سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای کمیته دانشجویی شورای هماهنگی جوانان ایران اسلامی
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
خیلی خوش آمدید. از این محبت و حُسن ظنی که نسبت به بنده ابراز داشتید، تشکر میکنم و از همین ابتدا عرض میکنم که فکر میکنم مدیریت جامعه به صورت ضرورت نیاز به بنده ندارد. در این کشور آدمهای زیادی هستند که میتوانند کار کنند و واقعاً جامعه ما عقیم نیست. منتهی شرایطی پیش نیامده که همه خودشان را نشان دهند. در مورد مطالب شما هم بنده مقداری بحث میکنم.
تناسب این جلسه شما روز وحدت حوزه و دانشگاه بوده که یکی از مهمترین نیازهای کشور ماست. از جوانی، یعنی پنجاه سال پیش مبارزات خودمان را شروع کردیم و به این اصل عقیده داشتیم و فکر میکردیم ضرورت دارد که این دو مرکز همکاری کنند. آن موقع نه دانشگاه اینقدر وسیع بود و نه حوزه که الان هر دو وسیع شدند و البته دانشگاه وسیعتر شده است. شمار دانشجویان بیش از دو میلیون نفر است و فارغالتحصیلان خیلی بیشتر از این حدّ هستند. ولی در حوزه تعداد طلبهها و فارغالتحصیلان به صدهزار نفر نمیرسند.
همه روحانیت سراسر کشور به این حد نمیرسد. ولی این دو مرکز واقعاً مکمل همدیگر هستند و تداخلی ندارند. گاهی به صورت دو رقیب مطرح میشوند که انحرافی است. حوزه اسلامشناسی دارد و میخواهد چارچوبهای زندگی یک جامعه مسلمان را با استناد به قرآن و متون دینی مشخص کند و همه مردم که مسلمانند، مایلند در چنین چارچوبی زندگی کنند. آنهایی که مسلمان نیستند، اینطور نیستند و سلیقهها متفاوت است.
مسؤولیت دانشگاه کارشناسی امور روزمره مردم و شناسایی طبیعت و اسرار آفرینش، منظومه شمسی و کاربردی کردن علوم در اختیار بشر است. اینها باید با هم باشند. در آن چارچوب دانشجویان میخواهند مسلمان باشند و حوزه هم میخواهد جامعه ترقی کند. بنابراین طبیعی است که باید وحدت و همکاری داشته باشند و مکمل همدیگر باشند. آنها چارچوبهای فکری و حقیقی و فلسفی و غیره را بصورت عملیاتی در میآورند و آثارش را در جامعه مدیریت میکنند و واقعاً از لحاظ اصولی یک نیاز است. اگر حوزه و دانشگاه همراه نباشند، جامعه خیلی آسیب میبیند. بالاخره روحانیت بدلیل اینکه با عقائد مردم کار دارد، تقدسی در افکار عمومی دارد و به طور جدی تأثیرگذار است و دانشگاه هم اگر نباشد، نمیتوان کاری کرد و همه چیز راکد میشود. این دو را به بجان همدیگر انداختن به عنوان متقدم و متجدد که از قدیم میگفتند، فقط برای خنثی کردن نیروهاست. تاریخ معاصر ما هم نشان میدهد که هرجا که روحانیت به صحنه آمده و نیروهای دانشگاه و نخبگان حضور پیدا کنند، موفق میشوند جامعه را در همان جهت که میخواهند هدایت کنند. هرجا از هم جدا شوند، دشمن از همین منفذ وارد میشود و کارش را انجام میدهد.
صدر مشروطه نمونهای موفق از شکاف میان حوزه و دانشگاه است که در این فاصله متحمل خساراتی شدیم. تا اینکه با انقلاب اسلامی بهم رسیدیم و امروز از نو برای جدا کردن این دو منبع عظیم قدرت، توسعه، سازندگی، پیشرفت و استقلال جامعه ما برنامهریزی کردند که باید خیلی مواظب آن باشیم و از وحدت حوزه و دانشگاه حراست کنیم که در آن شرایط توسط شهید مفتح در دانشکده الهیات دانشگاه تهران مطرح شد و الان به نظر میرسد که کمی کم فروغ شده است و باید جان تازهای به آن بخشید.
درخصوص مسائلی که شما مطرح کردید، فکر میکنم جامعه ما امروز به مدیریت قوی، آگاه و شجاعی نیاز دارد که بتواند به این مسائل بپردازد. چند روز پیش ملاقات طولانی با رئیس جمهور سابق اسپانیا داشتم و بحث جدی بین ما پیش آمد. ایشان چهار دوره رئیس جمهور اسپانیا بود و این کشور را متحول کرد. ایشان مأمور شدند دو مورد را برای سوسیالیستهای دنیا مورد بررسی قرار دهند که یکی از آنها مسأله انرژی و دیگر مساله جهانی شدن است که هر دو از اهمیت بسیاری برخوردارند و کشور ما در خصوص هر دو مسأله حرفهای زیادی دارد. قطعاً دولت آینده باید به صورت جدی به این دو مسأله بپردازد.
آقای فیلیپ گنزالس مسأله جهانی شدن را مطرح کردند و بنده نیز سخن ایشان را مورد نقد قرار دادم. وقتی ایشان بحث جهانی شدن را مطرح کردند، فقط در مورد کشورهای بزرگ سخن گفتند. بنده به آقای گنزالس عرض کردم که شما کشورهای جهان سوم را که اکثریت سازمان ملل را تشکیل میدهند و در واقع مظلومین تاریخ هستند، محاسبه نکردید. هرچند که جهان بصورت چند قطبی اداره شود، اما نقش کشورهای توسعه نیافته چیست؟ بشر از زندگی ابتدایی و غارنشینی به زندگی اجتماعی رسیده است و اکثر کارهای جهانی به هم ارتباط پیدا کرده و حاکمیت جهانی نیازمند است که یک نمونه آن بحث مخابرات و ارتباطات است و چیزهایی از قبیل بهداشت جهانی و فعالیتهای فرهنگی، حمل و نقل، هواپیمایی، تجارت جهانی، همه این موارد به نوعی با یکدیگر ارتباط پیدا کردهاند. لذا امکان ندارد همه این موارد در مقابل یکدیگر قرار بگیرند و نیاز به قواعد بینالمللی دارند که مهمترین آن محیط زیست است که مسألهای جهانی است. حتی ورزش مقولهای جهانی شده و به قوانین بینالمللی نیازمند است.
لذا معنای جهانی شدن این است که اختیارات ملی به نفع اختیارات جهانی محدود شود. مثل قوانین کشتیرانی در داخل و در سطح بینالمللی و یا هواپیمایی در داخل و سطح بینالمللی به صورت متفاوت عمل میشود و نیاز به قوانین و مقررات خاص میباشند. بنابراین معنای جهانی شدن این است که ما در همه موارد زندگی، بخشی از اختیارات را به سازمانهای بینالمللی میدهیم. همه دنیا نیز به همین شکل عمل میکنند. اکنون دادگاه کیفری لاهه تشکیل شد و نمونه این است که امروز پرونده انگلیس را به خاطر جنایات آنها در عراق مطرح کردند.
لذا مسأله جهانی شدن حتی به بحث کیفری نیز رسیده است که اگر کسی کار خلافی انجام دهد که جنبه بشری و جهانی داشته باشد، از طریق این دادگاه مورد بازخواست و کیفر قرار میگیرد. بسیاری از سازمانهای بینالمللی همانند سازمان ملل، شورای امنیت و سازمان انرژی هستهای تصمیم میگیرند و به آن عمل میکنند و اگر ما بخواهیم عضو این سازمانها نباشیم، در بسیاری از موارد متضرر خواهیم شد. لذا جهانی شدن مسأله بسیار جدی برای کشور محسوب میشود که به سرعت در حال افزایش میباشد.
نکتهای که من درمقابل آقای گنزالس ایستادم، بحث عدالت بود که گفتم عدالت جهان یعنی اینکه هرکس به سهم خود در این جوامع و سازمانها حضور داشته باشد و اینگونه نباشد که فقط چند کشور تصمیم بگیرند و بقیه کشورها متابعت و پیروی کنند و این موضوع همانند عدم وجود دموکراسی در یک کشور است که کشورهای دیگر آن را عیب و نقص میدانند. لذا اگر این موضوع در سطح جهانی باشد، بسیار بد خواهد بود و در یک کشور شاید به مردم همان جامعه ظلم شود. اما اگر این عدالت در سطح جهانی برقرار نشود، به همه ملتهای دنیا ظلم میشود. لذا این بحث مهم است و بسیاری از کشورها به جهت مشکلات و گرفتاریها نمیتوانند همانند جمهوری اسلامی نظرات خودشان را بیان کنند.
در حال حاضر بحثی بنام اصلاح ساختار سازمان ملل مطرح است. اما آنها درست برعکس آن عمل میکنند و آن را به جایی میرسانند که اگر در مورد کشوری تصمیمی گرفتند، همه کشورها در آن دخالت کنند. بنابراین با حق وتو و مسائلی از این قبیل، این روند خطر بزرگی برای دنیا محسوب میشود.
مسأله انرژی نیز از بُعد دیگری مهم است و مصرفکنندگان انرژی که اکثر کشورهای صنعتی هستند، به دنبال سلطه بر کشورهای صاحب انرژی یعنی کشورهای خاورمیانه هستند تا از نظر انرژی راحت و آسوده باشند. لذا انرژی، مسألهای حیاتی برای جهان است و اگر خللی در تولید و توزیع آن ایجاد شود، دنیا نیز بدون درنظرگرفتن فصول سال دچار مشکل خواهد شد.
با توجه به اهمیت انرژی، جمهوری اسلامی ایران میتواند بیشترین نقش را با توجه به داشتن منابع لازم انرژی در منطقه داشته باشد. کشور ما از منابع عظیم گاز برخوردار است که دومین کشور دنیا در این زمینه هستیم و تاکنون بخشی از آن را کشف کردیم و قطعاً منابع جدیدتری در لایههای زمین کشور ما وجود دارد که ما هنوز به سراغ آن نرفتیم.
از لحاظ جغرافیایی دو نقطه مهم انرژی خیز در شمال و جنوب کشور ما وجود دارد و از نظر عبور خطوط لوله نیز بهترین مسیر میباشد. بنابراین با داشتن این منابع عظیم، کشور ما باید امنیت و اعتباری برای خودش ایجاد نماید و در این موضوع نیاز به کنار گذاشتن برخی تنگنظریها در سیاست و روابط خارجی داریم. تا زمانیکه این مسائل وجود داشته باشد، نمیتوانیم حضور جدّی داشته باشیم. هرچند میتوانیم حرفمان را بزنیم، اما لازم است در جایی باشیم که بتوانیم مسائل خودمان را مطرح و از طریق آنها اعمال نظر نماییم و اگر بخواهیم از آنها دور و فقط نظارهگر باشیم و فریاد بزنیم، چیزی درست نخواهد شد.
در داخل مسائل بسیار بسیار جدی داریم که نمونه آن مسأله بنزین است که گرفتاری بزرگی برای کشور است و هیچکس هم قدرت تصمیمگیری در خصوص این موضوع را ندارد و بسرعت مصرف آن بالا میرود و بحث واردات آن نیز رقم بسیار سنگینی برای کشور است. مصرف بنزین برای تعداد محدودی از افراد جامعه است و اکثر مردم از آن استفاده نمیکنند و فقط سوار ماشینها میشوند که این ماشینها نیز در آینده باید گازسوز شوند.
بنابراین در مسألهای به این سادگی اینقدر منابع کشور اتلاف میشود و قشر محروم جامعه از این جهت زیان میبیند و هیچکس جرأت ندارد در خصوص آن اقدام و یا ابراز عقیده نماید و دلیل آن تبعاتی است که به دنبال این موضوع به وجود میآید و این موضوع به هرحال باید به گونهای حل شود که چندی پیش حدود دو میلیارد دلار برای آن اختصاص یافت که فقط برای جبران کمبود آن بود و مجلس اجازه برداشت آن را از صندوق ذخیره ارزی داد. دوباره بحث سهمیهبندی بنزین مطرح است که تبعاتی همانند دزدی، بازارسیاه، تورم و سایرگرفتاریها را به همراه دارد.
بحث یارانهها هنوز بصورت مطلق مشکل دارد. لذا اگر ما تأمین اجتماعی جامعی در کشور داشته باشیم که نیازهای ضروری هر فردی از بدو تولد تا زمان مرگ را در نظر گرفته باشد و بحث مسکن، تحصیل، درمان و شغل او تأمین شود، جامعه با خیالی آسوده به پیش میرود.
این موارد چیزهایی است که اگر فرد نداشته باشد، مشکلاتی دارد و اگر این چیزها را داشته باشد، مستأصل نیست و اگر کاری هم نداشته باشد، با توجه به حقوقی که میگیرد، میتواند زندگی کند. اگر کسی بیشتر کار کند و زحمت بیشتری بکشد، از زندگی بهتری بهرهمند خواهد شد. بنابراین چنین چیزی در جامعه امروز دنیا، جزو ضروریات است.
دو سال به پایان دوره ریاست جمهوری اینجانب این طرح را به مجلس فرستادیم که به اتمام نرسید و در دوره آقای خاتمی هم برگشت و هنوز مانده است. ما در مجمع در خصوص این موضوع مصوبهای را گذراندیم که از طریق منابعی که از طریق خصوصی بدست میآید، بتوانیم دوباره این بحث را پیگیری نماییم. همین بنزین اگر عادلانه مصرف شود، منبع تأمین موضوع تأمین جامع اجتماعی خواهد شد. این کار ممکن است دولتی را از پا درآورد و یا وزیری را برکنار کند که در دنیا معمولی است. اما کاری بزرگ انجام میشود.
به هرحال از دیدار شما خوشحال شدم و شما را به خدا میسپارم.
والسّلام علیکم و رحمه الله