مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مسئولان نشـریـه تخصصـی فقـه معـاصر

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مسئولان نشـریـه تخصصـی فقـه معـاصر

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴
اسلام، دینی برای همیشه و خاتم ادیان/ دوره‌های مختلف اسلام/ از تقنین تا تفسیر/ ائمه شیعه (ع) «راسخون فی العلم»/ تقیه ائمه شیعه (ع)/ دوره‌های علمی اهل سنت از صحابه تا تابعین/ دوره‌های اجتهاد و محدثین شیعیان برای اسلام/ سیر تدریجی اجتهاد/ اشتراکات فراوان و مسائل مجتهدین/ چگونگی ورود تقلید در مسائل فقهی/ اهداف نگارش «خلاف» توسط فقها/ تقویت تدریجی ابعاد سیاسی در اجتهاد/ دوره فقها، یکی از ادوار اجتهاد اسلامی/ از دوره فقها تا دوره فقاهت/ افول تفقه بعد از اخباری‌ها/ تحول کیفی اجتهاد توسط امام راحل/ خون دل‌های امام از خشک مقدسی‌ها/ ملاحظات مذهبی امام (ره)/ روند بروز فقه حکومتی در شیعه/ همراهی با زمان، ویژگی اصلی فقه تشیّع/ سوابق بحث‌های هاشمی برای فقه کامل حکومتی/ توجه به علوم روز، ضرورت فقه حکومتی/ پیشنهاد هاشمی برای تقویت فقه حکومتی/ اهمیت تخصصی شدن فقه/ روند رو به گسترش و سرعت جهانی شدن امور و ضرورت حرکت همزمان فقه شیعه و اسلام/ طرح موضوع شورای فقهی توسط هاشمی در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و استقبال نهادها برای احداث دانشگاه فقهی/ آیات الاحکام قرآن/ اهمیت قاعده‌سازی در فقه/ گسترش تدریجی علوم روز در حوزه‌ها/ نوآوری‌های فقه حکومتی امام راحل/ علل تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام/ نگاه گسترده امام به مصالح نظام/ شباهت‌ها و تفاوت‌های مصلحت مجمع تشخیص و مصالح مرسله اهل سنت/ سازکارهای تشخیص مصلحت در مجمع/ استفاده مجمع تشخیص از متخصصین و دانشگاهیان/ از مصلحت‌های محدود تا مادام المصلحه/ علل محدودیت‌های زمانی سیاست‌های کلی/ ظرفیت فقه شیعه برای خلق تمدن‌های بزرگ اسلامی/ علل تقویت علوم اسلامی در زمان امامان محمد باقر (ع) و جعفر صادق (ع)/ ایجاد محدودیت‌های متحجرانه برای احکام مترقی اسلام درباره مسائل اجتماعی/ نگاه باز اسلام بعد از ازدواج

حجت‌الاسلام سید صادق قادری: بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی متشکریم از اینکه وقتی را در اختیار دوستان مؤسسه مفتاح کرامت قرار دادید تا خدمت برسند و سؤالاتی را تبیین کردند که ان‌شاءالله در اولین شماره مجله تخصصی فقه معاصر درج شود، از حضرت‌عالی بپرسند. مسؤول مجله حجت‌الاسلام ورعی هستند. خوشحالی است که بگویم ایشان برای مجلس خبرگان از استان فارس اسم نوشتند. حجت‌الاسلام مرتضوی در استان یزد اسم نوشتند. حجت‌الاسلام پورحسین از اعضای مؤسسه و از فعالین و علاقه‌مندان حضرت‌عالی هستند که ایشان هم برای استان مازندران اسم نوشتند. حجت‌الاسلام دکتر غفوریان، معرف حضور شما هستند. آقای رمضانی از دوستانی هستند که به کرات خدمت می‌رسیدند و آقای عبدالرزاق اهوازی هم از جوانان پژوهشگر در حوزه علمیه هستند. اگر اجازه می‌فرمایید آقای ورعی به عنوان مسئول مجله سؤالات را مطرح کنند.

حجت‌الاسلام ورعی: بسم الله الرحمن الرحیم، من هم به سهم خودم تشکر می‌کنم از اینکه این وقت را در اختیار ما گذاشتید. در جلسه گذشته که همراه آقایان مرتضوی و سروش خدمت رسیدیم ـ آقای سروش سلام رساندند و عذرخواهی کردند که برنامه سخنرانی داشتند ـ، در خصوص اهداف انتشار مجله صحبت کردیم و قرار شد برای برخی از موضوعات فقهی خدمت شما برسیم. اجازه می‌خواهم اولین سؤال را این‌گونه مطرح کنم که اگر تاریخ فقه شیعه را مرور کنیم، می‌بینیم ادوار مختلفی را پشت سر گذاشته است. معمولاً در این زمینه بین فقها، دیدگاه‌های مختلفی هم وجود دارد. تاریخ فقه را به ادوار مختلف، گاه 5 تا 6 و گاه به 11 تا 12 دوره هم تقسیم می‌کنند. با نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بر مبنای فقه اهل بیت، به نظر می‌رسد فقه شیعه دوره جدیدی را در تاریخ و ادوار فقه شیعه تجربه می‌کند. سؤال اول من این است که حضرت‌عالی برای این دوره جدید، در مقایسه با ادوار گذشته فقه، چه اقتضائاتی قائل هستید؟ چه توقعی از فقه‌ها و حوزه‌های فقاهت برای پاسخگویی به اقتضائات این دوره دارید؟ چه انتظاراتی از فقه و حوزه‌های فقهی دارید؟

ج- بسم الله الرحمن الرحیم، مسایلی را داریم که اصول موضوعه ماست و فرض و عقیده ما بر این است که اینها هستند و باید براساس آن‌ها کار کنیم. بالاخره اسلام دین خاتم است و کسی شک ندارد که بعد از اسلام تا قیامت دین جدیدی نخواهد آمد و هیچ یک از مسلمان‌ها ـ جز گروهی مثل بهایی‌ها و امثال اینها روی این شبهه ندارد. این واقعیتی هست که در جامعه داریم. از خود قرآن هم استفاده می‌شود و خاتمیت اسلام کاملاً روشن است.

حرف دوم ما این است که اگر بناست این دین تا قیامت بماند، چه نیازهایی دارد. باید توجه داشته باشیم که این دین برای همه جهان است؛ یعنی دینی نیست که مثلاً برای عربستان یا ایران و یا منطقه خاورمیانه باشد. این دین برای همه دنیاست و این هم از مسلّماتی است که کسی روی آن شبهه ندارد. در قرآن هم کاملاً تأکید می‌شود. الان سراغ ادلّه نمی‌رویم. این‌ها مهم و جزو عقاید قطعی ماست.

سوم این است که در آن دوره‌ای که پیغمبر (ص) قانونگذاری می‌فرمودند، یعنی در آن ده سالی که برای اداره اجتماع و حکومت کار می‌کردند، برای یک جامعه بسیار قدیمی بود که بسیاری از آداب را از دوران جاهلیت به ارث برده بود، آن هم نه در معموره‌های دنیا، مثل ایران، یونان، مصر و یا حتی حبشه، چین، هند که تمدن‌های بزرگ داشتند، بلکه آن منطقه‌ای را که پیغمبر (ص) اداره می‌کردند، یک منطقه کوچک از عشایر بود که مرکزشان مدینه بود که بیشتر در حال جنگ بود. چون بیشتر مسائل پیغمبر (ص) در آن چند سال جنگ با کافران بود و فرصت اینکه بخواهند کشور را جلو ببرند و یک تمدن بزرگ مثل تمدن‌های دنیا به وجود بیاورند، پیش نیامده بود. مسائل اساسی جامعه را که از آن زمان مطرح می‌شود، از قرآن و تصمیمات خود پیغمبر (ص) داریم.

از این دوره که عبور می‌کنیم، به دوره خلفا می‌رسیم. اگر چه دوره خلفا تا چند قرن هم ادامه داشته، اما ما تا زمان ائمه (ع) را می‌گوییم. براین اساس دوره‌های فقه شیعه را که تقسیم می‌کنند، اولین دوره، دوره تقنین است که دوران پیغمبر (ص) بود. دوره‌های بعدی مربوط به تفسیر و بیان است. چون بنا نبوده که حکم جدیدی به آن صورت بیاید. ائمه ما در آن دو و نیم قرنی که همزمان با راشدین و بعدها اموی و سپس بنی‌عباس بودند، مشغول تبیین و تفسیر احکام اسلام براساس قرآن و روایات نبوی بودند؛ یعنی آنها راسخوان فی‌العلم بودند و بطون قرآن را می‌دانستند و آنچه که قابل استفاده بوده در هر زمانی، آن‌ها از زبان خودشان استفاده می‌کردند و برای آن زمان می‌دانستند و تفسیر می‌کردند. متأسفانه آن دوره با تقیه گذشته است؛ یعنی در دوره طولانی دو، سه قرنی که ائمه (ع) کارشان را انجام می‌دادند، عمدتاً دچار تقیّه بودند. مذهب رسمی جوامع اسلامی هم که آنها ترویج می‌کردند، تشیّع نبوده و مردم احکام اسلام را براساس دیدگاه صحابه و سپس تابعین می‌گرفتند.

اهل سنت این‌گونه بودند. به طبقات آنها نگاه کنید. بعد از پیغمبر (ص) که دوره تقنین است، دوره صحابه است و دوره سوم هم تابعین است که تا حدود صد سال از تابعین استفاده می‌کردند و نظرات آنها را می‌گرفتند و از آن به بعد به اجتهاد رسیدند. آن‌ها در سومین مرحله‌ای که داشتند، به اجتهاد رسیدند و اجتهادشان خیلی متفرق و فراوان شد و مکتب‌های زیاد اجتهادی درآمد. هر عالمی که در هر جا بود، براساس نظر خودش و شاگردانش اجتهاد می‌کرد. این دوره سوم آنهاست. این تکثر بی‌حساب مکتب‌های در اهل سنت، هرج و مرج ایجاد کرد و بالاخره با دستور خلفا باب اجتهاد مسدود شد و فقط چند مکتب پذیرفته شد و قرن‌های طولانی اهل سنت از اجتهاد محروم بودند و در قرون اخیر بار دیگر فضا را باز کرده‌اند. ولی در شیعه در دوره دوم، دوره تبیین و تفسیر هستیم. دست آنها باز بود و هرگونه می‌فهمیدند و تمایل داشتند، فتوا می‌دادند. ولی علمای شیعه، فقط تبیین و تفسیر می‌کردند. البته در دوره تبیین و تفسیر، اجتهاد هم داشتیم که بیشتر برای فاصله‌ها و راه‌های دور بوده و به افرادی که صالح می‌دیدند، اجازه می‌دادند و می‌گفتند که شما در مسجد بنشینید و برای مردم فتوا بدهید؛ یعنی ما اصول را به شما می‌گوییم و شما فروع را در بیاورید. ما کلیات را می‌گوییم و شما جزییات را برای مردم بگویید.

پس در آن دوره هم اجتهاد داشتیم، اما به این صورت بود و اگر هم در مسأله‌ای گیر می‌کردند، حتی با یک سفر طولانی می‌رفتند و امام را می‌دیدند و یا کسی را می‌فرستادند. آن موقع‌ها خیلی سخت بود که مثلاً از خراسان به مدینه یا سامرا بیایند، آن هم با آن حالت تقیه و خطراتی که بود، ولی در آن دوره اجتهاد هم داشتیم.

به دوره بعد از ائمه می‌رسیم که دوره محدثین است. محدثین نوعاً همان متن کلمات ائمه را فتوا می‌دادند؛ یعنی بیشتر این‌گونه بوده است. البته همیشه کافی نبود و در این دوره هم خودشان استنباط‌هایی می‌کردند و گاهی برای معنای متن، اختلاف نظرهایی هم بود. البته در کنارش به سرعت اجتهاد به شکل معمول زمان ما شروع شد. فقهای نامداری مثل ابن ابی عقیل عمانی،* ابن جنید اسکافی،** ابن قولویه،*** شیخ مفید، سید مرتضی و... اجتهاد را رشد دادند و علم اصول فقه هم به وجود آمد.

منتها آرام آرام بود تا به مرحوم شیخ طوسی رسید که ایشان آنچه را که تهیه کرد، درس داد، نوشت و منتشر شد که از جمله کتاب‌های بسیار مهم، «سیوطی» است. همین الان فتاوای اجتهادی ایشان با آنچه که ما در این هزار سال می‌خوانیم، خیلی تفاوت ندارد. همه ابواب را آوردند و بحث کردند. یکی از اهدافشان این بود که گاهی اهل سنت، شیعیان را تحقیر می‌کردند و می‌گفتند که شما فقه ندارید و از این حرف‌هایی که شما بیشتر از من می‌دانید. چون کار شما همین‌هاست و به صورت روزانه سروکار دارید. ما حرف‌های قدیم را می‌گوییم؛ یعنی آنچه را که آن موقع‌ها می‌خواندیم و حرف می‌زدیم، می‌گوییم. هم ایشان، هم سید مرتضی و هم آنهایی که «خلاف» و مختلف را هم نوشتند، برای این بود که مطالبی را که گذشتگان می‌آوردند، با مطالبی که خودشان می‌آوردند، مقایسه و اثبات کنند؛ یعنی می‌گفتند که ما فقه داریم و فقه بهتر هم داریم و این کارشان بود.

یکی از کارهای بزرگ و خوبی که انصافاً انجام دادند و باید به خاطر کارهایی که آن زمان کردند، خیلی بها داد، اثبات وجود فقه و اجتهاد در جوامع شیعی بود.

بعد از این مرحله، تقلید شروع می‌شود، البته نه اجباری مثل اهل سنت که در حدود یک قرن ادامه داشت. الان ما به تقلید یک مقدار بُعد سیاسی دادیم و خیلی‌ها اگر ببینند، امام در مسأله‌ای فتوا داده‌اند، حتی اگر فتوای دیگری داشته باشند، هر چه را کسی بداند که امام گفته، نمی‌خواهد با امام مخالفت کنند. ما در زمانی که در خدمت ایشان بودیم، چه زمانی که درس می‌خواندیم و چه زمانی که با ایشان کار سیاسی می‌کردیم، نظراتی داشتیم که گاهی با نظرات ایشان اختلاف داشت، منتها تابع ایشان بودیم. البته انسان نمی‌تواند در مسائل فقهی و اجتهادی تابع باشد و این یک بحث دیگری است. من درباره مسأله شهرهای بزرگ دو، سه بار با امام (ره) صحبت کردم. مخصوصاً اواخر عمر ایشان که رفت و آمد در تهران خیلی دچار مشکل شده بودند و اداری‌ها می‌خواستند از این طرف شهر به آن طرف شهر بروند، با ایشان صحبت کردم و ایشان گفتند: من دیگر حال مطالعه ندارم و همان حرفی را که در قدیم زدم، می‌گویم. واقعاً ایشان اواخر از نظریه‌های فقهی خودشان دفاع نمی‌کردند.

به هر حال چنین حالتی بعد از مرحوم شیخ، مدت‌ها بر حوزه‌های علمیه ما حاکم بود و این هم یک دوره بود، یعنی دوره تفتین، دوره تفسیر و بیان، دوره محدثین و چهارم دوره فقها بود. البته در دوره فقها، محدثین بزرگواری هم بودند که خیلی با ارزش هستند و آنها خیلی خدمت کردند و متون احادیث را حفظ، جمع و باب‌بندی کردند. نمی‌توان به آنها فقط محدث گفت. حقیقتاً سرمایه‌های فقه شیعه از آنها درآمده است. فقهای بعدی مقدار زیادی ریزه‌خوار سفره آنها بودند؛ یعنی از آنها استفاده می‌کردند. به دوران فقها نگاه کنید، مثل دوران ما بوده است و فقهایی بودند که خیلی شجاع بودند و فتواهایی می‌دادند، مثل آقا شیخ یوسف و بقیه مراجع و یا مثل ابن ادریس حلّی. چند نفر بودند که تکامل هم می‌کردند و شجاعانه فتوا می‌دادند.

دوره بعدی دوره فقاهت است. در دوره فقاهت که با ابن ادریس آغاز شد، حلّه خیلی مؤثر بوده. منطقه لبنان هم مؤثر بودند و کارهای زیادی در آن موقع کردند. ولی انسان خیلی با آنچه که در زمان شیخ طوسی و دیگران بود، تفاوت نمی‌بیند. یک مقدار تفاوت هست که معمولی است.

دوباره محدثین برگشتند که همزمان با صفویه تقویت شد؛ یعنی دوره عوض شد و محدثین آمدند که ما این‌دفعه به آنها اخباری‌ها می‌گوییم. چون ایرانی بودند. هنوز هم در بین فقهای خود از این اصطلاحات داریم. عده‌ای هستند که خیلی روایتی هستند و یک عده عقلانی‌تر فتوا می‌دهند و یک مقدار به عقل اهمیت می‌دهند. این هم یک دوره بود.

بعد از اخباری‌ها، دوباره حضرات آیات وحید بهبهانی و شیخ انصاری و امثال اینها تفقه را احیا کردند و ما وارث اینها هستیم. شاگردان شیخ انصاری و صاحب جواهر، فتاوای ارزنده‌ای دارند که اوجشان امام (ره) بود. امام (ره) تحول جدیدی از نوع دیگر درست کردند. چون آنها تا آن مدتی که من می‌گویم، هیچ وقت حکومت دستشان نبوده است که حرف و حکم‌شان برای همه حجت باشد. فقهای بودند که بعضی‌ها خیلی محترم بودند و نفوذ داشتند و خیلی‌ها تحت تأثیرشان بودند و قدرت زیادی هم داشتند، اما حکومت نداشتند. آنچه که امام درست کردند، یک تحول کیفی بود که در دوره ما اتفاق افتاد. چون فقه حکومتی می‌خواستیم. بعضی‌ها فقه سیاسی می‌گویند، اما بیشتر از فقه سیاسی، فقه حکومتی است. سیاسی بخشی از حکومت است؛ اما همه زندگی مردم، از سرتا پا، یعنی از موقعی که انسان در رحم مادرش خلق می‌شود تا به گور می‌رود، همیشه احکام دارد. خودش در مقاطعی تکلیف ندارد، ولی احکام دارد. لذا شرایط جدیدی شد و افکار جدیدی هم در آن پیدا شد. منتها این افکار جدید به خاطر شرایطی که می‌دانیم، خیلی میدان رشد پیدا نکرد که آن‌گونه باشد. البته شبه تقلیدهایی بود که منتها این‌دفعه از حکومت نمی‌ترسیدند، اما از حوزه و علما ملاحظه می‌کردند. می‌بینید که امام (ره) خیلی از خشک مقدسین می‌گویند، خون‌های دلی که خورده، یک مقدار زیادی مربوط به این می‌شود، یعنی در جو عوام‌زدگی که وجود داشته، مصلحت نمی‌دیدند آنچه را که می‌فهمند، بگویند. گاهی کلماتی را در فلسفه و فقه می‌گفتند. در فلسفه کاملاً یادم است که ایشان از حرم که بیرون آمدند، ما همراه ایشان تا درب خانه‌شان رفتیم. خانه ما هم در همانجا بود. ما تا درب خانه‌شان بحث کردیم. من بیشتر از روش رئالیسم آقای طباطبایی و حاشیه‌های آقای مطهری که مسایلی در آنجا بود، می‌گفتم ایشان حرف‌های مهمی می‌زدند. در آخر، وقتی دیدند من تسلیم نمی‌شوم و انتظار نداشتیم که ایشان هم تسلیم شوند، زمانی که یک پای ایشان در درگاه خانه و پای دیگرشان در کوچه بود که می‌خواستیم خداحافظی کنیم، گفت: «تو خیال نکن فلسفه را همه فهمیدند»، بعد از ایشان خداحافظی کردیم. من تحت تأثیر ایشان بودم و با این جمله در عالم دیگری افتادیم.

در فقه هم همین‌گونه بود. گاهی می‌خواستند مطالبی را بگویند، ولی ملاحظات سیاسی داشتند. حتی زمانی که قدرت پیدا کردند و رهبر شدند، باز هم مراعات می‌کردند. چون تنها ایران نبود، بلکه همه دنیای اسلام با احکامی که می‌گویند، سروکار داشتند و نظر داشتند. ما چند بار فهمیدیم که ایشان مطالبی دارند و نمی‌خواهند آنها را بگویند. حتی در بحث هم خیلی وارد نمی‌شدند. ولی آن واقعیتی که حس می‌کردند، این بود که اگر بخواهند حکومت اسلامی باشد و مسؤول امور کشور باشند و بخواهند جواب همه امور اخلاقی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و روابط خارجی جامعه و مردم را به اسم خدا، پیغمبر (ص) و قرآن بگویند، هنوز آن فضا را مناسب نمی‌دیدند که همه حرف‌ها را بزنند. ولی در حدی که لازم بود، کلیات را می‌گفتند. حتماً آخرین مطالبی را که راجع به حوزه گفتند، مکرر خواندید. این‌ها گوشه‌ای از آن حرف‌هاست. از اینها می‌گذرم و می‌خواهم بگویم دوره‌هایی که بر ما گذشته، حدود 9 دوره است. در این دوره که ما آمدیم، به فقه حکومتی رسیدیم. در فقه حکومتی خیلی جوان هستیم. پیش ازآنکه حوزه بتواند وارد شود و یک فقه حکومتی واقعی داشته باشد، امام (ره) را از دست دادیم و دیگر کسی نمی‌تواند آن مسائل را به آن شکلی که شخصیتی مثل امام (ره) مطرح می‌کردند، وارد مسائل شود. امام را همه مراجع قبول داشتند. حتی در آغاز کار هم نمی‌توانستند بگویند که ایشان جوان است و سیاست ندارد. همه کسانی که بودند، اندیشه‌های فقهی امام راحل را قبول داشتند. آن موقع چند مرجع مثل آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله اراکی و افراد دیگری بودند که یا از امام پیرتر و یا هم دوره امام بودند و بقیه مراجعی که الان هستند، عمدتاً شاگرد امام بودند. امام (ره) مراعات همه مراجع، مانند آیات عظام خویی و آقا سید احمد خوانساری و این‌گونه شخصیت‌ها را می‌کردند و نمی‌خواستند که یکدفعه از حد تحمل اینها بگذرد.

در حال حاضر از آن موقع و موقعیت، یعنی آن شرایطی که با پیروزی انقلاب پیدا شد، چند قدم عقب رفتیم، قبل از اینکه پیروز شویم، در زندان‌ها بحث می‌کردیم. یکی از حرف‌های مهم سایر گروه‌هایی که بودند و با ما بحث می‌کردند، این بود که شما می‌خواهید با بانک‌ها چکار کنید؟ اگر اسلامی شد، چه سیستمی دارید که جای بانکداری فعلی را بگیرد؟ در این دنیا که نمی‌توان بدون بانک و بانکداری زندگی کرد، شما می‌خواهید چکار کنید؟ ما هم جواب‌هایی می‌دادیم. الان نمی‌توانیم جواب‌هایی را بدهیم که آن موقع می‌دادیم. مثلاً آقای بهشتی در زندان نبودند، ولی در بیرون که بحث می‌کردیم، ایشان می‌گفت: در طول دوره فقاهت ما که هزار و چند صد سال است، فتاوای زیادی در مسائل مختلف داریم. اگر عالمی در مسأله‌ای فتوا داده باشد، آن فتوا می‌تواند برای ما در همین شرایط هم ملاک باشد. اگر نیاز حکومتی بود، الان هم می‌توانیم به آن عمل کنیم.

الان کسی نمی‌تواند این حرف را خیلی بزند؛ یعنی فتاوای نادری در تاریخ فقه ما هست، البته آنها هیچ وقت گرفتار فقه حکومتی نبودند و نیازی نداشتند که آن‌گونه فتوا بدهند، چون مسؤولیتی نداشتند. معمولاً حکومت دست ارتشی‌ها و نظامی‌ها بوده و آنها هم در کنارشان زندگی می‌کردند و حداکثر در قضا و بعضی کارهای دیگر دخالت داشتند. لذا من فکر می‌کنم که موقعی می‌توانیم فقه اسلام، اخلاق اسلام، معارف اسلام و بعد نظامی اسلام را برای دنیا مطرح کنیم که آزادی در حدی باشد که مشکلی در درون خودمان پیدا نکنیم. ما که نمی‌خواهیم جامعه خودمان را متفرق کنیم و اختلاف بیندازیم و دعوا شود و حیدری، نعمتی شود.

من الان ضرووت یک فقه کامل حکومتی را به شدت احساس می‌کنم. اگر یادتان باشد، ده، پانزده سال قبل به قم آمدم و یک سخنرانی کردم و گفتم: اگر بخواهیم حوزه‌ای داشته باشیم که در کنار آن و با فقه حکومتی، قوانین را اسلامی کنیم، باید مقدمات آن را فراهم کنیم. گفتم: الان شما در قم نشستید و مسؤول نیازهای روزمره مردم در اقتصاد، صنعت، تجارت و دیگر نیازها نیستید و مسؤول روابط خارجی و چگونگی تعاملات بین‌المللی نیستید. در عین حال توقعاتی از دولت دارید، آنطور که شما می‌فهمید، اسلامی عمل کند. این شدنی نیست. یا اینکه بیایید و مسؤولیت بپذیرید و خودتان جواب مردم را بدهید که این را هم بعضی‌ها قبول نمی‌کنند. حتماً یادتان هست که امام (ره) در ابتدا اجازه نمی‌دادند طلبه‌ها رئیس‌جمهور شوند و نگذاشتند آقای بهشتی نامزد ریاست جمهوری شوند. ضربه اول را آن موقع خوردیم که ایشان نیامد.

گفتم: اگر بخواهیم حکومت اسلامی را آن هم با فتواها اجرا کنیم، هر روز در سراسر کشور قوانین، بخشنامه‌ها و آیین‌نامه‌ها و دستوران حکومتی داخلی دولتی، قضایی و رویه قضایی اتفاق می‌افتد که خیلی‌ها تازه هستند و هیچ‌وقت در فقه ما درباره آنها بحث نشده است. اگر شما می‌خواهید که اسلامی باشد، باید این مسائل حل شود. خیلی از مسائل در دنیا هست که بویی از آن در حوزه نشنیدیم. الان این همه دانش که در دنیا هست که حوزه‌های علمیه از جزئیات و حتی از کلیات آنها خبر ندارد. در آسمان و در اعماق زمین کارهای علمی برای رفع سؤالات احتمالی مردم نکرده‌ایم. در دنیا نگشتیم. شرایط مختلف دنیا را نمی‌دانیم. وضع تقاضای دنیا را نمی‌دانیم. در حالی که همه اینها احکام خاصی دارند. اگر فرض کنیم که مردم تمام قاره آفریقا باید زیر پرچم اسلام باشند، کجا باید احکام خدایی را برای آنها بگوید؟ چه کسی باید بگوید؟

 لذا من فکر می‌کنم که حوزه در کنار مسائل سنتی که دارد و این هم ضرورت دارد و باید در همین حد باشد، باید به مسائل جدید توجه نماید؛ یعنی باید در کنار این حوزه‌های علمیه با دروس سنتی، حوزه جدیدی خلق کنیم و شروعش باید از شاگردانی باشد که حداقل مجتهد متجزّی باشند و یک دوره خارج، فقه، اصول و بقیه دروس را خوانده و فهمیده باشند. این طلبه‌ها با کنکور وارد بخش دوم می‌شوند که تخصصی است. همه علوم دنیا ـ در درجه اول علوم انسانی و بعد علوم پزشکی و بسیاری از علومی که الان باید جزو زندگی مردم باشد ـ و همه تخصصص‌ها را در آن قسمت از دروس حوزه، جمع و تدریس کنیم تا متخصصین با تربیت مجموعه‌ای این‌گونه داشته باشند. این حالت ربطی به کار عمومی حوزه که الان هست، ندارد و نمی‌خواهد آن را نفی کند. متخصصین علوم مختلف در حوزه کارشان را می‌کنند و خودشان را برای یک فقه حکومتی جهانی آماده می‌کنند. یک مرحله کار آنها در فقه و فتوا، مربوط به کارهای حکومتی در یک کشور ایران است و مرحله‌ای دیگر اسلامی است که شامل اهل سنت و همه مسلمان‌های دنیا می‌شود. حتی باید مرحله‌ای برای تعامل با پیروان دیگر ادیان داشته باشیم که می‌خواهیم با امت‌های دیگر مثل مسیحی‌ها، یهودی‌ها، زرتشتی‌ها، اردوها و پیروان ادیان دیگر دنیا که پرجمعیت هستند، کار و همکاری کنیم. اگر می‌خواهیم حکومت اسلامی، همان حکومتی باشد که قرآن از ما خواسته، باید چنین کارهایی را انجام دهیم. می‌گوییم امام زمان (عج) می‌آید و یک پرچم، یک کتاب و یک قانون را در دنیا حاکم می‌کند که این کار مقدماتی می‌خواهد. البته امام زمان (عج) که بیاید، خودش می‌داند و بر همه چیز مسلط است و احتیاج به تحصیل مثل ما ندارد، او و گروهی که همراهش هستند که می‌گویند 313 نفر همراه ایشان هستند، لابد انسان‌هایی هستند که عمدتاً به درد همین کارها می‌خورند که خداوند، این‌ها را برای هدایت انسان‌ها می‌آورد. الان ما باید حوزه را این‌گونه درست کنیم.

س- یعنی شما می‌فرمایید که طلبه‌ها بعد از رسیدن به مرحله اجتهاد، لااقل در حد یک رشته متخصص شوند؟

ج- بله البته اولاً رشته‌ها باید در برگیرنده همه نیازهای جامعه باشد و ثانیاً هر طلبه‌ای می‌تواند براساس علاقه خود یک یا چند رشته را انتخاب کنند.

س- یعنی همه دانش‌های روز، مثل علوم انسانی و علوم تجربی را شامل می‌شود؟

ج- بله باید در همه دانش‌ها باشد. چون ما می‌خواهیم با دنیا سروکار داشته باشیم که این تعامل فقط برای همین فقه و اصولی که خودمان داریم، نیست. من می‌گویم باید حوزه‌ای تشکیل شود که همه تخصص‌ها در آن باشد. اگر این حوزه تشکیل شود، آن موقع شورای نگهبانی که برای تطبیق قوانین مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی و شرع مقدس خلق می‌کنیم، باید از این نوع باشد؛ یعنی همه تخصص‌ها به صورت گروه‌های مشاور کنار شورای نگهبان باشد تا قانونی که می‌آید، گروه‌های متخصص هم نظر بدهند و همه تبعات را ببینند. اسلام برای اداره جامعه قوانین جدّی و کاملی دارد. صحبت از اداره 6 تا 7 میلیارد جمعیت مسلمان در جهان است که ممکن است 30 میلیارد هم بشود. در مورد اداره دنیا مسایلی هست که باید به آنها توجه شود، مگر اینکه بگوییم خواست ما این نیست. مگر ما نمی‌گوییم که دین اسلام تا قیامت و برای همه دنیاست؟ اگر این است، فرصت ترویج آن برای اولین بار برای تشیّع و ایران پیش آمده است که این کار را بکنیم. اگر بخواهیم منهای تشریع بگوییم، صحبت از نوع حکومت و اداره جامعه می‌شود که با اداره دینی و اسلامی فرق دارد.

اگر بخواهیم حکومت را اداره کنیم، باید با اطلاع کار کنیم. هرکاری تخصص دارد و باید تخصص آن را در نظر بگیریم. باید شوراهای مختلفی باشد. آن موقع می‌توانیم بگوییم آنهایی که در مجلس می‌نشینند و آنهایی هم که نظارت می‌کنند، باید چه شرایطی داشته باشند و این قانون واجب الاطاعه برای همه دنیا می‌شود. این اتفاق می‌خواهد بیفتد. این‌گونه نیست که اگر امام زمان (عج) بیایند، روز به روز فرمان بدهند، باید سازمانی باشد و با آن سازمان کشور را اداره کنند و بعد از او هر کسی که می‌آید، طول می‌کشد تا این کار انجام شود. من همان موقع این را گفتم و هیچ‌کس اعتراض نکرد.

در یک جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفتم که خیلی مورد استقبال قرار گرفت. چون رئیس جمهور بودم، گفتند: «خودت این کار را شروع کن». من گفتم: «این کار رئیس‌جمهور نیست. یا کار رهبری است که به نوعی بر حوزه اشراف دارند و یا کار مراجع است که بیایند تصمیم بگیرند و در کنار حوزه این کار را درست کنند و ما هم کمک کنیم و اگر شما به استاد، کتاب، متن و یا ترجمه متون از هر زبانی نیاز دارید، ما در موقعیت ریاست جمهوری که امکاناتی داریم، برای شما تهیه کنیم و این کار را شروع کنید.»

همان موقع در قم، آقای مسعودی متولی حرم حضرت معصومه (س) بود که گفت: «ما آماده هستیم تا همه امکانات آستانه را در اختیار این کار بگذاریم و زمین و ساختمان بدهیم. «شهردار قم آمد و گفت: ما چه چیزهایی را می‌توانیم بدهیم؟». در جلسه خبرگان که معمولاً یک شب شام پیش من می‌ماندند، همین مسأله مطرح شد و آقای طبسی گفت: «ما الان چنین دانشگاه اسلامی را در شهر مشهد داریم. امکانات آستان قدس هم هست و این را به ما بسپارید.» همه دنبال این بودند. من به آیت‌الله خامنه‌ای گفتم: «شما بیایید بنیان این کار را در دوره خودتان بگذارید و پی‌گیری کنید و ما هم به شما کمک کنیم تا در حوزه یک تحول عمده ایجاد کنیم». ما نمی‌خواهیم فقه سنتی، بحث‌های فتوا، رساله‌ها و تبلیغات را متوقف کنیم. این‌ها کارشان را می‌کنند. ولی اینطور حوزه‌ای را باید خلق کنیم.

س- یادم است که بعد از انقلاب، نهادهایی که در کنار حوزه تأسیس شدند با قصد خدمت به حوزه، تقریباً ایده‌ای شبیه ایده‌ای که حضرت‌عالی می‌فرمایید، داشتند. مشخصاً آیت‌الله موسوی اردبیلی که قبل از تأسیس دانشگاه مفید خدمت ایشان رسیده بودم، چنین توضیحی دادند. البته نه در همه رشته‌ها، ایشان مشخصاً چند رشته مثل اقتصاد، حقوق و امثال اینها را نام بردند که ما می‌خواهیم مجتهدینی را در اینجا جذب کنیم که اینها در یکی از رشته‌های روز تحصیل کنند و صاحب‌نظر بشوند که بتوانیم نیازهای نظام را برآورده کنیم؛ اما عملاً این اتفاق نیفتاد؛ یعنی فارغ‌التحصیلان دانشگاه مفید این هدف را تأمین نمی‌کنند. لابد به موانعی برخوردند و مجبور شدند تحت پوشش وزارت علوم در بیایند. به طور طبیعی موانعی برای کار هست. این ایده حداقل در بین شاگردان امام (ره) مثل حضرت‌عالی، آقای موسوی اردبیلی و برخی از اساتید دیگر مطرح بوده، اما این اتفاق نیفتاده، به نظر می‌رسد که اگر چنین نهادی بخواهد در حوزه تشکیل شود، باید تضمینی وجود داشته باشد که نظام در آینده از فارغ‌التحصیل‌هایی که عمرشان را در این زمینه گذاشتند، استفاده کند. لذا یک همکاری بین حوزه و نظام ضرورت دارد تا چنین اتفاقی بیفتد. اگر اجازه بدهید از این بحث عبور کنیم و با توجه به اشرافی که حضرت‌عالی به تحقیقات قرآن دارید، می‌خواهم ببینم این تحقیقاتی که حضرت‌عالی در زمینه قرآن داشتید، قرآن چه نقشی می‌تواند در این طرحی که الان ارائه فرمودید که حوزه به آن سمت حرکت کند، داشته باشد؟ مشخصاً قرآن چگونه می‌تواند در خدمت این تحقیق قرار بگیرد؟ چقدر می‌توان در حکومتی کردن فقه، به قرآن بها داد که بتوانیم فقه حکومتی داشته باشیم؟

ج- الان به صورت کلی می‌گویم که به بحث قبلی بر می‌گردد. در قدم اول کاری را که شده، عرض می‌کنم تا مبنای آن بحث باشد. آیات الاحکامی را که در قرآن هست، خیلی بیشتر از تعدادی می‌دانم که الان معروف است که آقایان 500 تا 700 آیه را به عنوان آیات الاحکام می‌گویند. من خیلی بیشتر دیدم، چون در هر حکمی که به هر نوعی از قرآن استفاده شود، آیات الاحکام است. الان آقایان دنبال همین احکامی هستند که در می‌خواهند رساله‌ها بنویسند. در قرآن حکم حکومتی زیاد است که هر کسی کاملاً روشن می‌بیند. احکام اخلاقی، سیاسی و خیلی چیزها هست که اصلاً در رساله‌های ما نیست. خوشبختانه کاری در فرهنگ قرآن شد که می‌تواند به ما کمک کند. از دفتر تبلیغات خواستیم که هر جا کلمه «حکم» را آوردم و یا گفتم: «از این آیه یک حکم استفاده می‌شود،» این‌ها را جمع کنید تا برای استفاده‌های بعدی به صورت متفرق نباشد. یکی، دو جلد فرهنگ قرآن این‌گونه احکام است. شما یک مراجعه سطحی به آن بکنید و ببینید از چقدر آیات به عنوان حکم استفاده می‌شود. این مسأله، خیلی زیاد است.

مسأله دوم که ما در فقه جدیدمان کار را نکردیم، قاعده سازی است. در دوره‌های فقهی وقتی به بعد از دوره تقلید رسیدند، تحولی انجام دادند که قاعده‌سازی بود؛ یعنی بر اساس اسناد روایی یا قرآنی، قاعده خلق و قواعد از آنجا درآمده است. آن قواعد محور اجتهاد ما هستند. الان چقدر از این قواعد استفاده می‌کنیم. یک قاعده «لا ضرر» است و شما ببینید چقدر از آن مطلب در می‌آید و بحث می‌کنیم. این همه قاعده خلق کردند و قواعد نوشتند و قواعد بر قواعد اضافه کردند. الان که بخواهیم حکومتی رفتار کنیم، می‌توانیم فوق‌العاده قاعده‌سازی کنیم. اولاً احتیاج به سواد، اطلاعات و تحقیق دارد و ثانیاً به شهامت و آزادی احتیاج دارد که انسان از این چیزها نترسد. در دوره جدید، قاعده‌سازی متوقف شده و از قواعد قبلی استفاده می‌کنیم. چرا ما مثل آن دوره که یک‌باره 360 قاعده را در آوردند، رفتار نکردیم و قاعده در نیاوردیم. فرض کنید از آیه «امرهم شورا بینهم» چقدر قاعده می‌توانیم بسازیم. وقتی که صحبت از نظم می‌شود، «نظم امورکم» در کلمات حضرت علی (ع) زیاد دیده می‌شود. از این نظم چقدر می‌توانیم قاعده بسازیم. در همه شئون زندگی می‌توانیم قاعده فقهی بسازیم که باید از آن فتوا در بیاید. اگر قرآن را با این دید مطالعه کنیم، آیات الاحکام را می‌بینیم. مخصوصاً اگر تفاسیر روایی را ضمیمه کنیم، خیلی زیاد می‌شود که آن باقی است و هنوز به آن نرسیدیم. می‌خواهم بگویم که الان واقعاً از فقه دوران متوسط که سازندگی زیادی داشت، جامدتر حرکت می‌کنیم.

س- تک نگاری‌هایی صورت گرفته است و افراد براساس تشخیص خودشان، قواعد فقه سیاسی و یا قواعد فقه جزایی نوشته شده‌اند. برخی از محققین احساس نیاز کردند و کار کردند و دو، سه جلد منتشکر کردند.

ج- اتفاقاً امید من به همین‌هاست. فکر می‌کنم بالاخره فضلای حوزه به فکر می‌افتند و خودشان مجموعه، رساله یا قاعده‌ای می‌نویسند و کاری می‌کنند. شاید بعدها از بین اینها مجموعه حسابی و جامعی در بیاید. امیدوارم این‌گونه شود. این حرکت رشد تدریجی است که دارد اتفاق می‌افتد. اگر آن مدرسه و دانشگاهی را که من می‌گویم، بسازیم، همه رشته‌های علوم را در آنجا وارد کنیم، چه مادی و چه غیر مادی، چه علوم دینی و چه انسانی و چه علوم پایه و امثال این علوم را بیاوریم، همان برای دانش کشور اسلامی یک سرمایه بسیار عظیم خلق می‌کند و هر تخصص جدیدی را که در دنیا پیدا می‌شود، فوری صید و وارد کنیم و استادش را بیاوریم و یا شاگرد بفرستیم. ما باید روابط جهانی خود را به گونه‌ای کنیم که بتوانیم این‌گونه مسائل جدید را پیدا کنیم. حالا یا می‌پذیریم و یا نمی‌پذیریم، ولی باید دانش آن را داشته باشیم.

س- نتیجه پیشنهادی که به آیت‌الله خامنه‌ای دادید، چه شد؟

ج- ایشان مصلحت ندیدند که در حوزه وارد شوند. ولی مخالفت هم نکردند. غیر از ایشان هم در مجموعه مراجع و فضلای حوزه علمیه هیچ مخالفی ندیدم؛ یعنی کسی را ندیدم که بیاید و با من مخالفت کند. فقط عملی نشد. آن موقع شرایط بهتر بود و الان شرایط خیلی تنگ شده است. اگر انسان حرف کوچکی بخواهد بزند، کلی از انسان‌هایی که خیلی عقب هستند، حرف‌های نامربوط می‌زنند.

س- اگر اجازه بفرمایید من می‌خواهم برگردم به یک اشکال مبنایی‌تر در گذشته و شاید سال‌های آخر قبل از نهضت و اوایل انقلاب که به فقه ما مطرح می‌شد. مدتی این اشکال منسوخ شد، ولی الان خیلی در مجامع علمی این اشکال مطرح می‌شود و آن این است که: اولاً آیا اساساً فقه شما این ظرفیت و قابلیت را برای اداره جامعه دارد یا نه؟ ثانیاً مشخصاً فقه شیعه در بستر فردی اساساً شکل گرفته است. علاوه بر آن مشکلی که به صورت کلی امور ثابت را با امور سیالی که زودگذر است، مربوط می‌کند، آیا اصلاً این فقه این قابلیت را دارد یا نه؟ نشانه‌اش را این می‌گویند که اول انقلاب با اینکه حضرت امام (ره) و روشنفکرانی مثل حضرت‌عالی بالای سر آن بودید، نتوانستید کاری بکنید و مجبور شدید تمام معضلات را از طریق مصلحت حل کنید. شما قابلیت فقه را برای اداره امور جامعه‌ای که شدیداً سیال است، به چه شکل می‌بینید؟

ج- الان فقط بحث می‌کنیم، امام (ره) کارهایی را که ضروری شد، انجام دادند. مثلاً بانکداری اسلامی که وقتی قانون بانکداری را در مجلس نوشتیم و ایشان هم مطالعه کردند، تأیید کردند. البته در عمل بانک‌ها درست مراعات نمی‌کنند. مشتری و بانک‌ها خیلی با آن قانون فاصله دارند. ولی ما آن را براساس همین فقه فعلی نوشتیم؛ یعنی آنچه را که نوشتیم، راه‌هایی بود که می‌شد از این فقه در بیاید و بانک‌ها می‌توانستند کار کنند. منتها درست عمل نمی‌کنند و الان شبهه می‌شود. امام به عنوان رهبر انقلاب شش نفر را به عنوان شورای نگهبان گذاشته بودند که دیدند هر قانونی را که مجلس می‌گذارند، آن‌ها رد می‌کنند. یک مدت این‌گونه شده بود؛ یعنی هر قانون مهمی را آنها رد می‌کردند و تعداد زیادی قانون که بعد از انقلاب لازم شد، نوشته بودیم و آماده شده بود و از مجلس گذشته بود که بعضی‌ها لایحه دولت بود. شورای نگهبان آنها را رد کرده بود. شورای نگهبان چه کسانی بودند؟ شش نفر فقیه که مثل خود ما بودند و مثل آنها، عده زیادی در مجلس هم بودند. امام وقتی دیدند قضیه گیر کرده است، با حکم دیگری این مسأله را حل کردند که تأسیس مجمع تشخیص مصلحت بود. ایشان تشخیص مصلحت را جزو احکام ثانویه نمی‌دانند. این از قدیم در فقه و اصول ما بود که وقتی دو چیز با هم تعارض دارند، صالح را بر غیرصالح و یا اصلح را بر صالح ترجیح می‌دهیم. این از کارهایی است که در فقه ما هست. ایشان این را در زندگی مردم آوردند و گفتند که هر جا مصلحت و ضرورت کشور است، مجمع نظر دهد.

در ابتدا خیلی وسیع گرفتند و گفتند: «اگر در مجلس اکثریت این‌گونه تشخیص دادند، دیگر احتیاج به شورای نگهبان ندارد.» انصافاً ایشان حریت داشت که برگردد. بعد دیدند که در مجلس یک عده هستند که اصلاً مسلمان نیستند و دارای ادیان دیگر هستند. سنی‌ها هستند که اصلاً منابعشان مثل ما نیست و چیز دیگری می‌گویند و یک عده هم هستند که رأی می‌آورند، ولی شاید خیلی مقیّد به این مسائل نباشند. لذا آن را محدود کردند. بعدها گفتند اگر رأی دو سوم مجلس و یا بنابر ضرورت باشد، نیاز به تأیید شورای نگهبان نیست. امثال این قیدها را گذاشتند.

خود ایشان به من گفتند: «من این را حکم ثانوی نمی‌دانم، بلکه حکم اولی می‌دانم. وقتی که مصلحتی هست، حکم الهی هم همین است. مسأله امت، مردم و دین است.» لذا مجمعی که درست کردند و گروهی که از اول انتخاب کردند، اگر همان‌گونه بود، مجمع خیلی می‌توانست کارها را حل کند و نیاز بود یک مقدار قوی‌تر شود و تخصص‌های بیشتری وارد شوند. بعدها کم‌کم مجمع یک گروه سیاسی شد و الان نظرات باندی مختلف در مجمع جمع شدند و این شدنی نیست. مجمع باید گروهی باشند که اصلاً مسائل باندی و امثال اینها را نداشته باشند و فقط ضرورت نظام و زندگی مردم و مصلحت دین را ببینند.

اگر چنین جایی به این شکل معتبر شکل بگیرد، خودش یک جواب کلی است و راهی که امام باز کردند، واقعاً می‌تواند بن‌بست‌ها را بشکند. چون تشخیص می‌دهند، نظرشان می‌تواند مرجع نهایی باشد. فکر می‌کنم امام (ره) راهی را نشان دادند و این راه هم در زمان خودشان و بعد از خودشان عملیاتی شد. این‌گونه هم نبود که ما خیلی‌ها را محدود کردیم، بعداً محدود شده. امام می‌گفتند که در هر مرحله‌ای که دیدید در مجلس از مصلحت دور می‌شود، می‌توانید از آنها بگیرید و در اینجا قانون را تمام کنید. ایشان تا این حد دنبال بودند. ما گفتیم که الان شدنی نیست و با مجلس دعوا می‌شود و برای ایشان توضیح دادیم و ایشان قبول کردند و مراحلش را کم کردند.

س- حالا که بحث به اینجا کشید، ابهاماتی را بگوییم که نسبت به همین مدلی که امام (ره) برای مجمع تشخیص طراحی کرده بودند، وجود دارد. از جمله اینکه مصلحتی که مجمع تشخیص می‌دهد، با این مصالح مرسله که اهل سنت دارند، چه نسبتی پیدا می‌کند؟

ج- من نشستم که این را با هم مقایسه کنم. آیت‌الله شهید صدر مسأله مصلحت مرسله اهل سنت را با چیزهای دیگر مقایسه کردند. خودتان نگاه کنید و دقیق‌تر در بیاورید.

س- سازوکاری را که مجمع می‌خواهد مصلحت را تشخیص بدهد و احراز کند که این مصلحت اهم از آن مصلحت حکم اولی است که از آن عبور کند، چگونه است؟

ج- آنچه که باید باشد، این است که ما کمیسیون‌هایی از محققین ـ هم از علما و هم از دانشگاهیان و هم کسانی که در همه زمینه‌ها دستشان در کار است ـ داریم. وقتی حکمی این‌گونه پیدا می‌شود و شورای نگهبان و مجلس اختلاف می‌کنند، در آنجا تحقیق می‌کنند و یک نظریه از آن در می‌آید و ممکن است با اختلاف هم در بیاید. بعد در صحن مجمع می‌آید و در آنجا بحث می‌کنیم، بحثمان را آزاد گذاشتیم و محدود نمی‌کنیم و از تریبون هم پخش نمی‌کنیم که افراد بخواهند به صورت شعاری حرف بزنند و یا نخواهند حرفی را بیرون بزنند و در آنجا می‌زنند که واقعاً محققانه باشد. حدود سی، چهل نفر در آنجا هستند. البته ترکیب خیلی مناسب نیست. اگر ترکیب مناسبی باشند، بحث می‌کنند و تشخیص می‌دهند. همه نوع تشخیص‌ها در آن هست.

س- این مبتنی بر یک مبنایی است و آن اینکه، ما معتقد باشیم که مصالح همه احکام اولیه در زمینه‌های مختلف را می‌دانیم، آن موقع این مصلحتی را که تشخیص می‌دهیم، بر آن مصلحت ترجیح دارد.

ج- اینکه می‌گویید می‌دانیم، همیشه مسأله وسیع نیست. مثلاً بعد از دو یا سه ماه یک مسأله به اینجا می‌آید. همیشه نمی‌آید. وقتی هم که به اینجا می‌آید، کمیسیون‌های مختلف تحقیق و بررسی می‌کنند و به صورت جمعی می‌آیند و بعد موقعی که در مجمع مطرح می‌کنیم، متخصصین دانشگاه و وزرا ذیربط و مجریان ذیربط می‌آیند. باید تحقیق واقعی شود که واقعاً تا آنجایی که ما می‌توانیم تشخیص بدهیم که الان بین نظر مجلس و نظر شورای نگهبان، کدام یک مصلحت است. این را باید تشخیص بدهیم.

س- پس قاعدتاً مصوبات مادم المصلحه است. آن وقت آیا پیش می‌آید که در مجمع بررسی کنند که وقتی مصلحت به سر آمده، آن حکم را لغو کنند؟

ج- بله بعضی‌ها وقت مادام المصلحه می‌گوییم و زمان را در نظر می‌گیریم. اخیراً رهبری سیاست‌های کلی را به مدت ده سال محدود کردند که آن ربطی به مصلحت ندارد. سیاست‌های کلی را که رهبری می‌دهند، می‌خواهند مثلاً برای یک برنامه مثل برنامه ششم باشد. البته سیاست‌های کلی همه موضوعات کشوری در مجمع تصویب می‌شود. ما بررسی می‌کنیم و طبق قانون اساسی به رهبری می‌دهیم. ایشان اخیراً یک مرحله را اضافه کردند و آن اینکه بعد از کمیسیون‌ها که به جایی رسیدیم، به خودشان می‌دهیم و خودشان هم یک کمیسیون دارند و بررسی می‌کنند و به نظریه‌ای می‌رسند و دوباره به مجمع می‌فرستند، بعد ما به شورای مجمع می‌آوریم و در مورد آن بحث می‌کنیم. الزامی هم نداریم که حرف ایشان را بپذیریم، در اینجا نظرمان را می‌دهیم. اگر درست انجام بدهیم، مراحل خوبی است. متأسفانه در آن سیاست‌بازی پیدا شده است.

س- مدلی که حضرت‌عالی برای حوزه پیشنهاد کردید، اگر درآینده اتفاق بیفتد، ما را از مجمع تشخیص مصلحت مستغنی می‌کند؟

ج- بله یعنی فرض این است که می‌خواهد به جای شورای نگهبان بنشیند. شورای نگهبانی می‌شود که همه به صورت کمیته‌های تخصصی در اختیارش است. پیشنهاد من این بود که اگر روزی آن را درست کنیم، اولاً در مجلس هم قانونگذاران متکی به تخصص‌ها می‌شوند. چون در کشور تخصص‌ها را داریم و مجلسی‌ها هم دارند. منتها درباره بعد مذهبی مسائل افرادی نظر می‌دهند که مجتهد هستند؛ یعنی شاگرد همان دانشگاه در حوزه‌های علمیه هستند. یک گروه مجتهد هستند که چون همه تخصص‌ها را دارند، با هم می‌نشینند و به مرحله بهتری می‌رسند.

س- در آن نامه امام (ره) هم هست که اگر شورای نگهبان رعایت جهان را می‌کرد، ما نیازی به ...

ج- بله در فرمایش امام هم هست.

س- چه الزامی هست که وقتی طلبه‌های مجتهدی که وارد یکی از وادی‌های علوم روز شدند و در آن علوم تحصیلات عالیه دارند، خروجی‌اش همان باشد که مدنظر حضرت‌عالی یا حاکمیت باشد؟

ج- اولاً همه علوم نیست و فقط چند رشته از علوم است. من می‌گویم که ما باید همه تخصص‌های دنیا را داشته باشیم. این موضوع محدود به یک یا دو یا پنج سال نیست، هدف این است که کسانی را برای همه تخصص‌ها بفرستیم که یاد بگیرند و یا استاد بیاوریم که در اینجا آموزش بدهند. هر دو حالت می‌شود. می‌خواستیم موقعیت علمی دنیای اسلام را هم بالا ببریم که در آن شرایط فوق همه دنیا می‌شویم. از تخصص‌ها، آنچه را که می‌شود، در چین، آمریکا و هر جا هست، بگیریم. البته آنها علوم محرمانه دارند و بعضی چیزها را نمی‌گویند و ما از راه‌های دیگر کشف می‌کنیم. نظر من این بود که حکومت اهل بیت (ع) جایی باشد که دانش‌های دنیا در آن وجود داشته باشد. اگر شما می‌بینید که ما در قرن چهارم و پنجم توانستیم آن تمدن بزرگ را خلق کنیم، برای این بود دارالترجمه‌ای که داشتند، همه کتاب‌های دنیا را آوردند و هرزبانی که بوده، در بغداد مترجم داشته و در بیت الحکمه نشستند و اینها را ترجمه کردند و بعد به مرحله تحقیق رسیدند و بعد به آن تمدن رسیدیم که آن تمدن، پایه تمدن اروپا هم شد. الان ما شرایط دیگری داریم و همه دنیا برای ما باز است. با همه رسانه‌های جمعی که هست، وقت این است که ما یک کار بزرگ این‌گونه کنیم. البته احتیاج به ثباتی در کشور برای مدیریت دارد.

س- حضرت‌عالی در تقسیم‌بندی‌هایی که فرمودید، مرجعیت اهل بیت (ع) را مطرح نکردید؛ یعنی اهل بیت (ع) در این دوره‌هایی که تقسیم‌بندی فرمودید، مظلوم بودند. ادعای برحقی کردید که ما باید برای دنیا ارائه کنیم. ولی در کشور، مراجع تقلید در مورد بانک فتوا می‌دهند، اما مورد عمل واقع نمی‌شود. در دنیا با توجه به اینکه ما در اقلیت هستیم و مذاهب دیگری هم هستند، چه تضمینی هست که بخواهند حرف ما را مسموع قرار بدهند؟ ضمانت اجرا در داخل و خارج چیست؟

ج- من گفتم که بعد از تقنین در فقه شیعه، تفسیر و تبیین آمد که آن مال اهل بیت (ع) است و حدود سه قرن طول کشید.

س- شما صحابه و تابعین را فرمودید.

ج- آن مال سنی‌هاست. سنی‌ها صحابه و تابعین را داشتند. من دو دوره را جدا گفتم. شیعه بعد از حضرت پیغمبر (ص)، چون حکومت دستشان نبود، تفسیر و تبیین را داشتند، منتها در حال تقیه. اگر می‌بینید که از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) این همه روایت مانده، علت این است که فضا یک مقدار باز شده بود و آنها یک مقدار توسعه دادند. قبل و بعد، همیشه ما در تقیه کامل بودیم. من می‌گویم آنها تبیین کردند. الان سرمایه ما روایاتی است که داریم. بعد هم گفتم که فقهای ما دارند از سفره محدثین می‌خورند. محدثین هم همان تبیین‌های ائمه را می‌گفتند.

س- با توجه به تجربه سی و هفت، هشت سال بعد از انقلاب و ضرورت‌هایی که پیش آمده، مشخصاً مسائل لاینحلی که به نظر حضرت‌عالی باقی مانده که هنوز فقه نتوانسته به آنها بپردازد، چند مورد مثال بزنید.

ج- خیلی مسائل لاینحل داریم. مثلاً این فسادها و خبرهایی که الان به خاطر مسائل جنسی می‌شنوید، یکی از همان موارد است. در صدر اسلام احکامی را برای زندگی دارد و قیودی را برای ازدواج و برای اینکه عفت جامعه حفظ شود، گذاشتند؛ اما در کنارش امکاناتی بوده که افراد عزب و مجرد و نیازمند برای اطفای غریزه گیر نکنند. آن موقع برده‌داری بوده و هر کسی آسان می‌توانست برده‌ای را بخرد و بعدها که نیاز جنسی نداشت، آن را می‌فروخت. اهل بیت (ع) و پیغمبر (ص) متعه را گذاشتند تا در شرایطی که طرف امکان ازدواج ندارد، از آن استفاده کند. برای زنان بیوه عدّه نگذاشتند که آنها بتوانند وقتی که می‌خواهند، ازدواج کنند، یک مقدار دستشان بازتر باشد؛ یعنی در احکام واقعی اسلام، نیازی نداریم که خلاف اخلاق کاری کنیم. چرا جوانان ما فاسد شوند؟ چرا این قدر طلاق باشد؟ همه اینها دارد اتفاق می‌افتد. من فکر می‌کنم اگر احکام واقعی اسلام، آنچه که هست، اجرا شودـ البته اجتهاد جدی می‌خواهد که انسان موارد مهم را در بیاورد ـ این همه فساد در جامعه پیش نمی‌آمد. الان ما محدود کردیم و به قول معروف «سگ‌ها را رها کردیم و سنگ‌ها را بستیم.» جوانی که تا سی سالگی نمی‌تواند ازدواج کند، چکار کند؟ همین طلبه‌های خودمان در حوزه‌ها، با این وضع، شما توقع دارید که عفیف و عفیف و عفیف بمانند؟ البته شما راههایش را بلد هستید، اما این بنده‌های خدا که چیزی هم نمی‌دانند و در کنارشان دختری نشسته و با هم درس می‌خوانند و بحث می‌کنند، مسائل زیادی پیش می‌آید. ما اسلام آن‌گونه را درست پیاده نکردیم. همه اینها با هم است و باید مجموعه را با هم ببینیم. من فکر می‌کنم با شعارهای این‌گونه، انقلاب عالمگیر نمی‌شود. ما باید از این مرحله استفاده کنیم و پایه‌هایمان را محکم کنیم. الان دنیا خلأ دارد و ما می‌توانیم مکتبی را ارائه بدهیم و یک کشور نمونه بسازیم و بگوییم این اسلام است. اگر امروز چنین کاری را بکنیم، این دعوت را دنیا می‌گیرد و خیلی جاها قبول می‌کنند.

س- خیلی ممنون از محبتی که فرمودید.

ج- موفق باشید.

 

(حسین بن ابی عقیل، ملقب به حذا معروف به عمانی و ابن عقیل، کنیه‌اش ابوعلی، از فقها و متکلمین بزرگ امامیه است که معاصر با کلینی بوده و با واسطه‌ای، از اساتید شیخ مفید به شمار می‌آید. ابن ابی عقیل عمانی، یمنی است (عمان از سواحل دریای یمن است). در آغاز غیبت کبری می‌زیست. او استاد جعفر بن قولویه بوده است و جعفر بن قولویه استاد شیخ مفید بوده است. او نخستین کسی است که در اول غیبت کبری، فقه را مهذب کرد و آن را با قواعد اصولیه تطبیق نمود، طریق اجتهاد و تطبیق احکام با ادله و اصول آنها را باز کرد. بعد از او ابن جنید اسکافی، هم همان طریق را پیمود بدین جهت است که در اصطلاح فقها، این دو فقیه به قدیمین (دو تن از قدما) تعبیر آورده می‌شود. از فتاوای نادره او عدم تنجس آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس، وجوب اذان و اقامه در نمازصبح و شام و موجب بطلان نماز در صورت ترک آنها است. از او کتابهای متعددی، از جمله: کتاب الکر و الفر (در امامت) و المتمسک بحبل آل الرسول (در فقه) برجای مانده است. با توجه به هم عصر بودن او با کلینی و ابن بابویه (صدوق اول)، حدس زده می‌شود که مرگ او نیز همان نیمه اول قرن چهارم، در حدود ۳۳۰ تا ۳۵۰ هجری رخ داده باشد.

** ابن جُنَیْد اِسْکافی، ابوعلی محمد بن احمد کاتب اسکافی، فقیه و متکلم امامی سده ۴ ق/۱۰ م، او از خاندان بنی جنید بود که در اسکاف از نواحی نهروان، بین بغداد و واسط، ریاست داشتند. فقها از ابن جنید و ابن ابی عقیل به عنوان القدیمین (دو فقیه دوران قدیم) یاد می‌کنند. آرا ابن جنید همیشه در فقه مطرح است. طلاعات موجود در مورد زندگی ابن جنید بسیار ناچیز است. گفته‌اند که او در ۳۴۰ ق/۹۵۱ م به نیشابور رفته و در همان سال در محلی نامعلوم با محمد ابن حسین علوی دیدار کرده است. از قراین مختلف چون بررسی مشایخ و راویان وی و نیز گفته‌های مفید می‌توان نتیجه گرفت که ابن جنید پیش از سفر به نیشابور و پس از آن بیشتر در عراق، به خصوص بغداد، اقامت داشته است. نجاشی بدون ذکر منبع، خبر داده که مقداری مال و یک شمشیر متعلق به امام غایب (ع) نزد ابن جنید بوده است. برخی از این گزارش چنین نتیجه گرفته‌اند که او وکیل امام (ع) بوده است.

مفید ضمن این‌که از یک حنفی مخالف ابن جنید نقل کرده که وی مدعی مکاتبه با امام بوده، به شدت ادعای هرگونه رابطه مستقیم وی با امام (ع) را رد کرده است. ابن جنید گرچه به کلام و حدیث نیز اهتمام داشت، ولی جنبه بارز شخصیت علمی وی در فقه استدلالی اوست.

ابن ندیم، طوسی و نجاشی آثار متعددی را در فقه و کلام به ابن جنید نسبت داده‌اند که در حال حاضر اثری از هیچ یک از آن‌ها در دست نیست؛ اما معروف است که او در عمر پـر بـرکت خویش تالیفات متعددی را به رشته تحریر درآورده است که تعداد آنها را تا پـنجاه جلد نگاشته‌اند که بیشتر آن‌ها در فقه، اصول، کلام و علوم ادبی است.

*** ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور بن قولویه قمی (متوفای ۳۶۷ ق) معروف به ابن قولویه از راویان برجسته شیعه در قرن چهارم هجری است. وی یکی از بهترین شاگردان محمد بن یعقوب کلینی و از برجسته‌ترین مشایخ شیخ مفید به شمار می‌آید. ابن قولویه از فقهای صاحب فتوا و کسی است که نظراتش میانگین آرای مکتب حدیثی و مکتب کلامی بوده است. ابن قولویه دارای تألیفات فراوانی است که کتاب کامل الزیارات مهم‌ترین آن‌ها است.

ابن قولویه دارای تألیفات فراوانی است مانند کامل الزیارات که مشهورترین تألیف وی می‌باشد. این کتاب مجموعه روایات اهل بیت درباره شیوه زیارت پیامبر (ص) و دیگر امامان و امامزادگان است. دیگر کتاب‌های وی عبارتند از: تاریخ الشهور، مداواه الجسد، الصلاه، الجمعه و الجماعه، قیام اللیل، الرضاع، الصداق و الأضاحی.