مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با جمعی از سردبیران و روزنامه‌نگاران تهران

مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با جمعی از سردبیران و روزنامه‌نگاران تهران

  • ساختمان قدس
  • سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۴

آقای حمزه کرمی، مشاور سابق نهاد ریاست جمهوری: خیلی تشکر می‌کنیم که فرصتی در اختیار ما قرار دادید. دوستان سردبیران و روزنامه‌نگاران روزنامه‌های کثیرالانتشار هستند. حدود 9 ماه است که خیلی آرام در حمایت از شما با ما همکاری داشته‌اند. خوشبختانه این دوره از نظر مطبوعات و فضای مطبوعاتی مشکلی نداشتیم و این روزها هم – مطمئناً جنابعالی روزنامه‌ها را ملاحظه می‌فرمائید - در دفاع از حضرت‌عالی هیچ کوتاهی ندارند. دوستان مواضع حضرت‌عالی را می‌دانند. ممکن است خودشان نخواهند بگویند و من از قول دوستان می‌گویم که زیاد کلی‌گوئی می‌کنید و ما نمی‌توانیم بهره‌برداری کنیم. دوست دارند جنابعالی شفافتر مسائل را باز کنید.
آقای وکیلی، مدیر مسؤول روزنامه ابتکار: خوشبخت هستیم که این فرصت فراهم شد. چند نکته را عرض می‌کنم. در فاصله انتخابات تا الان در17 جلسه سخنرانی تبلیغاتی و میزگرد دانشگاههای مختلف حضور داشتم. عرایض بنده بازتاب آن چیزی است که در بین مردم وجود دارد. اولاً اقبالی که به جنابعالی است، رنگ حزبی ندارد. اقبال مردم اقبال ملی است و باید عرض کنم که رنگ ایرانی و اسلامی دارد. امیدوارم که رنگ ایرانی، اسلامی  این اقبال عمومی به نفع گروهها، ‌دسته‌جات و احزاب مصادره نشود. چرا که ارزش این اقبال عمومی به همین رنگ ایرانی اسلامی‌اش است و این یک سرمایه ملی برای کشور است.  آنچه که در این مدت از تلویزیون و رسانه‌ ملی از زبان نامزدهای مختلف و از زبان نمایندگان آنها مطرح شده، منفی بود و متأسفانه بجای اینکه مشارکت را تحریک کند، آن را کم می‌کند. اجماع و مرکبی برای زیر سؤال بردن عملکرد 16 ساله نظام که میدان کارکردی کل نظام است، به وجود آمد. قبل از آن نظام درگیر جنگ بوده و شاخص به حساب نمی‌آید. ‌بنابراین دود به هجمه گرفتن مجموعة عملکرد این 16 ساله نه تنها به چشم جنابعالی، بلکه به چشم کل نظام می‌رود و کمک به بحران مشروعیت کارآمدی نظام است. به هر حال کی می‌خواهند جلوی آن را بگیرند، نمی‌دانیم. متأسفانه به نام دین و ارزشها هم هست. این تبلیغات نه تنها مشارکت را اضافه نکرده، بلکه باعث دلسردی نیروهای مرجع شده و بخشی از نیروهای متدین را دل نگران کرده است. همراهی مطبوعات که جناب آقای کرمی فرمودند، درست است. من هم از ایشان و همکارانشان تشکر می‌کنم. کارهای احزاب در کشور ما یک شبه خلق می‌شود. بعد از 28 خرداد کرکره بسیاری از احزاب که امروز حضور دارند، پائین کشیده می‌شود. این در حالی است که مطبوعات تنها نهادی هستند که حضور دارند. این فرصتی برای بعد از انتخابات و همراهی با دولت جنابعالی است که فرصت طلائی است و می‌تواند کارائی دولت را بیش از پیش بالا ببرد. دوستان از ظرفیتهای خوبی برخوردار هستند. از طرف دوستان ما در در مناظره‌های تلویزیون هم بی‌انصافی شده است. کسانی که می‌توانستند با زبان ژورنالیستی و تأثیرگذار اجتماعی حضور داشته باشند و دفاع کنند، نقش آنها در برنامه‌های جنابعالی کمرنگ بود. به همین دلیل آنچه که تا امروز در رسانه ملی گفته شده و آن بخش را که جنابعالی صحبت داشتید، تحریک انتخاباتی نداشته است. بعضی از افراد نیز که از طرف جنابعالی حضور داشتند، اشراف و توانمندی لازم برای دفاع از ظلمی را که به جنابعالی می‌شود، نداشتند تا به نمایش گذارند. در حالی که در این دوستان ظرفیت لازم وجود دارد. خوشبختانه به رقم همه این بی‌مهری‌ها و بی‌میلی‌هایی که دارد صورت می‌گیرد، به دلیل بالا رفتن شعور مردم و تفاوت محسوس درک مردم با شرایط 4 سال پیش، آنچه که ادعا می‌شود، در بین مردم در محافل خانوادگی تحلیل می‌شود و روی ادعاهائی که می‌شود، قضاوت می‌کنند. خیلی نمی‌خواهم سیاه‌نمایی کنم و چشم‌انداز منفی از اوضاع داشته باشم، ولی فکر می‌کنم در شرایطی که هستیم و با فرصتی که داریم، امکان تبلیغ تأثیرگذارتر وجود ندارد. پس باید از فرصت مطبوعات هم بیش از این بهره برد.
● من خوشحالم که جناب دکتر وکیلی به یک نکته اساسی توجه و مطرح کردند. من هم‌چنین برداشتی دارم که رسانه ملی برای دستمالی دارد قیصریه را به آتش می‌کشد. یعنی از کارهائی که می‌شود، می‌خواهند القاء کنند که کارهائی که در گذشته شده، خوب نبوده است. می‌خواهند القا کنند که یک فرد می‌تواند و چون نمی‌توانند جا بیاندازند، آن را تکرار می‌کنند. البته به همه، ازجمله خود رسانه ظلم است. چون نامزدها که از هم جدا نیستند. خود نامزدها به نحوی دستشان در کار بوده، ولی معلوم است که این سیستم وجود دارد. حتی به سراغ مردم که می‌روند، در همین جهت می‌پرسند. فکر می‌کنم باید اصلاح کنند. اگر من مطرح می‌کردم، مناسب نبود. ولی از اینکه مطبوعات توجه کردند، خوب است. شاید وقت آن باشد که شما این اشتباه را جبران کنید.
آقای داودی، مدیر مسؤول روزنامه بانی فیلم: من تنها مسئول روزنامه فرهنگی هستم. چند سؤال فرهنگی از حضور جنابعالی دارم، اخیراً کتاب آماری کشور، آماری را درباره سالهای 65 تا 82 که دوره ریاست جمهوری شما را در آن بوده، منتشر کرده است. بحث مهم آن تعداد سالنهای کشور و میزان گرایش مردم به سینماست که تا سال 75 سیر صعودی داشت و بعد از سال 75 جهت نزولی به خود گرفت. به آمار که مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم در مخاطبین ریزش 70% داریم. بچه‌های سینما که دست‌اندرکار هستند، چند عامل را تأثیرگذار می‌دانند. یکی محدودیتهاست که توسط مجموعه خارج از چهارچوب دولت اعمال می‌شود. مورد بعدی سالن سازی برای سینماست. جنابعالی در برنامه ویژه فرهنگ و مردم خیلی کلی فرمایش داشتید. سینما هنر هفتم و تأثیرگذار است و آمدن دوستان سینمائی در عرصه انتخابات از ساخت فیلم تا حضور و نظرخواهی از مردم مهم است. می‌خواستم نظرتان را به طور اخص در این مورد بپرسم. راجع به این مشکل در دولت چه برنامه‌ای دارید؟
● امروز اگر سینمای ما رونق نداشته باشد، خسارت می‌بینیم. شاید خیلی‌ها به فیلمهای دیگری روی آوردند که معلوم نیست نتیجه‌اش چه می‌شود. در اختیارشان همه هم هست. الان هرکس هر فیلمی می‌خواهد، پیدا می‌کند.‌ نظر من این است که ما شرایطی را فراهم کنیم تا هنرمندان ما بتوانند از ذوق و ابتکارات خود بیشتر استفاده کنند. ولی سازوکار جدیدی می‌خواهد. باید خود هنرمندان به گونه‌ای در داخل خودشان عمل کنند تا انتظاراتی را که نظام از این بخش دارد، تأمین شود. اگر بخواهد از بیرون با سانسور و محدودیت‌ها عمل شود، جواب نمی‌دهد. سرخوردگی می‌آورد. یک مقدار از این بداقبالی به خاطر ارزان تهیه شدن و فراوان بودن فیلم با نوار و سی دی است. البته رسانه‌هایی مانند ماهواره نمی‌توانند جای سینما را پر کنند. در سالهای 68 تا 74 مشکل جدی داشتیم. سرمایه‌گذاری روی سالنهای سینما کم بود. هر چند وام دادیم و پیشنهاد زمین رایگان هم دادیم؛ آنطور که می‌خواستیم استقبال نبود. باید در شهرستانها راه برای سرمایه‌گذاری، باز شود. البته الآن نظر تخصصی روی این بخش ندارم. اگر بخواهیم کار کنیم، باید شما‌ نظر دهید تا به پیشنهادی برسد و ما روی آن کار کنیم.
آقای داودی، مدیر مسؤول روزنام بانی فیلم: در حال حاضر در سینماهای آمریکا 10 فیلم اوّل در 254401 سالن نمایش داده می‌شوند که فیلم اوّل 4142 سالن و از بین این 10 فیلم ضعیف‌ترین فیلم 575 سالن دارد. کل سالنهای سینمای کشور با توجه به ریزش مخاطب 306 سالن هست. در حالی که از لحاظ امکانات، تجهیزات و میزان جمعیت هم که مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم بسیار زیاد است.
● نظر من هم این است که در هر شهر حداقل یک سالن سینما -کوچک یا بزرگ - وجود داشته باشد. ولی باید بخش خصوصی سرمایه‌گذاری و دولت حمایت کند.
آقای کزازی، مدیر مسؤول روزنامه صدای عدالت: با تشکر از شما، حتماً می‌دانید که نسل جوان بسیار حجیمی داریم. نسل جوان حجیم در طول تاریخ همیشه تغییر ایجاد کرده است. رنسانس غرب زمانی رخ داد که نسل جوان حجیم پدید آمد. انقلاب ما هم در زمان حجم نسل جوان بود. از طرف دیگر شرایط بین‌المللی به گونه‌ای است که ما تحت فشار سنگین قرار داریم. فکر می‌کنم این سهل پذیری و سهل انگاری است که فکر کنیم آمریکا فاقد بلوغ سیاسی است که در یک سال دو دشمن بالفعل ما را در شرق و غرب به نفع جمهوری اسلامی از بین ببرد. بنابراین او هدف بعدی دارد. از این طرف هم زمینه را در بین نسل جوان برای یک استحاله کامل فراهم می‌کند. از سوی دیگر در محافل سیاسی گفته می شود که حضرتعالی می‌خواهید تشریف بیاورید که ساختار را حل کنید. شاید ساختار مشکل باشد، ولی اگر می‌خواهید برای ساختار تشریف بیاورید، کوچک نگاه کردن به مسئله است. الان با نظام بین‌الملل همکاری نداریم و فکر می‌کنیم که شما می‌خواهید برای این هدف بزرگ به میدان بیائید تا یک‌بار برای همیشه با نظام بین‌الملل به تعامل برسیم و نظام خود را در این عرصه بگنجانیم. اینکه برای همیشه در تحریم باشیم، کارساز نیست. شاید مثال بارز آن این باشد که چینی‌ها زمانی شروع رشدشان بود که آقای چوئن‌های مذاکرات خود را آغاز کرد و توانست تعامل لازم را با نظام بین الملل انجام دهد. سؤال من این است که شما برای این هدف چه ابزاری دارید؟ الان مجلس در شرایطی نیست که بتواند به یاری شما بیاید. یا نهادها و ارگانهای ذیربط نمی‌توانند این‌کار بکنند. در دوران شما وزارت خارجه چیزی از خود نشان نداد. شما بودید که پاپیش گذاشتید و آنها پشت سر شما بودند. در حالی که باید آنها جلو می‌رفتند و شما حمایت می‌کردید. ابزار برای این کار لازم را که در تصور شماست، چیست؟ اگر ممکن است به صراحت بفرمائید.
● آن قسمت از صحبت شما را که آمریکائیها اهداف دیگری داشتند، قبول دارم آنها با اهداف دیگری در منطقه حضور دارند و خودشان هم مخفی نمی‌کنند. هدف اول آنها خاورمیانه بزرگی است که می‌خواهند از مدیترانه تا کشورهای اسلامی بوجود بیاورند و نفوذ بیشتری داشته باشند. جاهائی با لشکرکشی و جاهای دیگر مانند لبنان و سوریه به طرز خاص دیگر وارد می‌شوند. ایران شاید بلندترین نقطه مورد نظر آنهاست. الان در منطقه ما و شاید خارج از این منطقه هم که هر جا وارد مسئله‌ای می‌شوند، به دیوار ایران بر می‌خورند. این واقعیتی است که خودشان هم مخفی نمی‌کنند. اینکه چقدر موفق می‌شوند، بحث دیگری است.
کم کم اعتراف به اشتباه هم از سوی آنها شروع شد. اخیراً تندروها به بوش می‌گویند: «شما در منطقه بعنوان مزدور ایران عمل می‌کنید. لشکرکشی کردید و چند مانع را از سر راه ایران برداشتید. طالبان، صدام و منافقین را گرفتید. کاری کردید که ایران هیچ وقت نتوانست بکند.» خودشان هم می‌دانند که اگر ارتباط بین دو ملت ایران و عراق ایجاد شود، یک تحول استراتژیک در منطقه است. به او اعتراض می‌کنند که با هزینه مالیات‌های مردم آمریکا کارهایی می‌کند که به سود منافع آمریکا نیست. اخیراً بوش در جایی گفت: «لشکرکشی آسان است، ولی اهداف لشکرکشی آسان بدست نمی‌آید و این تجربه‌ای بود از حمله به عراق به دست آوردیم.» در افغانستان هم چنین اتفاقی افتاد، ولی زیاد بروز نمی‌کند. بالاخره شرایط ایران بگونه‌ای است که می‌تواند از نظر جغرافیائی با تهدیدها مدبرانه برخورد عقلانی کند و خطر را تبدیل به فرصت نماید.
بخش دوم صحبت شما که نیاز به تعامل جهانی داریم، درست است. حقیقتاً باید در صحنه‌های اساسی دنیا حضور جدّی داشته باشیم. در سازمانهای بین‌المللی حضورمان پررنگتر شود. واقعیت موجود دنیا را در نظر بگیریم. بهرحال شرایط تعامل جهانی سعه صدر و واقع بینی منطقه و جهان است. فکر نمی‌کنم در ایران مانع بزرگی برای این کار باشد. مجلسی را که شما می‌گوئید، اکثراً با افکار من موافقند. ممکن است در دسته‌بندیها جاهائی باشند که موافقتی نداشته باشند، ولی فرد فرد نماینده‌ها، موافق من هستند و کاملاً اکثریت هستند. 160 نماینده به صورت دسته‌جمعی به اینجا آمدند. متفرقه هم زیاد آمدند. خیلی‌ها را می‌شناسم، خیلی‌ها افکار افراطی ندارند و معتدل هستند. شاید بتوانیم در این هدف بصورت مشترک با خیلی جاها عمل کنیم. من زیاد مشکل نمی‌دانم و زیاد هم سخت نمی‌بینم که بخواهیم دراین مسایل پیش برویم.
جناب آقای جنان‌صفت، مدیر مسؤول روزنامه صنعت: چند سؤال دارم و خواستارم اگر مصلحت است، خیلی صریح و بی‌پرده جواب دهید. در دنیا اگر یک نفر در یک یا دو دوره ریاست جمهوری را گذراند، معمولاً دیگر به سیاست باز نمی گردد و قدرت را بدست نمی‌گیرد و در کنار رؤسای جمهور بعدی انجام وظیفه می‌کند و مشاوره می‌دهد. می‌خواستم ببینم چه ضرورتی باعث شد جنابعالی از این قاعده جهانی عدول کردید و برای بار سوم تصمیم گرفتید به عرصه انتخابات بیائید؟ دومین سؤال من همانطور که استحضار دارید، اراده‌ای بعد از رحلت امام شکل گرفت  که تلاش می‌کند حاکمیت را یکپارچه کند. از مجلس چهارم شروع کرد و به مجلس هفتم ختم شد. الان خیز برداشته که ریاست جمهوری را هم بگیرد. یکی از دغدغه‌هائی که دوستان دارند این است که حاکمیت یکپارچه شود که به نفع مصلحت نیست. به همین خاطر اقبال به سمت جنابعالی رو به افزایش است. منتها سؤال بعدی من که به این مسئله ربط پیدا می‌کند، این است که در دوران ریاست شما قدرت شما بیشتر بود. مجلس هم با شما بود. الان همینطور که دوستان گفتند مجلس با شما نیست. درست است که اکثریت می‌آیند، ولی در مواقع حساس یکپارچه عمل می‌کنند. در دوران آقای خاتمی هم معلوم شد که همان اراده جلوی برنامه‌های آقای خاتمی و مجلس ششم می‌ایستد. اصلاح‌طلبان در عمل نتوانستند موفق شوند و معلوم شد که قدرت در جای دیگری است و فقط مسئولیت رئیس‌جمهور را می‌خواهند. من دوست دارم حضرتعالی بفرمائید اگر همین جریان برای شما پیش آمد و مجدداً راه را برای شما بستند، آیا می‌توانید از این سد عبور کنید؟ سؤال بعدی این است که ساختار جمهوری اسلامی به تدریج کهنه می‌شود و نیاز به اصلاح دارد. در سالهای گذشته اصلاح‌طلبان کوشیدند از طریق رفراندوم این اصلاحات را انجام دهند. ولی تمام برنامه‌های آنها با شکست مواجه شده است. می‌خواستم ببینم جنابعالی اصلاً اعتقاد دارید که ساختار از راههای قانونی اصلاح شود؟
سؤال آخرم این است که جمهوری اسلامی در محاصرة آمریکائیهاست و شرایط، شرایط بدی است و حلقه محاصره روز به روز تنگ می‌شود. در سالهای اخیر نشان دادند که اگر تکلیف رابطه با آمریکا روشن نشود، نمی‌توان در مورد انرژی هسته‌ای تصمیم جامع گرفت. الان اکثر نامزدها می‌گویند: بیائیم رابطه را با آمریکا برقرار می‌کنیم. یک انتقاد هم به حضرتعالی وارد است که چرا آقای هاشمی آن 8 سالی که بود، این کار را نکرد. آیا شرایط فرق کرده که در این دوره می‌توانید این کار را بکنید؟
● من بارها اعلام کرده بودم که ترجیح می‌دهم نیایم. تا عصر سه‌شنبه که بیانیه منتشر شد، عقیده‌ام بر نیامدن بود. باید این سؤال را از آقایانی بپرسید که به ما فشار آوردند و الان هم در این جلسه هستند. دهها اجتماع بزرگ و کوچک داشتیم که بعضاً ما را سرزنش می‌کردند که چرا نمی‌آئی؟ البته استدلالهائی داشتند که من نمی‌توانستم جواب آنها را بدهم. در بحث‌ها نمی‌توانستم آنها را قانع کنم. ولی چون نمی خواستم بیایم، تأخیر می‌انداختم تا شرایط آسان شود. آخر هم رسیدم به اینکه باید بیایم. ادله را هم گفتم. آخرین تحلیلی که پس از آن آمدن من طول نکشید، این بود که فهمیدم آمریکائیها مشارکت حداقلی، رئیس جمهور با رأی کم و تنش زیاد را می‌خواهند. با خود گفتم اگر من بیایم، می‌توانم هر سه اینها را اصلاح کنم. روز تصمیم برای آمدن روز سختی بود. غیر از مشاوره‌های دوستان و خانواده، خودم را پیش خداوند محاکمه کردم و گفتم اگر روزی خدا از من بپرسد که تو احتمال می‌دادی که می‌توانی بیایی و در این شرایط عمل کنی، چرا نیامدی؟ دیدم نمی‌توانم جواب بدهم و بالاخره آمدم.
سؤال دوّم، فکر یکپارچه کردن یک فکر قدیمی است. در دولت آقای موسوی هم یادم است که همین بحثها بود. آن‌موقع حتی با آقای منتظری و امام و دیگر مسؤولان بحث کردیم. آن موقع می‌گفتند: دولت نمی‌تواند غیریکپارچه کار کند. هر دو طرف بودند. الحمدلله هر دو جناح به اندازه کافی انحصارگری دارند که اگر کار به دستشان بیاید، می‌خواهند همانجوری کار کنند. من هم همیشه با این تفکر موافق نبودم.
نمونه عدم موافقت را می‌گویم. چیزی که باعث شد با دوستان جامعه روحانیت که هنوز هم عضو هستم، فاصله بگیرم، این بود که پیشنهاد ما را برای اینکه نامزد‌هایمان در تهران از هر دو جناح باشند که پیامی به همه ایران باشد، نپذیرفتند و گفتند ما رأی داریم و چرا به آنها بدهیم؟با اینکه در شورای مرکزی نام چند نفر هم تأئید شد، در غیاب من دوباره برگشت. آن روزها مادرم فوت کرده بود و در جلساتشان شرکت نمی‌کردم.
پس تفکرم این است که نباید نیروهای وفادار به انقلاب حذف و منزوی شوند. البته رئیس دولت کسانی را انتخاب می‌کند که بتواند با آنها کار کند. باید از هر جناح و افراد مستقل هم باشند. خوشبختانه در روزهای آخر هم مقام معظم رهبری در کرمان گفتند: نباید کاری کنیم که کشور به دست یک جناح باشد. در جلسات خصوصی هم که بحث می‌کنیم، ایشان چند مرتبه به این موضوع اشاره کردند. البته انتخابات این چیزها را پیش می‌آورد. منتها رئیس دولت در حدّی است که نگذارد این فکر توسعه یابد. من هم می‌توانم.
در دولت قبلی هم این‌کار را کردم. اولین بار که بعد از جنگ رئیس جمهور شدم، کابینه‌ای تشکیل دادم که موفق بود. اکثریت مجلس سوم از جناح چپ و اکثریت دولت من هم از جناح چپ بود. ولی مخلوط بودند. در کابینه دوم تعدیل پیش آمد. یک‌بار روزنامه سلام آمار گرفت که 14 به 16 بود. در استانداری‌ها هم که نگاه می‌کردیم، نصف به نصف بودند. به نظر من، این اصلی است که باید رعایت شود. البته نمی‌توانم با آدمهای افراطی کار کنم. با هر جناحی که منطقی باشند، کار می‌کنم.
○ جریانی که برای آقای خاتمی پیش آمد، برای شما نمی‌آید؟
● من قبل از آقای خاتمی دو دوره رئیس جمهور بودم و آنچنان مشکلی نداشتم. شاید بتوان با کمی تدبیر کنار آمد. من با هر دو مجلس یعنی اکثریت چپ و اکثریت راست بودم. به خاطر روحیه تعاملی که دارم، می‌توانم کار کنم. واقعیت‌هایی هم هست که وقتی آدم می‌داند، نمی‌تواند کاری انجام بدهد، بیخود سرو صدایش را بلند نمی‌کند که بعد جوابگو باشد و مشکلاتی ایجاد شود. با واقع بینی حرفی را می‌زنم که می‌بینم می‌شود. البته بدون مقدمه واردش نمی‌شوم. ممکن است کارهایی باشد که مایل باشم انجام دهم، ولی مصالح را در نظر می‌گیرم. هیچ‌کس در هیچ جا نیست که به همه کارهایی که می‌خواهد، هر جوری شده عمل کند، آن فقط خداست که می‌تواند.
در مورد اصلاح ساختار که گفتید، اگر منظور ساختار نظام است که من قبول ندارم. نظام را با شرایطی که در ایران هست -شاید بهتر از شما بتوانم تشخیص دهم، حدود 50 سال در این وادی هستم و خیلی چیزها را می‌دانم - فکر می‌کنم همین ساختار خوب است. با همین ولایت فقیه، با همین سیستم جمهوری، پارلمان، شوراها و مجمع تشخیص، می‌توانیم کار کنیم. در هیچ جائی که مردمش به خاطر دین انقلاب کردند و به میدان آمدند و هنوز هم انگیزه‌ای که می‌توان روی آن حساب کرد، فطرت دینی مردم است، چنین مقرراتی نمی‌بینید. نظام با ایدئولوژی مهم است. اگر جائی مثل مجمع تشخیص مصلحت در این نظام نبود، به بن‌بست می‌خوردیم. در زمان امام مجلس تصویب و شورای نگهبان رد می‌کرد و می‌ماندیم. داوری برای این اختلاف نگذاشته بودیم و هر دو حق داشتند.  کسی نمی‌توانست کاری بکند.
بنابراین با تجربه‌های نظام اسلامی که عقاید و احکام ثابت و لایتغیّری دارد، به ساختار موفقی رسیدیم. این روزها یادداشت‌ها و خاطرات ایام مریضی امام را می‌خوانم، کسانی‌که حال نامساعد امام را می‌دانستند، وحشت داشتند که چه خواهد شد. انتخاب رهبری در آن آن شرایط آسان نبود. مثل شاه میری‌های زمان‌های قدیم که کلی مشکلات درست می‌کرد. خارجی‌ها هم خیلی امید بسته بودند که بعد از رحلت امام اتفاقات مهمی در ایران می‌افتد. در حال جنگ غیرفعال هم بودیم و اسرا هم هنوز آزاد نشده بودند. در مدت یکروز که نصف آن هم به تشریفات گذشت، توانستیم مسئله رهبری را که مهمترین مسئله نظام است، حل کنیم و نفس راحتی کشیدیم.
بعد از آن که گزارشهایی دنیا را می‌خواندم، می‌دیدم تحلیلها عوض شده است. از این تدبیر با این سرعت متحیر بودند. آن موقع در مجلس خبرگان اختلاف هم بود. عده‌ای از قم آمده بودند که آیت‌الله گلپایگانی را می‌خواستند. ولی خبرگان نظر دیگری داشتند. شورا هم هنوز در قانون اساسی بود. سه نظریه مهم بود که حل کردیم.
به هر حال این ساختار کارایی‌های جدّی دارد و نباید مسائل دینی را نادیده بگیریم. اصلاً به فکر تغییر ساختار نیستم و صحیح هم نمی‌دانم. انتخابات شوراها هم که مدرن است.  چیز دیگری که نداریم. حتی شورای نگهبان داریم، در دنیا هم شوراهائی مثل شورای قانون اساسی هستند که با مسایل برخورد می‌کنند و برخی مصوبات را می‌شکنند. فقط ولایت فقیه در جاهای دیگر نیست. فرض کنیم در نظامهای ایدئولوژیک شرق دفتر سیاسی حزب کارهائی می‌کرد و یا رهبری که البته بسیار مستحکم بود. با شرایط ایران این روش را یک راه حل مهم می‌دانم، بخصوص که اگر دنیای اسلام هم به فکر راه‌حلی باشد که در عین اسلامی، دموکراتیک هم باشد. این می‌تواند الگوی خوبی باشد.
در مورد محاصره که گفتید، الان آمریکا در محاصره ماست. الان در عراق می‌توانیم بیشتر از آمریکا عمل کنیم. ولی ما نیازی نداریم. چون مردم عراق آنچه را که ما می‌خواهیم، عمل می‌کنند. حتی در افغانستان هم این‌گونه است. اگر در آنجا همکاری نمی‌کردیم و نمی‌گذاشتیم دوستان ما بعنوان نیروی زمینی به تهاجم آمریکا کمک کنند، آنها نمی‌توانستند به زودی موفق شوند. ولی دیدیم که اگر مسیر درست پیش برود، می‌تواند به حاکمیت مردم بیانجامد.
بزرگترین حادثه دهه حاضر دموکراتیک شدن عراق است و کل منطقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و تعادل منطقه را به شکل دیگری در می‌آورد. بنابراین ما در محاصره نیستیم. آمریکا تصمیمی برای آمدن به اینجا نداشت، قبلاً هم در منطقه بود، ولی با ما درگیر نشده و الان هم مسئله تازه‌ای برایش بوجود نمی‌آید.
بحثهای امروز من در مورد آمریکا حرفهای همیشه من است. در زمان امام هفت مورد را با نامه‌ای برای ایشان نوشتم که حل کنند. چرا که بعد از ایشان به مشکل برمی‌خوردیم. یکی جنگ بود، یکی اختلافات مجلس و شورای نگهبان بود، یکی مسئله حج بود، یکی رابطه با آمریکا بود و سه مورد دیگر یادم نمی‌آید. نامه را ندارم، حرفم این بود که اگر آمریکا از خر شیطان پائین بیاید و حالت غرور را از دور کند و حسن نیتش را در عمل نشان دهد که می‌خواهد با ما کار کند،  مذاکره با آمریکا را شروع می‌کنیم. البته هیچ وقت این شرطها تحقق پیدا نکرد و الان هم می‌گویم که اگر آمریکا نشان بدهد، در شورای عالی امنیت و با رهبری صحبت می‌کنم. به نظرم قابل حل است و حرف تازه‌ام نیست و بارها گفتم.