مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آقای هاشمی با روزنامه اطلاعات پیرامون اطلاعات جبهه

مصاحبه آقای هاشمی با روزنامه اطلاعات پیرامون اطلاعات جبهه

  • دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۶۶

س ـ ضمن تشکر از اینکه مصاحبه را پذیرفتید و وقت طولانی گذاشته اید برای آن، سئوالات ما در سه قسمت مطرح خواهد شد. اول مربوط به نشریه اطلاعات جبهه است. بعد مسائل جنگ و در پایان سئوالات عام اجتماعی و اقتصادی خواهد بود. نخستین سئوال درباره نشریه « اطلاعات جبهه» است. نمی دانیم که آن را تاکنون فرصت کرده اید بخوانید یا نه. به هرحال دوره اش در خدمت شما است. با شناختی که شما از مسائل نظامی و محیط جنگ و مسئولان نیروهای نظامی و رزمندگان جبهه های نبرد اعم از ارتشی و بسیج و پاسدار دارید، نظرتان در مورد چنین نشریه ای چیست و به نظر شما این نشریه، چه مسائل و موضوعاتی را بهتر است مطرح کند؟
ج ـ بسم الله الرحمن الرحیم - انتشار این نشریه، کار خیلی خوبی است. ما قاعدتاً اگر می دانستیم از اول که جنگ، این قدر طولانی است و خود را برای یک جنگ طولانی آماده کرده بودیم، باید از اول فکر نشریه مستقلی برای جبهه هم می کردیم، اگر چنین چیزی از اول بود، خیلی با ارزش تر بود. تاریخ خوبی از جنگ در آن ثبت می شد و تأثیر زیادی هم داشت.
تدارک برنامه های خاص تلویزیونی در ارتباط با جبهه ها مفید بود و لازم که البته نمی دانم چرا ارباب مطبوعات به فکر انتشار چنین نشریه ای افتادند. این مسأله و ضرورت های آن را بیشتر کسانی که دارای آشنایی با کار مطبوعات هستند بیشتر متوجه می شوند، به هرحال گرچه دیر بود اما به هرحال شروع شد. من البته تاکنون فرصت یک بررسی همه جانبه را از این نشریه نداشته ام. اما در جمع آن را پسندیدم. این نشریه به مسایلی پرداخته است که خوب است مطرح شود.
اینکه چه مسایلی برای طرح در جبهه ها ضرورت دارد، بهتر است که از خود رزمندگان اسلام و آنها که در جبهه ها بودند نظرسنجی شود که البته حتماً شما این کار را کرده اید و خبرنگاران و افرادی را اعزام کرده اید تا با رزمندگان صحبت کنند و از آنها سئوال کنند که چه نیازهایی دارند تا در این نشریه منعکس شود. البته ما به تناسب نسبت به این خواسته ها آشنایی پیدا می کنیم اما خود رزمندگان بهتر از هر کس دیگر می تواند خواسته هایشان را به شما اعلام کنند.
از چیزهایی که به گمان من لازم است برای رزمنده ای که جان خود را برای اسلام و انقلاب کف دستهایش گرفته است، دانستن این نکات است که پشت سرش چه خبر است. مخصوصاً مسایل مربوط به جنگ را این طور نیست که او بی اطلاع باشد اما کلاً رزمندگان به یک اطلاعات عمومی نیاز دارند. ممکن است کسی فکر کند که رزمندگان این مسایل را از رادیو - تلویزیون می گیرند همین جور هم هست. بخشی از آن را رادیو - تلویزیون در اختیار آنها می گذارد. این زحمت را اگر شما تقبل بکنید به هرحال می تواند خیلی مفید باشد. طبعاً رزمندگان به تحلیل هایی احتیاج دارند. عملیاتی که انجام می دهند، باید بدانند که تأثیرش چیست کسی باید این اطلاعات را در اختیارشان بگذارد. هر حرکتی که در جبهه ها می شود - حال مثبت یا منفی که معمولاً در جبهه های ما، کمتر جنبه منفی دیده می شود- اگر ارزیابی شود و به خودشان بازگردانده شود، برایشان اهمیت دارد و می توانند استفاده کنند. کارهایی که مردم برای جنگ و رزمندگان می کنند، هم به طور متفرق در رادیو و تلویزیون منعکس می شود، ولی اگر بشود که اینها جمع شود و رزمنده این کمک های مردم را ببیند، در حدی که اسرار نظامی فاش نشود در آنجا منعکس شود از جمله چیزهای قابل توجه، جنگ های دیگر دنیاست. من که حالا مسئولیتی در قبال جنگ دارم، اکنون که تاریخ جنگ ها را می خوانم، برایم جذابیت بیشتری دارد تا زمان قبل از این، خیلی پرمعناتر و بهتر می شود مسائلی را که اتفاق می افتد را فهمید.
رزمنده ای که در جبهه حضور دارد، اگر بتوانید مثلاً جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام و جنگ های مختلف را برایش تحلیل کنید، برایش خیلی جذاب است. البته کارهای دیگری هم می شود کرد، که باید روی آنها مطالعه کرد. باید بخش اعظم مطالب این نشریه را خود رزمندگان اسلام، تهیه کنند.
وقتی شما صفحه ای را برای درج حرف های یک رزمنده گشودید، رزمنده دیگری که آن مطلب را می خواند می فهمد که حرفهایی دارد که با ارزش است و قابل انتشار و از همین جهت، او هم حرفهای خودش را می نویسد به هرحال، این کار خوبی است که شروع کرده اید و انشاءا... که ادامه پیدا می کند.

س ـ راجع به تأخیر در انتشار چنین نشریه ای باید عرض کنیم که مدتی طول کشید تا طرفین یعنی هم مطبوعات و هم برادران نظامی و دست اندرکاران جبهه ها، ضرورت آن را به طور جمعی و جدی احساس کنند. قبلاً ضرورت آن به این شکل احساس نمی شد. شاید تصور این بود که لزومی ندارد نشریه مستقلی منتشر شود و روزنامه های یومیه کافی است. شاید هم تصور می شد که جنگ به زودی تمام می شود. ضمناً طرفین نگران هم بودند که نتوانند نشریه مناسبی فراهم کنند. معمولاً هم مسئول و هم رزمنده غرق در جنگ و مبارزه عملی و در مشکلات منطقه جنگی بود و به این مسئله فرصت نداشت.
در هر حال برادران اطلاعات جبهه با آنجا تماس هایی از نزدیک دارند و حتی مرکز ثابتی را در جبهه بوجود آوردند که فاصله با رزمنده ها کم و تماس از نزدیک بسیار باشد. الان بیشتر منظور ما این بود که رزمندگان عزیز از زبان شما اهمیت مکاتبه و خاطره نویسی و کار فرهنگی را بشنوند.
س ـ در مورد اطلاعات جبهه فعلاً به نظر می رسد صحبتی نباشد و بهتر است به سراغ اصل صحبت برویم.
مسأله ای که هم اکنون مسأله روز است قطعنامه شورای امنیت است که امروز (دوشنبه بیست و نهم تیرماه) گفته می شد بندهای قطعنامه را تمام کرده اند و به تصویب می رسد. ظرف امشب و فردا اعلام می شود. شما قطعاً اطلاعات بیشتری دارید. گفته می شود نکات مندرج در آن که بعضاً تکراری است، آتش بس کامل است و بازگشت به مرزها در مبادله کامل اسرا و نکات دیگری هم گویا هست از قبیل تشکیل هیأتی با نظر طرفین در مورد شناختن مسئولیت ها و تقصیرها، در طول این جنگ و تعیین مجازاتهای عملی برای طرفی که قطعنامه را رعایت نکند. آخرین موضع ایران در این مورد چیست؟ تحلیل شما از قضیه چیست و شورای امنیت چه کار می خواهد بکند؟
ج ـ مسایل شورای امنیت، به اعتقاد من، جزئی از یک مجموعه اقدامات است که در حال انجام است. آنها هیچ وقت، به تنهایی زیاد امیدوار نیستند که بتوانند از این قطعنامه نتیجه ای بگیرند و این قطعنامه، تکرار کمی متفاوت حرفهای گذشته است. با مسایلی که در خلیج فارس در جریان است و مسایلی که در رابطه با سفارتخانه های ما در لندن و پاریس پیش آمده است، مسایلی شبیه به این را هم ممکن است داشته باشیم. اینها را باید اضافه کنیم به حرکتی که دارد می شود. آنها در این مجموعه شاید می پندارند که این حرکت مؤثر است. البته باز هم ما خیال می کنیم که موفق نخواهند شد و در کارشان اشتباه می کنند.
چیزی را که اینها بایستی می فهمیدند تاکنون نفهمیده اند و نخواسته اند قبول کنند، می فهمند، ولی درست به آن ایمان نمی آورند، این است که به هر حال در ایران به چیزی کمتر از اجرای عدالت قناعت نمی شود، اگر به این نتیجه برسند، ممکن است راهشان را عوض کنند. اما از حرکت هایشان پیداست که هنوز امید بسته اند که ما را در نیمه راه نگاه دارند. شورای امنیت، از اول با ما بدرفتاری کرد و موضع بی طرفانه ای نگرفت. متجاوز را محکوم نکرد، حق را هیچ وقت نگفت و معمولاً یا جانبداری، یا موضع گیری کرد. اگر از متجاوز انتقاد نکند و حق را در ارتباط با مظلوم نگوید، این جانبداری است از متجاوز. البته سازمان ملل در این ارتباط وضع بهتری را دارا بوده است. ولی به هرحال اینها به هم مربوط هستند.
چیزی را که الان آورده اند دو سه نکته جدید در خود دارد. یکی اینکه شروع کرده اند از متجاوز حرف زدن و دنبال جنگ افروز رفتن که این خود نقطه مثبتی است، اما کیفیت کار مشخص نیست. دیگر، تحریم تسلیحاتی طرفی است که قطعنامه را نپذیرد. در این مورد، این مسأله به ما ضرر نمی رساند. ما سلاح هایمان از سابق آمریکایی بوده است و باید قطعاتی را برای آنها تأمین می کرده ایم که در این زمینه ما تحت تحریم شدید آمریکایی ها قرار داشته ایم. حتی یک کمپانی ایتالیایی، خرید مربوط به چند سال قبل از انقلاب را که پولش را پرداخته بوده ایم، به خاطر اینکه تحت لیسانس آمریکایی ها فعالیت می کند و به خاطر عدم اجازه آمریکایی ها، از تحویل این تجهیزات به ما خودداری کرد. در مورد سلاح هایی هم که به ما دادند. این سلاح ها مربوط به 10 تا 12 سال قبل بود و بنابراین ما در تحریم تسلیحاتی آنها، کمتر ضربه پذیر هستیم و درحال حاضر هم قسمت مهم و اعظم تسلیحات جنگ را در داخل کشور خودمان تولید می کنیم و البته طبیعی است که عراق که شدیداً مستأصل است و از سال 64 به این طرف، بیشترین ضربه ها را از جانب ما خورده است. ظاهراً از هرگونه پیشنهاد آتش بس، بازگشت به مرزهای گذشته و دیگر موارد استقبال می کند.
در حقیقت برای دنیا روشن است که طرف متجاوز، کیست و این نکته ای است که حتی خود عراقی ها هم یک بار به آن اعتراف کرده اند، به این نحو که گفته اند تنها طرف آغاز کننده جنگ مهم نیست. باید طرف ادامه دهنده این جریان هم مشخص شود! و این اعترافی است که آنها داشته اند. به هر طریق، نکات قابل تأملی ممکن است در این قطعنامه، برای ما وجود داشته باشد. در عین حال مجموعه آن تأثیری در روند جنگ نخواهد داشت و به نظر ما با توجه به سابقه شورای امنیت و مسایلی که در همین قطعنامه وجود دارد باید گفت از سر صداقت و مبتنی بر واقعیت ها نیست. آنها اگر صداقت داشتند باید در همین قطعنامه صریحاً متجاوز را معرفی می کردند.

س ـ گاهی در مصاحبه ها و تحلیل ها و پیشنهادهای بین المللی صحبت از اعزام نیروهایی شده که به عنوان مثلاً حافظ صلح و رادع بیایند و میان نیروهای ایران و عراق حائل شوند. به نظر شما اصلاً چنین کاری شدنی است؟ تحلیل شما از این قبیل پیشنهادها چیست؟
ج ـ ما الان در جبهه ای به طول 1200 کیلومتر با عراق درگیریم. عراقی ها 200 تیپ در جبهه ها دارند و ما به مراتب بیش از این استعداد را در جبهه ها داریم. با توجه به این مسأله، نیروی پاسدار صلح باید رقمی در حدود دو برابر نیروهای درگیر در جنگ باشد که خوب طبیعی است تدارکات اینها، به منطقه وسیعی احتیاج دارد. آنچه که در دنیا شاهد هستیم که در بعضی جاها، مثل جولان که منطقه محدودی است نیروهای پاسدار صلح مستقر هستند و بین نیروها، حایل شده اند، و طرفین درگیر، نمی خواسته اند جنگ را ادامه دهند. و این وضع در جبهه های ما و با روحیه ای که در رزمندگانمان سراغ داریم، نمی خواند. ما باید مسایل اقتصادی و مدیریت امور کشور را عادی نشان دهیم تا مشکلی در رابطه با جنگ پیش نیاید. از سوی دیگر دشمنان سیاستشان است که جنگ را همچنان طولانی کنند تا به مرور ما از سیاست های سازندگی اساسی تر باز بمانیم. در حالی که چه بسا لازم باشد که ما جدی تر از این همه برنامه ها و امکانات را به طور فوق العاده و کامل در ارتباط با مسئله اصلی کشور که جنگ است قرار دهیم تا پیروزی سریع تر به دست آید.
آنچه وجود دارد همین است، شما بیشتر در مورد سیاست جاری کشور صحبت می کنید یعنی الان آنچه که تاکنون اتفاق افتاده است آن است که بتواند مقاومت کند. یعنی همین ادامه جنگ که وجود دارد این برای ما راه حل دارد. نه آن که بگوییم ندارد. اگر مصلحت ایجاب کند و آن را تشخیص بدهیم، البته تشخیص مصلحت با نظام، رهبر مجلس و دولت و ... است که وضع جنگ از دو حال خارج نیست و اگر فرضاً روزی چنین خطری را جدی بگیریم، راه دوم را انتخاب می کنیم. یک راه این است که همین جوری وضع عادی را زیاد به هم نزنیم. عمران کمتر و حرکت بطنی سازندگی را تحمل کنیم و جنگ را ادامه دهیم و هر سال هم که می گذرد ما مقدار زیادی پیش می رویم. همان چیزی که در دو سال گذشته اتفاق افتاده است که به طرف اروند رفتیم و پارسال هم نزدیک بصره شدیم و مقدار زیادی هم جلو رفتیم. به همین صورت، سالانه خود را به جاهای استراتژیک، نزدیکتر کنیم و سیاست جدیدی هم انتخاب کرده ایم که جنگ را به داخل عراق بکشانیم و این تحولی است که الان ما شمال عراق را به طور اصولی برای صدام و عراقی ها، تنگ کرده ایم و این پیداست که در همین حد نمی ماند و توسعه پیدا می کند. می توانیم این سیاست را ادامه بدهیم و خودمان را هم به همین صورت حفظ کنیم تا کار را به نهایت برسانیم، که این یک مقدار طول می کشد. دنیا هم سیاست صبر و انتظار دارد و یک روزی هم ممکن است رگ اصلی حیات صدام قطع شود.
حالت دیگر، آن است  که ما می توانیم اگر واقعاً روزی آن خطر را جدی بگیریم و آن را به عنوان یک توطئه تلقی کنیم و در مقابلش بایستیم، بیاییم و کفه جنگ را سنگین کنیم و کفه امور جاری کشور را سبک کنیم که 2 هزار گردان آماده کنیم که واقعاً مثل عراق نیروهایمان را به جبهه ها بیاوریم. ما ظرفیت 2 هزار گردان را داریم. همه چیزش را اعم از فرماندهی و تدارک معمولی و هم سربازش را می توانیم تهیه کنیم. اگر همان گونه که ما سه ماه آخر پارسال را می جنگیدیم، سه فصل دیگر را هم همین جور بگردانیم. در آن صورت ما باید اولویت ها را مطلقاً به جنگ بدهیم.
اگر این جوری به طرف عراق بریزیم، عراق نمی تواند مقاومت کند. ما خیلی به مرکز عراق نزدیک هستیم. ما صد کیلومتر با بغداد فاصله داریم، با بصره فقط 8 یا 9 کیلومتر فاصله داریم. با استانهای وسط بصره - بغداد که استانهای حساسی هستند فاصله خیلی کمی داریم. می توانیم خود را به هور یا دجله برسانیم و بالاتر از آن، به رود دیاله برسانیم. به سد دربندیخان برسانیم. در اطراف کرکوک و این جور جاها، اگر نیروی زیادی به کار گیریم، عراق می شکند. جنوب عراق را اگر از عراق قطع کنیم و عراق را از جنوب قطع کنیم، آسیب پذیری عراق در حال حاضر خیلی شدید است و ما اگر بخواهیم در شرایط معمولی که الان داریم می جنگیم ممکن است آنها امیدوار بشوند و بخواهند صدام را سر پا نگاه دارند. همین وقایعی هم که الان در خلیج فارس رخ می دهد، در همین ارتباط است. ولی ما الان سیاست کشورمان این نیست.
ما امسال بودجه ای را که برای جبهه اختصاص دادیم 2 میلیارد و 800 میلیون دلار است و با ذخایر مثلاً 3 میلیارد دلار می شود.
از جمله راههایی که در این باره وجود دارد، افزایش احتمالی بودجه ارزی در صورت لزوم است.
بودجه ریالی را نیز می توان در چنان موقعیتی بیشتر مصرف کرد.
من نگران آن شرایطی که می گویید، نیستم. اگر نگرانی در این باره هست، احتمالاً در تصمیم گیری است که ما ممکن است دچار مشکلاتی شویم.

س ـ با شرایطی که ما در آن هستیم. جنگ، مدیریت واحد و مشخص یافته است. در حالی که پشت جبهه فاقد آن است. شما به عنوان شخصیت تصمیم گیرنده، بگویید با توجه به تضادی که عادی نگاه داشتن شرایط و ادامه جنگ، در پی خواهد داشت، چگونه می توان این سیاست را در درازمدت ادامه داد؟
ج ـ حرکت های خوبی انجام شده، تغییرات زیادی در همه زمینه ها پدید آمده است.
من، قضاوت نمی کنم. صاحب نظران در این باره چاره اندیشی کنند ما اکنون این راه را انتخاب کرده ایم یعنی رهبری، دولت و مجلس، همه پذیرفته اند که جنگ در شرایط عادی نگاه داشتن وضع کشور ادامه یابد.
ممکن است این سیاست به مصلحت نباشد به ویژه در شرایطی که ما پیروز می شویم این مسأله قابل بحث است و بهتر است در این باره چاره جویی شود. سال گذشته بر آن شدیم که این روال را بر هم زنیم که با اجازه امام منجر به استقراض از بانک مرکزی شد که در آخر سال در اصلاحیه بودجه منظور شد.
حال اگر فرضاً این مبلغ را به 2 تا 4 برابر افزایش دهیم. تجربه سال گذشته نشانگر آن است که می توان آن را به 2 برابر رساند. به هرحال بهتر است در این باره بحث شود که به جنگ اختصاص یابد یا برای خرید کالاهای اساسی و حل مشکلات به مصرف برسد.
در آن صورت این سیاست، ریاضت برنامه ریزی شده اختیاری است. نیروهایی که باید برای روز مبادا ذخیره شود، اگر توسط ما برای جنگ بسیج شود، وضع جنگ خیلی جلوتر می رود.

س ـ در ادامه برنامه ریزی عادی سازی زندگی مردم، مبلغی در حدود 320 میلیون دلار برای خرید گوشت مرغ اختصاص یافت که اختصاص این رقم برای خرید گوشت مرغ، با توجه به بحران منطقه خلیج فارس که مردم آماده اند با شرایط موجود خود را تطبیق دهند، امر قابل تأملی است. اگر با کاهش میزان کالاهای سهمیه بندی شده، بودجه جنگی افزایش یابد و یا بودجه مربوط به این گونه کالاها در راه توسعه اقتصادی کشور به کار گرفته شود چه خواهد شد؟
ادامه عادی نگاه داشتن شرایط کنونی، منجر به آن خواهد شد که بودجه جنگی مختل شود و بودجه به دست آمده، صرف کارهایی شود که گرچه در ضرورت آنها تردیدی نیست، ولی حجم شان مورد تردید است.
ج ـ این همان بحث قبلی است. اگر پشت جبهه بد نباشد، برای جبهه هم بهتر است. گرانی سرسام آور، برای خانواده های مستضعف و مصرف کننده که عمدتاً تأمین کننده نیروهای جبهه اند، ممکن است آنها را نسبت به مسأله جنگ و دیگر مسایل سست و مشکوک گرداند. از این رو پشت جبهه ها باید کنترل شود.
تصمیم دیگر در این باره، به تشخیص صاحب نظران است. یعنی فرض کنید یک روز به مردم بگوییم کمربندهایتان را ببندید و مرغ و گوشت نخورید و به دادن جیره اکتفا کنیم. این عملی است و می توان یک باره مبلغ 2 تا 3 میلیارد ریال برای جبهه تأمین کرد. پس این شدنی است، اما باید دید مصلحت کدام است؟
باید به طور جدی، این مسأله در هیأت دولت و مراکز دیگر به بحث گذارده شود. اکنون ما کنش داریم. این، نیاز به بحث دارد و در آن حدی نیست که من یا دولت بتوانیم تصمیم بگیریم. رویه و مشی امام هم مبنی بر تصمیم گیری شخصی نیست. خدمت امام هم مطرح شده و می شود. مشی امام البته معمولاً این است که در مورد مسائل کشور می گویند مسئولین بنشینند و نظرشان را بدهند. من هم نظر خواهم داد.

س ـ با بازنگری سیاستمان در منطقه خلیج فارس، درخواهیم یافت که کویت کمک های بی شماری به عراق کرده است. در حالی که ما نسبت به آنها سیاست جاذبه انگیز داشته ایم. اکنون نیز با توجه به مسأله واگذاری کشتی های کویت به آمریکا، سیاست قاطع مشخصی در مورد کویت احتمال رو در رویی ما و آمریکا را افزایش داده است. در این باره چگونه برخورد خواهیم کرد؟
ج ـ پاسخ به این سئوال، مستلزم برشمردن نکات مثبت و منفی است. سیاست ما، روشن است. به این گونه که در صورت همکاری این کشورها با آمریکا، پی آمدهای آن را خواهند دید، یعنی چنانچه پایگاه های ما را تصرف کنند، پایگاه های آنها را تصرف می کنیم.
بندرهایی که آمریکایی ها از آن استفاده کنند، در امان نخواهد ماند.
در گذشته نیز کشورهای حوزه خلیج فارس، مانند: کویت، عربستان سعودی و ... به عراق کمک کردند و اکنون نیز این گونه کمک ها ادامه دارد.
آنها می ترسند که با پایان پیروزمندانه جنگ در کشورهای جنوب منطقه خلیج فارس بحران پدید آید. مراکز مهم نفتی دنیا در آن منطقه واقع اند که برای دنیا بسیار با اهمیت است. جنوب خلیج فارس امید دنیای غرب است.
حال، ما چه باید بکنیم؟ آیا با آنها وارد جنگ شویم؟ در این شرایط که مسلمانان را تاحدی نسبت به ما بدبین کرد و ما به قدر کافی نتوانستیم در مقابله با این مسئله سازماندهی تبلیغاتی داشته باشیم، گرچه این مسأله به زیان سیاست داخلی آمریکا هم بود.
من معتقدم که قضیه مک فارلین اصالت سیاست خارجی ایران را نشان داد و هر چه می گذرد این اصالت بیشتر نشان داده می شود. چنانچه وزیر خارجه اندونزی معتقد بود که در محافل «دیپلماتیک دنیا، هر روز که می گذرد، درستی اظهارات شما و تناقص ادعاهای آمریکایی ها آشکار می شود.»
همین مسأله کمیسیون «ناتو» که در کنگره آمریکا مورد بحث قرار گرفت، قضیه چنین بود که یک مأمور اسرائیلی، با نهایت مخفی کاری در شرایطی که بیم آن داشتند که دست آمریکایی ها و اسرائیلی ها در این قضیه رو شود، می خواست بین ایران و آمریکا رابطه سیاسی برقرار کند و این آرزوی آمریکاست. زیرا اسرائیل وجود این رابطه را موجب از بین رفتن تضاد ایران و اسرائیل می داند. در این باره هیچ کس شک ندارد و دریچه ای که برای این مسأله گشوده شده، مسأله گروگان هاست.
هیچ کس شک ندارد که از زمان سابق اسلحه ایران آمریکایی است و تدارک این اسلحه در جنگ علی رغم خواست ما، اولویت بالایی دارد. وقتی اسلحه یک کشور اساساً آمریکایی است و آن کشور در جنگ هم هست و مخالف آمریکا و امپریالیسم هم هست، معلوم است که از این جهت دچار مشکل می شود وآنها هم این را می دانند و می دانست که نمی شود یکباره آن هم در حین جنگ، وضع تسلیحاتی یک کشور را در آن بخش آمریکایی اش تغییر داد و کنار انداخت.
اسرائیلی ها هم در بازار اسلحه حضور دارند و می بینند که مأموران ما در دنیا می گردند و با دلالهای اسلحه و کمپانی های مختلف و واسطه ها مبادله برقرار می کنند. این را همیشه ما گفته ایم همه آن را می دانند و هیچ نقطه مخفی در سیاست ما نیست. ما برای سرپا نگه داشتن اسلحه آمریکایی که از سابق بنیه اصلی سلاح های ایران است ناچار بودیم علی رغم تمایل مان از اسلحه بازار سیاه استفاده کنیم. بنابراین آنها از این ابزار، یعنی حساسیت آمریکایی ها نسبت به مسأله گروگان ها و حضور معنوی ما در لبنان برای رسیدن به این هدف استفاده کردند. البته ما نقطه ضعفی نداریم. این اسرائیل است که نقطه ضعف دارد و در پی یافتن دریچه برای خود است. وسایل تبلیغاتی و رسانه های همگانی وظیفه دارند که این مسائل را باز کنند.
در گزارش کمیسیون «تاور» گفته شده که ایرانی ها از اسرائیلی ها خیلی متنفرند و مبادا این کار انجام شود. کانال دومی آمریکایی ها باز کردند، این در سراسر گزارش مزبور آمده است.
اگر کسی واقعیت ها را بخواهد ببیند، سیاست ضداسرائیلی ما، حتی در شرایط حاد خریدمان باقی است و حاضر نیستیم چیزی از آن کشور بخریم.
پس چرا باید در این باره شک کنیم؟ اگر باعوام فریبی و تبلیغات است که اینجا مدت 5 تا 6 سال است که مدعی اند ایران از اسرائیل اسلحه می خرد، ملوانان دانمارک شهادت داده اند که کشتی آنها به ایران آمده است و نمونه های دیگر که همه اینها دروغ است.
گزارش «تاور» مخفی نیست. مذاکرات کنگره آمریکا هم در پیشگاه افکار عمومی جهان انجام می شود.
وقتی می بینند که آمریکا ملتمسانه در پی آن بود که به ایران سلاح بدهد که اینها می توانست وسیله تسریع پیرزوی در جنگ باشد، ولی ما حاضر نشدیم از مرحله بحث و مسأله گروگان ها فراتر رویم و حتی حاضر به بحث در مورد مسایل استراتژیک نشدیم و در مورد مسأله افغانستان نیز خواستار عدم مداخله آنها در امور این کشور شدیم، هر کسی این قضیه را پی گیری کند، در می یابد که ایران واقعاً ضدامپریالیست و ضدصهیونیست است. کمااینکه مسایل بعدی نیز درستی این نظریه را تأیید کرد. لیبی اکنون برای برقراری روابط با آمریکا فعالیت می کند. سوریه در پی حل مسائلش با دنیای غرب است. تنها جایی که هیچ کس جرأت نمی کند به آنجا پا بگذارد ایران است. کسانی که غیرمسئولانه با مسائل برخورد می کنند، می توانند آن تبلیغات نادرست را مطرح کنند ولی گفتن یا پذیرفتن افکار منصف، متفاوت است. کسی که در دنیا مغرض است می تواند این گونه بگوید، ولی مردم اینها را می فهمند.

س ـ اشاره کردید که این گونه سیاستها زنجیره یک توطئه جهانی است بر این مبداء اخیراً تحرکاتی در سیاست برخی کشورها علیه ایران صورت گرفت از جمله دولت فرانسه که بیش از پایان مهلت اولتیماتوم مناسباتش را با ایران قطع کرد و در انگلیس و ایتالیا یا برخی کشورهای دیگر نیز چنین برخوردهایی بود.
ج ـ مسأله برخوردهای دسته جمعی رو به وخامت علیه ایران شدت می یابد و در کشورهای اروپایی رو به گسترش است و هدف آن آماده سازی افکار ما است تا روابط مان را عادی کنیم. آنها بی دریغ به دشمن ما هواپیما بدهند. موشک بدهند. هلی کوپتر بدهند. بمب های لیزری بدهند. رادارهای حساس و چیزهای دیگر بدهند، مهمترین چیزهایی که در جنگ علیه ما به کارگرفته می شود، فرانسوی ها می دهند به عراق.
تا آنجایی که این گزوسه هایی که الان می دهند، خوب جنگ خلیج فارس و این مسائلی که هست، عمده اش زیر سر همین اگزوسه هاست. یعنی فرانسه مسئول اصلی حوادث در خلیج فارس است الان.
اگر این اگزوسه ها دست عراق نباشد، حادثه اتفاق نمی افتد در خلیج فارس، یا مثلاً دشمنان ما را، ضدانقلاب را که واقعاً تروریست اند و هیچ کس نمی تواند الان شک کند که وقتی رادیوهای اینها را، اعلامیه هایشان را ببینید، این ها اعتراف می کنند که بمب منفجر کرده اند و می گویند که ترور کرده اند، آدم کشته اند، جاسوسی کرده اند، همین کارهایی که دارند می کنند، یعنی تمام کارهایی که با قانون فرانسه نمی سازد.
فرانسه حق ندارد طبق قانون خودش چنین کسانی را به عنوان پناهنده نگه دارد.
اگر هم اینجا باشند، حق تبلیغات ندارند، حق فعالیت ندارند.
اما آنها آنجا دفتر دارند، فعالیت می کنند، اعلامیه می دهند، رادیو دارند، تمام این ها برخلاف قانون فرانسه است.
از طرفی به ما می گویند با شما می خواهیم روابطمان را عادی کنیم و از طرف دیگر آنها را هم آنجا نگه داشته، مثل مقامات عالی کشورهای دنیا از آنها حفاظت می کند.
حفاظتی که الان از بختیار می کند، و وقتی منافقین در آنجا بودند، از طرف اینها می کردند، از هیچ سفارتخانه ای، از هیچ مهمان سطح بالایی نمی کنند. خوب این چه روابطی است. چقدر اینها راست می گویند؟
پول ما را که آن جور کردند. اسلحه به عراق که این جور می دهند، با ضدانقلاب هم که این جوری رفتار می کنند ما به اینها می گوییم که اینکه هیچ علامتی از عادی کردن روابط در آن نیست. اینها می گویند که نه، سیاست ما در مورد عراق فرق نمی کند.
این جوری روابط عادی نمی شود. این مثل این است که ما بیاییم مثلاً با اردن که شریک جنگ عراق است، برویم روابط مان را عادی کنیم، با کویت که همسایه ماست و این گونه اسلحه را هم به عراق نمی دهد و حمایتش خیلی کمتر از آن است، مسائل ما با اینها این جوری است. ما با کویت این طوریم. چطور می شود با فرانسه که آن کارها را می کند رابطه را عادی کنیم؟ کشورهای دیگر که شما مثال می زنید، یک نمونه اش همین آمریکاست.
آمریکا در یک کانال مخفی، برای حل مسائل خودش، به قول خودشان برای راه باز کردن روابط استراتژیک با ما، واقعاً هم بوده و جزو اهدافشان بوده، وارد شدند و آن این است که مأمورین خرید ما موقعی که برای قطعات مورد احتیاج به بازار سیاه در دنیا مراجعه می کردند، برای اینکه مثلاً یک قطعه یک موشکی را به ما بدهند، آمریکایی ها هزارگونه بهانه در می آوردند که داده نشود.
مثلاً ما 240 قطعه صورت داده بودیم که در بازارها خرید شود. آنها به ما از این 240 قطعه، مثلاً 13 قطعه یا 15 قطعه که حساس تر بود ندادند و آخر هم اینها ندادند.
خوب، این معلوم است که دروغ می گویند. 227 قطعه اش را می دهند، ولی می دانند که با همان 13 قطعه، کار لنگ است. یعنی عملاً اخلال می کنند.
با مک فارلین که با آن همه سرمایه گذاری و با آن وضع آمد به ایران، یک چهارم، یک پنجم قطعات را توی هواپیمای خالی آورده بودند اینجا.
این نشان حسن نیت نداشتن است. آنها می خواهند سر دیگران کلاه بگذارند و مسئله خودشان را حل کنند.
یکی از این مواردی که موشک های تاور را مأمورین فروش آنها در بازارها به ما دادند، خوب آنها که با مأمورانمان صحبت می کردند، قرار بوده موشک های سال 84 را بدهند ولی از آمریکا برداشته اند و آورده اند اسرائیل و عوض کرده اند با موشک های 10 سال 12 سال پیش.
یعنی همین اسرائیل و همین آمریکا، تا این قدر به خیانت متوسل می شوند برای اینکه ما چیزی نگیریم که برایمان مؤثر باشد. یک بار ( آن موقع هایی بود که شهرها را می زدند) بنا بود موشکهای دوربرد هاگ را گیر بیاوریم. ما موشک هایی که داشتیم یک برد معینی داشت.
به ما گفتند ما نسل جدیدش را داریم. آمدند همان موشک های قدیم را رنگ کردند و به صورت جدید درآوردند و 18 قبضه از این موشکها را به وسیله مأموران ما آوردند به فرودگاه تهران.
ما یکی را برداشتیم بردیم به خارک و آنجا آزمایش کردیم، دیدیم عین همان موشک های خودمان است که داریم، بلکه یک مقدار عقب تر مثلاً ما شماره فلان و فلان که داریم، این شماره های عقب تر است. یعنی ده، دوازده شماره عقب تر از آنچه که ما خودمان داریم!
ما اصلاً هیچ نمی توانیم اطمینان کنیم، علتش هم روشن است. یعنی اینها نمی خواهند ما در جنگ پیروز شویم. نمی خواهند ایران به عنوان یک پایگاه مهم انقلاب بماند. اگر هم وارد یک حرکتی می شوند با ما هدفشان این است که خیال می کنند اگر نفوذ کردند اینجا، اهداف خودشان را اجراکنند. الان در خیلی از مغازه ها و فروشگاه ها جنس هایی هست که سرمایه دارها با ارز وارد کشور کرده اند. و اگر بنا شد لطمه به هیچ کس نمی خورد و برعکس در این اوضاع و احوال، باعث خیلی از اشکالات می شود که همه می دانیم.
این را می شود مثال زد. یا اینکه این نوشابه ها مورد استفاده عمومی است و مخصوص طبقه ثروتمند نیست. اما چه نیازی است به آن که اخیراً وارد شده و هر قوطی شصت تومان و حتی بیشتر به فروش می رسد.

س ـ فکر نمی کنید نظایر این کالاها علاوه بر تأثیرات مخرب دیگری که دارند، چون گران فروخته می شوند در شبکه قیمت ها و در دامن زدن به تورم هم بعد از مدتی تأثیر دارند؟
ج ـ تحقیقاً که سیاست کشور چنین نیست، نه سیاست دولت این است نه سیاست مجلس این است.
معمولاً هم که در قانون بودجه و در سال اخیر، قانون واردات و صادرات محدودیت هایی به وجود آمده و انصافاً هم ما در این جهت پیشرفت های خیلی زیادی کرده ایم.
همان قسمت اول که عبور کردید در مسأله نفت، ما الان در بودجه کشورمان بودجه سالانه کشور سهمش خیلی تنزل کرده. از پنجاه درصد هم پائین است. با اینکه از این پنجاه درصد هم قسمت عمده ای مال جنگ است. گفتم ما یک قلم عمده را برای جنگ گذاشتیم، به اضافه بنیاد شهید و مهاجرین و بازسازی ها و اینها.
اگر این را نداشتیم و نفت را نمی خواستیم به کار بگیریم، بودجه معمولی کشور، قسمت عمده اش دیگر نفت نبود. با اینکه مجبور هم بودیم یک مقدار دنباله رو شرایط اضطراری باشیم.
در این قسمت دوم، الان عمده واردات که دست دولت هست، واقعاً کالاهای ضروری و مفید است.
این خطی که الان شما نگرانش هستید، پارسال بوده در یک مقطع خاصی شروع شد و بحمدالله امسال دارند اصلاحش می کنند.
صادرات غیرنفتی ما وضع بدی داشت، در گذشته تقریباً چیزی نبود. پارسال دولت و مجلس تلاش کردند که تکان بدهند به صادرات غیرنفتی.
آمدند امتیازهایی دادند، یک سری کالاها را به طورکلی آزاد کردند، هیچ گونه پیمان ارزی برایش در نظر نگرفتند. سی - چهل قلم کالا بود. منظور این بود که مردم بروند به سوی تولید و بتوانند تشویق شوند برای تولید و در مورد بعضی چیزها که ضرورت داشته، آنها را تشویق کنیم.
بعضی کالاها را پیمان ارزی کمی برایش قرار دادند، معافیت پیمان ارزی را بالا بردند. بنابراین پول زیادی دست صادرکننده می ماند که برای تشویق صادرات بود و در عمل، باعث شد که بسیاری کالاها که در گذشته صادر نمی شد، صادر شود. بخشی از بازارهایی که از دست ما رفته بود دوباره برگشت، به طوری که فرش، اکنون بازار خوبی پیدا کرده است. بسیاری از اقلام صادرات کالاهای سنتی ما، دوباره به بازارهای دنیا راه یافته است.
در مجموع می توان گفت که حرکت خوب و مثبتی بود و در نسخه آن، منافعی به دست آوردیم، کار و تولید زیاد شد و تجارت به تحرک درآمد. اینها جنبه هایی داشت. در شرایط عادی ما به این مسایل برخورد نمی کنیم ولی هنگامی که به مفاسد جدید برخورد می کنیم ناچار می شویم از آن احکام ضربتی اسلام استفاده کنیم که در این مورد نیز استفاده کردیم.
در مجموع دولت می خواهد نقیصه ای را که عارض برنامه های خاص اقتصاد بود، جبران کند و با این ابزار می تواند به هدفش برسد.

س ـ شما از مردم خواستید که برای مبارزه با گرانی با سیاست های دولت، هماهنگی کنند. از جمله از خرید اجناس گران خودداری کنند. زمینه اجرای این سیاست، چگونه فراهم خواهد آمد؟ یعنی در جامعه ای که گران فروشی، همه گیر شده و حالت عام و گسترده ای پیدا کرده است، تنها گران فروش های استثنایی، ممکن است چشم گیر باشد.
از سویی، نیازمندیهای اجتماعی و ضرورت برآوردن آنها توسط مردم چگونه می تواند جلوگیر خریدها باشد؟ آیا اینجا نیز بار اصلی به دوش مستضعفان نخواهد افتاد؟ یعنی باز هم آنها تن به ریاضت و محرومیت خواهند داد. ولی قشر بزرگی از سرمایه داران که پس از انقلاب نیز رشد کرده اند، با اتکاء به نقدینگی شان و سرمایه و درآمد غیرقابل محاسبه و عظیم شان، با یک رشته عملیات نامرئی آن جو را خواهد شکست. با توجه به این واقعیت ها، آیا برای شکستن کاربردهای منفی این گونه نقدینگی ها و سرمایه های شناور که در بخش های غیرتولیدی فعالیت دارند فکری شده است؟
ج ـ این مسأله مربوط به برنامه های جدید دولت است، اگر شرایط کنونی ادامه یابد، این برنامه عملی نیست و نمی توان مردم را به نخریدن دعوت کرد. ولی اگر دولت تصمیم بگیرد و بر نرخ گذاری کالاهای خاصی جدیت نشان دهد، جز با همکاری مردم شدنی نیست. اگر مردم خودشان بخواهند جنس گران بخرند، این برنامه را نخواهند پذیرفت. در اجرای این برنامه، دولت تعداد 22 قلم کالا که برآورنده نیازهای اولیه مردم باشد، مشخص کرد و در اجرای آن باید نیازمندی یک خانواده 5 نفری مثلاً به مرغ محاسبه شود. همین طور در مورد قند و شکر و امثال آنها و پیش بینی شود. در صورت تبانی گران فروش و ضدانقلاب سهمیه او قطع و بازارش کساد شود که مجموع اینها مؤثر خواهد بود.
آنچه که من در نمازجمعه مطرح کرده ام، در مورد برنامه هایی است که دولت می خواهد شروع کند، اگر در همین وضعیتی که الان هست، باشد، به نظرم نمی توان مردم را دعوت کرد که نخرند و این، عملی نیست. ولی اگر دولت تصمیم بگیرد که کالاهای معینی را شروع کند و روی آنها جدیت به خرج دهد. در این صورت، اگر همکاری مردم نباشد، باز با همان وضع روبروییم. مردم اگر بخواهند، خودشان بروند جنس گران بخرند. خوب اصلاً قبول نمی کنند. ممکن است ما بگوییم برای خرید هر چیزی باید فاکتور داشته باشد که صحیح هم، همین است. خوب، دو طرف قبول می کنند که 5 تومان را بنویسند 2 تومان. آنهایی هم که فاکتور ندارد، همین جور انجام می شود و این عملی نیست.
آنچه که من فکر می کنم این است که دولت همین الان 22 قلم کالا را اعلام کرده است. دولت باید حد معقولی از کالاها را که زندگی معمولی مردم نیاز دارد، باید این مقدار را برای او تأمین کرد و بعد چیزهای دیگر هم در کنار این است. اگر آن گران فروش بخواهد کارشکنی کند، با هم آمدند و تبانی کردند، این مسأله از چشم همه مردم مخفی نمی ماند. همسایه او می فهمد، مشتری های دیگر می فهمند. مشتری می فهمد که این آقا، جنس را به خودش نداده است و به این یکی داده است. ما می توانیم فوری مغازه او را ببندیم. خوب، صد تومان سود برده و در عوض 5 روز مغازه اش تعطیل بوده، سهمیه اش را قطع کنیم. اگر به او شیر می داده ایم، دیگر ندهیم. بازارش را کساد کنیم. ممکن است نتوانیم به خریدار در این زمینه زور بگوییم، ولی به او می توانیم، چون مقررات را نقض کرده است و اگر همه با هم توأم بشود و مجازات هم جدی بشود، یعنی واقعاً تعزیر کنند متخلف را، به هرحال متخلف ظرف یک ماه و دو ماه کشف می شود، ممکن است ده مورد کشف نشود، ولی مورد یازدهم کشف می شود. مردم اگر همکاری کند، خیلی از این مشکلات حل می شود. چون در این صورت عده زیادی نخواهند بود. این عده خیلی نیستند که وضعشان خوب است و می توانند کالا را به هر قیمتی بخرند و عمده خریدها به دوش آنها نیست. بلکه به دوش عامه مردم است. یک مغازه دار ممکن است هزار نفر مشتری داشته باشد ولی صد نفر از آنها، از این تیپ ها باشند. و علاوه بر آن، در بخشهایی از جامعه،این طوری است. در اکثر جاها این طوری نیست و عامه مردم هم دلشان نمی خواهد کارشکنی کنند برای انقلاب و دلشان می خواهد همکاری کنند. نفع هم با خودشان است. اگر بخواهیم جلوی این جریان فاسد را بگیریم، این عنصر لازم است، عنصر همکاری مردم. در سطح مقبولی عنصر تأمین نیاز دارند و می روند تهیه می کنند، اگر کیفر نکنیم، متخلف به هرحال مشتری پیدا می کند و به او می رساند و اگر مردم همکاری نکنند با ما، هر کس، هر قیمتی خواست بدهد، بخرند و اطلاع به ما ندهند و همکاری نکنند، عملاً تعزیرها با آن توسعه ای که دولت می خواهد به این کار بدهد از جیب دولت می رود. دولت یک خرجی می کند. چیز زیادتری می دهد و آنها با همان گران فروشی، جبران مافات می کند.

س ـ گفته می شود که نقدینگی بخش آزاد از سال 56 تا 64، ده برابر شده و از صد میلیارد تومان به هزار میلیارد رسیده است. سابقاً سرنخ مسائل اقتصادی در دست مثلاً چهل، پنجاه نفر بوده، ولی بعد از انقلاب با فرار آنها این تعداد گسترش یافته و اشخاص بسیاری به سرمایه ها و امکانات دست یافته اند. در این مورد نظر جنابعالی چیست؟
ج ـ شاید هم باید برای سیاستهای زمان جنگ، فکری می شد ما که تجربه گذشته جنگی از خودمان را نداشتیم. نظام ما، نوبنیاد بوده است آنهایی هم که این تجربه ها را داشته اند ما نمی توانستیم استفاده کنیم، چرا که آنها دشمنان ما هستند. من نمی گویم که نمی شد اما آنها از عوارض بعد از انقلاب و عمدتاً مسائل جنگی است. البته روی تنظیم این گونه سیاستهایی کم کم داریم می رویم. مالیات مثلاً کار مهمی در این جهت است که الان دو سال است قانون مالیات در مجلس است. کار زیادی هم روی آن شده است. یکی از وسایل کنترل نقدینگی ها، الان مالیات است. مالیات زمان جنگ با مالیات زمان معمولی هیچ وقت نمی تواند مساوی باشد. آن جور پولها الان باید بیاید خرج جنگ شود. اگر ما درست برنامه تنظیم کنیم، باید مقداری از پولشان را بردارند و بقیه را خرج جنگ کنند که خودش آن عوارض تزریق جنگی را بتواند جبران کند که شاید قانون مالیات، اگر بیرون بیاید، یک مقدار از کارها را حل کند.

س ـ ما تروریست های سیاسی نظامی مانند منافقین و امثال آنها را با همه ادعا و با همه تلاش هایشان سرکوب کردیم. با توجه به قدرتی که از حیث عملی و نظری، در انقلاب و اسلام و فقه اسلامی سراغ داریم، چرا هنوز این نوع تروریسم اقتصادی ( به تعبیر خود حضرتعالی) را نتوانسته ایم سر جایش بنشانیم. روشن است که ما معمولاً به خاطر جنگ از اقدامات حادی که در پشت جبهه مسئله ساز شود و به جنگ صدمه بخورد و تشنج زا باشد پرهیز کرده ایم، البته در میان پولدارها، خیلی هایشان هم هستند که همان طور که گفتیم از قبل و ابتدا به ساکن سر جنگ با نظام و خصوصاً با اسلام ندارند و حتی اهل کمک هایی هم هستند و اگر نظام و حکومت به طور یکپارچه و هماهنگ و مثل ناظر قوی و بازخواست کننده عمل کند در مواردی هم که شخصاً مقررات را نپسندند به دلل سلیم النفس بودن یا ترس یا مصلحت یا عقیده ای که دارند، تا حدی کوتاه می آیند و تابع می شوند. نظام ما هم برخورد چماقی با هر صاحب سرمایه ای را قبول ندارد و درست هم هست. اما بالاخره همه می دانیم که در میان این سرمایه داران، خیلی ها هم هستند که از مترفین اند و اینها به عقیده ما با دولت اسلامی مبارزه می کنند و شدیدترین برخوردها را دارند و به طور مرئی و نامرئی عمل می کنند.
ج ـ روشن است که همیشه راه حل ها این نیست که مثلاً همه سرمایه ها را بگیرند و مصادره کنند. این بحث دیگری است. کسی هم نمی گوید که همین الان حرف نسنجیده ای زده شود که بترسند و فردا بگویند چون شما فلان حرف را زدید پولهایشان را از بانک بیرون کشیدند. اما بالاخره آیا نباید برای این مسئله فکری بشود؟ فکر نمی کنند آنها از دوگانگی و ناهماهنگی نظری و عملی دست اندرکاران حاکمیت اسلامی کشورمان استفاده می کنند. یکی آنها را از مترفین می خواند و دیگری مستقیم و غیرمستقیم ستایش شان می کند.
آیا راه حل و سیاست عملی وجود ندارد در مورد اینکه مثلاً نقدینه بخش خصوصی به نحوی از افسار گسیختگی موجود در آید و با قانون مهار شود و از خرید و فروش ودست به دست کردن کالاها به طرف پخش تولیدی با سود طبیعی و متعارف کشیده شود؟ آیا راه حلی نیست یا ما به آن نیندیشیده ایم یا مشکل دیگری مانع است؟ چه باید کرد؟
من، در ملاقاتی که نمایندگان مجلس خدمت امام داشتیم این اواخر، گفتم راه علاج را به نظر من همان طور که شما می گوئید ما قدرت حل نظری این مسائل را داریم.
در اسلام ما می دانیم (ایمان داریم به اسلام) که راه حل این مشکل را در فقه خودش دارد.
بعد از انقلاب، بلافاصله بعد از چند ماهی نهادهای یک جامعه جا افتاده و تثبیت شده ای را پشت سر هم درست کردیم.
در سال دوم تقریباً ما تمام انتخابات مان را انجام دادیم، مجلس و رئیس جمهوری و شورای عالی قضایی و شورای نگهبان و دیوان عدالت اداری و بازرسی کل کشور و هر چه که لازم بود و در قانون اساسی پیش بینی شده بود. حتی آمدیم صدا و سیما را هم شورایی کردیم. همه چیز را آمدیم مثل یک نظامی که چهل سال کار کرده و همه چیز را تجربه کرده، مشغول کار شدیم.
این البته یک حسنی داشت، منافعی داشت و آن این بود که نظام جا افتاد و مردم دیدند خودشان هستند و همه چیز جای خودش را پیدا کرده، آثار مثبتی داشت.

س ـ اطلاعات - شایعاتی هست که این دو سه روز روابط ایران و آلمان هم دارد تیره می شود. درست است؟
ج ـ نه، آقای دکتر ولایتی همین یکی دو روز آینده می روند آلمان. جواب آن دعوتی که آنها کردند فعلاً که این جوری نیست. یعنی به طورکلی ممکن است در جامعه اقتصادی اروپا، اینها دنباله رو آمریکا هستند، ممکن است که حوادثی باز هم اتفاق بیفتد، اگر آن را ریشه دارتر فرض کنیم، ولی ظاهر قضیه این طور نیست.

س ـ سال گذشته جناب عالی تحلیلی دادید درباره مسایل جنگ و موقعیت صدام و تعبیرتان این بود که ما در فاو یک ضربه خیلی شدیدی به عراق زدیم و دنیا فکر کرد که شاید این یک حادثه باشد و نمی دانم چرا ماهواره ها نگرفتند، ولی در مهران با عراق واقعاً کشتی گرفتیم و واقعاً عراق را زمین زدیم و دنیا الان روی صدام دارد این پا و آن پا می کند و در تردید است. در واقع هم کاملاً در صحنه سیاست خارجی چنین چیزی به عیان دیده می شد. الان در وضعیت کنونی، دیده می شود که آمریکا به طور خیلی جدی تری برای حفظ صدام وارد گود شده. مورفی صریح اعلام کرد که اگر ما بپذیریم که به هرحال دو طرف کشتی ها را نزنند، باز این به صلح خاتمه پیدا نمی کند و به صلح منتهی نمی شود، یعنی در حقیقت حمایت کرد از این طرح که کشتی های کویت زده نشود، کشتی های ما زده شود.
از این طرف می بینیم که روسها هم یک مقدار با جدیت بیشتری وارد قضیه شده اند، علی رغم یک مقدار تماسهایی که با ما در روابط دو جانبه می گیرند. مثلاً کسانی را از دوستان عرب وادار می کنند که برود با صدام ملاقاتی بکند این در حقیقت یک تلاشی برای تثبیت موقعیت صدام است.
حالا من سئوالم این است که با توجه به مسائل موجود، شما وضعیت کنونی صدام و عراق و دیدگاه دنیا در مورد صدام را چگونه می بینید؟
ج ـ من این جوری می بینم که بعد این پا و آن پا کردن و حوادثی مثل همین مسأله مک فارلین و بعد از اینکه دیدند ما سازش ناپذیریم در اصول مان یکی از کارهایشان این بود که به نحوی از دریچه هایی خودشان را به ما نزدیک کنند، ببینند ما چه کار می کنیم؟
دیدند ما حاضر نیستیم سازش کنیم روی اصولمان و تنها راهی را که انتخاب کرده ایم، همان را می خواهیم ادامه بدهیم، در حال حاضر تصمیم گرفتند که یک تهاجمی شروع کنند و اینکه اگر بشود، صدام را حفظ کنند. این تهاجم، الان دیگر دارید می بینید که وارد عمل شده، مرحله اولش همین حرکت های روانی است. اینها شاید امیدوار باشند که در این مقطع، با این تهاجم های روانی، یک مقدار هم حالت فیزیکی به آن بدهند. و مثلاً ما را از آن موضع سختمان تنزل بدهند، مرحله ی بعدش دو فرض می تواند باشد، یک فرض این است که به کلی مأیوس بشوند، بالاخره باید تسلیم واقعیت ها شوند، یک مرحله دیگر احتمال این است که نه، تن به برخورد بدهند. همان که در بحث قبلی گفتم انجام بدهند و وارد ماجرا شوند. عملاً بیشتر احتمال می دهیم که همان اولی باشد نه این دومی. یعنی به یک جایی برسند که خط قرمز باشد و جلو نیایند.
احتمال هم می دهیم که از خط قرمز عبور کنند، وارد ماجراهایی شوند که دنیا مسائل جدیدی را به خودش ببیند. من این را در نماز جمعه و اظهارات عمومی هم گفته ام. ما باید خودمان را برای چنین احتمالی آماده بکنیم.
به هرحال، الان ارتجاع و غرب و شرق و صهیونیسم، این ها نوعی کارگردان های دنیا هستند. در سطوح بین المللی اینها وارد یک مرحله جدیدی شده اند، برای اینکه ما را از راهی که داریم می رویم، بازدارند.

س ـ هر چند وقت گذشته است، اما در مورد مسائل اجاره نشینی و مسکن یکی از برادران که خودشان هم این مشکل را دارند اصرار دارند که صحبت بشود.
ج ـ برای خانه که انصافاً بعد از انقلاب کار زیاد شده است به خیلی ها زمین داده اند. به خیلی ها خانه داده اند. باز هم می دهند.
یکی از حاضرین: زمین می دهند ولی آهنش را سه سال بعد می دهند تا بروند آزاد بخرند!
بله، قبول دارم، اما در مجموع برای مسکن زیاد کار شده این طور نمی تواند بماند و اگر ادامه پیدا کند، در سالهای آینده بهتر می شود.

س ـ  مسکن هم جزو همان 22 قلم است که اعلام شده است؟
ج ـ اگر بوده، اعلام کرده اند. من نمی دانم هست یا نیست.

س ـ آیا روند کنونی روابط با کویت نوعی ایجاد اطمینان برای ادامه سیاست های کویت نخواهد بود؟
ج ـ ما نقطه مشخصی را در نظر گرفته ایم و گفته ایم:
چنان چه عراق در منطقه شرارت نکند، ما از شرارت های آنان چشم پوشی خواهیم کرد. یعنی امتیاز در مقابل امتیاز. در این مورد، اگر عراق شرارت کند، دلیلی ندارد از آن چشم پوشی کنیم و چون کویت ابزار حضور عراق در خلیج فارس است، جلوگیری از امکان استفاده عراق از خلیج فارس، یک اقدام عادلانه است.
ادامه این وضع موجب خواهد شد که کویت کفاره شیطنت خود را بپردازد. ممکن است وضع بدتر از این شود. یعنی با ورود مستقیم آمریکا در این جریان و پیدایش بحران، کویت بیش از همه ضرر خواهد کرد.

س ـ در کنار تحلیل هایی که هست یک تحلیل هم این است که حجم گسترده تبلیغات آمریکا درباره مسأله مک فارلن، به زیان سیاست خارجی کشور ما تمام شد، به طوری که افکار عمومی دنیا، به ویژه ملت های عمومی جهان برای مقصر نشان دادن ایران در ایجاد بحران و حتی جنگ و بی اعتبار کردن سیاست خارجی ایران و دخالت دادن این کشور در مسأله تروریسم جهانی است. اما برخی تحلیل می کنند که ما هم سهمی در این رخدادها داریم. این گونه تبلیغات نشانگر آن است که ایران نیز از دید آنها، به علت ناهماهنگی سیاست خارجی یعنی اولاً تعداد مراکز تصمیم گیرنده و عمل کننده در خارج و ثانیاً مدون و روشن نبودن استراتژی سیاست خارجی، در این مسایل و بحران ها نقش دارد.
نظر شما در ارتباط با این قضایا چیست؟
ج ـ اینکه ما با حرکتهای سیاسی و یا برخی سازش ها و امتیازها، دوستان زیادی برای خودمان در محافل شرقی و غربی بیابیم که یکپارچه علیه ما وارد جنگ نشوند، غیرممکن نیست. می توان حرکت هایی کرد و کسانی را با خود داشت.
این کشورها در مسایل تجاری، سیاسی و ... تضادهایی دارند که می توان از آنها بهره برداری کرد. ولی ممکن است ما در این زمینه زیاد کار نکرده باشیم. البته نمی توان وزارت خارجه یا محافل دیگر را مقصر دانست. زیرا در کشور ما معمول بوده که در همه جا از سیاست خارجی صحبت می شود. در نمازهای جمعه، روزنامه ها، صدا و سیما، مجلس و ... که این گونه قضاوتها موجب می شود که وزارت خارجه با محدودیت هایی که دارد، نتواند با آزادی عمل، این مسایل را پی گیری کند. و نمی تواند خیلی با دست باز دنبال کار برود. من کل مسأله را قبول دارم که ما می توانیم تا یک حدودی در بعضی موارد، کارهایی بکنیم که وضع روابط خارجی مان را بهتر بکند. اما واقعیت مسأله را نباید فراموش کنیم. دشمن ما، ماهیت انقلاب ما را کم و بیش می شناسد، ما هم دشمن خودمان را می شناسیم. حتی آنهایی که الان می آیند و با ما تظاهر به دوستی می کنند، ته دلشان هیچ وقت راضی نیست که انقلاب اسلامی پایگاه معتبری مثل ایران موفق داشته باشد و باید فکر کنیم آنهایی که می آیند، برای چه می آیند؟ چه می خواهند از ما و چه سیاستی دارند؟
ما می دانیم که مثلاً غرب یکپارچه مایل نیست انقلاب اسلامی حالت بالندگی خودش و نفوذ خودش را داشته باشد. یعنی مایلند جلو نفوذ انقلاب را بگیرند.
می آیند گاهی به ما نزدیک می شوند، وقتی که به عمل نزدیک می شویم، می بینیم که قصد فریب دارند.
فرانسه را من مثال می زنم، خوب، فرانسه الان بیش از یک سال واندی است که پیشنهاد می کند که ما می خواهیم روابط مان را عادی کنیم.
این حرف است. این گروهی که حالا سر کار هستند، بیش از اینکه بیایند سر کار، به ما پیغام داده بودند که مثلاً فلان جا فلان کار نشود، صبر کنید تا ما بیاییم سر کار (در مورد مسائل لبنان مثلاً)، بعداً حل شود. پیغام آوردند که بعداً حل کنید و بگذارید با شما روابط مان را عادی کنیم.
و سر کار هم که آمدند همین طور شد، مسائلشان حل نشد. بعد که آمدند، گروگان ها شروع کردند به آزاد شدن و اینها هم نشان دادند که می خواهند روابطشان را عادی کنند. خوب، ما سه چهار مسأله اساسی با فرانسه داریم. اینها اصلاً حاضر نبودند مسایل اصلی را حل کنند.
ما طلبکاریم از اینها بدون چون و چرا، یک میلیارد وام تا حالا دوازده سال است به دست اینهاست با جریمه و دیرکرد و بهره اش، یک رقم بزرگی است. هم برای ما اهمیت دارد، هم برای فرانسه اهمیت دارد.
خوب، واقعاً دشمنانه برخورد می کنند، حاضر نیستند پول ما را بدهند. آنها بدون هیچ سندی، حرفی، دلیلی سعی می کنند کش بدهند مسائل را و تأخیر بیندازند.
یا مسأله جنگ عراق را ملاحظه کنید. شوخی که نداریم اینها می خواهند کارهای ما را مخدوش کنند. اهداف این جوری آنها دارند.
بنابراین، واقعاً میدان دوست یابی، آن هم دوست صمیمی از میان این قدرتهای استعماری بسیار بسیار محدود است برای ما، مگر اینکه اصولمان را فراموش کنیم.
خوب، در همین تنازع ها، مسائل زیادی هم پیش آمده. الان، منافعش این است که ما، در همین 3 - 4 روزه، شما در همین تفسیرهای اخیری که راجع به خلیج فارس است، ببینید، خیلی از روزنامه ها اعتراف کردند که ایران الان به عنوان یک قدرت رقیب حضور دارد و ما که دیگر نمی توانیم ندیده بگیریم ایران را و ایران می گوید: یک حرف شما دارید برای دنیا، یک حرف هم ما داریم.
ببینید، اینها (ابرقدرتها) کی حاضر بودند به این آسانی یک کشور جهان سومی مثلاً ایران را در معادلات جهانی، در محاسبات جهانی به حساب آورند.
حرف ما امروز به عنوان یک قدرت در مسایل جهانی مطرح است. اینکه ما با اکثر اعضای کشورهای عضو اوپک الان روابط خوبی نداریم، این است که خیلی وقت ها در اوپک، در جلسات وارد می شویم و اثری می گذاریم که سرنوشت اوپک را عوض می کنیم.
این نفت را اینها می خواستند خرد کنند، واقعاً می خواستند خرد کنند، گفتند زیر 10 دلار، خوب مقاومت های ایران بود، برنامه های ایران بود حالا هم هر جلسه ای تشکیل می شود، کارگردانی با ماست، در عین اینکه با ما خوب نیستند. عملاً قدرت ما به عنوان یک واقعیت، اثر خودش را می گذارد. بنابراین ما را به عنوان صاحب ایده، صاحب فکری که پشتوانه هم دارد و روی حرفمان هم می ایستیم، اینها با وجود همین منازعات، ناچار شدند بپذیرند. خوب، کسانی هم که اهل نظر هستند و از وضع موجود دنیا ناراضی اند، یک فکر جدیدی می بینند در دنیا مطرح شده یا یک پشتوانه اساسی، وادار می شوند که بیایند بررسی کنند.
این منازعات کار خودش را می کند.

س ـ  همان طور که مطرح شد و می دانید در سالهای بعد از انقلاب هم ما مجبور شدیم به دلائلی همان سیاست اتکاء به نفت را ادامه دهیم. از طرفی اتکاء به نفت بوده و از طرف دیگر سیاست مصرفی، سیاست اصلی بوده است. یعنی عملاً و ناخواسته این طور شده است. حدود صدمیلیارد دلار شاید از درآمد نفتی صرف واردات کالا و خدمات از خارج شده است.
تا حدی دلایل این روند نادرست، معلوم است. اما در این اوضاع و احوال، چرا می بینیم که در میان کالاهای وارداتی، انواع کالاهای غیرضرور، مصرفی، لوکس و حتی صدمه زننده به شئون انقلاب اسلامی در کوچه و بازار و مغازه های مختلف فراوان دیده می شود؟
ج ـ دولت سیاست صحیحی انتخاب کرد که ارزهای بیرون کشور، از جمله افرادی که در خلیج فارس کار می کنند که درآمد قابل انتقال به ایران دارند، باید به نحوی تشویق می شدند که ارز خود را به کشور انتقال دهند. در اینجا بازار را آزاد گذاشتند که آنها با توجه به سوددهی کالاها جنس بیاورند که این سیاست صحیح، یک جنبه های منفی هم داشت و باعث شد، سال گذشته از آن گونه اجناس که اشاره کردید نیز وارد شود که زیان آور بود.
البته برخی کالاها از قدیم بوده و مقداری هم به تازگی وارد شده است. معمولاً مسافران جنس وارد می کنند، همین طور کسانی که به نحوی به خارج می روند و می آیند و کسانی که قصد خرید دارند. این مسأله در سراسر کشور نیست و تنها در برخی نقاط تهران متمرکز است. در کل در سیاست ما و کشور ما مسأله لوکس گرایی وجود ندارد.
این پدیده در برخی جاها بود. گرچه سیاست غلطی هم بود و ما باید جلوی این جریانها را بگیریم.
امسال، دولت برای مهار کردن ارزهای آزاد برنامه ریزی کرده است. به این گونه که ارزها را یا به صورت ترجیحی، به قیمت بالا از آنها بخریم تا به اجبار، ارزهای خود را به بانک تحویل دهند که در امور دولتی به مصرف برسد و یا اینکه واردات این گونه کالاها را اکیداً ممنوع کنیم. سرانجام، دولت راهی انتخاب خواهد کرد و ما باید به آنجا برسیم که دریچه های ورودی اجناس، کنترل شود.
البته چند مشکل قضایی واجرایی نیز در این زمینه وجود دارد که بنیه اصلی سیاست اسلامی که بر آزادی مردم تکیه دارد، و در اصل در جای خودش درست است، مانع گذراندن برخی مقررات محدود کننده خواهد شد. این گونه مقررات یا از شورای نگهبان عبور نمی کند یا در جاهای دیگر با اشکال روبرو می شود و یا دستگاه قضایی کشور در بعضی از موارد کشش اجرای آن را ندارد.
این گونه مشکلات اجرایی نیز با حرکت جدیدی که با اجازه امام شروع شده است، یعنی اختیار دولت در کنترل نرخ ها و توزیع کالاهای اساسی، گسترش خواهد یافت.
در دیدار با امام، ایشان اجازه خیلی مهمی را مطرح کردند که در تعزیرات گرانفروشان تا دیشب، بر این منوال بود که دستگاه قضایی در مورد آن حکم صادر کند که امام در این باره فرمودند: اینها احکام حکومتی است و نیازمند حکم دادگاه نیست. زیرا دولت، خود می تواند افراد را تعزیر کند که این حکم، دست دولت را باز خواهد گذاشت و به ویژه استانداران معتقد بودند که چنانچه با دادگاه ها کار کنند، امکانات اجرایی آنها کاهش می یابد. این حکم، بخشنامه شد و به موجب آن، استانداران از طریق کمیته ها و مأموران خاص می توانند گران فروشان را مجازات کنند. یعنی حق قانونی دولت است که در موارد لزوم، تعزیر کند.
در شرایط عادی، ما به این مسایل برخورد نمی کنیم. ولی هنگامی که به مفاسد جدید برخورد می کنیم، ناچار می شویم از آن احکام ضربتی اسلام استفاده کنیم که در این مورد نیز استفاده کردیم.
در مجموع دولت می خواهد نقطه ای را که عارضه برنامه های خاص اقتصادی بود، جبران کند و با این ابزار می تواند به هدفش برسد.