خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – کتاب آرامش و چالش
سه شنبه 6 دی 1362
بعد از شروع مذاکرات، جلسه را به آقای یزدی سپردم و به جلسه کمیسیون برنامه [و بودجه] رفتم. مخالفت شدیدی در کمیسیون با برنامه پنج ساله وجود دارد. ایرادات زیادی به آن دارند؛ احتمال رد شدن آن بسیار زیاد است. نظر من این است که باید همین برنامه را اصلاح کرد. اگر برگردد، ضرر سیاسی دارد و به این زودی هم برنامه نخواهیم داشت. گفتم اشکالات برنامه یکی یکی مطرح شود و دولت جواب بدهد؛ حدود بیست اشکال مطرح کردند و دولتیها هم جواب دادند. بیاشکال نیست ولی آن طور هم که [اعضای] کمیسیون [برنامه و بودجه مجلس] برخورد میکنند، درست نیست. قرار شد در یک جلسه دیگر هم شرکت کنیم. اولین برنامه پنج ساله در نظام جمهوری اسلامی است و تجربه نوشتن برنامههای طولانی مدت، کم است؛ هم در مجلس و هم در دولت.
ظهر آقای جاسبی به دفترم آمد و راجع به دانشگاه آزاد [اسلامی] پیشنهاداتی داشت؛ پول میخواست و پیشنهاد کلاسهای عمومی تک درس در مراکزی مثل حسینیه ارشاد داشت. اصل ایده را پذیرفتم. یک نفر بسیجی طلبه آمد که مدعی بود رؤیای صادق دارد و دیده است که آمریکا و فرانسه به ما حمله خواهند کرد؛ به نظرم آمد که خیالات او را چنین مریض کرده است.
عصر شرکت کنندگان در سمینار حزب جمهوری اسلامی استان مرکزی آمدند. آقای معادیخواه گزارشی داد و من مفصلاً برای آنها صحبت کردم و روی اخلاص تکیه نمودم. سپس [سرهنگ هوشنگ صدیق] فرمانده جدید نیروی هوایی آمد و گزارشی داد. از وضع نیرو سئوالاتی کردم؛ اولین نشانههای اختلاف بین تیم جدید پیدا شده است. با آقای سرهنگ [عباس]بابایی اختلاف پیدا کردهاند. تأکید بر دفاع از مرزها و آماده شدن برای ضربه زدن کردم.
اول شب کارهای دفترم را انجام دادم. شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز [تهران] جلسه داشت. بحث در مورد کاندیداهای استانها بود. پیام امام مطرح شد که به خاطر رد آقایان موسوی خوئینیها و فخرالدین حجازی، حزب [جمهوری اسلامی] و [جامعه] روحانیت مبارز [تهران] را از تعصب گروهی منع کرده بودند. تجدید رأیگیری شد و [این افراد] رأی آوردند. به منزل آمدم.