سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع گروهی از علماء حوزه علمیه مشهد (دانشگاه علوم اسلامی)

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع گروهی از علماء حوزه علمیه مشهد (دانشگاه علوم اسلامی)

  • پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۶۵

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم
«اَلâحَمâدُالِلّûهِ ربِّ الâعûالَمین وَ اَلصَّلûوهُ وَالسَّلاûمِ عَلیû رَسولِ اللّûهِ. اعوذبالله من الشیطان الرجیم. یûا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغâ مûا اُنâزلَ اِلَیâکَ مِنâ رَّبِّکَ».
شاکرم خداوند را که این توفیق را به من عطا کرد که در سایه سفر برای زیارت مرقد منور امام هشتم(ع) در سالروز میلاد مقدس امام دهم با برادران طلاب عزیز، مسایلی را مطرح کنم و از خداوند می‌خواهم که این توفیق را تکمیل بفرماید که حرف‌هایی بر زبان من جاری شود که برای اسلام، انقلاب و حوزه‌های علمیه و روحانیت مفید باشد. مقدمات فنی بحث را آن طوری که بین خودمان رایج است (که یک زمینه علمی یا اجتماعی را مطرح کنیم و بعد نتیجه‌گیری کنیم) صرف نظر می‌کنیم در این جلسه، به خاطر اینکه وارد متن بحث شویم. یعنی آنچه که می‌خواهد نتیجه یک بحث کلی علمی باشد، همان نتیجه را عرض می‌کنیم. این کاری است که فن ماست و همیشه می‌کنیم. فرصت را به‌خاطر بحث‌های عمومی که نوعاً آقایان بهتر از من آن را ارائه می‌دهند، از دست ندهیم.
دقیقاً من فکر می‌کنم امروز جامعه ما و روحانیت ما در دنیا، پرچم رسالت انبیاء را به دوش کشیده و بانک جبرئیل را که از طرف خداوند به بشریت ندا داده، دارد در دنیا مطرح می‌کند. رسالت بسیار سنگینی است. همانی است که پیغمبر(ص) را به تعبیر خودشان پیر کرده و همانی است که نوعاً شخصیت‌های بزرگ تاریخ بر مشکلات آن که می‌رسند، کمر خم می‌کنند. کار بسیار بسیار دشواری است. معرفی مکتب الهی بعد از 1400 سال و بیرون آوردن این دفینه‌های گرانبها که زیر خروارها اشتباهات تاریخی و هوا و هوس‌هایی که چسبیده به این راه و خودش را به صور مختلف با این معارف مخلوط کرده، پیدا کردن اینها و مطرح کردن اینها و برای اجرای اینها تلاش کردن، شناساندن بعد از شناختن و بعد جهاد کردن برای اجرای اینها و مبارزه با مخالفتهایی که با این کارها می‌شود، همه اینها واقعاً مشکل است. این طور نیست که ما الان اسلام را آن گونه که واقعیت آن است، شناخته باشیم.
بنده به عنوان یک طلبه‌ای که با مبانی اسلام آشنا هستم و با کیفیت تبیین فروع آشنایی دارم و الان در مسئولیتی هستم که این فروع را می‌خواهیم در زندگی مردم دخالت دهیم، قاطعانه به شما برادران عرض می‌کنم که این طور نیست که ما در شناخت اسلام به نقطه فراغ رسیده باشیم و خیالمان راحت باشد. یک کار بسیار سخت برای ما این است که اسلام را آن طور که هست بشناسیم و فقه را که همین قوانین جاری کشور باید باشد، به آن آگاه باشیم. رساله‌هایی که امروز به صورت رساله عملیه نوشته شده، باید آن چنان حجمش بزرگ شود که هر مسأله‌ای که در جامعه مطرح می‌شود ـ از مسایل نظامی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و هر چه که شما فکر کنید ـ پاسخگو باشد. همین طور که فروع پیشامدها برای عبادات را آقایان در رساله‌هاشان ترسیم کرده‌اند، که البته همان را هم نمی‌شود گفت که اینها همان واقعیت‌های اسلام است، ولی تلاش مخلصانه‌ای که کرده‌اند، مقداری از واقعیت‌ها را رسیده‌اند، خداوند به آنها اجر بدهد و به کسانی که این ذخیره‌ها را این جوری حفظ کرده‌اند. خیلی هم زحمت کشیده‌اند، یکی از افتخارات عظیم ما، همین فقه غنی ماست که با زحمت و مجاهدتهای علمای سلف ما به دست ما رسیده است. این حرف، کم کردن ارزش کار آنها نیست. آنها به خاطر انزوایی که به آنها تحمیل شده و نگذاشتند اینها در متن جامعه باشند و زندگی انسانها را آن طوری که مقتضای زمان است در آن دخالت کنند.
طبیعی است که اجتهادها با مقدار حضورها و تشخیص مصالح و مفاسد به صورت عینی در زندگی تأثیر دارد، و انسان تحت تأثیر قرار می‌گیرد که ما این تشکر را باید همیشه از زحمات آنها داشته باشیم. ولی این معنایش این نیست که این شناخت تمام شده و ما الان می‌توانیم خودمان را قانع کنیم که همین فروعی که در اختیار ماست که البته در ابواب اساسی زندگی بشریت این فروع نیست، قسمت زیادی از آن هست، در مسایل شخصی عمدتاً هست که عرض کردم، همانجا هم باید با ارتباط با کل زندگی، این اجتهادها زنده بماند و طبعاً تغییراتی خواهد کرد.
بنابراین شناخت اسلام یکی از کارهای مهم ماست. حوزه‌های علمیه باید خودشان را آماده کنند که با توجه به مقتضیات زمان و با اجتهاد اسلامی که در اختیار ماست اسلام را به مردم بشناسانیم. و نترسیم از اینکه کلماتی مثل پویا و غیره را مطرح کنیم. چون پویندگی و بالندگی در خود این اجتهاد خوابیده و اجتهاد همین است. اگر این بالنده نباشد و نتواند به تناسب زمان و مقتضیات زمان، کلیات را مورد استنتاج قرار بدهد و از اصول و فروع، اداره جامعه را در بیاورد، این اجتهاد نیست. این یک نوع تقلید است، منتها حد بین تقلید و اجتهاد است.
بنابراین مهمترین سرمایه، این حق اجتهادی است که به ما داده‌اند و برای ما مانده و خوشبختانه متون را گرچه مخلوط با مقداری لاطائلات در اختیار ما گذاشته‌اند که این از مجاهدتهای محدثین و راویان و علمای گذشته است که همیشه باید در تاریخ، ما خودمان را مرهون زحمات آنها بدانیم. بعد از شناخت، مسأله معرفی اسلام است که باید ما بتوانیم این اسلام را به مردم بشناسانیم. این خودش ابزار و انسان‌های خاصی می‌خواهد و نیروهای متخصصی می‌خواهد و راهی در کنار آن راه اول است.
بسیاری از شخصیتها ممکن است بشناسند و نتوانند معرفی کنند. رشته خاصی در حوزه‌ها ما داریم، این رشته‌ها برای معرفی کردن است. این که من گفتم، الان ما پرچم رسالت را به‌دست گرفتیم، اغراق نمی‌خواستم بکنم، نمی‌خواستم شعار بدهم. ادعای ما همین است. ما ادعای رسالت نداریم، ادعای مسئولیت‌هایی که پیغمبر(ص) به نواب خودشان دادند و به اولیاء مخصوص جامعه دادند و بعد آنها واگذار کردند همان مسئولیت‌ها را به نواب عامشان که علمای واجدالشرایط هستند. این چیز ادعایی نیست، جزء عقاید شماست. چیزهایی است که ما قبول داریم این طوری است.
امروز هم ما بخواهیم و یا نخواهیم، مدیریت جامعه تا حد زیادی در دست روحانیت است. گرچه دشمنان تلاش می‌کنند، برای اینکه انگ انحصارطلبی به ما بزنند، حکومت را حکومت آخوندی معرفی می‌کنند. آنها با نیت فاسد و به منظور انحصارطلب معرفی کردن ما، این حرف را می‌زنند. مطلب آن گونه که آنها می‌گویند نیست، ولی واقعیت‌هایی در آن هست که ربطی به ادعاهای آنها ندارد.
اگر می‌خواهند بگویند در مسایل اجرایی آخوندها همه کاره‌اند، خوب، معلوم است خلاف است شما دارید می‌بینید. هیأت دولت که 24 نفر هستند 2-3 نفر روحانی دارند که مثلاً یکی وزیر ارشاد است که اصلاً شغل، شغل روحانی است. در یک چنین حکومت مکتبی، وقتی که بیایید پائین‌تر، معاونان اینها را که نگاه می‌کنید که یک دفعه چند برابر می‌شوند، اصلاً روحانی در آنها نیست یا بسیار بسیار کم است. یک مقدار پائین‌تر می‌روید می‌بینید خوب، اهرم اداره کشور این است. این شجره مدیریت را شما تمثیل کنید، آن چارت را بکشید، ببینید چقدر روحانی آنجا هست. استاندارها اصلاً روحانی ندارند، فرماندارها اصلاً روحانی در بین آنها نیست، بخشدارها و ... که شاید یکی دو نفری در بین آنها باشند که من الان در ذهنم نیست. شهردارها اصلاً روحانی نیست، معاونین اینها اصلاً روحانی نیست، مدیریت‌های اقتصادی غیر روحانیون هستند، کارخانه‌ها، مؤسسات اقتصادی، تجارت خارجی، واردات، صادرات، کشاورزی را دارید می‌بینید.
صنایع کشور مطلقاً نفت، معادن کشور، کل مسایل اجرایی کشور طوری است که دست غیر آخوندهاست. نه اینکه من دارم گله می‌کنم، می‌خواهم بگویم آنها دروغ می‌گویند و می‌خواهند القا کنند که روحانیت بدون تخصصهای فنی اجرایی، کارها را در دست گرفته، چنین چیزی نیست.
در مجلس روحانیت حضور دارد، این حقش است حضور داشته باشد. برای اینکه آنجا قانونگذاری است و قانونگذاری ما می‌خواهد فقه باشد. واقعاً مجلس دارد کار فقیه را می‌کند، اگر روزی بتوانند همه نماینده‌ها هم فقیه باشند، آن مجلس قویتر می‌شود، مجتهد جامع‌الشرایط شوند، آنجا قوی‌تر می‌شود چون اصلاً تصویب فروع، کار فقهاست. این یک مقدار ساده‌تر و بدون برنامه‌های اجتهاد، آنجا انجام می‌شود. اگر همه وارد باشند و بحث‌ها آن گونه باشد، این مسأله‌ای نیست.
شورای قضایی روحانی است، به خاطر اینکه قضاوت اصلاً شغل فقیه است. اصلاً مسئولیت فقیه قضاوت است، نه شغل، حال آن مقدار هم که نیست، باید در آن حرف باشد.
صحبت سر اصل مسأله است که من می‌خواهم بگویم. واقعیت هست که مدیریت جامعه به نحوی دست ماست، ولایت فقیه، که همه کاره جامعه است و برمبنای این است که به نحوی این مدیریت، منتهی به مدیریت ولی فقیه می‌شود، بنابراین آن مسئولیت در اختیار روحانیت است. یعنی ولی فقیه امروز مسئول جریاناتی است که در کشور می‌گذرد و اگر ایشان رئیس جمهور را تأیید نکند و رئیس جمهور وزراء را تأیید نکنند، ایشان مجلس را تأیید نکنند و مجلس وزراء را تصویب نکند، همه مشاغل بعدی به جایی بند نیست. می‌بینید که ریشه به روحانی می‌رسد.
بنابراین ما ابایی نداریم از اینکه بپذیریم ما مسئول این کشوریم. ولایت فقیه همین است. اگر هم کار دست دیگران است، دست غیر روحانی هست، باید از طریق صلاحیت‌های مدیریت و تعهد، بتوانند ولی مردم باشند و به نحوی بخشی از مسئولیت‌های ولایت فقیه را به دوش بکشند. ما باید خودمان را برای اداره صحیح این حکومت آماده کنیم و ابزار لازم را در اختیار مجریان بگذاریم و این راهی جز اینکه اسلام را خوب بشناسیم و خوب اجرا کنیم و خوب معرفی کنیم، نداریم. چون ما فعلاً چیزی غیر از اسلام نمی‌خواهیم اجرا شود.
ما الان مدعی هستیم که این مکتب برای اداره جامعه، تنها راه سعادت مردم است و راهی غیر از این قائل نیستیم و معتقدیم هر چه غیر از این راه باشد، اشکال دارد و برای جامعه مشکل درست می‌کند، به همان نسبت که از محتویات این راه خالی باشد به همان مقدار هم برای بشریت کمبود دارد. این اعتقاد ماست.
حوزه‌های علمیه، امروز چنین مسئولیت بزرگی را به عهده دارند که باید برای این، خود را آماده کنند. البته من می‌دانم این یک کار فوری نیست، ما از پیش چنین کادری آماده نکرده بودیم و نمی‌توانستیم آماده کنیم و خداوند هم تکلیف "مالایطاق" نمی‌کرده و نمی‌کند. ما آماده اجرای کامل چنین مسئولیتی نبودیم، اما آماده شروع کار بودیم.
بحمدالله از شروع تا به امروز که پیش رفتیم، راضی هستیم و خیال می‌کنیم بیش از قدرت خودمان است و این لطف و نصرت الهی است، تأییدات الهی است که بیش از حدی که امکانات تهیه کرده بودیم، کارها پیش رفته است. چون در راه خدا پیشروان ما با نیت خالص به این راه آمدند، خداوند آنها را تأیید کرده، ما هم در سایه تأیید آنها، می‌توانیم بیشتر از وسع خودمان کار کنیم. کارها را خداوند دارد پیش می‌برد.
اگر این حسن نیت‌ها، روحیه‌های انقلابی و حرکت الی الله ثابت بماند و راهها را کم نکنیم، امیدواریم در هر گامی که ما برمی‌داریم، خداوند چندین گام، این گامهای ما را سرعت دهد و نتیجه چند برابر شود.
اگر توجه به مادیات کنیم و خودمان را از روح اسلام جدا کنیم و مثل سایر دنیاپرستان و حکومت پرستان و قدرت پرستان، وارد ماجراهای مادی و رقابت‌های کثیف غیر انسانی شویم، در این صورت هم خودمان ضرر می‌کنیم و هم به اسلام ضرر می‌زنیم و "وَ اïِنَّ لَمâ تَفâعَلâ فَما بَلَّغâتَ رِسالَتَه" تحقیقاً مصداق آیه ذیل است که ما خواهیم بود، شرایطی دارد.
حالا چه باید بکنیم؟ الحمدالله گام اول قضیه به نظر می‌رسد باز بالطف خدا خوب پیش آمده و استعدادهای خوبی بعد از انقلاب جذب حوزه شده‌اند.
بنده در حوزه‌ها نیستم و حضور ندارم ولی برادرانی که ارتباط دارند، اطلاع می‌دهند که جوان‌هایی که الان استقبال کرده‌اند، جزء استعدادهای بسیار خوب کشورند و الان ما در میان طلاب جوان، استعداد به اندازه کافی داریم که بتوانیم اینها را برای انجام مسئولیت‌های بزرگ آماده کنیم.
الان یک مقدار زیادی، مسئولیت متوجه مدیران این مدارس و حوزه‌هاست. که آنها باید مقتضیات زمان را بفهمند و نیازهای واقعی را تشخیص دهند و طلبه‌ها را برای این نیازها تربیت کنند. و از لحاظ روحی باید مراقب باشند، از لحاظ تربیتی و پرورش، طلبه‌ها را در مسیر خاص اسلام قرار بدهند که من روی این دومی خیلی تکیه دارم. یعنی ما اگر طلبه‌ها را تربیت کنیم و از لحاظ فنی مجهزشان کنیم ولی به خاطر اینکه ما در آستانه قدرت قرار داریم و این تحصیل می‌تواند وسیله‌ای برای احراز پست‌ها و مسئولیت‌های بزرگ و کارهای عظیم باشد، با روح مادی تحصیل کنیم، آن طور نباشد که مثل دوران گذشته طلبه‌ای که مدرسه می‌آمد، آینده خودش را هیچ وقت به صورت مادی طراحی نمی‌کرد. ما واقعاً نمی‌دانستیم اگر 10-20 سال دیگر در حوزه درس بخوانیم، بعدش چه می‌شود. یعنی برای اینکه جلوی چشم ما افرادی بودند و ما با چشم خودمان می‌دیدیم که اینها 30 سال درس خوانده‌اند و مراحل عالی تحصیل را کسب کرده‌اند و زندگیشان آن قدر فقیرانه است و وسایل زندگیشان آن قدر کم است که از ما طلبه‌ها وضعشان بدتر بود. نه محرابی داشتند، نه منبری داشتند، نه مریدی داشتند که بتواند اداره‌شان کند. یعنی در مدرسه فیضیه عصر که می‌شد آدم‌هایی را می‌دیدیم که اگر می‌خواستیم مادی فکر کنیم بایست فکر می‌کردیم که ما اگر 20 سال دیگر هم درس بخوانیم ممکن است به اینجا برسیم که برای نان شبمان محتاج باشیم. شهریه‌شان را اول ماه که می‌گرفتند تا نیمه‌های ماه تمام می‌شد و به قرض می‌افتادند. گاهی استاد می‌آمد و از ما شاگردها قرض می‌کرد. پول از ما قرض می‌کرد که نان بخرد. ما همراهش بودیم و در راه سؤال می‌کردیم. با آن روحیه که طلبه‌ها می‌آمدند، طبعاً بعید بود مادی فکر کنند.
الان این خطر وجود دارد که افرادی بیایند با این فکر که اینجا نردبان ترقی باشد. من با اینکه اینجا نردبان ترقی باشد، مخالف نیستم باید باشد، حرفی نیست، حوزه را باید آقایان مراقبت کنند که در آن، این روحیه اخلاص در تحصیل دائماً تزریق شود که ما بچه‌هایمان را که اینجا بزرگ می‌کنیم، آن خصلت علمای ربانی را در آنها حفظ کنیم. این یک نکته فرهنگی است که باید مواظب باشیم. نکته دیگری که خیلی ضرورت دارد، باید مراقب باشیم از این حوزه‌ها یک قشر مرفهی بیرون نیاید. قشر جدیدی که در جامعه به‌وجود می‌آید، همین‌ها می‌خواهند توده مردم را هدایت کنند، باید با توده مردم باشند، اگر تبدیل به قشر مسلط مرفه شوند در آن صورت رابطه با مردم قطع می‌شود و از همین جا رابطه‌شان با رسالت انبیاء قطع می‌شود.
 شما تاریخ را می‌بینید. قرآن صریح و روشن است که هر پیغمبری بدون استثنا آمده، مخالفانش طبقه اشراف و مترفین بوده‌اند و هر مقدار پیرو پیدا کرده، عمدتاً از طبقه مستضعف بوده‌اند. معلوم می‌شود رسالت انبیاء من جمله رسالت پیغمبر(ص) ما این گونه است که محتوایش سازگار با منافع قشر مرفه، اشراف و مترفین نیست، معلوم می‌شود این نیست. قطعی است که این نیست، یعنی منطقاً هم باید این باشد چون اگر غیر از این باشد، اکثریت را باید فراموش کنند، باید بروند سراغ اقلیت و این دین نمی‌شود. دین برای همه مردم است. برای عده معینی نیست. بنابراین روحانیت باید مواظب باشد.
 به طور کلی ـ مخصوصاً من این را با طلبه‌های جوان که به اینها زیاد امید دارم عرض می‌کنم - باید مواظب باشیم که همه جا ما با توده و اکثریت مردم باقی بمانیم و اگر در جامعه محروم و مترف وجود دارد، ما باید با محرومان باشیم. اگر ما بتوانیم روزی جامعه‌ای بسازیم که آنجا دیگر مترف و محروم نباشد، مستضعف و مستکبر نباشد و مردم همه خوب باشند، ما بعید می‌دانیم چنین چیزی به این زودی دست ما بیاید، اگر بتوانیم، خیالمان راحت است.
ولی این را بدانید آن روزی که ظاهر قضیه، مظهر ما و تبلور روحانیت این باشد که روحانیون حامی طبقه مترف هستند و اشراف به ما بیشتر متکی باشد تا مستضعفین و محرومان، ما آن روز از رسالت الهی جدا شده‌ایم و ما اصلاً در خط انبیاء نیستیم. کلیت "وَ مûا آرâسَلâنا فِی قَرâیَه مِنâ نَذیرٍ اïِلاَّ مُتâرِفُوها اïِنَّا بما اُرâسلâتُمâ بهِ کافِرُونَ". حالا این مضمون کلیت دارد که همیشه مترفین کافر بودند به رسالت انبیاء. این معنایش این نیست که همه مترفین این جوریند و معنایش این نیست که در میان طبقه مرفه، آدم‌های خوب وجود ندارد، هیچ وقت این جوری معنا نمی‌کنیم، به عنوان طبقه و نوع آنها می‌گوییم. یعنی اقتضای طبع طبقه اشراف این است که نمی‌توانند با عدالتی که از آسمان می‌آید و خیرات را برای همه مردم می‌خواهد، نمی‌توانند این را ببینند. آنها برای خودشان امتیاز می‌خواهند، امتیاز طلبند. چون چنین می‌خواهند، با برنامه‌های انبیاء نیستند. این معنایش این نیست که ما هر کس که پولدار است به طور کلی طرد کنیم و بگوییم این بی‌دین و طاغوتی است. این نیست.
در اسلام و در همه آئینهای آسمانی، ثمره تلاش اشخاص از آن خودشان است و می‌توانند با تلاش خودشان، مالک چیزهای زیادی باشند. این مانعی ندارد. ولی نوعآ این طور نیست. یعنی وقتی که به ریشه ثروت‌ها نگاه می‌کنیم، عمدتاً از طریق تلاش خودشان نیست. عمدتاً زدوبندها، کثافتکاریها، دروغ گوئیها و استثمارها این طوری است و افرادی هم هستند که سالمند.
ولی طبقه محروم اگر هم از لحاظ تربیتی آدم‌های بدی باشند، ولی لااقل این است که تجاوز و تعدی نکرده‌اند. خودشان آدم‌های بدی هستند، آنها را باید تربیت کرد. رفت دنبالشان و برایشان فکری کرد. آنها جور دیگری هستند، نوعاً به دیگران کاری ندارند. خودشان در بدبختی خودشان دارند می‌سوزند. بنابراین این مسأله را در جامعه حفظ کنید.
اما نوعاً اگر روی آن طبقه تکیه کردیم، این طبقه به این حد اکتفا نمی‌کنند. اینها مراکز قدرت را می‌خواهند، بعداً سلطه را می‌خواهند. از پستها برای منافع نامشروع خودشان استفاده می‌کنند، بعد همه چیز را قبضه می‌کنند، بعد می‌روند به طرف سلب قدرت انبیاء و دین، چون باز دین با منافع اینها نمی‌سازد، بنابراین یکی از چیزهایی که در طلبه‌ها باید محفوظ باشد و ما باید همیشه مراعات کنیم، این است که سعی کنیم هیچ وقت چهره روحانیت مخدوش نشود به اینکه این روحانیت متکای طبقه مترف و مستکبر است.
البته باید روحانیت این جور باشد که نگذارند حق افرادی به دلیل اینکه امکاناتی دارند با شعارهای بی‌ربط ضایع شود. روحانیت باید طرفدار حق باشد. آن جایی که حقی هست باید با موازین شرعی حقش گرفته شود در غیر این صورت این طبقه از ما مأیوسند. افراد خوبی هستند که این افراد خوب هم باید حفظ باشند. بنابراین این روحیه را در طلبه‌ها حفظ کنید و اجازه ندهید که این روحیه را در شما بکشند و هر کس چنین شعاری بخواهد بدهد، این شعار مطلوب نیست. ولو اینکه با حسن نیت هم باشد. برای آن طرف قضیه هم مواظب باشید که معیارهای اسلامی را از دست ندهید. این جور نباشد که با شعارهای سیاسی افراطی، اصول و مبانی‌ای که دست ماست برای حفظ حدود و حقوق که البته با اجتهاد درست باید ما به نتیجه برسیم، آنها را فراموش نکنید که با معیارهای دینی نمی‌شود با شعار برخورد کرد. ما با اصول باید حرکت کنیم که می‌کنیم.
اگر این روحیه‌ها در ما بماند یعنی این دو قسمت که من گفتم فرهنگ حاکم برطلبه‌ها و روحانیت باقی بماند که ما ارتباطمان را با توده و اکثریت مردم صمیمی کنیم و خودمان هم جزء آنها باشیم و تبدیل به یک قشر مرفه نشویم که جای مترفین دیگر را بگیریم، یعنی تحصیل ما وسیله نشود که ما یک قشر جدید و طبقه جدید بیرون بیاییم، به صورت طبقه‌ای که هم قدرت سیاسی را داشته باشد و هم روحانی و هم مادیت را برای خودش قبضه کند. که این مواظبت زیادی می‌خواهد و ما باید دائماً مواظبت کنیم آن طور نشود.
الحمدالله تا حال تا حدود زیادی محفوظ بودیم و ان‌شاءاللّه در آینده باید محفوظ‌تر باشیم. ان‌شاءاللّه این طلبه‌های جوان که می‌آیند و اینها نوعاً کسانی هستند که دیگر به این افکار مسلح هستند، کمک کنند که این جریان صحیح حفظ بشود.
برای انجام وظیفه دیگری که شناساندن اسلام است، چیزهای دیگری نیاز است. من الان در حوزه‌ها نیستم و نمی‌دانم تحصیلات چقدر اینها را تأمین می‌کند، ولی تا حدودی مطلع هستم و به نظر کافی نیست. ما باید از جناب آقای طبسی تشکر کنیم که یک چنین مؤسسه‌ای در اینجا در مشهد به وجود آورده‌اند که به فکر جامع تربیت کردن طلبه‌ها هستند و این فکر باید در همه جا کم کم گسترش پیدا کند.
الان کسی که می‌خواهد اسلام را معرفی کند و جهانی هم فکر کند، باید زبان بداند، بیش از زبان مادری، ما حتماً باید ـ شما طلبه‌های جوان را من توصیه می‌کنم ـ زبان یاد بگیریم. ما اگر مثلاً 30 سال پیش می‌خواستیم زبان یاد بگیریم، برد کارمان 10 برابر بردی است که الان دارد. شماها باید زبان را خوب یاد بگیرید. یکی از زبان‌های بین‌المللی رایج در همه دنیا را که همه جا بتوانید حرف بزنید، یاد بگیرید. صرف نوشتن و خواندن کافی نیست. زبان انگلیسی یا فرانسه از زبانهایی است که در دنیا معمولاً در مجامع فعلاً مطرح است که ان‌شاءاللّه در آینده اگر اسلام به صورت قدرتی در دنیا ثابت شد از طریق این جمهوری اسلامی، قطعاً این زبان هم لااقل در کنار سایر زبانها جایی برای خودش باز خواهد کرد.
زبان اسلامی که قاعدتاً زبان عربی است، ما باید بیشتر روی آن تکیه کنیم. باید در حوزه‌های ما زبانهای دیگر هم یاد گرفته شود، یعنی کلاس زبان مثلاً روسی داشته باشیم، ایتالیایی، چینی، اردو و ... داشته باشیم. طلبه‌ها باید این گونه زبان‌ها را یاد بگیرند، اما همه که نمی‌توانند اینها را یاد بگیرند. باید حتماً مسئولان حوزه، کلاسهایی درست کنند تا یک طلبه چنین موقعیتی داشته باشد. ما الان برای سفارتهامان وقتی که می‌خواهیم یک آدم واردی بفرستیم همه زبانها را نمی‌دانیم، احتیاج به مترجم داریم. این درست نیست. اگر واقعاً تصمیم براین است که به صورت مکتب و ایده اسلام را در دنیا معرفی کنیم مستقیماً زبان لازم است. مترجم کافی نیست. بنابراین در حوزه‌ها تأکید بر یک زبان دیگر غیر از زبان عربی که زبان تحصیل ماست و غیر از یک زبان بین‌المللی برای یک عده معینی، زبانهای متفرقه‌ای که لازم است ما در آن مجموعه همیشه داشته باشیم و ضروری است.
ما الان می‌بینیم بعضی کشورهای کوچکتر از ما که سابقه بیشتری در کارشان دارند، می‌آیند اینجا برای سفارتخانه‌هایشان، زبان کافی را دارند. مثلاً کره شمالی می‌رویم می‌بینیم آنها فارسی سلیس حرف می‌زنند. چین می‌رویم می‌بینیم فارسی به اندازه کافی بلدند. در یک سالن که می‌نشستیم، 10-20 میز برای هر میز یک مترجم فارسی می‌گذاشتند. ما نباید این جوری باشیم. باید البته دانشگاه‌ها تربیت کنند، کار دانشگاه‌هاست که بودجه کشور را مصرف می‌کند. ما طلبه‌ها که می‌خواهیم فرهنگ اسلام را پخش کنیم و مُبلغ اسلام باشیم، خودمان عالم دیگری داریم. البته بعد می‌توانیم، ما که از هم جدا نیستیم. اگر بناست در سفارتخانه‌های ما وابسته فرهنگی باشد، چه بهتر است وابسته فرهنگی به یک دانشمند اسلامی باشد که زبان بداند. این کار را ما باید بکنیم. در دانشگاه‌ها هم می‌کنند ما هم باید در حوزه‌ها بکنیم. مسئولیت ما هم هست.
مسأله تخصص‌ها باید جدی گرفته شود. تحقیقاً با شرایط موجودی که ما داریم و نیازی که به همه ابواب فقه داریم، یک مجتهد در سطح مرجعیت الان نمی‌تواند و وقتش اجازه نمی‌دهد، عمرش اجازه نمی‌دهد که به تنهایی بخواهد همه ابواب و فروع فقه را منطبق با موازین اجتهادی، یکی یکی برای مردم ترسیم کند. اگر بخواهد نظر خودش باشد، این احتیاج دارد که در حوزه‌ها بپذیرند که از یک حدی که تحصیلات تجاوز کرد، تحصیلات دسته‌بندی شود. یک عده در ابواب قضا کار کنند، یک عده در ابواب عبادات، یک عده ابواب تجارت و ... تقسیم‌بندی شود و گروه‌هایی در این حوزه‌ها از این حدی که گذشت اینها تخصص بیابند و بعد در زمانی که این اسلام از اینجا می‌خواهد نور افشانی کند، بتواند برای هر رشته و بخشی از چیزهایی که باید نظر بدهد، گروه متخصص مجتهد داشته باشد که آنها نظریه پردازی کنند. به اتکاء نظرات آنها و با قدرت فائقه‌ای که خود رهبری طبعاً دارد به خاطر مقام علمی و صلاحیت مرجعیتش بتواند از آن راه، نیازهای مردم را تأمین کند و نیازهای جامعه را تأمین کند و نیازهای قانونگذاری را تأمین کند.
بنابراین من خیال می‌کنم در حوزه‌ها یکی از واجبات این است که مسئولان حوزه‌ها کمک کنند، حالا که این استعدادها در اختیار حوزه‌ها قرار گرفته اینها را کمک کنند که آن تخصص را پیدا کنند، حداقل باید مجتهد متبحری باشند. به مرحله اجتهاد که رسیدند از آنها گروهی را انتخاب کنند برای هر بخشی و هر کتابی و آنجا را غنی کنند.
اگر یک گروه مجتهدی با اطلاعات کافی وارد به امور مردم، فرض کنید احیاء موات را رویش کار کنند و کارشان فقط همین باشد. 5 سال 10 سال 20 سال همین را کار کنند و ادامه بیابد. این قدر غنی می‌شود که دیگر نقطه مبهم ندارد.
ما الان واقعاً مشکل داریم. این طور نیست که کسی فکر کند حالا مثلاً در مجلس یک عده‌ای می‌خواهند اسلام اجرا شود و یک عده نمی‌خواهند. یا شورای نگهبان می‌خواهد مشکل برای کار مجلس درست کند. این طور نیست. نظرات مختلف است. ما در رابطه با این مسایل هنوز در حرف‌های مدرسه‌مان هستیم. یعنی آن روزی که در مدرسه کار می‌کردیم و مرتبط با زندگی کشاورز نبودیم و با زندگی دولت مرتبط نبودیم و نمی‌توانستیم بفهمیم آن مسایل پیچیده‌ای را آن روز اجتهاد کردیم. اصول هم درست است. پایه‌ها هم درست است. منابع هم غنی است. البته منابع مخلوط است. در این شرایط شاید بهتر بتوانیم منابع را نقد کنیم.
بنابراین یک گروهی اگر کار کنند و کارشان همین باشد، 15 سال درس خوانده است الان مجتهد خوبی است از حالا تا 15 سال دیگر هم کارش این باشد. ما خیلی عجله نداریم، کم کم پیش می‌رویم اگر 50 سال این حکومت ادامه پیدا کند، باید بعد از نیم قرن ما بتوانیم روی یک سلسله قوانین منطبق با اسلام و با توجه به نیازها و واقعیت‌های جامعه و عصر باید کار کنیم.
مسایل فضا هیچ وقت مورد احتیاج فقها نبوده که بحث کنند. الان هزارها فرع به مسایل فضایی مربوط می‌شود. این ماهواره‌هایی که از فضا عبور می‌کنند چقدر حق دارند از زمین‌های دیگران عکسبرداری کنند. ماهواره کافر می‌تواند روی فضای اسلام بیاید یا نه، ما می‌توانیم قرارداد ببندیم ماهواره عبور کند یا نه؟ ما چه باید کنیم. اعماق دریا مسایلی که دارد و آن روز از دسترس بشریت خارج بوده. ما یک اصولی داریم. اما مسایلی که مطرح می‌شود، شما دارید می‌بینید موجودات دریایی که تا به حال کشف شده‌اند، بیشتر از موجودات خشکی است که در دست بشر است و آن عالم عظیم، خوب اینها مسایل جدیدی در فقه مطرح می‌کند.
مرحوم شهید مطهری این بحث را مطرح کرد ولی زمان اجازه نمی‌داد که بتواند به نتیجه برسد، ولی اصول را خوب مطرح کرد. اقتصاد اسلام در شرایط ماشینی شدن زندگی بشریت، در شرایطی که کامپیوتر حاکم بر مدیریت است و انسان‌ها دیگر نمی‌توانند با دست و فکر و قلم و جدول ضرب و ... مسایل را اداره کنند و کامپیوترها مؤسسات عظیم را اداره می‌کنند، یک مرکز کامپیوتری، ترافیک یک شهر 10 میلیونی عظیم مثل ژاپن را اداره می‌کند، این شرایط حتماً مسایل جدیدی را مطرح می‌کند. حتماً فروعی می‌آورد که باید با شیوه دیگری مورد بررسی قرار گیرد. وقتی که شما گروه علمای مجتهد عادل متعهد را با مایه اجتهاد بگذارید در یک رشته کار کنند، اینها آن قدر به این فقه فرع بدهند، فقهی که در این نیم قرن نوشته می‌شود به اندازه 13 قرن گذشته مطلب دارد و مسایل جدید دارد.
بنابراین روحانیتی که ما الان می‌خواهیم، روحانیت بسیار زنده و روشن و هوشیار متعهد، متعبد، عالم زمان و با روحیه اصحاب خاص انبیاء و حامل رسالت و مرتبط با زندگی همه مردم، نه با یک قشر محدود باشد. یک چنین روحانیتی با این زمینه‌ها و با امکانات خوبی که این انقلاب در اختیار ما گذاشته، با آبرویی که اسلام به این انقلاب داده و با آبرویی که رزمندگان ما، این جوانهای جان برکفی که خداوند اینها را مثل فرشته‌هایی که در بدرو احد نازل کرد و همه جا در رکاب پیغمبر(ص) بودند و تأییدشان می‌کردند، اینها را فرستاده برای اینکه این انقلاب را تأیید کنند و جای فرشته‌های سفید پوش بدر را گرفته‌اند، ما با این امکانات الهی می‌توانیم و موظفیم که زمینه شناخت، معرفی و اجرای اسلام پیغمبر(ص) و علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) و اسلام حسین(ع) را در دنیا فراهم کنیم و تحقیقاً ما اگر وظایفمان را خوب انجام دهیم، دنیای تشنه عدالت و حق، دنیایی که سرگردان از این وضعی است که بر او تحمیل شده و نه مکاتب غرب توانسته حل کند و نه مکاتب شرق و دنیا پی این است که حرف حسابی بشنود و همه این حجابهایی که در مقابل ما درست کرده‌اند، اینها را روحانیت پاره خواهد کرد و ان‌شاءاللّه ما می‌توانیم امروز گام مؤثری برای اسلام برداریم. شرطش این است که ما راه خودمان را فراموش نکنیم. دعا می‌کنم که خداوند به عنوان عیدی ولادت امام دهم(ع) به ما توفیق عنایت بفرماید.
    والسلام علیکم و رحمه‌اللّه و برکاته