سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین دفاتر حزب جمهوری اسلامی واحد استان مرکزی پیرامون فعالیت اعضای حزب و نقش حزب در جامعه

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین دفاتر حزب جمهوری اسلامی واحد استان مرکزی پیرامون فعالیت اعضای حزب و نقش حزب در جامعه

  • سه شنبه ۶ دی ۱۳۶۲

 سخنرانی جمع مسؤولین دفاتر حزب جمهوری اسلامی واحد استان مرکزی

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 با عرض خیرمقدم و تشکر از همه برادران و خواهران، همراهان و همفکرانی که برای خدمت به اسلام و انقلاب و کارکردن برای جلب رضای خداوند در حزب جمهوری اسلامی همکار دارند و بخشی از نیرو و عمر خود را به منظور متمرکز کردن قوای متفرق در راه تحکیم اسلام و مسلمین صرف کار تشکیلاتی می‏کنند. خداوند به شما توفیق دهد و این اخلاص که برادرمان اشاره کردند، در شما قویتر و پایدارتر شود. من از همین کلمه حرفم را آغاز می‏کنم و این عنوان را مدخل حرفهایی که به شما می‏خواهم بگویم، قرار می‏دهم.

 اگر این تعبیر آقای معادی خواه که فرمودند؛ در شما اخلاص را به عنوان یک ویژگی در این سمینار دیدند. صحیح باشد که من البته در این که ایشان صادق هستند، هیچ تردیدی ندارم، اما مقدار اخلاص مطرح است؛ اگر واقعاً ما در حزب جمهوری اسلامی به اینجا رسیده باشیم که برادران و خواهرانی که با هم همکاری می‏کنند، با اخلاص و دور از شوائب شخصی و هواپرستی و خودخواهی‏ها وارد کار اجتماعی شده باشند، این می‏تواند بهترین نقطه امید برای حرکت آینده حزب باشد.

 اگر این طور شود که کسانی که با حزب همکاری می‏کنند، چیزهایی غیر از خدا و انقلاب و اسلام محرک باشد، درست نقطه خطر اینجاست، یعنی، یا در داخل تشکیلات به تفرقه و تنازع و اختلاف برخورد می‏کنیم و یا تشکیلات را با امت و کل مردم در مقابل هم قرار می‏دهیم.

 ولی اگر این جور باشد که مخلصانه در راه خدا و با فراموش کردن خودمان به هر دلیل که اینجا را جایی دیدیم که مسلمانان مخلص در جهت تحکیم انقلاب همکاری می‏کنند، در این تشکیلات باشیم، ما خیالمان از آینده راحت است. آن روزهای اولی که هنوز حزب تشکیل نشده بود (که آیا ما حزبی درست کنیم یا نه و جامعه ما احتیاج به حزب دارد و یا نه؟ آیا مصلحت روحانیون است که در حزب وارد شوند یا اینکه با عامه مردم باشند). گویا امام قبل از همه می‏فرمودند: »می‏ترسم که به جای اینکه آقایان برای انقلاب و مردم حالت پدری داشته باشند، حالت رقیب داشته باشند. اگر یک چنین چیزی در جامعه بخواهد بیاید، آن وقت حزب موفق نیست.

 یعنی لااقل، آن حزبی که ما فکر می‏کردیم پایه‏ریزی می‏کنیم، نیست. ما از اول که تصمیم گرفتیم، اقدام کنیم، با این دید تصمیم گرفتیم که در این حزب و در این تشکیلات با کسانی همکاری کنیم که اخلاصشان و فداکاریشان برای مردم و به خاطر انقلاب و به خاطر خدا و اسلام باشد.

 اگر چنین روحی را ما حفظ کنیم، این برای ما می‏ماند و حزب بیدار می‏شود. اگر این روح را از ما گرفتند، ما دیگر نمی‏دانیم به کجا کشیده می‏شویم، مثلاً یک مسأله روشن اینکه امروز انقلاب جمهوری اسلامی ایران متکی به اکثریت مردم است و این اکثریتی است که این انقلاب به آنها متکی است. که واقعاً مستضعف هستند و حقشان در تاریخ سلب شده است، تا انقلاب اینها را با خودش داشته باشد و این اکثریت را داشته باشد، حالت مردمی و قدرتش را دارد، اگر این را از او گرفتیم و از پشتیبان واقعی خودش جدا کردیم، انقلاب به دست یک گروهی غیر از این توده محروم و ملیت مسلمان می‏افتد. آن وقت دیگر نمی‏شود گفت که انقلاب است.

 حزب تعهد دارد با انقلاب و با اسلام باشد. ما اسلام را از سخنان امام، از قرآن، روایات و موضع‏گیری‏های علی‏ابن‏ابیطالب(ع) می‏فهمیم.

 تمام اینها اسلام را در کنار مستضعفان خواسته‏اند. خدای ناکرده اگر روزی بنا باشد، کسانی دست‏اندر کار مدیریت انقلاب قرار بگیرند و انقلاب را در خدمت بخش مرفه جامعه قرار دهند و به دنبال منافع آنها باشند، انقلاب در مسیر خودش نیست.  روح خودش را هم از دست می‏دهد و حالت دیگری پیدا می‏کند.

 حزب که بنا دارد و قرار او بر این بوده است و شهدایی داده و راهی انتخاب کرده است که چنین باشد. اگر بنا باشد این حالت را از دست دهد، به این معنی است که از توده مردم ببرد و از اکثریت مردم جدا شود و خودش را در مسیری بیندازد که بتواند مستکبران را راضی کند.

 ما باید یک هدفگیری کنیم که کردیم، از پیش، مواضع حزب جمهوری اسلامی که منتشر شد، این هدف‏گیری را خوب نشان می‏دهد.

 قبل از همه اسلام است و از درون آن اسلام، ما به ملت نگاه می‏کنیم، از آن دریچه‏ای که به ملت نگاه می‏کنیم، پیش از همه در افق دیدمان طبقه محروم و مظلوم و کسانی که حقشان ضایع شده، به چشم می‏خورد.

 از یک بعد دیگر، احکام اسلام و فرامین قرآن که در تاریخ هزار و چهارصد ساله، در تاریخ بشریت مظلوم و مطرود بوده، به چشم می‏خورد که اینها را ما باید احیاء کنیم.

 این راه، این قدر روشن و معلوم است و حرکت در این راه آنقدر برای انسان توانبخشی است و تحمل مشکلاتش به قدری آسان است که دارید می‏بینید که مردم چگونه جانشان و سلامتی‏شان و اعضای بدنشان را که هیچ چیز از آنها پیش‏شان عزیزتر نیست، چطور در راه خدا می‏دهند و خانواده‏هایشان چطور این مصیبت سنگین را که اگر جنگ نبود، برای هیچ کسی تحملش آسان نبود، خوب تحمل می‏کند. این برای این است که در راه خداست.

 بنابراین، روی همین ایثاری که مردم مسلمان در پیش گرفته‏اند ما هم باید تکیه کنیم که همراه مردم باشیم. این ایثار که با تعبیر دیگری با اخلاص می‏تواند مرادف باشد، بعد معنویش وقتی که حالت حزبی به خودش می‏گیرد و تشکیلات پیدا می‏شود، این تشکیلات به خودش کمتر نگاه می‏کند و بیشتر به مصالح انقلاب نگاه می‏کند. واقعاً اگر روزی، خدای ناکرده - که اصلاً من با این عناصری که الان در این حزب می‏بینم، بعید می‏دانم - اگر پیش بیاید که ببینم این حزب در خدمت اسلام و انقلاب و در خدمت وحدت مردم نیست، ما یک لحظه درنگ نمی‏کنیم که انحلال حزب را اعلام کنیم.

 ما حزب را برای خودمان و دنیا و اسم و وقت تلف کردن که نمی‏خواهیم. برای این می‏خواهیم که انقلاب بهتر پیاده شود و اسلام بهتر پیاده شود.

 می‏دانید که در انقلاب چند حزب و گروه و توده و چیزهای مختلف بود. همه را جامعه طرد کرده و نتوانستند در جامعه و در خانواده‏های خودشان جای خودشان را پیدا کنند.

 چون در مقابل رهبری انقلاب داعیه‏های ناصحیحی داشتند، در مقابل جنگ، در مقابل چیزهای مقدس اسلام برای خودشان موضع اعلام کردند و حاضر نشدند ذوب شوند و واقعاً تعصب گروهی نشان دادند و نتوانستند بمانند و رفتند.

 حزب جمهوری اسلامی این طور نیست، امروز که نزدیک پنج سال، از تأسیس حزب می‏گذرد، با روزی که این حزب را شروع کردیم و هیاهو در اطراف کشور بلند بود و صفهای طولانی هزار نفری در مقابل مساجد بود که برای عضویت در حزب اسم بنویسند، هیچ فرقی نمی‏بینم و علاقه‏ای که مردم به حزب داشتند، هیچ فرقی نمی‏کند. هیچ کس به حزب جمهوری شک نکرده و از اول یک هواهای دیگری داشتند، الان مخالف هستند.

 برای [مردم] عادی شده است که حزب جمهوری اسلامی مثل نهادهای رسمی است وقتی که می‏گویند: سپاه دولت، وزارتخانه و نهضت سوادآموزی، یک جایی هم می‏گویند: حزب، اصلاً این در ردیف آنها شده و این موفقیت زیادی است.

 شما اینها را حساب نکنید که مثلاً حزب یک حالت استثنایی ایجاد کرده و مردم بخواهند جور دیگری برخورد کنند. همین حالت خودمانی را جامعه با حزب پیدا کرده، حزب را از خودش می‏داند و به حزب اعتماد کرده است.

 حالا این چرا به وجود آمده و چرا این طور شده است؟ چرا مثلاً حزب توده نشده، نهضت آزادی، چرا نشده؟ چرا منافقین خلق نشد؟ چرا اکثریت فلان نشده چرا اقلیت فلان نشد؟ چرا کارگر فلان نشد؟ چرا همه‏شان به زباله‏دان رفتند؟ چرا اینها مانده‏اند؟ اینها همین حالتی است که در شما هست.

 همین که ایشان می‏گویند، که شما اخلاص دارید، هم وقتی که می‏خواهیم اخلاص را پیاده کنیم، یعنی همین که برای خودمان چیزی نمی‏خواهیم ما به اینجا آمدیم. که دو نفر از یک نفر بیشتر کار کند. بیست نفر از پانزده نفری بیشتر می‏تواند خدمت کند.

 اگر عیبی هم ببینیم، عیبی ندارد و تأسف و تعصب ما برای اسلام و قرآن است تا روزی که همه برای اسلام و قرآن باشند و اکثریت جمعیت و راه حزب این باشد.

 مردم این حالت را در شما دیده‏اند، اعتماد کردند و خود شما هم همچنین. من در داخل شهرها و دفاتر شما نیستم و نمی‏توانم درباره فرد فرد شما قضاوت کنم، خود شماها، همین جمعیتی که می‏بینم توده مردم هستند.

 یعنی اگر ملاقاتی با بسیج داشتیم، همین تیپها را می‏دیدیم. اینها همه مردم هستند که یک جا جمع شده‏اند تا کاری بکنند ما آن را می‏خواهیم، سعی کنید این را ادامه دهید.

 در شهرهایی که شما هستید، اگر احساس کردید که آدمهای فرصت‏طلبی می‏آیند به هر اسمی سمت حزبی می‏گیرند و یا سمت دولتی دارند و می‏خواهند از حزب برای خود شکل یا عناوینی بسازند، بدانید کار حزب و شما را مختل می‏کنند.

 وضعی که شما در شهر دارید، باید این طور باشد. فرماندار شهر، شهردار شهر، مسؤولان دیگر شهر و کسانی که کار می‏گیرند با اینها به عنوان مسؤول کشور اسلامی برخورد کنید. حالت رقابت و حالت مخاصمت و درگیری با آنها نداریم؛ حالت تأیید و کمک داریم.

 اگر دیدید، یک جایی کار انقلاب و کار مملکت روی زمین است، حرکت کنید و جلوی آن را بگیرید و اصلاح کنید. کمک کنید که نباشد. این جور باید شرکت کنیم. حزب در مجموع بیش از اینکه یک هویتی برای خودش قائل باشد، نگاه به هویت انقلاب و اسلام می‏کند و همان حالت که رهبرش دارد، با همان حالت برخورد می‏کند.

 این حالت، ان‏شاءاللّه، در ما می‏ماند و ما هم راه خودمان را ادامه می‏دهیم و روز به روز هم سعی می‏کنیم که افراد با عمل [وارد] حزب شوند. یعنی با خوبیهای ما به حزب بپیوندند، نه با تبلیغات احزاب پنجاه ساله در دنیا که هیچ وقت در این مدت کوتاه این قدر طرفدار پیدا نکرده که این حزب آن روز اول داشت.

 ما این کار را نکردیم، گذاشتیم دو، سه سال بگذرد و دوباره تجدیدنظر کنند، راه ما را بشناسند و راه دیگران را بشناسند، به راه اسلام و انقلاب توجه کنند که اینجا می‏شود فعالیت کرد و یا نمی‏شود فعالیت کرد. اگر می‏شود، با حساب بیایند و همین راه را باز هم با هم ادامه می‏دهیم و به همین طریقی که شروع کردیم، پیش می‏رویم. خیلی‏ها علیه این حزب در روزهای اول حرف زدند. بدترین تبلیغات حزب جمهوری اسلامی شد، ولی معلوم شد چه کسی در مورد کل انقلاب ماندنی است. مسأله همین است. الان می‏بینید در این پنج سال چقدر علیه انقلاب حرف زدند و حال چطور شده است.

 اگر مردم کشورهای اسلامی را الان آزاد بگذارند، اگر مصر که با ما این همه فاصله دارد و ما نتوانستیم خودمان را به آنها معرفی کنیم، مردمش را آزاد بگذارند اکثریت مردم مصر از دولتشان ایجاد جمهوری اسلامی را می‏خواهند. در سودان یک کشور آفریقایی دور، همین حالت وجود دارد، کار به جایی رسیده که نمیری به خاطر اینکه مردم را گول بزند، می‏گویید که ما می‏خواهیم اسلام را اجرا کنیم و می‏آید دست دزد را قطع می‏کند. احکام اسلامی را اجرا می‏کند. برای نمایش یک جواب سطحی به مردم داده شود.

 در عربستان سعودی همین طور، در کشورهای جنوب خلیج فارس همین طور است. در ترکیه نمی‏دانید، چقدر مردمش علاقمند به جمهوری اسلامی هستند. می‏خواهند آنجا هم حرفهای ما زده شود.

 آن چنان مردم علاقمند به جمهوری اسلامی ایران هستند که نزدیک به بیست روز است که سفیر ما را اخراج کردند. یعنی سفارتخانه ما را تعطیل کردند، سفیر ما می‏خواهد به ایران بیایند، مردم نمی‏گذارند.

 واقعاً در خانه سفیر کشیک می‏دهند که هر وقت خواست خارج شود، مردم جمع می‏شوند که نمی‏گذاریم بروید. چند بار حرکت کرده است که به ایران بیاید، فرودگاه را بسته‏اند. این خیلی زیبا است.

 اگر این را در کویت بگذارند، همین طور است، در بحرین همین طور است، در امارت و عربستان و پاکستان و بنگلادش هم همین طور است در هندوستان من به چشم خودم دیدم، واقعاً عین مردم خودمان بودند. در مساجدی که من شرکت کردم، انبوه مردم بودند؛ مثل همین نماز جمعه تهران و جاهای دیگر.

 دانشجویان بسیاری در سراسر دنیا این جور هستند و خیلی جاهای دورتر این طور است دشمن در این پنج سال دائماً بد گفت و ما کار خودمان را کردیم، مردم کم‏کم می‏فهمند، حق جای خودش را باز می‏کند.

 عمیق‏ترین طرفداران ما الان در عراق هستند، این چیز عجیبی است. عراقیها الان نزدیک به صدهزار نفرشان در جبهه به دست نیروهای ما کشته و بیش از صدهزار نفر مجروح شده‏اند، در بیمارستانها هستند. خوب، یک کشوری 14 میلیونی که این قدر در جنگ آسیب دیده، اینها در همه خانواده‏ها و در سراسر کشور هستند.

 ولی وضع این طور است که آن خانواده‏هایی که کشته داده‏اند، از دست جمهوری اسلامی ناراحت نیستند و از دست صدام ناراحت هستند. بعضی از این عراقیها که تازه آمده‏اند، می‏گویند که در عراق وقتی که خبردار می‏شوند و جمهوری اسلامی یک پیروزی به دست آورده است، همه خانواده‏ها جشن می‏گیرند، و در واقع برای جمهوری اسلامی جشن می‏گیرند و وقتی که جسدهای بچه‏هایشان را برمی‏گردانید، صدام را لعنت می‏کنند و می‏گویند قاتل شما صدام است و این طور واقعیتها خودش را نشان می‏دهد.

 ان‏شاءاللّه راه کربلا باز شود و ما شرکت کنیم. ما می‏فهمیم که مردم ملتهای همسایه ما با ما چطور هستند.

 ما اگر آمده بودیم و مثل عراقیها کرده بودیم، که وقتی که وارد شدند، خرمشهر را خراب کردند مردم عادی را گرفتند. مثل آنها شده بودیم.

 ما وارد عراق شدیم. الان توپهای ما سر تا سر عراق را می‏تواند بزند و ما نمی‏زنیم و خودشان هم می‏دانند، ولی صدام دویست کیلومتر این طرف‏تر را می‏زند و دیدید که دیروز چه کردند.

 بالاخره این کار را انسانها می‏سنجند، یک لحظه ممکن است انسانها عصبانی شوند که چرا ما انتقام نگرفتیم، ولی وقتی که این تحمل و انصاف و صبر و مقاومت را می‏بینند، این حرف را می‏سنجند و به یک نقطه‏ای می‏رسند و می‏پذیرند.

 من می‏خواهم از این نتیجه بگیرم که برادران و خواهران ما در حزب جمهوی اسلامی، مثل گذشته برای خاطر خدا و برای مستضعفان و انقلاب کارکنند. در شهری که هستند، به مردم خدمت کنند. اگر بلایی نازل می‏شود، آنها فوری خودشان را به میدان برسانند. اگر نیازی هست، کمک کنند.

 این حالت گذشته را از خودشان نشان دهند که ما در این اخلاص بهترین تعبیر را می‏بینیم. این بهترین راه برای تبلیغ حزب و انقلاب و جذب رضایت خدا و برای رسیدن به اهداف مقدسی است که ما از اول انتخاب کردیم. ما از زیارت شما سیر نمی‏شویم. بعد از شما هم ملاقات داریم شما را به خدا می‏سپارم و در هر جا که هستید موفق باشید. سلام ما را به همه همکاران و همکارانتان برسانید.    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته