سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع خواهرانزینب (س) و خانوادههای شهدای خوزستان
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِأَجâمَعیüنâ»
خانوادههای معظم شهدا و مفقودان و اسرا و جانبازان و کاروان معظمحضرت زینب(ع) مجلس شورای اسلامی را مزین کردند و خیلی خوشآمدند. اینجا منزل شما است و ما نمایندگان باید خدمتگزار شما باشیم.دیروز هم در اینجا جمعی از خانوادههای خوزستان را - که مربوط به صنعتنفت هستند - زیارت کردیم و امروز به خدمت شما رسیدهایم.
انصافآ خوزستانیها در این مقطع افتخار بزرگی را از خودشان در تاریخاسلام ثبت کردند و حماسهای آفریدند که ارزش خوزستان و خوزستانیها باآنها بسیار اوج گرفت. در این سالها، دشمنان اسلام با خیال خامی که فکرمیکردند بخشی از مردم به خاطر اینکه عرب زبان هستند، به کشور متجاوزعراق تمایلی خواهند داشت و با ورود ارتش بعث عراق به خوزستان و باشعار حمایت از اعراب، عربهای خوزستانی از اسلام دست میکشند وقومیت عربی را ترجیح میدهند و به انقلاب پشت میکنند، اما مقاومتی کهمردم خوزستان کردند، هم عربها و هم غیرعربها و حماسهای که در خرمشهر،آبادان و سپس در سایر شهرها آفریده شد و صبر و تحملی که مردمخوزستان با تحمل بار مشکلات در جنگ از خود نشان دادند واقعآ فوقتصور همه ما بود.
آن روزهای اولی که موشکپرانی شروع شد و به دزفول موشک زدند منبه آنجا آمدم و شور و حالی را که در مردم دیدم، خدمت امام عرض کردم.صحنههایی از آنها را امام و مردم کشورمان و
دنیا هم از تلویزیون دیده بودند.این حماسهها به کل کشور روح و جان داد. یعنی شهرهای دیگر در مراحلبعدی از آنجا درس میگرفتند. مهاجران جنگ - که عمدتآ از خوزستان بودند- با مقاومت فوق تصوری پشتیبانی جنگ را به عهده گرفتند و بعد بچههایشانرا به جبههها برگرداندند و این درس بسیار موثری برای سایر مردم کشور وآبرویی برای اسلام و انقلاب شد. کاری که این خواهران و مادران شهیدعلمالهدی میکنند و لباسهای شهدا و مجروحان و وسایل آسیب دیده راترمیم میکنند، کسانی بودند که فکر میکردند قلب عطوف خانمها واحساسات لطیف خانمها تحمل چنین منظرهای را ندارد. یک خانم، یک زن،چگونه میتواند لباسی را که با خون این جوان رنگین شده شست و شو وترمیم و مرتب بکند برای اینکه جوان دیگری همین راه را ادامه بدهد.
من خود وقتی که برای اولین بار از رادیو شنیدم تکان خوردم و مدتی فکرکردم که خدایا این انقلاب و اسلام چطور این مردها و زنها را ساخته کهکارهای معجزهآسایی از آنها به گوش خبرنگارها میرسد! این سازنده است وآنها را برای فداکاری آماده میکند، من شنیدهام که در جبههها وقتی این گونه لباسها به دست رزمندگان میرسد، میگویند که این لباسها اصلاح شده و ترمیم شده است. در انبار شهید علم الهدی آنها را میبوسند و میپوشند و برای کسانی که این طور خدمت میکنند دعا میکنند. کاروان زینب(س) که من صحنههایی از آن را تا به حال دیدهام و چهرههایی از مدیران آنها را میشناسم و خانواده شهید علم الهدی را - که از شهدای پرافتخار خوزستان هستند - از نزدیک میشناسم. اینها نقش خیلی ارزندهای را در حفظ و تداوم روحیه انقلابی و رزمندگی این انقلاب دارند. وقتی که خانوادههای شهدا خودشان راه میافتند و از خانوادههای شهدای دیگر دلجویی میکنند و کسانی که بهتر از همه رنج و اندوه خانواده شهید را میدانند و کسانی که بیشتر از همه از این منبع نور، نور گرفته، اینها وقتی که به صورت کاروان و سرودهای انقلابی و دعا و تسلیت و تبریک وارد خانه و محلهای میشوند و مردم خروش و نشاط آنها را در راه انقلاب میبینند، اینها صحنههای بسیار آموزندهای است. ما از بس این گونه صحنهها را در صدا و سیما دیده و در نماز جمعهها، در تشییع جنازهها، در مراسم اعزام، در استقبال و در بدرقه همه جا دیدهایم، خوب، به خاطر تکرار ممکن است برای ما یک چیز معمولی شده باشد، ولی خدا میداند برای کسانی که اولین بار با چنین صحنهای برخورد میکنند و میبینند که خانوادههای رزمندگان چگونه برخورد میکنند و خانوادههای شهدا و یا مفقودان و اسرا و جانبازان این چنین در صحنه هستند، نمیتوانند این چیزها را درک کنند وبفهمند. فکر میکنند که این چه روحیهای است! چه حسابی است! چه انسانهایی در اینجا
هستند! حوادث عظیمی در دنیا دارد اتفاق میافتد. در اینجا تاریخ شاهد ماجراهای حیرتانگیزی است و آسمان در زیر خودش کمتر از این صحنهها را دیده است.
خوب ما افتخار میکنیم که خانمهای ما اسم جمعیت خود را کاروانحضرت زینب(س) میگذارند. ما میدانیم که این خانمهای ما صبر وبردباریشان از کاروان کربلا که به دنبال شهادت امام حسن(ع) به راه افتاددرست همین نقشی را که اینها ایفا میکنند، آنها ایفا میکردند و اینها چیزی کم ندارند. حضرت زینب(س) مقام اول را در دنیا دارد و کسی است که الهام میگیرد وکسی است که در مکتب اشخاصی مثل علیابن ابیطالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رشد کرده و مستقیمآ از معصوم شنیده است. خوب، ایشان فوقالعاده است، ولی کارهایی که این خانمها میکنند، کارهایی است که همان خانمها میکردند و مقاومتی که اینها نشان میدهند، شبیه همان مقاومتها است و حق خانمها بود که اسم کاروان زینب(س) را زینت کار خودشان بکنند. اصولا حالا کل خانوادههای شهدا و مفقودان، اسرا و جانبازان به جای اینکه باری بر دوش انقلاب باشند، به جای اینکه اینها مشکلی بر دوش جامعه باشند - به خاطر اینکه سرپرستشان و عزیزشان را از دست دادهاند - انصافآ اینها به یک نیروی عظیم فرهنگی تبدیل شدهاند که دارند جامعه را به پیش میبرند و بقیه مردم که از این افتخار بهرهمند نشدهاند وقتی که چشمشان به اینها میافتد و وقتی که میبینند اینها این جوری دارند مقاومت میکنند، تحقیقآ تحت تأثیر قرار میگیرند و تحقیقآ به میدان کشیده میشوند.
این حرکت، یک حرکت بیسابقهای است که خداوند به قلوب اینها الهام کرده که تشکّلی به نام خانواده شهدا در همه جا حضور داشته باشد و اینها نمایش عظمت و مقاومت و صبر واستقامت و پایداری را در بهترین شکل خود دارند ارائه میدهند و من مطمئن هستم که آینده ما تا دهها سال - نمیشود عاقبت سالهای طولانی را دید - تحت تأثیر حرکت این خانوادههای شهدا است. قبور شهدا و آثار شهدای گمنامی که ممکن است ما بعد از این داشته باشیم و از سرنوشتشان بیاطلاع باشیم، اثری که از این شهداء مانده، حالا کتابی مانده، وصیت نامهای مانده باشد، اثری مانده باشد، حرفی جایی زده باشند، خاطرهای مانده باشد و حداقل منزلشان و محلهشان و پدر و مادر و فرزندانشان و آن مراسمی که به خاطر آنها برگزار شد؛ اینها همه مشعلهایی هستند که در جامعه میمانند و برای دیگران نور پخش میکنند.
الان بیش از هزار و سیصد سال است که از فاجعه کربلا دارد میگذرد،هزار و سیصد سال خیلی است، شما ببینید ما الان هفت سال است که درجنگ هستیم و چقدر طول کشید. هزار و سیصد سال است که میگذرد، آنچه که اسلام و به خصوص شیعه را زنده و بانشاط در میدان دارد، همان
حماسههای کربلا است. این نقل تاریخ اسرا، نقل تاریخ حرفهای حضرت زینب(س)، حضرت سکینه(س)، حضرت رقیه(س) و دیگران، قبور اینها و تاریخ اینها چقدر آدم را میسازد. خوب! البته آنجا یک نکته دیگری دارد و حوادث امام حسین(ع) در آن است ولی این مجموعهای که در ایران اتفاق افتاده و ما به هر روستا و خیمه گاه عشایر و کوهستانها که میرویم، میبینیم که همه جا اثری از این شهدا وجود دارد؛ پرچمی، عکسی، یک قبری ... ملت ما به زودی این چیزها را فراموش نمیکند.
وقتی که این جنگ تمام بشود و ما یک مقدار از جبهه و وضع موجودفراغت پیدا کنیم، آن وقت نوبت این میشود که ملت برگردند و به اینعزیزانی که در راه اسلام شهید تقدیم کردهاند یک بار دیگر توجه بکنند و آن موقع فصل دوباره نگری به تاریخ شهدا است و یک بار دیگر اینها زنده میشوند. اینها تردیدی ندارند در روستایی که یک یا دو و یا چند شهید وجود دارد، این روستا تا سالهای سال بیمه است، جوانها در اوقات فراغتشان سرقبر میروند و خاطره آن شهید را محور کارشان قرار میدهند. آن قدر کتاب، جزوه، عکس و فیلم از جبهه و پشت جبههها و حرفهای شهدا و حرفهای همسران و مادران و خواهران و پدران و بچههای شهدا پخش خواهد شد، آن قدر در تاریخ اسلام، فیلم و نمایش و کتاب به وجود خواهد آمد و در آینده آن قدر در روزنامهها و مجلات از اینها خواهند گفت که همیشه این فرهنگ سیار و سیال را در جامعه ما حفظ میکنند. شما نباید یک وقتی احساس غبن و در دلتان احساس کمبودی بکنید که چیزی را از دست دادهاید. چیزی دادهاید ولی آنچه را که به دست آوردهاید خیلی بیشتر از آنچه است که از دست دادهاید. به طور موقت از دست دادهاید، بالاخره یک روزی همه ما میرویم و به جهان ابدی میپیوندیم. شما از پیش فرستادهاید و در آنجا یک جای پای محکم و یک مسکن و مأوا و یک سرپل محکمی برای خودتان درست کردهاید.
کسانی که در آخرت، در قیامت و در بهشت یک شهیدی را از آنها آنجامیبرند، وقتی که آن شهید نمیگذارد بستگانی که آرمان او را فراموشنکردهاند از او جدا بشوند، آنها حق شفاعت دارند و خداوند شفاعت آنها رامیپذیرد و مثل این میماند که انسان بخواهد مسافرتی به مشهد بکند، و یکی از افراد قوی و نیرومند خود را بفرستد تا در آنجا منزل یا هتل بگیرد ووسایل درست بکند که اینها میخواهند به آنجا بروند و پیش چنین آشناییمیروند. این صبر و استقامتها برای ما و کسانی که مفقود دارند و کسانی کهدر خانه جانباز دارند و کسانی که سلامتیشان را از دست دادهاند، بالاخرهمشکلاتی برای اداره خانهشان وجود دارد و این صبر و استقامتها برای همهشما سازنده و مایه برکت خداست.
امّا من عرض میکنم که راضی باشید - شما البته هستید - مبادا پیش خداوند گله و شکایت بکنید. اینها نعمتی است که خداوند داده، ولی خوب این نعمت همراه یک رنج و اندوه و فراغی است که اگر اینها نبود، خوب ارزش آن نعمتها این قدر هم نبود. آنهایی که در اردوگاههای بعثیها اسیر دارند، هر لحظه در پیش خداوند دارای ارج و مقام هستند. هم اسرا و هم خانوادههای آنها در پیش خداوند ارج دارند و این لحظاتی را که شما انتظار میکشید که بچههای شما برگردند از عبادتهای مهم شما حساب میشود. اینها را ارج بگذارید و از خداوند تشکر بکنید.
تأکید من این است که آرمان عزیزانتان را فراموش نکنید و به دنبال آن بروید. دیروز در جلسهای که ما داشتیم وقتی که حرف من تمام شد یک پیرمردی بلند شد و گفت: من بازنشسته هستم، من پنچ تا فرزند دیگرم را هم در راه اسلام میدهم. خوب این روحیه شما است. من به او گفتم این حرفی که شما میزنید، بیشتر از این همه صحبت که ما میکنیم مؤثر است. شما راست میگویید و عمل شما نشان میدهد که راست میگویید. و این حرف را از ته دل میزنید. روی هم رفته ضمن اینکه ما واقعآ متأسف هستیم که این خانوادههای شهدا را میبینیم که ملت ما چه عزیزانی را از دست دادهاند و متأثر میشویم، اما وقتی که به خود میآییم و حساب میکنیم چیزی را که شما به دست آوردهاید و این راه سعادتی را که خداوند پیش پای شما گذاشته، میبینیم که شما از دیگران جلو هستید و خانواده شهدا یک افتخار دارند که این افتخار را دیگران ندارند؛ خانوادههای اسرا و جانبازان و مفقودان هم همین حالت را دارند. ما دعا میکنیم که خداوند مقام شهدای شما را عالیتر بفرماید و خداوند مفقودان ما را سریعآ به خانوادههای عزیزشان برگرداند و اسرای عزیز ما را سالم و پیروز به خانوادههایشان برگرداند و به مصدومین و معلولین جنگ و کسانی که آسیب دیدهاند، صبر و شفای عاجل عنایت بفرماید، و خداوند این جنگ را با پیروزی اسلام بر کفر به زودی به پایان برساند.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته