سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع میهمانان خارجی
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ» اَعوذُ باللّه منَ الشَّیطان الرِّجیم «کَبُرَ مَقâتًا عِنâدَ اللّûهِ اَنâ تَقُولُوا مûا لاû تَفâعَلُونَ».
من ضمن این که به بحثها توجه داشتم، نکتهای به ذهنم رسید که معمولاً همین نکته رنجآور است و شاید کار اصلی ما همین باشد که الان میخواهم در این زمینه صحبت کنم و آن اینکه امروز مشکل اساسی دنیا کمبود مقررات و قواعد حقوق بشر نیست. یعنی دنیا امروز از کمبود اطلاعات و قواعد تدوین شده رنج نمیبرد، ممکن است نواقصی در مقررات باشد ـ که هست ـ ولی واقعاً این مشکل نیست، ما به اندازه کافی مواد تدوین شده و تصویب شده در سطح جهان برای اینکه زندگی بشریت را در مسیر صحیحی بیندازیم، داریم.
کمبود اصلی و مشکل اصلی دنیا را متولیان ناصالح و کسانی که این مقرراتتصویب شده را باید اجرا کنند، تشکیل میدهد.
گرچه ما به عنوان متفکران اسلامی خوب است همیشه این کنگرهها را داشته باشیم، اسلام را معرفی کنیم، جوانان را هدایت کنیم و جواب شبهات را بدهیم، ولی واقعاً اینها آنچه که درد بشر را دوا کند نیست، یعنی اگر میلیونها از این نوع کنگرهها تشکیل شود ولی اقدام عملی به دنبالش نباشد و آن عنصر اجرایی مسأله را نبینیم، کار درست نمیشود.
حدود چهل سال پیش، وقتی که پنجاه و هشت کشور دنیا بعد از آن فاجعهعظیم جمع شدند و
بحث کردند و این اعلامیه حقوق بشر را تدوین کردند وچهل و هشت کشور رأی مثبت، دو کشور رأی ممتنع و هشت کشور رأیمخالف دادند، از لحاظ فکری کار بزرگی کردند و ما نباید آنها را برای این کارشان سرزنش کنیم.
انصافاً زحمت کشیدند و دقت کردند و روی بند بند مواد و مقدمات اینعمل به ظاهر زیبا و روی کلمات اینها و روی آهنگی که میخواستند ارایهبدهند کار کردند و مجموعهای ارایه دادند که از لحاظ محصول فکر انسانی بایدگفت که مجموعهای متعالی است و کار خوبی بود ولی آنها که در این جلسهحضور داشتند، دولتهایی که آنها را اعزام کرده بودند ظاهراً حسن نیتنداشتند، اگر هم فرض کنیم بعضیهایشان حسن نیتی داشتند بعداً ما در عملحسن نیتی از آنها نمیبینیم. نه اینکه این کار، به هر حال هیچ تأثیری نداشتهاست، ما به طور کلی نباید منفی باف باشیم. بیتأثیر نیست و کمی تأثیرمیکند و اگر انسان کمی حیا داشته باشد از یک مجموعه مقدارش را اجراخواهد کرد. این طور هم در دنیا هست. ولی واقعاً این چیزی که خود آنها ادعامیکردند، نشده است و آن چه امروز متولیان ادعا میکنند نیست و فکری بایدکرد تا افراد صالح و متولیان انسانی با همین ایدههایی که در دنیا پذیرفته شدهاست و با اضافات و لطایفی که ما در معارف اسلامی خود داریم که انصافاً بعضی جاها اوجش خیلی مشخصتر از قوانین موجود حقوق بشر است، اجرا شود. من بیشتر صحبتم ـ که خیلی هم طولانی نخواهد بود ـ توضیح این درد است و مخصوصاً به عنوان یک بحث جدی از این اجتماع و از زبان یک مسئول جمهوری اسلامی ایران و روحانی و یک طلبه میگویم تا به عنوان اعتراض به وضع موجود اداره روابط بینالمللی جهان از این مجمع پخش شود. البته ممکن است در دنیا انعکاسش به اندازه کافی نباشد، اما کسانی که گوش میدهند و این مسأله را دنبال میکنند، تحقیقاً به این حرفهای ما میرسند و این حرفها به گوش آنان خواهد رسید. مضامینی که در اعلامیه حقوق بشر آمده است، ایدههای خوبی است. عمدتاً صلح بسیار چیز خوبی است. عدم توسل به ظلم برای مسائل صلح و مسایل جهانی در حد خود چیز خوبی است.
آزادی انسانها، دموکراسی و حاکمیت مردم برای سرنوشت خود ایده بسیار والایی است. مبارزه با برده فروشی و مبارزه با تبعیضی که بین زن و مرد وجود دارد کار بسیار خوبی است، باید انجام بشود. مبارزه با شکنجه دادن و پناهندگی به مردمی که امنیت ندارند بسیار کار خوبی است و توجه به حقوق اقلیتهای مذهبی و ملی کار بسیار خوبی است که در کل تاریخ جهان، با عدم توجه به آن جنایات زیادی را مرتکب شدهاند. اینها همه خوب است اما کسانی که واقعاً برای این کار انتخاب شدند، سازمان ملل و شورای امنیت و دادگاههای جهانی و قدرتهای جهانی و
دولتها و مدعیان این چیزها، اینها چقدر به این ایدهها و به ارزشهای انسانی وفادار هستند و چقدر راست میگویند؟ مسأله عمده اینجاست.
ما خود این چند سالی که در قبل از پیروزی انقلاب در میدان مبارزه بودیم، با همه وجودمان لمس میکردیم که این ادعاها دروغ است و در دنیا بد عمل میشود و این دروغها ضررهای عمده دارد. ایمان مردم را متزلزل میکند، امید مردم را متزلزل میکند و عموماً ضربه اخلاقی بر بشریت وارد میشود که چرا این همه دروغ گفته میشود و به ناحق گفته میشود و ادعاها دروغ است؟ چرا این مقدار انسانها ضد اخلاق هستند که دروغهای به این بزرگی را به خورد جامعه میدهند و به دنبال خود بسیاری از ارزشهای انسانی و اسلامی را مخدوش میکنند و در نسل جوان تردید ایجاد میکنند و برای ارزشهایی که میخواهند به آنها ایمان داشته باشند، تردید میآورد.
حالا چند مورد اینها را که خیلی مشخصتر است با مقایسههایی عرضمیکنیم: تمام اینهایی را که من میگویم حضار ممکن است به طور جداگانهبدانند. ولی در این مجموعه و بحث علاج پیدا کردن خیلی مهم است و ما میخواهیم از این بحثمان یک نتیجه عملی ببینیم.
این حرکت جهانی اعلامیه حقوق بشر به خاطر دو جنگ جهانی بود که به وجود آمد که کانونش در غرب بود و اروپاییها بیشتر ضربه را دیدند و آنها هم بیشتر جلو افتادند و تلاش برای صلح جزو مهمترین افکار و عقایدی است که میخواستند انجام بدهند.
ببینیم اینها به این نکته مهم اعلامیه حقوق بشر چقدر وفادار هستند. اگر دنیای غرب و پیشرفته به اصطلاح صنعتی در این راه تلاش میکند و خطر جنگ را دور میکند، بی شک نه تنها برای جهان سوم و آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین برای استقرار صلح تلاشی نمیکنند، بلکه عمداً جنگ هم راه میاندازند؛ اصلاً در تز اینها است که جنگهای منطقهای راه بیندازند، مسابقه تسلیحاتی به وجود بیاورند و امکانات کشورهای در حال رشد را صرف اسلحه کنند و اینکه مانع اتحاد ملتها و دولتهای دیگر میشوند برای این است که نیازمندان اسلحه را به خود وابسته کنند و خیلی چیزهای دیگر که دارند. جنگ ویتنام و جنگهای کره و اطراف پاکستان و هند را اینها به راه انداختند، جنگهای منطقهای را هر جا که میرویم، همینها به راه انداختند و جنگهای اسرائیل را با این وضع بسیار زنندهای که دارد اینها راه انداختند، شرایطی که در لبنان به وجود آمده، اینها به راه انداختند و وضعی که در افغانستان هست اینها به راه انداختند، برای خودمان ملموسترین چیز همان جنگی است که با عراق راه انداختند و نمیگذارند با عدالت این جنگ به پایان رسد. آن هم در آغاز حرکت انقلابی که هیچ کسی تردید نداشت که این انقلاب
مردمی است و اکثریت بینظیری از افراد جامعه انقلابشان را تأیید میکردند.
اینها روی این ایده این قدر وفا دارند و در مورد مسایل دیگر، دفاع از آزادیانسانها و دموکراسی، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود که جزو شاه بیتهایاین اعلامیه حقوق بشر است. آدم اگر در دنیا محاسبه کند میبیند که بدترین حکومتهای دنیا همانهایی هستند که قدرتهایی که در سازمان ملل حضوری قوی دارند، اینها را اداره میکنند و تحت نفوذ هستند چه کسی مسئول همین جنایاتی است که امروز از طریق دیکتاتورهای دنیا و دولتهای وابسته به غرب و شرق دارد انجام میشود؟ در صورت ظاهر انسان خیال میکند فلان شاه و فلان نخست وزیر که حاکم بر یک کشور است، گرفتار دیکتاتوری است. اینها خودشان هستند، ما میدانیم که اگر دست قدرتهای غربی و شرقی پشت سر آنها نباشد، اکثر اینها یک سال هم نمیتوانند در کشورها باقی بمانند.
بله ظاهری را در اروپا و آمریکا و بعضی کشورها حفظ کرده و به قیمت جنایاتی که در سایر جاها انجام میدهند، محیط مناسبی را برای خود درست کردهاند و اگر این جنایات را انجام نمیدادند، کشور خودشان محفوظ باقی نمیماند. همه دنیا را قربانی چند جزیره مصنوعی کردهاند که در اقیانوس جامعه بشریت به وجود آمده است.
حالا نمونههایش را در چند کشور میبینیم که اینها با چه قدرتی این کارها را میکنند.
جنایتی که همین الان در اسرائیل نسبت به مردم فلسطین میشود، واقعاً اگرآمریکا، فرانسه، انگلیس و دیگران رعایت نمیکردند، میشد این طور باشد.اسرائیل زور هم لازم ندارد، اگر آمریکا همین کمکهای مادی و دلار را به اسرائیل نکند، کشورهایی مثل اردن، عربستان و مصر و دیگرانی که میخواهند امکاناتشان را برای آنها بدهند مانع نشوند، مسأله اسرائیل حل است. خوب! ما میدانیم با همکاری آمریکا و فرانسه دارند این جنایت را انجام میدهند. چون اینها واقعاً ادعا میکنند و این طور عمل میکنند. در افغانستان در جنایاتی که علیه مردم افغانستان روی میدهد و پنج، شش میلیون نفر در بدترین شرایط در سراسر دنیا زندگی میکنند و در این کشور فقر زده و مسلمان و مظلوم روزانه چقدر از خانههایشان خراب میشود و گرفتارند، خوب همه شما میدانید و خود روسیه هم میداند، که اگر روسیه نبود افغانستان خود مشکل خود را حل میکرد و در کامبوج همین خبر است.
دلیل عمده اینکه لبنان این جور قطعه قطعه شده و به این روز افتاده است این است که کشورهای غربی که فالانژها را بر سر مردم حاکم کرده و امتیازاتی به دست آوردهاند، نمیخواهند از این امتیازات دست بردارند و اگر این مسائل نباشد، بقیه مسایل دنیا حل میشود و خود کشورهای اسلامی خود میدانند چگونه از دموکراسی دفاع کنند.
خوب اینهایی که میخواهند از دموکراسی دفاع کنند، چطور میشود که درعربستان سعودی، نور چشم آمریکا در منطقه یک مجلس هم نیست و یکمجلس فرمایشی ظاهری هم نیست. یعنی مثل صد و پنجاه سال پیش که دیکتاتوری شاهنشاهی کشور را اداره میکرد، آنها هم کشورشان را این گونه اداره میکنند و هر چه خانواده سلطنتی میخواهد همان است. مردم اصلاً شرکتی در مقررات حاکم بر کشورشان ندارند و این میشود نور چشم آمریکا! ولی همین آمریکا در یک جای دیگر دلش نمیخواهد کار کند، میگوید چون این حکومت دموکراسی ندارد، ما حمایت نمیکنیم و چنین و چنان میکنیم.
خوب آدم دروغی به این رسوایی بگوید و ادعایی به این بزرگی و عمل به این خرابی و کوچکی داشته باشد، این عیب امروز دنیا است. در کویت مجلس را منحل کردند و همه چیز را آوردند و بعد از آنکه همه به صحنه اجتماعی رسیدند، همه این کشورهای عربی به خاطر چهار تا بشکه نفت سکوت کردند و مسایل انقلاب اسلامی اصلاً برای آنها اهمیتی ندارد.
در عراق بدترین نوع حکومت حاکم است که علیه مردمش جنایت میکند. اینها الان خودشان دارند اعتراف میکنند که چقدر روی سر مردم خودشان بمب شیمیایی ریختند، چقدر علمای خودشان را شهید کردند، چقدر از مردم خود را در سراسر دنیا دارند ترور میکنند، چقدر روستاها را خراب و چقدر مردم را آواره کردند.
این گرگهای بعثی چقدر جنایت کردند و ما میبینیم که شرق و غرب و ارتجاع و همه در مقابل انقلاب حقی ایستادهاند و از صدام حمایت میکنند. این چه ادعایی است! این چه طرفداری از انسان و چه کرامت انسانی و چه دموکراسی است که این پرروها در کشور خودشان میتوانند بگویند، همان طور حرف میزنند و در سازمان ملل هم این طوری رفتار میکنند.
یکی از وظایف اصلی و دلیل تشکیل شدن شورای امنیت این است که متجاوز را چطور سرجایش بنشانند و حق مظلوم را چطور بگیرند و اطلاع دارید که وزارت خارجه انگلیس به طور رسمی به پارلمان انگلستان گزارش داده که عراق متجاوز است و جنگ را شروع کرده، عراق آغازگر حمله به کشتیهای تجارتی، حمله به شهرهاست و استفاده از اسلحههای تحریم شده شیمیایی است. عراق عنصر شر در نزاع ایران و عراق است. این اعتراف با این صراحت وجود دارد ولی تلاش نمایندهشان در شورای امنیت این است که ایران را تحریم کند. چرا! برای اینکه ایران همان چیزی را که رسالت شورای امنیت است، میخواهد و این خیلی رسوایی است.
ما حالا هر چه بحث کنیم و استدلال کنیم که حقوق بشر در اسلام این جوراست، اگر بنا باشد که قدرت و کارها دست اینها باشد به کجا میرسیم و چطور مسایل را میتوانیم حل کنیم!؟ اینها
خیلی پررو هستند، اینها روز را شب میگویند و شب را روز میگویند، و میگویند همه مردم احمق هستند! این جور با مردم برخورد میکنند. سایر مضامینی که در این اعلامیه است، همین اقلیتهای مذهبی، بیایید رفتاری را که ایران با اقلیتهای مذهبی دارد و رفتاری را که آن کشورهای خلاق اعلامیه حقوق بشر دارند مقایسه کنید.
ما در ایران و در مجلس شورای اسلامی پنج نماینده از اقلیتهای دینی شناخته شده مسیحی، زرتشتی و یهودی داریم. همه میدانند و شما همه مطلع هستید و از این تلویزیون ما هم دارد پخش میشود. نماینده کلیمیها در مجلس همان گونه حق رأی دارد که نماینده اول تهران حق رأی دارد. همان مقدار حق صحبت قبل از دستور دارد که نماینده اول تهران دارد و همان مقدار میتواند در بحثها شرکت کند که دیگران میتوانند. گاهی هم ممکن است با دو سه هزار رأی به مجلس آمده باشند، چون داوطلبان متفرقه دارد، بعضیها رأی میدهند بعضیها رأی نمیدهند. نماینده تهران ممکن است با دو سه میلیون رأی در مجلس آمده باشد. کلیساها را ببینید و مدارس و روزنامههایشان را بروید ببینید و بعد به کشورهای اروپایی و به مهد این اعلامیههای حقوق بشر بروید. در فرانسه چند میلیون مسلمان است؛ اینها چه مقدار به این مسلمانان میدان دادهاند؟ آیا به عنوان مسلمان در مجلس فرانسه نماینده دارند؟
ممکن است اینها بگویند اینها آزادی است و هرکسی رأی میآورد. خوب اگر این طور بگوییم آیا یک کلیمی و یا مسیحی در تهران رأی میآورد؟ ما ممکن است مثل آنها عمل کنیم و بگوییم هر کسی که رأی بیاورد؟ ببینید چقدر تفاوت دارد. اگر یک مسجد برای مسلمانان در فرانسه بخواهند بسازند، چقدر مشکلات دارد. اگر یک روزنامه بخواهند درست کنند چقدر مشکلات دارد؟ خودشان با فرهنگ خودشان این جور رفتار میکنند و میبینیم که بعد از تبلیغات جهانی ایران یک کشور خشن میشود و آنها حکومتهایی آزاد و طرفدار حقوق انسانی میشوند.
این طور با ارزشهای انسانی و دستاوردهای انسانها دارند برخورد میکنند وقضاوتها خیلی ظالمانه است. برای اینکه قدرت در دستشان است. رادیو دارند، ماهواره دارند، روزنامه دارند، امواج در اختیار آنها است و این جور میتوانند ادعاهای دروغ کنند. در مورد نژاد، خوب! یکی از ارکان این اعلامیه حقوق بشر همین تبعیض نژادی است.
حالا این پرروها در آمریکا انصاف بدهند آیا آنچه که بر نژاد سیاه میگذرد همان طور است که بر نژاد سفید میگذرد و آیا آن کاری که در آفریقای جنوبی نسبت به سیاهها توسط دسته اقلیت حاکم سفید پوست میشود، مربوط به کشورهای غربی نیست؟ و مسئولش آمریکا، انگلیس و فرانسه نیستند؟ آن جنایاتی که در روزهای قدیم انجام میشد و این همه خون ریخت تا اینها توانستند
مسألهشان را حل کنند و هنوز هم گرفتارند، اینها را چه کسی این طور انجام میدهد؟
اینها، مدعیان تمدن امروز و عدالت امروز هستند که سرو کارمان با اینها است؛ هر چه دیکتاتور در دنیا هست یا شرقی است و یا غربی. دیکتاتور در جهان غیر وابسته وجود ندارد. اگر رابطه دیکتاتورهای تونس، مراکش، مصر را با کشورهای مادر و استعمارگر قطع کنیم، مردم اجازه نمیدهند اینها بمانند.
حق آزادی بیان با این امپریالیسم خبری که اینها ایجاد کردهاند و با این شرایطی که بر تبلیغات جهان و رسانههای جمعی جهان حاکم است، انصافاً به انسانهای مظلوم ـ که اکثریت قاطع جمعیت دنیا را تشکیل میدهند ـ میدان عمل میدهد؟ این شعار عوام فریبانه و دروغ این جور در دنیا اجرا میشود و به خورد مردم دیگر داده میشود، اینها چهره دنیای غرب را این طور گریم میکنند.
الان ببینیم که حق پناهندگی چطور اجرا میشود و اینها از چه کسی حمایتمیکنند! به کسانی اجازه پناهندگی میدهند که به جاسوس تبدیل شوند و علیهحکومتهای حق جنایت کنند. اگر یک جایی انقلابی شد و عدهای علیه انقلاب اسلحه برداشتند و نتوانستند در کشورشان بمانند، به اینها پول و پناه و رادیو و روزنامه میدهند. با آنها مصاحبه میکنند، به آنها خانه و وسیله سفر میدهند و اینها را نگه میدارند، ولی اگر یک انقلاب سرکوب شد و ملت دستش از همه جا قطع شد و یک دیکتاتور آمد سرکار، آن موقع اینها به مخالفان این دیکتاتور راه میدهند و در دنیا از او حمایت میکنند؟ برای خود ما این مسایل پیش آمد، ما در زمان شاه به همه این کشورهای غربی رفتیم و هیچ جایی امنیت نداشتیم و در هیچ هتلی جرأت نمیکردیم اسم واقعی خودمان را بنویسیم و امروز کسانی که با این انقلاب و مردم مخالف هستند، در پارلمانهای کشورهای غرب، در کاخهای ریاست جمهوریشان جا دارند و صفحات اول روزنامهها را به خود اختصاص دادهاند.
این چه پناهندگی و این چه حق پناهندگی است؟ به چه کسی حق پناهندگی میدهند؟ اسمش را درست میکنند و میگویند اینها اقلیتهای تحت فشاری هستند که به خارج میآیند و آنها را این جور حفظ میکنیم. این سلطنتطلبهای ایران ـ که امروز در آمریکا و انگلیس و فرانسه و هلند و آلمان و همه جا این جور از آنها پذیرایی میکنند ـ کی هستند؟ اینها جنایتکارانی هستند که دستشان به خون هزاران نفر آلوده است و همراه خودشان ثروت عظیم مردم را دزدیدند و مسئول جنایات پنجاه ساله خانواده پهلوی هستند، اینها میشوند آزادیخواه و در مقابلش دانشجویان ما که آنجا رفتند و تحصیل میکنند اینها در تبلیغات آنها فالانژ میشوند! این چه فرهنگی است
که غربیها به خورد مردم میدهند و این طور در زندگی ما دخالت میکنند؟!
هر اسمی را بخواهند میگذارند، خوب! نیکاراگوئه را میدانیم که انقلابی مردمی بود. نیکاراگوئه شبیه ایران انقلاب کرد و مردمش مثل ایران انقلاب کردند.
چه طور میشود که مخالفان انقلاب نیکاراگوئه و مخالفان انقلاب ایران تحت حمایت آمریکا در میآیند و به طور رسمی در کنگره آمریکا برایشان بودجه تصویب میشود، ولی مخالفان عربستان سعودی و کویت، مخالفان مصر و تونس و مراکش و چاد و مخالفان آفریقای جنوبی هیچ جا در دنیای غرب جایشان نیست.
این نمونه حقوق بشری است که اینها دارند اجرا میکنند. خوب! مامسلمانان چه باید بکنیم؟ یعنی اگر ما موادی بهتر از حقوق بشر امروز هم ارایهدهیم و متفکران دنیا هم بپذیرند مسأله حل میشود؟ حالا همین نیم بند را آقایان اجرا میکنند؟
در خود کشورهای اسلامی اینها قابل توجه است، در مصر - مصر زادگاه این افکار است - بسیاری از این چیزهایی که امروز در نوشتهها و گفتهها و مقالات و سخنرانیهای ما میآید، چیزهایی است که متفکران مصر پنجاه، شصت سال پیش از این گفتند و نوشتند. الازهر خیلی از این افراد را تربیت کرده بودند و اینها همان الازهر را به بند کشیدند و امروز دانشجوی مسلمان در الازهر به دست پلیس گرفته میشود، به زنجیر کشیده میشود و همان جا حمایت از اسرائیل میشود. خوب! مثلا همان مصر این حرفها را نمیفهمد؟ علمای سایر کشورهای اسلامی نمیفهمند؟ اینها خوب میفهمند و بلد هستند و جوانهایشان هم میفهمند. ما در میدان عمل نیستیم و باید وارد میدان عمل شویم و از این حرفها گول نخوریم.
حربه تروریست را بر سر ما بلند کردهاند و هر حرکتی را که برای گرفتن حقمان بخواهیم بکنیم میگویند که اینها تروریست هستند. خوب اینها بگویند، ما هر کاری که میکنیم وصلهای به ما میچسبانند. یا میگویند اینها اُمّل و مرتجع هستند و یا میگویند اینها ستمگرند و حرفهای دیگر، اینها حرفهایی است که به ما خواهند زد و ما باید راه خودمان را برویم.
چند جوان مسلمان لبنانی که حرفهای این گردن کلفتها را شنیدند، دیگر به این حرفها اعتنایی نکردند. چطور میشود وقتی که یک جوان لبنانی را میربایند و به اسراییل میبرند و در زندان اسیر میکنند، این تروریست نیست! ولی وقتی که جوان لبنانی یک انگلیسی و یا آمریکایی را میگیرد میشود یک تروریست! ما گوش به این حرفها نباید بدهیم.
ما هر چه که عمل بکنیم اگر بر وفق مراد اینها و در خدمت آنها نباشد ما را خراب میکنند. همینهایی که از رژیم ستم پیشهای مثل شاه ـ که هیچ پایگاه مردمی نداشت ـ حمایت میکردند
بیایند از ایران و از یک نظام مردمی که اکثریت 99 درصد مردم به آن رأی دادند حمایت کنند؟
اینها از این نظر میگویند ما طرفدار دموکراسی هستیم، وقتی که حضرت امام وارد ایران شدند، همه چیز دست حکومت شاه بود. مگر فرودگاه مال او نبود، مگر ارتش نبود، مگر همه چیز دست آنها نبود و فقط مردم با شاه نبودند.
حالا مخالفین ما میتوانند در ایران این طور رفتار کنند و داخل این نظام بیایند و هیچ کس هم کارشان نداشته باشد و مردم به آنها اجازه میدهند و معلوم است که این نظام مردمی است؛ پس چرا ما رودر بایستی بکنیم؟ البته ما نباید فرصت تبلیغاتی سوء به دست آنها بدهیم تا ملتهایشان را گمراه کنند. سعی کنیم حتیالامکان توضیح دهیم.
ولی واقعیت این است که باید با زور و با منطقی که خود اینها دارند به جنگ اینها رفت. مردم فلسطین چقدر صبر کردند، این همه اینها زجر دیدند و هیچ کس نتوانست دست اینها را برای یک روز بگیرد. این وضعی که الان در کشور فلسطین غصب شده وجود دارد با کجای اعلامیه حقوق بشر میسازد؟ چه کسی میتواند منکر این باشد که اسراییل اینجا را با زور گرفته؟ حالا کنارههای عربی را میگوییم. بیتالمقدس را میگوید، آنجایی را که در سال 67 با جنگ گرفتند و قبلاً هم با جنگ گرفته بودند بماند، حالا اینها که جدید است. مردم اینجا میگویند ما نمیخواهیم اسرائیل اینجا باشد، آمریکای مغرور در شورای امنیت چه طور قطعنامهای که این جنایات اسرائیل را محکوم کرده وتو میکند؟
میبینید که چقدر مردم آمریکا مغرور هستند!؟ اگر حرفهای دولتشان را باورکنند نادانند و اگر باور نکنند معلوم میشود مغرورند و برای هیچ کس حقیقایل نیستند. و الاً خوب! باید بروند یقه آقای ریگان را بگیرند و بگویند بیانصاف چطور اجازه میدهی قطعنامهای را علیه این مردم وتو بکنند؟ صد بار و در همین روزها گفتهای که این روزها اسرائیل بد میکند. افکار عمومی مردم، اگر قدرت دستش نباشد چیزی نیست.
اگر در دست انسانهای صالح، اهرمهای تاریخ دنیا نباشد کاری نمیتوانند انجام بدهند. ما نیروی مردمی و جمعیت مسلمان را داریم. مسلمانان خود باید در دست بگیرند و خود راه بیفتند و باید هم شهید شد، فداکاری کرد و قربانی داد. هیچ کسی از میدان در نرود و باز هم در نمیروند. اگر ما در مسأله عراق و جنگی که به ما تحمیل شد با همین شعارهای صلحی که میدهند، کوتاه بیاییم، هیچ کس حق ما را نمیدهد، بعداً هم میگویند خودتان خواستید. اگر قدرت داشته باشیم، همه اینها میآیند و تسلیم میشوند. در خلیج فارس اگر ما در مقابل کشتیهای باند ناتو نیامده بودیم و جواب مناسبی به آنها نمیدادیم، اینها وارد کشور ما میشدند. اگر وقتی که سکوی نفتی ما را
زدند، اگر اجازه داده بودیم و اجازه صادر شده بود سکوهای بعدی را هم میزدند. وضع اینها این طور است و هرکس حاضر باشد وضع اینها را قبول کند میپذیرند و اگر قبول نکنند نمیپذیرند. لذا ما انتظار داریم که برادران و خواهران ما از اینجا که تشریف میبرند به ملتهایشان و مردمشان بگویند که وارد عمل شوند و عملی هم هست.
افغانستان نمونه عمل این توفیق است و قدرتهای بزرگ شرق و غرب میخواهند حق را از میدان به در کنند. در لبنان ـ که نمونه عملی مبارزه جدی است ـ همه اینها را در خاک کوچک لبنان به زانو در آوردهاند. کوچکترین نمونه ایران است و ما جلو افتاده و این کار را جبران کردهایم و بنای ما همین است.
این نظر شخص امام است و بنای ما در کشور این است که امکانات جمهوری اسلامی را در اختیار مسلمانانی که میخواهند برای حق و شکستن طلسم ستمی که دنیا را گرفته مبارزه جدی کنند، قرار دهیم و این امکانات محدودی که داریم در خدمت همه هست.
در عین گرفتاری حاضریم در حدی که از ما ساخته است با دیگران همکاریکنیم و انشاءالله با کمک و حمایت مردم خود و دیگران وقتی که جنگ را با پیروزی تمام کردیم، امکانات بیشتری خواهیم داشت و بیشتر در خدمت ملتهای اسلامی هستیم. ما روح تجاوز و تعدی نسبت به هیچ کشور اسلامی نداریم و بحمدالله خداوند در این خاک پربرکت ایران همه چیز را گذاشته و جمهوری اسلامی آن روزی موفق است که ارتشی نیرومند، غنی و مستقلی داشته باشد. ما اگر خیلی نیرومند باشیم، باید بتوانیم از امکانات کشور خودمان خوب استفاده بکنیم.
بنابراین ما به هیچ جا هیچ چشمداشتی نداریم، جز حفاظت از اسلام و تجربه ما همین است که امروز بدون قدرت و بدون اهرم نیرومند قدرت مردمی کاری نمیتوانیم بکنیم. باید در این راه افتاد و بعد انشاءالله این فکر اسلامی را به عنوان اندیشههای بلند اسلامی در تزکیه اعلامیه حقوق بشر به کار بگیریم و اعلامیه حقوق بشر را که خوب است خوبتر کنیم.
یک میلیارد جمعیت دنیا ملت خیلی عظیمی است و این قدرت با آن امکانات عظیم معنوی در پشت این کره خاکی ندارد. از اینکه شما را خسته کردیم و زیاد حرف زدیم معذرت میخواهیم. امیدواریم همگی موفق باشید و سلام ما را خدمت ملتهای خودتان برسانید و ابلاغ کنید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته