سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع مسؤولین عقیدتی سیاسی و افسران و درجهداران ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُلِلّûهِ رَبِّ الâعûالَمیüن و اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ اَجâمعیüن»
از زیارت برادران نظامیمان که محبت کردند به مجلس، منزل خودشان، تشریف آوردند خیلی خوشحالیم. من هم قبلا با جناب آقای صفایی و سرهنگ سهرابی قراری داشتم که یک روز برای زیارت آقایان به ستاد بیایم که حالا شما جلو افتادید و ما ممنونیم. از چیزهای خیلی خوب که آدم هر وقت یادش میآید، خوشحال میشود و از این وضعی که پیش آمده راضی است، این است که برخلاف توطئههایی که بود و برنامهریزیهایی که دشمنان ما میکردند، که بعد از انقلاب بین ارتش و مردم و انقلاب جدایی بیندازند، آن توطئه شکست خورد و ما امروز با خیال راحت، احساس میکنیم که ارتشی را که بیش از همیشه با مردم نزدیک و جزء مردم است و واقعآ مردمی است، جمهوری اسلامی دارد.
این، ثمرات خوب یک برخورد مدبرانهای است که حضرت امام داشتند. بعضیها، فکر میکردند که به خاطر مسایلی که در سالهای آخر انقلاب پیش آمده بود، زمینه ارتش در مردم، ممکن است ضعیف باشد. با تجربهای که به دست آمد و هدایتی که امام کردند، معکوس این ثابت شد. یعنی، ما الان جزء مطمئنترین ارتشهای دنیا، از لحاظ ارتباط با کل نظام و ارتباط با مردم و رهبری و تبعیت از ولایت فقیه ارتش خودمان را میبینیم.
انصافآ این 5 - 6 سال جنگ، تجربه و آزمایش خوبی بود. ممکن بود اگر جنگ نبود، بعضیها اینطور فکر میکردند که حالا، ارتش در پادگانهاست و آزمایشی نشده و باز هم میتوانستند، بههر نحوی شیطنت کنند. ولی این 5 - 6 سال جنگ، خیلی خوب ثابت کرد که این نیروها علیرغم اینکه، قسمتهای اصلی اینها در زمان گذشته نظم گرفته و تربیت شدهاند، ولی به خاطر عمق علایق مذهبی که خودشان دارند، اینها با نظام اسلامی، بیشتر انس دارند تا با نظام غیراسلامی.
از چیزهایی که در گذشته هم بود، این است که ارتشیها به طور سنتی مسلمان بودند. این طور نبود که طبقه ارتشی، از اسلام بریده باشد. در نظام گذشته هم شاه این ارتش را از خودش میدانست و آمریکا خیلی سرمایهگذاری کرده بود، انصافآ جزء ارتشهای جهان سوم که آمریکاییها با دست باز امکانات داده بودند، ارتش ما بود. و آنها فکر میکردند با آن برنامه و مستشارهایی که دارند، با القائاتی که کردهاند و با تربیتهایی که به نظر خودشان کردهاند، فکر میکردند از لحاظ فرهنگی، نفوذ جدی در ارتش دارند. بهنظر خودشان این طور میرسید.
یک نکتهای را ندیده گرفته بودند و آن، ایمان و عقیده مذهبی این افراد بود. یعنی اگر ارتشی بودند، فراموش نکرده بودند که مسلمانند و اسلامی بودن و ایرانی بودن، برای آنها مقدم از این بود که چه کسی این ارتش را اداره میکند و چه کسی تغذیه میکند. اینها مسایل جانبی قضیه بود.
بهطورکلی اینها عمومآ روی مسایل مذهبی مردم اشتباه میکنند. هنوز هم دارند اشتباه میکنند. این اشتباه را بهاین دلیل میکنند که اینها با دینی مثل مسیحیت در محیط خودشان رابطه دارند و نمیتوانند آن عنصر علایق اسلامی را که در مردم هست، خوب کشف کنند. معارف مسیحیت، عمومآ این طوری است که بیشتر مسایل شخصی را مطرح میکند. بین انسان و خدا و آنهایی که تازه مسیحی باشند، همین است که مثلا هفتهای یک بار به کلیسا بروند و آنجا دعا و سرود بخوانند، خیال میکنند وظایفشان را انجام دادهاند. یا از لحاظ اخلاقی یک برخوردهایی داشته باشند. اسلام این طور نیست. اسلام را آنها نمیشناسند و نمیدانند که یک مسلمان، وظایفی را برای خودش در رابطه با خانواده، همسایه، هم وطن، کل کشور و نظام دارد و یک مسلمان نمیتواند خودش را از این وظایف خالی کند. مگر اینکه اسلام را از او گرفته باشند و با اسلام بیگانه شده باشد. چنین چیزی در ارتش نشده بود.
ارتشیها بهطور سنتی هم که بود رابطهشان را حفظ کرده بودند. نمیگذاشتند اسلام انقلابی بهارتش بیاید، اما اسلام را از ارتش نگرفته بودند. همین باعث شد که اشتباه بزرگی کردند. خیال میکردند این ارتش بعد از انقلاب، مال آنهاست و مال انقلاب نیست و باور هم نمیکردند که ارتش بهاین زودی اخت شود و با انقلاب انس بگیرد. ولی عملا مسأله غیر از این شد و 7-6 سال جنگ، خیلی تجربه خوبی است. ما چقدر از افسران قدیمیمان را داریم که در جبهه مجروح شده و برگشتهاند، معالجه شده و دوباره و سه باره جبهه رفتهاند و همیشه در جبهه هستند و خم بهابرو نمیآورند.
درجهدارانمان، مردانه ایستاده و دارند میجنگند و کسی نمیتواند بهاینها صلح تحمیلی را مطرح کند. برای اینکه این مسأله را اسلام باوجودشان عجین کرده است. این اشتباه را اینها در سایر موارد هم میکردند. چون بهطور کلی، نمیفهمند که بافت محاسباتشان، روی مسایل غیراسلامی است. مثلا در لبنان، شما ببینید اینها خیال میکردند که با آوردن چند نظامی آمریکایی و فرانسوی و ایتالیایی، میشود لبنان را لرزاند. لبنان حکومت جدی ندارد. اینها فکر کردند فالانژها که هستند و اسرائیل هم که به داخل کشور آمده، وقتی که مقر تفنگداران دریایی در آنجا باشد (ایتالیایی - فرانسوی و انگلیسی) مردم لبنان چه میشوند. در لبنان هم اینها خیلی برنامههای فساد را پیاده کرده بودند. جاهایی از کشورهای اسلامی را از لحاظ فرهنگی جدا کرده بودند و فکر میکردند، لبنان دیگر از لحاظ فرهنگی ایزوله شده است. ولی وقتی که نهضت اسلامی در لبنان شروع شد و دیدند که در مردم، یک دریچه اسلامی وجود دارد، در ظرف یکی، دو سال همه اینها بیرون ریختند. چه قدرتی میتوانست، اسرائیلیها را از جنوب لبنان بیرون کند؟ اینها قبلا تجربه کرده بودند. فلسطین و این جاهایی که الان دارید میبینید، گرفته بودند، غرب رود اردن و جولان را گرفته بودند. هنوز هم هستند، برای اینکه آن جا یک نهضت اسلامی نشد. مردم، فقط یک عده بهعنوان میهنی برخورد کرده بودند که در رفتند. وقتی که شعار اسلامی در لبنان مطرح شد، جایی که آنها فکر میکردند اسلام در آنجا از همه جا ضعیفتر است، کسانی که قبلا لبنان رفتهاند مثلا 10 - 20 سال قبل، میدانند که بدتر از مثلا فرانسه یا انگلستان آلوده بود، از لحاظ اخلاقی خیلی آلوده بود. اصلا یک غده چرکینی در دنیای اسلام بود. مردم وقتی که با آمریکائیها با شیوه اسلامی برخورد کردند، دیدید چگونه ذلیلانه در رفتند. انگلیسیها و فرانسویها نیز در رفتند. اسرائیلیها که هیچ وقت سابقه نداشت، آن جایی را که گرفتهاند دوباره پس بدهند، پس دادند و رفتند. الان هم در آن نوار لبنان در آن گوشهای که ماندهاند، بهشدت تحت فشارند و هر روز دارند تلفات میدهند. دلیلش، این است که این قدرتهای استکباری از این بافت اسلامی و ارتباطات اسلامی و احساسات یک مسلمان و وظایفی که یک مسلمان در خودش میبیند، از اینها غافلند و اینها را نمیدانند، برنامهریزی که میکنند در عمل به مانع برخورد میکند.
در ایران هم همینطور شد. وقتی که شاه از ایران رفت و آن وضع پیش آمد، پیش خودشان 5 درصد هم فکر نمیکردند که اینجا نظام اسلامی میماند و آنها دیگر نمیآیند.
فکر میکردند یک شورش و موجی شده و برمیگردد و بعد از این موج میآییم. برای خودشان، از نظر خودشان همه وسایل را درست کرده بودند. در ساواک آن همه نیرو تربیت کرده بودند، خیال میکردند ارتش را دربست دارند، پلیس و ژاندارمری را دربست دارند، ادارات را بهگونه دیگری ساخته بودند، این تشکیلات صنعتی، مثلا نفت و چیزهای پیچیده را فکر میکردند مردم غیر غربی، نمیتوانند اداره کنند.
میگفتند، برمیگردیم اما بعد که رفتند و از دور نگاه کردند، دیدند هر روز صبح تا شب، آن ارتباطات استعماری قبلی، دارد شکسته میشود و ارتباطات درونی محکم میشود. خطوط ارتباط با یکدیگر، دارد در بین مردم مستحکم میشود و همین مسأله، نقطه عمدهاش در ارتش بود که ما الحمدلله الان در پیش تاریخ و مردممان سرافرازیم که این اشتباه را اول انقلاب نکردیم و ارتش را حفظ کردیم. از این تصمیمی که گرفتیم، الان به شدت راضی هستیم و خوشحالیم و الان یک نیروی مسلحی که بخش عظیم آن را شما خودتان تشکیل میدهید و بخش دیگرش را نیروهای مردمی، که آمدند در سپاه و کمیته و جاهای دیگر تربیت شدند و امروز قدرت قابل قبول و اعتمادی و ترکیب بسیار خوبی از تخصصها و تعهدها در کشور ما هست.
ما مطمئنیم که انشاءاللّه بعد از جنگ، این نیروهای خوبی که ما داریم ضمن اینکه، امنیت منطقه و خودمان را حفظ خواهند کرد، برای کارهای عمرانی و خدمات دیگری که لازم هست، از تخصصهایشان هم استفاده خواهند شد و به عنوان یک اهرم تکامل و ترقی، ما میتوانیم از این نیروهای دوره دیده و آزموده استفاده کنیم و هم مایه آرامش خاطر بقیه کشورهای ضعیف منطقه باشیم.
وقتی که دیدند ما در حال جنگ، کنترل خودمان را حفظ کردیم و علیرغم بیمحبتیهایی که از همسایههایمان دیدیم، صبر کردیم و به آنها ضربه نزدیم، اینها بعد از جنگ، اعتماد بیشتری پیدا میکنند و میدانند که ما اهل زورگویی نیستیم و میتوانیم با همسایههایمان باصفا و صمیمت زندگی کنیم. خدا کند به زودی، شر بعث عراق از سر منطقه و مردم عراق کوتاه شود و ما در صلح و صفا در منطقه، برای رفاه مردممان و کشورمان خدمت کنیم.
ما تشکر میکنیم از برادران سیاسی - عقیدتی که زحمت کشیدهاند و در این مدت در ارتش، معارف اسلام را تا آن مقداری که وسعشان بود، آموزش دادند. انتظار هم داریم در آینده این وضع را بهتر کنند. نیاز هست که این قشر وسیع جامعه و مؤثر در جامعه را هر چه بیشتر با عمق معارف اسلامی آشنا کنیم، مخصوصآ این سربازهایی که میآیند زیر دست ما و میروند و هر سال عده زیادی از جوانهای مملکت میآیند و میروند. با تربیت کادرها، بتوانیم اینجا را تبدیل به یک مدرسه کنیم که بچههایی که دو سال میمانند و بعد میروند، یک تحول کیفی در وجودشان از لحاظ معنوی و تخصصها بهوجود بیاید. باز هم از حضورتان در اینجا تشکر میکنم و خواهش میکنم سلام بنده و نمایندهها را به همه همکارانتان برسانید.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته