خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۷۶/ کتاب « انتقال قدرت»

جملات کوتاه هاشمی برای نقب در تاریخ باستان مازندران

  • جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۷۶

 

جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۷۶ // ۱۲ ربیع‌الثانی  ۱۴۱۸ //  ۱۵ آگوست ۱۹۹۷

 

 بعد از نماز، ساعتی در اطراف باغ قدم زدم. شبنم زیادی علف‌های زمین باغ را فراگرفته بود. با سربازهای محافظ باغ صحبت کردم. به تازگی تحویل تشریفات نهاد [ریاست‌جمهوری] شده است. ۱۱ سرباز را برای محافظت آورده‌اند. هنوز محوطه‌سازی نشده.

آقای حسین مرعشی، [نماینده کرمان] هم به ما ملحق شد و به سوی منطقه کجور برای بازدید از مزرعه کندلوس حرکت کردیم. در راه آقای مرعشی توضیح داد که در ترکیب کابینه، هر یک از کارگزاران و گروه‌های خط امام، سهم خود را گرفته‌اند و راضی هستند و خط راست سهمی ندارد.

تا مجتمع کندلوس، همه جا از مناطق جنگلی و سرسبز و کنار رودخانه رفتیم. در آنجا مورد استقبال گرم بازدیدکنندگان دیگر قرار گرفتیم. از موزه جالب آن که با همت آقای مهندس [علی‌اصغر] جهانگیری به وجود آمده ، بازدید کردیم. آثارگران‌بهایی جمع کرده است. از نمایشگاه و فروشگاه محصولات داروهای گیاهی بازدید نمودیم که خیلی جالب است. سپس برای حضار صحبت کوتاهی نمودم، با تشکر از محبت آنها و توضیح اهمیت داروهای گیاهی و اقداماتی که جهاد سازندگی برای شناسایی این گونه‌ها در سراسر کشور کرده و تشکر از اقدامات کندلوس.

از مزرعه گیاهان دارویی بازدید کردیم که جمعی از زنان منطقه مشغول وجین یا جمع‌آوری بودند و از کارگاه بسته‌بندی و استماع توضیحات مسئولان در ارزش محصولات و ارزآوری آنها و بیش از ۴۰ محصول بهداشتی و دارویی و اشتغال زایی برای مردم منطقه کجور که باعث رونق زندگی آنها شده است.

به منزل شخصی آقای جهانگیری در جنگل و ارتفاعات رفتیم؛ خیلی خوش‌سلیقه ساخته است. خودش و همسرش که پزشک زنان است، پذیرایی کردند. آنجا چاه آرتزینی دارند که می‌گویند ۵۰ متر فواره می‌زند. به نماز و ناهار و استراحت و استماع توضیحات گذشت.

به روستای نیچکوه در سر قله کوه، با ساختمان‌های قدیمی رفتیم. گفتند مردمش از نسل اسکندر سهراسبی از خانواده ساسانیان هستند. بسیاری از بچه‌ها بور و متمایل به قرمز هستند. در بین مردم رفتیم؛ برای مینی‌بوس و معلم مدرسه استمداد کردند.

آنجا گفتند اگر ۴ کیلومتر راه را ادامه دهیم، به روستای یوش زادگاه نیمایوشیج در کنار تونل کندوان می‌رسیم و مردم از این راه به مرکز وصل می‌شوند و تهرانی‌ها از این راه می‌توانند به منطقه تاریخی کجور بیایند. آنجا که مرکز حکومت مازندران در قبل از اسلام بوده و هنوز آثار ساختمانی آن زمان باقی است و یک درخت قدیمی که دور کنده ‌آن ۴ متر است.

از آنجا به فرودگاه نوشهر رفتیم و به سوی تهران پرواز کردیم. عفت ماند. تا ساعت ۶ بعدازظهر به تهران رسیدیم. هوا اینجا گرم است. از استخر استفاده کردم و استخر را کلر زدم. خاطرات امروز را نوشتم و گزارش‌ها را از روی کامپیوتر خواندم.