سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم چهارمین همایش فصلی خانه احزاب ایران
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسولالله و آله
توفیقی است که در خدمت دبیران و نمایندگان احزاب و جمعیتهای سیاسی هستم. میلاد حضرت امام هشتم(ع) را خدمت شما تبریک میگویم و فاجعه سقوط هواپیمای 130 C را که واقعاً فاجعهای ملی است، تسلیت عرض میکنیم. انتظار داریم خیلی زود ابهاماتی را که موجب رنج مردم و ماست، برطرف کنند که ممکن است عوارض منفی آن دامنگیر شود.
از محبتی که جناب آقای موسوی و جناب آقای جنتی نسبت به من فرمودند، تشکر میکنم و امیدوارم خداوند توفیق بدهد که بتوانیم دستجمعی کار درستی برای شکوفاتر شدن انقلاب اسلامی و ایران انجام بدهیم.
بحث اصلی من در مورد احزاب است. اما قبل از آنها مقدمه کوتاهی در مورد جلسه امروز عرض میکنم. اهمیت زیادی برای مسأله تحزب در زمان فعلی قائل هستیم که این را در بحث اصلیام دیدم. در ایران به خاطر تکثر احزاب کوچک و نبود احزاب بزرگی که تأثیرات زیاد روی جامعه بگذارند، شاید خانه احزاب ضرورت پیدا کرده که یک مرکز باشد، تا مسایل ریزی را که از این خلاء ناشی میشود، جبران کند که در این مدت کارهای خوبیکرده است.
من یک بار شرکت کردم، ملاقاتهایی داشتم و اگر نظراتی هم داشتم، گفتم. این روزها با مسایل اختلافی و بگو و مگوهایی که خودتان در جریان هستید، مواجه شدیم. میخواهم در این مسأله تذکری عرض کنم. بعد از اینکه تصمیم گرفتم شرکت کنم و اعلام شد، مراجعات زیادی به من شد و دیدم واقعاً مسأله هم داغ و هم حساس است و میتواند مسأله مضرّی در جامعه ما باشد. با اینکه در مواردی که اختلافات از این نوع هست، مصلحت نمیدانم حضور داشته باشم، ولی این بار وضع دیگری بود. اولاً قول داده بودم و خلف وعده را مشروع نمیدانم و گناه میدانم که گناه هم هست و باید به وعدهام عمل میکردم. ثانیاً نیامدن من هم میتوانست مسایل زیادی را در فضای سیاسی غیرمتعادلی که الآن هست، به وجود آورد. گرچه آمدن هم مسائلی را به وجود میآورد، اما آمدن من داوری نیست.
آمدم که اولاً در خانه احزاب با شما صحبت کنم و همین مسأله را تذکر بدهم که این اختلافات را باید خیلی دوستانه، حکیمانه و سریع حل کرد. اختلافات طولانی ضرر میزند و کینهها مُزمن میشود. لذا باید زودتر تمام کنید.
به هر حال در جایی یا باید گذشت شود و یا منطق را بپذیرید. خواهش میکنم هرجا لازم است، این کار را بکنید که این موضوع میتواند مفاسدی داشته باشد. تأسیس خانه احزاب برای حل اختلافات سلیقهها و هماهنگ کردن بود. اگر خودش به سوژه دیگری برای ناهماهنگی تبدیل شود، این ضرر دارد و معلوم است هیچ یک از شما نمیخواهید و باید این را حل کنید. البته اگر لازم بود، من هم کمک خواهم کرد.
اما اصل مسأله که کوتاه عرض میکنم و مسأله بسیار مهمی برای زمان ماست، این است که الان در ایران نیاز واقعی و جدّی به تحزّب و تشکیلات داریم. البته همیشه بود و از روزی که مسأله دموکراسی مطرح شده و آراء در سرنوشت جوامع نقش پیدا کرد، هیچوقت اهمیت مسأله تحزب قابل انکار نبوده است. ولی امروز شرایط خیلی روشنتر و واضحتر است و به عنوان یک وظیفه ملی برای خیلیهاست و باید خیلی جدّی روی آن حساب کنند.
خلاصه حرف این است که دنیا به سرعت در جهت حاکمیت افکار عمومی در حال تحول است. اگر در سیصد سال گذشته این روال آرام آرام با درجهای از شتاب پیش میرفته، الآن این شتاب به خاطر انفجار اطلاعات و شرایطی که این انفجار اطلاعات در دنیا پیش آورده، چندین برابر شده و تحولات خیلی سریع صورت میگیرند. مخصوص یک کشور نیست. همه دنیا رافرا گرفته است و مخصوص کشور ما هم نیست. در سازمانهای بینالمللی هم اینگونه است. روشن است که آرای کشورها در آینده سرنوشت سازمانهای بینالمللی را به دست خواهد گرفت و زورگوییهایی که در گذشته مستبدین جهانی در سازمانهای جهانی و بینالمللی داشتند، رو به عقب میرود. همانطور که در داخل کشور ما هم این اتفاق دارد میافتد و خیلی سریع است.
روال مبارکی که در عصر ما شاهد آن هستیم. اگر مدیریت و مهندسی نشود و به حال خود گذاشته شود، معلوم نیست آثار ابتداییاش چه خواهد شد. ممکن است خوب و یاخیلی بد شود. لذا کسانی که احساس مسؤولیت میکنند، باید به فکر باشند که این روال، منطقی، نتیجهبخش و در خدمت انسانها و کشور باشد. شاید مهمترین ابزارش تحزب باشد.
در ایران کسانی به خاطر علاقهمندی به سرنوشت خود و به خاطر کشور، انقلاب، اسلام و به هر دلیل دیگر احساس مسؤولیت میکنند که وارد جریانهای سیاسی شوند و به فکر کار دستجمعی و تشکل و تحزب باشند. نمیخواهم بگویم احزاب کوچک بیثمر هستند. هر حزبی تأثیر خود را در منطقهای که هست، با ارگانهایی که دارد، با صحبتهایی که میکند و آموزشهایی که میدهد، دارد و مجموعه احزاب در جایی به هم میرسند. اما وظایف دیگری است که باید متمرکزتر باشد و خانه احزاب میتواند کار بزرگتری انجام بدهد. از لحاظ اسلامی راه ما در این مسأله خیلی روشن است.
اینهایی که تا بحال گفتم، صحبت مقتضیات زندگی خودمان و مصلحت زمان واقتضای مصالح کشور است. اما از لحاظ اسلامی هم وضع ما خیلی راحت است، اسلام در میان ادیان موجود، واقعاً تاریخ مشعشع و منابع خیلی روشنی دارد که باید روی افکار مردم حساب شود. از لحاظ عقاید که عنصر اصلی دین است، «لا اکراه فیالدین» دارد که کاملاً معتبر است. از لحاظ تفکرات اجتماعی و سیاسی، اصل «الذین فبشّر عبادالذینَ یَستْعمَعُون القول و یّتَبعُونَ احْسَنَه» خیلی واضح و از محکمات قرآن است. از لحاظ مدیریت کشور و امور مهم کشوری، بحث «وَ اَمْرَهُمْ شوری بَیْنَهُم» از افتخارات ما است. یعنی عبادالرحمن و بندگان خوب خداوند این صفات را دارند.
اگر یک بار قرآن را از این دید مطالعه کنیم، میبینیم که روی افکار مردم هیچ کوتاهی نشده است. این حرفها مال 1400 سال پیش بود که الآن میزنند و آن موقع نیز غیر از مدینه کسی این حرفها را نمیزد.
کارهای پیامبر اکرم(ص) در همان شرایط جنگی که تقریباً هر سال چهار تا پنج جنگ را از سرمیگذراندند، جامعه جنگی بود و مرتب برای جنگ جابهجا میشدند،با بیعت وآراء دیگران بود. مثل الان نبود که همه آرا را جمع کنیم. همان قدری که در دسترس تصمیمگیران بود، با آراء عمومی عمل میکردند. با اینکه ولایت ایشان فوق همه حقوقی است که دیگران در جامعه دارند و ولایت عظیم دارند که «النبیُ اولی بالمومنین مِنْ اَنفُسَهمُم»، ولی اصل بیعت و گرفتن آراء دیگران را بسیار محترم میداشتند. در جنگ اُحُد وقتی آن همه مشکل برای مسلمانها پیش آمد و تقریباً در حالت زوال قـرار گــرفتند و موقعیـت اعمـال
فرماندهی قاطع و سریع بود و وقتی برای مشاوره نبود، ولی در همان مقطع خداوند به پیامبر(ص) میگوید: با مردم مشورت کن. البته حق تصمیم را سرانجام به پیامبر(ص) میدهد.
پس مسیر اسلام روشن است. احتیاج نداریم زیاد استدلال کنیم که این راه، راه دینی است و با این سرمایه عقیدتی که داریم، حق بود که در دنیای امروز پیشتاز باشیم. البته در منطقه خود پیشتاز هستیم. کشوری مثل ایران جلو هست و هیچ کس نمیتواند شک کند که انقلاب تحمیلی بوده و یا حمایت خارجی داشته است. طبیعت مردم با انقلاب سازگار بود و انقلاب پیروز شد. بعد هم میبینیم که همیشه با انتخابات و احزاب و ... سر و کار داشتیم و داریم.
البته در کنارش نکاتی قابل انتقاد و جزو بحثهای حاشیهای است. مدیریت افکار عمومی و مهندسی تحول و رشد فکری مردم، چیزی نیست که مال امروز باشد. این از پیش از انقلاب شروع شد و امام (ره) توانستند با برنامه مدیریت افکار عمومی، کشور را به انقلاب عظیم و شکوهمند تاریخی برسانند. این افتخار مال امروز نیست که بخواهیم حرف جدیدی بزنیم. تأکید میکنم که جزو ذات انقلاب اسلامی، آن هم به تبع دین اسلام است که باید روی افکار عمومی و آراء مردم حساب کنیم و آنها حق دخالت در سرنوشت خودشان را دارند.
برای اینکار راههای مختلفی در دنیا تجربه شد و الان هیچ راهی بهتر از تحزّب نمیبینیم. مسأله جدید و معمول دمکراسی از غرب شروع شد و آنها تجربه خوبی در این راه پیدا کردند و عمل میکنند. بازیهایی هم بلدند که چگونه منافع باندی و حزبی خود را حفظ کنند. انشاءالله ما وارد اینگونه چیزها نشویم تا آراء مردم واقعی باشد. بنابراین دنبال تحزب رفتن و کار دستجمعی کردن ذاتاً کاری مقدس است. هم با منطق، هم با مصلحت سیاسی و هم با عقاید دینی سازگار است.
کار بزرگی که الان شما پیشتازان، مدیران، دبیران و متفکران گروهها و جمعیتها دارید، این است که بنشینید و سعی کنید اولاًً این احزاب به نحوی به هم برسند. اگر بخواهیم تأثیرگذار باشیم و تأثیر کشوری داشته باشیم و در مدیریت کشور سهم واقعی ایفا شود، باید احزاب به هم نزدیکتر شوند. آنهایی که تفکراتشان با هم سازگار است، باید به نحوی جبهه تشکیل دهند و یا ادغام شوند و همکاری داشته باشند و یا از هر راه دیگر به هم نزدیک شوند. حداقل در شرایط فعلی خانه احزاب مسؤولیت جدی دارد تا شرایطی را فراهم کند که افکار احزاب، گروهها و جمعیتهای سیاسی، تأثیر خود را به گونهای بگذارد و در جهتی حرکت کند که در کُلّ کشور تأثیرگذار باشد. کار دشواری است و به عنوان آرمان و آرزو مطرح میکنیم، اما به هر حال عملی است، این کار باید دنبال شود.
وقتی به تاریخ صدسال اخیر ایران نگاه میکنیم، میبینیم همیشه حزب بوده، ولی احزاب تأثیرگذار به شکل مدیریتی کشور نبودند. کار فردی در زمان ما اصلاً جواب نمیدهد. نتیجه کار دستجمعی هم به صورت انجمنها، گروههای کوچک، انجمنهای محدود و NGOهای محدود در موضوعات خاص روی مدیریت کلان کشور اصلاح نمیشود. وقتی حزبی بخواهد شکل بگیرد، شرایط اصلیاش مهم است و حتماً باید فلسفهای داشته باشید و براساس آن فلسفه، افراد را دعوت کنید. حتماً باید اصول راهنمایی را برای خودتان تعریف کنید.
تاکتیکها باید مشخص شود. این طور نباشد که تاکتیکها اصول راهنما را نقض کنند. حتماً جمعیتها کار ساز هستند. مخصوصاً اگر برای اجرای مواضع انسانی، برنامهریزی و هزینه شود. حتی در دورانهای فقر تحزب هم همان انجمنهای کوچکی که بودند، سازگار و کارساز بودند. تاریخ مشروطیت را نگاه کنید، آن موقع اصلاً حزبی نبود و همین انجمنهای مخفی متفرق بودند که مجموعه کارهای آنها کمک کرد و پشت سر عُلما ایستاد و آنها را به میدان آورد و انقلاب مهم مشروطه را سازماندهی کردند. بعد هم در همه تاریخ حضور داشتند. منتهی محدود بودند.
الآن که قانون اساسی تعدّد احزاب را توصیه میکند و افکار عمومی دنیا هیچگونه مباینتی با کار تحزب ندارد، خوب است که بیش از حدّ فعلی کار کنید و به تحزب برسید. البته احزاب، شرایطی دارند که خودتان میدانید. مشکل واقعی در زندگی ما این است که احزاب ما منابع مالی قابل اتکایی ندارند و با تعدادی که سر و کار دارند، مشکل آنها به منابع مالی برمیگردد که نمیتوانند ضرورتهای اولیه را تأمین نمایند.
یکی از کارهای مهمی که خانه احزاب باید بکند، این است که مشکلات احزاب را مطالعه کند. از تجربه دنیا استفاده کنید. تحقیق کنید که چرا در ایران تحزّب با سابقه بیش از یک قرن، شکل خوبی نگرفت؟ حتماً به جایی میرسید. عوامل منفی را شناسایی و برای برطرف کردن آنها تلاش کنید. عوامل مثبتی را که برای کار حزبی لازم است، بررسی کنید.
الآن شما نزدیک به 150 حزب و جمعیت را در اختیار دارید. در مجمع عمومی مطرح و به صورت بحث آزاد در سراسر کشور برای نیازهای احزاب تلاش کنید. تأثیرگذاری احزاب را بررسی و سؤالاهای متعدد را مطرح کنید.
قبل از انقلاب هم این مسأله را داشتیم، رژیم شاه میدانست که خطری که او را تهدید میکند، احزاب مردمی است. اگر آقایانی که در این جلسه هستند و بعضی از آنها در زندان و گرفتار ساواک و دستگاههای امنیتی بودند، میدانند آن موقع جرم فردی کیفر جزئی داشت و اهمیتی نمیدادند. ولی وقتی به سه نفر و تشکّل میرسید، کیفرش چند برابر میشد و شکنجهها و بیشتر فشارهایی که روی مبارزین بود، برای این بود که تشکّل اتفاق نیفتد. آنها میفهمیدند که کار در تشکّل ایجاد میشود و همراهی و همدلی انسانهاست که میتواند کارساز باشد و تشکل هر چه وسیعتر باشد، نیرومندتر عمل میکند.
بنابراین فکر میکنم خانه احزاب باید راهکارهای توسعه و موفقیت احزاب و موانع کار را خیلی شفاف، با مطالعه و بحثهای آزاد در بیاورد که کاری مادر است و انشاءالله انجام شود. قویترین کشورهای دنیا، آنهایی هستند که در زندگیشان به افکار مردم متکی هستند. اگر نظام، حکومت و ملتی متکی به مردم باشد، آسیبناپذیر است. حتی میتواند در جنگ، تحریم و همه فشارها مقاومت کند.
ضعیفترین کشورها هم کشورهایی هستند که به مردم متکی نیستند. هرچند از لحاظ مالی، نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی قوی باشند، وقتی مردم نباشند، مثل درخت بیریشهای است که با یک باد سقوط میکند. نمیتوانید قویتر از شیوهی کاری که صدام در دوران استبدادش در عراق میکرد، پیدا کنید، ولی میبینید چگونه از پشتوانه مردمی بیبهره بود. حتی برای مدت کوتاهی نتوانستند مقاومت کنند. دفعه قبل هم اینگونه بود، آمریکا در گذشته هم که حمله میکرد، همین اتفاق میتوانست بیفتد. آن موقع آمریکا دید شیعیان برنده میشوند که دست برداشت و به صدام چراغ سبز و دستور سرکوب داد. اینبار فکر میکرد این اتفاق نمیافتد. مقدماتی فراهم کرده بودند که این اتفاق نیفتد، رژیم شاه چیزی از امکانات و حمایت دنیا کم نداشت و همه ابزار خفقان را داشت. مردم که به خیابانها آمدند، خونریزی هم نداشتیم و او را به زمین زدند.
استحکام نظام ما به مردم بند است. اگر ما کار حزبی درست انجام بدهیم و مردم را متشکّل کنیم، میتوانیم بنیان مرصوصی در کشور ایجاد کنیم. از طرفی تهدیدهای جدی داریم، مسایل هستهای، حقوق بشر و ... که مطرح است، معلوم میشود که برای ما خوابهای زیادی دیدهاند. اگر مردم در کشور متحد باشند، نگرانی نداریم. ولی اگر مردم متحد نباشند و انسجام ملی نباشد، باید به شدت نگران باشیم.
باید سعی کنید منشور وفاقی که روی آن اینقدر زحمت کشیدید، اجرا شود. وفاق گروههای سیاسی مقدمه خوبی برای وفاق مردم است. تفرقه، دعوا، کارهای کینهتوزانه، تردد کردن، انگ زدن و از میدان درکردن، کارهایی است که متأسفانه خیلی وجود دارد و اینها نباید باشد. اگر از طریق جمعیتهای سیاسی و نخبگان، وفاقی را در کشور به وجود آوریم، امت ما، سالم، متدین، دلسوز و وفادار است و میتوان آنها را به همین شکل در صحنه نگه داشت. خیلی آرزو دارم که ببینم استراتژی احزاب و گروهها به گونهای حرکت کند که ما را از وفاق و همدلی دور نکند و نزدیکتر کند و امیدوارم خانه احزاب بتواند این نقش را ایجاد کند.
توصیه میکنم اختلافی را که الآن هست، سریعاً رفع کنید. جلسهای داشته باشید و وزارت کشور و دیگران هم کمک کنند و ما هم کمک میکنیم. دعا میکنیم که اجلاس شما با برکت باشد.
والسّلام علیکم و رحمهالله