خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

1- توضیح درباره سند چشم‌انداز، اهداف، امکانات، موانع و راهکارهای اجرای سند چشم‌انداز 2- شهادت آیت‌الله مطهری، روز معلم، روز کارگر، شهید قرنی، حادثه طبس، پرونده هسته‌ای، برخورد غرب با گالیله، پیروزی سیاسی مردم عراق

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
خطبه‌ی اول امکانات و مشکلات اجرای سند چشم‌انداز/ امتیازات و امکانات اجرای سند چشم‌انداز 20 ساله در کشور/ اهداف سند چشم‌انداز/ خصومت استکبار و ضعف تعامل جهانی، اولین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ افراط و تفریط، دومین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ وابستگی به نفت، سومین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ استفاده مسرفانه ایران از نفت/ فقدان احزاب نیرومند، چهارمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ توجه به احزاب، از ساز و کارهای دمکراسی/ ساختار ادای کهنه، پنجمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ فساد اداری و عدم وجدان کاری ششمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ موازی کاری، هفتمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ کم آبی و عدم کنترل آبها، هشتمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ ضررهای کم‌آبی و پرآبی در کشاورزی/ مصرف غیرعلمی آب، نهمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ وجود کویر روبه پیش، دهمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ روستاهای کوچک، یازدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ خرد بودن اراضی، داوزدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ ضرر و زیان‌های اراضی کوچک در کشاورزی/ لزوم توجه به استاندارد قطعات در زمین‌های کشاورزی/ رشد شهرنشینی، سیزدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ کاربردی نبودن علوم، چهاردهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ ضعف تحقیقات، پانزدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ کم بودن آموزش فنی و حرفه‌ای، شانزدهمین مشکل اجرای سندچشم‌انداز/ لزوم ارتباط دانشگاه‌ها با میادین کار در صنعت و کشاورزی/ فرار مغزها و عدم جذب نیروهای فرهیخته، هفدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ ضعف حرکت اشتغال در کارگاه، هجدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ لزوم بازنگری در فرهنگ کار/ نرخ بالای بیکاری، نوزدهمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ ضعف بهره‌وری، بیستمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ تورم، بیست و یکمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ ضعف سرمایه‌گذاری، بیست و دومین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ عدم جذب سرمایه‌های خارجی، بیست و سومین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ فقر و نابرابری، بیست و چهارمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ حجم بزرگ دولت و یارانه‌ای نابرابر، بیست و پنجمین مشکل اجرای سند چشم‌انداز/ ضعف بخش خصوصی، بیست و ششمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ دولت، متولی همه کارهای کشور/ ضعف صنعت بیمه و بانک، بست و هفتمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ اشکالات جدی بانکداری کشور/ عدم توازن منطقه‌ای، بیست و هشتمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ رواج مواد مخدر، بیست و نهمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ تهدید بنیاد خانواده، سی‌امین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ ضعف تأمین اجتماعی، سی و یکمین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ کم‌توجهی به محیط‌زیست، سی و دومین مانع اجرای سند چشم‌انداز/ عدم شفافیت اطلاع‌رسانی، سی‌وسومین مشکل اجرای سند چشم‌انداز خطبه‌ی دوم تعلیم و تربیت، ویژگی بارز شهید مطهری/ نقش شهید مطهری در اسلامی کردن دانشگاه‌ها/ معلمان، سرمایه‌های اصلی کشور برای ترقی و تکامل/ کارگران در خدمت سعادت جامعه/ علت نام‌گذاری روز کارگر/ جنایت پلیس آمریکا در مقابل کارگران/ قناعت زبانزد کارگران ایرانی/ شهید تیمسار قرنی، از سرمایه‌های نظامی انقلاب/ اهمیت حادثه طبس در تاریخ انقلاب/ جزییات حادثه طبس/ آمادگی کامل آمریکایی‌ها برای آزادی گروگانها و حادثه طبس/ آشنایی آمریکایی‌ها با فرودگاه طبس/ فعالیت ضدانقلاب و جاسوسان آمریکایی برای آزادی گروگانها/ امام و تعبیر امدادغیبی برای حادثه طبس/ چگونگی سقوط هلی‌کوپتر آمریکا در حادثه طبس/ جزییات خبر حادثه طبس از زبان مشاور امنیت ملی آمریکا/ علل بمباران بقایای هلی‌کوپتر آمریکایی‌ها در حادثه طبس/ اهداف بنی‌صدر در تلاش برای از بین بردن اسناد/ خداوند، حافظ انقلاب اسلامی/ تفاوت نگاه آمریکا به ایران/ گزارش البرادعی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران/ بومی‌شدن دانش هسته‌ای در ایران/ برخورد اروپا با گالیله، به خاطر کشف علمی/ محاکمه گالیله در دادگاه‌های ظالمانه اروپا/ بومی بودن همه چرخه‌های دانش هسته‌ای در ایران/ مذاکره تنها راه اعتمادسازی در پرونده هسته‌ای ایران/ پیروزی مردم عراق در تشکیل دولت

خطبه اول:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، «هوالذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها وکلوا من رزقه و الیه النشور»*، اوصیکم عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.

خداوند به ما توفیق بدهد که نعمت تقوا را که راهنمای زندگی سعادتمندانه بشری است، در وجود خودمان تقویت کنیم.

می‌دانید که مدتی است در خطبه‌های اول درباره چشم‌انداز 20 ساله صحبت می‌کنیم و در خطبه قبل به واقعیت‌های میدانی کشور پرداخته شد و عرض کردم که در فهرست واقعیت‌های میدانی، بخشی امتیازات، امکانات و فرصت‌هایی است که برای رسیدن به اهداف سند چشم‌انداز در اختیار ماست و بخش دیگر آن نیز مشکلات، موانع و
تهدیداتی است که راه ما را مشکل می‌کند و ما برای حل این مشکلات هم برنامه‌ای داریم که الزامات اجرای سند چشم‌انداز را باید تهیه کنیم.

در خطبه قبل امکانات را گفتم. البته فرصت‌ها و امکانات لیست طولانی دارد. من 14 عنوان کلی‌اش را عرض کردم و قول دادم که در خطبه امروز موانع، مشکلات و تهدیدات را عرض کنم که در الزامات باید برای رفع و حل این مشکلات فکر کنیم. فکر می‌کنم مطرح کردن این موانع و مشکلات برای امت و جامعه ما بی‌فایده نباشد که بتوانیم همکاری آنها را جلب کنیم.

در مورد امتیازات و امکانات من چهارده فصل کلی را گفتم که با زیرمجموعه‌هایشان، از 100 مورد هم بیشتر می‌شوند. اول مکتب اسلام، نظام اسلامی و روحیه انقلابی مردم ماست. دومین سرمایه، جمعیت و نیروی انسانی است که نیروهای تحصیلکرده و در حال تحصیل و نیروهای فنی وسعت بسیار مطلوبی دارد. سوم منابع فراوان انرژی فسیلی و تجدیدپذیر کشور است. چهارم ذخایر فراوان معدنی است که کلکسیونی از معادن دنیاست. پنجم وسعت انواع صنایع است که اگر درست اداره کنیم، با صنایع موجود تقریباً همه چیز را در کشور برای رفع نیازهایمان اداره می‌کنیم. ششم زیربناهای قابل قبولی که برای کشور ساخته شده و در آینده هم برنامه توسعه دارد. هفتم تولیدات کافی برای مسائل داخلی و مصارف داخلی است که ما را بی‌نیاز می‌کند و یک نوع استقلال به کشور می‌دهد و در عین حالا اگر خوب اداره نشود، ممکن است به خاطر وسعتش مشکلی برای کشور باشد که باید به صادرات بیندیشیم. هشتم شرایط مناسب اقلیمی است که چهار فصل را داریم.نهم شرایط مناسب جغرافیایی ایران است که در قلب کره خاک قرار گرفته و بهترین نقطه جغرافیایی زمین است. دهم سابقه تمدن و میراث فرهنگی چندهزار ساله و یازدهم قدرت صادرات فنی و مهندسی است که در نیروی انسانی ما نهفته و دوازدهم انسجام ملی و امنیت قابل قبول است که هم در مبارزه و هم در تداوم انقلاب پشتوانه بزرگی برای نظام بود. سیزدهم ساختار سیاسی کشور است که متکی به آرای مردم می‌باشد و در همه امور و همه چیز به مردم منتهی می‌شود. چهاردهم صنایع خوب نظامی و تجربه دفاعی است که در کشور هست، به خاطر اینکه دوران دفاع را با مشکلات فراوانی پشت سر گذاشتیم و امروز سرمایه بدست آمده از آن دوران برای امنیت و حفظ منافع کشور کارساز می‌باشد.

اینها را در خطبه قبل گفتم و در هر مورد توضیحاتی دادم، اینکه امروز تکرار کردم، برای این است که می‌خواهم مشکلات و موانع را بگویم، نخواستم خطبه‌ای که می‌خوانم، یک بعدی و تمامش نگرانی‌آور باشد.این سرمایه‌ها را داریم که اگر با زیرمجموعه‌هایشان حساب کنیم، بیش از صد امتیاز است.

اما مشکلات و موانعی که در راه اجرای سند چشم‌انداز وجود دارد، ما هدفی که در سند چشم‌انداز 20 ساله داریم، این است که در 20 سال آینده باید قدرت اول منطقه و یک کشور پیشرفته در ردیف کشورهای پیشرفته دنیا باشیم.هدف بزرگ است و خیلی چیزها باید حل شود تا به این هدف برسیم. موانعی را که به چشم می‌خورد، در مجمع تشخیص مصلحت و در کمیسیون‌ها بررسی کردیم و با توجه به این واقعیات، این سند نوشته شده است. این‌گونه نیست که این آرزوها پشتوانه واقعی و میدانی نداشته باشند. این اشکالات را دیدیم و باید برای این اشکالات فکر شود و اگر فکری نشود، کشور ما نمی‌تواند به آن نقطه مطلوب برسد و نظام نمی‌تواند به رسالت خود جامه عمل بپوشاند.

من آنها را فهرست کردم و قدری وارد ریز مسایل می‌شوم تا مردم ما مطلع شوند.34 مورد را شمرده‌ام. بعضی از اینها خودش دو مورد دارد، ولی من 34 مورد را مشخص کردم:

اولین آن، خصومت استکبار و ضعف تعامل جهانی ماست که ما این خصومت را از ابتدای پیروزی انقلاب داشتیم و همیشه سنگ‌اندازی کردند و دچار تحریم و حتی جنگ بودیم. استبکار به خاطر خصومت در همه زمینه‌ها برای ما مانع‌تراشی کرد. تعامل جهانی ما هم به خاطر همین سنگ‌اندازی‌ها در حد مطلوب و ظرفیت ایران نیست. باید بهتر از این تعامل جهانی داشته باشیم و از فضا و امکانات جهان بیشتر بهره ببریم.

دوم، افراط و تفریط و شعاری بودن کارها در بعضی از موارد است. از اول انقلاب تا الان درکشور دچار دو جریان افراطی محدود هستیم، البته بدنه نظام و کشور معتدل است و در راه اعتدال اسلامی حرکت می‌کند.اما تحقیقاً افراطی‌ها در سیاست‌های داخلی، سیاست‌های خارجی، سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی تأثیر دارند و می‌توانند در مقابل پیشرفت بعضی از برنامه‌هایی که در عالی‌ترین مراحل بالای کشور تصویب شده، سد ایجاد کنند.

سوم وابستگی به نفت و اسراف در مصرف انرژی است.دو موضوع است، ولی چون به نفت مربوط می‌شد، یک جا ذکر کردم. ما وابسته به نفت هستیم، نفت سرمایه‌ای است که مال دیروز، امروز و فردای کشور است. چیزی است که خداوند در زمین ما گذاشته است که باید صرف توسعه شود و نباید صرف مصرف شود. برای مدیریت کشورمان باید از درآمدهایی که خودمان خلق می‌کنیم، استفاده نماییم. البته اگر درست عمل شود، خود نفت آن‌قدر ارزش افزوده دارد که برای ما می‌تواند سرمایه بوجود بیاورد. بیشتر باید سراغ ارزش افزوده‌ای برویم که در محصولات نفتی ایجاد می‌کنیم. میدان خوبی است.

البته باید به سوی سایر منابع تأمین بودجه کشور برویم. از طرفی به خاطر همین فراوانی نفت گرفتار مصرف انرژی شدیم. شاید خیلی از مردم ندانند که به اندازه کل بودجه‌ای که صرف کشور می‌کنیم، ازمنابع ارزی‌ صرف مصرف انرژی می‌کنیم که عمدتاً صرف سوخت می‌شود. هیچ کشوری ثروت عظیم و سرمایه بزرگ خود و حق نسل‌های آینده خود را این‌گونه مسرفانه خرج نمی‌کند. به خاطر ارزانی، ظلم بزرگی به نفع طبقات متمکّن و به ضرر طبقات محروم می‌شود.می‌دانید که در حمل و نقل، گرما و سرما و در خیلی از جاهای دیگر، متمکّنین به مراتب بیشتر از مردم متوسط و فقیر استفاده می‌کنند. یک روستایی در سال چقدر انرژی مصرف می‌کند! یک شهرنشین متمکّن چقدر مصرف می‌کند! قطعاً این ضد عدل و عیب بزرگی است، بعلاوه ضد توسعه است، ضد پیشرفت است و این اسراف یک روزی کشور را از پای درمی‌آورد.

چهارم فقدان احزاب نیرومند است.کشور ما الان حزب زیاد دارد، شاید بیش از یکصد حزب ثبت شده داریم، اما به هر حال دمکراسی ایجاب می‌کند که احزاب نیرومند برنامه خودشان را به مردم بگویند، مردم را آموزش بدهند، مردم را تربیت کنند، با پشتوانه مردم و برنامه‌هایشان که توضیح می‌دهند، قدرت را به دست بیاورند و بعد به وعده‌هایی که به مردم داده‌اند، عمل نمایند. چون فردا دوباره رأی می‌خواهند. این سازوکار در دمکراسی از ضرورت‌هاست. در ایران این نیاز دموکراسی وجود ندارد. احزاب هستند، اما کافی نیست.

پنجم، ساختار اداری کهنه است. سازمان اداری ما دهها سال پیش شکل‌ پیدا کرده و هنوز هم همان ادامه دارد و بعد از انقلاب هم به خاطر نیازهایی که داشتیم و نمی‌خواستیم نیروهای قبل از انقلاب را مثل انقلاب‌های دیگر تسویه کنیم، نهادهای موازی ایجاد کردیم و امروز ساختار اداری ما واقعاً عالمانه نیست. باید با تجربه دنیا ساختار اداری خود را اصلاح کنیم.

ششم، فساد اداری و عدم وجدان کاری است. در موارد زیادی دیده می‌شود که وجدان کاری در بعضی از نیروهای اداری ما نیست و فساد اداری هم متأسفانه به صورت کم کاری و شکل‌های دیگر وجود دارد. البته نه این مقدار که اغراق می‌شود و همه چیز را بدنام می‌کنند، ولی وجود دارد.باید در یک کشور اسلامی که اساس آن بر سلامت انسان است، از این عیب بری شویم.

هفتم، موازی کاری و وجود نهادهای تکراری است. تقریباً در بسیاری از امور کشور تکرار نهادها و تکرار کارها را دارید. از نیروهای مسلح گرفته تا کارهای وزارتخانه‌ها، شرکت‌های دولتی و مدیریت‌های نهادی موازی‌کاری داریم که پول، نیرو، ساختمان و وقت زیادی صرف آنها می‌کنیم. این موازی‌کاری‌ها غیر از هزینه‌ای که دارند، خیلی مضر و خنثی‌کننده یکدیگر هستند.در نظارت واجرا، می‌بینیم که اگر بخواهم هر کدامشان را باز کنم، چند خطبه می‌شود.فقط فهرست می‌گویم که همکاری مردم انشاءالله در آینده جلب شود.

هشتم، کم‌آبی و عدم کنترل آب‌هاست. کشور ما کم آب و جزو کشورهایی است که از متوسط باران دنیا برخوردار نیست. به این دلیل ما دچار کم‌آبی هستیم، زمین فراوان و آب کم و در عین حال اسراف فوق‌العاده‌ای در مصرف آب، بویژه آب‌های کشاورزی داریم. چون عمده آبهای مصرفی ما در کشاورزی است. این آبها به قیمت گزاف تهیه، اما خیلی بد مصرف می‌شود. زمین‌ها را باتلاق می‌کنند و از شیوه‌های مدرن استفاده نمی‌شود. امروز آبیاری‌های تحت فشار و علمی و انواع آنچه هست و ما هم داریم، در ایران کمتر استفاده می‌شود. باید در مصرف، مهار و شیرین کردن آب، آنجایی که کم داریم،اقدامات مهمی‌ کنیم. راهکارهایش هم مشخص است. در برنامه‌ها براساس سند چشم‌انداز اینها را دیده‌ایم، این عیب الان در کشور وجود دارد.

نهم مصرف غیرعلمی‌آب است که به خاطر اهمیتی که دارد، مستقل نوشتم.

دهم، کویر بسیار زیاد و متاسفانه رو به پیش است. کویر امروز آبادی‌های ما را تهدید می‌کند، به علاوه ضررهایی که از بادهای حامل شن‌ها و نمک‌های کویری به خیلی از نقاط کشور ما وارد می‌شود، بسیار بسیار زیاد است. این هم مشکل کشور است که باید همت زیادی در کویرزدایی و پیشروی به سوی کویر و جلوگیری از پیشرفت کویر به طرف ما داشته باشیم.

یازدهم، روستاهای کوچک و دور از هم است. کشور ما حدود 65 هزار روستا دارد، حدود 35 هزار روستا بیش از حدود 20 خانوار دارند و بقیه خیلی ریز هستند. اداره مردم در روستاهای کوچک و دور از همدیگر بسیار گران تمام می‌شود. راهسازی، آب بردن، گاز بردن، برق بردن، بهداشت و درمان بردن به این روستاها گران تمام می‌شود. نمی‌توان با قیمت‌های اقتصادی اینها را به آنجا برد و مردم هم مشکلات زیادی دارند.

دوازدهم در مسئله روستاها بحث بسیار بسیار سختی داریم و آن خرد بودن اراضی کشاورزی است. اکثر اراضی کشاورزی خوب ما با مقیاس‌های نیم هکتار، یک هکتار و دو هکتار است و خانواده‌ها در یک یا دو هکتار زمین کار می‌کنند.

در چنین زمینی نمی‌توان کشاورزی مدرن را اجرا کرد. نمی‌توان در این زمین‌ها از تکنولوژی روز استفاده کرد. آبیاری گران تمام می‌شود، برداشتن محصول گران تمام می‌شود. راه پیدا کردن به این قطعات کوچک گران تمام می‌شود. هم زمین را می‌خورد، هم مسیر آب را می‌خورد و هم حمل ونقلش دشوار می‌شود و خیابان‌بندی نمی‌شود. کارهای کشت یکپارچه نمی‌شود. برداشت یکپارچه نمی‌شود، از ماشین آلات مثل کمباین‌ها و چیزهایی که می‌توانند کارها را تسهیل کنند، کم استفاده می‌شود. انبارهای مدرن ندارد، سردخانه‌های مدرن ندارد. این گرفتاری در ایران بسیار جدی است. تا نتوانیم استانداردی در سطح اراضی، مثلاً اراضی 10 هکتار به بالا درست کنیم، کشاورزی ما مدرن نمی‌شود. نمی‌گویم مالکیت‌ها را دست بزنیم، الان از طریق تعاونی‌ها کم کم اجرا می‌شود و مردم فهمیدند و همکاری می‌کنند. الان مجلس لایحه‌ای تصویب و به شورای نگهبان اعتراض کرده است. در مجمع که بحث می‌کنیم، می‌بینیم که واقعاً کار سختی است.

بدانید تا مسئله اراضی را حل و اراضی در سطح استاندارد قطعات درست نکنیم، کشاورزی مدرن، پیشرفته، پرمحصول و قابل رقابت با دنیا نخواهیم داشت. کشوری که استاندارد سطح اراضی آن 100 هکتار و 50 هکتار است، محصولش آنقدر ارزان می‌شود که دربازار ما را شکست می‌دهد و نمی‌توانیم با آن رقابت کنیم. حتی محصول را به داخل بازار ما می‌آورد و با محصولات داخل کشور ما رقابت می‌کند، چون برایش ارزان تمام می‌شود. ضمناً نیروی کار بیشتری هم می‌برد. الان هم به خاطر بیکاری یک مقدار از این نوع کارها بیشتر استفاده می‌کنیم.

سیزدهم، رشد شهرنشینی و تخلیه روستاهاست. این هم خسارت مهمی برای کشور است. روستا جای تولید و کار خلاق و کم هزینه است که همه می‌دانید و با اکثر روستاها ارتباط دارید. با شرایطی که در روستاها و شهرهای ما حاکم است، جاذبه شهرها بیشتر است و جوانان ما بجای اینکه در روستاهایشان بمانند و آنجا را آباد کنند، به شهرها می‌آیند. البته این وظیفه دولت است که اشتغال مناسب در روستاها ایجاد کند تا این جاذبه برای خانواده‌ها بماند که همه اینها در سند چشم‌انداز دیده شد.

از این بخش که بگذریم، به بخش علوم می‌رسیم. که چهاردهمین مورد است. اشکالات ما یکی کاربردی نبودن بخشی از تحصیلات مدارس و دانشگاه‌های ماست. قاعدتاً هزینه‌ای که برای تحصیل مردم می‌شود و دولت می‌پردازد، باید برای هدفی غیر از باسوادشدن مردم باشد. یعنی چیز دیگری درنظر باشد که این تحصیل در جایی مشکل کشور را حل کند. الان این تقسیم‌بندی در متون درسی و برنامه‌های درسی انجام نشده و ضعیف است. 10 تا 12 سال پیش کاری را برای تقویت آموزش‌های فنی و حرفه‌ای شروع کردیم که الان پس از سالها می‌بینم پیشرفت جدّی نکرده است. دانشگاه‌هایمان هم این‌گونه هستند. نمی‌توان صنعت کاربردی را برای همه آموزش‌های دانشگاه‌ها ذکر کرد.

پانزدهم ضعف تحقیقات است. در حد ضرورت یک کشور در حال توسعه، تحقیق در کشور ما نیست. هزینه آموزشی ما هم در مدارس و هم در دانشگاه‌ها خیلی بالاست. اما تحقیقاتمان ضعیف است. حتی آن مقداری که در بودجه می‌بینیم، آخر سال دیده می‌شود که به خوبی صرف تحقیقات نشده است، البته گاهی هم کم می‌آید.

شانزدهم آموزش فنی و حرفه‌ای است که در کشور ما بسیار کم است. بدانید که ضعف بسیار بزرگی است که اقتصاد کشور کمبود کارگر ماهرو عالم داشته باشد. ما سرمایه‌های عظیمی صرف ساختمان‌های صنعتی می‌کنیم و در آنجا بسیاری از ماشین‌های گران‌قیمت می‌آوریم و می‌گذاریم، اما آموزش کارگران ما در حدّی نیست که از اینها به اندازه کافی استفاده شود. هرز رفتن سرمایه و مواد اولیه زیاد است. واقعاً امروز ضعف بزرگی از ناحیه عدم آموزش نیروهای کاری در کشور هست که البته بتدریج رو به بهبود است. در گذشته بسیار بد بوده است و الان کم‌کم دارد اصلاح می‌شود. می‌گویم اینها اگر اصلاح نشود، سند چشم‌انداز به اهداف خود نمی‌رسد. باید اینها را انجام دهیم. باید بین مراکز تحصیل و میدان کار ارتباط باشد. دانشگاه‌های ما در محیط دربسته‌ای درس می‌دهند و میدان کار ما هم متصل به دانشگاه‌ها نیست. نه دانشگاه می‌تواند از تجربه این میدان استفاده کند و نه میدان کار می‌تواند از دستاورد دانشگاه استفاده کند، جز به صورت آب باریکی که به زور قوانین است. سالهاست فشار می‌آوریم که چند درصد از بودجه تحقیقاتی باید از طریق دانشگاه‌ها مصرف شود که ارتباط برقرار شد، اما انصافاً ضعیف است. همه دانشگاه‌ها باید با میدان موردنظرشان ارتباط داشته باشند. استاد و دانشجو در میدان حضور داشته باشند و بخشی از آموزشها در میدان کار انجام شود. البته بعضی جاها هست و بعضی جاها نیست و یا ناقص است.

هفدهم فرار مغزها و عدم جذب نیروهای فرهیخته کشور است. این دردی است که هر روز در رسانه‌ها تکرار می‌شود. بسیاری از مغزهای ارزشمند ما الان در بیرون کار می‌کنند و بعضی‌هایشان هم متأسفانه در خدمت دشمنان ما هستند. نمی‌خواهند به دشمن خدمت کنند، می‌خواهند کار کنند و دشمن از آنها استفاده می‌کند. دشمن توری را انداخته و استعدادهای ممتاز و سطح بالای ما را صید می‌کند و می‌برد. از مدرسه و در امتحانات و المپیادها اینها را شناسایی می‌کند و امتیازاتی می‌دهد، یک عده برای تکمیل تحصیل می‌روند و در آنجا جذب می‌شوند. کسانی هم که در داخل هستند، خیلی از فرهیختگان الان جذب نظام نیستند و آنجوری که باید وفادار باشند و یا ما باید آنها را جذب کنیم، انجام نمی‌شود. باید از نیروهایی که کشور برایشان هزینه سنگینی کرد، استفاده نمود. هر یک از اینها که به اینجا رسیده‌اند، ده‌ها میلیون تومان برایشان هزینه شده است. اگر نتوان از وجودشان استفاده کرد، ظلمی‌ به کشور است. این اشکال واقعی الان وجود دارد.

هجدهم، ضعف حرکت اشتغال در کارگاه است. همه نباید در پشت میز و در کارهای ستادی خدمت کنند. این کار راه سعادت اقتصادی را می‌بندد. باید فرهنگ کار و حضور در کارگاه و دست داشتن بر قیچی، درفش، پتک، آچار و ماشین برای بچه‌های ما زیبا و شیرین باشد و خودشان را در میدان کار مثل ماهی در آب ببینند. این فرهنگ در ایران نهادینه نشده است. باید این کار جزو وجود و فرهنگ ما باشد و در آموزش‌هایمان نهادینه شود.

نوزدهم، نرخ بالای بیکاری است. دردی که همگان می‌دانند و راهی جز سرمایه‌گذاری و تأمین امنیت سرمایه و تسهیل کردن کار صاحبان سرمایه و صاحبان هنر کارآفرینی وجود ندارد. ما باید با مقررات و اقدامات شایسته راه ایجاد اشتغال را باز کنیم.

بیستم، ضعف بهره‌وری و در کنار آن ضعف صادرات است. سرمایه‌ایی که در دانشگاه‌ها، صنایع، کشاورزی، سدها، راهها، بندرها و همه چیزهایی که داریم، گذاشته‌ایم، بهره‌وری ما در مقایسه با کشوری مثل ژاپن بسیار پایین است. یعنی اگر ژاپن از هر صد سرمایه بیست مورد برداشت می‌کند، ما 5 مورد برمی‌داریم. این همه سرمایه و اینقدر بهره‌وری پایین داریم. نتیجه‌اش این می‌شود که محصولات ما اقتصادی نیست. نتیجه‌اش این می‌شود که وقتی تعرفه واردارت آنها را ضعیف می‌کنیم، می‌توانند محصولات ما را از رقابت در میدان بیرون کنند. اگر تعرفه را بالا ببریم، اینقدر کالاهای خارجی را از طریق قاچاق و با ریسک 30 درصدی می‌آورند و محصولات ما را از میدان بیرون می‌کنند. اشکالش در بهره‌وری است. باید روی بهره‌وری خیلی بیش از این تکیه کنید.

بیست و یکم، تورم است که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا امروز داد همه مردم را در آورده است.

بیست و دوم، ضعف سرمایه‌گذاری داخلی است. بسیاری از سرمایه‌هایی که می‌تواند مولد، کارآفرین و در رونق اقتصادی مفید باشد و کشور را به رونق اقتصادی برساند، تبدیل به سرمایه‌های انگلی می‌شود که در قاچاق کالا و در کارهای خلاف شرع، در سطح بورس‌بازی‌ها ظاهر می‌شود و به طرف التهاب در سکه، زمین، موبایل، مسکن و... می‌رود. اینها مثل دملی سر باز می‌کنند و جایی را چرکین و خراب می‌نماید. این مسئله به خاطر این است که سرمایه جذب کارهای درست، مولد و کارآفرین نمی‌شود.

بیست و سوم، عدم جذب سرمایه‌های خارجی است. بالاخره همه کشورهای خارجی مثل آمریکا و اروپا زندگی پر رونق آنها متکی به سرمایه‌هایی است که از خارج می‌آید و تبادل سرمایه می‌کنند. این تجربه بشری است. نباید راه ورود این سرمایه‌ها را به روی کشور ببندیم و نگذاریم سرمایه‌های خارجی وارد کشور شوند. البته ما در مجمع تشخیص مصلحت راه را باز کردیم. متأسفانه با اینکه سالها از مصوبه مجمع تشخیص مصلحت می‌گذرد، هنوز خوب اجرا نشده است.

بیست و چهارم، فقر و نابرابری است. بخشی از جامعه ما فقیر هستند و نابرابری هم واقعاً وجود دارد. مردم از منافعی که حق خودشان است، محرومند. ضررهای فکری، عقیدتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هم یک دنیا بحث را می‌طلبد.

بیست و پنجم، حجم بزرگ دولت و یارانه‌های غیرعادلانه است. دولت ما بیش از آنکه باید بزرگ باشد، بزرگی است. دولت نباید خیلی از کارها را انجام دهد. باید سیاست‌گذاری و تصدی‌گری را به مردم واگذار کند. آنها با انگیزه‌های شخصی که پیدا می‌کنند، خیلی بهتر از دولت اداره می‌کنند. در ایران بعد از انقلاب به خاطر شرایطی که آن موقع بود و به خاطر روحیه‌های انقلابی که بود و به خاطر تاثیری که انقلابیون ما از تبلیغات مارکسیستی داشتند، گرفتار این مشکل شدیم و هنوز هم این زخم و سم در پیکر اقتصاد ما وجود دارد و باید به تدریج آن را بیرون کرد. البته معمولاً خصوصی‌سازی دچار اشکالاتی است که باید نسبت به رفع آنها اقدامات شود. یارانه‌های غیرعادلانه دولتی هم مشکلی بر مشکل‌هاست. بسیاری از یارانه‌ها هوشمندانه نیست و در جهت درست حرکت نمی‌کند. به فقرا نمی‌رسد. به نیازمندان نمی‌رسد. به مسرفان می‌رسد و تخریب کننده است و در جامعه ما وجود دارد.

بیست و ششم، ضعف بخش خصوصی است. بخش خصوصی ما در حد کشور وسیع ایران، ضعیف است. امروزه بسیاری از کارهای بزرگ دنیا که بسیار پررونق است، با بخش خصوصی انجام می‌شود. صنایع مهم، بانک‌ها، بیمه‌ها، ساخت اتوبان‌ها، بندرها، سدها وهمه این کارهایی که الان دولت می‌کند، در دست بخش خصوصی است. متروی یک شهر را با امکاناتی که از بانک‌های خصوصی می‌گیرند، می‌سازند. از درآمد مترو اصل و فرع طرحشان را در می‌آورند، سودشان را می‌برند و باری از دوش دولت بر می‌دارند. پارکینگ‌های شهر در دست بخش خصوصی است. در ایران متاسفانه بخش خصوصی نیرومند نداریم. خیلی از کارها را دولت باید عمل کند و بعد مشکلاتی برای دولت‌ها بوجود می‌آورد و مردم را متوقع می‌کند که دولت جوابگوی از سیر تا پیاز مسایل باشد. حتی اشتغالزایی وظیفه بخش خصوصی است. اگر بخش خصوصی با رونق و زنده‌ای داشته باشیم، می‌تواند تحت دولت نظارت اشتغالزایی نماید.

بیست و هفتم، صنعت بیمه و بانک در کشور ما بسیار ضعیف است. بیمه هزینه‌ای برای هیچ کس ندارد. بیمه فقط آرامشی به جامعه می‌دهد و مردم حاضرند برای آرامش و کم کردن ریسکشان هزینه بیمه را بپردازند. در بیمه، بخصوص بیمه‌های اتکایی ضعیف و هنوز به خارج از کشور متکی هستیم. بانک‌های ما هم خیلی کمتر از یک بانک فعال و با رونق کشورهای پیشرفته، عمل می‌کنند. بانک‌ها باید آنچنان فعال باشند که تا آخرین قطرات موجودی پولی را که در جامعه هست، جذب و به طرف کارهای مولد و سازنده هدایت کنند. یعنی هر کسی که متقاضی وام مؤثر است، فوری بگیرد و هر کس که پولی دارد، بتواند بگذارد و سودش را ببرد. الان جریان واقعاً این‌گونه نیست وکند است. چرا وقتی یک بانک خصوصی پیدا می‌شود، به این وسعت رشد می‌کند واینقدر سود می‌برد و اینقدر سهامش بالا می‌رود؟ برای اینکه کارآیی بخش خصوصی را دارد. این اشکال در سازمان بانکداری ما واقعاً جدّی است و مردم دارند هزینه ناکارآمدی بانک‌ها را می‌پردازند.

بیست و هشتم، عدم توازن منطقه‌ای است. مناطق جغرافیایی ما یک نواخت نیست. از لحاظ طبیعی هم یک نواخت نیست. جایی هست که هزار میلی متر یا 2000 میلی متر باران و در جایی هم 50 میلی متر باران داریم. جایی امن و جایی ناامن است. جایی به مراکز خدمت نزدیک و جایی دور است. اختلافات طبیعی داریم. آمایش سرزمینی باید این مسایل را حل کند و بگونه‌ای عمل کنیم که این مناطق توازن پیدا کنند. اینهایی که من عرض می‌کنم، چیزهایی است که در چشم‌انداز برنامه بیست ساله دیده‌ایم. یک وقت نپرسید که اینها چیست؟ اینها را بررسی کرده‌ایم و نوشته‌ایم. برای همه اینها راهکار هست. قانون وجود دارد و اگر هم نیست، تهیه می‌کنند.

بیست و نهم، رواج مواد مخدر است که یک بلای خانمانسوز برای کشور ماست. امروزه میلیون‌ها نفر از مردم و خانواده‌هایشان را گرفتار کرد و هزینه سرسام‌آور اتلاف ارز را داریم. چون اینها با ارز وارد می‌شوند. هزینه سرسام‌آور مبارزه با اینها را داریم. این همه شهید و مجروح که نیروی انتظامی و دیگران می‌دهند واین همه هزینه‌ای که دادگاه‌ها و زندان‌های ما متحمل می‌شوند، برای جریان شومی است که مقداری وارداتی و مقداری هم شاید از اشکالات گذشته است. انصافاً در این بحث مشکل داریم و باید این را حل کنیم.

سی‌ام، تهدید بنیاد خانواده است. از امتیازات اسلام و کشورهای اسلامی و ایران این است که خانواده مهم است و بنیان جامعه ما از خانواده اعتبار می‌گیرد و هنوز هم به شکر خدا چنین است. ولی شما اخبار جسته گریخته‌ایی از اشکالاتی که در خانواده‌ها پیدا می‌شود، می‌شنوید. چه مواد مخدر، چه مسایل اخلاقی و چه مسایل دیگر بنیاد جامعه را ضعیف می‌کنند و این یعنی تیشه زدن به ریشه جامعه.

سی و یکم، ضعف تأمین اجتماعی است. تأمین اجتماعی باید بگونه‌ای در کشور باشد که بچه‌ایی که متولد می‌شود تا آخر عمرش تأمین باشد. اگر بیکار است، بیمه بیکاری بگیرد. اگر افتاده شد، بیمه از کارافتادگی بگیرد. اگر بازنشسته شد، تا آخر عمرش تأمین باشد و این تأمین اجتماعی کامل است. اگر مریض شد، درمانش هیچ مشکلی نداشته باشد. این کار در کشور ما ضعیف، ولی رو به رشد است. الحمدلله مدتی است که دارد جلو می‌رود. ضعف بیمه‌های درمانی، بخصوص مشکلات بیمارستان‌ها ناشی از نبودن بیمه خوب است. اگر بیمه عالمانه‌ای در کشور باشد، هیچ بیمارستانی مشکل نخواهد داشت. چون مریضی که وارد می‌شود، بیمه است. هزینه درمانش را بیمه می‌پردازد و پزشک رابطه مالی با مریض ندارد. بیمارستان رابطه مالی با مریض ندارد. همه استاندارد کارشان را بالا می‌برند. ولی این بیمه الان خیلی کمتر از حد لازمش است.

سی و دوم، کم‌توجهی به محیط زیست است. در شرایطی که کشوری که به طرف ضعف می‌رود و سوخت فسیلی در آن زیاد مصرف می‌شود، این مشکل وجود دارد. بخصوص جاهایی که باید پشتیبان محیط زیست ما باشند. مثلاً نباید به جنگل‌ها آسیب برسد که آسیب می‌رسد. به آبها و خیلی جاهای دیگر آسیب می‌رسد.

سی و سوم، عدم شفافیت لازم اطلاع رسانی است. این یک درد بنیادی است. اگر ما اطلاعات لازم را از طریق صدا و سیما، رسانه‌ها و منبرها به مردم می‌دادیم و مردم ما آگاه بودند و با آمار و ارقام فکر می‌کردند و با آمار و ارقام رأی می‌دادند و حق خود را مطالبه می‌کردند، می‌توانست بسیاری از مشکلات نباشد و در این دنیا که متکی به رأی مردم است، از قدرتی که اتکا به آرا و خواست مردم دارد، استفاده کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ ان شانئک هو الابتر.

 

* سوره مبارکه ملک، آیه شریفه 15

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی صدیقه طاهره وسبطه الرحمه و علی ابن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد و موسی ابن جعفر و علی ابن موسی و محمدبن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و خلف هادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.

اوصیکم عبادالله ونفسی به تقوی الله.

در خطبه دوم به طور فشرده مناسبت‌ها را عرض می‌کنیم.

اولین مناسبت ما سالگرد شهادت شهید بزرگوار و عالم و مجاهد آیت‌الله مطهری(1) است. حقیقتاً روزی که اتفاق افتاد، فاجعه‌ای بــود و در شرایطی اتفاق افتاد که انقلاب نیازمند افکار و تعالیم ایشان بود. این سرمایـه را ضدانقلاب خودفروخته از انقلاب و ایران گرفت. ویژگی مهم شهید مطهری تعلیم و تربیت و تحلیل معارف اسلامی بود. ایشان در حوزه، دانشگاه و جامعه با خطبه‌ها، سخنرانی‌ها، کتابت و تالیف سرآمد بود. آثارش بعد از گذشتن ده‌ها سال کهنه نشده است. به همان دلیلی که اسلام کهنه نمی‌شود، آثار اسلامی و الهام گرفته ازاسلام هم کهنه نمی‌شود. در دوران حضور در حوزه، علما و فضلای زیادی را تربیت کردند.

در موقعی که به دانشگاه آمدند، رابطه عمیقی بین نیروهای مبارز حوزه و دانشگاه ایجاد کردند و تأثیر مهمی در اسلامی کردن دانشگاه گذاشتند. هر معضل فکری که آن روزها دشمنان اسلام خلق می‌کردند، حل می‌کرد و جواب می‌داد. انصافاً از کسانی بود که تاریخ هیچ وقت ایشان را فراموش نمی‌کند. قاطعانه به خانواده‌ها عرض می‌کنم که سعی کنند آثار شهیدمطهری همیشه در اختیار فرزندانشان و خودشان باشد. در هر موضوعی که امروز سئوال و ابهام داشته باشیم، در نوشته‌های ایشان چیزی می‌بینیم که جوابگوی ابهامات است.

مناسبت دیگری که به همین دلیل پیدا شد، روز معلم بود. (2) به خاطر ویژگی تعلیم و تربیت شهید مطهری روز شهادت ایشان را روز معلم هم گذاشتند. کار درستی بود. برای معلمان الهام‌بخش است. اسم این روز جهت تعلیم و تربیت را نشان می‌دهد و همه می‌دانند که وقتی می‌گوییم روز معلم از کجا و چرا و به دنبال چه هستیم. قشر معلم ما سرمایه اصلی کشور برای ترقی، تکامل، زنده‌ ماندن و رشد است. چه در دانشگاه، چه در مدارس و چه در جامعه سازنده‌ترین بخش جامعه برای امروز و فردای جامعه ما همین نیروهای معلم هستند که بحمدالله به اندازه کافی در سراسر جامعه ما در اعماق روستاها و دانشگاه‌ها و در مراکز تحقیقات وجود دارند.

مناسبت دیگر ما روز کارگر است(3) که بخش عظیم جامعه ما افتخار کارگری در کارهای صنعتی، کشاورزی، خدماتی و متفرقه را دارند. اگر این نیروی کارگر نباشد، کشور می‌خوابد و ماشین بزرگ جامعه از حرکت می‌افتد. بازوها و جوهر وجود اینها در خدمت سعادت جامعه هستند. کارگران ایران بسیار صبور، متدین، آماده خدمت و فداکار هستند. اگر نتوانیم نیروی کار را راضی نگه‌داریم، باید روی خودمان یک علامت سئوال بزرگ بگذاریم. چون اینها زیاده خواهی ندارند. احتیاج نیست که درباره اینها توصیه شود که کم خواهی کنند. کارگران ایران حقیقتاً صبور و ذاتاً قانع هستند. وجودشان را مصرف می‌کنند برای اینکه نانی بدست آورند و زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باشند و به کشورشان خدمت کنند، لذا توجه به کارگران در کشور ما باید بسیار اهمیت داشته باشد.

لابد می‌دانید که روز کارگر روز جهانی است و علتش هم این است که در سرفصلی با قیام کارگران صفحه جدیدی در تاریخ عدالت بشری وارد شد. در آمریکا کارگران خیلی استثمار می‌شدند، چون اکثرشان از کشورهای فقیر آمده و بیشتر آنها سیاهپوستان بودند. اینها ظلم را احساس و قیام کردند، اتحادی درست کردند. در سال 1886 میلادی برای احقاق حق خود و احراز عدالت قیام کردند که پلیس شیکاگو آنها را به گلوله بست و تظاهراتشان را بهم زد و عده‌ای را کشتند. فوراً دادگاه صحرایی برای رهبرانشان درست و همه را سرکوب کردند. آنها به اروپا توجه کردند که آن روز آزادتر از آمریکا بود. سه سال بعد در پاریس اولین کنگره کارگری جهان را در سال 1889 تشکیل دادند. روز کارگر از آنجا درست شد که برای احقاق حق کارگران و جلوگیری از استثمار در دنیا خیلی بهره‌گیری شد. ما که به عنوان یک کشور اسلامی طرفدار حقوق ضعفا هستیم، باید برای این روز برای حقوق کارگران اهمیت زیادی قائل باشیم. کارگران ایران زیاده‌خواه نیستند و هیچ‌وقت جنبه استکباری و استثماری در زندگی نداشته‌اند. اگر استثماری هم بود، آنها کار کردند و از جوهر وجودشان نان خوردند و به این اندازه اکتفا می‌کنند. لذا فکر می‌کنم یکی از شاخص‌های عدالت در هر کشور این است که کارگرانش راضی باشند که الحمدالله انقلاب در این مسیر خوب پیش رفته
است، ولی فکر می‌کنم هنوز هم جای پیشرفت داریم.

مسئله دیگر شهادت مرحوم تیمسار قرنی است(4) که واقعاً یکی از سرمایه‌های نظامی‌ انقلاب بودند. در هفته‌ها و ماههای اول خطرهای زیادی را از کشور دور کرد و دشمن فهمید که این ستون عظیم مقاومت اسلامی را باید بشکند و جزو اولین شهدای ما بود که با ترور او ترورها شروع شد وبعد هم ادامه پیدا کرد. ایشان حق بزرگی در همان چند ماه به گردن ما دارد.

مناسبت دیگر ما مسئله طبس است(5) که به خاطر شرایطی که امروز داریم، دوباره آمریکایی‌ها دارند تشر می‌زنند و تهدید و ارعاب می‌کنند. فکر کردم کمی بیشتر درباره حادثه طبس حرف بزنیم و بازش کنیم. از جزئیات حادثه طبس خوب اطلاع دارم. وقتی حادثه طبس اتفاق افتاد، شورای انقلاب از من خواست تا رسیدگی کنم و نقاط مبهمش را در بیاورم. لذا همان موقع مطالعه کردم. در جاهایی نقطه کور پیدا شد و متوقف شدیم. اما حادثه خیلی شنیدنی است، مخصوصاً برای کسانی که درست نشنیده‌اند.

می‌دانید دانشجویان ما عده‌ای از آمریکایی‌ها را در ایران گروگان گرفته بودند و مذاکرات برای حل مشکل شروع شده بود. بعدها در اسناد آمریکایی‌ها پیدا شد که از همان روزهای اول فکر کردند که ممکن است مذاکرات جواب ندهد و باید به فکر نجات باشند. طرح نجات را هم از روی طرح اسرائیلی‌ها که در انتبه عمل و گروگانهایی را آزاد کرده بودند، اقتباس کردند. تقریباً یک ماه بعد از گروگان‌گیری آقای کارتر رئیس جمهور آمریکا فرمان تشکیل یک گروه نجات را می‌دهد.

بهترین کماندوهای آمریکا را انتخاب می‌کنند و در منطقه اریزونای آمریکا که به زمین‌های ما خیلی شباهت دارد، آموزش می‌دهند و تمرین می‌کنند. بهترین امکانات را برایشان با هر قیمتی تهیه می‌کنند. هواپیما، تفنگ، آموزش‌ها، هلی‌کوپترها و خیلی چیزهای دیگر را فراهم کرده بودند. چند ماهی طول می‌کشد و معلوم می‌شود وضع گروگان‌ها سخت شد و آنها هم آماده شدند. آقای کارتر فرمان شروع کار را می‌دهد و 90 نفر از آموزش دیده‌ها را با هواپیماهای سی 130 که می‌توانند روی زمین خاکی هم بنشینند و هلی کوپترهای ویژه که بهترین هلی‌کوپترها در آن زمان بودند، اعزام می‌کنند. در مسیر خود مدتی در مصر می‌مانند تا با هوای منطقه بیشتر آشنا شوند، بعد با هواپیمای می‌میس به دریای عمان نزدیک ساحل ایران منتقل می‌شوند تا از آنجا پرواز کنند.

چون اینها ایران را می‌شناختند. فرودگاه طبس، فرودگاه نیست. قبل از انقلاب زمینی را برای فرودهای اضطراری کوبیده بودند. آمریکایی‌ها فرودگاه طبس را می‌شناختند. مسیری هم انتخاب کرده بودند، مسیر کوری بود و تحت پوشش رادارهای ما نبود. رادارهای ما را خود آمریکایی‌ها داده بودند و می‌دانستند کجا مسیر کور است. از ساحل دریای عمان تا طبس هیچ راداری اینها را نگرفت. گاهی گفته شد در یکی از ایستگاههای اطراف «راور» چیزی دیده‌اند، ولی برای ما چیزی ثابت نشد. طرح این بود که اینها را به طبس و از طبس با هلی‌کوپتر به تهران بیاورند.

ضدانقلاب خودشان را فعال کرده بودند. جاسوس‌های آمریکایی فعال شده بودند. عوامل قبلی که با آمریکایی‌ها همکار و منبع بودند، فعال شده بودند. عده‌ای هم در ارتش و نیروهای نظامی بودند که بالاخره نتوانستیم آنها را بشناسیم. نقاط کور ما از همان جا شروع شد. شخصی به نام آقای علی اسلامی که جزو خلق مسلمان بود و آن موقع فتنه آذربایجان را به راه انداخته بود، مأمور تهیه تدارکات شده بود که در اطراف تهران در گرمسار یا ورامین گاراژی تهیه و کامیون‌ها را آماده کرده بود. هلی‌کوپترها نزدیک آن گاراژ می‌نشستند و کامیون‌ها شب آمریکایی‌ها را به تهران می‌آوردند. یا اینکه هلی‌کوپترها در ورزشگاه شیرودی کنار سفارت آمریکا برای بردن گروگان‌ها می‌نشستند. همه نقشه‌ها درست زمان‌بندی شده بود. بعد هم به فرودگاه علی‌آباد در جاده قم می‌رفتند و هواپیماهای سی 130 می‌نشستند و همه اینها را سوار می‌کردند و پرواز می‌کردند و می‌رفتند.

این طرح بود. همه چیز درست بود. ما هم بی‌اطلاع بی‌اطلاع بودیم. هیچ کس در جمهوری اسلامی به صورت احتمال هم این را مطرح نکرده بود. همه بی‌اطلاع بودیم. داستان شروع ‌شد. ببینید خداوند چگونه آمریکا را خوار و ذلیل کرد! شکست بزرگی به یک ابرقدرت وارد شد. به تعبیر امام(ره) با امداد غیبی و لطفی که خداوند به مردم ایران و انقلاب اسلامی‌ ایران داشت، از این مسئله نجات پیدا کردیم. اگر می‌آمدند و چند گروگان را می‌بردند، خسارت عمده‌ای به ایران وارد نمی‌شد، اما اعتبار ما شکست می‌خورد، روحیه مردم ما آسیب می‌دید. روحیه آمریکایی‌ها بسیار بالا می‌رفت. می‌توانست آثار خیلی بدی داشته باشد. بویژه در اول انقلاب، حادثه تلخی می‌شد.

اما ببینید خداوند چگونه با اینها رفتار کرد. 8 فروند هلی‌کوپتر مامور بودند. اگر یک هلی‌کوپتر هم کم می‌شد، مشکل درست می‌کرد. چون حداقل امکانات را که می‌توانستند بیاورند، آورده بودند. اگر امکانات زیاد می‌آوردند، خودش وبال گردن می‌شد. از 8 هلی‌کوپتر، یک فروند بعد از اینکه از ناو بلند می‌شود، در مسیر، در اطراف راور عیب فنی پیدا و فرود اضطراری می‌کند و روی رمل‌ها می‌ماند و عده‌ای از سرنشینان در بیابان گرفتار می‌شوند. مجبور شدند هلی‌کوپتر دوم را به کار گیرند. افراد هلی کوپتر اول را که در زمین مانده و در بیابان‌ها سرگردان شده بودند، سوار کردند و به ناو برگشتند. هلی‌کوپتر دوم هم معیوب می‌شود، ولی خود را به ناو می‌رساند و 6 هلی‌کوپتر در طبس می‌نشینند.

از اینجا به بعد روایت را از آقای برژینسکی بشنوید که مشاور امنیت ملی آقای کارتر بود. او می‌گوید: «ما در جلسه‌ای نشسته بودیم و لحظه به لحظه عملیات را پیگیری می‌کردیم. اولین خبر رسید که یک هلی کوپتر از دست رفته است. دومین خبر رسید که هلی‌کوپتر دوم هم به خاطر عیب فنی قابل استفاده نیست و 6 هلی کوپتر رسیده‌اند. آقای کارتر دو دستش را اطراف صورتش گرفت. سرش را روی میز گذاشت و رنگش قرمز شد و حالت عدم تعادل را در ایشان دیدم. هنوز به حال خودش نیامده بود که خبر دوم رسید. خبر دوم شکست کامل بود.

خبر اول که رسید، بررسی کردیم و دیدیم نمی‌توان عملیات را با 6 هلی کوپتر ادامه داد. کارتر دستور لغو عملیات را داد. گفت برگردند. هر جا هستند، برگردند. گفتند در ایستگاه طبس نشسته‌اند. اتفاقاً عده‌ای ایرانی در آنجا پیدا شده اند و آنها را گرفته‌اند و اسیر کرده‌اند و بیرون فرودگاه نگه داشته‌اند. دستور لغو عملیات راکه داد، لحظه‌ای بعد خبر رسید که طوفان شن بلند شد. هواشناسی آمریکا پیش بینی کرده بود که آن شب مهتابی است و هیچ طوفانی در منطقه طبس نیست. مطمئن بودند که هوا آرام است. خبر رسید که توفان آمده و شن شدیدی را روی هواپیما و هلی کوپترها می‌ریزد. این خبر شوک بیشتری وارد کرد. لحظه‌ای بعد اطلاع دادند که یک هلی‌کوپتر و یک هواپیما با هم تصادم کرده اند. چون به قدری هوا با توفان شن تاریک شد که دیگر نتوانستند تعادل داشته باشند و هردو سقوط کردند و عده‌ای مردند. »

آقای برژینسکی می‌گوید: «من احتمال دادم آقای کارتر سکته کند. چون از بس خبر بعدی شکننده بود. » بالاخره تا توانستند نجات دادند، بردند و بقیه هم روی زمین ماندند و سپاه پاسداران که تازه تأسیس شده بود، نیروهایش را به رهبری شهید منتظر قائم از یزد به منطقه فرستاد.

چندین هلی کوپتر زمین‌گیر شده بودند و اسنادی از آمریکایی‌ها ماند. این نقطه عرضم مهم است. اسنادی در هلی کوپترها مانده بود. من مأمور بودم که این را بفهمم که چرا این اتفاق افتاد. آقای بنی‌صدر که آن موقع رئیس جمهور و فرمانده کل قوا بود، دستور داد
هلی‌کوپترهایی که روی زمین مانده‌اند، بمباران شوند. همان موقع شهید منتظر قائم به آنجا رسیده بود. بمباران کردند و منتظر قائم و چند تن از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد شهید شدند و اسناد هم ضایع شد.

سئوال مهمی بود. آنها که رفته بودند، بعضی هم سالم بودند. دیگر قدرت پرواز نداشتند. چون امکان سوخت‌گیری نداشتند. چرا بمباران شد؟ برای پاسخ این سئوال خیلی تحقیق کردیم. از شهید چمران خواهش کردم که ایشان دنبال کنند. هرچه دنبال کردیم، به جایی نرسیدیم و به این سئوال جواب داده نشد. چرا بمباران کردند؟ خوب است آقای بنی‌صدر که الان اینجا نیست، واقعاً این مسئله را توضیح بدهد. البته آن موقع گفتند که ما ترسیدیم از امکاناتی که در آنجا هست، دوباره استفاده شود. ولی احتمال استفاده نبود. زدن اینها راه درستی نبود. این هلی کوپترها زده شد و اسناد نابود شد. البته اسنادی هم ماند و به دست آمد و از آنها استفاده کردیم.

آنچه می‌خواهم نتیجه بگیرم این است که آمریکایی‌ها می‌دانند آن روز ما در دفاع ایران نبودیم و خداوند دفاع کرد. خداوند نخواست چنین افتخاری نصیب آمریکا شود و بتواند از راه دور اتباعش را نجات دهد. خداوند نخواست این ننگ برای جمهوری اسلامی باقی بماند که نتوانست مرزش را کنترل کند و تا تهران آمدند و کاری که می‌خواستند، کردند و رفتند.

واقعاً خدا کمک کرد. امداد غیبی بود. این امداد غیبی را در طول تاریخ بیست و چند ساله بارها و بارها دیده‌ایم. اگر یک بار بررسی کنیم، یک کتاب بزرگ با امدادهایی که بسیار روشن است، پیدا می‌شود که می‌توان از آن فیلم گرفت. الان هم آمریکایی‌ها وارد صحنه دیگری شده‌اند. آن موقع این تهدیدها را نداشتند. حرکت آنها شبانه و مخفیانه بود. ولی الان دیگر دارند تهدید می‌کنند. بالاخره خدا ایران، اسلام و انقلاب را در مسیر خود می‌برد.

مسئله هسته‌ای را می‌گویم که آخرین بخش از حرف من است که مسئله روز ماست. اتفاق مهمی در پیش داریم که امروز هم باید آقای البرادعی گزارش بدهد و این گزارش می‌تواند مبنای تصمیماتی باشد. اگر درست باشد، تصمیمات بهتری گرفته می‌شود و اگر بد باشد، باید جزو تصمیم‌های ظالمانه قلمداد کرد. باید احتیاط کنند. باید مواظب باشند. باید به عواقب کار فکر کنند.

می‌خواهم این نکته را بگویم که اگر فرمان بدهند یک جریان علمی در ایران متوقف شود، یک اشتباه تاریخی است که مرتکب می‌شوند. هیچ‌کس نمی‌تواند دانشی را که بومی ‌شد و هزاران نفر حاصل آن شدند، متوقف کند. این فرمانی نیست. شما می‌توانید بگوئید فلان جنس وارد نشود. شما می‌توانید بگویید فلان معامله نشود. شما می‌توانید بگوئید این چیز را نخر یا نفروش. بیست و پنج سال است که روی انرژی هسته‌ای کار می‌کنیم. صدها دانشمند کار کرده‌اند. صدها صنعتگر کار کرده‌اند. دستشان روان شده است. روز به روز هم بر تعدادشان اضافه می‌شود. مگر می‌توان جلوی دانشی را که به اینجا رسید، گرفت؟ حتی اگر فرمان بدهید و در ایران این کار متوقف شود که نخواهد شد، باز این هست. چیزی نیست که بتوانیم ببندیم. شما، مخصوصاً اروپایی‌ها تاریخ خودتان را ملاحظه کنید. وقتی گالیله اعلام کرد که من دیگر قبول ندارم زمین خاکی محور دنیاست، خورشید محور منظومه شمسی است و زمین هم مثل سایر سیارات دور خورشید می‌گردد، شما با او چه کردید؟ قبلاً کوپرنیک گفته بود، کپلر آلمانی گفته بود و دیگران هم گفته بودند و زمینه علمی‌ این نظریه آماده شده بود. تقریباً یک قرن اروپا روی این مسئله بحث کرده بود. گالیله جمع بندی کرد و گفت: «نجوم بطلیموس درست نیست و محور منظومه ما زمین نیست، خورشید است. » چه کارش کردید؟ به روم احضارش کردند. محاکمه‌اش کردند. کلیسا گفت: «کفر می‌گوید و باید اعدام شود یا توبه کند. » وادار به توبه‌اش کردند. به زانو نشست که توبه کند. توبه کرد، استغفار کرد. به صورت ظاهر حرفش را پس گرفت. بعضی‌ها می‌گویند اینکه چقدر درست است، نمی‌دانم. شاید هم درست باشد- وقتی می‌خواست بلند شود، با انگشتش روی زمین نوشت زمین دور خورشید می‌گردد و نه خورشید دور زمین. آن روز شما باور نکردید، ولی امروز باور کردید که خودتان هم دارید دور خورشید می‌گردید و می‌دانید و اعتراف کردید.

جریان دانش هسته‌ای ایران اینگونه بدست آمده است. مردم از صفر شروع کرده‌اند، قدم به قدم از معدن تا آخرین نقطه غنی‌سازی پیش رفته‌اند. همه مراحل را خودشان ساخته‌اند. از امکانات هیچ‌کس استفاده نکرده‌اند، جز دیدن یک ماشین که آن را مهندسی معکوس کردند. از اعماق زمین در ساقند یزد اورانیوم خام به دست آورده‌اند و آن را تبدیل به کیک زرد و آن را تبدیل به گاز و آن را تبدیل به اورانیوم غنی شده می‌کنند. بعد هم در نیروگاه استفاده می‌کنند. شما چطور می‌خواهید این را از دست ما بگیرید؟ می‌توانید با فرمان بگوئید نه. همه دانشمندان رها می‌کنند و این دانش فراموش می‌شود. دانش را که نمی‌توان از یک ملت گرفت. مگر اینکه خود ملت فراموش کند و ما می‌بینیم ملت ما این را فراموش نمی‌کند. لذا من پیشنهاد می‌کنم و تأکید می‌کنم خودتان ما و منطقه را به زحمت نیندازید. کاری را که عرق شما را می‌برد و برای دیگران زحمت درست می‌کند، نکنید. بنشینید مذاکره کنید، قطعاً ایران مایل است اعتماد ایجاد کند. ایرانیها مایل هستند کاری که با قدرت علمی و فکری خودشان بدست آورده‌اند، در فضای روشنی به دنیا ارائه کنند. آرزوی رسیدن به اهداف نظامی ندارند و فکر نظامی نمی‌کنند. این شما هستید که همه چیز را از دریچه زور و تحمیل می‌بینید.

 

ما فکر می‌کنیم راه را باید با دانش، فکر، اخلاق و صداقت پیمود که انشاءالله این راه را ادامه خواهیم داد. ما از خداوند متعال و کسی که همیشه مددکار این انقلاب و این مردم بوده، انتظار داریم و دعا می‌کنیم که شرّ اشراری را که درصدد تضعیف این انقلاب و بستن راه انبیا هستند، از سر مردم ما کوتاه کند و به مردم عراق هم به خاطر موفقیتی که در شکستن طلسم و بن‌بست تعیین نخست وزیر و تشکیل دولت جدید پیدا کردند، تبریک عرض می‌کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر/ ان الانسان لفی خسر/ الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات/ و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. *

 

* سوره مبارکه عصر

پی نوشت ها:

 

1- استاد شهید آیت‌الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می‌گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می‌پردازد.

در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می‌ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می‌شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته‌اند.

دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می‌گیرد.

در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می‌رود، به تهران مهاجرت می‌کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانی‌های تحقیقی می‌پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می‌گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می‌کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می‌شود. استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می‌باشد که بحث‌های مهمی از ایشان به یادگار مانده است.

ایشان همواره در کنار امام بودبه طوری که می‌توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاش‌های او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می‌شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می‌گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستان‌ها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می‌شود.

پس از تشکیل هیأت‌های موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیت‌های روحانی عهده دار رهبری این هیأت‌ها می‌گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیأت‌های مؤتلفه شناسایی و دستگیر می‌شود، ولی از آنجا که قاضی‌ای که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیلکرده بود به ایشان پیغام می‌فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می‌برد.

در این زمان، وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاه‌ها، اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می‌دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاش‌های ایدئولوژیک بسیاری نمود وبا کجروی‌ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود، به طوری که می‌توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست.

در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه‌ای مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سر برد. از سال 1349 تا 1351 برنامه‌های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانی‌های خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می‌کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می‌رسد. گذشته از حضرت امام، استاد شهید مرتضی مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می‌برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می‌دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش‌بینی می‌نماید.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است، ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام درباره مسائل مهم نهضت و حوزه‌های علمیه با ایشان مشورت نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می‌کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسئول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می‌نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسئولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می‌گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.

 سرانجام در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود، یا گلوله گروه فرقان به شهادت می‌رسد.

 

2- پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی و شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت ماه سال 1358 توسط گروه فرقان، این روز به عنوان روز معلم نامگذاری شد.

از سوی یونسکو، نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد، 5 اکتبر روز جهانی معلم نامگذاری شده است. بیش از 100 کشور جهان، از جمله ایران، در جریان تصمیم‌گیری برای نامگذاری روز جهانی معلم حضور داشته و هدف از آن توجه بیشتر نسبت به وضعیت معاش معلمان و کیفیت تدریس است.

همه ساله و در چنین روزی در کشورهای مختلف جهان از مقام و نقش معلمان در جامعه تجلیل می‌شود. جوامع پیشرفته جهان اهمیت آموزش عمومی را به عنوان یکی از مهم‌ترین و شاید تنهاترین عامل توسعه اجتماعی دریافته‌اند و سرمایه‌گذاری‌های عظیم و درازمدتی را روی آن انجام داده‌اند.

 

3- اولین روز از ماه مه هر سال در تقویم میلادی که در تقویم هجری شمسی معمولاً با روزهای 11 یا 12 اردیبهشت ماه مصادف می شود، روز جهانی کار و کارگر نام دارد.

دلیل نامگذاری این روز به نام قشر زحمت کش، این است که در سال 1886 میلادی (127 سال قبل) درچنین روزهایی شماری از کارگران در شهر شیکاگو آمریکا علیه شرایط سخت و ناعادلانه کاری خود دست به اعتراضاتی زدند که این اعتراضات موجب قتل تعدادی از آنان شد. با این حال قشر کارگر مبارزات خود را برای احقاق حقوقشان، ادامه دادند تا اینکه سرانجام به نتایج مطلوبی دست یافتند.

به همین مناسبت این ایام در بسیاری ازکشورهای جهان به روز کارگر معروف شده است.

نکته عجیب در این میان اینجاست که درحالی که اکثر کشورهای دنیا اول مه را به مناسبت گرامیداشت تلاش کارگران آمریکایی در این روز، به عنوان روز کارگر می شناسند و جشن می گیرند، در خود کشور آمریکا، یک روز دیگر را به این نام، ثبت کرده اند.

به طوری که در آمریکا و کانادا اولین دوشنبه ماه سپتامبر روز کارگر نامیده می شود که تاریخچه این نامگذاری در آمریکا به سال 1882 میلادی (132سال قبل) برمی‌گردد که در شهر نیویورک جشنی به احترام این قشر مهم برگزار شد. دیگر کشورهای جهان اما به ماجراهای روزهای ابتدایی ماه می که 4 سال بعد بازهم در آمریکا اتفاق افتاد، بیشتر اهمیت دادند.

به ویژه اینکه در این جریان، تعدادی از کارگران که اصالت آلمانی هم داشتند، در جریان درگیری‌ها کشته شدند و حزب نازی آلمان از سال 1933 این روز را به عنوان روز کارگر شناخت و به تدریج در همه کشورهای جهان از جمله ایران، این روز گرامی داشته شد.

 

4- در روز ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ سرلشکر ولی‌الله قره‌نی، رییس سابق ستاد ارتش در ساعت یازده و سی دقیقه صبح به دست گروهگ فرقان به در جه رفیع شهادت نایل آمد.

شهید سپهبد قرنی در سال ۱۲۹۲ ه ش دیده به جهان گشود پس از طی تحصیلات مقدماتی وارد ارتش شد و در این مسیر رشد کرد و در دانشکده افسری صاحب معلومات نظامی شد. وی از همان ابتدا به دلیل عشق به مفاهیم مذهبی دنباله رو تعالیم امام خمینی(ره) شد و در سال ۱۳۳۷ به همراه عده‌ای از همکران خود تصیم گرفت که علیه رژیم منحوس پهلوی دست به کودتا بزند. این طرح لو رفت و او به زندان محکوم شد. پس از آزادی از زندان وی در راه تازه‌ای قرار گرفت اما هر از گاهی به دلیل فعالیت‌های گسترده‌اش علیه رژیم پهلوی به زندان محکوم می شد.

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، سپهبد قرنی به سمت اولین رییس ستاد مشترک ارتش منصوب شد. وی در روز بیست و چهارم بهمن ۵۷ در دفتر ریاست ستاد ارتش، تمثال حضرت امام خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی نصب کرد و سپس خطاب به حاضران گفت:ارتش شاهنشاهی که می‌گفتند از مجهزترین ارتش‌های دنیاست و شاید هم از لحاظ وسایل و تجهیزات چنین بود، از آنجا که ایمان و اعتقاد نداشت، ظرف چند ساعت متلاشی شد. افراد یک ارتش اولاً باید مؤمن باشند، ثانیاً آرمان آنان حفظ استقلال میهن باشد نه حمایت یک فرد. ارتش ایران قبل از این تبدیل به یک ارتش شخصی شده بود و دیدیم که چه زود متلاشی شد.

تاریخ معاصر نشان داده که هر وقت متجاوزان حمله می کردند، این ارتش مضمحل می‌شد. به عنوان مثال شهریور ۱۳۲۰ چنین شد. در این زمان نیز یک عده مردم در پناه ایمان به خدا، بدون سلاح پیروز شد. امروز به اینجا آمده‌ایم دوستان می بینید که هیچ چیز وجود ندارد. باید به این ارتش شکل داد و بعد هم تصفیه صورت گیرد و ایمان و ایدئولوژی باید حاکم شود.

وی سپس فعالیت خود را برای تصفیه و بازسازی و توان مکتبی بخشیدن به ارتش آغاز کرد. مدت مسئولیت او در نظام جمهوری اسلامی فقط ۴۳ روز از ۲۳ بهمن ۵۷ تا ۷ فروردین ۵۸ بوده است. مدتی هرچند کوتاه اما در مقطعی حساس از تاریخ انقلاب که لحظه لحظه آن آبستن حوادثی بزرگ در ابعاد مختلف خصوصا در بعد نظامی بود.
از دید نیروهای ضدانقلاب که با وابستگی به بیگانگان از جمله رژیم بعث عراق، از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی دست به ایجاد آشوب و بلوا در بسیاری از شهرها و بخصوص استان کردستان زدند و تا آنجا پیش رفتند که پادگان کردستان را تصرف و غارت کردند، گناه بزرگ سپهبد قرنی این بود که با تمام وجود از سقوط پادگان سنندج جلوگیری کرد و اجازه نداد که به سرنوشت دیگر مراکز نظامی که با خیانت برخی افراد به دست ضد انقلابیون افتاد، دچار شود.

سرانجام کارشکنی لیبرال‌ها و مدافعین گروهک‌های ضدانقلاب باعث شد تا در تاریخ ۷ فروردین ۵۸ سپهبد قرنی، به خاطر اختلافی که در نوع برخورد با اشرار فعال در کردستان با دولت موقت داشت، استعفای خود را تقدیم امام(ره)کند و در همین روز از طرف دولت موقت برکنار شد و طولی نکشید که در تاریخ ۳ اردیبهشت همان سال توسط گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید.

 

5- پنجم اردیبهشت ماه سالروز شکست حمله نظامی آمریکا در صحرای طبس است.

پس از آنکه نیروهای آمریکایی در سفارتخانه آمریکا به اتهام جاسوسی دستگیر شدند، آمریکا از هر فرصتی برای آزادی آنها استفاده می‌کرد تا اینکه به این بهانه عملیاتی طراحی کرد تا علاوه بر آزاد سازی آنها به اهداف شوم دیگری نیز دست یابد.

در این حمله قرار بود نظامیان آمریکا با هدایت نیروهای تصفیه شده ارتش ایران و بر اساس طرحی منسجم و بی نقص با هلی کوپتری عازم ورزشگاه امجدیه تهران شوند و پس از آزادسازی گروگان‌ها سایر اهداف خود نظیر بمباران بیت امام در جماران، بمباران مرکز نگهداری مهمات، سپاه، حزب ریاست جمهوری و.. . را نیز اجرا کنند.

همه چیز برای یک پیروزی تمام عیار مهیا بود. ۹۵ نیروی کوماندو آموزش دیده با تجهیزات نظامی بسیار قوی در پنجم اردیبهشت ماه سال ۵۹ درست دو هفته بعد از قطع ارتباط یک جانبه امریکا با ایران و تحریم ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی، در شبی آرام و مهتابی، ۱۴ بالگرد و هواپیما در صحرای طبس در حال فرود و مهیای اجرای نقشه‌ای شوم بود که به ناگاه توفانی از شن به هوا خواست و دید خلبانان را به حدی ضعیف کرد که دو بالگرد با یکدیگر برخورد کردند و آتشی مهیب در صحرای طبس برپا شد.

سه هواپیما کار حمل سوخت، سه هواپیما برای حمل نظامیان و هشت بالگرد برای انجام علمیت در درون خاک ما تدارک دیده شده بود، اما به ناگاه بالگردها آتش گرفت.

این عملیات از یک طرح و نقشه بسیار دقیق و کاملاً حساب شده برخوردار بود که ماهها نخبگان نظامی آمریکا روی آن نقشه کار کرده بودند.

تمرینات و مانورهای مکرری نیز در صحرای آریزونا، نقطه‌ای مشابه صحرای طبس به لحاظ جغرافیایی و طبیعی، انجام شد به نحوی که موفقیت آن بالای ۹۰ درصد پیش بینی می‌شد.

فرماندهی که برای این توطئه انتخاب شد، نظامی بسیار مجربی بود که در جنگهای متعدد دارای موفقیت‌های قابل توجهی بود. او سرهنگی بود از ارتش آمریکا و مبتکر نیروی دلتای این کشور.

عملیات طبس به قدری حساب شده پیش می‌رفت که حتی مطالعات بسیار زیادی بر روی خاک این منطقه انجام شد تا از استحکام خاک منطقه برای فرود هواپیماها اطمینان حاصل شود البته مطالعاتی نیز بر روی اوضاع جوی و جغرافیایی این نقطه انجام شد و مقرر شد عملیات در شبی مهتابی که آرامترین شبهای کویر به شمار می‌رود انجام شود.

عملیات قرار بود طی دو روز انجام شود. روزهای چهارم و پنجم اردیبهشت در طبس و تهران. در این عملیات بعضی از کشورها از جمله اسرائیل، انگلستان و حتی برخی عوامل تصفیه شده ارتش ایران نیز کمک کردند.

در آن شب عوامل بازدارنده ایران در خواب بودند. شاید در آن شب آرام، تنها دستی که در آستین خدا بلند بود، دستان امام و نیایش ایشان در امامزاده صالح بود که منجر به تحولی عظیم در صحرای طبس و توفان بود.

هنگامی که هواپیماها و بالگردها به طبس رسیدند، رابطانی که با دوربین‌های مدار بسته همه چیز را تحت کنترل داشتند بارها اعلام کردند همه چیز آرام است و عملیات با موفقیت پیش می‌رود.

چند متری تا فرود باقیمانده بود، توفانی در گرفت. دستگاه هیدرولیک یکی از بالگردها از کار افتاد، دو بالگرد دیگر نیز به دلیل دید بسیار کم در اثر توفان با یکدیگر اصابت کردند و آتش گرفتند و هشت نظامی آمریکا در این میان به درک واصل شدند.

عملیات عملاً شکست خورد. پس از دقایقی نیروهای سپاه خود را به منطقه رساندند. فرماندهی نیروهای سپاه منطقه را سردار محمدمنتظر قائم بر عهده داشت. پس از قطعی شدن شکست آمریکا در طبس، هواپیماها خیال بازگشت داشتند که به دستور بنی صدر،‌ رئیس جمهور وقت، هدف قرار گرفتند و طی آن سردار محمد منتظر قائم، تنها شهید این واقعه با اسرار نگفته رفت.

 

6- الیلئو گالیله , ریاضیدان اخترشناس و فیزیکدان ایتالیایی است که در پیدایش روش علمی جدید و کشف قانونهایی برای شرح نتایج مشاهده و آزمایش تاثیر بسزایی داشته است. گالیله در پیزا به دنیا آمد و در همانجا به تحصیل روی آورد او در دانشگاه آنجا پزشکی خواند ولی سپس به ریاضیات پرداخت زمانی که هنوز دانشجوی پزشکی بود نخستین کشف بزرگ خود را انجام داد.

 روزی وقتی در کلیسا بود زمان رفت و رگشت یک چلچراغ آویزان را با جریان نبض خود اندازه گرفت. سپس آزمایش‌های مشابهی در اتاق خود انجام داد و مشخص کرد که مدت زمان کامل رفت و برگشت یک جسم آویخته به دامنه رفت و برگشت بستگی ندارد و برای طول کمان مسیر کوتاه و بلند یکسان است. گالیله در سن 17 سالگی قانون حرکت اونگ را کشف کرده بود این مشاهده را یونانی‌ها نادیده گرفته بودند.

 گالیله که نتوانسته بود از کمک هزینه تحصیلی دانشگاه استفاده کند مجبور شد که بدون دریافت مدرک تحصیلی آنجا را ترک کند. او زندگی خود را از راه تدریس خصوصی اداره می کرد تا آنکه خوشبختانه در سال 1589 به عنوان استاد ریاضیات به دانشگاه برگشت.

 هنگامی که قراراداد وی در سال 1592 در دانشگاه پیزا تجدید نشد برای تدریس به دانشگاه پادوا رفت او برای مطالعه و بررسی حرکت اجسام گلوله هایی را بر سطوح شیبدار رها ساخت. وی ثابت کرد که شتاب ناشی از گرانش ضرفنظر از ترکیب اجسام بر همه آنها یکسان اثر می کند. گالیله قانون لختی را ثابت کرد.

 بنابر این قانون هر جسمی تندی یا جهت حرکت خود را فقط وقتی تغییر می دهد که بر آن نیرویی از خارج اثر کند. گالیله در سال 1609 از اختراع تلسکوپ مطلع شد و به توانایی آن در کاربردهای علمی پی برد.

 او با وجودیکه قبلا آن را ندیده بود از ساختما ن آن سر در آورد و تلسکوپی با توان 32 ساخت او نخستین کسی است که برای مشاهده های اختر شناسی از تلسکوپ استفاده کرد. تلسکوپ او نشان می داد که روی سطح ماه پستی و بلندی‌ها و بر سطح خورشید لکه‌هایی وحود دارد اگرچه ارسطوی معتقد بود که افلاک بدون هیچ عیبی و نقصی است. گالیله مشاهده کرد که زهره نیز مانند ماه اهله‌ای دارد و پیشنهاد کرد این سیاره به دور خورشید می گردد.

 کشف گالیله در مورد چهار قمری که دور مشتری در حال حرکت می گردند نشان داد که حرکت زمین سبب نمی شود که ماه را پشت سر بگذارد گالیله نتیجه مشاهده های خود را در کتابی به نام پیک آسمان در سال 1610 انتشار داد. شهرت گالیله سبب شد که به عنوان ریاضیدان مقامی در دربار فلورانس کسب کند.

 او در این مقام حمایت صریح خود را از نر کپرنیک در مورد منظومه سیاره‌ای خورشید مرکزی بیان داشت. در سال 1616 منتقدان وی مقام‌های کلیسای کاتولیک را بر آن داشتند که او را تحت فشار قرار دهند که دیگر در مورد کپرنیک حرف نزند او به مدت 15 سال در این مورد به طور علنی صحبتی نکرد، ولی در سال 1632 حسورانه کتاب گفتار در با دو نظام بزرگ جهان را با دلایل محکم در مورد منظومه خورشیدی منتشر کرد.

گالیله از این بابت تحت فشار قرار گرفت و به بدعت‌گذاری و زندان محکوم شد اگر چه محکومیت او به بازداشت خانگی تخفیف یافت چشمانش که بر اثر نگاه کردن در تلسکوپ معیوب شده بود به کوری او منجر و سبب شد که گالیله از نظر بدنی و رمانی شکسته شود سرانجام در سال 1642 در خانه خود در آرستری درگذشت.