مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره اول – جلسه 317 )
بسمهتعالی جلسة سیصد و هفدهم 10 خردادماه 1361 هجری شمسی 7 شعبان 1402 هجری قمری مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی صورت مشروح مذاکرات جلسه علنی روز دوشنبه دهم خردادماه 1361 فهرست مندرجات 1ـ اعلام رسمیت و تلاوت آیاتی از کلامالله مجید. 2ـ تذکرات نمایندگان محترم به دولت بوسیله آقای رئیس. 3ـ رأی اعتماد به آقایان بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین و آقازاده وزیر مشاور در امور اجرائی. 4ـ قرائت نامه عدهای از نمایندگان درباره مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر. 5 ـ اعلام وصول طرح قانونی در مورد محافظین نمایندگان مجلس شورای اسلامی که در حین انجام وظیفه به شهادت برسند و یا معلول شوند. 6 ـ پایان جلسه و تاریخ تشکیل جلسه آینده و دستور آن. جلسه ساعت هشت به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد 1ـ اعلام رسمیت و تلاوت آیاتی از کلامالله مجید رئیس ـ با حضور 180 نفر جلسه رسمی است. آقای الویری دستور جلسه را قرائت کنید. الویری ـ بسماللهالرحمنالرحیم، دستور جلسه سیصد و هفدهم روز دوشنبه دهم خردادماه 1361 مطابق با هفتم شعبان 1402. 1ـ نامه شماره 4696 مورخ 28/3/61 جناب آقای نخستوزیر مبنی بر معرفی آقایان بهزاد نبوی و غلامرضا آقازاده به عنوان وزرای صنایع سنگین و وزیر مشاور. 2ـ دنباله رسیدگی به گزارش شور دوم کمیسیونهای نیر، کشاورزی و عمران روستائی و امور قضائی درخصوص طرح توزیع عادلانه آب. رئیس ـ تلاوت کلامالله مجید را شروع کنید. «از آیه 57 الی آیه 60 سورةالنساء» 2ـ تذکرات نمایندگان محترم به دولت بوسیله آقای رئیس رئیس ـ امروز نطق قبل از دستور نداریم بعد از تذکرات نمایندگان بلافاصله دستور جلسه شروع میشود. بسماللهالرحمنالرحیم ـ تذکرات نمایندگان محترم به دولت. آقای محمدی نمایندة رودباران به وزارت امور اقتصادی و دارائی در مورد رسیدگی به گمرک بوشهر. آقای طاهری نمایندة ایذه به وزارت نیرو در مورد تسریع در تکمیل پروژه آبرسانی به ایذه. آقای شجاعیان نمایندة ممسنی به دولت در مورد اولویت دادن به پروژههای عمرانی در استان فارس. آقای کشفی نمایندة تبریز و اصطهبان به وزارت کشاورزی در مورد استقلال سازمان تعاونی روستائی اصطهبانات. آقای همتی نمایندة مشکینشهر به وزارت راه و ترابری در مورد تأمین وسائل راهسازی و شروع عملیات جاده مغان مشکینشهر و راههای روستائی منطقه. آقای کیائی نمایندة تویسرکان به وزارت بازرگانی در مورد ایجاد سردخانه در منطقه. آقای میرجعفری نمایندة اراک به دولت در مورد اقدام در جهت اخذ مالالاجاره املاک موقوفه از مستأجرین. 3ـ رأی اعتماد به آقایان بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین و آقازاده وزیر مشاور در امور اجرائی رئیس ـ دستور اولمان بحث درباره وزارت آقایان بهزاد نبوی و آقازاده است. جناب آقای موسوی شما اگر مطلبی هست که قبلاً میخواهید صحبت کنید، بفرمائید. موسوی (نخستوزیر)ـ بسماللهالرحمنالرحیم ـ با درود به رهبر انقلاب و با درود به روان پاک همه شهدای راه حق و اسلام من در اول صحبت خیلی بصورت مقدماتی در مورد معرفی دو نفر از برادران خوب برای هیأت دولت صحبت خواهم کرد و صحبت اصلی را بعد خواهم کرد. در مورد برادرمان آقازاده که برای وزیر مشاور در امور اجرائی در اینجا معرفی شده من اولینبار ایشان را در یک اطاق 4×3 که در حزب به ما داده شده بود به عنوان اینکه روزنامه جمهوری اسلامی را پایهگذاری کنیم ملاقات کردم. دو سه روز بعد از آن بود که ما کار را شروع کرده بودیم که از طرف یکی از مسؤولین در حزب ایشان معرفی شدند. آن موقع برادران اگر یادشان باشد یجاد یک روزنامه اسلامی که بتواند با غولهائی، مانند آیندگان و کیهان و اطلاعات و روزنامههائی که گروهکها در میآوردند خیلی بعید بنظر میرسید از طرف گروههای مذهبی، چه از نظر اداره کردن چنین مجموعهای، چه از نظر مطالب و شکل و قیافه و محتوا و از نظر بودجه هم همینطور، با این که حزب میلیونها نفر به آن اقبال کرده بودند ولی حزب از مردم پول نمیگرفت و ما دچار تنگنائی بودیم در صورتی که در رژیم طاغوت سرمایهگذاریهای کلان و میلیونی در مؤسسات مطبوعاتی گذاشته شده بود، سرمایهگذاری شده بود و ما این کار را از همان اطاق 4×3 شروع کردیم ظرف شاید یک ماه اسفند 57 بود یا دو ماه علیرغم بدبینیهای زیادی که وجود داشت ما روزنامه را تنها با هزینه (300 هزار تومان) سیصد هزار تومان اولین شمارهاش را انتشار دادیم. مشکلات زیادی برای راهاندازی این روزنامه بود. ولی من فکر میکنم که بار اصلی سازمان دادن، نیروها را جمع کردن، و به پیش راندن کار روی دوش برادرمان آقازاده بود به شکلی که ما بتوانیم نه تنها اولین روزنامه این نظام را دربیاوریم بلکه در آن موقعیت برادرها شاید یادشان باشد کیهان اعتصابی درش اتفاق افتاده بود و یک عدهای از نویسندهها را اخراج کرده بودند و بقیه نویسندهها خارج شده بودند از کیهان و کیهان در حال خوابیدن بود. ما در همان روزهای اول انتشار توانستیم که تا یک هفته، ده روز برای سرپا نگهداشتن کیهان هم کمک کنیم از نظر اداری، از نظر مطلب، بعد از آن در مراحل مختلف، توی گرداندن روزنامه، توی دفتر سیاسی و حزب، در وزارت امور خارجه و در نخستوزیری ما شاهد قدرت اجرائی و اداری بسیار بالای آقای آقازاده بودیم که بسیاری از برادران نماینده ایشان را با این خصوصیت میشناسند. وبرش ایشان، قاطعیت ایشان و قدرت ایشان در کارهای اجرائی، خیلی مشخص است. سوابق ایشان در رشته کامپیوتر و ریاضی ایشان درس خواندهاند. سوابق بسیار طولانی در انجمنهای اسلامی دارند. در زمان طاغوت و در فعالیتهای برای براندازی رژیم شرکت کردند و فردی است شناختهشده و پرقدرت در این زمینه که اگر برادران سؤالی در این زمینه داشته باشند من آن را پاسخ خواهم داد. در مورد چهره برادرمان بهزاد نبوی من فکر میکنم عملکرد ایشان شناختهشدهتر از آن باشد که ما خیلی بحث بکنیم گرچه ممکن است بحثهائی باشد که من به آنها سعی خواهم کرد که جواب بدهم. ایشان جزو چهرههای قوی کابینه آقای رجائی و جزو یاران بسیار نزدیک ایشان بودند. کسی است که رجائی او را نزدیکترین فرد به خودش معرفی میکند و با او کار میکند کسی که مدتهای مدیدی قبل از انقلاب و قبل از اینکه امیدی به پیروزی انقلاب باشد آزمایش خودش را پس داده است در کنار شهید رجائی و تقوای رجائی را همه برادران در اینجا خوب میدانند. در سختترین دورانها موقعی که لیبرالها در کشور حاکمیت داشتند و خط امام در معرض بالاترین تهاجمها بود باز هم آقای نبوی به عنوان یک چهره مقاوم و مدافع خط انقلاب و خط امام همیشه حرکت میکرده و فعالیت میکرده، فعالیتهای ایشان و خدمات ایشان در ستاد بسیج اقتصادی من فکر میکنم روشنتر از آن باشد که من اینجا بخواهم تأکیدی روی آن بکنم فقط میخواهم این مسأله را عنوان بکنم که الآن اگر در کشور ما بعد از گذشت دو سال از جنگ کمبودی نیست حداقل برای مردم مستضعف ما کالاهای ضروری پخش میشود و به دستشان میرسد و قحطی نیست و تنشی در این زمینه نیست همه آن از خدمات ستاد بسیج اقتصادی است. بدون وجود این ستاد که با پیشنهاد شهید بهشتی و شهید رجائی و بزرگوارانی چون او تشکیل شد تصور چنین وضعی که ما داریم مشکل است. در ملاقاتی که برادران ستاد بسیج با امام امت داشتند، امام امت اشاراتی به جنگ جهانی دوم کردند و وضعیتی که در آن زمان بوده، اتفاقاً تهمتها و حملاتی که برعلیه برادرمان نبوی زده میشود درست در این قسمت است که چرا در ستاد بسیج چنین کاری کرده و چنان کاری کرده است. من میگویم برای قضاوت در مورد این مسأله خوب است که یک لحظهای در دو سال گذشته ستاد بسیج را کاملاً حذف بکنیم از صحنه اقتصادی و سیاسی خودمان و تصور بکنیم با این نرخ تورمی که هست وضعیت مستضعفین جامعه خودمان را و وضعیت توزیع کالا را در سراسر کشور بنظر من، منظره دلخوشکنندهای نیست منظره راضیکنندهای نیست و شاید منظره وحشتناکی باشد و طبیعتاً راجع به نوع حرکت این برادران در ستاد بسیج که آقای نبوی جزئی از آن هست و سرپرست آن هست و تشکیل میشود از معاونتهای سیزده وزارتخانه دیگر ممکن است گفتگوهائی بشود که بطور تفصیلی من در اینجا در آن مورد صحبت خواهم کرد. در کابینه تا آنجائی که من با ایشان کار کردهام ایشان معتقد به ولایتفقیه و پیروی بیچون و چرا در موقعی است که امام یک چیزی را امر بکنند و بطور روشن یک چیزی را بیان بکنند. این را ما بارها آزمودهایم و هر شک و شبههای را در این زمینه، من حداقل رد میکنم در آن ارتباطی که با ایشان در این مدت کار کردهام. بارها شده مسألهای که مورد بحث قرار گرفته و توی کابینه نظرات مختلفی گفته شده که گفته شدن این نظرات مختلف و مطرح بودن این نظرات مختلف از حسنهای این کابینه است و بعد وقتی به یک نتیجهای رسیدیم یا به دوتا نتیجه رسیدیم، دوتا راهحل رسیدیم. همیشه آن نتیجهها را با معیار رهنمودهای امام ما سنجیدیم و انتخاب کردهایم و ایشان جزو کسانی بوده که در این زمینه، سریع و قاطع تسلیم شده و آن خط را پیموده است و این جزو مشخصاتی است که من نمیتوانم صرفنظر بکنم و اینجا مطرح نکنم. طبیعی است که ما وقتی به کابینه هیأت دولت فعلی نگاه میکنیم، یا به یک هیأت دولت ایدهآل نگاه میکنیم اینجوری فرض بکنیم. گاهی تصور میشود که بهترین هیأت دولیت آن است که یک خط، یک فکر درش حضور داشته باشد، یک فکر غالبی درش وجود داشته باشد. یک عدهای در آن وجود داشته باشند که تحت سیطره و سلطه یک فکر حرکت کنند و در ظاهر یک مجموعه منسجمی را بوجود بیاورند. من فکر میکنم چنین هیأت دولتی شایسته نظام جمهوری اسلامی ما نیست. من فکر میکنم هیأت دولتی خوب است که اولاً چتر رهبری و ولایتفقیه در آن حکمفرما باشد. در زیر این چتر افراد شاخصی با طرز فکرهای مستقل و قوی و نیرومند و متکی بهخود درش حضور داشته باشند تا بشود مسائل پیچیده و عظیمی که پیشاروی ما هست که وقتی از همه ابعاد شکافته نمیشود چه بسا ما را به لغزشگاههائی بکشاند و پایمان را سست بکند. یا به تصمیمگیری اشتباه وادارد آزادانه تمام صحبتها بیان بشود ولی بخاطر اینکه یک معیار حقی در آنجا وجود دارد با برگشت به آن سرچشمه زلال بتوانند درنهایت تصمیم بگیرند و حرکت بکنند و در کابینه این چنین هست و وجود آقای نبوی برای کابینه، برای حرکت در جهت منافع مستضعفین جامعه ما بسیار ضروری است و حذف ایشان یا بحث در مورد اینکه ایشان باشد یا نباشد من فکر میکنم که بحث در این است که آیا روند حرکت هیأت دولت در جهت رسیدگی به محرومین جامعه ما هست یا نیست؟ این همان سؤالی هست که باید اینجا پاسخ داده بشود. من نمیخواهم بگویم که وجود یک فرد میتواند تا این اندازه در سرنوشت یک هیأت دولت، سرنوشتساز باشد ولی در شتابی که یک هیأت دولتی، یک کابینهای ـ یک جمعی به سمتی گرفته میتوانند تکتک افراد مؤثر باشند. در دو سالی که گذشته مخصوصاً در دوران جنگ ما خدمات ایشان را و حرکت ایشان را در این جهت به صراحت دیدهایم و به روشنی در جامعه احساس شده است. به هرحال من صحبت را مختصر میکنم و در این زمینه مفصل انشاءالله در آخر جلسه بحث خواهم کرد. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. رئیس ـ متشکر، بعضی از آقایان یک نامه نوشتهاند و ده نفر هم امضاء کردهاند که یکساعت جلسه غیرعلنی بشود برای بحثهائی که شاید میخواهند مطرح کنند. طبق قانون اساسی و آئیننامه ما جلسه رسمی غیرعلنی نمیتوانیم داشته باشیم. باید در شرایطی کمیسیون امنیت ایجاب بکند، یعنی اگر بخواهیم رسمی باشد قید امنیت دارد ولی از نظر اینکه یک جلسه خصوصی غیررسمی داشته باشیم در خود آئیننامه ما هست که در فاصله دو یعنی از روزی که اعلام میشود تا روزی که جلسه بعدی تشکیل میشود میتوانیم جلسه خصوصی غیررسمی داشته باشیم و حالا اگر نمایندگان مجلس تمایل داشته باشند ما فقط میتوانیم تنفس بدهیم و یک مقداری راجع به مسأله (سیدابوالفضل موسوی تبریزی ـ احتیاجی نیست) خوب حالا ما بخاطر اقدام به ده امضاء که به اینجا رسیده است تقاضا میکنم که آقایان نظرشان را بگویند. عدهای از نمایندگان ـ امضاها را بخوانید. موحدی ساوجی ـ ما چیزی از مردم پنهان نداریم. رئیس ـ نظر آقایان را در رأیشان میفهمیم. امضای آقایانی که هستند عبارتند از آقایان: یزدی، محلاتی، سیدهادی خامنهای، طیب، مجید انصاری، طاهری و… بعضی از امضاها خوانده نمیشود به هرحال ده نفر از آقایان امضاء کردهاند، من از مجلس میپرسم، آقایانی که موافق با یکساعت تنفس جلسه به منظور مذاکرات خصوصی هستند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد. خوب البته این تصویب برای یک جلسه مشورتی است و رسمی نیست پس ما یکساعت تنفس میدهیم. آقایانی که مطالب خصوصی میخواهند مطرح کنند مطرح بفرمایند. (جلسه ساعت 30/8 دقیقه به عنوان تنفس تعطیل شد و مجدداً در ساعت 25/10 تشکیل گردید). رئیس ـ بسماللهالرحمنالرحیم. جلسه برای ادامه مذاکرات رسمی است. دستور جلسه بعد از تنفس رسیدگی به پیشنهاد وزارت آقای بهزاد نبوی و آقای آقازاده است که مخالفین و موافقین تشریف بیاورند و صحبت کنند. آقای نخستوزیر حرفهایشان را زدند. مخالف را اول دعوت کنید. منشی ـ آقای موحدی ساوجی مخالف. موحدی ساوجی ـ بسماللهالرحمنالرحیم. «افوض أمری الیالله. انالله بصیر بالعباد». «انالله یأمرکم ان تؤدواالامانات الی اهلها و اذا حکمتم بینالناس ان تحکموا بالعدل». در رابطه با وزارت برادر بهزاد نبوی برای وزارتخانه صنایع سنگین، بنده به عنوان اولین مخالف میخواهم سخن بگویم. از باب مقدمه چون مذاکراتی در مدت تنفس بین آغاز جلسه علنی تا حال که بعد از تنفس رسمی شده است، مطالبی گفته، شد که بنظر من کمتر در ارتباط با روح قانون اساسی و با آن مسؤولیتی است که برعهده نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در رابطه با رأی اعتماد دادن به هر وزیر مطرح است. من در اینجا لازم میدانم که سه چیز را از هم تفکیک کنم. یک محاکمه داریم که محکمه قضاء میخواهد. مدعی و مدعیعلیه میخواهد و بعد محکوم. یکی هم مسأله شهادت داریم، کسی درباره چیزی و یا کسی آنچه را که به یقین میداند بگوید. یکی هم مسأله اعتماد داریم. مسأله اعتماد و رأی اعتماد، غیر از دو موضوع قبلی است. اعتماد را همه میدانید که از ریشه «عمد» است. از عماد و عمود است. یعنی اعتماد در جائی گفته میشود که انسان یک فردی را به اندازهای بشناسد و به اندازهای جنبههای مثبت در او محرز باشد و به اندازهای شک و تردید و ریب در او راه نیابد که از هر حیث برای انسان صلاحیت آن فرد محرز باشد و در اینجا است که او میتواند اعتماد کند. یعنی میتواند به او تکیه کند. به عنوان یک نخستوزیر یا به عنوان یک وزیر در مصدر یک وزارت. بگوید من، عندالله و در پیشگاه مردم و در پیشگاه وجدانم آنقدر برایم مسأله روشن است که نه به اعتماد دو شهادت دادن و دو گواهی دادن و نه به این عنوان که این فرد در محکمه قضائی متهم بوده آیا محکوم شده است یا نه. به آن عنوان نه. بلکه به این عنوان با صرفنظر از مسأله شهادت و بنیه و یا محکوم بودن و متهم بودن آیا این فرد از هر جهت نکات اثباتی در او وجود دارد یا ندارد که میخواهم به او رأی بدهم. بنابراین، آنچه را که برادران مثل آقای فهیم در آن جلسه گفتند که بعضیها سخت بر ایشان، تاختند، ایشان نخواستند آقای… فهیم کرمانی ـ نتاختند. موحدی ساوجی ـ البته بعضیها را عرض کردم… رئیس ـ آقای فهیم حرف شما را تکذیب کردند. موحدی ساوجی ـ در اینجا درواقع نخواستند آقای نبوی را محکوم کنند. بلکه خواستند بگویند آقا یک چیزی که یک شکلی مثلاً بوجود آورده است. فهیم کرمانی ـ چه کسی به من سخت تاخته است؟ موحدی ساوجی ـ چرا. جناب آقای هاشمی گفتند که آنچه را که شما گفتید، این… فهیم کرمانی ـ شما فرمودید به من سخت تاختند. چه کسی به من سخت تاخته است؟ موحدی ساوجی ـ از حیث اینکه نپذیرفتند و نظر شما را رد کردند. رئیس ـ حالا شما حرف خودتان را بگوئید. شما چکار دارید حرف دیگران را بگوئید که دچار مشکل بشوید؟ فهیم کرمانی ـ من وقت میخواهم که از حق خودم دفاع کنم. رئیس ـ بسیار خوب. موحدی ساوجی ـ در اینجا لازم میدانم که دلائلی که برای مخالفتم با جناب آقای بهزاد نبوی دارم عرض کنم. جناب آقای بهزاد نبوی را ما در اینجا شخص ایشان را بهیچوجه نمیتوانیم به ضرس قاطع بگوئیم آقا ایشان مؤمن، مسلمان و در خط امام نیست. و اگر چنین چیزی بخواهیم بگوئیم خلاف شرع است. یعنی هیچ مسلمانی حق ندارد بدون دلیل و بینه و یک سند محکم بیاید یک فردی را محکوم به این چیزها بکند. اما من در اینجا لازم میدانم که یک مسألهای را عرض کنم. چه چیز باعث شد که سازمان مجاهدین خلق کارش به جائی بکشد آن جوانهائی که با آیات قرآن و با روایات و با نهجالبلاغه استدلال میکردند، و به اصطلاح با شاه مبارزه میکردند و خیلی از روحانیون شاید از جمله خود بنده و امثال بنده هم حتی فریب خوردیم و مدتی هم حمایت کردیم ولی تنها کسی که گول نخورد و فریب نخورد امام امت بود و هیچجا امام تأکید نکرد آن سازمان را با اینکه از کانالهای مختلف با امام، ارتباط برقرار کرده بودند که شاید امام یکجا مستقیم و یا غیرمستقیم آن سازمان را تأیید کند ولی امام خیلی بیدارتر و هوشیارت از این بود که این سازمان را تأیید کند. برادران! چه چیزی باعث شد که سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان اسلامی مبارز انقلابی به اصطلاح، موضعی بگیرد که بدترین موضع است. موضعی بگیرد که درست تمام حرکاتش بعد از انقلاب و خصوصاً از زمانی که نبرد مسلحانه را به اصطلاح خرابکاریها را علیه نظام جمهوری اسلامی آغاز کرد، بنظر من نه آمریکا و نه شوروی هیچ گروهی و هیچ امپریالیزمی نمیتوانست به اندازه این سازمان بنام اسلامی اینقدر لطمه به انقلاب اسلامی ما و به این جمهوری اسلامی و این نظام وارد کند. چه چیز باعث شد؟ من میخواهم عرض کنم آنچه که باعث شد این بود که اینها تشکیلات را به عنوان تنها و مهمترین و اولین اصل میپذیرفتند قبل از پذیرفتن خدا و اعتقادات به خدا، شناخت خدا، اصول اسلام، سیاست و فرهنگ اسلام، همه چیز. قبل از همه چیز، تشکیلات برای اینها بت واصل بود. و لذا اگرچه ماهیت خودشان را آشکار نمیکردند و ما که در زندان بودیم، آنوقت فکر میکردیم که اینها یک چیزهای ساده و اختلافات جزئی است که با ما دارند. مثلاً ما تأکید میکنیم بر رهبری امام و مرجعیت. اینها میگویند نه. ما باید که در میدان عمل، عملیات انقلابی، انسان سالم را خوب میشناسد. ولی در کتاب و کتابخانه و کسانی مثل علامه طباطبائی رحمهالله علیه و یا آیتالله، مطهری شهید نه، اینها نمیتوانند درست، اسلام را بشناسند. و لذا در زندان اینها وقتی که شروع میشد جنبههای غیراسلامیشان خیلی ضعیف در اول آشکار بود. یعنی مثلاً نماز صبح را میگفتند. ما که باید بلند بخوانیم نه. این واجب به آنصورت نیست. الآن ما در زندان هستیم و یک مشت چپی هم هستند و اینها معتقد به نماز نیستند و نماز هم نمیخوانند، پس ما نماز را باید آهسته بخوانیم. انحراف از یک جای کوچک آغاز میشود بعد به آنجا میرسد. من در اینجا آنچه که باید مطرح کنم این است سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعد از انقلاب، از حیث سیاسی تاکنون همواره در خط امام بوده است. موضعگیریهای سیاسیاش الحق برای بنده که به عنوان یک فرد روحانی و یک نمایندة مجلس هستم و در جریانات سیاسی بعد از انقلاب هم همواره حضور داشتم از این جهت نمیتوانیم ما تردید کنیم. اما چند اشکال دارد. یکی اینکه باید این سازمان تمام مواضع ایدئولوژیکی اعتقادی و سیاسی و اقتصادی و همه جهات خودش را آشکار میکرد. مؤسسین آن، چه کسانی هستند؟ کادر رهبری آن چه کسانی هستند؟ شورای مرکزی آن چه کسانی هستند؟ مردم بدانند ما نمیخواهیم بگوئیم چون مخفی است پس محکوم است. نه، من میخواهم عرض کنم اینکه نیمهمخفی است، این، خودش یک موضعگیری سیاسی است، که اگر افرادی از بین آنها بد از کار درآمدند و عامل نفوذی از کار درآمدند، خائن از کار درآمدند و خیانت کردند معلوم نشود. هر چه خوبی است بگویند مال ما است. خوب، این موضعگیریهای سیاسی را کردهایم و بیانیه و فلان داریم. هچه هم که اشکال است، مال ما نبوده است اصلاً. مسأله دیگر این است که در داخل یک تشکلات باید در اسلام، مسأله حزب، سازمان، جمعیت و یا هر گروه اگر بخواهد پیدا شود و تشکل پیدا کند، تشکلهای اسلامی در یک نظام اسلامی درست و صحیح و بجا و واجب است و ضروری هم هست. و همواره کسانی مثل مرحوم شهید آیتالله بهشتی هم تأکید میکردند روی ضرورت تشکلهای اسلامی در جامعه و واقعاً هم ضروری است. اما آیا تشکیلات و مسأله فرماندهی از بالا به پائین در داخل چهارچوب تشکیلات میتواند مقدم بر مسائل اسلام باشد؟ چه اصول اسلام و چه فروع و اقتصاد اسلام، و چه تمام جنبههای بینشی اسلام و فلسفی آن نمیتواند هرگز مقدم باشد. یکی از نمایندگان ـ درباره ایشان صحبت کنید. موحدی ساوجی ـ خواهش میکنم که چون ایشان فردی است در ارتباط با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بنده سازمان را اول معرفی کنم بعد شخص ایشان هم میآیند و بالاخره دفاع خواهند کرد. یا میگویند اصلاً من از سازمان مجاهدین انقلاب نیستم. خیلی خوب، قضیه روشن است و یا میگویند هستم ولی در داخل سازمان این مسائل نیست. اگر میتوانند، انکار میکنند. مسألهای نیست. و چون این سازمان بصورت نیمهمخفی بوده شاید هم خیلیها توهم کرده باشند که بلی. عین قضیه کبکی که سرش را زیر برف میکند، کسی خبر ندارد که درون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مثلاً چه میگذرد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلام را عرض کردم که مورد تاخت و تاز بنیصدرها و لیبرالها و منافقین خلق و امثال اینها بودند. ولی این، دلیل نمیشود اگر اشکالاتی در درون یک سازمانی و یک تشکیلات است اینها اشکالات اصولی و جهتگیری باشد و خطی باشد این را ما نتوانیم به اصطلاح رویش بهاء بدهیم. باید حتماً بهاء بدهیم. الآن این سازمان در گذشته اگر یکی بوده الآن سهتا شده است. انشعاب به سه شعبه شده است. و این را هم لااقل نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی میدانند یک سازمان بیخودی نمیآید انشعاب به سه شعبه پیدا کند. یعنی بخاطر مسائل سلیقه و اختلاف سلیقه و اختلاف جزئی باعث انشعاب هرگز نمیشود. هر کسی این را حرف بزند یا آگاهی ندارد و یا خیلی ساده است. یعنی تشکیلاتهای سیاسی را حداقل نشناخته است. الآن ممکن است در درون حزب جمهوری اسلامی اختلاف سلیقه فراوان است حتی در شورای مرکزی آن. الآن اختلاف است بین خود بنده که ممکن است اعتمادم و علاقهام به حزب جمهوری اسلامی نسبت به دیگران بیشتر باشد. بین من ممکن است در رابطه با همین مسأله و آقای رفسنجانی اختلافنظر باشد ولی این اختلافنظر باعث نمیشود که انسان بیاید انشعاب ایجاد کند. در مسائل جزئی سیاسی و مسائل جزئی اقتصادی هرگز باعث انشعاب نمیشود (همهمه نمایندگان) پس آنچه که مطرح است که این تشکیلات الآن به سه گروه مجزا شده است، مسائل دیگری است. یک روحانی فقیه دانشمند که از شاگردان امام است و در حوزه علمیه قم است و ایشان را ما نمیتوانیم الآن متهم کنیم که حالا آمده میخواهد این سازمان را بهم بریزد و تفرقهافکنی کند. ایشان قبل از انقلاب هم در ارتباط با یکی از گروههای اسلامی انقلابی مانند «منصورون» در ارتباط بوده و مادی و معنوی حمایت میکرده و ایشان الآن در رابطه با مسأله همین سازمان که دارای سه شعبه شده است، یک شعبه کسانی که میگویند. ببینید آقا فکر این است. اگر این ارتجاعی است شما بگوئید ارتجاعی است. و اگر درست است بگوئید درست است. اینها میگویند آقا ما از مسأله تشکیلات و چهارچوب تشکیلات اطاعت کورکورانه از یک تشکیلات ضرر زیاد خوردهایم و این آزمایش در مراحل مختلف با شکست مواجه شده است، مسأله منافقین و دیگران بهترین دلیل است. و به این نتیجه رسیدهاند برای اینکه اشتباه نکنیم، چون واقعاً در داخل یک سازمان حتی اسلامی هم همه که مجتهد و فقیه که نیستند و در همه مسائل اسلامی که کارشناس نیستند. و لذا میگویند ما برای اینکه دچار آن انحرافهای بزرگ و خطرهای آتی نشویم میگوئیم باید عرضه کنیم عقاید و افکار و بینشمان را به کسی که فقیه است. نظر آن فقیه را هم امام قبول دارد. ممکن است بعضیها بگویند آقا اینها پیرو خط امام هستند. خوب پیرو خط امام که هستند پس دیگر جامعه مدرسین یا فقهاء و امثال آن اینها هم که ربطی ندارد و نگفتند پیرو خط امام فلان آقا یا آقای بهشتی یا آیتالله مطهری. گفتند، پیرو خط امام، این، دلیل نمیشود. حضرت عبدالعظیمالحسنی علیهالسلام، یکی از بهترین و درخشانترین امتیازات او برای عظمت مقامش این بوده که در زمان امام عصر و زمان خودش که قرار میگیرد میآید تمام عقاید و افکارش را در اصول و در فروع بر امام زمان عرضه میکند که آقا این افکار و عقاید من است. این درست است یا نه؟ اگر اشتباه میکنم بفرمائید اشتباه میکنم تا من اشتباهاتم را اصلاح کنم. ولی کسانی که در داخل چهارچوب یک تشکیلات میخواهند عمل کنند بگویند آقا هر چه از بالا به پائین دستور دادند، شناخت شما این چنین باشد، اعتقادات اصول دین شما این چنین باشد، در رابطه با اقتصاد شما چنین فکر کنید و در رابطه با سیاست شما چنین فکر کنید، این چیز غلطی است. ما در اسلام یک خط ولایتفقیه و مرجعیت نداریم و یک خط تشکیلات هر چه هست، مرجعیت و تقلید است. یا باید مجتهد باشم و یا مقلد. دیگر خط وسط و میانه هم ندارد. یا مجتهدم و یا مقلدم. و اگر هم مقلدم فقط در نماز و روزه و تسبیحات اربعه نماز و طهارت و نجاست نباید فقط در این چیزهای جزئی مقلد باشم در تمام مسائل اسلامی اگر خودم مجتهد نیستم باید مقلد باشم. البته این ما را منع نمیکند از برخورد عقاید و گفتگو و مذاکره و سؤال و مباحثه. اینها بجای خود محفوظ. ولی وقتی که در حد یک کارشناسی در مسائل اسلامی نیستم باید مقلد باشم. پس دیگر تشکیلات را دور بریز. تشکیلات منهای مسأله مرجعیت و فقاهت اسلام پوچ و هیچ است. و بت و معبود باطل و گمراهیآور است. این است که بنده این سؤال را لااقل میتوانم مطرح کنم از برادرمان آقای نبوی و از جناب آقای نخستوزیر که ایشان را معرفی کردند حداقل این اطلاعات را از درون سازمان دارند که این انشعاب به سه شعبه که در داخل این سازمان شده است بخاطر چه چیزی بوده است؟ آیا دعوا سر لحاف ملانصرالدین است یا نه؟ یک نزاع شکلی و اصولی است؟ و اینجا مسأله این است که آنها حاضرند یک گروهی و یک قشر بسیاری از سازمان مجاهدین میگویند ما حتی در مسائل اقتصادی هم از هیچ مرجعی بالاتر نیستیم. ولی مجاهدین، قبل از انقلاب هم برای خودشان ادعاهائی اینطوری داشتند. این میشود که سه گروه شدهاند. یک گروه کسانی هستند که در ارتباط با مسائل روحانیت و مرجعیت و عرضه کردن افکار و عقاید و بینشها به یک روحانی مورد اعتماد دانشمند فقیه چون ما نمیتوانیم همهمان یکییکی برویم همه عقایدمان را به خود امام عرضه کنیم. امام اینقدر وقت ندارد، که تمام گروهها و همه تشکیلات و همه سازمانها بیایند و بروند تمام نوشتهها و طرز فکرها در همه مسائل را با امام عرضه کنند. اصلاً امام وقت نمیکند اینها را بخواند. پس کسانی که از حیث علم و تقوا و فقاهت مورد تأیید امام هستند باید اینها را تأیید کنند. کسانی هستند از سازمان مجاهدین در این خط هستند یک کسانی هم نه درست در خط مقابل هستند. میگویند ما باید تشکیلات داشته باشیم. اطاعت تشکیلاتی باید باشد. یک کسانی هم هستند که گروه سوم هستند. و آن مقدار که من اطلاع دارم جناب آقای نبوی از گروه سوم هستند. میگویند نه. من نه آنیم و نه این. بینابین هستیم. بهزاد نبوی ـ اشتباه است. موحدی ساوجی ـ حالا خوب، شما میآئید توضیح میدهید ولی بنده که این مسائل را دارم عرض میکنم که کشکی نمیگویم جناب آقای نبوی. یعنی اطلاعات من برمبنای حتی شایعه و از این قبیل چیزها نیست یک فرد یک نمایندة مجلس نمیتواند برمبنای شایعه حرف بزند. بنده در ارتباط با کسانی که در درون تشکیلات شما بودند و هستند و خوب هم اطلاع دارند و از تمام جلسات شما اطلاع دارند در رابطه با این مسأله دارم عرض میکنم. رئیس ـ شما پنج دقیقه دیگر وقت دارید. موحدی ساوجی ـ بنابراین در اینجا بنده نمیآیم مثل بعضیها که میگویند آقا در رابطه با بسیج اقتصادی. بعضیها میگویند و متهم میکنند که آقا این مخالف با جناب آقای مخالف بازار پشت سرش است. چه ربطی با قضیه دارد؟ من استنادم نه بسیج اقتصادی است و نه بازار است و نه چیزهای دیگری. بنده بسیج اقتصادی را در زمان جنگ از ضرورتها میدانم و اشتباهاتی هم که داشته است واقعاً نمیتوانیم صرفنظر کنیم. اشتباهات را باید بگوئیم مواردی که اشتباه کرده است. ولی در کل، خوب بوده و بنظر بنده مطلوب بوده است. و این نظر شخصی بنده است و در رابطه با بعضی مسائل دیگری که بگویند آقا خانوادهاش چنین است و نمیدانم این حرفها اینها دیگر حرفهای بیربطی است و ایشان هم در زندان موضعش خوب بوده است. برادرانی شهادت و گواهی دادهاند در زندان در خط مجاهدین قهراً نبوده است و در خط چپیها هم نبوده است بلکه در خط گروه مؤمن و مسلمان حزباللهی قرار داشته است که سخت مورد حمله همه گروههای دیگر بودهاند. این هم برای خودش روشن است. بنابراین در اینجا من آنچه را که میتوانم استناد کنم این است. ما نمیتوانیم بگوئیم امت اشتباه میکند ممکن است من اشتباه کنم. ممکن است یک فرد دیگری اشتباه کند. ممکن است آقای نخستوزیر یا آقای رئیس مجلس شورای اسلامی اشتباه کنند در تأیید و یا در تکذیب. اما امت و امام اشتباه نمیکنند. الآن، این تشکیلات همانطوری که من عرض کردم چه میگفتم و چه نمیگفتم در داخل کشور زیر سؤال است حالا به هر دلیل. باید از اول علنی و آشکار با مردم بود. زمان انقلاب و بعد از انقلاب، زمان رژیم سابق نبود که ما بگوئیم آقا نیمهمخفی باشید. هیچ مصلحتی بهیچوجه ایجاب نمیکرد که ما نیمهمخفی باشیم. آشکار آقا روز است. مثل کف دست با مردم صاف تا اگر اشتباه میکنیم بگویند اشتباه است و اگر هم اشتباه نمیکنیم بگویند اشتباه نیست و من این را هم عرض میکنم کسانی که از جناب آقای نبوی حمایت میکنند، من خواهش میکنم و این تذکر را هم میدهم خدا را در نظر بگیرند و فقط حمایتها سیاسی نباشد. حمایتها اسلامی باشد و نه سیاسی. یعنی نه بخاطر اینکه حالا چون این سازمان یک سازمان اسلامی بوده است و تا حالا موضعگیریهای سیاسی آن هم خوب بوده است، اینطور نباشد که یک وقت به او ضرر بخورد. نه، ما اسلام و مصلحت مسلمین را باید در نظر بگیریم. آن کسانی که یک وقتی میخواستند سازمان مجاهدین را به امام بقبولانند که امام تأیید کند و یا کسانی که فشار آوردند که آقای بنیصدر فرمانده کل قوا بشود و اشتباه کردند خیلی موارد دیگر هم کارهای خوبی میکنند و محبوب و مورد اعتماد هم هستند اما نیائیم همینطور ساده و ساده از کنار این قضایا بگذریم. مسأله وزارت یک مسأله بزرگی است «انالله یأمرکم ان تؤدواالامانات الی اهلها» مسأله وزارت به صدر آیه مربوط است جنبه بعدی که میفرماید: «و اذا حکمتم بینالناس ان تحکموا بالعدل» این قسمت در رابطه با وزارت نیست. وزارت طبق اصل هشتاد و هفتم، رأی اعتماد است و نه حکم کردن بین افراد است که حکم که این فرد محکوم است یا محکوم نیست. السلام علیکم و رحمهالله و برکاته. منشی ـ آقای بجنوردی موافق. بجنوردی ـ بسماللهالرحمنالرحیم. انگیزه من برای اعلام موافقتم با معرفی دو وزیر از طرف نخستوزیر به دلیل یک احساس تکلیف شرعی است که میبینیم پس از اینکه انقلاب ما پیروزیهای زیادی بدست آورد در کنارش موجهائی بوجود آمد که من کوشش میکنم آن نیروهائی که پشت سر این موجها بودند و بوجود آوردند و برای خنثی کردن و یا از بین بردن برخی از شخصیتها و مسؤولین این مملکت است روشن کنم. در مورد برادرمان آقای آقازاده من اینجا صحبتی نمیکنم چون بحثی در اطراف ایشان مطرح نیست. البته من شناختی هم ندارم. روی اعتمادی که به کابینه آقای موسوی دارم و این کابینه را مکتبی و انقلابی میدانم رأی مثبت میدهم. بیشتر بحث من راجع به موافقتم نسبت به وزارت برادرمان آقای بهزاد نبوی است. چون ایشان دارای یک شناسنامه طولانی سیاسی و انقلابی و مبارزاتی هستند، طبیعی است که در مورد ایشان مخالف و موافق مطرح هست. برای اینکه یک فرد شناختهشدهای است. پس از اعلامیه الجزایر و شکست آمریکا به آن برد سیاسی اجتماعی انقلاب اسلامی ایران در آن بیانیه که برای اولینبار آمریکا در تاریخ خودش در برابر یکی از کشورهای جهان سوم مجبور میشود شرایط آن کشور و آن انقلاب را بپذیرد و این بزرگترین پیروزی برای انقلاب اسلامی ایران و برای ملت ایران بود. فراموش نکنیم که هنوز که هنوز است خیلی از انقلابها هستند که بیست، سی سال از عمر آنها میگذرد، هنوز که هنوز است ذخایری که در بانکهای آمریکا داشتهاند نتوانستهاند پس بگیرند ولی ما شرایط خودمان را به آمریکای جهانخوار تحمیل کردیم البته رهنمودها، راهها بوسیله حضرت امام و مجلس شورای اسلامی داده شد ولی آن فرزانگی، آن تاکتیکهای مناسب که ما را به این پیروزی رساند و منجر به صدور اعلامیه الجزایر گردید و درواقع پیروزی جهان سوم بر استکبار جهانی بود برادرمان بهزاد نبوی نقش مؤثر و حساسی در آن داشت و دقیقاً از همان تاریخ هست که ما میبینیم موج علیه ایشان شروع میشود و بنظر من تبلیغاتی که علیه ایشان شد. البته این را هم درضمن بگویم مخالفینی که در مجلس شورای اسلامی با وزارت ایشان هست از تمام این قواعدی که من میخواهم بگویم مستثنی است، نظراتی است محترم که با برداشتهائی که دارند یا مخالفند یا موافق من منظورم به اعضای محترم این مجلس نیست ولی راجع به موجی که علیه ایشان بوجود آمده دارم بحث میکنم که احتمال دارد تک و توکی هم در مجلس تحت تأثیر همان موج احتمالاً ذهنشان نسبت به ایشان مشوب شده باشد. سازمان سیا، آمریکا و تمام استکبار جهانی وقتی ببینند یکی از مسؤولین انقلاب قوی است و قوی عمل میکند و دشمن را خوب میشناسد و شگردهای آنها را میداند و آنها را خنثی میکند طبیعی است که باید انتظار داشته باشیم که آنها برای کوبیدن او جو بسازند و ما میدانیم که در کنار آن تبلیغات استکبار جهانی که از رادیوها، مختلف هر اتفاقی که در ایران میافتاد به یک نحوی میخواستند اسم برادر عزیزمان آقای بهزاد نبوی را مطرح بکنند و ایجاد شک و شبهه بکنند. در کنار اینها مخالفین سیاسی داخلی هم بیکار نبودند، لیبرالها بودند بنیصدر ملعون بود اینها همه تبلیغات میکردند و میخواستند ایشان و هر شخصیت قوی که وجود داشت بکوبند. خود برادران و خواهران همکار در مجلس بهتر مطلع هستند که چه تبلیغاتی بود حتی نسبت به بهترین افرادی که ما نسبت به آنها هیچ شکی نداریم. بنابراین ما میباید برخورد خیلی آگاهانه نسبت به این موجهائی که نسبت به مسؤولین بوجود میآید برخورد بکنیم و این همان چیزی است که بارها حضرت امام تذکر دادهاند. سابقهای که من با برادر عزیزمان آقای بهزاد نبوی دارم از زندان شروع میشود. سالها ما در خدمتشان در زندان بودیم. از روز اولی که ایشان وارد شد شناخت من نسبت به ایشان به اینصورت بود که ایشان یک فردی است متعبد، در حدی که آن را من یک فرد بسیار علاقهمند و شیفته اسلام میدانستم. یادم نمیرود آن چهره نورانی ایشان در کریدورهای زندان که معمولاً پاچه شلوارش را بالا میزد که پایش نجس نشود و مرتباً آب میکشید یک کتاب گنده فقهی که خیال میکنم شرع لمعه بود زیر بغلش میگذاشت و از این ور میدوید و به آن ور میرفت و فعالیت میکرد و درس میخواند و درس میداد و موجود زنده و پرکار و باروحیهای در زندان بود و اضافه بر آن موضعگیریهای صحیح ایشان در زندان در برابر منافقین بود. من تعجب میکنم از برادر عزیزمان آقای ساوجی که بیشتر مخالفتشان را روی این قرار دادند که گویا ایشان و همفکرانشان مسأله اصل دادن تشکیلات را اینها واقعاً به آن معتقد هستند در حالیکه اینطور نیست یکی از مخالفتهای اصلی تا آنجا که من یادم میآید آقای نبوی در زندان در رابطه با منافقین همین مسأله بود که منافقین تشکیلات را اصل میدانستند و ما مسأله امام و مرجعیت را اصل میدانستیم. موضعگیریهای منافقین در زندان آنقدر منافقانه بود که حتی هنگامی که امام را با یک توطئه جهانی درواقع از نجف اشرف دور کردند و ایشان را تقریباً به پاریس تبعید کردند و میخواستند مرجع تقلید شیعیان جهان را از حوزه دور بکنند و به این ترتیب برد مؤثر رهبری ایشان را کم بکنند خط امامیها در زندان احساس خطر کردند و دست به یک هفته اعتصاب غذا زدند به عنوان اعتراض و اعلام کردند و از کسانی که مؤثر بود در این جهت و منافقین مخالفت میکردند همین آقای بهزاد نبوی بود. از کسانی که فعالیت میکرد که این اعتصاب انجام بگیرد. البته ایشان در شماره 4 بود و ما در شماره دیگری بودیم ولی خوب، ارتباط بود. با منافقین از همان وقت مخالفت میکردند و اصلاً این انقلاب اسلامی و مردمی ما را انقلاب نمیدانستند، امام را رهبر نمیشناختند با کمونیستها در زندان همدست بودند، در اعتصاب شرکت نکردند، اعلامیه ما را امضاء نکردند ولی در برابر آن جریانات چه کسی میایستاد؟ افرادی مثل آقای بهزاد نبوی و مخصوصاً خود آقای بهزاد نبوی نقش مؤثری داشت. بنابراین من باز هم تأکید میکنم که روی این موجی که بوجود آمده آقایان دقت بیشتری بکنند و خدای نکرده ما فریب آن استکبار جهانی و عوامل آنها در داخل کشور و ضدانقلاب، منافقین گروهکهای محارب که همه و همه تبلیغ میکنند و در بوجود آوردن این موج سهمی دارند ما خودمان توی این موج قرار نگیریم و تحت تأثیرش نرویم. ما بیائیم افراد را آنطور که واقعاً اسلام گفته است مورد بررسی قرار بدهیم. آخر ما فرد را چه شکلی باید بشناسیم؟ روی سابقهاش باید بشناسیم، روی عملکردش باشد بشناسیم. آخر ما که نمیخواهیم امکان فلسفی را اینجا مطرح بکنیم که صدتا احتمال بدهیم و مثلاً یک شبههای وارد بکنیم. در مورد عملکردهای دیگر ایشان پس از آغاز تجاوز استکبار جهانی بوسیله رژیم صدام علیه انقلاب اسلامی و آن حصر اقتصادی که بود و هنوز هم هست، آن تنگناهائی که وجود داشت علیالقاعده هر کشوری بود از پا درمیآمد ولی راهنمائیهای حضرت امام و استقامت امت و تدبیر مناسب مسؤولین کشور و در این رابطه خود برادرمان آقای بهزاد نبوی در سازمان دادن پشت جبهه از لحاظ ارزاق عمومی به اینکه هرج و مرج بوجود نیاید، برای اینکه احتکار بوجود نیاید برای اینکه مستضعفین در این جریان از بین نروند و ناراضیها کم بشود نقش مؤثری داشته است. و این را شما کمتر از پیروزیهای در جبهه نگیرید. به یک اعتبار خیلی مهمتر است این که در بدترین شرایط مسؤولین هوشمندی باشند که پشت جبهه را سازمان بدهند و ناراضی درست نکنند و به مستضعفین کمک بکنند، جلو ضدانقلاب را بگیرند، جلو خرابکاری را بگیرند، روحیهها را بالا ببرند خوب، پیروزی چه شکلی بدست میآید؟ استحکام پشت جبهه است که باعث پیروزی میشود. چرا صدام شکست میخورد؟ برای اینکه پشت جبههاش ضعیف است برای اینکه افراد و آنهائی که میجنگند به او معتقد نیستند و انگیزه ندارند. ولی در انقلاب اسلامی ما، در مدیریت انقلاب و کشور ما همچنین مسؤولینی نقش مؤثری در ایجاد روحیه و در ایجاد اعتقاد داشتهاند و ما این را نباید کم بگیریم… محمد نوروزی ـ نقش امام را هم فراموش نکنید. تمام نقشها را در نظر بگیرید. موحدی ساوجی ـ انقلاب و امام و همه اینها را کنار گذاشته، امپریالیزم بوده و آقای نبوی. بجنوردی ـ ما همیشه با هدایت و رهنمودهای حضرت امام مشکلاتمان را توانستهایم حل بکنیم هر جا با مشکلی برخورد کردهایم با رهنمود امام با فرامین تزلزلناپذیر امام مشکلات حل شده است و در آینده هم همین خواهد بود و من معتقدم در رابطه با حتی قضا وتمان همان رهنمودهای امام را در مدنظر بگیریم. خدا را در مدنظر بگیریم، اسلام را در مدنظر بگیریم و من یقین دارم اعضای محترم و انقلابی مجلس شورای اسلامی هم همینطورند با توجه به ارشادهای حضرت امام و خدا و اسلام نظر خواهند داد و امیدوارم وضعی بوجود نیاید که خدای نکرده ما از مسؤولین لایق محروم بشویم. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. منشی ـ آقای محمدرضا عباسیفرد مخالف. رئیس ـ آقای عباسی بفرمائید. عباسیفرد ـ بسماللهالرحمنالرحیم. «انالله یأمرکم ان تؤدواالامانات الی اهلها» ما جمهوری اسلامی ایران را به رهبری حضرت امام روحی فداه مقدمه حکومت اسلامی و اداره راه انبیاء و تحققبخشنده آرمانهای بلند پیامبران و نشر شرایع آسمانی در جهان میشناسیم با این دیدگاه کابینه و وزرائی که باید این راه را ادامه دهند و این خط را در جهان گسترش دهند قضاوت درباره آنان و سخن از ایشان و موافقت و مخالفت با آنان به میزان قابل توجهی فراتر از معیارهای عادی و معمولی است. شاید اگر به عنوان این کابینه با این ویژگیها و به عنوان وزیری با وزارتخانهای که ویژگیهای خاصی برای آن معتقد هستیم موضوع سخن در این وادی مطرح نبود میتوانستیم فصلی از عملکردها، خدمات، زحمات و دیگر خصوصیتهای قابل قبول و دوستداشتنی برادرمان آقای بهزاد نبوی بیان کنیم و اما با این خصوصیت شخص من معتقدم وزیر کابینهای این چنین باید بجای تحزب و بجای بودن در رأس یک گروه یا در شورائی مرکزی برای گروه و بجای هر ایده و عقیده شخصی و شناخت شخصی باید به ولایتفقیه به مرجعیت به رساله عملیه و به اسلام فقاهتی فکر کند. حتی اگر در شرایط فعلی تحزب را در حزب جمهوری اسلامی برای دولتمردان و شخصیتها میپذیریم و استقبال میکنیم چون آن را یکی از بارزترین و شاخصترین جریانات اسلام فقاهتی میشناسیم. من در این رابطه نیازی به استدلال و اصرار در اینکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درصدی اگرچه کم با آنچه را که به آن میاندیشیم با رساله عملیه و اسلام فقاهتی و مرجعیت ممکن است داشته باشد حرف من در وادی دیگر است و عرضم این است که دولتمردان جمهوری اسلامی یا مجتهد به معنی واقعی کلمه یا مقلد مرجع والامقام و رهبری قابل قبول مسلمین باید باشند و غیر از این دو شکل حتی عمل به احتیاط را هم در این وادی سخت خطرناک میبینیم. چون عمل به احتیاط هم برای همه کس مقدور و میسور نیست. درباره مسائلی که راجع به سازمان بود به قول ریاست محبوبمان که در مصاحبه شب تاریخی عمر انقلاب اسلامی پیروزی خونینشهر و خرمشهر امروز فرمودند صحبتهای خوب را جناب آقای خامنهای فرمودند و چیزی را برای ما نگذاشتند در این مورد هم نیاز زیاد به بحث نیست و هم مقدار زیادی در این زمینه صحبت شد (زرهانی ـ احسنت) و اما آنچه در این رابطه و راجع به وزارت برادرمان آقای بهزاد نبوی میخواهم عرض کنم که این احسنت آقای زرهانی را هم با توجه به روح مجلس یک احسنت واقعی برای خودم تلقی میکنم و آنهائی که باید از آن استفاده کنند و جریانات را تعقیب میکنند گرچه ایشان به شوخی بگویند ولی به نفع گفتار من و در تأیید گفتار من هست آنچه میخواهم عرض کنم ما بعد از پیروزی انقلاب تا الآن پنج دولت داشتهایم، دولت موقت و بعد از آنکه مجلس بوجود آمد دولتهای شهید رجائی، شهید باهنر، آیتالله مهدوی و دولت برادرمان آقای موسوی. نسبت به مقدمه گفتارم راجع به جریانات گروهی اگر توجهی دقیق و بازگشتی به فرمانی که از ناحیه حضرت امام برای نخستوزیر دولت موقت داشته باشیم صریحاً و دقیقاً ارشاد فرمودند از اینکه مسائل گروهی و سازمانی و حزبی و تشکیلاتی و جدای از تودهها و جمعیتهای اسلامی را صرفنظر از آن انتخاب میکنند و نباید آن مسائل را به درون دولت ببرند و نکردند آنچه راهنمائی شده بودند و دیدند آنچه دیدند و اما دولتهای بعد از تشکیل مجلس شورای اسلامی میبینیم شعور جامعه را با تجربیاتی که از آن داریم نباید دست کم گرفت. ما که فریاد میزدیم وقتی که شهید مظلوم بهشتی را تشییع میکردیم «ایران پر از بهشتی است» و در موارد عدیدهای این چنین شعارهائی مبنی بر شعور جامعه دادهایم و به این معتقدیم و معتقدیم این رهبری ملت و مردم را در سطحی که یک جامعه رهبری را تشکیل میدهند بالا آورده و به این معتقدیم. این شعور جامعه روزی از مثلث بیق صحبت میکرد و به آن رسیدیم. این شعور جامعه در زمان چهار دولت بعد از مجلس مسائلی را القاء کرده و مطرح کرده و به آن معتقد است و از آن حرف میزند و از آن سؤال میکند. برادرانم در رأس دولت اول بعد از مجلس شهید رجائی بودند که با خلوص و پاکی و ایمان و ایثار و عقیده در مدتی کوتاه دلهای جامعه مسلمان انقلابی را تسخیر کرد پس سخن از دولت رجائی با رجائی نیست. در زمان دولت شهید باهنر یک روحانی عالیقدر و شناختهشده که ذرهای از مواضع اسلام فقاهتی کنار نمیرفت و به هیچ قیمت هم کنار نمیرفت باز آن مسائل جای خود را همچنان حفظ کرده بود یا قدری داغتر، آیتالله مهدوی کنی فقیهی زاهد و عالیقدر و لایق و قابل قبول برای جامعه که در موافقت دولتش عرض کردم به کابینهای دربست بوجود فردی فقیه و لایق چون مهدوی رأی میدهیم و الآن هم برادرمان آقای موسوی به عنوان یک مسلمان پاک و مخلص خدمتگزار قابل قبول برای جامعه است و از ایشان سخن به میان میآید. همه اینهائی را که عرض کردم منافات ندارد با اینکه برادرمان آقای بهزاد نبوی اهل نماز، روزه، عبادت و مسجد و مسلمانی باشد که به احکام اسلام در حدی که آمیختههائی از برداشت خودشان و مطالعات خودشان و آنچه را که در مرجعیت مطرح است داشته باشند این منافات ندارد و عرض کردم اگر مسأله وزارت ایشان نبود در این جریان میتوانستیم از ایشان تعریف خوب هم داشته باشیم. خوب، ممکن است بفرمائید آنچه مطرح است چطور اگر به حساب چهار نخستوزیر این دولتهای بعد از مجلس نیامد به حساب آقای بهزاد نبوی میآید. رشیدتر فردی که به عنوان خط بر جریان و ماجرا و در جامعه و دولت مطرح بوده و در گفتار موافق و مخالف به آن اذعان و اعتراف شد شخص آقای نبوی بودند. من معتقدم آقای نبوی و این مجلس محترم اگر همه مسائل هم بیمبنا باشد و سند رسمی برای اثبات نداشته باشد بخاطر مسؤولیت سنگینی را که در برابر افکار جهانیان و مسلمین داریم به حکم «اتقوا من مواضع التهم» باید از وزارت ایشان صرفنظر کنیم. بخصوص در بعضی از وزارتخانهها با مسائل خاصی که هست. من اگر بخواهم به ایشان رأی به وزارت هم بدهم، به وزارتخانههائی از قبیل اقتصاد و دارائی مسائل سیاسی داشته باشند، اقتصادی داشته باشند و مسائل مخصوص مذهبی داشته باشند که البته همه وزارتخانهها مسائل مذهبی و سیاسی و اقتصادی دارند ولی مسائلشان خاص خودشان باشد و در سطحی باشند که در جامعه برای مردم سؤالبرانگیز باشند از قبیل کشاورزی، صنایع و اینجور وزارتخانهها را من معتقدم ایشان خودشان هم با جو حاکم فعلی اگرچه این جو عرض کردم شعور جامعه را ما پذیرفتهایم، فرض را بر این بگذاریم که این شعور جامعه در این یک مورد اشتباه کرده باشد ایشان بهتر است که صرفنظر کنند. ما وقتی که دولت شهید باهنر تشکیل میشد در جلسه مشورتی راجع به وزارت کشور ایشان مطرح بود عرض کردیم که ایشان بهتر است که همچنان زیر نظر آقای رجائی باقی بمانند. مرحوم شهید رجائی با فصل بسیار مفصلی که در لواحق بعد از سوابق یا به تعبیری در سوابق ایشان گفتند و در وضعیت فعلی ایشان و تعریف کردند و برای ما هم قابل قبول بود ولی در عین حال از وزارت کشور ایشان با مسائلی که آنجا مطرح شد موافقت و مخالفتها و صحبتهائی که شد صرفنظر کردند. ما همین مختصر اکتفا میکنیم. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. رئیس ـ متشکر. عباسیفرد ـ برادرمان آقای نبوی نامهای نوشتهاند که ممکن است اگر نخوانم بعد فرصت از دست رفته باشد و خیانتی در امانت باشد… ایشان نوشتهاند «آنچه شما گفتید بردشات شخصی شما از من است و من همان اسلام فقاهتی و مرجعیت را قبول دارم و چیزی که شما گفتهاید مطالبی است که تصور و برداشت شخص شما از من است.» تقریباً حاصل نامهشان این است. والسلام علیکم. منشی ـ آقای هادی موافق. رئیس ـ آقای هادی بفرمائید. دکتر هادی ـ اعوذ بالله منالشیطانالرجیم، بسماللهالرحمنالرحیم. انالله یأمرکم ان تؤدواالامانات الی اهلها (سورهالنساء آیه 57) و انالله یدافع عنالذین امنوا انالله لایحب کل خوان کفور (سورهالحج آیه 37) با درود به رهبر کبیر انقلاب و امت شهیدپرور و رزمندگان حق علیه باطل. در رابطه با شخصی که در جمهوری اسلامی میتواند به عنوان وزارت عهدهدار مسؤولیت شود شرایطی لازم است. که اگر چنانچه این شرایط در فردی واجد بود میتواند وزیر شود و فاقد این شرایط نمیتواند وزیر شود. در جمهوری اسلامی ایران کسی که میخواهد وزیر باشد حتماً باید مسلمان متعهد و طرفدار اسلام فقاهت و طرفدار خط امام باشد این یکی از شرایط. و شرط دیگر اینکه توانائی و مدیریت و لیاقت کافی را برای احراز آن پستی را که میخواهند به او محول کنند این شرط مدیریت و توانائی و لیاقت را داشته باشد و شرط دیگر اینکه این تعبد و اسلام فقاهتی روشن باشد، یعنی سوابق طرف، یعنی طرف یک آدم خوشسابقهای باشد و از اول او را بشناسیم، و ترجیحاً که این را من رویش تأکید دارم، و ترجیحاً سوابق مبارزاتی هم داشته باشد. که این سوابق مبارزاتی بسیار مؤثر است در انتخاب یک شخص به عنوان وزیر. در رابطه با این شرایط من آقای بهزاد نبوی را که امروز به عنوان وزیر صنایع سنگین از طرف برادر عزیزمان آقای مهندس موسوی نخستوزیر به مجلس معرفی شدند از نقطهنظر شرط اول ایشان را مسلمان، متعبد، طرفدار اسلام فقاهت و طرفدار صددرصد خط امام میدانم. و ایشان به شهادت افراد زیادی که قبل از انقلاب ایشان را میشناختند که آقای کروبی در آن جلسه بعضیها را از قول آقای انواری نقل کردند که وقتی آقای انواری با آقای بهزاد نبوی در سلول بودند وقتی آقای انواری صبحهای زود برای نماز بلند میشدند در بسیاری از مواقع میدیدند که آقای نبوی خیلی قبل از آقای انواری برای نماز بلند شدهاند. و این موضوع تعبد را من از مرحوم شهید رجائی هم نقل کنم که ایشان هم در یک جلسهای که برای مسأله وزارت ایشان مطرح بود به تفصیل در این رابطه صحبت کردند و از ایشان دفاع کردند. سوابق مبارزاتی ایشان هم برای همه برادران و خواهران روشن است و میدانید که ایشان از سالهای 40 در مبارزه بودهاند و فعالیتهای مبارزاتی داشتهاند و در این رابطه زندان رفتهاند و در این رابطه شکنجه شدهاند، این موضوع هم برای همه روشن است. پس از پیروزی انقلاب که من لازم است اینجا اشاره کنم آشنائی من با آقای نبوی از بعد از پیروزی انقلاب است، در جلسهای که به مناسبت هماهنگی بین افرادی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل میدادند در آن روزی که بحث بر سر این بود که آیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میبایست زیر نظر دولت موقت باشد یا زیر نظر شورای انقلاب باشد و یا ارگان مستقلی باشد در آنجا ایشان و برادر محسن رضائی و شاید یکی دیگر از برادران بود که به عنوان نمایندگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در آن جلسه شرکت کرده بودند در آن جلسه من ایشان را دیدم که نظرات بسیار صائب و دقیقی داشتند. بعد هم در رادیو تلویزیون در وقتی که شورای سرپرستی پنج نفره بود مرکب از آقای نبوی آقای موسوی خوئینیها و سه نفر دیگر در آنجا هم با ایشان آشنا شدم. یکی از شرایطی که ما میتوانیم با آن محک بزنیم ببینیم افراد تا چه حد مورد قبول جامعه هستند و تا چه حد آدمهای خوبی هستند میتواند به عنوان یک معیار مطرح باد حساسیتهای گروههای ضداسلامی است. اگر خاطرتان باشد در تاریخ ما داریم که وقتی به حضرت علی علیهالسلام خبر دادند که مالک اشتر شهید شده ایشان خیلی اظهار تأسف کردند و ناراحت شدند و جملهای فرمودند که مفهومش این است «که ناراحتی و اندوه ما و حزن ما به اندازه فرح قاتلین ایشان است.» یعنی دقیقاً مسأله با دشمنان و دوستان میتواند مقایسه بشود و یک معیار باشد. شما میدانید که بنیصدر چه حساسیت فراوانی روی دولت مرحوم شهید رجائی و روی شخص آقای نبوی داشتند. در اینکه عدهای را میبایست جامعه روحانیت مبارز تهران کوشش بکند و به آقای بنیصدر آنها را بقبولاند در وقتی که قرار شد تفاهم شود عدهای مطرح بودند. یکی از آنها آقای نبوی بود که پس از فشارهای زیاد برادران منجمله آقای انواری و شاید جناب آقای محلاتی هم بودند. پس از فشار زیاد بنیصدر پذیرفت ولی در جلسهای گفته بود من پذیرفتم و صدبار غلط کردم که پذیرفتم. یعنی فوراً به اشتباه خودش پی برد که چه اشتباهی کردیم که پذیرفتیم. در وقتی که شورای سرپرستی رادیو تلویزیون آن شورای پنج نفره کنار رفت و یک شورای سه نفره سرپرستی رادیو تلویزیون را بعهده گرفت در آن شورا من بودم، آقای دکتر حداد عادل و آقای غضنفرپور بود که از طرف شورای انقلاب به عنوان شورای سرپرستی انتخاب شدیم. در آنجا آقای نبوی پست معاونت اطلاعات و اخبار را داشتند. آقای بنیصدر شاید 5 ـ 6 مرتبه ما را احضار کردند و تلفنهای مکرر میکردند که چرا آقای نبوی باید مدیریت اطلاعات و اخبار را بعهده داشته باشند. و تحت فشار ایشان که از قول شورای انقلاب هم نقل میکرد که در شورای انقلاب تصمیم گرفته شده که آن شورای پنج نفری که نباشند معنایش این نیست که در سازمان باشند، نباشند در شورای سرپرستی. نباید اصلاً در سازمان باشند، و چه فشارهائی که آورد که آقای نبوی را باید از یک پستی که از شورای سرپرستی به مراتب پائینتر است ایشان را برکنار کرد. و تیپ آنها از قبیل غضنفرپور، سلامتیان و نوبری چقدر روی ایشان حساسیت داشتند حالا ممکن است حساسیت روی خیلیها داشته باشند. متقابلاً باز حزب بوده و چپیها هم روی ایشان حساسیت داشتند برای اینکه سعی بر این بود که عناصر مؤثر را، من نمیگویم مرحوم رجائی را نمیکوبیدند و من نمیخواهم بگویم کل فضیلتی را که این چهار دولت از شهید رجائی به بعد داشتند همهاش مربوط میشود به آقای نبوی که یکی از برادران اشارهای داشتند. اما سعی بر این است که چهرههای قوی انقلاب شکسته بشوند و خرد بشوند شما ببینید برای مرحوم شهید بهشتی چقدر جوسازی کردند و در آن شرایط حتی بسیاری از افراد مخلصی که با ایشان هم خوب بودند و از نزدیک ایشان را میشناختند بخاطر آن جو جرأت دفاع از مرحوم بهشتی را نداشتند و شاید همین هم یکی از عللی باشد که امام عزیز لقب «مظلومیت» را به ایشان دادند چون حتی خوبان هم از ایشان دفاع نکردند. خوب این جو را چپ و راست درست میکرد برای اینکه عناصر صادق و وفادار به انقلاب را از صحنه انقلاب خارج بکند. در رابطه با مسأله مبارزه با امپریالیسم آمریکا که یکی از پایههای اصلی انقلاب اسلامی ما است که این مبارزه میبایست در بعد سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی تا آخر ادامه پیدا بکند و ما اگر موفق شدیم آمریکا و ابرقدرتهای دیگر را شکست بدهیم در منطقه و در جهان اسلام و در کل دنیا، آن وقت است که دیگر کاملاً اسلام انشاءالله بر همه دنیا سیطره پیدا کرده است. در رابطه با آمریکا ما یک بعد مسأله گروگانگیری را داریم و حل مسأله گروگانها، که در مسأله گروگانها شاید ما در دخل ایران بخاطر جوسازیهای مخالفین و بخاطر اینکه در آن زمان بنیصدر و من تبع بنیصدر اینقدر گرد و خاک تبلیغاتی کرده بودند که ما خودمان نتوانستیم عظمت کار را بفهمیم. اما من برادران و خواهران را به بعضی از روزنامهها و اظهارنظرهای کشورهای مختلف دوست و دشمن توجه میدهم، اظهارنظر آنها نمیتواند یک ملاک و معیاری باشد چون همواره ما بر مطبوعات غرب و بر مطبوعات و رسانههای گروهی که توسط امپریالیسم و صهیونیسم هدایت میشوند میتازیم. ولی ما میتوانیم حق و باطل را از اظهارنظرها و از درون آن حرفهای آنها استنباط کنیم. یعنی شما بعد از اینکه خرمشهر به دست توانای رزمندگان ما فتح میشود، درست است که آنها دشمن هستند ولی از مجموع اظهارنظرهای آنها میتوانید به عظمت کاری که در ایران صورت گرفته پی ببرند. دقیقاً در رابطه با گروگانها آمریکا در مقابل انقلاب اسلامی تعظیم کرد و شرایط جمهوری اسلامی را پذیرفت و قبول کرد و این یکی از بزرگترین شکستها در طول تاریخ آمریکا بود. درست است که آمریکا از فردای روز آزادی گروگانها و بیانیه الجزایر، آن بیانیه را نقض کرد و لذا عراق را تحریک کرد که علیه ما وارد معرکه بشود و وارد جنگ بشود. اینها همه درست. اما همینکه آمریکا حاضر شد برای حل بزرگترین مشکل داخلی خودش که از راه نظامی وارد شده بود و در طبس شکست خورده بود در مقابل انقلاب اسلامی ایران تعظیم کند این بزرگترین پیروزی ما بود. و این پیروزی من نمیگویم، فقط آقای نبوی بودند که این کار را کردند. نه ولی امروزه هم آقای نخستوزیر نیست که هدایت به اصطلاح کار اجرائی را تنها میکند اما برادران بالاخره در سر نوک پیکان آنها هستند. یعنی امروز همه مردم هیأت اجرائیه هستند. همه قوة اجرائیه هستند. همه دولت هستند. و این تعبیر مرحوم شهید رجائی بسیار مناسب و درست است که کابینه 36 میلیونی. اما بالاخره در این کابینه 36 میلیونی آن فضل بزرگ با کی است؟ با مرحوم شهید رجائی است که همه حملات و همه مسؤولیتها و بار سنگین این مسؤولیت در درجه اول بعهده ایشان است. بنابراین اگر ما از این مسأله به عنوان یک مسأله و به عنوان یک افتخار یاد میکنیم این را نه فقط برای یک فرد، اما بالاخره این فرد است که در رأس بوده و مسأله را حل کرده است. والا حمایت امام اگر نبود، پشتیبانی امت اگر نبود، رهنمودهای امام اگر نبود اصلاً در این کشور هیچکس قدرت نداشت که یک روز حکومت کند و یا یک روز وزارت کند. با این همه مشکلاتی که بعد از انقلاب ما داریم و مخصوصاً مشکلات پس از جنگ. موضوع دیگر مسأله بسیج اقتصادی است. برادران و خواهران ببینید ما که میگوئیم آمریکا بزرگترین دشمن است و امام که به حق لقب شیطان بزرگ را به آمریکا میدهند. آمریکا در کجا با ما مبارزه میکند؟ در همه جا. هدف کوبیدن انقلاب اسلامی است. آمریکا از طریق حمله نظامی، آمریکا از طریق تبلیغات، آمریکا از طریق تراشیدن اسلام آمریکائی، اسلام سعودی در مقابل اسلام اصیل، اسلام فقاهت، اسلام انقلاب اسلامی آمریکا از طریق تبلیغات، آمریکا از طریق مسائل اقتصادی. اگر شما این اخبار خارجی، رادیوهای خارجی، اظهارنظرهای دشمنانمان را و مخصوصاً دشمنانی که تا مدتی بصورت دوست در درون ما بودند از قبیل لیبرالهای که از انقلاب حذف شدند و فرارری شدند، اگر آن اظهارنظرها را پیگیری کنید میبینید که روی مسأله اقتصاد خیلی تأکید داشتند. و این یک واقعیتی هم هست. یعنی اینکه میگفتند انقلاب دو ماه دیگر، سه ماه دیگر، چهار ماه دیگر سقوط میکند و ورشکسته میشود و منابع ارزیشان تمام شده است اینها همه از نظر و دید اقتصادی صرف مسائل درستی بود. در کامپیوتر که شرایط ایران را میدادند و اطلاعات اقتصادی ایران را میدادند نتیجه مثبتش همین بیرون میآمد و درست بود. اما چیزی را که آنها در نظر نمیگرفتند بعد معنوی انقلاب بود و پشتیبانی ملت از دولت بود و همین یگانگی بود. من میخواهم بگویم آمریکا که روی مسأله اقتصادی و شکست انقلاب اسلامی ایران از طریق اقتصادی، سرمایهگذاری کرده بود و حساب کرده بود، این از چه طریق شکست خورد؟ آیا تنها با شعار شکست خورد یا در عمل هم شکست خورد؟ من میخواهم بگویم وقتی جنگ را شروع کردند در محاسباتی که ما جنگ را شروع میکنیم تا به شکست دولت اسلامی ایران برسیم یکی از محاسبات بسیار قوی آنها مسأله اقتصادی بود. یعنی آنها میگفتند که ارتش سازمانیافته نیست، سپاه آموزش ندیده، مشکلات داخلی ایران زیاد است. در رهبری ایران میگفتند اشکال و اختلاف هست. اما یکی از مسائل این بود که میگفتند بخاطر جنگ مشکلات اقتصادی فراوانی پیش میآید، این مشکلات اقتصادی برای عراق هم پیش میآید ولی عراق را از طریق وامهای بلاعوض و کمکهای فراوانی که از بعضی از شیخنشینهای خلیجفارس و از قدرتهای بزرگ بر آنها سرازیر میشود ما میتوانیم عراق را سر پا نگهداریم. اما ایران از درون متلاشی میشود و از نظر اقتصادی به بنبست میرسد. و این محاسبات را یکی از عوامل شکستدهنده این محاسبات و این تدابیر اقتصادی که علیه ما امپریالیسم آمریکا طراحی کرده بود یکی از عوامل مهم شکست آنها بسیج اقتصادی است. باز من در اینجا نمیخواهم بگویم در بسیج اقتصادی آقای نبوی بودند که اگر ایشان نبودند ما شکست میخوردیم. من این را نمیخواهم بگویم. رهنمودهای امام، رهبریهای قاطع و به موقع امام و پشتیبانی ملت یعنی همان پنج دانه تخم مرغی را که یک پیرزنی از دهات تبریز میآورد و میدهد به اندازه آن پنج میلیاردی که کویت به عراق میدهد برای ما ارزش دارد و در حسابهای ما میگنجد و به همان اندازه برای ما و دولتمردان ما قدرت و قوت دارد. ولی من میخواهم بگویم این سازمان بسیج اقتصادی را که یکی از عواملی است که آمریکا را شکست داده در کنار هزاران عامل دیگر، در کنار رهنمودهای امام و در کنار پشتیبانی قاطع امت یکی از آن هم سازمان بسیج اقتصادی بوده و سازمان بسیج اقتصادی در رأسش آقای نبوی بودهاند. یعنی آن شرایطی را که من ابتدائاً برای وزارت شمردم، تعبد، پیروی از اسلام فقاهت و خط امام، مدیریت و کاردانی، چه وقت این مدیریت و کاردانی؟ در جریان حل مسأله گروگانها و در جریان بسیج اقتصادی بخوبی این مدیریت و کاردانی به منصه ظهور رسید. و همه ما این مدیریت و کاردانی را دیدیم. نباشد که ما این همه عظمت، این همه شکوه، این همه کار، این همه سازماندهی را نبینیم و فقط برویم یک جائی که نقطهضعف است، نکند ما مانند مگس فقط روی کثافتها و نقطهضعفها بنشینیم و فقط آنها را ببینیم که انشاءالله ما اینجوری نیستیم و این کار را نخواهیم کرد (همهمه و اعتراض نمایندگان) این همه کار خوب را که در بسیج اقتصادی کردهاند ما این کارهای خوب را باید همواره در نظر داشته باشیم. (همهمه و اعتراض نمایندگان) چی شد آقا. رئیس ـ راجع به تعبیری است که ما کردید. سیدابوالفضل موسوی تبریزی ـ آقا خواهش میکنم به حرفهایتان توجه داشته باشید جملات شما توهینآمیز است. هادی ـ موضوع دیگر موضوع سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. سیدابوالفضل موسوی تبریزی ـ آقای هاشمی به ایشان بفرمائید انتقاد یعنی گفتن نقاط ضعف نه توهین. رئیس ـ میگویند از تعبیرتان عذرخواهی کنید. دکتر هادی ـ آقای موسوی بنده شما را عرض نکردم (موسوی تبریزی ـ انتقاد صحیح بکنید) شما که انتقاد نکردید. شما که نقاط ضعف را منکر نشدید. شما که همیشه طرفداری میکردید. امروز که حتی نقاط مخالفین آقای نبوی مسأله ستاد بسیج اقتصادی را ستایش کردند. سیدابوالفضل موسوی تبریزی ـ انتقاد گفتن نقاط ضعف است نه توهین. رئیس ـ آقای هادی برای اینکه وقت تلف نشود عذرخواهی کنید. دکتر هادی ـ بسیار خوب، اگر این تعبیری که من کردم بر کسی برخورد داشته است من از این تعبیر معذرت میخواهم که اصل مبحثمان خراب نشود. برسیم بر سر مسأله مجاهدین انقلاب اسلامی. ببینید در رابطه با مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیلات در یک کشور اسلامی یک ارزش است. و گاهی ما بخاطر تبلیغات یک ارزش را در جامعه میآئیم مبدل به یک ضدارزش میکنیم. تشکیلات یک ارزش است، بسیاری از انقلابها و نهضتها در طول تاریخ اسلامی بخاطر مسأله عدم وجود تشکیلات منسجم اسلامی شکست خورده است بخاطر نبود تشکیلات. بنابراین تشکیلات یک ارزش است. من در جمهوری اسلامی ایران حزب جمهوری اسلامی را به عنوان اولین و بهترین تشکیلات اسلامی میدانم و یکی از عوامل اصلی برای این اعتقاد این است که در درون تشکیلات حزب جمهوری اسلامی، در شورای مرکزی حزب شخصیتهائی مثل آقای هاشمی و آقای خامنهای وجود دارند که لنگرهای انقلابند، استوانههای انقلابند و امروز چشم و چراغ این انقلابند. این در رابطه با اولین تشکیلات. ولی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را هم به عنوان یک سازمان اسلامی میشناسند که بعد از حزب جمهوری اسلامی در درجه دوم قرار میگیرد. ما هیچوقت نمیگوئیم که سازمانی یا تشکیلاتی بینقص و بیعیب است. خود حزب جمهوری اسلامی هم عیب و نقص زیاد دارد. اما این عیوب و این نقائص و این مشکلات و این نقطهنظرهائی که ما داریم نباید یک حزب را و یا سازمان را به عنوان یک ضدارزش در جامعه مطرح کند. آن جزئیاتی را که آقایان نقل میکنند که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یک گروهی در خط امام هستند، یک گروهی به اصطلاح در خط امام هستند نصف و نصف و یک گروهی در خط امام نیستند و تشکیلات را فقط قبول دارند. من اصلاً در این وادی وارد نمیشوم اما به آن آقایانی که در مجلس هستند که همه هم متعبدند این را میگویم که وارد کردن اتهام در اسلام خیلی سنگین است. در زنای محصنه اگر شما یک نفر ببینید و دو نفر ببینید غیردید شهادت بدهید چون شما را حد میزنند و اگر چنانچه شهادت کامل نباشد حد جاری نمیشود. در حکومت اسلامی چگونه شما یک فرد را که این همه نقاط روشن دارد، این همه از اول انقلاب و قبل از انقلاب در این مبارزه سهم داشته و نقش داشته است به مجرد اینکه یک جملهای نقل شده که آن جمله را خود شما گویندگان هم تا آنجائی که من امروز شنیدم هیچکدام نمیگوئید که شخص ایشان گفته و من چون شما را آدمهای متدینی میدانم اگر از شخص ایشان شنیده بودید حتماً همانجا اعتراض میکردید و بحث میکردید و میدیدید مقصود ایشان چیست. ما تا مادامی که کلام مؤمن را حمل بر صحت داشته باشیم میکنیم. شما هم حتماً این کار را میکردید، مستقیماً هم از ایشان نشنیدید این انصاف نیست که ما بیائیم این جمله را که شنیده شده، حالا چه کسی گفته ما نمیدانیم. از قول گفته شده و شنیده شده نقل کنیم و به عنوان یک نقطه منفی در رابطه با آقای بهزاد نبوی مطرح کنیم. (رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید) اما اینکه یک فرد آیا میتواند عضو یک تشکیلات باشد و عضو یک سازمان باشد و همان فرد هم در درون دولت باشد، بلی، امروز رئیس دولت ما عضو حزب جمهوری اسلامی است و این هیچ نقض و هیچ عیبی نیست و سعی کنیم ما از آن طرف نیفتیم که در دامان تبلیغات ضدانقلاب قرار بگیریم که خودشان بهترین سازماندهی را دارند و میخواهند ما را از سازماندهی محروم کنند و لذا سازماندهی و تشکل را به عنوان یک ضدارزش مطرح میکنند. در خاتمه من انتخاب شایسته جناب آقای نبوی را به عنوان وزیر صنایع سنگین به جناب آقای نخستوزیر به امت همیشه در صحنه و به مجلس محترم تبریک میگویم و امیدوارم که ایشان در صنایع سنگین هم همانطوری که یک فکر قاطع و جدی داشتند و در بسیج اقتصادی توانستند فعالیتهای بسیار مثمرثمری برای انقلاب اسلامی بکنند در صنایع سنگین هم موفق باشند والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. رئیس ـ آقای ابوطالب محمودی مخالف. ابوطالب محمودی ـ بسماللهالرحمنالرحیم، با کمی وقت به ظهر و فرصت کوتاه در کمیسیون گاهی به رفقا عرض میکردم که روضهخوان خوب آن روضهخوانی است که بتواند سه دقیقه روضه بخواند نه آنکه یک ساعت. بنابراین من خیلی کمتر از آنچه وقتم هست حرف میزنم. امروز همه ما توجه داریم که پشتوانه انقلاب ما ملت ما است. ملت ما هستند که از ایثار خون و مال و جان و همه چیز در راه امام و اسلام دریغ نکردهاند. بنابراین ما باید کاری بکنیم که ذرهای در اعتماد آنها به ما خدشهای وارد نشود تمام مسائلی که درباره برادرمان جناب آقای بهزاد نبوی مطرح هست بنده هیچ کدامش را به عنوان قاطع که وجود دارد عرض نمیکنم. فقط عرض میکنم که اگر شماها تماس با بیرون و مردم داشته باشید حس میکنید یک جو اینچنینی درباره ایشان وجود دارد. یا باید دولت و خود ایشان یک کاری بکند که این جو از بین برود، یا اینکه برای مصلحت امت و برای بقاء اعتماد مردم ولو ایشان فردی است بسیار فعال، مفید، خدمتگزار اما مصلحت عمومی و برداشت مردم که خدای نکرده منجر بشود به یک عدم اعتماد و یا کمی اعتماد به دولت، این مسألهای است که خسارتش غیرقابل جبران است. مخصوصاً در رابطه با صنایع سنگین که خودش مسأله کارگری و آن مسائلی که مربوط به کارگری که الآن ما داریم و خیلی وقتها کارگرها روی یک مسائل خیلی ناپختهای اغوا شدهان و به یک رکودها و یا توقفهائی در بعضی از مسائل اقتصادی ما منجر شده است و آن وقت ما فعلاً با توجه به اینکه در مملکت هم جناب آقای بهزاد نبوی میتوانند منشأ خدماتی باشند که این مسائل از آن برداشت نشود و هم دولت میتواند اشخاص دیگری را معرفی کند که این مسائل اصلاً درباره آنها مطرح نباشد و خود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام این جمله را فرموده است من این را میخوانم و عرضم را ختم میکنم. ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختباراً و لاتولهم محاباة ایشان در عرض این دو سه سالی که مصدر اموری از وزارت و بسیج اقتصادی در این مملکت بودهاند عجالتاً این را منکر نشوید که در بیرون ولو به کمک دشمن ولو به نادانی بعضی دوستان ولو شاید بعضی قصورهائی که خودشان کرده باشند مسائلی درباره ایشان مطرح هست که برای حفظ اعتماد ملت به دولت اسلامی مصلحت این است که ایشان در پست دیگری خدمت کنند. و علیکمالسلام والسلام علیکم و رحمهالله. شجونی ـ درباره خودتان هم صحبت کنید. رئیس ـ از مختصرگوئی آقای محمودی متشکریم چون وقت مجلس هم کم است موافق هم انشاءالله همینجور باشد. منشی ـ آقای زرهانی موافق. زرهانی ـ بسماللهالرحمنالرحیم. قبل از اینکه بخوام از صحبتها و نسبتهائی که به برادر عزیز و پرکار و فعال و باکیاستمان مهندس بهزاد نبوی داده شد پاسخ این صحبتها و نسبتها را بدهم توجه برادران و خواهران محترم و نمایندگان مردم را جلب میکنم به اصل هشتاد و نهم قانون اساسی اصل هشتاد و نهم قانون اساسی که به نمایندگان مردم اجازه داده که هر وقت بخواهند وزیری را که رویش شک دارند و تردید دارند استیضاح بکنند کار مایه زیادی هم نمیخواهد بدبین بودن و دلیل داشتن و جمعآوری ده امضاء من اینجا از برادران مخالف سؤالی دارم میگویم شما که مطمئناً پایبند به اسلام هستید و شکی نیست که التزام عملی داشتید و ثابت هم شده شما چرا تا الآن با داشتن این همه اطلاعات که در جلسه خصوصی و در جلسه علنی مطرح کردید نیامدید برای خدمت کردن به مردم و برای نجات انقلاب و برای طرد یک عنصر به قول بعضی از برادران نامطلوب و مشکوک بیائید ایشان را استیضاح بکنید. رئیس ـ چیزی مطرح نکردند آقای زرهانی چیزی قابل توجه برای استیضاح مطرح نبود. ابوطالب محمودی ـ چه کسی گفت عنصر نامطلوب. زرهانی ـ من خودم صحبت میکنم آنچه را که میفهمم بیان میکنم. رئیس ـ آخر شما اینجور که میگوئید مردم خیال میکنند در جلسه خصوصی یک چیزهائی مطرح شده که انصافاً نشده یعنی همینهائی بود که در جلسه علنی گفتند (یکی از نمایندگان ـ در جلسه علنی تندتر از جلسه خصوصی صحبت شد) در جلسه علنی صحبتهائی که شد، انصافاً بعضیهایش تندتر بود. زرهانی ـ در هرحال اگر اینطور باشد من صحبتم را اصلاح میکنم ولی این موضوعی که برادران گفتند در این حد بود که ایشان صلاحیت وزیر شدن را ندارد من میگویم اگر با این باری که مطرح کردند این حرف وارد باشد چرا این برادران متشرع و باایمان ما نیامدند ایشان را استیضاح بکنند مسأله این نیست که آقای بهزاد نبوی از خارج میخواهد بیاید و در کابینه وارد شود که ما بررسی بکنیم صلاحیت ایشان را، ایشان وزیر هستند از یک وزارتخانه به یک وزارتخانه دیگر میخواهند منتقل بشوند و رأی اعتماد از مجلس بگیرند ایشان تا الآن صلاحیت قانونی را داشته به دلیل تأیید مجلس و به دلیل عدم استیضاح ایشان برای وارد شدن ایشان به یک مرحله دیگر از کار و از یک وزارتخانه انتقال ایشان به یک وزارتخانه دیگری موضوعی را که مخالفین میتوانند بگویند مثلاً بگویند ایشان تخصصی در صنایع سنگین ندارد که هیچکس به چنین حرفی اشاره نکرد و همه مخالفین و موافقین از مدیریت و کاردانی و توانائی ایشان تجلیل کردند پس اینجا ما میبینیم که عندالله موضوعیت ندارد و اگر داشت ما میبایست استیضاح میکردیم اگر نکردیم یا ترسیدیم یا احتیاط کردیم چه چیزهائی را احتیاط کردیم آنچه را که میبایست نگوئیم ما اینجا گفتیم این یک مسأله. مسأله دوم در ارتباط با عضویت ایشان در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که البته صحبتهائی را که برادرمان موحدی ساوجی کردند با دو نفر مخالف محترمی که بعداً گفتند بنده بینشان تفاوت زیاد قائل میشوم و اینها را برخاسته از دو دیدگاه و دو طرز تفکر میدانم اما سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به توصیه علمای بزرگی چون شهید مطهری پایهگذاری شده و در طول این دو سه سال کارنامهای از خودش بروز داده اگر این سازمان یک سازمان بدی است و انحراف دارد ما نباید با چنین تشکل وسیعی که خیلی از جوانان حزباللهی و در خط امام با آن در ارتباط هستند برخورد ناشیانه بکنیم و خوراک بدهیم به دست مخالفین انقلاب، ما حزب جمهوری اسلامی ایران را همانطور که برادر هادی گفتند به دلیل وجود عناصر بسیار مثبت و سازنده و مورد اعتماد امام یک سازمان جامع و برحق اسلامی میدانیم که در اولویت اول قرار دارد و در این شکی نیست اما در ارتباط با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اگر خلاف شرع و انحراف و خطر درش مشهود است عقل ایجاب میکند که ما بنشینیم در جلساتی که داریم بررسی بکنیم و ببینیم راهحل چیست؟ شما فراموش نکنید بعد از اینکه آن جریان خبیث لیبرالی از صحنه رهبری اجرائی در کشور ما حذف شد چپیها بویژه تودهایها تحلیلشان این بود که این طیفی که به عنوان خط امام وجود دارد انسجام ندارد و منبعد چون تضادی که با بنیصدر و لیبرالها داشتند از بین رفتند اینها به جان خودشان میافتند و همدیگر را تصفیه میکنند ما نیائیم ناخودآگاه در مسیر مشیت از پیش تعیین کرده و دیکته شده آنها گام برداریم به نیت اصلاح و میشود از راههائی این مسأله را حل کرد مگر در ارتباط با سپاه نگرانیهائی وجود نداشت امام با درایت و تدبیر و پیامبرمنشانه گفتند هر کس که میخواهد در سپاه باشد در حزب و سازمان نباشد هر کس میخواهد در اینها باشد در این یکی نباشد با یک اشاره حکیمانه میشود این را هم امام در ارتباط با دولت حل بفرمایند و ما چه داعی بر این داریم که ابتدا به ساکن یک جوی را از پشت این تریبون مقدس که مردم هزاران امید به آن دارند در جامعه ایجاد بکنیم و در این شرایطی که ما بیش از هر چیز نیاز به وحدت داریم تشنجهای کاذب و غیرضروری بوجود بیاوریم و ناخودآگاه با این عمل آب به آسیاب دشمن ریخته بشود و چهرههائی که بخاطر پیروزیهای پیدرپی در پی اسلام و بخاطر استقامت انقلاب و ایستادگی این است در هم فرو رفته و ناراحت شده و آزرده شدهاند ما در آن چهرهها لبخند بوجود بیاوریم و اینها احساس بکنند که بله ما همچون برخوردی با هم داریم ما نمیگوئیم که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی الآن یک تشکل بسیار مقدسی است که هیچگونه عیب و ایرادی به آن نیست حتی نمیگوئیم که این سازمان باید هم بماند ما میگوئیم که اگر قرار هم هست با آن برخوردی بشود طوری بشود که به این نیروهای اصیلی که الآن فقط و فقط بخاطر رضای خدا احساس کردند در یک تشکل باید خدمت بکنند آسیب وارد نشود و رنجیده خاطر نشوند و دشمن زمینه و فرصت برای کارشکنیهای بعدی پیدا نکند. سخنی آقای محمودی گلپایگانی نمایندة محترم به عنوان مخالف گفتند، گفتند که آقای بهزاد نبوی در بین مردم جوی برعلیه ایشان هست و ایشان خودشان را باید اصلاح بکنند تا مردم به ایشان خوشبین بشوند (ابوطالب محمودی ـ نگفتم اصلاح کنند) گفتید باید این کار را تلافی بکنند خدمت بکنند تا این جو درست بشود مضمون صحبت شما چیزی در همین حدود بود ما اول میپرسیم کدام مردم در بینشان برعلیه مهندس بهزاد نبوی با این همه خدماتی که در طول این دو سه سالی که کردهاند جوی وجود دارد؟ این جو از چه راههائی انعکاس پیدا کرده آقای نبوی در طول این دو سه سال نان چه کسی را آجر کرده است که آنها به تلافی آمدهاند جو درست کردهاند و یا چه حرکت ناحقی را از خودشان نشان داده منافع چه کسی را و یا چه کسانی را و یا چه طیفهائی را بخطر انداخته با چه دیدگاههائی ایشان درگیری داشته اینها باید روشن بشود اگر جواب مشخص این سؤالات داده بشود خیلی از موارد روشن میشود بله آقای بهزاد نبوی با خطی که داشتند با برنامههای ظریف و آگاهانه و اسلامی که در ستاد بسیج اقتصادی در ارتباط با مسائل مالی و اقتصادی کشور داشتند خاطر و قلب خیلی از تجار بزرگ را جریحهدار کردند و در این تردیدی نیست و آن افرادی که به حمایت از آن تجار بازار با شیطنتهای خاص خودشان برعلیه خط امام و برعلیه سمبلها و نمونههای راستین و مقاوم این خط اصیل ولایت موضعگیری میکنند اینها بودند که شروع کردند هماهنگ با تودهایها، جبههایها، نهضتیها نمیدانم مجاهدین خلقیها و سایر گروههائی که برضد خط امام در انحاء مختلف وارد فعالیت بودند هماهنگ شدند و شروع کردند به سمپاشی درباره ایشان و روزی که جریان 9 شهریور اتفاق افتاد نخستوزیری منفجر شد ما چند نماینده بودیم که با شهرها تماس میگرفتیم همزمان میدیدیم میگفتند مثلاً دست بهزاد نبوی هم در این کار بوده، میگفتند شایع شده و بچههای سپاه و مسؤولین محکم ایستاده بودند که این جریان هماهنگ را خنثی بکنند اگر در بین تعداد کمی از مردم جوی بوجود آمده بخاطر کارهای زیرکانه و سیاستبازیهای نوکران داخلی امپریالیستهای شرق و غرب و دوستان نادانی است که ندانسته آب به آسیاب آنها میریزند البته ایشان معصوم نیستند اشتباهاتی هم در ستاد بسیج داشتند اعتراف هم میکنند مثل همه افراد که خطر پذیرفتند و کار اجرائی را تقبل میکنند مسلماً به یکسری درگیریها مواجه میشوند چون قبلاً وزیر نبودند کمیتهچی بودند زندان بودند مبارز بودند. اما در ارتباط با عملکرد ایشان در سازمان بسیج اقتصادی، در سازمان بسیج اقتصادی کاری که انجام گرفته به منزله یک تودهنی محکم به آمریکا و آن تزویر محاصره اقتصادی و آن حرکتهای براندازی در بعد اقتصادی است به شهادت همه دوستان و دستاندرکاران امروز در دوردستترین نقاط مملکت برادران کوپن توزیع میکنند و روستائیان که آنچه که میبایست دسترسی پیدا کنند از ارزاق عمومی به سهوت (حالا مشکلات باز هم دارد) دسترسی پیدا میکنند و تاریخ جنگهای دنیا نشان میدهد که هرگاه جنگی طول کشیده و ملتی با تکیه به اراده و توانائیهای خودش میخواسته ایستادگی بکند یکی از ضربههائی را که به پیکره آن جامعه و آن سیستم وارد کردهاند حرکتهای براندازی در زمینههای اقتصادی بوده و ما دیدیم که با برنامهریزیهای دقیق و صاحبنظرانه و خوبی که ستاد بسیج اقتصادی از زمان شهید رجائی انجام دادند توانستند جلو این توطئه را بگیرند البته خوب خیلی از محتکرین شلاق خوردند زندان رفتند دکانهائی بسته شد خیلی از تجار بزرگ خاطرشان جریحهدار شد اگرچه سودهای کلانی هم بردند. رئیس ـ آقای زرهانی مطلب زیاد دارید. زرهانی ـ خیر، نکتهای را که باز هم باید ما به آن توجه داشته باشیم اظهارات انسانهائی است که دستاندرکار بودند و در کوران این سه ساله پرفراز و نشیب انقلاب مصدر امر بودند و یا برای حاکمیت خط اسلام مبارزه میکردند در ارتباط با آن جریانات انحرافی حاکم بر کشور، خوب ببینیم که مرحوم رجائی چهره محبوب و شهید انقلاب درباره آقای نبوی چه میگفت شما به یاد دارید تعداد زیادی از برادران که در یک نشست خصوصی از همین مسائل که مطرح شده بود و نسبتهائی که به آقای نبوی داده شده بود بیش از چهل و پنج دقیقه یا چهل دقیقه من وقت گرفته بودم، ایشان درباره سجایای اخلاقی آقای نبوی در دوران زندان و در دوران وزارت ایشان صحبت میکرد و بهیچوجه حاضر نبود سرسوزنی از این انتقادات را بپذیرد و الآن هم میبینیم که افراد عادل و مورد اعتمادی که همه نمایندگان آنها را قبول دارند و ملت آنها را قبول دارد مثل آقای هاشمی، آقای مهندس موسوی، آقای خامنهای و از برادران مجلس آقای انواری شهادت میدهند به حقانیت ایشان و به پرکار بودن ایشان و داشتن پشتکارشان و به متعبد بودنشان وقتی که یک انسانی این همه سجایای اخلاقی داشته باشد و در عمل هم نشان داده که برعلیه هر جریان چپی و راستی قاطعانه موضعگیری میکند و خطرپذیر است و مسؤولیتشناس است و اسیر قدرت هم نمیشود دلیلی نیست که ما با یک برخوردهای احساسی و تند و حسابنشده و بدون مصلحتاندیشیها و سبک و سنگین کردن مصالح جمهوری اسلامی بخواهیم با یک حرکت حذفی با ایشان برخورد بکنیم و خدای ناکرده زمینه را برای به کام دل نشستن ابرقدرتها برای برنامههای بعدیشان که در درازمدت برعلیه انقلاب ما برنامهریزی کردهاند مساعد بکنیم امیدوارم که رأی اعتمادی را که برادران و خواهران نماینده در زمان روی کار آمدن دولت مهندس موسوی به برادرمان بهزاد دادهاند تمدید بکنند تا بدینوسیله از ایشان و از همه انسانهائی که مسؤولیتپذیر هستند حقشناسی بعمل آمده و تشویق بشوند برای مسؤولیتپذیری که اگر ما این چهرهها را برکنار بکنیم خیلی آدمهائی هستند که بله قربانگو هستند حاضرند بیایند مسؤولیت بگیرند و همه را هم از خودشان راضی نگهدارند و هیچکس هم برعلیهشان نگوید ما باید به انسانهائی که مستقل هستند استقلال رأی دارند ولو اینکه درصدی با افکار ما مخالفت بکنند ولو اینکه بعضی از کارهائی که ما به آنها محول میکنیم پشت گوش بیاندازند ما باید اینها را بپذیریم و در عین حال از ناحیه مجلس بایستی به اینها برخورد ارشادی داشته باشیم شما گاهی اوقات اتفاق میافتد دهتا خلاف را از یک مسؤول مملکتی میبینید طبق این قانون اساسی و آئیننامه تذکر نمیدهید سؤال نمیکنید استیضاح نمیکنید اما در سر یک بزنگاه بدون مقدمه و ابتدا به ساکن یک انسان خدمتگزار که این همه خدمت کرده و مورد اعتماد است یک چنین برخوردی میشود این رویه رویه سالمی نیست البته این رویه اکثریت مجلس نیست اکثریت مجلس آزمایش خودش را در کوران سختیهای انقلاب داده امیدوارم که با برخوردهای صحیحی که انجام میشود این مشکل حل بشود و ایشان رأی اعتماد بگیرند و در صنایع سنگین که مسأله بزرگ ما است و من دیروز در نطق قبل از دستورم این مسأله را به مهندس موسوی برادرمان نخستوزیر اشاره کردم مخصوصاً در استان صنعتی خوزستان شما ببینید صنایع به چه روزی نشستهاند و روزگار صنایع سنگین ما به کجا کشیده شده و نیاز هست که این صنایع به دست یک آدم مدیر و مدبر و کارشناس و متدین بیفتد تا بتواند انشاءالله اینها را سروسامان بدهند چون ما بعد از کشاورزی به این صنایع تا حدی متکی هستیم و اینها نیاز به احیاء دارند و آقای مهندس نبوی هم با خلاقیتهائی که از خودش در کوران کارها نشان داده صلاحیت انجام این مسؤولیت را دارند والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. رئیس ـ چون الآن ظهر شده و ما اگر بخواهیم که جلسه را بطور طبیعی همانطور که در برنامه هفتگی بود تشکیل بدهیم میافتد به پنجشنبه که طبق آئیننامه نمیتوانیم چون تعبیر آئیننامه این است «در اولین فرصت» یکی از دو کار را باید بکنیم یا این جلسه را حداقل یک ساعت ادامه بدهیم یا اینکه آقایان بروند نماز و نهار و از نماز برگردند اینجا (عدهای از نمایندگان ـ ساعت 2 تا 30/2 جلسه را تشکیل بدهیم) پس ساعت 2 بعدازظهر جلسه را تشکیل خواهیم داد. حداکثر دو ساعت هم جلسه طول میکشد و بیشتر طول نمیکشد چون افراد زیادی برای صحبت کردن نمانده بنابراین جلسه به عنوان تنفس تعطیل میشود و ساعت2 بعدازظهر دوباره شروع میشود. (جلسه ساعت 20/12 به عنوان تنفس تعطیل و مجدداً در ساعت 25/14 به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد). رئیس ـ بسماللهالرحمنالرحیم. جلسه برای ادامه مذاکرات رسمی است دو سه نفر از مخالفان و موافقان صحبت کرده بودند. مخالف بعدی را بگوئید تشریف بیاورند. منشی ـ آقای فهیم کرمانی مخالف. فهیم کرمانی ـ بسماللهالرحمنالرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین؛ در صحبتی که بعد از آقایان موافقین عنوان کردند به شرایط لازمه در شخص وزیر اشاره شد و گفتند که یک وزیر باید شخصی متدین و متعهد به خط ولایتفقیه باشد و سابقه مبارزاتی داشته باشد. و یک شرط دیگر که عنوان کردند. من میخواهم حداقل مطلبی را که در اینجا عنوان میکنم به این شکل عنوان بکنم که برای من مسلم نیست که همین مسأله تا چه اندازه محرز است و باید همین مسأله کاملاً شکفته بشود و مشخص بشود که آیا بعضی از این آقایانی که اینجور عنوان میکردند، شخص مورد بحث، ایشان متعهد و پیرو خط فقاهتی هست یا نه؟ ما میبینیم در رسالههای توضیحالمسائل مسأله اول یا دوم را وقتی عنوان میکنند میگویند هر شخص مسلمان مکلف که عاقل هم هست باید در مسائل مربوط به شؤون زندگیاش یا مجتهد باشد که خودش تکلیفش را استنباط بکند و یا اگر چنانچه مجتهد نسیت باید تقلید بکند و یا عمل به احتیاط بکند. و تفکیکی هم بین مسائل قائل نمیشود که در کدام مسائل و چه سری از احکام را تقلید بکند و در چه سری از احکام مجتهد باشد یا نه؟ یعنی قسمتهای سیاسی و یا بخشهای اقتصادی و غیره را از هم تفکیک نمیکنند. میگویند که یک فرد مسلمان در همه مسائل مربوط به زندگیاش باید اینجوری باشد. و حالا ما نمیدانیم آیا این مسأله به تمام معنا و «بکماله» درباره برادرمان آقای بهزاد نبوی صدق میکند یا اینکه صدق نمیکند؟ من مجبور هستم که در اینجا مسأله را اینجور طرح بکنم: آقایانی که مدعی هستند که ایشان واجد این شرایط هست و در خط فقاهتی قرار دارد و قرار گرفته است برای من حداقل توضیح بدهند و روشن بکنند آیا تعدد دلیل بر تغایر هست یا نیست؟ اگر تعدد را دلیل بر تغایر و تباین و دوئیت بدانند، در اینجا این مسأله کاملاً صدق میکند. یعنی وقتی که ما در زندگی و در اجتماع مراجعه میکنیم، میبینیم وجود مسجد یا وجود کلیسا دو موجود عینی هستند که این دوئیتشان دلالت بر تغایر و تباینشان میکند. دو گروه یا دو حزب اگر در یک مملکتی، اگر در یک کشوری وجود داشته باشند یا این دوئیت وجود دارد با حفظ این قید دوئیت و اثنانیت یا اینکه دوئیت و اثنانیت این قید وجود ندارد و بیاثر و ملغی است. اگر دوئیت هست مرز بین این دو شییء هست و لذا همین مرزها باعث میشوند که این دوتا را از هم تفکیک و جدا بکند. پس ما اینجا تغایر داریم و تباین. و اگر چنانچه این قید را برمیدارند و این قید را لحاظ نمیکنند و دوئیت را از این طریق میخواهند خنثی بکنند پس بنابراین اسم دوئیت و اثنانیت نگذارند و بگویند شییء واحد. بنظر من که من نتوانستم خودم این مسأله را برای خودم حل بکنم و حداقل خودم را قانع بکنم وجود دو گروه در جمهوری اسلامی است. یک گروهی بنم حزب جمهوری اسلامی که حزبالله است و دارای شرایط خاصی و مرزهای مشخصی هست و در آن مرز و در آن محدوده ما آن را حزب جمهوری اسلامی میشناسیم و با آن قیود و با آن شرایط این را میپذیریم و از آن تبعیت میکنیم و برحقش میدانیم و هرچه که مغایر با این قیود و با این شرایط باشد، که حداقل همان مسأله دوئیت و اثنانیت است این درست باید نقطه مقابل این قرار بگیرد و کاملاً با این مباین باشد. بنابراین، یا آقایان باید بگویند که این سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که یک حزبی و یک گروهی است و یک تشکیلاتی دارد با حزب جمهوری اسلامی در تمام جهات و در تمام شرایط یکی است و هیچ مباینتی و مغایرتی با هم ندارند. و یا اینکه نه، باید قبول بکنند که اینها دوتا هستند. اگر قبول کردند که دوتا هستند پس شرایطش هم باید دوتا باشد. خطش هم باید دوتا باشد مسیرش هم باید دوتا باشد، هدفش هم باید دوتا باشد. از جمله شرایطی که در اینجا هست مثلاً حزب جمهوری اسلامی عنوان میکند که «حزب، فقط حزبالله رهبر فقط روحالله» (حضار صلوات فرستادند) این یکی از شرایط است. اما آیا این سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم به این شعار معتقد هست یا نیست؟ اگر معتقد هست، حزب فقط حزبالله است. این را هم باید قبول بکنند پس دوئیت باید از بین برود. دوئیت نباید وجود داشته باشد. اگر این مسأله را قبول ندارند که میگویند دوتا هست. پس بنابراین حزب هم فقط حزبالله که میگویند، نیست. رهبر هم نباید یکی باشد باید رهبر دوتا باشد. برای اینکه ایده فرق میکند هدف فرق میکند. چون هدف و ایده دوتا هست، لذا مرز بوجود آمده و تباین و تعیین بوجود آمده است. والا بایستی اینها یکی باشند. بنابراین، من این مسأله را میخواهم که آقایانی که وارد هستند و میدانند حداقل توضیح بدهند که من در این زمینه روشن بشوم. و به همین دلیل هم امروز من از صحبتهای جناب آقای نبوی استفاده کردم که در آن جلسه خصوصی صحبت کردهاند. من دیدم و شما هم نشنیدید که در ضمن صحبتهای ایشان کلماتی پیدا میشد و به چشم میخورد که حاکی از همین تغایر و حاکی از همین تباین بود. تباین دو خطمشی فکری و سیاسی و مذهبی. از جمله مثلاً ایشان صحبت کردند و گفتند که من مواضع حزبی را که آقای بهشتی نوشته است، خواندم، مطالعه کردم، و درست در هشتمین دقیقه صحبت جناب آقای نبوی بود که این مطلب عنوان شد من از روی ساعت کاملاً دقیق بودم. در هشتمین دقیقه صحبتشان بود. در آن دقیقه هشتم. گفتند من مواضع حزب را که آقای بهشتی نوشته است، خواندم و دیدم مطالبی را که ما جرأت نمیکردیم یکدهم آن حرفها را بزنیم. دنبال این که ما جرأت نمیکردیم که یکدهم آن حرفها را هم بزنیم. عنوان کرده بودند که «من بعض آنها را چپی میدانم یا چپ میدانم» اگر بعضی از آن مواضع را آقایان چپ بدانند و از آنطرف هم جرأت نمیکردند یکدهم این حرفها را بزنند پس از اینجا خوب معلوم میشود که آقایان یک طرز تفکر چپی داشتهاند که جرأت نمیکردهاند که این مطالب را عنوان بکنند یا اینکه دنبال این میگشتهاند که یک روزنهای از یک گوشهای پیدا بکنند تا متمسک به آن روزنه بشوند و بتوانند مطالبشان را عنوان بکنند (همهمه نمایندگان) رئیس ـ (زنگ رئیس) آقایان توجه بفرمایند. فهیم کرمانی ـ و در این زمینه که من عرض میکنم خط متغایر است و متباین از لابلای صحبتها که استفاده میشد بجای خود، در آن صحبتهائی هم که در جلسات عمومی که آقایان داشتند با جناب آقای راستی در آنجا هم که صحبتهایشان روی نوار ضبط شده، قسمتهائی از این مطالب را که ضبط شده بود پیاده کردهاند و آن پیاده شدههائی که بوسیله بعضی از برادرها به من رسیده است و بعضی از آقایان نمایندگان هم که خودشان در جلسات بودهاند شاهد بودند که همینگونه مطالب جسته و گریخته اما خیلی ماهرانه بیان میشده، که در اینجا عنوان میشد. از جمله مسائل مثلاً در رابطه با روحانیت، در رابطه با روحانیت در آن نوارهائی اینطوری که به من دادهاند و پیاده کردهاند، ایشان عنوان میکرده که ما باید روحانیت را به عنوان یک پل تقویتش بکنیم. به عنوان یک پل، یعنی درست مثل همان نکتهای که آن بنیصدر ملعون در آن مقاله خودش که در سالگرد دکتر شریعتی نوشته بود که، این رهبران مذهبی نمیتوانند کاری بکنند ولی ما باید اینها را نگهشان بداریم تا از وجودشان و از نفوذی که دارند استفاده بکنیم من فکر میکنم درست مشابه آن نکته باشد. در اینجا عنوان کرده است که «ما روحانیت را باید تقویت بکنیم بصورت یک پل». من میتوانم مطالبشان را که در اینجا هست، بخوانم: در اینجا درباره روحانیت نوشته است «ما باید روحانیت را به عنوان یک پل تقویت بکنیم و در جامعه جا بیندازیم» این مطلب در این فتوکپی هست که به عنوان پیاده شدن نواری است که در آن جلسات بوده است و فتوکپی آن را برای من آوردهاند. این، عین عبارت است. «ما باید روحانیت را به عنوان یک پل واقعاً تقویت کنیم و در جامعه جا بیندازیم» این یک مسأله با توجه به این جمله و جملات دیگری که در این فتوکپی وجود دارد. و با توجه به این مقدمهای که بنده عرض کردم که تعدد، دلیل بر تغایر هست از اینها میفهمیم که این خط یعنی خط حزب اینچنین، با خط حزب جمهوری اسلامی باید مغایر باشد و نمیتواند یکی باشد برای اینکه حزب جمهوری اسلامی دربست و کاملاً خودش را تابع ولایتفقیه و تابع روحانیت اصیل میداند ولی این آقا در اینجا عنوان میکند که ما باید روحانیت را به عنوان یک پل تقویت بکنیم و در جامعه جا بیندازیم این دلیل بر تغایر است. الویری ـ آقای فهیم این مدرک از کجا است که شما میگوئید؟ فهیم کرمانی ـ مدرک را چند دفعه عرض کردم گوشتان را باز بکنید و خوب بشنوید. آقا عرض کردم نواری است که در آن جلسات بوده. خلاصه نوار چهارده ساعته و خلاصه نوار هفت ساعته در حضور آقای راستی بوده و آقای یارمحمدی و بعضی از آقایان دیگر هم در جلسه بودهاند و نوارها هم هنوز موجود است و آقایان دیگر این را نمیتوانند منکر بشوند… بجنوردی ـ آقای فهیم شما خودتان نوار را گوش کردهاید؟ یکی از نمایندگان ـ پیاده شده است آقا. بجنوردی ـ ایشان خودشان پیاده نکردهاند. فهیم کرمانی ـ به شما عرض کنم مثلاً این مطلب را اینجا عنوان کردهاند دقت بفرمائید. نوشته است: مجبورم به لحاظ مسؤولیت و شغلم یک حرفی بزنم (اینها تکههائی است که از پیاده شده این نوار من انتخاب کردهام) مجبورم به لحاظ مسؤولیت و شغلم یک حرفی بزنم، یک حرفی بزنم که ممکن است 99% قبول نداشته باشید چه کار بکنم؟ آنجا بگویم اجازه بدهید مسائل ایدئولوژیکمان را در سازمان یکی بکنیم، خطمشیمان را یکی بکنیم، این کار را که نمیتوانیم بکنم. مجبورم نظر بدهم و به همین دلیل مسأله یعنی مشکل سبب شده است که نه تنها در بعضی از مسائل اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادیمان اختلاف برداشت داریم، بلکه در برخورد با همین مسأله تشکیلات که بنظر من خیلی از بدیهیات اولیه است دیدگاه واحدی نداریم. حتی در رابطه با برداشتمان از مسائل مربوط به نمایندگی امام و ارتباطمان با ولایتفقیه هم عبارت را تکرار میکنم حتی در رابطه با برداشتمان از مسائل مربوط به نمایندگی امام و ارتباطمان با ولایتفقیه هم، سر همین هم اختلاف داریم همین الآن این کار را بکنیم همانطوری که بعضی از برادران در سازمان گفتند دو سلیقه هست: که هیچکدام خلاف اسلام و خلاف ولایتفقیه نیست و با هم نمیخواند عیسی به دین خویش و موسی به دین خویش خیلی با هم خصومت پیدا نمیکند. خیر چه کسی گفته است که اختلاف سلیقه است دو اختلاف مشی است. دو اختلاف نظر است دو اختلاف مبنائی است. که شما میگوئید درباره ولایتفقیه هم اختلاف داریم. درباره نمایندة او هم اختلاف داریم که میگوئید که آیا ولایتفقیه یا نمایندة ولایتفقیه چه اندازه حق اعمال دارد و حق نظارت دارد. و اینجا هم تصریح میکند که میگوید نمایندة ولایتفقیه حق توشیح دارد، حق توشیح دارد و حق نظارت دیگری ندارد. این مطلب را که میگوید نمایندة ولایتفقیه حق توشیح دارد. با همان مطلبی را که در صدر عنوان شد که میگوید ما روحانیت را به عنوان پل باید تقویت بکنیم و در جامعه جا بیندازیم. و در جای دیگری عنوان میکند، خطمشی سیاسی خودمان را یا اقتصادی خودمان را عنوان میکنیم و بعد میگوئیم نمایندة امام یا ولایتفقیه، یا هر کسی که هست توشیح بکنند پس بنابراین، آقایان میخواهند خط بدهند و روحانیت را میخواهند از وجههاش استفاده بکنند. و اگر احترامی هم میگذارند و در بین آنها میآیند و میروند، یک احترام صوری هست که به اصطلاح این را وسیله قرار میدهند، پل همان وسیله است و همان طریقی است که میخواهند از روی آن بگذرند و به هدف خودشان برسند. در اینجا در خلاصه این نوار هفت ساعته با نمایندة امام در صفحه یک آن اینجوری عنوان میکند: ولایتفقیه، بهزاد گفت: اصلاً ولایتفقیه را به عنوان یک اصل در حاکمیت حکومت نمیدانستم ولی از وقتی که این اصل را پذیرفتهایم، الآن معتقد و متعهد هستیم. مثل این که این مطلب در صفحه اول بود و آن مطالب قبلی که گفتیم در صفحات بعدی بعداً روشن میشود که خطشان دارد روشن میشود. ببینید مثلاً در اینجا نوشته است (به این جمله دقت بفرمائید) مجمع عمومی دوم کدهای نوار هفته ساعته. در اینجا نوشته «ما میخواهیم ببینیم که چه کسی بیشتر از امام شبهه ایجاد میکند در مورد نمایندة امام» شما که همهتان از خود من فکر میکنید. یک چنین چیزی نوشته است. اندازه دخالت نمایندة امام اعتراف میکند که از روز اول گفتهام که نمایندة امام در سازمان کارش توشیح است الآن هم سر همان حرف اولم ایستادهام. میگوید نمایندة امام اگر چنانچه در یک سازمان میآید، و میخواهد دخالت بکند، حق دخالت ندارد فقط ما خط میدهیم، مینویسیم، تدوین میکنیم، آن آقا باید توشیح بکند. بنابراین، ببینید هم نمایندة امام را و هم روحانیت را در راه رسیدن به هدفهای خودشان میدانند و از این سری مطالب و از این سری کلمات در این نواری که پیاده کردهاند، زیاد است. و من نمیخواهم همه این مطالب را بخوانم و وقت شما و مجلس را بگیرم، فقط میخواستم عرض بکنم که این مسائل موجود است و برای ما حداقل موجب شک و تردید است که باید اینها را برای ما تفسیر بکنند و توضیح بدهند که این دوئیت یعنی چه؟ حزب جمهوری و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که قبلاً همانهائی بودند که با اکثریتها بودند و بعد به شما که عرض کنم جبهه دموکراتیکی داشتند و بعد از آنها منشعب شدند و الآن به این شکل درآمدهاند و الآن هم در داخل خودشان به سه جناح شدهاند و در بین آنها این حرفها بوجود آمده است و وقتی آقای راستی حفظهالله پیشنهاد میکنند که مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی شما را باید روحانیت مستقیماً بیاید و عنوان بکند و مستقیماً در جریان کار شما باشد که آقایان یزدی و دو نفر دیگر را هم پیشنهاد میکنند آقایان حاضر نمیشوند که بپذیرند. خود حاضر نشدن و خود این زیربار نرفتن به این مسأله ایجاد حداقل وهم میکند حداقل آدم را میبرد زیر سؤال که چرا آقایان نمیخواهند مسائل را بفهمند و مسائل را درک بکنند؟ اینها مسائلی است که در این زمینه عرض میکنم من اگر بخواهم مفصل و مستوفی بحث بکنم چهار پنج ساعت وقت میخواهم. برای اینکه چندین ساعت آقایان صحبت کردهاند و روی نوارها هست و پیاده شده است و خلاصه این مسائل را هم اگر بخواهد انسان حداقل روشن بحث بکند دو ساعت وقت میخواهد که من صرفنظر میکنم فقط آقایان نمایندگان را در جریان قرار میدهم. مطلب دیگری که هست من بصورت یک سؤال از جناب آقای بهزاد سؤال میکنم جناب آقای بهزاد نبوی! در سال 1351 که شما به زندان شاه رفتید آیا در دادگاه بدوی که حکم محکومیت به شما دادند و یا محکومیت دادگاه تجدیدنظرتان، تفاوت داشت یا نداشت؟ آیا در دادگاه اول به چند سال محکوم شدید و در دادگاه دوم به چقدر؟ و آیا علت شکستن حکم دادگاه اول و تخفیف دادن و آمدن در دادگاه دوم روی ده سال، علت آن چه چیزی بوده است برای من توضیح بفرمائید. این یک مطلب یک مسأله دیگر هم برای من مهم است این را هم برای من لطفاً توضیح بفرمائید در آن موقعی که شما مسؤول شرکت مخابراتی ماهواره اسدآباد بودید و در آنجا مشغول بودید و جشنهای دو هزار و پانصد ساله را میخواستند بگیرند، در آنجا که شما مسؤولیتی داشتید و در دادگاهتان هم اشارهای به همین مطلب کردهاید که اگر من ضد رژیم میبودم، میتوانستم آنجا را منفجر بکنم و نکردم. و یا یک نقص فنی در دستگاهها بوجود بیاورم، و نیاوردهام. بفرمائید، توضیح بدهید آیا قضیه چه چیزی بوده است؟ تا اینکه ما روشن بشویم تا بتوانیم با خاطر جمعی با فراغت بال تصمیم بگیریم درباره رأی دادن به شما. و من دیگر بیش از این صحبت نمیکنم فقط اشارهای به این مطلب کردم انشاءالله خودشان این مطالب را توضیح میدهند تا اینکه ما در جریان کامل قرار بگیریم و روشن بشویم. والسلام علیکم و رحمهالله. رئیس ـ موافق بعدی صحبت بکند. منشی ـ آقای بیات به عنوان موافق بفرمایند. بیات ـ بسماللهالرحمنالرحیم، با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و امام بزرگوار امت و با صلوات و سلام به شهدای عزیز اسلام و به رزمندگان قهرمان و ایثارگر ایران، ذهن برادران و خواهران نماینده را به دو سه آیه شریفه جلب میکنم که انشاءالله برادران و خواهران ما در روز قیامت مقداری عنایت بکنند که حرفهائی که میگویند روی حرفهایشان بایستند. بسماللهالرحمنالرحیم «و لقد خلقناالانسان و نعلم ماتوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبلالورید. اذیتلقیالمتلقیان عنالیمین و عنالشمال قعید. ما یلفظ من قولالالدیه رقیب عتید. و جاءت سکرةالموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید.» امیدوارم انشاءالله رقیب و عتید مسائلی را که یادداشت میکند در روز قیامت روی این مسائل پروردگار عالم با فضلش با ما برخورد بکند نه با عدلش انشاءالله. قبل از آنکه در رابطه با مسأله موافقتم با آقای بهزاد نبوی به عنوان وزیر صنایع سنگین صحبت بکنم دو سه مسأله را به عنوان تذکر به برادر عزیزم آقای فهیم عرض میکنم. تذکر اول من این است که برادران ما اگر خوب مسأله را نمیتوانند بپرورانند لااقل بد دفاع نکنند. بد دفاع کردن بیشتر مسأله را وارونه و شاید یکسری تمایلات را جلب میکند، درنتیجه اگر افرادی هم نمیخواستند رأی بدهند ممکن است که با همین صحبتها رأی بدهند. بد دفاع کردن، چیز بدی است، و مخصوصاً چون خود من هم قاضی بودم و من به برادرم جناب آقای فهیم به عنوان یک فرد حوزهدیده و فاضل دارم نگاه میکنم. من استدلالی که برادرمان دارند، یک کمی آن را میخوانم. از ایشان برازنده نبود که مسأله دوئیت را دلیل بر تباین و تضاد میدانند. من گمان نمیکنم فردی که با الفبای مسائل حوزه سروکار دارد که ایشان در سطح بالا است یعنی واقعاً من ایشان را فردی فاضل میدانم. چنین استدلالی بکنند «چون اینها دوتا هستند، پس تباین دارند» من نمیدانم این چگونه استدلالی است؟ حوزه علمیه قم، غیر از حزب جمهوری اسلامی است اما تباین دارند؟ بازار غیر از جمهوری اسلامی است یعنی تباین دارند؟ ما الآن 240 نفر نماینده داریم همه ما دوئیت داریم، تعدد داریم، یعنی همه ما تباین داریم؟ و نمیدانم که این استدلال چگونه استدلالی است؟ و امیدوارم که انشاءالله ایشان در این باره تجدیدنظر بفرمایند. و اما مسألهای که ایشان در اینجا مطرح کردند، مسأله نوارها را یا این چیزهائی را که ایشان در اینجا خواندند. این جمله را از آقای یارمحمدی میخوانم که مسؤول انتظامات اینجا هستند. جناب آقای رئیس محترم مجلس، آقای هاشمی مطلبی که آقای فهیم خواندند یک شخص ناشناسی در مجلس پخش کرده است. من این مطالب را تأیید نمیکنم. و من قبل از آنکه اینجا بیایم بعد از اعلام تنفس به بالا رفتم دیدم که یک آقائی آمده است در اینجا مرتب به این گوشه و آن گوشه میرود و دارد مسائل را پخش میکند این مسائل را آقایان به عنوان یک قاضی لااقل «اخوک دینک فاهتد لدینک» یک مقدار با این مسائل ما محتاطانه برخورد کنیم و مسائل نوارهائی که میگوئید من روایت نمیگویم. در اینباره من خودم کنجکاوری کردهام. در این نوارها من گوش کردهام در این مسائل من بودهام، در این صحبت 14 ساعته آقای راستی من بودم. در صحبت این سه جنابی که میگوئید در همه صحبتهایشان من بودم. مسأله این نیست که آقایان میگویند. ما یک مقداری منصفانه با مسائل برخورد بکنیم. بنا است در روز قیامت در مقابل این حرفهایمان به پروردگار عالم پاسخ بگوئیم. در مقابل رقیب و عتید باید پاسخ بگوئیم. بنابراین برادران ما به این تقطیعها توجه نکنند، به این نوارها توجه نکنند. لااقل بصورت محتاطانه با مسائل برخورد بکنند. حرف هر سه جناح را گوش بکنند اولاً حرف برادرمان آقای موحدی را تصحیح بکنم که ایشان فرمودند آقای بهزاد جزو جناح وسطی است اشتباه کردند جزو جناح اولی است نه جزو جناح وسطی است! پس معلوم بود ایشان هم نمیدانستند. اساساً آقایان در جریان مسائل اصلاً نیستند از گوشه یکی از جناحها آقایان حرفی را میشنوند و بعد میآیند بدون اینکه تحقیق بکنند، من با نمایندگان هر سه جناح صحبت کردم، الآن نوشتههای هر سه جناح را دوبار خواندم و این نوشتههائی که با آیتالله موسوی اردبیلی بوده همه اینها را خواندم این حرفهائی که آقایان میگویند نیست «بیننا و بینالله». مسائل را آقایان بخوانند مسأله رجال برای همین است. مجلس شورای اسلامی که صد نفر روحانی دارد. در کتب رجال ببینید که در رابطه با جرحها در رابطه با تعدیلها، در رابطه با توثیقها، در رابطه با مسائل دیگر چقدر دارند احتیاط میکنند مگر به این سادگی میشود گفت آقا! خطش منحرف است و دوئیت دارد. این حرف شد! لذا من این را فقط به عنوان تذکر به برادران عزیزم عرض کردم و اینجا هم نمیخواهم آقای بهزاد نبوی را تبرئه بکنم و بگویم ایشان معصوم است. هیچ معصومی ما بعد از 14 معصوم نداریم. هیچ موقع بنده این را صحه نمیگذارم. حتی به مسأله وجدان عمومی هم که این ابتدا شعارش از آقای بنیصدر بود و بعد یک مقداری تغییر جهت داد این را هم باز من صحه نمیگذارم. غیر از انبیاء و غیر از 14 معصوم ما معصوم نداریم. در همه احتمال خطا هست. اما مسأله، مسأله انحراف است. مسأله، مسأله کجفکری است. مسأله، مسأله اعتقاد به ولایتفقیه است یا نه. من یک نمونه میخواهم عرض بکنم. یک روز همین بهزاد این جمله را گفت. گفت آقا! من این اسلام را ارثی از پدرم یاد نگرفتم. این اسلام از مادرم ارثی به من منتقل نشده. من خودم به حقانیت اسلام رسیدهام. در یکی از نوشتهها به ایشان برچسب روشنفکری زده شده بود. ایشان از این کلمه آنقدر ناراحت بود گفت همه این روشنفکرها را من زیر پایم گذاشتم. الآن به من میگویند «روشنفکر» منتها برادران ما کتاب عقل و جهل، اصول کافی را بیشتر عنایت بکنند. در اسلام به آزادی عقل و اندیشه اجازه داده شده است بنا نیست که ما به عنوان این طرز تفکر که فرد آمد در مقابل امام احمدبن حنبل گفت آقا! این آیه معنایش چیست «الرحمن علیالعرض استوی» گفت آیه معلوم است، کیفیت مجهول است «والسؤال بدعه» یاالله بلند شو، برو. ما اینقدر را قبول نداریم. اینطوری ما به مسائ برخورد نمیکنیم که اگر یک نفر فقط میتواند مسائل را بفهمد، ما بیائیم جلو فهمش بطور کلی حصار بکشیم، بدتر از ترور شخصیت، بدتر از ترور اقتصادی بیائیم ترور اندیشهها را بکنیم. این مسأله، مسأله بدی است همینطوری که امام بزرگوار با مسائل، امامگونه برخورد میکند. امام صادق با مخالفینش چگونه برخورد میکرد؟ مخالف هم نیست منتها یک آدمی است که میفهمد. مثل اینکه در این مملکت فهم جرم است؟ پس اعلام بکنید و بگوئید آدم بافهم نباید اصلاً سرش را بالا بکند و زندگی بکند و نگاه بکند. جرمی که آقایان دارند این است که یک مقدار میفهمند. آیا فهمیدن جرم است؟ اینکه در روایات اسلامی داریم «انلله علیالناس حجتین، حجه ظاهره و حجه باطنه و اماالحجهالظاهره فهیالانبیاء (یا فهمالانبیاء) و اماالباطنه فهیالعقول» عقل در اسلام حجت است. این همه اسلام روی تفکر، روی تدبر، روی سؤال، روی بررسی، تکیه میکند بخاطر همین مسأله است. برادرمان آقای میرحسین موسوی یک جملهای میگوید آقایان میآیند مدام روی آن حرف میزنند. ایشان میگوید آقای بهزاد باعث تحرک در دولت است. بعضیها خیال میکنند معنایش این است که مثلاً ایشان یکدانه… این نیست. من حتی حرف برادرمان آقای دانش را هم نمیخواهم بگویم که ایشان یک درخشندگی خاصی دارد خیر، معنایش این است وقتی که در یک جلسه یک نفر اهل بحث باشد، اهل حرف باشد، صحبتش را بگوید، سکوت نکند خوب چنین آدمی طبیعی است که زمینه سؤال را ایجاد میکند افکار رویهم متراکم میشود طبیعی است که دولت حالت تحرک پیدا میکند. معنای این حرف این نیست که دولت یک حالت ضعف دارد یا ایشان یک حالت خاص نبوغی دارد که رهبری دولت در دست او است. اما یک آدمی است که میفهمد و مادامی هم که مسأله را نفهمیده زیربارش نمیرود. این عیب نیست بنظر من این کمال یک انسانی است و این انتقاد نیست. علاوه شما به حرفهای امام عزیزمان توجه بفرمائید که دیروز چه گفتند؟ مگر امام این مسائل را نمیدانستند که برادران میگویند؟ «خیر، آقا! تضاد هست رودررو هستند به دلیل اینکه دوتا هستند». امام دیروز چه فرمودند؟ گفتند به کارتان بیشتر ادامه بدهید. نگفتند امام این را؟ علاوه براین برادران ما به یک مسأله دیگر هم توجه بفرمایند و آن این است که من هم در مسأله بسیج اقتصادی و مسائل دیگر ضعفهای زیادی دارم میبینم. اما یکسری ضعفها از ضرورت انقلاب است. نمیشد ما که 20 ماه بلکه بیش از 20 ماه است قریب به دو سال است که در جنگ هستیم. زمینی ما را میکوبیدند، هوائی ما را میکوبیدند، در داخل هم منافقین داشتند ترورمان میکردند، بهترین عزیزمان را از دستمان گرفتند حالا با توجه به این معنا دیدید که امام چه نکته جالبی را فرمودند؟ فرمودند در یکی از جنگها، یک جنگ کوچکی شده بود. مسأله قحطی برای جامعه کشنده بود. قریب به دو سال است که جنگ مسلحانه آن هم با این وضعی که ما داریم. این همه گرفتاری، در محاصره هستیم در همه چیز هستیم. چه وقت قحطی شده؟ چه وقت گرفتاری شده؟ و این فراوانی وفوری که ما داریم. اینها دلیل بر این است که اینها در کارشان موفق بودهاند. لذا روی این حساب من، روی معیارهائی که حالا عرض میکنم و تحمیل هم نمیکنم بینی و بینالله حجت شرعی برای خود من تمام شده و لذا رأی موافق هم میدهم. این معیارهائی که عرض میکنم: معیار اول این است که عملکرد یک فرد نشانگر صداقت همان فرد است. در مسأله گروگانها، در مسائل دیگر، در بسیج اقتصادی این فرد اگر خطا کرده معترف بر خطایش هست اما خط کلی، جهت کلی در خط امام بوده و تبعیت از رهنمودهای امام داشته است و در تمام کارش موافقت داشته است. اگر این آدم با خط امام متضاد بود، شخصی که برادران گفتند و بیخود من دارم الآن تکرار میکنم کسی که به خود من میگفت که من مخالم با مسأله آزادی گروگانها اما عملاً تبعیت میکنم و شما این نوشتهای که اینها نوشتهاند به آقای اردبیلی دادهاند به حضور امام هم فرستاده شده آن را بخوانید من ناچارم این جمله را بگویم. بخوانید ببینید کجای این انحراف دارد؟ کجای این با خط امام تضاد دارد؟ اگر مسأله، مسأله نمایندگی امام است باز هم در آن مسأله من بودم خود من 5 ساعت در حضور جناب آقای راستی بودم. حرفهائی خودم داشتم دیگر داعی ندارم اینها را من به خدمت ایشان عرض بکنم یا به خدمت برادران و خواهران نماینده عرض بکنم. مسأله در نحوه برخورد من معتقدم متفاوت است و علاوه اساساً اینکه آقایان آمدهاند این جناح و آن جناح، اصلاً مسأله این نیست. در اصول دین اینها اختلاف ندارند. در فروع دین اختلاف ندارند. هیچکدام از اینها اختلاف ندارند مثلاً به عنوان نمونه میخواهم عرض بکنم. از این آقا پرسیدهاند، حدود مالکیت چیست؟ میگوید آقا! حدود مالکیت در اسلام غیرمحدود است. آیا شما در خطمشی کلی اقتصادیتان با بخش خصوصی چگونه برخورد میکنید؟ گفته است آقا! ما به بخش خصوصی همینطوری که قانون اساسی اجازه داده، اجازه میدهیم، قانون اساسی سه نوع مالکیت معرفی کرده ما هم قبول داریم. اما سیاست ما طوری نیست که زمینه برای تربیت شدن مانند هژبر یزدانیها را فراهم کنیم این را من هم میگویم. این را یک نماینده حوزهدیده هم میگوید، همه این معنا را میگویند. منتها فرقی که هست این است من طلبه با اصطلاحات طلبگی آشنا هستم. ایشان با اصطلاحات طلبگی آشنا نیست ممکن است یک کلمه بگوید آقایان 10 توجیه برای آن بگویند و بگویند خیر، در زیر این کلمه، یک مسألهای هست. عین این جمله را من به آیتالله راستی هم عرض کردم گفتم مسأله این است حرف ایشان را من گفتم. گفتم این حرف من است اگر من بگویم شما میگوئید بیات منحرف است؟ میگوید خیر، میگویم اگر این حرف را کسی دیگر میگفت، میگفتید منحرف است و این مسأله نیست. امام صادق (ع) با افراد دیگر اینطور برخورد نداشته است. خود رهبر کبیر انقلاب چنین برخوردی نداشته است و تا بهحال نکردهاند. مسأله نسبت انحراف دادن، نسبت بدی است و نسبت درستی نیست علاوه در این مدت خدمتی که در مسأله فرقانیها و در نابودی آنها داشتهاند در مسائل دیگر، در بازجوئیها، حتی خیلی بیش از اینها که برادران در جریان هستند، اجمالاً من هم میدانم. اینها مسائلی است که عملکرد نشان میدهد که اینها در مقابل خط امام نبودهاند و نیست علاوه براین عامل دیگری هم که ما داریم مسأله انس و حشر و نشری است که انسان دارد. من قبل از پیروزی انقلاب را نمیدانم آن را باید برادر بزرگوارمان جناب آقای هاشمی که ما خیلی اخلاصش داریم و الهی و منصفانه مسائل را مطرح کردهاند و مطرح میکنند، این آقایان باید بگویند اما من در این مدتی که تهران آمدهام و با شهید رجائی مرتبط بودهام و از آن به بعد با این آقایان انس داشتهام بخاطر مسؤولیت نمایندگی که داشتم کاملاً برای من این مسائل روشن است. اینها در تمام ابعادشان مسأله را اینطوری مطرح میکنند جز دستور امام، جز فرمان امام حتی در این مسأله هم که آقایان میگویند که ایشان گفتهاند مسأله نماینده ما مسأله توشیح است. باز هم اتفاقاً در این جریان من هستم همین آقایان اصرار کردند از آقای راستی، ارتباط ایشان با سازمان کمتر است و ما سه نفر روحانی میخواهیم، سه نفر روحانی هر سه بیایند، در تهران باشند از نزدیک مسائل ما را بررسی کنند. همین مسأله با جناب آقای امامی مطرح شده با جناب آقای جنتی مطرح شده. با خیلیها مطرح شده آنهائی که اصرار دارند که روحانیت در متن آنها باشد باز هم با کمال تأسف میگویم که این آقایان خیر، مخالف روحانیت هستند. اینطوری نیست. خدایا تو گواهی! چندینبار همین بهزاد این جمله را گفته است. ارتباط جناب آقای راستی با داخل سازمان کم بوده و باید سه نفر روحانی فقیه و مورد اعتماد امام در داخل باشد و بمانند مسائل ما را از نزدیک بررسی بکنند و نظر بدهند. و اما مسأله دیگری که جناب آقای موحدی صبح فرمودند که یک عده افراد میرفتند و عقایدشان را به امام عرضه میکردند. من مسائل از اصول اسلامی را مطرح میکنم اگر من طلبه با جناب آقای موحدی بنشینم دو نفری با هم دو نوع برداشت میکنیم. غیر از مسلمات اعتقادی که ما داریم. در اینجا همین شخص بیاید عرضه کند. شما قبل از آنکه مسأله را بشنوید آخر این آیه را بخوانیم «ولاتقولوا المن القی الیکم السلام لست مؤمنا» آخر نهی مال چه کسی است؟ این دستورات مال چه کسی است؟ و آیا در شأن نزولش نخواندهاید که طرف بدون تحقیق این آدم را کشت سهبار این قاتل را دفن کردند و از قبر، خاک این را بیرون انداخت. رسول اکرم فرمود بخاطر عظمت و سنگینی گناهش بود که این کار را کرده بود. چرا ما همینطوری مینشینیم و برچسب میزنیم و هر کسی را به یک وادی میکشانیم؟ این مسأله برای اسلام و برای جمهوری اسلامی برازنده هست؟ (موحدی ساوجی ـ چه کسی گفت که ایشان مؤمن نیست) «لست مسلم» عیناً به عبارت دیگر است. این یک حالت کاملاً روشنکننده این مسأله است. در خط امام نیست یعنی چه؟ (رئیس ـ شما پنج دقیقه وقت دارید) علاوه براین مسأله شهادتها برای ما یکی از معیارها است. شما در کتب رجال، در کتاب نجاشی، شما که بازراره نبودید. شما که با صفوانبنیحیی نبودید. شما به چه دلیل میگوید یا صفوانبنیحیی ثقه جز اینکه مثلاً مانند شیخ کلینیها مانند صدوقها مانند طوسیها مانند نجاشی یا مانند کشیها آمدهاند و توثیق کردهاند این غیر از شهادت است؟ وقتی که رجائی بگوید من به این آدم اطمینان دارم، وقتی که جناب آقای هاشمی بگوید به این آدم اطمینان دارم، آیا غیر از این است که ما به حرف اینها کفایت کنیم اگر هیچ راهی ما نداشتیم افراد مورد اطمینان و مورد وثوق وقتی که شهادت دادند و گواهی دادند بر خوبی و بر صداقت یک نفر، این برای ما حجت شرعی نیست؟ علاوه براین آخرین مسألهای که میخواهم عرض بکنم عبارت از این است، چیزهائی است که چون من در اینباره کار کردهام نه اینکه حرف دیگران را بگویم نه اینکه روایت نقل بکنم، خودم رسیدهام، خودم تحقیق کردهام. خودم حرفها را گوش کردهام خودم مطالب و طرحها و نوشتههای این آقایان را گوش کردهام. شما نوشتههای همینها را از اول پیروزی انقلاب تا حالا بخوانید. در افشاگری خطوط انحرافی، خطوط وابسته به شرق و غرب و خود جناحها همهشان میگفتند این تحلیلهائی که الآن به عنوان سازمان پخش میشود مال جناحی است که بهزاد در آنجا است. خود آنها هم همین حرف را دارند میگویند. در عین اینکه ما به سازمان، به همهشان به عنوان مسلمان و معتقد به خط امام علاقهمند هستیم و با اکثرشان البته در آن جلسه (نه اکثرشان) چند نفری که به عنوان نماینده بودند در آنجا ما بنا داشتیم این مسأله را درک بکنیم اینها را من به عنوان فرد مورد وثوق و اطمینان قبول دارم خود آنها میگفتند، میگفتند این تحلیلهائی که الآن دارد پخش میشود همه این تحلیلها مال آن جناحی است که بهزاد در آنجا است و با اینکه البته خود من این را عرض بکنم من فردی هستم طلبه، فردی هستم از متن حوزه، در عین اینکه به تشکیلات علاقهمندم و در قم خودم از کسانی بودم که در رابطه با برادرانی که اوایل در زمان آیتالله مظلوم شهید بهشتی در رابطه با حزب فعالیت داشتم. خودم ابتدا این مسأله را دارم. مشخصاتم هم کاملاً مشخص است با این همه من معتقدم این نوع برخورد با یک سازمان با یک فرد، بنظر من با عدل اسلامی و با معیارهای اسلامی و با ضوابط اسلامی نمیسازد و روی این معیارهائی که به خودم به عنوان حجت شرعی، حجت تمام شده من به ایشان رأی موافق میدهم و ضمناً برادرمان آقازاده را نمیشناختم و چون نمیشناختم و حرفی هم درباره ایشان نبود هیچ صحبتی ندارم ولی در عین افراد مورد وثوق شهادت دادهاند ایشان فرد خوبی است، فرد مدیری است، فردی است که میتواند کار بکند. به ایشان هم روی توثیق افراد مورد اطمینان رأی موافق میدهم. درباره ایشان نه دفاع دارم نه مسأله دیگر، اما درباره ایشان چیزهائی است که خودم رسیدهام خدایا! تو گواه باش، مطالبی بود که من انشاءالله در روز قیامت هم با عنایات و توجهات خاص تو همین حرفها را خواهم زد والسلام علیکم و رحمهالله. (احسنت ـ احسنت). رئیس ـ مخالف بعدی. منشی ـ آقای محلاتی مخالف. حسنزاده ـ من هم موافق ثبتنام کردهام من که جلوتر از اینها بودم. رئیس ـ آقای محلاتی بفرمائید. محلاتی ـ بسماللهالرحمنالرحیم. با توجه به نصایح و ارشاداتی که برادر عزیزمان جناب آقای بیات فرمودند و همه این نصایح باید نصبالعین ما باشد. با توجه به تمام این ارشادات و نصایح که بنده هم عیناً معتقد به همین روش هستم و خداوند همه ما را از این نوع لغزشها محافظت بفرماید. من نقطهنظرهائی دارم که خدمت نمایندگان محترم عرض میکنم: قبلاً خوبیهای برادرمان جناب آقای بهزاد نبوی را اشاره میکنم که خصوصی هم خدمت نمایندگان عرض کردم. در این مسائل که گفته شد در توثیق ایشان و در اینکه ایشان در خط امام هستند هیچ شبههای بنظر بنده نیست. عدهای از نمایندگان ـ دیگر کافی است. محلاتی ـ کافی نیست، اجازه بفرمائید. توثیق مرحوم رجائی را همه ما شنیدهایم روش ایشان در زندان، در بیرون موقعی که در کمیته تشریف داشتند و همینطور مبارزه با ملیگرایان مبارزه ایشان با منافقین و دوستان ایشان. در این مسائل کسی شک و شبههای ندارد. مسألهای که هست این است که دو گروه دارای دو بینش در یک سازمان واحدی وجود دارد من هم قضاوت نمیکنم بر اینکه حق با آن گروهی است که در مقابل این گروه دسته اول هستن ولی بطور کلی این برای ما علامت سؤال است. در موقعی که مرحوم شهید رجائی برای ریاست جمهوری کاندیدا بودند و در جامعه مسأله مطرح بود، یک مسأله ما گفتیم. گفتیم وقتی مملکت را به دست آقای رجائی بدهیم. دیگر آدم با قلب راحت، با فکر راحت میخوابد. دیگر هیچ نگران نیست اگر تمام قدرتهای دنیا پشت به پشت هم بکنند انسان فکرش آزاد است که نه در مذاکرات مربوط به جنگ و صلح، نه در سیاست خارجی، در هیچ مسأله نمیلغزد و قرص و محکم ایستاده است. فکر آدم آزاد است. یک وقت طرف اینطور است. اما یک وقت نه، علامت سؤال وجود دارد باز من قضاوت نمیکنم ما میخواهیم رأی اعتماد بدهیم و اگر چنانچه یک وقت رأی اعتماد ندادیم یعنی اکثریت نمایندگان هرچه باشد خوب، محترم است ولی اگر هم رأی ندادند دلیل بر این است که ایشان حالا انحرافی در او وجود داشته باشد برادرمان آقای دکتر ولایتی به عنوان نخستوزیر معرفی شدند. مجلس قبول نکرد. دلیل بر این نیست که آقای دکتر ولایتی نقصی دارد یا اینکه از خط امام دور است. خیر، در آن پست نمایندگان صلاح ندانستند و در پست دیگری دارد خدمت میکند. بنابراین اینجا جائی نیست که ما بخواهیم نسبت به یک فردی خدای نکرده شبهه اتهام وارد کنیم. صحبت اعتماد است. امانتی است بسیار پرقیمت میخواهیم دست یک نفر بدهیم. این شخص باید از هر جهت صددرصد مورد اعتماد باشد. مسائلی که در اینجا گفته شد که در این مسائل باید یک مقدار روشنگری بعمل بیاید تا مشخص بشود. یک سلسله مسائل اعتقادی ما، در اسلام داریم که برادرمان آقای بیات هم فرمودند در اینجا عقل حاکم است «لله علیالناس ححتین، حجه ظاهره و حجه باطنه» یک حجت ظاهری است. احکام اسلام بوسیله نبیاکرم یک قسمت حجت باطنی است که عقل انسان است. در اعتقادات اصلاً تعبد و تقلید جایز نیست (در اصول) اما از آن طرف هم درباره احکام آنجا هم جای عقل نیست «دینالله لایقاس بالعقول» بینشها اینجا است که تفاوت میکند. در احکام و فروع، در مسائل اقتصادی، در تجارت، در زراعت، در جهاد، در دفاع، در اینگونه مسائل اینها مسائلی است تعبدی و تقلید و در اینجا جای عقل نیست البته در اینجا هم اگر کسی برود درس بخواند و مجتهد بشود، فقیه بشود، از روی استدلال بفهمد بسیار خوب است بنابراین گاهی بحث در این است که در بینشهای اقتصادی، در مسائل اجتماعی که ما قائل به ولایتفقیه هستیم، آیا در اینگونه مسائل هم باید فکر خودمان، بینش خودمان را عمل بکنیم یا اینکه خیر؟ اینجا دو بحث وجود دارد. باز صحبت ایشان را نمیکنم بلکه کلی عرض میکنم. یک عده هستند یک بینش خاصی روی تحلیلهای خودشان دارند بعد گاهی هم به اصطلاح استناد میکنند. ملاحظه میکنیم در یک مسأله. یک جمله از امام به دردش میخورد همان جمله را نقل میکند. در یک جمله از مرحوم آیتالله بهشتی به دردش میخورد، آن جمله را میگیرد در یک قسمت با عقایدش یک جمله از مرحوم مطهری پیدا میکند آن را انتخاب میکند. درواقع بینش مال خودش است. فکر مال خودش است بعد میآید دلیل پیدا کند، یک آیه پیدا کند، یک روایت پیدا کند، گاهی از اوقات احکام و مسائل شرعی از فقیه گرفته میشود هرچه میخواهد باشد. در مسائل اقتصادی بین دو نفر فقیه گاهی ممکن است دو بینش وجود داشته باشد. آیتالله منتظری، آیتالله بهشتی، آیتالله مشکینی یک نظر داشته باشند. فقیه دیگری یک نظری داشته باشد. یک نفر تابع نظر او است میرود نظر از او میگیرد. این خیلی مقدس است. با اینکه دوتای آن نمیتواند مصاب باشد. یکی هم از یک فقیه دیگری میگیرد. اما یک وقت نه اصلاً طرز بینش و طرز تفکر این چنین است که از خودش استنباط دارد و بینش خودش را بیان میکند بعد دنبال دلیل میگردد. این خطرناک است مسألهای که درباره گروهی در این مملکت (حالا به سازمان هم میرسیم میرسیم و یکی دو جمله عرض میکنم) مطرح است و خطرناک است، این مسأله است که هر کسی صبح بلند بشود خودش را مجتهد بداند، در مسائل سیاسی، در مسائل اقتصادی، در فروع و بعد تحلیل بکند بدون توجه به اینکه متخصص نیست. در اینجا متخصص فقیه است، جای عقل هم نیست. اینجا میگوئیم در احکام جای تقلید است و بس. آن جائی که جای تعقل هست جای اصول است نه جای فروع. و اما الآن در این مسألهای که مطرح شده و من هم خودم میل نداشتم این مسأله در مجلس مطرح بشود ولی الآن مطرح شده است. صحبت در این نیست که برادرمان گفتهاند بر اینکه بین سازمان یا حزب جمهوری اختلاف است. خیر، دو نوع بینش در آنجا وجود دارد من هم قضاوت نمیکنم که کدام بر حق است و کدام باطل ولی عرض میکنم دعوا سر ریاست نبوده، دعوا سر این دو بینش بوده. این دو بینش تا برای ما مشخص نشده، ما علامت سؤال میگذاریم بدون اینکه قضاوت بکنیم. گاهی مواضع خیلی مشخص است. مثلاً حزب جمهوری خدا رحمت کند مرحوم آیتالله شهید بهشتی معتقد بود که یک قسمت ما باید وقتمان را در نوشتن مواضع صرف بکنیم. مواضع اقتصادی، مواضع سیاسی، خیلی صریح و روشن بیان شده و قضاوت شده است. و اما مواضع سیاسی و اقتصادی این سازمان در درون خودشان تحلیل شده ولیکن در جامعه آنطوری که باید و شاید تحلیل نشده تا در برخورد با عقاید این درست پخته بشود و به جامعه تحویل داده بشود. این است که گروهی در درون سازمان از همانهائی که مورد اعتماد هستند برایشان علامت سؤال هست در ارتباط با عملکرد سازمان با ولایتفقیه و با جامعه روحانیت. البته حالا نمیخواهیم به تعبیر برادرمان بهزاد در آن جلسه بگوئیم که خشک فکر کنند یا تحمیل عقیده باشد، مثل گالیله اگر معتقد شد به حرکت زمین بیایند و بگویند که باید او را آتش زد و ترور افکار و عقاید بکنند. ما این را معتقد نیستیم. باز معتقد نیستیم بر اینکه روحانیت همهشان درست و صحیح هست تا اینکه آنجا باز مورد بحث قرار بگیرد. محور، ولایتفقیه است و نظریات ولیفقیه، که او متخصص در این احکام است. این مسائل و این مواضع چون روشن نشده است برای ما علامت سؤال است. اگر یک وقت این علامت سؤال برای من تنها بود، مسألهای نبود. برای بسیاری از روحانیون علامت سؤال است. برای بسیاری از برادران روحانی و غیرروحانی که در حزب جمهوری هستند مورد سؤال است. که مسأله مشخص نیست. با توجه به اینکه غیر از خود برادر بهزاد نبوی که چهره انقلابی خودش را نشان داده است، هم از نظر سیاسی و هم از نظر اعتقاد به اصول انقلاب. بعضی از دوستان و همفکران ایشان از نوشتهها سابقشان و از افکاری که دارند، این برای ما احساس خطر میکند. توجه فرمودید روی این مسأله است که من عرض میکنم، حتی به برادرمان آقای موسوی عرض کردم، در خود کابینه شما بین وزراء همفکری وجود ندارد و این خطرناک است که چند نفر وزیر یک طرز تفکر راجع به مسائل اقتصادی داشته باشند و یک وزیر یا دو وزیر دیگر طرز تفکر دیگری داشته باشند، این به انقلاب ضربه میخورد. به هرحال این مسائل در جامعه روحانیت مطرح است. تو مدرسین حوزه علمیه قم مطرح است. تو خود حزب مطرح است. تو دولت مطرح است در روابط وزارت بازرگانی و بسیج اقتصادی مطرح است. در کمیته صنفی و تجار بازار این مسأله مطرح است. این مسأله اینطور نیست که از ناحیه افراد مختلف مطرح باشد این برای ما علامت سؤال ایجاد کرده است بنابراین نه محکوم میکنیم، نه منکر خدمات ایشان میشویم. بلکه تا این مسائل برای ما روشن نشود ما روزه شکدار نمیگیریم، باید صددرصد از نظر افکار و عقاید مورد اعتماد باشد و بینش فکری صحیح در مسائل اقتصادی و مسائل اجتماعی و سیاسی و خطمشی سازمان چون همانطور که شنیدهاید یک جمعیت نیمهمخفی هستند و کاملاً مردم از درون آنها اطلاعی ندارند با اینکه این سازمان بزرگترین خدمت را به انقلاب کرده است. دشمنترین افراد پیش بنیصدر ملعون، همین سازمان مجاهدین بود. میگفت اگر من را کشتند بدانید که این گروه من را کشته است و به خون اینها تشنه بود. در مقابله با منافقین و گروهکها بهترین برنامه را اینها داشتند در نیروهای مسلح در سپاه بزرگترین خدمت را اینها کردند و قابل تقدیر و خدا جزای خیر به آنها بدهد. بحث در این افکار سیاسی نیست بحث در بینش اسلامی است در احکام و فروع، در این مسائل برای ما الآن مسأله مطرح است، کیفیت ولایتفقیه را عرض کنم که چگونه توجیه کردن ما برداشت خود انسان از نظر سیاسی و اقتصادی باید عمل بشود یا نه، این مسائلی است که مطرح است هیچ هم معلوم نمیکنم. نه آن گروه را نه این گروه را، میگویم برای اینکه علامت سؤال است، نمیخواهیم هم شهادت بدهیم، میخواهیم رأی اعتماد بدهیم. یک وزارتخانه را به یک انسان بسپاریم باید این از هر جهت مورد اعتماد باشد چون مسائل مطرح شد من این مسائل را عرض کردم تا روشن بشود هم خدمات ایشان قابل تقدیر است. اما در عین حال ما مصلحت نمیدانیم بر اینکه وزارت صنایع بزرگ به ایشان سپرده بشود و همین حرف را هم در مورد همفکران ایشان داریم مسأله شخص ایشان تنها مطرح نیست و این مسأله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و افکارشان و برداشتهایشان باید برای جامعه کاملاً مشخص بشود. برخورد عقاید و افکار بشود تا اینکه برای ما مسأله اعتمادآور باشد و اما مسأله توثیق، توثیق در اسلام خودش برنامه دارد که برادرمان آقای بیات فرمودند یک وقت یک کسی را من میخواهم پشت سرش نماز بخوانم آیا عادل است یا نه؟ این توثیق در موضوعات است که میآئیم و توقیق میکنیم و میشناسیم که این آدم خوبی است و مورد اعتماد است و هیچ مسألهای نیست اما یک وقت صحبت در برخورد عقاید و کیفیت بینش فکری است اینجا که جای توثیق نیست که ما بیائیم، بگوئیم خیر، چون ایشان آدم خوبی است و در خط اصیل انقلاب بوده، بنابراین افکار و عقایدش و برداشتهایش از مسائل اقتصادی و همه چی… خیر، اینجا، جای جرح و تعدیل است خود برادرمان آقای هاشمی که دیگر در چهره انقلابی ایشان و در این که الآن یک پایهای است برای انقلاب، هیچکس شبهه ندارد ولی در عین حال، ممکن است بسیاری از برداشتهای ایشان را در مسائل اقتصادی رد بکنیم هر کس طبق نظر خودش اینجا جای توثیق نیست. صحبت بینش فکری است. نه صحبت توثیق و این که چه کسی فاسق است و چه کسی عادل است نه آن گناه بزرگی است تا واقعاً یک مسألهای در محکمه شرع ثابت نشود هیچکس حق تفوه ندارد. سوءظن هم من ندارم. اما صحبت در بینش است که این بینش فکری آیا بینشی هست که با اسلام فقاهتی بخواند یا این که خیر این بینش، بینش اسلام فقاهتی نیست مخلوق فکر خودشان است و باز به اعتقاد به اینکه اسلام هست نه با اعتقاد به اینکه اسلام… والا آنجا فسق میآورد بنابراین درست نمیشود این مجلس هم مجلسی است که تا اعتماد صددرصد به افراد نداشته باشد خوب البته نمیآید یک امانت بزرگی که امام و امت در اختیارش گذاشتهاند به او بسپارد. (حسنزاده ـ شما که سخنگوی مجلس نیستید) من نظر خودم را عرض کردم. من نظر اکثریت نمایندگان را… بر همه واجب شرعی است که اطاعت بکنند ولی من از نظر خودم این مسائلی که بنظرم میرسد عرض میکنم و اختیار با خود آقایان است. مجدداً این جمله را تکرار میکنم. هیچ نوع سوءظنی هم در عملکرد و در انقلابی بودن و در خدمات ایشان ندارم فقط در بینش فکری ایشان علامت سؤال دارم و تا این مسأله برای ما مشخص نشود من خودم رأی اعتماد نمیدهم و البته آقایان صاحب اختیار هستند هر طور نظرشان باشد محترم است بیش از این هم وقت نمایندگان را نمیگیرم والسلام علیکم و رحمهالله. رشیدیان ـ درباره آقای بنیصدر هم واقعاً اینطور فکر میکردی و تا آخرین نفس از او حمایت میکردی واقعاً همینطور بود. محلاتی ـ من حمایت نکردم. منشی ـ نوبت آقای حسنزاده است به عنوان موافق که نوبتشان را با آقای هاشمی عوض کردهاند. آقای هاشمی رفسنجانی بفرمائید. رئیس ـ بسماللهالرحمنالرحیم. «اللهم وفقنا لما تحب و ترضی» این بحثها که امروز در مجلس شد و تا بهحال موافقین و مخالفین فرمودند که من در حسننیت هیچ یک از دو طرف هم تردیدی ندارم چون آقایانی که صحبت کردند همهشان را بخوبی میشناسم قبلاً برای بنده مطرح بوده، پیش از اینکه این بحث مطرح بشود و من با توجه به همین اطلاعاتی که هیچ اطلاعاتی هم بر اطلاعات من اضافه نکرد فکر کردم بین خودم و خدا ببینم رضایت خدا در چیست که من دفاع بکنم یا نکنم و احساس خودم، تشخیص خودم این است که رضایت خداوند با تشخیص خودم این است که باید دفاع بکنم، و آنقدری که میتوانم بگویم در یک وقت کوتاهی وقت آقایان را هم خیلی نمیگیرم. نکاتی که به ذهنم میرسد و باید گفت میگویم در مورد آقای آقازاده خوب بحث ایشان تحتالشعاع آقای بهزاد نبوی قرار گرفت و کسی بحث نکرد و مثل اینکه ضرورتی هم دیده نشد. من ایشان را نزدیک به سه سال است که میشناسم در جاهائی با ایشان همکاری داشتهایم در روزنامه جمهوری اسلامی ایشان خیلی کمک کردند در وزارت خارجه خیلی مؤثر بودند. فعلاً هم در نخستوزیری خوب خدمت میکنند. در این سه سال ما از ایشان یک چهره خودساخته مؤمن، متعهد علاقهمند به جمهوری اسلامی و انقلاب میبینیم که خیال میکنیم اگر ایشان این مسؤولیت را بگیرند بخوبی از عهده برمیآیند و از نظر بنده هیچ جای شبههای در ایشان تا بهحال پیدا نشده کسی هم شبههای چون نکرد بعضی از آقایان نمیشناختند و من شهادت خودم را عرض میکنم. در مورد آقای نبوی اظهاراتی که آقایان کردند خوشبختانه یک بخشش اکثر آقایان روی تعبد و تقوا و انقلابی بودن و صلاحیت عملی ایشان هیچ علامت سؤالی نگذاشتند و این خیلی مهم بود که مخالفین همگی مثل هم یا نزدیک به هم این مسأله را گفتند. این باز هم از تقوای آقایان است که ضمن مخالفتشان مهمترین رکن صلاحیت را در مخالفت تأیید کردند و این خودش شهادت بر صلاحیت است منتها علامت سؤال داشتند. آقای موحدی ساوجی مسألهشان را بردند روی این که ما اعتماد میخواهیم بکنیم این مسأله درستی است که ما میخواهیم رأی اعتماد بدهیم و از اسمش هم پیدا است که ما باید رأی اعتماد بدهیم به ایشان و دنبال اعتماد بودند ما باید ببینیم اعتماد از کجا پیدا میشود. ایشان از آن وقتی که چهرهشان برای ما شناخته شده است در زندان و در بیرون زندان عملکردشان همه جا مایه اعتماد بوده است آن جریان زندان را که گفتند من دیگر تکرار نکنم برای من که در زندان بودم یکی از معیارهای صلاحیت اشخاص، موضعگیری آن دو، سه سال اخیرشان در زندان است واقعاً آدم تا آنجا نبود نمیتوانست بفهمد که چه به سر انسان میآورند یک کاری میکردند این منافقین و بیکاریها و یک گروهی بودند که اصلاً آدم توی حیاط زندان که راه میرفت اگر با آنها مخالف بود یک جوری درست کرده بودند که آدم را متهم به ساواکی میکردند. بریده میکردند. حرف نمیزدند یک بایکوت بسیار زشتی بود و هر کس آن روز حاضر بود به عنوان یک انسان متعبد عمل بکند. کفار را نجس بداند و مواضع ناحق آنها را محکوم بکند و این کارها را بکند واقعاً بایستی انقلابی و مسلمان باشد و الآن هم تا امروز برای ما این معیار دستنخورده مانده یعنی کسانی که در زندان این موضع را گرفتند تا بهحال برای ما صلاحیتشان هنوز دست نخورده و من آنها را هنوز جزو دوستان خوبم حساب میکنم، کسانی که توی زندان اینجوری بودهاند. ایشان توی زندان… ما از همان موقع ایشان را شناختیم البته من توی زندان با ایشان نبودم. من زندان اوین بودم و ایشان زندان قصر بودند خبرهائی که به اوین میآوردند به عنوان یکی از اقطاب این حرکت اسلامی ایشان شناخته شده بودند و مخصوصاً چون ایشان ورودشان در زندان هم همراه ما و در صف ما به آن شکل نبوده یعنی جزو برنامههای مبارزات ملی و فلان… بودند که آمده بودند پیوستنشان به این صف یک لطف دیگری داشت یعنی یک چیز اضافی هم به این صف میداد. لذا رویش حساب میشد. برخورد ایشان هم با پلیس خیلی قاطع بود که آن هم یک نقطه دوم بود که مهم بود. در زندگی هم خوب ما روی اعمال حساب میکنیم. کارهای مهم و سرفصلهای کارهای آقایان را شما ببینید آن موضعگیریهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با بنیصدر که همه آقایان هم باز تأیید کردند این سند افتخار است اگر کسانی هیچ چیزی نداشتند غیر از همین این مجلس و رفقای ما بایستی آن زمان روی این حساب میکردند. یعنی این قابل حساب است به عنوان یک ارزشی که طولانی هم بوده است و مقطعی هم نبوده ما مواضعشان را و بیانیههایشان را یادمان است و باید به این خیلی اهمیت بدهیم در کمیته، آن روزهائی که تشکیلات روز اول کمیته میخواست درست بشود، این آقایان در سازماندهی کمیته خیلی مؤثر بودند. این جزو خدمات مهم است که در صدا و سیما اینقدر ایشان مؤثر بود که بنیصدر در شورای انقلاب به قیمت قهر بر ما تحمیل کرد که ایشان باید در صدا و سیما نباشد یعنی این را گرو و مسائل بسیار بزرگی قرار داد که ایشان نباید در صدا و سیما باشد چون معتقد بود که اگر آنجا باشد ریشه آن جناح بنیصدر را میزند. و چقدر حالا کاش یک وقت مذاکرات شورای انقلاب منتشر بشود ببینید چقدر سر این مسأله چانه زدیم و سر چه مسائلی ایستاد که این نباشد در کابینه آقایانی که صحبت کردند از سوء عملکرد ایشان یک موردی دست روی آن نگذاشتند گفتند مثلاً هر کسی یک اشتباهاتی دارد خوب کلی هم میگوئیم اما حالا معین کنیم ببینیم وزرای دیگر، نخستوزیر، دیگران آیا اشتباهاتی داشتهاند یا نداشتهاند. و آیا ایشان داشته یا نداشته. خوب این مسائل را چون دست نگذاشتهاند ما بحث خاصی نمیکنیم قسمتهای مثبتش را آقایان توجه کنند در رابطه با همین کوپن بنزین در قیمت بنزین که این جزو تصمیمگیریهائی بود که ایشان مؤثر بود ببینید چند میلیارد تومان ما به نفع خزانه مملکت از گران کردن بنزین که یک کار بسیار مثبتی بود لیتری یک تومان را 3 تومان کردند و چقدر این مملکت سود برد خوب مغزی که اینجور منبع اقتصادی برای کشور درست میکند این قابل توجه است در قیمت قند و شکر شش، هفت میلیارد تومان در یک سال حالا سالهای بعدی دیگر بیشتر و بقیه چیزها هم همینطور خوب یک کسی که این همه ارقام را ما میتوانیم از یک تصمیم کوچکش دربیاوریم این مغز را نمیشود رویش حساب بکنیم حالا اگر یک اشتباهی هم کرد یک جائی در یک موردی باید آدم منصفانه برخورد بکند من همینجا یک چیز بگویم که یک مسأله کلی است من همیشه از این جهت که در بعضی برخوردها شدیداً متأثر میشوم که مربوط به این تنها نیست و در خیلی جاها است. این را میخواهم کلی بگویم ببینید آقایان! بعضی از افراد هستند توی میدان بودهاند کار کردهاند، آدمی که کار میکند اشتباه هم دارد. بعضی از آدمها هستند دستهایشان را تمیز شستهاند و کنار نشستهاند اشتباه هم ندارند. خوب آدمی که کار نکرده دیگر اشتباه هم ندارد وقتی که موقع بررسی میشود ما باید مثبت و منفی را روی هم بریزیم کسر و انکسار و مجموعه اینها را رویهم بریزیم و محاسبه بکنیم. مثلاً من یکی از جاهائی که گاهی اوقات خیلی دلم خون میشود این است که یک عدهای در دوران رژیم مبارزه کردهاند یک عدهای هم هیچ کاری نکردهاند حالا که پروندهها را رسیدگی میکنند یک کسی پیدا شده مثلاً در شرایطی زیر شکنجه یک چیزی نوشته و تعهدی کرده مثلاً گفته من دیگر مبارزه نمیکنم و از توی زندان بیرون آمده. بعد از مدتها 4 سال /5 سال زندان این سند میشود و این آقا خرد میشود ولی آقایانی بودهاند آن موقع که اصلاً حاضر نبودهاند نگاه هم به دیوار ساواک بکنند امروز گردنشان را بالا میگیرند و اینها سابقه سوء ندارند اینطور چیزها را شما زیاد میبینید (نمایندگان ـ احسنت ـ احسنت) و آنهائی که در جریان نبودند ساواک که نمیرفت سراغ یک واعظی که هیچ کاری نمیکرد اما یک واعظی که مبارزه میکرد او را تحت فشار میگذاشت تا مثلاً تعهد از او بگیرد که من اگر منبر رفتم فلان چیز را نگویم. همین را آقایان در جریان دادگاه، مثلاً دادگاه اول و دادگاه دوم خوب است شما بروید در دادگاهها، مقابل آن دادگاههای نظامی رژیم قرار بگیرید و آن شرایط را ببینید بعد ببینید چه آدم زرنگی باشد که بتواند کلاه سر قاضی نظامی آن موقع بگذارد و 5 سالش را بکند /3 سال. خوب دلیل چه از این بهتر. یک آدمی که شغل مهندسی در جای مهم داشته رویش هم حساب میکردند این را بگیرند و ببرند و ده سال محکومش بکنند مگر رژیم گذشته درد داشت که افراد را بیخود بگیرند و ببرد زندان بکند و بگوید… آقایان همینطور مبهم میگویند که ایشان در شرکت مایکو مثلاً چه کرده خوب اگر مهندسی بود که به نفع رژیم کار میکرد چرا زندانش میکردند؟ چرا محکومش کنند؟ ما که میدانستیم آنها میآمدند برای یک خدمت کوچک هم که شده آدم را میخواستند بخرند چقدر تشویق میکردند در آن زمان که اینها نیاز شدید داشتند به اینطور تحصیلکردهها و اینطور مغزها. آنها را بردارند از جای حساس و ببرند توی زندان ده سال هم محکومش کنند و بیندازندش آنجا… اینها را حساب بکنید یعنی صرف اینکه… یا در کار حالا کسی که سه سال است در این شرایط وزیر بوده و این مسؤولیت حساس را داشته خوب این باید یک اشتباهی هم بکند معصوم که نیست، اگر یک روزی مته به خشخاش بگذارند و اعمال همه ما را به اینصورت زیر میکروسکوپ بگذارند برای همه ما بدون استثناء من فقط معصومین را استثناء میکنم میشود یک چیزهائی درآورد و گفت که این آقا اینطوری است و اگر اینطور برخورد کردیم با چهرههایمان و نیروهایمان یک روز سرمان را بلند میکنیم توی این مملکت که هیچی نداریم و هر کس را به کار دعوت کنید او فکر میکند بعد از یکسال دیگر توی همین مجلس شورای اسلامی وقتی که کابینه بعدی مطرح شد این آقایان میآیند پشت این تریبون و این حرفها را درباره او هم میزنند واقعاً الآن بسیاری از افراد خدمتگزار هستند که شاید از این که بیایند و توی این تریبون اینطور روی آنها بحث شود حاضر نیستند و میگویند ما معاون میمانیم جای دیگر میمانیم اما اینجا نمیآئیم که بگویند مثلاً خانمش پنجاه سال پیش چطوری بوده و مادرش ده سال پیش اینطوری بوده. و خودش آن وقتی اینجوری کرده حالا همه چیز عوض شده ما اینجوری بیائیم اینجا افراد را من البته این بحث را بد نمیدانم یعنی فکر میکنم بالاخره مجلس، آقایانی که وسواس بخرج میدهند یک مسألهای است اما این را حساب بکنید من لااقل روی رأی نهائی مجلس حساب میکنم یعنی اگر مجلس درنهایت رأی درست، بدهد آن کسی که آنطرف تریبون هست میگوید خیلی خوب اگر بعضیها آنطور گفتند ولی وجدان مجلس این بود اکثریت این را حساب دیگری رویش باز کردند من میگویم روی افرادی که کار میکنند یا کار نمیکنند فرق بگذارید. خوب آقای آقازاده تا بهحال وزیر نبوده یک کلمه هم نداشتیم. آقایان زحمت هم نکشیدهاند البته فرصتی هم نبود که بروند زحمت بکشند یا بروند بگردند. بحثی نبود و هیچی هم نبود اما ایشان که سه سال بیشتر از همه خدمت کرده باید اینجا جواب خدماتش را به این شکل بدهد که خوب، همان خود گروه، سازمان من البته الآن درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بحث نمیکنم چون که آنجا اختلافنظر است و ممکن است که من یک مطلبی بگویم و قضاوتی به نفع یک جناح علیه جناح دیگر بشود من دور از انصاف میدانم که پیش از اینکه مسائل حل بشود و خودشان قضاوت بکنند من از اینجا قضاوتی بکنم. لذا دخالت نمیکنم. مجموعه سازمان چشممان را ببندیم و کاری به جناحهای مختلف نداشته باشیم تا امروز خدمت کرده من شهادت میدهم که خدمت کرده اما از این به بعد هم امیدواریم که موفق باشند اما اینکه چه جناحی چه میگوید و چه حرفی میزند اینها مسائلی است که فعلاً وارد آن جزئیات نمیشویم که نباید هم اینجا وارد بشوم حالا آقایانی که مایل بودند خودشان وارد بشوند یکی از آقایان، آقای محمودی گلپایگانی روی جو صحبت کردند و فرمودند که خوب به هرحال جو بدی است در مردم چنین فکری هست ایشان استدلالشان این بوده که بالاخره ما نباید در یک جو مبهمی وزیری تعیین بکنیم که برای مردم مورد سؤال باشد اولاً من نمیدانم که حالا بین مردم با آن وسعت جو چه باشد خیلی برایم روشن نیست که آنطور باشد و ثانیاً اگر باشد مهم این است حالا اگر این باشد یعنی اگر ما تسلیم این جوها بشویم دشمنان ما، که ما خوب میدانیم چطور جوسازی میکنند موفق میشوند همه ماها را از میدان درکنند. یکی، یکی، یک جوی درست میکنند مجلس هم دستش را ببندد و بگوید بلی. حالا چون جوی هست ما رأی ندهیم برای اینکه اینطور نشود. این رویه خیلی آسانی است. فردا علامت سؤال روی همه ما میگذارند چهرههای خوبمان را از دستمان میگیرند نوبت میافتد دست خامترها و یا بیعرضهها و همان است که دشمن میخواهد. خوب اگر تشخیص دادیم که ایشان صالح است ما باید جو را بشکنیم یعنی این تقوای انسان است مرحوم شهید مطهری تقوی را تقسیم میکرد به تقوای منفی و تقوای مثبت، تقوای منفی این است که آدم هر کاری که پیش آمد خودش را کنار بکشد این یک نوع پرهیز است، پرهیز فراری، تقوای مثبت این است که با سپر به جلو برود و مشکل را حل کند و برود جلو، البته من نمیگویم به زور رأی بدهیم اگر تشخیص دادیم که صلاحیت دارد همین کاری که بنده الآن دارم میکنم. بنده هم خیلی برایم آسان بود که چون بعضی از دوستانم به من توصیه میکردند حالا مسأله مشکل است تو صحبت نکن یعنی چی، اگر اینجور برخورد کنیم این فضیلتکشی است این تسلیم در مقابل جو شدن است. این راه باز کردن برای دشمن است، این عقبنشینی ضعیفانه است. و نه، برعکس من خیال میکنم. تقوی ایجاب میکند که افرادی را که قبولشان داریم اگر علیه آنها در جامعه یک شایعهای شد، حرفی شد ما دفاع بکنیم و نگذاریم اولاً منطق ایجاب میکند چون نیروهایمان هست و ثانیاً تقوی ایجاب میکند. و ثانیاً این «قلالحق ولو ضارک» پس چیست. خوب اگر حقی باید گفته بشود . مگر این که آدم حق تشخیص ندهد. خوب آنجا دیگر جای بحث نیست و ما هم بحث نمیکنیم. این هم یک مسأله. یک مسأله این که همینجا من بگویم خوب صلاحیت، ما الآن صنایع سنگین با این قانون اساسیمان و با این تصویبهائی که داریم و صنایع سنگینی که طبق قانون اساسی چیزهای زیادی خواهد بود اینها باید راه بیفتد وزارتش خوب آقایان فکر کردند دولت نشستهاند با دیگران مشورت کردهاند فکر کردهاند دیدهاند عنصری که میتواند این وزارتخانه را راه بیندازد ایشان است و به همین دلیل ایشان را با اینکه در پست مشاور اجرائی با ایشان کار داشتند گذاشتند اینجا که این کار را راه بیندازد، خوب اگر صلاحیت ایشان را قبول داریم. و مصلحت مملکت ایجاب میکند که این وزارتخانه تقویت بشود این ذوبآهن این کارخانههای عظیمی که داریم میسازیم، آن نورد، آن مس، آن پتروشیمی، این همه چیزهای صنایع سنگینی که داریم. حالا آن قسمتهائی که باید دست ایشان بیاید من نمیدانم حالا چه قسمتهائی دقیقاً در این وزارتخانه جمع میشود اینها باید یک جا جمع بشود و روی آن حساب بکنند و اینها را نظام بدهند چون احتیاج به یک آدم کارکرده واردی که ایشان هستند مثلاً آن چیزهائی که آقای فهیم خواندند به عنوان نوار خودش رویش دلیل بود که هیچ چیزی نیست. چهارده ساعت نوار را آدم تویش بگردد و اینقدر چیزی پیدا نشود که اینجا آدم یک جمله بخواند این خیلی دلیل است دیگر، آدم اگر هفت ساعت حرف بزند و توی حرفهایش نشود یک کلمه بدی پیدا کنیم که مثلاً «کل» را بیایند «پل» بخوانند. من نمیدانم حالا البته آنطور بوده یا نبوده، شاید از نوار بد پیاده شده باشد خوب آقای نبوی میگویند که من هیچوقت عقیدهام نبوده که روحانیت پل باشد. من روحانیت را مرجع میدانم و من هم قبول دارم که ایشان روحانیت را مرجع میداند واقعاً مرجع میداند و محور میداند. اینکه حالا اگر صادق هم باشند این پل از نوار پیاده شده شاید کلمه کل یا چیز دیگری بوده به اینصورت پیاده شده والا ایشان قاطع میگویند که نیست واقعاًتوی آن نوار تا آنجائی که اینجا خواندند چیز بدرد خوری بچشم نمیخوردو همان را ما باید (سیدابوالفضل موسوی تبریزی ـ شما از اینطرف قضاوت کنید) نه نیست، من که یقین دارم آقای بهزاد نبوی روحانیت را در جامعه به عنوان محور حرکت انقلاب قبول دارد. من یقین دارم یعنی این الآن برای من مثل یک رأیالعین است برای اینکه سه سال با ایشان کار میکنم و میدانم ایشان این عقیدهاش است حالا ممکن است یک شخصی را قبول نداشته باشد و شخص دیگری را قبول داشته باشد. یا بعضیها را، قبول این چیز دیگری است اما این که بگوید روحانیت پل است این حرف اصلاً با روح ایشان… و ثانیاً توی آن جلسه محاکمه بوده است و توی آن جلسه ایشان میگوید روحانیت پل؟ یعنی اگر ایشان آن حرف را آنجا میزد سند محکومیتش را در همان جلسه به دست دیگران داده بود خوب معلوم است که این حرف را آنجا نمیگوید. این حرف را اگر در یک جلسه مخفی یا جای دیگری بگوئید گفته ممکن است توی آن سند نمیتواند این کلمه باشد. ما عقل خودمان را باید اینجا… و قضاوت بکنیم عرض کنم درباره تخرب بعضی از آقایان مثلاً همین تعدد و تباین و تغیر و این چیزها… که آقای بیات جواب دادند و اگر ما آنطور بگوئیم اصلاً قانون اساسی پایه بدی در این مملکت ریخته است چون تعدد احزاب یعنی همین. بالاخره یک گروه ممکن است گروه دیگر را… ما که اینطور نمیتوانیم فکر کنیم. توی یک حزب هم ممکن است چند جناح باشد. اگر اینطور قالبی بخواهیم فکر بکنیم که واویلا میشود ما باید یک قدری میدان بدهیم مردم فکر بکنند. برخورد سلیقهها باشد. اصلاًاگر برخورد سلیقه توی کابینه نباشد کابینه هم رشد نمیکند در اصول متحدیم اما در کیفیت حل مسائل در برخوردها، در سلیقهها، اختلاف داریم، این اختلاف را ما خود طلبهها لااقل باید دیگر بفهمیم. ما طلبهها توی درسهای خارج درس امام یادتان نیست. چقدر داد و فریاد بود. اصلاً حسن درسهای طلبگی همین بود. اختلافها باید باشد. همین اختلافها اختلافنظرها است و این جزو محاسن شیعه است. فقه زنده شیعه، معلول این اجتهاد است که یک مقدار باز بوده، البته کسی باید صلاحیت اجتهاد داشته باشد اصول را قبول داشته باشد در یک چهارچوبی باشد که من اینها را قبول دارم که ایشان دارد. خوب حالا اختلافنظر هم هست و این اختلافنظرها را ما باید بطور کلی بپذیریم من خلاصه آن علامت سؤالهائی که آقایان گذاشته بودند علامت سؤال اگر با آن ریزهکاری بگوئید خیلی میتوانیم باشد یعنی هر پرونده آقایان، اعتبارنامهها که توی این مجلس مطرح میشود. همین علامت سؤالها را گذاشت و رأی نداد و با این شیوه در این شرایط نمیشود کار کرد و هیچ قسمی هم… بنده هم که الآن دفاع میکنم قسم به عصمت کسی نمیخورم و قسم به غیر عصمت هم نمیتوانم بخورم. با معیارهای شرعی و عرفی که در اختیار داریم و کار کردیم اعتماد پیدا کردیم و رأی اعتماد میتوانیم بدهیم و مهمتر این است که من انشاءالله برای جلسات بعد این را توصیه میکنم که شیوهها و برخوردها باید طوری باشد که خدمتگزاران این مملکت دل و جرأت خدمت پیدا بکنند کارها گاهی ریسک است حالا ریسک البته یک کلمه بدی است توکل احتیاج به توکل بر خدا دارد گاهی آدم کاری را میکند آنطرفش هم خراب میشود اینجور اگر ما برخورد کردیم بعد از این کارهای خطردار را هیچکس نمیرود به استقبالش یعنی کارها میماند روی کار، بخواهیم یک تصمیمی بگیریم قراردادی ببندیم جرأت نمیکند امضاء بکند. میخواهیم یک کارخانه احداث کنیم. جرأت نمیکند امضاء بکند میخواهیم یک کارشناس دعوت کنیم جرأت نمیکند امضاء بکند. چون فردا میآورند اینجا، اینطور مورد اینگونه بازخواستها قرار میدهند و این خطرناک است ما منصفانه برخورد کنیم و درمجموع من خیال میکنم ادله قانعکننده نبود من خیلی هم گوش دادم بادقت هم گوش دادم و در عین حال من از مخالفین هم… چون آقایانی که صحبت کردند خوب ما همه آقایان را میشناسیم اینها از بهترین دوستان ما هستند که آنها را نمیخواهم تخطئه بکنم خوب آنها روی حس دینخواهی خودشان مطالبی گفتند وظیفه وکالتشان را انجام دادند اما حرفهای قانعکننده حسابی نداشتند (خنده نمایندگان) حالا آقای مهندس موسوی هم میتوانند صحبت کنند یا جواب سؤالات را بدهند. اللهبداشتی ـ آقای هاشمی بگوئید که برخوردها غیراسلامی بود. رئیس ـ نه، من اینجور نمیگویم. نخستوزیر (مهندس موسوی)ـ بسماللهالرحمنالرحیم. با تشکر از همه برادران من فکر میکنم که صحبتهای امروز یک صحبتهای لازمی بود. برای اینکه پرده از مسائلی کشید که اگر پنهان میبود طبیعتاً میتوانست در آینده سر باز کند و به دولت ضربه بزند. ولی خوشبختانه امروز این تغییر و تحولات در هیأت دولت باعث شد که مسأله هر چه زودتر باز بشود. و نشان داده بشود که مسأله عمیقی نیست. بلکه یک مقدار برداشتهای متفاوت از یک قضیه است. برای همین است که من این ماجرا را خیر میبینم و این بحثها را به نفع دولت و به نفع مجلس میبینم. که اگر این مسأله به آن حالت پنهان خودش میماند، یقیناً در آینده میتوانست ضربه و یا ضربات زیادی به دولت بزند. بحثهائی که برادران در اینجا کردند در مخالفت، سه چهار محور بود گرچه برادران بویژه برادرمان آقای بیات و همچنین ریاست محترم مجلس توضیحاتی دادند. من آنچه را که گفته نشده یک اشارات مختصری میکنم و بعد برمیگردم به این مطلب که چرا ایشان برای وزارت صنایع سنگین پیشنهاد شدهاند. بحث را روی آن قسمت خواهم کرد. در این بحثها زیاد اشاره به مسأله پیرویشان از ولایتفقیه بود و تردیدی در این زمینه ولی در تمام صحبتها حتی یک نمونه پیدا نکردیم که سند داده بشود که یک جا ایشان در مقابل حکم ولایتفقیه ایستادهاند. یعنی در این زمینه ایشان حتی یادداشتی به برادرمان آقای عباسیفرد دادند که کامل خوانده نشد و ایشان سند خواستند. این سند بایستی اینجا داده میشد. خوب، ما میدانیم در جامعه ما وقتی شعار «مرگ بر ضد ولایتفقیه» داده میشود وقتی ما چنین شبههای را ایجاد میکنیم غیر از اثراتش روی مجلس، روی مردم و برداشت مردم از یک شخص اثرات زیادی میگذارد. ما در اینجا با حیثیات سیاسی و اجتماعی یک فرد داریم بازی میکنیم. وقتی راجع به یک موضوعی به این وسعت داریم صحبت میکنیم باید در این زمینه دلیل داشته باشیم در برخوردهائی که من با ایشان در کابینه داشتهام، طبیعتاً برخورد زیاد است. یعنی جلسات متعدد در طول هفته. و همچنین در جلسات شورای اقتصاد یک نمونه برای این مسأله پیدا نکردم. این را شهادت میدهم. خوب، در این جلسات بحثهای گوناگونی میشود. بحثهای متفاوت میشود که برادرمان آقای محلاتی یک نقل قولی را از خودشان به من کردند که گفتهاند که در کابینه همفکری وجود ندارد ولی صحبتهای من را که اینجا نقل نکردند. ما این عدم همفکری را اختلاف سلیقهای میدانیم که برای هیأت دولت برکتزا است. من در اول صحبتم در اینجا اشاره کردم. هیأت دولتی که یک فرد غالب باشد. (یعنی من اینطور عنوان کردم) و یک عده فکرهای مقهوری درش وجود داشته باشد. و به اصطلاح به قول یکی از برادران همه بله قربانگو باشند، این کابیته بدرد جامعه انقلابی و پرتلاطم ما بهیچوجه نمیخورد. مسائل در هیأت دولت مطرح میشود. دیدگاههای متفاوتی مطرح میشود بخاطر همدلی برادران، بخاطر اعتقاد به ولایتفقیه، بخاطر اعتقاد به اصول میشود تمام این اختلاف سلیقهها را جمع و جور کرد. و از آنها راه تازهای را پیدا کرد هیأت دولت و همچنین شورای اقتصاد میتوانست درهای جلسات خودش را به بیرون ببندد. مسائل را در درون خودش حل کند. و بعد بصورت لوایح و تصمیمگیریهائی، کارهای خودش را دنبال کند. ما به این مسأله اعتقاد نداشتیم. بد نیست برادران اطلاع داشته باشند در شورای اقتصاد نمایندگانی از جامعه مدرسین قم چهار نفر شرکت میکنند: آقای احمدی میانهجی، آقای معینالدین حسینی، آقای کریمی و آقای روحانی. و در اصلیترین مباحث اقتصادی که بحث راجع به دامنه فعالیتهای بخش خصوصی دولتی و تعاونی است، این برادران شرکت دارند. و در جلسه قبل آن، آقای موسوی اردبیلی شرکت داشتند، آقای امامی کاشانی هم شرکت داشتند این جلسات معمولاً در حضور آقای خامنهای تشکیل میشود. در بعضی از جلسات، آقای هاشمی هم شرکت میکنند. خوب، این کار شورای اقتصاد را ساده نمیکند، پیچیدهتر و مشکلتر میکند. با یک عدة 7 ـ 8 و یا ده نفری سریعتر میشود تصمیم گرفت. ولی صحیحتر نمیشود تصمیم گرفت. ما گفتیم که این مسأله باز بشود، نقطهنظرها کاملاً گفته بشود. و اگر در آن جلسات تمام دیدگاهها مطرح نشود هیچ دلیلی ندارد که ما جلسات را گسترش بدهیم و با مسائل بسیار باز برخورد کنیم. و در همان جلسات نیز، روحیهای که حاکم است، روحیه پیروی از اصول است. بهیچوجه تمایلات فردی و یا منطقهائیکه جنبه شخصی دارد بکار گرفته نمیشود. بلکه براساس یک منطقی که برای همه قابل قبول و قابل فهم است و اصولی که برای همه باز هم یکسان وجود دارد ما نقد میکنیم تمام عقاید را. طبیعتاً هر بحثی که مطرح میشود، آنقدر دگرگون میشود که با نظر جمع همسان بشود و نقطهنظر کلی جمع بشود، تازه مسأله به هیأت دولت میرود و یکبار دیگر بحث میشود و به مجلس شورای اسلامی میآید و بعد هم به شورای نگهبان میرود. برای همین است که من فکر میکنم این تکیهای که روی مسأله ولایتفقیه در مورد برادرمان آقای نبوی میشود با توجه به این سیری که هر جا کسی پایش بلغزد، طبیعتاً افشاء میشود. ما چیزی ندیدیم و در این زمینه فکر میکنم که در حق ایشان بیانصافی شده باشد. در مورد مسائل اقتصادی حقیقتش این است که ما هر گامی که میخواهیم برداریم و یک کمی به نفع محرومین است، یک عدهای پیدا میشوند و میگویند کمونیست. این را ما در اینجا باید واضح بیان کنیم. ما هر گامی که برمیداریم ما مهمترین تصمیمات اقتصادی را در شورای اقتصاد میگیریم. برای اینکه چنین شبههای پیش نیاید و نظریات به روحانیت عرضه بشود سعی کردیم که در شورای اقتصاد از جامعه مدرسین هم بیایند. بحثها بیشتر در خود هیأت دولت روی ضرورتها است. خوب، وقتی نظرها داده شد. مگر نه این است که تمام تصمیمات دولت باید از طریق مجلس به تصویب برسد و ما اقدام بکنیم؟ خوب، وقتی چنین است و وقتی مکانیزمی این چنین پرقدرت قانون اساسی ما پیشبینی کرده است برای جلوگیری از انحرافات، بکار بردن این واژهها و یا چنین جوسازیهائی جلو دولت را برای انجام کارهای اساسی و گامهای اساسی در این برهه نمیگیرد؟ در موقعیتی که ما میدانیم که مجبور هستیم و باید و این یک تکلیف شرعی بر گردن ما است که در جهت احقاق حقوق محرومین و بهتر کردن وضعیت زندگی آنها گام برداریم. خوب، یک واقعیتی است، فقر و محرومیت در کشور ما یک واقعیتی است. مردم بخاطر ایثارگری، بخاطر دگرگون شدن ارزشها و بخاطر عشق و علاقه به امام و اسلام خوب، همهشان مدافع انقلاب هستند. انقلاب باید برای این مردم کار کند. و طبیعی است که در این زمینه ما اگر گامی بخواهیم برداریم و خود دولت به این عنوان متهم بشود اصلاً دولت نمیتواند گامی بردارد. و در این جهت آقای نبوی در معرض بیشترین اتهامات هستند. من میخواهم خیلی صادقانه بگویم که اگر ایشان در معرض اتهام هستند، خود هیأت دولت باید در معرض اتهام باشد چون گرایش هیأت دولت در جهت محرومین و مستضعفین جامعه است. اگر ایرادی و کجروی هست به خود هیأت دولت برمیگردد به ایشان برنمیگردد. ایشان یک مسؤولی هستند در ستاد بسیج اقتصادی و به عنوان نمایندة نخستوزیر در آنجا شرکت دارند و معاون سیزده وزارتخانه در آنجا شرکت میکنند و فعالیت میکنند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند. اگر آن تصمیمات خدای ناکرده بوئی از الحاد و چپروی دارد، خوب، این بهیچوجه به یک وزیر و به یک مسؤول برنمیگردد. هیأت دولت در این زمینه مسؤولیت مشترک دارد. و به هرحال آنچه که مطرح است ما در زمینه اقتصادی هم ندیدیم که ایشان حلالی را حرام و حرامی را حلال کرده باشند. ایشان دیدگاههای اقتصادی دارند و مسألهشان را مطرح میکنند. در هیأت دولت، دیدگاههای دیگری هم مطرح است. همه طرح میشود. و افرادی هستند، بیست و دو سه نفر روی این اندیشهها که بهم تلاقی میکند فکر میکنند رأی داده میشود یک راهی در پیش گرفته میشود و این بهترین روش است بنظر من و غیر از این چارهای نداریم. نکته دیگری که در زمینه مسائل اقتصادی من باید طرح کنم این است که ما بارها در هیأت دولت تأکید کردیم ما روی ضرورتها بحث میکنیم. بهیچوجه اجتهاد نمیکنیم و این را من رسماً در مجلس اعلام میکنم. ما بعضی وقتها حتی تا آن حد پیش میرویم که یک چیزی که یک کمی روشن هست ولی فکر میکنیم که ممکن است مصالح اجتماعی را بخطر بیندازد میگوئیم بشرطی این را تصویب میکنیم که فرضاً با فلان مسؤول و یا رهبری مثلاً برویم مشورت بکنیم. یعنی اینقدر در تصمیمگیریها در هیأت دولت، دقت و تقوا هست و من اطمینان میدهم که جای درز هیچگونه گرایشی به راست و یا گرایشی به چپ در هیأت دولت وجود ندارد. در مورد سازمان مجاهدین انقلاب، خوب اگر این مسائل در اینجا مطرح نمیشد بنظر من راجع به خود سازمان بهتر بود. این سازمان وقتی بحث میشود همانطوری که اینجا گفته میشود که الآن در آن سه طیف وجود دارد. و معلوم نیست نسبت قواشان چگونه است. عقاید و برخوردشان چگونه است. احتمالاً همهشان هم برادران خوب مسلمان ما هستند. ولی وقتی به آنها حق نمیدهیم که مسائل خودشان در یک تریبون عمومی بیایند و مسائل خودشان را مطرح کنند و بیان کنند. و دائم تهمت میزنیم به این جناح و آن جناح و یا جناح دیگر، من فکر میکنم، این یک ظلمی است در حق این سازمان و حقی است که از سازمان ضایع میشود. فرق نمیکند حالا جناح یک یا دو یا سه آن باشد. ولی چیزی که مشخص است این است که خدمات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دوران انقلاب است. ما هر موقع که مسأله انتخابات و یا مسأله مهمی در کشور بود سعی میشد که اسم حزب جمهوری اسلامی، مجاهدین انقلاب اسلامی، فجر اسلام، انجمنهای اسلامی معلمین و دهها سازمانهائی که در خط انقلاب گام برمیداشتند با همدیگر بیایند. و با همدیگر آن حرکتها را سامان بدهند. این حرکتهای عظیم را در جامعه بوجود بیاورند. ما نباید این حرکتهای عظیم را که با همیاری و همدستی این گروهها در کشور انجام شده است فراموش کنیم. طبیعی است بین یک عده برادر مسلمان در یک سازمان در یک گرو میتواند اختلاف پیش بیاید. ما الآن در ادارات شاهد هستیم بعضی از انجمنهای اسلامی میآیند با هم بحث میکنند یکدفعه دوتا و یا سهتا میشوند. ما نمیتوانیم محکوم کنیم و بگوئیم چون آنها دوتا شدند یکی کافر است و یکی مسلمان و این هم بنظر من یک استدلالی است که بایستی میشد. در مورد صنایع سنگین، به اعتقاد من ما چهار یا پنج تنگنای مهم داریم. اولاً تقریباً تمام صنایع سنگین در دست دولت است. راهافتادن صنایع سنگین برای کشور جنبه حیاتی دارد از نظر اقتصادی. و هرچه زودتر باید که ما تحرکی در این زمینه بوجود بیاوریم. تنگناهائی که فراراه ما است برای راهانداختن این مجموعهها اولین آنها مسأله مدیریت است بعد از انقلاب و بعد از تصفیههای زیاد و بعد از تنشهای سیاسی زیاد ما در زمینه مدیریت دچار ضعف هستیم. در صنایع خودمان. من در اینجا بویژه در مورد آن بحث تخصصی و مکتبی که بنیصدر علم کرد و با این کارش ضربه بسیار بزرگی روی مسأله مدیریت زد میخواهم تکیه کنم. یعنی در جامعه چنین تصور بوجود آمد که تخصص در مقابل مکتب قرار دارد و بعد از آنطرف، متخصصین خودشان را کنار کشیدند و دور لیبرالها حلقه زدند. آنهائی که اعتقادی هم به انقلاب و هویت اسلامی انقلاب نداشتند از اینطرف مکتبیون فکر کردند که تخصص با مکتب تناقض دارد. یک مقداری در جلو متخصصین قرار گرفتند. بعد از گذشت 8 ـ 9 ماه و یا نزدیک یکسال است که جو دارد سالم میشود، به این ترتیب که همه احساس میکنند که جنس تخصص از جنس مکتب نیست. بلکه مکتب جهتدهنده تخصص است. این دارد کمکم، احساس میشود. ولی این خودش یک تنگنائی در زمینه مدیریت بوجود آورده است. یعنی فلان فردی که کاری از دستش برمیآید در کارخانههای ما هنوز بحث سر این است که آیا او در فلان پست و یا در فلان مقام برای چرخانیدن فلان چرخ میتواند بکار گرفته شود یا نمیتواند بکار گرفته بشود؟ چرا؟ بخاطر سابقهاش. مسأله را ببینید حساس است. یعنی از یک طرف سرنوشت محیطهای کارگری ما است. جهتگیری سیاسی انقلاب اسلامی است. از یک جهت، سرمایههای بزرگی که در کشور ما است و صرف تربیت متخصصین شده است. این مسأله در یک نقطهای باید حل بشود به نفع سمتدهی مکتب. مسأله دوم مسأله مواد اولیه است که میدانید بخاطر کمبود منابع ارزی، ما در ماههای اخیر، مواد اولیه کم آوردیم. البته وضعیت فروش نفت بسیار خوب است. تحرکی که از نظر سیاست خارجی داشتیم در وزارت نفت و در سایر بخشها داشتیم، باعث شده است که الآن یک تحرکی در زمینه بازرگانی خارجی داشته باشیم و ارتباط با جهان بیرون داشته باشیم و بحرانی را پشت سر بگذاریم. ولی به هرحال ما با صرفهجوئی بسیار زیادی مواد را وارد کشور کردیم. مواد زیادی را که حذف کردیم. خیلی چیزهای مصرفی و یا درجه دوم حذف شد. اگر شما به مغازها و بازار نگاه کنید الآن مغازهها تهی است. یک مقدار بدبینی و یا ناراحتی در بازار هم از دولت سر همین است. دولت یک مقدار محدودی ارز در اختیارش بوده بایستی اینها را اختصاص میداده به یک مسیرهای کاملاً لازم و آن چیزهائی که برای ما حیاتی باشد. درحقیقت چیزی وارد نکرده است. بازار ما هم متکی به بازرگانی خارجی و این واردات. الآن مغازهها خالی ولی پولها متورم در دست بازار. خوب، این ناراحتی و تورم ایجاد میکند. و نارضایتی ایجاد میکند. ولی به هرحال در مورد کارخانهها هم، چنین مسألهای وجود دارد یعنی مواد اولیه کم داریم. مسأله نقدینگی هست که از آن میگذرم. مسأله حقوقی در مورد صنایع سنگین به شدت مطرح است. در زمینه کارخانه تراکتورسازی ما نزدیک بیست تا بیست و پنج قرارداد با کمپانیهای مختلف در سراسر جهان داریم، که بعد از انقلاب طبیعتاً میتوانید حدس بزنید که چقدر دچار پیچیدگی در این زمینه شدهایم. با بعضیها دعوا کردیم. بعضیها قطع شده است. بعضیها خودشان گذاشتهاند و رفتهاند. مسائل مالی و حقوقی پیچیدهای در زمینه صنایع سنگین داریم، در ارتباط با جهان خارج. و مسأله آخر مسأله سیاسی کارخانههای بزرگ است که میدانید بصورت مجتمعهای بزرگ کارگری هستند و در آنها مسائل سیاسی به شدت مطرح است گروهکها چشم طمع دارند، منافقین چشم طمع دارند، کافی است که گزارشات نوبهای مال سازمانهای اطلاعاتی خودمان را بخوانیم تا به حساسیت قضیه پی ببریم. خوب، من وقتی به این مقولات نگاه میکنم. برمیگردم به برادرمان بهزاد نبوی میبینیم که در بیشتر این موارد، ایشان پاسخگوی خوبی میتوانند باشند. در زمینه مدیریت، ایشان آزمایش خودشان را در این زمینه بخوبی دادهاند. در زمینه مواد اولیه ایشان از اول در شورای اقتصاد بودند به جزئیترین کمبودهائی که صنایع ما دارد آگاهی دارند. و این برای ما بسیار ارزشمند است. ما اگر فردی را از بیرون کابینه بیاوریم تا بیاید آگاه و آشنا بشود که صنایع ما دچار چه دردی است، نقاط ضعفش چیست و به چه چیزهائی احتیاج داریم کلی طول خواهد کشید و ضربه خواهیم خورد. و همچنین در زمینه مسائل مالی و نقدینگی و اختلافاتی که بین صنایع و بانکها وجود دارد و بهرههای کلانی که از سابق همینطور بر بدهیهای این صنایع به بانکها اضافه میشود و دارد افزایشی هم پیدا میکند. این یک مسأله پیچیدهای است و برادرمان نبوی در این زمینه در شورای اقتصاد بوده و برخورد داشته و مسأله را خوب درک میکند پیچیدگیهای آن را و میتواند در این زمینه گام بردارد. مسأله حقوقی، ایشان در برخورد با مسأله گروگانها اولین قدم خوب خودشان را برداشتند و نشان دادند که در این زمینه قدرت دارند. بعداً آن کار را توسعه دادند در رفتن به دادگاه لاهه و دعاوی که در آنجا مطرح شده است. تشکیل یک دفتر حقوقی در نخستوزیری برای اینکه به تمام دعاوی خارجی رسیدگی بکند اینها چیزهائی است که ایشان آشنائی زیادی دارند و میتوانند برخورد کنند. راجع به مسائل سیاسی من صحبت نمیکنم. عملکرد، هم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و محترم عملکرد برادرمان بهزاد نبوی در برخورد با گروهکها میتواند نشان بدهد که در این زمینه ایشان حساسیت بسیار بالائی میتوانند داشته باشند و میتوانند برخورد خوبی با مسأله بکنند. در مورد برادرمان آقازاده که صحبت در مورد آقای نبوی صحبت در مورد ایشان را تحتالشعاع قرار داد، من یک مقدار توضیح بیشتر میدهم. سابقه گذشته ایشان نشان میدهد که در دوران دانشگاه یک فرد مذهبی بوده است. در اسناد ساواک به عنوان یک فرد متعصب مذهبی از ایشان نام برده میشود این کلمه به اصطلاح در ساواک کاملاً مشخص است که چه معنائی را دارد. و در انجمنهای اسلامی آن موقع و در تشکیل کتابخانه در خوابگاههای دانشجویان ایشان نقش حساسی دارد. بعد از انقلاب ارتباطی که ایشان در کار روزنامه و حزب داشتهاند که یک اشارهای شد که وقتی که ما راجع به ایشان صحبت کردیم همهاش در ارتباط با خودم صحبت کردم این را به این عنوان صحبت نکردم که با من ایشان بالا آمده است. بلکه خواستم که این مسأله را برسانم که در این سه سال من به ایشان خیلی نزدیک بودم و از نزدیک شاهد فعالیتهای ایشان بودم و قدرت ایشان در زمینههای اجرائی ایشان چه در روزنامه و چه در دفتر سیاسی حزب که ایشان عضوش هستند و چه در وزارت امور خارجه، در پست معاونت مالی و اداری و چه در پست معاونت مالی و اداری نخستوزیری، کارهای بسیار خوبی از خودشان نشان دادهاند. و ما فکر میکنیم که بتوانند در این زمینه خدمات زیادی را انجام بدهند. میدانید که یکی از مهمترین کارهای وزیر مشاور در امور اجرائی این است که به کلیه سازمانهای زیر نظر نخستوزیری رسیدگی کند و هماهنگی لازم را بین وزارتخانههای گوناگون به انجام برساند و واقعاً نقش بازوی نخستوزیری را دارد که در این زمینه ایشان لیاقت و قدرت خودشان را نشان دادهاند. از نظر خانوادگی هم از افراد مذهبی هستند و دارای سه بچه هستند و لیسانسیه میباشند و نمیدانم که اینها درست است که گفته بشود یا نه؟ ولی برای اینکه آشنائی بیشتری پیشدا بشود. البته برادرانمان آقایان خاتمی و دعائی هم برخوردهای زیادی با ایشان داشتهاند و ایشان را میشناسند. به هرحال این، بحثهائی بود که شد و من فکر میکنم برادران دقت کنند در رأیدادن. سعی شد که زیاد سؤال بشود و شبههای ایجاد بشود بنظر من. اگر ما به ملاکها مکتبی خودمان برگردیم من فکر میکنم که خیلی با خیال راحت رأی بدهیم. و این رأی برای دولت هم واقعاً ارزشمند است. یعنی برادران را قادر میکند که با توان بیشتری کار کنند، به امید بیشتری کار کنند. و کمک به انقلاب اسلامی کنند. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته. رئیس ـ بسیار خوب، روی گلدانها اسم آقایان را بنویسند روی یک گلدان اسم آقای بهزاد نبوی و روی یک گلدان اسم آقای آقازاده را بنویسند. رأی علنی است. اسم آقایان خوانده خواهد شد بار دیگر توضیح میدهم که رأی علنی است و رأی علنی این است که یکی از منشیان اسامی را میخوانند. آقایان کارتی که اسمشان در پشت آن نوشته شده است، موافقان کارت سفید میاندازند و مخالف کبود و ممتنع هم زرد. اگر هم کارت نداشتید روی یک کارتی اسم خودتان را بنویسید و بیندازید صد و هشتاد و پنج نفر عده حاضر را اعلام میکنیم. 4ـ قرائت نامه عدهای از نمایندگان درباره مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر رئیس ـ یک نامهای آقایان نوشتهاند درباره مواد مخدر که عده زیادی از نمایندگان امضاء کردهاند تا آراء را میشمارند نامه خوانده میشود. بسماللهالرحمنالرحیم اطلاعیه نمایندگان خطاب به دولت جمهوری اسلامی و شورای عالی قضائی اکنون که رزمندگان کفرستیز با حماسهآفرینیهای پیدرپی در آستانه فتح نهائی قرار گرفته و جوانان عزیز این چنین عاشقانه شهادت را استقبال نموده و در پیوستن به لقاءالله از یکدیگر پیشی میگیرند بسیار رنجآور است که عدهای همچنان با گستردن دامهای شیطانی به پخش و توزیع مواد افیونی جوانان ما را که ذخیره و سرمایه مملکتند به دام کشیده و سلامت و حیثیت آنان را تهدید نمایند نظر به اینکه تاکنون مبارزه با مواد مخدر به نحو کامل و صحیح انجام نیافته و قاچاقچیان حرفهای هنوز سرگرم سوداگری به بهای جان و شرف بهترین عزیزان پولهای هنگفتی به جیب میزنند لذا انتظار داریم دولت جمهوری اسلامی با الهام از دستوران حیاتبخش اسلام روش صحیح مبارزه را آغاز نموده و دادگاههای ذیصلاح نیز قاطعیت اسلامی را اعمال نموده تا این بلای اجتماعی هرچه زودتر ریشهکن شود. امضاء بیش از 120 نفر نمایندگان مجلس شورای اسلامی موحدی ساوجی ـ قاچاقچیها مال حوزه انتخابیه شما است. مال همدانند. 5 ـ اعلام وصول طرح قانونی در مورد محافظین نمایندگان مجلس شورای اسلامی که در حین انجام وظیفه به شهادت برسند و یا معلول شوند منشی ـ ماده واحده یک طرح قانونی با امضاء حدود 25 نفر رسیده که اعلام وصول میکنم. طرح قانونی در مورد محافظین نمایندگان مجلس شورای اسلامی که در انجام وظیفه به شهادت برسند یا معلول بشوند. برای بررسی به کمیسیون فرستاده میشود. (استخراج آراء بعمل آمد و نتیجه آن به شرح زیر اعلام شد) رئیس ـ بسماللهالرحمنالرحیم ـ نتیجه استخراج آراء در مورد وزارت آقای بهزاد نبوی و آقای آقازاده. آقای بهزاد نبوی: کل آراء به گلدان ریختهشده ـ 167 رأی. آراء موافق 125 « آراء مخالف 27 « آراء ممتنع 15 « درنتیجه وزارت آقای بهزاد نبوی تصویب شد (اللهاکبر، اللهاکبر، اللهاکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایتفقیه، مرگ بر آمریکا). رئیس ـ نتیجه استخراج آراء در مورد آقای آقازاده به شرح زیر است. کل آراء به گلدان ریختهشده ـ 161 رأی. آراء موافق 117 « آراء مخالف 7 « آراء ممتنع 37 « بنابراین وزارت جناب آقای آقازاده تصویب شد، (اللهاکبر، اللهاکبر، اللهاکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایتفقیه، مرگ بر آمریکا). (اسامی رأیدهندگان به آقای مهندس بهزاد نبوی به شرح زیر است) موافقین آقایان: کروبیـ فومنی حایریـ سیدباقر هاشمیـ احمد بهشتیـ هادی خامنهایـ معرفیزادهـ هاشمی رفسنجانیـ محمد شبستریـ سیدینـ بهاریـ اکرمیـ صمد شجاعیانـ علی طاهریـ علی ملکوتیـ رشیدیانـ غفور خلخالیـ سازگارنژادـ عزتالله سحابیـ دری نجفآبادیـ رفیعیانـ فرضپورـ رمضانی خورشیددوستـ امین ناصریـ موسوی بجنوردیـ محمد محمدیـ حایریزادهـ آقامحمدیـ دعائیـ سیدمحمد خاتمیـ عبدخدائیـ اختریـ عاتقه صدیقیـ بیمقدارـ صفاتی دزفولیـ قرهباغـ رستمیـ رجائیانـ میرجعفریـ بازقندیـ میلانی حسینیـ برومندـ محمدمهدی جعفریـ یدالله دهقانیـ محمد غفاریـ حسنزادهـ فؤاد کریمیـ عزتالله دهقانـ مصطفی تبریزیـ دانش آشتیانیـ منتجبنیاـ تاجگردونـ مولوی نظرمحمد دیدگاهـ غلامرضا رحیمی حاجآبادیـ جلالیـ بیاتـ شوشتریـ محمدی رودبارانـ فاضل هرندیـ یونس محمدیـ چهرگانی انزابیـ خسرویـ حسینی برمائیـ اخلاقینیاـ مجید انصاریـ دوزدوزانیـ محسن شبستریـ دکتر اوشاناـ نورالدین رحیمیـ هادی نجفآبادیـ علیاکبر معصومیـ پرویز ملکپورـ رضوی اردکانیـ خانم دستغیبـ بخشیـ الویریـ راثیـ اسماعیل خوشنویسـ هاشم حجازیـ قهرمان رحمانیـ سیداحمد حسینیـ سیدمحمود علویـ محمد فروغیـ هراتیـ خزاعیـ عباس عباسیـ کتیرائیـ طیبـ عرفانیـ کمالیـ رهامیـ زمانیانـ وافیـ کاظم نوروزیـ همتیـ لطیف صفریـ خانم بهروزیـ عجمـ آل سیدغفورـ عالیپورـ سبحاناللهیـ نادریـ خاچاطوریانـ صدوقیـ اعظمی لرستانیـ مظفرـ فخرالدین حجازیـ باغانیـ سیدحسن موسوی تبریزیـ مرویـ عطاریـ حججیـ تاتاریـ شاهآبادیـ باباصفریـ کیاوشـ مهاجرانیـ عابدینزادهـ سیداحمد کاشانیـ زرهانیـ فضلعلیـ دکتر شیبانیـ میرزاپور کلشترـ کیائیـ اللهبداشتیـ اربابی. ممتنعین: آقایان: قدرتالله نجفیـ شهرکیـ شرعیـ عبدالله امامیـ موموندیـ کاظمیـ علیاکبر رضوانیـ مظاهر حقشناسـ فلاح حجتانصاریـ هنجنیـ محمدتقی رنجبرـ انصاریرادـ احمدی فروشانیـ حجتی کرمانیـ میریونسیـ حقیقت افشار. مخالفین: آقایان: فهیم کرمانیـ معزیـ صدرحاجسیدجوادیـ ابوطالب محمودیـ سیدحسن حسینیـ شهاب محمودی سرتنگیـ سیدابوالحسن حسینیـ سعید امانیـ سیدمحسن پورمیرغفاریـ دکتر جواد شیرازیانـ محمدرضا عباسیفردـ محلاتیـ حسینی واعظـ نقویـ محمد خلیلیـ موحدی ساوجیـ سیدابوالفضل سیدریحانیـ مرتضی محمودیـ دکتر علی قائمی امیریـ واعظیـ سیدمحمد خامنهایـ رجبعلی طاهریـ محمد فاضلـ محمد یزدیـ محمد نوروزیـ محمدرضا راشدـ فدائی. (اسامی رأیدهندگان به آقای آقازاده به شرح زیر است) موافقین: آقایان: موحدی ساوجیـ محمد شبستریـ سیدابوالفضل موسوی تبریزیـ رضوی اردکانیـ برومندـ سیدینـ محمد فاضلـ یدالله دهقانیـ علی طاهریـ اکرمیـ هاشمی رفسنجانیـ فومنی حایریـ سیدباقر هاشمیـ احمد بهشتیـ اختریـ خانم دستغیبـ راثیـ حسن حسنزادهـ لطیف صفریـ فاضل هرندیـ یونس محمدیـ موموندی کاظمیـ سیدحسن حسینیـ اخلاقینیاـ صدرحاجسیدجوادیـ خسرویـ نورالدین رحیمیـ محمدرضا عباسیفردـ بهاری ـ محمدمهدی جعفریـ هنجنیـ معرفیزادهـ مظاهر حقشناسـ عزتالله دهقانـ حججیـ محسن مجتهد شبستریـ همتیـ دانش آشتیانیـ چهرگانی انزابیـ دکتر شیرازیانـ معزیـ دکتر اوشاناـ باغانیـ عالیپورـ مولوی نظرمحمد دیدگاهـ اربابیـ راشدـ آلسیدغفورـ عجمـ مجید انصاریـ میرجعفریـ دکتر خلیلیـ انصاریرادـ میرزاپور کلشتریـ کروبیـ بیاتـ دعائیـ هراتیـ دری نجفآبادیـ الویریـ واعظیـ موسوی بجنوردیـ خزاعیـ دکتر شیبانیـ فخرالدین حجازیـ زمانیانـ رهامیـ عباس عباسیـ خوشنویسـ رجبعلی طاهریـ دوزدوزانیـ بخشی نوابـ هاشم حجازیـ حسین کمالیـ مظفرـ سیدابوالحسن حسینیـ ملکوتیـ عرفانیـ عاتقه صدیقیـ تاجگردونـ بیمقدارـ وافیـ میلانی حسینیـ فدائیـ قهرمان رحمانیـ محمد نوروزیـ شرعیـ مهاجرانیـ کاظم نوروزیـ سیداحمد حسینیـ فروغیـ سیدحسن موسوی تبریزیـ شهرکیـ سیدمحمد خاتمیـ اعظمی لرستانیـ حقیقت افشارـ صفاتی دزفولیـ خاچاطوریانـ رستمیـ معصومیـ بازقندیـ ملکپورـ رفیعیانـ غفور خلخالیـ کیاوشـ مرویـ عبدخدائیـ شوشتریـ دکتر علی قائمی امیریـ محمدعلی سبحاناللهیـ زرهانیـ محمدیـ فضلعلیـ رجائیانـ سیدهادی خامنهایـ محمد یزدیـ محمد غفاری. ممتنعین: آقایان: فؤاد کریمیـ کیائیـ رشیدیانـ قرهباغـ حسینی واعظـ سازگارنژادـ فرضپورـ کتیرائیـ رنجبرـ حایریزادهـ علویـ سیدمحسن پورمیرغفاریـ شاهآبادیـ رحیمی حاجآبادیـ اللهبداشتیـ فهیمـ مرتضی محمودیـ سیدمحمد خامنهایـ قدرتالله نجفیـ صدوقیـ حسینی برمائیـ فلاح حجت انصاریـ خانم بهروزیـ عبدالله امامیـ منتجبنیاـ عزتالله سحابیـ باباصفریـ طیبـ حجتی کرمانیـ احمدی فروشانیـ غلامحسین نادریـ علیاکبر رضوانیـ میریونسیـ ابوطالب محمودیـ محلاتیـ امین ناصریـ یک عدد کارت سفید بینام. مخالفین: آقایان: سعید امانیـ صمد شجاعیانـ علی آقامحمدیـ عطاریـ شهاب محمودیـ سیداحمد کاشانیـ نقوی. 6 ـ پایان جلسه و تاریخ تشکیل جلسه آینده و دستور آن رئیس ـ جلسه آینده روز پنجشنبه همین هفته ساعت هفت و نیم صبح و دستور جلسه هم ادامه لایحه آب است. (ساعت 40/16 جلسه ختم شد) رئیس مجلس شورای اسلامی ـ اکبر هاشمی رفسنجانی