سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع سردفتران و دانشجویان مرکز عالی کانون سردفترداران
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
خیلی خوشآمدید. من علاقمند بودم که به مرکز شما بیایم، ولی موقعی که بنا بود این تصمیم را بگیریم، در برنامههای من نبود که بیرون از دفترم در برنامههای انتخاباتی شرکت کنم. لذا اسباب زحمت شما شدیم. سلام مرا به بقیه که قرار بود آنها را زیارت کنم، برسانید.
من وظایف، مسئولیتها و موقعیت سردفتران را میدانم، نقطه اعتماد هستند و مرکزی است که مردم به آنجا اعتماد میکنند. هم قانوناً امضای آنها معتبر و قابل اتکاست و هم از لحاظ عملکرد و شخصیت در گذشته و الان انسانهای صاحب امانت، موقعیت و صداقت شناخته شدهاند. بسیاری از مردم با خیال راحت به دفترخانهها مراجعه میکنند. اگر بنا بود این سازمان دولتی باشد، تحقیقاً مردم گرفتاری داشتند. این نمونه خوبی است از اینکه بخش خصوصی را باید بیشتر در کارها وارد کرد.
میتوانست این دفاتر در ادارات باشد و عملاً اتفاقی که میافتاد، تعداد زیادی همیشه پشت در بودند و صف بود و کاری که الان در آن نیست. سردفتران هرچه بتوانند سعی میکنند با مراجعین خوشرفتاری شود و راضی باشند و دوباره برگردند. طبیعت بخش خصوصی و مردمی اینجوری است که خودش را پاسخگو میداند و میداند که اعتبار زندگیاش به حُسن و سرعت عمل و دقت و امانت بستگی دارد.
به هرحال من به عنوان یکی از مسئولان کشور و کسی که طبیعت سردفتری را میشناسم، فکر میکنم میتوان به نکاتی که مورد گله جناب آقای مؤذالدینی بود، رسیدگی کرد. امیدوارم اگر اینجا هم باشیم، بتوانیم به آنها رسیدگی کنیم.
مطالبی که برادرمان آقای ایلبیگی در مورد من فرمودند، بالاتر از شأن من است و من وقتی این اظهار محبتها را میشنوم، عمیقاً شرمنده میشوم و احساس میکنم که حُسن ظن دیگران بیشتر از واقعیتهایی است که در خود من است.
به هرحال همه محاسبات به این ختم شد که من حضور یافتم و به وظیفه خودم عمل کردم و بقیه هم به خداوند مربوط است و به مردم برمیگردد. فکر میکنم همینکه خدا توفیق داد بر تمایلات نفسانی غلبه کنم و خودم را به آراء مردم عرضه کنم، برای من کافی است. این یک پیروزی برای من است. از این به بعد اگر مسئول شدم، وظایف سنگینی را بر عهده دارم و فکر میکنم دوره سرنوشتسازی است. ایران در موقعیت تقریباً کم سابقهای قرار گرفته است. از اول پیروزی انقلاب همیشه مشکلات، دشمنان و مسائل فراوان داخلی داشتیم. الان باید به مسائل ایران از نوع دیگر نگاه شود.
مسأله بسیار بسیار مهمی که مربوط به کسی نیست و مربوط به حرکت تاریخ است، تحولی است که در بشریت بوجود میآید و در سایه پیشرفت ابزار اطلاعرسانی و انفجار اطلاعات است. الان آگاهی بشر در همهجا به سرعت در حال افزایش است، بخصوص جوانها خیلی سریع با مسائل روز آشنا میشوند. تحلیلها و بررسیها کاملاً عالمانهتر میشود و افراد صاحب نظر هم درحال افزایش هستند و عوامیگری در حال کاهش است. این روند رو به توسعه است.
نتیجه این است که مردم برای خودشان حق تعیین سرنوشت قائل هستند. هیچ دلیلی ندارد که دیگری به زور و یا به ارث و یا به اشکال دیگر بخواهد سرنوشت مردم را در داخل یا خارج رقم بزند و مردم بصورت خشن و جنگ چریکی و کارهای پارتیزانی و ... با همین افکار عمومی و با مبارزه منفی و حضور در میدان نظرشان را اعلام میکنند. این نظر بتدریج تحکیم و تحمیل میشود. اگر طرف آنها یک مستبد داخلی و با یک بیگانه متجاوز باشد، فرقی نمیکند.
آمریکاییها خواستند روی این موج سوار شوند. آنها خوب کشف کردند و این موج خواه ناخواه هست. لذا شعار دموکراسی برای دنیا را سر دادند با هدف اینکه تحت پوشش این شعار دوباره بر مردم مسلط شوند. ما قبلاً استعمار رسمی داشتیم، بعد استعمار نو شد و الان استعمار فرا نو است. فکر میکنند که با چه تدبیری دوباره مردم را تحت سلطه قرار بدهند. به نظرم در اولین قدم شکست خوردند. آنها در درجه اول مردم را تشویق میکنند که در مقابل زورگوهای داخلی بایستند و فکر میکنند چون از مردم حمایت کردند، مردم در مقابل استبداد داخلی به متجاوز خارجی پناه میبرند.
این اتفاق نمیافتد، در فطرت مردم یک نوع بیزاری و تنفّر از دخالت اجنبی در کشور است. سابقه استعماری را همه میدانند. ذاتاً کسی که آگاه شده، در مقابل استبداد میایستد. چون میفهمد سلطه بیگانه از استبداد بدتر است. مستبد ممکن است منافع ملی را مهم بداند، ولی برای متجاوز این مسائل ارزشی ندارد و فقط به منافع خود میاندیشد.
به همین دلیل حضور آمریکاییها در عراق و افغانستان که بصورت لشکرکشی و هزینههای بسیار فراوان بود، موفقیتآمیز نبود. به قیمت آشفته شدن بودجه آمریکا تمام شد و کسر بودجه آنها شکننده شد. بدهیهای خارجی آنها از حد مجاز تجاوز کرده است، آنها با آن اهداف خواستند در منطقه حضور داشته باشند تا با سایه سنگین نظامی بتوانند در این مناطق از این روش استفاده کنند. در همان دو کشور نتیجه معکوس گرفتند، در عراق فکر میکردند خیلی زود بر کشور مسلط میشوند و به نفع خودشان همه جا را فتح میکنند.
با حضور ناوگانها در منطقه ما معمولاً اینجوری میشد. آنها هر وقت میخواستند در ایران نفوذی پیدا کنند، از جنوب و یا جاهای دیگر حمله میکردند و در گوشهای میایستادند و همه را میترساندند. بعد به تدریج پستها را به دست آدمهای مورد نظرشان میدادند. حتی وقتی میخواستند رضا خان را بیرون کنند، همین کار را کردند. برای اینکه در مقابل آمدن محمدرضا و چیدن مهرههای جدید کسی مقاومت نکند و این در عصر ما در ایران تکرار شد.
این بار وقتی وارد عراق شدند، هزینه زیادی کردند. عملاً کار خوبی شد و دیکتاتور خطرناکی مثل صدام را که مزاحم مردم عراق و همسایهها بود و در منطقه ناامنی ایجاد کرده بود، از میان بردند. با چنین وضعی و با حدود یکصد و پنجاه هزار نیرو و هزینههای گران و تجهیزات گران و تلفات جانی و افسردگی 10 درصدی ارتش، که بدترین مرضی است که موجب فلج شدن یک ارتش میشود، این کار را کردند. آنهایی که به اینجا آمدند، خیال میکردند قهرمان میشوند. ولی الان بدنام شدند. جنایاتی مثل ابوغُریب، کشتارها و ظلمهایی که انجام میدهند، در پرونده ارتش آمریکا نوشته میشود.
الان منتقدان آقای بوش حرفهای مهمی میزنند، چون نتیجه نگرفته و نتیجه معکوس است. خیلی صریح در رسانههای آمریکا میآید که آنها را مزدور ایران میدانند و میگویند شما با لشکرکشی خود ایران را تقویت کردید. همه مزاحمهای ایران را از سر راهش برداشتید. طالبان، صدام و منافقین را که سدی در برابر همکاری بین ملت عراق و ایران بودند، خراب کردند و الان اگر این دو ملت به هم پیوند بخورند، به یک قدرت آسیبناپذیر در منطقه تبدیل خواهند شد. در منطقه کسی نیست که از عهده آنها برآید. هم نفت دارند، هم جمعیت زیاد دارند و هم حساسترین نقطه منطقه در دست آنهاست.
بوش هم جوابی ندارد و اعتراف کرد و گفت: ما تنها درسی که از این لشکرکشیها گرفتیم، این است که لشکرکشی آسان است، ولی دستیابی به اهداف آن بسیار سخت است. این حرف تاریخی است. من فکر نمیکنم هیچ سردار نظامی به این زودی اعتراف کند که ما اشتباه کردیم و موفق نبودیم. در افغانستان هم همین جور است. افغانیها جنگ داخلی داشتند، جنگ آنها تا حدودی فروکش کرد، اما وضع بگونهای است که اگر ذرهای خلاف میل افغانیها عمل کنند، شورش میکنند.
یک خبر پخش شد و یک روزنامه آمریکایی نوشت که در زندان گوانتانامو به قرآن اهانت شد، افغانستان به آتش کشیده شد و مردم در همه جا تظاهرات کردند و به پادگانهای آمریکایی ریختند، سیزده نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند و آمریکاییها چند روز نتوانستند از مقرشان بیرون بیایند.
این نشان میدهد که آنها در اینجا اسیرند نه امیر، افکار عمومی مردم را خوب درک نکردند. خواستند با مواد مخدر مبارزه کنند که اینجوری شد و بدتر کردند. درس خوبی شد که اینگونه فشارها و اعمال قدرتها تأثیری ندارد و برای کشورها و کسانی که بخواهند تجاوز کنند، خوب نیست.
ما در این شکل جدید نیاز داریم که همدلی، همراهی و انسجام ملی خودمان را حفظ کنیم. ایران منافع فراوانی در منطقه و دنیا دارد و قدرت فراوانی هم دارد. مهمترین منشأ قدرت ما موقعیت سوقالجیشی ایران است. از لحاظ جغرافیایی ایران در بهترین نقطه دنیا قرار گرفت. هیچ جا موقعیت و ویژگی جغرافیایی ایران را ندارد. شمال ما خزر است و منابع عظیم نفت و گاز را داریم، در جنوب خلیج فارس است و در داخل هم اگر در هر جایی چاهی بزنیم، به چیز خوبی میرسیم. ایران کلکسیون معادن دنیا است.
مردمی بسیار خوب و نجیبی داریم که ژنهای تمدن چندهزار سالهای را به تدریج به ارث بردند و در وجود آنها هست. آدمهای کم سابقهای نیستند و بسیار عمیق هستند. مکتب اهل بیت(ع) برای ما لطافت، سعادت و سلامتی تأمین میکند. بحمدلله زیرساختها تا حدودی تأمین شده، ولی هنوز باید خیلی کار کنیم. اگر همه ما این چندسال را درست عمل کنیم و جایگاه ما در دنیا تثبیت میشود، موقعیت از دست رفته را باز مییابیم و حضورمان را در هرجایی که باید باشیم، تثبیت میکنیم.
مسائل بیکاری هر چند مشکل مزمنی است، اما اگر قدری روی آن فکر کنیم، حل میشود. در دوره سازندگی وضع بیکاری ما بدتر از این بود و 16 درصد بیکاری داشتیم و کسانی هم که کار میکردند، کار واقعی نبود و کاری نبود و همه چیز به خاطر جنگ تعطیل بود. امروز نرخ بیکاری کمتر از آن است و امکانات ما برای جذب سرمایه و سرعت توسعه خیلی بیشتر از آن زمان است. رساندن بیکاری به رقم پایین و تک رقمی شدن آن در مدت سه تا چهارسال کار آسانی است. باید فضایی آرام برای مردم ایجاد شود و برای آنها اسباب دردسر درست نکنند و بگذارند مردم احساس آسایش کنند.
مردم مسلمان و خوب هستند. ممکن است عدهای عکسالعملی کارهایی کنند، اما فکر میکنم طبیعت مردم ما مسلمان است و احتیاجی به بعضی کج خُلقیها ندارد. امیدواریم همه با هم – هرکس هم رئیس جمهور باشد، زیاد فرقی نمیکند – باشیم و در شرایط فعلی برای تأمین منافع اسلام و ایران کار کنیم. بازهم صمیمانه از شما تشکر و دعا میکنم که در اهداف صنفی و ملی موفق باشید.
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته