حسن یقین هاشمی رفسنجانی
آیت الله محمد امامی کاشانی (امام جمعه موقت تهران)
حادثه سنگین و غمبار رکن انقلاب اسلامی رحلت آیت الله آقای هاشمی رفسنجانی را به محضر مقدس امام عصر ارواحنا له الفداء و رهبر عزیز انقلاب اسلامی، مراجع معظم و حوزههای علمیه و ملت قدرشناس و وقتشناس ایران و بیت ایشان همسر مکرمه و فرزندان، برادران و بازماندگان تعزیت و تسلیت عرض میکنم.
بحثم در این وقت کوتاه در دو فصل است. فصل اول شخصیت جناب آقای هاشمی است که درباره این شخصیت این روزها بسیار سخن به میان آمده است. بنده از پیامهای مراجع معظم مخصوصاً بیان پرمحتوا و پرمهر رهبر معظم انقلاب تشکر میکنم.
در فصل اول بحثم خواستم چند کلمهای درباره تفکر جناب آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کنم. درباره ایشان در ابعاد مختلف سیاسی و انقلابی بیان شده است. درباره تفکر فرهنگی ایشان چند نکتهای را عرض میکنم. در سال 1336 یا 1337 ایشان و من در مدرسه آیت الله حجت که درس میخواندیم. روزی با هم قدم میزدیم. به بنده چنین گفت باید فکر جوانها و این نسل را روشن کرد و این با یک حرکت علمی و فرهنگی است. ایشان گفت من با شهید باهنر قرار گذاشتهایم که یک حرکت فرهنگی داشته باشیم و مجلهای به نام مکتب تشیع تأسیس کنیم. یک مقدماتی از اوضاع کشور گفت. بعد گفت شما هم مقاله بده. بنده هم دو مقاله به مکتب تشیع دادم. از همان روزها در سال 1336 یا 1337 که 24 سال داشت، ایشان به این نکته یعنی توجه مردم مخصوصاً نسل جوان به اسلام واقعی، قرآن و محتوای قرآن کریم توجه داشت. وقتی ایشان در سال 1353 در خفقان شدید به زندان افتادند، میگفت وقتی به زندان رفتم، دیدم اوضاع محاکمه من طوری نشان میدهد که زندان من طولانی خواهد بود. لذا به فکر تفسیر قرآن افتادم. دلخوشیم در آن شکنجه و وضعیت زندان نوشتن همین تفسیر قرآن بود. به زندانبان ها گفتم یک قرآن به من بدهید، ولی آنها ندادند. گفتم یک کاغذ و قلم به من بدهید، ندادند. من در ذهن خودم عناوین را مرور میکردم که چگونه آنها را استخراج کنم. تا دوران محاکمه من تمام شد و مرا به زندان اوین بردند. در آنجا دوستانی همچون مرحوم آیت الله طالقانی، مرحوم آیت الله مهدوی کنی و آیت الله انواری بودند. آنجا قرآن بود. من شروع به نوشتن کردم. به من گفتند اگر این قرآن را بنویسی از تو در زندان میگیرند. من این خطر را احساس میکردم. لذا وقتی همسرم برای ملاقاتم به زندان اوین میآمد، من آنرا به او میدادم و او در زیر چادر خود به بیرون زندان میبرد. بعد از پیروزی انقلاب هم به عدهای از دوستان واژهها و کلیدها را دادند و آنها هم به تبیین آن پرداختند و الآن هم به صورت راهنمای تفسیر قرآن منتشر شده است. ایشان چنین تفکر علمی و قرآنی برای روشن کردن جامعه داشتند.
بنده در اینجا نامه31 امیرالمؤمنین(ع) را خطاب به فرزندش حضرت امام حسن مجتبی(ع) عرض میکنم ولی خطاب به امت اسلام است تا روز قیامت و آن جمله شریفه اینست: «وَ اطْرَحْ عَنْکَ الْهُمُومَ بعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقِین»[4]؛ فرزندم همّها، غمها و غصهها را از خودت دور کن با صبری محکم و عزم و بدون اختلال و خلل و حسن یقین و باور به خدا و به اسلام.
این ولو خطاب به حضرت مجتبی(ع) است، ولی از رهگذر خطاب به فرزند بزرگش به تمام امت اسلام است.
حسن یقین؛ یعنی باور را در خُلقت، در خویت، در رفتار و کردارت محقق کن. این دو اصل ریشه است. آن چیزی که باعث شد جناب آقای هاشمی زندان ها را تحمل کند و آن یاری ها را نسبت به انقلاب بکند، همان باور محکم و صبر قوی بود. این دو اصل در زندان شکنجهها را برایش آسان میکرد و تبدیل به نوشتن قرآن کرد. در میدان سیاست مشکلات بر او آسان شد. این دو اصل، اصل بزرگی است. همه ما باید بر این دو اصل که حضرت علی(ع) فرمودند، باشیم و حرکت کنیم.
مرحوم آیت الله هاشمی اسلام، انقلاب و کشور را باور داشت. استکبار و استعمار مسلط بر کشور در آن زمان را باور داشت و میدانست آنها عزّت کشور را از بین بردهاند. میدانست عزّت در سایه اسلام و کمک کردن به امام راحل است. اینها برایش حقیقتی بود که در تمام این صحنهها جلوه کرد. ریشه تمام اینها همان عزائم الصبر و حسن الیقین بود.
فصل دوم نکتهای بود که دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کردند. نکته خوبی را مطرح کردند. بنده این بحث را از زاویه دیگری مطرح میکنم و آن اینست که این تشییع چه بود؟ این تشییع با این عظمت نشان دهنده وحدت ملّی بود. این قابل تردید نیست. ولی آیا برای آقای هاشمی 83 ساله، با این پیکر و قیافه آمده بودند یا نه؟ پشت پرده مسئله دیگری بود. بدون شک مسئله دیگری بود و آن بحث این بود که حامی انقلاب را تشییع کردند. بنابراین به انقلاب اسلامی احترام کردند. درود بر شما و آفرین بر شما که خدای متعال همه شما را ارج دهد که چنین قدرشناس و وقتشناسید.
حقیقت اینست که تشییع علم و اسلام است. احترام به انبیاء، اوصیاء و اهل بیت پیامبر(ص) و احترام به شهدا و حمایت از شهدا است. در سایه تبلور خون شهداست. ولو عدهای به این حقیقت توجه نکنند، ولی باطن و حقیقت اینست. پشت پرده این عقیده است که آدم را برای تشییع جنازه میبرد. شرکت در این تشییع جنازه یعنی انقلاب، اسلام و انقلابی که میخواهد به دست رهبر عزیزمان به صاحب عصر ارواحنا له الفداء برسد. واقعیت چنین است.
بنابراین ما باید بیاییم و این وحدت را حفظ کنیم. به خنّاس ها نگاه نکنیم. بدون شک در داخل کشور دشمنان انقلاب هستند. بیرون هم دورتا دور دشمنانند. توجه به این نکته کنیم ببینیم که رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) درباره آیت الله هاشمی چه فرمودهاند: هوش وافر. این هوش وافر مهم است. هوش وافر نتوانست جناب آقای هاشمی را از رهبر معظم انقلاب جدا کند. میگفت عشق من به رهبری است. تا آخر هم رهبر معظم انقلاب ایشان را به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت منصوب کردند. امام(ره) با پیشنهاد رئیس جمهور محترم آقای هاشمی جنابعالی را به عنوان فرمانده کل قوا تعیین میکنم که شما به تمام این مشکلات رسیدگی کنید. چنین فردی که از همان اول با امام راحل و رهبر معظم انقلاب بود. الآن در کشور هستند خناس هایی که میخواهند کشور را قطعه قطعه کنند. ما به همان وحدت که در تشییع جنازه بود نیاز داریم. عزت کشور همین است. ارتقاء جمهوری اسلامی همین است. باید ببینند محور ملت ایران شخصیتی به نام ولی فقیه است. به تمام کسانی که در تشییع جنازه آمدند عرض میکنم: عزیزان من! نظام محور لازم دارد. این محور را امام عصر(عج) تعیین کرده است، در آن توقیعی که محمد بن عثمان عمری از امام عصر(ع) نقل میکند که وقتی شما در غیبت باشید مردم چکار خواهند کرد. «وَ أَمَّا الْحَوَادثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُم»[5] حوادث واقعه که بعضی فکر کردند احکام حلال و حرام است، نیست. اگر هم باشد، جزئی از آن است. حوادث و رخدادها است. این همان مشکلاتی است که دنیای استکبار برای کشور بوجود آورده است. حضرت امام عصر(عج) فرموده ولی فقیه است. کسی که فقه را مجتهد، عادل، پارسا، جهان بین و جهان شناس و دشمن شناس است و خودش را فدای مصالح کشور میکند، این باید به عنوان محور باشد تا کشور عزبت خود را داشته باشد. امیدوارم خداوند تبارک و تعالی رهبر عزیز و گرانقدرمان را در سایه امام عصر ارواحنا له الفداء تا ظهور خودش به سلامت و مستدام دارد.
عزیزان! جوانان! مادران! شما کام شما را با تربت امام حسین(ع) گرفتهاند. پدران و مادران شما به عشق امام عصر(عج) زندگی کردهاند. شما هم در بطون و کنون و پرده اخیر دلتان بدانید که چنین حقیقتی وجود دارد. لذا سستی نکنید، کنار نکشید، اتحاد را به خاطر عزّت اسلام و انقلاب، ادامه خون شهدا، و به احترام و عزت خانواده شهدا حفظ کنید. مبادا خنّاس ها در شما اثرگذار باشند.
*برگرفته از مشروح خطبههای نماز جمعه 24 دی ماه 95 به امامت آیت الله محمد امامی کاشانی