مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون وضعیت جنگ و شرارت های عراق

مصاحبه آقای هاشمی با مجله پاسدار اسلام پیرامون وضعیت جنگ و شرارت های عراق

  • شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۶

بسم اللّه الرحمن الرحیم
س ـ استدعا داریم وضعیت موجود جنگ و افق آینده آن را برای امت پاسدار اسلام تشریح فرمایید؟
ج- بسم اللّه الرحمن الرحیم، درباره وضعیت موجود جنگ، اگر مروری از آغاز تاریخ جنگ تاکنون بکنیم و یک خط به صورت منحنی بکشیم، به نظر می رسد که عراق نسبت به گذشته در بدترین شرایط قرار دارد و ما در بهترین شرایط. البته این وضعی استثنایی نیست، زیرا از زمانی که ما در دفاعمان حالت تهاجمی گرفته ایم، معمولا سیر این چنین بوده، یعنی هرگاه ما یک قدم به طرف موفقیت برمی داریم، عراق یک قدم به عقب می رود که گاهی این قدم ها کوتاه بوده و گاهی بلند. خلاصه منحنی چند ماهی به صورت افقی پیش رفته ولی نوعآ حالت تکاملی داشته است. در این چند ماه اخیر، حرکت منحنی عراق یک دفعه سقوط می کند و حرکت منحنی ما یک دفعه اوج می گیرد. برای اینکه این مسأله را جزئی تر توضیح دهیم، مثال هایی می زنیم.
ما از سه ماه آخر سال گذشته و بعد از تجهیز نیرو و دعوت مردم به عنوان پانصد گردان، برنامه تهاجمی جدید را شروع کردیم. با ترکیبی که نتایج این سه چهار ماه جنگ پیدا کرد، با عملیات سال گذشته، وضع را به این صورت درآورد که اکنون توضیح می دهیم.
در سال گذشته ما از اروند عبور کردیم و رابطه عراق را با دریا تقریبآ قطع کردیم و آن استراتژی به اصطلاح دفاعی عراق را شکست دادیم و خودمان را آماده کردیم برای حرکتی که اسمش را "سرنوشت ساز " گذاشتیم. البته مشخص است که نمی شود برای این حرکت سرنوشت ساز، زمان تعیین کرد ولی برای کسانی که با دقت، جریان جنگ را می نگرند، وضع روشن است.
در جنوب، ما از اروند عبور کردیم و الآن در ساحل خور عبداللّه نزدیک جزیره بوبیان و مرکز کویت هستیم.
عراق دو آبراه داشته یکی شط العرب و دیگری خور عبداللّه و الآن هر دو غیرقابل استفاده هستند. فعلا رابطه عراق با دریا از طریق هوا است یا دزدانه گاهی شبها قایق هایی از خور عبداللّه عبور می کند آن هم با خطر و دلهره. پس عراق از نیروی دریایی اش نمی تواند استفاده بکند، مگر قسمت های هوایی نیروی دریایی، که عمدتآ از خاک کویت صورت می گیرد و این یک " مسأله جدیدی " است در جنگ و حالت قابل توجهی می باشد.
در عملیات رمضان نظرمان این بود که از شلمچه عبور کنیم و به راههایی که در حاشیه اروند است و جزایر ماهی و ام الطویله و بواریان برسیم و تصرف کنیم و در کنار ابوالخصیب باشیم. آن وقت این برنامه عملی نشد اما الآن به کانال ماهی چسبیده ایم و در قسمت زیادی از آن عبور کرده ایم و دو طرف کانال ماهی دست ما است. این پیروزی بسیار مهمی است. عبور از نهر جاسم و دوئیجی که برای عراق دو مانع طبیعی مهم بود به اضافه مناطقی که آب انداخته بود، با عرض چند کیلومتر که عبور از آن تقریبآ محال به نظر می رسید، ما بحمداللّه عبور کردیم. و اکنون بصره از آن استحکام گذشته برخوردار نیست و بصره تقریبآ دارد به صورت آبادان یا خرمشهر در می آید، گرچه به آن شدت نیست.
در جزایر « هور » ما نزدیک جاده استراتژیک بصره و بغداد هستیم. در مرکز هم طی عملیات گذشته خودمان را به صدو چهل کیلومتری بغداد رسانده ایم که این وضع را حفظ کرده ایم. در شمال با « سلیمانیه » که از استانهای بسیار مهم عراق است فاصله کمی داریم. نیروهای چریکیمان در ارتفاعات مشرف به شهر هستند و نیروهای منظم ما نیز نزدیک سلیمانیه است.
از لحاظ نیروی نظامی، در سال گذشته عراقی ها تقریبآ همه نیروهایشان تا آنجا که ما اطلاع داریم بدون استثناء ضربه خورده است. آنها حدود 200 تیپ دارند که صدوسی تیپ در کربلای 5 و کربلای 8 ضربه خورد، بقیه اش هم در عملیات دیگری که داشتیم. معنای آسیب دیدگی هم این است که اکنون بعضی هایشان دارند بازسازی می شوند و قابل به کارگرفتن نیستند و بعضی ها هم با توان ضعیف تری در خط یا در احتیاط هستند. عراق ابزار جنگی زیادی از دست داده که نمی تواند به آسانی جایگزین کند. حدود صد هواپیما در همین سه چهار ماه اخیر از دست داده و در سال گذشته هم مقدار زیادی از دست داده بود که قابل تعمیر هم نمی باشد و به کلی از بین رفته اند و این ضربه کمرشکنی بود برای عراق.
از لحاظ نیروی زمینی، حدود هشتصد الی نهصد تانک و نفربر از دست داده اند، همچنین مقدار زیادی توپ و ضدهوایی. منابع اطلاعاتی ما می گویند که مهماتشان افت بی سابقه ای کرده است و انبارهایشان عمدتآ خالی است. از نظر نیروی انسانی در طول این چند ماه جنگ گسترده، بیش از صد هزار کشته و اسیر و مجروح عمیق داشته اند.
چند استان عراق، در شمال وضعش به کلی متزلزل است. در استانهای کرکوک، اربیل، دهوک، نینوا، موصل و سلیمانیه هر موقعی که ما بخواهیم ضربه ای بزنیم با همکاری نیروهای داخلی و با مقدمات ساده ای برایمان میسر است. جاده ها عمدتآ ناامن است و کار به جایی رسیده که عراقی ها تصمیم دارند آنجا را خالی کنند. الاَن عراق برنامه جدی دارد که مردم کرد را از شمال عراق کوچ دهد و این خیلی کار مشکلی است؛ علاوه بر مشکلات اقتصادی و انسانی که بار می آورد، این همه آدم را کجا می تواند ببرد، کجا اسکان دهد و چگونه اداره کند؟ گویا برای اینها در غرب عراق، در مرز اردن و جنوب، در مرز عربستان و کویت مناطقی را در نظر گرفته اند که آنها را به آن مناطق کوچ بدهند. بردن اینها در این شرایط تقریبآ غیر میسر است، زیرا نوعآ مسلح اند و روستایی هستند که با گاوها، گوسفندها، چشمه ها، درخت های میوه و مزارع محدودشان دارند زندگی می کنند و به آسانی حاضر نیستند از آنجا کنده شوند.
روشن ترین نمونه اش، همین مسائلی است که دو سه روز اخیر در منطقه شرق سلیمانیه پیش آمده است. در حلبچه، سید صادق، شهر زور و چند شهر دیگر هم اصل مسأله همین بوده که عراق خواست برنامه کوچ دادن کردها را شروع کند، مردم مقاومت کردند و نیروهای رزمنده هم به کمکشان شتافتند و در بعضی از موارد شهرها را تصرف کردند و هنوز هم با عراق درگیر هستند. هر جا عراق بخواهد وارد ماجرا شود، همین حالت پیش خواهد آمد.
در شهرهای مرکزی عراق، اکنون درگیری ها شروع شده است و با اطلاعاتی که ما داریم هر روز بین 5 تا 10 حادثه مسلحانه در بغداد و اطراف بغداد اتفاق می افتد. آن رعبی که رژیم بعث در دل مردم ایجاد کرده بود، کم کم دارد شکسته می شود چرا که مردم یا احساس قدرت می کنند و یا تن به خطرها می دهند.
جنوب عراق هم وضعش روشن است. الآن خطوط لوله های عراق، خطوط برق و مراکز مهم اقتصادی عراق همه اش با نیروهای مسلح و با هزینه زیاد حفظ می شود. پیدا است که در آینده با این حرکاتی که مردم دارند حفظش مشکل تر خواهد بود و اصلا یکی از اهداف مهم از دو سال پیش این بود که ما جنگ را به داخل عراق بکشیم. باید مردم عراق احساس شخصیت کنند و از حیثیت خودشان دفاع کنند.
عراقی ها به اتفاق نظر ناظرین اقتصادی، بالاتر از 60 میلیارد دلار قرض دارند که تا هشتاد میلیارد هم گفته می شود. بعضی از این قرض ها مال شیوخ عرب است که آنها فشاری نمی آورند و شاید عراقی ها تضمینی هم برای پرداخت به آنها نداده باشند. ولی قسمت زیادی از این قرض ها مربوط به شرکت های غربی، دولت های غربی و یا دولت های شرقی است که به هیچ وجه حاضر نیستند از یک دلارش بگذرند و حتی از ربعش و جریمه دیرکردش هم نمی گذرند. ضمن تحلیل های اقتصادی امسال آمده بود که عراق، غیر از هزینه های جاری جنگ، بیش از 15 میلیارد بدهی های گذشته اش وقتش رسیده است که باید بپردازد و استمهال برای اینها کار آسانی نیست، چون نوعآ برای سرمایه هایشان احساس خطر می کنند.
در هر صورت ضربه های نظامی ما، مشکل تأمین جنگ و تدارکات آن را برای عراقی ها همواره شدیدتر می کند. علاوه بر اینکه با عملیاتی نظیر عملیات اطراف بصره، بسیاری از منابع درآمدعراق آسیب می بیند، الآن شرکت هایی که پس از عملیات کربلای 5 در بصره تعطیل کرده اند و رفته اند از عراق خسارت می خواهند، کارگرهایشان عمدتآ بیکارند. سرمایه هایشان خوابیده و بازده ندارد.
جمعیت بصره، اگر در بصره بمانند برای عراق یک مشکلی است، زیرا تحرک های شرارت مآبش را نمی تواند انجام بدهد، چون آنها آسیب پذیرند. و اگر از بصره بیرون بروند، تدارک کردن یک میلیون نفر برای کشوری مثل عراق، آن هم در مدتی کوتاه کار بسیار دشواری است، بنابراین تدارک جنگ خرج بیشتری دارد، استمهال بدهی ها دشوار است، درآمدها محدودتر شده و نفت عراق هم آسیب پذیرتر از گذشته شده است.
کافی است که عراقی ها یک مقدار شرارتشان را در داخل کشور ما زیادتر کنند تا ما هم تصمیم بگیریم سرمایه بیشتری برای مقابله به مثل بگذاریم. اکنون منابع نفتی در شمال عراق آسیب پذیر شده، در جنوب هم الآن تأسیسات زبیر زیر بُرد مستقیم توپخانه ما است که در گذشته توپهای ما به آنجا نمی رسید ولی الآن توپهای ما درست تأسیسات زبیر را می تواند تحت آتش قرار دهد و تأسیسات زبیر، تأسیسات مادر است در نفت عراق. هر ضربه ای که عراق می خورد، مشکلشان بیشتر می شود، زیرا باید ریسک بیشتری را تحمل کنند و طبعآ به این آسانی که 2 سال پیش وام می دادند، الآن وام نمی دهند.
وضعیت سیاسی عراق هم از گذشته بدتر شده است. شورای امنیت برای اولین بار با صراحت، عراق را در مورد استفاده از سلاح های شیمیایی محکوم کرد. گزارش دبیرکل سازمان ملل براساس گزارش هیئتی که فرستاده بود در مورد استفاده از مواد شیمیایی خیلی گویا بود. گرچه عراق به قول معروف طشتشان از بام افتاده و از این رسوایی ها ابایی ندارند، ولی در هر صورت یکی از جاهایی که عراق امید بسته بود از راه آنها بر ما فشار بیاورد، از طریق مراکز جهانی نظیر سازمان ملل و شورای امنیت بود که اینها هم با این دقت آمدند و تحقیق کردند و رفتند، نظر دادند که عراق نه تنها نیروهای نظامی ما را مورد هجوم شیمیایی قرار داده که مردم غیرنظامی ما را در شهرهای خرمشهر و آبادان و بانه و برخی روستاها نیز با شیمیایی می زند. پس اگر اکنون عراق وضعش از گذشته بدتر نباشد، بهتر از گذشته نیست.
از لحاظ دفاعی هم که گفتم، ما به نقاط حساسی رسیده ایم و هر قدمی که جلو برداریم، به همان اندازه آسیب پذیری عراق بیشتر می شود. تنها چیزی که برای عراقی ها باقی می ماند، همان شرارتهایی است که معمولا مرتکب می شوند. یکی از آن شرارتها زدن شهرها و مراکز غیرنظامی است و دیگری ایجاد بحران در خلیج فارس است، برای اینکه ما را در آنجا با دیگران درگیر کنند.
در مورد شرارت اول، ممکن است از همان حوادث گذشته باز هم اتفاق بیفتد ولی همان ها در نهایت جزء عوامل قدرت ما و عوامل ضعف عراق می شود. الآن وضع با گذشته فرق کرده است. قدرت هوایی عراق به شدت تنزل کرده، ولی قدرت هوایی ما بهتر از گذشته شده است. عراق قدرت دفاعیش مانند گذشته نیست و ما قدرت دفاعیمان را قوی تر کرده ایم. تا شش ماه پیش وقتی میگ های 25 در فضای تهران، اصفهان و یا شهرهای دیگر در ارتفاع بالاتر از 000/60 پا ظاهر می شدند، ما تقریبآ خلع سلاح بودیم، گرچه تأثیر زیادی نمی توانست بگذارد غیر از پرتاب بمب بی هدف، اما به هرحال از لحاظ روانی یا همان تخریبهای جزئی کور به ما زیان وارد می شد. ولی الآن ما می توانیم سقف بالا را نسبت به دو سه ماه پیش بهتر حمایت و حفاظت کنیم.
قدرت موشکی را توسعه داده ایم، ما هم در ساحل به دریا و هم زمین به زمین، امکانات تهاجمی موشکی بیشتری داریم. تولیدات داخلی را بالا برده ایم. بنابراین زدن شهرها گرچه در گذشته هم نفعی برای عراق نداشته، این بار اگر شروع شود ضرر عراق بیشتر است. البته ما همیشه از این وضع اجتناب می کنیم و هرگز مایل نیستیم، مردم غیرنظامی عراق آسیب ببینند و بدون شک خیلی تلخ است برای ما که مردممان در شهرها زندگیشان ناامن شود، ولی وقتی پیش بیاید، وضع جنگ به گونه ای است که چاره ای نداریم و باید تحمل کنیم و تحمل می کنیم. اما اگر پیش بیاید، ما از آن به عنوان یک اهرم برای تسریع در عملیات و بسیج بیشتر نیرو استفاده خواهیم کرد.
ما هیچ وقت از مسأله بحران در خلیج فارس استفاده نکرده و نمی کنیم، و همیشه سعی می کنیم به نقطه بحران نرسد. ولی شیوه عراق از اول این بوده که پای دیگران را به جنگ بکشد و ما هم همیشه متانت به خرج داده ایم و نگذاشته ایم به آن حد برسد. ما سیاست مشخصی داریم و آن این است که در حد ضربه ای که می خوریم، ضربه می زنیم.
در هر صورت اگر بحران در خلیج فارس اوج بگیرد، خلیج فارس تحقیقآ بسته خواهد شد و اگرچه خسارت زیادی برای ما و کشورهای اطراف خلیج فارس در برخواهد داشت ولی اگر درگیری شدت پیدا کند، ما نمی گذاریم هیچ کشتی از تنگه هرمز وارد یا خارج بشود و بندرهای کشورهایی که در خلیج فارس هستند و این کشورها متکی به بندرهایشان هستند، نوعآ آسیب می بینند و از کار می افتند و زندگی نه تنها برای آنها که برای دنیا دشوار می شود، چرا که دنیا واقعآ به نفت خلیج فارس وابسته است و اگر نفت از خلیج فارس بیرون نرود، بحران در دنیا به وجود می آید.
ما تا به حال خودمان را حفظ کرده ایم که بحران به وجود نیاید، ولی خودمان را آماده کرده ایم و برنامه ریزی کرده ایم که چنان چه بحرانی به وجود بیاید بتوانیم مقاومت کنیم. دنیا هم نمی تواند بحران خلیج فارس را طولانی تحمل کند و ناچار می شود شرارت عراق را کم کند. به هرحال در آنجا هم عراقی ها نقطه آتش افروزی هستند و ما به دنیا اعلام کرده ایم که اگر عراق شرارت نکند، هیچ حادثه ای نسبت به همسایه ها یا کشتی هایی که در رفت وآمد هستند، ایجاد نخواهد شد.
البته ما هم بدون دشواری نیستیم. جنگ برای هر دو طرف مشکل است. ما وقت زیاد، نیروهای زیاد و بودجه زیادی که الآن داریم خرج جنگ می کنیم و مشکلاتی که الآن در کشورما داریم، از گرانی گرفته تا کمبودها و شهادت ها و معلول ها و خسارت ها و امکانات زیادی که صرف جنگ می شود، باید تمام اینها صرف عمران می شد، ولی اهمیت این جنگ و تأثیرش در آینده منطقه و دنیا و کشور خودمان آن قدر هست که در محاسبه، نتیجه برای ما مشخص است. ما باید این خسارت ها را تحمل کنیم تا اینکه عواقب خوب پیروزی را برای منطقه و مردممان هدیه کنیم. مردم ما هم این مسأله را تشخیص داده اند و حاضر به فداکاری هستند، برای اینکه می فهمند که اگر این جنگ بدون حذف صدام و حزب بعث بخواهد پایان پذیرد، تبعاتی که در آینده خواهد داشت، به مراتب بدتر از این خسارتهایی است که الآن تحمل می کنیم و اگر با پیروزی اسلام، این جنگ خاتمه پیدا کند، آن قدر عواقب خوب و زیبا خواهد داشت که تمام این تلخی ها را شیرین می کند.

س- افق آینده جنگ را چگونه ترسیم می کنید؟
اگر حادثه غیر مترقبه ای پیش نیاید، آن منحنی هایی که از اول گفتم، به همین صورت ادامه خواهد داشت. انتظار یک جهش هم برای امسال داریم که ممکن است گرانتر برای عراقی ها تمام شود.
این طور به نظر می رسد که حرکت مردم عراق از درون توسعه پیدا می کند و حضور ما در داخل عراق بیشتر خواهد شد و مشکلات داخلی عراق تشدید می شود. برای اینکه حرکت درون را عمق بخشیم و روح بدهیم، ناچاریم در مرزها هم حرکات شدیدتری داشته باشیم. با آسیب پذیری که عراق دارد، ممکن است امسال دو سه ضربه کاری از میدان جنگ بخورد، ولی هدف بالاتر ما این است که حرکت های داخل عراق جدی تر و گسترده تر شود. و ما تا آنجا که می دانیم مردم انقلابی دنیا خوشحالند از این وضع و منتظرند که اتفاقات خوبی بیفتد، همان قدر که قدرتهای استکباری، ابرقدرت غرب، ابرقدرت شرق و ارتجاع منطقه نگرانند و طبعآ با این نگرانی که دارند، بی کار نمی نشینند. البته ما گمان نمی کنیم سرمایه جدیدی در عراق بگذارند چون آنها به اندازه کافی در باتلاق عراق فرو رفته اند. شرکتهای خصوصی غربی مشکل است بیش از این ریسک کنند. کشورهای منطقه هم غیر از اینکه بنیه اقتصادی خودشان ضعیف شده و وضع نفت هم به گونه ای نیست که دستشان باز باشد، امکان حمایت زیادی برای عراق ندارند، و از طرفی دیگر وحشت هم دارند.
شرقی ها هم شبیه همین وضع را دارند. آنها الآن دارند منافقانه رفتار می کنند و می خواهند جای پایی برای خودشان در عراق حفظ بکنند که اگر در آینده خبری شد، بتوانند حضور داشته باشند. لذا یک حدی را هم با ما و هم با مردم عراق حفظ خواهند کرد. و از طرفی آخرین تلاشهایشان را به کار خواهند گرفت که ما را از ادامه جنگ منصرف کنند و این تلاشها همین الآن شروع شده است:
1 - حالت ارعاب و نشان دادن دورنمای بحران و احیانآ دخالت.
2 - دست درازی به سوی ما از طریق واسطه های نامرئی برای اینکه آینده خودشان را با آینده عراق به گونه ای گره بزنند.
چون هنوز مأیوس نیستند، فکر می کنند شاید بتوانند بحرانی به وجود بیاورند و در گردوغبار و کولاک آن، صدام را نجات بدهند. می بینید در جهت متحد کردن دنیای عرب در مقابل ما دارند تلاش فراوانی می کنند. و اگر چه اتحاد دنیای عرب از جهتی به ضرر آنها است و آنها همیشه تفرقه دنیای عرب را می خواستند، ولی امروز شاید به این نتیجه رسیده اند که اگر موقتآ عربها متحد باشند، برای آنها ارزشی خواهد داشت، و هر وقت خواستند می توانند این اتحاد را به هم بزنند.
ابرقدرتها با بزرگ کردن خطر اسلام و خطر جمهوری اسلامی، تلاششان این است که به گونه ای اعراب را متحد کنند که با آن استراتژی گذشته شان که خطر برای اسرائیل است متناقض نباشد، و این کار بسیار دشواری است. رسیدن به این نتیجه آسان نیست. همان گونه که در فروش اسلحه نیز مشکل دارند. غربی ها می خواهند به عربستان یا کویت مثلا اسلحه بفروشند چون اینها عواملشان در منطقه هستند و اگر نیرومند باشند به نفعشان است ولی از طرفی در مقابل اسرائیل مشکلی دارند که اگر روزی کنترل از دست رفت، اسرائیل آسیب خواهد دید.
ما می بینیم که آمریکایی ها مثلا موشک " استینگر " به افغان ها می دهند ولی به عربستان نمی دهند، با اینکه عربستان در اختیار آنها است و دلیلش همان است که اسرائیل مخالف با آن است.
ولی به هرحال یک ریسک است که بیایند اعراب را متحد کنند و آن کینه ها و درگیری ها را برطرف سازند و کشوری مثل لیبی را در کنار اردن یا مصر بنشانند. در این مورد شرق و غرب کم وبیش همراهند و تلاش جدی دارند می کنند و ممکن است اخبار جدیدی از این نوع اتحاد در آینده داشته باشیم. ولی ما خوشبختانه برنامه جنگ را به گونه ای تنظیم کرده ایم که روی پای خودمان باشیم. اگر هیچ یک از کشورهای عربی هم با ما نباشند و یا همه آنها در مقابل ما باشند، ما راه خود را ادامه می دهیم و می توانیم ادامه بدهیم.

س ـ نظرتان در مورد تبلیغات سوء داخلی چیست؟
ج ـ تلاش دیگری که ممکن است بکنند، استفاده از کارهای تبلیغاتی منفی در کشورمان است که جنگ را زیر سئوال ببرند. ممکن است این کار را از طریق جریان هایی مثل نهضت آزادی و سایر اذنابشان انجام دهند، در رادیوهای بیگانه از همین خط وارد شوند، قشر رفاه طلب ما را تحریک کنند که بالاخره جنگ زندگی شما را مشکل کرده، گرانی ها آمده، کمبودها پیدا شده، دارو کم است و بازار سیاه و ... عواملی که عمدآ یا غیرعمدی در خدمت اینها قرار می گیرد، خطرناک است. در داخل طبعآ قشری از پولدارها هستند که روی حس سود طلبی و مال اندوزی که دارند، می خواهند از این وضع سوء استفاده بکنند که ملاحظه می کنیم در میدان هایی که دستشان باز است، به احتکار و گران فروشی و ایذاء مردم می پردازند.
این بحرانی که در خلیج فارس درست می کنند و حربه ارزان کردن قیمت نفت گرچه شوم است و به هر طرف ضربه وارد می سازد، ولی آنها فکر می کنند چون ما تنهاییم زودتر از پا درمی آییم. عمده مطلب این است که بتوانند یک طرفه به ما ضربه بزنند، یعنی با حضور شوروی و آمریکا به گونه ای رفتار کنند که عراق کشتی های ما را بزند و ما نتوانیم نفت را صادر کنیم و آنها بتوانند صادر کنند. ولی همان گونه که تذکر دادم، تحقق چنین اندیشه ای محال است، یعنی یا همه باید نفت صادر کنند یا هیچ کس نباید صادر کند.
به هرحال الآن فشار اقتصادی روی ما و ایجاد بحران اقتصادی و ایجاد نارضایتی و تضعیف پشت جبهه یکی از اهداف بسیار مهم دشمنان است که روی آن دارند کار می کنند و ما باید آماده شویم. یکی از کارهای مهم امسال ما، برنامه ریزی است برای جلوگیری از عملی کردن این توطئه در داخل کشور، و من فکر می کنم کار دشواری است.
چه باید کرد؟الآن وضع غیرعادی است و باید دولت و مجلس با همکاری شورای نگهبان این توطئه را خنثی کنند.
برای قیمت گذاری اجناس باید دست دولت را باز بگذاریم. برای تعقیب محتکران و گران فروشان و آنها که اخلال در توزیع سالم می کنند، باید دست دولت و مراجع قضایی را باز بگذاریم. دستگاه قضایی باید به طور جدی وارد عمل شود. دستگاه امنیتی و اطلاعاتی باید به طور جدی وارد عمل شود. مجلس باید مقررات فوق العاده ای بگذراند و شورای نگهبان باید همکاری کند.
بعضی چیزها اگر در شرایط عادی می شد نادیده بگیریم، الآن نباید نادیده بگیریم. پشت جبهه را باید محکم کنیم و گرم نگهداریم. ما الآن داریم برنامه ای برای این منظور تنظیم می کنیم و شاید در هفته مجلس، اولین جلسه مشترک قوای ثلاث و شورای نگهبان را داشته باشیم و مقداری کار توجیهی کنیم و تفاهم بیشتری به وجود بیاوریم. یک اصل را باید برای همه مسئولین و تمام افراد ملتمان کاملا روشن کنیم:
" پیروز در جنگ کسی است که بیشتر بتواند مقاومت کند "
ما به خاطر جمعیت زیادمان و به خاطر ایمانی که مردم مان دارند و به خاطر پشت جبهه نیرومندی که داریم توان مقاومت مان خیلی بیشتر است. دشمن می خواهد این بنیه اصلی را از کار بیندازد. معلوم است که به وجود آوردن قضیه سکه در تهران، قضیه ساده ای نبود. ممکن است همین برنامه را فردا سر شیرخشک یا گندم یا چای یا آهن یا ... به صورت دیگری در بیاورند. لذا ما اگر خودمان را آماده کنیم دو نتیجه می گیریم:
1 - دشمنان داخلی را خوب شناسایی می کنیم و برای همیشه از شرشان راحت می شویم.
2 - جنگ را خوب می توانیم پشتیبانی بکنیم و آن نقطه اصلی مقاومت را که کشف کرده ایم باید روی آن تکیه بکنیم و بتوانیم برای خودمان حفظ بکنیم.

س- در مورد تضعیف روابط بعضی از دوستان ما، آیا از ناحیه جمهوری اسلامی حرکتی برای خنثی کردن آن توطئه شده و آیا به آنها توجه داده شده که چنین توطئه ای وجود دارد یا خیر؟
ج- ارتباط ما با آن ها صرفآ به خاطر جنگ نیست. ما به طورکلی با نظام های مترقی و ضدامپریالیستی مایل به همکاری هستیم و پیش از اینکه جنگ برپا شود، ما با آن ها دوست بوده ایم و بعد از اینکه جنگ هم تمام شود ما می خواهیم با آنها همکاری داشته باشیم و طبعآ آنها هم به خاطر جنگ با ما نزدیک نشده اند. از این جهت گسستن این رشته محکم چندان هم آسان نیست. ما هم تلاش لازم را آن قدری که مربوط به ما می شود برای حفظ کردن و گسترش روابط دوستانه می کنیم. مثلا در مورد سوریه، همین سفری که اخیرآ آقای فاروغ الشرع به ایران آمد و پیامی از آقای حافظ اسد آورد، نشانه این بود که تا به حال تلاشهای دشمنان بی ثمر بوده است. ممکن است در برخی جاهای دیگر به طور موقت آثاری داشته باشد ولی ما فکر می کنیم به هرحال آن ارتباط طبیعی ما با این گونه نظامها، قدرتش بیش از این تلاشهای مقطعی است.

س - این تلاشهای مقطعی، یک بعدش هم ممکن است به خاطر مسائلی نظیر لبنان باشد و حضور ما در لبنان و شکستن آن حرکت اسلامی نیرومند که در لبنان وجود دارد، نظرتان چیست؟
ج- آن هم مثل همین است. یعنی در تحلیل نهایی حضور ما در لبنان برای کشورهایی که با ما دوست هستند، نقطه مثبتی است. برای اینکه در یکی دو سال اخیر فهمیدند، آن کسی که می تواند در لبنان مقاومت بکند، عمدتآ نیروهای اسلامی طرفدار ما هستند. اگر این نیروهای مسلمان متعهد نبودند، الآن کل لبنان در اشغال نظامی آمریکا و انگلستان و فرانسه و ایتالیا بود که آمده بودند و نیروهای اسلامی آنها را بیرون راندند یا در اشغال اسرائیل بود که تا نزدیک بیروت آمده بود و اگر این نیروها با او نمی جنگیدند، هرگز بیرون نمی رفت. همین الان در جنوب، چه کسی غیر از نیروهای مسلمان تنور جنگ را گرم نگه داشته است؟ نیروی جدی ای که الان دارد با فالانژها مقاومت می کند، همین مسلمانهایی هستند که با ما هستند، چه شیعه و چه سنی و چه نیروهای مترقی فلسطینی.
اگر بنا است در آینده، لبنان کنار کشورهای عربی علیه اسرائیل بجنگد، در صورتی این ممکن خواهد بود که نیروهای اسلامی آنجا قدرت داشته باشند و نیروهای اسلامی آن چنان با ما هستند که جداکردنش غیرممکن است.
س- در مورد ماجرای مک فارلین و فروش سلاح های آمریکایی به ایران، آنها تلاش داشتند که اولا در ایران جای پایی پیدا کنند و هدف دیگرشان این بود که پیروزی های ایران را در جبهه های جنگ لوث کنند و مرتبط کنند به کاربرد و قدرت تسلیحات آمریکا و وابسته به خودشان جلوه بدهند. اکنون با توجه به حجم بسیار ناچیز سلاح های آمریکایی که تحویل ایران شد، نسبت به سلاح های گسترده ای که شرق و غرب در اختیار عراق گذاشته اند، آیا واقعآ اثر چندانی داشته است کمااینکه در تحلیل هایشان به صورت گسترده ای روی این مسأله تکیه کردند؟
ج- در مورد اینکه آنها چنین هدفی داشتند که پیروزی های ما را لوث کنند، تحقیقآ چنین چیزی جزء اهدافشان بوده است، یعنی به هرحال اگر روز اول هم چنین فکری نداشتند، وقتی زمینه ای پیش آمد که دیدند می توانند استفاده کنند و می توانند میدان تبلیغاتی علیه ما داشته باشند.
اما اینکه این سلاح ها تا چه حد مؤثر بوده است؟ ما حداکثر دوهزار "ناو" خریده ایم و مقدار کمی هم قطعه برای "هاگ" که قیمت واقعی آنها نزدیک به چهار میلیون دلار در مجموع بوده و هر کس چیزی سرش می شود، می داند که اینها تأثیر چندانی ندارند. برای هفت سال جنگ ما چقدر انبارهای عظیم را خالی کردیم و چقدر اسلحه تا به حال خریده ایم و هنوز هم داریم می خریم، پس دنیا می داند که این اسلحه آمریکایی ناچیز بوده است.
از طرفی دیگر این تیغ دوم هست برای ما. آنها می گویند که این تأثیر را داشته که پیروزی ما را لوث بکنند، با دوستانشان چه کار می کنند؟ کشورهایی مثل مصر، اردن، عربستان، کویت، تونس و مراکش که نوکر آمریکا هستند در منطقه، وقتی که در تحلیل به اینجا برسند که اسلحه آمریکایی عراق را شکست داده، آن وقت چه تأثیری روی آنها خواهد گذاشت؟ بدون شک اعتماد آنها را نسبت به آمریکا کم می کند. و چون ترسو هم هستند توی دل آنها را خالی می کند که ممکن است آمریکا منافع آنها را نادیده بگیرد. افکار عمومی هم این واقعیت را فهمیده یعنی همه ماجرا همین چند قلم هست. هر چه آنها می فهمند اینها هم می فهمند. پس اگر جنبه تبلیغاتی باشد، هر وقت مطرح شود تأثیرش از یک طرف منفی است و از طرف دیگر مثبت است.
میدان برای امپریالیسم و برای باطل باز نیست که بتواند کار بکند. ما باید قوی برخورد کنیم تا مسائل را روشن کنیم. یعنی اگر ما درست برخورد کنیم، هم حیله آمریکا را می توانیم مشخص کنیم و هم ضعف آنها را در طراحی می توانیم مشخص نمائیم و هم تناقضشان را رو کنیم.
یک سیاستمدار قوی، کسی است که جسور باشد، وارد یک ماجرائی بشود و تناقضهای دو طرف را رو کند و به رخشان بکشد.
تناقض قضیه، بیشتر آنها را زجر می دهد. آنها از یک طرف می خواهند ما را به شدت ضداسرائیلی در دنیا معرفی بکنند، چون آن افکار عمومی در آمریکا و اروپا است و به نفع اسرائیل است. در هر صورت با ما دشمن هستند. و از طرفی دیگر می گویند: اسرائیل مخفیانه به ما اسلحه می داده است! در همین بین اعتراف می کنند که فقط ما هستیم که میدان دار مبارزه در لبنان هستیم. این چطور می سازد که مثلا اسرائیل بیاید به ما اسلحه بدهد؟
امروز همه می دانند که تنور جنگ جنوب لبنان دست نیروهای حزب اللّه طرفدار ما است و ما آمریکایی ها و نیروهای طرفدار آنها را از لبنان بیرون کردیم. اینکه مخفی نیست. بنابراین اگر خودمان محکم باشیم، از این تبلیغات متناقض نباید بترسیم. البته اعتماد عظیم مردم لازم است و حمایت امام لازم است.
پس تأثیر آن اسلحه اولا ضعیف و غیرقابل توجه بوده است. تأثیر تبلیغاتی آن هم روشن است. دوستان ما که رفته بودند نیکاراگوئه و در «بین المجالس» شرکت کرده بودند، وقتی برگشتند، می گفتند: آنها مسخره می کردند این جریان صحنه سازی که آمریکا کرده بود که پول ایران به نفع شورشیان «کونترا» مصرف شده است. این روشن است، زیرا ما اسلحه ای خریده ایم و فرض کنید آنها چند میلیون دلار هم سود برده اند، این سود در هر صورت مال آمریکایی ها است، به هرکس بخواهند می دهند و به هرکس نخواهند نمی دهند. این مثل بقیه اسلحه هایی است که آمریکا می فروشد و پولش را هم می گیرد و هر جا هم بخواهد خرج می کند. این مسائل مبتذل، ضعف طرف را می رساند، بالاخره مردم که این قدر احمق نیستند که تحلیل نکنند.

س- نکته ای که در ذهن بعضی ها خطور می کند این است که برخی احساس می کردند یا حداقل القاء می کردند که جنابعالی در یکی از مصاحبه های اخیرتان لحن خیلی ملایمی نسبت به آمریکا داشتید که شاید تا حدی مخالف با موضعگیری های قاطع گذشته بوده نسبت به آمریکا، نظر شما چیست؟
ج- در مورد مصاحبه ما دو حالت داریم: یک بار با مردم آمریکا می خواهیم حرف بزنیم، وقتی خبرنگار آمریکایی با ما مصاحبه می کند، نباید به گونه ای برخورد کنیم که مردم آمریکا خیال کنند ما برای آمریکا حساب خصومت ابدی باز کرده ایم. در مصاحبه هایی که مخصوصآ با آمریکایی ها می شود، باید واقعیت ها روشن بشود. یک وقتی است که آدم می خواهد با دولت آمریکا یا دولت های طرفدار آمریکا حرفی بزند. اینجا لحن فرق می کند، ولی محتوای هر دو قضیه یکی است.
ما حرفمان همان یک جمله حضرت امام است که: «تا آمریکا شیطنت می کند، ما روابط نداریم» این را دوجور می شود گفت. یک وقت از این طرف شروع کنیم که «شما شیطانید، پس ما نمی توانیم با شما رابطه برقرار کنیم»  یک بار ممکن است از این راه بگوییم که: «ما حرفی نداریم که با یک دولت خوب و یک ملت خوب روابط داشته باشیم ولی این شما هستید که شیطنت می کنید و نمی گذارید این امر محقق شود.»
نتیجه هر دو سخن یکی است و اینکه از کدام طرف شروع شود و به کجا ختم شود، این تابع سیاست های بحثی و جدلی است که انسان باید در موقع بحث مدّنظر قرار دهد. میدان های بحث فرق می کند: یک وقت در خطبه نماز جمعه، انسان دارد نطق حماسی برای مردم می کند، باید از آن بعد قضیه وارد شود و یک بار هم خبرنگار آمریکایی آمده و می خواهد موضع ما را بفهمد که برای مردم آمریکا تشریح بکند.
طبعآ شیوه بحث فرق می کند، اما محتوای بحث همیشه یکی بوده، یعنی ما یک حرف با آمریکایی ها داریم:
«تا آمریکایی ها شیطنت آمیز رفتار بکنند، تا آمریکا بخواهد حامی اسرائیل باشد، ما نمی توانیم با آمریکایی ها روابط داشته باشیم.»
س - آیا باز هم آمریکا در جهت ارتباط با ایران تلاشی را انجام داده و می دهد و عکس العمل ما چه بوده است؟
ج- آنچه که من می فهمم، الان داخل آمریکا وضعی است که گرچه آمریکایی ها دلشان می خواهد با ما رابطه ای داشته باشند ولی نمی توانند. الآن می بینید که دموکرات ها و جمهوری خواه ها چگونه افتاده اند به جان هم. کنگره آمریکا روزی چند ساعت جلسه دارد و مستقیمآ از تلویزیون ها در سراسر آمریکا و در دنیا پخش می شود. اینها دارند علیه یکدیگر افشاگری می کنند. علیه نامزد دموکرات ها یک رابطه نامشروع را رو کردند. و او را از صحنه بیرون کردند. علیه ریگان و بوش و دیگران افشاگری می کنند، آنها را تضعیف می کنند. در چنین شرایطی هیچ یک از دو طرف نمی توانند الان در مسأله گروگانها یا در مسأله روابط با ایران یا مشکلات دیگر ریسکی بکنند. با اینکه هر دو هم به ما پیغام دادند که شیفته حل مشکلات هستند، اما میدان عمل برایشان بد است.
واقعآ به نظر می رسد که هیئت حاکمه آمریکا از درون پوسیده است، قدرت تصمیم گیری در جهت کارهای مهم سیاسی که ریسک در آن باشد، ندارند. همه می خواهند برای انتخابات خودشان را آماده کنند و رقبایشان را از میدان بیرون کنند. و این پولی را هم که به ما مسترد کردند، ربطی به این جریان نداشت. پولی در حساب ما بوده و باید می دادند و بی خود نگه داشته بودند. مهمتر از این، الاَن ما اجناسی در آنجا داریم که در زمان سابق خریده ایم: موتور اف 14، قطعات الف 14، قطعات اف 5، قطعات اف 4، قطعات بوئینگ و رادارها و چیزهای دیگر نظامی است که قبل از انقلاب خریده شده و پولش هم پرداخت شده و پس از انقلاب جلویش را گرفته اند. اموالی که حق ما است، ظالمانه و غارتگرانه در آنجا نگه داشته اند و به ما نمی دهند. این هم نشان بغض و دشمنی آنها است با ما و هم نشان سوء و ضعف مدیریتشان است که اگر بخواهند، جرأت تصمیم گیری ندارند.
به هرحال من پیش بینی نمی کنم در آینده نزدیکی، آمریکایی ها بتوانند قدم مؤثری بردارند، مگر اینکه دست از نفاق و دو روئیشان بردارند و به ملتشان صریحآ بگویند که تا به حال اشتباه کرده اند و باید جبران کنند. از آن طرف، آنها همان گونه که نمی توانند کار مثبتی به نفع ما بکنند، علیه ما هم نمی توانند کار مهمی بکنند، چرا که آن هم احتیاج به ریسک و تصمیم گیری دارد. لذا آمریکا الان به صورت یک نیروی خنثی در منطقه در آمده است.

س- در مورد تنگه هرمز و تبلیغاتی که زیاد روی آن تکیه می کنند، آیا اگر بحران و برخوردی در آنجا پیش بیاید، توان مقابله با آن بحران ها را داریم یا نه؟
ج- ما در آنجا متکی به یک نوع سلاح نیستیم. در سواحل، آنجایی که توپ می رسد، توپخانه مستقر کرده ایم. متکی به موشک هستیم و با اینکه یک سایت موشکی کافی است که تنگه هرمز را ناامن کند، ما سایت های موشکی مختلف در آنجا مستقر کرده ایم. متکی به نیروهای دریایی هستیم. کار عمده ای که کردیم، قایق های کوچک با نیروهای سپاه مجهز کردیم که در هر گوشه ای از سواحل ممکن است به آب انداخته شوند و بروند هدف خود را بزنند و برگردند و ناامن کنند. در اینجا یک ساحل طولانی است و ما کنار ساحل هستیم و سراسر آن را می توانیم ناامن کنیم. مسأله، مسأله ناامنی است. مسأله این نیست که چه کسی ناوش در خلیج فارس موجود است!
یک کشتی که از کویت مثلا حرکت می کند، باید بیش از هزار و چهارصد کیلومتر را از کنار ساحل ما عبور کند و ما در طول این ساحل حضور داریم. ما نیروهای مردمی داریم که با قایق و امکانات دیگری هستند. امکاناتی هم داریم که هنوز به کار نگرفته ایم، امکانات هوائی ما آنجا خوب می تواند به کار بیاید و امکانات دریایی زیادی داریم که هنوز به کار نگرفته ایم و بعدآ روشن می شود.
به هرحال، مطلب این است که قدرت ناامن نگه داشتن این منطقه را تا حد زیادی داریم و دشمنان ما باید خیلی نیرو بگذارند تا اینکه بتوانند اینجا را امن کنند و مثلا ماده ای مثل نفت را از اینجا عبور بدهند.
س- یک مطلبی که بیگانگان اخیرآ روی آن تکیه می کنند این است که همواره تلاش کرده و می کنند که القاء نوعی اختلاف بین شما و آیت الله العظمی منتظری بکنند و براین اساس، تحلیل هایی هم در رابطه با بعضی از مسائلی که پیش آمده، کرده اند و روی آن مانور داده اند. البته این سئوال برای ملت ایران هیچ مفهومی ندارد ولی برای خارجی ها و آنهایی که هنوز شناختی از انقلاب و چهره های انقلاب و چگونگی روابط ما ندارند، شاید پاسخی در این زمینه لازم باشد.
ج- این از نادانی ها و حماقت های دشمنان خارجی ما است که با این حرفها اعتبار خودشان را از دست می دهند. عمده مطلب این است که آنها شناخت از ما ندارند، آنها نه روحانیت ایران را می شناسند و نه ماها را درست می شناسند و نه روابط ما را می شناسند. حرفی می زنند که هر کس کمی آشنایی داشته باشد و مسائل را بداند، این حرف را مسخره می کند.
عدم شناخت آنها از وضع ما مانند بچه ای است که تازه دارد چشم باز می کند و اطراف محیط خودش را می بیند، ولی نمی تواند روابط را از هم جدا بکند و تشخیص بدهد. یکی از بچه های من یاسر اوائلی که تازه داشت چیزی می فهمید، میهمان هایی که به خانه ما می آمدند، می دید که روحانیون هستند، بیرون هم که می رفت، مردم دیگری را می دید. یک دفعه به قم رفته بودیم، به محض اینکه رسیدیم در میدان آستانه، تا چشمش را باز کرد، دید چقدر روحانی از اینجا آمد و رفت می کنند، فورآ صدا کرد: چقدر میهمان بابا!! این بچه برداشتش از روحانی، میهمان بابا است، بیش از این نمی تواند تشخیص دهد.
این غربی ها و خارجی ها هم تشخیصشان بیشتر به تشخیص بچه ها می ماند؛ مثلا می گویند: حکومت آیت ا... ها! حکومت ملاها! اینها دیگر نمی دانند که ملاّها چه درجاتی دارند، اینها واقعآ تا به حال نفهمیده اند که مثلا من که یک طلبه ای هستم اصلا در سطح رهبری نیستم. در قانون اساسی ما روشن شده است که رهبر باید مرجع تقلید باشد ـ یا مرجع تقلید عام که رهبر واحد است یا جزء مراجع تقلید در شورا ـ آن وقت چطور می شود رقابت باشد بین من و یک مرجع تقلید؟
من حداکثر می توانم رئیس مجلس باشم یا یک نماینده یا یک شغل اجرایی می توانم داشته باشم یا یک واعظی باشم یا امام جمعه باشم. اصلا رابطه من با آیت ا...العظمی منتظری، نمی تواند رابطه تعارض باشد.
به علاوه اگر اینها واقعآ با شعور بودند، بایست روابط ما را با آقای منتظری کشف می کردند. ما همه در دوران زندگیمان ـ نه من، همه اینها که الان از مسئولین هستند ـ از شاگردهای مجذوب آقای منتظری بودیم، ما واقعآ از وقتی که چشممان را باز کردیم و روحانیت را شناختیم، مرید آقای منتظری بودیم و به ایشان عشق می ورزیدیم و می دیدیم امیدهایمان در ایشان تبلور پیدا کرده است.
ما که از نظر علمی، پائین هستیم، حتی در میان آنها که از نظر درجات علمی از ماها بالاتر هستند، اصلا کسی نیست که خودش را بخواهد رقیب آقای منتظری قرار بدهد. در مجلس خبرگان که هشتاد نفر از بزرگان علمای ما آنجا حضور دارند، آیت ا... منتظری را با بیش از دو سوم آراء به عنوان قائم مقام رهبری تأیید کردند.
دشمنان باید مطالعه کنند و از این حرف های واهی نزنند. لذا در جامعه ما حتی ضدانقلاب به خودش اجازه نداد که آن تبلیغات را نشخوار کند و به دیگران بگوید.
آقای منتظری نه رقیبی دارد و نه کسی با ایشان معارضه خواهد کرد. ایشان رهبر بلامنازع آینده انقلابند. البته ما هم دعا می کنیم عمر امام این قدر طولانی بشود که دیگر ما دوران رهبری بعد از امام را نبینیم. خداوند این نعمت را برای ما حفظ کرده و باز هم ان شاءاللّه حفظ کند.
ان شاءاللّه خداوند توفیق بدهد به همه خدمتگزاران به اسلام.