سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع دانشجویان طرح دانشگاه در جبهه و دانشجویان خارج از کشور

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع دانشجویان طرح دانشگاه در جبهه و دانشجویان خارج از کشور

  • چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۶۶

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِأَجâمَعیüنâ»
از زیارت مجموعه برادران و خواهران دانشجو، هم آنهایی که افتخارحضور در جبهه را داشته‌اند و باعث افتخار و عظمت دانشگاهها و ملت ماهستند و هم آنهایی که برای آشنایی بیشتر با محیط وطن خودشان از خارج‌تشریف آورده‌اند و ان‌شاءاللّه سوغاتهای خوبی برای آنهایی که بیرون هستندو دستشان به اینجا نمی‌رسد ببرند، خوشحال هستیم. تحقیقآ دانشگاهها ومخصوصآ دانشجوها در نقطه حساس پیکر جامعه قرار دارند و امید همه‌مردم در هر جا به دانشجویان زمان خودش است که اینها وارد جامعه بشوندو یک گام جامعه را به جلو ببرند.
در این مقطع، بخصوص ما بیشتر از همه این وضع را داریم، به خاطراینکه دانشگاههای ما از لحاظ کیفی و روحی در دوران پس از انقلاب تحول‌پیدا کرده که بهترین شاهد آن حضور خود شما است که دانشجویانی بین‌جبهه و دانشگاه در حال رفت و آمد باشند و تعدد آنها هم کم نباشد. مامی‌دانیم که اگر تأکید مسئولان کشور و شخص امام برای حفظ سطح‌تحصیلات و به خاطر نیازهای جامعه نبود ما کمتر از این جوانها را دردانشگاه داشتیم و اکثرآ آنها در جبهه بودند. ولی در عین حال باز رابطه جبهه‌و دانشگاه در سطح مطلوبی است. من نمی‌دانم بازدیدهای آنهایی که ازبیرون آمده‌اند چگونه ترتیب داده می‌شود که آنها با واقعیتهای جدید جامعه‌و ارزشها آشنا بشوند. بسیاری از چیزها، الان قابل لمس و قابل حس نیست،اگر آن طور بود که ما گرفتار جنگ نبودیم و مظاهر مادی پیشرفت را به‌نمایش می‌گذاشتیم و همتها صرف ساخت بخش  
مالی کشور شده بود،شاید در یک مسافرت ده پانزده روزه خیلی چیزها آسانتر به چشم می‌خورد،اما آنچه که الان پایه تحول و پایه عظمت آینده است و حقیقت جامعه وهویت جامعه را دگرگون کرده و جامعه‌ای کاملا جدید در دنیا به وجود آورده‌است، این یک دقت و کنجکاوی و پژوهش خیلی وسیعتر و همه جانبه‌ای رامی‌طلبد.
یک تحول روحی در مردم ما ایجاد شده و البته از سالهای اول انقلاب‌این جوری بوده و این کم کم عمق گرفته و مردم، جامعه و یک اکثریتی را به‌عناصری تبدیل کرده که ما اگر می‌خواستیم اینها را در شرایط عادی تربیت‌بکنیم، یک قرن طول می‌کشید که این رشد سیاسی و این آمادگی روحی واین جنبه‌های اجتماعی را - جنبه‌های فردی که همیشه بر این ملت و براکثریتی از مردم حاکم بوده - ایجاد بکنیم اینها را ما باید ارزیابی بکنیم.خوب! ما اگر از خود دانشگاهها شروع کنیم، شما می‌دیدید که در گذشته ودر خیلی از جاهای دنیا معمولا وضع این طوری است که آدم بیشتر به فکراین است که درسی بخواند، دانشنامه‌ای به دست آورد، پستی به دست آوردو موقعیت جدیدی پیدا کند و دانشگاه را به صورت یک پل برای چیزهای‌این طوری در نظر می‌گرفتند و در جامعه هم همین مسائل کم و بیش وجودداشت. الان این جوری نیست. به کسی که این طوری مجاهده و فداکاری‌می‌کند دیگر نمی‌شود گفت که برای دنیا و مادیات تحصیل می‌کند. من برای‌نمونه امروز با خانواده شهدا ملاقاتی داشتم که از این نمونه‌ها خیلی فراوان‌است و تقریبآ اکثریت جبهه‌بروها همین طوری هستند. وقتی که من صحبت‌می‌کردم یک پیرمردی بلند شد و عکسی را به من نشان داد، عکس پسرش به‌نام سید منصور منتظری بود گفت: «پسر من پانزده بار در جبهه مجروح و بارپانزدهم به شهادت رسید» خوب جوانی که در بحبوحه جوانی و در نقطه‌امید زندگی آینده است، پانزده بار مجروح می‌شود و بعضی وقتها هم همراه‌با جراحات شدید، همین طور ادامه می‌دهد تا شهید می‌شود.
می‌بینیم این خیلی حرف مهمی است و انسانهایی که این طوری به جبهه‌می‌روند و می‌آیند، ما اینها را نمی‌شناسیم و اکثرآ نه خانواده و نه روحیات‌اینها را می‌شناسیم، ولی در هر یک از اینها عنصر قابل مطالعه‌ای وجود داردکه اگر بنا باشد که ما یک جامعه‌ای را بشناسیم یک تحقیقی و یک کنجکاوی‌می‌خواهد که ببینیم هر یک از اینها چه ایده‌هایی دارند و چه تحولاتی دروجودشان پیدا شده. یکی دو روز پیش نامه‌ای به من رسیده بود که آن راخواندم، به فکر آن بودم که در یک جایی مطرح کنم، الان اینجا مطرح می‌کنم‌ولی فکر می‌کنم در جایی مثل نماز جمعه باید مطرح بکنم. من برای آن نقاط‌مطالعه عرض می‌کنم که اگر می‌خواهید تحقیق بکنید چطوری باید تحقیق‌بکنید.
 
یک جوانی دو نامه و در دو زمان به مجله زن روز نوشته، من اسم وفامیلش را نمی‌گویم چون نکاتی دارد که لابد فامیلشان مایل نیستند که اینهاگفته بشود، آن جوان حالا شهید شده که فعلا اسم ایشان را نمی‌برم. در نامه‌اول خود می‌نویسد که از متصدیان مجله زن روز می‌خواهد که راهنماییش‌بکند، زیرا که در زندگیش دچار مشکلی شده و مشکلش هم این است که‌می‌گوید پدر و مادر من دو نفر انسان تحصیل کرده سطح بالا هستند و هر دومشاغل بالایی هم دارند و در خانه نیستند مرا - که محصل و تنها پسر خانه‌هستم و 17 سال سن دارم - در خانه می‌گذارند و برای اینکه من تنها نباشم‌دخترخاله‌ام را که کسی را ندارد و پدر و مادرم سرپرست او هستند در خانه‌آورده‌اند. حالا او در خانه مرا وسوسه می‌کند و من نگران این هستم که آلوده‌بشوم. مدتی است مبارزه با نفس کرده‌ام اما می‌ترسم بلغزم، به من کمک‌کنید! این نامه اول است، بعد از مدت کمی نامه دوم می‌رسد و در آن‌می‌نویسد من بعد از اینکه به شما نامه نوشتم خواب دیدم که خیلی‌مضطرب بودم و یک قیافه روحانی آن طور که خودش موجودات مقدس راتصور می‌کند، آمد و گفت که تو به دانشگاه اصلی برو، از آشناها پرسیدم،تعبیر خواب را گفتند که امروز تعبیر دانشگاه جبهه است و من راه نجات را درجبهه دیدم و به جبهه آمدم و حالا خیالم راحت شده است. بعد، از جبهه‌می‌گوید، از چیزهایی که در سنگر دیده و حرفهایی که شنیده، این آدم بعدشهید می‌شود. از مدرسه‌اش که نامه داده بود به زن روز و نامه زن روز که به‌آنجا رفته بود؛ اینها را برای ما فرستادند. خوب تیپ بچه‌هایی که در جبهه‌هستند هر یکیشان از این گونه مسائل دارند. یک انسانی در این سن است وراه نجات را پیدا کرده و به جبهه می‌رود، یکی برای سازندگی، یکی برای‌دفاع و یکی برای کمک می‌رود و اینها کم نیستند. شما می‌بینید که ما هفت سال است که داریم در جبهه‌ها عمدتآ با اینها می‌جنگیم و همیشه بین صد -تا دویست و یا سیصد هزار جوان و گاهی از این گونه جوانها را بیشتر درجبهه داشته‌ایم و اینها نیروهای داوطلب هستند و کسانی نیستند که اعزام‌آنها اجباری باشد و یا منافع مادی اینها را بکشاند.
در جامعه‌ای که هفت سال عادی از همه اقشار ملت از اساتید،دانشجویان، پزشکها، کسبه، دانش آموز، کارگر، شخصیتهای کشور، - کسانی‌که مسئولیتهای مهمی هم دارند و گاهی گمنام - به جبهه می‌روند وبرمی‌گردند و می‌آیند و گاهی هم شهید می‌شوندو این تحول، پشتوانه‌اش‌یک تحول روحی است و یک تجدید نظری در انسانها است و باید دنبال این‌مسائل گشت. البته مسائل مادی هم هست، اینکه شما می‌بینید و اولین‌سؤالی که جلوی چشم شما گذاشته می‌شود، این است که ما در زمان انقلاب‌سی و پنج میلیون بودیم و امروز پنجاه میلیون هستیم به طوری که خواهیددید، اگر به شهرستانها بروید خودتان هم شاید شهرستانی باشید، الان  
مثل‌زمان گذشته نیست که همه چیز تهران و اصفهان و مشهد و تبریز باشد، الان‌امکانات کشور را به همه ایران توزیع می‌کنند. چیزهایی که در دست دولت‌است به تناسب میان انسانها و در سراسر ایران تقسیم می‌شود.
مثلا اگر دستمال کاغذی به تهران می‌دهند، به زاهدان هم می‌دهند. حالاممکن است آنجا خیلی هم مثل تهران مصرف نکنند، اما واقعآ، حتی این‌طور چیزها را هم می‌دهند. حالا چیزهای درجه اول که حتمی است و داده هم می‌شود و مصرف الان کمتر از زمان گذشته نیست. این پنجاه میلیون به اضافه دو میلیون آواره‌ای که اینجا آمده‌اند دارند، عمدتآ با دستاورد خود این مردم اداره می‌شوند. مردم ما، خوب وضعیت صدور نفت را می‌بینند. در گذشته ما پنج شش میلیون بشکه نفت صادر می‌کردیم و الان کمتر از دو میلیون بشکه نفت صادر می‌کنیم و این دو سه سال اخیر هم قیمت، قیمت بالایی نیست. البته دو سه سال اول  قیمت بالا بود ولی کمتر صادر می‌کردیم، حالا یک مقدار بیشتر صادر می‌کنیم و باز جنگ هم به دوش ما است و سه چهار استان ما درگیر مشکل جنگ است و کارهای ما در آنجا محدودیت دارد. معلوم می‌شود که مردم دارند کار و تولید می‌کنند و برای زندگی خود تلاش می‌کنند و کارهای فراوانی هم در ابعاد تحقیقات صنایع، قطعه‌سازی، صنایع نظامی شده که قاعدتآ چیزهای حساسشان را به شما نمی‌توانند نشان بدهند. خیلی از اینها در مرحله به کلی سرّی است و در مرحله‌ای نیست که بتوان نشان داد و در مجموع این جامعه از لحاظ مادی گامهای جدی برداشته ولی عمده مسأله تحول روحی و سیاسی و فرهنگی این جامعه است.
ما در یک جهتی حرکت کردیم که خود غربی‌ها در حیرت مانده‌اند. امروز ما مستقل‌ترین کشور سیاسی روی زمین هستیم. در این دنیا کسی نیست که مدعی باشد ما در دفاع و یا در زندگیمان مرهون کمکهای او هستیم. اینهایی هم که با ما دوست هستند و کشورهای محدودی هم هستند، اینها کشورهایی هستند که به نحوی از ما کمک می‌گیرند، نه اینکه به نحوی به ما کمک کنند. چون ما به آنها نفت می‌دهیم و چیزهایی از آنها می‌خریم و یک مقدار بعضی از تولیداتشان را مصرف می‌کنیم. کم هستند کسانی که غیر از این باشند، مردم به میزان زیادی با ما هستند، مردم فقیر که خیلی امکانات هم ندارند. بنابراین این جامعه واقعآ مستقل و قوی و عظیم ایستاده، چقدر ما در دوران گذشته از اینکه ما صاحب تصمیم در کشور خودمان نیستیم، رنج می‌بردیم. دیگران ما را اداره می‌کردند و برای ما از جاهای دیگر تصمیم می‌گرفتند. ممکن بود بعضی از روزنامه‌های دنیا به صورت ظاهر از رژیم پهلوی تعریف کنند و بگویند روشنفکر و مترقی است و از این حرفهایی که گاهی می‌زدند، این حرفها برای این بود که اینها را بیشتر فریب بدهند، ولی  
واقعآ وضع این طوری بود که برای این کشور خود مردم ما تصمیم نمی‌گرفتند. آن چند نفری هم که در رأس بودند، دست نشانده‌های خانواده پهلوی همه یا خیلی‌هایشان با دیکته و پشت پرده برای ما برنامه‌ریزی می‌کردند، همین روزهای آخر را شما ببینید.
این خاطرات شش ماه، یک سال آخر رژیم پهلوی را شما بخوانید، اینهادیگر همگی منتشر شده و انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها و خود ایرانی ها آنها را نوشته‌اند. شما می‌بینید که اصلا سر و کار شاه با سفیر انگلستان و آمریکا بوده است. خاطرات سپهبد قره‌باغی را بخوانید یک ارتشی بود که در میدان بوده و عمدتآ در آن زمان نظامی‌ها کارها را می‌گرداندند و دائمآ بین سفارتخانه‌ها و کاخ نیاوران رابطه برقرار بود و با تلفن کار می‌کردند و یا در ملاقاتها امروز تصمیم فردا را آنجا می‌گرفتند و وقتی که تصمیم گرفتند شاه را ببرند شاه رفت، یک دفعه آن چنان تصمیم گرفتند که موقع رفتن او، کاخ نیاوران را رفتیم و بازدید کردیم، چمدان همسرشاه که بسته بود و چیزهای ارزشمندی را توی آن گذاشته بودندو به یک دلیلی که در لحظه آخر، احساس ناامنی کرده بودند این چمدان وسط راهرو روی زمین مانده بود و چمدان را باز کردند و چیزهای قیمتی را که ارزش یادگاری داشت به ما نشان دادند. وضع این جوری بوده و نمونه‌هایش را حالا شما در کشورهای دیگر دارید می‌بینید، حتی در کشورهای بزرگی مثل فرانسه و انگلیس که تازه اینها با آمریکا هستند و اینها جلوتر از آمریکا استعمارگر بودند، ولی حالا چون او بیشتر قلدر شده، اینها بیشتر تحت تأثیر او هستند و می‌بینید که آنها را می‌چرخاند. اینکه در آستانه آمدن آمریکا به خلیج فارس آنها هم روابطشان را با ما بحرانی می‌کنند و دارند به دنبال او می‌دوند برای این است که آمریکا قلدر است، حالا آنها هم یک نوع استقلالی برای خودشان دارند. نمی‌توانیم بعضی چیزهای روشن را منکر بشویم. آزادی در کشورشان وجود دارد و مردمشان تا حدود زیادی اظهار نظر می‌کنند، منتها شیوه کنترل را آنها به گونه‌ای دیگر دارند و در یک سطحی بسیار بالاتر از کشورهای جهان سوم است.
اما در منطقه خودمان عراق به صورت کسی که ادعای استقلال می‌کرد و آن قدر تندرو بود که تندروهای عرب را قبول نداشت حالا می‌بینید که چقدر تسلیم است! وقتی که آمریکایی‌ها می‌خواستند بیایند اینجا به او گفتند کشتی‌ها را نزند و او هم نزد الان سیزده، چهارده روز است که عراق به خاطر حضور آمریکایی‌ها در منطقه و به خاطر احساس نیاز به اینکه الان اگر او کشتی‌ها را بزند ممکن است کشتی‌های آمریکایی هدف قرار بگیرند، کشتی نمی‌زند. خوب این چه استقلال و این چه زندگی است؟
در گذشته بین کشورهای خلیج فارس می‌گفتند کویت تنها جایی است که‌مجلس دارد و  
مطبوعاتش آزاد هستند و چون کشورش پول دارد از اهرم پول‌خودش استفاده می‌کند و یک نوع استقلالی دارد. خوب! حالا دارید می‌بینیدکه کویت به خاطر آمریکایی‌ها چه خفتی را دارد تحمل می‌کند! برای اینکه‌جایی است که اصلا مرکز حضور آمریکایی‌ها است و حضور استکبار دراینجا است، چرا این طور است که همه کشورهای استعمارگر و زالوصفت باجمهوری اسلامی مخالف هستند؟ ممکن است بعضی‌ها فریبکاری بکنند وبگویند خوب معلوم است شما دعوت به ارتجاع و عقب‌گرد می‌کنید، بامظاهر تمدن مخالفت می‌کنید و این طرز تفکر غربی‌ها را قبول ندارید و به‌این دلیل با شما مخالف هستند، خیلی‌ها الان این جوری افراد را فریب‌می‌دهند. عربستان سعودی در پیش از انقلاب ما مضحکه غربی‌ها بود، ازنظر اینکه اصلا آنجا مجلسی ندارد و قانون نیست و به طور کلی دیکتاتوری‌است و تصمیم را مثل زمان ناصرالدین شاه و قبل از مشروطیت، دربارمی‌گیرد. از لحاظ قوانین همین جوری یک چیزی وضع می‌کنند، بودجه راهر جور می‌خواهند می‌نویسند و هر جور که می‌خواهند مصرف می‌کنند، و پولهای نفت را هر جور که می‌خواهند مصرف می‌کنند و کسی از کسی بازخواست نمی‌کند، غربیها که قوانین جزایی اسلام را مسخره می‌کردند در عربستان سعودی که در میان کشورهای اسلامی از همه بیشتر مقید بودند با دزد و یا با قاتل برخورد اسلامی بکنند، ما می‌بینیم بعد از اینکه جمهوری اسلامی به میدان می‌آید آنها که یک کشور مستقل اسلامی را می‌بینند، عاجز می‌شوند که چگونه با عربستان برخورد کنند.
دلیل این است که آنها به این چیزها پایبند نیستند و اصلا دروغ می‌گویند.اصلا خودشان در عمل صرفآ با ادعا برخورد می‌کنند و همین موازین‌بین‌الملل و حقوق بشری را مطرح می‌کنند و هر کس را متهم می‌کنند که تروریست است و یک چیزی هم پیدا می‌کنند، کورت والدهایم که چند سال پیش چند سال دبیر کل سازمان ملل بود، چطور زمانی که او را انتخاب کردندیادشان نبود که او با نازی‌ها بوده و حالا به دلیل اینکه از او ناراضی‌هستند، آمریکا او را متهم می‌کند و به او اجازه ورود نمی‌دهد، به اتهام اینکه‌با هیتلر کار می‌کرده و به نحوی با او مرتبط بوده است. تیپشان این است.فرانسه در قضیه اخیر انصافآ رسوایی آورد، مسأله صریح کنوانسیون وین‌است که نفر دوم سفارتخانه ما مصونیت دارد، ولی خوب، این جوری‌برخورد می‌کنند و وقتی که ما برخورد می‌کنیم به ما می‌گویند که اینهاتروریست هستند، خودشان متمدن هستند و دارند از کنوانسیون وین دفاع‌می‌کنند! اصلا تصمیم را به میل می‌گیرند و خیال می‌کنند که اینها کسی هستند، آزاده‌اند و یا مقررات قانونی را مراعات می‌کنند! چندین میلیارد تومان طلبکار هستیم. پول نقد بدون هیچ قید و شرطی به آنها داده‌ایم و فرانسه ضامن است که در اولین روزی  
که ما خواستیم پولمان را بدهد. الان ما شش سال است، هفت سال است که این پول را مطالبه کرده‌ایم. بهره دیر کرد این پول یک رقم بالایی است هیچ قیدی به تعهداتشان ندارند، زیرا مرجع رسیدگی را در زمان شاه احمق دادگاههای پاریس و یا تجارت پاریس گذاشته‌اند و در دست آنها است. خوب اتاق تجارت پاریس کنترل پرونده را ندارد و هر چه می‌خواهد نگه می‌دارد و هر کاری که دلش می‌خواهد می‌کند. حالا اگر ما بودیم، هر چه که در دنیا داشتیم، توقیف می‌کردند. یعنی همه دادگاههای دنیا این جوری رفتار می‌کنند. یکی از این آمریکایی‌هایی که در قضیه رسوایی آمریکا کلاه سرش رفته بود، رفته از نهادهای ما یکی از حسابهای ما را در آلمان با 5-4 میلیون دلار موجودی توقیف کرده است. برای اینکه در قضیه معامله اسلحه اخیر چون اینها تخلف کرده و گران داده بودند، ما پانزده میلیون دلار پول یعنی بحق - همان مقدار که گران داده بودند - نپرداختیم، این برخلاف قرار بود و زیادی برده بودند. فوری دادگاه پولمان را به نفع آنها توقیف کرد. اما اگر ما بخواهیم توقیف بکنیم، چه کسی به نفع ما دارایی‌های آنها را توقیف می‌کند؟ اموال ما در آمریکا است واگر ما اموال آمریکایی‌ها را در اینجا نگه می‌داشتیم، دادگاههای جهانی همه ما را محکوم می‌کردند. مجموعه اینهایی که ادعای حقوق بشر می‌کنند، همین جوری برخورد می‌کردند. یعنی هر چه که اینها ادعا می‌کنند، دروغ است و می‌خواهند یک ظاهری را حفظ بکنند. چون این قانون به نفع آنها است باید بماند و هر جا که لازم شد آن را می‌شکنند. این وضع اینها است که داریم می‌بینیم. در اسرائیل الان صدها زندانی لبنانی است؛ در هیچ کشوری چنین قانونی نیست که از یک کشوری زندانی ببرند و در کشور دیگری نگه بدارند. خوب یا اسیر جنگی است که اینها ادعا ندارند که اسیر جنگی است و یا زندانی است. اصلا از جنوب لبنان برداشته‌اند و برده‌اند و آنجا زندان کرده‌اند. همین اسرائیلی که دردانه این غربی‌ها است و خیال می‌کنند که این رژیم صهیونیستی را منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به صورت یک کشور متمدنی که مایه‌های اروپایی دارد در آنجا کاشته‌اند. دنیا این طور است! حالا جامعه ما که حرفهای زور را قبول ندارد، ما علیه همه این ریاکاریها و خیانتها و دروغهایی که به بشر می‌شود طغیان کرده‌ایم و این پوسته‌ای که به دور و بر ملتها بوده شکسته‌ایم و از کسی هم هیچ وحشتی نداریم و این برای مزاج اینها تلخ است! اینها چنین چیزی را نمی‌خواهند، اگر یک چنین چیزی مثل انقلاب اسلامی ایران باب بشود، منافع استعمارگرها به سرعت از دست می‌رود و باید جلوی این بایستند و همه حرف اینجا است.
اینها اگر اسلام به سبک عربستان سعودی در اینجا باشد با اسلام دشمنی نمی‌کنند و دیگر اسلام برای آنها مضر نیست. یک چنین اسلامی، برای مارکسیست‌ها هم مضر نیست چون اصلا  
شعارهای آنها را از بین نمی‌برد و میدان آنها را تنگ نمی‌کند و برای امپریالیستها هم مضر نیست. اما یک اسلام این جوری که حمایت از محرومین شعار آن است و استقلال که اصل اول سیاست خارجی اسلام است که حق ندارد یک مسلمان زیر سلطه یک کافری زندگی بکند، یعنی به یک زن اجازه نمی‌دهند که در قید ازدواج یک کافر دربیاید، زیرا نوعی سلطه مرد در خانواده وجوددارد، یک چنین اسلامی را نمی‌پذیرند. آنها با این اسلام مخالف هستند و قدرت عجیبی هم این اسلام دارد و این ما نیستیم که قدرت را نشان داده‌ایم. این وضعیتی که شما در خلیج فارس می‌بینید، اصلا در طول تاریخ ایران و در طول تاریخ هیچ کشور انقلابی وجود نداشته است. من از شما خواهش می‌کنم که از اساتید تاریختان در دانشگاه بپرسید تا یک نمونه‌ای را بگویند. ما زمان انقلاب ملی شدن نفت وقتی که در یک محکمه‌ای در لاهه پیروز شدیم، اصلا دنیا اولین جرقه پیروزی جهان سوم تلقی می‌کرد. آنجا درگیری با یک فرمولهای خاصی وجود داشت؛ خوب، حالا در خلیج فارس اصلا نمایش عظمت اسلام و نمایش بزرگترین قدرت دنیا مطرح است. حرفی دو سه شب پیش زدیم و امروز من در گزارشهایی که ظهر می‌خواندم دیدم در کنگره آمریکا و در مجلس انگلیس هم همین حرف مطرح است و یک نماینده انگلیسی گفته که آمریکا می‌خواست نمایش قدرت بدهد ولی نمایش ضعف داد. درست تعبیری بود که ما کردیم، گفتیم که واقعآ نمایش ضعف بود. تعبیر هر دوی اینها این است و هر دوی آنها می‌گویند که ما کشتی‌هایمان را فرستادیم که از کشتی‌های نفتی کویت حمایت بکند ولی حال وقتی که فیلم حرکت ناوها را درست پشت سرکشتی کویت دیدیم که دارد پشت سر می‌رود و در همان خطی حرکت می‌کند که او رفته روی مین‌ها و آنجا مین نیست، ما تحقیر شدیم و خجالت کشیدیم. مثل بچه‌ای که دنبال مادرش توی یک کوره‌راهی حرکت می‌کند! این حالتی است که آمریکایی‌ها در خلیج فارس دارند. الان کشتی‌هایی در بحرین حبس است و جرأت نمی‌کنند بیرون بیایند زیرا در هیچ نقطه‌ای از خلیج فارس امنیت ندارند. بحث این است که هلیکوپترهای مین روب را با هواپیما از آمریکا بردارند و به اینجا بیاورند تا جلوی اینها را صاف بکند و برود! ببینید اینها برای بیرون رفتنشان از خلیج فارس مسأله دارند.
واقعآ در دنیا کی چنین چیزی شما داشته‌اید؟ اینها اصلا چطور یک چنین‌تحقیری را تحمل می‌کنند؟ اگر بی‌سر و صدا بود قابل تحمل بود، هیچ اتفاق‌نمی‌افتاد و چیزی نمی‌شد. اما اینها الان سه چهار ماه است که دارندبرنامه‌ریزی می‌کنند. یک گروه بیست نفری مین‌روب در کویت آمده‌اند و درآنجا مستقر شده‌اند و دارند کار می‌کنند و از امکاناتی که در خلیج فارس قبلابه این کشورها داده‌اند استفاده کرده‌اند و برنامه‌ریزی سه ماهه دارند حالا درکنگره می‌گویند که نقطه  
ضعف ما این بود که مسأله مین را مورد توجه قرارنداده بودیم. حالا دروغ هم می‌گویند زیرا گروه مین روبشان از یک ماه پیش‌در کویت مستقر بود و خیلی هم مین جمع کردند. آن ابهتی که برای استکباربود الان شکسته شده ولی متأسفانه الان در ملتهای جهان سوم یک رهبردرستی پیدا نمی‌شود که اینها را نجات بدهد. یک وحشت بی‌جا و خیالی از این غولها وجود داشت و مردم خیال می‌کردند که هیچ کس با اینها کاری نمی‌تواند بکند، امّا معلوم شد که می‌شود. در نیکاراگوئه - که بیخ گوش آمریکا است - آمریکایی‌ها چقدر دارند تلاش می‌کنند که انقلاب آنها را بشکنند، خوب آنها دارند حمایت می‌شوند. نیکاراگوئه‌ایها با اینکه خود انقلابی هستند، ولی کمکهای برون مرزی از کشورهای بلوک شرق به آنها می‌شود، ولی ما این جوری نیستیم و از جایی حمایت نمی‌شویم. ما هم تحت فشار آمریکایی‌ها، هم تحت فشار روسها، هم تحت فشار فرانسویها، هم تحت فشار انگلیسی‌ها هستیم و قدرتهای مسلط دنیا با ما مخالف هستند. در منطقه هم، پولدارها با ما مخالفند و وضع این طوری است. در عین حال می‌بینید که ابهت قدرتها را شکسته‌ایم و شما یک افتخاری به این وضع در تاریخ دنیا نمی‌توانید پیدا بکنید. انقلاب کوبا، انقلاب ویتنام، انقلاب چین، انقلاب زمان عبدالناصر در مصر، در لیبی و در الجزایر این جوری نبود. شرایطی که ما داریم و شعارهایی که ما داریم و آرمانهایی که ما داریم و شرایط جنگی که این جنگ هم بی‌حساب و تصادفی تحمیل نشده و به خاطر همین شرایط، این جنگ تحمیل شده و ادامه دارد. این مجموعه مردم در این کشور، و در ایران شاه گزیده‌ای که دو هزار و پانصد سال در سمّ رژیمهای شاهنشاهی زندگی می‌کرده‌اند از این کشور یک انقلاب این جوری درآوردند. این کار خیلی بزرگ است که این ملت روی پای خودش بایستد و این جوری جامعه در حال جنگ خود را اداره بکند. این چیز بسیار عظیمی است. این موج بزرگ مخالفینی که در کشور ما بوده و این ضدانقلابها در چند بعد کارهای ایذایی می‌کردند. آنها به طور گسترده‌ای در دستگاه اداری ما بودند. خوب! کل نظام در خدمت رژیم گذشته بود و اینها در همه ابعاد زندگی ما حضور داشتند. شاه دوستها و کسانی که منافع خود را زمان شاه خودخواهانه می‌خواستند، چپی‌ها اینجا غوغا می‌کردند و حضوری قوی داشتند؛ در دانشگاه‌ها، شما که تازه به دانشگاه آمده‌اید شاید آن قدر ندانید، ولی آنهایی که در گذشته بودند و در سالهای اول انقلاب بودند خیلی خوب می‌دانند که چپی‌ها در دانشگاه نیرومند بودند و اینها و منافقین به خاطر چهره اسلامی و ظاهری که برای خود درست کرده بودند و شعارهای فریبکارانه‌ای که داده بودند، خیلی از جوانان ما را فریب داده بودند. توده‌ای‌ها با آن سوابق، منافقین، فراریها و آن ملی‌گراها که خوب، ریشه فراوانی داشتند در اینجا و در این مجموعه، کینه توزانه با ما دشمنی می‌کردند. یعنی الان کارشان به جایی رسیده که  
حاضر هستند جاسوسی بکنند. عراق وقتی که می‌آمد بمب به شهرهای ما می‌انداخت اینها گرا بدهند که جای پرجمعیت و یا جای حساسی بزند. یا آن بچه‌هایی که اول گفتیم چطوری هستند، اینها بخواهند در جبهه عملیات بکنند، بروند به عراقی‌ها اطلاع بدهند که اینها می‌خواهند عملیات بکنند. اینها تا این حد کینه توزانه جاسوسی علیه ما می‌کنند. این مزاحمتهای داخلی و آن مزاحمتهای خارجی و این جنگ و این مشکلات سیاسی و تبلیغاتی که به ما تحمیل می‌کنند، ملت ما همچون قله صخره‌ای از توان خود استفاده می‌کند و از انرژی خودش مایه می‌گیرد و چنین حرکتی را ملت ما دارد در حرکت نظامی خودش نشان می‌دهد و این واقعآ مایه افتخار است و ان‌شاءاللّه این برای تاریخ بشریت الگو بشود و ما بتوانیم هدیه‌ای به انسانهای محروم و مظلوم کل تاریخ تقدیم بکنیم که بفهمند می‌شود با این دیوهای استکباری مبارزه کرد و پیروز شد.
می‌بینید که جامعه ما رویین تن و شکست ناپذیر است و خداوند این‌ملت بردبار و صبور و فداکار را برای اسلام و اسلام را برای آنها نگه دارد وشما دانشجویان - چه آنهایی که در داخل هستید و چه آنهایی که در خارج‌هستید - خودتان را آماده بکنید که باید خدمتگزار این مردم باشید و به فکراین نباشید که درستان تمام بشود و از این مردم بیشتر بهره‌گیری بکنید. در این‌فکر باشید که از اندوخته‌های علمی و فنی که پیدا می‌کنید برای این مردم‌بیشتر خدمت بشود و واقعآ در خدمت اینها باشید. شما را به خدا می‌سپاریم‌و امیدوار هستیم که موفق و منصور باشید.
    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته