خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال 1362 – آرامش و چالش
جمعه 13 آبان 1362
تا ساعت ده و نیم صبح در خانه مطالعه میکردم. برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه [تهران] رفتم. با جبهه هم تماس گرفتم. گفتند وضعشان خوب است. بین سپاه و ارتش، مطالبی درباره عملکرد هلیکوپترها برای نجات مجروحان از میدان جنگ در کوهستانها که راه ندارد، پیش آمده که منجر به این شد، چند هلیکوپتر تحت فرمان سپاه در آید. دکتر سعید [لاهوتی] برای رفتن به اهواز به فردوگاه رفت. گفتند هواپیماهای سی - 130 را امروز به انتقال مجروحان اختصاص دادهاند و به اهواز نمیرود. عصر، گزارشهای واصله را خواندم. با کمک مهدی و فاطی، کتابهای لغت نامه دهخدا را مرتب و ناقصهایش را مشخص کردیم.
خبرها میگوید، امروز صبح در لبنان در شهر صور، یکی از مسلمانان، فداکارانه با کامیون پر از مواد منفجره، خود را به ساختمان مقر فرماندهی اسرائیلیها زده و ساختمان را بر سر آنها خراب کرده و تلفات زیادی از آنها گرفته است. اسرائیل با بمباران مواضع نیروهای مردمی، خواسته انتقام بگیرد. حرکت عظیم و عجیبی در لبنان آغاز شده و مایه وحشت اشغالگران است. آخر شب فیلمهایی که در اروپا از تلویزیونهای آلمان و فرانسه درباره انقلاب اسلامی و تبلیغات گروهکها گرفته و فرستاده بودند، دیدیم؛ خیلی ناجوانمردانه عمل میکنند.