ادبیات در دورۀ هاشمی رفسنجانی
۳- رفاه و اعتراض:
۳-۱- فرهنگ:
دلبستگان جبهه و جنگ، این دوره را در یأس و دلسردی میگذرانند. برای اینان، بهشت مطلوب، دفاع مقدس است و اکنون دنیای پس از جنگ و امام را دنیایی سیاه مییابند. سعی میکنند شرایط پیشین را برای خود زنده نگاه دارند[۱] و هر گونه تغییر و تحولی را دور شدن از آرمانها تفسیر میکنند؛ خصوصاً اگر رنگ و بویی از رفاه داشته باشد که در تعبیر اینان دنیادوستی و استکبار نامیده میشود.
۳-۲- ادبیات:
توجه به فقر و رسیدگی به فقرا آنقدر بالا میگیرد که وقتی سید مرتضی آوینی شهید میشود، مهمترین چیزی که ذهن میرشکاک را میآزارد «نان» کودکان است که گویا بدون شهید آوینی به دست نمیآید:
«کودکان ما نان میخواهند؛ نان! نان مرتضی! و نان همیشه گرانتر و گرامیتر از ایمان بوده است. تو را از دست دادهایم. سر بر درگاه خانه پدران تو، به این میاندیشیم که زبان خود را در مدح و ستایش کدام امیر صیقل دهیم و شرف خود را کجا به اجاره بفرستیم. رفتن آسانترین راه بود»[۲].
چنانکه دیده میشود، در دیدگاه میرشکاک که از نویسندگان و متفکران اصلی حوزه هنری در این دوره محسوب میشود، تنها راه کسب نان خودفروشی و شرففروشی است.
رزمندگان از جنگ برگشته، با جامعهای مواجه میشوند که رفته رفته از فضای جنگ و جبهه فاصله میگیرد. طبیعتاً این منظره برایشان خوشایند نیست و بر میآشوبند و اعتراض میکنند. نوک پیکان حملات آنان به سوی مال اندوزان است و دولت هاشمی که زمینه را برای آنان فراهم کرده است.
شاید اتفاقی نباشد که میرشکاک در این سالها بسیار پر کار است. او در سوره اندیشه و نیستان و ... در قامت یک تئوریسین پرکار و دغدغهمند ظاهر میشود و صفحات زیادی از مطبوعات آن دوره را به خود اختصاص میدهد. جنس کلام میرشکاک اعتراض تند و تأکید بر باورهای خودیِ اغراق شده است. شعر «فصلی از منظومه مردابها و آبها» ی سید حسن حسینی بهترین آینه این دوران محسوب میشود. همچنین قزوه به عنوان بارزترین چهره شعر اعتراض، در این دوره پرکار است.
معلم نیز معترض است؛ اما با این تفاوت که اعتراض او به مکاتب فکری دگراندیش است؛ به طور مشخص روشنفکری و عبدالکریم سروش[۳] آخرین سرمقالههای شهید آوینی در سوره اندیشه نیز یکسره درباره هجوم مدرنیته و خطر دوری از فرهنگ خودی است.
اینکه ۲۷ قسمت از برنامه «درسهایی از قرآن» حجه الاسلام قرائتی در سالهای ۷۱، ۷۲ و ۷۵ به بحث امر به معروف و نهی از منکر اختصاص یافته نیز مؤید دیگری بر روح حاکم بر این دوره است.
در انتها چند بیتی از منظومه مردابها و آبها را بخوانیم که به نوعی مانیفست معترضان است به روایت سید حسن حسینی:
ماجرا این است کم کم کمیت بالا گرفت جای ارزشهای ما را عرضه کالا گرفت
احترام «یاعلی» در ذهن بازوها شکست دست مردی خسته شد، پای ترازوها شکست
آتشی بیرنگ در دیوان و دفترها زدند مهر «باطل شد» به روی بال کفترها زدند
اندک اندک قلبها با زرپرستی خو گرفت در هوای سیم و زر گندید و کم کم بو گرفت
غالباً قومی که از جان زرپرستی میکنند زمره بیچارگان را سرپرستی میکنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست لنگی این قافله تا بامداد محشر است! [۴]
۳-۳- سینما و تلویزیون:
در سینما نیز اوضاع شبیه به عالم ادبیات است. فیلمهای حاتمیکیا علاوه بر بار عاطفی بیشتر، از جنبههای اعتراضی هم بینصیب نیستند. «از کرخه تا راین» (۱۳۷۱) روایت مصائب یک جانباز شیمیایی و البته تقابل فرهنگها است و «آژانس شیشهای» (۱۳۷۶) اوج تقابل فرهنگی اهالی جنگ با مردمی است که میخواهند در آرامش باشند.
۴- وحدت کلمه سیاسی:
۴-۱- فرهنگ:
فضای سیاسی-اجتماعی هنوز تک صدایی است و جناحها و حزبهای سیاسی تفاوت بارزی با هم ندارند. شاید همین عامل باعث میشود که درصد مشارکت مردم در انتخابات، در این سالها به کمترین عدد بعد انقلاب برسد؛ نه شور جنگ در میان است و نه رقابت جناحی.
۴-۲- ادبیات:
در این دوره هنوز بین دولت (قوه مجریه) و نظام (حکومت جمهوری اسلامی) فرقی گذاشته نمیشود و اعتراض به دولت رنگ جناحی نگرفته است؛ لذا اعتراضها یکدست و صادقانه است. هفتهنامه طنز گل آقا در این دوره است که میتواند فعالیت کند؛ چون معترض است و موضوع اعتراض هم دارد و اعتراضش به نفع یک گروه سیاسی نیست؛ بلکه از زاویه دید مردم است. همین نشریه در دوره بعد جناحی میشود و اندکی پس از آن، افول میکند و تعطیل میشود.
۴-۳- سینما و تلویزیون:
آثار طنز سینمایی این دوره نیز باورهای حکومتی را به چالش میکشد. لیلی با من است، برای نخستین بار از جبهه و جنگ تقدس زدایی میکند و آدم برفی بسیاری از خطوط قرمز اخلاقی آن روزگار را میشکند و فضاها و تصاویر ممنوعه (در حد تعریف آن روزگار) را نمایش میدهد. این دو فیلم هر یک به نوعی در تقدس زدایی از جامعه تأثیرگذارند و فاصله گرفتن فضای عمومی از ارزشهای مقدس آغاز انقلاب را نشان میدهند.
۵- آگاهیهای دینی:
۵-۱- فرهنگ:
اولین نکته تغییر رهبری است. بخش منفی کار نبود هیمنه معنوی امام است و بخش مثبتش این که در نبود این هیمنه، معصومان علیهمالسلام بیشتر دیده میشوند. مردم دیگر جانشین و نمود زنده معصوم را در برابر خود نمیبینند و کمکم میتوانند فرق معصوم و مرجع را بهتر درک کنند.
تا زمانی که امام زنده بود، شاعران ایشان را نماینده حاضر اسلام میدانستند و مدایح مذهبی خود به خود به سمت ایشان متمایل میشد؛ هر چند معصوم نبود و مقامش با مقام دوازده امام علیهمالسلام قابل قیاس نبود، اما مردم او را میدیدند و امامان معصوم علیهمالسلام را نه؛ بنابراین او را بیش از اهل بیت علیهمالسلام میشناختند و میستودند؛ خصوصاً اگر به یاد بیاوریم که بدنه جامعه در اوان انقلاب، اسلام را خوب نمیشناخت و در واقع دین را با جمهوری اسلامی شناخته بود. این مردم حتی اگر اوصافی از اهل بیت علیهمالسلام میشنیدند، چون همانها را در وجود امام خمینی جلوهگر میدیدند، باز به مدح ایشان میپرداختند. در دوره امام، بدون اینکه بحث انحراف اعتقادی و گذر از امام معصوم علیهالسلام مطرح باشد، تمام اسلام زیر سایه شخصیت امام خمینی بود؛ اما پس از ارتحال ایشان، آن هیمنه حضور از میان رفت؛ به تدریج حضور معنوی ایشان نیز در ذهنها کمرنگتر شد؛ تا آنجا که ده سال بعد از فوت ایشان، یعنی سال ۱۳۷۸ به نام سال امام خمینی نامگذاری شد. اگر از منظر آواهای معارض باختین به این قضیه نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم که این نامگذاری برای یادآوری ارزشهای در حال فراموشی بوده است. حال وقتی امام خمینی در جامعه کمرنگ شود، دوباره اسلام با متولیان اصلی و آغازینش شناخته میشود؛ یعنی معصومان علیهمالسلام.
علاوه بر این، آیتالله خامنهای بروز و ظهور ولایی بیشتری نسبت به امام خمینی دارد. به عنوان نمونه، مکرراً به زیارت امام رضا علیهالسلام مشرف میشود و این زیارتها بازتاب خبری پیدا میکند؛ اما در طول ده سال رهبری امام خمینی، چنین خبری از ایشان منتشر نمیشود.
نکته دوم آنکه عمق معارف دینی در جامعه بیشتر شد. حوزههای علمیه که در عصر پهلوی بسیار ضعیف شده بودند، پس از انقلاب دوباره قوت گرفتند و محصول آن قوت، مثل تمام مسائل فرهنگی، با تأخیر به جامعه رسید؛ یعنی تقریباً از دهه دوم انقلاب. مهمترین رسانهای که عموم مردم را با اسلام آشنا میکرد، برنامه درسهایی از قرآن آقای قرائتی بود. بر اساس آنچه در سایت «درسهایی از قرآن» آمده است، پراکندگی و حجم موضوعات برنامه درسهایی از قرآن در دورههای امام و هاشمی رفسنجانی این گونه است:
تعداد برنامه |
قرآن |
احکام |
اخلاق |
امامت |
عقاید |
سیاست |
اجتماعیات |
تاریخ |
|
عصر امام |
۵۰۰ |
۳۰ |
۱۲۶ |
۷۲ |
۹۷ |
۶۱ |
۷۰ |
۱۰۷ |
۱۷ |
عصر هاشمی |
۵۸۵ |
۱۰۶ |
۱۲۳ |
۱۰۸ |
۱۱۴ |
۵۱ |
۵۷ |
۱۱۷ |
۳۷ |
جمع |
۱۰۸۵ |
۱۳۶ |
۲۴۹ |
۱۸۰ |
۲۱۱ |
۱۱۲ |
۱۲۷ |
۲۲۴ |
۵۴ |
جدول پراکندگی و حجم موضوعات «درسهایی از قرآن»
این اعداد در مقایسه درصدی [چون نمودار پایین صفحه] با هم سنجیده میشوند:
نمودار پراکندگی و حجم موضوعات «درسهایی از قرآن»
چنانکه دیده میشود، در مباحث مطروحه آقای قرائتی، فقط مباحث پایه اعتقادی و نیز سیاست است که در عصر امام برتری اندکی داشته است. احکام در هر دوره یکسان بوده و در تمام موضوعات دیگر، عصر هاشمی محمل مناسبتری برای تبیین دین و تعمیق در مسائل دیده شده است. این تحلیل کمّی است؛ در کیفیت نیز نوع موضوعات و دروس عصر امام ابتداییتر است. احکام عصر امام در حد نماز و روزه است اما در دوره هاشمی به زکات و امر به معروف پرداخته میشود.
نکته سوم آنکه دیگر هیجانات جنگ فروکش کرده است و مردم میتوانند با آرامش به معنویات بیندیشند. اگر در جنگ، فقط جنگاوری امیرالمؤمنین و امام حسین و حضرت عباس علیهمالسلام دیده میشد، حالا ابعاد دیگری از وجود آنان نیز به چشم میآید. حجه الاسلام قرائتی که در محرم سال ۱۳۶۱ در برنامه درسهایی از قرآن به این موضوعات میپرداخت: «امام حسین علیهالسلام، جهاد و شهادت؛ امام حسین علیهالسلام، اهمیت شهادت؛ امام حسین علیهالسلام، شهادت و عشق به خدا؛ امام حسین علیهالسلام، مبارزه با استبداد؛ امام حسین علیهالسلام، تغییر جامعه فاسد»، در محرم سال ۱۳۷۳ بحث نماز ظهر عاشورا را مطرح میکند.[۵]
چهارم این که دگراندیشی دینی کمکم بروز و ظهور پیدا میکند. سروش و همفکرانش در حلقه کیان گرد هم میآیند و آرام آرام تحولات دورههای بعد را پیریزی میکنند.
۵-۲- ادبیات:
بنا به دلایل پیش گفته، هیئتهای مذهبی گسترش بیشتری مییابند و اندک اندک از مسائل سیاسی فاصله میگیرند. این مجالس نیاز به شعر مناسب دارند؛ لذا شاعران هیئتی پرکار میشوند و شعرهایی متفاوت از نوحههای صادق آهنگران در ایام جنگ میسازند. شاعران مطرح هیئتی افرادیاند مثل حسان، انسانی، سازگار، مجاهدی و ... . اینان عموماً در سنین میانسالی قرار دارند و به لحاظ ادبی پیرو سبک بازگشت محسوب میشوند. نوع شعر اینان همان چیزی است که در هیئتهای سنتی استفاده میشده، میشود و خواهد شد:
- اینجا رخ خورشید چون شب گشته نیلی در کوچه پیش طفل مادر خورده سیلی
آید به گوش از بیتالاحزانش فغانش آنجا که دشمن قطع کرده سایهبانش
آنجا که رفته سینه و بازو شکسته در بین ره، گه ایستاده گه نشسته
اینجا علی تا صبح شبها ناله میکرد ناله ز داغ یار هجده ساله میکرد[۶] (ص۱۱۹)
اما شعر مذهبی حوزه هنری، هنریتر و نوگراتر از آن است که به کار هیأت بیاید. به عنوان نمونه شعر شاعرانه چند سطری از سهیل محمودی را ببینیم. در این سرودهها، نوعی نگاه عرفانی دیده میشود. سهیل دین را درونی کرده و برعکس آموزههای اجتماعی روزگار عمل کرده است. در دینآموزی آن روزگار کوشش میشد از حضرت زینب (س) یاد پرستار بیفتیم و از حضرت عباس (ع) به جانباز برسیم؛ یعنی از دین به اجتماع؛ اما سهیل از زندگی روزمرهاش، از قناریهایش، از موسیقی مورد علاقهاش و ... به دین رسیده است:
v خطاب به حبیب بنمظاهر: «پیرمرد!/ حالا قرنهاست/ به یاد تو که جوانی کردی/ آوازخوانهای روز و شب/ غزلخوانهای خراباتی وقت و بیوقت/ داد و بیداد گاه و بیگاهشان/ این است:/ ای حبیب من!»[۷]
v خطاب به حضرت عباس علیهالسلام: «ابا الفضل! / تو پدر کدامیک از ما/ کدامیک از ما / ناپسران بودی؟ / که فضل و فتوت را/ فرو گذاشتیم/ فراتر از خویش نرفتیم/ حوصله قناری نداشتیم/دانه نریختیم/ برای کبوترهای تشنه/ آب نیاوردیم...»[۸]
v خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام: «همه نامها با تو/ به یادم میآید/ همه نامها را با تو دیدم/ با تو شنیدم/ با تو شناختم/ محمد با تو یکی شد: / محمدعلی/ حسن/ حسین/ رضا/ حتی اکبر/ که نام بزرگتر خداست»[۹]
۵-۳- سینما و تلویزیون:
ساخت فیلمهای مذهبی-تاریخی در این دوره آغاز میشود: ایوب پیامبر (سلحشور ۱۳۷۲)، روز واقعه (اسدی ۱۳۷۳)، شیخ مفید (محمود حسنی ۱۳۷۴) و امام علی علیهالسلام (میرباقری ۱۳۷۵). پس از تاریخی- مذهبیها نوبت به فیلمهای عمیق و معناگرای مذهبی میرسد که دیگر شخصیتمحور نیستند؛ بلکه مفهوم محورند: بچههای آسمان (مجیدی ۱۳۷۵) و رنگ خدا (مجیدی ۱۳۷۶).
در مقام قیاس، فیلمهای تاریخی- مذهبی معادل «گنجشک و جبرئیل» حسینی و نوع سرودههای علی انسانی و حسین اسرافیلی و ... میتوانند باشند و آثار معناگرا معادل شعرهای سهیل محمودی.
منبع: الفیا
[۱] رک. دفتر سرخ. سپهر، ابوالفضل. تهران: آرام دل، ۱۳۸۷.
[۲] فرامرزنامه. میرشکاک، یوسفعلی. سوره اندیشه، ش -۷۱ (مهر): ۱۸۴–۱۸۷. ۱۳۷۵.
[۳] گزیده اشعار علی معلم دامغانی. مشهد: سپیده باوران، ۱۳۹۳. صص ۳۱۰، ۳۲۱، ۳۴۷.
[۴] گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس، حسینی، سید حسن. دوم. تهران: سوره مهر. ۱۳۸۷. ص ۳۰۹.
[۵] سایت درسهایی از قرآن. دسترسی ۴ خرداد ۱۳۹۴.
http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=۹۸۹.
[۶] دل سنگ آب شد: مجموعه اشعار، جمهوری، ۱۳۸۲. ص ۱۱۹.
[۷] سوگند من به نام شماست. محمودی، سهیل. تهران: نقش سیمرغ. ۱۳۸۳. ص ۴۷.
[۸] همان. ص ۴۱.
[۹] همان. ص ۱۱