مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون نیرنگ عراق و عملیات محرم و وضع اقتصادی ایران نسبت به عراق و ...

مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون نیرنگ عراق و عملیات محرم و وضع اقتصادی ایران نسبت به عراق و ...

  • شنبه ۲۰ آذر ۱۳۶۱

 تاکنون چهار گفتار با این مجله داشته‌ایم، اینک که نوبت به‌گفتاری جدید می‌رسد، تحوّلات جنگی مرحله تازه‌ای را آغاز می‌کند. وضع جدیدی که عملیات مسلم‌بن عقیل و عملیات محرّم به وجود آورده‌اند، مرحله تازه‌ای است که ایجاب می‌کند تحولهای نظامی، تبلیغاتی و اقتصادی جنگ را بررسی کنیم.عراق، پس از شکست در عملیات «فتح‌المبین» دست به یک فریب‌کاری زد و آن اینکه فرار خود را عقب‌نشینی نامید. و از آن پس، اسم عقب‌نشینی را، عقب‌نشینی از خاک ایران و بازگشت به‌مرز گذاشت! در حالی‌که هر دو سخنش دروغ بود و این دروغها هم جنبه نظامی داشت و هم جنبه تبلیغاتی. با این سخن، خواست خود را در دنیا صلح‌طلب معرفی کند و چهره زشتی را که به‌خاطر تجاوز به‌ایران پیدا کرده بود، جبران کند. چون از لحاظ نظامی نمی‌تواند در خاک ایران دفاع کند و نیروهایش یا کشته و یا اسیر می‌شوند و تسلیحاتش به غنیمت خواهد رفت، لذا به نقاطی که برایش قابل‌دفاع بود، پناه آورد.نظامیان عراقی به دقّت حساب کردند و طرح‌ریزی نمودند و آنگاه نقاط حسّاس استراتژیک را که در غرب و مرزهای غربی ما بود، نگه داشتند و سنگربندی کردند و گروهی از نیروهایشان را که در دشت پراکنده بودند، به جاهایی که لازم داشتند، منتقل کردند و عدّه‌ای را نیز در نقاط قابل‌دفاع، متمرکز کردند. یکی از آرزوهای دیرینه بعثی‌ها، تسلّط بر ارتفاعات غرب ایران بود، و تلاششان در گذشته هم در رژیم شاه همین بود که این ارتفاعات را به دست آورند، و در قرارداد سال 75 الجزایر هم همین خواست را دنبال می‌کردند. آنها در شط‌العرب یک امتیاز داده بودند ولی در غرب چندین امتیاز گرفتند و اکنون آنجا در اشغال آنها است و باز هم پیش‌روی کردند و بسیاری از ارتفاعات ما را گرفتند. شهر «نفت‌شهر» را که برایشان جنبه اقتصادی داشت و قابل‌حفظ بود، نگه داشتند و این کاملا نشان می‌دهد که عقب‌نشینی آنها فرار بوده است به جایی قابل‌دفاع. آنها جایی را انتخاب کردند که اگر مذاکرات صلح هم پیش بیاید، با نیرنگ بتوانند آنجا را نگه دارند.بنابراین، در این نقاط، نیروهای نسبتآ کمی نگه داشته و بقیه را به جنوب، جایی که ارتفاعات ندارد، برده است تا بتواند در برابر نیروهای ما دفاع کند.کاری که رزمندگان ما کردند، بسیار جالب بود. قسمت عمده این ارتفاعات را، در دو عملیات مسلم‌بن عقیل و محرّم بازپس گرفتند، ارتفاعاتی که عراقیها روی آن حساب می‌کردند و حتّی حاضر بودند که به هر قیمت شده، ما را در مذاکرات صلح خسته کنند، بلکه بتوانند آنها را نگه دارند. پیش از این هم جاهای حساس دیگری مانند «میمک» را بازپس گرفتند که برای عراق بسیار مهم بود.این منطقه‌هایی را که ما بازپس گرفتیم، غیر از جنبه نظامی، ارزشهای اقتصادی نیز دارد. زیرا بسیاری از این مناطق، نفت‌خیز است. حوضچه‌های نسبتآ غنی نفتی است که هم ما و هم عراقیها برای آنها سرمایه‌گذاری کرده بودیم. ولی عراق در آن جایی که حوضچه مشترک داشتیم، چاه بیشتر زده بود. و این نیز یکی از خیانت‌های شاه بود که در این باره، کوتاهی کرد. آنها داشتند نفت حوضچه مشترک را می‌بردند. پس از انقلاب، ما نیز شروع کردیم به سرمایه‌گذاری بیشتر، دکلهای بیشتری بنا کردیم و چاههایی زدیم تا حق خود را بتوانیم برداشت کنیم. پس از آغاز جنگ عراقیها حمله کردند و دکلهای ما را بردند و در این 27 ماه هرچه توان داشتند از این حوضچه‌ها نفت کشیدند. البته در این منطقه‌های مشترک، عراقیها بیشتر از ما چاه داشتند زیرا اولا، در زمان شاه، از ما جلوتر بودند و پس از انقلاب با راه انداختن جنگ نگذاشتند که ما خود را به آنها برسانیم. در ثانی، در طول جنگ، چون این منطقه در اختیار آنها بود، هرچه توانستند بر امکانات خود افزودند تا بیشترین استفاده را از حوضچه‌ها بکنند. در هر صورت، از دست دادن این مناطق، برای عراق بسیار دردناک بود.با عملیات مسلم‌بن عقیل، ما بر شهر مندلی» عراق مشرف شدیم و بدین ترتیب فاصله ما تا بغداد از صد کیلومتر هم کمتر شد. البته اگر از راه جاده بخواهیم پیش برویم ممکن است 105 کیلومتر باشد، زیرا اول باید به‌طرف بعقوبه برویم و از آنجا به بغداد. اگر روزی بنا شد که با قدرت نظامی برویم، ارتش، در یک خط مستقیم حرکت خواهد کرد و تا بغداد نودوچند کیلومتر بیشتر فاصله نخواهد بود. و هرگاه نیروهای ما به 40 کیلومتری بغداد برسند، دیگر بغداد نمی‌تواند مقاومت کند. زیرا پایتختی که زیر آتش مستقیم توپ‌ها باشد، به‌هیچ‌وجه تاب مقاومت نخواهد داشت، نه سران کشور می‌توانند در آنجا بمانند چون دائمآ در معرض خطرند و نه مردم، و به طورکلی اگر تعادل پایتخت کشوری به هم بخورد، امکان زندگی در آن کشور نخواهد بود.بنابراین ما با اشراف بر مندلی، موقعیت بسیار مهمّی به دست آورده‌ایم و اگر فقط 50 کیلومتر پیشروی کنیم، بغداد توان مقاومت را از دست خواهد داد. در عمل هم نشان داده‌ایم که اگر بنا داشته باشیم که پیش برویم، با فداکاری و پشتکار رزمندگان‌مان قادر خواهیم بود. عراقیها هم در این‌گونه موارد زود تسلیم می‌شوند. به هرحال، اینجا یک نقطه خطرناک برای عراق است.مکانی دیگر که در عملیات محرم گرفتیم، وسعتش از 10 تا 30 کیلومتر است؛ البته در بعضی از قسمتها فرق می‌کند. اگر ما عراقیها را از شرق دجله محروم کنیم و این کاری آسان است، غرب دجله هم برای عراق قابل ماندن نخواهد بود؛ چون از این نقطه تا پایین، بیشتر باتلاق و بیابان و کویر است، به طوری که حتّی جاده هم نمی‌توانند بکشند. محدوده وسیعی از آن طرف برای آنها خطرناک است. بدین ترتیب این بخش عراق، یعنی از مرکز تا پایین جنوب و شرق از دستشان می‌رود. چون در این مناطق نفت، امکانات اقتصادی و جاده‌های مهم استراتژیک ندارند و ایستادگی در این مکانها برای آنها بسیار مشکل است.بصره، نقطه انتهایی شط‌العرب به طرف خلیج‌فارس (شمال غربی خلیج‌فارس) از نقاط حساس و حیاتی آنها است که الاَن در وضعیت بسیار بدی است زیرا شاهرگهای حیاتی آنها در تیررس توپهای ما هستند، بنابراین ناچار هستند که در مقابل ما نیروی عظیمی با امکانات بسیار بگذارند.جبهه مرکزی در جنوب، از استان نیسان و شهرهای العماره و علی‌غربی نیز برای آنها یک نقطه حساس دیگری است که قسمتی از جاده استراتژیک شمال به جنوب از آنجا می‌گذرد (البته قسمت دیگری هم از آن سوی دارند به‌اضافه راه‌آهن)، در هر حال، این نقطه هم وضع بدی پیدا کرده، زیرا دشتی است وسیع که ما در مرتفعات آن مستقر هستیم، و اگر بخواهند از این دشت جلوی ما را بگیرند، می‌بایست نیروی بسیاری در سرتاسر این منطقه پخش کنند و چندین لشکر مجهز، در دشت مندلی و دشت العماره و علی‌غربی مستقر کنند و این برای آنها مقدور نیست.در جبهه شمالی وضع بدتری دارند؛ آنجا نیز تحت فشار هستند و نمی‌توانند از این نقطه هم غافل باشند. بنابراین، بار چهار جبهه بسیار سنگین بر عراق تحمیل شده است: 1ـ در اطراف خانقین 2ـ اطراف مندلی 3ـ اطراف علی‌غربی و العماره 4ـ در اطراف بصره. و اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، پنج جبهه، زیرا در شمال بصره و جنوب شرقی بصره، دو جبهه بزرگ وجود دارد. از این رو سرتاسر مرز عراق باید پر از نیرو باشد که نه جمعیت آن کشور چنین استعدادی دارد و نه امکانات اقتصادی آن. و اکنون عراق به شدت در برابر ما آسیب‌پذیر است، زیرا امروز، دفاع برای ما بسیار آسان‌تر است. زیرا ما بیشتر در مرتفعات هستیم و با فداکاری بزرگی که نیروهای ما دارند، در هر جا که مناسب دانستیم، می‌توانیم به پیروزی دست یابیم.جبهه دیگری که برای عراق دشواری بار آورده، در شمال است یعنی در کردستان و آذربایجان غربی. جاده سردشت ـ پیرانشهر را که نیروهای ما بازپس گرفتند، بسیار مهم است. این جاده برای عراق از دو سو، بسیار مهم بود، از یک سو، چون این جاده در دست ضدّانقلاب‌ها، منافقان و دموکراتها بود، و اینها امکانات خود را از عراق می‌آوردند و مزاحم ما می‌شدند، اکنون آن راه را گرفتیم و سدی در برابر آنها شدیم. از سوی دیگر مرزهای آن قسمت عراق، سخت آسیب‌پذیر است. بخصوص منطقه کردنشین عراق زیرا دولت عراق در آنجا هیچ سیطره‌ای ندارد و نیروهای ما می‌توانند از آنجا صدمه بزنند و اگر بخواهند پیش بروند، بسیار آسان است. مخصوصآ هنگامی که شرّ ضدانقلاب را در کردستان کم کنیم تا از داخل مزاحم نداشته باشیم.پس درحقیقت، عراق در شش نقطه آسیب‌پذیر است و ما از هر شش نقطه می‌توانیم هجوم بیاوریم. البته حرکت بعدی ما از کجا خواهد بود؟ این چیزی است که الاَن نمی‌توانیم بگوییم ولی در موقعش خواهیم گفت.این را هم اضافه کنم که مرزهای عراق با ایران به طور طبیعی آسیب‌پذیرتر است. کشور عراق به خاطر همین مسأله بود که این تجاوز را به ما کرد تا این وضع را به هم بزند. تصرّف و جداسازی خوزستان، مسأله جداگانه‌ای بود؛ ولی مهمترین انگیزه‌شان این بود که می‌خواستند قسمتهایی از این مرزها را از ما بگیرند تا در آینده خیالشان راحت باشد. خوشبختانه به هیچ‌یک از هدفهایشان نرسیدند، بلکه گرفتاری هم برایشان پیش آمد. این تحوّل نظامی را عملیات مسلم‌بن عقیل و محرم به وجود آورد.عملیات رمضان هم از این جهت مهم بود که نیروهای ما، سد را شکستند و وارد خاک عراق شدند. در آنجا دشتی وجود دارد که اگر عراق بخواهد بصره و اطراف بصره را حفظ کند، باید همیشه چند لشکر آماده در آنجا داشته باشد. و این از پیروزیهای عملیات رمضان بود که عراق را وادار کرد که بیش از این سرمایه‌گذاری کند. عراق باید در طول مرزهایش از کردستان گرفته تا خلیج‌فارس، نیروهای عظیمی بچیند، چون از هر نقطه آسیب‌پذیر شده است.عراقیها به‌دلیل اینکه به ما بدهکارند، لذا بیش از یک سال است که شعار آتش‌بس می‌دهند. زیرا وقتی آتش‌بس شد، مذاکره آغاز می‌شود و مذاکره هم می‌تواند ده سال ادامه داشته باشد. عراق تمام آرزویش این است که چنین وضعی پیش آورد و همه تلاشش همین است. خواسته آمریکا هم همین است. شوروی هم شاید مایل باشد که چنین وضعی پیش بیاید، یعنی حالت مذاکره مسلّح را شروع کنند و ادعای صلح‌طلبی کنند. زیرا آنها که چیزی از ما طلب ندارند، آنها بودند که به ما تجاوز کردند و این همه خسارت وارد آوردند و باید تنبیه شوند. عراقیها با کمال میل از هم‌اکنون حاضرند به مرز خود برگردند ولی پس از این ما مجبور می‌شویم که مذاکرات را ادامه بدهیم و آنها هم همیشه می‌توانند جلسه را به تأخیر بیندازند، بهانه بگیرند و شرایط جدیدی را مطرح کنند. در آن صورت عراق به‌عنوان سدّی برای کشورهای خلیج‌فارس و حامی آنها خواهد شد. همچنین کانونی می‌شود برای جلب حمایتهای دشمنان انقلاب و ابرقدرتها و ارتجاع. از آنها باج می‌گیرد و در مقابل ما می‌ایستد. در آن صورت ما به حقّ خود نمی‌رسیم و انقلاب نیز به خطر می‌افتد.دو سال پیش که عراق به ما حمله کرد و مقدار بسیاری از خاک ما را اشغال کرد، گمان می‌کرد که ما بهیچ‌وجه توان مقاومت و بازپس گرفتن زمینهای خود را نداریم، و ناچار خواهیم شد که با صلح و مذاکرات طولانی و قبول ذلّت از شرّ آنها راحت شویم و آنها را از خاکمان بیرون کنیم! ولی بحمداللّه ما قدرت و توانایی پیدا کردیم و ملّت ما وارد صحنه شد و به دنیا ثابت شد که ما قدرت دفاع از خود و گرفتن حقوقمان را داریم. اگر آتش‌بس را بپذیریم، معنایش این است که پس از آن همه ضررها و زیان‌ها، برای همیشه باید در وضعیتی بد بمانیم، زیرا ناچاریم همواره خود را قوی نگه داریم، اسلحه بخریم، نیروهایی را پشت جبهه مستقر کنیم و خلاصه آن امکاناتی که باید در راهسازی، کشاورزی و سدسازی و غیره به کار گیریم، باید پشت جبهه گرد بیاوریم، و از طرفی چون حالت جنگی وجود دارد، ناچاریم با تملّق و باج دادن به کشورهای دیگر، تا اندازه‌ای حمایت سیاسی و آرای آنها را در صحنه جهانی به دست آوریم. برای خرید اسلحه، خرید آرای بین‌المللی و تبلیغات باید به دیگران باج بدهیم. از سوی دیگر، حقوقمان ضایع شده، کشورمان را هم باید بازسازی کنیم. شور و شوق مردم هم از بین می‌رود، چون مردم دیگر آن حالت خطری که الاَن می‌بینند، در صورت متارکه نمی‌بینند و دنبال زندگی خودشان می‌روند ... بنابراین تا با اطمینان حقوقمان را نگرفته‌ایم، بهیچ‌وجه مصلحت نیست که زیر بار متارکه برویم.ما همیشه باید شعارمان صلح معلّق باشد؛ یعنی بگوییم: ما صلح می‌خواهیم، به‌شرط اینکه حقوق ما را بدهند و این یک واقعیت است. چون بوقهای تبلیغاتی دنیا، در اختیار ما نیست و از طرفی چون ما رسمآ حاضر نیستیم که بدون گرفتن حقوق، صلح کنیم، زمینه‌ای است که بر علیه ما سمپاشی کنند و بگویند: اینها آتش‌افروز و جنگ‌افروزند! و واقعیت را به مردم دنیا نرسانند و مظلومیت ما را اعلام نکنند. بنابراین، الاَن حربه تبلیغاتی دست دشمن است، و برای ما مرحله‌ای دشوار از نظر تبلیغاتی به وجود آمده بلکه بتوانیم، لااقل به مستضعفان دنیا واقعیت را برسانیم تا فریب نخورند و کشور مظلومی را که 27 ماه است که گرفتار جنگ است، متهم نکنند، و بدانند که ما خسارت می‌دهیم، شهید می‌دهیم و از خاک خودمان دفاع می‌کنیم. دشمن هنوز هم در خاک ما است، نفت‌شهر و بعضی مناطق دیگر ما در دست دشمن است ... ما همین‌قدر می‌خواهیم به دنیا بگوییم که ما جنگ طلب نیستیم؛ حقوق پایمال‌شده خود را می‌خواهیم بگیریم.از طرفی، اگر ما بخواهیم شعار صلح بدهیم، از شور حماسی رزمندگانمان کاسته می‌شود. حتّی شعار صلح معلّق هم، همین اشکال را دارد. بنابراین ما در حال حاضر، نیاز به یک هجوم تبلیغاتی و سرمایه‌گذاری بر روی تبلیغات داریم و از این راه، محق بودن و مظلوم بودن خود را به دنیا ثابت کنیم. تنها نقطه مثبتی که وجود دارد این است که پس از هر پیروزی که به دست می‌آوریم، دولتهای ارتجاعی که معمولا ترسو هستند، تبلیغات خود را بر علیه ما، مقداری کاهش می‌دهند و در سایه آتش گلوله‌ها و فداکاری رزمندگان عزیزمان، تا حدودی حقانیّت ما در دنیا آشکار می‌شود. پس ما در سایه رکود و آرامش جبهه‌ها نمی‌توانیم حرفمان را بزنیم، بلکه فقط در سایه عملیات می‌توانیم با دنیا سخن بگوییم. متأسفانه دنیا، دنیای زشت و پلیدی است، اگر دنیا پاک بود و زبانها، زبانهای حقگویی بودند، مردم دنیا خیلی آسان می‌توانستند حرف ما را بفهمند.
بنابراین ما الاَن باید با زبان قدرت خود را مطرح کنیم و در سایه آن، حرفمان را بزنیم که همین‌گونه هم داریم عمل می‌کنیم.از لحاظ اقتصادی وضع ما خیلی بهتر از عراق است. از بُعد نظامی ما روز به‌روز به‌طرف بهتر شدن و تقویت مواضعمان پیشرفت می‌کنیم. امروز در بهترین وضع، پس از آغاز جنگ هستیم و قطعآ فردا بهتر از امروز خواهد بود. البته با لطف خداوند و در صورتی که ما صلاحیت جذب امداد غیبی الهی را داشته باشیم، این وضع ادامه خواهد داشت. از لحاظ اقتصادی نسبتآ وضع ما بهتر از گذشته است:یکم ـ از لحاظ منابع ارزی وضع ما بهتر شده است؛ آن هم در سایه پیروزیهای جنگ است نه چیز دیگر؛ یعنی همین موفقیتهای نظامی و دفع حملات هوایی عراق و حفظ منابع نفتی و امکان صدور نفت.دوم ـ اعتماد دنیا به سوی ایران جلب شده است، و امروز ایران را یک کشور مورد اعتماد می‌دانند. بندرها و راه‌هایمان مورد استفاده قرار می‌گیرد و مجموعه اینها مربوط به‌جنگ می‌شود.سوم ـ از لحاظ اسلحه هم وضع ما بهتر است زیرا امروز، ابتکار عمل در دست ما است. گلوله‌هایمان را در جایی که مجبور نیستیم، خرج نمی‌کنیم. وانگهی مقدار زیادی از اسلحه را خود تأمین می‌کنیم؛ غنایم جنگی هم منبع خوبی برای ما هستند! چون عراقیها در سرتاسر مرزشان آسیب‌پذیرند، هر جا احساس کردیم که احتیاج به‌اسلحه داریم، با یک هجوم آن را به دست می‌آوریم. همان گونه که در عملیات محرم، ابزار و آلات جنگی، مهمّات و وسائل مهندسی قابل‌توجّهی به دست آوردیم.چهارم ـ منابع فروش اسلحه در دنیا بیشتر از پیش، به روی ما گشوده است و امکانات مهمّات‌سازی ما هم بهتر شده، و خلاصه اسلحه بسیار ارزان‌تر از سابق به دست ما می‌رسد و دفاع از مرزها، مثل گذشته برای ما خرج ندارد.پنجم ـ عدّه زیادی از آوارگان به اماکن خودشان برگشته‌اند. بازسازی مناطق آسیب‌دیده آغاز شده و مردم در این زمینه شور و شوق بی‌سابقه‌ای نشان می‌دهند. هرگاه انسان گزارش‌های مربوط به شهرهای جنگ‌زده را می‌خواند، بسیار امیدوار می‌شود خصوصآ وقتی که می‌بیند مردم بازسازی این مناطق را تقبّل کرده‌اند و مقدمات کار را فراهم کرده و مشغول شده‌اند. از سوی دیگر، برای نیروهای آواره نیز بازار کار پیدا شده و از حالت بطالتی که ممکن بود، در اردوگاهها داشته باشند، نجات پیدا کرده‌اند. جهاد سازندگی هم در اطراف این مناطق، امکانات زندگی را به نحو احسن
فراهم می‌کند. راه‌های جدید، مزرعه‌ها و منابع تولیدی جدید و امکاناتی که الاَن در هر شهری برای بازسازی فراهم می‌شود، برای ادامه سازندگی آن منطقه، سرمایه خوبی خواهد بود.به طورکلی این بازسازی و شور و شوقی که در پشت جبهه دیده می‌شود، برای ما بسیار خوب است؛ زیرا خرابیها ترمیم می‌شود و کشور بازسازی می‌شود. این بازسازی نیز، هم اشتغال‌زا و هم شورانگیز و هم امیددهنده است، و ضمنآ نیروهای انسانی بسیاری را که بیکار بودند، به کار گرفته می‌شوند.من فکر می‌کنم وضع اقتصادی ما از لحاظ جنگی به مراتب بهتر از عراق باشد. زیرا همه چیز عراق متکی به‌خارج است، آن‌هم به‌بنادرشان! یعنی تمام مایحتاجش را باید از کویت، بحرین، قطر، دوبی، سعودی، اردن و کشورهای دیگر تأمین کند. منابع ارزی دشمن هم به‌آخر رسیده، و می‌خواهد با فشار از کشورهای دیگر وام بگیرد. آنها هم با آن خاطرجمعی که اوّل بار وام داده بودند، معلوم نیست دیگر وام بدهند. زیرا امروز فهمیده‌اند که اینجا حساب دیگری در کار است و ایران نیز خصومت‌های آنها را بی‌جواب نخواهد گذاشت. در عین حال، ممکن است فشار آمریکا و ارتجاع آن‌قدر زیاد باشد که باز هم نیازهای عراق را برآورده کنند. فشاری که سوریها از سوی مرزهای غرب عراق، روی او می‌آورند، بسیار خوب است. در این منطقه دشواریهایی در راه و بنادر و لوله نفتی که از آنجا عبور می‌کند، برای عراق ایجاد شده است. چاه‌های نفتی که اخیرآ گرفته‌ایم، پیش از این عراق را به مقدار زیادی تغذیه می‌کردند و اکنون درِ این منبع اقتصادی نیز به رویشان بسته شده است. وقتی منطقه‌ای به‌مساحت 700 ـ 800 کیلومتر و به عرض 20 ـ 30 کیلومتر ناامن باشد، در صورتی که بخش عمده‌ای از آن منطقه مسکونی است، این ناامنی دشواری اقتصادی سختی برای عراق ایجاد می‌کند، نظیر همان دشواریهایی که ما در اوایل جنگ داشتیم و اینک به‌عراق منتقل شده است.در سخنی کوتاه، می‌توانیم بگوییم که جنگ به جایی رسیده است که ما باید از موضع بالا و برتر حرف بزنیم و همچنان باید شور جهاد را حفظ کنیم. گویندگان، نویسندگان، وزارت خارجه و وزارت ارشاد باید مسأله تبلیغات را حل کنند. بعلاوه اینکه اصولا ما نمی‌توانیم صلح با صدام را بپذیریم. اگر حقوقمان را بپردازند، می‌توانیم متارکه را قبول کنیم. کار مهم و مشکل ما اداره تبلیغات جنگ است تا در دنیا، ذی‌حق شناخته شویم و همان‌گونه که مظلوم هستیم، معرفی شویم. البته برای این خواسته تا اندازه‌ای تلاش شده است. به خواست خدا حق جای خود را در جامعه باز خواهد کرد.