خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

  • سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۶۲

سه شنبه 18 مرداد 1362

    به دفتر آقای خامنه‏ای رفتم. ساعت شش صبح با ایشان و آقایان صیاد شیرازی و محسن رضایی، برای رسیدگی به نتیجه عملیات و برنامه‏ریزی برای آینده، جلسه داشتیم. از نتیجه عملیات والفجر 2 و3 راضی بودند. هجوم وسیع عراق در مهران با نیروهایی که از اطراف آورده، کمی نگرانشان کرده است. با جبهه تماس گرفتند؛ معلوم شد، دیشب تپه‏های مهران را پاک‏سازی و سیصد نفر را اسیر و بقیه را تارومار کرده‏اند. برای عملیات آینده هم دو منطقه را مشخص کردیم.

    ساعت هشت صبح، به مجلس آمدم؛ جلسه علنی را آقای یزدی اداره می‏کرد. به دفترم رفتم. گزارشها را خواندم. نزدیک ظهر، خبر رسید که عراقیها اعلان عقب نشینی از مهران کرده‏اند؛ خبر خوبی است. شکستشان را عقب نشینی اعلان کرده‏اند.

    ظهر از صنایع نظامی آمدند و پیشنهادهایی برای اصلاح کارها داشتند. آقای قربانی، امام جمعه لاهیجان آمد و از حزب [جمهوری اسلامی] رشت و کمی قیمت چای گله داشت. ناهار را با هم خوردیم. عصر گروهی از سازمان [مجاهدین]انقلاب اسلامی، شاخه آقای راستی [کاشانی] آمدند؛ از جناح مخالفشان انتقاد داشتند.

    آقای [اسدالله]بادامچیان آمد. از عقب رفتن آقای [حبیب‏الله]عسکراولادی و [احمد]توکلی، ناراحت بود و پیشنهاد تعویض آقای [میرحسین موسوی]نخست وزیر را داشت؛ رد کردم. آقای غیوران آمد و انتقاد داشت؛ آقای موسوی [نخست وزیر] ایشان را هم جواب کرده است؛ وی بازرس ویژه نخست وزیر در توزیع کالا بود.

    آقای محمدرضابهشتی آمد و گزارشی از جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] داد که خواسته‏اند، وزرای پیشنهادی، قبلاً در شورا تصویب شود. نگران وضع حزب بود. آقای گلسرخی آمد، عازم هند است. گفت صاحب یک کتابخانه بزرگ در بمبئی - آقای کاشانی - مرده و خواسته است که این کتابخانه را به جمهوری اسلامی بدهد. پیشنهاد وکیل مجلس شدن در آینده داشت. شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز مشهد آمدند. از وضع جنگ، اقتصاد، اختلافات و... نگرانی داشتند؛ کمی راحتشان کردم. از بنیاد مستضعفان آمدند، بیلان دادند و راجع به فروش طلا و جواهرات و عتیقه‏ها مشورت کردند. شب، شورای عالی دفاع جلسه داشت. مصاحبه کردم. آخر شب به خانه آمدم.