سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع خانوادههای شهدای ساوجبلاغ
بسماللّهالرحمنالرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ و آلِهِ أَجâمَعیüنâ»
این توضیحاتی که حاج آقا فرمودند برای انسان خیلی خوشحال کننده ونشاط دهنده است که مردم این چنین رشد کنند و این چنین در مسائل و امورجهادی در صحنه باشند. آرزوی ما از این انقلاب همین بود که مردمی که نسلهاو قرنها از زندگی اجتماعی دور نگه داشته شدهاند و تحت حاکمیت طاغوتها بهاوضاع غیر قابل تحمل محکوم بودند، اینها خود صاحب حکومت و کشور بشوند و وارد صحنه و جامعهای زنده بشوند. اساس کار این است که اگر ملتیاین گونه که توضیح فرمودند که در جنگ، در سازندگی و در مسائل اجتماعی بامیل و اراده و ایمان خود تلاش بکند و در راه خدا جهاد با مال و جهاد با جانبکند، این ملت پایه و اساس سعادتش را تحصیل کرده است. البته برای صافکردن خرابیهای گذشته و برای باز کردن راه تکامل در مرحلهای دچار مشکلاتخواهد بود، اما وقتی که این دوره را پشت سر گذاشت و موانع را از پیش پایخود برداشت، این ملت سعادت دنیا و آخرت را تحصیل خواهد کرد. انصافاًمردم ما سطح رشد بسیار بالایی را دارند ارائه میدهند. در این بمباران تبلیغاتیو فشارهای اقتصادی که بر روی ما وجود دارد، هر ملتی جای شما بود از پایدر میآمد، ولی این ملت دارد روز به روز مستحکمتر، با ثباتتر و جدیترمیشود، که البته در رأس اینها رزمندهها و خانوادههای شهدا و اسرا و مفقودان هستند و خانوادههایی که یک یا چند نفر از بهترین موجودات یا عزیزترینافراد خانواده خودش را تقدیم انقلاب کردهاند. خوب! روی هر محاسبهای آدمفکر میکند، میبیند که این حق و دین
خود را به جامعه ادا کرده، ولی میبینیمکه اینها جدیتر هستند و باز هم آماده فداکاری هستند.
من یک بار مصاحبهای از یک پیرمرد سادهای که به صورت ظاهر، فردیعوام به نظر میآمد، دیدم. از ایشان که پدر شهید بود و خود به جبهه رفته بودمیپرسیدند «شما که شهید دادهاید چرا خودتان به اینجا آمدهاید» جوابی داد کهآن واقعیت اسلام است، جواب داد که او تکلیفی برای خود داشت و یکسعادتی برای خود تأمین کرد. من چه؟ من هم میخواهم تکلیفم را ادا بکنم و من هم میخواهم به آن سعادت برسم.
این اساس حکمت و اساس فهم حقیقت است، خوب! افرادی تحت تأثیرعواطف ممکن است بگویند که این مصیبت برای ما کافی است. البته درمحاسبه ما هم معمولاً خانوادهای که یک شهید داده، اگر مراجعه کنند و به مابگویند برادرش هم میخواهد برود میگوییم که دیگران بروند چرا برادر اومیرود.
این انسان تحت تأثیر عواطف است، ولی خود آدمها و خود انسانها، مادرها،همسرها، بستگان این جور در میدان هستند و این رشد بالا را میرساند. مردمبه آن چه که انقلاب از مردم توقع داشته رسیدهاند و اسلام و قرآن را دروجودشان گرفتهاند و حاضر نیستند از این دستاورد مهمی که به دست آوردهانددست بردارند. این پایداری، دشمنان ما را به شدت ترسانده و این واقعاً چیز عجیبی است. در تاریخ دو سه قرن اخیری که استعمار بر دنیا حاکم بوده است،این طور چیزی سابقه ندارد که این همه قدرتمندان دنیا و جهان نیرومند و پیشرفته و همه چیز دار این همه از یک ملت بترسند؛ خیلی حرف است که ما اینجا داریم با یک دشمن میجنگیم و آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، بلژیک و هلند همه بیایند اینجا و ما را تهدید بکنند. تازه این کافی نیست و دنبال این هستند که ژاپن، اسپانیا، آلمان و یونان را هم بیاورند، چرا؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ خوب! یک ملت پنجاه میلیونی انقلابی و از زیر بار ستم شاهی در آمده و سالها کار دارد که کار خود را رو به راه بکند، چرا این همه لشکر کشی میکنند؟ خوب این همه به عراق امکانات و علیه ما جنگ راه انداختهاند، این همه به ضدانقلاب ما کمک میکنند که با امکانات زیاد علیه ما تبلیغات، ترور و یا کثافتکاری بکنند، باز چه سری در این کار است که این جور علیه یک مردم و یک ملت لشکر کشی میشود؟ این در محاسبات معمولی نظامی و سیاسی نمیگنجد. آمریکا، خوب یک قلدری در دنیا است و این کشور دویست و پنجاه میلیونی با این همه مستعمره و ثروت و اسلحه و سرباز در اقیانوس آرام و اطلس و در قطب شمال و قطب جنوب و در همه جا حضور دارد و ماهوارههایشان دائماً در حال گردش به دور زمین است و موشکهایشان به روی نقاط حساس دنیا نشانهگیری شده است. این قدرت معمولی که نیست حسادت و
تبلیغاتشان همه جا را فرا گرفته است و این گونه دارند با دلهره و وحشت و به طور انفعالی در مقابل انقلاب حرکت میکنند.
اینها از یک نیروی نظامی معمولی که این قدر نمیترسند! اینکه این قدر ترس ندارد، اینها از شوروی هم این قدر نمیترسند که مثل خودشان گردن کلفت است. آنها از ملتی که این طور در صحنه آماده فداکاری است و این طور که نمونهاش و یک بخشهایی از روستاها و شهرها را ایشان فرمودند، اینها به خاطر خدا در میدان هستند و از انقلابی که پشتوانهاش این ملت است و از رزمندگانی که از این ملت هستند، میترسند.
میترسند که این وضع در عراق تکرار بشود، چرا که اگر ما در عراق پیروزبشویم خیلی مسائل در دنیا عوض میشود و این جوری خیلی چیزها به هممیخورد. اگر آنها احساس بکنند که این پیروزی دارد تحقق پیدا میکند، از پارسال که در عملیات کربلای پنج یک دفعه نزدیک صدو بیست تیپ عراق آن طوری ضربه خورد و بلافاصله نیروهای ما همراه رزمندگان عراقی، در شمال عراق در کردستان تا عمق 100 و 150-160 کیلومتری در چهار استان عراق هرجا خواستند ضربه زدند، اینها متوجه شدند که عراق دیگر نمیتواند مقاومت کند. خوب، اگر به این تمام میشد که عراق شکست میخورد و همه چیز تمام میشد. اینها حرفی نداشتند و آن را تحمل میکردند. آنها فکر میکنند اگر ملت عراق پیروز شود و صدام سقوط کند، یعنی در عراق حکومت اسلامی تشکیل شود، بعد، بقیه کشورهای اسلامی هم یاد میگیرند و آنها هم هوس و تمایل نشاط و روحیه پیدا میکنند.
اینکه به ما میگویند شما میخواهید انقلابتان را صادر بکنید و دخالت میکنید و جنگ توسعه پیدا میکند به خاطر این است که آنها میدانند ما نمیخواهیم با لشکرکشی جاهای دیگر را بگیریم، عراق را هم ما نمیخواستیم با لشکر کشی بگیریم، عراق خودش آمد و با ما جنگید و اصلاً او جنگ را با ما شروع کرد، چون در عراق شیعه زیاد و روحانیت آنجا قوی بود؛ حوزه نجف، حوزه کربلا، مرقد حضرت علی(ع)، مرقد امام حسین(ع) و مراقد ائمه دیگر بود. ترسیدند که در آنجا چیزی بشود و پیشدستی کردند. پس وحشت و بغضی که دنیا نسبت به ما دارد به خاطر این است که نظام ما برپایه اسلام و برپایه قرآن استوار است، چرا در مکه چهارصد نفر از ما را شهید میکنند؟ ما که 6-7 سال بود به آنجا میرفتیم و همین کار را میکردیم و چیزی نمیشد و حادثهای اتفاق نمیافتاد. عدهای از مردم تا نزدیکیهای حرم میرفتند و یک مقدار شعار میدادند.
همینهایی که شما خیلیهایتان رفتهاید و دیدهاید، این نه کاری به سعودیهاو نه کاری به دیگران
داشت و عکسالعملش این نیست که بیایند و چهارصد نفر را بکشند و این جوری بکنند. این حداکثر بدین گونه است که اگر هم مخالف هستند، پلیس بگذارند و بگویند که بیرون نیایید و میدان را تصرف بکنند و بگویند که ما نمیگذاریم که جمع بشوید. اینها احتیاج داشتند که سرکوب کنند و فاجعه درست بکنند و بترسانند. از طرفی، آدم وقتی که نادان میشود و تحت عکسالعمل خاصی میخواهد کار بکند، همیشه اشتباه هم میکند. همین کاری که آمریکاییها دیروز در خلیج فارس کردند، خیلی احمقانه است. آمریکای قلدر و نیرومند چه نیازی دارد که این همه دروغ بگوید و بعد هم رسوا بشود؟ آن جور به یک کشتی باری معمولی ـ که دارد بار میبرد ـ حمله بکنند و خوب، حالا میگوییم که آدم ممکن است اشتباه بکند، بعد بیایند در کشتی مواد منفجره بگذارند و بیایند وسط دریا و کشتی را غرق بکنند، حالا این میخواهد چه بگوید؟ یعنی با این عمل به ما چه میخواهد بفهماند؟
کشتی را بخواهد غرق بکند و به ما ضرر بزند. یک کشتی کهنه بیست سالهایکه به خاطر عمر زیادش دیگر به زحمت هم در دریا راه میرفته، اینکه کشتیجنگی هم نبوده، آمریکا چون دروغ گفته است، میخواهد که مسأله خودش راحل بکند. او در اول گفت که کشتی نظامی است، خوب این کشتی را باید به ماپس بدهد. ما این را میآوردیم اینجا و خبرنگارها را جمع میکردیم و به آنهامیگفتیم بیایید ببینید این همان کشتی نظامی است که آقایان میگویند. هرکسی که داخل کشتی میرفت میدید که این کشتی نظامی نیست که اینهامیگفتند، بعد اگر کشتی را به ما پس نمیداد یک سوال دیگر مطرح بود کهاصلاً چرا کشتی را برد. خیلی خوب، شما گفتید اینها داشتند مین میگذاشتندما کشتی را زدیم، خوب زدید، پس چرا کشتی را بردید؟ ما رفتیم کشتی رابیاوریم، چند تا ناو جمع شد و کشتی را کشیدند بردند که ما کشتی خراب شدهرا نیاوریم. بعد دیدند که اگر کشتی را نگه بدارند، ممکن است ما به مراجعبینالمللی بگوییم که بروید کشتی ما را ببینید که آیا این کشتی نظامی است یانه؟ با یک کار احمقانهای آمدند این را غرق کردند. آمدند و گفتند که ما در حالمین گذاری فیلم گرفتیم.
کشتی به این بزرگی و این همه دروغ! بعد وقتی که آمدند این فیلمها را نشانبدهند، گفتند که نه، این فیلمها خراب و تاریک شده و نمیشود به چشم بیاید. این واقعاً مثل بازی بچهها است، یعنی بچههای توی سنین هفت هشت سالگی وقتی با هم بازی میکنند و یکی از آنها خطا و اشتباهی مرتکب میشود و میخواهد که خودش را توجیه کند، همین جور دروغهای پشت سر هم میگوید تا اینکه در جایی بالاخره دروغهایش تمام میشود. یک آدم سالم که عقلش را داشته باشد و مسلط بر خودش باشد، این طور برخورد نمیکند. محکوم شونده در اینجا برایش روشن
است که یک قدرت نمایی خواسته بکند و حالا قدرت نماییاش تبدیل به ضعف میشود. وقتی که ما انتقام این کشتی را از آمریکاییها گرفتیم، آن موقع باید بروند جواب بدهند و یا میافتیم در سلسله مراتبی که پشت سر هم حرکت و جواب و انتقام و تعدی است.
چرا اینها این طوری هستند؟ آن هم با کشوری که با آنها هزاران کیلومتر فاصلهداریم. علتش این است که اینها این انقلاب را انقلابی میدانند که با مبنایزندگی آنها، با طمعهای آنها و با مصالح استعماری آنها نمیسازد. آنهامیخواهند در کشور ما افرادی مثل آقای فهد و ملک حسین و ملک حسن وشاه خود ما و امثال این جور آدمها حکومت بکنند که در اختیار خود اینها باشدو لذا با یک حرکت این جوری مخالفت میکنند. اما این حرکت، چون به مردممتکی است کاری نمیشود کرد و اینجا دیگر یک فرد و دو فرد نیست. اگر اینهاهرکسی را با شیطنت از بین ببرند، این مردم سرجای خودشان هستند، همهمردم را که نمیشود نابود کرد. حالا اگر هرگونه حرکتی هم بکنند و هر ضربهایهم به مردم بزنند، خوب شما نمونه آنها هستید و این منحصر به شما نیست ومردم در تهران، خراسان، خوزستان و در هر شهر و روستایی همین جورهستند.
این مردم را چه کار میشود کرد!؟ حالا پنج نفر، ده نفر، صدنفر از این مردم راآدم از بین میبرد، با یک مردمی طرف هستند که این مردم قیام کردهاند و اینمردم دیگر آرام نمیگیرند. ایشان، حاج آقا، گفتند که چهار تا شهید داده باز مثلشیر در میدان و در جلوی جمعیت ایستاده و هنوز دارد حرکت میکند. خوباز این نمونهها یکی دو تا که در میان مردم نیستند. این ملت، یک ملت بهپاخاسته و ملت هوشیار و زجر دیده و بیدار شدهای است که رشد و فهم همدارد و آن بیسوادش هم امروز سیاست را درست میفهمد و میداند چه کارباید بکند، جوانهایش به جای اینکه به فکر کاباره و کافه ولب دریا و دانس(رقص) و از این کثافت کاریهایی که معمولاً جوانهای امروز دنیا به آن مبتلاهستند باشند، در فکرشان مبارزه و جهاد و عبادت و بسیج و سپاه و کمیته وهمه کارهای خدمت به خلق و رزمندگی و شهادت طلبی و راه خدا است ومسئولین آن عمدتاً کسانی هستند که همین جور هستند و مثل اینها از یک تبارهستند. به هر حال الحمدلله در سایه اسلام و تعلیمات ائمه و راه امامحسین(ع) و به برکت رهبریهای حضرت امام این ملت راه خود را پیدا کردهاست.
در میان این مردم عدهای هستند که خداوند به آنها توفیق داده که در حرکت بهسوی خدا پیشتاز باشند و اینها شهدا و جانبازان و مفقودان و اسرای ما هستندو خانوادههای اینها که رنج فراق و جدایی و مشکلات این فراق را تحملمیکنند و آنهایی هم که در میدانهای جنگ رزم میکنند و هنوز شهادت را بااینکه آرزویشان هست به آن نرسیدهاند، آنها نیز در همین مسیر آماده هستند که
خداوند بخواهد، ولی خداوند تقدیر کرده که اینها بمانند و رزم بکنند و ازاسلام دفاع بکنند. اینها همان میلیونها آدمی هستند که تعلیم دیدهاند و مسلحشدهاند و به جبهه رفتهاند و یا آماده رفتن جبهه میباشند.
اینها در این مسیر قرار گرفتهاند و پیشتاز این حرکت هستند و ما انشاءاللهابهت استکبار جهانی را میشکنیم، و انشاءالله صدام را از سر راه مسلمانانبرمیداریم و ایران را آباد و آزاد و مستقل خواهیم کرد و به مسلمانان دیگریهم که بخواهند به دنبال انقلاب ما بیایند کمک خواهیم کرد. شما عزیزان، درهمه ثوابهایی که از این به بعد به دنبال این انقلاب در دنیا و قیامت پیش میآیدشریک هستید. شما که بچههایتان را از دست دادهاید، از این به بعد هر کسیکه در سایه خون اینها مسلمان و مؤمن و متعهد بشود و خدمت و جهاد بکند ودر این طریق ادامه بدهد، شما هم در ثواب عمل این شریک هستید. آنها مقامبزرگی را به دست آوردهاند و خداوند انشاءالله به ما توفیق بدهد که به اینمقام بزرگ انشاءالله نائل بشویم. در پایان عرضم از همه نهادها و مسئولینی کهبه اینجا تشریف آوردهاند تشکر میکنم و از اینکه اینجا وسیله پذیرایی درستیاز شما نداریم معذرت میخواهم. انشاءالله که خداوند سایه امام را از سر همهما کوتاه نکند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته