سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین کردستان و آذربایجان غربی پیرامون مسائل کردستان و آذربایجان غربی

سخنرانی آقای هاشمی در جمع مسؤولین کردستان و آذربایجان غربی پیرامون مسائل کردستان و آذربایجان غربی

  • پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۶۲

 

 سخنرانی در جمع مسؤولین کردستان و آذربایجان غربی

 »اَلْحَمْدُلِلَّهِ ربِّ الْعالَمین وَ اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین«

 برخورد بنده با شما برادران، شبیه برخورد با برادرانی است که برای جنگ با صدامیها و دفاع از میهن و اسلام، به جبهه‏ها می‏روند.

 در این چهار، پنج سال، مشکل‏ترین محل مأموریت ما، بی‏شک محل کار شماست؛ هم در کردستان و هم در بخشی از آذربایجان غربی، بی‏شک کارهایی را شما کردید و راه را برای کارهای بهتر باز کردید که در آینده انجام شود، در سرنوشت خود منطقه مستقیماً و در سرنوشت کل کشور و اصل انقلاب مؤثر است و می‏توانید به حساب خود بگذارید و زحماتی را که آنجا قبول کردید، درست انجام دهید.

 در کردستان، آن ماههای اول پیروزی انقلاب که این غوغا را شروع کردند، بنده جزء آن هیأتی بودم که به آنجا رفتیم، آیت‏اللّه طالقانی - که خداوند رحمتشان کند - و مرحوم شهید دکتر بهشتی هم بودند.

 وقتی که ما به سنندج وارد شدیم، اصلاً سنندج را نمی‏شد به حساب بخشی از ایران بیاوریم. حالا آن ماههای اول انقلاب بود، که در 22 بهمن پیروز شده بودیم و این مسافرت ما در اول سال بعد بود.

 دو، سه ماه نگذشته بود که این وضع به وجود آمده بود. اصلاً ورود ما به عنوان اعضای شورای انقلاب و نمایندگان امام به آنجا مقدور نبود.

 به هر حال، ما وارد شدیم. وقتی که می‏آمدند و صحبت می‏کردند، حتی در مقابل پیرمردی مثل آیت‏اللّه طالقانی به قدری پر رو حرف می‏زدند که آدم تعجب می‏کرد.

 در میدان سنندج قرار شد که دولت با ملت صحبت کند. اینها حاضر نبودند حتی به حرفهای دولت گوش دهند و نمی‏گذاشتند هیأت حرفش را بزند.

 همه گونه برخورد عاطفه‏آمیر و توأم با گذشت و نصیحت با اینها شد. البته، در یک دوره‏ای اشباء شد و [دولت] موقت حاضر نبود سخت‏گیری کند و وظایف را به خوبی انجام دهد. ظاهراً اشتباه می‏کردند. چون ما لااقل مرکز دولت موقت را نمی‏خواستیم مثلاً به قصد خیانت متهم کنیم چیزی از این حرفها نبود و اشتباه بزرگی شد. وقتی که ما آنجا بودیم، نیروهای هوایی به دستور سپهبد قرنی آمدند، مانور دادند.

 آنها آن قدر پر رو بودند که همین‏نیروهای هوایی ما که آسمان کشورمان مانور می‏دادند، اینها به عنوان تجاوز به حقوق کرد معرفی کردند و بعد هیاهو راه انداختند و بعد که آمدیم، دیدیم که آقای قرنی را حذف کردند.

 تا این حد ضعف نشان داده می‏شد و آنها هم تا این قدر پر رو شده بودند. گلوله‏های مانور را آورده بودند و آن وقت هم که ما جنگ ندیده بودیم، این را به عنوان این که خمپاره به مردم زدند و جلوی هیأت به این شکل عمل می‏کردند.

 تازه شعاری هم می‏گفتند، نفت برای ساختن کردستان، که این هم شعارشان بود که از آنجا به نفت خوزستان نزدیک بودند و آنجا را تصرف کرده بودند و کسی هم در مقابلشان نبود و چندان نمی‏ترسیدند و نیروی دیگری هم نبود و ابرقدرتها خیلی از آنها حمایت می‏کردند و ما یادمان هست که جزو مذاکرات اولیه‏ای که با روسها داشتیم، با آنها برخورد می‏کردیم، یکی از حرفها این بود که شما اینها را در کردستان حمایت می‏کنید.

 خوب همه چپی‏ها آنجا جمع شده بودند و راستی‏ها هم برای آنکه عقب نباشند، به یک شکل دیگری بودند و فکر می‏کردند که این مسأله حل شده است.

 خود دولت هم بیشتر دل بسته بود به اینکه با حسن نیت مسأله را حل کند. کسانی هم در دولت بودند که طعم خودگردانی و خودمختاری را چشیده بودند و از آن حمایت می‏کردند.

 اختلافات ما در شورای انقلاب این بود که آنها با خودگردانی می‏خواستند این را امضاء کنند، که ما مخالفت می‏کردیم.

 ارتش و سایر نیروهای مسلح در اختیار بنی‏صدر قرار گرفته بودند. مرحوم شهید دکتر چمران از کسانی است که در آن دولت نمی‏خواست برود و نسبتاً تلاش موفقی کرد که این کار ایشان را باید جدی حساب کنیم. بقیه مسائل دیگر برمی‏گردد به بچه‏های فداکار و نیروهای خودجوش جامعه، سپاه، کمیته‏ها، بسیج و جهاد و از مردم خود کردستان که زود به ماهیت آنها پی بردند.

 البته، همان وقت هم خیلی‏ها پی بردند، ولی چون در مراکز مبارزه نمی‏دیدند، می‏ترسیدند وارد میدان شوند. این باعث شد که مبارزه عقب افتاد.

 بالاخره آنها که دلشان می‏سوخت، باید یک کسی می‏رفت دستشان را می‏گرفت و حمایتشان می‏کرد و الحمدللّه، کم‏کم جریان در کردستان باز شد.

 البته، نمی‏دانم از کی فرد فردتان آنجا بودید. به هر حال، آنهایی که بیشتر آنجا بودند تاریخچه کردستان را شاید بهتر از من بدانند و ترسیم کنند. ما از دور مسائل را می‏دیدیم. به هر حال، کار بزرگی که تا به حال در کردستان شده، برای کسی پوشیده [نیست].

 مسأله‏ای که باید خیلی جدی بگیرید، این است که دشمنان این طور نیست که وقتی یک جریانی رو به شکست رفت، آن را رها کنند و بروند، ممکن است افراد مایل باشند، بروند و خودشان را نجات دهند، مأیوس شوند و دیگر حاضر نباشند، شرارت کنند، ولی آنها ولشان نمی‏کنند. اینها گیرنده آنها هستند، اسرارشان دست آنها است و از اینجا بروند، باید به آنها پناه ببرند و باید جوری زندگیشان را ترتیب دهند که در گرو آنها باشند و حرکت کنند.

 آنها اینها را ول نمی‏کنند. برای ایجاد مزاحمت برای دولتها و مردم از تک فرد هم نمی‏گذرند.

 اینها اگر آدم در تهران گیرشان بیاید تا آخر استفاده می‏کنند وقتی که این طور است، پیداست که از جریان وسیع مثل نیروهای ضدانقلابی که در کردستان جمع بودند، دست بردار نیستند.

 امروز ما راه طولانی داریم تا اینکه برای کردستان حرکت کنیم و برسیم تا جایی که امن زندگی کنند.

 در این میان آن چه خیال می‏کنم بسیار مهم است که آقایان تلاش کنند تا مردم بفهمند، اینست که خود مردم کردستان کم‏کم مسؤولیت حفظ منطقه و مبارزه با دشمنان را به دوش بگیرند. آنها باید این را درک کنند که اگر خودشان تلاش نکنند، هر روزی که دولت مرکزی یک گرفتاری در جای دیگری پیدا کند و توجه‏اش در کردستان کم شود، دوباره این آتش از زیر خاکستر سرش را درمی‏آورد.

 آنها باید برای ریشه‏کن کردن فساد با شما همکاری کنند و آنها باید محور شوند. و شما با آنها همکاری کنید. در داخل کشور هم مردم توانستند تروریست و ضدانقلاب را از بین ببرند و دولت این قدر نیرو نداشت و نمی‏شد با آن جریان وسیعی که در همه جا مخفی شده و در هر گوشه‏ای سرش را زیر خاک کرده و بیرون می‏آید، آن طور مبارزه کرد، مگر این که مردم با ما باشند.

 کار بسیار مهم ما در کردستان و آذربایجان غربی این است که مردم را در میدان عمل قانع کنیم که اینها خودشان هستند که باید وارد میدان شوند، منتهی آنها باید ایمان پیدا کنند که ما دلسوز آنها هستیم و بین کرد و فارس و ترک و عرب که در کشور هستند، فرقی نمی‏گذاریم. در صورتی که آنها مؤمن شدند، ما به صورت برادر با آنها برخورد می‏کنیم، خیلی برای شما مهم است.

 یکی از چیزهای خوشحال کننده که در گزارشات شما بود، این است که فرماندار و بخشدار سنی در مکانهای شیعه محبوبیت دارد و برعکس این.

 این خیلی خوب است، چون روزی که پرچمدار ا ین جریانات، کثافتکارها و کمونیستها بودندبه مذهب شیعه و سنی اتّکا می‏کردند و از اختلاف مذهبی می‏خواستند استفاده کنند که این از اختلافات مهم آنها است. اگر موفق شوند و این حربه را در دستشان بگیرند و ما به دام این توطئه بیفتیم، آنها موفق می‏شوند.

 لذا، خیلی باید جدی باشید و به هیچکس اجازه ندهید که به اختلافات مذهبی دامن بزند و مردم شیعه و سنی باید در سراسر کشور و در همه دنیا مثل برادر باشیم، اما آنجا که بخصوص دشمن تحریک می‏کند، شما خیلی باید مواظب باشید که نتوانند این حربه را به کار ببرند و این طور که شما گفتید، اگر حالت عامی پیدا کند و در مدرسه و کارخانه و سایر جاها این طور شود، خیلی خوب است.

 [مورد] دیگری که هست، محروم بودن مناطق کردنشین است. البته، این مناطق، از بهترین مناطق هست، آن اراضی حاصلخیز و هوای خوب و شرایطی که آنجا هست، بارانی که در خیلی از جاهای ما چنین چیزی نیست. در سیستان و بلوچستان یا کرمان در حدود صدو پنجاه میلی‏متر باران هست و شما چهار برابر دارید.

 با همه امکاناتی که اینجا هست، این مردم محروم مانده‏اند. به خاطر همین شرارتهایی هم که اینها کردند، در گذشته هم به نوع دیگری حکومت مرکزی نمی‏توانست به اینها اطمینان کند، چون کمونیستها این طور بودند و در نظام شاه، ظالمانه با اینها برخورد می‏کردند و شاه می‏خواست از راه فشار سرکوب کند. باید از طریق معکوس آن جهت حرکت کنیم.

 نظام شاه جوری رفتار کرد که خیلی از کردها و ترکهای منطقه خیال کردند که حکومت تهران نمی‏خواهد اینجا مثل جاهای دیگر ترقی کند. این را باید از ذهن اینها درآورد و اینکه در گزارش شما بود که بودجه شما با این حالت ناامن به این خوبی جذب شده است، این خیلی خوشحال کننده است و آنها با همه وجودشان باید احساس کنند که مسأله این طور است.

 در مجموع، من به عنوان یکی از مسؤولان کشور از شما برادران فداکار که در این شرایط مشکل زحمت می‏کشید، تشکر می‏کنم و باز به شما عرض می‏کنم که رمز موفقیت شما در همان فداکاری شماست.

 اگر این نبود، در جامعه مقبول مردم نمی‏شدید، معاون استانداری که آن جور شهید می‏شود و معادن دیگر بلافاصله همان کار را انجام می‏دهد، مردم دیگر نمی‏توانند به ذهنشان راه دهند که اینها برای حکومت سرکار آمدند، این دیگر نمی‏شود. ممکن است به شما بگویند که اینها اینطور هستند، [ولی] این را در ذهن کسی نمی‏توان وارد کرد.

 ان‏شاءاللّه پیش خداوند مقام بالاتری از اینها کسب کرده‏اید، خداوند کسانی را هم که نمی‏گذارند خدمت کنید و سنگ لای چرخ می‏گذارند، هدایت می‏کند و دل همه را با هم مهربان می‏کند. شما را به خدا می‏سپارم، امیدوارم مکرر شما را زیارت کنیم.

    والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته