سخنرانی آقای هاشمی در سمینار بررسی مسائل روستایی پیرامون علل مهاجرت روستائیان به شهرها
سخنرانی در سمینار بررسی مسائل روستایی
اصل کار را که تصمیم گرفتید انجام دهید، کار خوبی است. حال باید یک بار این بحث شروع بشود تا ما این قضیه را بیشتر متوجه بشویم و به نظر میرسد که بهترین جا هم برای این کار جهاد باشد. با تجربه سه چهار ساله که شما دارید، قاعدتاً شما توی روستاها برای مردم آموزش داشتید و مسائل آنجا را هم خوب فهمیدید. بچههای تحصیلکرده و اهل دقت اگر بنا داشتند چیزی بفهمند، در این موارد قاعدتاً فهمیدند. بنابراین خوب است که جهاد متصدی این کار باشد. دیگر اینکه تحقیقاً باید قدری این سمینار باز باشد که ممکن است کسانی از پیش مطالعه کردهاند، در خود روستاها آدمهای صاحبنظری باشند که جهادی هم نباشند اما مسائل را بدانند؛ روی مسأله باز بودن تأکید داریم.
حال اینکه همین اولین سمینار شما به نتیجه خواهد رسید یا تازه مسائل خاصی مطرح میشود که برای اولین بار باید برخورد کنید، احتمال دارد که این اولین و آخرین سمینار نباشد، یعنی کار شروع میشود و باید ادامه داد. یک کار ریشهدار طولانی است و در آینده هم حتماً سالهای خیلی زیادی ما پیگیر این مشکلات هستیم. منحصر به ما هم نیست، جاهای دیگر هم هستند. این کار طولانی برای رسیدن به یک نتیجه قطعی خواهد بود.
درباره مسأله مهاجرت از روستا به شهر، ما هنوز آمار و ارقام مشخصی نداریم. ما واقعاً نمیدانیم که قبل از انقلاب با چه آهنگی میآمدند، بعد از انقلاب این آهنگ چه جوری شده است؟ ما در برخورد با روستاهای آشنای خودمان یا کسانی که با ما تماس دارند، یک چیزهایی شنیدیم و اظهارات آقایان نماینده هم وجود دارد، ولی این حرفها متکی به آمار و ارقام نیست. یک چیز طبیعی که شاید همیشه وجود داشته، یک سری کارها در شهر است که در روستا نیست. کارهایی که در شهرهای بزرگ انجام میشود، در روستاها نمیشود. بنابراین برای آموزش نمیتوانیم بگوییم مهاجرت نکنند، مهاجرت میکنند. وقتی که آموزش دیدند، کسانی که تخصصهای سطح بالایی - که کارش فقط در شهرها هست - به دست آوردند، اینها خود به خود برنمیگردند، مصلحت هم نیست که بگوییم به روستا برگردید.
خلاصه بعضی از کارها طبیعت شهری دارد و برخی دیگر روستایی؛ اینها را شما باید مشخص کنید. یعنی یک مقدار مهاجرت این جوری وجود دارد که نه تنها بد نیست بلکه لازم است و باید بشود. اینها را مشخص کنید، حدود طبیعی این را مشخص کنید که مثلاً آیا یک درصد است، دو در صد است. اگر در جامعه این بیشتر بشود این طور نمیشود که در اظهارات کلمه مهاجرت بیاید که خود این مشوق مهاجرت میشود، یعنی همین که این را میگوییم مهاجرت از روستا به شهر علتش چیست؟ روستایی را به فکر میاندازد که الان چه مهاجرتی است و آنهایی که به فکر نبودند، به فکر میافتند. مطرح شدن این مسائل مهاجرتزاست.
روی مهاجرتهای مضر بیشتر بحث شود و مشخصاتش هم معلوم شود. آمار و ارقام هم باشد و متکی به حدسها نباشد. باید روی اینها فکر کنیم، البته شما که علل مهاجرت را بررسی میکنید به طور طبیعی یک فصل دیگر هم باید داشته باشید. اگر مهاجرت وجود دارد و تشخیص دادید که مهاجرت ناسالمی است، چه پیشنهادی میدهید؟ برای اینکه آن مهاجرت متوقف بشود، اگر احیاناً الان به خاطر مهاجرتهای ناباب سالهای گذشته در روستا یا شهر مشکلی دارید، حرکت معکوس آن چگونه خواهد بود که بتوانیم نیروهای مفید را یک مقدار به روستاها برگردانیم. شما قطعاً در روستاها میگوئید آن چیزی که جاذبه درست میکند برای زندگی روستایی، برای یک آدم جاذبه ایجاد میکند که انتخاب کند در بین زندگی شهری و روستایی، اینها را هم مشخص کنید و روی آن تکیه کنید.
نکته دیگر اینکه اگر دیدید از این سمینار چیزهای خوبی به دست میآید که برای جامعه ما دانستن آن مفید است، برنامه تبلیغیاش را جوری کنید که مردم در جریان این کنفرانس و این سمینار قرار بگیرند. اینطور چیزها ممکن است خیلی مفید باشد. اگر باز بتوانید در رابطه با این مسأله آن نقاط منفی زندگی شهری که واقعاً زیاد است، یک روستایی وقتی به شهر میآید، یک عده میآیند و درس میخوانند، با سواد میشوند و در کل کشور مؤثر میشوند اینها بحثشان جداست و اینها جزو مهاجرتهای مفید هستند، اما مهاجرتهای سطحی که کارگری در روستا بیل دستش میگرفته و کشاورزی میکرده، حالا اینجا آشپز یک خانهای است یا پادو میشود، این زندگیها را یک مقدار باید آمارگیری کنید. یعنی نشان دهید که اینها چقدر بروز کردهاند.
من خودم در زندگی خودم نمونههای زیادی دارم. این را اگر در سطح کل کشور فرض کنیم میتواند نمونه گویایی در آید. ما در دورانی که در ده زندگی میکردیم، کسانی که با هم بودیم همدیگر را میشناختیم - هنوز هم بچههای ده را تا دو نسل بعد از خودمان را هم میشناسیم - افرادی را میشناسیم که همسنهای من بودند و در ده ماندند، به کار کشاورزی پرداختند و حال زندگی دارند، خانه دارند، گاو و گوسفند و دام دارند، وضع خوبی دارند. بچههایشان درس خواندند و حالا دانشگاه میروند. همان موقعها هم کسانی بیرون آمدند که یک تیپی مثل ما بودند. ما درس خواندیم. بعضیها درس دانشگاهی خواندند، تقریباً موفق هم شدند ولی یک عده برای کارهای دیگری بیرون آمدند، مثلاً شاگرد مغازه شدند و هنوز هم شاگرد مغازهای هستند و در تهران زندگی میکنند؛ زندگیشان بسیار بهتر از روستا است و راحتی زندگی تهران را هم چشیدهاند. آنجا امکاناتی که داشتهاند همان طور مانده است. آن یکی برای خودش باغ پسته دارد ولی این زمینش همانطور مانده و کسی روی آن کار نکرده است.
اینطور چیزها را اگر در روستاها پیدا کنید، مثلاً بچهها مأمور شوند یک مطالعه این جوری بکنند، کسانی را که مهاجرت کردند، طبقهبندی کنند، این مهاجرتهای مفید را مشخص کنند، مهاجرتهای مضر را مشخص کنند، اشخاصی که اینجا در دام اعتیاد افتادهاند، در دام کارهای بیخود افتادهاند، زندگی انگلی پیدا کردهاند؛ شما میتوانید رشتههایش را در بیاورید. این کار طولانی و مفیدی خواهد بود و میتوانیم بعداً در برنامههای تعلیماتی صداوسیما و روزنامهها از آن استفاده کنیم.
شاید در مجموع اگر این کار شما یک سال - حال کمتر و یا بیشتر - طول بکشد، یک کمیته دائمی در این سمینار درست کنید که آنها بحثها را هدایت کنند، این زمینه را ول نکنند و مقطعی نباشد. سمینار را هدایت و تکرار کنند، شاید در زمینههایی که شما مطرح میکنید و استعدادی که ما در نیروهای جهاد سراغ داریم، به توفیقاتی دست پیدا کنیم.
من چیزهایی که به ذهنم میرسد، اینها هست، در پایان از تمامی شما تشکر میکنم و امیدوارم در کارتان موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته