این بند (ج) هم باید وفاداری به قانون اساسی شرط باشد نه صرفاً ابراز و و دادن یک اطلاعیه. منشی ـ آقای قره‌باغ مخالف. قره‌باغ ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، عرض می‌شود که ابراز وفاداری در قبال این گفته شده یک کسی که قریب به سه سال است تصویب قانون اساسی از رفراندم قانون اساسی گذشته است و تا حال این آقا در رابطه با قانون اساسی اظهارنظر موافق نکرده است، این آقا که تا حال ابراز لفظی نکرده است که من وفادار به قانون اساسی هستم آیا این آدم اصلاً می‌شود که در شورا عضو باشد؟ این آدم یا منحرف است، روی سازشکاری، ایدة واقعی‌اش را ابراز نمی‌کند و یا بالاخره کسی نیست که بتواند در شورا عضو باشد بخاطر اینکه قانون اساسی، قانون است اصل عملی کشور جمهوری اسلامی است. پس این ابراز نه در مقابل این است که یک کسی لفظاً گفته لکن عمل نمی‌کند که این شرط بخاطر این است که کسی لطفاً گفت ولو عملاً قانون اساسی را نغض می‌کند این مانعی ندارد، لفظ برای ما شرط است این شرط به این معنا ناظر نیست بلکه به این معنا ناظر است که کسی باشد شرع به ظاهر حکم می‌کند، نظیر این است که لااقل بفهمیم این راجع به قانون اساسی چه نظری دارد. نظرش این است که خوب این ابراز بکند کتباً یا لفظاً که من وفادار هستم. اما راجع به عمل، عمل در سابق گفته شده است که اعتقاد و تعهد عملی به اسلام و قانون اساسی از اسلام سرچشمه می‌گیرد تعهد عملی به اسلام مسلما‌ً تعهد عملی به قانون اساسی است آنوقت این تعهد را دارد یا ندارد خوب تعهد یک چیز عملی است، ابراز شرط است. اگر ابراز نباشد نمی‌دانیم که آیا این اساساً به قانون اساسی معتقد است یا معتقد نیست؟ و به عبارت روشن ابراز برای کشف اعتقادی که آیا این معتقد است یا معتقد نیست؟ اما آیا ابراز کافی است و یا عمل شرط است خوب عمل قطعاً شرط است برای اینکه قبلاً تعهد عملی به اسلام گفته و قانون اساسی مطابق اسلام است مگر در جاهای کمی که باید یک مقدار خراش بردارد والا خودش مطابق اسلام است شرط قبلی، تعهد عمل به قانون اساسی را می‌رساند، ابراز هم حاکی از اعتقاد قلبی است لذا حذفش درست نیست برای اینکه کسانی که مخالف قانون اساسی هستند نفوذ پیدا می‌کنند در شوراها و بعد جلو فسادش را نمی‌توانید بگیرید یا اگر بگیرید با یک مقدار ضایعاتی است. نایب رئیس ـ موافق صحبت کند. منشی ـ آقای موسوی تبریزی موافق. ابوالفضل موسوی تبریزی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، این را آقایان می‌دانند که تخلق غیر از خلق است. تخلق ممکن است آدم مثلاً تحت یک جوی یک چیزی را برای خودش شعار قرار بدهد و حال آنکه به آن معتقد نیست. وفاداری با ابراز وفاداری دو مطلب است، وفاداری تقریباً عمیق‌تر از ابراز وفاداری هست، کسی که ذاتاً از نظر عقیده و ایده وفادار به قانون اساسی باشد هم در رفراندم قانون اساسی رأی داده و هم بعداً نسبت به موارد حساس و مواقع حساس وارد عمل شده است. اما اگر تنها ابراز باشد که شناسنامه‌اش مهر خورده در قانون اساسی جمهوری اسلامی، تنها این باشد همانطور که برادر پیشنهاددهنده‌مان گفتند مطلب همینطور است افرادی ابراز وفاداری به قانون اساسی کردند در تحت جو خاصی، تحت شرایط خاصی آمدند به خیال اینکه به آنها کباب خواهند داد به جمهوری اسلامی و به قانون اساسی رأی دادند بعد امروز می‌بینند نه جائی برای آنها نیست، اگر لفظ ابراز باشد آنها را هم شامل هست و این یک ضایعه است در این شورای اسلامی که اسلام بر آن تأکید دارد فلذا ابراز حذف بشود وفاداری قویتر از ابراز است. نایب رئیس (مخبر کمیسیون)ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، توضیح بنده منافات با بیانات سروران محترمی که راجع به وفاداری فرمودند و شرط واقعی وفاداری است و نه ابراز لفظی آن. توضیحات بنده منافاتی با این ندارد و حق هم همین است اما عرض بنده این است که آنچه ما با آن برخورد داریم و قابل فهم و درک و اظهارنظر است آن ابراز وفاداری است ولی اینکه وفاداری با یک رأی در شناسنامه است یا با یک لفظ است، این را ما در اینجا ننوشته‌ایم، ابراز وفاداری شامل قول است و فعل است و همه شؤون اگر کسی عملاً مخالف با قانون اساسی است ما چطور می‌توانیم با یک رأی‌دادن یا با یک ادعا بگوئیم این وفادار است و طبق ملاکهای شرعی هم در اصل اسلام هم ابراز را شما کافی می‌دانید، در اصل اسلام شهادتین را کسی بگوید شما از او می‌پذیرید مسلمان است مضافاً مهمتر از قانون اساسی و همه چیز مسألة اسلام است که ملاحظه می‌فرمائید در آغاز بند اینطور آمده «اعتقاد و تعهد عملی به اسلام و این اگر یک نقیصه‌ای هم در جائی دیگر (که من تصور نمی‌کنم) به نظر آقایان برسد جبران آن را خواهد کرد. والسلام. نایب رئیس ـ (184 نفر در جلسه حاضر هستند) نمایندة دولت حرفی دارند؟ (صفی‌زاده ـ من مخالفم) نمایندة دولت مخالف هستند آقایانی که با این پیشنهاد موافق هستند که کلمة «ابراز» حذف بشود، موافقین با این حذف قیام بفرمایند، (عدة کمی برخاستند) تصویب نشد. پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ پیشنهاد اصلاح عبارتی است. نایب رئیس ـ اینجا یک اصلاح عبارتی است که خود کمیسیون هم گفته‌اند که اشتباهی شده در کلمة «اقلیتهای مذهبی رسمی» برای اینکه تطبیق با قانون اساسی بکند. عبارت این بوده است که: «اقلیتهای دینی شناخته‌شده» اینجا این عبارت اصلاح می‌شود. پیشنهاد بعد را بخوانید. منشی ـ آقای محمد مجتهد شبستری پیشنهاد حذف بند «د» این ماده را داده‌اند. محمد مجتهد شبستری ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، بند (د) این است: «عدم گرایش به احزاب، سازمانها و گروههائی که غیرقانونی بوده و یا مبتنی بر عقاید التقاطی و غیرالهی باشد» اینکه من پیشنهاد حذف این بند را داده‌ام، نه از لحاظ این است که گرایش به احزاب و یا سازمانهای غیرقانونی و یا التقاطی کار خوبی است خیر، قطعاً کار بدی است و چنین کسی نباید در شورا انتخاب بشود. مسأله این است که چگونه می‌شود گرایش یا عدم گرایش به احزاب و سازمانها و گروههای غیرقانونی و التقاطی را تشخیص داد. گرایش را نمی‌شود تشخیص داد مسلماً با آن آئین‌نامه‌هائی که وضع خواهد شد یک هیأتی مأمور خواهد شد از طریق آن آئین‌نامه‌های اجرائی جزئیات این مواد را که اینجا تصویب می‌شود معین کند ولی بسیار مشکل است شما بتوانید ضابطه‌ای را معین کنید که آن ضابطه قانونی باشد. دادگاه‌پسند باشد، بشود آن را اثبات و نفی کرد و ارزش قانونی و حقوقی داشته باشد و با آن ضابطه بفرمائید که فلان کس به فلان مرام گرایش دارد یا ندارد. اگر قانون می‌نویسیم باید ارزش قانونی داشته باشد. این جمله ارزش قانونی ندارد، مخالفت بنده از این نظر است. این ارزش قانونی ندارد زیرا قابل اثبات در دادگاه نیست. شما اگر به یک قاضی بفرمائید که آقا شما می‌توانید تشخیص بدهید فلان کس گرایش به چیزی دارد یا گرایش ندارد، این می‌گوید اصلاً این امر قضائی نیست، این ارزش قانونی ندارد. بنابراین چیزی که مفهوم روشنی ندارد و یا به تعبیر دیگر راه صحیح تشخیص ندارد این را در قانون گذاشتن وسیله دادن است به بعضی از نزاعهای شخصی به بعضی از اختلافات توجه بفرمائید که این قانون شوراها است، در سراسر مملکت اجراء خواهد شد د ده، محل، منطقه، استان، شهرستان، یعنی پوشش آن تمام مملکت است و ما می‌دانیم کسانی که در انتخابات شوراها شرکت می‌کنند، چه انتخاب‌کننده‌ها، چه انتخاب‌شونده‌ها، اینها همه معصوم نیستند، در عین حال که در روند کلی انقلاب همه سهیم هستند، اما نقطه‌ضعف‌هائی هست. وجود داشتن عبارات مبهم و فاقد ارزش قانونی که وسیلة این بشود بعضی‌ها خدای ناکرده با هم تسویه حساب بکنند و با جملات مبهم بگویند فلان کس به فلان‌جا گرایش دارد، دلیل اثبات چیست؟ یا دلیل اثبات نداریم یا چیزهای واهی داریم، این اختلافات را در سطح مملکت و بعضی از تسویه حسابهای خصوصی را در سطح مملکت دامن می‌زند و اعتبار حقوقی ندارد، شما وقتی در بالا می‌فرمائید که در شخص باید احراز بشود که اعتقاد و تعهد عملی به اسلام دارد و ابراز وفاداری به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بکند، اگر اینها را احراز بفرمائید کافی است. مطلب دیگر این است که گروههای غیرقانونی را دولت اعلام می‌کند که غیرقانونی است ولی گروههائی که مثلاً عقاید التقاطی دارند به تعبیر اینجا هنوز در مملکت جائی مشخص نشده است که با یک ضابطة قانونی بگوید چه کسی عقاید التقاطی دارد، چه کسی ندارد، نتیجه این خواهد شد که در محل هر دو سه نفر جمع می‌شوند می‌گویند این عقاید التقاطی دارد، یعنی باز وسیله‌ای می‌شود برای اختلافات محلی. روی این مسائل هست که بنده عرض می‌کنم که این بند قانوناً اعتبار ندارد، مفهوم ندارد طریقة اثبات ندارد و عملاً باعث شیوع و بروز اختلافات زیاد و دسته‌بندی‌های زیاد در موقع انتخابات این شوراها خواهد بود خدای ناکرده اشخاصی که نقطه‌ضعف دارند بهم برچسب خواهند زد و اختلافات را دامن خواهد زد. ما اگر بخواهیم که این انتخابات شوراها در یک محیط برادرانه انجام بگیرد صحیح این است که یک چنین وضع مبهم و بند مبهمی نداشته باشیم و آن بند بالا که اعتقاد و تعهد عملی به اسلام، ابراز وفاداری به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یک چیز روشنی است و مسأله را حل می‌کند. منشی ـ موافق چه کسی است؟ (اظهاری نشد). نایب رئیس ـ بسیار خوب اگر موافقی ندارد از این پیشنهاد رد می‌شویم، پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ آقای آقارحیمی، (اظهاری نشد) آقای موحدی یک پیشنهادی داشتند که اصلاح عبارتی است و فکر می‌کنم نیازی به بحث نداشته باشد، یعنی عنایت می‌فرمائید اینجا گروههائی که غیرقانونی بوده این حرف «که» و «بوده» برداشته می‌شود و می‌شود «گروههای غیرقانونی» خیلی فرق نمی‌کند، اصلاح عبارتی است و بحث نمی‌خواهد. موحدی ساوجی ـ اصلاح عبارتی تلقی می‌فرمائید. نایب رئیس ـ اصلاح عبارتی است، یعنی گروههائی که غیرقانونی بوده «که» و «بوده» برداشته می‌شود «گروههای غیرقانونی» دیگر ظاهراً بحث لازم ندارد، آقایان هم موافق هستند «سازمانها و گروههای غیرقانونی و یا مبتنی بر عقاید التقاطی و غیرالهی» این اصلاح عبارتی است ظاهراً بحث نمی‌خواهد چندان فرقی هم نمی‌کند. ولی پیشنهاد ایشان بخواهد بحث رویش بشود، وقت مجلس گرفته بشود مسأله‌ای نیست، بنظر می‌رسد این اشکالی نداشته باشد یعنی مجلس هم موافق با این باشد بنابراین عبارت را اصلاح می‌کنیم. منشی ـ آقای موسوی تبریزی در بند (هـ) این ماده پیشنهاد حذف لفظ «واجد شرایط» را داده‌اند، آقای موسوی تبریزی بفرمائید (اظهاری نشد) ایشان در جلسه نیستند. نایب رئیس ـ پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ آقای دکتر خلیلی پیشنهاد حذف قسمت آخر بند (هـ) «مگر آنکه باسواد واجد شرایط در محل نباشد» را داده‌اند. دکتر خلیلی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، با توجه به اینکه ما باید مشوق مردم باشیم برای نهضت سوادآموزی و بالاخره باید این مردم بیسواد ما هرچه زودتر سواد خواندن و نوشتن را پیدا بکنند، لذا من آن قسمت آخرش که هست: «اگر باسواد نباشد، بیسواد بتواند عضو شورا بشود» تقاضای حذفش را دارم، خود این باعث می‌شود که تشویق می‌شوند برای اینکه حداقل سواد خواندن و نوشتن را پیدا بکنند. منشی ـ‌ آقای موحدی ساوجی مخالف. موحدی ساوجی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ـ عرض می‌شود که برعکس فرمایش ایشان بودن این جمله مشوق براین می‌شود که اولاً در روستاها بروند باسواد بشوند، زیرا ما امتیاز داده‌ایم، باسواد واجد شرایط را بر بیسواد. ولی اگر در یک روستائی فرض کنید پنج نفر برای عضو یک شورا لازم دارند از این پنج نفر در کل روستا سه نفر واجد شرایط باسواد وجود دارد، افراد واجد شرایط دیگری هستند. اما فقط سواد ندارند، لازمه‌اش این می‌شود که در آن روستا اصلاً شورا تشکیل نشود بخاطر اینکه باسواد واجد شرایط به اندازة کافی وجود ندارد، این است که من معتقدم این شرط «مگر آنکه باسواد واجد شرایط در محل نباشد» این لازم است که باسواد واجد شرایط مقدم است بر بیسواد واجد شرایط. اما اگر باسواد نبود بالاخره باید بیسواد بتواند. منشی ـ آقای عباسی موافق. عباس عباسی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، این «مگر آنکه باسواد واجد شرایط نباشد» اگر بماند و حذف نشود نه تنها تشویقی برای باسواد شدن نیست، بلکه خدای ناخواسته راهی برای فرار از آموزش و سوادآموزی هم هست. و از آنطرف در هیچیک از این شرایط انتخاب‌شوندگان غیر از این بند وجود ندارد که مثلاً از پنج نفر اعضاء حداقل یک نفر هم باسواد باشد. اصلاً ندارد، اگر یک همچنین شرطی بود که در پنج نفر یا هفت نفر از اعضاء شورا حداقل یک نفر باید باسواد بشود یعنی سواد خواندن و نوشتن داشته باشد. این قضیه حل بود و افراد واجد شرایطی که سواد نداشتن همکاری با او می‌کردند از نظر اطلاعات و دیگر موارد لازم. اما چون آن نیست مفهوم و لازمه‌اش این است که در یک روستائی شورا تشکیل بشود که هیچیک از اعضای شورا نمی‌تواند طرحهای خودشان، پیشنهادات خودشان، دستور کار خودشان، صورتجلسه خودشان را تنظیم کنند باید بروند از روستائی دیگر از راهی دیگر بردارند بیاورند که آقا شما بیائید ما طرحی داریم، برنامه‌ای داریم، شما برای ما بنویسید، کسی که سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشد، طرحش را هم درست نمی‌تواند بیان کند و اکثراً کلاسهای نهضت سوادآموزی دائر است، این خودش یک راهی است، بصورت یک فشار طبیعی و قانونی که مردم بروند برای اینکه شورای ده داشته باشند و اینکه داوطلب برای عضویت در شورا باشند، چه خواهران و چه برادران بروند حداقل سواد خواندن و نوشتن را بیاموزند. چه‌جور می‌خواهد گزارش به استاندار بدهد، چه‌جور می‌خواهد گزارش به شورای بخش بدهد و یا دهستان، چه‌جور می‌خواهد گزارش به فرمانداری بدهد، چه‌جور می‌خواهد شکایتی اصلاً طرح بکند، چه‌جور می‌خواهد دفاع بکند چه‌جور نامة دفاعیه را در دادگاهی اگر پیش آمد بخواند. امکان ندارد، مرتب باید اینها افراد باسواد را یدک بکشند. و این امکان ندارد. باید باسواد را استخدام کنند، و این جزء استخدام شدن نیست و اصلاً عیب است، یک مرکز شورائی که باید تبادل‌نظر بکند ثبت دفتر بکند قطعاً بعدها دفتری باید باشد این است که من موافقم با پیشنهاد حذفش که خودم هم پیشنهاد حذف را داده‌ام. نایب رئیس ـ آقای معاون وزارت کشور بفرمائید. صفی‌زاده (معاون وزارت کشور)ـ اصل این بند از مادة 24 مشوق علم و سوادآموزی است، یعنی اینکه اصل را به این قرار داده‌اند که دارابودن سواد خواندن و نوشتن، لکن ممکن است در بعضی روستاها با توجه به وظیفه‌ای هم که نهضت سوادآموزی و وزارت آموزش و پرورش دارد، بخاطر زمانی که بایستی میسر برایشان باشد هنوز به آن صورت فرهنگ و خواندن و نوشتن کاملاً پیاده نشده باشد اگر هم باشد برای طبقه‌ای است که از سنی برخوردار هستند که در بند بالا قید شده است که اینها نمی‌توانند واجد شرایط باشند، بنابراین افرادی که از سن بالاتری برخوردار هستند و احیاناً در آن منطقه باسواد هم نیست ولی تجربه کافی و ایمان کافی دارند، راه را برای اینها باز کرده‌ایم، به اضافه اینکه قسمت اولش هم برای جوانها و کسانی که از سن کمتری برخوردار هستند راه باز است که در دوره‌های بعد سواد خواندن و نوشتن را بیاموزند، بعد هم ممکن است در بعضی از قسمتها که زیاد هم هست، بخاطر آن فرهنگ طاغوتی که قبلاً حاکم بوده است یک عدة مشخصی که محتوای فکری آنها هم منطبق با اسلام و نظام جمهوری اسلامی نباشد، خواندن و نوشتن را فراتر از آن هم حتی دارای مدرک و مدارج بالاتری هم باشند. اگر این حذف بشود باعث می‌شود که آنها نفوذ پیدا کنند در این شوراها و به عنوان اینکه آدمهای باسواد و مطلعی هستند تعمداً لطمه بزنند به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و اصل شوراها که مبتنی است بر قوانین عالیه دین مبین اسلام. نایب رئیس ـ 183 نفر در جلسه حضور دارند، آقایانی که با حذف این قسمت آخر که: «مگر آنکه باسواد واجد شرایط در محل نباشد» با حذف این قسمت موافق هستند قیام کنند (عدة کمی برخاستند) تصویب نشد. پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ آقای کیاوش پیشنهاد حذف قسمت دوم بند (و) این ماده را داده‌اند: «برخورداری از صداقت و امانت» کیاوش ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، با توجه به تبصرة این ماده که در بندهای (ب)، (ج) و (د) و (هـ) تشخیص مطالب را به عهدة دادگاه گذاشته و با توجه به اینکه هر کس خودش را برخوردار از امانت و صداقت می‌داند و معیاری برای تشخیص این نیست و باید صادق‌ترین و امین‌ترین اشخاص تصدی امور مردم را داشته باشند پیشنهاد می‌کنم که این «برخورداری از صداقت و امانت» که فقط یک برخورداری است نه اشتهار. آنچنانکه در بند (هـ) می‌بینیم نوشته: «عدم اشتهار به فساد اخلاق» پیشنهاد می‌کنم «برخورداری از صداقت و امانت» از اینجا برداشته بشود و «اشتهار به صداقت و امانت» گذاشته شود در بند (هـ) که در عین حال تبصرة این بند هم که (ب) و (ج) و (د) و (هـ) را از آن استثناء کرده است تبصره هم شامل این ماده بشود والسلام علیکم. منشی ـ موافق چه کسی است؟ (اظهاری نشد) موافق ندارد. نایب رئیس ـ موافق ندارد، پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ پیشنهاد بعدی آقای رضوی اردکانی در بند (ز) پیشنهاد حذف جملة از آن قسمت: «از قبیل کدخدا تا آخر را» داده‌اند. رضوی اردکانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، این جملة «کدخدا و انجمن‌های شهر و ده» همانطور که آقایان می‌دانند که اینطور نیست که همة کدخداهای ده وابسته به رژیم بودند و همه ضدانقلاب بودند و همه غیرمسلمان. اتفاقاً قضیه به عکس بوده، سابق برای اینکه رژیم خودش را مردمی قالب کند، گاهی می‌گشت و افراد ظاهر‌الصلاح و خوب که در بین مردم وجهه داشتند و آنها هم روی سادگی که در ده داشتند می‌پذیرفتند حالا یک نوع کدخداهائی، یا می‌رفتند به خیال اینکه خدمتی به مردم و اهل روستا کنند، عضو انجمن ده می‌شدند و آقایانی که در دهات سر و کار دارند می‌توانند که خیلی از اعضای انجمن افراد متدین و مسلمان، حالا روی سادگی در ده بودند و اطلاعاتی نداشته، نمی‌دانستند این انجمن‌ها از نظر شرعی آن زمان اشکال دارد، لذا بنده تقاضای حذف این جملة‌ آخر «از قبیل کدخدا تا آخر را» دادم و امیدواریم که برادران نماینده به این جمله توجه کنند. نایب رئیس ـ مخالف چه کسی است؟ منشی ـ مخالف آقای موحدی ساوجی. موحدی ساوجی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. اتفاقاً این قیدی است که یک مقدار توضیح می‌دهد عدم وابستگی به رژیم سابق را در اینجا لازم است. اگر چنانچه نمایندگان محترم به روستاهای حوزة انتخابیه‌شان رفته باشند، که قطعاً اکثریتشان رفته‌اند ‌… نایب رئیس ـ جناب آقای موحدی معذرت می‌خواهم، پیشنهاد فقط آن مثال است، مثال فقط مورد بحث است. موحدی ساوجی ـ درست است، می‌دانم، بلی همان مثال اگر به این حوزه‌ها و به این روستاها رفته باشند خواهند دید اکثریت قریب به اتفاق کدخداهای سابق و اعضای انجمن‌های روستائی که در گذشته بودند چه در شهر، چه در روستا اینجا انجمن شهر و روستا را هم گفته است، اینها کسانی بودند که یک وابستگی با رژیم داشته‌اند، حالا ممکن است که یک وقت در بین مثلاً هزار کدخدا که دو نفر کدخدای خوب هم پیدا بشود اما با توجه به اینکه نمایندگان محترم در بند (الف) همین ماده گفته کسی که می‌خواهد انتخاب بشود به عضویت شورا باید 22 سالش باشد و این قید 22 سال را سلب حق از افراد 20 ساله و 21 ساله به پائین‌تر ندانسته‌اند. در اینجا هم به نظر من برای جلوگیری از هرگونه خدای ناکرده نفوذ آن عوامل که عرض کردم اکثر آنها افرادی بودند که در ارتباط با عوامل رژیم بودند بودجه‌ها و اعتباراتی که برای روستاها می‌گرفتند حیف و میل می‌کردند، یا می‌خوردند یا اینکه نصف آن را خرج می‌کردند، بقیه را بالا می‌کشیدند و امثال اینها که شما اگر بروید بررسی کنید همه همینطور است بنابراین اگر در جمهوری اسلامی ما این قید را نیاوریم، از قبیل کدخدا و انجمن‌های شهر و ده لازمه‌اش این است که اینجور افراد راه پیدا کنند بگویند خیر ما عامل رژیم نبودیم، بعد هم مردم نسبت به انقلاب بدبین بشوند بگویند بلی در رژیم شاه هم این بابا کدخدا بوده حالا هم هست، در رژیم شاه هم عضو انجمن ده بود حالا هم هست. در رژیم شاه هم عضو انجمن شهر بود حالا هم هست. بنابراین هیچگونه ضرورت ندارد که اینجور افراد باشند و من معتقدم که از قبیل کدخدا و اعضای انجمن‌های شهر و ده ضرورت واقعاً حتمی دارد، این قید ‌… نایب رئیس ـ نبودن آن هم مطلب شما را تأمین می‌کند. منشی ـ آقای زواره‌ای موافق. زواره‌ای ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. در این بند عدم وابستگی به رژیم سابق یکی از صفات سلبیه برای انتخاب‌شوندگان است و مصادیقش را متأسفانه آورده است فقط کدخدا و اعضای انجمن شهر و ده، درواقع وقتی در این نوع مسائل مصادیق را انتخاب می‌کنند قطعاً برای این کار فرد اکمل را انتخاب می‌کنند، حالا ببینیم ما در ایران شاید حدود 60 هزار روستا داشته باشیم. از این شصت هزار روستا متجاوز از پنجاه هزار آن کمتر از صد خانوار جمعیت دارد. روستاهائی هستند که ده خانوار پانزده خانوار، بیست خانوار جمعیت دارند، در رژیم گذشته اگر می‌خواستند یک پلی بزنند می‌گفتند شما باید انجمن ده داشته باشید تا با نظر انجمن ما این کار را بکنیم و به خلاف نظر برادرمان آقای موحدی در موارد عدیده‌اش آنها این بندگان خدا را وسیله قرار می‌دادند نه اینکه به آنها چیزی بدهند، این پول را خودشان می‌خوردند، اگر حیف و میلی می‌شد، منتها امضایش را از اعضای انجمن می‌گرفتند آیا درست است؟ که ما در قانون بیائیم تمام کسانی که در گذشته عضو انجمن ده بودند، یک دهی ده خانوار جمعیت داشته، پنج خانوار از آنها عضو انجمن ده شده‌اند، تمام اینها را به موجب قانون رسماً‌ اعلام بکنیم که اینها وابستگان رژیم سابق هستند، این فکر نمی‌کنم چنین چیزی انصاف باشد که ما بیائیم یک روستائی زحمتکشی را که هشتاد ساله است هنوز هم با قوز در ده کار می‌کند این را بگوئیم عامل رژیم سابق و بعد خود ما افرادی را که وابستگی داشتند و نزدیک هم بودند از وجودشان در بسیاری از جاها استفاده می‌کنیم. این نهایت بی‌انصافی است به علاوه در اینجا انجمن بخش داشتیم انجمن شهرستان داشتیم، انجمن‌های دیگر هیچکدام آنها قید نشده آنچه که برادرمان آقای موحدی اینجا مطرح کردند این است که گفتند مردم به انقلاب بدبین می‌شوند، می‌گویند این آقا عضو انجمن سابق هم بوده حالا هم هست. برادرمان باید توجه بفرمایند که مردم اعضای شورا را انتخاب می‌کنند. اگر مردم یک دهی دلشان می‌خواهد کسی که در گذشته عضو انجمن بوده، حالا به عنوان عضو شورا انتخاب بکنند و او را آدمی محل وثوق و قابل اطمینان می‌دانند چرا ما بیائیم به موجب قانون او را وابسته به رژیم پهلوی قلمداد بکنیم، این بی‌انصافی است که این کار را بکنیم. در مورد کدخداها هم لازم است که من تذکری عرض کنم فرض بفرمائید در یک ده، یک مزرعه‌ای که ده خانوار بوده است یکی از آنها باید کدخدا می‌شده تا امور مربوط به نظام وظیفه، مسائل ثبت احوال و غیره را کمک بکند و حل کند، خیلی‌ها را به زور از آنها می‌خواستند که اینها کدخدا بشوند و حالا این آدم اگر به زور از او خواستند یک ده ده خانواری یک ده بیست خانواری همه با هم فامیل هستند، این را در آن رژیم به زور از او خواستند که کدخدا بشود، حالا ما بگوئیم این آدم عامل رژیم سابق است، بگوئیم این وابسته به رژیم پهلوی است، آیا ما تعریفی کرده‌ایم که وابستگان به رژیم چه کسانی هستند؟ و درجاتش را مشخص کردیم که ما در قانون اینجا ذکر شده (نایب رئیس ـ یک قدری خلاصه‌تر بفرمائید) در قانون گفته است «عدم وابستگی به رژیم سابق» اگر از اعضاء انجمن‌های سابق ده به کسانی وابسته به رژیم سابق باشد، مانع است و انتخابشان نمی‌کند. اگر کدخداهائی بودند که وابسته به رژیم سابق بودند اینها را انتخاب نمی‌کنند انجمن‌های شهرها غالباً اینطور بوده. در بین انجمن‌های شهر اعضایش بیشتر وابسته به رژیم سابق بودند ولی انجمن‌های ده و کدخداها اگر وابسته بودند انتخاب نمی‌شوند اگر وابسته نبودند انتخاب بشوند و این لفظ را ما در قانون نیاوریم به همین جهت بنده موافق با حذف این قسمت هستم. نایب رئیس ـ آقای عباسی‌فرد اگر توضیحی دارید بفرمائید. عباسی‌فرد (مخبر کمیسیون)ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. استدلال کمیسیون و سخن آقایان این است که یکی از ویژگیهای مهم انقلاب اسلامی را وصف خافضه رافعه بودنش را آقایان ذکر می‌کردند و دقیقاً ما می‌بینیم که این شوراها را می‌خواهیم بجای انجمن‌هائی که سابق بودند آن موقع از طرف رژیم بودند و برای مردم کاری نمی‌کردند و به آنها زور می‌گفتند الآن یکسری افرادی باشند خدمتگزار مردم و رابطه بین مردم و نظام و مسؤولین. اگر بنا باشد که همان افراد باشند و آنها را استثناء نکنیم که تا آنجائی که بنظر می‌رسد، افرادی که به عنوان مثال در اینجا آمده‌اند بیش از 99% آنها واقعاً به معنی واقعی کلمه وابسته به رژیم بودند و فدائی رژیم بودند اگر بنا باشد اینها را استثناء نکنیم و جابجا نشوند تنها جابجا شدن قانون و عبارات و الفاظ تنها کار را تمام نمی‌کند. نیروها و انسانها و افراد هم باید جابجا بشوند و ملاحظه می‌فرمائید که در اینجا آمده است «عدم وابستگی به رژیم سابق» مطلب این است و آن افراد به عنوان مثال آمده‌اند آن کسی که مخل هست و مانع از انتخاب می‌شود و از عضویت در شورا وابستگی به رژیم است و این را من فکر نمی‌کنم کسی از آقایان و از نمایندگان محترم عقیده داشته باشند او می‌تواند وابسته باشد و الآن هم بیاید و عضو شورا باشد بنظر می‌رسد که مثالهائی که در اینجا آمده ضرورت دارد که در اینجا باشند. نایب رئیس ـ (182 نفر حضور دارند) فقط پیشنهاد حذف «مثال» هست یعنی از قسمت «از قبیل کدخدا تا آخر» آقایانی که موافق هستند قیام بفرمایند (73 نفر برخاستند) تصویب نشد. پیشنهاد بعدی را مطرح کنید. منشی ـ پیشنهاد بعد از آقای مجید انصاری است یعنی بعد از کلمة «کدخدا» پیشنهاد حذف جملة «و اعضاء انجمن‌های شهر و ده» را داده‌اند. نایب رئیس ـ جناب آقای انصاری؟ با توجه به شانس پیشنهادهائی که تا حالا صحبت شده محبت کنید خلاصه‌تر بفرمائید. مجید انصاری ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. من از نمایندگان محترم استدعا می‌کنم به این قسمت از پیشنهاد دقت بفرمائید. یک عده از نمایندگان روی کلمة «کدخدا» حساسیت داشتند که حساسیت آنها هم بجا بود چون انصافاً کدخداها حسابشان از اعضاء انجمن ده جدا بود ولی در رژیم گذشته اینطور نبود که در دهات هر کسی را به عنوان عضو انجمن ده تعیین می‌کردند او وابسته به رژیم باشد اتفاقاً در رژیم گذشته چون دهات محدود بود بعضی از افراد مورد اعتماد مردم بودند و آن فرمانداری یا بخشداری حوزة آن ده چاره‌ای نداشت جز اینکه او را بگذارد والا مردم نمی‌پذیرفتند یعنی قبول نمی‌کردند من بسیاری از اعضاء انجمن‌های ده سابق را می‌شناسم که حتی در همان زمان مبارز بودند و خانة آنها پناهگاه روحانیت بود در آن ده. بعد از انقلاب هم خودشان در جبهه بودند بچه‌شان شهید شده ما این جمله را در اینجا بنویسیم اولاً به نظر من خلاف شرع کردیم از این جهت که آمدیم با یک رأی ثابت کردیم و اعلان کردیم کلیة اعضاء انجمن‌های ده و شهر گذشته وابسته به رژیم سابق بودند در حالیکه واقعیت این نیست بعضی‌هایشان حداقل وابسته نبودند بلکه‌ خیلی‌هایشان وابسته نبودند بعد این برادرانی که قانون را می‌نوشتند من فکر می‌کنم بعضی جاها یادشان می‌رفت که دارند قانون برای کل شوراها می‌نویسند اگر قانون برای کل شوراها است باید بنویسند «عدم وابستگی به رژیم گذشته از قبیل وزارت، استانداری، معاون سیاسی استاندار، فرماندار بیائید آخرین نفر هم عضو انجمن ده بوده» آقایان مصداق اتم و اکمل وابستگی به رژیم گذشته را اول کدخدا گفته‌اند بعد هم عضو انجمن ده اگر بگویند که درصدد بودند فقط شرایط اعضاء شوراها است بنابراین، این امر با روح قانون‌نویسی خطا است و در شأن مجلس نیست که بیاید مصداق بارز وابستگی به رژیم گذشته را عضو انجمن ده بگوید و ثانیاً شبهه خلاف شرع دارد چون یک نوع اتهامی است به خیلی از آنها و الآن هم بسیاری از اینها مورد اعتماد مردم هستند انقلابی هستند اگر حذف بشود موجب می‌شود افراد مورد اعتماد و خدمتگزار مردم از عضویت در شورا محروم بشوند لذا من گفتم کدخدا به لحاظ اینکه وابستگی داشته و با ژاندارمری در رژیم گذشته سر و کار داشته او باشد اما اعضاء انجمن ده و شهر بماند اگر واقعاً سندی بر وابستگی آنها بدست آمد دادگاههای صالحه او را کنار بگذارد. جمله‌ای هم که آقای موحدی فرمودند اگر به آن توجه بشود توهین به مردم است آقای موحدی فرمودند که مردم بدبین می‌شوند می‌گویند این چه رژیمی است که در گذشته آقا عضو انجمن ده بود الآن هم عضو شورا است در حالیکه آقای موحدی باید توجه داشته باشند الآن انتخاب توسط خود مردم هست و بدون ترس و وحشت است واقعاً اگر کسی مطرود مردم باشد و قبولش نداشته باشند به او رأی نمی‌دهند ولی شما فرض کنید یک عضوی بوده مورد اعتماد آن زمان، این زمان، انقلابی بوده مردم هم می‌خواهند به او رأی بدهند. شما به چه حق می‌خواهید محرومشان بکنید؟ لذا من موافق هستم یعنی پیشنهادم این است که جملة «و اعضاء انجمن‌های شهر و ده» حذف بشود والسلام. منشی ـ آقای عباسی مخالف. عباس عباسی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ـ همانطوری که خود جناب آقای انصاری فرمودند قانون برای کل جامعه و آحاد ملت در سراسر کشور است این امکان هست که بعضی از اعضاء انجمن‌های شهر و یا ده به فرض افراد خوبی بودند اما کلاً از افراد ناجور بودند و مردم هم آنها را انتخاب نمی‌کردند مگر تعدادی معدود که در انتخابات شرکت می‌کردند و از این نظر که روابطشان با رژیم درست بوده معلوم است اکثر اعضاء انجمن‌های شهر و دهی که ماندند و در همان رژیم استعفاء ندادند به پابوسی اعلیحضرت شرفیاب شدند آدم پاک خوبش بالاخره گفته ضرورت ایجاب می‌کرد برای خدمتگزاری به مردم بروند خدمت اعلیحضرت و این کار را کردند. اعضاء انجمن ده که هیچ اعضاء انجمن کور ده هم برای استعمار و استحمار می‌بردند. از آنطرف ایشان فرمودند که مردم انتخاب می‌کنند مردم درست انتخاب می‌کنند اما این هم بدانید که در برخی از مناطق هست که یا اعمال نفوذ می‌شود مثل بعضی از خوانین که انتخاب شدند، آن کی بود؟ غنی بلوریان بود، بلورچی بود، کی بود؟ این آدم با این فساد و یا آن ابوالفضل قاسمی بود، ابوالشر قاسمی بود، کی بود؟ این انسان با این جنایت باز انتخاب شد. مردم گاهی در انتخاب فرد یا تحت تأثیر تهدیدات قرار می‌گیرند و یا تحت تأثیر ظاهر فریبی. می‌گوید آقا من به این خاطر به این جهت رفته بودم و عضو انجمن ده بودم شما خودتان رأی دادید و من هم برای شما خدمت کردم. ببینید چکار می‌کردند اعضاء انجمن ده؟! یکی از کارهایشان این بوده است که مردم را در روزهای معین برای دعاگوئی و جشن و سرور روزهای اعلیحضرتی می‌باید جمع می‌کردند این یکی از کارهایشان بوده بنابراین اگر یک نفر و یا در یک شهر و یا یک بخش اینطور نبوده نمی‌شود، کل جامعه را فدای یک نفر و یا یک بخش کرد! و اینکه گفتند «از قبیل ‌…» نه اینکه استاندار و اینها را نادیده بگیرند بلکه از این جهت است که چونکه صد آمد نود هم پیش ما است وقتی بنا شد کسی که کدخدا بوده و یا اعضاء انجمن ده بوده نتواند در این شورا عضویت پیدا بکند به طریق اولی کسی که پست‌های بالاتری و مقامهای بالاتری داشته‌اند نمی‌توانند این دیگر روشن و معلوم است. و مردم هر کجا شما بروید ناراحتند الآن هم که هست و بعضی از افراد باز هستند جز خرابکاری و ایجاد نارضائی اکثراً کاری ندارند. بنابراین من موافقم که این بماند و مخالف با حذفش هستم برای اینکه برای مردم دردسر ایجاد می‌کند و وجود هم دارند که اگر بخواهید معلوم است و از آن گذشته کله‌ای که با آن فکر پرورش یافته برای این جامعه خدمت نمی‌کند. منشی ـ آقای رضوی به عنوان موافق بفرمائید. رضوی اردکانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. برادرها توجه کنند اولاً شما یک قیودی دارید اگر کسی این شرایطی که آقای عباسی فرمودند ولو عضو انجمن هم نباشند و این اندازه وابستگی داشته باشد مسلم کسی رأی به او نمی‌دهد و همین عدم وابستگی به رژیم سابق یا آن شرایطی که گذاشتید این عمومیت دارد و افراد خوب را شامل می‌شود ولی اگر آمدیم «اعضاء انجمن‌های این را» گذاشتیم این جمله باشد اولاً یک نوع توهینی به اکثریت بسیار خوب و مورد اعتماد مردم است اگر در اینها آدمهای فاسد و فاسق بودند عکسش هم بوده‌اند. آقایان در دهات رفتند حتی خود بنده بارها دیدم جهاد رفته شورا تشکیل بدهد همین آقایان رأی آوردند هرچه جهاد گفته آقایان! اینها قبلاً عضو انجمن بودند گفتند بلی ولی آدم خوبی هستند ما به ایشان اعتماد داریم اینطور نیست که هر کسی عضو انجمن ده بوده وابسته به رژیم بوده و این بیچاره‌ها را هم نه به پابوسی شاه می‌بردند نه به دست‌بوسی دیگری اصلاً راهشان هم نمی‌دادند بلکه آن بالاترها می‌رفتند این است که ما اگر این را حذف کنیم اولاً به آن شرایطی که داریم افراد فاسد، راه پیدا نمی‌کنند به شورا، ولی اگر باشد یک توهینی به یک عده‌ای که آدمهای صالحی هستند به درد بخورند حتی خدا می‌داند در دهات گاهی غیر از اینها آدمهای کارکن نیست می‌روند افرادی پیدا می‌کنند که بیچاره‌ها نمی‌دانند کجا بروند چه بکنند هیچ اطلاعاتی ندارد و اینها موقعی که صلاحیتشان با آن شرایط عمومی که ما یعنی آن شرایطی که ما معین کردیم در این قانون باشد صرفاً یک عضویتی که آن هم به خیال اینکه خدمتی بکنند به اهل دهش، این دلیل نمی‌شود که ما این قید را بیاوریم لذا بنده اگر حالا به کدخدا رأی ندادید اقلاً به این جملة بعدش رأی بدهید. نایب رئیس ـ بسیار خوب. مجید انصاری ـ جناب آقای یزدی بنده پیشنهادم را اصلاح می‌کنم به این ترتیب که فقط کلمة «ده» حذف شود. نایب رئیس ـ انجمن‌های شهر با ده فرقی نمی‌کند. یک پیشنهاد دیگری هم هست باز مشابه همین است. مجید انصاری ـ جناب آقای یزدی من پیشنهادم را تغییر دادم که کلمة «ده» حذف شود. منشی ـ کلمة «ده» را چند نفر دیگر هم پیشنهاد کرده‌اند. نایب رئیس ـ بسیار خوب، که بشود «انجمن‌های شهر» یعنی کلمة «ده» فقط حذف بشود چون مشابه این پیشنهاد آقایان دیگر هم داده‌اند برای اینکه مجدداً بحث نشود ایشان هم پیشنهادشان را تبدیل می‌کنند به اینکه کلمة «ده» حذف بشود بحث هم شده است تقریباً‌ علت دو طرف بحث را هم آقایان فرمودند. 185 نفر حضور دارند آقایانی که با حذف کلمة «ده» از آخر همین بند «ز» موافق هستند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد. پیشنهاد بعد را مطرح کنید. منشی ـ پیشنهاد بعد را آقای موحدی کرمانی داده‌اند که کلاً بند «هـ» که در مادة 28 گزارش کمیسیون داخله آمده جایگزین این بند «هـ» بشود در مادة 24 گزارش کمیسیون امور شوراها. نایب رئیس ـ آقای موحدی کرمانی بفرمائید. موحدی کرمانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. نمایندگان محترم توجه دارند که در این ماده یکی از شرایط انتخاب‌شوندگان آمده «دارابودن سواد خواندن و نوشتن» مگر آنکه باسواد و واجد شرایط در محل نباشد. لازمة این شرط با توجه به اینکه ما می‌دانیم افراد کارکشته، باتجربه، آگاه به مسائل اجتماعی در دهات از افراد مسن یا میانسال زیاد هستند. افراد موجه در ده هستند که اینها موقعیت اجتماعی‌شان در روستاها خیلی خوب است منتها نوعاً اینها سواد ندارند اگر ما این شرط را در اینجا بپذیریم معنایش این است که اگر در یک ده مثلاً هزار نفره دوهزار نفره. موحدی ساوجی ـ اینها مفادش یکی است قابل بررسی هست. موحدی کرمانی ـ خیر، مفاد یکی نیست خیلی فرق دارد. نایب رئیس ـ چون در کمیسیون مطرح بوده قابل بررسی است. موحدی کرمانی ـ آقای ساوجی توجه کنید فرق دارد. نایب رئیس ـ بفرمائید. موحدی کرمانی ـ اگر این شرط را بپذیریم معنایش این است که در یک ده هزار نفری که افراد پخته و آگاه هم زیاد است ولی سواد ندارند ولی در آن ده، پنج نفر، شش نفر جوان تحصیلکرده هستند که اینها سواد خواندن و نوشتن دارند طبعاً ایجاب می‌کند که اینها فقط می‌توانند انتخاب بشوند یعنی یک مرد پختة سیاسی آگاه در ده نمی‌تواند انتخاب بشود ولی حتماً هم این چند نفری که در سن مثلاً 22 ـ 23 هستند و چند کلاس رفتند و خواندن و نوشتن بلد هستند فقط منحصراً همین‌ها می‌توانند عضو باشند و من خیال می‌کنم که این صحیح نیست. ما باید به یک نحوی قانون را تصویب کنیم که زمینة انتخاب را برای آنها هم فراهم کنیم که اگر مردم روستا واقعاً علاقمند هستند به آن افراد پخته و تجربه‌دار بتوانند آنها را انتخاب بکنند و من تصور می‌کنم تحمیل کردن به مردم ده که بگوئیم شما همه‌تان حتماً باید اینها را انتخاب کنید. نمی‌توانید آن پیرمردی که مثلاً آگاهی دارد یا آن آدمی که نشان داده به اینکه یک فرد فعال مطلعی هست و نمی‌توانید، این صحیح نیست. لذا پیشنهاد من این است که پیشنهادی که در کمیسیون امور داخلی هست و در همین طرحی که خدمت آقایان هست (صفحة 16) در صفحة 16 در کمیسیون اینطور آمده که می‌خوانم: هـ‌ ـ «در میان کاندیداهای واجد شرایط مساوی ترجیح با کسانی است که سواد خواندن و نوشتن را دارد.» در کمیسیون امور داخلی اینطور بنظر آمد که اگر شرایط مساوی کاندیداها داشتند. آن کسی تقدم دارد که سواد داشته باشد که سواد به به عنوان یک امتیاز تلقی بشود نه به عنوان یک شرط و این لفظ راه را باز می‌کند که اگر افراد بی‌سوادی هستند آگاه‌تر و جامعتر و کاملتر نسبت به مسائل مثلاً ده و شوراها و اینها، آنها بتوانند انتخاب بشوند ولی اگر این آگاهان و افراد جامعه مساوی بودند در اینصورت یکی از آنها باسواد بود و دیگری هم بیسواد. البته باسواد بودن یک امتیاز است. این را هم اضافه کنیم که ممکن است بعضی از آقایان به عنوان مخالف بخواهند بگویند که اگر بیسواد انتخاب بشود فاجعه‌ای است. خوب، این شخص خواندن بلد نیست، نوشتن بلد نیست. یک چیزی را می‌آورند جلویش می‌گذارند و این هم نمی‌داند چیست؟ طبعاً جوابش روشن است که یک شورا وقتی اینطور چیزی بود طبعاً یک فرد باسوادی را انتخاب می‌کند بالاخره از او می‌خواهد که با او همکاری بکند. یک نامه‌ای را که نمی‌توانند بخوانند بوسیلة او خوانده می‌شود نامه‌ای که می‌خواهند بنویسند بوسیلة او نوشته می‌شود بنابراین، این مشکل هم فکر نمی‌کنم مشکلی باشد و قابل حل است. منشی ـ آقای بجنوردی به عنوان مخالف بفرمائید. موسوی بجنوردی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، مسألة باسواد را در اینجا شرط کردن این خودش تبلیغ باسواد شدن در روستاها هست و این را تبدیل به یک ارزش می‌کند و در جمهوری اسلامی ان‌شاءالله به زودی همة مردم از جمله روستائیان عزیز باسواد خواهند شد و آن اشکالی را که آقای موحدی فرمودند که ممکن است افراد باتجربه از انتخاب شدن محروم بشوند به دلیل اینکه سواد ندارند این هم از بین می‌رود چون قانون برای امروز نیست. قانون برای همیشه هست. یکی دیگر مسأله اینکه ما بیائیم باسواد بودن را به عنوان یک امتیاز در اینجا ذکر بکنیم این اشکالات دیگری دارد از جمله اینکه ما از کجا بیائیم تشخیص بدهیم که این دو نفر بیسواد و باسواد دارای شرایط برابر هستند که باسواد را به عنوان یک امتیاز در اینجا مطرح بکنیم تشخیص این واقعاً مشکل است حالا مرجع تشخیص چه نحوی باشد، چطوری ما بیائیم این دو نفر را با همدیگر مقایسه بکنیم که اینها شرایطشان با همدیگر برابر است اینها واقعاً کار مشکلی است و این کار را پیچیده می‌کند. (نایب رئیس ـ این خارج از بحث است فرض این است که در بقیة جهات مساوی هستند) بلی، این فرض را من می‌خواهم بگویم تقریباً تعلیق بر محال است برای اینکه ما چنین تشخیصی لااقل نمی‌توانیم داشته باشیم (از لحاظ قانونی) ممکن است برداشت فردی ما (نایب رئیس ـ به هرحال موضوع بحث فقط ‌……) این باشد که این فرد با آن فرد مثلاً برابر است یا برتری دارد ولی از لحاظ قانونی ما یک وسیلة قابل لمسی در دست نداریم که تشخیص بدهیم که این دو نفر آقا مثلاً دارای شرایط برابری هستند و بنابراین اگر یکی از آنها باسواد باشد به عنوان یک امتیاز تلقی بشود لذا این کار را پیچیده می‌کند. منشی ـ آقای موسوی تبریزی موافق. ابوالفضل موسوی تبریزی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، اینکه ما الآن 15 میلیون روستانشین داریم و وضع فرهنگ اینها وضع سواد اینها که از میراث‌های شوم رژیم پهلوی بوده که اکثراً درصد بیسواد هستند در این شبهه نداریم ما شعار که نمی‌خواهیم بدهیم تبلیغ باسواد بودن مردم را باید بکنیم اما وضع موجود ما را هم باید حساب بکنیم ما الآن 15 میلیون روستائی داریم که از نظر رژیم سابق یک نوع میراث‌های منحوسی از آنها بردند آن هم اولش بیسواد بودنشان هست که درصد شاید من نمی‌دانم تحقیقاً یا تقریباً هم اظهار نمی‌کنم و این هم باز یک واقعیت است که بعضی از این افراد که در روستاها هستند از نظر تجربه من یک موردش را می‌گویم یک رشته‌اش را اشاره می‌کنم بقیة برادران و خواهران خودشان بدانند. یک باغبانی که بیسواد هست و در باغ کشاورزی و درختکاری کار کرده از نظر تجربه این فرد شاید بیشتر و بهتر بداند از یک مهندس کشاورزی که در عالم تئوری و فرضیه رفته است این هم از این بعد و همچنین از نظر مسائل اجتماعی ما در این روستاها افرادی داریم ولو 60 سال داشته باشد بقدری سرد و گرم زمان را چشیده است که مسائل اجتماعی را از همان دریچة ورودش تا آخر می‌خواند پس ما اگر بخواهیم عضو شوراها را مقید بکنیم به اینکه حتماً باسواد باشد و این هم فقط برای این جهت خوشبختانه مخالف هم علتش را گفتند علتش این بود که تبلیغ باسواد باشد ما از آنطرف واقعیت را ما فراموش بکنیم که در دهات، در روستاها ما افرادی داریم باسواد ولیکن خیلی وارد به مسائل ‌… همین الآن هم همینطور است اگر مقید بکنیم قهراً شوراها گول خوردند قهراً اعضاء شورا ضعیف می‌شود و ضعیف که شد قهراً ارگان ضعیف نمی‌تواند مخصوصاً کارهای مشکل اجتماعی امروز ما را پیش ببرد پس بهتر است ما سواد را شرط بدانیم ولی به عنوان ترجیح. آنهائی که واجد شرایط هستند مثلاً وفادار به قانون اساسی هست و چه هست و چه هست تعهد عملی به اسلام دارد اگر چنین افرادی عضو شوراها پیدا شد و اگر باسواد هم شد چه بهتر والا بیسوادی هست ممکن است مسائل اجتماعی را از بعضی از باسوادها بهتر درک می‌کند و برد کارش بهتر است و لذا آن بند «هـ» که کمیسیون داخلی پیشنهاد کرده است به نظر من بهتر است. نایب رئیس ـ مخبر کمیسیون مطلبی ندارند؟ (مخبر کمیسیون ـ خیر) بسیار خوب، (189 نفر حضور دارند) آقایانی که موافق هستند با جایگزین شدن بند «هـ» از طرح کمیسیون داخلی در اینجا که همان «در میان کاندیداهای واجد شرایط مساوی ترجیح با کسانی است که سواد خواندن و نوشتن دارند» نمایندگانی که موافق هستند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد بعدی را بخوانید (عده‌ای از نمایندگان ـ تنفس بدهید) ما فکر می‌کردیم که چیز دیگری نمانده است که این ماده را هم بررسی کنیم (منشی ـ سه چهار پیشنهاد دارد) خیال می‌کردیم که پیشنهاد دیگری نیست گفتیم این ماده را لااقل مطرح بکنیم چون سه چهار فقره پیشنهاد هست (عده‌ای از نمایندگان ـ تنفس بدهید) بسیار خوب، یک‌ربع تنفس می‌دهیم و بعد از تنفس ان‌شاءالله دنبالة مواد را ادامه می‌دهیم (جلسه در ساعت 30/10 به عنوان تنفس تعطیل و مجدداً درساعت 10/11 تشکیل شد). نایب رئیس ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. جلسه برای ادامة مذاکرات رسمی است فکر می‌کردیم که بتوانیم آن ماده را تمام کنیم ولی چهار فقره پیشنهاد هست که تمام وقت را می‌گیرد و برای مطرح کردن سؤالات گذاشته شده در دستور امکان دارد که نرسیم چون سؤالات بنا است که نماند لذا سؤال آقای قهرمان رحمانی از جانب آقای وزیر مسکن مطرح است. آقای رحمانی بفرمائید. 7ـ طرح سؤال آقای قهرمان رحمانی از آقای وزیر آبادانی و مسکن و ارجاع آن به کمیسیون قهرمان رحمانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، در عمران اراضی تاکستان حدود 200 مورد خلاف قانونی صورت گرفته است خلاف قانون تبعیض، بی‌عدالتی آنجا مردم کلاً از انقلاب بدبین و دلسرد شده‌اند. این است که ما هرچه سعی کردیم از طریق نامه، تذکر و حتی مراجعه به وزیر، این خلافها برطرف شود، انجام نگرفت، و در تاریخ 27/12/60 یعنی حدود شش ماه پیش باز ما گزارش را به آقای وزیر دادیم که آقا خلافها به این ترتیب است شما به اینها رسیدگی بکنید و ما هم اعلام آمادگی کردیم که با شما همکاری بکنیم، این خلافها برطرف بشود وقت مجلس و وقت مسؤولین را نگیریم که دیگر اینجا مطرح نشود و این موارد برطرف بشود. آقای وزیر لطف کردند در فروردین‌ماه بازرسانی به آنجا فرستادند که بیایند و آنجا را رسیدگی کنند. این برادران آمدند و ما هم در آنجا بودیم، اینها هم به آن تخلفاتی که ما گفته بودیم، رسیدگی کردند، و برایشان مشخص شد که بلی، تخلفات زیادی صورت گرفته است این برادران گزارش را تهیه کردند و به تهران آمدند و بعد دیگر ما نتیجة اقدام را ندیدیم که اینها اقدام بکنند آن کسانی که تخلف کرده‌اند، به محاکم قضائی معرفی بشوند. و آن زمینهائی که به ناحق به افراد بی‌صلاحیت داده شده، آنها مسترد بشود. و باز شفاهاً من چند بار از آقای وزیر سؤال کردم، برادر! تخلفات که برای شما مشخص شد، آخر چرا عمل نمی‌کنید؟ و چرا رفعش نمی‌کنید؟ ایشان فرمودند که خوب باید شما از وزیر کشور هم بخواهید. گفتم آخر قانون مال شما هست مدیرعامل را شما تعیین می‌کنید، وزیر کشور اینجا چه نقشی دارد؟ او یک عضوی هست در آن کمیسیونی که در سازمانهای عمرانی اراضی هست. گفتم پس دیگر چاره‌ای نداریم جز اینکه سؤالمان را از طریق مجلس مطرح بکنیم و شما جواب بدهید دیگر بیشتر از این برای ما موجب مسؤولیت می‌شود. و من هرچه سعی کردم که وقت مجلس و وقت آقایان وزراء گرفته نشود ولی خدا می‌داند دیگر کارد به استخوان رسیده است دیگر آنجا من می‌بینم، نارضایتی، بدبینی، بی‌عدالتی هست و زیاد هم هست و هیچ هم به این مسائل رسیدگی نمی‌شود من یک قسمت از صحبتهایم را به بعد از پاسخ آقای وزیر می‌گذارم. و سؤالاتم به این ترتیب بود: برادر هاشمی رفسنجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی محترماً، خواهشمند است طبق اصل هشتاد و هشتم قانون اساسی از برادر گنابادی وزیر محترم مسکن و شهرسازی دعوت بعمل آورید که در اسرع وقت برای پاسخگوئی به دو سؤال ذیل در مجلس حضور بهم‌ رسانند: 1ـ برای رفع تخلفات و سوءاستفاده‌های زیاد سازمان عمران اراضی شهرستان تاکستان چه اقدامی کرده‌اند؟ 2ـ چرا تا کنون مسؤولین سابق و متخلف آن سازمان به محاکم قضائی معرفی نشده‌اند؟ و من مطالب زیادی در رابطه با قزوین، زنجان و قنات‌کوثر در شمال تهران دارم که چقدر آنجا بیت‌المال به هدر رفته است. مطالبی دارم ولی چون می‌دانم که اینجا سؤالم محدود است و درآن زمینه‌ها نمی‌توانم صحبت بکنم اکتفا می‌کنم به این سؤالاتی که کتباً کرده‌ام تا برادرمان به این سؤالات جواب بدهند. نایب رئیس ـ بسیار خوب جناب آقای گنابادی بفرمائید. مهندس گنابادی (وزیر مسکن و شهرسازی)ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، من قبل از اینکه جواب بدهم، یک توضیحی باید خدمت برادران بدهم. در سال 1358 شورای انقلاب اسلامی قانونی تصویب کرد، بنام «قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری» که آئین‌نامه‌اش توسط هیأت دولت تصویب شد. و تشکیلاتی که برای این قانون دادند به این صورت بود و به این قسمتش برادرها توجه کنند خیلی مهم است: تشکیلات در هر استان توسط یک مجمع اداره می‌شد که رئیس مجمع استاندار است. بالطبع در این سازمان یک دوگانگی بود. یعنی وزارت مسکن و شهرسازی به عنوان کسی که می‌خواست قانون را اعمال بکند، ابلاغ قانون می‌کرد قضایا را پیگیری می‌کرد. ولی اجرای قانون با رئیس مجمع، یعنی استاندار و مجمعی بود که تصویب شده بود و مدیرعامل و اعضاء هیأت مدیره توسط مجمع تعیین می‌شدند که البته همانطوری که برادران در جریان هستند در اسفندماه سال قبل که قانون اراضی شهری تصویب شد به دولت اجازه داده شد که نوع این تشکیلات را هر طوری که مصلحت می‌دانند در آئین‌نامه بیاورد. نوع تشکیلات را ما الآن عوض کرده‌ایم. یعنی یک هیأت مدیره و یک مجمع در تهران داریم که مجمع مرکزی و هیأت مدیره مرکزی است و در کلیة استانها واحد و شعبه داریم. با مسؤولیت وزیر مسکن و شهرسازی اداره می‌‌شود. یعنی آن دوگانگی که در تشکیلات قبل بود الآن برطرف شده و نیست. این توضیح بخاطر این بود که خدمت برادران عزض کنم که اجرای قانون لغو مالکیت اراضی شهری دقیقاً با مجمع بود به ریاست استاندار که از طریق وزیر کشور بایستی قضیه پیگیری بشود. در عین حال، همان روز 11/1/60 که در رابطه با زمین شهری خدمتتان بودیم برادرمان قضیة تاکستان را توضیح دادند من این را خدمتتان عرض کنم که یکی از اشکالات این تشکیلات باز این بود که در تهران تشکیلاتی که این سازمانها را بررسی کند، نبود. فقط وزارت مسکن و شهرسازی وقتی با یک نفر ما رفتیم و بعد دیدیم که این یک نفر کم است چند نفر دیگر از برادران دفتر حقوقی را گذاشتیم. مشکلات کل کشور را بررسی می‌کردند ما در تاریخ 11/1/61 به سازمان اراضی شهری (سازمان عمران اراضی سابق تهران) تلفنگرام کردیم. از آنجا چند نفر مسؤول تعیین شدند و به تاکستان رفتند و تاریخ حکمشان هم 26/1/60 بود و به نظرم فتوکپی آن را خدمت برادران فرستادیم. در تاریخ 29/1/60 گزارش تهیه کردند و گزارش را در تاریخ 4/2/60 به ما دادند این را خدمتتان عرض بکنم که مسیر همینطور پیش می‌رفت با توجه به اینکه برطبق مقررات اساسنامه قانونی سازمانهای عمرانی اراضی شهری سابق، استانها، مصوب شورای انقلاب جمهوری اسلامی سازمانهای مذکور هریک دارای یک شخصیت حقوقی مستقل بودند و تحت نظر مجمع عمومی شرکت دولتی یعنی یک سازمان بودند، که قانوناً بالاترین مرجع تصمیم‌گیری آنها محسوب می‌شد، یعنی به ریاست استاندار اداره می‌شد. مراتب را یعنی آن اشکالاتی که به نظر ما رسید طی نامة شمارة 1561/1 تاریخ 14/2/61 برای استاندار فرستادیم که استاندار مطلب را به اضافه با یک کارشناس و چند نفر مسؤولی که در جریان بودند، به تاکستان فرستادند که مطلب را بررسی بکنند. منتها ما از این قضیه دیگر خبری نداریم که به کجا رسیده است. ولی وقتی که ما این آئین‌نامه را و تشکیلات جدید را جانشین آن تشکیلات قدیم کردیم بالطبع خودمان مسؤول کلیة سازمانهای اراضی شهری یعنی سازمانهای زمین ‌شهری شدیم. به این خاطر از زنجان خواستیم که اقدام کنند و آنها هم اقدام کردند و به نظرم شما بایستی اقلاً‌ در جریان این باشید. حکم شمارة 2654ـ سرپرست اسبق ادارة عمران اراضی سابق تاکستان با توجه به عملکرد نامناسب وی (در حکمش نوشته شده است) و پاره‌ای مسائل دیگر، (حالا اینجا مصلحت نیست که مطلب را مطرح بکنیم) طبق این حکم برکنار شد و یک جانشین تعیین کرده‌اند جانشین هم قرار است که مسائل و اشکالاتی که آنجا بوده بررسی کند و توضیح بدهد. باز بخاطر اینکه مطلب را جدی‌تر پیگیری کنیم ما یکی از افتخاراتمان این است که شاید اولین ارگانی باشیم که هرجا اشکالی پیش آمده به بازرسی کل کشور گزارش کرده‌ایم و آنها کار را پیگیری کرده‌اند. قضیه را به بازرسی کل کشور منعکس کردیم و در تاریخ 10/4/61 بازرسی کل کشور (آقای محقق داماد) به رئیس دادگستری زنجان وکالت دادند که از طرف خودشان این قضیه را پیگیری کنند 0/139 برگ پرونده لاک مهر شده بوده، برایشان فرستادند که بررسی کنند و قضیه را بازرسی کل کشور بررسی کند، و نتیجه را گزارش کند و ما بتوانیم اقدام بعدی‌مان را بکنیم. مطلب چون همانطوری که در جریان هستید، موضوع زمین و ساختن و اشکالات اینطوری است کار قضائی است، باید روی یکی‌یکی آنها رأی صادر بشود، تا بشود اقدام بکنیم. آخر این اقدام همانطوری که عرض کردم 10/4/61 است که بازرسی کل کشور کرده و منتظر جواب آن هستیم که ان‌شاءالله اقدام بکنیم. نایب رئیس ـ آقای رحمانی بفرمائید. قهرمان رحمانی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. اول من می‌خواهم تکلیف این را روشن بکنم که این قانون مربوط به کدام وزارتخانه است؟ اجرای این قانون با چه کسی است؟ تا به سر مطالب دیگر برویم ایشان کلاً از خودشان و از وزارتخانه خودشان سلب مسؤولیت کردند گفتند با قضائی هست و با استاندار هست. اینجا من خوشبختانه اساسنامه‌اش را آورده‌ام و آن را می‌خوانم: ببینید! مادة 18 اساسنامه سازمان عمران اراضی ـ رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل بالاترین مقام اجرائی سازمان است و برای اجرای وظایف خود دارای اختیارات قانونی زیر می‌باشد. الف ـ ادارة امور سازمان طبق اساسنامه و مقررات مربوط ‌… بنابراین، اینجا گفته شد که استاندار بالاترین مقام اجرائی است، ما به آن داده‌ایم که آن عمل بکند. این اساسنامه است و من نمی‌دانم متأسف باید باشم که خود وزیر این اساسنامه را درست مطالعه نکرده‌اند و نمی‌دانند مقام اجرائی این مطلب اصلاً چه کسی هست؟ می‌فرمایند استاندار هستند. بلی، استاندار رئیس مجمع عمومی هستند ولی مدیرعامل اجرائی بودجه تعیین می‌کنند، وظایفی دارند اینجا مقام اجرائی مدیرعامل است و این مدیرعامل را خود وزیر پیشنهاد می‌کند به مجمع عمومی می‌دهد. عین این می‌ماند که بیایند یک وزیری و یک برادر وزیری که خلاف کرد، بگویند مجلس او را تصویب کرده است خوب این را کی پیشنهاد داده است؟ و ما تازه همان وقت که رأی به او دادیم و اعتماد کردیم. بعد دلیل نمی‌شود که اگر خلاف کرد، بگوئیم مجلس خلاف کرده است. اینجا باز قسمتی از همان ماده در بند (ب) هست: «ادارة کلیة امور استخدامی و عزل و نصب کارکنان و صدور دستور پرداخت هزینه‌ها با رعایت بودجة مصوب سازمان مقررات استخدامی و مالی مربوطه استخدام جدید کارمند پس از تأیید هیأت مدیره، قابل اجراء خواهد بود» یک مطلب دیگر باز آن بالا که من این را شفاهاً گفته‌ام می‌خواهم طبق ماده بخوانم، به این ترتیب است: «مادة 14 همان اساسنامه ـ رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل و اعضاء هیأت مدیره با پیشنهاد وزیر مسکن و شهرسازی و تصویب مجمع عمومی برای مدت سه سال انتخاب می‌شوند، و انتخاب مجدد آنان بلامانع است. و در صورت استعفا و الی آخر ‌…» بنابراین، بالاترین مقام اجرائی اینجا مدیرعامل است و خود وزیر هم ایشان را پیشنهاد می‌دهد. و مجمع عمومی تصویب می‌کند و در شهرستانها، و رؤسای شهرستان را خود آن مدیرعامل عزل و نصب و حکمش را صادر می‌کند تازه حکم مدیرعامل هم بعد از اینکه مجمع عمومی تصویب کرد باز هم خود وزیر امضاء می‌کند. من تعجب می‌کنم که مسؤولیت را از خودشان سلب می‌کنند و می‌گویند استاندار و وزیر کشور جواب بدهد و این قانون هم مربوط به وزارت مسکن است یعنی این قانون را وزارت کشور نیاورده است. در مورد وزارت کشور خیلی من مطالبی دارم. یعنی مطالبی هست که در رابطه با زمین هست یعنی تصرف عدوانی چندین مورد شده است بلی، این را من نیامده‌ام از شماسؤال بکنم. در مورد تصرف عدوانی وزارت کشور قانونی دارد و جلوگیری از تصرف عدوانی با شهرداری‌ها است که دادسرای انقلاب هم در شهرداری مستقر می‌شود. با مأمورین مستقیم کمیته یا پاسگاهها می‌روند جلو تصرف عدوانی را می‌گیرند که مسأله، مسألة زمین است و این را من نیامده‌ام از وزیر سؤال بکنم که ایشان بفرمایند که بلی، با استاندار است با وزیر کشور است. این قانون مربوط به وزارت مسکن است، مال شما هست مدیرعامل سازمان عمران اراضی که در استانها مستقر هست با حکم شما هست بالاترین مقام اجرائی است و همة اینها مال شما است. و تازه همة اینها بماند. من که شش ماه است نیامده‌ام اینجا مطرح بکنم. قضیه را خصوصی را دنبال کرده‌ایم موارد را به شما اعلام کردم، خودم گفتم که می‌آیم با شما همکاری می‌کنم. بیائید موارد خلاف را نشان بدهیم، ما نمی‌خواهیم که با برادران وزیر نبرد بکنیم، هرجا ببینیم خلاف شده است سؤال را اینجا مطرح کنیم. یعنی بگوئیم وزیر بیا و جواب بده در صورتیکه اگر اینطوری باشد خدا می‌داند که من خیلی از وزراء سؤال دارم. ولی خوب می‌دانم مشکلات مملکت چیست مشکلات برادران وزراء چیست. و اینها چقدر مسؤولیت دارند، وقت مجلس را من حساب می‌کنم. دیگر وقتی کارد به استخوان رسید، می‌آیم و این قضایا را مطرح می‌کنم الآن برای شما خیلی راحت است. دو نفر آقا هست می‌خواهید من اسمشان را بیاورم. خصوصی شد می‌گویم. این دو نفر آدم برای خود شما هم مشخص شده است که اینها خلاف کرده‌اند اینها را به دادگاه معرفی بکنید. شما نمی‌خواهید بروید مجازات بکنید. ولی این آدمی که مأمور شما بوده، مسؤول شما بوده دزدی کرده، خلاف کرده، تبعیض انجام داده، بی‌عدالتی کرده، مردم را بدبین کرده، چندین مورد است. اینها را بیائید به دادگاه معرفی بکنید، این کار سختی است؟ و زمینی بوده که داده‌اند، ساختمان هم درست کرده‌اند رفته‌اند، در آن ساختمان هم نشسته‌اند و برای جمهوری اسلامی هم حالا دردسر درست کرده‌اند. حالا برویم آن ساختمانها را سر آنها خراب بکنیم و از چهرة جمهوری اسلامی، یک چهرة خشنی نشان بدهیم، تداعی بکند به آن زمان شاه که فرض کنید می‌رفتند خانه‌ها را بر سر مردم خراب می‌کردند. پس چرا از اول جلوش را نمی‌گیرید؟ من تا چه وقت صبر بکنم؟ شش ماه پیش، هشت ماه پیش، ده ماه پیش این خلاف شده است و آنوقت هم باز آمده‌ایم خصوصی و دوستانه مطلب را مطرح کرده‌ایم آقا بروید جلویش را بگیرید، ساختمانهائی که نصفه کاره بوده تکمیل شده است، ساختمانهائی که زمین بوده، رفته‌اند و ساخته‌اند، یک اخطار به آنها ندادند که آقا این زمینی را که مسؤول سابق متخلف به شما داد، این نباید به شما داده می‌شد. شما صلاحیت ندارید، واجد شرایط نیستید. اقلاً به آنها اخطار می‌دادید که نرود بسازد. حالا رفته خانه ساخته زن و بچه‌اش را آنجا ریخته. حالا شما ببینید برخورد با این قضیه چه باید باشد، خوب از آنطرف هم خلاف به او داده می‌شود. یا باید قبول بکنیم که خلاف شده به مردم چه جوابی بدهیم. یا باید برویم سر آن ساختمان را خراب بکنیم. خوب، باز هم برای راه‌حل این قضیه چه باید کرد، من پیشنهادهائی دارم که خصوصی می‌توانم به شما عرض بکنم که قضیه را حل بکنید. خوب، نگذارید که از این به بعد هم بشود. در هرصورت من قانع نشده‌ام و اعتراض دارم و تقاضا می‌کنم سؤال من به کمیسیون برود، که مطالب بیشتری است در آنجا مطرح بشود. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته. نایب رئیس ـ سؤال شما به کمیسیون ارجاع می‌شود جناب آقای گنابادی چهار پنج دقیقه از وقتتان باقی مانده است، اگر بخواهید، می‌توانید استفاده بکنید. مهندس گنابادی (وزیر مسکن و شهرسازی)ـ چون به کمیسیون ارجاع شد در کمیسیون صحبت می‌کنم. 8 ـ طرح سؤال آقای محمد نوروزی از آقای وزیر کشاورزی و ارجاع آن به کمیسیون نایب رئیس ـ بسیار خوب، سؤال بعد از آقای محمد نوروزی از آقای وزیر کشاورزی است. آقای نوروزی بفرمائید. محمد نوروزی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. لازم می‌دانم قبلاً چند لحظه‌ای از وقت برادران نماینده را بگیرم و گزارشی به صورت فهرست از وضع گنبد به عرض برسانم تا توجه کاملتری به اصل سؤال بشود. گنبد یک شهر محرومی است در استان غیرمحروم. این شهر یک‌سوم کل اراضی استان مازندران را تشکیل می‌دهد که قریب شانزده هزار کیلومتر مربع است. در این شهر یا مهاجر هستند، یا عشایر مهاجر مثل سیستانی و بلوچستانی. عشایر مثل برادران تراکمنی که در آنجا سکونت دارند که اینها اکثراً یا کشاورز هستند، یا دامدار. متأسفانه قبل از پیروزی انقلاب هیچگونه توجهی به آن شهر نشده است و بعد از پیروزی انقلاب هم بر اثر بی‌توجهی دچار یکسری فقرهای مضاعفی شده است. با توجه به این مسائلی که عرض کردم به اصل سؤالاتی که کرده بودم، به آنها اشاره می‌کنم: در سال 1359 و 1360 در گنبد ما 300 هزار تلفات بره داشتیم. سیصد هزار تلفات بره یعنی 600 گله 500 عددی که به نظر بنده اگر یکی از آن گله‌ها مال بنده، یا برادر سلامتی بود، توجه بیشتری به آن وضع کرده بودیم، یعنی موقعی که یک بره تلف می‌شود، آن چوپان به گریه کردن می‌افتد ولی ما که در اینجا نشسته‌ایم به این مسائل هیچگونه توجهی نمی‌کنیم. این سیصد هزار بره قریب پانصد میلیون تومان می‌شود. پانصد میلیون تومان مبلغی است قابل توجه یعنی هیچ ضدانقلابی نمی‌تواند پانصد میلیون تومان به این مملکت ضرر وارد بکند و راحت هم بگردد. حتی امسال ما حدود هشتاد هزارتن کسر گندم در آنجا داشتیم که قریب دویست و چهل میلیون تومان می‌شود. و همچنین در آنجا ما باغ هزار هکتاری آنجا داریم. خود جناب آقای سلامتی می‌دانند (باغ نهصد و هفتاد هکتاری) خلاصه نابسامانی در بعدهای مختلف بسیار زیاد است. و آنچه که سؤال من است این سیصد هزار بره است و دو سؤال دیگر: در گنبد چهار میلیون رأس دام دارد تغذیه می‌کند و زندگی در آنجا، که سالانه دو میلیون و پانصد هزار طبق آمار موجودی که خود وزارت کشاورزی در 15 ورقه تنظیم کرده است اگر بنا باشد که من این 15 ورقه را بخوانم بیش از یکساعت وقت می‌خواهد. آمار ریز دقیق ضررهای گوناگونی را در اینجا تذکر داده است در شهری که چهار میلیون رأی دام فقط گوسفند و قریب دو میلیون و پانصد هزار دام استان خراسان را در سال پذیرائی می‌کند. دویست و بیست هزار رأس گاو در آنجا دارد تغذیه می‌کند مرغداری‌های بزرگی در آنجا هست که یکی از مجتمعهایش دویست هزار قطعه‌ای است که مدتها تعطیل بوده است در یک چنین شهری، به اضافه گرگان که آن هم به هرحال تعداد قابل توجهی در آنجا دام زندگی می‌کند. فقط دو دکتر دامپزشک هست. این دو دکتر دامپزشک می‌توانند در آن منطقه چه کار بکنند؟ اگر یکی از این دکترها را بصورت همیشه بخواهند در گنبد بگذارند، چد رأس دام را می‌تواند مداوا بکند؟ آن هم شهری که انواع مرض‌های دامی در آنجا وجود دارد، در همین نامه که مربوط به خود وزارت کشاورزی است و از آنجا فرستاده‌اند اشاره به بیماری بروسلوز کرده است. که این بیماری یک بیماری مشترک بین انسان و دام است. بسیاری از افرادی که در آنجا هستند دچار مرض‌های گوناگون دامی شده‌اند که متأسفانه در آنجا طبیبی هم ما نداریم که این مریض‌ها مراجعه بکنند. گاهی به گرگان مراجعه می‌کنند و گاهی به تهران که خوب تلفاتی هم داشته‌ایم که این تلفات حتماً به گردن بنده و جناب سلامتی و دیگر دوستان که در برنامة طبی آنجا باید فعالیت بکنند خواهد بود. سؤال دوم بنده در مورد شیلات بوده، همینطوری که اطلاع دارید من این سؤال را بصورت مختصر و فهرست‌وار عرض می‌کنمک اطلاع دارید که مسألة شیلات بسیار نابسامان است. نایب رئیس ـ ضمناً عنایت بفرمائید که اگر بخواهید بعداً صحبت بکنید وقت داشته باشید. محمد نوروزی ـ اگر وقتم کم بود در قسمت بعد صحبت نخواهم کرد یا اینکه در همان مدت صحبت خواهم کرد. شیلات یکی از منابع درآمد بسیاری از مردم این مملکت بوده، در گذشته شما به هرجا که مراجعه می‌کردید، ماهی فراوان بوده ولی الآن این محصول می‌خواهم بگویم که اصلاً در سطح مملکت مثل این که وجود ندارد. چون امکان ندارد که شما الآن بلند بشوید بیست نفر سی نفر در این شهر تهران، بتوانید 5 کیلو ماهی تهیه بکنید. موقعی که به شهرهائی که دریا دارد و آنجا صید ماهی وجود دارد، مراجعه بکنید، نه خود دستگاه دولت از آن افراد ماهی‌شان را می‌خرد، و نه اجازه می‌دهد که به دیگران بفروشند. در سفری که بنده از طرف کمیسیون کشاورزی به یکی از شهرها رفته بودم، دیدم در آنجا اجازة خروج ماهی را نمی‌دهند یعنی اگر یک نفر خواسته باشد بیست کیلو، سی کیلو ماهی را توی یک یخدانی بگذارد و با یک وسیله‌ای از آن شهر بیاورد بیرون که مدتی با آن زندگی بکند، اجازه به او نمی‌دهند. شجونی ـ آقای یزدی! برنجها دارد در آنجا می‌پوسد. محمد نوروزی ـ آقای شجونی هم اشاره می‌کنند که برنجها دارد در آنجا می‌پوسد. بلی، این هم یکی از مشکلاتی است که پدر کشاورزها را درآورده است و سال آینده مصیبتی خواهد بود. سؤال سوم بنده در مورد جنگل است: جنگل، از ابتدای پیروزی انقلاب بر اثر کمبود نفت و بی‌توجهی به جنگل روزبروز رو به نقصان رفته است. زیرا گاهی بعضی از چوبها را آن شخص دهاتی می‌اندازد که ممکن است که این چوب ده هزار تومان ارزش داشته باشد. ولی از این چوب چه استفاده‌ای می‌کند؟ یا می‌رود ذغال درست می‌کند، یا به روی سقف اطاقی بجای یک تیرآهن پانصد تومانی یا بیشتر می‌اندازد یا اینکه به کارهای دیگری می‌برد، روزبروز جنگلهای ما رو به نقصان بوده و هست و هیچگونه اقدامی در این مورد نشده است و اگر اقدامی هم شده باشد، اگر ما 99% تلفات داشته باشیم ‌… فقط یک درصد رو به افزایش هستیم یعنی واقعاً 99% نقصان جنگل داریم کسانی که در شهرستانهای جنگلدار زندگی می‌کنند مثل استان مازندران و گیلان به این مسأله کاملاً واقف هستند هیچگونه توجهی به جنگل نشده و بارها نمایندگان استان مازندران و گیلان این مسائل را با مقامات مسؤول در میان گذاشته‌اند و در این مورد هم توجهی نشده است والسلام علیکم و رحمه‌الله. نایب رئیس ـ آقای سلامتی بفرمائید. سلامتی (وزیر کشاورزی)ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. مثل اینکه برادرمان آقای نوروزی یک سؤال یادشان رفتند که مطرح کنند و آن مسألة پنبه بود که در این نامة کتبی‌شان مسألة پنبه را هم منعکس کرده بودند. حالا نمی‌دانم ضرورت دارد که روی آن صحبت بکنم؟ (محمد نوروزی ـ بله شما در مورد پنبه هم توضیح بفرمائید) بلی، بسیار خوب، در مورد پنبه مرقوم فرموده‌اند که علت کمبود محصول پنبه در سطح مملکت چیست؟ این را ‌… سیدحسن موسوی تبریزی ـ اول چیزهائی که مطرح شد جواب بدهید بعد به این مسأله بپردازید. نایب رئیس ـ آنطوری که سؤالشان اینجا نوشته شده است اول کمبود محصول پنبه است. محمد سلامتی (وزیر کشاورزی)ـ چون سؤال اولشان بود، من می‌خواستم اول جواب بدهم ولی اشکالی ندارد، من از آن می‌گذرم و آن سؤالاتی که اول مطرح کردند، من روی آن صحبت می‌کنم بعد در مورد پنبه توضیح می‌دهم در نامة کتبی‌شان سؤال اول مربوط به پنبه است. در مورد مسألة دامداری در «مراوه‌تپه» و همینطور گنبد و گرگان در آن قسمتها این آمار به اصطلاح تلفاتی که برادران آقایان نوروزی فرمودند این دقیق نیست چرا که اگر به همان طرحی که در دستشان هست و یک نسخه هم در دست من هست توجه بکنیم می‌بینیم که در آنجا تعداد گوسفندهای مبتلا به بروسلوز 150 هزار رأس برآورده شده و معمولاً حداکثری که تلفات دارد یعنی بچه‌اندازی دارند گوسفندانی که مبتلا به بروسلوز هستند حداکثر 50 درصد می‌باشد یعنی اگر آن حداکثر را در نظر بگیریم تازه 75 هزار رأس می‌شود گفت گوسفند بچه‌اندازی کردند. اما آمارهائی که نشان می‌دهد و دقیق هم هست البته برادران توجه بفرمایند آمارهائی که ما می‌دهیم مقدار زیادی از آن برخلاف آنچه مطرح می‌شود دقیق است خیلی دقیق هم است چون خود ما اصرار زیادی داریم برای اینکه آمار دقیق داده شود البته این را رد نمی‌کنیم که گاهی هم ممکن است یک آماری خیلی دقیق عنوان شود. یعنی خیلی دقیق نباشد و عنوان شود در مورد بروسلوز آزمایشهائی که شده در سالهای مختلف، در سال 56 ، 34/2 درصد از گوسفندان منطقة گنبد و گرگان مبتلا به تب‌مالت بودند و در سال 57 سی و هفت صدم درصد یعنی کاهش پیدا کرده در سال 58 ، 35/4 درصد، در سال 59 ، 7/3 درصد مبتلا بودند و در سال 60 ، 01/2 درصد گوسفندان مبتلا به بروسلوز بودند البته گوسفندانی که از طرف خراسان بصورت مهاجر به منطقه آمدند مقدار بیشتری، تعداد بیشتری، درصد بیشتری بروسلوز داشتند و معدل اینها همه در سال 60 حدود شش درصد بوده که اگر کل تعداد گوسفندان را حساب کنیم حداکثر 150 هزار رأس مبتلا به این مرض بوده‌اند، (سیدابوالحسن حسینی ـ 150 هزار مهاجر) 150 هزار رأس کلاً. یعنی آنچه که در این طرح منعکس است و برادر ما آقای نوروزی استناد کردند یعنی این تحقیقی است که دامپزشکی انجام داده و مؤسسة رازی هم تأیید کرده و نحوة این آزمایشها هم طوری بوده که نسبت به سالهای قبل تعداد بیشتری مورد آزمایش قرار گرفته‌اند و درنتیجه درصد بیشتری از لحاظ اطمینان روی آن می‌شود تکیه کرد. این بطور کلی تعدادی هست که ما به اصطلاح گوسفند آلوده داشتیم در سال 60 و البته بعضی از مسائل دیگر هم در منطقه بوده که آن را گاهی ممکن است تشدید می‌کرده، البته این طرح را ما تصویب کردیم و پولش هم تهیه شده که به مورد اجراء گذاشته شود ولی مطمئناً آنطور که آمارها و دقت در عمل و مبارزة برادران دامپزشک‌مان در منطقه در سال گذشته نشان می‌دهد مقدار تلفات در سال 60 ـ 59 به مراتب کمتر از سال قبل از آن بوده ما باید آنطور که برادرمان آقای نوروزی گفتند که تعداد بیشتری دامپزشک باید به منطقه بفرستیم امکان خودمان را هم بررسی کنیم و ببینیم آیا این امکان‌پذیر هست یا نه؟ گرچه ما در جاهای مختلف با کانونهای این مرض مواجه هستیم در نیشابور هست در تهران هست و اصفهان هست و بعضی از این دامها مهاجرت می‌کنند و مرض را منتقل می‌کنند. برادران دامپزشک در موارد مختلف برخورد خوبی کردند منجمله مسألة همین طاعون گاوی بود که در اسرع وقت توانستند مهار کنند در این زمینه هم برخورد خیلی خوبی داشتند ما باید واقعاً قدردانی از اینها بکنیم راندمان کار اینها که نشان می‌دهد می‌بینیم که واقعاً خوب فعال بوده‌اند با اینکه همانطور که عرض کردم امکانات ما محدود است ما الآن در سطح مملکت باید حدود چهار الی پنج هزار دامپزشک در اختیار داشته باشیم یعنی سازمان دامپزشکی ما، یعنی وزارت کشاورزی متأسفانه ما بیش از حدود 270 یا 280 دامپزشک در اختیار نداریم یعنی کل دامپزشکهائی که در اختیار وزارت کشاورزی هستند حدود 290 نفر و یا کمتر از اینهاست، یا تکنیسینهائی که مورد نیازمان هست حدود بیست الی بیست و یک هزار نفر هست الآن ما دو هزار نفر بیشتر تکنیسین نداریم این امکانات برای ما هست وقتی که ما می‌بینیم نمی‌توانیم عملاً به هر کدام از شهرستانها تعداد زیادی دامپزشک بفرستیم به علت این مسأله است و این یک چیز جدیدی نیست که ما در یک منطقه می‌بینیم تلفات هست تلفات هرساله در همه‌جا هست ولی کمک برادران دامپزشک چه در وزارت کشاورزی چه در جهاد سازندگی، بوده که توانسته است تلفات را کاهش بدهد و ما تا سالیان، سال باز هم تلفات خواهیم داشت در منطقة فارس از عشایر که مستقیماً سؤال می‌کردیم تولیدتان چرا بالا رفته روی این مسأله تکیه می‌کردند که خدمات دامپزشکی زیاد شده و دارو و واکسن به موقع می‌رسد و واکسیناسیون انجام می‌شود ما اگر بتوانیم تلفات را جلوگیری بکنیم مقدار زیادی در تولید می‌توانیم مؤثر واقع شویم و واقعاً این کار شده شما حساب این را بکنید وقتی که می‌بینید در سال 58 یکصد و چهار میلیون رأس و قطعه دام و طیور واکسینه شدند در سال 59 به یکصد و هشت میلیون رسیده و در سال 60 این به یکصد و هفتاد و سه میلیون رسیده و این آمار غلطی نیست باز برادری عنوان نکند که این آمار غلط هست این واقعاً‌ دقیق هست بچه‌های حزب‌اللهی آمارگیری می‌کنند و بچه‌های حزب‌اللهی هم دنبال این قضیه هستند ما اگر به اینها اطمینان نکنیم پس به چه کسی می‌توانیم اطمینان کنیم؟ آمارهای گذشته در زمان طاغوت هم نیست این است که کار می‌شود منتها با توجه به امکانات خود ما معتقدیم که هنوز خیلی باید کار کرد که، خیلی از مسائل را حل کرد ما مسائل پرسنلی داریم این مسأله را داریم که متخصص به تعداد کافی نداریم. مسائل مالی هست، مسائل مختلفی هست که ان‌شاءالله اینها باید به تدریج حل بشود. البته همینطور که عرض کردم در زمینة این طرح که در خدمت شماست به تصویب رسیده و پولش هم به تأیید هیأت دولت رسیده و ان‌شاءالله کار را شروع می‌کنند که بتوانیم بهتر با این مسأله مبارزه کنیم (نایب رئیس ـ از وقت شما هفت دقیقه بیشتر نمانده است) در مورد مسألة جنگلها، مسألة جنگلها که خوشبختانه خود شما هم در جریان هستید برادران نماینده محبت کردند، همکاری کردند به وزارت کشاورزی چه از لحاظ تهیة قانون، که جایگزین قانون گذشته شود، چه از لحاظ همکاری با وزارت کشاورزی در زمینة ارشاد مردم و چه از لحاظ همکاری در زمینة پیاده کردن بعضی از طرحهای ضربتی و خوشبختانه رشدی داشته بعضی از برادران نماینده که در این زمینه کار کردند و با ما تماس داشتند اظهار رضایت می‌کنند ما در سال 60 طرحهای ضربتی در مورد جنگلها که داشتیم حدود هفتصد و شصت یا بیش از این رقم بوده هفتصد و شصت هکتار طرح ضربتی در گیلان و مازندران داشیتم. طرح احیای جنگلها در صورتیکه در سال قبل از آن این به صد هکتار هم نمی‌رسید که خوب این خودش یک رشد است مسألة حفاظت جنگلها شما در دو سال قبل که حساب کنید می‌بینید که خیلی فرق کرده است و این بستگی به این داشته که تمام ارگانهای ذیربط تا حدودی هماهنگی را انجام داده‌اند البته باز هم صددرصد نیست، درست است ولی خیلی بهتر شده است و این هماهنگی در حال گسترش یافتن است در ضمن ما طرح سپاه حفاظت از منابع طبیعی را تقدیم هیأت دولت کردیم که پس از تصویب ان‌شاءالله به مورد اجراء گذاشته شود و حفاظت از جنگلها و منابع طبیعی تقویت شود و گسترش پیدا کند ولی به هرحال خود شما هم قاعدتاً باید مسبوق باشید که رشد کاری در این زمینه بد نبوده و در این رابطه، درآمد سازمان جنگلها هم افزایش چشمگیری داشته است. ما در سال 59 ، نهصد و چهل و چهار میلیون ریال درآمد داشتیم یعنی نود و چهار میلیون تومان، در سال 60 تقریباً‌ دو برابر شد یعنی درآمد ما به یکصد و هشتاد و هفت میلیون تومان رسید که اینها به هرحال مبین یک نوع تلاش و کار و کوشش کارکنان و بچه‌های حزب‌اللهی هست که در آنجا کار می‌کنند. در مورد شیلات باز به همین نحو، ببینید ما در مورد شیلات، هم شیلات جنوب هم شیلات شمال، در مورد شیلات شمال، که مورد نظر شما است ما در سال 58 ، هفتاد و سه میلیون تومان ضرر داشتیم این در سال 59 ضرر آن به حدود چهل و هفت الی چهل و هشت میلیون تومان رسیده. در سال 60 ضرر تقریباً‌ تمام شده و یک مبلغ کمی هم سود دارد خوب این را به چه شکلی توانسته‌اند به این مرحله برسانند هم کار کردند، زحمت کشیدند منتها واقعاً وقتی که وارد کار اجرائی می‌شویم وارد این مسائل می‌شویم، می‌بینیم که مشکلات زیاد است نباید توقع داشت که سریع این همه مشکلات و معضلات حل شود و قطعاً برای آنهائی که در این رابطه قرار می‌گیرند خیلی دلسوزی می‌کنند خیلی فعالیت می‌کنند تا می‌توانند اینگونه رشدی را بوجود بیاورند در مورد شیلات جنوب همینطور، شیلات جنوب ما چقدر تأسیسات در جاهای مختلف در ظرف این یکی، دو ساله بوجود آوردیم. شما از نزدیکان اگر با صیادان تماس داشته باشید می‌بینید که واقعاً چقدر خوشحال شده‌اند. عملاً وقتی که می‌بینیم در سیستان و بلوچستان شیلات شده همه‌کارة آنجا، چون مردم آن را قبول کرده‌اند. حتی گاهی اختلافی که دارند می‌آیند توی شیلات حل می‌کنند در صورتیکه دو سال پیش برعکس بود هرچه نفرت وجود داشت، نسبت به شیلات بود. خوب این به علت خدماتی است که ارائه شده است و تولید هم به همین نسبت بالا رفته است امکاناتی که ما در اختیار صیادان گذاشتیم در ظرف این یکی، دو ساله هم از لحاظ مبلغ و هم از لحاظ تجهیزاتی قابل ملاحظه بوده برای اولین بار بود که در سال گذشته حدود، چهل و هفت میلیون تومان ما تجهیزات را خریدیم و در اختیار برادران صیاد جنوب گذاشتیم البته باز هم عرض می‌کنم اینها چیزهائی است که چون فاجعه زیاد بوده، اشکالات عمیق بوده، به این سادگی، خیلی کار که انجام می‌شود خودش را رو نمی‌کند، منعکس نمی‌شود. در مورد مسألة پنبه مسألة پنبه را قبلاً هم عنوان کرده بودیم در اینجا که متأسفانه بعد از انقلاب به علل مختلف کاهش تولید در زمینة پنبه و این حتی بعد از تشکیل دولت برادر رجائی، بعد از یکی، دو ماه همین سؤال برای من مطرح شد یعنی یکی، دو ماه بیشتر نبود که ما هنوز وزیر شده بودیم این سؤال برای من مطرح شد که چرا تولید پنبه پائین آمده؟ دلائلی که آن موقع بنده عرض کردم الآن هنوز به قوت خودش باقی است گرچه ما از آن موقع تا به‌حال که دو فصل کشت پنبه داشتیم نسبت به سال 59 به تدریج رشد پیدا کرده که خدمت شما عرض می‌‌کنم ببینید ما در سال 59 که کاهش زیادی بود در آن موقع یکصد و چهل و پنج هزار هکتار کلاً سطح زیر کشت پنبه در سرتاسر مملکت بود سال 56 سیصد و شانزده هزار هکتار یعنی بعد از انقلاب این همه پائین آمده است. یعنی دو ماه بعد از اینکه من وزیر شده بودم و اینجا خدمت شما عرض کردم همین مسأله را عنوان کردم که در آن سال آن همه کاهش سطح زیر کشت داشتیم و تولید هم فوق‌العاده افت زیادی داشته یعنی تولید به مرحلة حدود شصت و سه هزار تن رسیده بود. همانطور که آن موقع عرض کردم ما در تلاش بودیم و سطح زیر کشت را در سال 60 ما به یکصد و نود و یک هزار هکتار رساندیم یعنی یکصد و چهل و پنج هزار هکتار به یکصد و نود و یک هزار هکتار اما تولید ما متأسفانه به همین نسبت بالا نرفت به علت شرایط جوی، به علت بعضی از اشکالات مثل دیر رسیدن کود، دیر رسیدن سوخت، به علت مسائل بندری، مسائل حمل و نقل و غیره، ولی تولید ما به هرحال افزایش داشت ولی نه به این نسبت از شصت و سه هزار تن در سال 59 حدود هفتاد الی هفتاد و پنج هزار تن رسید باز ما تلاش کردیم که تولید را در سال 61 افزایش بدهیم که خوشبختانه توانستیم سطح زیر کشت را باز به دویست و شش هزار هکتار افزایش دهیم. برادران توجه کنند که کشش از این بیشتر وجود ندارد چرا که ما واقعاً با سیلی صورت خودمان را گاهی سرخ نگه می‌داریم (نایب رئیس ـ دو دقیقه بیشتر وقت ندارید) عملاً این مسأله در کنترل ما نیست. زمین مال کشاورز است بعد می‌بینیم مسألة مالکیت است که روشن نشده طرف وقتی که زمینش مکانیزه بوده خودش کار می‌کرده تمام زمینش را کشت می‌کرده حالا دست شخص دیگری افتاده که این مالکش هم نیست جرأت هم نمی‌کند که چند نفر کارگر بگیرد و سرمایه‌گذاری بکند چون هنوز وضعش روشن نشده است درنتیجه کاهش پیدا می‌کند ما باید با او صحبت کنیم و تشویقش کنیم و نمی‌دانم، هزار کار کنیم تا وقتی که یک مقدار مجاب بشود بیاید یک مقدار سرمایه‌گذاری کند و روی زمین کار کند و این خیلی مشکل هست و کشاورز مقدار زیادی نیرو نمی‌گذارد. ما با این اشکال مواجه هستیم که این ان‌شاءالله با تعیین تکلیف مالکیت در سطح کل کشور حل خواهد شد بیشترین اشکالات ما در همین گنبد و گرگان است چون از یکصد و شصت و پنج هزار هکتاری که در سال 56 کشت می‌شد در سال 59 به پنجاه هزار هکتار رسید و ما از سال 59 تا به‌حال که (نایب رئیس ـ وقت شما تمام شده) کوشش کردیم به هشتاد و دو هزار و پانصد هزار هکتار رساندیم. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته. نایب رئیس ـ آقای نوروزی چهار دقیقه از وقت جنابعالی باقی مانده است اگر مطلبی دارید بفرمائید. محمد نوروزی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، برادرمان آقای سلامتی این آمار را تکذیب کردند در صورتیکه این آمار دقیق است سیصد هزار تلفات ما حتی در روزنامه جمهوری اسلامی هم چند روز پیش به این مسأله اشاره شده و رسماً در آنجا آمار داده‌اند و آماری را که چون وقت کم است من به صورت فهرست عرض می‌کنم برادران توجه بهتری بکنند. این آماری که خود دامپزشکی داده مجموع تلفات را یعنی مجموع تلفات را به ریال درآورده یکصد و سی و هشت میلیارد و یکصد و چهل و هفت میلیون و دویست و پنجاه و سه هزار و سیصد و سی و سه ریال این در پانزده صفحه به هرحال خودتان نوشتید و مربوط به تشکیلات خودتان هست این مسأله ابتدا ریز است که کلاً آمده به این صورت درآمده است و اما آن تکذیب آمار سیصد هزار را بنده قبول ندارم آمار رسمی است که بطور کلی مقامات مسؤول در گنبد کاملاً به این مسأله حتی فرماندار هم این مسأله را تأیید کردند من تکذیب شما را در این مورد قبول ندارم یکصد و پنجاه هزار مبتلائی که شما اشاره فرمودید به یک مرض خاص بوده که حالا اگر خود شما قبول کنید که این یکصد و پنجاه هزار بوده و هفتاد و پنج هزار تلفات حتمی دارد ما بخاطر آن بقیه معامله را بهم نمی‌زنیم چون اگر یک چنین مسأله‌ای باشد آن بقیه‌اش هم صحت دارد حضورتان عرض کنم فرمودید که تلفات ما از قبل کمتر بوده این مسأله چنین نیست که تلفات از قبل کمتر باشد این آمار رسمی در این مملکت نشان می‌دهد که تلفات بیشتر بوده نه کمتر، این تلفات را یک موقع من ذکر می‌کنم، یک موقع خود همان ادارة دامپزشکی شما به این مسأله بصورت دقیق اشاره کرده و اصلاً سند داده و راجع به بیماری بهتر است که به نظر من از اطباء بپرسید که چه خطری برای انسانها بوجود می‌آورد خوب شما در این مورد به جناب آقای دکتر زرگر مراجعه کنید و سؤال کنید که این مرض چه مسائلی را بوجود آورده؟ می‌فرمایند که ما دامپزشکی را نمی‌توانیم بیشتر کنیم. بله شما باید به یک شهری که مثل گنبد است و چند میلیون دام در آنجا زندگی می‌کند یک دکتر بیشتر به آنجا بدهید. یک دکتر می‌فرستید به شهری که چهار هزار یا پنج هزار گوسفند دارد ولی به یک شهری که چند میلیون گوسفند دارد در آنجا هم یک دکتر هست تازه معتقد هم هستیم که عدالت جمهوری اسلامی مراعات می‌شود و امکانات بصورت عادلانه تقسیم می‌شود این هم چنین نیست. بهتر است همینطور که حضرت امام فرمودند «اگر سپاه نبود این مملکت نبود» ما بگوئیم اگر جهادسازندگی نبود وزارت کشاورزی یعنی صفر، این برنامه‌ها را ما باید از جهادسازندگی تشکر بکنیم. جهادسازندگی همه جا حضور دارد همانند آفتاب که در همه جا حضور دارد. خوب این مسائل را شما به حساب جهادسازندگی بگذارید نه به حساب وزارت کشاورزی. شما هر آن که جهادسازندگی را منها بکنید یقینا‌ً وزارت کشاورزی منحل شده و از بین رفته است. رشد جنگل را شما تأیید کردید که بله ما در جنگل رشد داریم. این مسأله را ان‌شاءالله در کمیسیون با مسؤولان که می‌گوئیم بیایند آنجا تا خود مسؤولانی که با خودتان کار می‌کنند در آنجا آمار بدهند که ما چه تلفات و چه ضررها و نقصانهائی را داشتیم شما فرمودید که شیلات درآمد داشته من وجود ماهی را در این مملکت تکذیب می‌کنم شما می‌فرمائید شیلات درآمد داشته خود مسؤولان می‌گویند ما نمی‌توانیم ماهی را به اینطرف و آنطرف صادر کنیم و فاسد می‌شود و به دریا، می‌ریزیم من منکر این نیستم که با این همه تشکیلات باز درآمدش بالا رفته باشد، بله، درآمدش بالا می‌رود ولی آن همه تلفات و فاسدشدنیها که به دریا می‌ریزیم همان را شما در بین مملکت پخش کنید نگذارید بدست تلفات سپرده شود (نایب رئیس ـ وقت شما تمام شده) و من دو دقیقه در مورد پنبه که ایشان اشاره فرمودند، اشاره بکنم و عرضم را تمام بکنم. پنبه ده هزارتن امسال باید از خارج بخریم در صورتیکه ایران یکی از صادرکنندگان بزرگ پنبه بوده است. دویست و شصت هزارتن ما تولید قبل از انقلاب داشتیم که این دویست و شصت هزارتن متأسفانه به شصت و سه هزارتن رسیده است (بنا به آمار خود آقای وزیر کشاورزی). که اگر ما دویست هزارتن پنبه را به ریال درآوریم به نظر من تمام تولید گندم را خواهد خرید یعنی دویست هزارتن پنبه یک رقم قابل توجهی هست دویست هزارتن پنبه می‌دانید چقدر کارگر را در این مملکت بکار می‌کشد از آن کشاورزش و کارخانة نساجی آن و ریسندگی، بافندگی، پارچه و چی و چی ‌… ما دویست هزارتن در این مملکت پنبه کم داریم آن موقع دست گدایی باید دراز کنیم که از خارج ده هزار تن پنبه بگیریم آن هم از مناطقی وارد این مملکت کنیم که مبادا آفت آن به زمینیها سرایت کند و یکسری مسائل را بوجود بیاورد و ایشان آمار راجع به یکصد و شصت و پنج هزار هکتار دادند ما این آمار را کار نداریم ما به کل آن محصول نگاه می‌کنیم، شما هستید یعنی وزارت کشاورزی هست که بی‌توجهی می‌کند به آفات، آفات اینجا پنبة ما را از بین می‌برد و آنجا دام ما را از بین می‌برد. ما چند هزار هکتار کاشتیم و چنین و چنان کردیم مثل معروف می‌گویند جوجه را در پائیز می‌شمرند ما در پائیز رسیدیم یکسال و خرده‌ای پیش بنده از جنابعالی سؤال کردم آن سیاست غلط قیمت‌گذاری باعث شد که بزرگترین ضربه بر پیکرة این طلای سفید که پنبه باشد وارد شود یعنی چهل درصد شما آمدید و روی گندم گذاشتید، که گندم کشت و برداشتش خیلی راحت است یعنی اولاً ده کیلو گندم را اگر کشاورز خواسته باشد تولید کند از نظر زحمت مساوی است با یک کیلو پنبه. و ثانیاً موقعی که هشتاد درصد شما روی یک دانة روغنی می‌گذارید و صددرصد روی دانة روغنی دوم یعنی سویا و آفتابگردان و می‌آئید شش درصد به قیمت پنبه اضافه می‌کنید این یک تقریباً قیمت‌گذاری است که عملاً پنبه را دارد از گردانه خارج می‌کند ما الحمدالله ظاهراً از نظر پشم خودکفا شده‌ایم (آن پشم مورد نظر) ولی از نظر پنبه به این زودیها خودکفا نخواهیم شد، والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته. نایب رئیس ـ به هرحال سؤالتان را به کمیسیون ارجاع می‌کنید؟ محمد نوروزی ـ بله به کمیسیون ارجاع می‌شود. 9ـ اعلام وصول طرح سازمان بانکی کشور جمهوری اسلامی ایران و طرح قانونی نظام عملیات بانکی نایب رئیس ـ یکی دو طرح رسیده اعلام می‌کنند. منشی ـ دو طرح رسیده یکی طرح قانونی سازمان بانکی کشور جمهوری اسلامی ایران دیگری طرح قانونی نظام عملیات بانکی که به کمیسیون فرستاده می‌شود. حایری‌زاده ـ در مورد انتخابات مربوط به بین‌المجالس که در جلسة قبل انجام شد اخطار آئین‌نامه‌ای دارم. نایب رئیس ـ اجازه بدهید در جلسة بعد رویش صحبت بشود. چون من خودم در جریان انتخابات آن جلسه نبودم اسامی غائبین قرائت شود. منشی ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، جلسة امروز یکشنبه مورخ 17/5/61 غائبین غیرموجه عبارتند از: آقایان: آقارحیمی از شهربابک‌‌‌‌ـ آقای ابوسعیدی از جیرفت‌‌ـ آقای انواری از رزن‌‌‌‌ـ خانم بهروزی از تهران‌ـ آقای حسنی که استعفاء کردند‌‌ـ آقای حسینی رامیانی از رامیان‌‌ـ آقای حامد دامنی از خاش‌‌‌‌‌‌‌ـ آقای موسوی ننه‌کران از اردبیل‌ـ ضمناً حدود سی و پنج الی سی و شش نفر هستند که تأخیرهائی دارند از حدود 23 دقیقه تا حدود 35 دقیقه. 10ـ پایان جلسه و تاریخ تشکیل جلسة آینده و دستور آن نایب رئیس ـ جلسة بعد سه‌شنبه صبح ساعت 30/7 دستور جلسه هم دنبالة طرح شوراها است. ختم جلسه را اعلام می‌کنم. (جلسه در ساعت 30/11 پایان یافت) رئیس مجلس شورای اسلامی ـ اکبر هاشمی رفسنجانی