ملاقات با اعضای حزب واحد خواهران
از فرصتی که شما پیش آوردید برای اینکه چند جملهای با خواهران همفکر و همراه در حزب جمهوری اسلامی و انجمنهای اسلامی که آنها هم تشکلی هستند از نیروهای اسلامی صحبت کنم هم از شما متشکرم هم از خداوند سپاسگزارم که این توفیق را عطا فرمودند. اگر وضع طبیعی بود و ما هم فرصت بیشتری داشتیم که در حزب به عنوان یک عضو فعال کار بکنیم صحیحتر این بود که ما در واحدهای شما شرکت کنیم و آنجا بطور مرتب و مداوم بحثها و توضیحات باشد ولی نیاز به توضیح نداریم که فعلاً چنین چیزی برای ما مقدورن نیست و طبعاً شما به زحمت میافتید که برای صحبت کردن با ما یک مقدار وقت مصرف کنید اینجاها بیایید. حزب جمهوری اسلامی مثل خود انقلاب اسلامی در تاریخ نهضتهای اسلامی یک حرکت کاملاً نو و امیدوار کنندهای است من یک مقداری در این مدتی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فرصت پیدا میکردم تشکیلاتی که در دنیای اسلام به وجود آمده به صورت تحزب دیدهام، هنوز برخورد نکردهام با حزبی که با این مشخصات به وجود آمده باشد و این مقدار در عمر کوتاه خودش تأثیر گذار در جامعه باشد. البته شاید این در سایه انقلاب و تلاشهای مردم و ملت ما و امام را هست که چنین فرصتی به شما داده شده اما به هر حال واقعیتی است که فعلاً اینجوری شده، این یک صد ساله اخیر که حالا زیادتر به ما مربوط میشد در ایران ما شاهد احزابی هستیم، احزابی که خالص اسلامی بودند یا درست پا نگرفتند یا آنچنان کم مایه حرکت کردند که نتوانستند اقشار را جذب کنند، یا اگر جاذبههای خوبی داشتند حکومتهای وقت نگذاشتند اینها جان بگیرند، این طور نبوده که فکر تحزب نباشد در این یک صد ساله اخیر در ایران بوده، از حدود مشروطه به این طرف آدم میبیند همیشه این بذر جوانه میزد ولی به جایی نمیرسید، شاید ما هم اگر پیش از پیروزی انقلاب حزب را تأسیس میکردیم به خاطر فشارهایی که بود همان سرنوشت را پیدا میکرد که نمونههایش را خودمان هم تجربه کرده بودیم، بعد از انقلاب فرصت پیش آمد منتها نیروهای اسلامی به شدت گرفتار بودند، یعنی آنهایی که میتوانستند حزب درست کنند و فکر بدهند و سازندگی داشته باشند، در کار حزبی هم حضور مداوم لازم است و این طور نیست که آدم یک چیزی بگوید و ول کند برود، باید دائماً باشد چون نیروهای حزبی باید به طور مداوم تحت تربیت باشند و رو به تکامل باشند اگر این نباشد خاصیت تحزب خیلی کم میشود، آن کسانی که این قدرت را داشتند نمیگویم همیشه و همه، اما اکثراً این طور بود که به محض اینکه شناخته میشدند نیازهای انقلاب که حزب هم خودش را از آنها جدا نمیدیده، باعث میشد که اینها اجباراً به عنوان ضرورت کشیده میشدند میرفتند مسؤولیتهای اجرایی بگیرند، که من یک بار دیگر هم گفتم که ما چون حزب را ذوب در انقلاب میدانیم و اصلاً حزب را در سایه انقلاب وجودش را داریم میبینیم اینکه سعی میکنیم دریغ نکنیم که کارهای انقلاب زمین نماند، خودمان هم همین وضع را داریم به طوری که میبینید، البته ما وقت میگذاریم برای حزب منتها از وقتهای اضافی که دیگر فکر میکنیم اگر این مقدار وقت نگذاریم دیگر حزب اصلش هم باقی نمیماند هفتهای 7، 8 ساعت 12-10 ساعت در مجموع شاید برای حزب مصرف کنیم روزی 3-2 ساعت، اما مطمئناً این کافی نیست، در همین زمینه باید عرض کنم خود به خود مسؤولیت کسانی که دارای امکانات بیشتر علمی، فکری هستند و در حزب هستند یا کنار حزب هستند، بیشتر میشود که آنها این امکاناتشان را به هر نحوی صرف این حزب بکنند برای ساختن نیروها و شکل دادن به هستهها و هماهنگ کردن و رفع شبهات کردن و دائماً رسیدن به مواد خام فرهنگ اسلامی که الان در بین شماها دارد رشد میکند.
در مقابل هم دشمنان ما هم خوب میفهمیدند، یعنی؛ اثر حزب را آنها فهمیدند و خوب میفهمیدند که اگر یک حزب جا افتادهای در سراسر این کشور به وجود بیاید وقتی که این حزب پا بگیرد و افرادش شناخته شوند و مردم اعتماد به اینها بکنند، دیگر نیروهای شیطانی میدان پیدا نمیکنند، یعنی هر جا سربلند کنند با قدرتی که یک چنین تشکلی دارد فوراً آنها را از لحاظ فکری و اغناء مردم جای خودشان مینشاند آنها خیلی تلاش میکنند که نگذارند این حزب با این مشخصاتی که در آن میبیننند پا بگیرد.
لذا از اول دیدید که آن روزهایی که انقلاب پیروز شد، حزب جمهوری اسلامی به چه تلاشی برای جا افتادن انقلاب پرداخته بود، نیروهایش را چگونه در خدمت انقلاب گرفته بود و آن روزهای اول سمتی هم در دولت نداشت، ما چند نفری بودیم در شورای انقلاب که قبل از پیروزی امام ماها را نصب کرده بودند، ما آنجا شورای انقلاب بودیم، اما نزدیک تمام پستهای کلیدی کشور در دولت در ارتش در نیروهای انتظامی و فرهنگی همه جا در اختیار دیگران بود، حالا چه لیبرالها چه گروهای ملحد و محارب که بعداً شناخته شدند، آنها حساب شده رفته بودند و سمتها را گرفته بودند، خوب همان موقع در نشریات آن زمان شما ببینید به عنوان یک حاکم ماها را حزب جمهوری اسلامی را معرفی میکردند، علتش هم این بود آنها میدانستند که این حزب اگر حکومت دارد، حکومت مردمی و ملی دارد، یعنی در مردم رأی دارد، در سمتهای دولتی که نداشت، آنها این کار را میکردند که نابسامانیها و کمبودهای طبیعی بعد از انقلاب را به گردن این حزب بگذارند و خودشان به عنوان منتقد و ایراد گیر و دلسوز و کسی که برای حل این مسایل طرح دارد، در جامعه مطرح بشوند، خوب ما تا حدودی که میرسیدیم جواب این سمپاشیها را میدادیم و آنها را اصلاح میکردیم. آنها با شانتاژ که میکردند با عدم تعهدی که داشتند، در دروغ گویی هیچ پروایی نداشتند خوب زیادتر از این حرفها، حرف میزدند، بعداً دیگر بنیصدر رئیس جمهور شد و حتی در شورای انقلاب هم ریاست شورای انقلاب را او گرفت و شهید بهشتی از آن سمت هم کنار رفت، ارتش را هم به طور رسمی به عنوان نماینده امام و اختیارات امام را گرفت که فرمانده کل قوا را هم به عهده بگیرد، همه چیزها را هم گرفته بود، دیگر خیلی روشن بود نمیتوانست بگوید حزب حاکمه، آن وقت میگفتند اینها نمیگذارند ما کار کنیم ببینید شعار را این جوری عوض کرده بودند که میگفتند حزب جمهوری تا آن روز میگفتند حزب حاکم، اینجا نمیتوانستند بگویند حزب حاکم دیگر وضع خیلی روشنتر شده بود، میگفتند، که اینها نمیگذارند ما کار بکنیم، حالا ما بایست بنشینیم آن موقع رئیس جمهور تضعیف کنیم، نایب فرمانده کل قوا را تضعیف کنیم، بگوئیم دروغ میگوید چه مانعی هستیم؟ شماها که سابقه دارید و در حزب جمهوری اسلامی هستید اکثراً از قدیم بودند، میدانند که ما هیچ وقت در حزب از اول تا به حال یک بار اجازه ندادیم که افراد حزب دولت را تضعیف کنند، نه در زمان دولت موقت، نه بعدش در زمان بنیصدر، نه امروز، و این را همیشه یک گناه میدانیم، یعنی همین حالا دستور ما مثل دستور 5 سال پیش است فرق نکرده، ما وقتی که حکومت اسلامی در ایران تشکیل شد حکومت را حکومت اسلام میدانستیم و دستورات حکومت را واجب الاطاعه میدانستیم و اگر هم در حتی آن زمان انتقاد داشتیم انتقاد را در سطح بالا مطرح میکردیم و برای اصلاحش اقدام میکردیم. هیچ وقت به اعضای حزب اجازه نمیدادیم به عنوان حزب جمهوری با حکومت مخالفت کنند، حکومت را تضعیف کنند. دولت را تضعیف کنند یا حتی یک مدیری را در یک مدرسه در یک مؤسسه در یک کارخانه در یک نهاد، آن کسی که به طور قانونی از طرف حکومت نصب شده، تز حزب جمهوری اسلامی این بود که تا این حد باید همراهش بود و نمیشود او را آنجا اطاعتش نکرد و اگر نگفتیم گناه است این تخلف از قوانین واجب الاطاعه حکومت اسلامی است این تز ما بود و سابقه ندارد که به عنوان جریان حزبی در سراسر کشور یکی از واحدهای حزب به فکر تضعیف یک نهاد بیفتد، من نمیگویم حالا یک کسی گناهی هم نکرده تخلف نکرده، ممکن است بعضی افراد شخصاً این کار را کرده باشند اما این حزبی نیست، آن یک کار شخصی بوده، گناه شخصی بوده، کسی کرده خودش هم استعفار میکند.
حالا همین طور است و الان هم مخصوصاً من این را تکیه میکنم چون الان هم گاهی به خاطر بعضی بحثهایی که در شورای مرکزی یا جاهای دیگر هست ممکن است داخل حزب ما از این حرفها پیدا شود بعضیها بگویند مثلاً یک اختلافی داشته باشند با دولت یا با جاهای دیگر خیال کنند میشود، نه این بار هم حالا که بیشتر چون الان هم اصلاً حکومت، دولت هم تحت تأیید مجلس شورای اسلامی و خود حزب و رئیس جمهور که دبیرکل است، اصلاً دولت را رئیس جمهور تصویب کرده، دولت پیشنهاد رئیس جمهور است وزرا پیشنهاد رئیس جمهور است، یعنی پیشنهاد دبیر کل و مصوب نمایندگان شما در مجلس هستند، بعد مؤید عندالامام هستند، حالا که روشنتر از روزهای گذشته است این وضع ما بوده، به هر حال دیدید که ما را در تمام این مدت هنوز هم ظالمانه به گونهای میخواهند چهره حزب را مخدوش کنند که حزب پا نگیرد، ولی به نظر میرسد که دیگر گذشته، یعنی 5 سال امتحان برای یک حزب کافی است که مردم بتوانند ایمان بیاورند به این حزب و باور کنند، حالا مدعی هستیم، یعنی این را از مردم میخواهیم که اگر میتوانند ثابت کنند که حزب جمهوری اسلامی البته به عنوان حزب نه به عنوان افرادش که افراد ممکن است تخلف کرده باشد، حزب جمهوری اسلامی در تمام این 5 سال دوره گذشته کوچکترین اقدامی اگر کرده باشد که با مقتضای انقلاب و روند حاکم برانقلاب و خواست امام سازگار نبوده، این را بیاورند و نشان بدهند و این را میخواهیم اگر دارند بیاورند، نشان بدهند.
حزبی که 5 سال این جوری عمل کرد و در همه فراز و نشیبها خط خودش را خوب حفظ کرده، این انقلاب ما خیلی حادثه و تاریخ دارد، من یک وقتی میگفتند که تاریخ در این انقلاب در ایران آن چنان سریع ورق میخورد که آدم نمیرسد این اوراق را بخواند و عبور کند، تا میخواهد برسد به یک حادثه مهم میبیند که حادثه تمام شده است و جایش یک حادثه دیگری آمده، باید برسیم به آن حادثه بعدی که آن چیست؟ آن قدر تند این حوادث دارند پیش میآیند، این همه فراز و نشیب که در این کشور بود، این دولتها که آمدند و رفتند، این حوادث عظیمی که ضدانقلاب بوجود آورد این فتنهای که لیبرالها درست کردند، این جریان مفسدهای که آمریکا در ایران دائماً دارد تعقیب میکند و هر روز یک گوشهای در کردستان در خوزستان و ترکمن صحرا و سیستان و بلوچستان و آذربایجان، حتی بین مراجع از این گونه چیزها پیش آمد، ما میبینیم در تمام این جریانات و مهمتر از همه این جنگ، حزب جمهوری اسلامی یک بار راه خودش را گم نکرده است و مسیر خودش را رفت و در عین حال قائم به امکانات خودش هم بود، حزبی که همه وقت در خدمت انقلاب بوده، به اندازه هر یک از این نهادها خدمت فرهنگی و سیاسی و روشنگری و پشتوانه سیاسی در راهپیماییها در انتخاباتهای خوب اداره کردن، در کاندیداهای خوب ارائه کردن برای مجلس خبرگان اول و قانون اساسی بعدش برای دولتها اینجوری کار کرده، این حزب از امکانات دولتی هیچ استفاده نمیکند، یعنی هیچ باری بردوش بودجه این مملکت ندارد، در صورتی که در سراسر کشور هم دارد کار میکند، یعنی حزبی نزدیک به صدوشصت دفتر در سراسر کشور دارد، شما میبینید هر دفتری حداقل اگر بخواهد یکی دو تا اتاق هم در اختیار داشته باشد با یک منشی و یک ماشیننویس و یک ماشین و تشکیلات بالاخره یک بودجه سنگینی در سراسر کشور نیاز دارد، که به اندازه یک وزارتخانه بیشتر قدرت لازم دارد، قدرت مالی، ما هیچ از دولت استفاده نمیکنیم بلکه کمک هم میکنیم به عنوان پشت جبهه برای حوادثی که پیش میآید نیروهای ما جلو میافتند و حتی این دفتر مرکزمان هم که از یک ساختمان مخروبه و وقفی که سالها متروکه آنجا افتاده بوده و هیچ استفادهای از آن نمیشد، ما خودمان اینجا را احیا کردیم و قرارداد اجاره بستیم و اجاره آن را میپردازیم تا این حد هم مواظب این هستیم که باری هم روی دوش دولت نداشته باشیم بلکه پشتوانهای باشیم از لحاظ مسایل اقتصادی - هر جا هم که حضور سیاسی نیروهای حزب لازم باشد به سرعت حاضر میشویم و اینجوری هم نیستیم که خودمان را از انقلاب جدا بدانیم، خدای نکرده اگر روزی انتقادی بر انقلاب، مسیر انقلاب وارد باشد، حاضریم آن انتقاد را بپذیریم بگوئیم ما مسئولیتش را میپذیریم، حزب مسؤولیتش را میپذیرد به خاطر اینکه انقلاب را از خودمان عزیرتر میدونیم از حزبمان گرانبهاتر میدانیم و حاضریم سپر باشیم. حزب را با این رویههایی که ما در این دوران داشتیم مردم کم کم شناختند. حالا چه دارند دیگر، مخالفین ما به ما بگویند، به این حزب چه بگویند شما خودتان به خودتان مراجعه کنید ببینید در مسیر زندگیتان توی برنامههایتان چه جوری هستید. خواهران و برادران شما در شهرستانها هم چنین هستند من تو خیلی شهرستانها رفتم، گزارشهای زیادی هم از شهرستانها میگیریم، نوعاً در شهرستانها من نمیگویم همه مخلص هستند ولی آنها که به حزب پیوستند با حزب همکاری میکنند جزو بهترین مردمند متدین و مخلص و بیتوقع و دلسوز برای انقلاب هستند میخواهند درست کنند نوعاً اینطوری هست البته بیاستثناء نیست ممکن است کسانی هم فرصتطلبانه وارد شده باشند ولی اینها اگر هم بودند رفته رفته حذف شدند و هر چه هم ما پیش برویم حذفتر میشدند ما به طرف خلوص و صفا پیش میرویم، تا حال حرکت این جوری بوده، این است که مردم دارند اعتماد میکنند و اعتماد کردند. اگر این روندی که شما داشتید البته ما قانع نیستیم به این روند تکامل، چون از اول هم مردم مخلص هستند وقتی که ما اعلام کردیم چندین میلیون آدم در سراسر ایران اسم نوشتند کسی هم نگفته نه، وقتی هم که یک جایی حزب دعوت میکند میآیند، اگر کمکی هم بخواهیم مشخصاً از آنها میدهند، از اول اصلاً مخلص تو حزب آمدند، مخلص بودند تا به حال هم ارتباطشان را حذف نکردند و دارند، ما نرسیدیم آنها را بسازیم و جلو تشکیلات سازماندهی بکنیم، امکانات نبوده، رفته رفته باید بکنیم انشاءالله، من باز هم میگفتم اگر حزب یک دفعه بخواهد با چند میلیون عضو بجوشد، در جامعه این حزب قابل کنترل نیست، این میشود یک امت همین جوری و اگر بخواهیم حالت حزبی داشته باشد باید خرده خرد. افراد شناخته شوند تثبیت بشوند اگر رسمیت پیدا کنند، مسئولیت بگیرند، کار بکنند و بعنوان عضوی از ارگان وجود خودشان را یک وجود وابسته بدانند و این جور کارها بشود تا یک حزب بشود، لذا آن حالتی که پیش آمد آن حالت را نمیشود به حساب یک تحزب جدی گذاشت آن را یک حزب پرهوادار میشد اسمش گذاشت، یعنی؛ یک هسته محکم با هواداران بسیار فراوان، و رفته رفته باید آهسته رشد بکند، هواداران جذب شوند و انجام تقویت شود.
شماها کار باید خیلی بکنید، کارتان هم بدانید خیلی با ارزش است انشاءالله ما در چند سال آینده به همین روند حداقل حزب را پیش ببریم و یک روزی برسد که خود حزب در زندگی دوم جزو زندگی بخش از مردم باشد، و مراقبتی هم بشود که این سلامت حفظ شود این صف محفوظ بماند، آن روز ما کار خودمان را کردیم، و برای یکی دو نسلی جامعهمان را از لحاظ سیاسی بیمه کردیم. این حالت شما خانمها مخصوصاً کار زیادتری ممکن است داشته باشید. برای اینکه در محیط خانمها به طور سنتی در گذشته مسایل سیاسی اجتماعی کمتر عضو داشته، اینطوری بوده دیگر در خانمها، خانمها دو تیپ بودند یکی تیپهای خانهدار بودند، متدین و دیندار، که خیلی به میدان مسایل اجتماعی سیاسی نمیآمدند یک تیپی هم میآمدند آنها دیگر خیلی بند و باری نداشتند چون حکام گذشته نمیگذاشتند خانمی که به میدان میآید سیاسی و اجتماعی، فعال بخواهد باشد بتواند سلامت خود را حفظ کند در جامعه، یک جوری اصلاً آدمهای صالح را جذب نمیکردند، این بود که میدان فعالیت سالم سیاسی و اجتماعی برای خانمها خیلی کم بود، حالا کارهای صنفی و اینها بود خانمهای خوبی هم داشتیم در کارهایی غیر از خانه مشغول بودند اما آنها غیر کار سیاسی اجتماعی بود. این کار خاص اینطوری در آموزش و پرورش گروهی از خانمهای بسیار خوب داشتیم که هنوز هم دارند خوب خدمت میکنند باز یک نوع تشکل نبود، استخدام شده بودند درس میدادند، و کاری میکردند، در این حد بودند، حالا که در بعضی جاهای دیگر همین طور بود.
الان برای خانمها مخصوصاً برای خانمهای جوان که انقلاب دارد جامعه میشوند کار عظیمی باید بشود، کار سیاسی عظیمی باید بشود، البته خوب رسانههای عمومی، روزنامهها، صداوسیما، فیلمها و خیلی چیزهای دیگر همان طور که اجتماعات مثل نماز جمعهها و سخنرانیها مردها را میسازد خانمها را هم میسازد آنها هم از کل استفاده میکنند ولی یک توجه خاصی لازم است که شما خواهران حزبی باید بکنید برای تعلیمات سیاسی خاص، متشکل کردن آنها، خانمها وقت زیادی برای کارها دارند در مجموع بیشتر از مردها میتوانند وقت بگذارند برای کارهای غیر سیاسی - اجتماعی و این نیروی بزرگ را مخصوصاً خانمهایی که هنوز گرفتار بچه نشدند، آنها باز فرصتهای بسیار ارزندهای در اختیار دارند که در مدرسهها، در دانشگاهها، در مجامع خانوادگی، در جاهای مختلفی که میتوانند حضور پیدا کنند در روابط محدودتر باید فعال باشند که در آینده ما آن بخش عظیمی از جامعهمان که خانمها هستند والحق هم در این انقلاب نشان دادند که حضورشان خیلی مؤثر است، ما در راهپیماییهایمان، در اجتماعاتمان که ذخیره عمده انقلاب بود که پشتوانه اصلی انقلاب هنوز هم همین اجتماعات ماست حضور خانمها هم انبوه جمعیت را بسیار عظیمتر میکند، هم هماهنگی کل خانوادهها را در جریانهای اجتماعی سیاسی حفظ میکند که هماهنگ باشند در خانه، و هم به مردها حضور اینها دلگرمی میدهد و آقایان را برای ادامه کارشان قویتر میکند، در پشت جبهه خدمات که خانمها کردند خیلی خوب بود در مقاومتی که مادرها و خواهرها و همسرهای شهدا و جانبازان و مصدومان انقلاب از خودشان نشان دادند ما خیلی چیز گرفتیم، این کم نیست که یک مادری مثل آن خانم مسجد سلیمانی که شما آنروز دیدید در صداوسیما، آنجور خودش را توی جامعه نشان بدهد این یک بار به اندازه یک بمب هیدروژنی در قلب مستکبرین جهان منفجر میشود، آثارش واقعاً همان قدر است آنها را میلرزاند، یا عشق آن خانم آمریکایی که شوهرش را در جهاد شهید کرده بودند آنجور علیه آمریکا فریاد کشید، این اثرش آنقدر وسیع است که تا مدتها کار خودش را میکند، این خانمهایی که دست بچههاشان را میگیرند میبرند دم بسیجیها، تحویل میدهند یا در عزای بچههاشان وقتی که خبر شهادت بچههاشان را میآورند به جای گریه، البته گریه طبیعی مسألهای نیست بر جای ناشکری و بیصبری، اظهار مقاومت و افتخار میکنند، خودشان را مقاوم نشان میدهند اینها خیلی اثر دارد. زمانی که خانمی با آن احساسات لطیف مادرانهاش و خواهرانهاش و همسرانهاش آن گونه مقاوم است آن مردم دیگر خجالت میکشد که مقاوم نباشد. از درون خودش یعنی در وجدان خودش تصمیم میگیرد که ما باید مقاوم باشیم اینها درس است بنابراین خانمها اگر در میدان بجنگیدند، اما تأییدی که کردند از فرزندان جنگندهشان و مقاومتی که کردند در عزای بچههاشان آن از جنگ کمتر نبود خانمهایی که البته بیشتر هم از قشر مستضعف که این امکانات ضعیف زیستیشان را النگو مثلاً یا گوشوار، گردنبند و فرستادند در این نماز جمعهها، در این مجامع، توی جبههها و به خزانه دولت برای جنگ دادند در جامعهای که خانمهایش در گذشته الگوی مصرف بودند و شخصیت خانمها فقط با تعداد زیورآلاتی که به بدنشان آویخته میکردند در جامعه مشخص میشد، در آن طور جامعهای تبدیل افکار و روحیات و فرهنگ اینجوری شده بود که افتخار به این طرف برگشت اینکار را خانمها کردند.
بنابراین شما میبینید که این نمونههایی بود که عرض کردم والا خیلی مثل ما داریم ما میدانیم در تسخیرلانه جاسوسی هم خواهران ما همراه برادران ما بودند، در میدان مبارزه با شاه هم خواهران همراه برادرها بودند، در جبهه هم همین حالا هم، قسمت زیادی از کارها را خانمها انجام میدهند که ما میدانیم و بخش فرهنگی الان بخش عظیمش را خواهرها به خوبی دارند اداره میکنند و انشاءالله در آینده کارهای مربوط به خودشان را در کل کشور در همه جا انشاءالله در چند سال آینده یاد میگیرند وارد میدان میشوند. در مجموع نقش خانمها در این 5 سال انقلاب و یک سال قبل از انقلاب این 6 سال بسیار عظیم بوده و آن همه هیاهویی که دنیای غرب راه میانداخت برای اینکه قشر خانمها را به میدان جامعه بیاورد ولی نتیجهاش این میشد که یک عده از همان لختها و آنهایی که میدانید آن مظاهر خیلی بد که زن را تبدیل به کالا کرده بودند و بعدها وسیله عیاشی کرده بودند هنوز هم همین جوری رفتار میکنند برای خانمها ثمرهای نداشت این حرکت اصیل قابل مقایسه با آن نیست اصلاً، یعنی؛ واقعاً آزادی زن، فعالیت زن، انسان شدن زن، مساوی با مردم شدن زن در حد کشش ارگان جسمیاش و عواطف و روحیاتش این در انقلاب اسلامی بسیار وسیع بوده نه اینکه ما قانع باشیم و تمام شده بدانیم، آغاز حرکت است، شما خواهران حزبی باید در این مسأله بسیار تلاش بفرمایید که پیشتاز و پیشرو این حرکت مقدس. انسانی، اسلامی و سیاسی و اجتماعی باشید.
این که چون کار دارم و ملاقات دیگری دارم، حرفهای زیادی هم داشتم که ناتمام ماند. از شما معذرت میخواهم، شما را به خدای میسپارم. امیدوارم که در راه حقتان موفق باشید و در مسایلی که هست میخواستم مفصلتر صحبت کنم، گاهی توان شماها را خالی میکنند به اسم اختلاف و فلان اینها از اینطور چیزها نگران نباشید، در حد اظهار نظر جامعه هیچ وقت بدون اختلاف نمیشود حتی دو تا حزب، یک حزب و افراد سطح بالای دو تا حزب نمیتوانند قالبی فکر کنند مسایل خیلیهاشان موضوعی است، در تشخیص موضوع، اختلاف خیلی فراوان است. تشخیص حکم هم اختلاف هست بین مراجع هم میتواند اختلاف باشد، فقط باید رشد باشد در جامعهای که اختلاف نظر را تحمل بکنند و این را حمل بر عداوت و دشمنی نکنند. ممکن است اینها به مسائل پایینتر که میرسد تبدیل به صف کشی بشود، یا افرادی در مقابل هم صفکشی بکنند، آن بد است. ولی اختلاف نظر و اختلاف برداشت در موضوعات، در شیوههای کار، در استنباط مسایل سیاسی و شرعی، این چیزی است که در زمان خود پیامبر(ص) هم بوده تنها پیغمبر(ص) حرفشان قاطع بوده، میآمدند اختلافشان را رفع میکردند، در زمان ائمه که بسیار فراوان بوده، به امام که میرسید رفع میشد، در بعد از ائمه آن قاطعیت در رفع نیست، چون دو نفر میتوانند حرف امام را و حرف ائمه معصومه را دو جور بفهمند و این راهی هم ندارد غیر از اینکه ما بپذیریم اختلاف نظر به صورت یک وسیله رشد افکار و نقد افکار یکدیگر و تفاهم، تنها معیار قرار دادن در عمل کردن الحمدلله این معیار را داریم، ما معیارمان امروز روشن است. مجلس شورای اسلامی تصویب میکند و شورای نگهبان بر آن صحه میگذارد اگر از این مرحله رد شد دیگر حالا هر کسی هم که اختلاف نظر داشته باشد میشود قانون، اگر هم این دو تا اشتباه کنند امام بالای سرشان هست که میتوانند بگویند من قبول ندارم که امام در این گونه موارد حق وتو دارد، بنابراین ما در عمل هیچ مشکلی نداریم، در ابراز نظر هم باید همه آزاد باشند در حدی که کارهای دولت را، کارهای جاری کشور را راکد نکند.
انشاءالله در درون حزب اصل اختلاف نظر را با برخورد مخلصانه و صادقانه و با ضوابط اسلامی و اخلاقی اسلامی این را قبول داشته باشید و مسایل را به بحث بگذارید. ما حتی در حزب هم این معیارها را داریم، شورای داوری داریم برای اختلافات افراد، شورای فقها داریم که برای تصویب مصوباتی که جنبه شرعی دارد، معیارهای شرعی است و اعضای حزب هیچ نگرانی نباید داشته باشند، خودشان، خودشان را تصفیه کنند که بیجهت به خاطر مسایلی که به صورت اختلاف نظر مطرح میشود همدیگر را از دوستی که دارند کم نکنند با هم دوست باشند ولی نظراتشان ممکن است در مسایلی با هم نمیسازند، در دستورات کلی حزب هم هماهنگیم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته