سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع دبیران جغرافیا پیرامون اهمیت عقیدتی سیاسی و تشابه روحانیون و معلمان

سخنرانی آقای هاشمی در جمع دبیران جغرافیا پیرامون اهمیت عقیدتی سیاسی و تشابه روحانیون و معلمان

  • پنجشنبه ۲۷ دی ۱۳۶۳

 سخنرانی در جمع دبیران جغرافیا

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 سمیناری که معلمان جغرافیا تنظیم کرده بودند و زحماتی که در گذشته برای تهیه جزوه‏ای برای معرفی هر استانی توسط شاگردان همان استان کشیده شده، نمی‏تواند مایه تقدیر و ارجگذاری هر کس که علاقه‏مند به کشور و نظام باشد، قرار نگیرد، البته برادران عقیدتی سیاسی هم جای خود دارند که برای اسلامی‏تر کردن ارتش و نیروهای نظامی، تلاش می‏کنند که یکی از وظایفی است که از طرف قانون اساسی اسلام به عهده ما گذاشته شده است. در گذشته تلاش براین بوده که با شیطنتهای دشمنان در ارتش مملکت، مکتب زدایی شود و مکتب خالی از محتوا باشد تا بتواند آلت دست کارشناسان آمریکایی قرار گیرد. تحقیقاً برای اینکه آن بدآموزیها را و شیطنتها را صاف کنیم به یک دوره طولانی نیاز داریم تا زمینه را برای کسانی که می‏خواهند جانشان را و هستی‏شان را و فکرشان در راه کشورشان فدا کنند، آماده سازیم.

 من در این جلسه در مورد مسؤولیت اکثریت شما می‏خواهم یک مقدار بیشتر حرف بزنم. که مسائل جغرافیایی است و از چیزهایی است که همیشه به آن اهمیت بسیار می‏دادم و تأسف می‏خوردم به طور فردی و انفرادی که در واحد تعلیمات جغرافیای مدارس خشک برخورد می‏شد. حالا من نمی‏دانم بعد از انقلاب این خشکی تا چه حد جبران شده است. آقایان چه فکری دارند، لابد در مورد آن، در سمینار فکری شده است و اگر نه فکری خواهند کرد.

 یکی از مواد درسی خوب و لازم و روح انگیز برای انسان این درسهای جغرافیایی می‏تواند باشد تا انسان بتواند هم محیطی را که خودش در آن زندگی می‏کند و هم محیط دیگران را بشناسد. ما مجبور نیستیم فقط به محیط خودمان فکر کنیم. مخصوصاً بچه‏ها را باید طوری بار بیاوریم که به بشریت، به انسانیت، نگاه کنند. فرزندان این مرزوبوم باید یک ایده عمومیتر از محدوده کشور، استان و شهر خودشان داشته باشند چرا که بدون شناسایی محیط زندگی، خیلی چیزها برای آدم مجهول می‏ماند و اگر آدم به واقعیت جغرافیایی یک منطقه آشنا شود، شناخت تاریخ برایش بسیار آسان می‏شود. خیلی از ابهاماتی که در تاریخ یک قوم وجود دارد، با شناخت جغرافیایی منطقه قابل تفسیر است و عامل و ایده جنگها، صلحها، زورگوییها، ضعفها، شکستها و پیروزیها را می‏توانیم از توی جغرافیایی یک نقطه در آوریم. این یک مقدارش مربوط به تاریخ می‏شود و یک مقدارش مربوط به زندگی ما می‏شود که دنبالش هستیم و زندگیمان را می‏خواهیم بهتر کنیم.

 اگر شناخت درستی از مجموعه آنچه که در علم جغرافیایی فعلی مطرح می‏شود از محیط داشته باشد؛ تحقیقاً افکار تازه‏ای در رابطه با آینده و فعالیت خودش و در رابطه با خودش و دیگران برای انسان بوجود می‏آید که در گذشته خشک برخورد می‏شد و بچه‏ها این درس را فقط برای تحصیل نمره می‏خواندند و حالا این طور نیست و برای خیلی‏ها یک جاذبه‏ای دارد و در بعضی‏ها، روح این درس نفوذ می‏کند اما خیلی‏ها را در مدرسه می‏دیدیم که در برخوردهای بعدی برای آنها نمره مد نظر بود که آن را کسب کنند این بسیار چیز بدی است. حالا در هر درسی هم همین طور است، هیچ درسی را نمی‏خواهیم آبخور باشد، به خصوص درس جغرافیا.

 دبیران جغرافیا باید سعی کنند که فقط در مورد جغرافیا نگویند. جغرافیا را با مسائل مهمی که به آن مربوط می‏شود مخلوط کنند. اگر این کار را انجام دهند، بسیار شیرین می‏شود و برای بچه‏ها جاذبه پیدا می‏شود که قدری به صورت اجتهادی این درس را بخوانند و تحقیق کنند تا فکر کنند که پشت این قضایا چه در می‏آید. تفکر اجتماعی را هم به بچه‏ها بدهیم، از این روزنه خیلی خوب می‏توانیم وارد شویم و بهترین نفوذ را از همین راه می‏توانیم بکنیم. اگر الان بچه‏هایی که درسشان را خواندند و دوره‏اشان هم تمام شده، بخواهیم آفریقا را، منابع طبیعی آفریقا را و امکانات فراوانی که در آنجا بوده و جنایاتی که تاریخ نو در مورد آفریقا کرده، اقوام آفریقایی چه مقدار مکنت داشتند و چگونه آن را از اینها جدا کردند. اگر این مسائل را برای بچه‏ها درست و به طور زنده و زیبا و تحلیلی و روشن بازگو کنیم بچه‏ها یک نظریه جدید پیدا می‏کنند. مثلاً حادثه قحطی که پیش می‏آید و همیشه هم در هر گوشه دنیا از این حوادث پیش می‏آید. یک بچه دبیرستانی، باید فوراً آن مقداری که در این مورد خوانده، بتواند مسأله را دنبال کند تا ببیند چطور شده در اتیوپی یا آنگولا یا چاد یا فلان‏جا، قحطی آمده؛ اما اگر چیزی نداند، دنبال هیچ چیز نمی‏رود ولی وقتی که آن رودها، آن کوهها، آن امکانات هیدرو الکتریک و قدرت انرژی آب که نوعاً در این گونه کشورها، از این ارتفاعات به سوی دشتها می‏ریزد و هدر می‏رود، قدرت انرژی و امثال اینها که امروز در دنیا رویشان خیلی حساب می‏شود، اینها را بدانند، بسیار زنده‏تر با مسائل برخورد خواهند کرد.

 این گونه مسائل، پشت سراین اطلاعات می‏روند، دنبال تاریخ می‏روند، دنبال علل می‏روند که ببینند؛ چرا از این رود استفاده نشده، چرا از این دشت استفاده نشده، چرا درختان این جنگلها می‏پوسد و دوباره تبدیل می‏شود به خاک و کسی نیست که از اینها استفاده کند. یکی از مسائلی که بچه را رشد می‏دهد این اطلاعات صرف نیست؛ اینها بیشتر از اطلاعات صرف است. آنهایی که روز اول این برنامه‏ها را تعیین کردند، مغز داشته‏اند، فکر داشته‏اند. اینطور نبوده که بی‏برنامه‏ریزی تنظیم کنند، بلکه انسان متفکری لازم است و باید بچه‏ها قانع بشوند نسبت به این درس‏هایی که برایشان می‏گذارند، این درسها هم باید در زندگی آینده آنها تأثیر داشته باشد.

 واقعاً ما نمی‏دانیم بچه‏هایی که دوره متوسطشان تمام شده و در همان استانی که در آن زندگی می‏کنند، استان خودشان را درست شناخته باشند. این خیلی بد است. این مسؤولیتش با ماست، با آقایان است، با دبیران جغرافیا است که باید آنچنان پی‏گیر بچه‏ها باشید و برای آنها سخت بگیرید که استان خودشان را بشناسند که چقدر آب دارد، چقدر مرتفعات دارد، دره‏هایش، دشتهایش، جلگه‏هایش کجاست؟ حفظی یک چیزی را نخوانند که زود محو می‏شود. شما وقتی که درس می‏دهید، حاشیه بروید و امکانانی که می‏تواند همان استان داشته باشد، بیان کنید. تحقیقاً باید بیش از این به بچه‏ها یاد داد و باید با محیط زیستشان بیشتر آشنا بشوند و این کار اگر انجام شود، چه بسا اگر بچه‏ها از همان دوره‏ای که درس می‏خوانند تصمیم بگیرند که در آنجا بمانند و از امکاناتی که آنجا هست، استفاده کنند، اگر بدانند چقدر مرتع دارند و چقدر در آنجا قابلیت دامداری دارند و آنجا چقدر جنگل هست و چقدر می‏شود از نیروی آب آنجا استفاده کرد و اگر بدانند آنجا معادن در چه وضعیتی است، آنهایی که به فن شما و علم شما مربوط می‏شود، اگر در مغز آنها پربشود و درست واقف بشوند، یک تابلویی، یک نقشه‏ای در مغزشان ترسیم بشود و آن چه که شما روی تابلو می‏گویید به مغزشان نیز منتقل شود، تحقیقاً تأثیر خواهد داشت در وابستگی‏شان و برگشت آنها بعد از تحصیلات دانشگاه و در آینده به منطقه خودشان، به علاوه روی فکرشان و کارهای عملی‏شان در انتخاب شغلشان، در ایجاد ارتباطشان با محیط باید تأثیر بگذارد که این کار را شما خیلی خوب می‏توانید انجام دهید. شرط آن نیز این است که تصمیم بگیرید و چنین سمینارهای جغرافیا را اجازه ندهید که خشک برگزار شود، با سایر مسائل مرتبط شود و تحولی به وجود بیاید.

 غربیها تا آنجایی که ما برخورد می‏کنیم، در آسان کردن مسائل فنی و علمی و گاهی کتابهایی که می‏نویسند، یک نوع توجهی به این گونه مسائل می‏کردند. وقتی که یک کتاب جغرافیایی تهیه می‏کنند، سعی می‏کنند که آنرا از خشکی مطالب در بیاورند. بچه دائماً بخواهد رقم و نمره و این طور چیزها را حفظ کند، کار دشواری است. این بار یک طوری مرتبط می‏کنند به مأنوساتش، به چیزهایی که برای او یک خاطره شیرین، یک حادثه مهم تاریخی، به یک چیزی که برای او جاذبه داشته باشد و برای او الهام بخش باشد. اگر از این افتخارات در بین ما رایج شود، می‏تواند در علاقمندی محصلین به این علم بسیار مؤثر باشد و کمک کند.

 در مورد برادران عقیدتی سیاسی یکی دو کلمه بیشتر عرض می‏کنم که ما در میان بقیه نظامی‏ها مسؤولیت بزرگی را به عهده گرفتیم. این همه انسانهای شریفی که در جبهه‏ها و سنگرها داریم، در این سه چهار سال انصافاً صلاحیت خودشان را نشان دادند و ثابت کردند که مردم فداکاری و مقاومی هستند. علیرغم این که در دوران گذشته پایشان به میدان جنگ نرسیده بود ولی در اولین جنگی که با آن مواجه شدند، کاردانی قابل قبولی را از خودشان نشان دادند. این که جمعی مشخص بشوند که معلم عقیده و سیاست باشند، اینها احتیاج به یک امتیازاتی دارند، البته بدون جهت نبوده که شما این مسؤولیت را پذیرفته‏اید و بدون جهت هم نبوده که شما را برای این کار انتخاب کرده‏اند، بالاخره یک شایستگی بوده، اما این شایستگی واقعاً باید مشخص شود؛ یعنی، صلاحیتها را باید در عمل نشان دهید.

 شما جوانهایی که مسؤولیت خودتان را مشخص کردید، نباید در بین شما نقاط ضعفی دیده شود که آن کسانی که می‏خواهند از شما تعلیم بگیرند و آنهایی که شما را سمبل عقیده و سیاست بشناسند، این عمل، زندگی و راه شما، الهام بخش برای آنها باشد. این شغل شما تقریباً همان شغل روحانیت است؛ یعنی، آن چیزی است که روحانیت باید در جامعه داشته باشد.

 ما روحانیون اگر نقطه ضعفی داشته باشیم در جامعه، نقطه ضعفمان همه حرفهای خوبمان را خراب می‏کند. حرفها که مال ما نیست، مال خدا، پیغمبر(ص)، قرآن، بزرگان است و آن که از ما است عمل ماست. اگر اعمال ما ضرر بزند به جامعه که حرفها را هم خراب کند، به جای این که مبلغ شویم، مخرب می‏شویم و بدبین می‏کنیم مردم را به آن حقایقی که خداوند در قرآنش و پیغمبر(ص) در روایاتش گذاشته است.

 بنابراین خود ما باید مروج آن کلمات باشیم و مروج آن چه که برای آن مسؤولیت پذیرفته‏ایم؛ باشیم و این نمی‏شود غیر از این که خودمان صالح باشیم. ما روحانیون که در جامعه با مردم حرف می‏زنیم، هر کسی که او را دعوت به خیر و صلاح می‏کنیم، شرط اولش این است که خودش خیر و صلاح داشته باشد و اگر نداشته باشد، تحقیقاً اثر ندارد بلکه اثر منفی هم دارد که اثرش این است که اثر کلمات دیگران را و آن ذخایر را از مردم می‏گیرد.

 البته ما در برادران عقیدتی سیاسی، چنین صلاحیتهایی را می‏بینیم و امیدواریم که ارتش ما در آینده اعتقاد بیشتری به ما، شما و معلمین پیدا کند و تشکر می‏کنیم از جناب آقای [سیدکاظم]اکرمی و جناب آقای [غلامعلی]حدادعادل که وسیله برگزاری این سمینار را فراهم کردند و این ابتکار از پیش برای معلمان جغرافیای استانی تهیه شده بود و تشکر می‏کنیم از شما که به این دعوت پاسخ مثبت دادید و اقدام کردید، ان‏شاءاللَّه که تحول بیشتری در زمینه تعلیمات فراهم بیاوریم.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته