قدر آقای هاشمی را ندانستیم --- مصاحبه مباحثات با ایت الله سید جعفر کریمی
با تشکر از لطف حضرتعالی که ما را به حضور پذیرفتید، میخواستیم در مورد مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی از حضرت عالی سؤالاتی بپرسیم. بهعنوان اولین سؤال، خاطرتان هست اولین بار چه زمانی همدیگر را در قم دیدید؟
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدیلًا * لِیَجزیَ اللَّهُ الصّادقینَ بصِدقِهِم»؛ «از مؤمنین مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد کردند، صادقانه وفا کردند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند* تا خداوند راستگویان را به راستیشان پاداش دهد…».
با عملیشدن نهضت امام راحل(ره)، لازم بود افرادی در صحنه حاضر شوند، ندای ایشان را به گوش مردم برسانند، مردم را جذب کنند و برای نهضت امام(ره) به حضور در صحنه دعوت کنند. افراد خاصی مانند شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مطهری، مرحوم آیتالله مشکینی، مرحوم آیتالله منتظری، مرحوم آیتالله طالقانی، شهید سعیدی، شهید غفاری و دیگر رادمندان این مشکل بزرگ و بار سنگین را به دوش کشیدند، سینه سپر کردند و حاضر شدند که در صحنه حضور یابند. مقام معظم رهبری و مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز از جملهی این افراد بودند و سهم این دو بزرگوار در این نهضت بیش از دیگران بود؛ مخصوصاً سهم مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی. آنها تمام شدائد را به جان خریدند، زندانها و شکنجهها را تحمل کردند؛ اما دست از هدف و یاری امام(ره) برنداشتند و حاضر بودند در تمام مراحل تا ورود امام(ره) به ایران و پیروزی نظام جمهوری اسلامی در صحنه باشند. پس از پیروزی نیز مخصوصاً مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که مورد اعتماد خاص امام(ره) بودند و هردو انس خاصی با یکدیگر داشتند، مسئولیتهای بسیار سنگینی را تقبّل فرمودند و به خوبی از عهدهی آنها برآمدند.
همانطور که میدانید من عضو فدائیان اسلام بودم و پس از ۲۸ مرداد که میخواستند فدائیان را تعقیب و دستگیر کنند، حسب امر والد مکرّمم به نجف فرار کردم و تا زمان بازگشت امام(ره) به ایران در خدمتشان بودم. هنگامی که ما در نجف خدمت امام(ره) بودیم، قضایای ایران را پیگیری میکردیم و در آنجا میشنیدیم که شخص آقای هاشمی رفسنجانی در نهضت حضور دارند و شدایدی را برای پیشبرد اهداف عالیهی نهضت امام(ره) متحمّل میشوند. من تا آن زمان ایشان را ندیده بودم. در سال ۵۹ پس از ورود به ایران بنده و آیتالله احمدی میانجی به امر امام(ره) و به نمایندگی از ایشان در شورای اقتصاد هیأت دولت برای نظارت بر مصوّبات آن شرکت میکردیم. برخی روزها، مرحوم آقای هاشمی در آن جلسات حاضر شده و صحبتهایی را مطرح میکردند. من در آنجا از نزدیک با ایشان آشنا شدم و دیدم مطالبی را که میفرمایند با اقتباس بسیار صحیح از قرآن کریم و با دقت است. از آنجا تشخیص دادم که ایشان قدرت اجتهاد و استنباط بسیار بالایی دارند و مطالب را آنگونه که باید از قرآن بفهمند، متوجه میشوند و مطرح میکنند. از آن پس ما بسیار ـ چه در جلسات خبرگان رهبری و چه در مجالس دیگر ـ خدمت مرحوم هاشمی میرسیدیم. در افاضاتی که ایشان میفرمود، جای بسیار تقدیر و تشکر از اقتباس از قرآن و سنت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود
جهت شناخت رجال و شخصیتها سه راه وجود دارد؛ اول: طریق عملکردش در زندگی؛ دوم: هدفی که در نظر دارد؛ سوم: یارانی است که با او همکار و همسنگرند. مثلاً همسنگران مرحوم آیتالله هاشمی کسانی مانند مقام معظم رهبری، شهید مطهری و شهید بهشتی بودند. هدف ایشان نیز خدمت به نظام، گسترش آن و همچنین پیادهکردن عدل الهی در جامعه بود. عملکرد ایشان نیز نشان داد که خدمتگزار راستین نظام هستند و از این جهت هیچ نکتهی مبهمی در زندگی مرحوم آیتالله هاشمی وجود ندارد.
مرحوم هاشمی سهم بسیار سنگینی در این انقلاب داشت؛ پیش از پیروزی انقلاب و در دوران نهضت، زندانها و شکنجهها را به جان خرید و خم به ابرو نیاورد؛ ذرهای انحراف در کارش پدیدار نشد؛ هرچه نظام ستمشاهی کوشید که او را از امام(ره) و نهضت جدا کند نتوانست؛ زیرا مرحوم آیتالله هاشمی به نظام و انقلاب از عمق جانش اعتقاد داشت. تا زمان پیروزی انقلاب به نهضت ادامه داد. سپس به امر امام(ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد. بعد مسائلی پیش آمد که امام(ره) با آن دیدگاه خاص و انسی که نسبت به آقای هاشمی داشتند و با اعتقاد به حسن مدیریت و مدبّریت و بینش صحیح آقای هاشمی، امور بسیار سنگینی مانند فرماندهی نیروهای مسلح در جنگ تحمیلی و ادارهی امور جنگ را به ایشان واگذار کردند. آیتالله هاشمی نیز بحمدالله با مدیریت بسیار صحیح و بینش بسیار بالا توانست بهخوبی از عهدهی این مسئولیتهای سنگین برآید و خواستههای امام(ره) را برآورده کند.
هنگامی که مرحوم آقای هاشمی در جبهه شرکت میکردند، امام(ره)مرتب حال ایشان را میپرسیدند. شبی از درباره مرحوم هاشمی سؤال کردند؛ گفتند که ایشان به خطّ مقدم جبهه رفتهاند. به محض شنیدن این خبر، امام(ره) ناراحت و نگران شدند و با اینکه برنامهی خوابشان منظم و در ساعات معیّنی بود، آن شب خواب به چشم ایشان نیامد. دستور دادند که با آقای هاشمی در تماس باشند و هر زمان که از خطّ مقدم بازگشتند به او اطلاع دهند. پس از مدتی نیز بشارت دادند که آقای هاشمی سالم از خط مقدم بازگشتهاند. امام(ره) نیز به محض شنیدن این خبر دستور دادند که فردا چند رأس گوسفند را قربانی کنند. یعنی امام(ره) برای اینکه آقای هاشمی بهسلامتی از خط مقدم بازگردند گوسفند نذر کردند! خود مقام معظم رهبری میفرمودند که انس آقای هاشمی با امام(ره) و انس امام(ره) با آقای هاشمی بیش از بقیه بود و ما گاهی برخی مطالب را از طریق آقای هاشمی خدمت امام(ره) عرض میکردیم.
متأسفانه و صد هزار متأسفانه مرحوم هاشمی مظلوم زندگی کرد. هم مورد هجوم مخالفین نظام بود و هم مورد هجوم بهظاهرانقلابیونی که در اثر کینه و حسد به او دشمنی میورزیدند. تهمتهایی به او زدند که از آنها منزّه بود. هاشمی در عمل کوشید که نشان دهد که به حرف بدخواهان اهمیتی نمیدهد و با اینکه قدرت دفاع داشت، هرگز از خود دفاع نکرد و تمام عمر خویش را صرف دفاع از نظام و اهداف عالیهی امام(ره) کرد.
من پس از قضایای سال ۸۴ از اینکه خنّاسان بین مقام معظم رهبری و مرحوم هاشمی تفرقه ایجاد کنند، وحشت داشتم. روزی از مقام معظم رهبری سؤال کردم که رابطهی شما با آقای هاشمی چطور است؟ ایشان فرمودند رابطهی ما کمافیالسابق و بسیار گرم و صمیمی است، با هم مینشینیم و…
پس از یکی دو روز از مرحوم هاشمی سؤال کردم که آیا رابطهی شما با مقام معظم رهبری به همان حالت سابق است؟ فرمود: «تا کنون که به همان حالت سابق است؛ اما دستهایی نابهکار در کار هستند تا بین ما تفرقه ایجاد کنند».
بنابراین بسیاری از دستها از روی حسد، نادانی و خیال واهی کوشیدند که با تهمتهای ناروا به آقای هاشمی ایشان را از صحنه خارج کنند؛ اما ایشان همهی مصائب را تحمل میکردند و راهشان را ادامه میدادند؛ خدا حیّاً و میّتاً ایشان را رحمت کند. در شناخت امام(ره) نسبت به شخصیتها شبههای نیست؛ ایشان آقای هاشمی را به حدی شناخته بود که در فرازی فرمود تا زمانی که آقای خامنهای و آقای هاشمی با هم هستند، انقلاب آسیبی نمیبیند. تعبیر لطیفی هم مقام معظم رهبری در فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی داشتند که فرمودند «رفیق همسنگر». امام(ره) نیز در فرازی از نامهای که پس از ترور آقای هاشمی به ایشان نوشته بود، تعبیری دارند که نسبت به هیچکس دیده نشده است: «مجاهد متعهّد؛ هاشمی عزیز». بهکار بردن عبارت «مجاهد متعهّد» توسط شخصی چون امام(ره)، بسیار معنادار است. مرحوم هاشمی در چنین جایگاهی بود. مردم قدر ایشان را ندانستند؛ هرچند پس از فوت ایشان، آن تشییع باشکوه نشان داد که هنوز هستند برخی قدرشناسان. واقعاً فقدان هاشمی ضایعهی اسفناکی برای نظام است. خدا کند برای نظام حادثهای پیش نیاید.
آیتالله هاشمی به سه مطلب اعتقاد داشت: ۱. اطاعت از فرمان خدا؛ ۲. اعتقاد به نظام؛ نظام را در حدی میدید که معتقد بود که فداکاری به این نظام مانند فداکاری حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) نسبت به اسلام است؛ ۳. خدمت به خلق. پس از جنگ تحمیلی، برای آقای هاشمی عقده شده بود که عدهی زیادی از مردم مناطق جنگی به شهرستانها مهاجرت کرده و آواره شده بودند؛ بنابراین در بازسازی مناطق جنگی کوشید تا مردمی که آواره شده بودند را به خانه و زندگیشان بازگرداند؛ اقتصاد کشور رواج پیدا کند؛ امنیت حفظ شود؛ صنعت رواج پیدا کند و مردم در رفاه و آسایش باشند. این کارها را با خزانه خالی، اما با با پایمردی انجام داد. مقام معظم رهبری دربارهی ایشان میفرمودند: «شجاعتش در حدی بود که هیچ کار مشکلی به نظرش مشکل نمینمود؛ کار هرچه هم بزرگ و مشکل بود، ایشان تن میداد؛ جلو میرفت، انجام میداد و انجام هم میگرفت».
متأسفانه جای آقای هاشمی خالی شد و به این زودی نیز کسی را جای ایشان پیدا نمیکنیم. بنده اگر بخواهم دیدهها و شنیدههایم در این مدت بیست و اندی سال که در خدمت آقای هاشمی بودم را بیان کنم، روزها، ماهها و بلکه سالها طول میکشد. او بسیار بزرگتر از آن است که من بتوانم همهی محاسن اخلاقی، حسن مدیریت و مراتب اخلاصش را بیان کنم.
بحث هجمهها به آقای هاشمی را مطرح فرمودید؛ در اینجا بحث اخلاق سیاسی مطرح میشود که بالاخره در رقابتهای سیاسی، رعایت اخلاق سیاسی بسیار مهم است. بحث احزاب سیاسی جداست؛ اما در این میان عدهای از حوزویان هستند که در مسائل سیاسی فعال هستند و طبیعتاً ممکن است اقدامات و صحبتهایی داشته باشند. توصیهی حضرتعالی در مورد رعایت اخلاق سیاسی به اساتید، فضلا و طلاب حوزه چیست؟
بنده نسبت به بسیاری از مطالبی که عرض کردم معتقدم و برای آنها حجت شرعی دارم. مردم ما اگر دین، امام(ره) و هاشمی را میشناختند، با او اینطور برخورد نمیکردند. ما مسلمان هستیم؛ خداوند در قرآن کریم میفرماید: «مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»؛ تمام گفتار و کردار ما زیر نظر خداوند منان و متعال است؛ هر صحبتی که میکنیم اگر خلاف باشد، و بر آن حجت نداشته باشیم، در کار میمانیم. بنده دربارهی افرادی که متأسفانه ناخودآگاه، ندانسته و نشناخته به مرحوم هاشمی رفسنجانی جسارت و اساعهی ادب کردند، فقط میتوانم بگویم که امام(ره) و مرحوم هاشمی را نشناختند؛ تعبیری غیر از این بهکار نمیبرم. آیا معقول است امام(ره)، نشناخته بر کسی تکیه کرده باشند؟ افرادی که با مرحوم هاشمی درگیر شدند و به ایشان جسارت میکردند، یا افرادی هستند که جدّا امام(ره)، مرحوم هاشمی، نظام جمهوری اسلامی و دین اسلام را نشناخته بودند و یا حسد و کینه داشتند. گاهی حسد انسان را به جایی میرساند که واقعیاتی که به چشم میبیند را منکر میشود. اینان که کجروی کردند ـ چه حوزوی و چه غیرحوزوی ـ کوتهنظر بودند؛ اگر از آنها سؤال شود که حجتشان در مورد آنچه به هاشمی نسبت دادند چیست، هیچ حجتی ندارند. اینان مردم ایران را از قدرت مرحوم هاشمی در تحلیلها و تصمیمگیریهای سیاسی محروم کردند. چرا باید سالیانی بگذرد و کسی مانند مرحوم هاشمی در نماز جمعه حضور نیابد و آن بیانات شیوا را نداشته باشد؟ اینها ضررهایی است که عدهای بدخواه به این امت اسلامی زدند. مقام معظم رهبری فرمودند: «با اینهمه کوششی که خناسان برای بدبین کردن هاشمی نسبت به من انجام داده بودند، ذرهای از لطف و ارادت ایشان نسبت به من کم نشد». این خناسان ممکن است حوزوی، امام جماعت، امام جمعه باشند و یا افراد عادی. ان شاء الله خداوند همهی ما را از شرّ خناسانِ جنّ و انس ـ که در طول تاریخ بودهاند ـ نجات دهد.