مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی با تلویزیون الجزایره قطر

مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی با تلویزیون الجزایره قطر

  • ساختمان قدس
  • شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۷

 

* آقای اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور سابق ایران یکی از برجسته‌ترین شخصیتهای انقلاب اسلامی در ایران به شمار می‌رود. و یکی از نزدیکان امام خمینی بوده است. ایشان از رهبران انقلاب و از پایه‌گذاران نظام جمهوری اسلامی و از پیشتازان دولت می‌باشد. ایشان در ایران به (سردار سازندگی) لقب گرفته است.

طرفداران آقای رفسنجانی و عملکرد و افکار و سیاست او زیاد هستند، کما اینکه مخالفان عملکرد و روش سیاسی و مواضع ایشان هم کم نیستند.

ایشان بعد از کنار رفتن از ریاست جمهوری به دلایل قانونی، متصدی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام که یک هیئت مشاوره ارشد رهبری است شده‌اند.

علیرغم این جایگاه، آقای رفسنجانی قدری از ظهور در صحنه به دور مانده است. شاید این بنا به یک تصمیم شخصی بود. اکنون ایشان با اقتدار به صحنه بازگشته و بصورت بحث‌انگیز تصمیم به نامزدی خود برای انتخابات مجلس ششم گرفته است. بیشتر این احتمال وجود دارد که ایشان بر کرسی ریاست مجلس شورای اسلامی آینده خواهد نشست، چون ایشان اولین کسی است که بعد از انقلاب از سال 1980 الی 1989 بر آن مسند نشسته بود.

آقای هاشمی رفسنجانی میهمان ما در یک مصاحبه ویژه هستند. ما پیشاپیش از حضور ایشان تشکر می‌کنیم.

قبل از ورود به پرسش و سوالات یادآور می‌شوم که ایران در روزهای آینده جشن سالگرد پیروزی انقلاب‌اسلامی را خواهد داشت.

1- جناب آقای رفسنجانی با صراحت بیان بفرمائید انقلاب ایران در چه زمینه‌هایی موفق و یا ناموفق بوده است، به عبارت دیگر موفقیتهای شما چه بوده است، و در چه زمینه نتوانستید به اهداف خود برسید که برای شما در داخل و خارج مشکلاتی را فراهم آورده است؟

** بسم الله الرحمن الرحیم. فکر می‌کنم انقلاب اسلامی ایران در

انقلاب اسلامی ایران انقلابی موفق

یک ارزیابی کلی، انقلاب موفقی بود. از آغاز اهدافی را برای خویش درنظر گرفته بود که یکی استقلال یعنی قطع نفوذ و حاکمیت اجانب

استقلال، یکی از اهداف انقلاب اسلامی ایران

است که مشخصآ آمریکا و انگلیس بود. شما شاهدید که امروز ایران از آنها هیچ‌گونه تأثیر پذیری ندارد.

دوم آزادی بود. حکومت شاه و قبل از وی پدرش و قبل از آن

آزادی دوّمین هدف انقلاب اسلامی

قاجاریه در ایران استبداد شدیدی داشتند. ایران در قرون اخیر همواره تحت سلطه استبداد بود. انقلاب اسلامی، ایران را آزاد کرد.

سوم تشکیل حکومت اسلامی، به عنوان حاکمیت اسلام بود.

تشکیل حکومت اسلامی سومین هدف انقلاب اسلامی

موضوعی که در ایران سابقه نداشت. حتی در اکثر کشورهای دنیا بی‌سابقه است.

ما در سایه انقلاب به این اهداف اساسی و مادر رسیدیم. البته فکر

دستیابی به اهداف توسط انقلاب اسلامی

می‌کردیم با آزاد کردن ایران و حضور مردم در صحنه می‌توانیم ایران را به سرعت آباد کنیم. می‌دانستیم که ایران با توجه به ویژگیهای خاص مانند منابع، امکانات، نیروی انسانی، موقعیت خاص راهبردی منطقه‌ای و موقعیت‌های ممتاز، استحقاق آبادی دارد. البته سرگذشت انقلاب به گونه‌ای بوده است که هنوز نتوانسته‌ایم به آن هدف به طور کامل برسیم. در مسیر هستیم.

اوایل انقلاب درگیریهای داخلی داشتیم. یعنی دو سال اول گرفتار

مشکلات انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب

مشکلات آن بودیم. جنگی بر ما تحمیل شد که 10 سال وقت ما ضایع و منابع ما تجزیه شد. همه اینها باعث شد که حرکت به سوی آن

درگیریهای داخلی و جنگ، عوامل تأخیر در حرکت به سوی هدف انقلاب

هدفها با تأخیر شروع شد. البته دوران سازندگی با سرعتی که داشت، ما را به اهداف نزدیک کرده ولی هنوز فاصله داریم.

درباره روابط منطقه‌ای هم، آنچه که مایل بودیم بشود، نشد. در قانون اساسی برای همکاری با کشورهای اسلامی، همسایه، منطقه و

تلاش برای جبران عقب‌ماندگیهای انقلاب

جهان سوم پیش‌بینی‌هایی کرده بودیم. اینها با تحریکات دیگران و گاه خامی‌هایی که در انقلاب بود، محقق نشد. امیدواریم این عقب‌ماندگی‌ها را جبران کنیم.

* شما در صحبتهای خود گفتید؛ یکی از اهداف انقلاب حاکمیت اسلام بود. می‌دانیم فقط گروههای اسلامی در پیروزی انقلاب سهیم نبودند. ملی‌گراها، مارکسیست‌ها و بعضآ لائیک هم بودند. درست است گروههای اسلامی که اطراف امام بودند، عامل اصلی پیروزی انقلاب بودند. آیا جریان اسلامی آن موقع نگرش و دید کاملا واضح نسبت به حکومت اسلامی داشت؟ یا این نگرش بعد از پیروزی انقلاب و در جریان تجربه‌های روزها و سالهای اول به صورت تدریجی شکل گرفت؟

** از لحظه‌ای که مبارزات را شروع کردیم، یعنی از 40 سال قبل،

مبارزه با مفاسد حکومت شاه از اهداف شروع مبارزه

هدف ما مبارزه با مفاسد حکومت شاه بود. در اواخر دوران مبارزه، وقتی که مردم به عنوان دفاع از اسلام وارد مبارزه شدند، فکر تشکیل حکومت اسلامی اوج گرفت. امام"ره" در یک کار بی‌سابقه درس

اوج تشکیل حکومت اسلامی با حضور مردم در صحنه

ولایت فقیه را در نجف مطرح کردند. این شعار: استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی قبل از پیروزی شکل گرفت می‌رساند که حاکمیت

شکل‌گیری شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی در قبل از پیروزی انقلاب

اسلام در رهبری جدی بود. شکل‌کار در اوایل انقلاب برای ما مشخص نبود. ولی می‌دانستیم که مهمترین هدف مردم، حاکمیت اسلام است. آنچه که به عنوان قانون اساسی و ارگانها شکل گرفت، تدریجی بود و کم‌کم به این شکل درآمد.

* همانطور که در سئوال قبل گفتم، گروهها و جریانهای مختلفی در پیروزی انقلاب نقش داشتند. ولی بعد از انقلاب مشکلات فراوانی مثل درگیریهای داخلی و جنگ پیش‌آمد که درگیریهای داخلی بعضآ باعث خشونتهای زیادی شدند. چرا جریان اسلامی بعد از پیروزی انقلاب سعی کرد خودش یکه‌تاز میدان شود و تمام قدرت را در دست بگیرد؟ چرا گروههای لیبرال، ملی‌گرا و مجاهدین خلق، حتی رئیس‌جمهور منتخب مردم یعنی بنی‌صدر را از صحنه دور کرد؟ آیا فکر می‌کردند که انقلاب تحمل وجود چند جریان را نداشت؟ یا اینکه مسأله دیگری بود؟

** آنها نتوانستند حکومتی را تحمل کنند که اکثریتش غیر از

تا بعیت اکثریت مردم ایران از امام و روحانیت

خودشان باشد. حتمآ می‌دانید - اگر هم نمی‌دانید، تاریخ را بخوانید - که اکثریتی نزدیک 95% - عاشق و تابع امام و روحانیت بودند. بنابراین این گروهها در هر انتخابات و مشارکت مردمی چندان رأی نداشتند. آنها از اول بیشتر از ظرفیت خویش سهم می‌خواستند. فکر می‌کردند در انقلاب مؤثر هستند. نمی‌خواستند بپذیرند که نهایتآ توده مردم با تظاهرات و اعتصابات آنهم به دستور امام و رهبری روحانیت، شاه را بیرون کردند. گروههای کمونیستی و منافقین که آن موقع

توسل گروههای کمونیست و منافق به اسلحه

اسمشان مجاهدین خلق بود، از اول به اسلحه متوسل شدند. در شلوغی‌های اوایل انقلاب کلانتریها و پادگانها را غارت کردند. به ترور متوسل شدند. حتی جنگ خیابانی داشتند. بعضی از آنها در

افکار غلط منافقین در تجزیه کشور

کردستان و خرمشهر و جاهای مختلف کشور به اشکال مختلف در فکر تجزیه بودند. مطمئن بودند که در رأی گیریها سهم زیادی ندارند. کسانی که به اسلحه متوسل شدند، با زور هم سرکوب شدند. اما گروههایی مثل ملی‌گراها در انتخابات شرکت کردند. مقداری رأی هم

حضور بعضی از افراد گروهها در مجلس، شورای انقلاب و دولت موقت

آوردند در مجلس هم بودند. قبل از آن در شورای انقلاب و دولت موقت، افراد نهضت آزادی، جبهه ملی و افراد دیگری حضور داشتند. حتی وقتی قانون اساسی را می‌نوشتیم، در مجلس خبرگان بودند. در مجلس اول بین 20 تا 40 نفر عضو و هوادار داشتند. یکبار یکی از انتخابات را تحریم کردند و بعدآ کنار زده شدند.

در مورد بنی‌صدر بگویم که اوایل توانست اعتماد امام"ره" را

حمایت بخشی از روحانیت و نزدیکان امام از بنی‌صدر در اوایل

جلب کند. بخشی از روحانیت و افرادی از نزدیکان امام از او حمایت کردند و در انتخابات رأی آورد.

* آیا شما هم از ایشان حمایت کردید؟

** نه، چون ما در حزب جمهوری و در مقابل و رقیب او بودیم. ولی

عدم حمایت حزب جمهوری از بنی‌صدر

بخشی از روحانیت مبارز که من هم عضو آن هستم، از وی حمایت کرد. رأی آورد. اما پس از انتخابات عملکردش به گونه‌ای بود که حامیانش را از دست داد. در جنگ هم بگونه‌ای عمل کرد که جنگ و

همکاری بنی‌صدر با منافقین در هنگام جنگ

عقبه آن به خطر افتاده بود. در عقبه جنگ با منافقین که نیروی مسلح ضدانقلاب شده بودند، همکاری می‌کرد. در واقع خودش را از مردم و امام جدا کرد و به آن سرنوشت گرفتار شد. ولی ما ترجیح می‌دادیم

اهمیت زیاد به رأی مردم برای حضور در صحنه

که با رأی اکثریت مردم در صحنه باشیم. آنها که حکومت اسلامی را قبول نداشتند یک درصد رأی آوردند. تا زمانی که در عرصه سیاسی بودند در انتخابات شرکت می‌کردند و پی می‌بردند که سهم زیادی ندارند.

* نمی‌خواهیم این گفتگو را به پرسش و پاسخ دو طرفه تبدیل کنیم. ولی مسائلی توسط بعضی از گروههای مخالف نظام مطرح شده است که مایلیم شما به عنوان شخصیتی که از اوایل در جریان همه امور بودید، برای ما توضیح دهید. بنی‌صدر در مصاحبه با تلویزیون الجزیره دو مسأله اساسی را مطرح کرد :

1- ایشان می‌گوید اطلاع دقیق دارد که در اولین انتخابات خصوصآ انتخابات پارلمانی تقلب شد. یعنی کسانی را که می‌خواستند به پارلمان آورده بودند.

2- روشنفکران که بنی‌صدر خود را نماینده آنان می‌داند، امام را به صحنه آوردند و در رأس قرار دادند تا از وجود ایشان استفاده کنند و به قدرت برسند. ولی امام بعد از پیروزی انقلاب روشنفکران را کنار گذاشتند. آیا این گفته‌ها حقیقت دارد؟ یا اینکه امام رهبری واقعی را برعهده داشتند و گروههای دیگر در اطراف ایشان بودند؟

** باید بگوییم که بخشی از نیروهای فرهنگی، دانشگاهی،

مبارزه بخشی از نیروهای فرهنگی، دانشگاهی و روشنفکر قبل از پیروزی انقلاب

روشنفکران مبارزه می‌کردند. آنها واقعآ کمک کردند. کمونیستها هم بودند. اینها در زمان دکتر مصدق هم بودند. منتهی تا زمانی که روحانیت نبود، نمی‌توانستند توده مردم را همراه خود داشته باشند.

روحانیت عامل حضور مردم در صحنه

قبل از انقلاب اسلامی، دکتر مصدق با مرحوم آیت الله کاشانی همراه شد و به پیروزی رسید.

وقتی آیت الله کاشانی را کنار زد، تنها شد و مردم او را حمایت نکردند. این تجربه خوبی است. مردم 30 تیر مصدق را نجات دادند و

عدم حمایت مردم از دکتر مصدق در 28 مرداد بخاطر کنار گذاشتن آیت‌الله کاشانی

28 مرداد که آیت الله کاشانی نبود، مردم به حمایت او برنخواستند. افرادی مثل بنی‌صدر در انقلاب سهم زیادی نداشتند. آن موقع در پاریس بود. حتی به خاطر اختلافی که با دکتر حبیبی، قطب‌زاده، دانشجویان، مبارزان دینی که در اروپا و آمریکا بودند، کمونیستها، فدراسیون و کنفدراسیون داشت، منزوی بود. خودم یکبار برای حل

عدم قبول بنی‌صدر توسط گروهها در قبل از انقلاب

مشکل آنها اقدام کردم، دیدم نمی‌شود. هیچ‌کس او را قبول نداشت جز گروهی معدود که اطرافش بودند.

* حتی در فرانسه؟

** بله، حتی در آنجا تنها بود. چند نفر اطرافشان بودند. بقیه چیزهای

نارضایتی اعضای نهضت آزادی از بنی‌صدر

دیگری می‌خواستند. به ایران هم که آمد کسی او را قبول نداشت. همین نهضت آزادی و خیلی‌های دیگر ناراضی بودند. ما او را به شورای انقلاب آوردیم. در حقیقت بر گروهها تحمیل کردیم که با او همکاری کنند.

ولی خیلی از گروهها در انقلاب بودند. خیلی‌ها بعد از پیروزی ماندند و همکاری کردند. آنهایی که سرنوشت دیگری پیدا کردند،

مردم عامل پیروزی انقلاب

کسانی هستند که سهم زیادی می‌خواستند. اما انقلاب را مردم پیروز کردند. چون شاه در مقطعی همه گروهها را سرکوب کرده بود. اعضای این گروهها را یا زندانی یا تسلیم کرده بود. وقتی مردم به خیابانها آمدند پس از راهپیمایی‌های میلیونی و اعتصاب‌های وسیع،

پیروی مردم از امام و روحانیت

انقلاب پیروز شد. مردم به حرفهای امام و روحانیت گوش می‌دادند. بعد از انقلاب هم همین‌طور بود.

اینکه او ادعا می‌کند در انتخابات تقلب شد، چون معمولا شکست

ادعای دروغ بنی‌صدر در مورد تقلب در انتخابات مجلس

خوردگان همیشه چنین ادعایی دارند. انتخابات قبلی چطور؟ چون خودش پیروز شد، نمی‌گوید که تقلب شد. قبل از انتخابات ریاست جمهوری، برای قانون اساسی همه‌پرسی  داشتیم. قبل از آن هم برای نوع حکومت که اسلامی باشد یا نه انتخابات داشتیم. بحث 99% است. امر کوچکی نیست که کسی بگوید تقلب شد. فاصله اینقدر زیاد است که نمی‌توان با ادعای تقلب مسأله را حل کرد.

حتی در انتخابات ریاست جمهوری که بنی‌صدر پیروز شد هم

پیروزی بنی‌صدر در انتخابات ریاست جمهوری با حمایت بخشی از روحانیت

تقلب نشد. آن موقع بخشی از روحانیت از او حمایت کردند و او پیروز شد.

انتخابات‌های ایران جزو انتخابات سالم دنیاست. توده مردم در

انتخابات ایران از انتخابات سالم دنیا

صحنه هستند. الان می‌خواهیم بیست و یکمین انتخابات خود را

حضور مردم در انتخابات با ایمان، عقیده و عشق

برگزار کنیم. مردم از روی ایمان، عقیده و عشق در انتخابات شرکت می‌کنند.

* جنگ عراق با ایران یک نقطه خونین در تاریخ مشترک عربی - ایرانی است شما از طرف امام خمینی مکلف به اداره و فرماندهی جنگ بودید!

از مسائل اساسی تاریخ جنگ - چه مقاطع مثبت، چه منفی - چه خاطراتی به یاد دارید؟

تصور شما از نتیجه جنگ چیست؟ آیا برای شما پیروزی به همراه داشت؟ یا اینکه نه پیروزی و نه شکست بود؟ تاریخ ثابت کرد که از آمریکا اسلحه گرفتید. آیا از اسرائیل هم اسلحه گرفتید؟

جنگ ایران و عراق فاجعه بد برای منطقه

** اولا این جنگ واقعآ برای ایران، عراق و منطقه فاجعه بدی بود. ثانیآ این جنگ بر ما تحمیل شد. موقعی شروع شد که ما اصلا آمادگی

تحمیل جنگ بر ایران

نداشتیم. در حال تصفیه ارتش بودیم. سپاه هنوز شکل نگرفته بود. در داخل هم درگیریهای مسلحانه و شورش داشتیم. یعنی انقلاب هنوز

عدم آمادگی ایران برای جنگ در اوایل انقلاب

ساختار خودش را تعیین نکرده بود. معلوم است که ایران آمادگی حمله به هیچ کشوری را نداشت. ادعای عراقی‌ها هیچ دلیلی ندارد.

هیچ منطقی هم این ادعا را قبول نمی‌کند. معتقدیم که غربیها مثل

تفکر غلط غربیها در ایجاد جنگ

آمریکایی‌ها، فکر می‌کردند می‌توانند انقلاب را با جنگ از پا درآوردند. عراق، صدام حسین و حزب بعث آمادگی چنین کاری را

آمادگی صدام برای حمله به ایران

داشتند. آنها به ما حمله کردند. جنگ ناخواسته‌ای بود. برای ما هم خیلی گران تمام شد. حداقل 1000 میلیارد دلار خسارت مالی

خسارت 100 میلیارد دلاری ایران در جنگ

داشتیم. بیش از 200 هزار شهید و تقریبآ  همین مقدار جانباز و مصدوم داریم. خرابیها خیلی فراوان بود و در آن موقع حساس، وقت زیادی را از ما گرفت. در مجموع از لحاظ پیروزی، با توجه به هدف

پیروزی ایران در جنگ

جنگ پیروز شدیم. چون هدف جنگ نابودی انقلاب و تجزیه کشور بود. می‌خواستند خوزستان را به عربستان تبدیل کنند. صدام نقشه آن

از بین بردن قرارداد  1970 الجزایر از اهداف صدام در جنگ

را هم آماده کرده بود. صدام می‌خواست قرارداد 1970 الجزایر را از بین ببرد. چون در آن قرار داد حقوق ایران تأمین شده بود و می‌خواست آن قرار داد را منتفی کند. ما همه این اهداف را معکوس و خاک خود را حفظ و وحدت خود را حفظ کردیم. نهایتآ در سازمان

عراق به عنوان متجاوز در جنگ

ملل، عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.

بنابراین به یک معنا پیروز شدیم. اما این پیروزی به قیمت گزافی

خسارتهای زیاد منطقه در اثر جنگ عراق و ایران

بدست آمده است. خسارتهای انسانی و مالی، خصومت بین ایران و عراق و بعضی از اعراب منطقه، از بین رفتن سرمایه‌های اسلامی در کشورهای ایران، عراق و دیگر کشورها، سوء استفاده دشمنان مشترک ما که به منطقه آمدند و هنوز هم در خلیج‌فارس هستند، سوء استفاده اسرائیل که با توجه به شرایط به وجود آمده خودش را تقویت کرد و ضعیف شدن دنیای عرب، این پیروزی را برای ما شیرین نکرد.

در مجموع جنگ مضر و خطرناک است. ایران حداقل توانست

شکست اهداف دشمن در جنگ

خود را از اهداف متجاوز که در شروع جنگ داشت، نجات دهد.

* سخت‌ترین و خطرناک‌ترین مراحل جنگ چه زمانی بود؟

** سخت‌ترین مرحله، شروع جنگ است که عراق به سرعت مقدار

شروع جنگ، سخت‌ترین مرحله جنگ

زیادی از خاک ما را گرفت و منابع زیادی را منهدم کرد. بعد از رفتن بنی‌صدر و اتحاد ارتش و سپاه مراحلی پیش آمد که ما پی در پی پیشروی می‌کردیم و پیروز شدیم.

مرحله سوم که مرحله خطرناکی بود، زمانی بود که حامیان عراق

حضور حامیان عراق در جنگ یکی از مراحل خطرناک جنگ

احساس کردند ما عراق را شکست می‌دهیم. آمریکا، روسیه (شوروی آن زمان) همسایگان جنوبی ما، فرانسه،  همه به این فکر افتادند که با کمک بیشتر به عراق نگذارند شکست بخورد.

به عراق سلاحهای خطرناک شیمیایی، مقدمات سلاحهای هسته‌ای

کمکهای تسلیحاتی و شیمیایی دشمنان به عراق در جنگ

و موشکهای دور برد دادند. معلوم شد که ما فقط با عراق طرف نیستیم و در شرایط نهایی که پیروزی است، خیلی‌ها ممکن است وارد جنگ

ورود علنی آمریکا در جنگ

شوند و آمریکا علنآ وارد جنگ شد.

در مورد خرید اسلحه باید بگویم خرید اسلحه از آمریکا خیلی کم بود. مثلا چند کانتینر سلاح، مثل لامپ رادارها و چند هزار موشک

خرید اندک سلاح از آمریکا توسط ایران

ضدتانک را در قضیه مک فارلین از آمریکا گرفتیم. آنها وعده داده بودند که بعدآ سلاح می‌دهند، که طرح به هم خورد و آن مقدار سلاح هم در جبهه ما تأثیری نداشت. چند موشک هاگ که ضد هواپیماست

وظیفه آمریکا در تأمین نیازهای لجستیک سلاح ایران طبق قراردادهای معتبر

هم گرفتیم. آمریکا طبق قراردادهای معتبر موظف بود که نیازهای

عدم قبول اسلحه از اسرائیل به صورت مستقیم یا غیرمستقیم

لجستیک سلاح‌هایی که در گذشته به ایران فروخته بود را تأمین کند که نکرد. به هیچ نحو حاضر نبودیم از اسرائیل - چه مستقیم، چه غیرمستقیم - سلاح بگیریم.

یک نقطه روشنی داریم و آن این است که در قضیه مک فارلین آمریکائیها چند فروند موشک هاگ را با هواپیما به فرودگاه مهرآباد

عدم پذیرش موشکهای هاگ اسرائیل در جنگ

آوردند و پیاده کردند. روی موشکها نوشته‌های اسرائیل بود. معلوم شد که از اسرائیل آورده بودند. با اینکه نیاز داشتیم، پس دادیم و گفتیم نمی‌پذیریم. دو، سه ماه در فرودگاه ماند و آمریکایی‌ها بعدها آمدند و بردند. به هیچ وجه حاضر نبودیم که از اسرائیل چیزی بگیریم.

* یکی از مسائلی که شما در صحبتهای خود مطرح کردید این بود، که از اول مایل بودید با کشورهای اسلامی روابط خوبی داشته باشید. اما به خاطر بعضی از شرایط، آنطور که آرزو داشتید، نشد. دوست داریم با صراحت از شما بشنویم که آیا واقعآ مایل به همکاری با کشورهای اسلامی و عربی بودید؟ یا اینکه براساس ادعای بعضی‌ها می‌خواستید رهبری کشورهای اسلامی را برعهده بگیرید؟

تمایل زیاد به همکاری با کشورهای منطقه

** خیلی صریح می‌گویم که ما مصلحت رادر همکاری می‌دیدیم. فکر رهبری کشورهای اسلامی را اصلا نداشتیم. چون اولا ما شیعه هستیم و اکثر کشورهای اسلامی سنی هستند. تعصبات مذهبی اجازه

عدم تفکر ایران در رهبری کشورهای اسلامی

چنین چیزی را نمی‌دهد. ثانیآ حتی اگر همه ما شیعه یا سُنی بودیم، هیچ کشوری حاضر نیست زیر بار رهبری کشوری دیگر برود.

ما قبل از این، قانون اساسی خود را نوشته بودیم. کاملا گویاست صریح نوشتیم که در ایجاد روابط حسنه و منافع متقابل، اولویت با

اولویت روابط با کشورهای اسلامی از اصول قانون اساسی

کشورهای اسلامی و همسایه است.  چنین صراحتی تبلیغات نیست. صهیونیستها و امپریالیستها از کلمه صدور انقلاب که اوایل انقلاب بیان می‌شد. برای تبلیغات خود چنین تفسیر کردند که ما می‌خواهیم

تفسیر غلط صهیونیستها و امپریالیستها از کلمه صدور انقلاب

انقلاب خود را صادر کنیم. با اینکه با صراحت گفتیم نظر ما این است که تجربه اسلامیمان را مورد دیگران استفاده قرار دهند اگر به خاطر داشته باشید، اوایل پیروزی انقلاب عده‌ای در مکه خانه خدا را

قضیه انقلاب در مکّه در اوایل انقلاب و برخورد امام با این قضیه

گرفتند و می‌خواستند در عربستان انقلاب کنند. امام"ره" در ایران کار آنها را محکوم کردند. همان محکومیت امام آنها را تضعیف کرد و سریع سرکوب شدند.

* می‌توانم بگویم که الان پیشرفتهای خوبی در روابط ایران با کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس مشاهده می‌شود. به نظر می‌رسد که گامهای اساسی این پیشرفت در یک سال و نیم آخر ریاست جمهوری‌جنابعالی بود. مخصوصآ بعد از دیدار شما با ولیعهد عربستان در پاکستان. آیا الان ایران آمادگی دارد که به عنوان یک قدرت وارد یک ائتلاف و تشکیل یک بلوک اسلامی در منطقه شود؟

** باید برای شما جالب باشد که من این موضوع را چندسال پیش پیشنهاد کردم و گفتم: اگر بخواهیم مثل بقیه کشورها پیمانهای منطقه‌ای

لزوم ایجاد پیمان توسط شورای تعاون خلیج‌فارس

و گروهی موفق داشته باشیم، باید همه اعضای شورای تعاون خلیج فارس و ایران و عراق یک مجموعه متناسبی درست کنند این کشورها می‌توانند از لحاظ امکانات مالی و موقعیت جغرافیایی یک قدرت جدی داشته باشند و برای دنیای اسلام پایگاهی نیرومند و قدرتی

آمادگی ایران برای همکاری با کشورهای منطقه

قابل اتکاء در برابر اسرائیل باشند. ما برای چنین کاری کاملا آمادگی داریم.

* در زمینه سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی؟

همکاری اعضای شورای خلیج‌فارس طبیعی‌ترین اتحادیه در منطقه

** چرا نداشته باشیم. طبیعی‌ترین اتحادیه در این منطقه می‌تواند باشد.

 

وجود دین و منافع مشترک و مصلحت منطقه در همکاری با هم

هم مسلمان هستیم، هم منافع مشترک داریم و هم مصلحت ما ایجاب می‌کند که باهم حرکت کنیم. و دشمن مشترک داریم.

* شما به حضور نیرویهای خارجی، مخصوصآ آمریکا در منطقه خلیج‌فارس اشاره کردید. شرطهای ایران برای گفتگو با آمریکا و عادی‌سازی روابط با آمریکا چیست؟

** من این را قبلا مکررآ در مصاحبه با رسانه‌های آمریکا مثل؛ سی.ان.ان و برخی روزنامه‌های آمریکا هم گفتم. ما در سیاستمان یک

سیاست امام در مورد رابطه با آمریکا

مبنایی داریم.

امام"ره" یکبار فرمودند که تا آمریکا آدم نشود ما با این کشور گفتگو نمی‌کنیم. ما از این جمله تفسیری کردیم - تفسیر ما این است که آمریکا باید خصومتش را با ایران و مسلمانان پایان بدهد و از آن دست بردارد. برای این خواسته، علامتی را من در دوران ریاست جمهوری گذاشتم. مشخصآ علامت این بود که اگر آمریکا اموال

اثبات حسن نیت توسط آمریکا عاملی برای گفتگو میان ایران و آمریکا

مسدود شده ما را که از قبل در حسابهای ما در آمریکا بود تحویل دهد، به عنوان علامت حسن‌نیت. بعد از آن می‌توانیم وارد گفتگو شویم. آقای خاتمی اینگونه تعیین نکردند. ولی ایشان گفتند که اعتماد ما را جلب کنند.

* چه شرایطی برای بهبودی روابط دارید؟

** باید پس از اثبات حسن نیت آمریکا و شروع گفتگو مشخص

شروع گفتگو با آمریکا بعد از اثبات حسن نیت توسط آمریکا

شود. الان نمی‌توانیم مرحله بعد را پیش‌بینی کنیم. ما گفتگو را در چنین شرایطی شروع می‌کنیم. در صورت تحقق خواسته ما نتیجه گفتگو می‌تواند به روابط برسد.

* آمریکا سه انتقاد اساسی از نظام ایران دارد. اول: موضع مخالفی که ایران در رابطه با مسأله صلح خاورمیانه و روابط با اسرائیل دارد. دوم: ایران از تروریستها حمایت می‌کند. سوم: سعی ایران برای داشتن بمب اتمی است. من به عنوان یک فرد عرب مسلمان می‌خواهم بدانم که چرا ایران سعی نمی‌کند که بمب اتمی داشته باشد. آیا بخاطر این است که خودش نمی‌خواهد و آمادگی ندارد. یا به خاطر ترس از آمریکا است؟

عدم تمایل ایران به سلاح اتمی

** همان فرض اول شما درست است. ایران واقعآ نمی‌خواهد. دلیل آن هم این است که از استفاده بمب اتمی متنفریم. و به آن فکر

تنفر ایران از استفاده بمب اتم

نمی‌کنیم، به خاطر مصیبتی که بوجود می‌آورد.

شما در جنگ باید این روحیه ما را کشف کرده باشید. ما در جنگ تحمیلی در مقابل سلاحهای شیمیایی عراق هیچوقت از سلاح شیمیایی استفاده نکردیم. در حالیکه می‌توانستیم. عراق که این تعداد شهرهای ما را با بمب و موشک می‌زد و کارهای غیر انسانی می‌کرد ما حتی مقابله به مثل هم نکردیم. پس از احساس اضطرار به مقابله به مثل امام"ره" دستور داده بودند اگر می‌خواهیم به محل مسکونی یا

دستور امام در مقابله به مثل با عراق

شهری حمله کنیم، چهل و هشت ساعت قبل اعلام کنیم که مردم در شهر نباشند. یکی از عواملی که ما آتش بس را پذیرفتیم این بود که

خسارتهای زیاد مردمی توسط جنگ موشکی از عوامل پذیرش آتش‌بس

اواخر جنگ خسارتهای مردمی زیاد شده بود. هم ما موشک داشتیم و هم عراق داشت. جنگ موشکی رو به توسعه بود. آن چیزی که در حلبچه اتفاق افتاد و عراق مردم خودش را به آن شدت سرکوب کرد، با وجدان ما سازگار نبود. گرچه عراق مردم خودش را زده بود و آنها

عدم استفاده ایران از سلاحهای شیمیایی در جنگ

به ما پناه آوردند. اما ما فکر نمی‌کنیم هیچوقت آماه باشیم در جنگی شرکت کنیم که در آن از اسلحه‌ای استفاده شود که مردم بیگناه اینگونه کشته شوند. بنابراین ما واقعآ نمی‌خواهیم و با ایمان ما سازگار نیست.

* همه می‌دانند که شخصیت آقای هاشمی یک شخصیت واقع‌گرا یا واقع‌بین است. جنابعالی خوب می‌دانید که این دوران، دوران قدرت است. هرچه قدرت بیشتر باشد، موقعیت بهتر است. ایران چگونه بدون داشتن این اسلحه‌های پیشرفته و قوی می‌تواند در مقابل این حجم فشارها که از هر طرف بر آن وارد می‌شود مقاومت کند.

** ما در حد جنگهای کلاسیک بنیه خودمان را قوی کرده‌ایم و

تقویت بنیه دفاعی ایران برای جنگهای کلاسیک

قدرت دفاعی ما خیلی بالاست. صنایع نظامی، دفاعی ما در سطح مطلوب است. یکی از نمونه‌های آن موشکهای دور بردی است که ساخته‌ایم. ولی در یک جنگ هسته‌ای فکر نمی‌کنیم که غالب و مغلوب، پیروزی و شکست، داشته باشد. بعلاوه ما که سرعت نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم.

 

آمریکا دشمن فعلی ایران

دشمن ما الان آمریکاست و ما در آن حّد قدرت نیستیم که در رقابت تسلیحاتی اتمی یا هیدروژنی یا چیزهایی از این قبیل بتوانیم با آمریکا

عضویت ایران در آژانس انرژی هسته‌ای

رقابت کنیم و می‌دانید که ما به آژانس انرژی هسته‌ای پیوسته‌ایم و تعهد عدم ساخت سلاح هسته‌ای را امضاء کرده‌ایم.

* شکل جدی همکاری بین ایران و شوروی در زمان ریاست جمهوری شما آغاز شد. در همین چارچوب آیا در هیچ زمان و مرحله‌ای به فکر این مسأله نبودید که به یک همکاری اتمی زمانی نیاز داشته باشید؟

** نه، در این فکر نبودیم. در زمان آقای گورباچف به روسیه رفتم و

امضاء قرارداد اولین همکاری با روسیه در زمان گورباچف

یک قرارداد وسیعی را امضاء کردیم. آنجا صحبت از نیروگاه هسته‌ای و استفاده صلح جویانه از انرژی هسته‌ای بود، اما ما اصلا به بحث سلاح هسته‌ای نزدیک نشدیم.

* در مورد مسأله صلح خاورمیانه و اسرائیل یک موضع مشخص از کلیه رهبران انقلاب است که می‌توان آن را یک موضوع اصولی درباره اسرائیل دانست و آن اینکه ایران به هیچ‌وجه دولت اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت، جدا از این موضع اصولی، می‌خواهیم از دید استراتژیک محض به این مسأله نگاه کنیم. آیا واقعآ فکر می‌کنید که دولت اسرائیل می‌تواند یک خطر و تهدید جدی برای منطقه و کشورهای اسلامی باشد.

اسرائیل یک خطر واقعی برای منطقه و ایران

** بله. اسرائیل یک خطر واقعی از چند جهت برای منطقه و ایران است. فکر می‌کنم مذاکرات صلحی که الان مطرح است، ممکن است خطر را به تأخیر بیاندازد ولی خطر را از بین نمی‌برد. اولا اسرائیل

اسرائیل یک کشور نژادپرست و توسعه‌طلب

یک کشور نژادپرست توسعه‌طلب است. ما هیچ دلیلی نداریم که اسرائیلیها از آن شعاری که به تورات استناد می‌کنند، "من الفرات الی‌النیل"، کوتاه آمده باشند. این شعاری است که اسرائیل با آن

تشکیل اسرائیل با شعار من‌الفرات الی النیل

تشکیل شد. مسأله بعد اینکه، اسرائیل حتی در این شرایط سازش اگر مسأله آوارگان عرب و بیت‌المقدس را حل نکند و میلیونها آواره که هر سال هم عددشان بالا می‌رود، در اردوگاهها و دنیا پراکنده باشند، چگونه می‌شود فکر کرد که خطر در منطقه نیست. مسایل حادی که

آب یک مشکل جدّی برای منطقه

الان وجود دارد، مثل مسأله آب که یک مشکل جدی برای منطقه است. اسرائیل الان آبهای سوریه و لبنان و ساحل غربی را در اختیار دارد. این فقط مسأله کوچکی از آن است.

 

اسرائیل اهرمی برای سیاست استعماری غرب و آمریکا

بعلاوه اسرائیل اینجا به عنوان یک اهرمی برای سیاست استعماری غرب و آمریکا خلق شده است. اسرائیل اینجا آمده که منطقه را مسلح کند و ثروتهای اسلامی و عربی را به جای عمران و آبادی به طرف خرید سلاح ببرد. مسابقات تسلیحاتی هیچوقت با وجود اسرائیل تمام نمی‌شود.

 

اسرائیل کشوری مسلّح به زراتخانه اتمی

بعلاوه اسرائیل الان یک کشور مسلح به زارتخانه اتمی است و با این قدرت همیشه یک تهدید محسوب می‌شود. چرا فکر کنیم که

اسرائیل خطر جدّی برای منطقه

تهدید نیست. وقتی که کینه وجود دارد، آوارگی و خصومتها هست؟ این خطر وجود دارد و نمی‌تواند خیالمان راحت باشد.

* در صورتی که سوریه یک پیمان صلح با اسرائیل امضاء کند، آیا روابط ایران و سوریه خوب خواهد ماند، یا اینکه کمرنگ خواهد شد؟

** شما از یک فرضی می‌گوئید که ما بعید می‌دانیم تحقق پیدا کند.

صلح سوریه با اسرائیل یک فرضیه محال

آنطور که ما آقای حافظ اسد و دوستانش را می‌شناسیم، بعید است منافع فلسطین،جهان اسلام و عرب را در مقابل یک قطعه زمین از دست بدهند. امیدواریم آن موردی که شما سئوال می‌کنید به وجود نیاید.

* مهمترین شعاری که جنابعالی در دوران ریاست جمهوری مطرح کردید، شعار سازندگی ایران خصوصآ دوران بعد از جنگ بود. من به عنوان کسی که در سالهای اخیر در ایران بودم و مسائل را پیگیری می‌کردم، در یک سال و نیم آخر و خصوصآ بعد از اتمام ریاست جمهوری در روزنامه‌ها خواندم که در داخل کشور برخی از دوران شما انتقاد می‌کنند. شما به عنوان کسی که به «سردار سازندگی» معروف هستید و سازندگی شعار اساسی شما در دوران ریاست جمهوری بود، اگر نگاهی صریح به دستاوردهای 8 سال سازندگی داشته باشید پاسخ شما به کسانی که انتقاد می‌کنند، چیست؟

انتقاد گروههای افراطی از دوران سازندگی

** پاسخ اینها را مکرر گفته‌ام. این حرفها توسط افرادی است که اصلا با انقلاب مخالفند و یا کم می‌دانند و یا گروههای افراطی است که هم در جناح چپ و هم در جناح راست هستند.

مطلبی که در سئوال اول گفتم که به همه اهداف عمرانی ایران

فشارهای خارجی، جنگ و خامی‌های گروههای افراطی مانع دستیابی کامل به اهداف

نرسیدیم، مقداری به خاطر فشارهای خارجی و جنگ  و مقداری به خاطر خامی‌های اینها بود. کارهایی می‌کردند که برای دولت مشکل بوجود می‌آمد. اکنون هم بعضی از همان افراد به زبانهای مختلف حرف می‌زنند.

توده مردم لمس می‌کنند که چه کارهای عظیمی بعد از جنگ در

رشد تولید 6% در دوران سازندگی

ایران شد، تمام رشد تولید ما در این سالها با معدل رشد 6% پیش رفت که در همه دنیا رشد مطلوبی است.

در صنایع زیربنایی مثل نیروگاهها، پالایشگاهها، منابع نفتی، راهها،

گامهای فوق‌العاده ایران در صنایع زیربنایی

راه‌آهن، بنادر، صنایع دریایی، فولاد، آلومینیوم، پتروشیمی، مخابرات و غیره گامهای فوق‌العاده‌ای برداشتیم.

آقای خاتمی چند روز پیش گفت؛ «اگر این کارها نبود، در این دو سال کشور دچار بحران می‌شد» چون ایشان خوب می‌داند که الان تقریبآ 90% از نیازهای ما در داخل تولید می‌شود که عمدتآ در دوران

تولید 90% از نیازهای کشور در داخل

سازندگی به وجود آمد. قبلا یک میلیون تن مواد پتروشیمی تولید می‌کردیم، در دوره ما به 12 میلیون تن رسید. یک میلیون تن فولاد

افزایش تولید مواد در کشور در دوران سازندگی

تولید می‌کردیم که در این دوره به 6 میلیون تُن رسید. بنابراین حرفهایی که می‌زنند، حرفهای سطحی و افراطی است. فکر می‌کنم اگر این کار در یک دوره 8 ساله دیگر باهمان سرعت ادامه پیدا می‌کرد، هدف بزرگ انقلاب محقق می‌شد و ایران در کنار کشورهای پیشرفته قرار می‌گرفت.

* آیا سرعت سازندگی در عدالت اجتماعی تأثیر منفی نداشت؟

تأثیر مثبت سرعت سازندگی روی عدالت اجتماعی

** برعکس بود. این سرعت تأثیرات مثبتی روی عدالت اجتماعی داشت. ما در ایران حدود 60 هزار روستا داریم که اکثر آنها آب، برق، بهداشت، تلفن، راه، مدرسه و غیره گرفتند. اگر سطح زندگی

رسیدگی به روستاها در دوران سازندگی

روستائیان را بالا بیاوریم، یک کار بزرگ اجتماعی است. به خاطر اشتغال‌زایی درآمد مردم بالا رفت. با اینکه 2 میلیون افغانی و  800

افزایش شغل در دوران سازندگی

هزار عراقی در ایران مشغول کار بودند، اکثر مردم ما شاغل شدند. نرخ بیکاری خیلی پایین آمد. سطح زندگی مردم بالا رفت.

قبلا اقشار مردم کم‌درآمد به غذا و ضروری‌های زندگی بسنده

توجه مردم به کالاهای با دوام

می‌کردند. ولی الان به کالاهای بادوام مثل فرش، مبل، تلویزیون، یخچال و غیره فکر می‌کنند. الان برق و گاز دارند. تقریبآ به ( 300

ایجاد شهرک های صنعتی در اکثر شهرها

شهر) گاز رساندیم. در اکثر شهرها، شهرک های صنعتی درست کردیم و صنعت را فعال کردیم. واقعآ مردم در امور اقتصادی احساس رونق و شادابی کردند. وارد بخش صدور خدمات مهندسی در بخشهای سدسازی، جاده سازی و پل سازی شدیم. فیبر نوری را خودمان

ساخت فیبر نوری در داخل کشور

ساختیم. به کشورهای دیگر دادیم. کارخانه‌های سیمان و سیلو و نیروگاه که الان در خارج از کشور می‌سازیم، مربوط به آن دوره است.

* بنده می‌توانم شهادت بدهم که شما در دوران ریاست جمهوری از هر فرصتی استفاده کردید تا موضع خود را راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی بیان کنید. موضع شما همیشه روشن بود. یعنی همیشه دیگران را به روشن‌بینی در زمینه مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دعوت می‌کردید. چرا علی‌رغم این موضع که خیلی روشن بود، شفافیت مواضع دیگران در دوران شما عملی نبود؟ چرا در این دوره این مسایل عملی‌تر مطرح می‌شود؟ چرا به نظر می‌رسد بعد از شما کم‌کم عملی شد؟

** فکر می‌کنم آن حرکت با آهنگ متین، تدریجی و تکاملی درست

افزایش تعداد دانشجویان در دوران سازندگی

بود. تعداد دانشجویان از 300 هزار به یک میلیون و نیم رسید. خانمها از خانه‌ها به دانشگاهها آمدند و تعداد آنان با تعداد آقایان برابر شد. به ورزش و تفریح بانوان توجه زیادی شد. با بردن برق به روستاها،

توجه زیاد به ورزش و تفریح بانوان در دوران سازندگی

رشد آگاهی روستاییان سرعت گرفت. دانشگاهها به شهرستانها رفت. جراید از 250 میلیون نسخه به 750 میلیون نسخه رسید. همه‌چیز به

رشد جراید در دوران سازندگی از 250 میلیون نسخه به 750 میلیون نسخه

تدریج رشد کرد. نتیجه عملی آن این بود که دو انتخابات آخر یعنی مجلس و ریاست‌جمهوری محقق شد.

این حرکت متین حقیقتآ به نقاط خوبی رسید. الان احساس می‌کنم که بعضی از افراط کاریها ممکن است بنا را منهدم کند. راه همان

حرکت تکاملی دوران گذشته برنامه آقای خاتمی

است که تنظیم شد. برنامه آقای خاتمی، حرکت تکاملی دوران گذشته است. البته ایشان هم می‌خواهند بامتانت پیش بروند. ولی افرادی عجله دارند.

* جنابعالی دوباره تصمیم گرفتید که کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی شوید. ما به عنوان کسی که از دور نظاره‌گر هستیم، می‌توانیم مخالفت افراطیهای جناح راست را درک کنیم ولی موضوع غیر قابل‌فهم برای ما است این است که چرا بعضی از گروههای جبهه دوم خرداد خصوصآ جبهه مشارکت و دفتر تحکیم وحدت شدیدآ با نامزد شدن شما مخالفت می‌کنند.

** من اسم گروه خاصی را نمی‌برم. گروههای افراطی چپ و راست

عدم پذیرش سیاست اعتدالی توسط گروههای افراطی چپ و راست

سیاست اعتدالی مرا نمی‌پسندند. در گذشته‌های دور از اول انقلاب - این مسأله به اشکال مختلف بود. الان از گذشته زبان‌دارتر شده‌اند.

 

اصرار نیروهای اصلی جبهه دوم خرداد برای نامزدی در مجلس

اما نیروهای اصلی جبهه دوم خرداد اصرار داشتند که نامزد شوم. خودم تمایل داشتم که وارد انتخابات نشوم و در ستاد بمانم و صف را به نیروهای با نشاط‌تر واگذار کنم.

از نظر من مسائل اخیر موضوع تازه‌ای نیست. تازگی‌اش در این است که از گذشته بیشتر مطلب گفته می‌شود.

* بهر حال جبهه مشارکت در جبهه دوم خرداد گروه کمی نیست. روحانیون مبارز که تا الان، موضع خود را به صورت روشن مطرح نکردند. من دو مسأله را به عنوان دلیل مخالفت با نامزد شدن شما مطرح می‌کنم :

1- بازگشت شما به مجلس را نجات دادن جناح راست از وضعیت کنونی می‌دانند.

2- مواضع شما را زیاد شفاف نمی‌دانند و این اصطلاح را به کار می‌برند که «آقای هاشمی راست حرف می‌زنند و چپ می‌روند» یا «چپ موضع می‌گیرند و راست حرکت می‌کنند» نظر شما راجع به این دو علت چیست؟

** وقتی می‌خواهند اهداف واقعی خود را مخفی و گم کنند، باید

مخالفت با انحصار و طرفداری از وفاق ملّی

این حرف‌ها را هم بزنند. بعضی‌ها مایل هستند که انحصار داشته باشند و من باانحصار هر دو طرف مخالف هستم. طرفدار وفاق ملی هستم. در کابینه دولت، گذشته، انتخاب استانداران و دوران مجلس ثابت کردم. فکر می‌کنم بخشی از جامعه نباید بخشی دیگر را طرد کند.

در گذشته از صراحت و شفافیت گفتار من انتقاد می‌شد. درست

انتقاد بعضی افراد از صراحت و شفافیت گفتار در گذشته

برخلاف واقعیتها حرف می‌زنند. همین مصاحبه شما یک نمونه از شفافیت و صراحت گفتار من است. خیلی صریح می‌گویم که انحصار برای چپ و راست خوب نیست. همه نیروها باید در صحنه باشند.

* آیا مطمئن هستید که با رأی بالا همانطور که در ریاست جمهوری رأی آوردید به مجلس می‌روید؟

** در انتخابات‌های گذشته معمولا 60 تا 70 درصد آراء را داشتم. جز یک مورد که خیلی بالاتر بود دلیلی نمی‌بینم که مردم از رأی خود برگشته باشند.

* مسأله‌ای که الان مطرح است، ولایت فقیه است. نظر شما به عنوان یک مسئول که در رأس هیأت بازنگر قانونی اساسی بودید، برای ما مهم است. آیا ولایت مطلق فقیه نمی‌تواند بین ولی‌فقیه و رئیس‌جمهور دوگانگی بوجود بیاورد؟

عدم وجود ولایت فقیه در قانون اساسی در اوایل

** این که چرا اول نبود و در بازنگری آمد، به خاطر این بود که در زمان امام"ره" با اینکه در قانون اساسی نبود، اما ایشان به ولایت مطلق خویش عمل می‌کردند. یعنی تصمیماتی می‌گرفتند که فوق

عمل امام در ولایت مطلق

قانون بود. نمونه‌های آن خیلی فراوان است. بعضی از اعضا در بازنگری گفتند: اینکه عمل می‌شود. چرا قانونی نباشد که تصور شود خلاف قانون عمل می‌کنیم؟

البته در جمع ما اختلاف بود. ولی رأی آورد و در قانون اساسی آمد. ولی در گذشته همیشه عمل شده است و  از این جهت تفاوتی نکرد.

در مورد دوگانگی باید بگویم نظام اسلامی که الان به شکل ولایت

نظام اسلامی به شکل ولایت فقیه یک نظام جدید

فقیه مطرح است ولی خیلی جدید است. در تاریخ نزدیک اسلام چنین حاکمیتی سابقه نداشته است. باید تجربه‌ای بوجود بیاید که مانع دوگانگی شود. ما هم در حال تجربه هستیم.

این سیستم و نظام جدید که با اختیارات ولایت فقیه بوجود آمد و

نیاز به تجربه بیشتر برای دموکراسی

دموکراسی جمهوری که به آن اعتقاد داریم، نیاز به تجربه بیشتری دارد تا در نهایت به گونه‌ای عمل کنیم که دوگانگی نباشد.

البته در ایران از امتیازاتش برخوردار شدیم. پیروزی انقلاب،

پیروزی انقلاب و وحدت ملّی بعد از انقلاب با مرکزیت ولایت فقیه

وحدت ملی بعد از انقلاب و هماهنگی‌هایی که در کشور با این مرکزیت بود، برای ما نفع داشت. اما بحث شما هم جدی است.

* این سئوال من می‌توانست اولین سئوال من باشد. ولی به علتی آن رابرای آخرین سئوال انتخاب کردم. وقتی من صحبتهای شما را گوش می‌دهم و یا می‌خوانم، به نظرم می‌رسد که یک غیرروحانی در لباس روحانی صحبت می‌کند. شما چگونه فکر می‌کنید؟ اولویتهای شما در مواضع و سیاستها چیست؟ می‌خواهیم شما را بیشتر بشناسیم.

اعتقاد عمیق به اسلام و قرآن

** بیش از هرچیز یک مسلمان هستم. به اسلام و قرآن دقیقآ اعتقاد دارم. عقیده دارم که اسلام کاملا تحمل اداره جامعه را به صورت مدرن و آزاد دارد. خیلی از مسائلی را که دست و پاگیر است پیرایه

بررسی اسلام از دید اجتماعی

می‌دانم و می‌گویم اینها حکم اسلام نیست. اسلام را می‌شناسم. از دید اجتماعی اسلام را بررسی کرده‌ام و اعتقاد دارم در دنیای امروز صلاحیت حاکمیت دارد.

افکاری که اظهار می‌کنم ناشی از دید اسلامی من است. البته جامعه خود را می‌شناسم. ملاحظاتی دارم. اینطور نیست که آدم هرچه فکر می‌کند، در جامعه‌اش قابل اجرا باشد. باید زمینه سازی کرد و آگاهی آفرید. این کار در صدر اسلام هم شد. بالاخره اسلام را از متن

تلاش برای بازگشت اسلام به متن زندگی، روابط اجتماعی و حاکمیت

زندگی بیرون کرده بودند. ما می‌خواهیم اسلام را به متن زندگی، روابط اجتماعی و حاکمیت برگردانیم. این به شرایط فیزیکی و روانی احتیاج دارد. باید جامعه به تدریج آمادگی پیدا کند و پیرایه‌ها را کنار بگذاریم و به حاکمیت قرآن و اسلام ناب برسیم.

* از اینکه وقت خود را در اختیار بینندگان تلویزیون الجزیره گذاشتید ممنون هستیم.

** موفق باشید.