سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاح بیستمین کنفرانس وحدت اسلامی
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله و اصحابه
ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و صبروا
میلاد خجسته خاتم انبیاء و فرزند گرانقدرشان، امام صادق (ع) را به امت اسلامی، به خصوص به حضار گرامی تریک عرض میکنیم. از حضور میهمانان و توجه آنها به مسئله وحدت دنیای اسلام، به خصوص علما و شخصیتهای بزرگی که از کشورهای دیگر رنج سفر را تحمل فرمودند، صمیمانه تشکر میکنیم. از مجمع جهانی تقریب مذاهب و شخص آیتالله تسخیری که این برنامههای خوب را در شرایطی خاص که در آن هستیم، ترتیب دادهاند، ممنون هستیم.
سعی میکنم اهداف کنگرههای وحدت را که بیستمین آن برگزار میشود، با سیره و عمل پیامبر(ص) با هم بیان کنم. امیدوارم برای امت بزرگ اسلامی حرف مؤثری در جمع شما بزرگان مطرح کنیم. دعا میکنیم که در این کنگره بزرگ موفق شوید راه جدیدی را جلوی حرکت جنبش اسلامی که در شرایط حساس است، قرار دهید.
زمان مناسبی است. گرچه هر سال این کنگره را داریم. ولی امسال ویژگی این زمان برای کنگره جای تشکر دارد که این ویژگی را لحاظ و کنگره را با این حجم و وسعت و با حضور کم سابقه میهمانان دانشمند برگزار کردید.
میبینید و برای شما کاملاً روشن است که در شرایطی هستیم که دشمن به خانه و منطقه ما آمده است و با همه سواره و پیادهاش در منطقه حضور پیدا کرد و خیلی صریح و گستاخ تهدید، ارعاب و دخالت میکند. در صحبتهایی که خواهم کرد، عوامل حضور اینها را توضیح خواهم داد. وقتی تاریخ اسلام را در این 1400 سال نگاه میکنیم، واقعیتی روشن میشود که همیشه زمانی مسلمانان ضربههای عمدهای در طول تاریخ از جبهه کفر دیدهاند، که اختلاف، تنازع و تفرّق در امت اسلامی شدید بود. دشمنان اسلام کاملاً مواظب هستند. وقتی ما منسجم باشیم، آنها زمان را برای ضربهزدن مناسب نمیبینند. وقتی ما را متفرق و درحال نزاع ببینند، شرایط را برای حضور تجاوزگرانه خود مساعد میبینند.
تاریخ طولانی اسلام را مرور کردم و دیدم در نقطههای حساس، مثل جنگ صلیبی که اروپاییها احساس کردند، درگیریهای داخلی در اطراف مدیترانه، مصر، سوریه و به طور کلی شامات و ترکیه شدت گرفت، لشکرکشی کردند. این مسئله قابل توجه است و باید روی آن حساب کنیم.
مغول را در نظر بگیریم که ویرانگری بسیار بزرگی برای جهان اسلام بود که از شرق تا غرب و در شمال تا جنوب جهان اسلام را غارت کرد. حمله آنها درست زمانی است که حکومتهای متفرق در جهان اسلام به جان هم افتاده بودند و جنگ داخلی داشتند. در شرق جهان اسلام که سنگر اصلی برای جلوگیری از نفوذ مغول بود، بین سلجوقیها و خوارزمشاهیهای ایران جنگ بود. بدتر از آن مرکز خلافت و آخرین خلیفه عباسی مایل بود که حکومت خوارزمشاهی را در ایران بشکند. چون آنها از مرکز خلافت متابعت نمیکردند. ابن اثیر نامهای را در آثار خود نقل میکند که خلیفه عباسی به هولاکوخان نوشته و از او خواسته است شرّ خوارزمشاهیان را کم کند. خیال میکردند اگر آنها بشکنند، اینها راحت میشوند. مغول آمد و متعلقه حکومت و خوارزمشاه را غارت کرد و شاید نفس راحتی در مرکز خلافت کشیده شد. اما چند صباحی گذشت، همانها در راه بغداد اسماعیلیان را در قلعه بسیار مستحکم الموت شکست دادند و به بغداد رفتند و شد آنچه که شد. بعد از بغداد تا هرجا که میخواستند، رفتند. این حادثه درست در زمانی است که جریانهای مختلف حکومتهای اسلامی مسلحانه به جان هم افتاده بودند.
به بقیه شرایط هم که نگاه کنید، متوجه میشوید که همیشه از این ناحیه ضربه خوردیم. آخرین باری که غربیها به جهان اسلام تهاجم کردند، موقعی بود که اختلافات شدیدی بین حکومت مرکزی اسلام، یعنی عثمانیها و کشورهای فعلی و اقمار آن روز خلافت عثمانی حاکم بود و با هم میجنگیدند. غربیها خیلی راحت از این پنجرهها وارد شدند و منطقه ما را تصرف کردند و هنوز داریم دود آن آتشها را میبینیم.
تحرک جدیدی که میبینیم، این است که غرب پس از مدتی احساس استراحت، به علت حضور سنگین در کشورهای اسلامی، دنیای اسلام را برای منافع خود کم خطر کرد و نفس را حتی کشید. یکباره انقلاب اسلامی در حساسترین زنجیره جهان اسلام که ایران است، با آن عظمت بروز کرد. انقلابی که حقیقتاً جلوه حضور اسلام، دین و آگاهی مردم ایران بود که همه شما این مسایل را میدانید.
انقلاب اسلامی زنگ خطری برای منافع غرب بود. چون جای خود را به سرعت در سراسر دنیای اسلام باز کرد. خود غربیها اسم این انقلاب را «الله اکبر» گذاشتند. البته با هدف دیگری این اسم را گذاشتند، ولی به هدف خود نزدیک نشدند، بلکه آنها را از هدف خود دور کرد. واقعاً انقلاب الله اکبر بود. یعنی حربه ایرانیهایی که حکومت پهلوی را شکستند و آمریکا را از ایران بیرون کردند، بانک الله اکبر مردم بود که از بامها یا خیابانها به گوش رژیم پهلوی و آمریکا میرسید.
این پیام به سرعت به دنیای اسلامی رسید و غرب و شرق احساس خطر کردند. آن موقع سه بخش در مقابل این حرکت اسلامی و مردمی احساس خطر کردند. بیش از همه غرب که ایران منافع حیاتی آن بود. شرق هم ترسید، چون پیامآور الحاد برای بشریت بودند. وقتی دیدند مردم با پیام آسمانی قیام کردند و پیام الحادی را که آرزو داشتند دنیا را بگیرد، در دنیای اسلام ضعیف کرد، با غرب همراه شدند.
ارتجاع منطقه هم به ادّلهای که در مقابل مردم خود احساس ناراحتی داشت، با آنها همنوا شد و نتیجه آن جنگ دیگری بود که حزب بعث عراق علیه ایران آغاز کرد که زمینهای برای حضور بیشتر غربیها در منطقه شد. توانستیم جنگ عراق را به صورتی پایان بدهیم و حق خود را در سازمان ملل اثبات کنیم. این کار واقعاً دشوار بود. چون کسی در سازمان ملل از حقوق ما دفاع نمیکرد. حقانیت و کمک مردم به ما کمک کرد. دوباره جنگ کوبت پیش آمد که میدانید. جنگهای داخلی در افغانستان اتفاق افتاد که متأسفانه درست زمینه همانی بود که آمریکاییها میخواستند. چون بخشی از عوامل درگیر در جنگ توسط آنها خلق شده بودند. یعنی القاعده و طالبان زاییده تفکرات آنهاست.
زمینه را برای حضور جدّی در منطقه کاملاً فراهم کردند که بلافاصله بعد از جنگ عراق با کویت به صورت انبوه آمدند. قبلاً در اواخر جنگ ایران و عراق آمده بودند و دیگر ادامه دادند. وضع ما همین است که میبینید. آنها با اهداف بسیار بسیار خبیثانهتر این وضع را ادامه میدهند.
میخواهم عرض کنم که اسناد فراوان عقلی، نقلی و تجربی داریم که عظمت و پیشرفت دنیای اسلام همیشه در سایه اتحاد بود و شکستها و عقبافتادگیهایش همیشه در سایه تفرقه و تنازع بوده است. البته این با اختلاف فرق دارد. اختلافنظر را قرآن هم تأیید میکردند و پیامبر(ص) میپذیرفتند.
«لااکراه فیالدین» و آیات و روایات فراوانی داریم که نشان میدهد جامعه در سایه نقادیها، اظهارنظرها، بحثها و اتباع احسن تکامل مییابد. اسلام این راه را بازگذاشته است. باید آن قدر سعهصدر داشته باشیم که بحثهای فلسفی، اجتماعی، عقیدتی، تاریخی و فرهنگی را تحمل کنیم. نظرات گوناگون در محافل اهل علم مطرح شود. منتها نیاز به داور است که جای آن خالی است. باید فکری برای داوری کنیم.
این خوب است. عیبش آنجایی است که دچار تفرّق و تنازع میشویم. همین آیهای که اوّل صحبتم خواندم، در سوره انفال است که سوره جنگ است. میفرماید: «ولاتنازعوا فتفشلوا» با تنازع خود را فشل نکنید و ابهت خود را از دست ندهید که دشمن احساس آرامش کند. در مسایلی که نیاز به صبر است، صبر کنید و با بردباری همدیگر را تحمل و با هم کار کنید. آیات فراوان دیگری هم داریم که برای شما علما تحفهای نیست که عرض کنم.
مسیر تاریخ را عرض کردم. به سیره پیامبر (ص) برمیگردیم. بیاییم به راهی که پیامبر(ص) رفتند، عمل کنیم. همه ما در اهل سنت و شیعه قبول داریم. در کتابهای علمای هر دو فرقه آمده است. وقتی پیامبر اکرم(ص) کارشان را با انسانسازی در مکه کامل کردند و فضای مکه برای پیاده کردن پیام آماده نبود و بنا شد به مدینه بروند، چکار کردند؟
دو بیعت قبل از هجرت پیامبر را ببینید. پیامبر (ص) سعی کرد وقتی با مردم یثرب بیعت میکند، همه قبایل حضور داشته باشند. افراد اوس، خزرج و دیگر قبایل جمع شده بودند، با پیامبر(ص) بیعت کردند تا زمینه وحدت را در مدینه فراهم کنند. به مدینه هم که آمدند، در همان سال اول و حتی قبل از جنگ بدری کار عجیبی کردند. اولاً بین مسلمانان عهد اخوت بستند. آن هم نه از نوع تشریفاتی، از قبایل متنازع که سالها جنگ را پشت سرشان داشتند، افراد شاخص را انتخاب و آنها را با هم برادر کردند و احکام موثری برای عقد اخوت بود. کم کم آن احکام نسخ شد. ولی اول قوی بود. برادری آثار زیادی داشت.
به این هم اکتفا نکردند. همه قبایل یهود را جمع کردند که در آن زمان از لحاظ مالی، سلاح، استحکامات، ارتباطات و دانش در جزیرهالعرب قوی بودند. چون وارث کتاب آسمانی بودند و با آن کتاب دانشی داشتند که در جاهلیت جزیرهالعرب سرآمد تفکرات الهی بودند. البته انحرافاتی هم داشتند. نفوذ فرهنگی واقتصادی و قدرت تهاجم داشتند. پیامبر(ص) آنها را آورد تا با بقیه قبایل که مسلمان شده بود، پیمان جامعی را امضا کنند. فرصت نمیکنم متن پیمان را بخوانم. همه شما اطلاع کافی دارید و مراجعه کردید و یا میکنید. واقعاً این پیمان پیام جالبی دارد. بندهای پیمان را ببینید که بین مسلمانان و یهودیان چه نکات مهمی دارد.
همه دردههایی که ممکن بود در یثرب پیش بیاید، پیشبینی شده و راهحل و تعهدات هم آمد. بالاتر از اینها پیامبر(ص) به عنوان داور انتخاب شد. چون هر پیمانی بعدها میتواند در تفسیر باعث اختلاف شود. این طبیعی است. خود پیامبر(ص) داور شدند و بناشد هرجادر مفهوم پیمان اختلاف پیدا شد، پیامبر اکرم داوری کنند.
یثرب و اطراف را با این پیمان متحد کرد. البته بعدها یهودیان تخلّف کردند و مجازاتشان را هم دیدند. تا این اتحاد برقرار بود، با همان زمینه دشمن مشترک را که بتپرستان و مشرکان مکه بودند، دفع میکردند. در مقابل آنها روی مشترکات اهل کتاب تکیه شد.
این پیمان مال 1400 سال پیش است و مسایل مدینه آن روز نسبت به امروز بسیار کوچک است. ولی بندهایی در این پیمان است و برای ما بسیار مهم است که متناسب با روز کنیم تا باز هم بین مسلمانان و پیروان سایر ادیان آسمانی که در بسیاری از چیزها با ما مشترک هستند، باشد. اگر پیمان رسمی نمیشود، یک تعهد نانوشتهای از سوی علمای فرق و ادیان بوجود بیاید.
درست است کسانی که امروز تهاجم میکنند، مسیحی هستند. اما آنها برای پیام حضرت مسیح تهاجم نمیکنند. برای چیزهایی تهاجم میکنند که حضرت مسیح از آنها بیزار هستند. اصلاً رسالت حضرت مسیح ضد آنها بود. ولی اسم آنها مسیحی است و در کلیسا حاضر میشوند و تعبد هم دارند و شاید عقاید خاصی هم داشته باشند که بحثهای دیگری است.
میخواهم عرض کنم اگر روی مشترکات تکیه کنیم، با قرآن و سنت و سیره پیامبر(ص) و درس ائتلافی که پیامبر درست کردند، میتوانیم به وحدت رویه برسیم. آن موقع از طرف مکه تهدید میشدند که با آن پیمان جلوی آن تهدید را گرفتند.
پس الان راه تقویت دنیای اسلام روشن است. شرایط ما ویژه است. اکثر شما میتوانید شرایط را به خوبی تحلیل کنید که امروز درگیری فرقهای در دنیای اسلام بزرگترین گناه کبیره است. گناهی از این بزرگتر نداریم. گناهان شخصی را نمیتوان با این مقایسه کرد. شاید انسانهایی فاسق، فاجر و آلوده باشند، اما آثارشان در محدوده خودشان است. این فسق که فرق اسلامی رادر مقابل هم قرار دهیم تا جایی که همدیگر را قربت الی الله بکشند، خیلی بد است.
لحظهای فکر کنید کسانی که در بغداد، کابل و جاهای دیگر خودشان را منفجر میکنند تا مسلمان دیگری را بکشند و مسجدی را تخریب کنند، چه کسانی هستند؟! چه تفکری دارند! چه ارتباطی بین اینها و اسلام و قرآن است! کجا اینها این قدر به انحراف افتادهاند؟!
اهل علم، علما و همه ما وظیفه داریم این مسایل را با صراحت بگوییم. فرق نمیکند اینها شیعه یا سنی، عراق یا ایرانی و . . . باشند. مسئله این است که کجا میتوانیم برای مسلمانی اجازه صادر کنیم که با برادر مسلمان خود اینگونه برخورد کند؟ آن هم موقعی که دشمنان ما در خانه ما هستند.
جنگی که در عراق بین فرق شیعه و سنی دیده میشود، با هیچ دلیلی به اسلام مربوط نمیشود. اگر ما طلبهها هم دنبال این نزاعهای جاهلانهای که افراد تندرو، جاهل و افراطی انجام میدهند، کشیده شویم و از یک گروه حمایت کنیم، جای تأسف بسیار دارد.
شکی نیست که آمریکاییها به اختلافات و درگیریهای شیعه و سنی دل بستند. حتی به درگیریهای قومی و مذهبی اهل کتاب با مسلمانان در کشورهای اسلامی دل بستند. آنها همیشه به این حربه چسبیده بودند و امروز هم با این حربه عمل میکنند. شرایط هم به گونهای است که مسایل خیلی روشن است.
چرا این بحثها در خلیج فارس و اطراف آن این همه داغ است؟ چرا اینگونه است؟ دلیلش روشن است. چون منابعی که خداوند در سرزمین وحی و اطراف آن قرار داده، منابع حیاتی است. یعنی هیچ کشوری نمیتواند بدون منابع انرژی ادامه حیات دهد. مقدار کشف شده منابع انرژی در منطقه ما، دنیا را وابسته به خودش کرده است. این غارتگران و قدرتهای طمّاع به فکر این هستند که کلید این گنجها را در اختیار داشته باشند.
دنیای اسلام حرفی ندارد که آنها از این منابع مثل دیگر کالاها استفاده کنند. آنها به ما کالا میدهند و ما هم به آنها نفت میدهیم. این تعامل تجاری و همکاری فنی کاملاً قابل قبول و درک است. کسی نمیخواهد نفت خود را زیرزمین مدفون کند تا استفاده نشود. ولی آنها میخواهند صاحب باشند و با این اهرم دیگر رقبایشان را از میدان بیرون کنند. لذا منازعه ظالمانهای از طرف آنها و دفاع مظلومانهای از طرف ماست.
به هردلیلی، به حکم قرآن و سنت پیامبر(ص) و عقل و تجربه خود، این را وظیفه مهم خود میدانیم تا فضای همکاری را در دنیای اسلام تقویت کنیم. خیلی خوب میدانید که 1 میلیارد و نیم مسلمان یعنی یک چهارم جمعیت دنیا و یک چهارم بازار دنیا و به قول خودشان که آمارشان را پایین میگیرند، 18 درصد تولید ناخالص داخلی دنیا در منطقه اسلامی است. بهترین مراکز سوقالجیشی دنیا در دست مسلمانان است. تنگههای حساس دنیا در اقیانوسها و دریاها مال دنیای اسلام است. نزدیک 60 رأی در سازمان ملل داریم. ولی هروقت بخواهند علیه ما رأی بگیرند، با اعمال نفوذ از رأی مسلمانان استفاده میکنند.
این عظمت و سرمایهای که خداوند به ما داد و لطفی که خداوند به بشریت دارد که این مکتب الهی و قرآن و هدایت را از طریق امت اسلامی در اختیار بشر گذاشته، حجت را برما تمام کرد. واقعاً جای تأسف است که ما ذلیل قدرتهای مستکبر، متجاوز و سلطهطلب باشیم. این حتماً مغبوض خداوند است. خدایی که با صراحت از ما خواسته زیربار سلطه کفر نرویم. این وظیفه برای ما قطعی است.
به هرحال باید از موقعیت کنگره وحدت بیشتر استفاده کنیم و انشاءالله علمای بلاد اسلامی با سوغاتی از این مرکز جهان اسلام که دوره جدید با انقلاب اسلامی از ایران آغاز شده بروید که احیای اسلام است. ما اهل درگیری و تهاجم نیستیم. به دنبال احیای اسلام هستیم. در گذشته دور، مثل دو قرن پیش سیدجمالالدین اسدآبادی و علامه عبده بحث اتحاد جهان اسلام را میکردند. البته فریادشان ضعیف بود. چون تریبون درستی نداشتند. ولی آرزوها بالاتر بود. قدری که جلو رفتند، متفکران دیدند اتحاد سخت است، اما میتوان تقریب را درست کرد که دارالتقریب تأسیس شد.
طلبههای جوانی بودیم که میدیدیم آیتالله بروجردی در قم و علامه شلتوت در مصر با هم ارتباط برقرار کردند و شخصیتهای دو طرف برای دارالتقریب کار میکرند که نقش رسالهالاسلام مصر در تقویت تفکر تقریب بسیار برجسته بود. متأسفانه این نتایج کم کم کمرنگ شد. ولی الحمدلله امروز در ایران مجمع جهانی تقریب مذاهب داریم. آقای تسخیری بشارت دادند که مرکز دارالتقریب در مصر دوباره احیا شد. از شما علما خاضعانه تقاضا میکنم، سعی کنید این مسایل را در بلاد دیگر هم توسعه بدهید و این همکاری را جدّی بگیرید.
مخالف بحثهای طلبگی بین خود نیستم. ولی این بحثها نباید مردم احساسی و عصبانی را در مقابل هم قرار دهد. بحثهای طلبگی است. بعضی از بحثها مربوط به گذشته است. الان چه ثمری دارد که بحث کنیم خلیفه اول چه کسی بود؟! هرکسی بود، الان اثری ندارد و گذشت. آنچه برای ما مهم است، این است که ببینیم حجت کجاست؟ مرجع پیدا کردن حکم کجاست؟
شیعه و سنی در این مسایل اختلاف ندارند. اهل سنت به مکتب اهل بیت احترام میگذارند و ما هم به نظرات علمای اهل سنت احترام میگذاریم. این منابع در همه کتابهای ما هست. اینگونه بحثها مشکل نیست. جای تأسف است که افرادی تندرو و نادان بحثهای تاریخی را ما یه آدمکشی قرار دهند که انحراف جدّی است.
- خداوند ما را از انحرافات مصون بدارد. (آمین)
- خداوند به ما توفیق دهد وحدت مورد دعوت قرآن را که در این زمان بسیار ضروری است، احیا کنیم. (آمین)
بیشتر از این وقت شما را نمیگیرم تا شما متفکران فرصت بیشتری برای مباحثه داشته باشید.
والسّلام علیکم و رحمه الله