مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی درخصوص خاطرات انقلاب اسلامی

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی درخصوص خاطرات انقلاب اسلامی

  • ساختمان قدس
  • دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵

○ سرکار خانم آقاجانی:
ای فــجر طلوع دلنوازت نـازم         جمهوری صبح سرفرازت نازم
از خون جوانان وطن سرزده‌ای        برتــارک اســلام فروغت نازم
به محضر ارجمند شما بینندگان برنامه «امروز تهران» شبکه 5 سیما سلام و شب به خیر عرض می‌کنم. انشاءالله هرکجا که هستید، در صحت و سلامتی باشید. 16 بهمن سال 1385 و یادآوری خاطرات دوران انقلاب و دهه مبارک فجر. یک بار دیگر این ایام را به محضر همه شما تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و دعا می‌کنم که انشاءالله دستاوردهای انقلاب را پاس بداریم و انقلاب اسلامی را به نسل جوانان بشناسانیم.
طبق قولی که قبلاً خدمت شما داده بودیم، امشب در محضر یکی از نزدیکترین یاران امام(ره) هستیم و انشاءالله گفت و گوی ما جذاب و شنیدنی خواهد بود. چون مطمئناً خاطرات جذاب و شنیدنی تعریف خواهند کرد.
آرمانهای شما مردم شریف را پاس می‌داریم که در 28 سال گذشته با ایمان و توکل برخدا و پایمردی، انقلاب اسلامی را حفظ کردید. امشب در خدمت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هستیم. شخصیت برجسته و مبارز در دوران ستم‌شاهی و از یاران نزدیک امام و رهبری معظم انقلاب، شخصیتی که با تفکر، اندیشه و نوع عمل خود، همواره یاری رسان ملت مسلمان ایران بودند. گفتنی‌های بسیاری در این گفت و گو طرح خواهد شد و امیدواریم پرسشهایی که مطرح می‌شود، مصاحبه‌ای شیوا و شنیدنی را به ارمغان آورد و از این فرصت بیشتر استفاده کنیم.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی، بسیار خرسندیم که دعوت شبکه تهران را پذیرفتید و اجازه دادید از گروه اجتماعی این شبکه خدمت شما برسیم.
● بسم‌الله الرحمن الرحیم. من هم از برنامه خوب شما تشکر می‌کنم که در دهه فجر خیلی از خاطرات را که ممکن است غبار فراموشی روی آنها نشسته باشد، تجدید کردید. به مخاطبان این برنام سلام عرض می‌کنم و دهه فجر انقلاب را به آنها تبریک می‌گویم. مطالبی را که فکر می‌کنید من باید عرض کنم، خودتان طرح کنید.
○ اگر بخواهید در یک تحلیل کوتاه برای نسل جوان که از نزدیک شاهد و ناظر حوادث انقلاب نبودند، علل وقوع و چرایی انقلاب را ذکر کنید و به تعبیر دیگر عوامل آغازگر نهضت و پیروزی را بگویید، چه می‌فرمایید؟
● در زمانی که نهضت اسلامی روحانیت شروع شده بود، شرایط کشور به گونه‌ای بود که هر انسان متعهدی را وادار می‌کرد که فکری کند. ایران از قدیم گرفتار استبداد و رژیم‌های موروثی شاهنشاهی بود. در زمانهای گذشته به اشکال مختلفی عبور کرد. بعد از اینکه دوره رنسانس در دنیا پیش آمد و مردم در کشورهای مختلف پیروزیهایی به دست آوردند و شریک حکومت‌ها شدند و دمکراسی پیدا شد، طبعاً حکومت‌ها اصلاح شدند و استبداد سیاه کم کم رخت بر می‌بست.
این افکار به ایران هم رسیده بود و در ایران تفکر نجات از استبداد و اسارت سیاستهای استکباری جدّی بود. افراد آگاه احساس وظیفه می‌کردند. از مدتهای پیش و از اواخر دوران قاجار این تفکر جدّی شده بود. روحانیت پیشتاز شد و مردم و روشنفکرها آمدند. مشروطه را گرفتند، اما خیلی زود از دست دادند و بدتر از دوران قاجار، مسایلی در زمان رضا شاه پیش آمد.
بعدها که حکومت محمدرضا شاه آمد، او ضعیف‌تر از پدرش ظاهر شد. واقعاً هم ضعیف بود. مشکلات اساسی در کشور بود. ایران تحت سلطه خواسته‌های قدرتهای غربی حرکت می‌کرد. در داخل هم فساد و حکومت هزار فامیل و تبعیضها و زورگویی‌ها مشکل‌ساز شده بود. به علاوه حاکمان کم‌کم از این که خواست عمومی مردم ماست، فاصله می‌گرفتند و فکر می‌کردند جای پای آنها محکم شده است.
اگر بخواهیم وضع را تشبیه کنیم، مردم و مصالح نظام مانند چیزی بودند که بین دو لبه قیچی‌گیر کرده بودند. استبداد داخلی و نفوذ و سلطه خارجی فشارهای فراوانی بر مردم می‌آوردند. البته بعد از شهریور 1320 حرکتهایی شروع شد و جبهه ملی کارهای زیادی کرد. حزب توده هم از بعدی دیگر کارهای زیادی در اطلاع‌رسانی کرد. فداییان اسلام میدان‌داری خوبی کردند. ولی بعدها رژیم تقریباً بر همه اینها غلبه کرد و پس از سقوط دولت دکتر مصدق و تأسیس ساواک و سلطه جدید کنسرسیوم نفتی بر منابع نفتی و سلطه شدید آمریکا بر سازمان برنامه، ارتش، نفت، پلیس، ساواک و همه جا، عرصه بر مردم تنگ شده بود. اگر کسی اقدامی نمی‌کرد، یا از ترس و یا از عدم تشخیص بود. یعنی زمینه کاملاً بود و توقع از روحانیت هم زیاد بود.
حوزه قم هم در مدت حدود 15 سال خوب ساخته شده بود. نیروی عظیمی بعد از انهدامی که در زمان رضاخان شده بود، به وجود آمده بود. افکار آزادیخواهانه در دانشگاهها تقویت شده بود و مردم بعد از مبارزات جبهه ملی و دیگران آگاهی خوبی داشتند. در مجموع شرایطی به وجود آمد که زمینه یک قیام و نهضت در کشور فراهم شود. روی بقیه گروهها فشار بود و شکست خورده و آرام شده بودند. ولی روحانیت با رهبری امام کار را شروع کرد.
چیزی که در همه مبارزات گذشته کم داشتیم، رهبری بود. ملت ایران در 150 سال گذشته از فقدان رهبری متمرکز رنج می‌برد که امام این خلأ را جبران کرد. یاران خوبی از حوزه و خارج از حوزه در خدمت امام آمدند و این کار بزرگ را سامان دادند که منجر به شکست طلسم حکومت موروثی 2500 ساله و حاکم شدن اراده مردم شد.
○ شمای بسیار خوبی را از دوران پیش از انقلاب و شکل‌گیری آن را برای بینندگان، به خصوص دختران و پسران نسل جوان ترسیم کردید. اما نظریه‌ای در مورد پیروزی انقلاب مطرح بود و آن، این است که این انقلاب خیلی زود به پیروزی رسید و انقلابیون هم انتظار نداشتند چنین اتفاقی با این سرعت پیش بیاید. آیا جناب‌عالی با این نظر موافق هستید؟
● بله، سرعت سقوط حکومت شاه و اخراج نیروهای استکباری بیش از توقع ما بود.
○ یعنی شما که در دوران مبارزات پیش از انقلاب بودید، این انتظار را نداشتید؟
● نه، ما هم فکر نمی‌کردیم ظرف مدتی کوتاه بتوانیم حکومت را ساقط کنیم. اما فکر می‌کردیم جریان نیرومندی در کشور به وجود می‌‌آوریم که می‌تواند این خودسری‌ها، ظلمها، ستمها و وطن‌فروشیها را مهار کند. یعنی قابل تحقق می‌دانستیم و به آن متکی و معتقد بودیم. اما اینکه به این سرعت بشکند و از میان برود، بعید می‌دانستیم. به خصوص بین نیروهایی که درمبارزات داغ قرار می‌گرفتند، گفته می‌شد که عمر چنین انسانها دوسال است و رژیم این‌گونه آدمها را تحمل نمی‌کند. کسانی که مبارزات آرامتری انجام می‌دادند، قابل دوام و با استحکام بیشتری بودند. یک طرف قضیه درست است. یعنی سرعت پیروزی خیلی مورد امید نبود، ولی موفقیت نهضت – اوایل نهضت می‌گفتیم و اواخر تعبیر به انقلاب شد – در اینکه بتواند فساد و کشور را مهار کند، بسیار جدی بود. چون از خواست مردم، قدرت روحانیت و شرایطی که آگاهی دادن آسان بود، مطلع بودیم. مخصوصاً ابزار خوبی در اختیار داشتیم.
○ پیروزی انقلاب علی‌رغم مبارزات طولانی، وقتی حادث شد، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سرگذاشت. مثل کودتا، شورشها، جنگ عراق علیه ایران، مشکلاتی که کشورهای خارجی برای انقلاب ایجاد می‌کردند. وقتی به عقب برگردیم و بخواهید مشکلات را یک بار دیگر مرور کنید، به نظر شما کدام یک  از مخاطرات برای شما جای نگرانی بیشتری داشته است؟
● یک نگرانی واقعی که بین ما بود و در زندان هم با شخصیت‌های مبارز بحث می‌کردیم، این بود که آیا بعد از پیروزی انقلاب، بدون تجربه یک حزب نیرومند و برنامه مشخص و حساب شده می‌توان کشور را اداره کرد؟ مخصوصاً در روزهای آخر که معلوم شد رژیم رفتنی است، با عواملی که می‌دانستیم، این فکر و نگرانی جدّی بود. مثلاً عوامل طرفدار سلطنت در ایران بودند و امکانات مالی، اطلاعاتی و نظامی فراوانی در اختیارشان بود. پشتیبانی‌های خارج از کشور آنها نیرومند بود. گروههایی که در میدان بودند، زیاد هم سلیقه نبودند. نیروهای چپ، التقاطی و مذهبی بودند.
نگرانی در خیلی جاها بود، اما چیزی که مخصوصاً به ما اطمینان خاطر می‌داد و واقعاً با محاسبه حرف می‌زدیم و در مباحثات مطرح می‌کردیم، همراهی مردم بود. در یکی دو سال آخر برای ما واضح شده بود که مردم حاضرند بهای انقلاب را بپردازند. برای تحقق هدفشان می‌ایستند. این فکر کاملاً ثابت شد. راهپیمایی‌ها و کشتارهایی که می‌شد و مقاومت مردم و تحصنها و اعتصابها افکار ما را مطئمن کرده بود.
بحث داغی بین ما و نیروهای کمونیست و التقاطی بود. به ما می‌گفتند شما بورژوار و متکی به مردم هستید و نیروهای کارگر و طبقه فقرا با شما نیستند و با چپی‌ها هستند. ولی چون می‌دانستیم بهترین افراد وفادار ما، افراد متدین، ولو عوام و انسانها سطحی هستند که به خاطر دین با روحانیت هماهنگ می‌شوند. کاملاً برای ما روشن بود که حدود 90 درصد مردم دنبال امام و روحانیت هستند. لذا تکیه‌گاه خود را مردم قرار دادیم.
اگر یکی دو سال آخر مبارزه را خوب ترسیم کنید، می‌بینید که مردم کار را تمام کردند. مبارزان در زندان بودند و رژیم نفس همه را چنان بریده بود که خیلی‌ها را به صورت ملی‌کش در زندان نگه داشته بود. دوران حبس تمام شده بود، ولی آزادشان نمی‌کرد و در زندان نگه می‌داشت و می‌گفت: آنقدر باید بمانید که موهایتان مثل دندانهایتان سفید شود. یعنی با تمسخر برخورد می‌کردند. ما همیشه می‌گفتیم باید کار با مردم تمام شود وامام بیش از ما روی این مسئله تکیه داشتند. امام به مبارزات مسلحانه خیلی تمایل نشان نمی‌دادند. به عنوان تبلیغ مسلحانه قبول داشتند، اما قبول نداشتندکه این گونه مبارزات جواب دهد. می‌گفتند اینها بهانه تقویت ساواک خواهد بود.
○ در مجموعه سخنانی که فرمودید، مواردی بود که نشان‌دهنده نقش بی‌بدیل حضرت امام است. نقش کلیدی و محوری که با پیروزی و بعدها در تداوم انقلاب و تا الان شاهد آن بودیم و هستیم. مایلم از جناب‌عالی به عنوان یکی از امین‌ترین یاران حضرت امام و از کسانی که به صورت عاطفی به امام نزدیک بودید، بپرسم، محوری‌ترین ویژگی امام (ره) چه بود و چه عنصری در این ویژگی سبب شد که این تحول در ایران، یعنی پیروزی انقلاب اسلامی به وجود بیاید؟
● اولاً اول سخنان شما درست است. یعنی شخص امام محور اصلی و محرک واقعی نهضت و انقلاب بود. ویژگیهای زیادی در امام بود و نمی‌توان روی یک نکته تکیه کرد. اولاً انسان فوق‌العاده باهوشی بودند و فکر می‌کنم از لحاظ هوش و استعداد جزو عالی‌ترین نوابغ بودند. خودشان را نمی‌خواستند مطرح کنند و ما این را حتی در زمانی که هنوز مبارزه نبود، در امام کشف کردیم. اما دهها سال شاهد نزدیک تاریخ ایران بودند. یعنی از زمان مشروطه تا زمانی که کار را شروع کردند، تحصیل و شواهد زنده‌ای از تاریخ داشتند، لذا درست تشخیص می‌دادند.
موقعیت تصمیم بزرگترین و مهمترین کاری است که یک رهبر باید داشته باشند تا در زمان مناسب، تصمیم مناسب را بگیرد. از لحاظ دانش خیلی باسواد بودند. ما که در درسها صاحب نظر بودیم و در قم و نجف پای درس علما بودیم، درس امام، درس واقعی ما بود و سواد خود را از ایشان یاد می‌گرفتیم. از بقیه استفاده می‌کردیم، اما ایشان علاوه بر فقه و اصول، واقعاً فیلسوف نیرومندی بودند. در تاریخ معاصر مثل ایشان فلسفه‌دان کمی داریم.
عارف بسیار بسیار وارسته‌ای بودند که این ویژگی امام در رهبران دنیا کمتر پیدا می‌شود. حتی در رهبران روحانی هم نیست. عرفان به گونه‌ای وجود امام را تسخیر کرده بود که انگار همیشه خدا را می‌بیند. این یک ویژگی خاصی است که به هرکس نمی‌دهند.
در دوره‌‌ای منزوی بودند که شاید آن دوره مؤثر بود که این حالت در ایشان تقویت شود. شجاعت ایشان هم واقعاً مثال زدنی است. زمانی که می‌خواستند کودتا کنند و حکومت نظامی کرده بودند، از مدرسه علوی تکان نخوردند. یا در پاریس زیر درخت سیب به عنوان نقطه امن می‌نشستند و دنیا را مخاطب قرار می‌دادند و خطری نداشتند، سوار هواپیما می‌شوند و از کشورهایی عبور می‌کنند که در هرکدام از آنها خطر بود و به فرودگاهی آمدند که در دست دشمن ایشان بود. از خیابانهایی عبور کرد که پلیس آن از ما نبود.
این شجاعت را نمی‌توان در هرکسی پیدا کرد. حتی شجاع‌ترین انسانها می‌گویند این کار برای ادامه راه ما خطر دارد و تصمیم نمی‌گیرند. ولی امام با تشخیص درستی که داشتند،  به تصمیم می‌رسیدند و شجاعانه اقدام می‌کردند. در سالهای پس از انقلاب هم هرجا لازم بود تصمیم بگیرند، حقیقتاً به صورت اعجازآمیز تصمیم می‌گرفتند.
○ شما در خاطرات خود نکاتی را نوشتید. من جمله اینکه پس از شنیدن گزارشهای مسئولین از اوضاع مملکت ابتدا صبوری می‌کردند و سپس تصمیم می‌گرفتند.
● بله، ظرفیت ایشان خیلی بیشتر از ظرفیت ما بود. مثلاً حادثه‌ای مثل حزب جمهوری یا نخست‌وزیری که پیش می‌آمد، صبوری می‌کردند. یا در حوادث و اتفاقات، می‌دیدند که نیروهای مؤثر کشور به جان هم افتادند، ولی صبوری می‌کردند. یا مثلاً در مقطعی منافقین همه را تهدید و بی‌رحمانه ترور می‌کردند. گاهی که خدمت امام می‌رسیدیم، با خود می‌گفتیم باید این خبرها را با احتیاط بدهیم، وقتی می‌رفتیم و می‌گفتیم، با لبخند می‌گفتند: مهم نیست و اینها حل می‌شود. مثلاً پس از حادثه حزب جمهوری خدمت ایشان رسیدیم و بعد از اینکه خبر را به ایشان گفتیم، گفتند: شنیدم که یک بار در نجف مرضی مسری آمده بود و همه می‌گفتند تقارب آجال است. تقارب آجال تعبیری است که می‌گویند اجل‌ها به هم نزدیک می‌شوند. می‌خواهم بگویم خیلی عادی از مسایل عبور می‌کردند.
○ حتماً این حالت از شدت توکل ایشان بود که باعث می‌شد وجود ایشان به عنوان رهبری فرزانه برای انقلاب شکل بگیرد. اما بسیاری از شعارهایی که در ضمن انقلاب داده شد، شعارهایی نبود که از قبل طراحی شده باشد، بلکه شعارهای بنیادین و اساسی بود که از متن انقلاب جوشید و به آنها اعقتاد داشتیم. من جمله شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که خونهایی برسر آن ریخته شد. امام نسبت به جمهوریت نظام و نقش مردم در تصویب و تأیید آن چقدر اعتقاد داشتند و صحبت می‌کردند؟
● این شعار حقیقتاً از طرف مردم مطرح شد. یادم نیست که در جایی کسانی طراحی کرده باشند و به مردم بگویند شما این شعار را بدهید یا خودشان داده باشند تا مردم تبعیت کنند. شاید کسی کرده باشد، ولی من که در همه جریانات بودم، یک بار دیدم که مردم این شعار را می‌دهند. طرح این شعار از طرف مردم نتیجه آن اطلاع‌رسانی‌ها و رشد آگاهی‌های مردم بود.
در گذشته روی وابستگی تکیه می‌کردیم و قطع آن جزو مبارزات ما بود. مردم نسبت به خطر وابستگی آگاه شده بودند و شعار استقلال می‌دادند. خفقان کشور را گرفته بود و یکی از تکیه‌های ما در مبارزه این بود که در کشور خفقان است. تقریباً در همه سخنرانی‌ها و بیانیه‌ها روی خفقان در کشور تکیه می‌کردیم.
یادم است زمانی که فضا کمی باز شده بود، آقای فلسفی که سخنرانی‌های خوبی می‌کردند، یکی از حرفهای مهم ایشان در یک سخنرانی در مسجد ارک این بود که: «ایران کشور خفقان است و مرگ بر خفقان» و این جمله را تکرار می‌کردند.
برای بعد اسلامی نظام هم اکثریت نزدیک به تمام مردم در مدار اسلام حرکت می‌کردند. گروههای التقاطی که الان منافقین هستند وآن موقع مجاهدین خلق بودند، شعار اسلام، منتها اسلام التقاطی می‌دادند. یعنی می‌خواستند پلی بین مارکسیسم و اسلام بزنند. کم بودند کسانی که از اسلام نمی‌گفتند. نهضت آزادی به عنوان یک حزب اسلامی عمل می‌کرد، منتها لیبرال‌تر از دیگران موضع می‌گرفت. جبهه ملی هم ضد اسلامی عمل نمی‌کرد. بنابراین جمهوری اسلامی از متن مبارزات درآمد و برداشت مردم بود. اما کلمه «جمهوری» که از طرف مردم القا شد، نیاز به تحقیق دارد که اولین بار چگونه و توسط چه کسانی مطرح شد.
○ می‌خواهم ببینم، نظر امام راجع به وجه جمهوریت نظام – نه جدای از اسلامیت آن – چه بود؟ بخشهای استقلال و آزادی و مستقل واضح هستند. جمهوری هم بدون اسلام شاید مدنظر یک گروه خاص بود. اما تلفیق بین این دو که خواست نظام بود، امام تا چه اندازه روی این دقت نظر داشتند؟
● امام این را به ثمر رساندند. اول انقلاب هم همین حرف بود. وقتی که می‌خواستیم برای نظام رفراندم کنیم، یک بحث جدّی بین ما طلبه‌ها و روحانیون و بقیه اعضای شورای انقلاب مثل اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی و بقیه گروهها که بودند، پیش آمد که جمهوری اسلامی، جمهوری دمکراتیک یا جمهوری دمکراتیک اسلامی بگوییم. این بحث واقعی بود و اعضا روی آن جدّی بودند. بالاخره به امام که رسید، امام گفتند: «مردم قبل از ما انتخاب کرده‌اند. شما که از مردم نخواستید بگویند. همان را که مردم خواستند، از خودشان بپرسید.» اگر مردم رأی نمی‌دادند، امام می‌پذیرفتند. یعنی اگر مردم به نوع دیگری رأی می‌دادند، قبول می‌کردند. البته نظر خودشان این بود. می‌گفتند: «من به جمهوری اسلامی رأی می‌دهم، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، ولی مردم خودشان می‌دانند.»
بنابراین امام مطمئن بودند که اکثریت قاطع مردم جمهوری می‌خواهند، آن هم از نوع جمهوری که درچارچوب اسلام باشد. چون برای اسلام مبارزه کرده بودند. خیلی روشن بود که به طور طبیعی به اینجا رسیدیم. البته اگر امام کمک نمی‌کردند، ممکن بود با ابزار سیاسی که در اختیار خیلی‌ها بود، شکل دیگری پیش بیاید.
○ داریم راجع به کسی صحبت می‌کنیم که تاریخ معاصر و نسل امروز و آینده را تحت تأثیر اندیشه خود قرار دادند و حتی دنیای پیرامونی ما هم تحت تأثیر اندیشه‌های تابناک ایشان است. به خصوص با احیای اسلام و نگاه نو و تازه‌ای که از منظر دین ارائه کردند. دل ما می‌خواهد جناب‌عالی به عنوان کسی که به ایشان نزدیک بودید، از خاطرات زیبا و احیاناً ناگفته‌هایی که از فراز و نشیب‌های لحظات شاد و شاید غم و اندوه دارید، بگویید و یکی از بهترین‌ها را در این برنامه بفرمایید.
● قبل از اینکه مبارزات شروع شود، به عنوان یک استاد محبوب با امام سر و کار داشتیم. کار ایشان را می‌دانستیم. خیلی محکم بودند که اسلام می‌تواند کشور را نجات دهد و در شرایط فعلی چیزی جز اسلام نیست که بتواند مردم را علیه آمریکا یا رژیم متحد کند. این جزو معتقدات جدّی ایشان بود و همه جا می‌گفتند. نکته‌ای که همیشه برای ما روشن بود که ایشان می‌گفتند: «این احزاب و گروهایی که مبارزه می‌کنند، خوب هستند، اینها با ادبیات سیاسی مبارزه می‌کنند، اما آنچه که شما باید دنبال آن باشید، مردم هستند. باید کارتان این باشد که مردم را آگاه کنید.»
در نظر ایشان مردم هم معتقد به اسلام بودند و بیشتر روی اینها سرمایه‌گذاری می‌کرد. مثلاً وقتی که مسئله منافقین پیش آمد – نکته‌ای است که شاید ناگفته نباشد – تیپ ما، یعنی آقای طالقانی، من و بقیه کسانی که سهم زیادی در مبارزه داشتیم، موافق بودیم که اینها تقویت شوند و کمکشان می‌کردیم. ولی امام هیچ‌وقت راضی نشدند که اینها را تأیید کنند. حتی ما از امام خواسته بودیم. ولی تأیید نمی‌کردند. البته مخالفت نمی‌کردند. اشکالاتی به ذهن ایشان رسیده بود. زمانی که گروه اینها برای اولین بار بازداشت شدند، من نامه‌ای خدمت امام نوشتم و از طریق از آقای قطب‌زاده خدمت امام در پاریس فرستادم که گویا در صندوق پستی قطب‌زاده بود که ساواک فهمیده بود و لو رفت و با راههای مشخص به من رسیدند و به خاطر همان نامه مرا بازداشت کردند. البته من هیچ وقت قبول ندارم که نامه آن‌گونه‌ای که آنها می‌گویند، هست، ولی نامه‌ای بود که از ایشان خواسته بودیم.
اما آخر دوران طولانی مبارزه که اینها به انحراف رسیدند و تجزیه شدند، یک سفر قاچاقی به عراق رفتم و خدمت امام رسیدم. آقای محمد منتظری که در سوریه بود، تذکره‌ای برای من درست کرد و رفتم. در نجف خدمت امام گفت: «پارسال می‌خواستم خدمت شما برسم که اینها را تأیید کنید، ولی امسال آمدم که بگوییم، شما بهتر فهمیدید. ما در صحنه بودیم، ولی شما از نجف بهتر از ما تشخیص دادید.»
به هرحال تأکید ایشان روی مردم بود. وقتی هم به ایران آمدند، هیچ‌وقت ندیدیم که روی چیزی جز مردم تکیه کنند. در این مسیر بحث‌هایی بین ما در شورای انقلاب در زمانهای قبل و بعد از آمدنشان هست. اگر مشخصاً موضوعی را به یاد آوردید، می‌گویم، ولی الان خاطره معینی که برای شما بگویم، در ذهنم نیست.
○ اگر بخواهیم به وجوه شخصیتی امام اشاره کنیم، مثلاً در تحولات انقلاب با تسخیر لانه جاسوسی مواجه شدیم که برخورد امام بسیار مدبّرانه بود. حوادثی که برای انقلاب اتفاق افتاد، کاملاً غیرمنتظره و خطرناک بود و طراحان بین‌المللی ارائه می‌کردند و مطئمنیم اگر رهبری امام نبود، شاید شاهد تلفات و تلخی‌های زیادی در انقلاب بودیم. برخورد امام در چنین مواقع، مثل زمانی که بزرگان انقلاب در ترورها شهید می‌شدند، یا زمانی که جنگ تحمیلی به سراغ یک ملت و انقلاب نوپا آمد، چگونه بود و چه چیزهایی از حضرت امام دیدیم؟
● به عنوان مثال درباره کودتاه نوژه بگویم. از طریق اخبار غیرموثق می‌شنیدیم که توطئه‌ای در حال شکل‌گیری است. وقتی همه چیز خود را آماده کرده بودند و ساعت حرکشتان آماده شده بود، یک نفر از آنها، در خانواده با مادرش در میان گذشته و مادرش به او گفته بود، «برو مسئله را زود بگو» آن شخص صبح هنگام خود را به منزل آیت‌الله خامنه‌ای رسانده بود. شاید من هم به دلیلی شب در آنجا بودم. از طریق آن فرد فهمیدیم که آنها می‌خواهند امشب جماران را بمباران کنند. یعنی جزو برنامه‌هایشان بود که با فانتوم از همدان بیایند و جماران را بزنند.
ما دو نفری فوری خدمت امام رسیدیم تا بگوییم مسئله این است و ما گوشه‌ای از آن را فهمیدم و شاید از پایگاههای دیگر هم حرکت کنند. از ایشان خواستیم که از جماران بیرون بروند. ایشان نپذیرفتند.
درباره نکته‌ای که قبلاً گفتم برای حفاظت انقلاب روی مردم تکیه می‌کرد، گفت: «فرض می‌کنیم که ایشان از هوا چند بمب انداختند و جاهایی را خراب کردند، بالاخره که باید به زمین بیایند. در زمین با مردم مواجه هستند. این مردم که تحویل نمی‌دهند. مردم مملکت را از دست آنها گرفتند و به شما دادند. آنها چکار می‌توانند بکنند؟» روحیه ایشان این‌گونه بود.
○ وقتی فرازهایی از رهبری و هدایت‌های امام را تعریف می‌کنید و تصاویرش هم موجود است، می‌بینیم همه کارهای ایشان هوشمندانه، زیرکانه و داهیانه بود. حضرت امام ده سال پس از پیروزی انقلاب در قید حیات بودند و بعد از ایشان، طی 18 سال اخیر مقام معظم رهبری، مسئولیت ایشان را عهده‌دار بودند و شما همچنان نزدیک‌ترین یار و همراه ایشان بودید. تحلیل شما از سکان‌داری آیت‌الله خامنه‌ای در 18 سال اخیر چیست؟
● خود امام مقدماتش فراهم کرده بودند که ما به آسانی به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای برسیم. آن موقع آسان نبود. به گونه‌ای بود که ایشان، من و بقیه رفقا در این فکر بودیم که طبق قانون اساسی، شورای رهبری را متشکّل از سه نفر درست کنیم. آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله موسوی اردبیلی و آیت‌الله مشکینی در نظر ما بودند. همه چیز را تنظیم کرده بودیم. ولی امام مقدماتی را فراهم کرده بودند که رسیدن به فرد آسان شده بود. چون در قانون اساسی در غیاب رهبری امام شورا بود. خیلی آسان به فردیت رأی دادیم. وقتی فرد مطرح شد، با چیزهایی که از امام نقل شد که بعضی‌ها را من گفتم و بعضی‌ها را آقایان دیگر گفتند، خبرگان قانع شدند که نظر امام به ایشان بود و من هم می‌دانستم که چنین است.
بعداً که این کار را کردیم، از نظر خود من که از شرایط کشور و اوضاعی که داریم، نسبتاً آشنا هستم، بهترین انتخاب ممکن انجام شد. همین الان که سالها گذشت و فکر می‌کنم، می‌بینم شخصیت‌های بزرگوار بسیاری در کشور هستند، ولی شبیه ایشان نمی‌بینم. با سوابق طولانی مبارزه و جهاد، با دانش بسیار نیرومند و با استعداد هستند. خیلی خوب درس خواندند و خیلی درس دادند. با مدیریتی که در این مدت از خود نشان دادند، فکر می‌کنم خداوند هدایت کرد که بهترین انتخاب را انجام دهیم.
هنوز تأمل دارم که کسی نمی‌تواند به آسانی جای آیت‌الله خامنه‌ای را پر کند. البته خداوند این انقلاب را خوب حفظ می‌کند. ما بعد از امام واقعاً نگران بودیم و فکر دیگری داشتیم. الحمدلله به اینجا رسیدیم. شخصیت‌های بسیار خوبی در کشور داریم، اما انصافاً بهترین انتخاب بود و به خاطر این کاری که کردیم، از خودمان راضی هستیم.
○ در مجموعه صحبت‌های خود به مردم و تأکید امام بر آنها اشاره کردید. انصافاً در تاریخ 28 ساله انقلاب، مردم بهترین تکیه‌گاه بودند. امام همواره روی جوانان تأکید داشتند و امروز هم جوانان و نوجوانان برای نظام فوق‌العاده مهم هستند. دلمان می‌خواهد برای جوانان که شاهد شکل‌گیری انقلاب و حوادث و رخدادهای آن نبودند، بفرمایید الان جایگاه انقلاب در دنیای پرتلاطم کجاست؟ به خصوص اینکه در مسیر یک برنامه تنظیم شده برای کشور قرار گرفتیم و خود را برای سال 1404 آماده کنیم.
● از اول شروع مبارزات مذهبی، همیشه با کارشکنی و فشار خارجی‌ها و کسانی که در داخل اسلام را قبول نداشتند، مواجه بودیم. بعد از پیروزی انقلاب هیچ وقت ما را راحت نگذاشتند. براساس شواهد و اسناد و تحلیلها، تصور دشمنان این بود که الان موجی به خاطر فساد حکومت شاه و عدم رضایت مردم شروع شد و این موج بعد از اینکه انقلاب پیروز شد و مسئولیت برعهده انقلابیون افتاد و آنها نمی‌توانند کشور را اداره کنند، می‌خوابد و آنهایی که از کشور فرار می‌کردند، امیدوار بودند. حتی برخی‌ها چمدانهای خود را باز نمی‌کردند و فکر می‌کردند به همین زودی برمی‌گردند.
آمریکایی‌ها هم چنین تصوری داشتند. آنها اول امیدوار بودند که محتوای انقلاب را از مذهب خالی می‌کنند و آنچه را که خودشان می‌خواهند، به عنوان یک انقلاب غیراسلامی به وجود می‌آورند که با هوشیاری امام و کاری که شورای انقلاب کرد و رفراندمی که برگزار شد، نشد و آنها مأیوس شدند.
بعد فکر می‌کردند شورشهای داخلی ایران را تجزیه می‌کند و دولت را از پا در می‌آورد. حتماً به یاد دارید که در کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، بلوچستان، آذربایجان و حتی در مرکز چه خبر بود!! فکر می‌کردند اوضاع ایران مثل وضع کنونی عراق می‌شود که رهبری امام و نیروهایی خوب که در انقلاب حضور داشتند، بر آنها غلبه کرد.
بعد از آن فکر می‌کردند مسئله را با کودتا حل می‌کنند که آن کار هم برای آنها مشکل درست کرد و عواملی را که در داخل کشور داشتند، از دست دادند. اواخر مخفی نمی‌کردند و صریح می‌گفتند که این دفعه کاری می‌کنیم که انقلاب شکست بخورد. ما مطلع بودیم.
چون قبل از انقلاب یک بار مانور داده بودند که اگر زمانی انقلاب ایران پیروز شد، جنگ چگونه شروع شود. می‌دانستیم که ارتش عراق که آن موقع از طرف شوروی برای مقابله با توان نظامی ایران مجهز شده بود، آماده این جنگ است. غرب، شرق، ارتجاع منطقه و منافقین پشت سر ارتش عراق جا گرفتند. پس همیشه انواع توطئه‌ها را داشتیم.
امروز هم آنها به خیال خودشان مجهزتر به سراغ ما می‌آیند. اما وضع ما از گذشته خیلی بهتر است. ما آن روز چه داشتیم؟ امروز نیروهای مسلح ما قدرت نیرومندی هستند و آن روز چیزی در اختیار ما نبود. امکانات کشور وابسته بود و الان اکثر نیازها را در داخل تأمین می‌کنیم. مدیر تربیت شده نداشتیم و الان کشور پر از مدیران تربیت شده در همه صحنه‌هاست. مردم آگاه‌تر شدند. امکانات فراوانی داریم که آن موقع نداشتیم.
من ایران را نسبت به اوایل انقلاب به مراتب نیرومندتر می‌بینیم. آمریکایی‌ها و دوستانشان قوی‌تر از گذشته نیستند. آن موقع در داخل طرفدران دربار، منافقین و گروهک‌های فراوانی را داشتند که الان ندارند. به نظرم الان وضع ایران نسبت به گذشته بسیار نیرومندتر است. اما الان مسایل خاصی دارند. تا بحال مسئله این‌قدر تیز نبود. انقلاب را نمی‌خواستند. ولی الان مسئله هسته‌ای را مطرح می‌کند و دنیا را هم با این مسئله علیه ما تجهیز می‌کنند.
○ به عبارتی یکی از هسته‌های اصلی توسعه ایران را نشانه رفتند.
● آنها دیدند که ایران از لحاظ توسعه دارد به جایگاه غیرقابل برگشتی می‌رسد. الان در مرز این نقطه هستیم و شاید از مرز عبور کردیم. می‌خواهم بگویم این بهانه است. نمی‌توانند بگویند چرا ایران این همه دانش و دانشجو دارد؟ مردم می‌گویند این افتخار است. می‌گویند: ایرانی که از تروریست‌ها حمایت می‌کند، می‌خواهد به سلاح هسته‌ای برسد. بعضی از حرفهایی که ما می‌زنیم هم برای آنها بهانه می‌شود.
تا بحال توانستند قدرتهای زیادی را با خود همراه کنند. دارند اشتباه می‌کنند. شاید با کارهای خود، ما را به زحمت بیندازند که الان هم با جنگ روانی دارند زحمت درست می‌کنند، اما خودشان هم به زحمت می‌افتند. الان جنگ روانی علیه ایران زیاد است. ولی مگر در انگلیس جنگ روانی نیست؟ خودشان را به جنگ روانی مبتلا کرده‌اند. الان آقای بلر و آقای بوش چه وضعی دارند؟ آقای بوش چهار پنج سال پیش 80 درصد مردم را همراه خود داشت. با گرفتارهایی که در عراق، افغانستان و لبنان برای خودشان درست کردند و هیچ مسئله‌ای را حل نکردند، این جنگ روانی که علیه ایران راه انداختند، به مراتب کمتر از آن جنگ روانی است که خداوند در کشورهای خودشان آنها را مبتلا کرد.
فکر می‌کنم مصاف مشکلی است و ممکن است مشکلاتی برای کشور درست کنند، اما باز هم از این معرکه پیروز بیرون می‌آییم، البته به شرط اینکه درست رفتار کنیم. خداوند به هیچ کس چک سفید امضا شده نمی‌دهد. شروطی دارد که باید محقق شود.
○ قطعاً آن خودباوری و ایستادن روی پای خودمان و ایمان مردم که همیشه از سفارشهای حضرت امام بود، یکی از آن شرایط چک سفید خداوند است.
● بله، مردم ایران اسلام را دوست دارند.
○ خیلی متشکریم. سخنان شما تجدید خاطرات انقلاب بود. آنچه را که جناب‌عالی گفتید، به عنوان کسی که همیشه در مشکلات انقلاب گره‌گشا بودید، برای نسل جوان ما شنیدنی خواهد بود. متشکریم که وقت خود را به برنامه «امروز تهران» دادید.
● من هم دعا می‌کنم که موفق باشید. انشاءالله با همین اطلاع‌رسانی‌های خوبی که در برنامه شماست، به اهداف خود برسید. الان شبکه شما وظیفه بزرگی برای اطلاع‌رسانی تهران دارد. مسئله پایتخت بسیار اهمیت دارد. یعنی اگر تهران در صحنه باشد، همه کشور در صحنه است. اگر مردم تهران وفادار انقلاب باشند، بقیه کشور کمک می‌کنند. تهران همانگونه که مرکز کشور است، مرکز الهام‌بخشی به سایر نقاط کشور هم است. لذا شبکه 5 مخاطبان بسیار حساسی دارد.