سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی در دیدار اعضای هیأت رئیسه مجمع کانون امیدجوانان ایران اسلامی

سخنرانی در دیدار اعضای هیأت رئیسه مجمع کانون امیدجوانان ایران اسلامی

  • ساختمان قدس
  • یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسّلام علی رسول الله
شما روی مسایل اساسی نظام و انقلاب و کشور دست‌ گذاشتید و تا این مقداری که الآن برای من گفتید، در متن حرکت کردید. هم بحث آسیب‌شناسی و هم انتخاب افرادی که برای بحث‌ها نام بردید و هم شعارهایی که انتخاب کردید و هم مسأله کاربردی که در دستور کارتان برای سال آینده دارید. به نظرم تا اینجا در سطح یک جریان دلسوز، امیدوار و با تعهد عمل شده است. این کار یقیناً خوب است و من مطمئناً می‌گویم باید ادامه داشته باشد.
اگر گروه‌های NGO به این سبک عمل کنند و هرکسی بخشی را به عهده بگیرد و به صورت جنبش عمومی در جامعه درآید، می‌تواند خیلی از خلاءهای را پر کند. وقتی ما بحث مشارکت را داریم، این نوع مشارکت بیشتر از هر نوع دیگرش برای جوانان معنادار است.
شرکت در انتخابات و اظهارنظر در مسایل سیاسی و ... مهم است. اینهایی که شما می‌گویید مثل آسیب‌شناسی جامعه و انقلاب و راه‌کارهای آینده، وظیفه ماست. آنجاهایی که حکومت‌ها با حزبی اداره می‌شوند، معمولاً احزاب چنین چیزهایی را برای خود دارند، گروه‌های فکری و اتاق فکر دارند و به این چیزها می‌رسند.
جاهایی که حزبی نیست، گروه‌های ایدئولوژیک، مطالعات، تحقیقات و راهکارهاست و حکومت‌ها این کارها را می‌کنند. وقتی یک گروه دانشجویی و یا جوان وارد این مسایل می‌شود و متعهدانه عمل می‌کند، باید کاری بکنیم که این کار گسترش پیدا کند و افراد بیشتری این نوع کارها را انجام بدهند.
دیروز مجمع ملی جوانان گفتند ما هفت هزار واحد در سراسر ایران داریم. آنها گله داشتند که سازمان جوانان به آنها بی‌مهری می‌کند، چون هنوز مواضعشان را با دولت جدید هماهنگ نکردند. ما الآن گروه‌های زیادی از این قبیل داریم. حرکتی که در جوانان مخصوصاً در قشر دانشجو دیده می‌شود، سن آنها ایجاب می‌کند که در کنار درس به کارهایی از این قبیل بپردازند. نمی‌توانند به درس خواندن صرف اکتفا کنند. دلشان می‌خواهد علاوه بر خانه و دانشگاه در جامعه هم حضور داشته باشند. به علاوه ضرورت هم دارد که تمرین کنند و اثرگذار باشند و احساس کنند که کارشان تأثیرگذار است.
من فکر می‌کنم در بحث‌های آسیب‌شناسی به اندازه‌ی کافی حرف شنیدید، دردهای ما مشخص است. نسخه‌هایی که می‌نویسند موجود هست و این طور نیست که حرف‌های ناحقی باشد. پیشنهادهای مختلفی داده می‌شود. ما که از لحظه اول و از سال 1340 وارد مبارزه شدیم و هستیم، می‌دیدیم عللی که مردم کم‌کم آمدند و انقلابی شدند، یکی وابستگی به خارج بود که خیلی محسوس بود که از آمریکا و انگلیس و ... فرمان می‌برد و ما خیلی در آن نظام تحقیر می‌شدیم. دوم مسایل تبعیضی در جامعه بود. آن موقع عنوان هزار فامیل بوده است که همه کشور در دست آنها بود و بقیه مردم هیچ نقشی نداشتند.
ما که در روستاها بودیم، توقعی نداشتیم، جامعه هم توقعی که رژیم به آن کمکی کند، نداشت. اغلب روستاها از آب، برق، راه ، بهداشت و ... محروم بودند و اصلاً فکر نمی‌کردند که ممکن باشد در آینده این چیزها را به آنها بدهند و از رژیم مأیوس بودیم و در شهرهای کوچک هم این‌گونه بود. لذا تبعیض خیلی کُشنده بود.
مسأله سوم علاوه بر تبعیض، فساد از هر نوع آن در کشور خیلی بد بود. به خصوص جنبه‌های ضددینی‌اش زیاد بود. الآن هم اگر شما در جامعه نگاه کنید، فطرت دینی افراد متعهد و خاص هنوز باقی است و کمتر افرادی هستند که از این منفک شده باشند. آن موقع هم مردم تعصب بیشتری داشتند. چون رژیم که از دین چیزی نمی‌گفت و خود مردم باید کار می‌کردند، بی‌اعتنایی رژیم به دین زیاد بود و وقتی مبارزات دینی شروع شد، انگیزه بیشتری برای کارهای ضددینی داشتند. چیزهایی بود که مردم را می‌رنجاند. گروه‌هایی که مبارزه می‌کردند، همین چیزها را می‌گفتند. مثلاً کمونیست‌ها بیشتر بحث‌های اقتصادی، محرومان و کارگران را مطرح می‌کردند. روشنفکرانی مثل جبهه ملی، نهضت آزادی و ... بحث‌های ملی‌گرایی و استقلال و قطع نفوذ خارجی و آزادی را مطرح می‌کردند، عدم آزادی هم بسیار رنج‌آور و کشنده بود. وقتی مبارزه شروع شده بود، وضع به گونه‌ای بود که جُک می‌گفتند، ولی واقعیت داشت و تا حدّی خفقان بود که مردم حتی از نام بردن چیزهایی که اسم شاه روی آن بود، مثل روغن شاه‌پسند ابا داشتند.
روحانیت علاوه بر بحث عدالت و رفع تبعیض و ظلم، براسلام تکیه می‌کرد. چون این خواست عمومی مردم بود و برای بیش از 90 درصد مردم قابل لمس بود و ما کلیاتی از اسلام را می‌گفتیم و سرانجام هم اسلام مردم را به صحنه آورد. البته ده‌ها حزب و گروهی که در جامعه بودند، خیلی ازآنها فداکاری می‌کردند. تلفات می‌دادند، شکنجه می‌شدند، مشکلات داشتند، شغلشان را از دست می‌دادند، با اینکه به این شکل بود، بعد از انقلاب، همه این گروه‌ها 2 تا 3 درصد جامعه را تشکیل نمی‌دادند.
منافقین‌چون عنوان مذهبی داشتند، مقداری وسیع‌تر بودند. ولی همه این‌هایی که همه‌پرسی را تحریم کردند، یک درصد مردم به حرف آنها گوش دادند. امام هم اگر موفق بودند، مرجع تقلید و شخصیت برجسته و مورد اعتماد مردم بودند و همه این‌ها عوامل پیروزی بود. زمانی رسید که مردم به وحدت رسیدند. شعار استقلال آزادی، جمهوری اسلامی را ما خلق نکردیم، ما در زندان بودیم که شنیدیم جزو شعارهای مردم در راهپیمایی‌هاست. بعد که در زندان بحث کردیم، دیدیم بهتر از این نمی‌شود. دیدیم اگر بخواهیم شعار خوبی اضافه و کم و زیاد کنیم، نمی‌شود. شخصیت‌های بزرگی در بند زندان ما بودند. همه دیدیم که دین بهترین شعار است. الآن هم مترقی‌تر از این شعار حتّی در زمان فعلی هم نداریم. اگر به مفهوم آن به طور وسیع نگاه کنیم، استقلال معنای وسیعی دارد که استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و ... را شامل می‌شود که از اهمیت بسیاری برخوردارند. ما در همه زمینه‌ها باید به این طرف برویم که کشورمان مستقل باشد.
آزادی هم در زمان ما بیشتر از آن موقع مفهوم پیدا کرد. آن موقع مشارکت در حدی که در ذهن شماست، در ذهن‌ها نبود. ولی الآن به حق مردم باسواد شدند، صاحب‌نظرند، رسانه‌ها و اطلاعات همه جا هستند و مایلند در همه چیز اظهارنظر کنند. آن موقع توده مردم چنین چیزی را نمی‌خواست، ولی عده‌ی اندکی هم که بودند، به عنوان معشوق به آزادی نگاه می‌کردند. امروز هم این مسأله جهانی شد و مخصوص ما نیست. الآن همه مردم دنیا آزادی می‌خواهند و آن را به دست خواهند آورد. سرکوب‌های موقتی ممکن است در هرجایی باشد، ولی بالاخره مردم حرفشان را به کُرسی می‌نشانند و ما باید بیش از گذشته روی آزادی تکیه کنیم. جمهوری اسلامی هم شکل نظام ماست. اگر ما اسلام را در اهدافمان ندیده بگیریم، قطعاً نمی‌توانیم مردم را بر محور دیگری متحد کنیم. شما سنی، شیعه، کُرد، عرب، ترک و ... همه این‌ها را می‌توانید به وسیله اسلام در یکجا داشته باشید.
با ملّی‌گرایی هم می‌شود با ملت کار کرد، ولی تا حدّ اسلام به مردم انگیزه نمی‌دهد. انگیزه‌ای که هنوز خیلی از مردم حاضرند پای آن جان بدهند، اسلام است. آن روزی که از اسلام صحبت می‌کردند، هیچ مفهومی از حکومت اسلامی نداشتند. بجز همان وعده‌ها و کلیاتی که ما مطرح می‌کردیم، الآن اطلاعات زیادی‌از اسلام دارند.چون بحث‌های زیادی شد.
لذا ممکن است عده‌ای حکومت اسلامی‌ای را که از اول در اذهان خود داشتند، الآن مشاهده نکنند. آسیب‌های ما الآن این است که آن اسلامی که مردم در تصوّر خودشان برای آن آمده بودند، الآن سؤال دارند، خصوصاً قشر دانشجو و صاحب‌نظران توضیح می‌خواهند و ما باید آن کار را بکنیم.
البته از نظر من همان اسلامی که نمی‌شود به آن اشکال بگیرند، وجود دارد. ما گرفتار گروههای متحجّر و آدم‌های واپس‌گرا هستیم که آنها نمی‌گذارند اجتهاد درست، اسلام را به صحنه بیاورد و نگه دارد و این، آسیب بزرگی است. اگر گرفتار این آسیب شویم، ممکن است دردسر واقعی برای ما پیدا شود. همان‌طور که مسأله جمهوری با مردم و آزادی و رأی مردم برخورد می‌کند. همین آدم‌ها این را زیرسؤال می‌برند و مردم حاضر نیستند به هیچ قیمتی از رأی خودشان صرف‌نظر کنند.
اینکه بگوییم رأی مردم زینتی است، آسیب واقعی است. من فکر می‌کنم باید ریشه را که اسلام است، حفظ کرد و آن با اجتهاد است و این اجتهاد باید پویا و با نظر کارشناسان واقعی و صاحبان اندیشه و آگاه و با مطالعه باشد. الان آقایی که هرچند خوب باشد، نمی‌تواند در مورد همه مسایل اسلامی اظهارنظر کند و باید هر مسأله‌ای را با تخصیص محک بزنیم که ببینیم اسلامی هست یا نیست. این از جمله کارهایی است که هنوز نشده است. اگر در  همین محور حرکت کنیم، می‌توانیم خیلی از آسیب‌هایی را که تا به حال عارض شدیم، می‌توانیم حل کنیم. بحث مواد مخدر، همین روزها در دستور مجمع تشخیص مصلحت می‌آید و ما سیاست‌های این مبارزه را  می‌نویسیم. قانونی که هست، مجمع قبلاً آن را تصویب کرد که خیلی خشن تصویب کردیم. اعدام‌های فراوان و سخت‌گیری‌ها جدی بود. ممکن است بازدارندگی موقت و محدودی داشته باشد، ولی به نظرم به نتیجه نرسیده است.الآن شاید در همان جایی باشیم که آن وقت‌ها بودیم و مقدار زیادی هم هزینه و فداکاری کردیم. سیاست‌هایی مطرح می‌شود. ما هم چیزهایی تهیه کردیم. چون دولت عوض شد، از ما خواست که کمی صبر کنیم تا آنها خودشان را منطبق کنند و بتوانند در این بحث شرکت کنند. این بحث‌‌ها که مطرح شد، به گوش شما می‌رسد. کار خوبی است که شما وارد شدید و یکی از دردهای بزرگ جامعه ماست. امیدوارم موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله