مقالات
  • صفحه اصلی
  • مقالات
  • عمرش را پای آزادی گذاشت -- مصاحبه حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب

عمرش را پای آزادی گذاشت -- مصاحبه حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب

مصاحبه با مجله حریم امام

  • تهران
  • پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۶
حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب قم و مدیر سابق مرکز خدمات حوزه های علمیه، از توجه ویژه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی به حوزه های علمیه و ارتقاء فرهنگ دین و اندیشه، سخن گفت.

در ابتدا از کیفیت آشناییتان با مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بفرمایید چگونه بوده و چطور ادامه پیدا کرد؟

بنده هم این ایام پُربرکت را به شما و خوانندگان محترم هفتهنامة حریم امام(ره) تبریک و تهنیت عرض مینمایم. طلبههای مدرسة حقانی سابق، با مبارزان انقلاب آشنا بودند؛ مخصوصاً اینکه مرحوم قدوسی از نزدیکان همة انقلابیون بود و مرحوم آیتالله هاشمی در میان این اصحاب و افراد حضور داشت. در واقع از افراد شاخصی بود که با همة انقلابیون ارتباط داشت. طبعاً طلبههای مدرسة حقانی هم با ایشان و مقام معظم رهبری آشنا بودند. شهید بهشتی عضو مدرسه بود و مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای از دوستان نزدیک مرحوم قدوسی و بهشتی بودند و ارتباط آنها باهم خیلی صمیمی بود؛ بنابراین از آن زمان با این بزرگان آشنا بودیم و باهم ارتباطی داشتیم؛ ولی ارتباط خیلی نزدیکم با آیتالله هاشمی رفسنجانی از وقتی شروع شد که ایشان در حزب جمهوری اسلامی، مسئول انتخابات مجلس شد. کارهای تدوین لیست را ایشان در حزب انجام میداد. من میخواستم برای شهرمان نمایندهای مشخص کنم به ایشان مراجعه کردم که به من گفت: «به آقای باهنر و آقای بهشتی مراجعه کن.» از آن زمان ارتباط ما بیشتر شد. من اهل شهر رضا هستم. از آن به بعد ارتباطمان مستمر شد و با هم سفرهای خارجی زیادی رفتیم. وقتی ایشان در دوران ریاست جمهوری و حتی بعد از دوران ریاست جمهوری، سفر خارجی میرفت، من را هم با خود میبرد. سفری 15روزه به آسیای میانه، همچنین سفری 15روزه به آفریقا داشت که بنده هم همراه ایشان بودم. سفری که به ترکیه و عربستان داشت، من نیز همراهشان بودم و در همة سفرها به اصرار و دعوت کریمانه و صمیمانة خودشان حضور مییافتم .

uبه نظر شما مهمترین اقدامی که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی نسبت به حوزه داشت چه بود؟

مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، فرزند و علاقهمند به حوزه بود و تا آخر روحانی و طلبه باقی ماند و به روحانی بودن خود افتخار میکرد. در واقع ایشان یک روحانی به شدت سنتی هم بود. لباسش کاملاً آخوندی بود و عمامة معمولی میپیچید و واقعاً از لحاظ پوشش و گفتار، طلبگی را رعایت میکرد و سعی میکرد با طلبهها و حوزه ارتباط داشته باشد. در زمان مجلس و ریاست جمهوریاش هم ارتباطش با حوزه و طلبهها برقرار بود و کمکهای زیادی به طلبهها میکرد و زمینهای زیادی را به طلبهها میداد. در زمان نهضت، طلبههایی که زندان میرفتند، زندگی مالیشان را تأمین میکرد. ایشان در حقیقت، خودش را اهل قم میدانست و والدهاش را هم در قم دفن کرد و وقتی که مردم قم به تشییع او آمدند، گفت: «من خودم را اهل قم میدانم.» با حوزه و مراجع ارتباط نزدیک داشت و روابطش با آنها برقرار بود. ایشان نوزده سال رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هشت سال، رئیس جمهور و هشت سال، رئیس مجلس بود. تقریباً اگر امروز کسی دفتر ملاقات ایشان را در طول بیست سال مشاهده کند، یک هفته که هیئتی از حوزة علمیه با ایشان ملاقات نکرده باشد، پیدا نمیکند. مدت طولانی، گروهی در دفتر تبلیغات تفسیر ایشان را بررسی میکردند. ایشان فیشهای زیادی در زندان داشت که یک دورة کامل تفسیر راهنما شد که بسیار تفسیر ارزشمندی است. آنهایی که تفسیر قرآن نوشتهاند، از جمله حجتالاسلام قرائتی و دیگران، نیک میدانند که جمعآوری کردن مطالب برای تفسیر هر آیه چقدر دشوار است. کتاب تفسیر آیتالله هاشمی رفسنجانی واقعاً کار ارزندهای است؛ چون یک تنه در زندان کار شده و از کلمه به کلمة قرآن استفاده کرده است. ایشان تفسیر خود را به دفتر تبلیغات واگذار کرد و آنها هم مجموعهای به نام تفسیر راهنما تدوین کردند. در زمان ایشان مصوبات مختلفی اجرا شده است که من شمارة یکی از مصوبات را دارم. مصوبة 3/11/1374 مدارک تحصیلی حوزة علمیه است که در زمان ایشان ابلاغ شده است. مصوبهای دیگری برای اعزام طلاب به خارج از کشور است که طلاب به منزلة آشنایی با طلبههای حوزههای کشورهای دیگر میتوانند با هزینة دولت اعزام بشوند. این هم در زمان ریاست جمهوری ایشان در سال 1371 تصویب شد. در دوران ایشان هر وقت مراسمی را برگزار میکردیم با تمام وجود حمایت میکرد و سعی میکرد که مصوب رسمی بشود. وقتی تشکیلات مرکز خدمات حوزههای علمیه را خدمت مقام معظم رهبری پیشنهاد کردم و مقدماتش انجام شد، ایشان از من و این طرح حمایت کرد. ایشان در تحکیم قانونی و جا افتادن قانون در کشور هیچ فروگذاری نکرد و هر وقت که نزد ایشان میرفتیم، راجع به طرح خدمات حوزه از من سراغ میگرفت و پیشنهاد میداد و راهنماییام میکرد. در کل دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی در اختیار این جریان بود که به هر شکل ممکنی بتواند از طلبهها حمایت کند.

uبه لحاظ اعتبار و بودجه چطور؟ آیا از این لحاظ هم حمایت میکرد؟

ایشان از هیچ چیزی برای حوزههای علمیه کم نگذاشت. مسئله تغذیة حوزهها را سامان داد. به دنبال این بود که حوزه هم بتوانند مانند دانشگاه که سهمیهای برای تغذیة طلاب دارد، بهرهمند بشود. تلاش میکرد همة امکاناتی که دانشگاهها دارند، حوزهها هم آن امکانات را داشته باشند.

بعد از رحلت ایشان هم تجلیلی که طلبهها و روحانیت از ایشان کردند، مشارکتی که روحانیون در مراسم ایشان در سراسر کشور انجام دادند، بینظیر بود. شما مراسم هفتم وفات ایشان را نگاه کنید. اکثراً روحانی بودند. ما معتقد نیستیم که آیتالله هاشمی رفسنجانی اصلاً مظلوم واقع شده باشد. ایشان مظلوم واقع نشد و طلبهها کاملاً در حمایت از ایشان حضور فعالی داشتند. در همه جای کشور، بیتوجهی نسبت به ایشان وجود داشت؛ ولی در بدنة حوزه، مراجع تقلید، علمای بزرگوار و استوانههای کشور، همه ایشان را تا روز آخر قبول داشتند و تا آخر هم حمایت کردند. تشییع پیکر ایشان نشان داد که آیتالله هاشمی رفسنجانی در دل مردم جای دارد. حالا اگر عدهای مطلبی علیه ایشان گفته باشد ما به آن اعتنا نمیکنیم. تمام ائمة جمعه برای ایشان مراسم ختم باشکوهی برگزار کردند و همه از شهرستانها هم شرکت کردند. حضور روحانیت در مراسم ایشان چشمگیر بود. در مراسم مسجد اعظم اعلام کردند کسی نیاید که دیگر جایی برای حضور وجود ندارد. این مراسم و تشییع جنازه و این تجلیل با شکوه توسط مردم انجام شد و هیچ کس هم اعتراض نکرد که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بدون پشتوانه بوده است. من این مطلب را که ایشان بین روحانیت مظلوم واقع شد یا اینکه روحانیت نسبت به ایشان ناسپاسی کرده باشد، اصلاً قبول ندارم. همه جا از ایشان تجلیل شد و روحانیون مخصوصاً استوانههای حوزه، مراجع تقلید و علمای بزرگ بلاد همه جا برای ایشان مراسم بسیار باشکوهی برگزار کردند. بعضی از مراسم تقریباً توسط روحانیون برگزار شد.

uاز نظر شما نقدهایی که میتوان به عملکرد مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی وارد دانست، کدام هستند؟ به عبارت دیگر، آیا میتوان به آیتالله هاشمی رفسنجانی نقدی وارد کرد؟

من در آن سخنرانی که در دانشگاه ادیان داشتم، گفتم که هیچ انسان بینقدی نداریم. به جز چهارده معصوم، همة انسانها اشتباهاتی دارند. بعضی از انسانها بزرگ هستند و اشتباهاتشان بزرگ جلوه میکند و بیشتر نمایان میشود. اشتباه آیتالله هاشمی رفسنجانی، صراحت لهجة بینظیر یا کمنظیر ایشان بود. ایشان شخصیتی بود که عمرش را در پای آزادی گذاشت؛ بنابراین برایش آزادی بیان، خیلی مهم بود و خودش را هیچ وقت سانسور نمیکرد و حرفش را میزد. به حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری حرفش را صریح میزد و با این دو بزرگوار رفتاری مساوی داشت. به خدمت هر دو بزرگوار میرفت و حرفش را خیلی محکم میزد و حتی گاهی در مقابل حضرت امام خمینی استقامت هم میکرد. در یک مورد دستش را جلوی در گذاشت و به حضرت امام گفت که تا این مشکل را حل نکنید، نمیگذارم از این در خارج بشوید. ایشان واقعاً صریحاللهجه بود و بیرون از جلسات خصوصی که با امام و رهبری داشت، تصمیم دوگانهای نمیگرفت. مشهور بود یک حرف از مجمع تشخیص مصلحت نظام، بر خلاف نظر مقام معظم رهبری در نمیآمد. حرفهایش را میزد و مشورتهایش را هم میکرد؛ ولی تدبیر و تصمیم نهایی به دست امام و مقام معظم رهبری بود. ایشان راجع به قطعنامة 598 پیشنهادهایی داشت؛ از جمله برای اینکه مسئولیت آتش بس را به عهده بگیرد، به حضرت امام گفت بنده را وزیر جنگ کنید؛ ولی حضرت امام گفتند که مردم به من اعتماد دارند و تصمیم من را قبول دارند. همان ترتیبی که امام گفتند، صورت گرفت. مهم این بود که در بیرون دوگانگی وجود نداشت. تا آخرین لحظه هم جلوی همة عالم و آدم گفت که من هیچ کس را به اندازة آیتالله خامنهای قبول ندارم. حرف و نظری هم داشت، خدمت ایشان میرفت و مطالبی خود را بیان میکرد. در کل، عمرش را برای آزادی گذاشت و آزادی برایش واقعاً مهم بود و هیچ وقت دچار خودسانسوری نشد. همیشه نظریاتش را به امام و مقام معظم رهبری و دیگران میگفت؛ ولی در تصمیمگیری، رأی نهایی با ولی امر و امام بود.

uحضرتعالی از مدیران حوزوی در دوره ایشان بوده اید. از مشکلات و موانع و یا حمایت هایی که می شدید بفرمایید. و اینکه آیا اساسا موانع مدیریت در حوزه را بیش از نهادهای دیگر می دانید؟

من در دوران پانزده سالة مدیریتم در مرکز خدمات حوزه گفتهام کسانی که نمیخواهند برای حوزه کار کنند، مراجع تقلید و بزرگان حوزه را بهانهای برای انجام ندادن فعالیت خود قرار میدهند. میگویند در حوزه موانع زیاد است و نمیگذارند، کار کنیم. من میخواهم از همة مراجع مظلوم دفاع کنم. آیتالله هاشمی برای کار فکری، ارزش فوقالعاده قائل بود. من دو کار مهم را در قم انجام دادهام: یکی مرکز خدمات و دیگری تأسیس دانشگاه ادیان. تجلیلی که ایشان در دانشگاه ادیان کرد، کمتر از مرکز خدمات نبود. آیتالله هاشمی برای کارهای فکری ارزش فراوانی قائل بود. برای ارتباط با دنیا، گفتگوی با ادیان، تحمل دیگران و تعامل با دیگران برایش مهم بودند. وقتی اساسنامة جامعة روحانیت مبارز را تدوین میکردم، جلسهای با ایشان داشتم. ایشان به من گفت: «در شرح وظایف جامعة روحانیت مبارز، ارتباط با علمای ادیان مختلف را هم بنویس.» من نوشتم و اتفاقاً تصویب هم شد. ایشان در اینگونه مسائل حساسیت زیادی داشت. نگران معیشت طلبهها بود؛ ولی بیش از اینکه نگران معیشت طلاب باشد، نگران اندیشة آنها بود و نگران اینکه طلبهها بتوانند با دنیای معاصر ارتباط برقرار کنند. به مسلح شدن طلبهها به سلاح دانش روز، خیلی تأکید داشت. سی سال قبل به مسلط شدن طلاب به کامپیوتر و بعد تسلط به فضای مجازی در سالهای اخیر، ذهنش را بسیار مشغول کرده بود. ما حدود سی اجلاس و کنگرة وحدت اسلامی برگزار کردیم. بیشتر از بیست اجلاس و کنگره را ایشان سخنرانی کرده است. مجموعة سخنرانی ایشان در کنگرة وحدت، میراث کمنظیری است. به نظرم مجموع خطبههای ایشان دربارة عدالت اجتماعی میتواند آغاز سرفصلی برای ورود به حوزة اندیشة ایشان باشد.

uبه نظر شما، آیا آیتالله هاشمی رفسنجانی مدیری مدبر بود یا اندیشمند و متفکری ایدهپرداز؟

من آیتالله هاشمی رفسنجانی را بیشتر از اینکه مدیر اجرایی بدانم، اندیشمند و متفکر میدانم. در یکی از سفرهای خارجی، به یکی از فرزندان ایشان گفتم: «شما دختر متفکر بزرگ جهان اسلام هستی و مواظب باش که ارزشهای پدر را در جامعه منتشر کنی. پدر شما همان مطهری است؛ ولی با درک 37 سال بعد از انقلاب.» شاید گرفتاریهای اجرایی به او فرصت نداد به اندازة شهید مطهری کتاب بنویسد و دربارة موضوعات مختلف علمی فکر کند؛ اما یادمان نرود که ایشان متفکری در همان تراز بود. ما بعد از انقلاب با دهها گروه روبرو شدیم که قبل از انقلاب با آنها روبرو نبودیم. آنقدر که بعد از انقلاب اندیشههای سکولار و تکفیری به ما ضربه زد، قبل از انقلاب از آن ناحیه چندان ضربهای نخورده بودیم. بزرگانی، از جمله آیتالله هاشمی و آیتالله جوادی آملی، تجربة رویارویی با این اندیشهها را داشتند. ریشههای فکری آیتالله هاشمی باید بعدها بررسی بشود که چقدر اندیشة ایشان در این بخش از زندگی کامل شد. ایشان 82 سالش بود که به رحمت خدا رفت. اگر دوران کودکیاش را تا ده سالگی جدا کنیم، 72 سال میماند که به دو 36 سال تقسیم میشود: 36 قبل از انقلاب و 36 سال بعد از انقلاب. 36 سال بعد از انقلاب هر لحظهاش، هزار بار تجربه است. ایشان این کولهبار از اندیشه را داشته است؛ یعنی تمام درون مایههایی که شهید مطهری از آنها برخوردار بود، ایشان هم داشت. آدم باهوشی بود و تمام وقتش را صرف مبارزه و ساقط کردن رژیم پهلوی و استقرار و سازندگی نظام جمهوری اسلامی گذاشت. از سال 1336 تا 1337 مشغول تحقیق علمی و نویسندگی بود و از سال 1340 وارد مبارزه شد و هفده سال با همة وجود مبارزه کرد. بعد هم تمام تلاش خود را در استقرار نظام معطوف کرد. سوابق و تجربیات علمی ایشان باید بررسی و تبیین شود. ایشان در موضوع فکری حوزة علمیه خیلی حساس بود و در بخش خدماتی حوزه خدمات زیادی کرد.

معتقدم که ما در مقام گفتن و یاد کردن از شخصیت مرحوم آیتالله هاشمی در آغاز راه هستیم. مدتها باید دربارة شخصیت ایشان گفتگو شود و ایشان را برای نسلهای بعدی تبیین کنیم. لازم نیست همة صحبتها در یک مصاحبه زده شود. امیدوارم بتوانیم افکار آیتالله هاشمی رفسنجانی را برای نسلهای بعدی تبیین کنیم .