سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم ششمین اجلاسیه استادان سطح عالی و خارج حوزه علمیه

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم ششمین اجلاسیه استادان سطح عالی و خارج حوزه علمیه

  • مدرسه فیضیه
  • چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله  توفیق ارزشمندی برای من است که ساعاتی را در خدمت بهترین دوستان روحانی و اساتید بزگوار حوزه که خیلی از چهره‌ها هنوز برای ما آشناست، - به خاطر سوابقی که با هم در حوزه و قم داشتیم - باشیم. همچنین در خدمت خیلی از اساتید جوان‌تری هستیم که به خاطر زمان از دوره ما امتیازات بیشتری دارند و در شرایط مناسب‌تری رشد پیدا کردند و رفته رفته با آنها آشنا شدیم.همچنین از ابتکار مدیریت حوزه آیت الله بوشهری قدردانی می‌کنیم که سنت تکریم اساتید را مطرح و به آن عمل کردند که به یک سنت جاری تبدیل شده است. امیدواریم این مسئله تکامل یابد و در آینده محتوای بهتری داشته باشد. پیشنهادی که به من شد و باعث استقبال من شد، همین نکته‌ای بود که اینجا مطرح شد که بجاست در بین اساتید حوزه که ستون فقرات حوزه و نقطه محوری تربیت طلاب و فضلای دیگر هستند، مسایل فعلی دنیای اسلام، کشور، انقلاب، حوزه و منطقه ما بررسی شود. من هم استقبال کردم و خوشحال شدم که چنین فرصتی پیش آمد. قرار است درباره شرایط کنونی حرف بزنم و مقدماتی طولانی که در ابتدای بحث‌های سنتی گفته می‌شود و با معارف اسلامی بحث را شروع می‌کنیم، در اینجا گفته نخواهد شد و من از ابتدا وارد متن دستور جلسه خواهم شد. «الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولاهم یحزنون»
محور تحلیل من این خواهد بود که جای نگرانی از شرایط که در بعضی بزرگان احساس می‌شود، وجود نداشته باشد. راهی را که انتخاب کردیم و می‌رویم، راهی است که در هیچ شرایط باعث نگرانی نمی‌شود. مگر اینکه از این نگران باشیم که وظیفه‌ای که برعهده ماست، انجام نمی‌دهیم. اینجا جای نگرانی است. والّا اصل مسئله با هدف و راهی که از مبانی اسلام و قرآن فهمیدیم و انتخاب کردیم، هماهنگ است. مسیر حق آنچنان واضح، روشن و رو به کمال است که فقط جای شکر و سپاسگذاری از خداوند دارد که این فضل را در این مقطع تاریخ داده است. البته قبل از اینکه بحث را شروع کنم، اعتراف می‌کنم که تصوّر نمی‌کنم بتوانم در بین بزرگان و در شهری که انفاس قدسیه مراجع و آیات عظام وجود دارد، مسئله مهمی را مطرح کنم. اینجا، شهر علم، دانش، تحلیل، تجزیه و نتیجه‌‌گیری است. اما شاید در مسیر کارمان با چیزهایی برخورد کنیم که در حوزه نباشد. شرایط در مقایسه با فراز و نشیب‌هایی که تاریخ اسلام، بخصوص مکتب اهل بیت(ع) به خودش دیده است، فوق‌العاده‌ نیست و به نظر من وضع مطلوبی است. حرکتی که کرده‌ایم و اهدافی که علما و حوزه‌ها دارند، نسبت به گذشته در شرایط بهتری قرار گرفته است. البته این به این معنا نیست که همه چیز به میل ما پیش می رود و احتیاجی به مبارزه و تلاش و آن دستوری که داریم که می‌فرماید:
«فإذا فرغت فانصب»، نیست. خیر، اینطور نیست. بلکه در هر شرایط و هر زمانی مسئولیت‌های جدیدی برای همه ما پیش می‌آید. منتها بحمدالله روبه جلو هستیم. وقتی بحث دارالشفا پیش آمد، خاطره‌ای از 40 یا 42 سال پیش یادم آمد که در همین مدرسه فیضیه یک روز بعد از غارت مدرسه در یکی از بالکن‌ها ایستاده بودم و دیدم کماندوهای شاه از اطراف به مدرسه حمله کردند. عربده می‌کشیدند و بعضی طلبه‌ها را که در صحن بودند، کتک می‌زدند. بعضی‌ها را داخل حوض انداختند. عمامه‌هایشان را پاره کردند. من هم روی بالکن طرف شمال فیضیه بودم. به نحوی فرار کردم از در شمالی مدرسه فیضیه به دارالشفا آمدم. در صحن دارالشفا اضطراب و نگرانی در طلبه‌ها دیده می‌شد که منظره بسیار رقّت باری بود. امروز که به اینجا آمدم، انبوه اساتید بزرگوار را در محفل با شکوه دیدم. البته ظاهر و باطن آن خیلی پیشرفت کرده است. در مورد همه امور می‌توان گفت که رو به پیشرفت هستند. از روزی که تصمیم حوزه با محوریت امام براین شد که وارد فاز جدیدی شود، روبه پیش است. البته این فاز زمان خوبی شروع شد، وقتی بود که حوزه از لحاظ نیروی انسانی موقعیت خوبی داشت، زمانی که جامعه ما از لحاظ آگاهی مردم آمادگی داشت و شرایط سیاسی هم ایجاب می‌کرد که حوزه بیکار ننشیند و وارد فاز سیاسی شود. البته همیشه فراز و نشیب داریم و حالات تهاجمی و دفاعی وجود دارد. این تهاجم گاهی از طرف آنها و گاهی از طرف مسلمان‌هاست. در قرون اخیر معمولاً تهاجم‌ها از طرف استکبار و کفر جهانی بوده و حوزه‌ها، علما و مردم متدین دفاع کرده‌اند. تهاجم در بین آنها کمتر بوده است. اگر بتوانیم تهاجمی را تعریف کنیم، مربوط به انقلاب اسلامی و قیام حضرت امام می‌شود که حقیقتاً تهاجمی از سوی مرکز حوزه علمیه قم و مکتب تشیّع بر مرکز استکبار و کفر بود. حوزه ازحالت دفاع بیرون آمد و حالت تهاجمی به خود گرفت و با امداد الهی و لطف خداوند به سرعت پیش رفت. رژیم شاه را که بسیار مسلّح و به همه ابزار تداوم حیات مجهز بود، پول، تبلیغات، سلاح، پشتیبانی خارجی، اطلاعات و به اندازه  کافی بی‌رحمی داشتند، نابود کرد. با چه سرعتی از مدرسه فیضیه غارت شده به تصرف کاخ‌های مرکز توطئه رسیدیم! با چه سرعتی پشتوانه آنها را که آمریکایی‌ها بودند، درهم شکستیم و با نصری که خداوند عطا کرد، فرار کردند. مستشاران رفتند و همه امکانات را گذاشتند و فرار کردند و ما وارث آنها شدیم. درست مثل تعبیراتی که قرآن دارد و شبیه داستان حضرت موسی و فرعون است که در تاریخ می‌بینیم. این سرنوشت و این تاریخ شبیه تهاجم حضرت موسی به فرعونی‌هاست. از آن به بعد هم دائماً فراز و نشیب‌هایی داشتیم. آنها هر وقت اراده کردند، حمله کردند و هنوز هم حمله می‌کنند. ولی در همه حمله‌ها با همه ابعاد شکست خوردند. بدترین بُعد حمله آنها بُعد نظامی بود که بالاخره به حقانیت ما و متجاوز بودن دشمن ما اعتراف کردند و بعدها اسناد بدست آمده ثابت کرد که دشمن ما یکی نبود، بلکه همه آنها با هم بودند. در بُعد اقتصادی بارها و بارها ما را تحریم کردند و هنوز هم عملاً تحریم هستیم و ازنظر صنایع و تکنولوژی‌های چند منظوره به شدّت محدود هستیم، ولی می‌بینید که ما راه خودمان را می‌رویم و امروزه پایگاه‌های مهم علمی و اقتصادی داریم.در بُعد تبلیغاتی خیلی سمپاشی و لجن‌پرانی کردند و با همه ابزار تبلیغاتی از داخل و خارج و از طریق رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت علیه ما شایعه‌پراکنی کردند، ولی امروز اسلام و انقلاب علیرغم آن همه تحقیرها، مقتدرتر از همیشه و مکرّم‌تر از گذشته است. همان تهاجمی را که به پایگاه استعمار و ریشه استکبار آغاز کردیم، با تفاوت‌‌های زمانی ادامه می‌دهیم. چون مظلوم هستیم و به دنبال گرفتن حق اسلام هستیم و رسالت الهی را بر دوش خودمان احساس می‌کنیم. بخصوص حوزویان و حتّی نیروهای دیگر در کشور این احساس را دارند. نباید فکر کنیم که در مصافی با این وسعت و دشمنانی با این قدرت، می‌توانیم به سرعت آنها را به زمین بزنیم و همه چیز تمام شود. با همان برداشت دینی که جریان حق و باطل درگیری همیشگی دارند و درهر شرایط به تناوب این رویارویی و صف‌بندی اتفاق می‌افتد، در زمان ما هم اتفاق خواهد افتاد و ادامه خواهد داشت. منتها در هر زمانی، آنهایی که هستند، باید فعالیت‌هایی بکنند که اگر خوب عمل کنند، برای بعدی‌ها خوب است و اگر بد عمل کنند، کار بعدی‌ها را مشکل کردند. می‌خواهم کمی از حوزه حرف بزنم. چون در بین شما حوزویان هستیم. خوشبختانه از آن روزی که حوزه شیعی از هزار سال پیش در نجف تشکیل شده، تا به امروز، حوزه این محوریت را داشت. این مسئله بسیار مهم است و به سادگی نمی‌توان از آن گذشت. یک موج تصادفی نبود که اتفاق افتاده باشد، بلکه این یک جریان الهی است که در متن آفرینش و فطرت است و ادامه همان برنامه‌ای است که انبیا آوردند و برنامه‌ای است که خداوند برای بشر طراحی کرده است. بشری که شیطان و فرشته در وجود او وجود دارد و همواره بین شیطان و فرشته جنگ و درگیری است و جاهایی را مرکز پشتیبانی فرشته‌ها قرار داده و جاهایی را مرکز پشتیبانی شیطان‌ها گذاشته است. حوزه‌های شیعی این کار را خوب انجام داده‌اند و خداوند در فرصت‌هایی این امر را تأیید و به آنها کمک کرده است. از زمانی که در نجف حوزه تشکیل شد که البته در یک فتنه‌ اتفاق افتاد و از آن فرصت به درستی استفاده شد، مثل الان که فتنه‌ای در افغانستان وعراق اتفاق افتاد، اگر از فرصت درست استفاده کنند و اگر خواجه نصیرالدین طوسی دیگری وجود داشته باشد که آگاه و هوشیار باشد، از درون فتنه مغول قدرت شیعه را در عراق تحکیم می‌کند. الان وقتی دشمنان شیعه، تاریخ را مطالعه می‌کنند، خواجه نصیرالدین طوسی را نفرین می‌کنند و می‌گویند او از این فرصت سوء استفاده کرد، در حالی‌که او فرصت تاریخی را درک کرد و در یک دستگاه ستمگر مثل مغول نفود کرد و شیعه ازحرکت‌های بجا و درست او محفوظ ماند و حوزه‌های علمیه در عراق جان گرفتند. قبل از این شیخ طوسی و دیگران این حوزه عظیم را تشکیل داده بودند. بعدها در لبنان، حلّه و قم این اتفاق افتاد که خیلی به آنها نمی‌پردازیم، اما می‌خواهم بگویم، حادثه‌ای شبیه به آن دوباره در حال اتفاق است. حوزه علمیه نجف بارها رسالت تاریخی خود را انجام داده و امروز می‌تواند بعنوان پشتیبان خیلی خوب برای حوزه علمیه قم باشد و ما هم می‌توانیم پشتیبان آنها باشیم. اگر دشمنان بخواهند تعارضی درست کنند، حوزه‌های قم و نجف و حوزه‌های فرعی باید هماهنگ شوند و کارستانی در این مقطع انجام دهیم. در دوره استعماری و زمانی که خلافت عثمانی تا بصره و جنوب امتدادداشت و با ایران درگیر بود، حوزه نجف خیلی کارساز شد. در یک مقطع زمانی حوزه نجف در سه جبهه مجاهدت می‌کرد. اصل آن دفاع از اسلام بود، یک تجلّی آن در ایران بود که با استبداد قاجاریه می‌جنگیدند که به مشروطه تبدیل شده و استبداد را شکستند که نقش حوزه و علمای نجف را خوب می‌دانیم. آقای بوشهری از تقویم تاریخ گفتند و دو مناسبت را گفتند، اما مناسبت سوم این است که امروز روزی است که محمدعلی شاه بعد از به توپ بستن مجلس، تسلیم شد و به مجلس  نامه نوشت و مشروطه را پذیرفت و این محتوای مهمتری برای ما دارد. در یک جبهه با ستمکاری‌های خلافت عثمانی می‌جنگیدند و در جبهه دیگر با لیبرالیسم غربی که در سایه استعمار به عراق آمده بود و به اسم آزادی خواهی مشغول فتنه بود، می‌جنگیدند. در ایران پیروز شدند، در عثمانی هم پیروز شدند. درعراق هم با جهاد عظیمی که علیه انگلیسی‌ها کردند، پیروز شدند که در اوایلی که حوزه در زمان آیت‌الله بروجردی تشکیل شده و عمق گرفته بود، مرحوم آیت‌الله خوانساری که واقعاً چهره ارزشمندی در تاریخ روحانیت هستند و در یکی از همین ایوان‌های مدرسه فیضیه درس می‌دادند و ما خدمت ایشان می‌رفتیم و گاهی ایشان مطالبی از زمان طلبگی‌شان در عراق و مطالبی که اتفاق می‌افتاد، می‌گفتند که چه می‌کردند. حوزه نجف در آن مقطع نقش تاریخی داشت. امروز دوباره به نقش تاریخی دیگری رسیده که انصافاً هم تا به حال خیلی خوب از پس این نقش برآمده است و می‌بینیم در این مقطع هم خواجه نصیری است که از این فرصتی که خداوند در اختیارش قرار داده، به خوبی و درست استفاده کند. اما در شرایط فعلی باید حرکت انقلاب اسلامی ایران رامهمترین حرکت بدانیم که مادر حرکت‌هاست و ستاد جنگ‌هایی که به صور مختلف جریان دارد، اینجاست و سربازان این نبرد عظیم هم نیروهای مخلص و مسلمان در سراسر ایران و جهان اسلام هستند و ستاد اداره این جنگ‌های چند گانه حوزه علمیه قم و شهر قم است و هدایت این جنگ‌ها بر عهده مراجع، اساتید، طلاب و بزرگان است و چشم ها به اینجاست و رسالت شما خیلی بزرگ است. انسان در اطراف خود، فقط خودش را می‌بیند، اما وقتی بعنوان یک عضو از مجموعه‌ای عظیم، خودمان را ببینیم، می‌فهمیم که چقدر باید بیدارو هوشیار و در صحنه و برای خدمت حاضر باشیم!لذا شاید مهمترین هدف برای استکباری که در مقابل انقلاب اسلامی هزیمت و فرار کرد و دوباره مجهز شده و در حال برگشت است، جمهوری اسلامی ایران باشد. ممکن است جنگی در افغانستان، عراق، لبنان یا فلسطین باشد، اما آنها همه بال و پر هستند. آنها فکر می‌کنند باید آشیانه را منهدم کنند و به اینجا توجه دارند. البته می‌ترسند که در آشیانه کاری بکنند. اما هدف اصلی پیکان‌ها که در اطراف کار می‌کنند، اینجاست. البته ما هم بعنوان پیروان رسالت انبیا و راه خدا هستیم و هدف اصلی آنها محو راه خدا و تعلیمات برحق انبیاست. این صحنه الان بوجود آمده و واقعاً جای تحلیل، بررسی و انتخاب راه و اقدام مناسب و جای تشخیص حرکت‌های دشمن و دوست در هر نقطه‌ای است که به موقع و بجا از نیروها و امکانات خدادادی استفاده کنیم و در همه شرایط باید از خداوند استمداد کنیم. اگر لحظه‌ای خداوند ما را به خودمان وابگذارد، معلوم نیست در این دنیای پرغوغا چه می شود. همیشه خداوند باید دست ما را بگیرد و هدایت کند که می‌کند و کارهایی انجام می‌گیرد که ما خیلی در آنها دخیل نیستیم و خداوند این کارها را پیش می‌برد. ما فقط به عنوان سرباز مشغول خدمت هستیم. مسایل عجیب و غریبی درحال اتفاق است.حتّی گاهی تعبیر می‌کردم و می‌گفتم که انگار آمریکا مجبور شده است که به نیابت از انقلاب اسلامی دشمنان انقلاب را سرکوب کند و این یک طنز است و خودش را هم در کنار آنها ذلیل می‌کند. این کارها را خدا ترتیب می‌دهد. اخیراً در بحث‌هایی که راجع به عراق می‌شود، در مورد یکی از شخصیت‌هایی که الان آمریکای شده، گفتند که ایرانی‌ها از طریق او آمریکایی‌ها را فریب دادند و به جنگ با عراق وادار کردند، در حالی‌که ما این کار را نکردیم. اگر هم این کار اتفاق افتاده باشد، خدا کرده است. بله، آمریکایی‌ها در این تهاجم فریب خوردند. چون مغرورند و انسان مغرور زیاد اشتباه می‌کند و تقریباً غرور و فریب خوردن با هم مساوی هستند. در ظاهر آمریکایی‌ها شروع به تهاجم کردند، اما در حقیقت شروع به افتادن در دام و عقب‌گرد کردند. دو سه سال پیش که حوادث 11 سپتامبر اتفاق افتاد، آقای بوش خیلی سریع اعلام جنگ صلیبی کرد و ذهنیتش در سخنرانی‌ها بروز کرد. گفتم حلقه‌ای از زنجیره طولانی جنگ حق و باطل درحال اتفاق است که به همین صورت اتفاق افتاده و ایشان بلافاصله جنگ صلیبی اعلام کرد و گفت: خطر اصلی درحال حاضر خطر مسلمان‌های افراطی است و عمداً گفت «افراطی» تا مسلمان‌ها برنجند، اما کم کم روشن‌تر حرف زد و گفت که خطر اصلی اسلام است و در حال حاضر در دنیا، خطر اصلی برای استکبار و استعمار و کفر، نهضت بیداری مسلمان‌هاست. این حقیقتاً بعنوان یک جریان آرام و خدایی پیش می‌رود و آنها هم این را می‌فهمند. آنها تصمیم گرفتند از این حادثه‌ای که آمریکا را به خود لرزاند و افکار عمومی آمریکا را متعصبانه پشت اهداف آنها قرار داد و بقیه شیطان‌های کوچکتر هم ترسیدند که این حادثه در جاهای دیگر هم تکرار شود، سربازگیری کاملی کردند تا اسلام را مورد تهاجم و در مضیقه قرار دهند و همه جانبه این امر را شروع کردند. از نظر نظامی، اقتصادی، سیاسی، تبلیغاتی و فرهنگی برای این مسایل برنامه‌ریزی دارند و درحال عمل هستند و خوشبختانه تا به امروز در همه این مصاف‌ها شکست خوردند. من هیچ موردی نمی‌بینم که آنها در این دو سه سال پیروز شده باشند. کم‌کم به اشتباه خودشان اعتراف می‌کنند. اینها مهاجمان باطل علیه حق هستند تا حقی را که الان درحال حرکت است، راکد کنند. البته حق اگر پیرو و حرکت نداشته باشد، از سوی خداوند هم تضمین عظمت، افتخار و پیشرفت ندارد. الان این حق حرکت دارد و ریشه آن در انقلاب اسلامی است و این انقلاب اسلامی معلول حرکاتی است که بزرگانی در زمانی قبل از ما آغاز کردند که ما به اینجا رسیدیم و نمی‌خواهیم آنها را حساب نکنیم، ولی بحث در شرایط‌فعلی است. آنها هم در ابعادی جنگ را شروع کردند و دنیای اسلام را ترساندند و خیلی از حکومت‌ها را مرعوب کردند، بعضی‌ها خیلی عجیب تبعیت کردند، تنها جایی که نترسید ایران بودکه در مقابل تهاجم گستاخانه آنها ایستاد و به آنها گفت خودتان مسئول این کارها هستید و گناه آن را به پای دیگران ننویسید. اگر تروریست را بهانه کردید، شما خودتان تروریست را خلق کردید. اگر می‌خواهید ایران را بعنوان حامی تروریست معرفی کنید، ایران خودش بیشترین صدمه را از ترور در بین کشورها دیده است. ما ترور رئیس جمهور، رئیس شورای قضایی، نخست‌وزیر، شخصیت‌های برجسته و شهدای محراب و ... را دیدیم و همه می‌دانند هنوز هم آن تروریست‌ها زیر پر و بال شما هستند.کسانی که حزب جمهوری را منفجر کردند،  به دامن شما پناه بردند و زندگی می‌کنند. آنها گفتند جنگ سوم از این نوع است و تعبیر جنگ سوم را کردند که خیلی مهم است. انسانها در سراسر دنیا حرکت می‌کنند و به نقاط حساس کاخ استکبار آسیب می‌رسانند و شیشه‌هایشان را خرد می‌کنند و این سراسری است و آنها هیچ کاری نمی‌توانند بکنند. این نوع جنگ جهانی و ترور را آنها شروع کردند. درگذشته هم چنین بوده و سازمان سیا و سازمان جاسوسی انگلیس معمولاً شخصیت‌های ملی را که زورشان به آنها نمی‌رسید، ترور می‌کردند. البته مسئولیت آن‌ را بر عهده نمی‌گرفتند. بهرحال در چنین شرایطی که تهاجم را آغاز کردند و برنامه آنها هم خیلی روشن است؛ در افغانستان هستند. در جنوب هم هستند. در شمال هم در قفقاز و آسیای میانه پایگاه دارند. گرجستان و آذربایجان را تقریباً مجاب کردند در ترکیه هم کم نیرو ندارند. در عراق هم این مسایل را پیش آوردند و به نحوی ما را محاصره کردند. تهاجم از این بیشتر نمی‌شود. ما اینجا در محور تهاجم هستیم تا ما را مورد تهاجم قرار دهند. آمریکا به قصد تهاجم آمد، ولی خودش محاصره شد. الان آمریکا در این منطقه تحت فشار است یا ما؟ آنها از سوی ما نگران هستند که اقدامی نکنیم. ما نیاز نداریم اقدام عملی انجام دهیم. خودش انجام می‌شود. آنها با اسلام طرف هستند و مسلمان‌ها همه جا هستند و انسان‌های مجاهد و شهادت‌طلب در همه جا رشد کردند و راهشان هم پیداست. فقط فرصتی می‌خواستند تا آنها بیایند که آمدند. الان آنها به چه وضعی افتادند! واقعاً تعبیرات حضرت علی (ع) را در مورد دو مقطع ببینید. من واقعاً می‌بینم که همین‌طور است. هم دوران جاهلیت و هم دوران بنی‌امیه را که حضرت علی‌‌ (ع) پیش‌بینی می‌کردند. دوران جاهلیت را توضیح می‌دهند و بعد دوره بنی‌امیه را با آن مقایسه می‌کنند. حضرت دوران جاهلیت در عربستان را ترسیم می‌کنند و در خطبه‌های نهج‌البلاغه خواندید و همه می‌دانید و در پایان به این نقطه می‌رسند، «شعارهم الخوف و دثارهم السیف» همین تعبیر را در خطبه دیگری در مورد بنی‌امیه می‌کنند که البته مرحوم محقق خویی بر این عقیده است که هر دو خطبه یکی است، گرچه یکی مثلاً 89  و دیگری 158 است. اما مضمون آنها شبیه هم است و احتمالاً در یک سخنرانی حضرت علی(ع) اینها را با هم مقایسه کرده بودند. ولی از هم جدا شد. می‌فرماید که در جاهلیت به خاطر جهلشان فتنه مشکلات زندگی برای آنها پیش آمد و وضع روحی آنها را چنین ترسیم می‌کنند که در دلشان ترس بود، ولی در دستشان شمشیر بود وعربده می‌کشیدند «شعارهم الخوف» ، «شعار» به لباس زیر می‌گویند که به خاطر اینکه به پوست بدن آدم که موها روی آن است، متّصل است، وجه تسمیه شعار آن است. «دثار» لباس رو است. شمشیر به دست، اما دل پر از ترس. عربده می‌کشند، اما عربده آنها از روی ترس است و از روی قدرت نیست. در مورد بنی‌امیه عین این تعبیر را به شکل دیگری دارند که می‌فرمایند: اینها ظلم و ستم می‌کنند و مستکبر هستند و حق مردم را پایمال می‌کنند، در عین قدرت، رفتار همراه ترس و  و شمشیر دارند. این دو تعبیر را من یادداشت کردم. در مورد جاهلیت می‌فرمایند: «شمرها الفتنه و طعامها الجیفه و شعارها الخوف و دثارها السیف» در مورد بنی‌امیه می‌فرماید: «سینقهم الله ممن ظلم و مشرب بمشرب من مطائم الالغم و مشارب العب و المغرب و لباس شعار لخوف دسار السیف».در مورد آمریکایی‌ها همین تعبیر درست است. اگر بخواهیم زمان جاهلیت را حساب کنیم، خیلی تطبیق نمی‌کند. گرچه حکومت آنها به طریق اولی جاهلیت زمان است. البته جاهلیت به معنای غیراز علم، چون علم و دانش فراوانی دارند، اما صفات خاص جاهلیت را هم دارند. کارهایشان خوب صدق می‌کند. یعنی درست همان جنایاتی که بنی‌امیه با مردم انجام دادند، اینها هم انجام می‌دهند و به همان حالت‌ها گرفتار شدند. حالت‌های ترس و خوف در آنها دیده می شود. تعبیر من این است که الان ذلیل‌ترین کشوردنیا آمریکا و کاخ سفید است. چون در همه جا احساس خطر می‌کنند و دشمن را در مقابل خود می‌بینند. هر روز در آمریکا توطئه جدیدی کشف می‌شود. یک روز می‌گویند قرار است نیروگاه هسته‌ای را بزنند، اگر این اتفاق بیفتد، قتل عام اتفاق می‌افتد. یک روز می‌گویند یک نوع ماده شیمیایی می‌گیرند. یک روز می‌گویند در پاکستان و افغانستان تروریست‌ها به بمب اتمی دست یافتند و اگر آنها به این‌موارد دسترسی داشته باشند، ممکن است بمب‌های کوچک خیلی خطرناکی‌درست کنند. حتّی دیروز خبر دادند کامیونی از مرز کویت وارد عراق می‌شد که حامل مواد رادیو اکتیو بوده است. دائماً از این خبرها پخش و وحشت آنها زیاد می‌شود. در داخل هواپیماها که حاضر نبودند نیروی مسلح بگذارند، نیروهای مسلح و گارد ویژه گذاشتند. در متروها و دیگر جاها دوربین گذاشتند تا همه جا را کنترل کنند. حریم زندگی خصوصی مردم را شکستند. در فرودگاهها آن‌قدر جنس‌های مسافران را با شک و شبهه گرفتند و در انبارها گذاشتند که انبارهاشان پر شده است. وحشتی در آنها ایجاد شدو از کسانی می‌ترسند که باعث ایجاد رعب و وحشت می‌شوند و وقتی پیدایشان می‌شود، اتفاقی مثل حادثه یازده سپتامبر می‌افتد. این اتفاق همیشه و همه
جا می‌تواند بیفتد. اقداماتی هم که می‌کنند، این شرایط را بدتر می‌کند. اینها در عراق هفته‌ای پنج میلیارد دلار خرج می‌کنند. این مبلغ، زیاد است، در حالی‌که آنها برای پول و نفت آمده بودند. فکر می‌کردند، این جنگ هیبتی در دنیا ایجاد می‌کند و دیگران می‌ترسند و حساب کار خودشان را می‌کنند، ولی الان ذلیل و حتی به دشمن خودشان محتاج شدند وآبرویشان رفت. آنهایی که با هزار زبان علیه ما تبلیغ می‌کنند، چه افتضاحی در مورد زندانهای ابوغریب و زندانهای دیگر برسرشان آمد! این برای آمریکا آسیب بزرگی است. آنها خیلی خرج کردند تا ما را ضد حقوق بشر معرفی کنند، اما یکدفعه موجی از فضاحت آنها را در برگرفت.  سربازی که دوربین آماتوری داشته و عکس‌هایی از این منظره‌ها گرفت، به لندن برد تا ظاهر کند. عکاسی که این عکس‌ها و این منظره‌ها و شکنجه‌های وحشتناک خلاف جنسی را دید، نزد پلیس رفت و از آنجا جرقه‌ای ایجاد شد و آنها را رسوا کرد. الان آنها با این همه فضاحت حتّی با آب زمزم هم نمی‌توانند خودشان را بشویند. هر روز هم اتفاق جدیدی می‌افتد. دیگر کسی از آمریکا بعنوان پرچم‌دار حقوق بشر حرف شنوی ندارد. جنایاتی در گوانتانامو، عراق و ... انجام داده بودند، ولی رو نشده بود. اما این بار دستشان رو و ابهتشان خرد شد. اینها در نجف، کوفه، کربلا و فلوجه وارد جنگ واقعی شدند و از هواپیما، هلی‌کوپتر، توپخانه و نارنجک استفاده کردند، ولی شکست خوردند و از همه طرف فرار کردند. در شهرک صدر می‌جنگند و لاشه‌های تانک‌های آنها می‌ماند و مردم می‌بینند و تکبیر می‌گویند. آنها به یک قدرتمند ذلیل و ترسو تبدیل شده‌اند که البته بارها گفته‌ام، گاهی آدم‌های ترسو و ذلیل از روی ترس جنایات وسیع و فجیعی را مرتکب می‌شوند و نمی‌توان از شر آنها در امان بود و همواره باید مواظب و مراقب بود. ما قبلاً آنها را در ایران شکست دادیم و هیبتشان را شکستیم. چقدر برای لانه جاسوسی خودشان در ایران تلاش کردند! حتّی لشکرکشی کردند که در طبس خداوند نیروهایشان را زمین‌گیر کرد و بارها ابهتشان را در هم شکست. ولی الان در سطح جهانی به این روز افتادند. در افغانستان ذلیل هستند. حدود 40 هزار نیرو دارند و 20 هزار کشته دادند. آنجا ناتو است و چیزی پیش نمی‌بردند. هر هدفی اعلام می‌کنند، شکست می‌خورند. مثلاً گفتند می‌خواهند با مواد مخدر مبارزه کنند، اما الان مواد مخدر 2 برابر شد و هیچ کاری نمی‌توانند بکنند. اینها با شعار، نعره و عربده دنیا را ترسانیده بودند، اما انقلاب اسلامی ترس آنها را شکست و اتفاقات اخیر شجاعت مردم را تکمیل کرد.  الان مردم دنیا خیلی آگاه هستند، ولی آمریکایی‌ها از شرارت ضداسلامی دست برنداشتند. در عربستان و افغانستان مواد درسی را عوض کرده‌اند و گفتند فلان مطلب در درسهای مدارس یا در دانشگاهها نباشد. این فضولی آنها خیلی زشت است، اما قبول کردن آن کشورها زشت‌تر است. ولی نتیجه برعکس می‌دهد و احساس مردم به دین قویتر می‌شود و مقاومت آنها بالاتر می‌رود، بویژه اگر منظره‌های شکست آنها را ببینند، شجاعت آنها بیشتر می‌شود. دیروز خبری را دیدم که نمی‌دانم تا چه حد صحت دارد، در عربستان وزیر اسلامی و اوقاف آنها به علمای مساجد ابلاغ کرد که در نمازشان قنوت بخوانند تا دعاکنند. می‌گویند ما از دعا کم گذاشتیم و خداوند ما را مبتلا کرده است. این یکی از نتایج برعکس در محاسبات آنهاست. محاسبات مادی به این سرعت نتیجه نمی‌دهد، بالاخره کارهایی باید انجام بدهند. فکر می‌کنم به مراحل مهمی رسیدیم. اینطور نیست که خیال ما راحت باشد. درهمین شرایط ممکن است آنها خشن‌تر و گستاخ‌تر شوند، همین مخالفتی که با برنامه هسته‌ای ما می‌کنند، با اینکه یقین دارند در جمهوری اسلامی کسی دنبال سلاح‌‌های هسته‌ای نیست، چون ما را امتحان کردند. موقعی که عراقی‌ها به کمک آنها بمب شیمیایی بر سر ما می‌ریختند و ما می‌توانستیم جواب شیمیایی بدهیم، ندادیم. همه همتمان را گذاشتیم تا لباس‌های حفاظتی و وسایل دفاع شیمیایی درست کنیم که آسیب کمتری ببینیم. وقتی عراقی‌ها شهرهای ما را بمباران می‌کردند، امام فرمودند: «اگر می‌خواهید به شهری حمله کنید، 48 ساعت قبل اعلام کنید تا مردم بیرون بروند و بعد حمله کنید» این با منطبق نظامی نمی‌خواند. با منطق روحانی عارفی که می‌خواهد مرام خود را نشان بدهد، می‌خواند. همان‌ها جواب داد و مردم عراق فهمیدند ایران با آنها مخالف نیست. با آنکه 8 سال با هم جنگیدند، اما الان در عراق محبوب‌ترین کشور ایران است. چون آنها فهمیدند ما علیه مردم آنها نمی‌جنگیدیم. حتی این حادثه عجیب را دیدند که خلبان ما که قرار بود پلی را منفجر کند، دید روی پل پیاده‌ها عبور می‌کنند، دوری زد تا این پیاده‌ها بروند، بعد بمب را روی پل انداخت. بعضی از سربازان و نظامیان ما در جبهه وقتی از عراقی‌ها اسیر و مجروح می‌گرفتند، خون خودشان را به آنها می‌دادند تا آنها را نجات دهند. این حالات با آن حرکت و اهداف می‌سازد. اگر ما همینطور بمانیم و راه خودمان را ادامه بدهیم، خداوند هم ما را یاری می‌کند و اگر مشکلاتی پیش آمد، آن هم خواست خداست و خداوند هر طور که صلاح دید، عمل می‌کند. ما وظیفه‌مان را انجام بدهیم. تا به حال هم خداوند لطف کرده و پاداش مجاهدان ما را داده و در‌‌آینده بیشتر از این خواهد داد. چون وعده‌های قرآن این را می‌گوید. ما هم باید خودمان را آماده کنیم. الان وظایف حوزه علمیه خیلی سنگین شده ومثل قدیم نیست که صبح بیایید و درس بگیرید و عصر به خانه‌هایتان بروید و همه چیز کافی باشد  و به درس‌های خارج یا سطح یا درس‌های جنبی بسنده کنید. ما باید خودمان را برای شرایط میدانی دنیا مجهز کنیم و به افکار عمومی دنیا پاسخ دهیم. باید محتوای اسلامی را بهتر و عمیق‌تر بفهمیم. احکام حکومتی اسلام را بیش از این بفهمیم. سر و کارمان با احکام حکومتی اسلامی نبوده و کتاب‌هایمان هم در این رابطه نوشته نشده و علمای ما هم آماده این درسها نیستند و چیزهای سطحی و آسان آنها را می‌گویند.به هرحال همانطور که در بحث‌های طهارت و صلاه دقّت کردیم و این همه فروع درآوریم و در زمان طلبگی این همه حاشیه‌های سخت کتاب‌های بدخط را خواندیم، باید ‌ همین‌ها را در مورد حرکت اسلامی درست کنیم و دهها کتاب متروک فقه را به همان حجم صلاه، خمس و زکات بزرگ کنیم. اگر فروع آنها را مطرح و شرایط جهانی را به آن اضافه کنیم، فرع‌های زیادی از آن بیرون می‌آید. اینها هم به عهده ما گذاشته شده است. منتظر نبودیم که همه مسایل امروز ما را پیغمبر اکرم (ص) در مدینه‌ای که ده، پانزده هزار نفر جمعیت در آن بود و درحال جنگ بودند، مطرح کرده و نمونه داشته باشند. در فقه و قرآن کلیاتی بیان شده که باید روی آن کار کنید. مسایل مشکلی هم است. مثلاً طلبه‌ای که می‌خواهد ده تومان بگیرد، باید بیاید و در صفی طولانی بایستد. از لحاظ شکلی و سازمانی باید ترتیب‌های دیگری بدهیم و شرایط را بهتر کنیم. حوزه امروز با حوزه زمان ما حداقل
100 سال فاصله دارد و قویتر و متنوع‌تر شده و افراد امروزی، آگاه و دانشمند هستند. بالاخره انقلابی که دنیا را چنین تکان داده که همه بحث‌های آنها در مورد ماست، حتی در اجلاس سران هشت کشور در آمریکا که قدرتمندهای دنیا در آنجا جمع هستند و رفتند در جزیره آیسلند در جورجیای آمریکا که خیالشان هم از ترورها راحت باشد، بوش به آنها گفت که لباس کار بپوشید و لباس تشریفاتی و کراوات نپوشید. ما می‌خواهیم کار کنیم.  همه با لباس کار آمده بودند. فقط آقای ژاک شیر کراوات زده بود. بحث‌هایی که می‌کردند، همه راجع به ما بود. یکی مسئله طرح خاورمیانه بزرگ بود که چالش اصلی ما با آمریکا این است. آمریکای شکست خورده امروز، طرح داده که همه خاورمیانه را با فرهنگ آمریکایی بسازد و دموکراسی آمریکایی را به اینجا بیاورد. حال آنکه خودش گرفتار این همه انحراف است. یک بحث آنها مسئله فلسطین، یک بحث آنها لبنان و بحث عمده آنها صنایع هسته‌ای ایران بود. همه اینها به نوعی به ما برمی‌گردد و دست خالی از آنجا بیرون آمدند. چون درعمل دیدند به جایی نمی‌رسند. در اسراییل با این مجاهدان چه بکنند! با لبنان که اسراییل را با قدرت بیرون انداخت، چه بکنند! در عراق با این ناامنی‌ها چه بکنند! حتی در پادگان‌هایشان امنیت ندارند. در ایران که از این عربده‌ها نمی‌ترسند و در مقابل عربده‌های آنها فریاد حق‌خواهی را بلندتر به گوش مردم می‌رسانند، چه بکنند! با این ضعف‌هایشان چه بکنند! آمده بودند تا نفت را ارزان کنند و بر آن مسلّط شوند، ولی نفت از 40 دلار هم گذشت. بالاخره به کشورهای نفت خیز متوسّل شدند. خواهش کردند که اقتصاد دنیا در حال ریزش است و از آنها کمک خواستند. آنها گرفتارند، ولی طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح می‌کنند. بنابراین راه ما روشن است. همان راهی که به خاطر آن طلبه شدیم و درس خواندیم و به همان دلیلی که وارد مبارزه شدیم و به همان دلیلی که برای اسلام در دنیا دل می‌سوزانیم و به نیازمندان به حرکت‌های اسلامی کمک می‌کنیم، به همان دلیل هم باید ادامه بدهیم. تا به حال هم نتیجه گرفتیم. ممکن است شما در کنار حرف‌های من هم بتوانید یکسری حرفها و مشکلاتی را مطرح کنید و بگویید اینها هم بود. بله، بالاخره ما قدرت مطلق که نیستیم. ما یک جریان هستیم و مشکلاتی داریم. معصوم هم نیستیم که خطا نکنیم، ولی در یک جمع‌بندی نهایی راه انقلاب و شرایط ایران به خوبی پیش می‌رود و افت و خیزهایی هم دارد. معمولاً حرکت تکاملی دارد. مثل کسی که به قلّه دماوند می رود. گاهی پایین و گاهی بالا می‌رود و از تپه ماهوری‌ها می‌گذرد تا بالاخره به قلّه می‌رسد. هدف ما، خدا و حکومت امام زمان (عج) است و ان‌شاءالله این انقلاب را تحویل صاحبش می‌دهیم که امام زمان (عج) است. خداوند به شما و اساتید توفیق دهد تا این ستون فقراتی را که تشکیل دادید، تقویت کنید و حوزه را نیرومندتر و قویتر تحویل نسل آینده بدهید.والسّلام علکیم و رحمه الله و برکاته
1- سوره مبارکه الشرح (94)، آیه شریفه 9