سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولین دفاتر نمایندگی امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیرامون وضعیت اجتماعی مردم و روحانیون در نظام گذشته

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسئولین دفاتر نمایندگی امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیرامون وضعیت اجتماعی مردم و روحانیون در نظام گذشته

  • سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۶۳

سخنرانی در جمع مسئولین دفاتر نمایندگی امام در سپاه

    بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ و آلِهِ اَجْمعین«

 تحولی با این وسعت و عظمت شبیه رویاهای صادقه انبیاء بوده است و از مسائلی بود که در خواب هم نمی‏توانستیم آنها را ببینیم و این دست بلند غیب بود که این همه تحولات را در جامعه ما بوجود آورد و میدان آزمایش تاریخی بزرگی را پیش روی ما گشود. باید ببینیم چقدر شایستگی داریم تا فرامین آسمانی را روی زمین پیاده کنیم. از اسرار غیبی این انقلاب آمادگی روحانیت و فقها و طلبه‏های صالح و حوزه‏های علمیه برای پذیرفتن این امانت سنگین الهی بود. حال آنکه در گذشته دریغ و افسوس می‏خوردیم که چرا جامعه از این مغزهای منور و با صلاحیت استفاده نمی‏کند و در عوض افرادی بی‏صلاحیت با مدرک‏ها و عنوان‏های بی‏ثمر و بی‏فایده، بتدریج الگوی مردم می‏شدند.

 بی‏انضباطی و کفران نعمت از این بیشتر نمی‏شود که بعضی از آقایان علماء در گوشه‏ای بنشینند و بگویند فرقی نکرده است. برخی از علماء که کشش روحی آنها ایجاب نمی‏کرده که وارد صحنه بشوند، به‏گوشه‏ای می‏نشینند و مرتب نق می‏زنند. آیا اینها نیروهای مخلص و طلبه‏های منور را در ارتش، دانشگاه، مجلس، قوه قضاییه و میدانهای نبرد نمی‏بینند؟ آیا نمی‏بینند که بوسیله همین طلبه‏ها و نیروهای مخلص اسلام در میان مردم و در متن زندگی آنان نفوذ کرده است. شاید علت این کفران نعمت آن است که آقایان با این دسته از نیروهای روحانیت و مردم سنخیت ندارند. در جبهه‏ها قدم نگذاشته‏اند تا صحنه‏های حیات‏بخش ایثار را بنگرند. سری به قبور مطهر شهدا نمی‏زنند و شاید حتی چشمهای خود را بر روی واقعیتهایی که از تلویزیون پخش می‏شود، نیز می‏بندند.

 آنان یا هنوز در همان طرز فکرهای قدیمی خود هستند و یا می‏ترسند. حال آنکه صحنه واقعی عروج جامعه ما بسوی خداوند آغاز شده و در تداوم راه خویش است. با این وجود مردم برای آن هدف و آرمان مقدس خویش اینگونه با اشتیاق، شهدای خود را تقدیم می‏کنند. از طرفی همه زندگی مردم، با فقه و معارف اسلامی و دستاوردهای حوزه‏های علمیه عجین شده است. ما نمی‏گوییم که همه کارها را انجام داده‏ایم، اما معتقدیم که خداوند همه موانع و حجاب‏های موجود بر سر راه نفوذ و حاکمیت اسلام را از پیش پا برداشته است و شایستگی رهبری این امت را نیز به امام بزرگ و عظیم‏الشأن داده است. پس روا نیست که برخی از علماء در گوشه‏ای بنشینند و سهم امام بگیرند و نق بزنند.

 با محاسباتی که انجام شد نیاز به یک نیروی مسلح جدید، شدیداً احساس می‏شد که متکی به نیروهای فداکار و ایثارگر باشد. اولین هسته سپاه پاسداران در پادگان لاهوتی تشکیل شد که در آن منافقین و لیبرالها و فرصت‏طلبها نفوذ کردند؛ اما پس از مدتی از سوی افراد حزب‏اللّه طرد گشتند. گروههای کوچکی در ابتدا تشکیل گردید و اولین ارتباط شورای انقلاب برقرار شد. بنی‏صدر و قطب‏زاده از سوی شورای انقلاب مأمور رسیدگی به تشکیل سپاه شدند. اما این دو نفر نیز از طرف افراد حزب‏اللّه سپاه پاسداران مورد قبول واقع نشدند. پس از مدتی من مأمور شدم که با هسته‏های اولیه سپاه کار را شروع کنیم. اینها همان افرادی هستند که حضرت امام سجاد(ع) می‏فرمود: »اگر چندتا از اینها داشتیم، قیام می‏کردم« و امام حسین(ع) با آن همه تبلیغات و نامه نوشتن تنها توانست 72 نفر از آنان را گرد هم آورد.

 خداوند اینها را با نور خاص اصحاب کهف و رحمت بی‏منتهای خود هدایت کرده است. البته از نظر فکری و معلومات و فرمولهای موجود احتیاج به قوا است. چرا که گاه می‏بینیم، آنها حاضر می‏شوند با شنیدن یک حدیث از اولیاء، دید مسیر زندگی خود را تغییر بدهند. این نیروهای جان برکف علاقه شدیدی به متن اسلام و احادیث دارند و در عوض کمتر مایلند که بینش‏های فردی من و شما را بشنوند. در میان برادران پاسدار افراد بسیاری مشاهده می‏کنیم که می‏توانستند مدیرکل، معاون وزیر و استاندار شوند و یا سمت‏های دیگری را بپذیرند. هدایت این همه استعدادهای صادق و مشتاق در اختیار شما روحانیون قرار گرفته است و در حقیقت شما پاسدار حفاظت معنویت برادران پاسدار می‏باشید و لذا ظلمی بدتر از این نیست که شیاطین این نیروهای مخلص را منحرف نمایند.

 در انقلابهای دنیا هرگز چنین پدیده‏ای بوجود نیامده که سپاهی جدید از نیروهای مؤمن به‏نام پاسداران انقلاب بوجود آید، جالب‏تر آنکه هدایت آنها به عهده طلبه‏های شیعه گذارده شود. بخاطر همین کمبود بوده است که بسیاری از انقلابها به انحراف کشیده شده‏اند؛ مثلاً در زمانی که عراق دستخوش انقلاب بود، همین بعثی‏ها میان مردم افتادند و با توجه به اینکه از هیچ نیروی هدایت کننده و هیچ ایدئولوژی صحیحی برخوردار نبودند، انقلاب را به انحراف کشیدند و از میان آنان عضو پلیدی مانند صدام بوجود آمد. اگر در آنجا افرادی مانند طلبه‏های شیعه که به حق نسبت به سایر طلبه‏ها ممتاز هستند، وجود داشتند، این همه انحراف بوجود نمی‏آمد.

 در مقاطع تاریخی هیچ حوزه علمیه‏ای این همه شهید نداشته است و امیدواریم خداوند آن کسانی را که چشم خود را به‏این حقایق بسته‏اند، بیدار کند.    والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته