سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در ملاقات با اعضای حزب واحد خواهران پیرامون شکل گیری احزاب و مشکلات موجود حضور فعال حزب جمهوری اسلامی در انقلاب و بعد از آن

سخنرانی آقای هاشمی در ملاقات با اعضای حزب واحد خواهران پیرامون شکل گیری احزاب و مشکلات موجود حضور فعال حزب جمهوری اسلامی در انقلاب و بعد از آن

  • پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۶۲

 

 ملاقات با اعضای حزب واحد خواهران

 از فرصتی که شما پیش آوردید برای اینکه چند جمله‏ای با خواهران همفکر و همراه در حزب جمهوری اسلامی و انجمنهای اسلامی که آنها هم تشکلی هستند از نیروهای اسلامی صحبت کنم هم از شما متشکرم هم از خداوند سپاسگزارم که این توفیق را عطا فرمودند. اگر وضع طبیعی بود و ما هم فرصت بیشتری داشتیم که در حزب به عنوان یک عضو فعال کار بکنیم صحیح‏تر این بود که ما در واحدهای شما شرکت کنیم و آنجا بطور مرتب و مداوم بحثها و توضیحات باشد ولی نیاز به توضیح نداریم که فعلاً چنین چیزی برای ما مقدورن نیست و طبعاً شما به زحمت می‏افتید که برای صحبت کردن با ما یک مقدار وقت مصرف کنید اینجاها بیایید. حزب جمهوری اسلامی مثل خود انقلاب اسلامی در تاریخ نهضتهای اسلامی یک حرکت کاملاً نو و امیدوار کننده‏ای است من یک مقداری در این مدتی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فرصت پیدا می‏کردم تشکیلاتی که در دنیای اسلام به وجود آمده به صورت تحزب دیده‏ام، هنوز برخورد نکرده‏ام با حزبی که با این مشخصات به وجود آمده باشد و این مقدار در عمر کوتاه خودش تأثیر گذار در جامعه باشد. البته شاید این در سایه انقلاب و تلاشهای مردم و ملت ما و امام را هست که چنین فرصتی به شما داده شده اما به هر حال واقعیتی است که فعلاً اینجوری شده، این یک صد ساله اخیر که حالا زیادتر به ما مربوط می‏شد در ایران ما شاهد احزابی هستیم، احزابی که خالص اسلامی بودند یا درست پا نگرفتند یا آن‏چنان کم مایه حرکت کردند که نتوانستند اقشار را جذب کنند، یا اگر جاذبه‏های خوبی داشتند حکومتهای وقت نگذاشتند اینها جان بگیرند، این طور نبوده که فکر تحزب نباشد در این یک صد ساله اخیر در ایران بوده، از حدود مشروطه به این طرف آدم می‏بیند همیشه این بذر جوانه می‏زد ولی به جایی نمی‏رسید، شاید ما هم اگر پیش از پیروزی انقلاب حزب را تأسیس می‏کردیم به خاطر فشارهایی که بود همان سرنوشت را پیدا می‏کرد که نمونه‏هایش را خودمان هم تجربه کرده بودیم، بعد از انقلاب فرصت پیش آمد منتها نیروهای اسلامی به شدت گرفتار بودند، یعنی آنهایی که می‏توانستند حزب درست کنند و فکر بدهند و سازندگی داشته باشند، در کار حزبی هم حضور مداوم لازم است و این طور نیست که آدم یک چیزی بگوید و ول کند برود، باید دائماً باشد چون نیروهای حزبی باید به طور مداوم تحت تربیت باشند و رو به تکامل باشند اگر این نباشد خاصیت تحزب خیلی کم می‏شود، آن کسانی که این قدرت را داشتند نمی‏گویم همیشه و همه، اما اکثراً این طور بود که به محض اینکه شناخته می‏شدند نیازهای انقلاب که حزب هم خودش را از آنها جدا نمی‏دیده، باعث می‏شد که اینها اجباراً به عنوان ضرورت کشیده می‏شدند می‏رفتند مسؤولیتهای اجرایی بگیرند، که من یک بار دیگر هم گفتم که ما چون حزب را ذوب در انقلاب می‏دانیم و اصلاً حزب را در سایه انقلاب وجودش را داریم می‏بینیم اینکه سعی می‏کنیم دریغ نکنیم که کارهای انقلاب زمین نماند، خودمان هم همین وضع را داریم به طوری که می‏بینید، البته ما وقت می‏گذاریم برای حزب منتها از وقتهای اضافی که دیگر فکر می‏کنیم اگر این مقدار وقت نگذاریم دیگر حزب اصلش هم باقی نمی‏ماند هفته‏ای 7، 8 ساعت 12-10 ساعت در مجموع شاید برای حزب مصرف کنیم روزی 3-2 ساعت، اما مطمئناً این کافی نیست، در همین زمینه باید عرض کنم خود به خود مسؤولیت کسانی که دارای امکانات بیشتر علمی، فکری هستند و در حزب هستند یا کنار حزب هستند، بیشتر می‏شود که آنها این امکاناتشان را به هر نحوی صرف این حزب بکنند برای ساختن نیروها و شکل دادن به هسته‏ها و هماهنگ کردن و رفع شبهات کردن و دائماً رسیدن به مواد خام فرهنگ اسلامی که الان در بین شماها دارد رشد می‏کند.
 در مقابل هم دشمنان ما هم خوب می‏فهمیدند، یعنی؛ اثر حزب را آنها فهمیدند و خوب می‏فهمیدند که اگر یک حزب جا افتاده‏ای در سراسر این کشور به وجود بیاید وقتی که این حزب پا بگیرد و افرادش شناخته شوند و مردم اعتماد به اینها بکنند، دیگر نیروهای شیطانی میدان پیدا نمی‏کنند، یعنی هر جا سربلند کنند با قدرتی که یک چنین تشکلی دارد فوراً آنها را از لحاظ فکری و اغناء مردم جای خودشان می‏نشاند آنها خیلی تلاش می‏کنند که نگذارند این حزب با این مشخصاتی که در آن می‏بیننند پا بگیرد.

 لذا از اول دیدید که آن روزهایی که انقلاب پیروز شد، حزب جمهوری اسلامی به چه تلاشی برای جا افتادن انقلاب پرداخته بود، نیروهایش را چگونه در خدمت انقلاب گرفته بود و آن روزهای اول سمتی هم در دولت نداشت، ما چند نفری بودیم در شورای انقلاب که قبل از پیروزی امام ماها را نصب کرده بودند، ما آنجا شورای انقلاب بودیم، اما نزدیک تمام پستهای کلیدی کشور در دولت در ارتش در نیروهای انتظامی و فرهنگی همه جا در اختیار دیگران بود، حالا چه لیبرالها چه گروهای ملحد و محارب که بعداً شناخته شدند، آنها حساب شده رفته بودند و سمتها را گرفته بودند، خوب همان موقع در نشریات آن زمان شما ببینید به عنوان یک حاکم ماها را حزب جمهوری اسلامی را معرفی می‏کردند، علتش هم این بود آنها می‏دانستند که این حزب اگر حکومت دارد، حکومت مردمی و ملی دارد، یعنی در مردم رأی دارد، در سمتهای دولتی که نداشت، آنها این کار را می‏کردند که نابسامانیها و کمبودهای طبیعی بعد از انقلاب را به گردن این حزب بگذارند و خودشان به عنوان منتقد و ایراد گیر و دلسوز و کسی که برای حل این مسایل طرح دارد، در جامعه مطرح بشوند، خوب ما تا حدودی که می‏رسیدیم جواب این سمپاشیها را می‏دادیم و آنها را اصلاح می‏کردیم. آنها با شانتاژ که می‏کردند با عدم تعهدی که داشتند، در دروغ گویی هیچ پروایی نداشتند خوب زیادتر از این حرفها، حرف می‏زدند، بعداً دیگر بنی‏صدر رئیس جمهور شد و حتی در شورای انقلاب هم ریاست شورای انقلاب را او گرفت و شهید بهشتی از آن سمت هم کنار رفت، ارتش را هم به طور رسمی به عنوان نماینده امام و اختیارات امام را گرفت که فرمانده کل قوا را هم به عهده بگیرد، همه چیزها را هم گرفته بود، دیگر خیلی روشن بود نمی‏توانست بگوید حزب حاکمه، آن وقت می‏گفتند اینها نمی‏گذارند ما کار کنیم ببینید شعار را این جوری عوض کرده بودند که می‏گفتند حزب جمهوری تا آن روز می‏گفتند حزب حاکم، اینجا نمی‏توانستند بگویند حزب حاکم دیگر وضع خیلی روشن‏تر شده بود، می‏گفتند، که اینها نمی‏گذارند ما کار بکنیم، حالا ما بایست بنشینیم آن موقع رئیس جمهور تضعیف کنیم، نایب فرمانده کل قوا را تضعیف کنیم، بگوئیم دروغ می‏گوید چه مانعی هستیم؟ شماها که سابقه دارید و در حزب جمهوری اسلامی هستید اکثراً از قدیم بودند، می‏دانند که ما هیچ وقت در حزب از اول تا به حال یک بار اجازه ندادیم که افراد حزب دولت را تضعیف کنند، نه در زمان دولت موقت، نه بعدش در زمان بنی‏صدر، نه امروز، و این را همیشه یک گناه می‏دانیم، یعنی همین حالا دستور ما مثل دستور 5 سال پیش است فرق نکرده، ما وقتی که حکومت اسلامی در ایران تشکیل شد حکومت را حکومت اسلام می‏دانستیم و دستورات حکومت را واجب الاطاعه می‏دانستیم و اگر هم در حتی آن زمان انتقاد داشتیم انتقاد را در سطح بالا مطرح می‏کردیم و برای اصلاحش اقدام می‏کردیم. هیچ وقت به اعضای حزب اجازه نمی‏دادیم به عنوان حزب جمهوری با حکومت مخالفت کنند، حکومت را تضعیف کنند. دولت را تضعیف کنند یا حتی یک مدیری را در یک مدرسه در یک مؤسسه در یک کارخانه در یک نهاد، آن کسی که به طور قانونی از طرف حکومت نصب شده، تز حزب جمهوری اسلامی این بود که تا این حد باید همراهش بود و نمی‏شود او را آنجا اطاعتش نکرد و اگر نگفتیم گناه است این تخلف از قوانین واجب الاطاعه حکومت اسلامی است این تز ما بود و سابقه ندارد که به عنوان جریان حزبی در سراسر کشور یکی از واحدهای حزب به فکر تضعیف یک نهاد بیفتد، من نمی‏گویم حالا یک کسی گناهی هم نکرده تخلف نکرده، ممکن است بعضی افراد شخصاً این کار را کرده باشند اما این حزبی نیست، آن یک کار شخصی بوده، گناه شخصی بوده، کسی کرده خودش هم استعفار می‏کند.

 حالا همین طور است و الان هم مخصوصاً من این را تکیه می‏کنم چون الان هم گاهی به خاطر بعضی بحثهایی که در شورای مرکزی یا جاهای دیگر هست ممکن است داخل حزب ما از این حرفها پیدا شود بعضی‏ها بگویند مثلاً یک اختلافی داشته باشند با دولت یا با جاهای دیگر خیال کنند می‏شود، نه این بار هم حالا که بیشتر چون الان هم اصلاً حکومت، دولت هم تحت تأیید مجلس شورای اسلامی و خود حزب و رئیس جمهور که دبیرکل است، اصلاً دولت را رئیس جمهور تصویب کرده، دولت پیشنهاد رئیس جمهور است وزرا پیشنهاد رئیس جمهور است، یعنی پیشنهاد دبیر کل و مصوب نمایندگان شما در مجلس هستند، بعد مؤید عندالامام هستند، حالا که روشنتر از روزهای گذشته است این وضع ما بوده، به هر حال دیدید که ما را در تمام این مدت هنوز هم ظالمانه به گونه‏ای می‏خواهند چهره حزب را مخدوش کنند که حزب پا نگیرد، ولی به نظر می‏رسد که دیگر گذشته، یعنی 5 سال امتحان برای یک حزب کافی است که مردم بتوانند ایمان بیاورند به این حزب و باور کنند، حالا مدعی هستیم، یعنی این را از مردم می‏خواهیم که اگر می‏توانند ثابت کنند که حزب جمهوری اسلامی البته به عنوان حزب نه به عنوان افرادش که افراد ممکن است تخلف کرده باشد، حزب جمهوری اسلامی در تمام این 5 سال دوره گذشته کوچکترین اقدامی اگر کرده باشد که با مقتضای انقلاب و روند حاکم برانقلاب و خواست امام سازگار نبوده، این را بیاورند و نشان بدهند و این را می‏خواهیم اگر دارند بیاورند، نشان بدهند.

 حزبی که 5 سال این جوری عمل کرد و در همه فراز و نشیبها خط خودش را خوب حفظ کرده، این انقلاب ما خیلی حادثه و تاریخ دارد، من یک وقتی می‏گفتند که تاریخ در این انقلاب در ایران آن چنان سریع ورق می‏خورد که آدم نمی‏رسد این اوراق را بخواند و عبور کند، تا می‏خواهد برسد به یک حادثه مهم می‏بیند که حادثه تمام شده است و جایش یک حادثه دیگری آمده، باید برسیم به آن حادثه بعدی که آن چیست؟ آن قدر تند این حوادث دارند پیش می‏آیند، این همه فراز و نشیب که در این کشور بود، این دولت‏ها که آمدند و رفتند، این حوادث عظیمی که ضدانقلاب بوجود آورد این فتنه‏ای که لیبرالها درست کردند، این جریان مفسده‏ای که آمریکا در ایران دائماً دارد تعقیب می‏کند و هر روز یک گوشه‏ای در کردستان در خوزستان و ترکمن صحرا و سیستان و بلوچستان و آذربایجان، حتی بین مراجع از این گونه چیزها پیش آمد، ما می‏بینیم در تمام این جریانات و مهمتر از همه این جنگ، حزب جمهوری اسلامی یک بار راه خودش را گم نکرده است و مسیر خودش را رفت و در عین حال قائم به امکانات خودش هم بود، حزبی که همه وقت در خدمت انقلاب بوده، به اندازه هر یک از این نهادها خدمت فرهنگی و سیاسی و روشنگری و پشتوانه سیاسی در راهپیماییها در انتخابات‏های خوب اداره کردن، در کاندیداهای خوب ارائه کردن برای مجلس خبرگان اول و قانون اساسی بعدش برای دولتها اینجوری کار کرده، این حزب از امکانات دولتی هیچ استفاده نمی‏کند، یعنی هیچ باری بردوش بودجه این مملکت ندارد، در صورتی که در سراسر کشور هم دارد کار می‏کند، یعنی حزبی نزدیک به صدوشصت دفتر در سراسر کشور دارد، شما می‏بینید هر دفتری حداقل اگر بخواهد یکی دو تا اتاق هم در اختیار داشته باشد با یک منشی و یک ماشین‏نویس و یک ماشین و تشکیلات بالاخره یک بودجه سنگینی در سراسر کشور نیاز دارد، که به اندازه یک وزارتخانه بیشتر قدرت لازم دارد، قدرت مالی، ما هیچ از دولت استفاده نمی‏کنیم بلکه کمک هم می‏کنیم به عنوان پشت جبهه برای حوادثی که پیش می‏آید نیروهای ما جلو می‏افتند و حتی این دفتر مرکزمان هم که از یک ساختمان مخروبه و وقفی که سالها متروکه آنجا افتاده بوده و هیچ استفاده‏ای از آن نمی‏شد، ما خودمان اینجا را احیا کردیم و قرارداد اجاره بستیم و اجاره آن را می‏پردازیم تا این حد هم مواظب این هستیم که باری هم روی دوش دولت نداشته باشیم بلکه پشتوانه‏ای باشیم از لحاظ مسایل اقتصادی - هر جا هم که حضور سیاسی نیروهای حزب لازم باشد به سرعت حاضر می‏شویم و اینجوری هم نیستیم که خودمان را از انقلاب جدا بدانیم، خدای نکرده اگر روزی انتقادی بر انقلاب، مسیر انقلاب وارد باشد، حاضریم آن انتقاد را بپذیریم بگوئیم ما مسئولیتش را می‏پذیریم، حزب مسؤولیتش را می‏پذیرد به خاطر اینکه انقلاب را از خودمان عزیرتر می‏دونیم از حزب‏مان گرانبهاتر می‏دانیم و حاضریم سپر باشیم. حزب را با این رویه‏هایی که ما در این دوران داشتیم مردم کم کم شناختند. حالا چه دارند دیگر، مخالفین ما به ما بگویند، به این حزب چه بگویند شما خودتان به خودتان مراجعه کنید ببینید در مسیر زندگی‏تان توی برنامه‏هایتان چه جوری هستید. خواهران و برادران شما در شهرستانها هم چنین هستند من تو خیلی شهرستانها رفتم، گزارشهای زیادی هم از شهرستانها می‏گیریم، نوعاً در شهرستانها من نمی‏گویم همه مخلص هستند ولی آنها که به حزب پیوستند با حزب همکاری می‏کنند جزو بهترین مردمند متدین و مخلص و بی‏توقع و دلسوز برای انقلاب هستند می‏خواهند درست کنند نوعاً اینطوری هست البته بی‏استثناء نیست ممکن است کسانی هم فرصت‏طلبانه وارد شده باشند ولی اینها اگر هم بودند رفته رفته حذف شدند و هر چه هم ما پیش برویم حذف‏تر می‏شدند ما به طرف خلوص و صفا پیش می‏رویم، تا حال حرکت این جوری بوده، این است که مردم دارند اعتماد می‏کنند و اعتماد کردند. اگر این روندی که شما داشتید البته ما قانع نیستیم به این روند تکامل، چون از اول هم مردم مخلص هستند وقتی که ما اعلام کردیم چندین میلیون آدم در سراسر ایران اسم نوشتند کسی هم نگفته نه، وقتی هم که یک جایی حزب دعوت می‏کند می‏آیند، اگر کمکی هم بخواهیم مشخصاً از آنها می‏دهند، از اول اصلاً مخلص تو حزب آمدند، مخلص بودند تا به حال هم ارتباطشان را حذف نکردند و دارند، ما نرسیدیم آنها را بسازیم و جلو تشکیلات سازماندهی بکنیم، امکانات نبوده، رفته رفته باید بکنیم ان‏شاءالله، من باز هم می‏گفتم اگر حزب یک دفعه بخواهد با چند میلیون عضو بجوشد، در جامعه این حزب قابل کنترل نیست، این می‏شود یک امت همین جوری و اگر بخواهیم حالت حزبی داشته باشد باید خرده خرد. افراد شناخته شوند تثبیت بشوند اگر رسمیت پیدا کنند، مسئولیت بگیرند، کار بکنند و بعنوان عضوی از ارگان وجود خودشان را یک وجود وابسته بدانند و این جور کارها بشود تا یک حزب بشود، لذا آن حالتی که پیش آمد آن حالت را نمی‏شود به حساب یک تحزب جدی گذاشت آن را یک حزب پرهوادار می‏شد اسمش گذاشت، یعنی؛ یک هسته محکم با هواداران بسیار فراوان، و رفته رفته باید آهسته رشد بکند، هواداران جذب شوند و انجام تقویت شود.

 شماها کار باید خیلی بکنید، کارتان هم بدانید خیلی با ارزش است ان‏شاءالله ما در چند سال آینده به همین روند حداقل حزب را پیش ببریم و یک روزی برسد که خود حزب در زندگی دوم جزو زندگی بخش از مردم باشد، و مراقبتی هم بشود که این سلامت حفظ شود این صف محفوظ بماند، آن روز ما کار خودمان را کردیم، و برای یکی دو نسلی جامعه‏مان را از لحاظ سیاسی بیمه کردیم. این حالت شما خانمها مخصوصاً کار زیادتری ممکن است داشته باشید. برای اینکه در محیط خانمها به طور سنتی در گذشته مسایل سیاسی اجتماعی کمتر عضو داشته، اینطوری بوده دیگر در خانمها، خانمها دو تیپ بودند یکی تیپهای خانه‏دار بودند، متدین و دیندار، که خیلی به میدان مسایل اجتماعی سیاسی نمی‏آمدند یک تیپی هم می‏آمدند آنها دیگر خیلی بند و باری نداشتند چون حکام گذشته نمی‏گذاشتند خانمی که به میدان می‏آید سیاسی و اجتماعی، فعال بخواهد باشد بتواند سلامت خود را حفظ کند در جامعه، یک جوری اصلاً آدمهای صالح را جذب نمی‏کردند، این بود که میدان فعالیت سالم سیاسی و اجتماعی برای خانمها خیلی کم بود، حالا کارهای صنفی و اینها بود خانمهای خوبی هم داشتیم در کارهایی غیر از خانه مشغول بودند اما آنها غیر کار سیاسی اجتماعی بود. این کار خاص اینطوری در آموزش و پرورش گروهی از خانمهای بسیار خوب داشتیم که هنوز هم دارند خوب خدمت می‏کنند باز یک نوع تشکل نبود، استخدام شده بودند درس می‏دادند، و کاری می‏کردند، در این حد بودند، حالا که در بعضی جاهای دیگر همین طور بود.

 الان برای خانمها مخصوصاً برای خانمهای جوان که انقلاب دارد جامعه می‏شوند کار عظیمی باید بشود، کار سیاسی عظیمی باید بشود، البته خوب رسانه‏های عمومی، روزنامه‏ها، صداوسیما، فیلمها و خیلی چیزهای دیگر همان طور که اجتماعات مثل نماز جمعه‏ها و سخنرانی‏ها مردها را می‏سازد خانمها را هم می‏سازد آنها هم از کل استفاده می‏کنند ولی یک توجه خاصی لازم است که شما خواهران حزبی باید بکنید برای تعلیمات سیاسی خاص، متشکل کردن آنها، خانمها وقت زیادی برای کارها دارند در مجموع بیشتر از مردها می‏توانند وقت بگذارند برای کارهای غیر سیاسی - اجتماعی و این نیروی بزرگ را مخصوصاً خانمهایی که هنوز گرفتار بچه نشدند، آنها باز فرصتهای بسیار ارزنده‏ای در اختیار دارند که در مدرسه‏ها، در دانشگاهها، در مجامع خانوادگی، در جاهای مختلفی که می‏توانند حضور پیدا کنند در روابط محدودتر باید فعال باشند که در آینده ما آن بخش عظیمی از جامعه‏مان که خانمها هستند والحق هم در این انقلاب نشان دادند که حضورشان خیلی مؤثر است، ما در راهپیماییهایمان، در اجتماعاتمان که ذخیره عمده انقلاب بود که پشتوانه اصلی انقلاب هنوز هم همین اجتماعات ماست حضور خانمها هم انبوه جمعیت را بسیار عظیمتر می‏کند، هم هماهنگی کل خانواده‏ها را در جریانهای اجتماعی سیاسی حفظ می‏کند که هماهنگ باشند در خانه، و هم به مردها حضور اینها دلگرمی می‏دهد و آقایان را برای ادامه کارشان قویتر می‏کند، در پشت جبهه خدمات که خانمها کردند خیلی خوب بود در مقاومتی که مادرها و خواهرها و همسرهای شهدا و جانبازان و مصدومان انقلاب از خودشان نشان دادند ما خیلی چیز گرفتیم، این کم نیست که یک مادری مثل آن خانم مسجد سلیمانی که شما آنروز دیدید در صداوسیما، آنجور خودش را توی جامعه نشان بدهد این یک بار به اندازه یک بمب هیدروژنی در قلب مستکبرین جهان منفجر می‏شود، آثارش واقعاً همان قدر است آنها را می‏لرزاند، یا عشق آن خانم آمریکایی که شوهرش را در جهاد شهید کرده بودند آن‏جور علیه آمریکا فریاد کشید، این اثرش آنقدر وسیع است که تا مدتها کار خودش را می‏کند، این خانمهایی که دست بچه‏هاشان را می‏گیرند می‏برند دم بسیجی‏ها، تحویل می‏دهند یا در عزای بچه‏هاشان وقتی که خبر شهادت بچه‏هاشان را می‏آورند به جای گریه، البته گریه طبیعی مسأله‏ای نیست بر جای ناشکری و بی‏صبری، اظهار مقاومت و افتخار می‏کنند، خودشان را مقاوم نشان می‏دهند اینها خیلی اثر دارد. زمانی که خانمی با آن احساسات لطیف مادرانه‏اش و خواهرانه‏اش و همسرانه‏اش آن گونه مقاوم است آن مردم دیگر خجالت می‏کشد که مقاوم نباشد. از درون خودش یعنی در وجدان خودش تصمیم می‏گیرد که ما باید مقاوم باشیم اینها درس است بنابراین خانمها اگر در میدان بجنگیدند، اما تأییدی که کردند از فرزندان جنگنده‏شان و مقاومتی که کردند در عزای بچه‏هاشان آن از جنگ کمتر نبود خانمهایی که البته بیشتر هم از قشر مستضعف که این امکانات ضعیف زیستی‏شان را النگو مثلاً یا گوشوار، گردنبند و فرستادند در این نماز جمعه‏ها، در این مجامع، توی جبهه‏ها و به خزانه دولت برای جنگ دادند در جامعه‏ای که خانمهایش در گذشته الگوی مصرف بودند و شخصیت خانمها فقط با تعداد زیورآلاتی که به بدنشان آویخته می‏کردند در جامعه مشخص می‏شد، در آن طور جامعه‏ای تبدیل افکار و روحیات و فرهنگ اینجوری شده بود که افتخار به این طرف برگشت اینکار را خانمها کردند.

 بنابراین شما می‏بینید که این نمونه‏هایی بود که عرض کردم والا خیلی مثل ما داریم ما می‏دانیم در تسخیرلانه جاسوسی هم خواهران ما همراه برادران ما بودند، در میدان مبارزه با شاه هم خواهران همراه برادرها بودند، در جبهه هم همین حالا هم، قسمت زیادی از کارها را خانمها انجام می‏دهند که ما می‏دانیم و بخش فرهنگی الان بخش عظیمش را خواهرها به خوبی دارند اداره می‏کنند و ان‏شاءالله در آینده کارهای مربوط به خودشان را در کل کشور در همه جا ان‏شاءالله در چند سال آینده یاد می‏گیرند وارد میدان می‏شوند. در مجموع نقش خانمها در این 5 سال انقلاب و یک سال قبل از انقلاب این 6 سال بسیار عظیم بوده و آن همه هیاهویی که دنیای غرب راه می‏انداخت برای اینکه قشر خانمها را به میدان جامعه بیاورد ولی نتیجه‏اش این می‏شد که یک عده از همان لخت‏ها و آنهایی که می‏دانید آن مظاهر خیلی بد که زن را تبدیل به کالا کرده بودند و بعدها وسیله عیاشی کرده بودند هنوز هم همین جوری رفتار می‏کنند برای خانمها ثمره‏ای نداشت این حرکت اصیل قابل مقایسه با آن نیست اصلاً، یعنی؛ واقعاً آزادی زن، فعالیت زن، انسان شدن زن، مساوی با مردم شدن زن در حد کشش ارگان جسمی‏اش و عواطف و روحیاتش این در انقلاب اسلامی بسیار وسیع بوده نه اینکه ما قانع باشیم و تمام شده بدانیم، آغاز حرکت است، شما خواهران حزبی باید در این مسأله بسیار تلاش بفرمایید که پیشتاز و پیشرو این حرکت مقدس. انسانی، اسلامی و سیاسی و اجتماعی باشید.

 این که چون کار دارم و ملاقات دیگری دارم، حرفهای زیادی هم داشتم که ناتمام ماند. از شما معذرت می‏خواهم، شما را به خدای می‏سپارم. امیدوارم که در راه حقتان موفق باشید و در مسایلی که هست می‏خواستم مفصل‏تر صحبت کنم، گاهی توان شماها را خالی می‏کنند به اسم اختلاف و فلان اینها از اینطور چیزها نگران نباشید، در حد اظهار نظر جامعه هیچ وقت بدون اختلاف نمی‏شود حتی دو تا حزب، یک حزب و افراد سطح بالای دو تا حزب نمی‏توانند قالبی فکر کنند مسایل خیلی‏هاشان موضوعی است، در تشخیص موضوع، اختلاف خیلی فراوان است. تشخیص حکم هم اختلاف هست بین مراجع هم می‏تواند اختلاف باشد، فقط باید رشد باشد در جامعه‏ای که اختلاف نظر را تحمل بکنند و این را حمل بر عداوت و دشمنی نکنند. ممکن است اینها به مسائل پایینتر که می‏رسد تبدیل به صف کشی بشود، یا افرادی در مقابل هم صف‏کشی بکنند، آن بد است. ولی اختلاف نظر و اختلاف برداشت در موضوعات، در شیوه‏های کار، در استنباط مسایل سیاسی و شرعی، این چیزی است که در زمان خود پیامبر(ص) هم بوده تنها پیغمبر(ص) حرفشان قاطع بوده، می‏آمدند اختلافشان را رفع می‏کردند، در زمان ائمه که بسیار فراوان بوده، به امام که می‏رسید رفع می‏شد، در بعد از ائمه آن قاطعیت در رفع نیست، چون دو نفر می‏توانند حرف امام را و حرف ائمه معصومه را دو جور بفهمند و این راهی هم ندارد غیر از اینکه ما بپذیریم اختلاف نظر به صورت یک وسیله رشد افکار و نقد افکار یکدیگر و تفاهم، تنها معیار قرار دادن در عمل کردن الحمدلله این معیار را داریم، ما معیارمان امروز روشن است. مجلس شورای اسلامی تصویب می‏کند و شورای نگهبان بر آن صحه می‏گذارد اگر از این مرحله رد شد دیگر حالا هر کسی هم که اختلاف نظر داشته باشد می‏شود قانون، اگر هم این دو تا اشتباه کنند امام بالای سرشان هست که می‏توانند بگویند من قبول ندارم که امام در این گونه موارد حق وتو دارد، بنابراین ما در عمل هیچ مشکلی نداریم، در ابراز نظر هم باید همه آزاد باشند در حدی که کارهای دولت را، کارهای جاری کشور را راکد نکند.

 ان‏شاءالله در درون حزب اصل اختلاف نظر را با برخورد مخلصانه و صادقانه و با ضوابط اسلامی و اخلاقی اسلامی این را قبول داشته باشید و مسایل را به بحث بگذارید. ما حتی در حزب هم این معیارها را داریم، شورای داوری داریم برای اختلافات افراد، شورای فقها داریم که برای تصویب مصوباتی که جنبه شرعی دارد، معیارهای شرعی است و اعضای حزب هیچ نگرانی نباید داشته باشند، خودشان، خودشان را تصفیه کنند که بی‏جهت به خاطر مسایلی که به صورت اختلاف نظر مطرح می‏شود همدیگر را از دوستی که دارند کم نکنند با هم دوست باشند ولی نظراتشان ممکن است در مسایلی با هم نمی‏سازند، در دستورات کلی حزب هم هماهنگیم.

    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته