سخنرانی آقای هاشمی در جمع میهمانان خارجی دهه فجر انقلاب اسلامی پیرامون ماهیت جنگ و برنامه های استکباری برای شکست انقلاب
سخنرانی در جمع میهمانان خارجی دهه فجر انقلاب اسلامی
من برای انجام وظیفه پاسخ دادن به محبتی که میهمانان ما کردند و برای انجام بازدید به مجلس شورای اسلامی تشریف آوردند، به زیارت شماها آمدم و سلام برادران و خواهران نماینده را به میهمانانمان - خانمها و آقایان - تقدیم میکنم. ضمنآ، برای اینکه مطمئنآ دوستان ما در این مسافرت چیزهایی در ذهنشان هست و مایلند سؤال کنند و پاسخ بشوند، من کمی صحبت میکنم تا صحبت من تمام شود، مهمانان ما میتوانند مطالبی که مایلند، سؤال کنند و کتبآ بنویسند و اینجا بنده جواب سؤالاتشان را عرض خواهم کرد. مطلبی که به عنوان مقدمه جواب سؤالات شما خواهم گفت، چیزی است که قاعدتآ امروز برای شما سؤالات زیادی را خود به خود طرح کرده و آن مسأله جنگ و ادامه جنگ و سیاست جمهوری اسلامی در این جنگ است، که من ابتدا این مسأله را یک مقدار تشریح میکنم، اول ماهیت جنگ را میگویم و بعد اقداماتی که کردهایم، و بعد اقداماتی که ممکن است در آینده به توفیق خدا بکنیم، خواهم گفت. ماهیت جنگ، به نظر ما یک ماهیت کاملا امپریالیستی است که برای سرکوب اسلام در منطقه و حفظ منافع ابرقدرتها، مخصوصآ آمریکا و برای ایجاد تفرقه بیشتر در دنیای اسلام، بر جمهوری اسلامی تحمیل شد و به نظر ما جریان از این قرار است وقتی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد و آمریکا نتوانست جلوی پیروزی را بگیرد، ابتدا به فکر افتاد محتوای انقلاب را از آن بگیرد و انقلابی بیمحتوا و یک رفورم در خدمت استعمار غرب دربیاورد؛ چیزی شبیه کشور مصر و حکومت سادات و یا حکومت مثلا مغرب، منتها با اسم انقلاب اسلامی که هم اسلام را بدنام کند و هم در خدمت خودشان باشد. در ایران روشنفکرانی به اسم روشنفکر و تحصیلکرده و بعضیهاشان با سابقه مبارزه و حامل ایده لیبرالیسم، رفته رفته داشتند بر حکومت مسلط میشدند و این نظر آمریکا را تأمین میکرد. وقتی که انقلاب ما این جریان را سرکوب کرد ]و[ عقب زد و توده انقلابی به عنوان خط امام حکومت را به دست گرفت، دشمنان انقلاب و اسلام تصمیم گرفتند جلوی این جریان جدید را که خط امام و اسلام راستین بود، بگیرند و نگذارند این جریان نیرومند بشود. برای این، برنامههایی داشتند: اول، حمایت از لیبرالیسم، که نشد و موفق نشدند. بعد کودتا بود که باز موفق نشدند. کودتا به شکل رسوایی شکستخورد - کودتای معروف نوژه - که ما مطلع شدیم و شب کودتا، کودتاگرها را گرفتیم. میخواستند ایران را تجزیه کنند، موفق نشدند. برای کردستان، بلوچستان، خوزستان و ترکمن صحرا برنامه داشتند و موفق نشدند. همه اینها شکست خورد، ولی مهمترین برنامهشان جنگ بود، این شاید برای شما تازگی داشته باشد که حالا من میگویم. در زمان شاه و رژیم پهلوی در ایران، با هدایت آمریکاییها پیشبینی امروز شده بود؛ یعنی، فرض کرده بودند که اگر یک روزی در ایران انقلاب بشود و شاه سقوط کند و حکومتی مردمی سرکار بیاید، چه باید کرد؟غیر از اینهایی که گفتم، یک طرح دیگر داشتند و آن اینکه از یکی از کشورهای همسایه جنگ را بر انقلاب نوپا تحمیل کنند و حتی مانور این توطئه هم نوشته شده و در اسناد نظامی ما الان موجود است و درست این است که بعد از انقلاب و شکست توطئههایی از آن قبیل که اشاره کردم ـکودتاها و محتوای خوردنها و امثال اینها و تروریسم و تجزیههاـ جنگ بشود و آن هم از طریق یک کشور همسایه و مانورش هم تهیه شده بود و این کشور هم کسی غیر از عراق نمیتوانست باشد؛ برای اینکه سایر همسایگان ما در وضعی نبودند که بتوانند با ما وارد جنگ بشوند. اگر هم تابع آمریکا بودند، نمیتوانستند این کار را بکنند؛ با شرایط داخلی که دارند و اوضاعی که دارند، کشورهای کوچکی بودند که عرضه این کار را نداشتند. حزب بعث عفلقی عراق، از مدتها پیش با شعار سوسیالیزم و چپروی و شعارهای تند به نفع فلسطینیها، با امکانات فراوان ارتش قوی تهیه کرده بود و به اسم جنگ با اسرائیل امکانات کشور را در ارتش خلاصه کرده بود و چنین آمادگی داشت.مسأله پول بود که کشورهای نوکر صریح آمریکا، مثل عربستان سعودی و کویت و قطر و مثل هر یک از اینها، مأمور شدند خرج جنگ را هم در اختیار عراق بگذارند و حتی بیش از خرج جنگ؛ چون آنها فکر میکردند یک هفته جنگ است.خوب! ارتش ایران بعد از انقلاب صدمه دیده بود، تصفیه شده بود، شخصی مثل بنیصدر نایب فرمانده کل قوا بود که عرضه اداره این جنگ را نداشت و ما بر اوضاع نظامیان مسلط نبودیم. ارتش عراق هم آمادگی داشت. آنها فکر میکردند، با یک هفته جنگ کار تمام میشود. نقشه هم این بود که خوزستان را بگیرند. خوزستان هم اگر از ایران جدا میشد، دیگر ایران نمیتوانست ادامه حیات بدهد؛ چون نفت و امکانات و بندرهای عمده ما آنجا بود. یعنی اگر جاده تهران - دزفول را قطع میکردند و اگر راهآهن ما را میگرفتند، مشکلات چند برابر بود، ولی نزدیک راهآهن و جاده که رسیدند، متوقفشان کردیم. بنده و آقای رئیس جمهور - آقای خامنهای آن موقع رئیس جمهور نبودند - و آقای رجائی که آن موقع نخست وزیر بودند، رفتیم دزفول و آنجا ماندیم تا ترتیب مطمئنی بدهیم تا عراقیها دیگر نتوانند جلو بیایند. مطمئن شدیم که دیگر پیش نخواهند آمد و بعد برنامههای تهاجمیمان را شروع کردیم. خوب! عراق روزهای اول پیروز بود، اگر یادتان باشد، حتی محاسبات دیگری هم کرده بودند؛ جزیرههای ایرانی خلیج فارس را هم تقسیم کرده بودند و آن کشورهای کوچک هم به خیال خودشان دنبال آن جزیرهها بودند و حالا چه نقشههایی برای ایران داشتند، در این سخنرانی نمیگنجد. مقاومت ما شروع شد، دفاع ما شروع شد. امام دستور بسیج عمومی دادند، مردم وارد نبرد شدند، ارتش که ضربه خورده بود، تعادلش را به دست آورد. نیروی هوایی آن روزها خیلی کار کرد؛ به جای نیروی زمینی هم جنگید، یعنی در جبهه ما به جای اینکه از زمین بجنگیم، از هوا میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم تا نیروی زمینی جمع و جور شد، سپاه پاسداران وارد میدان شد، بسیج وارد میدان شد و مردم، هر کسی هر چیزی داشت، برداشت و به جبهه رفت. من آن موقع که آنجا بودم، میدیدم کاسبها با ماشینشان آمدند آنجا، رانندهها با ماشینشان آمدند آنجا که یک خدمتی بکنند. ما حرکت دفاعیمان را کمکم تبدیل به تهاجم کردیم و قدم به قدم عراقیها را عقب راندیم تا امروز که میبینید. البته، همان روز اول ـ شاید روزهای اول جنگ بود ـ که ما حرفمان را زدیم و امروز هم که بیش از دو سال میگذرد، همان حرف اول را میزنیم. آن موقع با صراحت گفتیم که موقعی حاضریم دست از دفاع و جنگ برداریم که عراقیها از کشور ما بیرون بروند خساراتی که وارد آوردند، بپردازند و متجاوز هم در یک دادگاه اسلامی بینالمللی محاکمه بشود. این حرفی بود که در همان روزهای اول زدیم، چون آن شیطنت را کردند و ضمن اینکه تجاوز کردند، ایادی دیگرشان را فرستادند، گفتند میانجی! میخواستند ما را اینجا میخکوب کنند، مثل وضعی که اسرائیل با همسایههایش میکرد. کشورمان را اشغال کرده بودند، بعد مرتب از ما امتیاز بگیرند تا ما را نابود کنند، روحیه مردم ما را هم خرد کنند. ما حرفمان را زدیم و گفتیم، ما میجنگیم تا حقوقمان را بگیریم و متجاوز محاکمه بشود. امروز هم که همین حالا نیروهای ما دارند به طرف هدفشان در خاک میروند، باز همان حرف را میزنیم؛ یعنی میگوییم؛ خروج نیروها از خاک ما ـ چون هنوز در بعضی جاها در خاک ما هستند ـ و محاکمه متجاوز و پرداخت خسارات. هنوز هم همین حرف را میزنیم آنها هیچ وقت نپذیرفتند دروغ میگویند که ما صلح میخواهیم. ما یک حرفی با دنیای اسلام داشتیم که بنده در سفر به الجزایر به آنها گفتم. به هر یک از مسلمانها که به ایران آمدند، گفتیم که شما به این آیه قرآن عمل کنید:«وَ أنِ طائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنینَ اقتَتَلوا بَینَ اَخَویکُم فَاَصلِحُوا بَینَهُما وَ اِن بَغَت أِحدیهُماعَلَی الاُخری فَقاتَلُوا الَّتی تَبغی حَتّی اِلی اَمراللّهِ» ما فرض میکنیم که صدامیها مسلمان باشند. آنها مسلمان که نیستند، به هر حال اسمشان کشور اسلامی است، چون حزب بعث میدانید که اصلا ایدئولوژیاش الحادی است. همین حالا هم اخیرآ ابلاغ کردند اعضاء حزب حق ندارند احساسات مذهبیشان را بر احساسات حزبیشان مقدم بدارند. دستور حزبی دادند.طبق این آیه باید برای صلح تلاش بشود و اگر یکی به دیگری ظلم کرد و تجاوز کرد، باید با متجاوز جنگید تا به حق تسلیم بشود و به امر خداوند برگردد. خوب! معلوم بود که عراق متجاوز است، معلوم بود ما مظلومیم، معلوم بود ما خسارت دیدهایم که ما در قسمتهای حساس مرز مستقریم و برایمان آسان است که در خاک عراق وارد شویم، اما باز خواستیم اتمام حجت کنیم، همیشه گفتیم، من در نماز جمعه گفتم، در مجلس گفتم، آقای رئیس جمهور گفتند، آقای نخستوزیر گفتند، امام فوق همه ما فرمودند که تسلیم حق بشود، ما جنگ نمیخواهیم. آنها نشدند، اما در این شرایط باید متوسل به زور بشویم که حقوقمان را بگیریم و متجاوز را هم محاکمه کنیم. ما باید صدام را پای میز محاکمه بنشانیم و نمیگوییم قاضیاش هم باید ما باشیم. قاضیاش را دنیای اسلام انتخاب بکند. این همه خسارت به دنیای اسلام وارد کرده است؛ ما دهها هزار شهید دادیم که نمونههایش را شما دیدید، دهها هزار معلول و انسان ناقص داردیم، انسانهایی که سلامتیشان را از دست دادند و همهشان از انسانهای مخلص و کمنظیر ]هستند[، خرابیها خیلی زیاد است و شهر ما را اشغال کرده بودند و بسیاری از از آن را با خاک یکسان کرده بودند. شاید شما رفتهاید و قسمتهایش را دیدهاید. بندرهایما، پلهای ما، راههای ما، کارخانههای ما، مزارع ما و همه امکاناتی که در سه تا استان داشتیم، نابود کردند ـ استان باختران، استان ایلام، استان خوزستان ـ دو سال و چند ماه است که روزانه داریم چه مقدار برای این جنگ خرج میکنیم. این همه هواپیما و تانک و وسایل نظامی که از پیش در این مملکت با نفت و پول این ملت در زمان شاه خریده شده بود، قسمت عمدهاش نابود شده است. تحقیقآ کشور عراق هم به اندازه ما این گونه خسارات داشته، هم کشته داشته، هم زخمی داشته و هم خسارات نظامی داشته و هم خسارات اقتصادی داشته، اینها همه مال دنیای اسلام بوده و میبایست در مقابل اسرائیل به کار میرفت.وقتی که جمهوری اسلامی اینجا درست شد، پشتوانه عظیمی مثل ایران برای انقلاب فلسطین پیدا شد و ایران که کنار اسرائیل بود، رو در روی اسرائیل قرار گرفت و دشمن دید که صف مسلمانها قوی شد، دوباره به فکر افتاد که متشتّت کند و اسلحههای مسلمانها را بر روی هم برگرداند و این اگر به قیمت نابودی جمهوری اسلامی تمام شد، نهایت آرزوی استعمار بود و ماهیت صدام هم دیگر برای شما روشن است.امروز میبینید که هم از شرق تغذیه میشود، هم از غرب، هم آمریکا میدهد، هم فرانسه میدهد، هم انگلیس میدهد، هم آلمان میدهد، هم شوروی میدهد، هم چین میدهد، از همه قدرتمندان استعمارگر میگیرد و ایران را میبینید که به هیچ جا متکی نیست، غیر از خودش و ما حتی اسلحهای هم اگر از دنیا میخریم، از بازار قاچاق دنیا میخریم و یا از چند دولت ضعیف که به ما اسلحههای سبک و چیزهای غیرمهم میفروشند. امروز اگر میتوانستید بروید در جبههها، میدیدید که سربازان ما با اسلحه کلاشینکف و ژ - 3 میجنگند و خط دشمن را عمدتآ با اسلحه سبک میشکنیم و با این سربازان و با این پاسداران و بسیجیها میشکنیم.این همه نیرو را صدام تلف کرده است خوب! محاکمه نمیخواهد؟ ما حق نداریم؟ از گناه قاتل این همه شهید میتوانیم بگذریم؟ ما اگر بگذریم، شماها نباید بگذارید که ما بگذریم. بنابراین، ما صدام را به محاکمه میکشیم. ما معتقدیم - البته این قضاوت را دادگاه باید بکند - صدام دیگر نمیتواند، نه صدام ]نه[ حزب بعث عفلقی دیگر نمیتوانند در عراق حاکم باشند. جنایاتی که به مردم عراق کردند. الان در ایران رقم دقیقش را نمیدانم، شاید بیش از صدهزار پناهنده عراقی داریم که با آوارگی دارند زندگی میکنند، در اطراف دنیا و جاهای دیگر هم هستند. زندانهای عراق را هم میدانید، اکثریت قاطع مردم عراق مسلمانند. چرا حزب بعث ملحد بر عراق حاکم باشد؟ برای چی؟ بنابراین حزب بعث نمیتواند در عراق بماند. البته، اگر دادگاه تشکیل بشود، ما به عهده دادگاه میگذاریم. هر چه قضاوت کرد، خسارات ما را باید عراقیها بدهند، باید آنهایی که در اینجا هستند، به عراق برگردند و هر چه هم دادگاه حکم کرد، ما حرفی نداریم. اینها قبول نکردند، حالا که تشکیل نشد، ما خودمان با ژ - 3 میرویم و صدام را میگیریم و برای محاکمه میآوریم، مگر اینکه فرار کند به پاریس برود و قبلا هم اعلام کردیم. اگر حکومت بعثیها ساقط بشود و در عراق یکحکومت اسلامی بوجود بیاید، ما حاضریم از خساراتمان به نفع مسلمانها بگذریم و خسارات ما هم بسیار عظیم است. شما خیال نکنید خسارات ما یک چیز کوچک است، یک رقم بسیار بالایی است. یک وقتی رئیس جمهور ما یک رقمی گفتند، ولی این مال بیش از یکسال قبل است. از این رقم عظیم خسارت حاضریم به نفع مسلمانهای عراق به این شرط که اینها حاکم بشوند، صرفنظر بکنیم و کمکشان هم بکنیم، زیربالشان را هم بگیریم، مشکلات انقلابشان را حل بکنیم. ولی اگر حکومت اسلامی در عراق نباشد، از هیچ چیزش نمیگذریم و هر کس در عراق بخواهد حاکم باشد، ما نظری به خاک عراق نداریم، نظری به ذخائر عراق نداریم، هیچ ادعایی بر مردم عراق نداریم، فقط خسارات جنگ را از متجاوز شکست خورده میگیریم. این حرف ما در آینده است.این عملیاتی که به نام خاتمالانبیاء شروع شده، امید عملیات هم خاتم باشد و بنا داریم ادامه بدهیم تا اینکه زودتر جنگ تمام بشود، منطقه راحت بشود. در مورد کشورهای کوچک خلیج فارس هم همان حرفی را میزنیم که حضرت یوسف به برادرهای گناهکارش گفته بود «لا تتریب علیکم» اگر حالا که دیگر آثار روشن شده است، از شیطنت دست بردارند، آنها خیلی کمک کردند، خیلی پول دادند، راههایشان را دادند، کامیونهایشان را دادند، بندرهایشان را دادند، تبلیغاتشان را دادند، همه امکاناتشان در خدمت جنگ و علیه ما بود و هنوز هم هست، اما چون مباشر در جنگ نبودند و ما نمیخواهیم در دنیای اسلامی فتنه بماند و جنگ ادامه داشته باشد، حاضریم آنها را گذشت کنیم تا آرامش و صلح در منطقه باشد، مشروط بر اینکه دیگر حالا دست از شیطنت بردارند. این هم آینده جنگ است. البته، اینهایی که میگوییم، همه مشروط به خواست خداست؛ اگر خداوند ارادهاش تعلق بگیرد و ما لیاقت داشته باشیم این کاری که میخواهیم برای اسلام بکنیم، انجام بدهیم و اگر خداوند بخواهد فتح مسلمانان عراق به دست جمهوری اسلامی انجام بشود. اگر هم اراده خدا تعلق نگیرد ما به قضاء خداوند راضی هستیم هر چه خداوند حکم بکند، ما تسلیمیم. بنده دیگر وقت شما را نمیگیرم، میدانم خستهاید. امروز زیاد این طرف و آن طرف رفته بودید. من انتظار دارم، میهمانان ما هر جور که میل خودشان هست، متصدیان این میهمانی آقایان را آزاد بگذارند به هر جا که مایلند، در این کشور بروند، میخواهند تنها بروند، میخواهند با راهنما بروند و آنچه که در کشور ما هست و مایلند ببینند، ببینند. حالا من سؤالاتی ]را[ که از طرف شما آمده، جواب میدهم. خوب بود که اسم سؤال کنندهها را هم میگفتید. حالا اولی که اسمشان اینجا نیست.
س: آیا در دولت اسلامی که خمس وجود دارد، مالیات نیز باید دریافت شود و آیا برنامهای جهت جایگزین کردن خمس به جای مالیات وجود دارد؟
ج :این بحثی است که من در نماز جمعه در دو، سه هفته پیش کردهام و گفتهام خمس به جای مالیاتهای ثابت اسلامند، ولی حق دولت اسلامی است که برای مخارجش، اگر نیاز داشت، هر نوع مالیات دیگری را هم عادلانه وضع بکند. خمس و زکات را میگیریم. البته، هنوز در ایران خمس و زکات در اختیار دولت نیامده و به وسیله مردم از طریق علماء یا خود مردم مصرف میشود، جزو بودجه نیامده، ولی اگر روزی هم بیاید، اگر کافی نبود، ما حق گرفتن مالیات را داریم، چون حکومت اسلامی را ولی امر میدانیم و اجازه میدهیم، یعنی ولی امر که رهبر و فقیه هستند، به دولت اسلامی اجازه میدهند که بتواند برای خرج کردن برای مردم مالیات را بگیرد. سؤالی کردند که من جوابش را در صحبتهایم دادم، فعلا به مرحلهای رسیدیم که دیگر هیچ فرصتی برای سازش نمانده است. سؤال این است که تا چه حد درایستادن و حمله مصمم هستید؟ جوابش را دادم. ما این حمله را شروع کردیم، مصممیم که ادامه بدهیم تا انشاءالله جنگ را ختم کنیم.
س: آیا چیزی شبیه انقلاب اسلامی در زمان پیامبر اکرم(ص) واقع شد و آیا شما جنگهای پیغمبر اکرم(ص) و غزوههای او را بر علیه مشرکین مکه به عنوان شبیه انقلاب اسلامی میدانید؟
ج :اینکه آن را تشبیه کنید به این انقلاب نه، معکوسش را بگویید، انقلاب اصلی را پیغمبراکرم(ص) کردند و آن حرکت اصلی مال پیغمبر است. اسلام حق است. ما شاگردان ضعیف ضعیف دست صدم، دویستم پیغمبر(ص) هستیم انشاءاللّهـ و میل داریم که در راه پیغمبر(ص) حرکت کنیم، میل داریم که به قرآن و سنت حضرت رسول اکرم(ص) عمل کنیم.البته، نمیتوانیم مدعی باشیم که همه معارف اسلام را فهمیدهایم؛ چون این کار بسیار بزرگی است. در آن حدّی که فهمیدیم، عمل میکنیم و نه مدعی هستیم که میتوانیم مثل پیغمبر(ص) دائمآ مؤیّد من عندالله بوده باشیم و با معجزات و هبوط جبرائیل همیشه هدایت میشد. ما آن وضع را هم نداریم، با اجتهاد و بررسی و تحقیق مطالب را دنبال میکنیم آنجایی که میفهمیم، عمل میکنیم و فکر میکنیم که در راه اسلامیم انشاءاللّه خداوند از ماها قبول بکند.
س: یک نفر از آقایان افغانی نوشتند که ملت مظلوم و مستضعف افغانستان از شما انتظار دارند که در موقع مناسب از آنها پشتیبانی نمایید
. ج :البته، میدانید که ما از اول به نفع افغانستان و ملت افغانستان موضع گرفتیم با اینکه شورویها اگر میخواستیم با آنها دوستی بکنیم، خیلی حاضر بودند به ما کمک کنند، ما به خاطر ماهیت استکباری و به خاطر ظلمشان در افغانستان هیچ با آنها حاضر نشدیم بسازیم و درهای مرزهایمان را باز کردیم و امروز بیش از یک میلیون و شاید یک میلیون و نیم افغانی در کشور ما هستند که مثل مردم خود ما دارند کار و زندگی میکنند. با اینکه ما خودمان دو میلیون
آواره جنگ داریم، آن مقداری هم که توانستیم کمک کردیم و صریح هم هستیم و باز هم میکنیم و معتقدیم در افغانستان حتمآ باید حکومت اسلامی به وجود بیاید؛ چون مردمش مسلمانند و حکومت مارکسیستها را آنجا محکوم کردیم و حتی حاضر نیستیم با آنها یک کلمه حرف بزنیم. آنها را به رسمیت نمیشناسیم و کمکهای مادی و غیره هم تا آنجا که از دستمان بربیاید -انشاءالله - دریغ نخواهیم کرد.
س :به چه نحو نقش ایران را در آینده، خصوصآ در خاورمیانه و بالاخص در فلسطین تصور میکنید، آیا محدود کردن آزادیهای سیاسی در ایران و رأی معنی مشخص در زندگی انقلاب است، حکومت انقلاب مسأله وحدت را بین اهل سنت و شیعه مطرح کرده، آیا مخالف این طرح در ایران میتواند جلوی آن را بگیرد؟
ج :عرض میکنم که ما یکی از رسالتهای خودمان را آزادی فلسطین میدانیم؛ کمک کردن به آزادی. البته، ما از مرزهای فلسطین خیلی فاصله داریم، باید کشورهای هم مرز اسرائیل آماده جنگ باشند؛ مثلا سوریه. در این صورت ما حاضریم به آنجا نیرو بفرستیم والان هم نیروهای ما آنجا ماندهاند، به خاطر اینکه بعد از جنگ بیشتر آنجا برویم، حاضریم آنجا خرج کنیم و پول بدهیم. باید انقلابیون فلسطین و حداقل دولت سوریه با ما در این جنگ همراه باشند البته، کشورهایی مثل لیبی، الجزایر و جاهای دیگر هم حاضرند، انشاءاللّه بعد از فراغ از اوضاع این جنگی که الان درگیرش هستیم، برنامه جنگ با اسرائیل را خواهیم ریخت و در این مسأله هم صریحیم. ما مثل کشورهای عربی برخورد نمیکنیم. برای اسرائیل به عنوان یک دولت حق حاکمیت قائل نیستیم و اسرائیل به عنوان یک دولت نمیتواند آنجا بماند، اما یهودیهایی که آنجا بودند، میتوانند با مسلمانها بمانند. مثل یهودیهایی که در ایران هستند و با ما زندگی میکنند، میتوانند بمانند و ملت فلسطین باید برگردد و همه خاک فلسطین را بگیرد. این حرف ملت درباره فلسطین است.در ایران بنا نبود آزادیهای سیاسی محدود بشود، ولی شما میدانید که تروریسم در ایران چقدر قوی بود. همین حالا چندین گروه مسلّح در کشور ما ترور میکنند. البته، کم شده است. چون گرفتیمشان یا از بین بردیمشان، یا فرار کردند، اما بعد از انقلاب ما داشتیم مشکلات انقلاب را حل میکردیم، اینها رفتند، پادگانها را غارت کردند و بعد از کردستان و عراق و از همه جا اسلحه جمع کردند، انواع اسلحهها و بمبهای بسیار پیچیده داشتند، تیربار داشتند، نارنجک انداز داشتند، آرپیجی 7 داشتند، مسلسلهای کوچک که خیلی معمولی است، دست بچههایشان هم بود، انبار مواد منفجره داشتند که بعد از انقلاب دزدیده بودند. صدها خانه تیمی تا به حال گرفتیم. شاید نزدیک به هزار، بیش از هزار تا گرفتیم و اینها همه مصمّم بودند که با ترور با ما مبارزه کنند و میدانید یکی از کارهایشان این بود که نخستوزیری را منفجر کردند، یکی از کارهایشان این بود که حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند که هفتادو چند نفر از بهترین افراد ما را که عکسهایشان را در مجلس دیدید، شهید کردند و در خیابانها چه کردند و همین حالا با عراق همکاری میکنند. شما میگویید اینها آزادی سیاسی باید داشته باشند؟ یک وقتی بود که این هتلها و همه اینها دست آنها بود و بسیاری از هتلها را گرفته بودند و برای خودشان پایگاه کرده بودند، ما رفته رفته اینها را محدود کردیم. این مبارزه سیاسی نبود که آنها میکردند، این جنایت بود. البته، مبارزه با آنها باعث شد که بعضی از گروهها هم که میخواستند مبارزه سیاسی بکنند، چون با اینها ارتباط داشتند، محدود بشوند، ولی در اصل، در قانون اساسی آزادی سیاسی برای احزاب و گروهها و انجمنها هست و وقتی که تروریسم را سرکوب کنیم، آزادیها را خیلی بیش از این خواهیم کرد. مطبوعات باید آزاد باشد. ما قانون مطبوعات داریم، اما آن تروریسم نمیگذارد که بتوانیم کارمان را انجام بدهیم.در مورد شیعه و سنی سؤال کردند، من فکر نمیکنم که در کشور ما کسی مخالف اتحاد شیعه و سنی باشد. در دنیای اسلام باید شیعه و سنی با همهمکاری بکنند، پاکستان، افغانستان، عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس و سایر کشورهایی که شیعه و سنی هستند، باید دوست و صمیمی باشند. البته، در ایران ما این جوری حل کردیم که چون در ایران اکثریت قوی با شیعه است، قانون اساسی مطابق با نظر اکثریت نوشته شده است. در کشورهایی که اکثریت با اهل سنت است، طبعآ میپذیریم که قانون اساسی باید مطابق نظر اکثریت نوشته شود. اکثریت یک معیاری است که در دموکراسی پذیرفتهایم و این حرف منطقی است و راهی هم غیر از این نیست. در همه کشورهای اسلامی باید همین طوری مسائل را حل کنند. عملیات والفجر در سیاست خلیج فارس و خاورمیانه چه تأثیری خواهد گذاشت؟
س: انشاءالله دیگر جنگ را ختم میکند و کشورهای جنوب خلیج فارس هم متوجه میشوند که دیگر شیطنت نکنند و از این به بعد ما همکاری خواهند کرد.
ج :صدام نخواهد بود، ممکن است طولانی هم باشد. البته، من آدم خوشبینی هستم، ممکن است راه ما هنوز طولانی باشد، ولی مطمئنآ کسی که این قدر جنایت کرده، نباید در این منطقه بماند، اگر بماند هیچ وقت جنگ آرام نمیگیرد.
س: اگر کودتای نظامی به وقوع پیوست، موضع شما چیست و اگر این حمله به سقوط صدام بیانجامد، آیا جنگ ادامه خواهد داشت؟
ج :این دو سؤال است کودتای نظامی، لابد در عراق میگویید، در ایران که کودتای نظامی نمیتواند باشد. یک وقتی میخواستند کودتا بکنند، امام فرمود حالا شما از هوا آمدید، روی زمین که باید بیایید، دیگر روی زمین کسی بیاید، این مردم میگیرند تحویل زندانش میدهند و در ایران این خبرها نیست، اما در عراق ممکن است کودتای نظامی بشود، اما ما قبول نداریم. ما هیچ چیز جز حکومت مردم را در عراق قبول نداریم. هر کس تحمیل بشود، ما میجنگیم.
اگر این حمله به سقوط صدام نیانجامد، جنگ ادامه خواهد داشت؟ من نمیگویم، حتمآ این حمله ساقط میکند. ممکن است هنوز خیلی طولانی باشد. ما به ملتمان گفتیم که اگر بیست سال هم جنگ طولانی شد، باید صبر کنند و آنها هم حاضرند صبر کنند. اگر ما هم صبر نکنیم، آنها صبر میکنند و قاعدتآ هم این حمله هنوز چیزهای بیشتری لازم دارد. حالا تا ببینیم، خداوند چه میخواهد.
س: شما که تنها جمهوری اسلامی در دنیا هستید، نظرتان در مورد عقبنشینی مجلس شیعی در لبنان چیست؟ و ملاقات دبیر اول این مجلس با حزب فالانژ امپریالیستی در لبنان را چگونه توجیه میکنید؟
ج :من نمیخواهم از اینجا در مسائل لبنان اظهارنظر بکنم و ما آنجا کسانی را که قبول داریم، حمایت میکنیم و از اینجا مصلحت نمیدانم در این مسائل دخالت کنم.
س: انقلاب اسلامی را به انقلاب جهان تغییر دهید. آیا این ممکن است؟
ج :ما مدعی نیستیم که برویم در کشورهای دیگر انقلاب کنیم، ولی مایلیم که مسلمانها همه جا از حکومتهایشان بخواهند یا فشار بیاورند که حکومت اسلامی بشود. ما حمایت میکنیم، ما از هر ملتی که بخواهد حکومتش را اسلامی بکند، بدون اینکه دخالت در امور داخلیشان بکنیم، حمایتهای فکری، تبلیغی و سیاسی و هر چه لازم باشد، میکنیم.
ولی دخالت در کار دیگران درست نیست؛ چون همین موضع ما را هم ضعیف میکند.
س: دولت اسلامی چه اقداماتی در جهت از بین بردن اختلافات، به ویژه میان فرق مختلف سنی و شیعه انجام داده است؟
ج :خوب! ما تا به حال خیلی کارها کردیم الان شما در مجلس میبینید عده زیادی از نمایندگان اهل سنت حضور دارند و اهل سنت در احوال شخصیه و در کارهای دینیشان و در مدارس و جاهای دیگر مثل شیعه کارهای خودشان را انجام میدهند. از این جهت فقط قانون اساسی ما به خاطر اکثریت همانطور که عرض کردم، مذهب رسمی شیعه معرفی کرده است. در قانون اساسی قبل از این هم بوده و ما اختلافی با برادران اهل سنت نداریم که بخواهیم حل کنیم و رفیق هستیم.
اگر گوشهای اختلاف پیدا شود، مثل اختلافی است که خود شیعهها با هم بکنند، بالاخره حل میشود، ولی الان هیچ مسألهای در هیچ جای ایران به این عنوان برای ما وجود ندارد.
س: برخی از اسرای عراقی که امروز ملاقات کردیم، مایلند بر علیه صدام بجنگند. آیا دولت اسلامی به آنان اجازه میدهد بجنگند؟
ج :ببینید، قانون بینالمللی اجازه نمیدهد که اسیر جنگی را ما به جبهه ببریم، حتی اجازه نمیدهند که اینها در منطقه جنگی اقامت بکنند. الان اردوگاههای خوزستان را خالی کردیم، اینها را آوردیم به تهران و مشهد و جاهای دیگر. اینها حتی در منطقه جنگی نباید باشند.بنابراین، ما آنها را به جنگ نمیبریم، ولی اگر بعدآ قرار شد ملت عراق در داخل عراق بجنگند، افرادی که اینجا مطمئن باشند، ما در اختیار مجلس اعلای انقلاب عراق خواهیم گذاشت که بروند و همراه آنها در داخل عراق بجنگند و آزادشان میکنیم که بروند برای رسیدن به حکومت اسلامی مبارزه کنند، اما در ایران، در جبهه خودمان از اینها استفاده نمیکنیم که یک سوژهای علیه ما بگیرند.
البته، خیلیهایشان حاضرند، با خون امضاء کردند و طومار فرستادند، با خود من ملاقات کردند و درخواست کردند که به جبهه بروند و بعضیهایشان گفتند که ما داریم میپوسیم، فن بلد هستیم و بعضیهایشان هم در بعضی کارها به میل خودشان به ما کمک میکنند اما به جبهه نمیروند، ما نمیفرستیم.
س: آیا دولت اسلامی ایران تصمیم دارد یک کلاس شش ماههای برای مسلمانان جهان داشته باشد تا بتوانیم بعد از آزادیسازی قدس، ]در[ مکه و مدینه و جهان شرکت داشته باشیم؟
ج :ما آنچه که بنا داریم داشته باشیم، یک دانشگاه بینالملل است که در دولت تصویب شده و - انشاءالله - این را تشکیل میدهیم تا آقایان و خانمها برای تحصیل در این دانشگاه بیایند و واحد نهضتها را هم داریم که نهضتهای اسلامی میتوانند اینجا نماینده داشته باشند، اما اینکه بخواهند جایی را آزاد بکنند، همان طور که عرض کردم، ما دخالت در امور داخلی به طور نظامی یا این جوری نمیکنیم. به نهضتهای اسلامی کمک میکنیم و این چیزی است که از اول هم اعلام کردیم.
س: سؤالی ندارم، فقط از شما میخواهم که بفرمایید اگر نیازی به خون هست، ما آمادهایم که خدمت برادران مجروح ایرانی تقدیم نماییم و این خواست تمامی مهمانان است.
ج :البته، خون کم نداریم؛ چون این بچهها که خونهایشان در جبههها میریزد، افراد زیادی هم اینجا هستند که حاضرند برای آنها خون بدهند. ولی اگر شما بخواهید در این ثواب شرکت کنید و در جهاد به یک نحوی بخواهید شرکت بکنید، ما منع نمیکنیم، اما دلمان هم نمیخواهد خون مهمانهای عزیزی مثل شما را اینجا بگیریم، ولی نمیتوانیم مانعالخیر هم بشویم. خود ما خون زیاد دادیم و خونهای گرمی هم دادیم و میدهیم. خوب! حالا شما را خسته کردیم، تقاضا میکنیم که بفرمایید در رستوران، بنده هم برای صرف شام خدمتتان میآیم. والسلام علیکم و رحمه الله