سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد مهندسین حزب جمهوری اسلامی پیرامون تحزب گرایی در جامعه و اسلامی شدن اقتصاد

سخنرانی آقای هاشمی در جمع اعضای واحد مهندسین حزب جمهوری اسلامی پیرامون تحزب گرایی در جامعه و اسلامی شدن اقتصاد

  • پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۶۱

سخنرانی در جمع اعضای واحد مهندسین حزب جمهوری اسلامی 

 از ملاقات برادران همفکر و همراه و خدوم به اسلام و انقلاب، طبعآ انسان خوشحال می‌شود و جزو لذّات  زندگانی انسان است.اینکه ما در این مرحله، با همه نیازی که به وقت و کارمان برای انقلاب داریم، به دلیل ضرورتی است که همه ما پیش از داخل شدن به حزب حس کردیم و تشکل و انسجام نیروها برای یک هدف بزرگ، چیزی ]است [ که فقدانش همیشه در تاریخ اخیر ایران مشهود بوده و ضرر آن را مرتب دیده‌ایم.از بدو شروع نهضتهای اسلامی، از اواخر دوران قاجاریه که مسلمانها به عنوان اسلام در کارهای سیاسی فعال شدند، و حتی پیش از نهضت تنباکو، ما برخورد یک تشکیلات اسلامی به این معنای اسلامی که ما حالا می‌خواهیم و دنبال آن هستیم، ]پیدا [نمی‌کنیم؛ یعنی این کمبود را همیشه می‌بینیم.احزابی بوده که یا ملی‌گرا بودند، و یا اگر مسلمان بودند، این جوری نبوده که بیایند براساس پیاده کردن احکام اسلام و ایدئولوژی اسلامی حزب تشکیل بدهند.فقط در نهضت جنگل وقتی که آدم آن برنامه و اهداف آنها را می‌بیند، یک نظام نامه‌ای که می‌بیند در خاطر میرزاکوچک‌خان جنگلی چنین چیزهایی بود؛ آن هم به مقدار ضعیف و ابتدایی.این اواخر که فدائیان اسلام- به نام یک حزب ظهور کردند به نام گروه اسلامی - تمام اهداف حکومت اسلامی را داشتند، اما پایه‌ها و محتویات یک تحّزب را در برنامه آنها نمی‌بینیم و چنین محتوایی عمق نداشت.در دوران مبارزه، ما از این کمبود خیلی رنج بردیم. البته، ما یک نوع تشکل طبیعی و بومی داشتیم که به عنوان روحانی و تحت عناوین اسلامی در شبکه‌ها و مکانهایی مثل مساجد و حسینیه‌ها و در مراسمی مثل عزا و شادی، ارتباطاتی شبیه حزب داشتیم و خاصیت تحزب را تا حدودی از آن می‌گرفتیم، اما تحزب به این معنا نبود.از طرفی این فرهنگ هم چیزی است که از غرب آمده و این معنا و به این وضع معروفش در غرب شکل گرفته  و تحزب در آنجا مصداق مشخصی پیدا کرده و در شرق هم به همان صورت تقلید شده است، اما دولت اسم خودش را در شرق حزب گذاشته و همانهایی که انقلاب کردند( و در  حقیقت کودتا یا شکل دیگری بوده) هر چیزی  که به نام حزب درست کردند، واقعآ هنوز در دنیای اسلامی با فرهنگ اسلامی و با محیط اسلامی و در حکومت اسلامی شکل و جایگاه و محتوای خاصّ خودش را پیدا نکرده ]است[.اولا در دوره‌های گذشته حکومت اسلامی نبوده و کسانی هم که می‌خواستند مبارزه کنند، به نام مسلمان و اسلام هم که مبارزه می‌کردند، یک جوری با روش‌های خاص عمل می‌کردند، و نمودهای روشنی نداشته است.ما هم که می‌خواستیم کار خودمان را در این مسأله شروع کنیم تا حدود زیادی سرگردان بودیم؛ یعنی اینکه بین شیوه تحزب دنیای غرب و شرق جمع کنیم و با مایه‌های اسلامی حرکت کنیم، یک کار کاملا تازه و ابتکاری است و هنوز هم به آن نقطه مشخص که از هر جهت تعریف شده باشد، نرسیده‌ایم و کم کم داریم می‌رسیم.اساس نامه و مرامنامه‌ایی تهیه کردیم و آن روزها ما به ذهنمان رسید که برای اینکه روح اسلامی داشته باشد، در داخل حزب شورای مجتهدان گذاشتیم. آن روزها هنوز ولایت فقیه مطرح نبود.آقایان یادشان است که ولایت فقیه اصلا در اواسط مجلس خبرگان مطرح شد، و در ذهن خود ماها هم در حکومت اسلامی به این شکل در اول انقلاب نبود و حتی پیش نویس قانون اسلاسی که تهیه شده بود، ما دستورهای انقلاب را مطالعه و تصویب کردیم؛ بدون اینکه ولایت فقیه در آن باشد، و آن را به امام و مراجع قم دادیم و آنها هم مطالعه کردند و اصلاحات جزیی کردند؛ بدون اینکه ولایت فقیه در آن باشد.اما در مجلس خبرگان، جرقه ولایت فقیه زده شد و دیگران توجه کردند که این رکن عظیم حکومت اسلامی است و ندیده گرفته شده و روی آن نظر دادند و همان جا بود که ملی گراها و لیبرالها و چپ گراها و همه را منفجر کرد، یعنی تا آن تاریخ آنها خیال می‌کردند که محتوای حکومت اسلامی با آن  دمکراسی که آنها فکر می‌کنند، می‌سازد و لذا، آن روزهای اول وقتی که خواستیم رفراندوم کنیم و آن آقایان می‌گفتند: جمهوی دمکراتیک و امام می‌گفت نه، این قضیه باز نشده بود که اختلاف سر چه چیزی است و آنها هم تعجب کرده بودند که دمکراتیک، اسلام هم همان است و از آن دو رأی بگیرید و این می‌شود دمکراتیک. پس چرا از کلمه دمکراتیک باید فرار کنید؟!کم کم در عمل، خرده خرده به این نقطه رسیدیم که ولایت فقیه را دیدیم که جزء ارکان می‌شود که در مکتب تشیع مطرح شده است. ما قبلا در حزب فکر کرده بودیم، یعنی در ذهن ما این مسأله بود و از طرفی حزب براساس آراء است و آراء از بالا به پایین می‌آید و آن را اداره می‌کند و در ذهن ما بود که اگر این آراء برخلاف اسلام بخواهد نظر بدهد، باید چه کنیم.اینجا فکر شورای مجتهدان که بر سر هر مجتهد حضور داشته باشند که در درون خود حزب حکم شرعی باشد، آمد و آن وقت این مسأله برای ما از همه مهم بود که این نمی‌شود که یک حزبی در مملکت باشد و فتوای آن را بخواهد از خارج بگیرد؛ چون اگر آدم خوبی باشد، فتوایی می‌خواهد که همه زندگی آدم را اداره بکند؛ تکلیف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اداری و را باید از کتاب رساله بگیرد و در حقیقت فکر می‌کردیم که حضور حزب یک شخصیت مزدوج دارد که هم باید ولایت خوبی داشته باشد و هم مجبور که ولایت فتوایی از خارج داشته باشد. و گاهی می‌بینیم این فتوا برخلاف نظری است که می‌خواهد در حزب مطرح بشود.این مشکل از گذشته هم برایمان بود و ما فکر کرده بودیم که با در نظر گرفتن گروه مجتهدان در داخل حزب، مسأله را حل بکنیم. در حرکت انقلاب اسلامی که به ولایت فقیه رسیدیم، این مسأله شکل جدیدی پیش آورد؛ یعنی الان وقتی که ولایت فقیه حاکم بر کشور است، افراد حزب باید تحت ولایت همان ولی فقیه باشند و لذا حزب در جمهوری اسلامی نمی‌تواند مثل دنیای غرب به آن شکل باشد. یک محدودیتهای درونی برای افراد حزب در جمهوری اسلامی در نظر گرفته شده، یعنی مثلا بنده که عضو حزب هستم و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم هستم، وقتی که مواضع اقتصادیمان را بخواهیم بنویسیم، اگر برخلاف فتوای ولی فقیه بخواهیم حرفی بزنیم، نمی‌توانیم موضعی بنویسیم و روابط را که تعیین می‌کنیم، باید توجه به فتوای ولی فقیه داشته باشیم.تجمع و انسجام نیروها و همکاری آنها و خیلی کارهای دیگر را ما در طول این مدت به نام حزب جمهوری کردیم و هنوز هم آن صحیفه نهایی شرح وظایف و خصوصیات حزبی که باید در اولین کنگره حزب با این تجربه‌ای که داریم، هنوز به آن نقطه اوج نرسیده و شما دارید می‌بینید که نظام بانکی ما نظام خاصی است و آنچه که در دنیا موجود است به شیوه اقتصاد آزاد غرب است و ما هنوز داریم از این نقطه استفاده می‌کنیم و مطمئنآ در نظام اسلامی بانک به آن معنا نمی‌تواند وجود داشته باشد و باید یک شیوه‌ای درست کنیم که بتوانیم از آن شیوه استفاده کنیم.قانونگذاری اصلا برای دنیا یک مسأله حالت انتظار پیدا کرده که اصلا شما با داشتن فقه و فقیه و فتوا می‌خواهید حکومت اسلام را پیدا کنید و مجلس قانون گذار یعنی چه؟خود مجلس شورای اسلامی یک واژه و چیزی است که در دنیا باید جای خودش را در حکومت اسلامی نشان بدهد و الان دنیا منتظر است که ببیند ما در مصر و کشورهای عربی چه می‌کنیم.می‌دانید آنجا هم عملا دیدند که راهی ندارند و الان قوانین عرف و قوانین شرعی دارند و حاکم شرع و حاکم عرف دارند و قاضی شرع و قاضی عرف دارند و یک جوری آمدند اینها را به هم جوش دادند که نه اسلام است و نه آن چیزی که آنها فکر می‌کنند، در حقیقت یک مخلوطی در آوردند و یک کار جدیدی است و در حین عمل هم باید شکل بگیرد و باید رفته رفته وقتی که جلو می‌رویم و به نیازها و نیروها برخورد می‌کنیم، تنظیم کنیم و لذا این جمهوری اسلامی هم حزب جمهوری اسلامی است و هم دولت و نظام جمهوری اسلامی در طول تاریخ اسلام و از بدو اسلام تاکنون؛ چون در اول اسلام حکومت به این اشکال نرسید که این اشکال پیچیده حکومت را پیدا بکند و رفته رفته آیات نازل می‌شد و حکم پیامبر بر مردم گفته می‌شد.در زمان علی(ع) موفق به پیاده کردن درست نشدند و در زمانهای دیگر هم آدم چنین چیزی نمی‌بیند، حالا با تجربیاتی که بشر دارد و با انواع حکومتهایی که آمده و با مکاتبی که بعد از عهد رنسانس در دنیا به وجود آورده و مکاتب مشخص اقتصادی و سیاسی به وجود آمده، با این فرمولها و با این اوضاعی که ما داریم می‌بینیم، از مبانی و مبادی، حقوق و معارف اسلام می‌خواهیم یک نظام در بیاوریم.تحقیقآ مواد خام یک نظام در این مجموعه احکام اسلامی هست و آنچه که مهم است و کار می‌برد و ما الان مسؤولیت عظیمی در این راه داریم، این است که روی این مسأله تلاش و کشف و تجربه کنیم، و روشن و پیاده کنیم و ممکن هم هست مراحلی که پیش می‌رویم، خرده خرده تکامل پیدا کند و نقاط مبهم و تاریک برای ما روشن بشود.اسلام آمده حکم یک زمین را یک جا گفته، حکم معدن و حکم کار را یک جا گفته و حکم سرمایه را یک جاگفته و حکم آب را یک جا گفته؛ هر جایی به تناسب آن حکم، و اینها کم کم به صورت روایت و یا به صورت مسأله و یا به صورت نظریه فقها در فقه جمع شده است، و متأسفانه تا به حال هم زمینه پیاده کردن اینها پیش نیامده که اینها را به عمل بیاورند واجرا کنند تا شکل نهایی خودش را بگیرد و در عمل مبانی اسلام کشف شود.ما الان وارث یک چنین وضعی هستیم  و خوشبختانه، در زمان خوبی با مردم خوبی و با شرایط خوبی دست به این کار زده‌ایم و تا به حال راضی هستیم، یعنی ما فکر می‌کنیم آن چه که به نظر ما مثلا، در پنج سال پیش و ده سال پیش چیزهای مبهم و تاریکی بود، روزی مسؤولیت کشور را به عهده بگیریم، حالا داریم می‌فهمیم که خوب می‌شود گرفت.منتها احتیاج به حوصله و صبر و بعد به بحث دارد و گاهی هم ممکن است اشتباه کنیم و گاهی هم ممکن است اشتباه نکنیم و رفته رفته این نظام دارد شکل خودش را پیدا می‌کند و اگر ماها - ان شاءالله - همت و مقاومت کنیم و بتوانیم در این برهه از زمان یک نظام اقتصادی، نظامی، سیاسی، عقیدتی و فرهنگی اسلامی را در همه ابعادش مشخص و فرموله و تجربه کنیم، بسیار کار بزرگی انجام داده‌ایم؛ یعنی، رسالت انبیاء را که تحقیقآ یک دین جاوید برای این دوران و برای رشد و کمال انسان است، ما موفق شدیم که به این زمان منتقل کنیم، آیینه این بشویم که معارف و انوار الهی را که از زبان و قرآن پیغمبر(ص) به جهان تابیده، از طریق ما به جامعه منعکس بشود.این کار بزرگ است و حرکت هم - بحمدالله - سالم است و نیروی بسیار سالم و صالحی هم خداوند در اختیار این حرکت قرار داده است، دنیا هم شرایطی دارد که متفکران دنیا دنبال یک چیزی می‌گردند و الان یک گمشده دارند. اصرار، هر کس را در یک جایی نگه داشته و زندگی می‌کند، اما آنهایی که اهل فکر و نظرند، امروز نه مکتب سرمایه‌داری آنها را قانع می‌کند و نه مکتب مارکسیسم.آنها که در دنیای مارکسیسم زندگی می‌کنند و آن محدودیتهای بیجا و آن فشارها و این بی‌ارادگی انسان و این قالبی شدن انسان  را دارند می‌بینند و رنج می‌برند و آنها که در دنیای سرمایه‌داری زندگی می‌کنند و آن ولنگه بازی و آن ظلم و آن تبعیض و آن فساد و آن انحراف راه انسانیت را ملاحظه می‌کنند و رنج می‌برند، دنبال یک چیزی هستند که ببینند انسان را در راه خودش و در حرکت خودش با همه نیازها و با همه خواستهایی که دارد و در فطرت انسان هست، به جریان بیندازد.با حرف و تبلیغ هم مشکل است اینها را قانع کرد؛ یعنی ما آن همه حرف نداریم و اگر بخواهیم با تبلیغ هم بگوییم، اگر خودمان هنوز عمل نکرده باشیم، نرسیدیم و نمی‌توانیم آن را تبلیغ و تبیین کنیم.ما اگر توانستیم جمهوری اسلامی را در این منطقه تحکیم کنیم و سیاستهای صحیحی اتخاذ بکنیم، و مظالم جهان سرمایه‌داری را مرتکب نشویم و محدودیتهای انسان کش مکتب مارکسیسم را هم برجامعه خودمان تحمیل نکنیم و حقوق مستضعفین را بگیریم و مستکبرین را سرجای خود بنشانیم و انسان را واقعآ از قیودی که به عنوان تمدن و چیزهای دیگر برایش تحمیل شده، بتوانیم آزاد کنیم، خواست اسلام است و ما کار بزرگی در دنیا انجام داده‌ایم و امروز می‌بینیدـ این به نظر من جالب است- که الان مارکسیسم به عنوان یک مکتب، دیگر از رونق افتاده است و الان برای نیروهای جوان در همه دنیا دیگر آن زرق و برق سی سال پیش و پنجاه سال پیش ]را ندارد[.سرمایه‌داری هم که برای آدمهایی که اهل ایده و فکر هستند، جاذبه نداشته است. الان جمهوری اسلامی علیرغم همه فشارهایی که روی آن هست و موانعی که بر سر راه ایجاد کرده‌اند، ]برای[ انسانهای حق خواه دنیا، یک امیدی ایجاد کرده و توجهی جلب کرده است.یکی از بستگان ما که پسر عموی من است و از آمریکا آمده بود و فارغ‌التحصیل شده و حالا مهندسی مکانیک گرفته، می‌گفت که الان در جامعه آمریکا، اسلام و این جمهوری اسلامی و این نهضت ایران از لحاظ روحی جایی برای خود باز کرده‌است؛ یعنی الان با اینکه  دشمن بودند و خیلی هم تبلیغ شده، مقاومت و سرسختی و این موفقیتهای عجیب ایرانیها و این شعارها برای ملت آمریکا مسأله شده است.            والسلام علیکم و رحمه الله