جلسات
  • صفحه اصلی
  • جلسات
  • مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره سوم – جلسه 74 )

مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره سوم – جلسه 74 )

  • چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۶۷

جلسه هفتاد  و چهار  
           ( 74  )‌
 
بسمه تعالی

 

مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی

دوره سوم – اجلاسیه اول

1367 – 1368
صورت مشروح مذاکرات جلسه علنی روز چهارشنبه پنجم بهمن ماه 1367

فهرست مندرجات:
1- اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید.
2- بیانات قبل از دستور خانم عاتقه صدیقی (رجائی) و آقایان: حیدری مقدم، علی مثبت فاضل همدانی و سید ابوالحسن حایری‌زاده.
3- تذکرات نمایندگان مردم در مجلس به مسؤولان اجرائی کشور به وسیله آقای رئیس.
4- گزارش کمیسیون تحقیق در مورد پروندة انتخاباتی آقای سید ابوطالب محمودی از حوزة انتخابیه گلپایگان و خوانسار و تصویب اعتبارنامه ایشان.
5- اعلام وصول یک فقره طرح.
6- قرائت نامه عده‌ای از نمایندگان خطاب به ریاست محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر تقدیر از آقای ایروانی وزیر امور اقتصادی و دارایی و معاونین ایشان.
7- گزارش کمیسیون تحقیق در مورد پروندة انتخاباتی آقای هادی خاتمی از حوزه انتخابیه بروجرد و رد اعتبارنامه ایشان.
 

8- پاپان جلسه و تاریخ تشکیل جلسه آینده.
جلسه ساعت هشت و بیست دقیقه به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد
1- اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید.
 رئیس – بسم الله الرحمن الرحیم، با حضور 182 نفر جلسه رسمی است، دستور جلسه را اعلام کنید.
 منشی – بسم الله الرحمن الرحیم، دستور جلسة هفتاد و چهارم روز چهارشنبه 5/11/1367 هجری شمسی، مطابق با هفدهم جمادی الثانی 1409 هجری قمری.
1- گزارش از کمیسیون تحقیق مبنی بر رد اعتبارنامه آقای محمودی از گلپایگان.
2- گزارش از کمیسیون تحقیق مبنی بر رد اعتبارنامه آقای خاتمی از بروجرد.
3- گزارش شور دوم کمیسیون امور اداری و استخدامی در خصوص لایحة جذب نیروی انسانی به نقاط محروم و دور افتاده و مناطق جنگی.
4- گزارش شور دوم کمیسیون امور اداری و استخدامی در خصوص لایحة استخدام حداکثر 1500 نفر در وزارت امور اقتصادی و دارائی و گمرک جمهوری اسلامی ایران.
5- گزارش شور اول کمیسیون مسکن و شهرسازی و راه و ترابری در خصوص لایحة اصلاح بند (ز) مادة 4 اساسنامة شرکت سهامی آزمایشگاه فنی و مکانیک خاک.
6- گزارش شور دوم کمیسیون امور پست و تلگراف و نیرو در خصوص لایحة حفاظت در برابر اشعه.
رئیس – تلاوت کلام الله مجید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم – بسم الله الرحمن الرحیم
 یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب. و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار. ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار. کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب. ووهبنا لداود سلیمن نعم العبدانه اواب.
(صدق الله العلی العظیم – حضار صلوات فرستادند)
«سوره ص از آیه 25 تا 30»
2- بیانات قبل از دستور خانم عاتقه صدیقی (رجائی) و آقایان: حیدری مقدم، علی مثبت فاضل همدانی و سید ابوالحسن حایری‌زاده
 رئیس – سخنرانان قبل از دستور را دعوت کنید.
منشی – خانم رجائی نمایندة تهران آقای حیدری مقدم نماینده سلسله و دلفان. آقای فاضل همدانی نماینده بهار و کبوترآهنگ.
عاتقه صدیقی (رجائی) – بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر.
در آستانه سالروز ولادت با سعادت فاطمه زهرا (س) سرور و اسوة زنان عالم قرار داریم، سال پنجم بعثت از طرف پروردگار هدیه‌ای به پیامبر اکرم عطا شد که بقای نسل و دین حضرتش را تضمین نمود. زهرا (س) هرچند که از عمری کوتاه برخوردار بود، اما با توجه به تمامی شرایط خانوادگی و معنوی و علمی که از آن برخوردار بود توانست نمونه و سرمشقی کامل برای بانوان جهان گردد. دوران کودکی آن حضرت در سخت‌ترین شرایط در شعب ابی طالب گذشت. مشاهده قحطی و گرسنگی مسلمین و مشکلات و جو رعب و وحشت حاکم بر شعب تأثیر عمیقی بر شکل گرفتن روحیه مبارز و آزاد اندیش او داشت، فاطمه در سن شش سالگی مادر بزرگوارش حضرت خدیجه را از دست داد، از این پس در عین حال که دوران کودکی خود را می‌گذراند، تنها مونس و یاور پدر در درون منزل بود تا جائیکه، ام ابیها لقب گرفت. مسئولیتهای عظیم رسالت و آزار و اذیت‌هائی که از جانب مشرکین بر رسول خدا وارد می‌آمد زهرای اطهر را در کورة حوادث آبدیده نمود تا جائیکه پس از هجرت حتی در میادین نبرد، با کفار نیز شرکت می‌نمود و به ترغیب مسلمین در ایثار و فداکاری و مداوای مجروحین می‌پرداخت 75 روز یا به روایتی 95 روز زندگی زهرا پس از پیامبر بارزترین دوران فعالیت آن حضرت بود که نقش عظیم یک زن نمونه را در جهت دادن به سرنوشت امتی بخوبی نشان می‌دهد. مبارزه با انحرافات و دفاع از حق به ویژه در زمانی که فرد را به انزوای سیاسی هم کشانیده باشند کاری بس دشوار است و این توان تنها در فاطمه بود با آن سوابق درخشان در تحمل سختیها و شکوفا نمودن استعدادهای درونی خویش در سایه تعالیم اسلام و پدر بزرگوارش پیامبر اکرم، مجموعه این حرکات بود که این بزرگ بانوی اسلام را به اسوة تقوا، مبارزه و مقاومت تبدیل نمود.
درباره این مطلب که زنان، پیش از ظهور اسلام از چه شرایطی برخوردار بودند گفتنی زیاد است اما مسلماً تحلیل وضعیت جهان آن روز می‌تواند نقش عظیم تعالیم اسلام و برخوردهای رسول اکرم (ص) را در دگرگونی دیدگاه حاکم بر کل جوامع روشن سازد.
چیزی که می‌توان اظهار داشت این است که چهرة غالب زن حداکثر یک چهرة اقتصادی و آنهم صرفاً ابزار تولید بوده است، بگذریم از اینکه در برخی از جوامع همچون عربستان برای زن حتی حق حیات را هم قائل نمی‌شدند.
برخورد اسلام با زن به عنوان شخصیتی در کنار مرد و فراهم کردن زمینه حضور زنان در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی جامعه و آن هم در مهمترین امور یعنی مبارزه با سران کفر و شرک و تعیین حاکم امری است که به سادگی نمی‌توان از آن گذشت …
اینگونه برخورد قطعاً در جهان آنروز منحصر به فرد و کاملا غیر عادی می‌نمود که زن بتواند در انتخاب حاکم اظهار نظر نماید.
طبیعی است که قائل شدن این حق بزرگ برای زن مقدمات دیگری از قبیل تجویز فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، حق مالکیت و حق ابراز عقیده را لازم داشت که از جانب اسلام فراهم شده بود. انتظار می‌رفت که این بینش بتواند بدنبال خود نظامات، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را متحول نماید و این حضور روز به روز شکوفاتر و غنی‌تر شود.
اما جای تأسف است که پس از دوران کوتاه صدر اسلام این روند به سستی گرائید و جز در مواردی معدود شاهد ادامه این حضور و مشارکت نیستیم و با کمال تأسف اولین زمزمه‌های آزادی زن در عصر جدید از غرب شنیده می‌شود و جهان سرمایه‌داری و کفر منادی آزادی زن می‌شود.
با انقلاب صنعتی همه چیز در خدمت سرمایه‌اندوزی قرار می‌گیرد و برای اینکه این مسیر هرچه سریعتر طی شود کشانیدن انسان به وادی لذت طلبی و شهوت پرستی و تنوع خواهی تشویق می‌شود و مکاتب فلسفی غرب دیدگاههای جدیدی از انسان وجهان مطرح میکنند ودراین مجموعه پشت پازدن به معنویات وفراموش کردن تمامی ارزشهای انسانی اولین گام محسوب می‌شود.
در این نظام زن نیز می‌بایست در خدمت سرمایه قرار گیرد و طبیعی است که برهنگی زن بهترین ابزار تبلیغی برای تشویق مصرف بیشتر و جلب مشتری خواهد بود. در این جوامع زن بصورت جدی وارد جامعه نشده است بلکه برای تفنن از او استفاده می‌شود والا واضح است که هرچه حضور فرد در جمعی جدی‌تر باشد سادگی و بی‌پیرایگی او نیز باید بارزتر باشد.
مقایسه شکل حضور در یک مزرعه و یا کارخانه با یک مکان تفریحی گویای این واقعیت است. غرب با افزایش تولید برای گسترش بازار مصرف تولیدات خویش مجبور بود ایدئولوژی و فرهنگ خویش را نیز صادر نماید و این هجومی بود که در صده‌های اخیر، شرق منجمله کشورهای اسلامی و ایران را نیز مورد تاخت و تاز قرار داد.
این حرکت از اواخر دوران قاجار نمود بیشتری پیدا کرد و به ویژه با شروع غاصبانه رضاخانی سرعت دوچندانی یافت از این سالها بود که با دو ابزار ارعاب و تبلیغ در مسخ هرچه بیشتر فرهنگ اسلامی تلاش کردند و متأسفانه زمینه‌های آماده از قبیل تنگ نظری‌ها و حذف زنان از فعالیت‌های جدی سیاسی اجتماعی، بهانه‌های لازم را به دست مغرضین داد. در طول پنجاه سال تمامی تلاش استکبار جهانی برای رواج فساد و بی بند و باری به ویژه با استفاده از قشر زنان و جوانان به کار گرفته شد.
اما با گسترش حرکتهای اسلامی و انقلابی بعد از قیام 15 خرداد 42 به رهبری امام امت رشد سیاسی مثبت رو به افزایش چشمگیری نهاد بازگشت به اسلام و پذیرش آن به عنوان یک مکتب فراگیر و پاسخگو به تمامی نیازهای سیاسی، اجتماعی روز، حرکتی را در قشر جوان ایجاد کرد که از سال‌های 50 به بعد گسترش زیادی یافت. این حرکت در سال 55 موجب نگرانی‌های جدی سردمداران طاغوت را فراهم می‌نماید به طوریکه افزایش حجاب در جامعه به ویژه مراکز آموزشی و بالاخص دانشگاهها به عنوان مصادیق گرایش به اسلام و زنگ خطری برای رژیم محسوب گردید.
مطالعات انجام شده در سال 55 نشان می‌دهد که حدود 30% از دختران دانشجو به نوعی از حجاب استفاده می‌نموده‌اند. اگر احیاناً حجاب در بین زنان کارگر و کشاورز و خانه‌دار می‌توانست با پائین بودن فرهنگ توجیه شود، حجاب دختران دانشجو و محصل مسلماً توجیهی غیر از این داشت و تنها دلیل بازیافت شخصیت اسلامی زن توسط جامعه بود.
از سال 56 بود که رژیم ستمشاهی علاوه بر حرکت‌های فرهنگی و تبلیغی جهت تقبیح و محو حجاب به حرکت‌های زورمدارانه روی آورد و منع حجاب را در دانشگاهها و مدارس و ادارات اعلام نمود اما خوشبختانه این حرکت نیز به عاملی برای گسترش انقلاب تبدیل گردید.
انقلاب با نگرش اسلامی خود به مقام و شخصیت زن توانست، اولا شناخت جدیدی از زن و جایگاه تازه‌ای را برای وی ارائه نماید، ثانیاً با دخالت دادن جدی آنان در بزرگترین حرکت تاریخ اسلام و انقلابات جهان عملا باور جدیدی را برای زنان به ارمغان آورد. اینکه زن مسلمان ایرانی خود را در کنار مردان در این حرکت عظیم سهیم می‌داند و یا حتی به فرمایش حضرت امام خود را پیشاپیش مردان می‌بیند به توانائی‌های خویش ایمان آورده و در لزوم فعالیت بیش از پیش به یقین می‌رسد تأثیر این ایمان و باور پس از انقلاب در تمامی صحنه‌ها نمود عینی دارد. حضور زنان در فعالیت‌های مربوط به نهادهای انقلاب به ویژه جهاد سازندگی ازمواردبارزاین حضور است.
از موارد گویای دیگر، حضور زنان متعهد و مسلمان در امور مربوط به جبهه و جنگ و شرکت فعال آنان در دفاع مقدس است از مصادیق دیگر این افزایش، حضور افزایش تعداد و به خصوص درصد دانش آموزان و دانشجویان دختر و پسر در سالهای پس از انقلاب است.
نسبت دانش آموزان دختر به پسر در پنجساله قبل و پنجساله بعد از انقلاب بیانگر این امر است که در حالیکه بین سالهای تحصیلی 52 تا 57 تعداد دختران 5/36% از کل دانش آموزان را تشکیل می‌دادند درپنجساله پس ازانقلاب یعنی ازسالهای تحصیلی 59-58 تا سال تحصیلی 63-62 این نسبت به 5/39% افزایش یافته است. افزایش نسبی 3% دانش آموزان دختر در مقایسه با پسران از دو عامل فوق الذکر یعنی جدی شدن حضور زنان و نه «کالا» بودن آنان سرچشمه می‌گیرد.
اما در عین حال علیرغم گسترش حضور زنان و با عنایت به امری مهمتر یعنی تحولی اساسی در شکل این حضور پس از انقلاب هنوز راهی بس طولانی را برای تحقق ایدآلهای نظام در این زمینه در پیش داریم.
اصولی‌ترین معیار در حال حاضر خط مشی حضرت امام و دیدگاههای آن بزرگوار است. امام در دیداری که با گروهی از زنان، قبل از انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی داشتند بیاناتی ایراد می‌فرمایند لازم است به شرایط زمانی آن روز اشاره‌ای بشود. در آن زمان متأسفانه بحث انزوای زنان بطور جدی از طرف برخی مطرح می‌شود، بطوریکه حتی شرکت زنان در انتخابات را مورد سؤال قرار می‌دهند. در چنین شرایطی حضرت امام در جمع خواهران ملاقات کننده می‌فرمایند «حالا طوری شده است که خانم‌ها همدوش با سایر برادران در تحلیل علم و عرفان و فلسفه و تمام شعب علم، و ان شاء الله صنعت، فعالیت می‌کنند.

آنوقت می‌گفتند که نیمی از جمعیت ایران که در پرده هستند دیگر کاری از آنها بر نمی‌آید. نه اینکه می‌خواستند کاری از آنها بیاید، برای اینکه مردها را هم آنها از کارهای فعال محروم کردند بلکه می‌خواستند که اینها را وارد کنند در جامعه به آن ترتیبی که خود آنها و رفقا و همراهان آنها بودند جامعه را به فساد بکشند» حضرت امام در جای دیگر می‌فرمایند «زن‌ها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است. که بحمدالله امروز در ایران جاری است»
تحلیل دقیق از وضعیت زنان پس از انقلاب می‌تواند بسیاری از نکات ناگفته را روشن نماید اما در این مختصر، فرصت کافی برای این تحلیل نیست، اما اشکالاتی کلی وجود دارد که صرفاً به رؤس آنها اشاره می‌شود:
1 - کمرنگ شدن حضور زنان در فعالیتهای مختلف.
2 - بازگشت تدریجی به حضور نمایشی و عرضه خود به عنوان یک کالا.
3 - طرح مجدد دیدگاههای تنگ نظرانه در نهایت تجویز خانه نشینی زن.
4 - عدم برخورد همه جانبه با مسائل زنان و پرداختن مجرد به امر حجاب.
5 - عدم توجه کافی به روحیات زن و ساخت فیزیکی وی در برنامه ریزیها و تهیه فیلمها.
6 - عدم تحول اساسی در برنامه‌های آموزشی در سطوح مختلف آموزش و پرورش و آموزش عالی و عدم برنامه‌ریزی منطقی.
تذکر این نکته لازم است که نقاط ضعف مذکور عمدتاً ناشی از بی برنامگی و تنگ نظری برخی از افراد بوده و نه ناشی از دیدگاههای نظام.
بنظر می‌رسد بررسی دقیق مسائل فوق الذکر و برخورد اصولی و به موقع با آنان می‌تواند از بسیاری از مشکلات آینده جامعه انقلابی ما بکاهد. والا چنانچه نظام نتواند پاسخهای مناسبی به نیازهای جامعه ارائه دهد. مشکلات بزرگی را در پیش روی خواهیم داشت.
در هر صورت به علت کمی وقت، بررسی دقیق‌تر مشکلات و پیشنهادات را به وقت دیگری موکول می‌کنم.
امید است کلیه دستگاههای ذیربط بویژه شورای فرهنگی، اجتماعی زنان بتواند گامهای اساسی را در جهت بررسی و تحلیل و ارائه پیشنهادات لازم بردارد و با هماهنگی کلیه دستگاههای اجرائی و بالاخص تبلیغاتی حرکتی را که شروع کرده‌اند به نتایج مطلوبی برسانند.
در خاتمه ضمن تمجید از کلیه خواهرانی که با تحمل همه مشکلات خانوادگی و فشارهای روحی و فکری ناشی از تفکرات تنگ نظرانه با حفظ عفاف به خدمات همه جانبه خویش ادامه می‌دهند، امیدوارم که برنامه‌ریزیهای آینده بتواند راه حضور فعال و بیش از پیش آنان را فراهم نماید ان شاء الله والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
رئیس – سخنران بعدی صحبت کنند.
حیدری مقدم – بسم الله الرحمن الرحیم. ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رئوف رحیم.
با سلام و درود به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم آقا امام زمان و با درود به محضر نائب برحقش امام امت و با سلام و درود به شهدای گلگون کفن اسلام و با سلام بر رزمندگان و بسیجیان کفر ستیز و خانواده‌های معظم شهدا و مفقودین و اسرا و معلولین و با تشکر و سپاس از ریاست محترم جمهوری و هیئت محترم دولت به جهت تشکیل جلسه به منظور بررسی مسائل و مشکلات و محرومیتهای استان لرستان و با تشکر از مردم سلحشور و انقلابی و مخلص لرستان که همواره پشتیبانی خود را در تمام مقاطع از امام و انقلاب بعمل آورده و می‌آورند.
در آستانه دهمین سالگرد انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و سالروز ورود حضرت امام امت به کربلای ایران زمین می‌باشیم و به یاد داریم رژیم تا بن دندان مسلح طاغوت پس از سالها نوکری و ظلم و فساد و دیکتاتوری در خطة شهیدپرور ایران، سرانجام در مقابل مشتهای گره کردة این امت موحد، و با فرماندهی موسی زمان قائد عظیم الشأن امام بزرگوارمان این اسوة صبر و استقامت و تقوی و ایمان و عرفان و جهاد، و یار و یاور مظلومان و مستضعفان، و با نثار خون بهترین فرزندان این مرز و بوم، در بیست و دوم بهمن سال 57 متلاشی گردید و زمینه‌های وعده خلاف ناپذیر الهی در جهت واگذاری حکومت به مستضعفین، این وارثین به حق زمین، و واگذاری امانت به اهلش فراهم گردید.
لکن استکبار جهانی و عوامل آن که با کمال تعجب نظاره‌گر پیروزی برق آسای جنود الهی بر نیروهای کفر و الحاد بود، سراسیمه به وحشت افتاده و با توطئه‌های مختلف و شروع جنگ تحمیلی در صدد براندازی و یا مهار انقلاب خونبار ایران برآمد که با رشادت دلیرمردان اسلام این توطئه شوم خنثی گردید.
ولی باید بدانیم انقلاب اسلامی با ماهیت کفرستیزی‌اش که دارد از دست شیاطین در امان نیست اقدامات سیاسی تبلیغاتی و نظامی عراق که پس از آن همه زیان مادی و معنوی که بر دو ملت مسلم ایران و عراق وارد نموده و لطمات جبران ناپذیری که در اثر تجاوز و ارتکاب جنایات جنگی و نقض مکرر و آشکار معاهدات بین المللی با حمایت مدافعان دروغین حقوق بشر، بر حریم انسانیت وارد آورده است نشانگر این حقیقت است که رژیم مذکور هنوز هم بر سر عقل نیامده و خواهان صلحی که شعار آنرا میداد نیست.
لذا به ابرقدرتها و سایر سیاستگذاران شرق و غرب و نوکران آنها هشدار میدهیم از اشتباهات گذشته خود درس عبرت گرفته و به هوش باشند که انقلاب اسلامی برای بشریت، شرافت و عظمت و کرامت و انسانیت و آزادگی به ارمغان آورده و چنان بارقة امیدی در دل مسلمانان و مستضعفان جهان بوجود آورده که دیگر هیچ قدرتی یارای مقاومت و یا مهار آنرا ندارد و به امت شهیدپرور ایران یادآور میشویم شما که با نثار جان و مال و فرزندان خود رژیم منحط و سر سپرده طاغوت را سرنگون کردید و بر کاخ ستمگران و فرعونیان زمان لرزه انداخته‌اید و شما که با عرضة مکتب انسان ساز و عدالت گستر اسلام در عرصه بین المللی تمامی مکاتب الحادی و انحرافی شرق و غرب را رسوا و بی رنگ نموده‌اید و شما که پرچم آزادی و رهایی ملتهای دربند دنیا را به دوش کشیده‌اید و این افتخار را تا ابد برای خود در تاریخ ثبت نموده‌اید و شما که تمام سختیها و مشکلات جنگ و انقلاب را به خاطر خدا تحمل نموده‌اید، در امانتی که خداوند متعال لیاقت نگهداری آنرا به شما واگذار نموده حفاظت به عمل آورده و بیش از پیش استقامت نموده و در مرحله بازسازی با خودسازی و جهاد اکبر و پرهیز از اسراف و تبذیر از استقلال و آزادی و حیثیت و شرف و دین و مملکت و دستاوردهای گرانقدر انقلاب خود پاسداری نمائید که حجت خدا و امام امت بر ما تمام است. و به مسلمانان مظلوم فلسطین و لبنان و افغانستان نیز هشدار میدهیم که از تفرقه و نفاق و بازی سیاستبازان منحرف و خود فروخته بپرهیزید و با تمامی توان و با اتکال به خداوند متعال سرنوشت مملکتشان را خود به دست گیرند.
مطلب دیگر اینکه مجلس شورای اسلامی به عنوان امین مردم و مرکز قدرت و قانونگذاری با احساس مسؤولیت در پیشگاه خداوند متعال و با تبعیت از رهنمودهای داهیانه و حکیمانه حضرت امام امت با تصویب قوانین بنیادی و اصولی ریشه‌های فقر و محرومیت و استضعاف و گرسنگی و تورم و تبعیض و بی عدالتی را از مملکت برکنده و به سوی ساختن جامعه‌ای نمونه و الگو برای مستضعفین و ملتهای ستم کشیده دنیا گام بردارند.
نکته دیگر اینکه از صاحب نظران و علمای اعلام و فقهای گرانقدر انتظار هست حسب ارشادات و اوامر ولی امر مسلمین حضرت امام امت با رعایت مقتضیات زمان و مکان و استفاده از غنای فقهی و فرهنگ عمیق اسلام ناب محمدی (ص) مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و هنری و حقوقی و بین المللی مملکت را که زائیده عصر تکنیک و ماشین و صنعت و روابط حقوقی پیچیدة بین المللی قرن بیستم است حل نمایند.
موضوع دیگر اینکه در انتخابها و انتصابها دقت لازم بعمل آید تا از افراد متعهد و متخصص استفاده شود زیرا تجربه ده ساله انقلاب نشان میدهد مدیرانی که یکی از دو شرط مذکور را نداشته‌اند غالباً ناموفق یا کم اثر بوده‌اند و بر مسؤولین ادارات است که امات‌داری و اخلاق اسلامی را رعایت نموده و چنانچه شایستگی تصدی امری را ندارند تسلیم حکم خدا گردیده و امانت را به اهلش واگذارند. چه، یکی از مصادیق بی تعهدی قبول تصدی پستی بدون داشتن تبحر و شایستگی اداره آن است. وزارتخانه‌ها و مؤسسات و شرکتهای دولتی بایستی بر کلیه ادارات تابعه خود از طریق کنترل و بازرسی اداری و مالی نظارت مستمر و پی‌گیر داشته باشند. دستگاههای موازی و عریض و طویل بایستی درهم ادغام شوند.
مسأله دیگر اینکه نهادهای کنترل عمومی مانند بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات و دیوان عدالت اداری و قوة قضائیه بایستی بوظیفه قانونی خود با قدرت و قاطعیت بیشتری عمل نمایند. ریشه‌های مفاسد اجتماعی از قبیل رشاء

و ارتشاء و اختلاس و احتکار و واسطه‌گری و سوءاستفاده‌های کلان از بیت المال زیر نقاب بنیادها و شرکت‌های مختلف با عناوین فریبنده بایستی خشکانیده شود. امت شهیدپرور ایران کمبودها و نارسائی‌های ناشی از جنگ را تحمل خواهند نمود.
اما از مشکلات ناشی از سوء استفاده‌ها – تبعیض‌ها – بی عدالتی‌ها – تضییع حقوقها – بدرفتاریها – کاغذبازیها – بی کفایتی‌ها و حیف و میل بیت المال نخواهد گذشت. بایستی جهت ریشه کن کردن جرائم و مفاسد اجتماعی ضمن مجازات بزهکاران نسبت به بهداشت و پاکسازی جامعه از محیط‌ها و مردابهای جرمزا از طریق زدودن ریشه‌های فقر و فراهم کردن موجبات اشتغال همت گمارد. برای بهبود وضع قوة قضائیه با تجاربی که دارم پیشنهاد می‌نمایم:
1 - کلیه کسانیکه برای قضاوت استخدام می‌شوند اعم از برادران روحانی و غیر روحانی علاوه بر فراگیری متون فقهی مربوط به قضا، کلیه متون حقوقی مربوط به دانشکده‌های حقوق را نیز بیاموزند و جملگی از آموزش واحدی برخوردار شوند، و برای آموزش از مدرسین محترم حوزه‌ها و حقوقدانان متعهد و متبحر استفاده شود.
2 – از بین کلیة فارغ التحصیلان قضائی که به کیفیت مذکور تحصیل کرده باشند برابر قانون استخدام قضات گزینش به عمل آید.
3 - گزینش شدگان برای قضاوت به مدت شش ماه تا یکسال نزد قضات با تجربه شاغل کارآموزی عملی ببینند و پس از دریافت حکم قضا ابتدا از مصادر پائین قضائی شروع به کار نموده و به تدریج در مصادر بالا جای گیرند.
4 - حقوق مادی و معنوی قضات برابر موازین شرعی و عرف کشورهای پیشرفته باید به صورتی تأمین شود که مشکلات اقتصادی و فشارهای سیاسی نتواند بر اراده قاضی در مسند قضاوت تأثیر گذارد.
5 - قوانین مورد عمل دستگاه قضایی کشور که قاضی بر اساس آنها حکم صادر می‌نماید بایستی با فرهنگ متحول جامعه انقلابی ما و مقتضیات نظام جمهوری اسلامی دگرگون شوند و برای این کار شورای عالی محترم قضائی عده‌ای از حقوقدانان متعهد و متخصص و فقهای مبرز را بی وقفه و بدون انجام کار قضایی برای تدوین لوایح قانونی به کار گیرد.
6 - دستگاههای قضائی کشور که بصورت موازی و پراکنده و بدون ارتباط هستند. حتی الامکان در هم ادغام یا محدود شوند و جهت جلوگیری از تداخل وظیفه، محدوده صلاحیت هر کدام تعیین شود.
7 - پاره‌ای از تشریفات دست و پاگیر قانون آئین دادرسی مدنی و کیفری با حفظ اصول حذف شوند.
8 - از تشکیل هیئتهای مخصوص رسیدگی غیر قانونی جهت رسیدگی به اتهامات اشخاص معین جداً پرهیز شود.
9 - در انتخاب سه نفر از اعضای شورایعالی قضایی که بایستی به انتخاب قضات دادگستری تعیین شوند دست قضات را برای کاندیدا شدن و انتخاب نمودن باز بگذارند.
در خاتمه حسب وظیفه لازم است در خصوص حوزه انتخابیه‌ام سلسله و دلفان که در طول جنگ تحمیلی نسبت به جمعیتش بیشترین شهدا و رزمندگان را به انقلاب اسلامی تقدیم نموده و از محروم‌ترین نقاط ایران می‌باشند به شرح ذیل تذکراتی به عمل آورم:
1 - به وزارت راه و ترابری تذکر میدهم نسبت به آسفالت قطعه دوم جاده خرم‌آباد به نورآباد و نورآباد به هرسین و نهاوند و الشتر به فیروزآباد و الشتر به چقلوندی اقدام عاجل نمایند.
2 - به وزارت جهاد سازندگی تذکر میدهم به وضع اسفبار جاده‌های روستایی و آب و برق روستاهای الشتر و نورآباد اقدام عاجل نمایند.
3 - به وزارت بهداشت و درمان تذکر میدهم نسبت به تأسیس بیمارستان و زایشگاه و تأمین دارو در الشتر و نورآباد اقدام عاجل نمایند.
4 - به وزارت کشاورزی در خصوص تأسیس کلینیک دامپزشکی و تأمین کود شیمیایی کشاورزان در الشتر و نورآباد تذکر میدهم.
به وزارت آموزش و پرورش تذکر می‌دهم نسبت به تأمین فضاهای آموزشی و تأمین مسکن و زمین و بهداشت برای معلمان زحمتکش الشتر و نورآباد اقدام نمایند والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منشی – آقای فاضل همدانی بفرمائید.
علی مثبت فاضل همدانی – بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی محمد و آله الطاهرین.
فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. با سلام به امام امت و رزمندگان عزیز و درود به ارواح طیبه شهداء گرانقدر انقلاب اسلامی که با نزدیک شدن دهه فجر خاطرات شیرین آنان تجدید میشود نزدیکی‌های هفتم بهمن امسال بود که در کنار دوستی انقلابی تقویم سال 67 را ورق میزدم تا بلکه به مناسبت روز برای شروع سخنرانی و نطق قبل از دستورم سوژه‌ای پیدا بکنم تا اینکه ناگهان چشمم به جمله‌ای افتاد که نوشته بود: «روز هفتم بهمن 57 روز تحصن روحانیون مبارز جهت بازگشت حضرت امام به ایران در دانشگاه تهران تحصن فرزندان فیضیه در کنار فرزندان دنشگاه و تشکیل یک دژ محکم فرهنگی در برابر فرهنگ‌های طاغوتی آن روز» همانها که امروز یا در پست‌های کلیدی و حیاتی مملکتند و یا چون بهشتی‌ها و مفتح‌ها شهید شده‌اند. لکن اگر تعجب نکنید همانطوریکه داستان تحصن را در تقویم مطالعه میکردم ناگهان دیدم دوست بغل دستی‌ام که سخت مضطرب شده بود، فوری دست به قلم برد و نام تقویم و محل چاپ آنرا یادداشت کرد و گفت بایستی تعقیب شود بایستی پی‌گیری کنم و بایستی دنبال شود که من ابتدا خوشحال شدم که لابد منظور این برادر انقلابی این است که بایستی این وحدت و اتحاد و یکپارچگی روحانیت یا روحانیون مبارز تعقیب شود بایستی پیگیری گردد و خلاصه بایستی دنبال شود. و از او تشکر کردم که این چنین روحیه انقلابی و تند و تیزی دارد ولی وقتی جمله آخری را گفت که بایستی مسؤول تهیه و چاپ تقویم سال 67 را به دادگاه عادلانه تحویل دهم یکه خوردم و گفتم منظورتان چیست از این حرکت تند؟ در جواب به من گفت منظورم دنبال کردن و پیگیری این مسأله است که چرا به جای روحانیت مبارز، روحانیون مبارز نوشته منظور من این نیست که حرکت آن روز در رابطه با استکبار جهانی مبارزه استکبار جهانی دنبال شود بلکه هدفم این است که پیگیری کنم بررسی کنم تعقیب کنم تا مشخص شود که چرا به جای روحانیت مبارز، روحانیون مبارز گفته.
از شما چه پنهان وقتی از این دوست انقلابی سؤال کردم شما صاحب این تقویم را در کدام دادگاه عادلانه می‌خواهید محاکمه کنید آیا اطمینان دارید که مسؤول این دادگاه از روحانیون مبارز است یا از روحانیت مبارز؟ و بالاخره آیا آن دادگاه هم دادگاه دگر می‌خواهد یا نه و این دور و تسلسل تا به کجا ادامه پیدا خواهد کرد به من گفت
رگ رگ است این آب شیرین آب شور             با خلائق میرود تا نفخ صور
راستی باید پرسید اگر آن روز متحصنین دانشگاه به دو گروه روحانیت و روحانیون تقسیم می‌شدند میتوانستند آن اندازه نقش‌آفرین باشند؟ میتوانستند توده‌های میلیونی و سیل خروشان مردم را یک جا تکان بدهند؟ آیا راستی امروز دیگر بایستی تشتت باشد؟ آیا کارها تمام شده آب‌ها از آسیاب افتاده آیا غارتگران و زراندوزان دست از احتکار برداشته‌اند تا نیازی به وحدت بیشتر روحانیون نباشد؟ آیا دیگر نبایستی کاری کنیم که وفاداران به انقلاب در کنار هم باشند؟ یا اینکه مسأله کاملا به عکس است آن روز که ما وحدت داشتیم هنوز دشمنان زخم خورده ما به نقاط ضعف ما پی نبرده بودند و هنوز در پیاده کردن نقشه‌های خائنانة خود کاملا ناشی بودند ولی امروز که پرده‌ها کنار رفته حفاظت خبری برطرف شده همه از کوچک و بزرگ، پیر و جوان، خودی و بیگانه، شهری و روستائی با سواد و بی سواد مسائل را خوب میدانند و عوامل خطرناک سیاسی کاران حرفه‌ای را شناسائی نموده‌اند ما نیاز به وحدت نداریم و هنوز در فکر این هستیم که فلانی یونی است یا یتی یا به قول شاعر:
هفت شهر عشق را عطار گشت  ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم
راستی این اندازه که خط بازی شد و حرکت‌های خاص طبقاتی و گروهی تا کنون چه شق القمری نشان داده‌اند؟ کدام مسأله را حل کرده‌اند و برای این ملت مستضعف و انقلابی چه ارمغانی آورده‌اند؟ یا اینکه ما هرچه داریم و هر اندازه پیش رفته‌ایم در سایه تشکل و وحدت است نه تفرقه و تشتت.
ممکن است برادر نماینده‌ای از گوشه مجلس فریاد بکشد که فلانی بس است و ساکت شو اینقدر تند مران که دشمنان می‌فهمند در جواب به او خواهم گفت برادرجان از شما چه پنهان که این مسائل را همه میدانند و آن که نمیداند مرحوم مغفور خواجه حافظ شیراز است که در این اواخر گویا او هم از خط بازی به تنگ آمده و او هم فهمیده که می‌گوید:

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بس است کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم
بیائید برای خدا و انقلاب و بنا به فرموده حضرت امام از افراط و تفریط بپرهیزیم به جای انتخاب افراد ناشایسته برای پست‌های مختلف و استعداد کشی به خاطر خطبازی قدری به خود آئیم …
رئیس – اگر به کسی وقت داده‌اید وقتتان تمام است.
فاضل همدانی – در خاتمه از برادران عزیز دست اندرکاران برنامه و بودجه می‌خواهم که اینقدر عجولانه فکر نکنند و تبصرة 7 بودجه را که ماهیت بودجه‌ای ندارد و شورای نگهبان آن را حتماً رد خواهد کرد از میان لایحه بودجه با بندهایش بردارند که البته مسائل دیگری هم بود که بالاخره از همه شما معذرت می‌خواهم والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
رئیس – سه دقیقه وقتشان را به آقای حائری زاده داده‌اند.
سید ابوالحسن حائری زاده – سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از آقای فاضل در واگذاری سه دقیقه وقت.
با سلام به امام امت رهبر انقلاب و حضرت آیت الله العظمی منتظری و همه آنها که در راه نجات محرومان و مستضعفان می‌کوشند و با سلام به شما برادران و خواهران گرامی.
در آستانة بررسی بودجه سال 68 کل کشور ضروری دانستم که بخشی از مسائلی را که در مورد کسر بودجه و مسائل مختلفی که در کلان بودجه هست جزئی را مزاحم بشوم و خدمتتان عرض کنم:
اصولا کسر بودجه‌های سنواتی دولت و بدهیهای دولت به بانک مرکزی واقعاً عوامل مختلفی به دنبالش هست و حاصل عوامل مختلفی است و در واقع بی انصافی است که همه تقصیرها را و همه کمبودها را فقط به گردن دولت بیندازیم و یک عده‌ای بگویند که حاصل عملکرد فقط دولت است بلکه عملکرد دولت برآیند همه نیروهائی است که از سوی عوامل مؤثر در کار نظام کلا به طریق کار بودجه کل کشور جلوه می‌کند.
کلیه فشارها و آثار تورمی جنگ و بیشترین آثار تورمی جنگ که در همه جنگها در دنیا اصولا وجود دارد و جنگ تحمیل شده بر ایران هم استثناء نبوده این آثار تورمی و آثار تخریبی روی اقتصاد خواهی نخواهی سر از بودجه کل کشور در می‌آورد و در اینتجا تنها واقعاً دولت را نمیشود مقصر گرفت چون آن آثار تورمی جنگ را بایستی به حساب آورد و همه را به حساب عملکرد دولت نباید گذاشت این بی انصافی است. «و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل» همین جاست در واقع بایستی آثار سوء مالی نوسانات فروش نفت که مسائل بازار جهانی است، سیاستهای جهانی که علیه انقلاب اسلامی به کار گرفته شده همه اینها اثر دارد آثار سوء مالی و تورمی کاهش و نوسانات قیمت نفت که در طول این سالهای اخیر و در طول بحرانهای جنگ مرتباً خارجیها و عوامل استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی دسیسه‌هایی که داشتند به صورت قیمتهای نفت وساناتی که داشته آثار زیاد دارد. مخصوصاً 15 هزار میلیارد ریال نقدینگی بخش خصوصی به اعتقاد هر کارشناس منصفی آثار تورمی، تخریبی بر اقتصاد ملی دارد و مسائل مختلف اقتصادی و کسر بودجه و آثار تورمی که هست تنها مقصر دولت یا قوه مجریه نیست چون همان را باز تصویب مجلس میگیرد اگر مقصر باشد تمام مجالس این دو دوره که هر سال دولت بودجه کل کشور را بالاخره می‌آورد به تصویب مجلس می‌رساند مجلس هم در این قضایا سهیم است چون تمام این مجالس در تمام دوره‌ها به آن کسر بودجه‌ها لابد و لاعلاج رأی دادند و گفتند حالا اکل میته هرچه که هست با اجازه مجلس آن استقراض‌ها انجام شده آن گرفتاریهایی که بوده در طول جنگ و آن مسائل هر گونه عملیاتی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زحمات و خدمات و ارزشهای والایی که رزمندگان اسلام انجام دادند بالاخره هزینه‌هایی داشته خریدهای دفاعی مشکلات مختلف آثار جنگی تمام اینها را در بودجه کل کشور شما میبینید و آثارش که بر روی استقراض هست کمبود درآمدها همة آنها را که ملاحظه می‌کنید رویش اثر دارد (با اجازه من دو جمله را هم عرض کنم):
هزینه‌های کل کشور هشت هزار و چهارصد میلیارد ریال و درآمدها حدود هفت هزار میلیارد ریال که 79 میلیارد ریال از این درآمدها را مالیات مشاغل تشکیل میدهد یعنی کمتر از یک درصد و آن همه هیاهویی که آقایان برای مالیات مشاغل میکنند، کمتر از یک درصد درآمدهای عمومی را مالیات مشاغل تشکیل میدهد. / 760 میلیارد ریال تقویت بنیه دفاعی یعنی تقریبا 980 میلیون تومان خسارت سیل و زلزله در سال 66 پرداخت شده، چهارصد میلیون تومان خدمات خارج از وقت اساتید بوده، صد میلیون تومان گسترش فرهنگ اسلامی خارج از کشور در سال 66 همه ارقام قطعی پرداختی خزانه است / 480 میلیون تومان ترمیم خسارات بمباران شهرها بوده / 27 میلیارد ریال بازپرداخت تعهدات دولت در سالهای قبل از 66 بوده / 582 میلیارد ریال فقط آموزش و پرورش هزینه کرده در سال 66 / 237 میلیارد ریال بهداشت و درمان هزینه کرده 639 میلیارد ریال تأمین اجتماعی و بهزیستی (رئیس – وقتتان تمام است) چشم، بنیاد شهید / 460 میلیارد ریال بخشی از امور دفاعی بوده / 698 میلیارد ریال امور اقتصادی صرفا هزینه کرده در سال 66 – 324 میلیارد ریال سازمان صنایع دفاع هزینه‌های خاص سال 66 بوده / 236 میلیارد ریال فقط سازمان قله در سراسر کشور خرج کرده / 130 میلیارد ریال سازمان حمایت مصرف کننده هزینه کرده 163 میلیارد ریال هزینه شرکت ملی فولاد بوده / 144 میلیارد ریال ذوب آهن اصفهان / 295 میلیارد ریال شرکت ملی نفت ایران هزینه کرده / 15 میلیارد آب تهران است / 24 میلیارد آب و برق خوزستان است و سیصد میلیون تومان آب غرب بالاخره جمع عواملی که در تصویب قوانین که در بهبود درآمد دولت اثر داشت، سنگ اندازی میکردند همه اینها باید به حساب بیاید.
به هر جهت من تقاضا دارم که در این دوران سازندگی با صمیمیت و اتحاد واقع بینانه نظر داده بشود و بعضی از مقاله‌های بعضی از روزنامه‌ها که این آثار روانی در جامعه دارد برخوردی نکنند که «ولا یجرمنکم سنئان قوم» اگر قرار باشد که ما به عبارت قرآن عمل نکنیم بایستی دقیقاً دقت کنیم که وقتی حکم می‌کنیم به عدالت حکم کنیم به هر جهت من تقاضیم این است که در فصل بودجه مخصوصاً برادران و خواهرانی که در موافقت و مخالفت ما می‌خواهند بحث کنند همه این عوامل، یا بخشی از این عوامل مهم را به حساب بیاورند والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
3- تذکرات نمایندگان مردم در مجلس به مسؤولان اجرائی کشور به وسیله آقای رئیس
رئیس – تذکرات نمایندگان مجلس به مسؤولان اجرائی:
آقای رجائی خراسانی نماینده تهران به استانداری تهران در مورد آلودگی هوای تهران و مشکلات ترافیک.
آقای طاهائی نماینده تنکابن و رامسر به وزارت کشاورزی در مورد تأمین سبوس و علوفة دامی، به وزیر آموزش و پرورش و سازمان امور اداری و استخدامی و نهضت سوادآموزی در مورد رفع مشکلات آموزشیاران نهضت سوادآموزی، به وزارت کشاورزی و وزارت صنایع در مورد رفع نیازمندیهای تعاون زنبور داران.
آقای کاووسی نماینده تویسرکان به صدا و سیما در مورد تسریع در راه اندازی دکل تقویت سیمای همدان و تقویت اف – ام مجلس برای استفاده تویسرکان.
آقای آقامحمدی نماینده تهران به سرپرست وزارت بازرگانی در مورد ضرورت افزایش ظرفیت سیلوی پنجاه هزار تنی همدان.
آقایان شجاعی و دامادی نمایندگان ساری به وزیر نفت در مورد تسریع در ادامه گازرسانی به ساری.
آقای موحدی ساوجی نماینده ساوه به وزیر نفت در مورد تأمین لوله و اتصالات گاز برای منازل تذکر داده‌اند.
4- گزارش کمیسیون تحقیق در مورد پروندة انتخاباتی آقای سید ابوطالب محمودی از حوزة انتخابیه گلپایگان و خوانسار و تصویب اعتبارنامه ایشان.
رئیس – دستور را شروع کنید.
منشی – اولین دستور، گزارش کمیسیون تحقیق مبنی بر اعتبار نامه آقای محمودی از گلپایگان و خواسنار است. مخبر کمیسیون تشریف بیاورند.
سید محمد اصغری (مخبر کمیسیون تحقیق) – بسم الله الرحمن الرحیم. گزارش از کمیسیون تحقیق به مجلس شورای اسلامی.
در تاریخ 21/10/67 کمیسیون تحقیق تشکیل جلسه داد در این جلسه پرونده انتخاباتی آقای سید ابوطالب محمودی از حوزة انتخابیه گلپایگان و خوانسار مطرح گردید اعتبارنامه آقای محمودی پس از بررسی و تأیید در شعبة 12 در تاریخ 14/10/67 در جلسه علنی مجلس مطرح و مورد اعتراض آقایان راه چمنی موسوی لاری – شفیعی – اسلامی – سوری – ملک آسا – صدقیانی – جبیبی و صالح آبادی قرار گرفت پس از بررسی اوراق و شکایات موجود در پرونده و استماع اظهارات

و اعتراضات آقایان معترضین موارد ایراد و اعتراض به شرح زیر خلاصه شد:
1 - اظهارات آقای محمودی در تهدید طرفداران رقیب انتخاباتی آقای روحانی دایر بر اینکه در انتخابات میاندوره‌ای کوچکترین حرکت را سرکوب خواهیم کرد.
2 - تشکیل یک جانبه هیأتهای نظار و دخالت در امور انتخابات.
3 - ایجاد جو رعب و وحشت و تهدید طرفداران آقای روحانی.
4 - بسته شدن شعب رأی گیری در خوانسار در ساعت 6 بعد از ظهر و ادامه رأی گیری تا ساعت هشت بعد از ظهر در گلپایگان.
5 - هجوم به فرمانداری و به آتش کشیدن صندوقهای رأی در خوانسار.
6 - ترویج گرایش‌های ناسیونالیستی و تحریک مردم گلپایگان و اینکه خوانساریها نباید مسلط باشند.
7 -سوء استفاده و پراکندن شایعاتی مبنی بر اینکه اگر آقای روحانی پیروز شوند همه مخالفین را اعدام خواهند کرد زیرا که ایشان 170 نفر را در ایلام اعدام کرده‌اند.
8 - شایع نمودن اینکه رقیب انتخاباتی مخالف ولایت و اهل بیت علیهم السلام هستند.
9 - مبهم بودن سرنوشت آراء 31 صندوق در خوانسار.
10 - توهین به خانواده‌های شهداء، جانبازان، اسراء و رزمندگان بر این اساس که آقای محمودی اظهار داشتند که من اصولا به آراء‌ مردم خوانسار نیازی ندارم.
پس از طرح اعتراضات و توضیحات معترضین به اعتبارنامه و بررسی اوراق و محتویات پرونده و قرائت شکایات موجود در پرونده آقای سید ابوطالب محمودی در جلسه کمیسیون حضور یافت و ضمن توضیح و پاسخ به سؤالات مطروحه کلیه موارد اتهام و اعتراض را تکذیب نمود و اعلام داشت که علت تعطیل شدن و بسته شدن صندوقهای رأی در ساعت 6 بعد از ظهر در خوانسار شاید عدم مراجعه رأی دهندگان بوده ولی نظر به مراجعه مردم در حوزه‌های رأی گیری در گلپایگان مدت تا حداکثر ساعت 7 بعد از ظهر تمدید شده است.
در مورد هیأت نظارت و اجرائی ایشان اظهار نمود که این مسائل در اختیار من نبوده و وفق مقررات و نظارت شورای نگهبان عمل و اقدام شده است.
ایشان منکر هر گونه ایجاد رعب و وحشت و تهدید و اتهام به رقیب یا رقبای انتخاباتی شد و خلاصه آنکه توجه اتهامات و اعتراضات را اساساً منکر گردید.
پس از توضیحات آقای محمودی کمیسیون تحقیق وارد شور شد و نظر به اینکه به تحقیق بیشتری نیاز نبود کمیسیون وارد مرحله رأی گیری گردید نتجتاً از 13 عضو حاضر در جلسه آراء به شرح زیر قرائت شد:
پنج رأی موافق هفت رأی مخالف یک رأی ممتنع که اعتبارنامه آقای محمودی با این وصف مورد تأیید قرار نگرفت.
همانگونه که گزارش نشان میدهد عمده‌ترین دلیل رد اعتبارنامه اوضاع مغشوش انتخابات و بطور کلی جو ناسالم حاکم بر جریان رأی گیری می‌باشد.
بعد از توضیحاتی که معترضین دادند و پاسخها و توضیحاتی که جناب آقای محمودی دادند و شکایاتی که در پرونده بود در کمیسیون مطرح شد اصولا کمیسیون تحقیق یک علم اجمالی پیدا می‌کند و رأی گیری می‌کند که آیا رفتن به حوزة انتخابیه و تحقیق در مورد پرونده در منطقه لازم هست یا نه؟ ممکن است این تحقیق رأی بیاورد و ممکن است رأی نیاورد که تحقیق بیشتر رأی نیاورد و همانطور که قرائت کردم آراء به این صورت بود و بطور کلی دلیل رد که طبق آئین نامه باید خدمت نمایندگان محترم عرض کنیم این بود که جو ناسالمی در مجموع در انتخابات حاکم بوده بیشتر از این دلیل خاصی نداشتیم با تشکر.
رئیس – آقایانی هم بودند که معترض بودند آن آقایان میتوانند صحبت کنند. آقای موسوی لاری.
موسوی لاری – بسم الله الرحمن الرحیم. در رابطه با اعتبار نامه نمایندگان به دو شکل میشود بحث کرد: یکی در رابطه با صلاحیت فردی نماینده و شکل دیگر نحوة برگزاری انتخابات.
در مورد انتخابات گلپایگان آن بخش اول یا بحث در رابطه با شخص جناب آقای محمودی بنده قصد ندارم صحبت بکنم و اگر هم مطالبی داشته باشم اینجا مطرح نخواهم کرد عمده بحث من در رابطه با اعتصاب حوزه انتخابیة گلپایگان و خوانسار است. در انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی یک سلسله مسائلی در زمینه انتخابات از بدو شروع تبلیغات انتخاباتی بوده تا امروز در حوزه انتخابیه گلپایگان و خوانسار همانگونه که برادران و خواهران نماینده مطلع هستند چندین بار آنجا انتخابات برگزار شد انتخابات مرحله اول و انتخابات میاندوره‌ای. سؤالی که برای همه کسانی که ناظر بر جریان انتخابات بودند مطرح بوده و هنوز هم مطرح است و حتی نمایندگان مجلس برای اینکه از کم و کیف قضایا مطلق بشوند، بر اساس اصل 76 قانون اساسی تقاضای تحقیق و تفحص کرده‌اند که متأسفانه شورای محترم نگهبان اجازه ندادند در این زمینه‌ها تحقیق و تفحص بشود، آن سؤال این است: چرا در مرحله اول، انتخابات خوانسار و گلپایگان ابطال شد؟ من فکر نمی‌کنم از برادران و خواهران نماینده کسی اینجا باشد که پاسخ روشنی برای این سؤال داشته باشد.
تنها جایی که به دنبال اعتراض کاندیدایی که رأی نیاورده بود، (یعنی جناب آقای محمودی) هیأت ویژه‌ای برای بررسی رفتند و کلیه صندوقهای اخذ رأی در خوانسار را بررسی کردند، بخشی از صندوقهای اخذ رأی در گلپایگان را بررسی کردند، کمترین مسأله، انتخابات گلپایگان در مرحله اول داشت. حدود دویست و اندی رأی در مجموع صندوقهایی که مجدداً شمارش شده بود (حالا یا خط خوردگی داشت یا به هر دلیلی) مخدوش بود که از نظر همه کسانی که در جریان انتخابات  هستند این چند عدد رأی در رابطه با یک حوزه انتخابیه چیز خیلی عجیبی است. حتی بعضی از بزرگانی که در شورای محترم نگهبان هستند فرموده بودند که انتخابات گلپایگان مسأله‌ای در مرحله اول ندارد و اعلام میکنیم. اما متأسفانه یک مرتبه شنیده شد که انتخابات در گلپایگان و خوانسار ابطال شده و گفته شده که جو انتخاباتی در خوانسار جو خوبی نیست.
در میاندوره‌ای مسأله عجیب‌تری اتفاق افتاده است. آنجا هرچند مدرک چندانی وجود نداشت، انتخابات ابطال شد و اینجا چند تا مسأله اتفاق افتاده. یکی اینکه 50 درصد حوزة انتخابیه یعنی بیش از سی صندوق اخذ رأی، کلیه اسنادش به آتش کشیده شده، کلیه مدارک مربوط به اخذ رأی در خوانسار از بین رفته، هیچ سندی وجود ندارد جز اظهارات فردی بعضی از ناظرین شورای محترم نگهبان. در عین حال انتخابات حوزة انتخابی گلپایگان و خوانسار در اینجا تأیید میشود. این چیز خیلی جالبی است.
در مرحله اول به دلیل چند رأی مخدوش، انتخابات را ابطال می‌کنند و اعلام می‌کنند که جو نامساعدی در آن حوزه بوده و در مرحله دوم با اینکه کلیه صندوقها از بین رفته، مدارک از بین رفته، مسؤولین برگزار کنندة انتخابات چیزی برای تأیید نداشتند، در عین حال انتخابات حوزة انتخابیه گلپایگان تأیید می‌شود. جالب اینجاست در خوانسار به دلیل اینه اکثریت آراء مربوط به آقای روحانی فر میشده ساعت 6 بعد از ظهر رأی گیری تمام میشود و در گلپایگان به دلیل اینکه اکثریت آراء به جناب آقای محمودی مربوط میشده تا 8 شب و گاهی تا 9 شب در بعضی از صندوقها مشغول اخذ رأی بوده‌اند.
تعداد افرادی که از طرف هیأت نظارت شورای نگهبان روی صندوقهای خوانسار بوده گاهی تا سه چهار نفر می‌رسیده که اینها کنترل کنند که در خوانسار تقلبی رخ ندهد و به تعبیر بازرس ویژه شورای نگهبان که خودش اعتراف کرده (آقایی به نام آقای مسافری) که آن دو سه ساعت بعد از ساعت 6 بعد از ظهر در گلپایگان دیگر کنترل دست کسی نبود، هر کسی به هر شکلی که دلش میخواست رأی میداد یک نفر ممکن است چندین بار رأی داده باشد و کسی هم نبوده که به او بگوید شما چرا داری رأی میدهی؟
من توجه خواهران و برادران نماینده را به این نکته معطوف میکنم که مشابه این مسأله را ما در جیرفت داشتیم. شما در مرحله اول در جیرفت شنیدید که علیرغم تأیید انتخابات از طرف هیأت نظارت شورای نگهبان و مجریان و برگزارکنندگان انتخابات در آن شهرستان، به دلیل اینکه صندوقهای اخذ رأی آتش گرفته بود و آتش زده بودند و اسناد از بین رفته بود، با این که صورت جلسات موجود بود و به مرکز ارسال شده بود، (نکته را عنایت کنند) در آنجا صورت جلسه مشترک هیأت اجرایی و نمایندگان شورای نگهبان با استناد به این که مدارک اخذ رأی از بین رفته انتخابات جیرفت را ابطال کرد. اما در خوانسار با اینکه هیچگونه مدرکی وجود ندارد، صورت جلسات هم حتی آتش گرفته بوده و از بین رفته، متأسفانه باید عرض کنم که انتخابات اینجا تأیید میشود.
ما بحثی روی مسائل جانبی دیگر نمی‌کنیم همین قضیه کافی است برای

تصمیم گیری عزیزانی که اینجا باید تصمیم بگیرند. ما یکبار باید نشان بدهیم که به فرد کاری نداریم، به نحوه برگزاری انتخابات اعتراض داریم و حق میدانیم که بر اساس نظر خود شورای نگهبان به همان شیوه‌ای که در جیرفت عمل کردند اینجا هم عمل بشود تا خدای ناخواسته در خوانسار و گلپایگان و جاهای دیگر این تلقی نشود که افرادی که نظارت باید بکنند بر صحت انتخابات خودشان هر کسی را که دوست داشته باشند به مجلس می‌کشانند و این گونه وانمود نشود که در مرحله اول چون آقای محمودی رأی نیاورده بود، ولو اینکه انتخابات مخدوش نبود، تأیید نشد و در مرحله دوم چون ایشان رأی آورده است، ولو اینکه اسناد و مدارک مربوط به انتخابات از بین رفته و واقعاً انتخابات مخدوش است، متأسفانه تأیید می‌شود. من دیگر عرضی ندارم.
رئیس – معترض بعدی صحبت کند.
منشی – آقای حبیبی شما اعتراض داشتید؟ بفرمائید.
نجفقلی حبیبی – بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله و لا حول ولا قوه الا بالله. در مورد مسأله انتخابات و تأییدها و یا ابطالها شورای محترم نگهبان من یکی دو سه جمله در دل دارم که باید عرض بکنم و بعد میرسیم به این مسأله موضوع بحث.
شورای محترم نگهبان از طرفی اجازه تحقیق و تفحص را به مجلس برای بررسی کیفیت ابطال‌ها و تأییدها نمی‌دهد و نیز مسائلی که در طول انتخابات در این چند مرتبه که انجام شده پیش آمده و نگرانیهای مردم، این یک مسأله‌ای است که ما از محضر مبارک شورای نگهبان استدعا می‌کنیم که یک مقدار با مسأله با یک حالت انعطاف بیشتری برخورد بکنند و این فرصتها را فراهم بکنند.
بعد، برخوردهای غیر قابل فهم یا غیر قابل توجیه هم در این زمینه‌ها دیده میشود. مثلا انتخابات جیرفت (که اشاره کردند) باطل میشود به همان دلیلی که انتخابات گلپایگان تثبیت میشود، معلوم نیست چرا؟ در کوهدشت لرستان با دو سه صندوق که آتش گرفته انتخابات چنان میشود ولی در اینجا که تمام رأی خوانسار آتش گرفته و هیچ سندی الان وجود ندارد، اگر یک کسی در این مملکت پیدا بشود، الان اگر حضرت امام دستور بدهند بروید این آراء را ببینید، آن مستنداتش کجاست؟ هیچ چیزی در این مملکت وجود ندارد که مستندات را تأیید کند ولی شورای محترم نگهبان اینها را تأیید می‌کنند.
خوب، اینها یک مقداری بحث انگیز است، خانواده‌های معظم شهدا از این قضایا دلشان به درد آمده و هم از خوانسار به اینجا آمده‌اند، هم در خوانسار تجمع‌ةایی داشتند. در مرحله اول که بی جهت انتخابات گلپایگان و خوانسار ابطال شد، هیچ دلیلی شورای نگهبان اقامه نکرد جز یک مطلب که به آقای محمودی اجازه داده نشده بوده که در خوانسار تبلیغ کنند، پس ابطال! و حال آنکه ایشان آندفعه که وقت نداشتند، اجازه نداشتند آنجا تبلیغ کنند فقط 2700 رأی آورده بودند و این دفعه که تبلیغ هم کرده بودند همه‌اش 2200 رأی داشتند البته آنچه که گفته میشود، والا آراء که باطل شده و مستنداتی در این مورد به هر حال وجود ندارد. این مسأله کلی آن قضیه است.
مسأله جناب آقای محمودی هم من اینجا دیگر نمی‌خواهمت وقت مجلس محترم را بگیرم. استدعا می‌کنم نمایندگان محترم به مذاکرات مجلس اول، وقتی که رأی اعتماد ایشان در دوره اول مجلس مطرح بوده و فریادهای جانسوز شهید محمد منتظری هنوز به گوش میرسد، آقایان لطف کنند آنها را بخوانند. آن روز ایشان گریه‌اش گرفته بوده و متأسف بوده و از آینده انقلاب نگران بوده که چرا بعضی از جریانهایی که نباید وارد صحنه‌ها بشوند، میشوند و بعد برای آینده احساس خطر می‌کرده که شاید امروز آن آیندة بد یک مقداری روشنتر جلو چشم شما دارد می‌آید.
بنابراین من بدون اشاره به مطالب آن شهید بزرگوار، خواهش می‌کنم که نمایندگان معظم بروند آن مطالب را نگاه بکنند.
انتخابات خوانسار که باطل شد، من خودم به خوانسار رفته بودم، گروه کثیری از خانواده‌های شهیدا و مسؤولین محترم شهر همه آمده بودند و فریادشان بلند بود از اینکه در سر صندوقها اعمال نفوذ شده، دست نشاندگان خاصی آمده‌اند و افرادی که اخلاقاً صحیح نبوده در سر صندوقها باشند. آنجا شهر کوچک است، محیط محدود است، کسانی که در اوایل سال 57، در جریانهای انقلاب شرارتهایی داشته‌اند، یا بعضی از چماقداران شاه، حالا آنها پای صندوقها بیایند و ناظر باشند، به مردم چه حالی دست می‌دهد؟ بسیار عصبانی میشوند، بسیار خشمگین می‌شوند. حتی آنجا این خانواده‌ها می‌گفتند که شایع بوده که در سر بعضی از این صندوقها افرادی که به عنوان ناظر نشسته بودند ظاهراً دهنشان بو می‌داده و یا یک آلودگیهای دیگری داشته‌اند. حالا به عنوان شایعات اینرا خودشان می‌گفتند که خیلی رایج بوده بین خانواده‌ها که اینها گفته میشده است. مطرح میکرده‌اند که بسیاری از این آدمها با این حال و روز، خانمهایی که می‌آمدند رأی بدهند به آنها اصرار می‌کردند که چادرهایتان را کنار بزنید تا ما صورتتان را ببینیم و با شناسنامه‌ها تطبیق بکنیم! محیط، یک محیط مذهبی دقیق متعصب معتقد است و بنابراین مردم ناراحت می‌شدند. خانواده‌ها می‌گفتند اگر انتخابات این است ما اصلا نمی‌خواهیم رأی بدهیم. ما می‌خواهیم انقلاب اسلامی تثبیت شود و نماینده‌ای انتخاب کنیم که ارکان تفکر اسلام حاکم بشود. اگر همینجا می‌خواهد زیر آبش زده بشود ما دیگر برای چه باید برویم رأی بدهیم؟ و هدف آنها معطل کردن مردم بوده تا غروب که در حوزة خوانسار بخصوص کمتر رأی داده بشود و این مسأله که رأی گیری خوانسار را در ساعت 6 تعطیل می‌کنند ولی در گلپایگان در ساعت 8 و در بعضی از حوزه‌ها تا ساعت 5/9 (نه و نیم) رأی گیری ادامه داشته، مردم را ناراحت کرده است. آنچه که بیش از صد نفر مردم مؤمن، شهید داده و کسانیکه دارای یک شهید، دو شهید، سه شهید بودند، برای من حضوراً آمدند صحبت کردند این بوده که وقتی مردم آنجا یک تعدادشان هم در اطراف شهر و این طرف و آن طرف کار می‌کنند و کارگر هستند، غروب که بر می‌گردند و به صندوق‌ها هجوم می‌برند که رأی بدهند، آقایان از این قضیه نگران میشوند و صندوقها را می‌بندند و می‌گویند وقت رأی تمام شده و اجازه نمی‌دهند  رأی بدهند. اینها وقتی تحقیق می‌کنند و متوجه میشوند که در گلپایگان تا حدود ساعت هفت و نیم هنوز دارند رأی گیری می‌کنند، عصبانی می‌شوند و به فرمانداری هجوم می‌برند. آنجا هم مطابق دستور اینها را بیرون می‌کنند و اجازة رأی دادن نمی‌دهند مردم که عموماً هم از خانواده‌های شهدا بوده‌اند عصبانی میشوند. هر چه التماس و اصرار میکنند به آنها اجازة رأی دادن داده نمیشود. بنابراین میریزند و تمام اسناد صندوقها را که از حوزه‌های مختلف هم جمع‌آوری شده بوده، همه را می‌سوزانند. حتی صورت جلسات حوزه‌ها را هم می‌گیرند و پاره میکنند، می‌سوزانند و امروز اگر بخواهید بازرسی کنید هیچ گونه سند رسمی مستند قابل استناد وجود ندارد. من نمی‌دانم شورای محترم نگهبان به چه مجوزی این انخابات را تأیید می‌کند؟ در حقیقت آراء هیچکدام از مردم یک شهر در دست نیست و همه خشمگین و عصبانی هستند. آراء گذشته‌شان هم که معلوم است. برخورد جناب آقای محمودی هم که با آن مردم معلوم است که مکرر گفته‌اند که هیچ نیازی به خوانسار ندارند. آن مردم که مردمانی هستند دائماً در خط انقلاب و این همه فداکاری و ایثار در جبهه‌ها کرده‌اند، بالاخره دلشان می‌خواسته که وقتی 20، 30 نفر شهید یکجا در بعضی از این حمله‌ها مثل «کربلای 5» وارد خوانسار می‌شود و این همه خانواده‌ها داغدار میشوند، به خاطر انقلاب، نه به خاطر آنها، نماینده‌شان که روحانی هم هست، سید هم هست می‌رفته آنجا و سری به این خانواده‌ها می‌زده در حالیکه ایشان اصلا احوالی از احدی نپرسیده‌اند. بعداً هم این همه اعتراضها و طعنه زدنها و بدبرخورد کردنها!
در مورد صورت جلساتی هم که موجود است، الان کسانی که می‌خواهند بروند نگاه بکنند در کمیسیون تحقیق هست. نظر اعضای هیأت نظارت و شورای نگهبان هم آنجا هست. بسیاری از آنها، اینها را تأیید نکرده‌اند فقط مال گلپایگان را تأکید کرده‌اند، و این مسائل …
من خدمت جناب ریاست محترم مجلس عرض می‌کنم که مردم آنجا به من گفتند شما شرعاً موظفید پیام ما را به جناب آقای رفسنجانی برسانید و به ایشان بگوئید شما وقتی که به باختران تشریف برده بودید، به مردم فرمودید که بهترین ساعات عمرتان وقتی بوده که با آنها بوده‌اید. آنها گله داشتند که به هر حال ما هم انتظار داریم شما حرف مردم خوانسار را بشنوید، که من همینجا سخن آنها را خدمت شما عرض کردم. درد دل و ناله‌ها و شکوه‌های آن خانواده‌های شهدائی که بسیار بسیار نگرانند و می‌گویند اگر جریان اینجوری است پس بیائید و این عنوان خانواده شهید را از ما بگیرید، آن عنوان گلزار شهدا را هم دیگر خط بزنید. من استدعایم اینستکه به هر حال مجلس محترم و نمایندگان معظم با ملاحظه مجموعه این قضایا و اینکه هیچگونه سندی در این انتخابات وجود ندارد، اجازه ندهند هنوز که در دورة سوم قانونگذاری هستیم اینگونه مسایل وحشتناک و نگران کننده به وجود بیاید و مردم احساس کنند که یک مشت کسانی به صورت انتصابی به مجلس راه می‌یابند.

به هر حال من دیگر بیش از این مزاحم وقت شریف مجلس نمی‌شوم و آن ایرادها و مسائل را نمی‌خواهم اینجا ذکر بکنم که آخر شب در گلپایگان یک عده‌ای را سوار ماشین کردند و این حوزه به آن حوزه بردند و آن قدر تقلب در رأی دادن‌ها بوده که حتی بازرس شورای نگهبان گفته که در آخر شب کنترل از دست ما خارج بوده و نفهمیدیم بالاخره چه شده و چه نشده؟ خیلی متشکرم.
منشی – تعدادی از آقایان معترضین صحبت نمی‌کنند آقای صالح آبادی می‌گویند چند دقیقه‌ای می‌خواهم صحبت بکنم. البته بعضی از معترضین هم در جلسه حضور ندارند.
قربانعلی صالح آبادی – بسم الله الرحمن الرحیم. از آنجائی که انقلاب اسلامی ایران بر پایه رأی مردم و همچنین رهبری یک رهبری که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایشان را قبول دارند، و سیستم ما یک سیستم پارلمانی است و یک سیستمی است که در آن ولایت فقیه نظارت دارد و مردم در انتخابات آزاد هستند و همچنین نمایندگام مردم آزاد هستند که در مجلس اظهارات خودشان را بکنند، ما هم به تبع همین موضوع اگر احساس بکنیم که در شهری بر مردمی ظلم شده است و در آنجا اعمال نفوذ گردیده است، جا دارد که به کمک مردم بشتابیم. زیرا این را مکتب ما و مولای ما علی علیه السلام به ما آموخته است که همواره یار و یاور مظلومان باشیم و دشمن ستمکاران.
در این شهرهایی که انتخابات آنها تقریباً باطل شد و یا به دور دوم کشیده شد، ما شاهد فریادهای زیادی از مردم این شهرها بوده و هستیم. اگر نمایندگان محترم یک مروری بکنند و یک نگرشی داشته باشند به نامه‌هایی که در این مدت از این شهرها دریافت کرده‌اند و همچنین مراجعات حضوری که داشته‌اند و همچنین تلفنهایی که به آنها شده، شاید این عقیده با ثابت کند که در بعضی از شهرها انتخابات سالم برگزار نشده است.
بنده می‌خواهم عرض بکنم که امام امت که در این چند دوره همواره مسأله مجلس را و کسانی که باید وارد مجلس بشوند، رهنمودهای تعیین کننده‌ای داده‌اند، آیا ما نمایندگانی مردم که در مجلس هستیم به این رهنمودهای امام امت توجه کرده‌ایم یا خیر؟ در همین مجلس سوم که اکثر قریب به اتفاق نمایندگان در رابطه با پیام امام وارد این مجلس شده‌اند، آیا ما دقت کردیم که امام در انتخابات چه می‌فرمایند؟ حتی خود ما هم که یک رأی داشتیم که در انتخابات شرکت کنیم، آیا همان کلام امام را دقیقاً اجرا کردیم یا نه؟ من برای اینکه ذهن نمایندگان محترم را یکبار دیگر به آن قضیه مهم و به آن پیام مهم و سرنوشت ساز آشنا بکنم و یادآوری بکنم، فرازی از آن پیام را عرض می‌کنم:
امام فرمودند که مردم! در این انتخابات که برای ما بسیار مهم است به یک دسته باید رأی بدهیم، یکدسته را هم قطعاً باید طردشان بکنیم. خوب ما که نماینده مردم هستیم آیا باید اینرا تبعیت بکنیم یا نه؟ یا بعضی مواقع آنها را تفسیر بکنیم؟
امام فرمودند که: مردم! به کسانی که دارای تفکر اسلام مرفهین بی درد هستند، به کسانی که دارای اسلام سرمایه‌داری هستند، به کسانی که دارای اسلام منافقین هستند و در یک کلمه به کسانی که دارای اسلام آمریکایی هستند، رأی ندهید و به کسانی که دارای تفکر اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله و سلم هستند، رأی بدهید. (صلوات نمایندگان)
حالا من نمی‌خواهم بگویم که این برادرمان آقای محمودی جزو طرفداران مثلا اسلام آمریکایی و امثال اینها هستند. ولی دلایل و مدارک و شواهدی وجود دارد که ایشان از آن دور اول که در این مجلس حضور داشته‌اند، فعالیتهایی که می‌کردند در این چند سالی که از انقلاب گذشته، همه ما پرونده و کارنامه‌مان مشخص است. چه کسی چه کرده، موضعگیریهایش چه بوده، حرکتش چگونه بوده و گرایش هایش چگونه بوده؟ بروید بررسی بکنید حداقل ببینید که این آقا و امثال ایشان از کسانی که در جناح مرفهین و اعیان و اشراف و سرمایه‌دارها هستند کراراً حمایت کرده‌اند و حمایت خواهند کرد.
من سؤالم از نمایندگان که می‌خواهند رأی بدهند این است که آیا ما باید در این مجلس، جناح مستضعفان و محرومان را تقویت بکنیم؟ یا نه، جناح مرفهین و کسانی که حامی سرمایه‌داران و کسانی که اعیان و اشراف را در این مملکت می‌خواهند رشد بدهند، حمایت بکنیم؟ اگر شما به خارج تشریف ببرید، بنده به خاطر اینکه در کمیسیون خارجه هم هستم بعضاً مسافرتهایی کرده‌ام، آنجا دیده‌ام که به مجلس ما می‌گویند «مجلس رادیکالها» و مجلس رادیکالها یعنی مجلسی که در مقابل سرمایه‌دارها، در مقابل امپریالیسم آمریکا، موضع سازش ناپذیری دارد و کسانی که پایگاههای آنها در این مملکت هستند آنها را می‌خواهد منهدم بکند. وقتی که ما به یک چنین مجلسی معروف هستیم، آیا باید در مجلسمان کسانی را که دقیقاً حرکتشان در این راستا هست، به آنها رأی بدهیم و بگذاریم که آنها در این مجلس حضور داشته باشند؟ یا اینکه مثلا بگذاریم که اینها بیایند و تقویت بشوند؟ همینطور که در بعضی از جاها شدند. فرض کنید که الان در جامعه‌مان می‌بینیم که این جناح اعیان و اشراف و مرفهین بی درد که کراراً مورد خطاب امام امت واقع شده‌اند، همواره در این جامعه دارند تلاش می‌کنند. ما چرا بگذاریم کسانی که وابسته به این طیف هستند وارد این مجلس بشوند؟
نکته دیگری هم که من می‌خواهم عرض بکنم این است که بروید بررسی بکنید ببینید، بنده از یک منبع کاملا موثق شنیدم که ایشان کلی داشت تلاش می‌کرد برای اینکه آن کارخنه‌های آقایان اخوان و امثال اینها که اخوی‌هایش و امثالهم در آن شریک بودند، اینها را باز پس بگیرد و برای آنها امکانات بگیرد خوب، حالا اگر، نماینده‌ای هستیم که می‌خواهیم این تیپ آدمها داخل مجلس بیایند، کاری ندارد به اینها رأی بدهیم و آنها را تقویت بکنیم.
مسأله دیگر هم این است. من می‌خواهم بگویم که همه گزارشهایی که کمیسیون محترم تحقیق دادند، خود ما در مجلس آمده‌ایم کمیسیون تحقیق را انتخاب کرده‌ایم، آقایان رفته‌اند بررسی کرده‌اند و تقریباً به اتفاق آراء پرونده ایشان را رد کرده‌اند. این نشان می‌دهد که انتخابات مخدوش هست. وقتی که انتخابات مخدوش هست، ما دوباره بیائیم اینجا تأیید بکنیم؟ مگر یادمان نیست آن فریاد بزرگی که قائم مقام رهبری زدند که: کاری نکنید که در این مملکت دوباره آن فکر رستاخیزی احیاء بشود که بگویند آن کسانی که باید از صندوقها در بیایند باز هم همان‌ها در بیایند! ما اینرا در ذهنمان باشد. اگر در یک جایی، حالا به ترتیبی، هر ارگانی چه وزارت کشور، چه هیأت نظارت آمدند اعمال نفوذ کردند و حق مردم را ضایع کردند ما در اینجا واقعاً با آنها برخورد بکنیم و از مردم حمایت بکنیم.
چون برادران دیگر هم در این زمینه مفصل صحبت کردند، با توجه به رأی گیری و نتیجه آراء و با توجه به اینکه آن رأی ها هم در خوانسار آتش زده شده و هیچگونه آثار دقیق و مشخصی وجود ندارد که آقای محمودی رأی قاطع آورده‌اند، در صورتیکه دلایل و مدارکی وجود دارد که آقای روحانی فر در مرحله اول انتخابات رأی آورده بودند، این انتخابات را مخدوش می‌دانم و از آقایان نمایندگان محترم می‌خواهم که بدون در نظر گرفتن ملاحظه کاری و بدون اینکه بخواهند خط و خطوطی هم برخورد بکنند مملکت، انقلاب، اسلام، جمهوری اسلامی، پیام خون شهداء محرومان خوانسار و گلپایگان را که کراراً با ما در تماس بوده‌اند و خواسته‌اند که ما موضع بگیریم، آن را در نظر بگیرند و در مقابل خدا رأی خودشان را بدهند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
سلیمی – آقای صالح آبادی! در این مجلس هیچکس طرفدار سرمایه‌دار نیست. هرکس این حرف را به احدی بگوید باطل است.
رئیس – خوب، آقایان دیگر بنا ندارند صحبت کنند. آقای محمودی برای دفاع تشریف بیاورند.
سید ابوطالب محمودی – بسم الله الرحمن الرحیم. ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین. با سلام به امام امت و دورد به ارواح شهدا و سلامتی برای رزمندگان.
چه از مخالفین و چه از موافقین تقاضا دارم که فقط به عرایض ناقابل من توچه بفرمایند و آنچه که طبق وظیفه شرعی و الهی خود میدانند عمل بفرمایند، هیچ تقاضایی جز حق ندارم. ابتدا مسأله انتخابات را فی الجمله عرض بکنم و بعد هم به اشکالاتی که برادران گرامی‌ام در مخالفت بیان فرمودند فی الجمله پاسخ عرض کنم.
انتخابات دوره اول که باطل شد، بنده مسؤول بطلان انتخابات نیستم. دلایلش را هم میدانم، اما در عین حال چون وظیفه من نیست و کار من نیست این جهت را فقط عرض میکنم. برادران گرامی! اگر چنانچه ما در همه مسایل، همه مقامات مسوول مملکت را که قانون آنها را کر تشخیص داده و جوری قانون اساسی برای آنها نوشته شده که آنها مرجع تام تصمیم‌گیری در یک قسمت از

مسائل هستند، اگر آنها را هم پشت سر هم زیر سوال ببریم نتیجه بد آن عاید خودمان خواهد شد و عاید همه، و بالاخره سنگ روی سنگ باقی نخواهد ماند. اگر چنانچه مرجع تشخیص، شورای محترم نگهبان است، حالا فرض کنیم یک جا، دو جا هم اشتباه کرد یا فرض کنیم نعوذ بالله غرض ورزی کرد، آیا اگر همه در همه جا زیر سوال بروند و هر کسی اگر به میل خودش نشد، آن مقامات را هم زیر سوال ببرد، آیا مردمی که از این تریبون این مسایل را می شنوند و مثلا حالت تردید برای بعضی شان پیدا می شود، نتیجه کار به کجا خواهد رسید؟ یک روزی خدای نا کرده به اینجا نمیرسد که بالاتر از شورای نگهبان هم زیر سوال برود؟
مسأله انتخابات مرحله دوم در یک فضای کاملا صحیح و بازی واقع شده و دلیلش هم اینکه در تمام گلپایگان و خوانسار در تمام روز رای گیری یک برخودر کوچک هم گزارش نشده است. نه در گلپایگان و نه در خوانسار. آنچه که شده ساعت 12 شب شده که توضیحش را عرض میکنم. تمام شکایاتی هم که از طرفین آمده بود حکایت از یک برخودر ولو مختصر نداشت. یک کسی با یک صندوقی کسی برخوردی بکند و حتی دماغش خونی بشود، نبود. یا حمله ای به یک صندوقی نبود. یا گزارش اینکه حتی در یک صندوق تقلبی شده که آن صندوق باید ابطال بشود، در شکایات طرفین وجود نداشت. بعد از این وقتیکه انتخابات تمام شده و خبر آتش‎سوزی خوانسار را آوردند، دو روز، سه روز هم طول کشیده است و بعد هیأت اجرایی گلپایگان، که هم فرماندار از طرف وزارت محترم کشور است و هم اداره آمار است و هم شورای نگهبان است، هم هیأت اجرایی است، اینها متفقا (یعنی با 8 امضا از کل هیأت اجرایی و 2 امضا از شورای محترم نگهبان که جمعا 10 امضا میشود) صحت انتخابات را تایید فرمودند و نوشته اند: « گزارش هیأت نظارت شورای محترم نگهبان مستند و مورد تایید است و بدین وسیله آن را به ستاد انتخابات وزارت کشور اعلام میداریم.»
این صوت جلسه ای است که در هیأت مرکزی گلپایگان امضا شده، امضای فرماندار محترم آنجا را هم دارد، امضای نماینده دادستانی را هم دارد و امضای 7 نفر عضو از هیأت اجرایی را هم دارد و دو نفر از سه نفر نظار شورای نگهبان هم امضا کرده اند. بنابراین آن را آقایان مستند و مورد تایید دانسته اند این عین عبارتی است که اینجا نوشته شده و بنده خدمت شما خواندم.
بعد شورای محترم نگهبان هم بیش از یک ماه و نیم معطل کرده، بررسی کرده و باز هم با اکثریت، رای به
صحت داده است. شعبه هم با توجه به اشکالاتی که آقایان همین جا بیان فرمودند، تمام این اشکالات و اشکالات دیگری که آقایان لطف فرمودند و قرائت نفرمودند، در این نامه ای است که در مجلس منتشر شده است. این نامه ولو 7 صفحه است و ممکن است منتسب باشد به یکی از رقبای انتخاباتی بنده، اما امضا قانونی ندارد و فقط یک اسمی پای آن نوشته شده که امضای رسمی نیست. اگر فرضا فردا در محضر یک دادگاهی این آقا بفرماید که این امضای من نیست، اصلا امضا ندارد، این سخن قابل قبول است. در عین حال تمام مطالبی که آقایان بیان فرمودند و بعضی مطالب دیگر که حالا لطف فرمودند و بیان نفرمودند در همین نامه است و اضافه بر این نامه ، چیزی گفته نشده است.
وقتیکه این انتخابات انجام شده کل آرا 49 هزار و خرده ای بوده که 26 هزار و خرده ای کم مال بنده بوده و 21 هزار هم مال رقیب محترم مان که در نوبت دوم قرار گرفته بود و بقیه اش هم (حدود 2 هزار و خرده ای) بین پنج نقر دیگر تقسیم شده است. اما اشکالاتی که آقایان بیان فرمودند من خلاصه آنها را  یکی یکی جواب بدهم: اول، مساله نظارت و تعداد نظار است. گفته شد که چرا ناظرین سه نفر بوده اند؟ در مرحله اول چون در خوانسار یک مسایل حادی چلو آمد، آقایانی که به عنوان ناظر در مرحله دوم تعییین شده بودند به قم رفتند، خدمت آقایان شورای نگهبان رسیدند و استعفای خودشان را تقدیم کردند. گفتند آقا! با این وضعی که فرمانداری خوانسار و هیأت یک طرفه اجرایی دارد و آن هیأت یکطرفه اجرایی هم ما تایید نکردیم و آنها هم گوش ندادند، ما نمیتوانیم و اذا استعفا دادند. آقایان به آنها فرمودند که شما بروید و تعداد نظار را یک قدری بیشتر کنید و ما هم کاملا و دقیقا رسیدگی می کنیم و حالا دیگر چون وقت گذشته هیأت اجرایی را نمی شود عوض کرد.
بنابراین آمدند سر هر صندوقی سه نفر هیأت اجرایی تعیین کردند که جمعا برای 31 صندوق میشد 93 نفر، و این کاری است که از نظر قانونی برای شورای نگهبان منعی دارد و بنده هم این کار را نکردم، کاری است که شورای محترم نگهبان کرده است.
مساله دوم، اتهاماتی است که به نظار آنجا زده شده است. این اتهامات در یک نامه ای که از طرف فرمانداری محترم خوانسار و هیأت اجرایی آنجا امضا شده، به آنها زده‎اند و حالا آقایان لطف بفرمایید  یک قدری به این عبارات توجه بفرمایند این گــزارش محرمانه‎ای است که هیــأت اجرایی خوانسار و فرماندار محترم خوانسار به
و فرماندار محترم خوانسار به فرمانداری محترم گلپایگان داده‎اند. حالا توجه بفرمایید:
« جلسه هیأت اجرایی انتخابات میان‎دوره ای مجلس شورای اسلامی در محل فرمانداری خوانسار در ساعت دو و نیم بامداد روز 8/7/67 تشکیل گردید. ( یعنی یکساعت و نیم بعد از نیمه شب، همان شب انتخابات) ترکیب هیأت نظارت بر انتخابات پای صندوقهای اخذ رای اعتراضات عمومی را برانگیخته بود،(این یک جمله) به گونه‎ای که این هیأت مورد هجوم سرزنشهای عمومی، مبنی بر اینکه گزینش این افراد معلوم الحال اعم از معتاد، چماق بدست، کدخدا و غیره که روزی رویاروی انقلاب قرار گرفته بودند در حال حاضر نیز هستند» توجه فرمودید که این اتهام عمومیت و کلیت برای هر 93 نفر هم دارد. ندارد بعضی از اینها، دارد که اینهایی که پای صندوقهای رای به عنوان ناظر بوده اند چماق بدست و چه و چه … بوده اند. سوال ما از آقایان در آنجا هم این بود که آقایان! شما نمی خواهید سوابق همه این 93 نفر را ارائه بدهید، لااقل ده تا، پانزده تا، پنچ تای آنها را ارائه بدهید. نوشتن که آسان است. ولی: «اتق الله بعض التقی و ان قل و اجعل بینک و بین الله مقرا وان رق.»
اگر یک کسی را، یک مسلمانی را که اغلب اینها کارمندان دولت هستند، اسمهایشان هم موجود است، از اداره دارایی هستند، از ادارات دیگر هستند، از منطقه امام جماعت هستند، مبلغ هستند و خلاصه مورد توجه مردم هستند. آقایان بر می دارند می نویسند اینها چماق بدست و کدخدا و معتاد و غیره هستند. خوب، این یک مساله قضایی است. تا یک کسی محکومیت کیفری نداشته باشد آن هم کیفری موثر، نمی‎شود این چیزها را درباره اش نوشت.  من از برادران عزیز خواهش میکنم مخصوصا از مخالفین محترم که یک سفری به گلپایگان تشریف بیاورند. بنده اسمهای تمام اینها را جلو این آقایان میگذارم. پرونده هایشان را از هرارگانی، از هرنهادی، از دادگستری بخواهند اگر دوتا، سه تا از اینها را به این عناوین شناختند تمام مسایل حق هست و
بقیه اش هم همین جور است. فقط دوتا، سه تا! ولی یقین بدانید اینطور که می گویند نیست و لذا این آقایان هم شکایت کردند و دادگستری هم دارد بررسی می کند که چرا طی این نامه به اینها اتهام زدید؟ بنابراین این یک مساله ای است که بدون رعایت ضوابط وظیفه شرعی نوشته شده و قطعا چنین چیزی نیست.
مساله سومی که آقایان بیان فرمودند ساعت رای گیری بود که مهمترین مساله بود. آقایان ببینید! در این نامه ساعت رای گیری در خوانسار ساعت 6 بود و در گلپایگان تا ساعت 8 و 9 و چه و چه   … ما گلپایگانیها مثلی
مثلی داریم که میگویند «اگر یزد دور است گز نزدیک است!» تمام صورت جلسات حوزه انتخابیه گلپایگان که 62 صورتجلسه هست، الان در شورای نگهبان موجود است. به جناب آقای اشرفی رئیس شعبه 12 عرض کردم این شبهه ای که برای شما هم پیدا شده که در گلپایگان تا ساعت 8 و 9 رای گیری بوده و در خوانسار ساعت 6 بسته‎اند، شما قضیه را ارجاع کنید به صورتجلساتی که الان در شورای نگهبان (همین نزدیکتان)، موجود است. برای شورای محترم نگهبان هم همین مساله آوردند و دیدند کلیه صورتجلسات صندوقها جز دو صندوق، ( که حالا جریان آن را هم عرض میکنم) ساعت هفت، هفت و ربع، هفت و نیم نوشته شده است. آرا شماره شده، باطلها جرا شده و صورتجلسه شده و امضا شده و تحویل فرمانداری داده شده است. اگر صورتجلسات یک صندوقی، ده تا صندوق بیست تا صندوق ساعت هفت و نیم ، هفت و ربع تنظیم شده و امضا شده میتوانند تا ساعت هشت رای‎گیری داشته باشند؟ یک شبهه ای است که از همین نامه برخاسته و از همین گزارش برخاسته و بهترین دلیل، صورتجلساتی است که الان در شورای نگهبان وجود دارد. فقط دو تا صندوق بوده، ساعت شش تمام شده، رای گیری خوب بوده است که تمام بشود. در آن حوزه مخصوص در گلپایگان یک عده ای داخل در حوزه بوده اند. نماینده فرمانداری به فرماندار محترم آنجا تلفن می کند که آقا !

یک عده ای هستند، ساعت رای گیری هم تمام شده، حالا ما رای گیری بکنیم یا نکنیم؟ آنها دستور میدهند( گویا آئین نامه هم همین است، دستور هم همین است) که اینهایی که در حوزه هستند رای گیری کنید و در را هم ببندید که کسانی از بیرون نیایند. این دو تا صندوق یک قدری از ساعت 6 بیشتر رای گیری شده آن هم نسبت به آنهایی که داخل حوزه هستند. در خوانسار هم به اقرار خود آقایان در همین صورتجلسه محرمانه دو تا صندوق همین سرنوشت را داشته که یکی از آنها سیار بوده و در عین حال آنجا رای گیری تا ساعت 8 یا 5/7 ادامه داشته است.
توجه هم به این نکته ضروری است که گلپایگان 83 هزار جمعیت دارد، خوانسار 40 هزار جمعیت دارد. آنها در 40 هزارشان دو تا صندوق بعد از ساعت 6 داشته اند، آن هم با اجازه فرمانداری. اینها هم در گلپایگان دو تا صندوق بعد از ساعت 6 داشته اند، آن هم با اجازه فرمانداری آن هم نسبت به آنهایی که در آن حوزه وجود دارند و در را هم بسته اند که از خارج وارد نشوند. مدرکش هم وصورتجلساتی است که الان در شورای نگهبان موجود است. این هم یکی.
در این نامه آمده است( ولو آقایان نفرمودند) آقای محمودی کاری کرد که ژاندارمری به جای سپاه بیاید محافظت کند.
خوب، برادر عزیز این اولا زیر سوال بردن ژاندارمری است. ثانیا خود مقامات مسوول فرمودند برای حفظ تقدس سپاه، در شرایط عادی دخالت نکند. به اضافه، اینکه این کار را فرماندارها کردند، من که نکردم.
نوشته اند که: « ستاد چیزی بر علیه خودش می نوشت و به رقیب نسبت میداد.» یعنی ستاد من نوشته اند آقای محمودی بداست، چنین است و چنان است، آن وقت این را مخفیانه منتشر کرده اند تا این به گردن رقیب من بیفتد یا ستاد رقیب من! فکر میکنم اگر این مساله درست باشد شما قبل از اینکه در صحت انتخابات بخواهید بحث بکنید، در اینکه من آیا دیوانه هستم یا عاقل هستم باید بحث کنید و اگر این اثبات بشود، من را به عنوان اینکه دیوانه هستم باید بیرون کرد نه به عنوان یک کسی که انتخاباتش چنین و چنان است! من یا ستاد من چیزهایی را بر علیه خودم بنویسد آن وقت نسبتش را به آقای رقیتم بدهم؟! این عاقلانه نیست.
یکی دیگر اینکه ادعا شده «ایشان از وجاهت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی استفاده کرده اند.»
در کمیسیون هم پرسیدند و من عرض کردم. این حرفی است که هم درست است و هم نادرست. اگر معنای سخن این باشد که مردم من را می شناسند که من نماینده حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی هستم، خوب، این را 20 ، 30 سال است می شناسند، تازگی ندارد. اگر مردم میدانند که من مورد لطف و عنایت ایشان هستم، بله میدانند. اگر میدانند که من مرید ایشان هستم، بله میدانند. اما همین را نسبت به امام هم میدانند. امام هم همین لطف را به من داشته‎اند همان اجازه ای که آیت الله گلپایگانی داده اند، امام هم مرحمت فرموده اند. منتها دایره اجازه امام خیلی وسیعتر است و محکمتر است و اجازه بیشتر به من مرحمت فرموده اند. به خط خودشان هم مرقوم فرمودند. سال 1390 از نجف لطف فرمودند فرستادند و در سال 1404 باز تجدیدش کردند و دایره اش را وسیعتر کردند. اگر قضیه این است بله، من این هستم. حالا خوب است در سینه ام بنویسم که مثلا من طرفدار آیت‎الله گلپایگانی نیستم! این یک گناه برای من هست؟ اگر خیال بشود از دفتر ایشان، از طرف خود ایشان، خود من یک جمله به کسی یا یک تلفن شده خدا میداند، نه بوده و نه هست و نه خواهد بود. اگر کسی مدرکی دارد ارائه بدهد. این هم یک مساله.
مساله دیگر، حس ناسیونالیستی خوانسار و گلپایگان:
اولا میدانید آقایانی که زیاد اینجا آمده اند و نامه هائی که نوشته اند، حس ناسیونالیستی آنها در نامه هایشان مبرهن است و اگر یک جایی، یک مدرکی یک گزارشی، یک سخنرانی از بنده وجود دارد ارائه بدهید. اما خوب، اگر من عرض کنم که تمام رای دهندگان من، سلمان و ابوذر و مقداد هستند، چنین چیزی نیست. رای دهندگان شما هم چنین افرادی نیستند. رای دهندگان دیگران هم چنین افرادی نیستند. مردم برای رای شان انگیزه هایی دارند، هر کسی برای خودش یک جوری فکر می کند و رای میدهد و این یک مساله ای است که فعال جامعه ما به آن حدی که سلمان و ابوذر و مقداد را تشکیل بدهد که همه آنها صد در صد برای خدا کار کنند و غیر از خدا نبینند، من یک چنین جامعه‎ای را الان سراغ ندارم. همه نوع افرادی در همه جا هستند، هم در گلپایگان هستند و هم در خوانسار.
بازگفته شد که ستاد شما شهرت داده که جناب آقای رقیب محترم شما در ایلام چقدر کشته است و چقدر چه کرده است!
خدا میداند من این را در کمیسیون شنیدم. والا این رفقایی که چندین سال است که در خدمتشان هستم فکر نمی‎کنم اینجا یک بی تقوایی از من دیده باشند که بتوانند بیان بفرمایند. من بیایم شهرت بدهم که آقایی در ایلام چقدر آدم کشته یا نکشته و چه و چه … خدا میداند من این مساله را در کمیسیون شنیدم و در آنجا اصلا نشنیدم.
گفته شده که آرا مشخص نشده و گزارش هیات اجرایی خوانسار آتش گرفته است.
این مساله آتش سوزی را اجازه بدهید من یک توضیح بیشتری درباره اش عرض بکنم ولو یک قدری سرتان درد بیاید.
ببینید برادرها! اینجا نوشته اند که چون هیأت نظار سر صندوقها آدمهای بدی بودند و از طرفی هم اینها ذهنیت ابطال انتخابات گذشته را داشتند و از طرف دیگر در گلپایگان تا ساعت 8 و 9 رای گیری بوده و در خوانسار نبوده، لذا مردم ریختند و صندوق را آتش زدند.
من اینجا یک تجزیه و تحلیل علمی، قطع نظر از دلائلی که برای آرا وجود دارد عرض می کنم.
مردم در سر صنوقها میایند رای بدهند. نظار را می شناسند که آدمهای بدی هستند. وقتی نظار آدمهای بدی
هستند، طبیعتا باید آنجا درگیری بشود یا ساعت 12 شب درگیری بشود؟ من آمدم اینجا رای بدهم، ناظر یا کارشکنی کرد، یا اهانت کرد، یا بد آدمی بود یا هر چه … من باید سر صندق درگیری ایجاد کنم و درگیری ایجاد بشود یا حرفها را بگذاریم برای ساعت 12 شب؟ خوب، پیدا است که اگر مردم ناراحتی داشتند خوب بود روز داشته باشند.
مساله دوم عرض شد که سابقه نظار این بود که من عرض کردم و اصلا این جور آدمها نبودند.
مساله سوم این بود که چگونه شد که صندوقها آتش گرفت؟ خدا میداند من نمیخواستم این بحث را اینجا مطرح کنم به جهاتی که خدای نکرده دشمن علیه اصل نظام استفاده نکند. اما چون فرمودند چاره ندارم یک توضیحی عرض کنم.
ببینید برادرها! روز روشن رای گیری انجام شده، هیچ درگیری نبوده به قول خود آقایان طبق این گزارش رسمی شان که امضا شده ساعت 6 صندوقها بسته شده است. ساعت 6 در یک شهرستانی چون خوانسار که کل جمعیتش 40 هزار نفر است یک خیابان اصلی بیشتر ندارد و بقیه‎اش چند تا خیابان فرعی است، یعنی شهر کوچکی است و جمعیت فشرده ای دارد. فاصله فرمانداری با حوزه های رای گیری یک کیلومتر، دو کیلومتر است. فقط دو سه تا ده دارد که یک قدری فاصله دارد، بقیه اش نزدیک است. ساعت 6 صندوقها بسته شده، طبق تخمین که کل آزا خوانسار 17 هزار و خرده ای بوده و 32 صندوق داشته، پس نتیجتا هر صندوقی حدود 500 تا رای دارد. آن وقت شمارش 500 تا رای چقدر طول میکشد؟ اگر ساعت 6 تعطیل شد، شمارش آن هم یک ساعت، یک ساعت و نیم ، دو ساعت، دو ساعت و نیم طول میکشد و وقتی به فرمانداری میبرند 3 ساعت میشود، یعنی ساعت 9. از ساعت9 تا ساعت 12، که خود آقایان گزارش میدهند ساعت 12 آمدند آتش زدند، آیا تنظیم 31 صورتجلسه و جمع کردن آن، که (همه اوراق آن موجود است) چقدر وقت میخواهد؟ 31 عدد پانصد تا، چهارصد و هفتاد تا یا پانصدو هشتاد تا را بخواهی زیر هم بنویسی و صورتجلسه کنی، چقدر وقت میخواهد، ساعت 6 آتش گرفت، ساعت 12 سوخت! طبق گزارشی که هیأت نظارت داده و دیگران هم همین گزارش را داده اند، فرمانداری خوانسار دو ساعت و نیم در محاصره یک عده مخصوص بوده است. ژاندارمری با فرمانداری یک کیلو متر بیشتر فاصله ندارد ، شهربانی با فــرمانداری نیــم کیلومتر بیشتر فاصله ندارد، سپاه دیوار به دیوار است، حدودا 60 نفر
نیروی انتظامی از اصفهان اضافی بر شهربانی خوانسار در آنجا وجود داشته است.
بین گلپایگان و خوانسار چهار فرسخ فاصله است. در چهار فرسخ میشود یک ربع از گلپایگان مدد بخواهند. هیچکدام این کارها انجام نشده است و ساعت 12 یک عده ای (به قول خودشان) ریخته اند و صندوقها را در فرمانداری، از اطاق

بیرون کشیده اند و با تمام مدارک برده اند و آتش زده اند! خوشبختانه قضیه این است که نوشته اند:« کلیه مدارک و صندوقهای اخذ رای و اسناد و مدارک و پرونده انتخاباتی دوره قبل و فعلی را هم بردند و همه را به آتش کشیدند.»
آقایان میدانند پرونده های قبلی در قفسه ها است، جزو اسناد محرمانه است، کلیدش دست آقای فرماندار است. چه جوری مردم در نیمه شب آمدند این مدارک را جدا کردند و سوزاندند و دیگر مدارک فرمانداری را نسوزاندند؟! ژاندارمری کجا بود؟ شهربانی کجا بود؟ سپاه کجا بود؟ نیروهای مسلح کجا بودند؟ آیا فرضا اگر تمام حرف آقایان درست باشد باید اجازه داد که مردم بیایند ( اگر مردم باشند که حالا عرض میکنم مردم نبودند) و آتش بزنند؟ آن دفعه ای که در گلپایگان بنده بازنده بودم، مردم آمدند دستی از پا خطا کنند؟ مردم آمدند دماغ یک کسی را خون آلود کنند؟ بنابراین وقتی ساعت 6 انتخابات تمام میشود و نتیجه آرا گلپایگان مشخص نیست، صبر میشود تا نتیجه انتخابات گلپایگان مشخص بشود وقتی مشخص شد، آرا جمع زده شد، دیدند آن کسی که مورد نظرشان هست رای نیاورده، حالا وقت این است که آن نظریه پیشین پیش بینی شده را اعمال کنند و اعمال هم کردند!
اما اینکه جناب آقای حبیبی فرمودند که خانواده شهدای خوانسار و مردم چنین و چنان گفتند.
من اینجا نامه ها دارم، تلگرافها دارم از خانواده محترم شهدای خوانسار از یک طرف و مردم خوانسار از طرف دیگر که نوشته اند آقایان ! اولا ما قانون شکن نیستیم، به ما آتش سوزی را نسبت ندهید، به ما اهانت به شورای نگهبان را نسبت ندهید، به ما قانون شکنی را نسبت ندهید.
این تلگرافی است که خدمت ریاست محترم مجلس رسیده است و رو نوشت آن را به بنده داده اند. این نلگرافی است از بعضی خانواده شهدا با امضاهای مشخص شخصی که خانواده شهدا قانون شکن نیستند و برای قانون آمده اند جان فرزندانشان را داده اند. این تلگراف خدمت ریاست محترم است. رونوشت آن را از تلگرافخانه
خواسته ام به من داده اند. اینجا هستند.
این هم نامه ای است از مردم خوانسار، که آقایان! اگر چنانچه مردم صندوقها را به آتش کشیده اند، پس دو روز اعتصاب بعدی خوانسار، اعتصاب تحمیلی ، اعتصابی که معلمان دبیرستان شهید طالقانی خوانسار امضا کرده‎اند (وامضای آن اینجا موجود است) نوشته اند که ما را ‎آمدند به اعتصاب کشاندند، مدرسه را تعطیل کردند، به ما اهانت کردند، به بانک حمله کردند، به اداره کشاورزی حمله کردند، حمله شان هم به خاطر این بوده که چرا نمی بندید؟ چرا باز هستید؟
باز تلگراف کرده اند که آقایان! ما نمیخواستیم اعتصاب کنیم، اعتصاب به ما تحمیل شد.
یک اعلامیه ای در خوانسار منتشر میشود به نام خانواده شهدا (ولی یک امضا هم ندارد) که ما خانواده شهدادر مسجد به اعتصاب نشسته ایم تا تکلیفمان معلوم  بشود. خانواره شهدا این را فهمیدند، خدمت جناب آقای رفسنجانی تلگراف کردند که آقا ما نبودیم که اعتصاب کردیم و به ما هم نسبت بی خودی ندهند و این امضاها هیچکدامشان مربوط به ما نیست و ما نبودیم.
آن اعلامیه اینحا است که خدمت آقایان ارائه میدهم:
«اطلاعیه ـ خانواده شهدا، مفقودین، اسرا، جانبازان شهرستان خوانسار در راه تحقق آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و منویات حضرت امام خمینی به منظور اعتراض به تضییع ظالمانه حق قانونی مردم در انتخاب که مغایرت اساسی با همه مبانی انقلاب و اسلام و خط مقدس امام داشته و دارد و به منظور انتزاع حوزه انتخابیه خوانسار از گلپایگان، از مردم شهید پرور و انقلابی این شهرستان تقاضا دارد ( اینجا را دقت بفرمایید) تا حصول نتیجه مطلوب از حضور در مراکز شغلی خود بازار، اداره، مدرسه و غیره خودداری و با تحصن در مسجد آقای اسد الله خواهان احقاق حق خود و تداوم انقلاب اسلامی به رهبری امام عزیرمان باشیم.»
خانواده های شهدا و مفقودین و اسرا و جانبازان شهرستان خوانسار خوب، حالا خانواده شهدا را که خودشان به امضای شخصی الان امضا کرده اند( البته یک عده‎ای از آنها، نه همه شان) که آقا ما نبودیم، به ما ارتباط ندارد، ما بیائیم وجه مصالحه قرار بدهیم در راه مسایلی که خودمان میخواهیم که این جور بشود نه آن جور این صحیح است؟ این هم یک مساله.
در خاتمه این پرانتز را عرض کنم. برادران عزیز، آقایان محترمی که شما در انتخابات دلتان سوخته و دوست دارید که به مردم خوانسار خدمت بشود مخصوصا جناب آقای دکتر نجفقلی حبیبی که اصلا اهل خوانسار هستند و حق من هر چند نا لایق و ناجور و انتخاباتش هم باطل، آیا این به مجلس بیاید ضررش بیشتر است، یا یک شهرستانی انتخاباتش اینجوری مورد هجوم قرار بگیرد، ضررش بیشتر است؟ اگر بنا شد این شتر در یک خانه ای خوابید فردا خدای نکرده در خانه شما هم خواهد خوابید. اگر بنا شد در مملکت این اجازه داده شد که بیایند صندوقها را وقتی میل شان نبود آتش بزنند. خوب اینها قضیه است. من خدمت آقای رئیس جمهور تلگراف کردم، خدمت جناب آقای رفسنجانی ، خدمت جناب آقای محتشمی،به شهربانی کل کشور، به استانداری اصفهان، عرض کردم آقایان، قانون شکنی آن هم به این نحو سند دست دشمنان دادن بد است بیائید برسید ببینید این کار را چه کسی کرده؟ هر که کرده آیا بد است یا خوب است؟ ملائکه که نکردند. بالاخره یا مسوولین کردند  …
مؤذن زاده ـ‌جیرفت هم اگر برخورد می کردند اینجور نمی شد.
سید ابوطالب محمودی ـ حالا اگر در جیرفت نکردند، آنجا هم خوب بود بکنند.
ملک آسا ـ خطی است، شما خودت 20 روز توی شورای نگهبان بودی.
رئیس ـ آقا شما سرتان نمیشود، مثل اینکه آئین نامه را نخوانده اید بعد از 7ـ8 ماه. موقع صحبت ناطق، هیچکس حق ندارد کلامش را قطع کند.
سید ابوطالب محمودی ـ ما عرضمان این است اجازه ندهید اینجوری بشود. وزارت محترم کشور! اگر یک اشخاصی بودند آن ها قابل دستگیری نیستند؟ قابل شناخت نیستند؟ چهار سال است که این آقای فرماندار در خوانسار فرماندار است. به قول شما مردم آمدند و آتش زدند. آیا دو نفرشان قابل دستگیری تبودند؟ آیا همه سی و یک صندوق را که آتش زدند این دودش، این کاغذهای نیمه سوزش، این تخته های نیمه سوزش قابل جمع آوری نبود که دو تا، چهارتایش را نشان بدهند؟ آیا آن دودی که آنجا بلند شده و سی و یک صندوق سوخته دیوار محوطه فرمانداری خوانسار که حدود صد متر بیشتر محوطه آن نیست، آیا یک دودی آنجا باقی نگذاشت؟ آیا پلیس آنجا نبود ؟ آیا شهربانی چه کاره بود؟ آیا سپاه همجوار شما نیست؟ آیا نمی توانستید با سپاه، آیا چوب قانون به سر یکی خورد؟ آیا یکی دستگیر خوب بود بشود یا نشود؟ اینها یک مسائلی است که هر کس اینها را برسد ممکن است به یک نتایجی برسد. اما اینکه آقایان چیزهای دیگری فرمودند که آرا مشخص نشده. آرا تمام صندوقهای خوانسار را هیأت نظارت برداشته، نماینده دادستانی خوانسار که خودش عضو هیأت اجرائی هم بوده تائید کرده، آمده فرمانداری گلپایگان و هیأت اجرایی و شورای نگهبان تائید کرده، اعتبار نامه بنده دوازده امضا دارد، دو نفرشان نوشته اند که ما فقط آرا گلپایگان را قبول داریم، ده نفرشان نوشته اند هم گلپایگان و هم خوانسار را قبول داریم. بنابراین با توجه به اینکه فرماندار مال وزارت کشور است و سر هر صندوق هم نماینده فرمانداری وجود داشته و  هیأت نظارت هم آقایان می دانند ناظر می توانند باشند. ناظر یعنی یا یک تذکر یا یک یادداشت. ناظر کار دیگر نمی تواند بکند. هیأت اجرایی خوانسار هم سر هر صندوق پنج نفر هستند. یکی هم نماینده فرمانداری است که 6 نفر می شوند و یکی هم نماینده آن آقای رقیب بنده است که 7 نفر می شود. بنابراین بنده آنجا یک نماینده داشتم. بقیه هم آنهایی بودند که قاعدتا خوب بوده است آنطرفی فکر می کردند برای اینکه هیأت اجرایی اصلی خوانسار به اقرار شورای محترم نگهبان یک طرفه تشکیل شده. بنابراین آن آقایان 7 نفر داشتند من یک نفر داشتم. هیأت نظارت جز یک یادداشت است یا یک تذکر؟ مجری انتخابات مگر هیأت اجرایی نیست؟ آیا با دو تا پلیسی که آنجا اینطرف و آنطرف وجود دارد یک نفر ناظر می تواند چلو یکی را بگیرد؟ آیا می توان بگوید سجل تو را من نمی دهم؟ آخر یک حرفهایی باید زده بشود که یک قدری جنبه معقولیتش هم قطع نظر از مسائل دیگرش درست باشد. بنابراین اینها مسائلی است که آقایان لطف فرمودند بیان فرمودند من هم از بیان آنها تشکر می کنم که اگر چیز دیگری هم حالا کسی دارد لطف بفرماید که من عرض بکنم.
اعتصاب دو روزه خوانسار هم عرض می شود جلسه ای در همین چند روز اخیر در مسجد آقا اسد الله خوانسار تشکیل شده، 30 نفری یا بیشتر دعوت شدند.

که برای امور شهر تصمیم بگیرند و بعد آنوقت در آن جلسه اظهار نظر شده که ما چون مثلا نماینده نداریم پس باید خودمان دخالت کنیم. بعد آنوقت یک کسی بلند شده گفته آقا چه جور نماینده نداریم. اگر صندوقها را شما آتش زدید چرا زدید؟ اگر مردم زدند چرا تعقیب نکردید؟ درگیری شده این درگیری به دادگستری رسیده، الان پرونده در دادگستری موجود است. در خود شهر خوانسار بر خلافت آنچه که نمایش داده می شود این است که مردم دو دسته هستند، یک دسته طرفدار بنده نیستند، یک دسته هم طرفدار بنده هستند و همه جا هم همینجور است. خدا هم در عالم دو دسته طرفدار دارد یک دسته اینطرف
هستند، یک دسته آنطرف هستند. پیغمبر و امام هم همینجور است. امام امت هم همینچور است و همه شخصیتها هم همینجورند تا بنده که شخصیتی نیستم. بنابراین، اینجور مسائل را آوردن و وقت این مجلس را گرفتن و آقای بیات بیان می فرمودند که هر دقیقه این مجلس سی هزار تومان خرجش می شود. این محاسبه ای است که ایشان بیان فرمودند. آنوقت یک نکته دیگری را هم عرض بکنم که در این جا نامه ای وجود دارد، البته من الان نمی توانم نسبتش را به کسی بدهم ولی در این نامه یک چند جمله هست که بسیاد دلسوز است و دلسوزی آن این است که اهانتی است به روحانیت گلپایگان آن هم کلا. این عبارت را ببینید. « ضد انقلاب از هر گروهی که باشد و نیز قاچاقچیان حرفه ای و چاقو کشها و امثال آن با دلی آرام زیر لوای اینان (یعنی روحانیت) تحت عنوان حمایت از روحانیت به کار خود ادامه می دهند.»
اولا این مساله قاچاق و قاچاقچی را عرض کنم. بر خلاف آنچه که شاید شنیده شده باشد و یا بعضی برادران شنیده باشند، تا حالا گلپایگان یک اعدامی قاچاقچی اصلا نداشته است و تا کنون ما هروئینی در شهرمان سه نفر بیشتر نداریم و الان زندانیهای مواد مخدر ما به ده نفر نمی رسند. در هیچ شهری اینجوری نیست. ما الان زندانی مواد مواد مخدر 9 الی 10 نفر بیشتر نداریم و در تمام این اعدام هایی که چند روز از این جنایتکاران شد یکی از آنها گلپایگانی نیست و بعدا هم ان شاء الله نخواهید دید و گلپایگان یک شهری است که از نظر مواد مخدر در یک سطح بسیار پائینی است و قاچاقچی آنجوری اصلا ندارد و اینها هم تحت حمایت روحانیت نیستند. آقایانی که روحانیت گلپایگان یک روحانی ساواکی وقتی آن اسنادک کشف شد نداشت، گلپایگان همیشه خوش نام زندگی کرده. حالا اینجوری یک آقایی بردارد بنویسد و یک شهری را اینجور گزارش بدهد که مثلا نوع اینها قاچاقچی و فلان هستند. خوب اگر یک شهری است که 27 هزار رای دهنده اش قاچاقچی هستند این شهر باید بمباران بشود، این شهر دیگر نباید باشد. (چند نفر از نمایندگان ـ کافی است آقای محودی ) خیلی از محبت و لطف همه آقایان متشکرم که به عرایض من گوش دادند. حالا هم این را که امام است بیان فرمودند این را می‎خوانم. ختام مسک باشد. این سخنان امام است اینجا نوشته: اعتبار نامه هایی که مطرح بدون ملاحظه دوستی و دشمنی و سایر جهات سیاسی رایج در دنیا آنچه رضای خداست و واقعیت اقتضا می کند در نظر گیرید و گرایش های سیاسی را  کنار بگذارند. از فرمایشات امام. حالا آقایان اینجا اگر خدمت شما بودم به شما ارادتمندم نبودم باز
به شما ارادتمندم، هیچ بحثی نداریم. بنده الان 61 سال از عمرم رفته، 23 سالش را در قم درس خوانده ام درس همه مراجعی که الان تشریف دارند، 10 سال پای درس حضرت امام بوده ام. درس مراجعی دیگر را رفته ام 5 سال آباده بودم بعد سازمان امنیت بیرونم کرد 20 سال هم اینجا الان در خیابان منیریه مسجد زعیم به دعا گوئی مشغولم. هم خطیبم، هم منبری هستم، هم امام جماعتم، هم امام جمعه چهار سال بودم چهار سال امام جمعه بودم خدا می‎داند دو قران از کسی، از هیچ دفتری نگرفتم 10 سال هم منبر رفتم از هیچکس پول نگرفتم، عرض می شود که چقدر گلپایگان منبر رفتم یک قران از کسی نگرفتم. سهم امام نمی خورم، خمس نمی خورم، به کم زندگی می کنم طرفدار مستکبرین هم نیستم، قبل از انقلاب هم یک خانه این در منیریه داشتم حالا هم همان است. بیائید ببینید آن خانه قبل بوده، حالا هم همان است در زیر این آسمان کبود غیر از یک خانه 280 متری و یک چهار پنج جریب زمینهای مزروعی سهم الارث پدری اگر چیز دیگر به نام من در تمام این مملکت وجود دارد این را الان همین جا اقرار می کنم مال دولت، مال مستضعفین ولی قطعا چیزی پیدا نخواهید کرد. به تمام مراجع قانونی مملکت مراجعه کنید. 25 سال هم هست از قم پول رسانده ام هم به دفتر امام، هم به دفاتر آقایان دیگری که مقلدین شان داده اند دو قرانش را برای خودم نگرفته ام با اینکه امام اجازه نصف مصرف را به من مرحمت فرمودند و در عین حال به کم زندگی کرده ام طرفدار مستکبر هم به هیچ وجه نبوده و نیستم. البته طرفدار اسلام و قانون اساسی بوده و هستم و تا آخر هم ثابت قدم خواهم ماند. والسلام علیکم و رحمه الله. ( احسنت ـ احسنت )
رئیس ـ آقای محمودی در مورد رای حق با شماست که انتخاب کنید.
سید ابو طالب محمودی ـ طبق آئین نامه مخفی رای بگیرید.
نجفقلی حبیبی ـ اجازه بدهید یک نکته ای را عرض کنم چون به من اشاره کردند.
رئیس ـ خیر اجازه نمی دهیم.
خوب، 199 نفر حضور دارند، رای مخفی است. کارتهایی را هیأت رئیسه درست کرده اند که در رای گیری مخفی ما معمولا مشکل داشتیم، چون آقایان روی کاغذهای بی نام می نوشتند مشکل درست می شد. مامورین خدمت آقایان می دهند، آقایان روی صندلی هایشان باشند. یعنی کسی اگر روی صندلی نباشد. کارت به آنها نمی دهند. روی صندلی خودتان نه،هر جا نشسته اید همانجا باشید. مجلس آرام باشد اگر کسی جدید وارد شد جداگانه
کارت به آنها می دهیم.
200 نفر حضور دارند. مامورین کارت هایی که تهیه شده خدمت آقایان بدهند. کارت ها را سریعا خدمت آقایان بدهید.
5ـ اعلام وصول یک فقره طرح
رئیس ـ یک طرحی رسیده اعلام وصول می شود.
منشی ـ طرح احداث واحدهای تجاری و اخذ حق کسب و پیشه در محوطه بعضی مدارس یا اراضی متعلق یه وزارت آموزش و پرورش با بیش از 37 امضا تقدیم مجلس شده است.
6ـ قرائت نامه عده ای از نمایندگان خطاب به ریاست محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر تقدیر نمایندگان از آقای ایروانی وزیر امور اقتصاری و دارائی و معاونین ایشان
منشی ـ یک نامه ای هم با حدود 160 امضا از نمایندگان مجلس خطاب به ریاست محترم مجلس رسیده که قرائت می شود.
بسمه تعالی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی جناب حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی. سلام علیکم.
خواهشمند است مقرر فرمائید مراتب تقدیر اینجانبان نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آقای ایروانی وزیر محترم امور اقتصادی و دارائی و معاونین محترم ایشان به واسطه مجاهدت صمیمانه و متعهدانه ای که برای کشف فساد مالی بنیاد ضد نبوت و خلاف کاریهای مسوول آن مبذول داشتند و همچنین از ریاست محترم دادگاه ذیربط به واسطه حکم شایسته ای که برای مجازات مسوول بنیاد غیر قانونی مزبور صادر فرموده اند به نحو مقتضی انعکاس یافته. ضمنا تقاضامند است از ریاست محترم دیوان عالی کشور حضرت آیت الله موسوی اردبیلی موکدا استدعا کردد در جهت تنفیذ حکم صادره و تسریع در اعلام حکم مجازات مسوول بنیاد فوق الذکر عنایت لازم را مبذول داشته و از این رهگذر موجبات اقدامات و زمینه های مناسب برای ریشه کن سازی جریانات فاسد اقتصادی را فراهم آورند. ضمنا انتظار دارد اقدامات مشابه برای دیگر عوامل سوء استفاده های کلان اقتصادی از قبیل مدیریت سابق «سایپا» قاطعانه انجام پذیرد.
رئیس ـ آن کارتهایی که خدمتتان داده شده هم سفید است، هم کبود است و هم زرد. آقایان موافق کارت سفید در گلدان می اندازند، آقایان مخالف کبود و کسانی که رای ندارند ممتنع می اندازند. گلدانها را هم به گرداندن شروع کنند. ضمنا همانطور که می دانید در آئین نامه اینطوری است که مناط اعتبار آرا هست یعنی ممتنع اینجا هیـچ به حساب نمی آید. اکثریت را بین آرا موافق و مخالف می سنجند. آنهایی که ممتنع هستند در اینجا رای شان به حساب نمی آید. در ضمن ما آن کارتهائی را می شماریم که شماره داشته باشد. اگر آقایان با کارت بی شماره رای داده باشند قبول نیست، خودشان بیایند و اصلاح کنند.
صالح آبادی ـ اگر کسی ممتنع رای بدهد اشکالی ندارد؟
رئیس ـ می گویم رای نیست. در موارد دیگر ممتنع مثل مخالف است،

در این مورد چون اکثریت نسبی است ممتنع یعنی هیچ. الان 207 نفر در جلسه حضور دارند. امروز تنفس نمی دهیم و دستور بعدی را که آن هم اعتبار نامه است مطرح می کنیم. مخبر کمیسیون تحقیق تشریف بیاورند و دستور بعدی را مطرح کنند که از وقت استفاده بشود.
7ـ گزارش کمیسیون تحقیق در مورد پرونده انتخاباتی آقای هادی خاتمی از حوزه انتخابیه بروجرد و رد اعتبار نامه ایشان
منشی ـ گزارش کمیسیون تحقیق مبنی بر رد اعتبار نامه آقای خاتمی از بروجرد. مخبر کمیسیون تحقیق تشریف بیاورند.
محمد اصغری ( مخبر کمیسیون تحقیق ) ـ بسم الله الرحمن الرحیم. گزارش از کمیسیون تحقیق به مجلس شورای اسلامی.
در تاریخ یکشنبه 11/10/67 پرونده انتخاباتی آقای هادی خاتمی از حوزه انتخابیه بروجرد مورد رسیدگی کمیسیون تحقیق قرار گرفت. اعتبار نامه مشار الیه پس از عدم تائید در شعبه سوم در تاریخ 23/9/67 در جلسه علنی مجلس مطرح گردیده و مورد اعتراض آقایان خلخالی نماینده محترم قم و دوزدوزانی نماینده محترم تهران واقع گردید. آنگونه که محتویات پرونده انتخاباتی و شکایات مضبوط در پرونده و همچنین اعتراصات معترضین محترم نشان می دهد موارد ایراد و اعتراض به قرار زیر است:
1ـ حمایت افراد ضد انقلاب و برخی از افراد خلع لباس شده از ایشان و فراهم آمدن این عناصر در ستاد انتخاباتی و تبلیغات به نفع ایشان.
2ـ ادعای شاگردی برخی از علما که رو در روی انقلاب و رهبری معظم انقلاب قرار گرفته و افتخار به شاگردی آنها و همچنین اعلام عنوان نماینده محترم بروجرد قبل از انجام انتخابات.
3ـ طرفداری از منافقین و تبلیغ به نفع بنی صدر.
4ـ توهین به شهید بهشتی و بیان کنایه آمیز این جمله که «آدم باید اهل بهشت باشد نه بهشتی»
5ـ حمایت از برخی جریان ها و عناصر ناصالح و بیان جملاتی از این قبیل که «من شریعتمدارم و شریعتمدار خواهم ماند.»
7ـ ادعای داشتن مدرک تحصیلی دکترا در تبلیغات انتخاباتی که بی اساس بوده است.
8ـ ادعای داشتن مدرک اجتهاد و اجازه نقل روایت از آیت الله العظمی بروجردی در حالی که مدرک یا سندی دال بر این ادعا موجود نیست.
9ـ توهین به مقام ولایت و مسوولین بلند پایه جمهوری اسلامی در جلسات خصوصی.
10ـ نامه مورخ 26/9/67 وزارت اطلاعات و اعلام این نظر که آقای هادی خاتمی نسبت به رهبری و مقامات جمهوری در جلسات خصوصی توهین نموده و در طول تبلیغات انتخاباتی از حمایت مالی و تبلیغی افراد ضد انقلاب و گروهکها برخوردار بوده است.
پس از بررسی اوراق پرونده و بیان اعتراضات، آقای خلخالی در جلسه رسیدگی حضور یافت و توضیحاتی را در رابطه با موارد اعتراض بیان نمود، سپس آقای دوزدوزانی در بیان اعتراض خود گفت: آقای هادی خاتمی بنابه گزارش های موجود قبل از انقلاب از عناصر مفید بوده، اما پس از پیروزی انقلاب و شکست در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی و همچنین پس از آنکه همکاری با کمیته انقلاب کرج را ترک کرده سرخورده و مایوس شده و مواضع مضر و ناپسندی را اتخاذ کرده است. متعاقب توضیحات معترضین آقای هادی خاتمی در جلسه کمیسیون حاضر شد و در پاسخ به سوالات و اعتراضات مطروحه اظهار داشت: من قصد کاندیدایی نداشتم و با اقبال مردم در انتخابات شرکت کردم. من اوقات خودم را وقف امام و انقلاب کرده ام. اگر توهین به امام کرده
باشم نه تنها نماینده نمی توانم بود که مستحق نابود شدنم…
در مورد فراهم آمدن عناصر ضد انقلاب و حمایت آنها گفت اصولا در بروجرد ضد انقلاب وجود ندارد که از من حمایت کند یا از دیگری.
در خصوص اجتهاد و داشتن مدرک دکترا اظهار داشت: مرا مجتهد می دانند و در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان رضوی آمده که اطلاعات من معادل دکتراست. در این مورد از سوی جناب خلخالی این مساله مطرح شد که پس چرا به اجتهاد، شما در تبلیغات تمسک نکردید، چرا به دکترا تمسک می کنید؟ در این مورد از سوی اعضا گفته شد که مدرک یا اجازه اجتهاد باید از سوی بزرگان علم در حوزه های علمیه باشد و نه بنیاد پژوهش یا غیره.
از سوی دیگر آیت الله العظمی بروجردی به کمتر کسی یا اساسا به کسی اجازه اجتهاد نداده اند. آقای خاتمی اظهار داشتند که اگر در مجله ای ( البته این ایراد مربوط به این است که ایشان قبل از اینکه انتخاب بشود خودش را در یک مجله نماینده مردم بروجرد معرفی کرده ) ایشان اظهار داشتند که اگر در مجله ای مرا به عنوان نماینده مردم بروجرد ذکر کرده اند این کار مربوط به آن نویسنده یا گزارشگر است و من تقصیری در این زمینه نداشتم. در مورد تجلیل از برخی علما ایشان گفتند این موارد مربوط به ایامی است که آنها همراه با مردم و امام امت بودند. مشارالیه ضمن تکذیب حمایت از گروهکها و عناصر ضد انقلاب نهایتا توهین به مقامات را رد کرد و در پایان توضیحات خود در خواست تحقیق و بررسی بیشتری را کرد. پس از اظهارات اعضا پیشنهاد تحقیق در اطراف پرونده طرح گردید و آقایان ناطق نوری و احمدی مامور تحقیق در پرونده و عزیمت به مشهد، بروجرد و کرج شدند. اعضا محقق در گزارش تحقیقی اعلام داشتند که آقای هادی خاتمی قبل از انقلاب مدتی ممنوع المنبر می شود ولی پس از اظهار ندامت ممنوعیت وی رفع می گردد. پس از انقلاب مدتی با کمیته انقلاب کرج همکاری داشته و بعدا در اثر عدم موفقیت در انتخابات مواضع ناصحیحی را اتخاذ می کند و پسر ایشان نیز به اتهام همراهی با منافقین  دستگیر می شود. یکی از اعضا تحقیق همچنین اظهار داشتند که ایشان ارزی را که برای معالجه بیماری و مسافرت به خارج از کشور گرفته بوده در بازار آزاد می فروشد. در این تحقیقات دادستان انقلاب کرج وجود مدارک مستند دال بر توهین به شهید بهشتی و دیگر مسوولان را نفی نموده، لکن در مجموع مواضع نامناسب ایشان و همچنین انتقادهای تند و توهین آمیز را مورد تایید قرار داده است. 
نهایتا پس از توضیحات اعضا محقق و اظهار نظر اعضا کمیسیون تحقیق و استماع نظرات موافق و مخالف رای گیری به عمل آمد و از مجموع یازده رای اعضا حاضر در جلسه، اعتبار نامه آقای هادی خاتمی با سه رای موافق، چهار رای مخالف و  چهار رای ممتنع به تصویب نرسید و رد گردید. عمده دلایل رد اعتبارنامه به نظر می‎رسد که به قرار زیر هستند:
1ـ اتخاذ مواضع ناصحیح و تمایل به جریان های ضد انقلاب.
2ـ توهین به مقامات درجه اول و مقام والای ولایت بنابه نامه وزارت اطلاعات.
البته وزارت اطلاعات دوتا نامه در این زمینه دارد. یک نامه سه چهار صفحه ای هست یک نامه ای هست که در تاریخ 26/9/67 فرستاده و توهین به مقام معظم رهبری و همینطور بعضی مسوولین را وزارت اطلاعات در این دو نامه تایید کرده است. نامه دومی مفصل و سه چهار صفحه است که ظاهرا مطلب همین است.
3ـ ادعای داشتن مدرک اجتهاد از آیت الله بروجردی و بی اساس بودن این ادعا ها چرا که سن ایشان هم اکنون بر اساس شناسنامه حدود 46 سال و بنا به اظهار خود ایشان 50 و اندی سال است و بنا به اظهارات مشارالیه ایشان در 14 سالگی یا حداکثر 19 سالگی از آیت الله العظمی بروجردی مدرک اجتهاد گرفته اند.
سولات و توضیحات نشان داد که اساسا ادعای اجتهاد بی پایه بوده و در مدرکی که ارائه شده علی الظاهر جعل عنوان نیز صورت گرفته است. والسلام.
رئیس ـ از معترضین هم اگر کسی می خواهد صحبت بکند نفری یک ربع ساعت وقت دارند.
منشی ـ آقای دوزدوزانی و آقای خلخالی معترض بودند.
عباس دوزدوزانی ـ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
من تا آخرین لحظه یعنی اعلام گزارش شعبه مربوط دنبال آخرین فاکتور بودم تا تصمیم برای اعتراض یا عدم اعتراض بگیرم و این در پی گزارشات و تلفن ها و ملاقات های متعددی بود که با بنده شده بود. شاید یکی از مناسباتش هم این بود که من در زندگی خانوادگی ام با اهالی بروجرد مناسبت نزدیکی دارم. مناسبت سببی و شاید هم به خاطر اینکه به هر حال سوابق من را لحاظ می کردند چـه قبل از انقلاب و چه بعــد از انقلاب و بــرای من نکات دقیقی را در رابطه با آقای خاتمی گزارش می کردند. این گزارشها حاکی از دو مطلب اساسی بود. وقتی که کمیسیون از وزارت اطلاعات خواست تا گزارشی بیاید در رابطه

با این پرونده من دیدم دقیقا همان مواردی را که بنده در اعتراضیه ام به کمیسیون داده بودم همان موارد است تحت دو عنوان کلی که هم به عدم صلاحیت آقای خاتمی و هم به عدم سلامت انتخابات برمی گرددو همان طوری که در آخر گزارش کمیسیون تحقیق برادرها و خواهرها و ملت ما شنیدید که وزارت اطلاعات طی دو نامه یکی مجمل و یکی مفصل دو مساله را مطرح کرده است در آن دو نامه هم اهانت به مقامات و مسوولین موثر نظام و انقلاب ما و حتی شخص حضرت امام، اهانت ایشان مطرح شده در جلسات خصوصی و هم در رابطه با ستادهای ایشان، فعالیت برای انتخابات ایشان، حمایت مالی و تبلیغی ایشان به وسیله عناصر ضد انقلاب در آن جا بوده ( انواع و اقسامشان )‌. البته در گزارش کمیسیون تحقیق باز شنیدند برادرها و خواهرها که آقای خاتمی در کمیسیون فرمودند که اصلا در بروجرد ضد انقلابی وجود ندارد تا از من حمایت کرده باشد. بسیار خوب این معنائی است. واقعیت این معنا را ما در سراسر کشورمان میتوانیم تحقیق بکنیم و اساسا ببینیم که این منطقی و معقول است که یک شهری در کشور ما فاقد ضد انقلاب باشد؟ ما درست است که انقلاب را داشته اما این جور نبوده که در جائی بگوئیم که اصلا ضد انقلابی وجود ندارد. بسیار خوب بنـده هم کاملا به شهر بروجرد و شهر تبریز و شهر مشهد و شهرهای دیگر کوچک و بزرگ سعی کرده ام که آشنا باشم، مطالعه کرده ام و میدانم کم و کیف وضعیت درونی هر یک چه جوری است و من فکر میکنم که این مطلب برای همه ما جا افتاده باشد که در نوع شهرهای ما ضد انقلاب هم هست، اما ضدانقلابی که خفه شده و خفه است و باید هم خفه بشود، ضد انقلابی که در برابر یک انقلاب می خواهد قد علم بکند ما با آن برخوردمان معلوم است که چه برخوردی است. من در رابطه با این دو نکته از این که آقای خاتمی در مراحل مختلف در بعد از انقلاب مخصوصا شگردهای عجیبی را در برخوردها و مواضع و حرکاتشان داشته اند. شما در گزارش کمیسیون تحقیق به آن نکات توجه فرمودید. ایشان سخنرانی می کنند درست در بحبوحه زمانی که اعتبار شهید مظلوم در جامعه مطرح است و نیازی به طرحش قویا هست ایشان سخنرانی می کنند: باید اهل بهشت بود نه بهشتی. یک عده‎ای از ایشان سوال می‎کنند که منظور شما چیست، چه می‎خواهید بگوئید با این حرف؟ ایشان می‎گویند همیـن، منظورم این است که باید اهل بهشت بود. این‎ها گزارش شده و بعــدا در تحقیقات کســانی که
 شنیده‎اند آمده‎اند و گفته‎اند که همین جور بوده. در سخنرانی دیگری ایشان می گویند که من شریعتمدار بوده ام و هستم و خواهم بود. (شگرد است) بعد می پرسند از ایشان که منظور چیست، چه دارید می گوئید؟ ایشان می‎گوید که منظورم شریعت اسلام است. نظیر این موارد، من از این مقدمات به کجا می رسم عملا وقتی که مساله دکتر بودن ایشان و تبییغات ستاد ایشان تحت عنوان حجت الاسلام والمسلمین دکتر خاتمی، من می آیم می گویم که آقا این گزارشی که آورده ای و به من می دهی شاید درست است و ایشان دکتر هستند. می گوید نه آقا نیستند. بعد در کمیسیون تحقیق این مساله را مطرح می کنیم. بنده که عرض کردم قبل از انقلاب یک وضعیت دیگری است. خوب آنجا را صادقانه عرض کردم خواستم که مطلب به تمام معنا برسد، این جا را هم صادقانه عرض می کنم. می‎گوئیم آقا این مساله دکترای شما چیست؟ میفرمایند که به من دکترا در قبال حکم اجتهادم داده شده، از کجا داده شده؟ از آستان قدس رضوی (بخشی از کارهای ایشان) بعد می گوئیم که محققین چه آورده اند؟ محققین یک نامه‎ای برداشته اند آورده اند فتوکپی یک حکم است. علاوه بر این که وقتی  ایشان مطرح کردند که من حکم دارم گفتیم که آخر از کجا؟ گفتند از آیات عظام، گفتیم از کدامشان؟ بعضی از عزیزانی که سابقه مفصل در حوزه علمیه قم داشتند و زمان حضرت آیت الله العظمی بروجردی را درک کرده اند و خوشان شاگرد ایشان بوده اند و زمان دیگران و حال بوده اند در آنجا، اینها فرموده‎اندکه آقای بروجردی همین جوری به کسی جواز نمی دادند، یا اصلا نمی دادند جواز اجتهاد. بعد ایشان میفرمایند که خیر. بعد که از آستان قدس رضوی تحقیق میشود که این دکترای شما در قبال چیست؟ می آورند یک مدرکی را ارئه می کنند، این مدرک فتوکپی یک حکم است، حکمی که از کلمه اول تا آخر آن حکم حتی تاریخ و مهر روشن در آن هست. تاریخ 1377 هجری قمری تنها دو کلمه مخدوش است و اسم مورد نظر، مورد تائید، مورد مجوز، آن هیچ معلوم نیست…  یکی هم اسم پدر که «ح» و «س» آن مشخص است، والد محترم آقای خاتمی ( رئیس ـ شما سه دقیقه دیگر وقت دارید ) اسم کوچکشان آقا حسن بوده است و آن جایش روشن است. اسم خود مطرح نیست. ما یک مرتبه تحقیق می کنیم می رسیم به این که آقای خاتمی اخوی ای داشته اند بزرگتر در سن بالا و مرد فاضلی هم بوده اند در شهر ری. یه ما گزارش و گوشزد میشود که احتمال دارد که حکم برای ایشان بوده و بعد می آئیم و می گوئیم که آقای خاتمی! این حکم 1377 هجری قمری با سن شما نشان میدهد که شما آن روز چهارده سالتان بوده است که این حکم صادر شده است.
می فرمایند که خوب شما اگر تردید می کنید در مورد علامه حلی هم تردید کنید. من چه بکنم؟ من در خلال، در جریان و در روند تحقیقاتم حتی می خواستم به نوعی کوتاه بیایم و نیایم این جا صحبت کنم. اما وقتی این جوری است با این مسائل، با این شگردها، با این اوضاع و احوالی که بوده من به بعضی از مسائل که جزئی هستند اصلا اشاره نمی کنم و فراوان است که این ها رد صلاحیت می کند. اگر من اینطور باشم رد صلاحیت می کردند از من. خوب این مسائل را من این جا عرض نمی کنم. برادر بزرگوارم حاج آقا خلخالی دنبال مطالب را خواهند گفت. من با توجه به این که چند نکته اساسی را عرض کردم و نکیه میکنم برگزارشی که از وزارت اطلاعات آمده است و تفصیلا در آن جا بیان شده است که این مسائل هم در مورد صلاحیت و هم  در مورد سلامت انتخابات مخدوش بوده است و بطلان آمدن به مجلس را کاملا تایید می کند این احکام و این مطالب. من دیگر عرضم را خاتمه میدهم و امیدوار هستن که مجلس با توجه به شوون لازم برای یک نماینده و اهدافی که انقلاب دارد و حرکتی که مجلس باید داشته باشد و ضرورتهای انسجام و حرکتهای انقلابی و سرعت در تصویب های انقلابی خودشان تصمیم بگیرند والسلام علیکم و رحمه الله.
رئیس ـ در مورد انتخابات گلپایگان و خوانسار نتیجه آرا این طوری آمده:
 مجموعا 214 عدد کارت به گلدانها ریخته شده.
111 نفر موافق داده اند، 88 نفر رای مخالف و 15 عدد کارت ممتنع هم داریم. بنابراین اعتبارنامه آقای محمودی نماینده گلپایگان و خوانسار تصویب شد( تکبیر نمایندگان)
آقای خلخالی، شما یکربع ساعت وقت دارید بفرمائید.
محمد صادق خلخالی ـ بسم الله الرحمن الرحیم، من درباره آقای هادی خاتمی بروجردی واقعش این است که نمی خواستم حرف بزنم در حدود سه هفته قبل بود که یک روز جمعه در قم در خانه‎مان نشسته بودم عده ای از طلاب علوم دینی بروجرد که بعضی هایشان جوان بودند و بعضی هایشان تقریبا یا همسن بنده بودند یا مثلا یک قدری کوچکتر، میشد بگویی 50 سال دارند 45 سال دارند این جوری آمدند و خیلی با عجز و التماس که شما راجع به این جریان یک جوری کنید که آبروی شهر ما نرود و چی بشود و چی بشود و اینها. ما همه اهل علم هستیم، همه بی غرضیم و از این حرفها. و من عین واقعیت را به خود ایشان آقای خاتمی گفتم و اصرار داشتم که
این جریان به اینجا نکشد، یک جوری در قبل هم بوده که مثلا محترمانه، (آش دهن سوزی که نیست این مجلس) استعفا بدهند و بروند و این مطالب هم عنوان نشود و یک قدری هم تمایل نشان دادند ولی مثل اینکه بعد منصرف شدند تا این که این مساله این جوری شد. عرض کنم سوابق ایشان این جوری که اسناد اطلاعات و امنیت گزارش می کند به طور دقیق است و نمیشود در آن جور مسائل آدم خدشه بکند. گزارشی کرده اند که یکی چهار صفحه و یک گزارش مختصری هم بود که ایشان به هیچوجه صلاحیت تصدی این مقام و این منصب و بودن در مجلس و اینها را ندارند و هم مخبر کمیسیون و هم برادرمان آقای دوزدوزانی مطالبی را گفتند و این مطالب مک واقعیت و یک حقیقت را گویا است و شما هستید… آقایان توجه کنند. آقایان گوش نمی کنند به حرفها و بعد هم یک تصمیمی می گیرند. من خواهش میکنم از آقای رئیس مجلس،
 ( رئیس ـ دیگر مجلس از این ساکت تر ما هیچوقت نداشته ایم. مثل اینکه شما حرف حسابی ندارید. ) شما کج نمی شوید که آن طرف را نگاه کنید. من با این قد کوتاهم دارم می بینم.
آن مساله ای که خیلی مهم است و باید در اطرافش آقایان دقت بکنند، مساله اجازه اجتهاد ایشان است از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مرجع تقلید وقت و من خودم تقریبا 7 سال به درس ایشان رفته ام و آنجوری که از عادت ایشان، از سجیه ایشان اطلاع داشتیم این جوری بود که ایشان حتی به کملین

از علما که خودشان درس خارج می گفتند، نمی خواهم اسم آنها را ببرم، مرجع تقلید وقت حضرت امام یا مثلا حضرت آقای گلپایگانی، مرحوم محقق داماد این جور افراد را اصلا اجازه اجتهاد نمی دادند این ها اولا مجتهد بودند احتیاج نداشتند و ثانیا اصلا دأب آقای بروجردی این نبود. چرا مثلا بعضی مواقع برای اینکه بخواهند یک کسی را در یک مقامی، در یک منصبی، در یک شهری تثبیت بکنند آن موقع بله، مثلا فلان عالم، در فلان جا هست که مردم توجه داشته باشند ایشان عالم است، فاضل است، کامل است و از این جور چیزها. و ما هم میدانیم، خود ایشان آقای خاتمی می داند که ایشان در یک جائی شاغل نبوده تا احتیاج داشته باشد به همچون اجازه‎نامه‎ای وآنگهی با این سنی که ایشان در شناسنامه دارد مثلا 1321 با این وضع نمی خواند به اعتبار شمسی که الان سن ایشان 46 سال است و در تاریخ 1377 هجری قمری آقای بروجردی به ایشان اجازه اجتهاد داده و 32 سال است که اجازه اجتهاد را آقای بروجردی به ایشان داده و این 32 سال را از 46 سال وقتی کم بکنیم14 سال در می آید. که ایشان 14 ساله
بوده، حالا بگو 19 ساله بوده، حالا بگو 21 ساله بوده، ما خودمان در حوزه علمیه بوده ایم و از شاگردان بوده ایم و شاید در درس آقای بروجردی حتی بعضی مواقع اشکال هم می کردیم که آقای بروجردی به ما چنین اجازه ای‎نداده، خوب بالاخره آدم دلش که می خواهد اما چطور شد که مثلا به ایشان دادند؟ اما چرا دست از این یک چند تا جمله است که من می خواهم بگویم که برای آدم 14 ساله حتی علامه حلی هم بوده باشد این عناوین را نمی نویسند. ببینید مثلا حالا مسلم بگیریم که چنین اجازه ای هم راده باشند، و اما بعد «فان الجناب العالم العالم والفاضل الکامل.(‌فاضل کامل یک سنی دارد، یک تشکیلاتی دارد.)صاحب الجوده القریحه و الاستقامه المستفیضه و حال آن که ایشان به من می گفت که من چیزی می خواستم آقای احمد آقای بروجردی پسر آقای بروجردی که مرحوم شده ایشان رفت و این اجازه را همین جوری گرفت(خود ایشان گفتند) به من اجازه را گرفت و با یک پولی آورد به من داد. من پولش را قبول میکنم چون آقای بروجردی واقعا پول را می داد، سخی بود. اما این تعبیرات به آقای بروجردی و با این 14 سالگی ایشان که درس آقای بروجردی را هم حتما نرفته بوده، مثلا ببینید این جا دارد که: جدواجنهد فی تنقیح المسائل الشرعیه … اقلا باید متن شرایع در دست این جور آدم بوده باشد. خوب شما از ایشان سوال کنید یک مساله را از روی اجتهاد می تواند اثبات بکند؟! ما حرفی نداریم … وقرا علی هذا الفقیر کتب اجتهادیه را، روایت را، استبصار را. آقای بروجردی اصلا چنین وقتی داشت؟ اصلا شما یک چنین چیزی و موقعیتی را داشتی که بروی پهلوی آقای بروجردی بنشینی و وقت ایشان را بگیری؟ آن وقت ببینید آقای دوزدوزانی هم اشاره کردند، توجه کنید اگر بگوید الهادی الخاتمی جا کوچکتر می گیرد این چا بزرگتر است خودتان هم با همین خطی که جلو این نوشته شده محمد رضا را بگذاریم جلویش خیلی قشنگ تر است. قالب درست است. هادی جای کمتری می برد. محمد رضا جا بیشتر می برد، این محمد رضا بوده اشهد بالله غیر از این نمی تواند باشد. مثلا ایده الله، سلمه الله، ابن مرحوم … این جا یک کلمه الحجه الاسالم است که اصلا این عبارت غلطی است. من هیچوقت باورم نمی آید. من می توانم به ضرس قاطع قسم بخورم و هیچکس هم ملزم نیست که حرف من را باور کند که این نوشته از آقای بروجردی در ایشان بوده باشد، این را من میگویم که نه . با این مدارک و با این دلایل همچو صرف قسم نیست. با این دلایل که ایشان اجتهاد کرده در تنقیح مسائل شرعیه و قرا علی هذا الفقیر، جل المسائل الاصولیته و الفرعیه. آخر ببینید آقای حاج شیخ محمد رضا برادر ایشان از رفقا و از اصدقا حاج آقا مصطفی و حقیر بود و سنش هم بزرگتر از همه ما بود، در حضرت عبد العظیم بود او در فروع علم اجمالی یک قریحه خیلی خوبی داشت، مجتهد مسلم بود این در حق ایشان می آمد و با آقای بروجردی از بروجرد مانوس بود و در قم هم در درس ایشان می آمد. آقای بروجردی به ایشان عنایت داشت. اشهد بالله من یک روز هم ایشان را در درس آقای بروجردی ندیده ام، یا اگر کسانی دیده اند بیایند بگویند. آنوقت این جا می گوید که وقرا علی هذا الفقیر ( به این فقیر یعنی آقای بروجردی قرائت کرده ) جل المسائل الاصولیه و الفرعیه. خوانده بر من، یعنی این رسم است در اجازه ها یکی
می خواند و یکی هم گوش میدهد و تصدیق می کند که بله استبصار را خوانده، مثلا تهذیب را خوانده، من لا یحضر را خوانده، کافی را خوانده که مثلا شهید اول شهید ثانی، دأبشان این جوری بوده، این کتب را مورد مطالعه قرار می دادند و احادیث را می خواندند و بعد از آن احادیث استنباط می کردند، پس نتیجه این جوری است، وقتی کسی که جل مسائل اصولیه و فرعیه و بلغ مرتبه الاجتهاد و الاستنباط است، فله ان یعمل که خودش عمل کند، بما یستنبطه، اشهد بالله حالا هم ایشان به فتوای خودش عمل نمی کند. آدم این جوری می فهمد اجتهاد یک مساله خیلی مشکل است. ایشان این عنوان ها را اولا اگر چنین چیزی بود و چنین مدرکی بود، در انتخابات شما ملاحظه می کنید بنده هم در مقابل مخالفینم که مرتب می گفتند که نمیدانم آقای خلخالی چی و چی و چی واز این جور چیزها امام حکمی که درباره من داده، آقای منتظری داده من پخش می کردم همه دنیا می دیدند اما تا حالا ماندیده ایم که حکم را ایشان در بروجرد پخش بکنند بین مردم و مردم نگاه کنند، یک مدرک خیلی قوی است، تو یک آدم مجتهدی هستی، جامع الشرایط هستی آقای بروجردی به تو اجازه اجتهاد داده، چرا از این معنا استفاده نمی کنی، میروی و از عنوان دکتری استفاده می کنی و آن وقت حقوق می گیری؟ این دیگر مربوط به خود مجلس است که در این باره تصمیم بگیرد و واقعش این است که این مجلس شانش پائین نیاید. بیشتر از این من حرفی ندارم والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
(در این موقع آقای کروبی«نایب رئیس» اداره جلسه را به عهده گرفتند)
نایب رئیس ـ بسیار خوب آقای خاتمی تشریف بیاورید شما یکساعت وقت دارید. اگر همه وقتتان را بخواهیـد صحبت کنیـد یا وقت مجلس را باید تمدیـد کنیـم یا بگذاریـم برای جلســه بعـد. چقــدر می خواهیــد صحبت کنید؟
هادی خاتمی ـ حالا اجازه بدهید شروع بکنم.
نایب رئیس ـ هر جور صلاح می دانید شما یک ساعت وقت دارید.
هادی خاتمی ـ بسم الله، حسبی الله، توکلت علی الله، اللهم انی اسئلک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الاخره. الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر. ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. والصلوه، علی رسول الله و علی آله آل الله. واللعن علی اعداء الله. و بعد قال الله، تبارک و تعالی: قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا و علی الله فلیتوکل المؤمنون
با درود به پیشگاه قطب عالم، هسته مرکزی خلقت و قائمه وجود و ملک و ملکوت حضرت امام مهدی موعود عجل الله تعالی له الفرج و سهل الله مخرجه، و ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا ونایب به حق و بر حقش یعنی آن بزرگوار را داشته و دارم و خاکساری به پایش داشته ام یعنی قائد عظیم الشان انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی حضرت امام روحی له الفدا و قائم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی منتطری و سلام به خیل به حق پیوسته شهدا و خانواده معظمشان و شما برجستگان و بلند پایگان که به عنوان نمایندگان منتخب مردم مسلمان و مقاوم ایران در این پارلمان حضور دارید پس از سپاس از شعبه 3 که به حق طبق موازین آئین نامه عمل کردند و 25 روز اعتباد نامه حقیر را در شعبه (3) نگهداشتند و مطابق ماده (13) آئین نامه تخلف صریح و آشکار از آئین نامه است و همچنان پس از ارجاع به کمیسیون تحقیق که 45 روز در آن جا نیز اعتبار نامه حقیر را گاه از باب طنزی می گفتند گم شده و گهی می گفتند بایگانی گشته و سپاس از آقایان دوزدوزانی و خلخالی که با نوای گرم و نیمه آتشین خود این حقیر را این چنین نواختند مایلم آوای سرد این حقیر را شما انسانهای برین بشنوید.
حقیر در 50 و چند سال پیش درد یار خویش بروجرد در خانواده ای روحانی و با تقوا که زبانزد خاص و عام است دیده به جهان گشوده و درمهد علم و فضیلت و تقوی پرورش یافته و در همان کودکی به فراگیری قرآن، اربیات و با نبوغ ذاتی و استعداد خدادادی به پرداختن به سطوح متوسطه و در نوجوانی (فشرده سخن عرض میکنم) در نوجوانی راهی حوزه بزرگ علمیه قم گشته و برای فراگیری سطوح عالی حضرت آیت الله سلطانی، سلطان العلما یکی از گواهان صادق و بزرگوار حقیر است که هنوز مو بر چهره نداشتم و پشت لبم سبز نبود که در
درس این انسان برجسته و وارسته در مسجد امام حسن شرکت می کردم و از خرمن فضل و فیضش خوشه چینی داشتم. در درس مرحوم آیت الله محقق داماد به عنوان یک نمونه شرکت
می کردم، در درس آیت الله فکور یزدی نیز شرکت داشته ام، در درس آیت الله سید شهاب الدین مرعشی که صبحهای زود قبل ازطلوع آفتاب معظم له درس را شروع میکرد در آن مقبره در صحن

بزرگ که پس از درس آیت الله مرعشی میرفتم اگر صبحانه ای بود و اگر نبود هیچ که اکثرا هم نبود آقایانی که دوران طلبگی را طی کرده اند می دانند، بر می گشتیم و کوچکترین، علیرغم آنچه که خلخالی می گوید و یا دیگران القا به دوزدوزانی کرده اند چون گفت ارتباط با بروجرد داشته و دارم که میگویم من ندیده ام من هم میتوانم بگویم آنرا ندیده ام، اما من دروغ نمی گویم کوچکترین شاگردان درس بزرگ آن انسان برگزیده حضرت آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه العالی و طاب الله ثراه و جعل الجنه مثواد به عنوان کوچکترین شاگردان آن درس من شرکت داشتم حتی همگام گاه با استاد بزرگ خود به پای درس مرحوم آیت الله بروجردی میرفتم و روزی که رساله ای نگاشتم، (آقایان محترم من سخنانی نمی گویم و سروده‎هائی نمی سرایم برای آنکه رای بیاورم. خدایم گواه است. و کفی بالله شهیدا که با تطهیر دل ودرون به انتخابات یعنی به این حقیقت برخورد کرده‎ام وچنین می پنداشتم یا باور داشتم که در این پایگاه بزرگ یعنی سنگر اندیشمندان، در کنار دانشمندان و پژوهشگران میتوانم گره گشا باشم و در امور مهمه مداخله کنم). رساله ای نگاشتم پیرامون قبله پس از آنکه تقریرات درس مرحوم آیت الله داماد را نگاشتم و عینیت دارد. تقریرات اصول مرحوم داماد را دارم و حاضرم ارائه بدهم. تقریرات فقه مرحوم آیت الله بروجردی (البته نیمی از فقه) رساله ای نگاشتم پیرامون قبله و قبله نما و این رساله را توسط مرحوم حاج احمد و در کنار آن آیت الله زاده معظم آقا احمد دادم برد خدمت آقا، البته به من لطف داشتند. پدر من که با کمال تاسف او را آقا حسن خواندند به آیت الله العظمی مرحوم حاج شیخ حسن خاتمی کمره ای معروف است و برادرم حضرت آیت الله حاج شیخ  محمد رضا که هر دو از اعاظم بودند. اما پدرم هنوز که هنوز است تبرک به نامش می جویند. در این خانواده شما دروغگو معرفی می کنید. از اعاظم علما بود و از مراجع به شمار می آمد. عنایت خاصی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به خاندان ما داشت که جد اعلای من (این قابل دقت است) جد اعلای من به مرخوم شیخ جعفر خاتمی کمره ای میرسد در قرن هفتم شیخ الاسالم بوده است در اصفهان.
شما یک سری به رجال و تراجم بزنید نام این حقیر ناقابل را در کتب رجالیه و در تراجم می یابید، شیخ هادی که بوده است و چه کرده است و چه میگفته است؟ دانشش، بینشش، برشش، تقوایش، گتره که نمیشود کسی را راند. عنایت خاص مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به مرحوم والد رحمه الله علیهما و توجه و عنایت خاص مرحوم آیت الله بروچردی به اهل دانش و کمال ایجاب کرد که مرا مورد تشویق و تدبیر خویش قرار دهد. پس از مدتی که این رساله را مطالعه فرموده بود روزی سید احمد آیت الله زاده بروجردی آمد و عبایی، پاکتی و اجازه ای به من داد و اجازه را که داد گفت حضرت آیت الله فرموده: هذا ما بخل به البالخون. این را ارائه نده. آیا جرم است؟ اگر شما مستبعد میدانید و روی این نکته تکیه دارید و یا آنرا مخدودش معرفی کرده‎اید که در پیشگاه خدا مسوولید. ما یلفظ من قول الالدیه رقیب عتید. آن روز روز قیامت است. امروز لب می جنبد، زبان می گردد، سخن میگوید اما آن «الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانو یکسبون» اگر بر آن خدشه وارد میاورید یا میگوئید سنش اقتضا نمی کند. بابا سن من در شناسنامه غیر سن واقعی من است. حتی برخی از اقران و امثال که به من میرسند میگویند تو خوب مانده ای. گفتم چون غم دنیا نمی خورم. همانگونه که امیرالمؤمنین فرموده: و الله لدنیا کم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم. به خدا سوگند دنیای شما که بر سر آن دین بگذاشته اید در نزد من از استخوان پاره بی گوشت که در دست خوره‎دار است خوارتر است.
این اجازه را به من داد و من از این اجازه طرفی نیستم، به کسی ارائه ندادم تا دوران طلبگی من طی و مبارزات من آغاز و راهی دیار کرج شدم. در کرج مانند دیگران که شاید یک نامه هم از همان آمده باشد. نام به زشتی نمی برم. در رقابت های انتخاباتی با من گلاویز شد، در افتاد و ناچار من   … ببینید آقایان اگر من آدم ناپاک و آلوده ای بودم در کرج 53 هزار رای به من دادند میماندم در صحنه و خدای نا کرده خونریزی میشد ولی طرف رای آورد و رفتم به او تبریک گفتم اما با گروهکش مرا رها نکرد، همواره تعقیب کرد، عرصه را بر من تنگ کرد، دنیا را سیاه ساخت، رفتم کنار قبر علی بن موسی الرضا گفتم به تو متوسل میشوم و او گره گشایی کرد. رفتم آنجا روزهای اول حضرت آقای طبسی این بزرگوار مرد سراغ من فرستاد که استوانه ای هستی، حیف است چرا گوشه ای نشسته ای، بیا بیرون تدریسی داشتم ودارم، تحقیقی داشتم و دارم.
من در زمان طلبگی ام کتابها نگاشتم از جمله نقد و تحلیل بر دو تاریخ اسلامی در سه جلد است چاپ شده
خیلی وقت هم هست. نگرش و نگارشی از نهج البلاغه در چهار بخش است که میتوانم بگویم چهار جلد است که هر جلدی جداگانه منتشر شده است. تبیین و بیان از واژه های پوشیده و فشرده قرآن و همچون رساله مبارکه که به دست آیت الله بروجردی داده شد و پس از انقلاب رفتم کنار قبر علی بن موسی الرضا سر بر آن آستان سائیدم و تا بهمن سال گذشته در آنجا ادامه کار میدادم در آنجا هم کارهایی که کرده ام: سیره ابناء الرضا در 9 جلد، کتابی پیرامون تاریخ نهضت های فکری و فرهنگی و سیاسی اجتماعی شیعیان که کاری است عظیم شاید بیش از صد جلد. بنده به عنوان مدیر گروه تاریخ اسلام در پژوهش های اسلامی عنوان و اعتبار دارم، اما هیچگاه نخواستم عنوان واعتبار و نام و نشان خویش را به نمایش بگذارم، ناچارم، از شما پوزش می خواهـم. نه تنــها استناد به آیت الله العظمی بروجردی و اجازه آن مرا مجتهد می داند، اسائه ادب نشود علما، دانشمندان، بنده مجاز از بسیاری از علما هستم. چطور شما رفتید دست روی این یک اجازه گذاشتید؟ به سن می‎خواند یا نمی‎خواند. بنده را به عنوان مجتهد مطابق دکترا طی این حکم که تقدیم می کنم به حضرت حجت الاسلام جناب آقای کروبی ببینید و سپس بیندیشند. خوب در بهمن ماه سال گذشته از همه‎جا بیگانه و بریده (حالا ببینید بدبختی از کجاست) رفتم به عیادت آقای مطهری در بروجرد داماد خودمان، خالی الذهن خالی الذهن(خوب دقت کنید) به حساب آنکه عیادتی کنم و باز گردم مرا به جلسه سوگی کشاندند، در جلسه سوگ به سخن پرداختم، پس از سخن گرد مرا گرفتند که شیخنا تو با پای خود آمده‎ای انتخابات نزدیک است، اقدام کن. من ناشی و نا آشنا که نمی دانستم چه سرمایه های سنگینی به کار رفته و چه سرمایه گذاریهایی در رابطه با انتخابات شده اول امتناع و با اصرار آنها پا به معرکه نهادم. خوب مسلم است 14 کاندیدای دیگر دارند و پیرامون برخی که من نام نمی برم. خدایا تو خود میدانی که من در دوران انتخابات نام زشتی نبردم و سخن از کسی نگفتم و حتی گفتند که نوار بگذاریم در این ستاد، گفتم اگر نوار در ستاد باشد باید در ستاد را بست. گفتم فقط بگوئید شیخ هادی و در پوسترهای من در پلاکاردهایی که ستاد برای من ترتیب داد اصلا گفتـم نمی خواهم ستاد را تنها توشتند شیخ هادی، از کجا حالا این نام را اینها اضافه کرده اند یا خودشان خواسته اند در برابر آن جوی که تشیع، به برخی می گفتند مغز کامپیوتری، به یکی می گفتند فقیه آل محمد، به یکی می گفتند قائم مقام قائم مقام رهبری. خوب در برابر اینها ستاد چاره ای نداشته جز اینکه از نام بجا و نشان به حق من استفاده بحا کنند. اما اینکه میگویند چون نمی خواهم خیلی اطاله کلام بدهم اینکه گفتند
گزارشی داده شده از وزارت اطلاعات من از وزارت اطلاعات سوال کردم از یک مقام بلند پایه فرمودند ما گزارشی با اصرار نگاشته ایم مبنی بر اینکه طبق گزارشات واصله غیر تایید شده و گفتند حتی ما (حالا نمیدانم رسیده یا نرسیده ) نامه مینویسیم. کدام گزارشات نوشته مگر من چه ننگی بر پیشانی داشتم و چه انگی بر دوش داشتم؟ من را که میشناسید، کتاب نامه‎های انقلاب گواه است، روزنامه های کثیر الانتشار زمان شاه گواه است جز آن 25 نفر دهمین نفر هستم ببینید آقا، این آخرین تلاشها  در آخرین روزها را بنگرید در صفحه 270 مینویسد نفر دهم شیخ هادی خاتمی پلاک خانه کجا و کجا که همزمان با بمباران تاسیسات ژاله باید این 25 نفر در چزیره سری باشند و همزمان با بمباران تاسیسات ژاله این ها هم بمباران بشوند و از بین بروند. هنگامیکه من قطعنامه 13 ماده ای قرائت میکنم و در شهر کرج حکومت نظامی اعلام میشود، میرهادی رئیس حکومت نظامی دستور میدهد آنجا که دیدید تیرش بزنید نه بگیرید. بعد از انقلاب من چه کردم، موضع گیری کردم؟ آیا اگر درس اخلاق داده‎ام و در این نوار هست نوار را دو مرتبه گوش کنید بابا این حرف است نه بهشتی بودن شرط است، بلکه باید بهشتی بود. نه هر بهشتی بهشتی است و نه هر بهشتی بهشت می رود. منی که همرزم مرحوم آیت الله بهشتی بودم منی که قدم به قدم با حضرت آیت الله استاد مطهری بر میداشتم، منی که در کنار آیت الله مهدوی بودم، منی که در کنار حضرت حجت الاسلام کروبی بودم، منی که در تمام مجالس شرکت داشتم آیا سابقه من سابقه نیکی نیست که چنین نام ببرید و مرا بیالائید؟ نعوذ بالله پناه میبریم به خدا. یک سوال دارم از آقایان و امیدوارم در آینده در خدمتتان باشیم یک مقدار تزکیه

نفس کنیم، یک مقدار صفای باطن ایجاد کنیم. منی که بارها و بارها می خواندم و می گفتم اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزبه الاسلام و اهله و تذل به النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا و الاخره. آیا نعوذ بالله اعاذنا الله من شرور انفسنا. پناه میبریم به خدا. من دولت کریمه را از خداوند متعال درخواست می کردم. من خاکسارپای امام بودم تو را خدا این اهانت به مقام رهبری نیست که بگوئید یک بچه طلبه، یک آخوندی این چنین ضعیف و نا توان به مقام شامخ رهبری خدای ناکرده جسارت کرده. اگر من این جسارت را کرده باشم که باید محکوم به نیستی باشم. مگر من نگفتم دولت کریمه می خواهم و گفتم در دولت کریمه چه می خواهم، نمایندگی نمی خواستم. گفتم تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک و القاده الی سبیلک و بعدا ترزقنا بها کرامه الدنیا و الاخره تو را خدا نمی ترسید از اینکه زبان می گردد و
اندیشه در پی گردش زبان میرود؟ گفت ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا. گفت «اعجبوا لهذا الانسان ینظر بشحم و یتکلم بلحم و یسمع بعظم و یتنفس من خرم» با شگفتی بدین آدمی بنگرید که در پرتو پیه پرده ای تابنده مینگرد و با جنبش گوش پاره ای سرخ فام گفتار می آراید و در خمیدگی تکه استخوان و غضروفی ظریف آوای می شنود واز شکافی تنگ و پیچیده دم بر می کشد. اما همین تکه گوشت گاهی ددی مردم آزار میشود. این گفته علی است: اللسان سبع، ان خلی عنه عقر. زبان ددی است مردم آزار که اگر بی محابا  و بی اندیشه رهایش سازی هر آینه هم خود را می گزد، هم دیگران را می گزد. من به امام آن مقام شامخ و بلند پایه، من چکاره هستم؟ خدا میداند جدا یک مقداری اصلا درد دل مرا گرفت که چــرا چنین سخنی گفته شـد که من به مقام … لا لاه الا الله . دوم می گویند با افراد ضد انقلاب در تماس بودی. من چندین سال است که از شهر خویش بروجرد بیرون بوده ام ولی آنچه که لمس کرده ام (به حق عرض میکنم) آنچه لمس کرده ام در این چند صباح که در انتخابات تبلیغ داشتم و گوشه و کنار می رفتم خدای من گواه است همه فریاد وا امامایشان بلند است و همه در مسیر انقلاب هستند. با  اینکه میدانید شهر بروجرد شهر جنگزده ایست، شهری است که هر لحظه در گذشته بمباران میشد. در همین سال گذشته در ایام عید چادر هم نداشتند زیرش زندگی کنند اما در عین حال سخن از انقلاب بود و امام. من ضد انقلاب در بروجرد ندیدم. اگر آقایان حمل به فساد می کنند بروند و بیابند. من که حمل به صحت دارم. اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم.
دیگر آنکه گفتند شاگردی … (من نام نمی برم، فهمیدم کی را می گویند) من افتخار به شاگردی فلان … کسی که افتخار به شاگردی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی را دارد. کسی که افتخار شاگردی حضرت امام را دارد، کسی که افتخار شاگردی محقق داماد را دارد آیا افتخار می کند به کسی که گمنام است و امروز خوشنام نیست؟ این واقعا خلاف عقل نیست که بگویند فلانی که در کجاست البته نام نمی برم، درست هم نیست میگویند افتخار به شاگردی اش می کرده. اصلا او کیست که من افتخار به شاگردی اش بکنم؟ دیگر آنکه گفته اند طرفداری از منافقین. من همانگونه که باز عرض کردم گفتم تعزبه الاسلام و اهله و تذل به النفاق و اهله. قبل از آنکه حضرت امام بفرماید منافقین از کفار بدترند کسانی هستند از کرج در مجلس اگر اینها هم مثل دیگران پا روی حق نگذارند میتوانند بگویند قبل از اینکه حضرت بفرماید منافقین از کفار بدترند من یک عنوان دیگری به این منافقین داده بودم
جوجه تیغی بود. کسی که با منافق سر ستیز داشته و دارد، کسی که منافقین را فی اسفل نار میداند، آیا در انتخابات آن هم برای آمدن به پارلمان، برای آمدن به مجلس شورای اسلامی سر و سری دارد و می سازد؟ منافقین کجا بودند و چرا چنین؟ سوم اینکه گفتند شهید بهشتی که عرض کردم آن مرد بزرگوار که پا به پای او بوده ام و طاب الله ثراه و جعل الجنه مثواه. نوشته اند حمایت از برخی عناصر ناصالح. من نمیدانم عناصر ناصالح منظورتان کیست؟ علما، بزرگان به استثنای یک روحانی که در بروجرد از هنگامیکه من پا به مدرسه گذاشتم در سال گذشته در این ایام که  گفته بود خطریست متوجه ما می شود به جز آن تمام علما ، همه دانشمندان، تمام شعرا، همه محققان بروجرد از کوچک تا بزرگ بروید سوال کنید که مرا به نیکی نام میبرند و از من به نیکوئی یاد می کنند. از در و دیوار هر دیار بروید بپرسید. از خرمشهر بروید سوال کنید. از اهواز بروید بپرسید. از سمنان و دامغان بروید بپرسید. از مشهد و سرخس بروید بپرسید تا برسد، بروجرد و تهران و کرج آنجا که آوائی داشتم و آنجا که فریادی بلند داشتم بر سر طاغوت در آن زمان. اول باری که من دستگیر شدم آقا 18 ساله بودم. کسی که در سالگرد مرحوم شهید سعیدی رحمه الله علیه در همان پادگان شهید سعیدی منبر رفت و فریاد بر آورد که بود؟ کسی که آن منبرهای آنچنانی را، حالا امروز خدای ناکرده با افراد نا صالح می آمیزد؟ پناه می بریم به خدا.
یکی اینکه گفته‎اند«مدرک» عرص کردم، مدرک را اول هم گفتم این مدرک است نوشته اند مجتهد مطابق دکترا ومرا هم دکتر میدانند هم مجتهد میخوانند. حالا تو نمی پسندی تغییر ده قضا را.
دیگر اینکه مخدوش است که عرض کردم، توهین به مقام فلان. این حرف هایی است که گفته اند من بیش از این مصدع اوقاتتان نمیشوم از همه آقایان هم تشکر میکنم.
در خاتمه می خواهم عرض کنم به خدا قسم بودنم در مجلس برد نیست و نبودنم اوب نیست چون اگر بروم در سکوی تحقیق قرار بگیرم و در سنگر تدریس شاید بردش بیش از این است. تنها آنچه که مرا وادار کرده وظیفه شرعی بوده و «کفی بالله شهیدا» و مردم محروم و مظلوم و ستمدیده در زمان طاغوت بروجرد که اکنون سر به گریبانند آن دور اول انتخاباتشان، این هم دور میاندوره‎ای انتخابات و این دشمنی ها و خدمت حضرت آقای خامنه ای ریاست محترم جمهوری که رفته بودیم استان لرستان ایشان گاه گریه اش میگرفت برای آن مردم. یک خانواده ای که در اثر بمباران لب هایشان برگشته بود، چهره هایشان وارونه شده بود آوردم خدمت حضرت آقای
خامنه ای عرض کردم آقا ببینیـد اینها در اثـر بمباران ها است میخواهـم عرض کنــم که دشمنـی های مسوولان بی مسوولیت در آنجا تا این اندازه است که فرماندار میگوید. نه آقا در اثر بمباران نبوده بلکه گاز ترکیده است که این چنین شده اند. ایشان فرمود گاز باشد یا بمباران باشد باید معالجه بشوند. اگر آقایان محترم صلاحیت رادیدید با سوابقی که داشته اید. و با آشنایی هایی که در این مدت پیدا کرده اید اگر توفیق داشتم که در خدمت شما باشم خدمتگزاری صدیق و شاید همراه و همکاری مهربان دور از هر گونه موضع گیری خواهم بود و اگر هم نه، که بیش از این مصدع اوقات شما نخواهم بود. ان شاء الله شما را دعا میکنم و شما هم مرا از دعای خیر فراموش نکیند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
دوزدوزانی ـ مدرک را هم بفرمایید که ما آکاه بشویم چه بوده است؟
نایب رئیس ـ مدرک همین بوده که خودشان فرمودند.
منتجب نیا ـ خیر غیر از این بود، ایشان خلاف واقع گفتند. گزارش وزارت اطلاعات غیر از این است.
دوزدوزانی ـ آن مدرکی که هم دادند همان سندی است که ما آنجا گفتیم.
موحدی ساوجی ـ من میخواهم چند دقیقه در دفاع از ایشان صحبت کنم.
معماری ـ آن مدرک را بخوانید.
عده ای از نمایندگان ـ نامه وزارت اطلاعات را بخوانید.
نایب ریئس ـ آقایان چرا خلاف آئین نامه صحبت می کنید؟ آقایان: پرونده ای بوده، شعبه بوده، تحقیق بوده، صحبت شده، همه چیز را اطلاع دارید. چه چیری را اطلاع ندارید؟
مجید انصاری ـ  مخبر کمیسیون تحقیق کزارش وزارت اطلاعات را نخواندند.
دوزدوزانی ـ سندی بوده ارائه کردیم، مبتنی بر آن مدرک گرفته اند و داده اند آنجا.
رئیس ـ آقای دوزدوزانی، هیأت رئیسه که این کار را بکند دیگر ببینید … آقای موحدی بفرمائید.
موحدی ساوجی ـ بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. اتقو الله حق تقاته. من به صورت مختصر فقط چند جمله ای را در اینجا لازم می دانم که عرض کنم و آن اینکه مجلس شورای اسلامی به عنوان مرکز و کانونی که نمایندگان و منتخبان ملت و برگزیدگان مردم در آن جمع می شوند بدون تردید باید که روشن و سیره اش الگو و نمونه و آموزنده برای جامعه ما باشد. در ارتباط با جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ هادی خاتمی مطالبی را که مخالفان محترم ذکر کردند و یا گزارشی که کمیسیون تحقیق داد بدون اینکه واقعا بررسی شده باشد و تحقیقب درستی انجام گرفته باشد یک سری مسایلی را مطرح کردند که صرفا اتهاماتی است بدون

اسناد و مدارکی که قابل اثبات باشد. فرض کنید همین مساله ای که ایشان دارای مدرک اجتهاد است و بعد تشکیک در صحت و اعتبار این مدرک. خوب، بایستی که از نظر کارشناسان استفاده بکند که آیا این مهر، این امضا این عبارت جعلی است یا جعلی نیست؟ اینکه آقای خلخالی اینجا بیاید و بگوید که خوب بود جای این کلمه محمد رضا خاتمی باشد. اما اینکه هادی خاتمی ذکر شده این محل و این جا مناسب است برای محمد رضا نه هادی خاتمی . آیا واقعا جامعه به ما
نمی خندد که یک آقایی اینجا بیاید و از پشت تریبون مجلس در ارتباط با اینکه میخواهد بگوید این مدرک اجتهاد اعتبار ندارد این گونه سخن بگوید؟ من نمیخواهم بگویم این مدرک اعتبار دارد یا ندارد و مرجع صالح برای نظر دادن نه کارشناس آن هستم و نه اینکه رفته ام ابعاد قضیه را بررسی بکنم ببینم که آیا واقعا این مدرک اجتهاد چگونه بوده است؟ ولی اینکه کسی بیاید در اینجا در رابطه با فردی این چنین صحبت بکند به نظر من این با اخلاق اسلامی سازگار نیست. باز در ارتباط با مطالب دیگری که به ایشان نسبت دادند که ایشان به امام، مقام رهبری جسارت کرده یا به شهید مظلوم بهشتی در آن زمان از سخنانش تعریض داشته و یا اینکه یکسری مسایلی که هر کدامش اگر بخواهد از لحاظ شرعی و قانونی اثبات بشود این نیاز به یک اسناد و مدارک و دلیل و بینه شرعی و قانونی دارد. همین طور ما بیاییم از پشت تریبون یک سری مسایلی را مطرح کنیم آیا درست است؟ البته حالا به من یک یادداشتی هم دادند که این را بعدا مطرح خواهم کرد. در این ما تردید نداریم که جناب خاتمی از افراد روحانی فاضل، تحصیل کرده، دارای معلومات و دانشمند و دارای آثار و کتابهای ارزشمند چاپ شده و منتشر شده است. این را کسی نمی تواند انکار کند. اگر می توانستند پشت تریبون می آمدند همین را هم انکار می کردند، این را هم کسی نمی تواند انکار بکند، حتی من از یکی از برادرانی که از لحاظ خط و خطوط سیاسی امروز شاید با آقای خاتمی چندان موافقتی ندارد و همراه نیست، اما در عین حال وقتیکه سوال کردم او چون کاملا آقای خاتمی را می شناخت گفت که نقش ایشان در مبارزات و در نهضت اسلامی و مبارزات مردم علیه شاه و رهبری مبارزات مردم سخنرانیهای بسیار خوب و روشنگرانه و حادی که در زمان خودش داشته قابل انکار نیست و در شهرستان کرج مردم همه میدانند که ایشان در آن زمان در این رابطه چه نقش بزرگی را ایفا کرده است.
اما بعد از انقلاب که یکی از مخالفیـن گفتند که ایشان تا پیروزی انقلاب خوب بودند ولی بعد از انقلاب مثلا … خوب، ایشان بعد از انقلاب چه کرده اند؟ ایشان بعد از انقلاب به همان کارها و مسوولیتهایی که یک نفر طلبه و روحانی تحصیلکرده می پردازند و در حد خودش خدمت می کند از لحاظ تحقیق و تدریس و تالیف و ترجمه و امثال ذلک پرداخته و اگر چنانچه در آستان قدس رضوی مدارک علمی ایشان را نگاه کرده اند و مدرک اجتهاد ایشان را معادل دکترا دانسته اند. در کل کشور وزارت فرهنگ و آموزش عالی ما و تمام مراجع علمی این مملکت کسی که دارای مدرک اجتهاد باشد می گویند این فرد معادل دکترا را دارد. حالا اینکه آیا این مدرک صحت دارد، اصالت دارد، ندارد؟ عرض کردم که این را باید یک نظر کارشناسی باشد. اینکه فردی بیاید در انتخابات شرکت کند، بعد هم انتخاب بشود بعد هم مجلس بیاید، بعد یک کسی اینجا بیاید و ادعا کند که این مدرک اعتبار ندارد از این آقا پذیرفته نیست. مگر اینکه واقعا روی مساله بررسی بشود.
من در پایان عرضم نکته ای را که میخواهم عرض کنم این است که حب الشیئی یعمی و یصم. همان طوریکه حب الشیئی یعمی و یصم هست گاهی بغض الشیئی یعمی و یصم است و از خطرات بزرگ انقلاب ما امروز این است که با دسته بندیهایی که ایجاد کرده اند اول در میان اقشار غیر روحانی و بعد حتی این دسته بندیها و خط بندیها را کشانده اند میان اقشار روحانی، کار را به جایی رسانده اند که معیارهای ارزشی اسلام و انقلاب را با معیارهای خط بازی و باند بازی عوض کرده اند و تغییر داده اند. مساله علم و دانش و فضیلت و سوابق مبارزاتی و سوابق علمی و این چیزها را اگر یک کسی را بخواهند تمام سوابق بدش را می پوشانند، اگر یک کسی را دوست نداشته باشند تمام خوبیها و امتیازات و خدماتش را نه تنها نادیده میگیرند بلکه معکوس می کنند و جلوه میدهند. من این نکته را عرض میکنم و به شما عرض کنم که در این رابطه …
(نایب رئیس ـ آقای موحدی وقت تمام است) من نمیخواهم بیشتر از این در این رابطه افشاگری بکنم اگر بخواهم میتوانم اما الان صلاح نمیدانم و من از نمایندگان محترم خواهش میکنم که نشان بدهند در مجلس شورای
اسلامی مخالفتها و موافقتهایی که با اعتبارنامه ها میشود بدور از مخالفتها و موافقتهای خطی، نمایندگان مجلس در رای دادن استقلال دارند و این جور نیست که هر چه بخواهند به آنها بگویند آقا! این جوری عمل کن، این جوری رای بده یا نده، آن جور عمل بکند( نایب رئیس ـ آقای موحدی وقتتان تمام شد) لذا همه ما خدا را در نظر می گیریم و مطابق معیارهای اسلامی و اخلاقی در این رابطه تصمیم خواهیم گرفت. والسلام علیکم و رحمه الله.
راه چمنی ـ حاج آقا ! نامه وزارت اطلاعات را بخوانید.
نایب رئیس ـ حضار 180 نفر گلدانها را خدمت خواهران و برادران ببرند.
مظفری نژاد ـ جناب آقای کروبی لطفا نامه وزارت اطلاعات را بخوانید.
عده ای از نمایندگان ـ نامه را بخوانید.
نایب رئیس ـ آقا جان آن آئین نامه‎ای که شما با دو سـوم رای تصــویب کرده‎اید اجــازه اینکار را به ما نمی دهد. ( همهمه نمایندگان )
(در این هنگام مامورین گلدانها را جهت اخذ رای نزد نمایندگان بردند و نتیجه آرا ماخوذه به شرح زیر اعلام گردید.)
آقایان توجه بفرمایند. نتیجه رای گیری در مورد آقای هادی خاتمی نماینده حوزه بروجرد: کل آرا ریخته شده به گلدانها 194 عدد.
موافق 66 عدد.
مخالف 105 عدد.
ممتنع 23 عدد.
بنابراین اعتبار نامه آقای خاتمی تصویب نشد.
اسامی غائبین خوانده شود.
منشی ـ بسم الله الرحمن الرحیم. غائبین غیر موجه امروز عبارتند از آقایان: اسماعیل سهمی حصاری ـ نادر طاهری ـ نادر کاووسی ـ حسین هراتی.
تاخیر کنندگان اول جلسه امروز عبارتند از آقایان:
محمود آستانه (17 دقیقه) غفار اسماعیلی(17 دقیقه) سید محمد اصغری (19دقیقه) محمد حسین افتخاری (22دقیقه) محمد سعید انصاری(38 دقیقه) حبیب برومند (16دقیقه) اکبر پرورش (19 دقیقه) بهزادیان (40 دقیقه) سید حسین موسوی تبریزی (19 دقیقه) خداکرم جلالی (18 دقیقه) نجفقلی حبیبی (53 دقیقه) خانم مرضیه حدیدچی (17 دقیقه) محمد علی حقی (19 دقیقه) احمد خارستانی (17 دقیقه) عزت الله دامادی (28 دقیقه) سید مصطفی ذوالقدر (33 دقیقه) رحمت الله رحمتی (26 دقیقه) علیرضا رستمی (19 دقیقه) فخر الدین رضا زهی که فرمودند یک گرفتاری برایشان پیش آمده و نتوانستند اطلاع بدهند (38 دقیقه) نوشته شده که به این ترتیب موجه خواهد بود. روحانی نیا (18 دقیقه) احمد رهبری (19 دقیقه) احمد زمانیان (19 دقیقه) محمد علی شرعی
 (18 دقیقه) سید محسن شفیعی (17 دقیقه) ذبیح الله صفایی (32 دقیقه) سید محمد مهدی طباطبایی شیرازی (53 دقیقه) یوسف طباطبایی نژاد (18 دقیقه) اسد الله عابدی (16 دقیقه) عباسعلی عمید زنجانی (31 دقیقه) هادی غفاری (26 دقیقه) اسماعیل فردوسی پور (20 دقیقه) عطا الله فضائلی(20 دقیقه) فریدون قاسمی (20 دقیقه) میر نقی قاضی پور (18 دقیقه) سید مطهر کاظمی
 (17 دقیقه) احمد کبیری(28 دقیقه) یونس محمدی(55 دقیقه) حسین مظفری نژاد(17 دقیقه) حمیــد الدین ملازهی(37 دقیقه) مصطفی مؤذن زاده(17 دقیقه) سید عباس موسوی ایذه(38 دقیقه) عبدالواحد موسوی(20 دقیقه) سید کاظم میرولد(29 دقیقه) مهر زاد صدیقیانی (19 دقیقه) محمد باقر نو بخت (30 دقیقه) حسین نجفی ثانی (19 دقیقه) هاشم هاشم زاده هرسینی (42 دقیقه).
آقای شرعی می فرمایند که قبل از وقت جلسه تشریف داشته اند. این صورتی است که از کامپیوتر به بنده داده شده است.
8ـ پایان جلسه و تاریخ تشکیل جلسه آینده
نایب رئیس ـ ختم جلسه اعلام میشود. جلسه بعدی صبح روز یکشنبه هفته آینده ساعت 8 خواهد بود.
(جلسه ساعت 30/12 پایان یافت)
رئیس مجلس شورای اسلامی ـ اکبر هاشمی رفسنجانی