سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد شناسایی و انتظامات حزب جمهوری اسلامی پیرامون وحشت دشمنان از حزب جمهوری اسلامی و جایگاه حزب جمهوری اسلامی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد شناسایی و انتظامات حزب جمهوری اسلامی پیرامون وحشت دشمنان از حزب جمهوری اسلامی و جایگاه حزب جمهوری اسلامی

  • یکشنبه ۸ اسفند ۱۳۶۱

سخنرانی در جمع اعضای واحد شناسایی و انتظامات حزب جمهوری اسلامی

 سلام! برادران و خواهران همفکر و همراه؛ با تشکر از محبتی که کردید، راه ما را نزدیک کردید. وظیفه ماهاست که بیائیم آنجا و بین شماها باشیم که جواب یکی از سؤالات هم هست، منتها شرایطی که به وجود آمده، یک مقدار مشکل کرده است. این مشکلات برای شما هم پیش آمده است. بی‌شک، یکی از کارهای خیلی مهمی که انجام شد و جزو الهامات و توفیقات الهی برای همه ما بود این بود که ما در اولین فرصت بعد از انقلاب، با همه گرفتاریهایمان اقدام به تشکیل حزب کردیم و حزب جمهوری اسلامی به عنوان پایگاهی برای جذب نیروها تأسیس شد؛ نیروهایی که ارزش تحزّب و تشکل را فهمیده‌اند و ایمان دارند و برای این ایمانشان احتیاج دارند یک مرکزی باشد که ]به [وظیفه اعتقادی خودشان عمل بکند.واقعیت این است دشمنان ما که از حزب جمهوری اسلامی زیاد ترسیده‌اند ـ یعنی بیشتر از آنچه که هستیم ـ آنها ما را مقتدر می‌دانند. البته، حزب واقعآ الان در سرنوشت کشور یک نهاد مؤثری است. برای مبارزه با این حزب سرمایه‌ای که گذاشته‌اند، خیلی زیادتر از مقدار]ی [بود که نیاز داشتند سرمایه بگذارند. شما دیدید وقتی اولین عملیات مهم جنایتکاران تروریست شروع شد، آن دفتر حزب را انتخاب کردند و بی‌جهت نبود. البته، آنجا جمع زیادی، جمع بودیم ولی یک دلیلش همان حالت روحی اینها است که پیش خودشان حزب را مؤثر اول حساب می‌کردند و از روزهای اول تشکیل حزب هم نیروهای تبلیغی‌شان را متوجه سرکوب قدرت معنوی حزب کردند و هنوز هم ول نکرده‌اند. یک توطئه‌ای داشتند که شاید تا حدودی هم موفق شده باشند. البته، نه خیلی زیاد. بالاخره، این انقلاب یک کمبودهایی داشت. این کمبودها را به پای حزب نوشتند. می‌گفتند: حزب حاکم، در صورتی که شما در حزب کار می‌کنید و می‌دانید در تصمیم‌گیری‌ها ما شریک هستیم، سهیم هستیم، اما حزب، حزب حاکم نبوده و ما هم در مسؤولیت‌هایی که داریم، معمولا به عنوان حزب عمل نمی‌کنیم، یعنی مسؤولیت کارهایمان را شخصآ به عهده می‌گیریم و تصمیم می‌گیریم. این طوری است. خوب! حزب هم این فداکاری را از خودش داشت که مسأله را خودش نفی نکند. خدای نکرده، اگر انقلاب کمبودی داشت و می‌خواستند بگویند انقلاب نقص دارد، ]اگر [می‌گفتند حزب نقص دارد، برای ما شیرین‌تر بود؛ چون ما اصلا حزب را برای انقلاب می‌خواهیم و تفاوتمان با احزاب دیگر در دنیا همین است. این تفاوت جوهری است که ما اصالت را به انقلاب و اسلام می‌دهیم و حزب را به عنوان یک ابزار به کار می‌گیریم. تا این ابزار خوب کار بکند و برای انقلاب مفید باشد، رویش وقت می‌گذاریم، سرمایه می‌گذاریم، کار می‌کنیم و اگر نتواند مفید باشد، باید به ابزار دیگری فکر کرد.خوشبختانه، همیشه مؤثر و مفید و وسیله بسیار خوبی بوده است. لذا ما تعصب حزبی‌مان در مقایسه با انقلاب فرعی است؛ یعنی ما اگر به عنوان حزب کاری انجام می‌دهیم به خاطر این است که معتقدیم این برای انقلاب مفید است، برای اسلام مفید است و هنوز هم - بحمداللّه - برخورد نکردیم. اگر به جایی که در منافع حزب یا منافع انقلاب در تعارض باشد، منافع انقلاب را مقدم می‌داریم، به همان دلیل که در رهبری هم این جوری هستیم.ما ولایت امام و رهبر را مقدم بر ولایت حزبی می‌دانیم و رهبری حزبی و هیچ یک از اعضای حزب ما این جوری نیستیم که اگر حزب تصمیمی بگیرد که مورد قبول امام و رهبر نباشد، ارزشی برای چنین تصمیمی قائل باشیم و این گونه حزبی در دنیای احزاب بی‌سابقه است. این غرب که مرکز تولد احزاب بوده و بعد هم یک نوع خاصش در شرق پیدا شده، این طوری نیستند. آنها در حزب ذوب می‌شوند و افکار، عقاید و ایدئولوژی‌شان را ذوب می‌کنند. باید این جور عمل کنند. اینجا این طوری نیست، بنابراین، به همین دلیل ما پذیرفتیم. اگر آنها می‌خواستند یک چیزی را به جای اینکه به انقلاب نسبت بدهند، به حزب نسبت بدهند، ما می‌پذیرفتیم هیچ حرفی هم نزدیم بگذار بگویند این کمبود برای حزب است؛ اگر چه طبع انقلاب این بود که بایست این کمبود وجود داشته باشد. ان‌شاءالله در آینده هم ما همین خواهیم بود. ما از برادرانمان و خواهرانمان که در حزب همکاری می‌کنند توقع داریم سعی کنند این رویه را حفظ کنند و روابط حزبی را تحت‌الشعاع روابط اسلامی و انقلابی قرار بدهند، ولی معتقد و مؤمن باشند که این ارتباطات حزبی یکی از بهترین ابزاری است که در خدمت انقلاب است.ما با همین مقدار تشکلی که داریم، با همین نوع ارتباطی که امروز در سراسر کشور برقرار کردیم و شناسایی‌هایی که کردیم، بسیاری از نیازهای انقلاب را تا به حال توانسته‌ایم تأمین بکنیم و امروز هم داریم می‌فهمیم که حرکت حزب به طرف انسجام بیشتر و تشکل بیشتر و واقعآ حزبی‌تر عمل کردن است. این برای ما در مورد خود خواهران و برادران شناسایی و انتظامات محسوس است. البته، حزبی که تمامش مال انقلاب و برای انقلاب و اسلام است، حقش این است که دولت جمهوری اسلامی ایران مسؤولیت انتظامات حزب و حمایت از حزب و اینها را به عهده بگیرد؛ به خاطر اینکه ما کارمان اصلا برای آن است، تا نیروهای حزبی بتوانند کارهای فرهنگی بیشتری بکنند، ولی باز طبق اصولی که از اول انتخاب کرده‌ایم، همین مقدار هم نخواستیم، خودمان را بر دولت و حکومت تحمیل کنیم از درون خودمان این مسؤولیت بزرگ را که انتظامات و حفاظت حزب است ]به عهده گرفتیم[.شما برادران انتظامات با همت و تلاش خودتان این مسؤولیت را به عهده گرفته‌اید و تاکنون هم خوب از عهده آن برآمدید و توانستید که مراکز را حفظ کنید. این توقعی که آقای موحدی‌زاده فرمودند، درباره سربازی این برادران، الحق کمترین توقعی است داشته باشند که با خرج خودشان و با امکانات خودشان کاری که شهربانی، سپاه، کمیته‌ها یا دژبانی باید انجام بدهد، دارند انجام می‌دهند. یکی از مزایایش که دوره خدمت باشد، باید حساب شود. البته ما باز اینجا هم در حدود قانون حرکت می‌کنیم، مطرح می‌کنیم ببینیم که با چه معیاری می‌توانیم این کار را انجام بدهیم، یعنی مسؤولیت را بپذیرند این کاری است که به عهده آنها بود و شما دارید انجام می‌دهید.قاعدتآ، باید موافقت بشود، منتها فرمول قانونی‌اش را خود رفقا پیشنهاد می‌کنند. در مورد ارزش عمل هم خودتان واقفید که اقدام کرده‌اید؛ برای اینکه اگر اینجا یکی از اهداف ضدّ انقلاب باشد و اینجا یکی از مراکز خدمتگزاران انقلاب باشد، حفظ اینجا و حفظ این افراد جزو وظایف اصلی ما است. بنابراین، ارزش مجاهدت در راه خدا و حفاظت از مقدسات اسلام است.در مورد واحد شناسایی، من فکر نمی‌کنم با فرمان اخیر امام مساله جدیدی در کار ما پیش آمده باشد، مگر اینکه در گذشته شیوه ناصحیحی داشتیم. می‌گویم ناصحیح بوده، امام هم چیزی نمی‌فرمودند. ما بایست بر معیارهای اسلامی حرکت می‌کردیم. من در گذشته یک مورد سراغ دارم که برادران در جریانش هستند که آن مورد را همان موقع دوستان آمدند، با من صحبت کردند، من گفتم، کار درستی نبوده، تفتیش بیش از اندازه‌ای بود، به جایی رسیده بود که به داخل خانه یک نفر رفته و آلبوم شخصی و بعد هم آلبوم خانوادگی‌اش را در اختیار دیگران گذاشته شده بود و دیگران هم مطلع شده بودند که هم تجسّس حرام بوده و هم افشای اسرار که در هر دو مورد اگر از قبل از ما می‌پرسیدید، ما این گونه کارها را جایز نمی‌دانیم، ولی برای پذیرش اعضا به خاطر اهمیت این نهاد و به خاطر اهمیت این تشکیلات، حق داریم تحقیقات لازم را بکنیم. اگر یادتان باشد، در یکی از ملاقاتهایی که خدمت امام رفته بودیم، امام یکی از تأکیداتشان این بود که در عضوگیری حداکثر دقت را بکنید تا افراد ناباب ]بین[ شما نفوذ نکنند. این خیلی مهم است. ما اگر یک فرد نابابی داشته باشیم، مواجه با خطر می‌شدیم؛ خطرهای گوناگون آبروریزی، حیثیت امنیتی، خطرهای سیاسی و سوء استفاده‌ها از لحاظ اسرار است. بالاخره حزب جمهوری اسلامی آن طوری که روند کار نشان می‌دهد، قاعدتآ یکی از مراکز اطلاعات مهم این کشور است، یکی از مراکز تصمیم‌گیری این کشور است و افراد حزب باید افراد مرجعی باشند. ما باید بسیار بسیار دقت کنیم. شما برای پذیرفتن اشخاص آن سؤالهایی ]را[ که برایتان اهمیت دارد، می‌توانید مطرح کنید. اگر خواست جواب می‌دهد، ]اگر [نمی‌خواست، جواب نمی‌دهد. این دو طرف قضیه است.شما در خانه کسی بدون اجازه او نمی‌روید، تجسسهای اجباری نمی‌کنید. کسی که داوطلب عضویت در حزب جمهوری اسلامی است، حق ما این است سؤالاتی بکنیم. البته آن هم حدودی دارد. ما بیشتر سؤالات را ببینیم، می‌توانیم نظر بدهیم که این سؤالات تا چه حدی لازم است. گاهی می‌بینیم سؤالات بی‌ربط است. به هر حال، این حق این نهاد است، ولی برای پذیرفتن اعضا و دادن کارت باید طرف را بشناسد و اعتماد بکند، چون این طرف ممکن است فردا از طریق حزب بخواهد به مجلس شورای اسلامی بیاید؛ از طریق حزب بخواهد به مجلس برود و یا با دفتر نخست‌وزیر رابطه داشته باشد. یک طرف قضیه هم آینده است. ببینید، آنچه که ما در تاریخ احزاب دیدیم، ما را وادار می‌کند که در تشکیلات حزب جمهوری اسلامی بسیار محتاط باشیم و این حق ما است. حزب، به تدریج از قدرتهای کوچک و از افراد، یک نیروی عظیمی به وجود می‌آورد. این مال شخص معینی نیست. بنده و شماها و دیگران و از این سر کشور تا آن سر کشور دست به دست هم داده‌ایم، مجموعآ یک قدرتی شده‌ایم. این قدرت مال جامعه و این مجموعه است. در حرکت تاریخ هم آدم از حالا ده سال دیگر را نمی‌تواند پیش‌بینی کند. خیلی سخت است. پیش‌بینی، پیش‌بینی حدسی است. در موارد زیادی آدم اگر دقت نکند، ارکان حزب را افراد ناشایستی تسخیر نمی‌کنند.این قدرت را الان ما داریم. با آبروی انقلاب، امام، خود شماها و با آبروی شخصیتهای دیگر به وجود می‌آوریم، بعد افراد نابابی که اینجا هستند، اگر این قدرت عظیم را به یک طرفی بکشند، آدم نمی‌داند چه از آن درمی‌آید؛ یا مجلس ناجوری دربیاید یا دولت ناجوری دربیاید. یک جریان ناجور به قیمت یک جنایت بزرگ تمام می‌شود. بنابراین دقت کردن در شناسایی جزو وظایف شما است و بدانید که حزب به شماها اعتماد می‌کند. کنگره حزب، شورای مرکزی کل حزب، حوزه‌های دیگر، حزب خانم‌ها و آقایانی که در این حزب تمام وقت زحمت می‌کشند، همه اعتمادشان به اعضای حزب از طریق واحد شناسایی است که مسئولیت این را به عهده گرفته است. ما چشم دیگری نداریم. البته، اگر خودشان چیزی فهمیدند، می‌آیند می‌گویند و خودشان در عمل، اشخاص را می‌شناسند و منتقل می‌کنند. این خواهد بود، اما در ابتدا ما به این امید نشسته‌ایم. پس واحد شناسایی حزب، چشم حزب و عقل حزب است. در یک مورد برای این انتخاب، خود به خود توقع داریم نهایت دقت را بکنیم و افراد هم باید عجله بکنند. حالا، کارت که ماهیت آدم را عوض نمی‌کند. اگر واقعآ مخلصانه برای حزب کار بکند و به تشکیلات علاقه داشته باشد، می‌گوید عیب نداردحقش هم است. ما فعلا کار می‌کنیم، هواداریم، خدمت می‌کنیم تا روشن بشود، بعد که روشن شد، کارت را می‌گیرد که رسمیت داشته باشد؛ یعنی من اینجا ]به[ روح قضیه اشاره کنم: ما حزب را واقعآ یک میدان خدمت و فداکاری باید انتخاب کنیم، نباید به عنوان یک میدان جولان دادن و نردبان ترقی از حزب استفاده کنند. خوب! اینها ممکن است عجله هم بکنند، اما اگر یک آدمی به عنوان میدان فداکاری بخواهد حزب را انتخاب کند، همان صبر یک سال قبلش هم برایش شیرین است. اصلا باید از این لذت ببرد که با علامت سؤال زیادی مواجه می‌شود. نباید برنجد این توضیح را به آنها می‌توانید بدهید تا قانعشان بکنید. البته، من نمی‌گویم حالا هر کس که به حزب می‌آید، هیچ چیز ندارد. این حالت ایده‌آلیستی است. معصومین فقط هستند. بالاخره یک هواهایی دارد و به خوشنامی تمایل دارد. اگر قدرت می‌خواهد، برای این است که قدرتش را برای خدمت در نظر بگیرد. این طور نیست که ما بگوییم حالا هر کس بخواهد بیاید، آن جور باید خالی از هوا باشد که هیچ خودش را در نظر نگیرد. این حرفهایی که من زدم، یک وقت شما به ذهنتان نیاید که آدم در خودش احساس نقص بکند. بنده و امثال بنده هیچ نمی‌توانیم مدعی بشویم. حالا مهم این است که آدم این هواهای نفسانی را بتواند مهار بکند و در راه هدف اینها مورد استفاده قرار بگیرد که وجود داشته باشد. بنابراین، در مورد شناسایی، آنچه که شما به عنوان سؤال مطرح فرمودید، یک وقت لیست سؤالات را می‌دهید، ما روی آنها می‌توانیم نظر بدهیم. یک بار قضیه را کلی می‌فرمایند. قضیه این است که واحد شناسایی باید دقت کامل کند، افراد صالح را بیاورد و دوستان هم باید - اگر عیوبی در همراهان حزبی‌شان می‌بینند - به واحد شناسایی یا جاهای دیگر بگویند و سعی کنند. که این عیوب اولا اصلاح بشود و اگر کسی واقعآ عیبی دارد که برای حزب مضر می‌شود، خودشان با تذکر بگویند، جای دیگری زحمت بکشند. یک وقت عیبش پای خودش نوشته می‌شود، این مهم نیست خود آدم دیگر می‌رود. اما یکبار آدم زحمات و تلاشهای همه همراهانش و دوستان دیگر ارتباط پیدا می‌کند، اینجا یک قدر شهامت در خود آدم لازم ]است[ که اگر صالح نیست، بگوید که من کنار شما کار می‌کنم. تا این حد، ما در حزب - ان‌شاءاللّه- سعی کنیم، یک حزب صالحی داشته باشیم که بتواند اعتماد مراجع و علما و رهبر را همیشه جلب بکند و واحد انتظامات و واحد شناسایی حزب می‌توانند در این جهت نقش داشته باشند.کنگره واقعآ مال حزب است و حزب از پایین شروع می‌شود. ما وقتی که سلسله مراتب را می‌گوییم، از سکوی واحد خبری شروع می‌کنیم تا به کنگره بیاییم. نظرم این است که باید حسابی در جریان کار کنگره باشند. از دفتر مرکزی همه جریانات را بدانند، فعال برخورد کنند، شورای مرکزی هم تا حدودی، منتها همان طور که می‌دانید،در شورای مرکزی گرفتاری آنان زیاد است. اما اعضاء کمتر در جریان هستند. من از بعضی واحدها هم اعتراض‌هایی شنیدم که به دفتر مرکزی مطرح کردند، جوابهایی دادند که نیمه قانع کننده بود، اما به هر حال باید در جریان باشید. ما نظرمان این است اگر نقص را می‌بینید، بنویسید، نقص را مشخص کنید، بگوئید فلان چیز عیب است تا ما در شورای مرکزی مطرح و برطرف کنیم.چرا برادران حزبی که مدتی در تشکیلات کار کرده‌اند، به سادگی با گرفتن یک مسئولیت اجتماعی جدید از فعالیت در حزب کناره‌گیری می‌کنند؟ این دو جور است: یک جور این است که می‌توانند و در حزب فعالیت نمی‌کنند، این را محکوم می‌کنیم. نباید این جور باشد. یک جوری این است که واقعآ نمی‌توانند. ما گفتیم حزب را برای انقلاب و به ثمر رساندن این انقلاب و اسلام می‌خواهیم. برای ما انقلاب اصالت دارد، این را من گفتم که شما توجه بکنید، الان واقعآ انقلاب به بعضی از نیروها نیاز دارد. شما می‌دانید در خیلی از پستها کمبود داریم. آقای ]ابوالقاسم[سرحدی‌زاده آنجایی که ایشان دارند کار می‌کنند، با روحیاتی که ایشان دارند، ما واقعآ کسیرا نداریم جایگزین ایشان کنیم. خیلی بحث کردیم، خیلی حرف زدیم. ما ایشان را لازم داریم در حزب تمام وقت کار بکند، اما آن مسؤولیت نمی‌تواند در زمین بماند. اما حزب رفته رفته کار می‌کند، همان طوری هم که کرده، اما اگر این بخل را بکنیم و افرادمان را در حزب نگه داریم و در کارهای حساس نفرستیم، انقلاب صدمه می‌بیند، مثلا خود مرحوم دکتر شهید بهشتی اگر می‌توانست تمام وقت بماند، خیلی خوب بود. در عرض یک سال حزب را پنج برابر جلو می‌برد. نمی‌شد ایشان در دیوان عالی کشور نباشد، نمی‌شد ایشان در شورای عالی قضایی و شورای انقلاب نباشد. بایست می‌بود، اگر می‌توانستیم دکتر باهنر را به حزب بدهیم، برای حزب یک جهشی بود. اما آموزش و پرورش را آن موقع بیکار بکنیم. آن روز که ایشان را مسؤول نخست وزیری کردند، ما از روی ناچاری این کار را کردیم والاّ دکتر باهنر قرار بود که اکثر وقتشان در حزب بگذرد؛ نمی‌شد. این وضع برای همه ما است. البته، باید سعی بکنیم یک مقدار وقت بگذاریم، رابطه‌مان را با حزب قطع نکنیم. خود ماها را شما دارید می‌بینید. من با همه گرفتاریهایی که دارم، در هفته یک درس می‌دهم که حداقل با مطالعه و مقدمه و مؤخره، سه، چهار ساعت وقت من را می‌گیرد. سه، چهار ساعت وقت برای شورای مرکزی می‌گذاریم. به طور عادی سه، چهار ساعت وقتم حداقل برای ملاقاتها و خواندن نامه‌ها و پیامها و تلفنهای مربوط به حزب است؛ یعنی همین حالا در هفته 10 الی 15 ساعت مستقیم و غیرمستقیم برای حزب کار می‌کنیم. با اینکه گرفتاریمان زیاد است، فکر می‌کنیم بقیه دوستان هم باید این جوری کنند. هر جا هستند، باید سعی کنند یک مقداری برای حزب کار کنند. این حزب ابزار کار انقلاب است که باید این را داشته باشیم. دیگر این سؤال سومی، چهار، پنج سطر است، خلاصه‌اش همین است من هم جوابش را دادم. شما را به خدا می‌سپارم، چون من دو، سه تا کار دیگر دارم و باید به شورای مرکزی حزب بروم. امیدوارم هر جا هستید و هر جا در حزب و غیر حزب کار می‌کنید، موفق و منصور باشید و بتوانیم با محبت و صفا و دوستی این مسؤولیت عظیم را به جایی برسانیم.