سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای سازمان جوانان حزب اسلامی کار
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السّلام علی رسول الله و آله
به شما و حزب شما تبریک میگویم که بر خیلی از نکاتی که نیازهای امروز جامعه ما است، انگشت گذاشتید. مهمترین بحثی که به شما مربوط میشود، بحث تحزّب است. از حرفهایتان استنباط میشود که یک مقدار احساس دلمردگی در جوانان از این جهت است. البته شما بیشتر در جامعه هستید و بهتر میفهمید که چطور فکرمیکند.
اگر به دانشآموز رسیده باشد که از حزب زده باشند، خیلی بد است. معمولاً دانشآموزها آرزو میکنند، زودتر بزرگ شوند و بروند به صورت دسته جمعی کار حزبی کنند. این پدیده بدی است که منتقل شده است. دانشجوها ممکن است تجربهای داشته باشند و با تجربه خودشان دلسرد شده باشند. اما دانشآموز اینگونه نیست. علاقهمند به کار جمعی است. خدا کند اینگونه نباشد.
این به معنای این است که خانوادهها زده و سرد شده باشند و یا معلمها زده شده باشند. معلمها میتوانند این روحیه را احیا کنند، ولی نکردند. من البته آنگونه فکر نمیکنم که باید در برابر دلمردگی تسلیم شویم.
بهرحال جامعه، بشریت و من جمله افراد جامعه ما دارند به طرف آزادی و استقلال میروند. حالت حرکتهای تسلیموار خیلی پذیرفته نیست. در سطح کشورها اینگونه است که دلشان میخواهد در جوامع بینالمللی مستقل باشند و افراد و گروهها وجریانهای فکری هم اینگونه هستند. حتماً به آن طرف میروند. این معنایش این نیست که در یک مقطعی نشیب و فراز نداشته باشد. گاهی شرایط خاصی در جامعه پیدا میشود و یک عده دلسرد میشوند. ولی کل قضیه بخصوص تبادلات جهانی روند تکاملی دارد.
مثلاً همین اتفاقی که امروز در ترکیه افتاد، انصافاً انتخابات جدّیای داشتند و مردم رأی خود را دادند. در ترکیه همراه ایران از زمان پهلوی، کل نظام تلاش کرده که مذهب از زندگی مردم عقب بماند. همان کاری که پهلوی میکرد، در آنجا هم کردند، آنها موفق شدند و پهلوی شکست خورد. مدتی با زور انجام داد، ولی آنها لائیک را سازماندهی کردند. بالاخره مردم هستند که وضع را عوض میکنند.
مردم هم که در آنجا مکرر به اسلامگراها رأی میدهند. معلوم میشود انتخاب مردم برایشان خیلی مهم است. این یک نمونه در این طرف ماست.
آن طرف ما در افغانستان، علیرغم اینکه کشورشان اشغال است و ناتو در آنجا حاکم است، ولی مردم مقاوت میکنند. کارهای بزرگی هم میکنند. حتی در مجلسی هم که الان هست، مستقل عمل میکنند، احزاب حرف دارند و در اشغال هم هستند.
در عراق، آمریکاییها نمیخواهند وضع اینگونه باشد، ولی مردم ایستادهاند. چه آنهایی که میجنگند و چه آنهایی که در میدان سیاسی هستند، روی اراده خودشان دارند کار میکنند. در کشورهای خفقان هم اینگونه است. داخل آنها همین است، منتها بروز نمیدهند.
من مجموعاً حرکت بشریت و جامعه جهانی را روبه تکامل دموکراسی میبینیم. دموکراسی هم بدون حزب نمیشود. یعنی نمیشود مردم آزاد باشند و رأی بدهند، ولی نتیجه رأی آنها در جایی جمعبندی نشود و کسی آن آرا را هدایت نکند و خواست رأیدهندگان را عملیاتی نکند. اینگونه نمیشود. گفتم ممکن است کم و زیاد یا پایین و بالا شود، مثلاً در کشور ما الان یک مقدار در دوره نزول هستیم. ادله آن هم روشن است که چرا اینطور است، ولی ادله آن پایدار نیست. ما به طرف آزادی بیشتر میرویم.
خود ما هستیم و مردم هستند که باید مساله تحزب را جدّی بگیرند و بایستند. بیشتر از همه شما جوانها هستید. باید با امید کارتان را ادامه بدهید. البته من هم فکر میکنم احزاب کوچک فعلاً در مرحله آموزش و تربیت فرهنگی زیاد مؤثرند و خواستهها را مطرح میکنند. احزاب کوچک نمیتوانند تصمیمگیریهای بزرگ کنند. لذا مرحله بعدی باید روزی اتفاق بیفتد که احزاب نیرومندی باشند. یا جبهه و یا شکل دیگری باشد که اینها بتوانند جامعه، مجلس، دولت و جاهای دیگر را مدیریت کنند.
پس این مساله خیلی جای تأسف دارد، ولی جای نگرانی طولانی مدت نیست، چون به این طرف میرویم. شما هم اگر این حرفها را قبول دارید، باید تحلیل کنید. اگر هم قبول ندارید، بحث کنید. من فکر میکنم اینگونه داریم پیش میرویم.
در مورد مسایل دیگری که شما مطرح کردید و خیلی هم بود، یک قسمت آن خواستههای به حق جوانان است. بالاخره خانوادهها و جوانان میخواهند بچهها درس بخوانند و تا آن جایی که ظرفیت فکریشان میکشد، برای خود مراتب علمی تأمین کنند. این یک حق واقعی برای هر جامعهای است. نمیتوان به ادله نادرست این حق را از مردم سلب کرد. اینکه کنکور را حذف کنیم یا نه؟ جای بحث دارد. کنکور یک مساله طبیعی است. وقتی که تقاضا از عرضه بیشتر باشد، بالاخره بحث گزینش پیش میآید که چه کار میتوانیم بکنیم. مثلاً یک میلیون آدم داوطلب هستند و ما هشتصد هزار نفر میخواهیم. آن دویست هزار نفر نمیتوانند بیایند. اگر اینگونه بگوییم در صف باشید، دلیلی ندارد. باید معیاری داشته باشد و معیار آن هم همین است. راه درست آن این است که ظرفیت درست کنیم.
بعد از انقلاب، همین دلیل برایمان بود که گفتیم دانشگاه آزاد اسلامی را تأسیس کنیم که ظرف وسیعی باشد تا وقتی دولت نمیتواند هزینه تحصیل همه را بدهد، مردم بتوانند با هزینه خودشان درس بخوانند. تحلیل ما این بود که تقاضا در جامعه است و مردم هم هزینه تحصیلی بچههایشان را با وام و هر شکلی فراهم میکنند و امکان هم هست. بالاخره استاد میتوان پیدا کرد و جایی برای کلاسها میتوان درست کرد که شد و تحلیل ما درست بود و داریم نزدیک میشویم و خواست شما را هم کم و بیش خود جامعه دارد درست میکند.
الان دیگر بین داوطلبها و ظرفیت فاصله زیادی نیست. یک گام دیگر به جلو برویم، حل میشود. اگر سختگیریهایی که در مورد دانشگاه آزاد اسلامی میکنند، نبود، دانشگاه آزاد بقیه را هم پر میکرد. ما این دو سال خیلی توسعه ندادیم. میتوانیم بیشتر توسعه بدهیم، ولی با وضع موجود قدری ملاحظه کردیم. به نظرم این میشود که مجلس هم مصوبه دارد. طبیعی هم همین است و دارد اتفاق میافتد.
میبینم که دو سه سال آینده کنکور حذف میشود. البته عمومی نیست. میتواند برای بعضی رشتهها مثل پزشکی یا بعضی رشتههای مهم تقاضا زیاد و عرضه کم باشد. در آن صورت در آنجا باز گزینش خواهد بود. یا روی نمره میروند یا روی سوابق و یا روی چیزهای دیگر.
منتها برای تحصیل مشکل درست نمیکند. به جای دیگر میروند و درس میخوانند. به نظرم به این آرزویتان میرسید.
مساله سربازی را گفتید که بحث مادری در جامعه ماست. ما در مجلس که بودیم، این بحث مطرح شد. شاید آنها که بودند، یادشان باشد. ارتش حرفهای یا ارتش وظیفه، دو نظریه داشت. بعضیها میگویند بهتر است حرفهای باشد و خیلی از کشورها هم حرفهای هستند و بعضیها آن را ترجیح میدهند. هر یکی هم دلیل خود را دارد. فعلاً وظیفه را ترجیح دادیم. منتها آن موقع نظر ما این بوده که دوره سربازی اینگونه نباشد. الان که اینگونه سرباز میگیرند، خیلی در بکارگیری اسراف میکنند، جوان مستعدی را بگذارند بیگاری کند یا نگهبانی بدهد. این کارها درست نیست، یک دوره آموزش است. فکر میکردیم دوره آموزش مفیدی برای جوانها بگذارند.
کشورهایی که نمیخواهند مثل ما عمل کنند، بیشتر ارتش احتیاط خود را تقویت میکنند. مثلاً اسرائیل که دائماً خطر جنگ دارد، ارتش کوچک و قبراقی دارد، ولی احتیاط آن به گونهای است که هر وقت لازم دید، ظرف مدت کوتاهی مردم جمع میشوند و ارتش خود را توسعه میدهند. چون آموزشهایشان را به روز نگاه میدارند. دوره آموزش مجدد دارند که شاید منطقی هم همین باشد که باید ارتش اینگونه باشد.
نظر ما بیشتر این بود که نشد. در مجلس تحت تأثیر جنگ طور دیگری بود. فکر میکنم روزی این اتفاق در کشور میافتد. شاید نیرو کم باشد و چارهای نداشته باشیم. البته تقسیم نیروهای ما به ارتش و سپاه مقداری کار را مشکل کرد. چون ما الان دو ارتش داریم. از فرماندهی و ستادها تا پایین موازی است. هر لشکری را که نگاه میکنید، یک جا در ارتش و یک جا در سپاه است. بخش زیادی از نیروهای بهتر در ستادها وجود دارند و صف آن هم تکراری است. روزی باید این مسئله حل شود.
من در اول ریاست جمهوری برنامه داشتم که اینها را ادغام کنم که متأسفانه نشد. این هم مسئله مهمی که مطرح کردید.
روی کار تکیه کردید که حرف همه است. شغل مساله مخصوص زمان ما هم نیست. تقریباً در دوران انقلاب همیشه گرفتار بیکاری بودیم. در دوره ما کم شد و به 9 درصد رسیدیم، ولی دوباره بالا زد. راه آن روشن است. نباید در کشورمان بیکار داشته باشیم. راهحل آن هم با بخش خصوصی است. اگر بخش خصوصی را تقویت کنیم، کار واقعی میشود. چون بخش خصوصی، نیروی کار اینگونه نمیگیرد، بلکه نیروی کاری میگیرد که کار کند. اگر نیاز داشته باشد، پول میدهد، وگرنه چرا بیاورد؟ کار واقعی میشود و کارهای کم محتوا در کشور کم میشود. تولید و آثار کار بیشتر میشود، ثروت و رونق بیشتر میشود وسرمایه هم بیشتر به میدان میآید.
کشور ما خیلی بیش از اینها میتواند نیروی کار داشته باشد که الان دارد. اشکال شاید در مدیریتها باشد. برای هر دورهای میتوانیم اشکالات آن را مشخص کنیم. چون تجربهاش را داریم. اگر سرمایههای مردم را سازماندهی کنیم و وارد میدان اقتصاد کنیم، این اتفاق بزودی خواهد افتاد. میتوانیم سالی یکی دو درصد نرخ بیکاری را پایین بیاوریم.
درمورد سختگیریهایی که در دانشگاه و هرجای دیگر با جوامع و رسانهها میشود، اشتباه است و نتیجه ندارد. شاید برای کسی که موقت فکر کند و خیال کند دوره گذرایی دارد، معنا داشته باشد. ولی کسی که مثل ما فکر میکند اسلام و نظام اسلامی پایدار است و باید برای افق خیلی دوری برنامهریزی کنیم، قطعاً باید از راه ارضای مردم بخصوص جوانها پیش برویم. قانع باشند که سختگیریها هیچ نتیجهای ندارد، جز اینکه اعتراضات را از سطح ظاهر جامعه با ضریب بالا به بطن جامعه منتقل میکند. چون حالت عصبانی و خفقان و نارضایتی درست میکند.
ولی اگر حرفشان را بزنند، اولاً میشود ازحرفها استفاده کرد، همه انتقادها بیجا نیست و بعضیها آموزندهاند و میتواند به اصلاح امور کمک کند. بعضیها هم جواب دارد. اگر در فضای آزادی جواب بدهیم، قانع میشوند. یک عده هم قانع نمیشوند، منتها مخفی میکنند، در جلسات خصوصی میگویند و جلسات خصوصی هم یکجا فوران میکند و به صورت نامطلوبی در میآید. واقعاً یک اشتباه است. باید جامعه را به همان طبیعت خودش هدایت کنیم. جامعه ما هم خوب است.
الان مطلبی در خواستههای اصلی مردم نیست که با نظام نسازد و با کلیت نظام ناسازگار باشد. راهها یا کارهایی را میگویند که اگر حرفشان هم درست است، باید بپذیریم و اگر درست نیست، باید آنها را قانع کنیم. اگر قانع نشدند، بحثها باقی میماند. مطمئناً کسانی که سختگیری میکنند، پشیمان میشوند. بخصوص در بین دانشجویان و دانشگاهها جواب نمیدهد و روزی بد میشود. شما حرف خیلی داشتید، اگر بخواهیم به همه اینها برسیم، وقت کم میآوریم. در مجموع خواستههای شما را بسیار حق میبینم؛ نگرانیهایتان را موقتاً ممکن است بپذیرم، ولی با حضور همه ما در میدان میتوانیم نگرانیها را برطرف کنیم. دورههایی که ما شروع کردیم، سختتر از الان بود، واقعاً خفقان بود. در حوزهها که شروع کردیم، با جوانها شروع کردیم، مراجع و علما در میدان نبودند. شاگردان امام خدمت ایشان رفتیم و خواهش کردیم و امام در موقع مناسبی وارد شدند. آن موقع ورود مرجع تقلید به میدان سیاست خیلی مهم بود. الان قابل مقایسه با آن موقع نیست. الان همه ما نظام، قانون اساسی و خیلی چیزها را قبول داریم. در مواردی انتقادات عملیاتی داریم. لذا جوانها، خودشان میتوانندکارساز باشند. به هرحال من متشکرم از زحمتی که کشیدید و به اینجا آمدید.مطمئننم که اگر شما پافشاری کنید، کارتان به یک جایی خواهد رسید و کار خوبی خواهد شد.
O همین که در خدمت شما بودیم، روحیهای برای همه دوستان بود. امیدوارم که انشاءالله در زمانها و دورههای بعدی هم در خدمت حضرتعالی باشیم. واقعاً وجود شما در نظام و کشور روحیهای برای همه احزاب، گروهها و مردم است. انشاءالله پاینده و زنده باشید و در نهایت از وقتی که به ما اختصاص دادید، متشکریم.
● خدا کند آنطور که شما میگویید باشیم. ما خودمان را آنطور نمیبینیم.
والسلام علیکم و رحمه اله