جلسات
  • صفحه اصلی
  • جلسات
  • مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره اول – جلسه 198 )

مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی ( دوره اول – جلسه 198 )

  • یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۶۰

جلسه یکصدو نود وهشتم 25 مرداد ماه 1360 هجری شمسی 15 شوال 1401 هجری قمری بسمه تعالی مجلس شورای اسلامی صورت مشروح مذاکرات جلسه علنی روز یکشنبه بیست و پنجم مرداد ماه 1360 جلسه ساعت هشت وبیست دقیقه به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد فهرست مندرجات صفحه 1- اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید…………………………………… 2 2- بیانات قبل از دستور آقایان رضوی اردکانی، فاضل، حایری فومنی ……………………… 2 3- تذکرات نمایندگان به مسوولین مملکتی بوسیله آقای رئیس …………………………… 11 4- بحث درباره کابینه جناب آقای دکتر باهنر به مـدت 2 سال …………………………… 11 5- قرائت نامه آقای نخست وزیر در مورد انصراف آقای دکتر شهیدی از نامزدی وزارت نیرو و معرفی آقای دکتر غفوری به این سمت ………………………………………………… 45 6- پایان جلسه و تاریخ تشکیل و دستور جلسه آینده …………………………………….… 63 اعضاء کابینه در جلسه حضور داشتند. 1- اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید رئیس ـ بسم الله الرحمن الرحیم. باحضور 184 نفر جلسه رسمی است. دستور جلسه امروز بحث درباره کابینه جناب آقای دکتر باهنر است. تلاوت کلام الله مجید را شروع کنید. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم «الم ترالی الملاء من بنی اسرائیل من بعد موسی اذقالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الاتقاتلوا قالوا و مالنا الا نقاتل فی سبیل الله و قداخرجنا من دیارنا و ابنائنا فلما کتب علیهم القتال تولوا الا قلیلا منهم والله علیم بالظالمین و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه ولم یوت سعه من المال قال ان الله اصطفیه علیکم وزاده بسطه فی العلم و الجسم والله یوتی ملکه من یشاء والله واسع علیم». (صدق الله العلی العظیم. حضار صلوات فرستادند) «از آیه 247 تا آیه 249 سوره بقره» 2ـ بیانات قبل از دستور آقایان: رضوی اردکانی، فاضل و حایری فومنی رئیس ـ سخنرانان پیش از دستور را دعوت کنید. منشی ـ آقای رضوی اردکانی بفرمائید. رضوی اردکانی ـ بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین. سخن خود را با این دعا آغاز می کنم: «اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق واهله». پروردگارا میل و رغبت ما به سوی تو در ایجاد یک دولتی است قدرتمند و قوی که بوسیله آن، مومنین را عزت بخشی و کفار و منافقین را ذلت و خواری. امروز یکی از روزهای تاریخی انقلابمان و یکی از روزهای حساس کشور است. ما امروز در آستانه تشکیل و رای اعتماد دادن به کابینه ای هستیم که آن کابینه را وارث خون شهدا و ملجا و امید برای محرومان و مستضعفان کشور می دانیم. امروز رای ما به تک تک از وزرا باید با دقت و باتوجه و عدم اغماض و کاملا حساب شده باشد. تجربیات گذشته برای ما درسی بسیار ارزنده در انتخاب تک تک وزیران است. و اکثر نمایندگان محترم آن طور که بیان کرده اند براین عقیده اند که کابینه را یکجا و یک باره رای دادن و بیست و دو وزیر را با یک رای اعتماد دادن کار صحیحی نیست، بلکه باید نسبت به فرد فرد آنان بررسی به عمل بیاید و آنگاه رای اعتماد و این بسیار پیشنهاد ارزنده ای است. در دولت موقت یا شورای انقلاب یا دولت برادرمان آقای رجائی گرفتاری های بسیار بزرگی داشتیم که کاملا سد موفقیتهای دولت بود. و امام جمعه موقت تهران، ریاست محترم مجلس در خطبه نماز جمعه گذشته اشاره کردند عدم هماهنگی یکی از موانع بزرگی بود که جلو برنامه های سازنده و فعالیتها و ایثارها و گذشتهای مسوولین را می گرفت و مقدار زیادی از وقت مسوولان، از وقت مجلس، از وقت دولت، نخست وزیر و نهادهای انقلابی برای خنثی کردن اثرات همین ناهماهنگی ها بود و این خود، سد بزرگی بود. ولی الان در شرائطی برادرمان آقای دکتر باهنر کابینه اش را بـه مجلـس معـرفی می کنـد که سیـر طبیعی انقلاب مـا را به جائی رسانده که باید همان اول می رسیدیم. ولی «الخیر فی ماوقع». این، تجربه ای شد برای جهانیان و برای همه ما که باید انقلاب را به دست انقلابیون سپرد. و وارث انقلاب همان کسانی هستند که در این انقلاب سرمایه گذاشتند، خون دادند و شهید دادند. و این سیر طبیعی ما را به این مرحله رساند. و بحمدالله هماهنگی بین مجلس، دولت و رئیس جمهور بطور کامل خلاصه سه قوه کاملا یکدست و هماهنگ است. دیگر بهانه کارشکنی نیست. گرچه در بافت و بدنه ادارات یک مقدار مشکلات است اما عمده مسوولینی است که در راس هستند. همه بیاری خدا هماهنگ باید برای حل مشکلات وارد عمل بشوند. اما مشکلاتی که دولت آینده ما باید در اولویت قرار بدهد همان است که برادرمان نخست وزیر منتخب بیان کردند اول مساله امنیت است. اگر امنیت در جامعه ای نباشد نباید متوقع بود اقتصاد یک جامعه رو به رشد و صحت برود. اگر امنیت در یک جامعه نبود، فرهنگ یک جامعه را نمی توان عوض کرد و تغییر داد. اگر امنیت نباشد، استعدادها بروز نخواهد کرد. پس تا زمینه مساعد برای رشد استعدادها بوجود نیاید و امنیت گسترش نیابد، نمی توان به سایر برنامه ها امید بست. گرچه بحمدالله نیروهای انتظامی ما مخصوصا برادران سپاهیان ما که در یک جبهه با صدامیان در کنار رزمندگان سلحشور ارتشی در مقابل توطئه بزرگ آمریکا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. و این توطئه را آمریکا در پشت جبهه هم باز کرده همان گلوله ای که به دست صدام قلب یک پاسدار را می شکافد در خیابانهای تهران هم به دسـت مزدوران آمـریکا قلب همان پاسدار یا فلان روحانی فعال یا فلان عضو موثر و حتی خانواده های بیگناه و بچه ها و خردسالان را می شکافد این هماهنگی نیروی ضد انقلاب است و این هم یکی از برکات انقلاب است که جبهه باطل را کاملا روشن کرده و می بینیم چگونه ضد انقلاب داخلی با ضدانقلاب خارجی و ابرقدرتها پیوند می خورد و موقعی که بنی صدر در کنار رجوی به پاریس می رود، سادات از بنی صدر دعوت می کند و معلوم است که بنی صدر حتی عرضه مسافرت از پاریس به مصر را هم ندارد باید طرح آن را منافقین بریزند و لاعلاج باید با رجوی به مصر برود، تا آنوقت کاملا جبهه مشخص بشود و گرچه مشخص شده است. این جبهه ضد انقلاب که برای همه مردم ما روشن شده است، دیگر آن شعارهای ضدامپریالیستی و طرفداری خلق کمترین رنگ و بوئی در میان جامعه ما ندارد و کاملا عوامل آمریکا شناخته شده اند. و عمل آنها چه در مرزها و چه در داخل مشخص شده است. اما باید با قاطعیت بیشتر امنیت را برقرار کرد. آنها بی رحمانه از بیگناهان میکشند ولی موقعی که این تروریست های از خدا بی خبر به جوخه اعدام سپرده می شوند، بعضی از طرفداران حقوق بشر اگر هم اظهار نکنند، خصوصی اظهار می کنند که چرا اعدام میکنند؟ نمی بینند که اول کی شروع کرد. در خیابان های تهران اول چه کسانی با کاردهای موکت بری و اسلحه سرد وگرم، زن و مرد و جوانان ما را به خاک و خون کشیدند و آنگاه بود که دادگاههای انقلاب به حکم آیه قصاص باید این مفسدین و باغیان و طاغیان را به سزای اعمالشان برسانند. امروز این اعدامها هیچگونه خللی در روند انقلاب ما ندارد. بلکه موجب تحکیم است برای انقلاب. بخاطر اینکه این مزدوران و جیره خواران و نابخردان، مانند غده های سرطانی اند که اگر آزادشان بگذارند، ایجاد فساد می کنند و مصداق کامل مفسد فی الارض هستند و باید قلع و قمع بشوند. در شرایطی که یک مادر فرزندش را معرفی میکند یا از حکم دادگاه انقلاب خوشحال است، کدام مسلمان منصف انقلابی از این اقدامات قاطع دادگاهها متاثر است جز آن هائیکه هم صدا با رادیوهای بیگانه شوند و این هم کاملا مشخص و روشن است که چه کسانی هستند علی ای حال نباید با این برنامه ای که ضد انقلاب شروع کرده ما کوچکترین سستی و یاس بخود راه بدهیم. چرخ های عظیم انقلاب چه در جبهه های جنگ که بیاری خدا بزودی و زود طبق شواهد و قرائن شاهد فتح نهائی و پیروزی کامل ارتش اسلام و در جبهه داخلی هم این نخاله ها قلع و قمع خواهند شد. و زمینه مساعد برای سازندگی کشور است. اینجا مجلس قدرتمندترین نهاد این کشور است. لذا ما باید مسوولیت سنگین خود را درک کنیم و با دقت کامل در برنامه های دولت که امروز هم ارائه شده، برنامه دولت جدید را بنده تا مقداری که مطالعه کرده ام بسیار جامع و عالی است. منتها عمده در عمل و پیاده شدن است. علی ای حال باید پس از مساله امنیت به مساله جنگ که مساله مهم ما است، توجه کرد و تحرک بیشتری به جبهه ها بخشید.و بیاری خدا با این نیروی ایمانی و همین امکاناتی که هست، ارتش ما و سپاهیان سلحشور ما قادرند تا بغداد دشمنان را تعقیب و قلع و قمع کنند. و امیدواریم بزودی شاهد یک چنین تحرکی باشیم. مساله پس از جنگ گرفتاری های اقتصادی ما است. دولت جدید وارث آن اقتصاد فلج رژیم گذشته و بعد هم مشکلات ناشی از محاصره اقتصادی و جنگ است. و این طبیعی است. باید با یک برنامه های کوتاه مدت، دراز مدت، مساله اقتصاد، گرانی، تورم، بیکاری را حل کند. مساله مالکیت و زمین بجای اینکه لایحه های موضعی و روبنائی بیاوریم و خانه این و آن را بگیریم و به دیگری بدهیم، فکر اساسی برای مساله مسکن کرد بجای اینکه اراضی آباد را بهم بپاشیم و نتیجه در عرض دو سال سطح تولید را به دوسوم در بعضی از مناطق تقلیل بدهیم، این همه اراضی بایر و موات که در سراسر ایران خداوند داده و آن منابع زیرزمینی. گرچه کشور ما منطقه ای است نسبتا کم آب و خشکسال. اما دو سوم آبهای ما هدر می رود با ایجاد سدها و زدن چاههای عمیق این بیابانهای وسیع و اراضی موات را احیاء کردن هم مساله ایجاد اشتغال است و هم حل مشکل زمین است. هم مساله تولید است و بالاخره خودکفائی در کشاورزی، در صنایع همینطور. کشور ما آمادگی خوبی دارد برای صنایع تولیدی، رفع گرانی را باینکه چهار نفر گرانفروش را اعدام کنیم، حل نمی شود اگر حزب الله بسوی دکان گرانفروش برود، حل نمی شود. باید ریشه و مشکلات اقتصادی گرانفروشی را و گرانی را دید. تا تولید بالا نرود، این گرانی هست، هرچند هم بخواهند گرانفروش اعدام کنند باید تولیدات را توسعه داد. همین تولیدات داخلی را، در هر منطقه ای شما از این نمایندگان محترم سوال کنید، می توانند ارائه بدهند، زمینه یک واحد تولیدی که هم جذب کارگر و هم ایجاد تولید می کند. و موقعی که تولید زیاد شد و عرضه و تقاضا، تعادل پیدا کرد، گرانی خودبخود حل می شود. والا با کمبود، گرانی و تورم طبیعی است. گرچه محتکران و گرانفروشان هم از بازار آشفته استفاده می کنند و امیدواریم انشاءالله دولت جدید برای ایجاد صنایع کوچک و تولیدی در تمام مناطق، مخصوصا روستاها. این ها برنامه هائی است که در این دو سال هیچ توجهی نشده است. فقط پرداخته ایم باینکه این خانه را آنجور کنیم آن زمین آباد را خراب کنیم. فلان خانه را بگیریم و از این قبیل، و یک سری کارهای انتقامجویانه که هیچ گونه نقشی جز ایجاد هرج و مرج چیزی نداشته است. باید برنامه های اساسی برای وضع اقتصادی کشور بوجود آید تا مردم بتوانند امید داشته باشند. (رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید) اما این دو دقیقه آخر را به حوزه انتخابیه ام می پردازم. گرچه نباید از انصاف دور شد. آنچه که من از حوزه انتخابیه خودم اطلاع دارم با همه گرفتاری های دولت، جنگ بوده، محاصره اقتصادی بوده و گرفتاریها بوده است ولی در این دو سه سفری که رفته ام و در هر سفری که رفته ام دیده ام یک اقدام جدید شده است. گرچه پیشنهاداتی راجع به ایجاد صنایع کوچک داده شد، خوب. نسبت به بعضی از آنها موافقت شد و نسبت به بعضی موافقت نشد. راههای زیادی ساخته شده است. بعضی راهها که ده ها سال بود که بنا بود اسفالت بشود و نمی شد، اسفالت شده بود. فقط در حوزه انتخابیه بنده حدود سی پارچه روستا زیر پوشش برق رفته که در زمان رژیم سه روستا فقط برق دار بود که البته هشت تای آن برقش وصل شده که ان شاءالله بیست و دوتای آن بنا است تا آخرسال، انجام یابد البته سیم کشی شده وکارهائی شده است. ایجاد حمام های زیاد چه از طرف جهادسازندگی و چه بهداشت ساخته است. حدود سی طرح آبرسانی در روستاها کاملا پیاده شده هم توسط بهداشت محیط و هم توسط جهادسازندگی. اینها را البته نباید فراموش کرد. ولی مشکلاتی که هست، ادامه اسفالت راه اردکان به یاسوج که باید تا سال 1360 تمام بشود ولی یک خرده کندی شده است. همچنین طرح گازرسانی که منطقه ما منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. و فاصله بسیار کمی با لوله گاز دارد که موافقت هم شده است امیدواریم اقدام بشود. دیگر منطقه ای است بنام کمهر و کاکان بارها گفته شده که راه ندارند که از اول زمستان راه قطع می شود تا آخر بهار و چند سال است بنا است ساخته بشود بودجه آن هم تامین شده است. ولی کارشکنی بعضی از پیمانکاران و بعضی از مسائل دیگر موجب عدم انجام آن شده که حالا قول داده اند امسال شروع کنند امیدواریم ان شاءالله زودتر شروع کنند. ضمنا یکی از مشکلات مهم ما مساله غلط رژیم سابق است در تقسیمات کشوری. منطقه وسیعی در بیضاء با صدو چهار پارچه ده مرکز تولید، یک بخشداری ندارد. آنقدر به وزارت کشور ومسوولین مراجعه شده، گفتند باید مجلس تصویب کند. مجلس هم با این برنامه گمان نمی کنم تا چند ماه دیگر موفق بشود. من خواهش میکنم از ریاست محترم مجلس مساله تقسیمات کشوری مساله مهمی است همه نمایندگان میخواهند زودتر ان شاءالله بعداز لایحه بازسازی در برنامه قرار بگیرد تا این مشکل مردم حل بشود. و ضمنا پیشنهاد دو کارخانه تولیدی یکی کارخانه کمپوت سازی و تولید کشمش در همان منطقه بیضاء و همایجان پیشنهاد شده است امیدواریم مسوولین اقدام کنند گرچه یک موردش را اقدام کرده اند و زمینه هم مساعد شده است و وسائل هم آورده اند که یک کارخانه تولید آبغوره و سرکه و سایر مشتقات انگور و خرما ان شاءالله در آن منطقه تهیه بشود. در پایان عرایضم درود خود را به روان پاک شهدای اسلام مخصوصا شهدای جبهه های جنگ و شهدای اخیری که ناجوانمردانه در خیابان ها و خانه ها به دست مزدوران کوردل آمریکا به شهادت می رسند، درود می فرستم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. رئیس ـ دو دقیقه از وقتشان را به آقای فاضل داده اند، آقای فاضل بفرمائید. فاضل ـ بسم الله الرحمن الرحیم، انا لله و انا الیه راجعون، در ادامه حملات دشمن بزرگ در پی تلاش نیروهای آمریکائی در پی پیروزیهای نیروهای انقلاب در جبهه های جنگ و کشف و خنثی نمودن مراکز توطئه و دستگیری مزدوران ضد انقلاب، سازمان های ورشکسته آخرین دست و پاهای مذبوحانه خود را می زند تا مسوولان و نیروهای خط امام را بخیال خام خود از صحنه خارج کنند. و در پی همین تلاش های ضد انسانی عوامل خارجی دست کثیفشان از آستین بدر آمده و بخون یکی از روحانیون مبارز بنام شیخ حجت توحیدی در شهرستان بابل آلوده شد. ما ضمن اعلام آمادگی کامل برای شهادت که مطمئنا «احدی الحسنیین» است، ملت هوشیار و همیشه در صحنه را دعوت به هوشیاری بیشتر و احساس مسوولیت زیادتر کرده و شهادت این روحانی را که دوران زندگیش در حوزه به درس و استفاده و در بیرون حوزه به تبلیغ گذشت، به محضر مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه و به رهبر انقلاب و ملت مسلمان آماده شهادت ایران تبریک و تسلیت میگوئیم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. منشی ـ آقای حایری فومنی بفرمائید. حایری فومنی ـ بسم الله الرحمن الرحیم، «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون» با درود به روان پاک شهیدان و سلام بر امت دلیر و قهرمان و همیشه در صحنه مان. دشمن جنایتکار از دو چیز وحشت داشت: یکی ایدئولوژی انقلاب بود، اسلام بعنوان یک مکتب بعنوان یک سیستم در نظام. موضوع امامت، موضوع ولایت مساله ولایت فقیه بعنوان رهبری این نظام مکتبی. یکی هم مساله وحدت بهم فشرده یک امت عظیم. این بود که از همان ابتدای امر سعی بر این داشت که این دو موضوع و این دو مساله اساسی را که در پیروزی این نهضت و در شکوفائی این انقلاب بزرگ نقش عظیمی داشت از بین ببرد. افرادی که با داشتن سوابق خدمتگزاری به اربابانشان از زیر ماسکهای فریبنده عهده دار این جریانات شدند، طیف وسیعی را از راست راست آمریکائی تا چپ چپ آمریکائی باصطلاح ضدامپریالیزم تشکیل داده بودند. منتها ما به این مساله توجه نداشتیم و فکر نمی کردیم یک روز ممکن است، که اگر اینها هر کدام نقشه خودشان را نتوانستند خوب ایفاء کنند، به یک وحدت مشترکی دست یابند که راست ترین راستها یعنی از سلطنت طلبها از رفاه طلبهای جنایت کار تا لیبرال های به اصطلاح دموکراتیک خواه. بختیاریها، ملی گراها، از تمامی این گروهها که به عنوان گروه راست، معرفی می شوند از جناحهائی که صریحا برای آمریکا سینه چاک می کردند. از افرادی که رسما به دفاع از منافع آمریکا و غارتها و چپاولهایش وارد صحنه شده بودند تا آن هائی که تاکتیک سیاست گام به گام را مطرح میکردند، این جناح ادامه پیدا کند و در ادامه این جناح راست، گروه چپ هم وارد بشود. چپ آمریکائی به اصطلاح ضدامپریالیزم از کثیف ترین چهره سیاسی کارش تا به اصطلاح بزرگترین گروه به اصطلاح مترقی ضد امپریالیستش. اگر چه اینها از ابتدای بیست و دوم بهمن هرکدام نقش و وظیفه ای داشتند، شاید گروهک‌ها با چهره‌هاشان وبا موضع‌گیری‌های منظم و دقیقی را که هرکدام طیفی تشکیل داده بودند و موضعی اتخاذ کرده بودند تا این امت منسجم و همیشه بیدار و موحد را پاره پاره کنند و هرقسمتی را جذب خود کنند و از این وحدت میلیونی ملتی آشفته ایجاد کنند و شاید گروههای دیگر که احیانا با دست‌یابی به مقامات و رسیدن به حاکمیت نظر این داشتند تا ایدئولوژی انقلاب را منحرف کنند و خط اصیل اسلام را که امروز بعنوان یک مکتب زنده نه بعنوان یک اسم که بعنوان یک سیستم می‌بایست حاکمیت در این جامعه داشته باشد کوشش کنند تا بعنوان لفظ و لقلقه زبان تلقی شود و از همان ابتدا موضع‌گیریشان را در ارتباط با اسلام مشخص کرده بودند، آیا این نقش را به عهده نگرفته بودند تا انقلاب را از ایدئولوژیش منحرف کنند و مسیر دیگری را که خود انتخاب کرده بودند، بر انقلاب حاکم کنند؟ اما متاسفانه امروز ما شاهد این جریان هستیم، جریانی که کاملا افشا شد برای تمامی امت بپاخاسته، شاید همان روزهای بعد از پیروزی انقلاب هیچکس تصور اینرا نمیکرد که یک روز ممکن است چهره‌های کثیفی که قبلا خودشان را نشان داده بودند، آنهائی که در داخل کاملا حمایت از آمریکا میکردند، جنایتکاران فراری، همچون پالیزبان‌ها، اردشیر زاهدی‌ها، اویسی‌ها و امینی‌ها، این جنایتکاران فراری که ماهیتشان روشن بود، هیچکس تصور نمی‌کرد آنروزها شاید این جریان با جریان جنایتکارانی که ابتدا دم از سوسیال دموکرات میزدند و زمینه یک حکومت دموکراتیک را نوید میدادند، بهم برسد و دستشان را به دست هم بدهند، اما بعد معلوم شد وقتی که بختیار جنایتکار سردسته باند دموکراتیک خواهها از ایران فرار کرد، همه متوجه شدند که این دو جریان بهم پیوستند، باز آنروزها کسی تصور نمی کرد ممکن است این دو جریان کثیف راست، یکوقت ممکن است دستش در دست چپ قرار بگیرد، هیچکس تصور اینرا نمی‌کرد که روزی هم خواهد آمد که چپ باصطلاح ضدامپریالیزم دستش را به دست سلطنت‌طلبی، جنایتکار بدهد و بعد از او بعنوان یک پرسنل انقلابی و مجاهد یاد بکند. مثلث کثیفی را که از معزی جنایتکار به عنوان چهره کثیف راست آمریکائی و سلطنت طلب تا رجوی جنایتکار، بعنوان کثیف‌ترین چهره چپ باصطلاح ضدامپریالیزم و فشردن این دو دست باهم تحت محور ملی‌گرائی و لیبرال با چهره کثیف بنی‌صدر که خودش را بعنوان یک چهره انقلابی جازده بود و حامی اسلام معرفی کرده‌بود، معتقد به دستاوردهای انقلاب معرفی کرده‌بود، تحت آم محور ببینیم طرف راستش سلطنت طلب قرار بگیرد و طرف چپش، گروه چپ روئی که باصطلاح ادعای ضدامریکائی دارد، اینها از ویژگیهای بزرگ انقلاب ما است، از دستاوردهای بزرگی است که با نثار خون شهدای عزیزمان و باحضور و هشیاری این امت بپاخاسته اینگونه پرده از روی جنایت‌ها برداشته میشود و حقیقت‌های زیرپرده افشا میشود، چگونه ممکن است انسان به این درجه برسد و این جریانات را ببینید که چگونه است در یک جامعه چهره‌هائی با ماسک‌های مختلف در طیف وسیع، جریانات انحرافی راه بیندازند و انسان متوجه نباشد باینکه همه اینها سرمنشاء آنها و سرنخشان به یک جا منتهی میشود و این شناختش مشکل است تا آنروزی که این چهره‌ها آشکار بشود و امروز «تبلی السرائر» است امروز آن روزی است که این چهره‌ها کاملا آشکار شده، آنها وقتیکه دیدند با ایجاد گروهک‌هایشان نتوانستند شکاف دربین امت بیندازند، هروقت جریانی پیش آمد، بزرگداشتی شد، دشمن نگاه کرد، دید هنوز همان ملت، همان امت، با همان شور، با همان شعور انقلابی هنوز در صحنه است، آنها سه سال کوشیده بودند، گمان کرده بودند اگر یک طیف وسیع با گرایش‌های مختلف، تحت عناوین و نامهای گوناگون اعلام مواضع کنند، هرکدام میتوانند گروهی را از این امت جذب کنند و امت یکپارچه را به تفرقه بکشانند، دیدند سه سال تلاششان بی‌ثمر شد، آنهائی که کوشیده بودند تحت عناوین مختلف و با رسوخ در حاکمیت جمهوری اسلامی سیاست‌های مختلفی را اعلام کنند، آنروز که برادرمان رجایی کابینه‌اش را به مجلس معرفی کرده بود و رای اعتماد گرفته بود، ما شاهد سخن پراکنیهای جنایتکاران بودیم، آنها تحت عناوین مختلف چهره خودشان را روشن کرده بودند و خواست خودشان را بیان کرده بودند، آنها اسلام انقلابی را بعنوان یک مکتب و سیستم و دولت معتقد به اسلام و ولایت فقیه را بعنوان یک دولت متعصب، تندرو و مسلمان معرفی کرده بودند و اعلام کرده بودند که این دولت پایدار نیست، این دولت، دولت موقت است، آنها اعلام کرده بودند که ما یک دولت میانه رو عاقل میخواهیم که پایدار بماند، آنها تحت عناوین مختلف چهره‌هایشان را زیر ماسک‌های فریبنده پوشانده بودند تا با رسوخ بر حاکمیت ایران بتوانند ارزشهای اسلامی انقلاب ما را منحرف کنند، آنها کوشیده بودند ولایت فقیه را اگرچه تا آنجا که میتوانند از حاکمیت انقلاب دور کنند. آنها تلاش براین داشتند تا اسلام را بعنوان یک لقلقه‌ای بر سر زبانها، بعنوان یک اسم، بعنوان یک رسم بر جمهوری اسلامی تلقی کنند، اما وقتیکه این ماسک‌ها هم برداشته شد، دوم مرداد شد، ملت بپای صندوقهای رای رفت، چهره اصیل اسلام را شناسائی کرد و به دنیا شناساند. اینها به یاس رسیدند و این اولین نقطه یاسشان بود و سرآغاز تشکیل کابینه متشرک ضد ارتجاع، کابینه مشترکی که در یک طیف وسیع دور میزد و انسان آنروز را پیش بینی نمیکرد، روزی که سلطنت طلب دست بدست طرفداران جنایتکار آمریکا با چهره ضدآمریکائی که در طول سالها خودشان را مخفی کرده بودند، بدهد و هر دوی اینها (رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید) بر محور لیبرال و جنایتکارانی که با مخالفتشان نسبت به ارزش‌های اصیل اسلامی چهره‌شان را رو کردند به وحدت مشترک برسند، من در رابطه با کابینه مکتبی برادرمان دکتر باهنر هم صحبت داشتم ولی چون وقتم به پایان رسید، به وقت دیگری میگذارم، این دو دقیقه را اجازه میخواهم در رابطه با بعضی از مشکلات صحبت کنم، من از ستاد مرکزی سپاه پاسداران نسبت به کم‌مهریشان نسبت به سپاههای منطقه گیلان و مازندران انتقاد دارم، سپاههای مازندران و گیلان از نظر تدارکات بسیار ضعیف هستند، آنها امکانات میخواهند، امکانات ندارند، سلاحشان کم است، من از ستاد مرکزی سپاه پاسداران و برادران عزیز شورا تقاضا میکنم که نسبت به این مهم دقت بکنند هم از نظر پرسنل و هم از نظر تشکیلات و شوراها و هم از نظر تدارکاتی دقت نظر کافی را بکنند. موضوع دومی که بسیار مهم است، مساله ستاد بسیج اقتصادی نسبت به خرید برنج‌های منطقه گیلان و مازندران است، برادران عزیز ما در ستاد بسیج اقتصادی طرحی را برای برنج دادند که متاسفانه از نظر ما درست نیست، من مخصوصا این هفته که به منطقه رفتم چه در منطقه فومن و چه در منطقه رشت و دیگر مناطق اغلب نسبت به این طرح انتقاد داشتند، ما پیشنهاداتی داریم، ما نظریاتی در این رابطه داریم که از برادران عزیز بسیج اقتصادی میخواهیم که ما را دعوت کنند تا جریانات را و طرحهایمان را به آنها ارائه بکنیم. مساله دیگری که باز لازم به تذکر میبینم، مشکلاتی است در فومن، دستگاه مخابراتی مکرویو تلفن مدتی است که بنا بود برای فومن بیاید، اما با بوروکراسی حاکم بر ادارات، متاسفانه ضوابط بسیار دست و پاگیری ایجاد کرده که الان هشت ماه است مرتب دنبالش میرویم باز می‌بینیم این ضوابط دست و پاگیر است که از پیشروی کارها جلوگیری میکند، من از مسوولین میخواهم که نسبت به این مساله هم توجه بکنند، والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. 3- تذکرات نمایندگان بوسیله آقای رئیس به مسوولین مملکتی رئیس ـ بسم الله الرحمن الرحیم، تذکرات نمایندگان محترم که گرچه هنوز دولت جدید مشغول کار نشده ولی بالاخره هر دستگاهی یک مسوولی دارد، آقای علی کاظمی نماینده سلسله و دلفان در مورد جاده خرم‌آباد و الشترونورآباد و لرستان تذکر میدهند. آقای قهرمان رحمانی نماینده تاکستان در مورد کمبود آهن در استان، بخصوص تاکستان تذکر دادند. آقای رحمانی نماینده بیجار در مورد حفاظت جنگل‌های مصنوعی و باغهای مسیر تهران و قزوین تذکر میدهند. آقای یوسفی اشکوری نماینده تنکابن در مورد تسریع ساختمان بیمارستان تنکابن تذکر میدهند به وزارت بهداری و در مورد ادامه کار راه اشکور به وزارت راه. آقای رشیدیان نماینده آبادان به وزارت بهداری در مورد کمبود پزشک اعصاب و مغز در آبادان به هلال احمر و وزارت بهداری تذکر میدهند. 4- بحث درباره کابینه جناب آقای دکتر باهنر رئیس ـ دستور جلسه امروزمان همانطور که قبلا اعلان شده بحث درباره کابینه برادرمان جناب دکتر باهنر است و به لطف خدا چهره‌های نورانی و عزیز وزراء پیشنهادی را در جلسه‌مان می‌بینیم و امروز برای ملت ما روز بسیار عظیم و ان شاءالله سرنوشت‌سازی خواهدبود و دشمنان ما امروز سخت ناراحتند، «ام یحسدون الناس علی ما اتیهم الله من فضله فقداتیناال ابراهیم الکتاب و الحکمه واتیناهم ملکا عظیما» خداوند بما دین، اسلام، قرآن، مکتب و ان شاءالله یک دولت مکتبی و همه ارگانهای مکتبی را عنایت کرده که بتوانیم خدمت کنیم، از جناب آقای دکتر باهنر خواهش می‌کنیم تشریف بیاورند، چون طبق آئین‌نامه ما ابتداء نخست‌وزیر باید توضیحاتی درباره چیزهائی که خودشان مایل هستند بدهند. دکتر باهنر (نخست‌وزیر) ـ بسم الله الرحمن الرحیم،«اللهم انانرغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام واهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک والقاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا والاخره». این چهارمین دولت بعد از پیروزی انقلاب است اول دولت موقت، دوم دولت فترت، که حدود هفت ماه طول کشید و سوم دولت برادرمان رجائی و این چهارمین دولت است، بتدریج همراه با باروری انقلاب دولتها رشد و تکامل کردند، ما به حق دولت را برخاسته از بطن مردم و تبلور حاکمیت جریانهائی میدانیم که توانسته‌اند قدرت و موقعیت بیشتری را در جریان انقلاب بدست آورند، امروز ما در شرایطی هستیم که خطوط کاملا مشخص شده کلیه جناحها، چهره‌ها، گروهک‌ها، ماهیت خودشان، وابستگی‌های خودشان و هویت خودشان را برملا کردند، تا آنزمان که هنوز بستر انقلابمان آمیزه‌ای بود از طیفی گسترده که در آن جناحهای گوناگونی حضور داشتند، کسانی که خود را متولی انقلاب می‌پنداشتند فقط بدان دلیل که در گرماگرم اوج انقلاب و درگیری توده‌های مسلمان بپاخاسته به رهبری امام امت اعلامیه‌ای داده بودند یا تلگراف تاییدی کرده بودند یا بعد از آنکه اعلام راه‌پیمائی و تظاهراتی ازطرف بطن انقلاب و بستر انقلاب صادر شده بود، آنها هم برای اینکه از کاروان عقب نمانند با دادن اطلاعیه‌ای خود را شریک این قافله طوفنده می‌پنداشتند، حتی گروهک‌هائی که از دیرباز با ایدئولوژی الحادی خود یا با ایدئولوژی التقاطی خود فریاد برمیکشیدند که بایک حرکت اسلامی اصیل سرسازش ندارند، ملی‌گرایانی که سالیان دراز با نوعی سازشکاری، با نوعی مبارزات بی‌رنگ سیاسی با محتوائی تهی از اسلام و پر از وابستگی‌ها و ضعف‌ها و از بهره‌گیری از نظامهای غربی، سالیان دراز آزمودند ملت برد آنها و توان آنها و موضع آنها و موقع آنها و سازشکاری آنها و ضعف آنها و ضعف تاکتیک‌های آنها و استراتژی آنها، همه اینها، همه اینها، که حرکت طوفنده انقلاب اسلامی اصیل مردم را به رهبری امام نمی‌شناختند و تایید نمی‌کردند و تا آخرین روزها با تمسخر، با اعجاب نگاه میکردند به این حرکت انقلابی و رهبری امام و نمیتوانستند بپذیرند که این چنین انقلابی با این چنین شیوه‌ای و با این چنین محتوائی و با این چنین آهنگی میتواند پیروز شود، اما پیروز شد و اینها ناگهان سردرآوردند و همه خود را در طیف انقلاب شریک دانستند از تصرف اماکن و گرفتن سلاحها، انتشار روزنامه‌ها و بیانیه‌ها و حضور در کابینه و گرفتن سربندهای قدرت و انواع و اقسام دخالتها بعنوان متولیان دیرپائی که گوئی آنها وارثان حرکت هستند، ملت تحمل کرد، تحمل کرد و چه بسا از آنروز بیداران و آگاهان مومن و متعهد جامعه خروش برمیداشتند که چرا صبر، چرا سکوت، چرا ظاهرا سازش، نمیدانیم شاید لازم بود درعمل همه چیز برملا شود، شاید لازم بود که آنچه را که دیگران در طی یک قرن یا لااقل سی سال و چهل سال می‌آزمایند وبرملا میکنند و افشا میکنند، این انقلاب در درون خودش، طی دوسال برملا کند، مصلحت همین بود، من معتقدم که مصلحت این بود، یعنی اگر چنانچه تمام این جناحها از روز اول در انزوا بودند آنها با کوله باری از توقع و شعار خودشان را بعنوان کسانیکه خیلی بهتر و بیشتر میتوانند این انقلاب را اداره کنند و راه را ادامه بدهند، با چهره‌هائی نیمه معصوم در پشت پرده ذخیره میماندند و روزی، روزگاری سردرمیآوردند از پشت پرده‌ها که حضورشان ضربه‌های عظیمی به انقلاب میزد، بگذار از روز اول مجال داده شود که حاضر باشند، بگذار سخن بگویند، بگذار سربندهائی از قدرت را در دست بگیرند تا مواضع خودشان را مشخص کنند، تا هویت خودشان را برملا کنند، تا ملت بعنوان یک سرمایه‌های پشت پرده ذخیره شده و مایه‌های امید به آنها ننگرند، بگذارید امیدهای کاذب ناامید بشود، خوب، هر چند خسارت دیدیم، اما لازم بود، اما خوب بود، شما فکر میکنید اگر قرار بود مبارزه با گروهک منافقین از سپیده دم پیروزی انقلاب آغاز میشد، آیا این چنین موفق بود؟ آنروزی که آنها با سابقه‌ای از مبارزات و ایثارهای رهبران اولیشان و زندانهایشان و شعارهایشان، اگر با همان سابقه، با همان کوله‌بار از روز اول مورد هجوم قرار میگرفتند و تصفیه آغاز میشد آیا میشد؟ آیا مردم می‌پذیرفتند یا لازم بود که بیایند، بگویند، موضع بگیرند، سازش کنند، روزگاری به آنها بگذرد تا ببینیم از یکطرف با قاسملو، از یکطرف با معزی، از یکطرف با بنی‌صدر، از یکطرف با فدائیان خلق و کومله و غیره و غیره … و بعد چهره‌ها روشن بشود، مشخص بشود تا مردم راهشان را بشناسند و بدانند و بیایند و همینطور جناح‌های دیگر، لیبرال‌ها، ملی‌گراها، سازش کارها، محافظه‌کاران، غرب‌گراها، خیلی خوب بود، بنظر من برای ملت ما پیروزی بود، دو سه سال خسارت دیدیم، اما شناختیم، اما یافتیم، اما چهره‌ها روشن شد، بالاخره ما این مراحل را پشت سرگذاشتیم، بنظرمن دولت‌ها بعداز انقلاب تبلوری بود و تجلی بود و نشانی بود از حضور طیف‌های مختلف در انقلاب، آرام آرام ملت با صبر و هوشیاری انقلابی پیش آمد و مراقب بود و به موقع حرکت کرد و امام این اسطوره تاریخ ما، این تبلور آرمان مستضعفین جهان ما، این یادگار عصر ما بعد از ظهور اسلام و تکرار تاریخ صدر اسلام ما، همه جا در مقاطع حساس، بموقع، بجا، موضع گیری قاطع، زمینه پخته میشد، آماده میشد، خودشان کمک میکردند، گروهها، جناحها کمک میکردند و بعد ضربه پذیر میشدند با حرکات خودشان، با موضع‌گیری‌های خودشان و بموقع امام ضربه کاری میزد و دشمن را از صحنه بیرون میکرد، ما وارث خون شهیدانمان، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هستیم و در عین حال وارث همه این رهبری‌ها و مقاومتها و حضورها و فریادها و ایثارها هستیم و امروز بر مقطع حساس تاریخ انقلابمان ایستاده‌ایم، بربستر باز و روشن و تصفیه شده و پاک انقلابمان. جناحها رانده شده‌اند، گروهکها شناخته شده‌اند، ملت که وارث اصلی انقلاب بود ارث خود را بدست گرفت، متولیان واقعی انقلاب توانستند به تولیت قطعی برسند و اکنون رسیده‌اند. شما نمایندگان محترم مجلس که بحق نمایندگان مردم و نمایندگان انقلاب و نمایندگان اسلام و نمایندگان امام هستید حضور دارید. قدرتی بزرگ در نظام جمهوری اسلامی، لنگرگاه حرکتهای انحرافیک در اینجا بایستی تعدیل شود، کنترل شود، تنظیم شود، هدایت شود. قوه قضائیه‌ای متکی به امام و برخاسته از هویت مکتبی اسلام، ولایت فقیه، دادگاههای قاطع و آماده برای دفاع از اسلام، نهادهای انقلابی با تجربه‌هائی پربار از تلاش برای حمایت محرومان و مستضعفان. چهره‌های شناخته شده و بکار گرفته شده‌ای در وزارتخانه‌ها، و اکنون تعدادی از بین خود شما و از بین خود مردم و در خط اسلام و در خط شما و ملهم از حرکت و جریان و جهتی که شما بحق وارثان آن جهت هستید، به شما معرفی می‌شود بعنوان شاید چهارمین دولت بعد از انقلاب و دومین دولت بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی برخاسته از مجلس است. شاید در بحثی که برادران درباره این کاندیداهای وزارتخانه‌ها بکنند، با خاطره‌هائی گرانبار از نابسامانیها و مشکلات و توقعاتی فراوان وارد مذاکره و وارد بحث بشوند. ما مشکلات فراوان اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، سیاسی و نظامی داریم. اما آنچه مهم است اینکه متولی حل مشکلات خود مردم شده‌‌اند و دیگر آمیزه‌ای ندارد و دیگر ناخالصی ندارد. برادران مستحضرند حدود 11 ماه است می‌جنگیم، 11 ماه جنگ برای ما از نظر اقتصادی ضربه‌های سنگینی بوده است، کارخانه‌های بزرگی درمناطق جنگی تعطیل شده است. مساله استخراج و صدور نفت به مشکلاتی برخورده است، کشاورزی ما در پنج استان جنگزده دچار نابسامانی شده است، مسائل ما از نظر خریدهای خارجی و صدور ارز و مصرف ارز بخاطر تامین سلاح و تامین نیازهای مصرفی و آذوقه و خوراکی و لوازم زندگی که یا کارخانه‌های ما قبلا قدرت تولید آن را نداشته‌اند و یا اگر داشته‌اند بخاطر مسائل جنگ نتوانسته‌اند بقدر کافی تولید کنند. ما مجبور بودیم که از بیرون فراهم کنیم. مساله بنادر ما، گمرکات ما، و حتی مسائل بهداری ما، مسائل آموزش و پرورش ما وقتی که ما فقط در وزارت آموزش و پرورش بررسی مشکلات می‌کردیم از جمع ده میلیون دانش‌آموزی که داشتیم، با حدود 2 میلیون دانش‌آموزی مواجه شدیم که در مناطق جنگی در شرایط خاصی قرار دارند و بایستی برای آنها برنامه‌ریزی‌های دیگری کرد. مساله بهداری ما با این همه زخمی‌ها، با این همه ناراحتی‌ها که پیش می‌آید، بیمارستانهای ما و بسیاری نهادهای دیگرما. ما در چنین شرایطی داریم زندگی می‌کنیم و بعد از نظر سیاسی و اجتماعی هم، ماههای گذشته را شاهد بودیم که چه بحرانها برای ما بوجود آوردند و پشت سرگذاشتیم. چه وقت اجازه دادند که وزارت دارائی یا وزارت خارجه یا وزارتخانه‌های حساس دیگر کار خودشان را انجام بدهند یا وزیرشان انتخاب بشود؟ وزارتخانه‌هائی که وزیر داشت، شاهد بودیم که 2 ماه، 3 ماه، چهار ماه گذشت تا برادر عزیزمان رجائی توانست کسی را معرفی بکند که مورد قبول باشد. با آن شرایط سیاسی و اداری خاص، آن دولت توانست 10، 11 ماه را پشت سربگذارد. بنابراین ما در آستانه چنین وضعیتی قرار داریم از نظر اقتصادی، از نظر کشاورزی، از نظر صنعتی و در عین حال از نظر سیاسی و اجتماعی در آستانه آنچنان پیروزی وتوفیقی قرار داریم. و در عین حال با دلی پر امید از سرنوشت جنگ، ما بهیچوجه صرفا از دید منفی نباید مسائل جنگ را تحلیل بکنیم، درست است که وضع ارزی ما، کشاورزی ما، صنعتی ما، بازرگانی ما، دچار گرفتاریها و کمبودهائی شده است اما ارتش ما احیاء شد، اما سپاه پاسداران ما جان گرفت، اما ملت ما بسیج شد، اما موضع ما در سیاست نه شرقی و نه غربی در دنیا تثبیت شد. اما این ملت تجربه مقاومت را آموخت اما این ملت آماده شد برای اینکه اسوه باشد، برای اینکه شهید و شاهد برای دیگران باشد و شد، ما از نظر اقتصادی صدمه خوردیم، اما از نظر انسانی ساخته و متولد شدیم و امروز ملتی هستیم بپاخاسته، زنده، حاضر، شاهد، سربلند، مفتخر و مغرور، ملتی که درس ایثار داد، درس شهادت داد. ملتی که میرود تا آهنگ حرکت ضداستکباری و ضد امپریالیستی خودش را در دنیا آغاز بکند و از هم اکنون مقدمات این مساله را فراهم میکند تا مساله فلسطین را بصورتی قاطع کارسازی کندو حضور داشته باشد برای آنکه ملتهای منطقه را از این خواب خرگوشی بیدار بکند و حماسه فلسطین را بار دیگر زنده بکند و شور بیافریند و این ملت چنین خواهد کرد و این انقلاب اینچنین رهبری را در ماجرای فلسطین مطمئنا بدست خواهد گرفت. پیروزی‌های جنگ نزدیک است، دشمن بسرعت مواضع خودش را (لااقل از نظر روحی) دارد خالی می‌کند. در تصمیم‌هائی که این روزها کم‌کم گرفته میشود امیدهای بسیار درخشانی هم به آینده نزدیک جنگ هست. ما در جنگ ساخته شدیم و در پیروزی از ثمرات این سازندگی استفاده خواهیم کرد. اما دولت ما خودش را آماده کرده است تا اینکه بتواند وارث آنهمه مشکلات باشد، بتواند خودش را برای هدفهای سیاسی و خارجی وداخلی و اقتصادی و نظامی آماده کند. بتواند خودش را برای بازسازی کشور بعداز پیروزی جنگ آماده کند، بتواند خودش را از تنگناهای طرحهای موضعی و موسمی به فراخناها و محیطهای باز و طرحهای دراز مدت وارد کند. بتواند دنباله این حرکت تند امنیتی ضد گروهکهای وابسته به آمریکا را ادامه بدهد و خواهد داد و تا پاکسازی کامل محیط، دولت ما، برادران ما، مصمم هستند که بایستند و اجازه ندهند محیط ما بازهم مرتع گروهکهای وابسته به امپریالیزم و صهیونیزم بین‌الملل باشد، پاکسازی ادامه پیدا خواهد کرد، ملت قدرت را در دست خواهد گرفت. جنگ به یاری پروردگار به پیروزی خواهد رسید (نمایندگان ـ ان شاءالله) طرحهای دراز مدت اقتصادی بسرعت تدوین خواهد شد و به یاری خدا اجراء خواهد شد. مساله دولتی و ملی کردن بازرگانی خارجی به یاری خدا و با کمک شما برادران عزیز تعقیب و بتدریج اجراء خواهدشد. ان شاءالله به یاری پروردگار مسائل مسکن و مساله زمین و مساله اراضی کشاورزی و تقسیم و اصلاحات ارضی بازهم با یاری و همکاری شما برادران عزیز مجلس حل خواهدشد. چون میدانید ما مساله مسکن داریم، مساله کشاورزی وتعیین تکلیف اراضی مزروعی داریم، مساله تعیین تکلیف حدود مالکیت صنعتی و بازرگانی داریم، بخش خصوصی را تا چه اندازه باید اجازه بدهیم که در مسائل بازرگانی و توزیع کار کند و سرمایه‌گذاری کند؟ تا چه حد باید اجازه بدهیم که در تاسیس کارخانه‌ها و سرمایه‌گذاری برای کارهای تولیدی صنعتی راه داشته باشیم؟ حدود مالکیت را به یاری پروردگار بایستی در این دوره از مجلس و در این دولت حل کنیم و بدنبال آن، تعیین تکلیف کنیم. آیا چه میزانی از کارخانه‌ها باید صددرصد دولتی بشود؟ و تا چه اندازه تعاونیها را به راه بیندازیم؟ و مساله وارد کردن تعاونیها در تولید، گذشته از توزیع نقش داشته باشد و حضور داشته باشد؟ و آن بخش خصوصی که در قانون اساسی بعنوان متمم و مکمل بخش دولتی و بخش تعاونی است، در چه حجمی و در چه سطحی است؟ ما امیدواریم به یاری خدا پیشنهادهای خودمان را به مجلس عرضه کنیم و از مجلس هم تقاضا داریم که ان‌شاءالله به ما کمک کنند و خیلی سریع راه را مشخص کنند و ما هم سربازانی آماده در میدان اجراء باشیم برای اجرای مصوبات و قوانینی که شما می‌گذرانید. مساله لایحه بازسازی که اکنون مطرح است، ماهها ما انتظارش را کشیدیم و همچنان در گرفتاری بودیم. امیدواریم بزودی بگذرد و تعیین تکلیف بشود. چه کسانی باید بمانند و چه کسانی باید بمانند و چه کسانی باید بروند؟ روشن و مشخص بشود. مساله دیگری که باید به آن شتاب و وسعت بیشتری داد، استفاده از نیروهای جوان و مسلمان انقلابی درهمه نهادها و وزارتخانه‌ها است. این کار در گذشته هم به نسبت زیادی انجام شده است. در آموزش و پرورش، در جهاد سازندگی، در برخی وزارتخانه‌ها اما این مساله دامنه بیشتری پیدا خواهد کرد و دقیقا وارثان اصلی انقلاب و کسانی که انقلاب را به راه انداختند وارث اصلی خواهند شد به یاری خدا مراکز قدرت و اجراء را در دست خواهند گرفت. اما این لازمه‌اش این است که وضع ما مشخص بشود که نسبت به کارمندان گذشته چه کسانی بمانند و چه کسانی بروند و بعدهم تکلیف وزراء هم مشخص باشد. پس فردا مرتبا گفته نشود فلان کس معاونی انتخاب کرده که چنین و چنان است. شما معیار را تعیین کنید، دستور بدهید، بگوئید که افرادی با این شرایط می‌توانند معاون و مدیرکل و کارمند باشند، و با این شرایط نمی‌توانند باشند. در لایحه بازسازی تعیین کنید و بعد اگر برادران ما اجراء نکردند شما حق دارید بازخواست کنید. من کم‌کم باید مطلبم را کوتاه کنم برای اینکه برادران نماینده مجلس میخواهند صحبت بکنند. فقط خواستم یکی دو نکته دیگر را تذکر بدهم. یکی آنکه ما اگر توقع و انتظار داریم که مجلس حمایت کند و تایید کند، ما «تایید» را صرفا در جنبه‌های اثباتی نمیدانیم، ما توقعمان و انتظارمان این است که دائما انتقادهای سالم و سازنده باشد، حضور باشد، نظارت باشد، مراقبت باشد. نمایندگان محترم مجلس اگر مشکلی دیدند، انحرافی دیدند، تذکر بدهند، بخواهند، دعوت کنند و ما امیدواریم به یاری پروردگار با این ارشادها و انتقادهای شما و تذکرات شما بتوانیم خودمان را تصحیح کنیم، بتوانیم خودمان را ترمیم کنیم. کلمه «ترمیم» را که گفتم به یاد این جمله افتادم که مساله ترمیم کابینه برای آینده هم مطرح است ما دقیقا با برادران عزیزمان وزراء خواهیم نشست و به آنها خواهیم گفت که ما راه را در پیش میگیریم، اگر خدای ناکرده یک روزی در خودمان ناتوانی دیدیم، ضعف دیدیم تلاش می‌کنیم ناتوانیها و ضعفها را جبران کنیم، اما اگر نشد آن شهامت را داریم که بیائیم و بگوئیم آقا ما اشتباه کردیم، در معرفی فلان وزیر یا اصلا خودما، ما قدرت این کار را نداریم، صلاحیت را نداریم و آماده‌ایم برای ترمیم کابینه. نمی‌خواهم بگویم از حالا بایستی تضعیف کرد و با تزلزل وارد کار شد. نه امیدواریم این دولت، دولت ثبات باشد هم از نظر ثبات اجتماعی و هم از نظر ثبات داخل وزارتخانه‌ها و این حالتی که مرتب هر 6 ماه و هر پنج ماه و هر 7 ماه عوض بشود، این حالت کم‌کم از بین برود ولی نه بدان معنا که ما وقتی که کسی را در راس کاری گذاشتیم یا خودمان مسوولیتی پذیرفتیم فکر کنیم ک برای همیشه هستیم. نه، ما تا آنموقعی هستیم که در خدمت انقلاب باشیم، در خدمت اسلام باشیم. هر وقت نتوانستیم امیدواریم آن شهامت را داشته باشیم که بیائیم و بگوئیم کس دیگری را انتخاب بکنید. من عرایضم را تمام می‌کنم و در مورد فردفرد برادرانی که انتخاب شده‌اند، تصور می‌کنم که شاید لازم نباشد که توضیح بدهیم مگر بعد برادران توضیحی بخواهند. فقط اطلاع دارید که از برادران گذشته‌ای که در هیات وزیران قبلی بودند 9 نفر حضور دارند و 13 نفر چهره جدید در کابینه داریم، از بین این 13نفر چهره جدید باز 4 نفر از آنها از نمایندگان مجلس هستند. بنابراین برادران نماینده نسبت به آنها شناخت دارند و ما ایم و بقیه اعضای کابینه که معرفی شده‌اند و اینها نه قبلا وزیر بوده‌اند و نه نماینده مجلس. باز تعدادی از آنها هم چهره‌های ناشناخته‌ای نیستند و تصور می‌کنم بقیه هم با این دو، سه روزی که مطرح شده، برادران نماینده درباره‌شان تحقیق کرده‌اند، مطالبی را اطلاع دارند، شنیده‌اند و ما امیدوار هستیم که در انتخاب اشتباه نشده باشد و امیدواریم که برادرانی متعهد، صالح، مومن باشند و در مورد کسانی هم که از کابینه قبل باقی مانده‌اند همانطور که اطلاع دارید. برادر عزیزمان آقای مهدوی، ایشان مدتها بود که خودشان اعلام میکردند که در واقع دوست دارند به کار دیگری بپردازند و اصل وزارت خودشان را موقت میدانستند و همیشه منتظر مقاطعی بودند که از آن مقاطع استفاده کنند برای اینکه بتوانند استعفاء بدهند، ماهم اول برهمین اساس مساله را تنظیم میکردیم و حتی یک روز قبل از اعلام کل اسامی وزراء مصاحبه‌ای کرده بودیم و رسما گفتیم که ایشان خودشان خواسته‌اند که نباشند و استعفاء کرده‌اند و کنار رفته‌اند ولی بعد مسائلی پیش آمده که شاید ریز آن مسائل توضیحش برای مجلس مفید نباشد ایجاب کرد. مجددا از ایشان خواهش کنیم که بکارشان ادامه بدهند و با تجاربی که دارند. با وزنه معنوی که ایشان در کابینه ایجاد خواهند کرد و در سطح کشور دارند، ایشان بتوانند باز هم به این وظیفه هرچند هم سنگین هست ادامه بدهند. واین مسائلی بود که تا حدی اگر چنانچه میخواستیم به این راه حل نرسیم ممکن بود که مشکلات دیگر اجتماعی و سیاسی داشته باشیم، این را میخواهم عرض کنم که در این انتخابها یا ابقاء‌ها باز ابعاد و جهات مختلف منظور شده است. یعنی ممکن است که برادر نماینده‌ای بگوید آقا فلان چهره را ما میشناسیم که از فلان چهره قوی‌تر است. ولی باتوجه به اینکه آنقدر مسائل را لازم بود رعایت بکنیم و این بررسیهای 10 روزه ما ابعاد مختلفی داشت، که در مجموع با توجه به همه مصالح به این نتیجه رسیدیم و امیدواریم که با توجه به همه ابعاد بهترین نتیجه باشد. ضمنا من خواستم اعلام کنم همانطور که طی نامه‌ای که خدمت آقای هاشمی نوشتم یکی از برادرانی که پیشنهاد شده بودند آقای مهندس شهیدی بودند که ایشان اعلام انصراف کردند و برادر دیگری را که آقای دکتر حسن غفوری هستند امروز طی نامه رسمی ایشان را برای وزارت نیرو پیشنهاد دادیم که البته قانونا باید شما فردا روی ایشان بحث بکنید. خواستم بگویم در بحثهائی که میشود آقای مهندس شهیدی ایشان اعلام انصراف کرده‌اند و جزء آن لیست 22 نفر نیستند و بجای ایشان آقای دکتر حسن غفوری هستند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. رئیس ـ بیانات جناب آقای نخست وزیر را شنیدیم. همانطور که میدانید آئین نامه در بحث درباره کابینه با صراحت میگوید که حداکثر 10 نفر موافق و مخالف میتوانند صحبت کنند و هر موافق و مخالفی هم حداکثر نیم ساعت میتواند صحبت بکند. به ترتیبی که آقایان اسم نوشته‌اند به صحبت دعوتشان میکنیم. البته اگر کسی نخواهد صحبت کند وقتش را میتواند به کسانی که اسم نوشته‌اند بدهد، نه آنهائی که اسم ننوشته‌اند بدهد. ضمنا کسانی که برایشان سوال مطرح میشود و یا از پیش مطرح هست، سوالاتتان را مستقیما به آقای باهنر ندهید، بلکه طبق آئین‌نامه به هیات رئیسه بدهید. هیات رئیسه سوالات را تنظیم می‌کند و بخدمت ایشان میدهد و آقای باهنر هم در آخر هر جلسه مطالبی که اینجا مطرح میشود ولازم میدانند درباره‌اش توضیح بدهند، توضیح میدهند. این رویه بحث ما است. (فواد کریمی ـ در مورد وزراء تک تک رای بگیرید) و مجلس حق دارد که در مورد وزراء یکجا رای بدهد یا جداگانه رای بدهد این در آئین‌نامه آمده‌است. عده‌ای از دوستان (بیش از صد نفر) تقاضا کرده‌اند که رای جداگانه باشد و ما برای آخر جلسه موقع رای که شد ترتیبی میدهیم. اگر آقای فواد کریمی عجله نمیکردند هم این کار میشد وخودشان را هم نشان نمیدادند. اولین مخالف صحبت کند. منشی ـ‌ آقای هادی غفاری اولین مخالف هستند بفرمائید. هادی غفاری ـ بسم الله الرحمن الرحیم، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها». من قبلا یک تذکری را عرض کنم طبق معمول همه مجالس رسم براین است که در مورد برنامه دولت آنقدر فرصت به نمایندگان میدهند که بتوانند حداقل یک بار کامل بخوانند و ما متاسفانه (همه دوستان این را اذعان دارند که) این فرصت را نداشتیم. زمانی که به ما دادند آنقدر نبود که ما توانسته باشیم کامل بخوانیم و مطالعه بکنیم. اگر برای مطالعه به ما داده‌اند و اگر برای دکور نیست. اگر بمنظور مطالعه است که بهرحال فرصت این را نداشتیم. من کاری به دیگر دوستان ندارم به نسبت خودم این را عرض کنم که آنقدر فرصت نبوده که برنامه را مطالعه بکنم. تذکر دوم من این است که مخالفت با بعضی از برادران در کابینه، بمعنی مخالفت در شخصیت و کیان آنها قطعا نخواهدبود، نسبت به کاری است که به آنها محول میشود و مساله سوم هم این است که به دشمنان ما این فضولی‌ها هم نخواهد آمد که مخالفت و موافقت ما را بامبول و مستمسکی بکنند براینکه مطرح بکنند که باز دوباره در انقلاب ایران مخالف و موافق پیدا شده‌است. به آنها مربوط نیست ما یک خانواده، یک جمعی هستیم در داخل خودمان استاندار هم نیستیم. باهم می‌نشینیم یکی توی سرخودمان و یکی توی سر دوستمان میزنیم و باهم، هم تصمیم میگیریم، آخر کار هم بیننا و بین الله آنچه را که تکلیف شرعی تشخیص بدهیم، عمل میکنیم. بنابراین از حالا رادیو بی.بی.سی از این زر زدن‌ها نکند که بیاید مزخرف ببافد و لاطائلات بگوید و تاچر نیاید مزخرفات ببافد که بله باز در مجلس ایران با رفتن بنی‌صدر بازهم موافق ومخالف باقی‌ مانده‌اند این حرفها به خودمان مربوط است. ما در داخل خودمان یک خانواده‌ایم در داخل خانواده پسر با پدرش، زن با شوهرش، شوهر با بچه‌ها در خانواده با هم حرفشان میشود حرف میزنند، همسایه در این مورد حق فضولی ندارد. آخر سر هم که بیرون میآیند باهم دوست و رفیق و آشنا و پدر و مادر و زن و شوهر و پسر و فرزند هستند. بنابراین من از حالا دفع دخل مقدر را کرده باشم که خبرگزاری‌های امپریالیستی هر مزخرفی بخواهند بگویند، برای ما از پیش معلوم است. امیدوارم که این تذکر را بخصوص رادیو بی.بی.سی از این گوش بگیرد و از آن گوش درکند. (طبق معمول سنواتی) من حرفهایم را از اینجا آغاز میکنم که مساله هیات دولت با فرار بنی‌صدر و تشکیل مجدد یک کابینه برای ما در دنیا یکی از اساسی‌ترین و حساسترین مساله‌ها است. تا دیروز بنی‌صدر در کشور بود و خودش را مثل یک وصله ناجوری به پیکر انقلاب چسبانده بود. هرجا اشکالاتی بود، خللی در کار بود و وقتی مطرح میکردیم، به حق مطرح بود که توافقی نیست، ما براین کار موافقیم، اما بنی‌صدر نیمگذارد، اشکال را از آن ناحیه میدانستیم و به حق هم همین بود، و با رفتن بنی‌صدر و عزل به حق ایشان و بعد هم در رفتنشان به هر شکل، اینک که خودمان آمدیم و خودمان داریم تصمیم میگیریم، دیگر قضیه برما تحمیل نمیشود، ما شدید نیاز داریم که به دور از طرح تخصص انحرافی بنی‌صدر بیائیم خودمان در محوطه مومنینمان روی مساله کاردانی و تجربه و مهمتر از این دو نسبت به دوستانی که قبلا هم عضو کابینه بوده‌اند و یا در ادارات و ارگانهای دولتی وانقلابی کار کرده‌اند نتیجه کار و کاربرد حضور آنها را در کابینه و یا در ارگانهای اجرایی دقیقا مطرح کنیم ببینیم که تا چقدر موفق بود‌ه‌اند یا موفق نبوده‌اند. این طبیعی هست. اینجا بعضی از دوستانمان این اشکال را قطعا به من نخواهند کرد که شما وقتی روی فلان کس صحبت میکنید، آقا فلانی آدم بسیار خوبی است. بعضی‌ها بسیار خوب هستند، ولی مساله این است که شکل و شیوه کارشان و کاربرد شیوه‌هایی که برای عمل اتخاذ میکرده‌اند تا چه حد توانسته است به استقرار انقلاب، آن هم در حساسترین دوره انقلاب کمک بکند یا نکند، این برای ما مساله است. من با اجازه حضرت حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای مهدوی کنی از وزارت کشور آغاز میکنم. وزارت کشور در هر کشوری، دوستانمان بخوبی واقفند که وزارت کشور هست. این اصطلاح را هم بیخود انتخاب نکرده‌اند. شاید بیشترین کار را در محدوده استقرار ثبات سیاسی و انتظامی را در محدوده داخلی کشور باید این اداره، این وزارتخانه بعهده بگیرد. باز من اینجا اگر نقدی یا انتقادی از بعضی از دستگاهها داشتم این به معنی رد همه خدمات آنها نیست. من قبلا بگویم که در آن مدت کوتاهی که من با دوستانمان در جبهه بودم، دیدم که بعضی از کارمندان صادق و مومن شهربانی از راههای دور آمده بودند تا در جبهه‌ها بجنگند و از شرف و کیان اسلام و سرزمین اسلامیشان حمایت بکنند. من به یکی از آنها گفتم که شما از کجا آمده‌اید؟ گفت: من از سبزه‌وار آمده‌ام. گفتم که آخر محدوده کارتو در داخل شهر است؟ گفت با التماس اجازه گرفتم و به جبهه آمدم. من رفتم که آب خوردنی برای این بچه‌ها بیاورم و برگردم دیدم بدن این مامور شهربانی براثر اصابت خمپاره از وسط درست دونیمه شده بود. اینها را ما هرگز فراموش نمیکنیم. اما من یک سوال میکنم. آیا زمانی که در ایران سپاه پاسداران انقلاب نبود، شهربانی اینطور عمل میکرد؟ آیا آن سالهای استبداد و خفقان و حاکمیت سیاهی بر سرنوشت ما، شهربانی اینطور وازده و وارفته بود، اینطور شل بود؟ من دیروز بطرف مجلس میآمدم در این حساسترین شرایط چند نفر از برادران مامور شهربانی سرکوچه ایستاده‌اند، من هم عمامه‌ام روی صندلی ماشین بود. ماشین بسرعت آمد رد شد. چند نفر مامور شهربانی هیچکدام جلو راه را نگرفتند. برادر، راننده‌مان برگشت، گفت آقای عزیز ما که با این سرعت هم آمدیم، اقلا خوب نبود شما این همه آدم که اینجا ایستاده‌اند یک نفرتان جلو ما را میگرفتید؟ گفتند خوب آقا ماشین شما ضد گلوله بود دیگر رد کردیم. چون ماشین ضد گلوله بود مامور شهربانی جلو ماشین را نگرفت همین کافی است که ماشین شما ضد گلوله بود، بنابراین شما وابسته به دولت یا متعلق به مجلس هستید، بنابراین هیچ نیازی نیست که تفتیشی بشود، سوالی بشود، پاسخی داده بشود، ومن برگشتم به او گفتم که نه بخاطر حفظ جان من و ماها، لااقل بخاطر ثبات سیاسی جامعه شما حداقل اینقدر داشته باشید که این پولی را که بعنوان حقوق به شما میدهند در قبال این پول، حالا اگر مساله تعهد مطرح نیست، اگر مساله حضور ما در دنیا با این همه دشمن مطرح نیست، حداقل حقوقی که گرفته میشود، با این شب نماز میخواهی بخوانی، شما با این غسل میکنید. با این پول شما غذا میخورید. این مسوولیت حداقلی است که شما باید ایفاء بکنید ونمونه‌های از این را ما فراوان داریم، و متاسفانه ما می‌بینیم که در تلویزیون وقتی برای توجیه این کم‌کاریها میآیند، دروغهایی میگویند به بزرگی این چهلچراغ، متاسفانه آنچه هم که به جایی نمیرسد صدای تماشاچی بیچاره است، که بلی ما اینقدر مامور حفاظت شخصیتها داریم. اینها کجا هستند که ما نمی‌بینیم؟ اگر ما کور هستیم چشمهای ما را ببرید عمل بکنید، ما هم بینا شویم. اگر ما کور نیستیم، قضیه جای دیگر است. بهتر نیست ما بیائیم صادقانه به مردم بگوئیم که مردم ما اشتباه کرده‌ایم، کارکم شد، ببخشید امیدواریم از این بار و در آینده درست عمل بکنیم. بجای این کار بیائیم توجیه بکنیم. نه قربان ما مامور همه جا داریم. کجا است این همه جا؟ جدی و براستی در زمان شاه نظم را در این تهران چه کسی بعهده داشت؟ شبها کلانتری‌ها چگونه شهر را مهار میکردند؟ چرا ما انکار بکنیم. گرچه ما آن نظام را از ریشه قبول نداشتیم، اما بهرحال چرا ما نپذیریم که وظیفه شهربانی است مسوولیت حفظ نظم در شهر. حالا دو ارگان دیگر هم اضافه شده‌اند این باید نورعلی نور باشد این به معنای این است که آقای شهربانی بگوید که بلی آقایان سپاه و آقایان کمیته‌ها هم هستند دیگر. بنابراین اولین مساله در مورد وزارت کشور مساله شهربانی هست. من نمیگویم هیچ کار نشده است و بعد نگویند شما همه خدمات راهم نفی کردید. نه، من خدمات را میپذیرم و میگویم که کارهایی هم شده است، اما آنچه که مردم ما انتظار دارند این نیست. دیروز وقتی که به خانه برادرمان جناب آقای موسوی اردبیلی حمله میشود، یک آقایی در سلمانی نشسته است، نصف سرش را اصلاح کرده‌اند، نصف سرش مانده است، روی دامنش هم ریخته است، به محض اینکه صدای رگبار را میشنود بیرون میپرد. شما تصور کنید یک سر نیمه تراشیده را ریخته بیرون و میدود. می‌بینید که آقای پاسبان مامور برادر پاسبانمان این وسط نگاه میکنند. بله که از آنجا تیراندازی میشود. میگوید آقا بدو برویم. وقتیکه این میگوید بدو برویم، آن هم میدود. بایست من بیایم، بایست من بیایم شلیک هم نمیکند، و بالاخره این آقایی که در سلمانی بوده است میگوید آقا اگر خودت شلیک نمیکنی، بده من شلیک کنم تا این را بگیرم، و بالاخره ما متاسفانه می‌بینیم که، ان شاءالله اینطور نباشد، از دیشب تا حالا اطلاعیه آقای مهدوی کنی را پشت سرهم برای ما میخوانند و مرتب میخوانند، که بله بله، تشکر، تشکر. چه تشکری؟ آن بیچاره‌ای که در سلمانی بوده است، دنبالش دویده است. اگر آن آقایی که در سلمانی نصف سرش رفته است نصفش مانده است، اگر آن نبود آنوقت میگفتیم موسوی اردبیلی هم زنده تشریف داشتند یا نداشتند. یک مقدار هم در تشکر کردنهایمان در تشویق کردنهایمان، دیگر آنطور نباشد که ایندفعه از این طرف پشت بام بیفتیم. همانطور که ممکن است خدای ناکرده انتقاد تند و بد من، یک عده را از اینطرف پشت بام بیندازد، نباید تشویق هم از آنطرف پشت بام بیندازد. مساله دوم کمیته‌ها هستند. من از کمیته‌ها چه بگویم که دل تمام دوستانمان که در کمیته‌ها کار میکنند از مدیریت و اداره کمیته‌ها (باید این کلمه را بگویم) خون است. من اینجا این جسارت را ندارم که به دشمن اطلاعات بدهم. بنابراین از اینجا دیگر رد میشوم. هیچ چیز نمیگویم. اما شما بدانید که بسیاری از مطالب ناگفته اینجا ماند و رد شدیم. هفت تا از کمیته‌ها خودمختار عمل میکنند مگر امام نفرمودند که امسال باید سال قانون باشد. ما کمیته خودمختار را نمیتوانیم تحمل بکنیم. ما نمیتوانیم ببینیم که دو نظام در کمیته‌هایمان حاکم باشد. مساله دوم در مورد وزارت بهداری هست. دوستان میدانند که من با آقای دکتر منافی دوستی سابقی دارم. من برادرمان را بعنوان یک برادر متعهد و مومن میپذیرم، اما اجازه میدهند این گله را هم من بگویم که من این نقدها را هم دارم. ایشان چهار معاون دارند. بجز یکی بقیه معاونین آنطور که ملت ما میخواهد نیستند. یکی از معاونین ایشان برای بازدید به بلوچستان میروند. درحین اینکه هیات برای بازدید به بلوچستان رفته است، سوال میکنند که این آقای معاون وزیر کجاست؟ معلوم میشود که رفته‌اند لب مرز، جنس قاچاق بخرند، که ارزانتر باشد. اگر این درست نیست من براحتی حاضر هستم به من بگویند و از ایشان اسم نبردم چه کسی است و یا ازمجموعه عذر بخواهم. من آنقدر شهامت این را دارم که اگر برای من خلاف ادعایم را ثابت کردند و گفتند به همین راحتی که میگویم به همین حالت هم بیایم و از محضر ملتمان عذر بخواهم. منافی (وزیربهداری) ـ این مطلب درست نیست و ایشان شهید شده‌اند و شما باید برای ایشان طلب مغفرت کنید. غفاری ـ برادرمان میفرمایند که این مطلب درست نیست و ایشان هم شهید شده‌اند و برای ایشان طلب مغفرت بکنید. اگر این درست نیست و من اشتباه میکنم من عذر میخواهم و اگر درست نیست چه کسی شهید شده است؟ من که از شخص خاصی اسم نبردم که ایشان باشد. این اگر صرف اتهام است بازمن حاضر هستم که عذر بخواهم. نامه‌ای به امضای سی وهشت انجمن اسلامی با امضای شخصشان آمده است در مورد عدم کارآیی که دست به ترکیب این وزارتخانه نخورده است و البته این را هم من در بعضی از جاها دیدم که متاسفانه ما طاغوتیهایی را در کشور داریم، شاه‌زده ها، که اینها باید همیشه کسی مثل یک فیل‌بان بالای سرشان باشد تا آدم بشوند و اگر مایک خرده خواستیم مکتبی و آرام با اینها برخورد بکنیم به اصطلاح خودمان، اینها فوری سوارمان میشوند ما حق نداریم بعنوان اینکه مکتبی هستیم و براساس اصولمان رفتار میکنیم اینقدر هم با آنها به آرامش رفتار بکنیم که آنها دیگر حرف ما را نخوانند رو در روی ما بایستند و جری بشوند. از آرامش ما سوءاستفاده بکنند. در مورد وزارت نیرو من سه سوال دارم. یعنی از وقتم استفاده میکنم بعنوان سوال مطرح میکنم. سه سوال دارم که مایلم ایشان موضع قبلی و فعلی خودشان را در این سه مورد برای ما بگویند تا بدانیم (عده‌ای از نمایندگان ـ عوض شدند). پرورش (وزیرآموزش و پرورش) ـ ایشان منصرف شدند. هادی غفاری ـ بسیار ممنون، بازهم من اینجا چون ایشان منصرف شده‌اند، از این اشتباهی که در این یکدقیقه مرتکب شده‌ام عذر میخواهم در مورد وزارت دادگستری. من سوالم این است که این درست است که ایشان در فرصت انتخابات مجلس شورای اسلامی در بهار همدان کاندیدای دفتر هماهنگی همکاریهای مردم با رئیس جمهور بوده‌اند و به دلیل تقلب در انتخابات و یا خدشه در انتخابات، انتخابات آنجا بهم خورده است. در این مورد من طالبم که برای من توضیح بدهند. باتوجه به اینکه میدانیم که آن فراری دفترش، روی کاندیداهایش اینطور بوده است مثل ما خیلی بریز و بپاش شد. مو از لای ماست میکشیده و حساب میکرده است و حساب کرده انتخابات داشته است. اما در مورد وزارت علوم آقای نجفی. این درست است که باز کلیه معاونین ایشان در دانشگاه اصفهان بجز معدودی کسانی نبوده‌اند که این انقلاب راضی به بودن آنها در پست معاونت رئیس دانشگاهها باشند؟ و باز من نمیدانم، البته اینکه میگویم نمیدانم بعنوان سوال مطرح میکنم. این درست است که ایشان در مقاله‌ای در روزنامه میزان از تعطیل روزنامه میزان که همه ما میدانیم پولش را گردن کلفتهای خرپول و گنده پول و این کلمات، اینها میدادند. چون میدانیم که آقای بازرگان بیچاره از من بی‌پول‌تر است و برادرمان هم آقای سحابی پولی در بساط ندارند ودیگران از این دوستانمان هم خیلی پولدار نیستند الحمدلله فئودال هم نیستند. هشتشان گرو نهشان است. بنابراین پولش از یک جاهایی میآمده است. آن هم با این سطح و با این عدم فروش و با این تیراژ، اینها را میدانیم و بخصوص که روزنامه در سالهای اول و دوم قطعا ضرر میدهد. قطعا روزنامه در سالهای اول و دوم ضرر میدهد. آن هم نه یک تومان، دوتومان، رقم روی میلیونها است. با تعطیل این روزنامه عده‌ای تاسف خورده‌اند. روزنامه‌ای که آن ایام می‌دیدم «چه کسی باید برود؟» مطرح میکردند ودلشان لک زده بود برای تعطیل مجلس، ولو بقدر یک روز هم شده است. ولو به قدر یک روز دلشان لک زده بود که این مجلس بالاخره یک روز هم شده تعطیل بشود و باز رای گیری بشود و اینطور، و بعد میدیدم که دقیقا کافی بود برای ضدانقلابی شدن که شما یکی، دو شماره پشت سرهم از روزنامه نامیزان میزان را میخواندید و میدیدید که چه لاطائلات، لاطائل را به عنوان دشنام نمیگویم، لاطائل به آن معنا که در فرهنگ لغوی میفهمیم. چیزهایی که حداقل آن این است که هیچ سودی برای جامعه ما ندارد. و بعد میدیدیم اینها که روزگاری برای خالی نبودن عریضه مینوشتند به مسعود رجوی که سمبلی از جوانان پرشور و مومن این جامعه است رای بدهید. نمونه است هست وخودشان هم حاضرند و انکار هم نمیکنند. من در بیت امام، در روز اول تشرف نمایندگان به محضر ایشان به یکی از این دوستان گفتم که این درست است، گفتند چطور مگر؟ گفتم سمبلی از جوانان پرشور. گفت بلی، مگر شور ندارد. گفتم مومن چه؟ گفت: بله به راه خودشان که مومن هستند. گفتیم، عجب «جل الخالق». معنی مومن راهم فهمیدیم بعد عمری «یا ایها الذین آمنوا» هم بالاخره آمنوا به چوب، به سیگار، به چوب سیگار به جای سیگار، به هرچه که «آمنوا» قبول است. فهمیدم که ما اشتباه میکردیم و باید از مردم عذر بخواهیم و اشتباه کردیم. (رئیس ـ شما پنج دقیقه دیگر وقت دارید). بازرگان ـ آنچه که ایشان را راجع به میزان و پول و این قبیل حرفها زدند مورد تائید نیست. غفاری ـ شما هم بحمدالله تریبون داشتید، یک عمری حرفهایتان را زدید. بگذارید یک دفعه هم بچه‌های انقلاب حرف بزنند. بعد در مورد وزارت کار، من دو تذکر دارم. ترکیب وزارت کار را آنچنانچه دوستانمان دیدند، هیچ تکان نخورده است. یا اگر این هیچ را اغراق بگیریم درصدش را از شصت به بالا بگیرید که تغییری نکرده است. همان شیوه‌ها است و همانها و میدانیم که تا آن ترکیب به هم نخورد آن عمل مورد نیاز محقق نخواهدشد. در مورد دوره‌ای که برادرمان میرمحمد صادقی اینجا بوده‌اند، من این سوال را دارم. آیا درست است که براساس سهل انگاری این برادرمان در آنجا کانونی در شرف تکوین است که دو تن از آنان فقط از بچه‌های مومن هستند، و بقیه یا چپ زده‌اند یا چپند. من سوال میکنم، امیدوارم این را پاسخ روشن بشنوم. اسنادی را دوستان برایمان آورده‌اند که این آقایان متاسفانه در این جا هیچ تکان نخورده‌اند. بعنوان نمونه من بعضی‌هایشان را اینجا میخوانم. سندهای مهمی نیست. خیال نکنند که افشاگری مهمی است، یک کاغذی آوردیم اینجا که خالی از عریضه نباشد. اینجا یک آقایی هست بنام مهدی سیادت پژوه. ایشان راتصفیه کرده‌اند و دلایل تصفیه‌شان هم این بوده است که ایشان قبل از انقلاب دو نفر را به نام منصوری و صاحبی به ساواک معرفی کرده‌اند و اینها مورد آزار ساواک قرار گرفته‌اند. این آقا را به دلیل این معرفی در تاریخ 1/4/59 تصفیه‌اش کرده‌اند و بعد می‌بینیم که همین آقایی که تصفیه شده است مدیرکل تشکیلات و بودجه میشود. این است واقعا همان چیزی که مردم در کوچه و بازار برای آن داد میزدند؟ تاریخ ورود این نامه هم که به امضای مهدی سیادت مدیرکل تشکیلات و بودجه هست، 21/4/60 است. می‌بینیم که عده‌ای را برای بازرگرداندن به کار با حفظ پست سازمانیشان و قراردادنشان در این پستها مطرح میکنند. من اسم نمیبرم امیدوارم خود برادرمان وزیر کار که بوده‌اند و حالا بعنوان پیشنهاد مطرح هستند، اینها را جواب بدهند. یاروهمدم و لیان استاندار (چه اصطلاحی بکار ببرم؟) دزد، این شاید بهترین کلمه باشد، استاندار دزدشاهی در مشهد، یار ایشان برای دفتر معاونت طرح و برنامه‌ریزی، یک آقایی هست (من اینجا نمیخواهم خدای نکرده پرده دری باشد) به اتهام فساد اخلاق که دو تن از خانمهای شاکیشان هم در اینجا از این آقا شکایت کرده‌اند و این شکایت هم مال الان نیست، مال رژیم سابق است. میگویند ببین چه هست که مرده شور هم گریه‌اش گرفته است ببینید فساد چگونه است که به دفتر شاه هم از این فساد شکایت شده است. (رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید.) بسیار خوب، باز‌ آقایی را اینجا اسم برده‌اند که به کار برگردانند تا پست به او بدهند که ایشان را در درگیری بندرعباس دوستانمان دیده‌اند که در درگیری شرکت داشتند. خانمی را هم اینجا نام برده‌اند که این خانم منشی همان آقا است که گفتم به فساد اخلاق متهم هستند، و باز در آخر سر رقم 12، اسم آقایی است که هنوز هم معروف است که ایشان از هواداران و خلاصه طرفداران سرسخت بختیار هستند. اینها در دوره وزارت کار به کار برمیگردند، و بعد یک آقایی را، اینقدر تق ولق است، ما انتظار چنین تق و لقی را نداریم. اینها البته هست، دیگر فرصت خواندن ندارم. اینها پولهایی است که برای جشنهای شاهنشاهی خرج شده است و این آقا مرتب خواسته است که بدهید، بدهید. و اینجا هم از آن آقایانی کمه آنجا برای برگشتن به کار مطرح شده است، مقالاتی که به روحانیت میگوید ارتجاع سرخ و سیاه بلوا راه انداختند و شاهنشاه به چاره جویی برخاستند و معجزه‌ای دیگر نمودند و انقلاب تاریخی شاه وملت آغاز شد. این آقا الان در کشور انقلابی جمهوری اسلامی ایران مدیرکل یا یکی از شغلهای حساس را داشته باشند، من نمیدانم مردم این را چگونه تحلیل خواهند کرد. این نامه‌ای است که آقایی به نام مجتبی قاسمی نوشته است، و در اینجا سال 58 نوشتند که بلی، خلاصه و الله بالله، امیدواریم ان شاءالله از این به بعد درست بشود، آخر امضایشان هم هست به انتظار رسیدگی سریع و متاسفانه براساس عدم قاطعیت بعضی از دوستانمان، ناگهان می‌بینیم که همین آقای مجتبی قاسمی الان در استان خراسان پست میگیرند. اینها بجای اینکه شرشان را از سر این ملت کم کنند در وزارت کار در استان خراسان کار میگیرند و می‌بینیم این آقای ساعدی هست که عکسشان را با اعلیحضرت مفقود الاثر می‌بینیم. آقای ساعدی که متاسفانه به دلایل ریزه‌کاریهای اغفال کننده‌ای ایشان در بنیاد جنگ‌زدگان هم متاسفانه مدتی کار میکردند و حالا آنجا چه شده‌است، خدا میداند، «والله اعلم» اما ایشان که در خدمت اعلیحضرت همایون شما عکسشان را می‌بینید (رئیس ـ وقتتان تمام شد) ایشان بعنوان یکی از کسانی که برای این مملکت باید بایستند و کار بکنند، معرفی می‌شوند. البته ایشان وزیر و اینها نیست، اما در وزارت کار پست می‌گیرند، آن هم در خدمتی که برادرمان در آن خدمت بعنوان وزیر مشغول بودند. در مورد وزارت بازرگانی هم، در مورد آقای عسگر اولادی مطالبی داشتم که متاسفانه وقتم تمام شده است. من نه چپ زده هستم ونه طرفدار سرمایه‌دار و نظام سرمایه‌ای. اما بهرحال باید اقتصاد را از شر سیستمی که شل و ول میخواهد کاربکند و نمی‌تواند زالوها را از خودش طرد بکند نجات داد. این یک لحظه راهم به من فرصت بدهند تذکر بدهم که در آخر سرباز می‌گویم که بی‌بی‌سی باید خفه شود. (خنده نمایندگان). رئیس ـ موافق بعدی را گوئید تشریف بیاورند. منشی ـ اولین موافق آقای مهاجرانی. رئیس ـ من تذکر بدهم بعضی از دوستان تذکر دادند که برادرانی که اینجا صحبت می‌کنند خوب دقیق باشند که مطلبی گفته نشود که بعد نیاز به عذرخواهی داشته باشد. چون القائی در ذهن باشد و بعد درآوردن آن مساله‌ای است و تذکر دیگر به کسانی که در این فاصله از دولت سوال کردند آقایان سوالات را کوتاه و یک سطر، دوسطری بنویسید. بعضی از آقایان نامه‌های مفصل نوشته‌اند که نه من میرسم برای تنظیم بخوانم و نه قطعا آقای باهنر میرسند برای جوابش بخوانند چون باید گوش بدهند به حرفهایی که اینجا گفته میشود. سوالات را کوتاه و مختصر بنویسید. آقای مهاجرانی بفرمائید. مهاجرانی ـ بسم الله الرحمن الرحیم. «الحمدلله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله ان الله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل. ان الله نعما یعظکم به ان الله کان سمیعا بصیرا.» باسلام برامام امت و امت امام، من امیدوارم در فرصتی که فرصت بسیار مناسب و کافی هست، مطالب را در حد اختصار خدمت برادران و خواهران عزیز مطرح کنم. باتوجه به این مقدمه که در چگونگی رویارویی و براندازی نظام شاهنشاهی ما با سه شیوه مبارزه روبرو بودیم. سه گونه اندیشه در مورد چگونگی نابود نمودن نظام شاهنشاهی وجود داشت. عده‌ای معتقد بودند که نظام شاهنشاهی از آن جایی که نظامی است کاملا متکی به آمریکا و ارتش شاه که جزو قوی‌ترین ارتشهای غیراتمی جهان است و تا دندان هم مسلح هست و آمریکائی هم هست، به این آسانیها با این حکومت نمیشود جنگید و بهتر است که ما بیائیم چریک شهری تربیت کنیم، چریک ده تربیت کنیم. دریک مبارزه دراز مدت چریک شهری و روستایی به هم بپیوندند و ارتش آزادیبخش تشکیل بدهیم، و بعد همینطور که زمان میگذرد در طی سالها بتوانیم با نظام شاهنشاهی درگیر بشویم. گروههای چپی که آن روزها ترقه درمی‌کردند و منافقین کسانی بودند که پیشرو این اندیشه بودند و گروه دیگری که معتقد بودند از آنجائی که این نظام شاهنشاهی نظام بسیار قدرتمند و عظیمی است. به این سادگیها و به این آسانیها با این نظام نمی‌شود درافتاد بهتر است چگونگی مبارزه با نظام شاهنشاهی به مرور زمان باشد و طوری بایستی با این نظام درگیر شد که خشت از خشت نیفتد، هیچ گردوخاکی بلند نشود و ما بتوانیم بایک نوع ملایمت به آن نتیجه دلخواه برسیم. مثلا بیائیم مطرح کنیم که بایستی حکومت آزادی بدهد. در آزادیهای حاصله از نظام حکومتی در انتخابات مجلس شرکت کنیم. بعد وقتی که در انتخابات شرکت کردیم اگر نظام شاهنشاهی جلو انتخابات را گرفت آن موقع ما خواهیم گفت که مردم نگفتیم استبداد هست. واگر نگرفت خودبخود بلندگوهای مجلس در اختیار ما قرار خواهد گرفت و مطالب را برای مردم مطرح و روشن خواهیم ساخت و از دبستانها شروع می‌کنیم. از دبیرستانها، از دانشگاهها و بعدا نهایتا به ارتش خواهیم رسید و آن موقع زمانی است که ما نظام دلخواه خودمان را پی‌افکندیم جدای از این دو بینش و گرایش حرکت امام و امت مطرح بود، که نه، با همین حضور مردم در صحنه انقلاب می‌شود با نظام شاهنشاهی درگیر شد و نظام را از بین برد. حضور مردم در صحنه انقلاب یعنی همان حضور ارتشی که آن گروه اول به دنبالش بودند و نظام شاهنشاهی چیزی نیست که در مقابل این حرکت مردم بتواند بایستد. منیر شفیق تحلیل میکند که حرکت مردم در خیابانهای ایران در صحنه انقلاب اسلام تلفیق شگفت و زیبائی بود از استراتژی و تاکتیک و کسانی که چشم هشیار و بیداری داشتند به راحتی میدیدند که همین حرکت مردم در خیابانها در واقع همان حرکت ارتش خلق است. بینش امام و حرکت مردم به پیروی از امام باعث شد که نظام شاهنشاهی متلاشی بشود. حالا در مرحله بعدی یعنی در مورد چگونه حکومت کردن هم آن سه اندیشه و سه گونه تفکر هم دوباره مطرح شد گروه یک (اگر من یک و دو و سه میگویم به دلیل ارزش نیست بلکه بدلیل این است که صحبت مشخص‌تر بشود) معتقد بودند که بایستی نظام شاهنشاهی مجموعا متلاشی بشود. یک بینش انحلالی، ارتش، وزارتخانه، اداره و همه و همه بایستی منحل بشوند و نظام تازه را بر مخروبه کامل نظام شاهنشاهی از نو پی افکند. گروه بعدی که حکومت را در دست گرفتند و دولت، دولت آنها بود معتقد بودند که نه، بایستی به ملایمت حرکت کرد، در بیست و سوم اسفند ماه سال 1357 یکی از مسوولین مطرح میکند که نظام بایستی سرجای خودش بماند و به مرور پیدا است که بین حرکت دوم که معتقد بود که نظام بایستی سرجای خودش بماند و آن حرکتی که انقلاب را به پیروزی رسانید یعنی حرکت امام و حرکت امت هیچگونه هماهنگی لازم نبود. یادم است روزی که دولت برادر رجائی برای رای اعتماد معرفی میشد از قضا نوبت نطق پیش از دستور من بود و من همانجا گفتم که بدلیل اینکه یک گرایشی در مملکت وجود داشت که معتقد بود مملکت را بایستی اداره کرد و مردم را بایستی به رفاه رساند این گرایش دقیقا در مقابل حرکتی قرار میگرفت که معتقد بود بایستی انقلاب را هدایت کرد و مردم را به کمال رساند یعنی بین کمال و رفاه، بین بینش اداری و بینش انقلابی کاملا فاصله بود در هر حال اولین دولت، دولت موقت بود هیچ ابائی هم مسوولین این دولت نداشتند که مطرح کنند که این بینش، بینش گام به گام است و در سرمقاله‌ای که خطاب به فرزندان مجاهد و مکتبی نوشته شده‌بود مطرح بود که حتی بینش آفرینش هستی هم بینش گام به گام است و هرچقدر هم مردم و هم امام فریاد می‌زدند که این گام به گام شما غیر از آن گام به گام است. حتی امام مطرح کرد که گام اول رفتن شاه است و هرچه در هرحال فریادها بلند شد که «ولاتتبعوا خطوات الشیطان» این گام به گام، گام به گام به سوی شیطان است این حرف به جائی نرسید و مطرح بود که ان شاءالله گربه است. بعداز دولت موقت، دولت شورای انقلاب مطرح شد. دولت التقاطی، یعنی این دولت نیامد خودش را از آن بینش و گرایش حاکم بردولت موقت خلاص کند بدلیل وجود عناصری که در دولت موقت بودند، حالا اگر شورای انقلاب و دردولت شورای انقلاب جابه جا شدند خود به خود مجال بلند قدم برداشتن و هماهنگ و کاملاً همراه با انقلاب حرکت کردن وجود نداشت تا نوبت رسید به دولت برادر عزیز آقای رجائی که در شهریور 59 دولت ایشان مطرح شد. از دولت موقت تا دولت آقای رجائی ما به مرور نزدیک میشویم به حاکمیت انقلاب و حاکمیت آن گرایشی که در نخست در چگونگی براندازی نظام شاهنشاهی اعتقادش بعداً به ثبوت رسید و بیست و دوم بهمن تابلو پیروزی آن گرایش بود اما دولت برادر ما آقای رجائی از شروع کار با بختک بنی‌صدر روبرو شد که بنی‌صدر پیدا و پنهان با کنایه و با کنیه همواره چوب لای چرخ دولت بود پیکانی بود که به جای کاملاً هماهنگ و هم مسیر در قوه مجریه قرار گرفتن برگشته بود و دولت را زخمی کرده بود و آسیب میزد پیدا بود که دولت برادر ما آقای رجائی در طول مدتی که ایشان نخست وزیر بودند دولت، دولت عزت و مقاومت بود، مقاومت در برابر خطی که امروز ما چهره آن را دیده‌ایم، خط بنی‌صدر و عزت، عزتی که امروزه ما پیدا کرده‌ایم و خط انقلاب یا خط امام کاملاً حاکمیت خودش را … (حالا اگر هم نگوئیم کاملاً به این مساله نزدیک شده است) حالاکه ما از دولت آقای باهنر صحبت می‌کنیم همانگونه که ایشان در صحبت امروزشان هم مطرح کردند امروز خط‌ها روشن شده. مثل اینکه انقلاب دوباره متولد شده است. اگر این حرف را ما بپذیریم که انسان‌ها دوبار متولد میشوند. یکبار از مادر و یکبار از خودشان. انقلاب ما بار دوم تولدش انجام شده است یعنی تولد از خود تا به حال مدتی که گذشت ما درگذر از عقبه‌ای بودیم که بسیار تلخ و دشوار و پرآسیب بود اما از جهت رسیدن به این زیبائی‌های روشن شدن خطوط ضدانقلاب، امروز پیدا است که دیگر اثری از آن مسائل نیست و همین جا هم این مطلب را بگویم که وقتی مطرح می‌کردند که انقلاب فرزندان خودش را میخورد و درهمین جا نماینده‌ای با حزن واندوه از گذشته خودش یاد میکرد و میگفت که انقلاب فرزند خودش را میخورد، وقتی بنی‌صدر به پاریس رفت و آنجا هم گفتند که انقلاب فرزند خودش را میخورد در واقع بایستی گفت انقلاب ما امروز فرزندان خودش را به حاکمیت رسانده است چه بسا اینکه اگر ما بپذیریم، شما فرزندان انقلاب بوده‌اید بالطبع مجاهدین خلق نوه‌های انقلاب خواهند بود و پیکاری‌ها نتیجه انقلاب و طبیعی است ما در طریق الاسلام است نه فرزند طریق الاسلام. الان وقتی که ما از دولت صحبت می‌کنیم یک بعد مساله‌ای که من به آن متوجه هستم مساله برنامه دولت است وقتی من دیشب برنامه دولت را میخواندم و خوشبختانه فرصت را پیدا کردم که این برنامه را چندبار بخوانم و یکبار هم با برنامه‌های پیشین دولتهای ایران مقایسه بکنم، بی‌اختیار به یاد این مساله افتادم که انگار آنچه را که من خودم در نهانخانه دلم به دنبالش بودم که بایستی روزی دولتی مستقر بشود که این چنین مسائل را مطرح بکند در این برنامه دیدم و به قول حافظ شهر ما: راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک برزبان بود مرا آنچه تو را در دل بود «یا دراینجا» برزبان بود تو را آنچه مرا در دل بود برای اینکه با برنامه دولت روشن‌تر برخورد کنیم اولین برنامه دولت در ایران در سال 1327 هجری (27 ذیقعده) به مجلس تقدیم شد (مجلس دوره دوم) برنامه دولت سپهدار، در آن برنامه دولت که اولین برنامه هم هست مطلب قابل توجهی که در آن ذکر شده است و من این حرف برادر عزیزمان آقای غفاری را در اینجا تایید می‌کنم مساله برخورد صادقانه با مردم هست (که ان شاءالله هم هست) سپهدار در برنامه‌اش مینویسد که از آنجا که اساس بهترین سیاست عالم برصدق وحقیقت است امروز هیات وزراء باید فقط آرزو و مسلک خود را ماخذ تعهد خدمات قرار نداده حتی‌المقدور از استعمال گزاف و اغراق در اقوال و مواعید احتراز کنند بلکه نسبت به تعهدات خود را با اسباب کار و استطاعت فعلی محفوظ داشته وسعی نمایند که پس از ایفای وعده‌های سهل‌تر بر انجام مقاصد عالی‌تر موفق شوند. اما این نکته قابل توجه در برنامه سپهدار در 74 سال پیش این مطالب را هم بدنبال دارد، در برنامه اولین دولتش، مساله استقراض خارجی را مطرح میکند و میگوید ما مجبور هستیم پنج کرور تومان قرض بگیریم و مطرح میکند که برای ترتیب اساس ادارات باید مصمم شد براینکه استخدام بعضی از مستشارها از خارج صورت بگیرد و این دو جهت که در این برنامه بود هم استقراض خارجی و هم استخدام کارشناسان خارجی برای نظام اداری مملکت خود به خود سنگ بنای استعمار اداری در این مملکت بود. در موافقت با لایحه بازسازی من گفتم که من اعتقاد دارم که نظام اداری، تکیه‌گاه نظام استعماری است اما نخست وزیر مثل هویدا و مثل شاه، که هویدا همیشه میگفت سیستم مقصر است راست میگفت. چون سیستم تکیه‌گاه امریکا بود. اما هویدا مهره امریکا بهرحال سنگ بنای سیستم استعماری گذاشته شد. برنامه دومی که من به‌ آن اشاره میکنم برنامه قوام‌السلطنه یا (پروگرام قوام‌السلطنه) مصوب 2 عقرب/1300 است لازم به تذکر است که در این برنامه سردار سپه (رضاشاه) وزیر جنگ است و مصدق وزیر مالیه و در این برنامه اصولی را که مطرح کرده: 1- تکمیل وسایل نظم و امنیت. 2- ایجاد و اصلاح وسایل ارتباطیه و سعی در تهیه موجبات دایر شدن و استفاده از منابع ثروت داخلی مملکت بوسیله اعطای امتیازات مفیده به شرکتهای بین‌المللی و تشویق تاسیس شرکتهای ایرانی. پس بقیه آن استعمار هم سنگ بنایش چیده شد. مساله اصرار بیش از حد روی نظم و امنیت پیدا است معنی آن یعنی چه و مساله امتیاز دادن به شرکتهای خارجی. سومین برنامه، برنامه مصدق است. صبح با بعضی از برادرانی که بعنوان مخالف ثبت نام کردند من صحبت میکردم، میگفتند که مثلاً برنامه کامل نیست. برنامه هدفها را میگوید اما برنامه نیست. برنامه مصدق ده سطر است. و این ده سطر که در سی‌ام خرداد ماه/1330 ایشان رای اعتماد گرفتند فقط آن دو سطرونیمی که در مورد سیاست خارجی‌اش است من میخوانم: «اساس سیاست خارجی دولت هم مبتنی بر منشور ملل متحد و تقویت این سازمان بین‌المللی و دوستی با کلیه دول و احترام متقابل نسبت به همه ملل می‌باشد». وزیر خارجه چه کسی بود؟ باقر کاظمی ومعاون او فضل الله نبیل که بعداً رئیس دفتر فرح شد. برنامه بعدی از اسدالله علم که خود همواره مفتخر بود که غلام خانه‌زاد و چاکر جان نثار است در 5/8/42، مساله نهضت 15 خرداد را در نظر بگیرید تا بعد برسیم به این برنامه‌ای که در 5/8/42 تصویب شده‌است. ایشان مطرح میکند که برنامه آینده دولت اینجانب دریک جمله کوتاه خلاصه میشود. و آن به ثمر رساندن انقلاب شاهنشاه و مردم ایران است که با سربلندی تمام انجام یافته است یعنی از همان سالی که این انقلاب از خارج بسته‌بندی شد و فرستاده شد و تئوریسین‌های امریکائی و صهیونیستی طراح آن بودند و نظام شاهنشاهی ارائه کننده‌اش ومجریش، از همان موقع هر دولتی که در این مملکت، مجالس شاهنشاهی و امریکائی خواستند بیایند مطرح کنند و برنامه بدهند گفتند همان برنامه انقلاب شاه و ملت برنامه ما است. نمونه‌اش دولت هویدا در 30/7/46 که رای اعتماد گرفت مطرح کرد که بلی، برنامه‌ای که این دولت دارد همان اصول انقلاب است و شروع کرد به تک تک اصول انقلاب شاه و مردم را توضیح دادن و در سیاست مالی دولت گفت که اول سیاست افزایش درآمد شامل درآمد نفت است و دوم سیاست استفاده از اعتبارات و وامهای خارجی به منظور رفع کمبود منابع مالی جهت عملیات عمرانی. در مورد برنامه امور دفاعیش گفت تقویت نیروهای دفاعی کشور را مقدم بر هر امر دیگر قرار خواهیم داد و بالاخره در برنامه سال /50 هویدا مطرح کرد که بخش نفت نیز براثر پیروی از سیاست مستقل ملی که خود بر انقلاب مقدس ایران متکی بوده (منظور همان انقلاب امریکائی است که از دیدگاه او مقدس بود) و هست به رشد و توسعه‌ای شگرف نایل آمد و ایران را در میان کشورهای صادرکننده نفت به مقام اول ارتقاء داد. که خوب الان پیدا است. بخصوص بعداً‌ وقتیکه ما یادداشتهای کیسینجر را خواندیم در آن یادداشتهای مشهور «ایران متحد بی‌چون و چرا» که هر موقع ما نفت خواستیم چه کسی زودتر از همه به ناوگانهای ما نفت رساند؟ ایران. وقتی که اسرائیل در جنگ علیه اعراب به سوخت احتیاج دارد. چه کسی زودتر ازهمه سوخت را به اسرائیل رساند؟ ایران. وقتی که افریقای جنوبی به سوخت احتیاج دارد یا فیلیپین تانکهایش در قتل عام مسلمانان حرکت نمیکند. چه کسی زودتر ازهمه نفت میفرستاد؟ ایران. و خود به خود این چنین برنامه‌های این دولت‌ها تنظیم شد. وقت ما به دوران انقلاب می‌رسیم دولت موقت به دلایلی که در آن شداید و فشار متلاشی شدن نظام شاهنشاهی و جایگزینی یک دولت انقلابی خودبه خود بعضی از معاذیر دولت موقت پذیرفته است که آن موقع مجال تهیه یک برنامه دقیق و حساب شده و بلند مدت یا حتی میان مدت فراهم نبود. حالا در ادامه چه شد؟ بگذریم. دولت شورای انقلاب هم همینطور و دولت برادر رجائی همان‌گونه که من گفتم به دلیل مخالفتهائی که میشد یعنی مشکل ما در واقع شده بود مشکل بنی‌صدر، و یکی از بزرگترین خسران‌هائی که بنی‌صدر و اعوان و انصارش به انقلاب ما زدند مساله کم‌توجهی به معنویات و اخلاق اسلامی است یعنی خود به خود هر موقع که ما جمع میشدیم مساله، مساله بنی‌صدر بود حالا به نحوی از انحاء مطلب تازه‌ای اگر پیدا شده بود، اگر روحانی ما منبر می‌رفت یا امام جمعه ما صحبت میکرد ناگزیر بود این مشکل‌ترین و تلخ‌ترین و پیچیده‌ترین مساله را برای مردم بازکند و خود به خود این مسائل باعث شده بود که مسائل سیاسی که مشخصاً به بنی‌صدر برمیگشت مسائل اصلی ما بشود و من الان امیدوار هستم و خدا را شکر میکنم که ان شاءالله در سایه این حکومت، در سایه امام و در کنار دولت، رئیس جمهور، مجلس وهمه برادرانی که در نهادها هستند ما بتوانیم آن معنویت‌های از دست داده شده در زمان بنی‌صدر را دوباره بدست بیاوریم. در برنامه دولت در رئوس برنامه که در شروع برنامه مطرح شده، برنامه را تقسیم‌بندی کرده‌اند به بعد فرهنگی، بعد اقتصادی، بعد سیاسی و بعد خدماتی. من علاقمند هستم که وزراء را هم براساس همین رئوس برنامه تقسیم کنم، یعنی وزرائی که در خدمات اجتماعی مثل وزیر بهداری، وزیر بهزیستی، وزیر کار، وزیر نیرو و دیگران هستند، وزرائی که در بخش اقتصادی مملکت هستند مثل وزیر اقتصاد، وزیر بازرگانی، وزیر برنامه وبودجه و دیگران و وزرائی که در بخش سیاسی مملکت هستند مثل وزیر کشور، وزیر امورخارجه و بالاخره وزیر دفاع که بعد نظامی مملکت است، مجموعاً من با برنامه دولت موافق هستم، برنامه، برنامه منسجمی است یکی از برادران دوباره انتقاد داشت که مثلاً برنامه وزیر نفت چرا فقط چهار سطر است یا پنج سطر است. حالا من اصلاً استدلال نمی‌کنم که این چهار سطر کم است یا زیاد است ولی دقیقاً قبل از آن هم یکی از برادران گفتند که خیرالکلام قل و دل یعنی شما حساب کنید که کدام حرف حسابی دیگر را میشود پیدا کرد که ما نتوانیم در این برنامه بگنجانیم. چگونگی مسائل مصرفی روستاها، چگونگی صدور نفت به کشورهای جهان سوم، کشورهای اسلامی که مورد نظر ما هستند، چگونگی توجه داشتن به نرخ فروش نفت و همینطور ارتباطش با اقتصاد مملکت که این پول نفت، این ارزی که حاصل میشود چگونه ما به اقتصاد تزریق کنیم که تورم ایجاد نکند و خود به خود همان حرف‌های حسابی است که زده شده است و اینجا دوباره من باید برگردم و اشاره کنم به همان حرف سپهدار، شما برادران هیات دولت آخرین حرفها را که ما منتظرش بوده‌ایم در برنامه زده‌اید، هر وزیر در آن حوزه مسوولیت خودش واین از یک طرف لابد نشان دهنده توانائی، پرکاری، هشیاری و دقت شما است و اینطور که برادر عزیزما آقای باهنر در مصاحبه با خبرگزاری پارس و هم‌چنین دفتر مرکزی خبر مطرح کردند که یکی از شروط وزراء حتی‌الامکان داشتن یک طرح برای وزارتخانه است من هرچه گشتم آن آخرین حرفهائی را که منتظر بودم در این کارنامه دیدم. مثلاً وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه آقای بانکی در آخر برنامه مطرح کردند که «بند (ج) ـ تجدیدنظر در اصول و ضوابط تهیه و تنظیم بودجه و ارائه بودجه سال 61 با تغییرات اساسی و بنیادی» یعنی من الان این را در این جا گفتم که ثبت هم بشود ما منتظر هستیم که بودجه سال 61 به موقع با تغییرات اساسی و با همه قول وقرارهائی که این جا گفته شده ان شاءالله بدست نمایندگان مردم برسد. برنامه وزارت خارجه را که من خواندم آنقدر این برنامه دقیق و منسجم و زیبا نوشته شده که بنظر من بیانیه سیاسی جمهوری اسلامی میتواند باشد. (بعداز قانون اساسی) و خود به خود نحوه عملی هم که انجام شده این امید را به ما میدهد که در مهمترین بعد دولت در این شرایط (حالا نه مهمترین) یکی از مهمترین ابعاد سیاست خارجی ما انتظار داشته باشیم که این گام‌هائی که برادر عزیز و توانای ما آقای موسوی برداشتند ان شاءالله این گام‌ها ادامه پیدا کند. اما در خاتمه برای اینکه یک مقدار به آن حق و حقیقتی که من از آن دفاع کردم به آن مر حق هم برسیم من ناگزیر هستم که به یک مطلبی اشاره کنم. آقای باهنر وقتی که ظاهراً خبرنگار خبرگزاری پارس از ایشان میپرسدکه این کابینه تا چه حد میتواند خواسته‌های انقلاب اسلامی را برآورده سازد، میگویند: ما بسیار امیدوار هستیم چرا که زمینه‌های سیاسی و اجتماعی کاملاً‌ فراهم است و همکاری و تایید امت وجود دارد و بعد رهنمودهای امام نیز در پیشاپیش کارها قرار گرفته است و همبستگی بین نهادهای کشور وجود دارد. کاملاً درست است و این از مسائلی است که ما شدیداً شکرگذار خدای بزرگ بخاطر استقرار دولت در این شرایط هستیم اما از ایشان یک سوال میشود. از ایشان سوال میشود که این تصمیم‌گیری شما در آخرین لحظات که بعضی از وزرائی که پیش‌بینی میشد و مثلا خود من پیش‌بینی میکردم، تغییر کردند چرا؟ ایشان میفرمایند باتوجه به اینکه در انتخاب کابینه می‌بایستی کلیه زمینه‌های اجتماعی و سیاسی و تخصصی و شرایط مختلف لازم درنظر گرفته شده و رعایت میشد طبیعه به نظر میرسد که اینگونه دگرگونی‌ها تا آخرین لحظات انجام گیرد. من معتقدهستم که این دگرگونی‌ها به خاطر این مسائلی که مطرح شده نبوده یعنی بخاطر زمینه اجتماعی، سیاسی تخصصی شاید آن مسائل دیگر یا مسائلی که به عنوان ریز مسائل در صحبت امروزشان اشاره شد آن‌ها موردنظر باشد. من معتقد هستم در معرفی وزیر و معرفی دولت تنها یک مصلحت وجود دارد و آن مصلحت امت است، مصلحت انقلاب است و این روزهائی که برجمهوری ما گذشته است ما کم کم و به مرور توانائی‌ها و صلاحیت‌ها و آن کارآئی، پشتکار و رنجهای برادرانی را که در کابینه بودند به روشنی و به راحتی دیده‌ایم و با آنها در تماس هم بوده‌ایم. من معتقد هستم که در این تغییرهای اخیر مصلحت اندیشی شده و البته مصلحت‌اندیشی گناهی هم ندارد دوباره بقول حافظ: رند عالم سوز را با مصلحت‌بینی چکار کارملک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش لابد کار ملکت بوده و ایشان هم این تدبیر و تأمل را انجام داده‌اند. والسلام علیکم و رحمه الله. رئیس ـ متشکر. منشی ـ مخالف بعدی آقای فواد کریمی هستند، بفرمائید. رئیس ـ اگـر آقایان احساس میکنید که خسته‌اید و نمیتوانید خوب گوش دهید، ما تنفس بدهیم. (نمایندگان ـ تنفس بدهید) بسیار خوب یکربع ساعت تنفس میدهیم آقایان راس یک ربع این جا تشریف داشته باشند. (جلسه ساعت 40/10 دقیقه به عنوان تنفس تعطیل و مجدداً در ساعت 15/11 دقیقه تشکیل شد.) رئیس ـ بسم الله الرحمن الرحیم، جلسه برای ادامه مذاکرات رسمی است. آقای فواد کریمی برای بحث تشریف بیاورند. بعضی از دوستان تذکر داده‌اند که خدمت آقایان عرض کنم کسانی که در مورد لایحه بازسازی که مطرح است نظر دارند، بعدازظهرها ساعت 5 عده‌ای از نمایندگان در طبقه دوم جمع میشوند که بحث‌ها را پخته میکنند. اگر آقایان مایل هستند و مطالبی دارند در آنجا شرکت کنند که این کار به پیشرفت کار ما در لایحه بازسازی کمک میکند. فواد کریمی ـ بسم الله الرحمن الرحیم، قبل از آنکه انتقادات خودم را شروع کنم، اول لازم میدانم که این مطلب را تذکر بدهم که بین من و بین آقای دکتر باهنر و آقای کنی یک رابطه قلبی عمیق وجود دارد. و ارادت عمیق و معنوی با این برادران دارم، از این جهت مخالفت من با درنظر گرفتن مصالح انقلاب و کشور تلقی بشود نه چیز دیگر و قبلا هم از ابراز مخالفت عذر میخواهم. مساله مهم این است که مهمترین مساله در شرایط فعلی در کشور ما و انقلاب ما مساله امنیت و مساله ریشه‌کن کردن ریشه‌های گندیده آمریکا است. این مساله نه تنها مساله فعلی کشوراست. بلکه تا سالهای سال عمده‌ترین مساله در داخل کشور مساله امنیت خواهدبود. با درنظر گرفتن اهمیت مساله باید فردی متناسب برای حل این مشکلات انتخاب بشود. اگر ما در انتخاب فرد مناسب برای وزارت کشورکمترین مداهنه یا گذشت و یا هرچیز دیگری که بخواهیم و یا هر اسم دیگری که رویش بگذاریم، بکنیم و وزارت کشور ما دچار ضعف باشد و همین خطی که حالا حاکم بر وزارت کشور است همین خط ادامه پیدا کند مجلس مسوول تمام خون‌ها و تمام جنایاتی است که اتفاق می‌افتد. برای این که این مجلس است که وزیر کشور را انتخاب می‌کند. اگر وزیر کشوری انتخاب کند که توانائی کافی برای حل این مشکلات نداشته باشد، هرجنایتی اتفاق بیفتد، غیرمستقیم دست مجلس هم در او هست. یعنی اگر هفتاد و دو نفر درحزب جمهوری شهید میشوند. این به این علت نیست که ضدانقلاب قوی است. اگر می‌بینیم بعد از آن تروریسم کور در کشور وارد عمل میشود و شخصیت‌های کشور را میخواهد یکی‌یکی قلع و قمع بکند به علت این نیست که ضدانقلاب از امکانات وسیعی برخوردار است بلکه به این علت است که وزارت کشور توانائی برخورد با این مساله را ندارد. اساساً مساله برخورد با تروریسم، برخورد با این عناصر ضدانقلاب مسوولیت مستقیمش به عهده وزیر کشور است. طبق مصوبه شورای انقلاب امور امنیتی و اطلاعاتی مسوولیتش مستقیماً متوجه وزیر کشور است. موقعی که میپرسیم پس بنابراین شما چکار کرده‌اید؟ میفرمایند که سپاه اطلاعات را دراختیار ما نمی‌گذارد. فلان ارگان هماهنگی نمی‌کند. مساله مهم این جا است که باید خود وزارت کشور سازمان اطلاعاتی داشته باشد و تشکیلات اطلاعاتی داشته باشد. ولی می‌بینیم که یکسال میگذرد و در این یکسال هیچ تشکیلات اطلاعاتی وسیعی وزارت کشور ندارد با این که امکانات وزارت کشور از امکانات تمام وزارتخانه‌ها بالاتر است. یعنی شما نگاه کنید یک اداره وجود دارد بنام سازمان نخست وزیری، امکانات سازمان نخست وزیری فقط در حد یک سازمان و یک اداره در مرکز است درحالیکه امکانات وزارت کشور درحد تمام استانداری‌ها و فرمانداری‌ها است. امکانات اقتصادی، سیاسی، ولی با اینهمه میبینیم کار اطلاعاتی این کشور را دو سازمان انجام میدهند یکی سازمان نخست وزیری و یکی دیگر سپاه پاسداران در حالیکه مسوولیت مستقیم متوجه وزارت کشور است شما نگاه کنید بعداز آنکه تروریسم اوج میگیرد چه کسانی، چه سازمان و چه تشکیلاتی خانه‌های تیمی را یکی‌یکی کشف میکند عناصر ضد انقلاب را میگیرد؟ سپاه پاسداران، درحالیکه مسوولیت مستقیم متوجه وزارت کشور است نه سپاه پاسداران و این نشان دهنده این است که این وزارتخانه وزیر میخواهد که قدرت برخورد با مسائل ضدانقلاب را داشته باشد، بتواند تشکیلات اطلاعاتی درستی ایجاد کند موقعی که ما تجربه کردیم، دیدیم در این یکسال نمیتوانند یک سازمان و تشکیلات اطلاعاتی ایجاد کنند. آیا باز شما میخواهید تجربه تلخ گذشته را تکرار کنید و آیا فکر نمی‌کنید که در روز رستاخیز در مقابل خدا مسوول خواهیم بود و مانیز شریک خونهای به ناحق رفته خواهیم بود؟ برای اینکه احساس مسوولیت و وجدانها بیدارتر بشود، من یک داستان از یکی از برادران نقل میکنم که گفت من درخواب مرحوم دکتر بهشتی را دیدم که از او پرسیدم خوب شما شهید شدید دیگر حتماً بی‌حساب و کتاب رفتید و مرحوم بهشتی درخواب فرمود که نه نمیدانید اینجا چه خبر است اینجا مو را از ماست بیرون میکشند. درجائیکه بهشتی‌ها که شهید هم شده‌اند با اینهمه خدمات میگویند مو را از ماست بیرون میکشند معلوم است فردا این مو را از ماست بیرون خواهند کشید. که ما با درنظر گرفتن مشکلات موجود و با این که تجربه کردیم دیدیم این وزارت کشور نمیتواند مشکلات امنیتی را حل کند چرا دوباره تجربه ناموفق را تکرار کردیم؟ مهمترین مساله در وزارت مساله مدیریت و سازماندهی و تشکیلات است. در مدیریت و سازماندهی دو چیز عامل مهم است یکی قدرت جذب نیرو، یعنی یک وزیر به تنهائی کارهای کشور را انجام نمیدهد وزیر کشور تنهائی کشور را اداره نمی‌کند، نخست وزیر تنهائی کشور را اداره نمی‌کند. این اعوان و انصار و نیروهائی که دور و بر او هستند، اینها هستند که با مدیریت و هماهنگی نخست وزیر یا وزیر کشور، کشور را اداره میکنند. پس بنابراین هر فردی را که ما میخواهیم برای وزارت کشور انتخاب کنیم کسی را انتخاب کنیم که قدرت جذب نیروهای فعال وسازنده را داشته باشد درغیر اینصورت اگر فردی انتخاب شد که با همه احترامی که من به او دارم و با همه ارادتی که من به او دارم و با همه عشقی که سرتا پای وجودم نسبت به او هست، قدرت اینکه نیروهای جوان را جذب کند نیروهای فعال را جذب کند، نداشته باشد چطور میخواهید که کشور را بتواند اداره کند؟ صددرصد در اداره کشور او ناموفق خواهد شد زیرا نمیتواند نیروهای حزب الله فعال و مبتکر را جمع کند. همین حالا یکی از ضعفهای اساسی وزارت کشور ما هم همین است که وزارت کشور ما قدرت جذب نیروهای فعال و مبتکر را نداشته است. چرا نخست وزیری دارد کار وزارت کشور را انجام میدهد؟ نخست وزیری همین حالا کارهائی که به وزارت کشور مربوط است انجام میدهد یعنی کارهای سیاسی، مساله احزاب و گروهها، مساله امنیتی را نخست وزیری دارد انجام میدهد، علتش چیست؟ علتش این است که قدرت جذب نیروهای حزب اللهی بوده، بهترین نیروهای حزب اللهی و خوب ما آمده‌اند در نخست وزیری و دارند همان کاری را که در وزارت کشور باید بکنند انجام میدهند چگونه شده این نیروهای مخلصی که در نخست وزیری دارند خیلی خوب کار میکنند جذب وزارت کشور نشده‌اند؟ علتش این است که وزارت کشور قدرت جذب این نیروها را نداشته است نمیتوانسته این نیروها را شناسائی کند نمیتوانسته جذبشان کند و نمیتوانسته آنها را نگهدارد در نتیجه وزارت کشور ما باز با یک مدیریت ضعیف باقی مانده و با این وزیر پیشنهادی و با این وضع و با این پیشنهاد این وضع ادامه پیدا خواهد کرد. مساله بعد مساله ابتکار یک وزیر است. یک وزیر ممکن است هیچ تجربه‌ای در مساله وزارت کشور یا در مساله برنامه و بودجه نداشته باشد، اما فرد مبتکر و خلاقی باشد مغزش بتواند برنامه بیافریند، این فرد مناسب‌ترین فرد برای وزارت کشور است. اما اگر شما فردی را انتخاب کردید که یک سال امتحانش کردید دیدید این نمیتواند برنامه بیافریند و برنامه نمیتواند بدهد، خوب نمونه‌اش همین برنامه‌ای که اینجا به ما داده‌اند. در این برنامه‌ای که داده‌اند می‌بینید یکی از مهمترین مسائل کشور ما مساله کمیته‌هاست خود کمیته‌چی‌ها به فریاد آمده‌اند. خود برادران زحمتکش و ایثارگر کمیته‌ ما شکایت میکنند درد دل کردند برای همه برادران اینها دنبال یک برنامه‌ریز میگردند میگویند ما برنامه نداریم، برنامه میخواهیم بعد اینجا شما مطالعه میکنید می‌بینید در برنامه وزارت کشور تنها در یک خط فقط اشاره‌ای به کمیته‌ها شده «نظارت و ایجاد هماهنگی در جهت تربیت بازسازی کمیته‌ها و سایر نهادها» یعنی در کنار سایر نهادهای انقلابی اشاره‌ای به کمیته‌ها شده است. پس کسی که برای مساله کمیته‌ها برنامه ندارد و نمیتواند داشته باشد چنانکه یک سال گذشت و در این یکسال تجربه کردیم و هیچ برنامه‌ای وزارت کشور برای کمیته‌ها ننوشت، از این ببعد هم نمیتواند بنویسد. این یک ضعف اساسی است. شما برای وزارت کشور وزیری انتخاب کنید که مغز او قدرت برنامه‌ریزی داشته باشد، چون مساله مهم است. مساله بعد مساله شهربانی و ژاندارمری است که برادرمان اشاره کردند و توضیح دادند من نمی‌خواهم زیاد مساله را بشکافم البته ژاندارمری و شهربانی خدمات زیادی در جنگ کردند ولی جنگ کار آنها نیست کار آنها امنیت در شهر و روستا است و در این کار ناموفق بوده‌اند. شاید بگویند خوب اعتراضی که فرض کنید آقای هاشمی رفسنجانی کردند گفتند که چرا شهربانی فلان یا چرا شهربانی فلان. این اعتراض بجا نبوده من وارد جزئیات مسائل نمیشوم. یک مساله کلی وجود دارد و آن این است که شهربانی و ژاندارمری مسوول برقراری امنیت است مسوول جلوگیری از دزدیها فسادها و مسائل دیگر است. از اینها من چشم‌پوشی میکنم حداقل در این یک سال شما باید برای این برادران شهربانی ما برنامه‌ریزی ایدئولوژی سیاسی کرده باشید. حداقل کلاس بگذارید بازآموزی بگذارید چطور شد در سپاه پاسداران که یک نهاد نو پا است چند نفر جوان مبتکر آمده‌اند آنجا برنامه‌ریزی کرده‌اند آموزش میدهند کلاس دارند، چرا در شهربانی نیست؟ خیلی توقع ما زیاد نیست کوچک میکنیم توقعمان را از دانشکده افسری شهربانی خوب یک نمونه ما داریم از دانشکده افسری ارتش، می‌بینیم در دانشکده افسری ارتش با اینکه ارتش درگیر مساله جنگ بوده و هزار مشکل دیگر هم داشته یک مقدار موفقیت‌هائی کسب کرده، ولی شهربانی این مشکلات را نداشته. چرا در دانشکده افسری شهربانی ما این چنین خبرهائی نیست؟ اینها برنامه‌ریزی میخواهد سازماندهی میخواهد، ژاندارمری همچنین، کمیته‌ها همچنین. مساله جنگزدگان یکی از مسائل اساسی این کشور است ما بارها و بارها التماس کردیم به آقای نخست وزیر گفتیم به خود آقای کنی گفتیم، گفتیم باباجان تمام این برادران نماینده مناطق جنگزده به اتفاق آراء میگویند این آقای میرسلیم برای مساله جنگزدگان نامناسب است، خوب حالا شما میفرمائید بروید یکی دیگر را پیدا کنید ما باید برویم پیدا کنیم؟ مگر ما وزیر کشور هستیم که برویم پیدا کنیم؟ ما مسوولیت وزارت کشور را نداریم، ما فقط اینرا میگوئیم که ما نمایندگان مناطق جنگزده که میرویم بین جنگزدگان مشکلات را از نزدیک می‌بینیم داریم برای شما شهادت میدهیم، گواهی میدهیم. نامه هم کتباً نوشتیم خدمت آقای کنی که آقا این میرسلیم نمیتواند. مساله جنگزدگان لاینحل مانده هزار مشکل دیگر فردا از آن بوجود میآید. مساله سوالات نمایندگان است. نمایندگان محترم در مورد مساله مربوط به وزارت کشور سوالات زیادی داشتند یکعده‌اش که اصلاً جواب داده نشد و یکعده دیگر هم که جواب داده شد در اینجا نمایندگان محترمی که در آن جلسات بودند میتوانند قضاوت کنند که آن جوابها قانع کننده نبود. رئیس ـ آقای کریمی این چیزهائی که مربوط میشود بفرمائید آن مربوط به مجلس است مجلس هر وقت خواسته است ایشان آمده‌اند. فواد کریمی ـ آنچه که مهم است این است که من میخواهم بگویم که حتی ایشان در مقام پاسخ به سوالات هم. رئیس ـ میگویم ایشان حاضر بودند و آمدند به مجلس این مربوط به خود ماست. فواد کریمی ـ در مورد سوالاتی میگویم که پاسخ دادند نه سوالاتی که پاسخ ندادند. رئیس ـ میگویم از موضوع خارج نشوید این مربوط به ماست و ما تنظیم نکرده‌ایم. فواد کریمی ـ نه میگویم که سوالاتی ما کردیم ایشان آمدند پاسخ دادند حتی ایشان در مقام جواب گوئی مسائل کشور بنظر من ضعیف بودند. بنظر من پاسخی که ایشان در مورد مساله بانک‌زنی دادند در این مجلس چند سوال راجع به مساله بانک زنی شد که ایشان تشریف آوردند جواب دادند. در مورد مسائل دیگر چند سوال شد جواب دادند. من میگویم که هنگامی که یک فرد در مقام جوابگوئی به مشکلات در مجلس (حالا بنظر من اینطور میرسد شاید بعضی نمایندگان موافق باشند شاید مخالف) ولی بنظر من در پاسخگوئی حتی، پاسخ قانع کننده‌ نبود تا چه رسد به مرحله عمل. بعد مساله مهمی که هست این است که آقای نخست وزیر اشاره کردند که کابینه من باید یک کابینه با ثبات باشد حقیقت مطلب هم همین است یعنی در شرایط طوفانی موجود باید حتماً کابینه‌ای که انتخاب میشود کابینه باثبات باشد. شرط اول باثبات بودن کابینه این است که با مطالعه کافی و وزیری را آورده باشند و وزیر کرده باشند. اگر شما عجولانه در یک شب تصمیم بگیرید فردی را وزیر بکنید، به او بگوئید بیا و وزیر بشو و او خودش استنکاف کند و بگوید من نمی‌خواهم وزیر بشوم من قبول این مسوولیت نمی‌کنم، بعد الا و بالله و با هزار خواهش و تمنا بیائید وزیر کشورش کنید خوب این کابینه، کابینه باثبات نیست. کابینه باثبات آن است که با مطالعه کافی روی افراد باشد. شما موقعی که امشب میگوئید آقا فردا میخواهیم فلان شخصی را وزیر کشور انتخاب کنیم یا وزیر نیرو، خوب معلوم است (وزیر نیرو یا وزیر کشور یا هر وزیر دیگری) اگر یک شبه بر رویش تصمیم‌گیری بشود چیز ناموفقی از آب درمی‌آید این کابینه باثبات نیست. اما اینکه ممکن است بعضی از نمایندگان محترم بگویند که آقای کنی شخصیت بسیار محترمی است و اگر رای مخالف ما به ایشان بدهیم ممکن است به شخصیت ایشان کمترین خدشه‌ای وارد بشود درحالیکه اولا من عظمت شخصیت ایشان بزرگی ایشان اخلاق اسلامی و تقوائی که در ایشان سراغ دارم بالاتر از این میدانم که این چیزها بخواهد کمترین خدشه‌ای وارد کند. این استقلال رای مجلس را نشان میدهد و همچنین نشان میدهد که ما مساله امنیت کشور و سرنوشت انقلاب را بسیار مهم میدانیم، ممکن است فرض بفرمائید بگوئیم خوب فعلا ایشان وزیر کشور بشوند چند معاون هم میگذاریم تقویتش میکنیم ولیکن با وجود تجربه‌ایکه در این مدت ایشان داشتند «سیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون» مردم مسلمان حزب الله عملکرد وزارت کشور را دیده، اگر ما رای دادیم به یک وزیر کشوری که عملکردش مورد قبول ملت و مورد رضایت مردم نیست و بصورت غیرمستقیم صدای عدم رضایت از سوی مردم بلند است از مساله امنیت کشور بعد مردم چه میگویند به ما، بعد پاسخ مردم را چه میدهیم؟ آنوقت آن چه که ثابت میشود این است که ما به مساله امنیت کشور و حیات مردم و زندگی مردم بهای کم دادیم. پس اگر ما رای منفی به آقای کنی بدهیم معنایش این نیست که ما به ایشان فرض کنید ارادتمان کم است ما به ایشان بسیار ارادت داریم و همیشه ارادت داشتیم و خواهیم داشت. اما ما به مساله امنیت کشور باید بهائی بیش از این بدهیم وگرنه اگر بهای بیشتر از این ندهید مجبور میشوید از خون خودتان بها بپردازید. مساله دوم که مساله مهمی است بعد از مساله وزارت کشور مساله وزارت امور خارجه است. وزارت امور خارجه از دونظر مهم است یکی از این نظر که وزارت امورخارجه پیامبر انقلاب در خارج از کشور است اگر میخواهیم انقلابمان صادر بشود به خارج و ما انقلابمان در این چهار چوب کشور خودمان باقی نماند و زندانی نشود باید وزیر امور خارجه‌ای صددرصد حزب‌اللهی و در خط امام انتخاب کنیم. خط امام همان چیزی است که خودش میگوید چیزی غیر از آن نیست امام بارها محکوم کردند خط ملی‌گرائی را، محکوم کردند مصدق را، محکوم کردند خطوط دکتر مصدق را، سه خط بعد از دکتر مصدق راه مصدق را ادامه داد و ادامه میدهد یکی خط لیبرالهای مذهبی مصدقی که همان کابینه دولت موقت بود که شکست خورد و رفت خط دوم خط ملی مذهبی نماها بود که بنی‌صدر بود و شکست خورد و رفت و حالا خط سوم و شاخه سوم که راه مصدق را دنبال میکند هنوز باقی است و آن خط روشنفکران مذهبی مصدقی است. اینرا من با استناد به گفتار خود برادرمان آقای موسوی میخوانم در روزنامه جمهوری اسلامی چهارشنبه 16 مهر 59 شماره 391. ایشان میفرمایند اگر بدرستی نگاه کنید. عده‌ای از نمایندگان ـ این مطلب را یکبار گفته‌اید. رئیس ـ آقایان همهمه نکنید میگویند یکبار گفته شده، خوب دوبار میگویند دیگر آن روز برای بحث دیگری بوده. فواد کریمی ـ خواهش میکنم جوسازی نکنید حقیقت مطلب را درک کنید سرنوشت کشور مطرح است سرنوشت انقلاب در خارج از کشور، آینده انقلاب مساله مهمی است کم بها به آن ندهید. رئیس ـ پنج دقیقه وقت دارید. فواد کریمی ـ ایشان فرمودند اگر بدرستی نگاه کنیم روشنفکران نه تنها در مقابل این انقلاب موضع خصمانه نگرفته‌اند بلکه اصولاً روشنفکران نقش عظیم اداره این انقلاب کفرستیز را برعهده داشتند. انقلاب اسلامی ما به نقل قول ایشان بوسیله روشنفکران اداره شده باز ادامه آن درلحظاتی که همه دانشمندان و غرب باوران و مترجمان و سخن‌سنجان و نکته‌دانان و شرق‌گرایان به حکومت زور و حاکمیت زر و داوری تزویر گردن نهاده بودند مبارزه با کفر حاکم بر ایران را نه تنها غیرضروری بلکه زیان‌آور می‌شمردند (دقت کنید) تنها و تنها صدای روشنفکران بوده است که علیه ستم برخاسته است و سکوت سنگین شب یلدای تاریخ را درهم شکسته است. تنها و تنها از نقطه‌نظر ایشان روشنفکران بودند که را علیه شب رژیم شاهنشاهی تاختند، نه غیر از آن یعنی ایشان موتور اصلی انقلاب را و رهبری انقلاب را رهبری راستین روشنفکران میدانند، برخلاف امام که روحانیت میداند. جمهوری اسلامی سه‌شنبه 14 اسفند. رئیس ـ یک تذکری که آقایان داده‌اند این است که امام هم هیچوقت نگفتند فقط روحانیت. فواد کریمی ـ نه من نگفتم، ایشان میگویند فقط و فقط روشنفکران. جمهوری اسلامی سه‌شنبه 14 اسفند (یکی از نمایندگان ـ مگر روحانیت روشنفکر نیست؟) مصدق فرزند رشید خلق، مصدق دقیقاً و دقیقاً در جهت عدالت‌جوئی و استقلال‌طلبی و تحقق روح شعارهای اصیل اسلامی حرکت کرد. پس بنابراین نظر یک فرد تکیه بر دو خط است خط روشنفکری و مصدقی و نکته مهم این است که در سرمقاله‌ای آقای موسوی نوشته‌اند نگفته‌اند روشنفکر مذهبی نگفته‌اند روشنفکر متعهد مذهبی چون ما معتقدیم فقط روشنفکران متعهد مذهبی در این انقلاب نقش داشتند نه روشنفکر چپی نه روشنفکر راستی. پس به استناد نوشته خودشان طرز فکر ایشان این است، خط فکری و سیاسی‌شان تکیه بر روشنفکران بدون قید مذهب یا تعهد مذهبی است (به استناد به گفته‌شان) و دکتر مصدق به عنوان خط اصیل انقلاب که انقلاب اسلامی ما هم دنباله آن خط است پس بنابراین شاخه یکی از شاخه‌های دنبال کننده راه مصدق است و ما نمیتوانیم کسی را که کمترین حساسیتی یعنی حداقل آنقدر هست یعنی این روزنامه‌ نشان میدهد که ایشان یک کمی تمایل دارد حداقل اینرا نشان میدهد بعکس آنرا که نشان نمیدهد که ایشان ضدمصدقی است، درحالیکه ما وزیر امورخارجه ضدمصدقی میخواهیم، چرا به چه دلیل؟ به دلیل اینکه سیاست مصدق، سیاست فراماسونری بوده و کسی میتواند وزیر امورخارجه بشود که سیاست ضدفراماسونری را اعمال کند نه کسی که نسبت به خط مصدق این چنین حساسیت و گرایش داشته باشد. رئیس ـ دو دقیقه وقت دارید. فواد کریمی ـ مساله بعد در مورد وزارت آقای منافی است که من باز با احترامی که به ایشان و سایر وزراء میگذارم ولی میخواهم اینرا بگویم که عملکرد ایشان بسیار ضعیف بوده در رابطه با مساله مناطق جنگی بنده و آقای کیاوش و همچنین آقای اسدی‌نیا هر وقت می‌رفتیم به خوزستان، به بیمارستانها سرمیزدیم، به درد دل دکترها و پزشک‌ها و پرستارها گوش میدادیم چون وقت نیست که به جزئیات بپردازم و نمونه بیاورم آنچه که ما از مناطق جنگی دیدیم این بود که آقای منافی از بسیج و سازماندهی امور پزشکی و بهداری در مناطق جنگی و همچنین در مناطق جنگزده بسیار ضعیف بودند وضع مردم جنگزده در اردوگاهها بسیار اسفبار است و مسوول امور بهداشتی و بهداری مردم وزیر بهداری است. این وزیر بهداری ضعیف است نمیتواند. همچنین در رابطه با وزارت آقای معادیخواه و عسگراولادی این دو نفر دو وزنه سنگین هستند جایشان در مجلس است و مورد احتیاج مجلس هستند. آقای معادیخواه بخاطر اینکه یک جوان مبتکر و خوش فکری است در مجلس به او محتاج هستیم و آقای عسگراولادی بخاطر اینکه فردی است با یک کوله بار سیاسی و اگر مجلس این فرد باتجربه سیاسی را از دست بدهد با از دست دادن این عناصر باتجربه و سیاسی ما دچار ضعف سیاسی خواهیم شد و بنظر من همین حالا وزارت ارشاد را هم میشود به کسی دیگر هم داد و همچنین وزیر فعلی وزارت بازرگانی هم عملکردش مثبت و خوب بوده و ما این دو عنصر گرانبها را از دست ندهیم و من بطور کلی با بردن نمایندگان از مجلس مخالفم مگر در مواردی که فرد منحصر به فرد باشد. در مورد آقای میرصادقی هم اسناد و مدارکی از طرف گروههای اسلامی به ما رسیده فهرست‌هائی هست. نام افراد آورده شده افرادی که در مقام معاونت ایشان و در مقام مشاورت ایشان قرار دارند اما افراد ضدانقلابی و دارای پرونده‌های سیاهی هستند و این نشان میدهد که آقای میرمحمد صادقی با همه ارادتی که من به ایشان دارم و دوستشان دارم و دوستی قبلی هم با ایشان دارم. ایشان وزیر ضعیفی است چون وزیر قوی کسی است که یاران خوبی برای خودش انتخاب میکند موقعی که یک وزیر نتوانست معاونهای خوب، مشاورهای خوب برای خودش انتخاب کند این نشان دهنده آنست که او نمیتواند وزارت کند و اگر دوباره شما این وزراء را انتخاب کنید، دوباره این ضعفها بوجود میآید دوباره این ضعفها که بوجود آمد انقلاب به ضعف میرود و انقلاب تحمل این ضعفها را در این شرایط بحرانی ندارد. از نمایندگان محترم تقاضا میکنم که فکر نکنند که اگر به یک وزیری رای اعتماد ندادند کسرشان است برای آن وزیر، نه، ممکن است یک فردی برای مقامی مناسب باشد، برای مقام دیگری نامناسب. آقای کنی برای مقامات بسیار بزرگی مناسب هستند (رئیس ـ وقتتان تمام شد) این است که اگر ما رای عدم اعتماد به یک وزیر میدهیم معنایش‌ این است که او برای اینکار مناسب نیست ولی برای کارهای دیگر مناسب است و عدالت اقتضا میکند که هرچیزی در جای خودش قرار بگیرد. والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته. رئیس ـ موافق بعدی. منشی ـ نوبت آقای محمد علی هادی است که با آقای موحدی ساوجی عوض کردند. 5- قرائت نامه آقای نخست وزیر در مورد انصراف دکتر شهیدی از نامزدی وزارت نیرو و معرفی آقای دکتر غفوری به این سمت. رئیس ـ پیش آنکه آقای موحدی کارشان را شروع بکنند، برای اینکه جنبه قانونی این قسمت اخیر برنامه آقای باهنر روشن باشد. همانطور که میدانید آقای مهندس شهیدی از وزارت نیرو اعلام انصراف کرده بودند. آقای باهنر نامه‌ای نوشتند به آقای رجائی در مورد آقای دکتر غفوری برای وزارت نیرو. آقای دکتر غفوری مورد موافقت آقای رجائی قرار گرفتند و بعد ایشان نامه‌ای نوشتند به مجلس چون در مجلس باید قرائت بشود من اینرا میخوانم. ریاست محترم مجلس شورای اسلامی از آنجا که برادر مهندس شهیدی اعلام انصراف نموده‌اند. برادر دکتر حسن غفوری برای وزارت نیرو پیشنهاد میشوند ریاست جمهوری نیز ایشان را تائید و تصویب نموده‌اند. این نامه برای اینکه در صورتجلسات قید شود باید خوانده شود. آقای موحدی بفرمائید. موحدی ساوجی ـ بسم الله الرحمن الرحیم، «اللهم انانرغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله». یکی از ویژگیهای انسان این است که غریزه نیل به کمال در فرد انسانی و درجامعه انسانی وجود دارد و به حق این غریزه ودیعه‌ایست الهی برای اینکه انسان هیچوقت به آن اندازه از پیروزیها و موفقیت‌هائی که نصیبش میشود قناعت نکند. بعد از انقلاب این سومین دولتی است که ملتمان به خودش می‌بیند. اولین دولت که دولت موقت بود. دوم دولت غیرموقت چون آنرا هم نمیشود گفت دولت دائمی، دولت آقای رجائی بود و این هم سومین دولتی است که اینک به مجلس معرفی شده تا مجلس درباره آن چه نظری بدهد. قطعاً در رابطه با دولت‌های پیشین علاوه براینکه کشور ما نارسائیها، مشکلات، نابسامانیها و خرابیهائی را که چه از گذشته به ارث رسیده بود و چه مشکلاتی که بعد از انقلاب دشمنان ما از خارج و داخل برای ما توطئه‌ریزی کرده بودند همه اینها بود ودولتها هم موفقیتشان در گرو این بود که تا چه حد و چه اندازه دارای روح ایمان و قدرت و ابتکار و تدبیر و بعد هم هماهنگ کردن خودشان با روحیه انقلابی و حرکت انقلابی ملت مسلمان بوده باشد. در عین اینکه دولتهای گذشته موفقیت‌هایشان خیلی زیاد نبوده و یک مقدار هم شاید نسبی است در واقع موفقیت کامل که نبوده، نسبی بوده. اما در زمینه دولت موقت ما علاوه براینکه نسبت به مسائل سیاسی اقتصادی امنیتی جامعه این مشکلاتی را که الان داریم بیش از حد از این را هم داشته‌ایم مشکلات دیگری هم بود و آن اینکه خط اسلام و خط امام برنظام جمهوری اسلامی، بر روح حکومت و دولت و مسوولین بطور کلی حاکم نبوده و آنچه که الان همه مردم با همه وجودشان لمس میکنند و همه نمایندگان محترم مجلس هم اعتراف دارند این است که دولتی که اکنون معرفی شده است همه اعضایش از این جهت که مومن و باتقوا و مقلد امام و مکتبی و پذیرای همان خط سیاسی ایدئولوژی و اسلامی انقلابی مردم هستند، در این جهت کسی تردید ندارد. فقط برادرانی که به عنوان مخالف سخن گفتند در رابطه با بعضی از وزارتخانه‌ها و بعضی از وزراء، آنهم نه در ایمانشان نه در عملشان، نه در تقوایشان، نه درحسن نیتشان، بلکه تنها در اینکه در رابطه با مسائل امنیتی کنونی و مبارزه با ضدانقلاب و تصفیه عناصر فاسد و نامطلوب از سیستم اداری کشور موفقیت چندانی نداشته‌اند، از این جهت ایراد داشتند که بنده هم این ایراد را دارم من در ستون موافقین وقتی که ثبت نام کردم، نوشتم هشتاد درصد با دولتی که معرفی شده است موافق هستم یعنی صددرصد موافق نیستم ولی درعین حال وقتیکه ما می‌بینیم اکثریت این دولت را افرادی تشکیل میدهند که من حیث‌المجموع از دولت‌های بعداز انقلاب قویتر و نیرومندترند از جهت اعتقادی و ایمانی و اخلاقی که صددرصد در خط هستند. ما از ناحیه اینها دیگر نگرانی نداریم که خدای نکرده در برابر ملت و انقلاب و قانون بایستند و در برابر دشمن روحیه سازش و تسلیم داشته باشند ما این نگرانی را درباره اینها نداریم و میدانیم که همه کوشش و تلاش میکنند در جهت به ثمر رساندن این انقلاب، و این حرکت اسلامی، فقط بحثی که هست این است، که آیا ما نسبت به بعضی از وزراء میتوانستیم …. (ما که نه) بلکه جناب آقای رئیس جمهور و جناب آقای باهنر نخست وزیر. آیا این امکان برای آنها بوده که از هرجهت کابینه‌ای را که الان معرفی کرده‌اند از این کاملتر و بهتر و تواناتر را شناسائی و معرفی کنند؟ یا اینکه این توانائی را نداشته است. حالا بعداً ممکن است جناب آقای باهنر یا سایرین پاسخ این سوال را بدهند، اما بنظر ما در بعضی زمینه‌ها میتوانستند (رئیس ـ شما چون به عنوان موافق وقت گرفتید فقط میتوانید پیرامون موافقت صحبت کنید. هرچه مخالفت دارید کنار بگذارید) مخالفتی ندارم من گفتم که 80 درصد موافق هستم. رئیس ـ همان «بعضی زمینه‌ها» را که میخواهید بفرمائید چون وقت موافقین را نباید صرف اینکار بکنید. موحدی ساوجی ـ چشم، اشکالی ندارد. ولی من میخواهم به برادرانی که در مخالفت سخن گفته‌اند این را عرض کنم که ما سعی کنیم از دولتی که معرفی شده است بطور آزاد (ما بهیچوجه مجبور نیستیم) آزادانه بیائیم خدا را و اسلام را و مصلحت کشور را درنظر بگیریم که میگیریم و به کابینه‌ای که معرفی شده است رای بدهیم و این را هم من باید عرض کنم. هیچوقت مجلس شورای اسلامی نباید این چنین تصور بشود که در برابر دولت یا در برابر قوای دیگر کشور یک مجلسی است منفعل و تسلیم‌پذیر که هرکسی را یا هر قانون و لایحه‌ای را یا هرچیزی را به آن ارائه کنند دربست بپذیرد این نیست. مجلس شورای اسلامی باید از حقوق خودش استفاده کند. اگر چنانچه ما این دولت را که بررسی میکنیم، کابینه‌ای که معرفی شده است افرادشان را تائید میکنیم و برنامه‌هایشان را تائید میکنیم به این معنی نیست که بعداً ملزم و مجبور باشیم که اگر چنانچه دولت نارسائیهائی داشت و اشکالاتی در کارش بود و مجلس طبق قانونی که دارد و وظائفی که دارد، دولت یا بعضی از اعضاء دولت را زیر سوال کشید و اشکالات و نواقص را رفع نکرد، مجلس ساکت و آرام باشد. من این را باید عرض کنم. در رابطه با مسائلی که پیش آمده است همواره مجلس سوال کرده است، گرچه بخاطر کثرت لوایح و طرحها و اشکالات آئین‌نامه‌ای و این حرفها واقعاً آنطور که شاید و باید به سوالات نمایندگان پاسخ داده نشده و یا وقت آن نشده است. جزء برنامه قرار نگرفته که نمایندگان مجلس مسائل خودشان را، مطالب خودشان را، سوالاتی را که دارند طرح کنند و روشن بشود و حل بشود. اما در‌ آینده ما نمی‌توانیم به همین شکل به وضع مجلس ادامه بدهیم مسلماً اگر همین دولتی را که الان می‌پذیریم و تائید میکنیم و اگر رای اعتماد هم به آن بدهیم به این معنی نیست که بعداً در برابرش همینطور دست روی دست بگذاریم. مسلم، هم کمکش میکنیم همکاری خواهیم کرد اما در آنجاهائی که واقعاز خطاهایش، خطاهای عمدی و شبه عمد باشد ویا بخواست درست در مسیر اسلام و انقلاب و قانون حرکت بکند، آنجا هم می‌ایستیم سوال میکنیم و در صورت لزوم استیضاح هم خواهیم کرد. ما بهیچوجه حاضر نیستیم که یعنی همه نمایندگان حاضر نیستند که خدای نکرده مصلحت اسلام و مصلحت انقلاب و مسوولیتی را که بر عهده آنها گذاشته شده است فدای دوستی و رفاقت و رودربایستی بکنند. این روشن است پس از این جهت نمایندگان نباید نگرانی داشته باشند و این برنامه‌هائی که تا حالا ارائه شده است من البته چون گفتم که. عباسی فرد‌ـ موافق هم باید مثل مخالف قاطع موافقت کند. موحدی ساوجی ـ این برنامه‌هائی را که دولت به مجلس ارائه کرده است یک مقدار که ما در این برنامه‌ها مطالعه و بررسی کنیم می‌بینیم واقعا این دولت اعلام آمادگی کرده است که در برابر مشکلات سیاسی، امنیتی، داخلی و مسائل سیاسی خارجی و همینطور مشکلات و نارسائیهای اقتصادی و مالی کمر همت و تلاش و کوشش خود را محکم ببندد، تا درجهت حل این معضلات حرکت بکند. من دراینجا لازم میدانم که به بعضی از قسمت‌هائی که در این برنامه آمده است اشاره‌ای بشود، از جمله در رابطه با مسائل اقتصادی. اولا اهداف را ذکر کرده است بمنظور پیروی از سیاست نه شرقی نه غربی و تحقق آرمان استقلال، آزادی لازم است اقتصاد ایران به خودکفائی برسد. این چیزی است که آرزوی همه ملت مسلمان ایران است. عدم اتکاء بر نفت و بالابردن تولید است و کالاهای صادراتی، توزیع عادلانه درآمد و امکانات عمومی کشور، ایجاد امکانات بهره‌گیری از استعدادهای شناخته و ناشناخته و تهیه امکان کمک برای مستضعفان و بعد در تحقق این اهداف سیاستها و روش‌هائی را که لازم دیده است که این سیاست‌ها را اعلام کند که دنبال میکند، یکی در زمینه کشاورزی است. اجرای برنامه جامع کشاورزی شامل تثبیت حقوق مالکیت در کشاورزی، احقاق حقوق غصب شده و اجرای قسط و ایجاد تعاونیهای کشاورزی و واحدهای مشاع، کمک مالی و فنی به کشاورزان کوچک، ایجاد انگیزه برای جلب سرمایه‌های خصوصی در بخش کشاورزی از طریق بخشودگیهای مالیاتی. در زمینه صنعت تعیین حقوق و حدود مالکیت صنعتی که البته لایحه‌اش را باید دولت تعیین کند و تصویب آن هم با مجلس است. توسعه صنایع، تولید ماشین‌آلات کشاورزی و صنعتی. توسعه تعاونیهای تولیدی در صنایع و صنایع پتروشیمی. ایجاد ارتباط بین صنایع موجود از طریق تشویق سرمایه‌گذاری در ایجاد واحدهای تولیدی کوچک و متوسط. توسعه صنایعی که مواد اولیه و نیروی انسانی متخصص را از داخل تامین میکنند. بعد همینطور در زمینه سیاست پولی، حذف بهره وربا از سیستم اقتصادی. در زمینه سیاست مالی یکی از مهمترین ابزارها در احیای ارزشهای اقتصاد اسلامی سیاستهای مالی است. تامین درآمدهای دولت از منابع مناسب، بدون اینکه فشار مالی متوجه طبقات کم درآمد باشد و اختصاص هزینه‌هائی جهت تقویت بنیان‌های اقتصادی در رفع تبعیضات اقتصادی و اجتماعی و همینطور در زمینه خدمات که مربوط به اقتصاد میشود. بازیکی از مسائلی که مطرح است، در زمینه بازرگانی است. من میخواهم از برادرمان آقای عسگراولادی در این زمینه که برای بعضی‌ها شک و شبهه‌ای و یا تردیدی ایجاد کرده‌اند که آیا ایشان در این جهت که بازرگانی کشور ما را بسوی یک بازرگانی سالم اسلامی پیش ببرد و دست واسطه‌های خون‌آشام را قطع بکند و بازرگانی خارجی را دولتی بکند. برای بعضی‌‌ها در این زمینه القاء شبهه کرده‌اند که اگر ایشان روی کار بیاید وزارت بازرگانی را ممکن است «وزارت بازاری» بکند، درصورتیکه برادرمان عسگراولادی بحمدالله یک عنصر مبارز مجاهد مسلمان متعهد شناخته شده‌ای برای همه نمایندگان و ملت ایران است. این چه تردیدی درباره ایشان است؟ و یا آن جوی را که ایجاد میکنند بطور کلی علیه همه بازار و همه بازاریها که گوئی میخواهند در این کشور اصلا کاسب کار جزء یا کل نباشد. این چیز غلطی است. در اسلام مساله کسب (خرید و فروش) اگر در آن محدوده اسلامی بتوانیم قرارش بدهیم و این نوع کسب‌ها و کاسبی‌های حرام از احتکار و ربا و بی‌انصافی و کم‌فروشی و گران‌فروشی ناشی میشود ما این را بتوانیم از این زواید غلط و آثار نادرستی که از زمان گذشته بجا مانده است پاک کنیم مساله بازار و مساله فعالیتهای تجاری از مسائل اسلام است و ما مسلم این انتظار و امید را از برادرمان عسگراولادی داریم ایشان نه ضدبازاری مسلمان و متعهد است و نه طرفدار سرمایه‌دار و آن بازاری خون‌آشام بی‌انصاف و راحت‌طلب و سودجو است ما درباره ایشان چرا اینطور یا تبلیغ کنیم یا جوسازی بکنیم؟ و لذا می‌بینیم برنامه‌ای که درباره بازار در قسمت مربوط به وزارت بازرگانی در اینجا ارائه شده است نوشته شده. همت و تلاش در اجرای اصل 44 قانون اساسی، دولتی کردن سریع واردات کالاهای اساسی و پرمصرف باتوجه به اصول 43 تا 49 همان قانون در مورد دولتی کردن بازرگانی خارجی از طریق درخواست تصویب قوانین مورد لزوم و ایجاد و توسعه مراکز تهیه و توزیع کالا و تعاونیهای توزیع با شرکت دادن مردم و همکاری با دولت.» اینکه بعضی‌ها میگویند، نکند ایشان نمیخواهد این اصل را اجرا کند، این حرف چیست؟ مگر کسی میتواند در این کشور برخلاف قانون اساسی حرکت بکند؟ بنابراین مساله دولتی کردن بازرگانی خارجی آن هم از روی اصول برمبنای صحیح با شیوه اصولی و درست که خود کمیسیون بازرگانی هم درجریان آن هست. اینکه ما خیال کنیم که امشب را صبح کنیم و صبح یک دفعه همه بازرگانی ما دولتی بشود، ملی بشود و بعد هم از نیروهای باتجربه مومن و با اخلاصی که در این کار تجربه هم دارند استفاده نکنیم. این شدنی نیست یکی از برادرها در همین مجلس، از نمایندگان مجلس هم بود به من چون اطلاع داشتم این موضوع را گفتند که وزارت بازرگانی یک فردی را از غیرافراد بازاری باتجربه وارد و مومن ماموریت دادند که از خارج یک جنسی را وارد بکند. دو ماه معطل کرد و آن جنس با اینکه از مواد غذائی بود و لازم و مورد نیاز بود دو ماه معطل کرد نتوانست پیدا بکند و وارد بکند ولی یک بازاری مومن و متعهد به دولت تعهد کرد که «من در عرض یک هفته وارد میکنم» و وارد هم کرد. ما نمیتوانیم از این نیروهائی که تجربه دارند و مومن هستند و میدانیم که سودجوئی هم درنظرشان نیست اگر هم باشد جلوشان را میگیریم از اینها نمیتوانیم ما استفاده نکنیم حتی در تجارت خارجی که دولتی میشود و دولتی هم باید بشود. رئیس ـ 5 دقیقه وقت دارید، اجازه بدهید پیش از اینکه شما 5 دقیقه‌تان را استفاده بکنید… موحدی ساوجی ـ نیمساعت وقت قانونی من است. رئیس ـ خیلی خوب حالا 25 دقیقه از وقت قانونی‌تان گذشته است. الان وقت نماز شده است بعد از صحبت آقای موحدی طبق آئین‌نامه آقای باهنر باید درباره مطالبی که امروز مطرح شده است، مطلبی بگویند. ما حداقل نیمساعت وقت جلسه را تمدید بکنیم که بحث امروز ما تمام شود. وادامه بحث را به فردا موکول میکنیم. هادی ـ نیمساعت وقت کم نیست آقای هاشمی؟ رئیس ـ فکر نمیکنم چون بهرحال ما فردا این جلسه را داریم و ان شاءالله فردا تمام میشود. یوسفی اشکوری ـ فردا، یک جا جواب بدهند. رئیس ـ خیر، آئین نامه میگوید در پایان هرجلسه ایشان باید توضیح بدهند. آقایانی که با نیمساعت تمدید وقت موافقند قیام بفرمایند (اکثریت برخاستند) تصویب شد. آقای موحدی بفرمائید. موحدی ساوجی ـ همینطور در مساله تعاونی‌ها می‌بینیم که در برنامه وزارت بازرگانی اینکه گفته میشود وزیر محترم بازرگانی که قبلا در دولت آقای رجائی بودند برادرمان آقای کاظم‌پور ایشان تاکید داشتند بر تعاونی‌های توزیع در داخل ولی نکند آقای عسگراولادی بخوانند این شیوه را دنبال نکنند می‌بینیم خیر، در برنامه عینا آمده است که همان سیاست تعاونی‌های توزیع و مردمی که هرچه بیشتر دست واسطه‌های غیرلازم و غیرضروری کوتاه بشود، این شیوه باز در برنامه وزارت بازرگانی هم آمده است. دربرنامه وزارت کشور هم که مطالعه کردم از هرجهت برنامه خوبی است ولی مساله روی اجرای آن هست. ما از خداوند متعال میخواهیم که به دولتی که الان معرفی شده است و به یاری خدا و بنظر نمایندگان اگر تصویب شد، خداوند متعال به این دولت توانائی و قدرت پیشبرد این برنامه‌ها را بدهد و خداوند متعال این دولت را در جهت حل مشکلات، خدمت به مستضعفین، حمایت از کشاورزان، کارگران، روستانشینان، طبقات محروم این جامعه، نیروهائی که واقعا کمترین بهره را در زندگی اجتماعی و اقتصادی این کشور دارا بوده‌اند و بیشترین فداکاری را تا حالا کرده‌اند در این راه از بذل مال و جان و خون دریغ نکرده‌اند، خداوند به این دولت توفیق حمایت به حق از این همه توده‌‌های محروم و مستضعف را عنایت بکند و این دولت ان شاءالله در استقرار امنیت قضائی و امنیت اجتماعی در کشور موفق باشد و ایادی مزدوران امپریالیزم آنهائی که به کشور ما تجاوز کرده‌اند و همینطور ضدانقلابیون داخلی را از این کشور و از سر این ملت کوتاه بگرداند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. رئیس ـ متشکر، آقای دکتر باهنر شما اگر مطلبی دارید که مفید میدانید، بفرمائید. زرهانی، آقای هاشمی، به سوالات هم جواب بدهند. رئیس ـ سوالات را هم خدمتشان دادیم گفتیم سوالات کتبی باشد و ایشان با توجه به سوالی که شده است مطالب را میگویند. دکتر باهنر (نخست وزیر) ـ بسم الله الرحمن الرحیم، باتوجه به اینکه فردا هم فرصتی داریم، و ان شاءالله فرصت مفصل‌تری، اگر بعض از دفاعیات برای فردا ماند، ان شاءالله جبران میشود. در مورد مسائل خاصی که برادران مخالف صحبت کردند من امیدوارم دور از موضع توجیه گرایانه و تعصب مدارانه وارد بحث بشویم، اگر حتی مواردی بنظر خودمان لازم است اعتراف بکنیم، اعتراف بکنیم، مواردی هم که یا بر برادر انتقاد کننده اشتباه شده یا در قضاوت کمی جانب افراط رفته‌اند، در آن موارد هم توضیح داده بشود و صحبت بشود. یک مورد که یک مقداری سریع‌تر میشود به آن پرداخت، در مورد برادرمان آقای اصغری بودکه گفته شد راجع به ایشان که ایشان کاندیدای نمایندگی دفتر هماهنگی بوده‌اند در انتخابات بهار همدان. (صاحب الزمانی ـ این دروغ است.) اولا آقای صاحب الزمانی که خودشان اهل آن منطقه هستند اعلام میکنند که دروغ است خود ایشان اینطور نوشته‌اند که اولا اصولا از طرف دفتر حزب کاندیدا بوده‌اند بعد در روزنامه انقلاب اسلامی آخرین شماره‌ای که بعد از آن شماره دیگر نه فرصت تکذیب بوده نه فرصت اعلام. ایشان را بعنوان نماینده دفتر هماهنگی هم معرفی کرده‌اند و بعد ایشان اعتراض خودشان را نمی‌توانستند در روزنامه منتقل بکنند که من نمیخواهم از دفتر هماهنگی کاندیدا باشم. بعد اطلاعی که خود من در عمل از ایشان در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری ونمایندگان میان دوره‌ای مجلس دارم ایشان با اصرار از هیات دولت اجازه گرفتند که بروند برای مساله ریاست جمهوری تبلیغات بکنند و بعد اطلاعی که داریم ایشان ده به ده، دربه در، شهر به شهر در مناطق همدان، همه جا سخنرانی و تبلیغات، برای اینکه بتوانند آراء بیشتری را برای ریاست جمهوری برادرمان رجائی و همچنین برای نمایندگی آقای اکرمی اینطور که من اطلاع دارم آقای اکرمی که از همان منطقه برای مجلس نماینده شدند، از کسانی که سخت اصرار داشت که آقای اکرمی نماینده صالحی هستند و ایشان کاندیدا بشوند ایشان بودند. در هرحال بعد هم میدانید که معرفی ایشان از طرف شورای عالی قضائی بود و یاد برادر شهید بزرگوار و مجاهدمان آیت الله بهشتی گرامی باد که ایشان هم جزء معرفی کنندگان ایشان بودند به عنوان وزیر دادگستری و بعدهم برادران اطلاع دارید که در وزارت دادگستری بالخصوص، بیشترین اختیار برای بازسازی وزارت دادگستری و تشکیل دادگاهها و انتخاب قضات و تربیت قضات و غیره و غیره دراختیار شورای عالی قضائی است. وزیر دادگستری در واقع رابطی است بین شورای عالی قضائی ودولت و مجلس. و اما در مورد برادرمان دکتر منافی. آقای دکتر منافی در چه شرائطی وزارت بهداری را به عهده گرفته‌اند؟ درست در شرائط جنگ یعنی در شرائطی که اگر ما معدل زخمی‌های همه روزه جنگ را درنظر بگیریم، بیائیم 11 ماه یا 10 ماه مثلا 300 روز جنگ را با 30 هزار تقریبا مجروحی که ما در جبهه‌ها داشتیم (این را حساب کنیم) 300 روز را نسبت به 30 هزار یعنی هر روز 100 زخمی ومعلول، با وضعی که وزارت بهداری از نظر فقر پزشک آن هم پزشکی که درخدمت مردم بخواهد باشد، داشته است و آنچه که بعنوان یک نکته قوت برای ایشان نقل میشود این است که ایشان توانسته است مرتب گروه گروه پزشکان را به جبهه اعزام بکند هر وقت حادثه‌ای پیش آمد و در همین چند روزه خود ما مکرر آزمایش کردیم انفجاری پیش میآید ایشان نیمساعت بعد جراح را بالای سر زخمی‌ در بیمارستان حاضر میکرد وقتیکه مساله زلزله کرمان پیش آمد کرد شب ساعت 9 زلزله اتفاق افتاد و ایشان ساعت 4 یا 5 صبح اکیپ پزشکی خودش را بسوی کرمان فرستاد. وقتی مساله لبنان پیش آمد کرد باز گروهش را فوری آماده کرد برای اینکه بفرستند که البته بعلتی فرستاده نشد. حضور ایشان برای اینکه بتواند در این صحنه‌ها فوری اعزام پزشک بکند بسیار جالب و چشمگیر بوده است و شب و روز هم ندارد البته ممکن است شما در دهها بیمارستانی که در هر بیمارستانی 200 نفر، 100 نفر، 300 نفر زخمی و مجروح افتاده شما یک کسانی را ببینید که احیانا به آنها درست رسیدگی نمیشود. درنظر بگیرید که امکاناتی که لازم است برای اینکه این بیمارستانها تامین بشود، چقدر سنگین است. مساله پزشک است پزشک جراح بایستی تربیت بشود وتخصص پیدا بکند مثل بعض کارهای جهادی نیست که ما بتوانیم هرجوان انقلابی و مسلمان را فوری برای کار جهادی اعزام بکنیم باید پزشکی باشد که سالها کار کرده باشد در هرحال ایشان در این زمینه موفقیتهای خوبی داشته‌اند البته ما با خود ایشان صحبت کردیم که بایستی برای آینده وزارت بهداری طرحی داشت و روی طرح درمان و آموزش که مساله پزشکی آینده ما است با ایشان صحبتی کردیم و قرار است که با هماهنگی ستاد انقلاب فرهنگی از نیروهائی که در این زمینه آمادگی دارند، استفاده بشود، برای اینکه اینکار راه بیفتد و اما باز در مورد ایشان مساله انجمن اسلامی مطرح شد و انجمنهای اسلامی و امضاهائی که کرده‌اند. ببینید اولا یک نامه‌ای ایشان همین چند روز قبل در زمینه انجمنهای اسلامی نوشتند و از یکی از روحانیون آقای جمشیدی درخواست کردند که ایشان اقدام کنند برای تائید و تثبیت و خالص کردن انجمنهای اسلامی و اعضاء پاک و صادقشان و تصفیه افرادی که به صورت فرصت‌طلبانه آمده‌اند خودشان را جزو آن انجمنها جا زده‌اند. اگر بدانید پریروز یک صحنه‌ای که بسیار بسیار، برای ما باعث گله و ناگوار بود. متاسفانه ظاهرا بوسیله یکی از انجمنهای اسلامی، که من به هیچوجه معتقد نیستم که آن فرد مربوط به انجمنهای اسلامی بوده است. یک بیماری که چندی در بیمارستان بوده و مجروح بوده بعد بالاخره شهید شده و از دنیا رفته است. این را آمده بودند و یک عده‌ای را در خیابان راه انداخته بودند و توی بیمارستان شعار میدادند که پزشک فلان باید اخراج گردد و باید اعدام گردد و این حرفها … یک عده پزشکان متعهدی که شب وروز دارند جراحی میکنند و بیماران را دارند معالجه میکنند. حالا یک بیمار هم مرده و شهید شده و فوت کرده است و بعد اینطور جنجال در خیابان و در بیمارستان علیه پزشکانی که الان دارند جراحی میکنند این را ما به هیچوجه نمیتوانیم بپذیریم و تسلیم بشویم. ما خودمان از پایه گذاران و از طرفداران اساسی پروپا قرص انجمنهای اسلامی در آموزش و پرورش و در جاهای دیگر بودیم و اعلام کردیم بعنوان یک نهاد انقلابی می‌پذیریم. و تقویت میکنیم و تائید میکنیم. اما هرکسی که اسم انجمن روی خودش گذاشت. ما نمیتوانیم بپذیریم و هرگونه توقعی که داشتند، آنرا فوری تائید کنیم. باید روی این مساله واقعا کارکرد. البته ما نمیخواهیم صددرصد هم بگوئیم که برادرمان دکتر منافی درحدنصاب همه آنچه را که بایستی انجام بشود، انجام داده‌اند. البته ضعف‌هائی وجود دارد که بایستی ان‌شاءالله این ضعف‌ها جبران بشود. و اما در مورد برادر عزیزمان آقای مهدوی کنی، اولا این ما بودیم که مجددا ایشان را بدام انداختیم و ایشان همینطور که قبلا هم اعلام کرده بودند، دوست داشتند در پست دیگری و درجای دیگری به خدمات خودشان ادامه بدهند. من بدون اینکه باز خواسته باشم موضع توجیه گرانه بگیرم در یکی دو موردش واقعا لازم است که یک مقدار ما تحلیل و بحث کنیم. یک بحث، بحث امنیت کشور است، بحث امنیت کشور، متکی است لااقل به سه بعد یکی بعد سیاسی دارد یعنی باید دولت موضع خودش را درباره مثلا گروهها یا فلان جناح سیاسی روشن بکند، سیاست کشور معلوم بشود که در برابر فلان گروهک آیا بنا است که اینها تصفیه بشوند؟ دستگیر بشوند؟ توقیف بشوند یا نه؟ پس یک بعد و تصمیم‌گیری سیاسی دارد. بعد دومش هم دست دادگاهها است و دادگاهها هستند که بایستی براساس معیارهای اسلامی قاطعیت خودشان را داشته باشند و وظیفه خودشان را انجام بدهند. یک بعدش هم بعد انتظامی است. یعنی آن مسوولانی که باید بروند و مجرم را دستگیر کنند و تحویل دادگاه بدهند مجرم دستگیر کردن براساس تعیین خط مشی سیاسی امنیتی است و قاطعیت به خرج دادن مربوط به دادگاهها است. درعین حال این یک مساله است. خوب شما ببینید همین کمیته‌ها یا همین سپاه پاسدارانی که در برابر گروهها، چهارماه پیش وضعش روشن نبود و نمیدانست که باید چه کار بکند. و چه بسا بسیاری از خانه‌ها را میشناخت، بسیاری افراد را میشناخت اما نمیدانست باید دستگیر بکند؟ باید طور دیگری عمل بکند؟ چون خط مشی سیاسی و موضع سیاسی امنیتی دقیقا روشن نبود پس تمام ما آوار را روی سر وزارت کشور خراب نکنیم مساله شهربانی هم، مساله‌ای است که ما بهیچوجه نمیخواهیم صددرصد تائید کنیم. دیروز هم که ما خدمت امام شرفیاب شده بودیم ایشان مخصوصا تاکید کردند وقتی که این کلمه را خواستند بگویند با آن نگاه درعین حال قاطع پراز فرمانشان به ما گفتند که شهربانی هم بایستی اصلاح بشود. و بایستی راه بیفتد و درست بشود. ما نمیخواهیم بگوئیم که حتما همه کار شده است. بسیاری کارها یا امکانش نبوده است یا درهرحال، اشکالاتی در اجرا بوده است یا درهرچیز، ولی نشده است. یا به قدر نصاب و به حدنصاب نشده است. حتما بایستی در مساله شهربانی کارکرد و در مساله ژاندارمری باید کار کرد. در مورد کمیته‌ها خود ایشان مکرر درمکرر از وضع بعضی از کمیته‌ها گله داشتند و باصطلاح عذر ایشان این است که میگویند که من دو سمت را نمیتوانم داشته باشم هم کمیته، هم وزارت کشور و به حق هم هست. قبلا هم که قرار نبود که ایشان وزیر کشور باشند به عزم اینکه بروند کمیته‌ها را اداره کنند و حتی دو سه روز قبل که خدمت امام مساله آن دو نفر شورایعالی قضائی مطرح بود که بایستی مجددا انتخاب بشوند، پیشنهاد آقای مهدوی خدمت ایشان داده شد ایشان میفرمودند که یا شورای عالی قضائی را بپذیرند و یا کمیته‌ها را بپذیرند. یعنی یکی از این دوکار را بپذیرند. که به آن کار درست برسند. الان من خدمتشان عرض میکنم که وزارت کشور را که پذیرفتند برای کمیته‌ها حتما باید یک کاری بشود. چون بسیاری مسائل دارد. ضمن اینکه کمیته‌ها نقش بسیار مفیدی برای حفظ امنیت و اداره مسائل داشتند. البته مسائل نابابی هم در کمیته‌ها وجود دارد که بایستی روی آنها کاربشود. البته من مطمئنم که باز مسائل دیگری در این زمینه هست که بایستی بازهم ما بعنوان تحلیل یا دفاع روی مساله کار و بحث بکنیم. موضوع دیگر در مورد برادرمان آقای مهندس موسوی است انصاف قضیه این است که در این زمینه کم لطفی شد در نوع قضاوتی که درباره برادرمان مهندس موسوی شد درست از همانجا که موضع قوت ایشان است بعنوان موضع ضعف استفاده شد. ایشان لطف بفرمائید آن مقالاتی که راجع به روشن فکری، روشن فکران ایشان در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته‌اند یک مطالعه مجدد بکنید. ایشان در مقالاتش اصرار داشت که این کلمه روشن‌فکری که دزدیده شده است و به ناحق به افرادی گذارده شده است که آنها عمق فکری ندارند، روشن فکری ندارند و ایشان در این مقاله تحلیل کرده‌است که روشن فکر واقعی روحانیت است. و روحانیون آن قشر واقعی روشن فکر است. روشن فکر آن کسی هست که بتواند به راستی تا اعماق مکتب و تا اعماق ایدئولوژی را بشناسد و خط سیاسی مکتب را بشناسد. ایشان، این بحثها را کرده است و بعد گفته است که منحصرا روشن‌فکران در دادن خط انقلاب نقش موثر داشته‌اند. پس اول شما برداشت ایشان را از روشن فکر بخوانید و بعد قضاوت کنید. مساله دیگر، ملی گراست، آن هم واقعا مایه گله است. با قاطعیت میگویم تنها روزنامه‌ای که مساله ملی گرائی را علم کرد و رویش جنجال راه‌انداخت و بحث کرد و کوباند و تحلیل کرد و در سلسله مقاله‌های مفصل جمهوری اسلامی بود با ابتکار نوشته‌های ایشان که اصلا ملی گرائی را موهون کرد و تحلیل کرد در درون ملی‌گرائی چیست؟ آنوقت ما بخواهیم ایشان را که کوبنده ملی‌گرائی است با تحلیل سیاسی دقیق بعنوان ملی‌گرا معرفی کنیم این باعث گله است. بعد شما ببینید، ایشان بعداز اینکه به وزارت امورخارجه منصوب شده‌اند، اصلا وزارت خارجه ما فعال شده است اصلا سیاست خارجی ما جهتی پیدا کرده و زبانی پیدا کرده‌است و حرکتی و توانی پیدا کرده است و ما باید افراد را در عمل بشناسیم بعد شما فقط کافیست همین بیانیه‌ای که در این طرح دولت که ما خدمتتان داریم ان شاءالله امیدواریم که امشب و عصر برای خواندن آن فرصت پیدا بکنید. آن بخش سیاست خارجی‌اش را بخوانید. شما ببینید این بیان ایشان و تحلیل ایشان در این زمینه چیست؟ و این نشانگر طرز فکر ایشان هست و موضع مکتبی و ایدئولوژیکی و سیاسی ایشان هست و امیدواریم که ما با داشتن ایشان در کابینه لااقل از وزارت خارجه‌مان بطور قاطع مطمئن باشیم که میتواند خط اسلام و انقلاب را ادامه بدهد. البته بازهم من عرض میکنم اگر چنانچه اشتباهی بود، اگر چنانچه ضعفی بود، میشود با ضعفها مبارزه کرد و تذکر داد و رویش کارکرد. مساله دیگر، من بازهم یادم آمد در مورد آقای دکتر منافی و این معاونینشان است ببینید من بد نیست که بگویم یکی از معاونین رفته‌اند برای رسیدگی به وضع پزشکی مثلا به فلان منطقه مرزی مثلا درخاش، در فلان جا. حداکثر اتهام و مساله این است که این آقا که از بیمارستان بیرون آمده و سرکشی کرده آنجا رفته در بازار که آنجا مثلا بلوز میفروشند یا کفش میفروشند یا مثلا رادیو میفروشند، یک عدد رادیو، یک عدد ساعت مثلا فرض کنید در آن شهر که وارد شده گرفته با خودش سوغات آورده است. تازه این اتهام دروغ است یعنی اصل این اتهام هم دروغ است و تازه ایشان همان شهید مظلومی است که جزو شهدای هفتاد و دوتن شهید شده است و از بهترین چهره‌های پزشک و مومن متعهد ما بود اسم میبرم، مرحوم دکتر معیری بود، ایشان از بهترین پزشکان بود. حالا مساله را علم میکنند… غفاری ـ آقای باهنر آن کسی که باهم خریده‌اند میگویند من حاضرم شهادت بدهم. رئیس ـ آقای غفاری شما که اینقدر بی‌نظم نبودید، مدعی نظم بودید. باهنرـ خیلی خوب، خریده باشد. من اول گفتم که برفرض که خریده باشد یک تکه پارچه یا مثلا رادیو خریده باشد و حالا این را باز من بدون اینکه بخواهم برادر عزیزمان آقای غفاری را بگویم یعنی ایشان گزارش داشتند. ایشان هم از روی اسنادی که به ایشان داده شده بود، خواندند. من نمیخواهم باز به ایشان چیزی بگویم. درهرحال گزارشهائی داده میشود، نقاط ضعفی نقل میشود و این نقاط ضعف اولا لازم است که بیشتر روی آن کار بشود و بیشتر ارزیابی بشود و اگر در نتیجه ارزیابی رسیدیم به اینکه واقعا نقطه ضعف وارد بوده‌است البته برادران وزیر ما باید بپذیرند. من این جلسات امروز و فردا را دقیقا خط دهنده و سازنده برای هیات وزیران میدانم. یعنی ما بهترین درس از تذکرات مخالفین میگیریم. مخالفین عزیز ما چه بحث میکنند درباره اینکه فلان وزیر مثلا معاونانش را ناباب انتخاب کرده است. این یک اخطار تندی است به برادران وزیرمان در آینده که بدانند که مورد مواخذه و مورد سوال خواهندبود. و بایستی بهترین چهره‌ها را برای معاونینی‌شان انتخاب کنند. وقتی که گفته میشود فلان مدیر کل‌شان ناباب است، این بعنوان یک خط سیاسی، خط اداری که به اینها داده میشود بایستی ان شاءالله از آن استفاده نمایند. بنابراین، ما در عین حال واقعا ایرادها و انتقادها را برای خودمان سازنده میدانیم و نمیخواهیم بگوئیم که همه‌اش وارد نیست و همه‌اش را رد بکنیم. حتما ممکن است یک مقدار کمبودها و ضعف‌ها هم وجود داشته باشد. ولی درعین حال امیدوار هستیم که این کمبودها و ضعف‌ها رفع بشود. و اما در مورد مساله آقای دکتر نجفی در اصفهان و اینکه ایشان در مورد روزنامه میزان چیزی نوشته‌اند. توضیح ایشان این است که بعد از تعطیل شدن روزنامه میزان یک چیزی را چاپ کرده‌اند که بصورت فرم مانند است و این را برای تعدادی از افراد و شخصیتهائی که در راس یک مسوولیتی بوده‌اند فرستادند و از جمله برای اصفهان برای روسای دانشگاهها و مدیران کل و در داخل آن نامه هم یک پاکت سفید گذارده بودند برای اینکه کسی که میخواست نظرش را بدهد پاکت و تمبرش را هم داشته‌باشد یک جاذبه‌ای باشد که بهرصورت بتواند نظرش را بدهد. این چنین نامه‌ای بعنوان سوال درباره اینکه میزان چرا تعطیل شد و بنظر شما خوب بوده یا نبوده یا فلان است یا سلب آزادی شده است، سوالهائی کرده بوده، حالا من نمیدانم سوالها چه بوده است. اینطور سوال هم به ایشان رسیده است. و ایشان هم از کسانی هستند که آن نامه را تا کرده و آن پاکت را سفید همچنان حفظ کردند و پرنکردند و نفرستادند. ولی اسمشان مانند کسانی که برایشان میزان فرستاده و از آنها سوال کرده در لیست آمده‌است یا احیانا خود پاکت در دانشگاه وقتی که پستچی آورده و دست افراد افتاده که مثلا از ایشان هم درباره میزان سوال شده‌است. این هم توضیح خود ایشان در این زمینه است. ومن در همین جا توضیح بدهم که برادرمان نجفی را که ما برای وزیر فرهنگ و آموزش عالی پیشنهاد دادیم کسان مختلفی پیشنهاد میشدند ما بالاخره به ایشان که رسیدیم علتش این بود که محور دفاع از ایشان و معرفی ایشان، جهاددانشگاهی بود جهاددانشگاهی میدانید که وسیع‌ترین و موثرترین نهادی است که در ستاد انقلاب فرهنگی و در مساله انقلاب فرهنگی نقش دارد یعنی هزاران دانشجو و استاد متعهدی که در سراسر کشور در نقاط دانشگاهی مشغول خدمات هستند و توانستند از نیروهای آزاد شده دانشگاهی برای سازندگی، برای اختراع، برای اکتشاف، برای تحقیق، برای تدریس استفاده نمایند. این اسمش جهاددانشگاهی است. آنوقت در راس این جهاددانشگاهی، یک کمیته‌ای وجود دارد که آقای نجفی یکی از اعضاء هیات مدیره جهاددانشگاهی هستند و ایشان را جوانان و دانشجوهای خط امام انقلابی جهاددانشگاهی معرفی کرده‌اند و ما فکر کردیم که باتوجه به اینکه تکیه زیاد انقلاب ما این روزها یعنی اصولا بدوش جوانها و دانشجویان متعهد مسلمان ما هست بایستی بنظر آنها و به پیشنهاد آنها ارج بگذاریم و فعالانه در همین دوسه روزی که این مسوولیت به ایشان داده شده است با ستاد انقلاب فرهنگی، با جناحهای مختلف، کمیته‌ها مشغول تماس گرفتن، برنامه‌ریزی، کارکردن اینطور چیزها هستند. امیدواریم که آن ابعادی که لازم بود در این وزیر رعایت بشود که خیلی هم ما گرفتار این مساله بودیم و تا آخرین روزها نمی‌توانستیم به نتیجه برسیم. ان‌شاءالله در وجود ایشان این مشکل حل بشود. یک نکته‌ای را که بعضی از برادران به آن اشاره کردند و آن این بود که وزیری که شما در آخرین ساعت، یا یک شبه انتخاب میکنید این چگونه وزیری میخواهد باشد؟ پاسخ این است بلی، تصمیم را آدم در یک لحظه میگیرد. اما مقدمات تصمیم ممکن است که ده روز باشد. یا چندسال سابقه زندگی یکنفر باشد. بلی، ما حتی کسانی بود که شاید یکساعت قبل از اینکه اسمش را روی کاغذ بیاوریم و به مجلس بفرستیم، تصمیم گرفتیم اما نه به معنای اینکه این چهره را آن ساعت شناختیم و همین ساعت گفتیم که این آقا وزیر باشد، بلکه این آقا از ده روز قبل شاید از مدت‌ها قبل مطرح بوده و مقایسه میشده، ارزیابی میشده ما نمیتوانستیم به تصمیم نهائی برسیم، یک ساعت قبل از اینکه اعلام بکنیم، به تصمیم نهائی رسیده‌ایم. بنابراین تصمیم در یک لحظه است. نه مطالعه و شور و تحقیق درباره فرد. یک نکته هم در زمینه اطلاعات بگویم و قسمت اطلاعاتی که بایستی در کشور وجود داشته باشد. یکی از برادرها گفتند که چرا وزارت کشور اطلاعات ندارد؟ البته اعتراض وارد است. بایستی وزارت کشور سازمان اطلاعاتی هم داشته باشد. اما لایحه‌ای شورای انقلاب تصویب کرد براینکه مراکز مختلف اطلاعاتی کشور در نخست وزیری متمرکز بشوند. برای اینکه اگر بنا باشد سپاه جداگانه، ارتش جداگانه، وزارت کشور جداگانه، کمیته‌ها جداگانه، برای خودشان سازمان اطلاعاتی داشته باشند. گاهی میشد که هریک از این نهادها به دنبال اطلاعات خودشان مثلا میرفتند در یک خانه تیمی برای اینکه آنجا کشف کنند، اول مسوولانی که از کمیته بودند به دنبال اطلاعات خودشان در آن خانه رفتند، دو ساعت بعد از طرف سپاه بدون هماهنگی آنها هم سراغ همین خانه رفتند و تصور کردند که آن افرادی که آنجا هستند، افرادی هستند که بایستی دستگیرشان بکنند. به خاطر اینکه از دو طرف اطلاعات آمده، و همآهنگ نبوده است. بنابراین قرار شد که اطلاعات دریکجا متمرکز و همآهنگ بشود. آنروز خیلی بحث بود که کجا این اطلاعات متمرکز بشود؟ بنظر رسید در نخست وزیری والان ما هنوز به آن نتیجه نرسیدیم یعنی بایستی این کار بشود این البته مانع نیست که در یک مراحلی سازمانهای اطلاعاتی خود وزارت کشور هم داشته باشد چون باید کار بکند کار امنیتی باید بکند، باید تصمیم بگیرد. و بنابراین، باید دقیقا درجریان مسائل اطلاعاتی باشد. حالا همآهنگ کردن با سپاه، با نخست وزیری، با جاهای دیگر، آن به جای خود که حتما بایستی انجام بشود. و اما قضیه ایدئولوژی سیاسی که چرا در شهربانی و در ژاندارمری دستگاه ایدئولوژی سیاسی نبوده است من البته از آن مثالی که زدم از نقطه قوت این مساله استفاده کنم در این میان به نفع دفاع از برادر عزیزمان سرهنگ نامجو. میدانید که ایشان مبتکر بوجودآوردن یک دانشکده افسری در خط مکتب و امام هستند یعنی ما یک وقتی که میگفتیم که آموزش و پرورش ماخیلی سخت‌گیر برای انتخاب معلمین جدید است بطوری که اگر یادتان باشد، جوسازی‌های سابق ما را به تفتیش عقاید متهم میکردند میگفتند که شما یک دستگاه تفتیش عقاید دارید که سانسور میکنید، اینها را چنین و چنان میکنید. بعد ما تحقیق کردیم و معلوم شد که دستگاه آقای سرهنگ نامجو در دانشکده افسری یک چیزی بالاتر از آن دستگاه آموزش و پرورش ما هست و با دقت هرچه تمامتر، ایشان تعدادی را انتخاب کرده‌اند و مثل اینکه دوره دوم یا سوم هم انتخاب شده‌اند و حالا حدود هفتصد نفر هستند. و اینها از بهترین جوانهای مسلمان متعهد و مومن هستند که برای آینده ارتش دارند تربیت میشوند. ایشان تاکید داشت، تاکید خیلی جدی، گفت آقا بگذارید، من همانجا باشم و کارم را انجام بدهم. با اینکه میدانم که در وزارت دفاع کارهای بیشتری است و مسوولیت سنگین‌تری است ولی بگذارید کارهایمان را در آنجا انجام بدهیم، که البته با ایشان یک قراری گذاشتیم که به صورتی ان شاءالله آنجا ادامه پیدا بکند و اداره بشود حالا نظیر کار ایشان را البته در ژاندارمری یا در شهربانی نشده است یا مثلا دستگاه سیاسی ایدئولوژی شاید در ارتش بهتر و بیشتر کار کرده است ولی در شهربانی، ژاندارمری هم از چندی قبل بوده و کارهائی هم انجام داده شده است و البته من فکر میکنم باید بسیار تقویتش کرد و حتی یک پیشنهادی بعضی از برادران میدادند و میگفتند که خوب است اصلا برای همه وزارتخانه‌ها، یا یک معاونی که در جهت بازسازی فکری و تربیتی، اخلاقی و اینطور چیزها کار بکند و طرح داشته باشد بوجود بیاوریم یا دائره و یا اداره‌ا‌ی برای این منظور بوجود بیاید. و حتی گفتم که ممکن است ما از برادران متعهد روحانی و غیر روحانی مجلس‌مان تقاضا بکنیم که هریک از آنهائی که دارای فکری و آگاهی و اندیشه‌ای و بار علمی هستند بپذیرند که در ساعات آزادشان در یکی از این وزارتخانه‌ها مسوولیت هدایت جنبه‌های اسلامی و تربیتی را بپذیرند. و ما هم با کمال اخلاص تقاضا میکنیم از ایشان و ان شاءالله امیدواریم که این همکاری را برادران با ما در وزارتخانه‌ها برای بازسازی آینده بکنند. ولی البته باز اینها را نمیخواهم بگویم فقط جنبه توجیه‌گرانه داشته باشد که بگوئیم خیر، آنچه بایستی انجام بشود شده است بعداز بایستی، نه، ممکن است… رئیس ـ آقای باهنر وقت مجلس تمام است اگر مطالبی دارید؟ ممکن است برای جلسه بعد بگذارید چون آن مقدار وقتی که تمدید کردیم، تمام شده است. دکتر باهنر ـ خوب پس ما از برادران تا فردا خداحافظی میکنم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. 6- پایان جلسه و تاریخ تشکیل و دستور جلسه آینده رئیس ـ جلسه بعدمان فردا دوشنبه ساعت هشت صبح خواهد بود (عده‌ای از نمایندگان ـ آقای هاشمی بگذارید هفت صبح) ولی به آقایان وزراء تذکر میدهم که ما فردا نطق قبل از دستور نداریم آقایان وزراء لطفا راس ساعت هشت صبح تشریف بیاورند که فردا کارمان تمام بشود. پس جلسه فردا ساعت هشت صبح است و موضوع بحث ادامه بحث درباره کابینه است. جلسه ختم میشود. (جلسه در ساعت 45/12 پایان یافت) رئیس مجلس شورای اسلامی ـ اکبر هاشمی رفسنجانی