خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»
شنبه 7 خرداد 1362
تا ساعت نه و نیم صبح در منزل مطالعه میکردم و مینوشتم. پیامی برای سمینار انجمنهای اسلامی دانشجویان هند نوشتم. به زیارت امام رفتم. دیر رسیدم؛ امام صحبت را شروع کرده بودند. نزدیک در حسینیه جماران در میان دیگران نشستم، ولی فیلمبرداران و عکاسان دست از سرم برنداشتند. بعد از سخنان امام بلافاصله به منزل برگشتم و کنار استخر، مشغول مطالعه شدم. یاسر و مهدی شنا و شیطونی میکردند. اخوی محمد [مدیر عامل سازمان صداوسیما] هم آمد. انتقادی که به برنامه دیروز کودک رادیو داشتم، گفتم؛ ضمن اینکه تاکید کردم، اصل برنامه خوب است. او خبر داد که شرکت فرانسوی تامسون، اخیراً اطلاع داده که حاضر است، نیازهای فنی ما را بدهد؛ بعد از انقلاب، همکاری را قطع کرده بود. اخیراً بعد از ضربه به حزب توده و شوروی، غربیها امیدوار شدهاند.
مقداری هم وقتم را به غرس نهال نعناع در گلدان نمودم. عفت، امروز صبح مبتلا به درد کتف شد؛ گویا سرماخوردگی موضعی است. ناهار فاطی و سعید هم آمدند. همشیره فاطمه تلفن کرد که با والده و معصومه روز پنجشنبه عازم سوریه هستند.
عصر در مجلس، جلسهای داشتیم. هفته برگزاری سومین سالگرد گشایش مجلس شورای اسلامی بود. نمایندگان و شخصیتها و سفرا و خانوادههای شهدا مهمان بودند؛ همه نیامده بودند، ولی جلسه خوبی بود. سرود خوبی خواندند و خوش آمد گفته شد و نخست وزیر صحبت کرد. سپس من درباره آثار و ویژگیهای مجلس حرف زدم. پذیرایی به عمل آمد و سپس به خانه آمدیم. بچهها هم با من به جلسه آمدند و شب دیرتر برگشتند. گزارشها میگوید، ترکیه در گوشهای از مرزهای شمالی عراق، وارد خاک عراق شده است؛ ظاهراً برای سرکوب کردهای مخالف عراق و ترکیه هر دو، و شاید هم چیزهای دیگر. باید منتظر روشن شدن وضع بود.